سود و زیان حملات آمریکا و بریتانیا علیه حوثی ها؛ چه خواهد شد؟https://persian.aawsat.com/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8/%D8%AE%D9%84%D9%8A%D8%AC/4786116-%D8%B3%D9%88%D8%AF-%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%AD%D9%88%D8%AB%DB%8C-%D9%87%D8%A7%D8%9B-%DA%86%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B4%D8%AF%D8%9F
سود و زیان حملات آمریکا و بریتانیا علیه حوثی ها؛ چه خواهد شد؟
جنگنده بریتانیا از پایگاه آکراتاری بریتانیا در قبرس پرواز کرد و به ائتلاف آمریکا و بریتانیا در دریای سرخ پیوست (وزارت دفاع بریتانیا)
حملات هوایی آمریکا و بریتانیا به انبارهای اسلحه و پایگاه های نظامی حوثی ها در یمن جنبه غافلگیرکننده نداشت. دو روز پیش تلویحا به امکان انجام چنین حملاتی اشاره شده بود و گفته شد که در پاسخ به اقدامات خصمانه حوثی ها در دریای سرخ خواهد بود. اما با این حال این حملات پرسش های متعددی درباره اثر آنها بر بحران یمن به خصوص تبعات آنها بر توان و نفوذ حوثی ها مطرح می کند.
حملات پنجشنبه شب (۱۱ ژانویه) در یمن رویداد تاریخی در جنگ یمن است که ممکن است این جنگ را به روندهای دیگر و تحولات کلیدی سوق دهد. شواهد بسیاری پیش از این حملات نشان می داد که روند سیاسی بلند مدتی آغاز شده تا شاید بتوان خط پایانی برای این جنگ متصور شد چون سازمان ملل نقشه راه صلح یمن را اعلام کرد و قرار بود که توافق درباره آن ماه جاری انجام شود.
مارک کیمیت دستیار پیشین وزیر خارجه آمریکا در گفتگو با «الشرق الاوسط» اظهار کرد «به نظر من حملات موفق بوده و به اهدافشان اصابت کردند. البته این حملات با تاخیر انجام شدند اما با این حال باید منتظر ماند و دید که پاسخ حوثی ها چه خواهد بود. اگر حوثی ها به عواقب ادامه تجاوزات خود پی برده باشند باید قبل از هر گونه پاسخ به اقداماتشان خوب فکر کنند. اما طرف ما حوثی ها هستند که برآوردم این است که پاسخ خواهند داد».
کیمیت با ارزیابی اینکه حملات بیشتری در راه است افزود «آژانس های اطلاعاتی آمریکا به قول معروف زیان و خسارات ناشی از این حملات هوایی را ارزیابی خواهند کرد و پس از آن اطلاعات بیشتری خواهیم داشت. شاید این حملات به طور جزئی به اهدافشان اصابت کرده و شاید حملات دیگری در راه است. این امر در چنین عملیاتی طبیعی است».
این مقام سابق آمریکا معتقد است «تصمیم افزایش تنش با ایران است چون این گروه ها توسط ایران آموزش دیده و مجهز شده اند. تهران می گوید که این گروه ها تحت کنترل ایران نیستند و مراکز تصمیم گیری مستقل دارند اما ارزیابی آمریکا خلاف این ادعا را می گوید».
کیمیت گفت «گنجاندن دوباره حوثی ها در فهرست تروریسم ضروری است. دولت بایدن به هدف خود نرسید چون دولت بایدن انتظار داشت حوثی ها پس از حذف از فهرست تروریسم رویکرد میانه رو در پیش می گیرند و اقدامات ستیزه جویانه آنها کاهش پیدا می کند و حملات تروریستی کمتری انجام خواهند داد اما حملات حوثی ها در دریای سرخ افزایش پیدا کرده است. حوثی ها امروز بسیار بدتر از زمانی هستند که در فهرست تروریسم بودند. بنابراین تصور می کنم دولت آمریکا دوباره حوثی ها را به لیست تروریسم خواهد برد».
از سوی دیگر علی الصراری مشاور نخست وزیر یمن و از اعضای ارشد حزب سوسیالیست یمن معتقد است «گروه حوثی پس از این حملات به چند دستاورد سیاسی دست پیدا کردند و هوادارانشان در داخل و خارج یمن افزایش پیدا خواهد کرد چون حالا حوثی ها را با جنبش «حماس» مقایسه می کنند که به دلیل تجاوز اسرائیل علیه فلسطینیان در غزه و کرانه باختری با اسرائیل و آمریکا می جنگند. شعارهای حوثی در این باره قبلا مورد تردید بود چون اقدامات خصمانه حوثی ها علیه مردم یمن بود».
الصراری در ادامه گفتگو با «الشرق الاوسط» افزود «اگر تلاش های سعودی و عمان برای افزایش سرعت در آغاز روند صلح در یمن و توافق درباره نقشه راه ادامه پیدا کند موضع حوثی ها پس از حملات اخیر آمریکا و بریتانیا در مذاکرات تقویت می شود چون حوثی ها بر این باورند که در یمن و کشورهای عربی محبوبیت پیدا کرده اند اما به نظر من تلاش ها برای برقراری صلح پس از حملات اخیر ادامه پیدا نخواهد کرد».
او معتقد است که این حملات به توان نظامی حوثی ها ضربه نزدند به خصوص اینکه مدتی پیش از انجام این حملات تهدیدهایی در این باره مطرح شده بود و حوثی ها فرصت کافی برای پنهان کردن تسلیحات و دستگاه ها و تجهیزات نظامی خود در غارها و مخفیگاه ها داشتند. بنا به آمار تعداد کشته ها و زخمی های حوثی ها ۶ نفر در ۷۳ حمله هوایی است که همین نشان دهنده بی فایده بودن این حملات است.
الصراری خاطر نشان کرد «این حملات متمرکز نبودند و مواضع بسیاری را مورد هدف قرار دادند و این نشان می دهد که صرفا برای رساندن پیام و هشدار به حوثی ها بود چون حوثی ها پا را از گلیم خود درازتر و جرات تهدید منافع غربی ها را پیدا کردند. آنها می خواستند که حوثی ها صرفا نفوذ خود را افزایش دهند اما تهدید نکنند».
فرار از مسئولیت
به نظر می رسد که آمریکا و متحدان غربی اش دچار سردرگمی شدید شده اند و میان رسیدن به حل سیاسی در یمن و نگهداشتن حوثی ها و تمایل زیاد به برقراری امنیت در مسیر کشتیرانی و حفاظت از منافع اقتصادی خود گیر افتاده اند.
عبد الجلیل الحقب پژوهشگر سیاسی یمنی با الصراری هم نظر است که این حملات به مثابه تایید ادعای حوثی ها در رویارویی با اسرائیل و غرب است. الحقب افزود «آنچه در یمن روی می دهد در عمل به نفع اسرائیل و حوثی ها و ایران است. مردم یمن هر سه طرف را قبول ندارند. این حملات خسارات و زیان فراوانی به مردم و کشور یمن و آینده سیاسی و اقتصاد و معیشت مردم وارد خواهد کرد».
الحقب در ادامه گفتگو با «الشرق الاوسط» گفت «این حملات خدشه ای به توان نظامی حوثی ها وارد نمی کنند مگر در صورتی که تحولات دیگری روی دهد و حملات طولانی تری انجام شود و یا اینکه این حملات به یک جنگ تمام عیار تبدیل شود. اگر این رویارویی برنده قطعی نداشته باشد و جنگ روی زمین آغاز نشود و جامعه و حکومت یمن برای مقابله با این گروه مورد حمایت قرار نگیرند حوثی ها توان و قابلیت های نظامی برای توسعه و افزایش توانمندی های خود و جبران خسارات و جذب پیکارجویان بیشتر را دارند».
یک مقام دولتی یمن گفت برآوردم این است که حوثی ها با لجبازی به سمت گسترش درگیری می روند و کار به جاهای باریک خواهد کشید و جامعه یمن و منطقه فجایع و مصیبت های بیشتری خواهند دید و گروه حوثی در این شرایط از مسئولیت خود در برقراری صلح و تامین مطالبات معیشتی مردم شانه خالی خواهند کرد.
این مقام یمنی که نخواست نامش منتشر شود در گفتگو با «الشرق الاوسط» از مواضع جامعه بین الملل درباره تنش ها در دریای سرخ انتقاد کرد و گفت «جامعه جهانی به دولت قانونی و به رسمیت شناخته شده یمن مراجعه نمی کند. فشارهای بین المللی در همه این سالها به افزایش نفوذ حوثی ها در چند سال گذشته ختم شد اما حالا زمان آن فرا رسیده که قدرت های بین المللی عبرت بگیرند و درک کنند که پایان این کودتا و پایان دادن به حضور حوثی ها در سواحل و بنادر یمن تنها راه تامین منافع قدرت های بزرگ است».
کاسبی یا سرنوشت «داعش»
حوثی ها تهدید کردند که در پاسخ به حملات هوایی آمریکا و بریتانیا منافع و شناورهای آمریکا و بریتانیا در دریای سرخ را مورد هدف قرار می دهند. برخی از سران حوثی به آمریکا و بریتانیا هشدار دادند که نحوه پایان این تقابل دست این دو کشور نخواهد بود.
صلاح علی صلاح پژوهشگر سیاسی گفت «حملات آمریکا و بریتانیا تاثیر بسیار محدودی بر حوثی ها خواهد داشت. حوثی ها حالا با لحن تندتر حرف می زنند و می گویند که ادعاهایشان درباره رویارویی با دشمنان خارجی درست بوده است اما حوثی ها در حقیقت به دنبال جلب حمایت مردم و جذب پیکارجو هستند. این حملات از نظر نظامی محدود بودند و در یک محدوده جغرافیایی گسترده انجام شدند».
صلاح گفت «این حملات هوایی ناگهانی نبود و بنابراین حوثی ها پیش از حملات همه اقدامات احتیاطی خود را در نظر گرفته بودند. ضمنا اکثر اهداف حملات بریتانیا و آمریکا همان هایی بودند که در سال های گذشته توسط جنگنده های ائتلاف حمایت از دولت یمن شناسایی شده و مورد هدف قرار گرفته بودند. پس حوثی ها از نظر منطقی مخفیگاه و پادگان های مخفی دارند. احتمالا هدف این حملات کاهش یا از بین بردن توان نظامی حوثی ها نبوده بلکه صرفا پیام معینی بوده است».
صلاح گفت «تضعیف توانمندی های نظامی حوثی ها به افزایش تنش و سیر تحول رویدادها بستگی دارد که منجر به عملیات نظامی زمینی خواهد شد یا نه. البته این هزینه نظامی کلان و هزینه اقتصادی دارد چون در چنین شرایطی هر گونه فعالیت و کشتیرانی در دریای سرخ متوقف و مسیر دریای سرخ بسته می شود و مسیر کشتی ها در دوره جنگ تغییر خواهد کرد».
از سوی دیگر یک پژوهشگر سیاسی یمنی مقیم در صنعا که نخواست نامش منتشر شود در گفتگو با «الشرق الاوسط» گفت «مساله این است که حوثی ها با سوءاستفاده از تحولات جاری به دنبال کسب محبوبیت و مقبولیت میان مردم کشورهای عربی هستند و نیز به دنبال جمع آوری کمک های مالی و جذب نیرو. این مساله باعث افزایش نفوذ ایران در منطقه در پی افزایش دو دستگی در جوامع عربی می شود که همه این شرایط به نفع اسرائیل خواهد بود».
این پژوهشگر یمنی افرود «حوثی ها روی این مساله حساب می کنند که آمریکا و متحدانش نمی خواهند وارد یک جنگ تمام عیار با آنها شوند و صرفا به دنبال تقویت موضع و توان چانه زنی در مذاکرات هستند. اگر جنگ تمام عیار آغاز شود وضعیت به کلی فرق خواهد کرد چون حوثی ها در صورت ادامه لجبازی و تجاوزگری شاید به سرنوشت «داعش» در عراق دچار شوند».
خاطرات دولتمرد كهنه كار سعودى؛ همراه هفت پادشاه، از مترجمى تا وزارتhttps://persian.aawsat.com/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8/%D8%AE%D9%84%D9%8A%D8%AC/5065270-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D9%83%D9%87%D9%86%D9%87-%D9%83%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%D9%89%D8%9B-%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D9%87%D9%81%D8%AA-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%89-%D8%AA%D8%A7-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA
خاطرات دولتمرد كهنه كار سعودى؛ همراه هفت پادشاه، از مترجمى تا وزارت
الحجیلان در حال ترجمه در ملاقات ملک عبدالعزیز و وزیر امور خارجه اسپانیا در آوریل 1952
بیش از ده سال است که محافل فرهنگی و رسانهای عربی و سعودی درباره نزدیک بودن انتشار خاطرات دولتمرد سعودی، شیخ جمیل الحجيلان، سخن میگویند. این توجه بیدلیل نیست؛ او یکی از چهرههای برجسته دیپلماسی سعودی است. او در دیوان وزارت خارجه مشغول به کار بود، زمانی که مقر آن در جده بود، قبل از اینکه در سال ۱۹۸۴ به ریاض، پایتخت کشور منتقل شود. وی در سفارتهای ایران و پاکستان فعالیت کرد و سپس مدیرکل رادیو، مطبوعات و نشر شد، پیش از اینکه به وزارت خارجه بازگردد و اولین سفیر سعودی در کویت شود. سپس او اولین شخصی شد که عنوان وزیر اطلاعرسانی سعودی را به دست آورد. وی بعدها وزیر بهداشت شد و سپس به عنوان سفیر سعودی در آلمان و فرانسه خدمت کرد و در نهایت اولین سعودی بود که به سمت دبیرکل شورای همکاری خلیج منصوب شد.
الحجيلان تمامی پادشاهان سعودی را از زمان ملک عبدالعزیز تا امروز همراهی کرده است. او برای آنها ترجمه کرده، حامل پیامهایشان بوده و مأموریتهایی از جانب آنها انجام داده است. در اجلاسها و جلسات با آنها حضور داشته و شنیدهها، دیدهها و تجربههای خود را ثبت کرده است. این خاطرات که بهصورت اختصاصی توسط «الشرق الأوسط» منتشر میشود و در غرفه «شرکت رف للنشر» در نمایشگاه بینالمللی کتاب ریاض با عنوان «جميل الحجيلان؛ مسيرة في عهد سبعة ملوك: جمیل الحجيلان؛ سرگذشتی در دوران هفت پادشاه» در دسترس خواهد بود، حوادث، موقعیتها و جزئیاتی را برای اولین بار مستند کرده است. این خاطرات دورههایی از تاریخ سیاسی، اداری و اجتماعی سعودی را ثبت و تحولات منطقه و کشورهای آن طی یک قرن را رصد کرده است. این کتاب تجربهی یکنسل و تاریخ نسلها است که شیخ جمیل آنچه را که در حافظهاش از خاطرات و موقعیتها داشت و آنچه در آرشیوهایش نگهداری میکرد، به رشته تحریر درآورده است.
اهمیت این خاطرات در تفاوت آنها با دیگر خاطرات و سرگذشتهای مسئولان سعودی است؛ چرا که آنها مستند به بسیاری از وقایع و حوادث داخلی و منطقهای طی صد سال گذشته هستند. این خاطرات، نهتنها شرح حوادث، بلکه تحلیل علل و نتایج آنها نیز هستند؛ آن هم از سوی شاهدی که نه تنها این وقایع را تجربه کرده، بلکه در آنها نقش داشته است. این کتاب هم داستان یک مرد و هم تاریخ یک کشور است.
تربیت ملیگرایانه و باشگاه «بعث»
الحجيلان در خاطرات خود به تولدش در دیرالزور (ژانویه ۱۹۲۷) و خانواده مهاجرش (از عقيلات القصیم) اشاره میکند و شرایط سخت خانوادهاش را در غیاب دائم پدر، که به دلیل سفرهای دائم و بعد ازدواج دومش در قاهره مستقر شده بود، شرح میدهد. مادر و مادر بزرگش مسئول تربیت او بودند. او از تحصیلات ابتدایی خود در سوریه و تربیت ملیگرایانهاش در دوران اشغال فرانسه و شرکت در اعتراضات ضد استعماری صحبت میکند و همچنین به عضویتش در «باشگاه فرهنگ» که رویکردی بعثی داشت اشاره میکند. او میگوید:« اعضای باشگاه لزوماً عضو حزب بعث نبودند، چرا که ما در سنی بودیم که از سیاست تنها شعارهای ملیگرایانهاش را درک میکردیم.
ما این شعارها را با شور و هیجان فراوان تکرار میکردیم، شیفته آرزوهای وحدت عربی که در ضمیرمان جای گرفته بود. ندای بعث برای ما دانشآموزان، نمادی از مقابله با حضور فرانسه در سوریه بود، بدون اینکه توانایی درک تئوریهای عقیدتی حزب را داشته باشیم.»
سخنرانی بنیانگذار «اخوانالمسلمین»
و ناهار با کمونیستها
خاطرات الحجيلان به سفر او به مصر در سال ۱۹۴۴ و تحصیلاتش در آن زمان میپردازد. وی دوران زندگی در مصر در دوران سلطنت و تجربه نسل او از وقایع تاریخی مانند فاجعه ۱۹۴۸ را شرح میدهد. او همچنین تأثیرپذیری خود از جریانهای مختلف سیاسی، از حضور در یک سخنرانی حسن البنا، بنیانگذار اخوانالمسلمین، در مقر جماعت، تا صرف ناهار با اعضای حزب کمونیست سودان را بازگو میکند. او همچنین به تغییرات سیاسی که مصر در دهه ۱۹۴۰ تجربه کرد و کشف استعدادهای نویسندگی، شاعری و سخنوری خود اشاره دارد و در نهایت به اخذ مدرک لیسانس حقوق از دانشگاه فؤاد اول در سال ۱۹۵۰ میپردازد.
«وزارت خارجه» در جده و پنج دانشآموخته
الحجيلان در خاطراتش اولین بار حضور در وطن خود را در اوایل سال ۱۹۵۱ و استخدامش بهعنوان وابسته دیپلماتیک در وزارت خارجه در جده توصیف میکند. او همچنین توضیح میدهد که چگونه طاهر رضوان، معاون وزیر خارجه، او را در روز سهشنبه ۲ ژانویه ۱۹۵۱ به قصر خزام در جده برد تا با شاهزاده فیصل بن عبدالعزیز، وزیرخارجه، دیدار کند.
روز بعد شاهزاده فیصل حکم انتصاب او بهعنوان وابسته دوم دیپلماتیک در وزارت خارجه با حقوق ۳۸۵ ریال را امضا کرد.
تعداد کارمندان وزارت امور خارجه بیش از سی نفر نبود و تنها پنج نفر از آنها تحصیلکرده بودند. الحجیلان مقر وزارت امور خارجه را در آغاز یک ساختمان ساده با دو طبقه توصیف میکند که ابعاد آن چهل در سی متر بود و هیچ باغ یا فضای خالی دور آن نبود (اشاره به خانه با طول در محله عماریه در جده). در طبقه همکف، هفت اتاق وجود داشت که توسط ادارات تشریفات، امور کنسولی، ترجمه، پروندهها، کنفرانسها، و امور اداری و نسخهبرداری اشغال شده بود. در طبقه بالا دفتر معاون وزیر، دفتر خصوصی و تلگرافها و سالنی برای پذیرایی از سفراء قرارداشت. این وضعیت تا سال 1954 ادامه داشت.
در جده، الحجیلان شروع به نوشتن مقالاتی در روزنامه «البلاد» سعودی و نوشتن داستانهای کوتاه برای رادیو کرد. او در یادداشتهای خود به برخی از همکلاسیها و همکارانش در آن زمان مانند احمد زکی یمانی، عبدالرحمن البیز، مقبل العیسی، ناصر المنقور، عبدالرحمن ابا الخیل، ابراهیم العنقری، محمد الفریح، عبدالرحمن المنصور، مصطفی طیبه، هاشم الدباغ، احمد صلاح جمجوم، عمر السقاف، مأمون قبانی و عبدالله الجلاجل و دیگران اشاره میکند.
در یادداشتهای خود، الحجیلان سعی میکند دلایل تأثیر بسیاری از مسئولان سعودی در آن دوره را تحت تأثیر ایدههای ملیگرایانه توضیح دهد و این را به تحصیل آنها در دانشگاههایی که تفکر ملی عربی را تقویت میکرد و زندگی در شرایط استعمار بسیاری از کشورهای عربی و واقعیت پر از گمگشتگی و شکستهای عربی مرتبط میداند. او توصیف میکند که چگونه فاجعه 1948 نسل اولیه فارغالتحصیلان را که به تحصیل خود افتخار میکردند، و تعداد آنها به 15 نفر نمیرسید، تحت تأثیر قرار داد. او میگوید:« شکست عربی در فلسطین ما را نابود کرد و هر آنچه را که از تاریخمان به عنوان افتخار داشتیم، از ما گرفت.»
او همچنین توضیح میدهد که چگونه آنها تصمیم به تأسیس آنچه را که «مدرسه فرهنگ عمومی» نامیدند، گرفتند تا از طریق سخنرانیهای عمومی در تاریخ، زبان انگلیسی، عملیات بانکی و ادبیات عربی جامعه را آگاه کنند و هر یک از آن تحصیلکردهها در زمینه تخصص خود سخنرانی میکردند. این مدرسه دو شعبه داشت، یکی در مکه و دیگری در جده.
اما مهمترین رویداد در این مرحله از تاریخ الحجیلان، همانطور که در یادداشتهایش ذکر کرده، مترجمی دیدار ملک عبدالعزیز و وزیر امور خارجه اسپانیا، روبرتو خوزه آرتاخو، در ریاض (آوریل 1952) بود. الحجیلان به یاد میآورد که «این اولین درس در سیاست داخلی و خارجی کشورم بود که با شگفتی از مردی دریافت کردم که تاریخ درباره او با شگفتی صحبت میکند، از ملکی که مسیر وحدت و ساخت را رهبری کرد و سیاستی خردمندانه برای دولتی که در قلب وقایع قرار داشت، پایهگذاری کرد.»
او وقایع آن ملاقات را چنین روایت میکند:« عبدالعزیز گفت - و حافظهام در مورد آن ملاقات بسیار ضعیف است - که ما ملتی هستیم که خداوند ما را به اسلام کرامت بخشیده است. ما وجود خود را بر پایه دین و زندگی بنا کردهایم، میخواهیم دوستان بیشتری داشته باشیم و از دشمنی یا اختلاف با دیگران پرهیز کنیم و در زمین، مال یا جاه طمع نداریم. سرزمین ما، الحمدلله، وسیع و سرشار از خیر است و بالاتر از همه، خداوند ما را به خدمت حرمین شریفین مفتخر کرده است، که این شرفی بینظیر است. رابطه ما با برادران عرب و مسلمانمان این است که در صورت ظلم، به یاری آنها بشتابیم و اگر خطا کردند، در بازگشت به حق یاریشان کنیم. ما به حقوق همسایگی احترام میگذاریم و به عهدها و توافقها پایبندیم، در امور دیگران دخالت نمیکنیم و دخالت هیچکس را هم در امور خود نمیپذیریم.»
او اضافه میکند:« لحظهای به سکوت گذشت و سپس ملک عبدالعزیز گفت: مسألهای وجود دارد که ما را رنج میدهد و دلهایمان را میآزارد، و آن وضعیت برادرانمان در مغرب عربی است. آنها در دین، زبان، زندگی و معاش خود تحت فشار هستند، به دلیل استعمار فرانسوی بر سرزمینشان. این موضوع برای خداوند ناپسند است و هیچ انسانی نمیتواند آن را تحمل کند. فرانسه بهتر این است که دست خود را از این سرزمینهای عربی و مسلمان بردارد و آنها را به حال خود رها کند، وگرنه ملتهای آنها در برابر این ظلم به پا خواهند خاست و شما در این موضوع غریبه نیستید و باید در این زمینه با شما همکاری کنیم. اگر این ملتها بر آزادسازی خود از ظلم و استکبار مصرّ باشند، هیچ چیزی در برابر آنها نخواهد ایستاد. مثل ما میگوید: اراده، پدر موفقیت است و ترک، پدر شکست.»
ملک عبدالعزیز بسیار علاقمند بود که الحجیلان این مثل را به خوبی ترجمه کند. « وقتی متوجه شد که من به سرعت ترجمهام را انجام دادهام - و من خود را برای این کار آماده کرده بودم - از من پرسید: آیا ترجمه کردی پسرم؟ گفتم: بله، عمرتان دراز باد!» ملک در مورد این موضوع«ظاهر تأثر» داشت و صدایش بعد از اینکه آرام و پایین بود، بلند شد. او میدانست که در حال صحبت با وزیر امور خارجه اسپانیا است و کشورش نیز با گستاخی و تعدی بر قسمتی از خاک مغرب دست انداخته است. ملک عبدالعزیز، صاحب چشمانداز عربی اسلامی جامع، فراموش نکرد که برادرانش در مغرب عربی چه رنجی میبرند و دغدغههای عربی نزدیک به دیار خود او را از آنچه در دیار برادران دیگرش میگذشت، غافل نکرد. سخنان او در این زمینه جوهر ملاقات با وزیر بود، آغاز و پایان آن. پیشگویی ملک عبدالعزیز و بینش او نسبت به آینده وقایع در مغرب عربی زمانی صحت پیدا کرد که ملتهای آنجا به پا خاستند و در نبردهای فداکاری و ایثار بار ظلم طاغوتها را از دوش خود برداشتند.
شام در تاریکی!
الحجیلان به یاد میآورد که ولیعهد آن زمان، شاهزاده سعود، از مهمان اسپانیایی استقبال کرد و برای او مراسم شامی در قصر الحمراء در ریاض برگزار نمود که در محوطهای نزدیک به قصر المربع، جایی که پدرش ملک عبدالعزیز زندگی میکرد، واقع شده بود. در آنجا بود که الحجیلان برای اولین بار شاهزاده سعود بن عبدالعزیز ولیعهد را دید. شاهزاده سعود مهمانش را به سالن غذاخوری برای صرف شام همراهی کرد و در حین شام باران شدیدی بارید که باعث قطع برق شد و سالن غذاخوری در تاریکی فرو رفت. خدمتکاران فریاد میزدند: «التریک، التریک!» (چراغ قوه)، در حالی که ولیعهد و مهمانش در مورد تاریخ عربها در اندلس صحبت میکردند.
برای جلوگیری از ناراحتی که ممکن بود ولیعهد احساس کند، وزیر اسپانیایی با صدای بلند گفت که سعی دارد صدای خود را از تاریکی عبور دهد:«ما بسیار از باران در جنوب اسپانیا خوشحال میشویم و زنان با سرودها از آن استقبال میکنند. باران منبع خیرات زمین و موجد شادی زندگی است. و شما نیز، جناب وزیر، همانطور که میشنویم، باران را دوست دارید و از نزول آن خوشحال میشوید.» ولیعهد پاسخ داد: «بله، ما از نزول آن خوشحال میشویم. آمدن شما به ما، جناب وزیر، نشانه خیر بر ماست.»
قصر الحمراء در اوایل دهه 1960 به مقر دبیرخانه شورای وزیران تبدیل شد و سالن غذاخوری آن مکان برگزاری جلسات شورای وزیران گردید، تا الحجیلان دوباره به آنجا برگردد، اما این بار به عنوان عضوی از شورای وزیران برای شرکت در جلسات در این اتاق.
پیام سوسیالیستی و دعوتهای کمونیستی در تهران
الحجیلان به سفارت سعودی در تهران منتقل شد (ژوئن 1953) و دیدارملک سعود از ایران (ژوئیه 1955) مهمترین رویداد در مدت کار او در آنجا بود. او مترجمی بین ملک سعود و سفیر شوروی در تهران را که تمایل به ملاقات با ملک و انتقال پیامی از رهبری شوروی داشت، بر عهده گرفت. در تهران توجهش به دعوتهایی که از سفارتهای کشورهای کمونیستی به او میرسید جلب شد: «من و همسرم در طول کارم در تهران متوجه شدیم بدون آنکه در آن زمان هدف از این پدیده را درک کنیم، که اکثر دعوتهایی که به ما میرسید از دیپلماتهای کشورهای اروپای شرقی مانند یوگسلاوی، چکسلواکی، مجارستان، بلغارستان، لهستان و رومانی بود.
این کشورها که نظامهای سلطنتی آنها با حمله شوروی به آنها فروپاشید، به جمهوریهایی با نظامهای کمونیستی تبدیل شدند که در مدار مسکو میچرخیدند. در سالهای دهه 1950، حضور دیپلماتیک خارجی این کشورها تقویت شد و آنها، به دستور مسکو، توجه خاصی به تعامل با جهان عرب داشتند.
پس از برنامه شام در سفارتهای این کشورها، فیلمهای کوتاه سینمایی درباره دستاوردهای ملتهایشان در پیوستن به نظام کمونیستی «که موانع را ویران کرده و اصول عدالت و برابری بین شهروندان را تأسیس کرده است»، و فیلمهای مستند دیگری درباره قهرمانیهای مردم روسیه در حین محاصره آلمانیها بر شهرهای استالینگراد و مسکو و دیگران، به ما نمایش داده میشد. این فعالیت دیپلماتیک سازمانیافته برای مقامات امنیتی در ایران ناشناخته نبود. حزب توده کمونیستی، قویترین حزب چپگرای ایران، چه در خفا و چه در سطح علنی، دستورات خود را از سفارت شوروی در تهران دریافت میکرد.»
بازدید آیزنهاور از پاکستان و سئوال ملک فیصل
الحجیلان به سفارت سعودی در کراچی منتقل شد (اوت 1956) و پس از ترک سفیر عبدالرحمن البسام، به عنوان قائم مقام او منصوب شد. در ژانویه 1958، رئیسجمهوری آمریکایی، ژنرال دوایت آیزنهاور، به پاکستان سفر کرد و با رئیسجمهوری پاکستان، ایوب خان، دیدار کرد. این سفر یک رویداد سیاسی بزرگ بود و الحجیلان گزارشی رسمی نوشت و مستقیماً برای شاهزاده فیصل، وزیر امور خارجه آن زمان، ارسال کرد.
فیصل در پاسخ از او تشکر کرد و ابراز امیدواری کرد که «ای کاش در گزارش اطلاعاتی درباره گفتوگوهایی که بین دو رئیسجمهور انجام شده بود، وجود داشته باشد.»
او یادآور میشود که وقتی شیخ محمد الحمد الشبیلی به عنوان سفیر سعودی در پاکستان منصوب شد، به ملک سعود و ولیعهد، شاهزاده فیصل نوشت «که او را به کارمندی شایسته به نام جمیل الحجیلان توصیه کند». الحجیلان فضل شیخ الشبیلی را فراموش نمیکند و همچنین به نقش تعیینکننده دوستش، شیخ عبدالعزیز بن ابراهیم بن معمر، مشاور نزدیک ملک سعود اشاره میکند که او را به مسئولان معرفی کرد و به گفته الحجیلان، در انتصاب او و دیگر وزرا و مسئولان در تشکیل دولت (دسامبر 1960) یا آنچه در آن زمان به عنوان «دولت جوانان» شناخته میشد، نقش اساسی داشت. این دولت تحت ریاست ملک سعود تشکیل شد و بیشتر اعضای آن از نسل جوان بودند. این تغییر کابینه به دنبال استعفای ولیعهد، شاهزاده فیصل از ریاست دولت بود.
اولین سفیر سعودی در کویت
در سپتامبر 1962، قرار بود جمیل الحجیلان عضو هیئت سعودی به ریاست ابراهیم السویل باشد تا در جلسات مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک شرکت کند، اما تلگرافی فوری از دیوان سلطنتی دریافت کرد که به طور اضطراری او را به طائف فرا میخواند. وقتی به قصر الحویه رسید، به او خبر داده شد که به عنوان سفیر در کویت منصوب شده است.
الحجیلان درباره آن میگوید: «من نمیدانستم دلیل فوریت بازگشت و کنارهگیری از مأموریت به نیویورک چیست، تا اینکه از منابع معتبر در دیوان سلطنتی متوجه شدم که این درخواست فوری به خاطر حضور نماینده بریتانیا، کشور حامی در کویت، به نام سر جان ریشموند بود. بریتانیا میخواست نمایندهاش اولین کسی باشد که اوراق اعتمادش را به امیر کویت، شیخ عبدالله السالم الصباح، ارائه دهد تا بدین ترتیب رهبری کادر دیپلماتیک در کویت را به دست آورد، چرا که او در واقع در کویت و در حال انجام وظیفه نمایندگی کشورش بود. اما شیخ عبدالله السالم این اقدام بریتانیا را نپسندید و آن را غیرمناسب برای کویت دانست، در حالی که این کشور در آستانه آغاز دورهای جدید در تاریخ خود بود. همچنین سعودیها در کویت قبل از استقلال، نمایندگی تجاری (نزدیک به کنسولی) داشتند که منافع آنها و رعايايشان را بر عهده داشت، که بر اساس خانوادهای سعودی - کویتی به نام آل النفیسی شکل گرفته بود.
بر اساس این ملاحظات، توافقی بین شیخ عبدالله السالم و ملک سعود به وجود آمد که سعودیها باید به سرعت سفیری انتخاب کنند و او را به کویت بفرستند تا اولین کسی باشد که اوراق اعتمادش را از بین سفراء ارائه دهد و بدین ترتیب رهبری کادر دیپلماتیک در کویت به سعودیها تعلق بگیرد.»
مأموریت سیاسی - رسانهای در کویت
الحجیلان در کویت، با بحران عراقی - کویتی مواجه شد، اما بزرگترین چالش رساندن صدای رسانهای سعودی به افکار عمومی کویت بود، به ویژه در شرایطی که رسانههای ناصری به شدت علیه سعودیها فعالیت میکردند، که این وضعیت با کودتای ضد سلطنتی در یمن(سپتامبر 1962) تشدید شد.
دهه 1960 عصر تنش در روابط عربی - عربی بود
ولیعهد، شاهزاده فیصل، به عنوان معاون رئیسجمهورى و وزیر امور خارجه (مارس 1962) به مقام خود بازگشت و سپس دولت تحت ریاست او (اکتبر 1962) تشکیل شد و او همچنان سبد وزارت امور خارجه را در اختیار داشت. وزارت اطلاعرسانی هنوز تأسیس نشده بود و وزیر دولت، شیخ عبدالله بلخير، بر اداره کل رادیو و مطبوعات نظارت میکرد.
الحجیلان به یاد میآورد که «سالهای 1960 سالهای تنش در روابط عربی - عربی بودند. سعودیها در موضع مقابله با چپگرایان قرار داشتند. رسانه، نه توپ و خمپاره، سلاح آن رویارویی بود». در کویت، الحجیلان واکنشها به کودتای یمن را زیر نظر داشت و گزارشهایی به وزیر امور خارجه ارسال میکرد و بیان میکرد که رسانههای رئیسجمهوری مصر، جمال عبدالناصر «صدای بلندی داشتند و تأثیر زیادی بر افکار و احساسات داشتند و میتوانستند آنچه را که میخواستند، تثبیت کنند».
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة