الحجيلان: به اتهام «پناه دادن به کمونیست‌ها» متهم شدم و در پاسخ، ملک فیصل مرا به یک وزارتخانه اضافی منصوب کرد

روزنامه «الشرق الأوسط» به‌طور اختصاصی خاطرات این دولتمرد سعودی را که دوران همه پادشاهان را تجربه کرده است، منتشر می‌کند(قسمت 3-4)

TT

الحجيلان: به اتهام «پناه دادن به کمونیست‌ها» متهم شدم و در پاسخ، ملک فیصل مرا به یک وزارتخانه اضافی منصوب کرد

ملک فیصل (گتی)





تصویر ملک فیصل در دفترش در ریاض (گتی)
ملک فیصل (گتی) تصویر ملک فیصل در دفترش در ریاض (گتی)

در قسمت سوم خاطرات شیخ جمیل الحجيلان، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های دیپلماسی سعودی، به پشت‌پرده‌های تصدی وزارت بهداشت در کنار وزارت اطلاع‌رسانی پرداخته می‌شود. این پس از آن بود که «شخصیتی برجسته» او را به «پناه دادن به کمونیست‌ها»در وزارت اطلاع‌رسانی متهم کرد. وی داستان درخواست خود از ملک فیصل برای استعفا از سمت وزارتی را روایت می‌کند و توضیح می‌دهد که احساس «تلخی و ناامیدی در هنگام مواجهه با وزارت دارایی برای تأمین حداقل بودجه مورد نیاز وزارت بهداشت» یکی از دلایل این درخواست غیرمعمول بود. در نهایت، کمیسیونی که به دستور ملک تشکیل شد، بدون گفت‌وگوی مستقیم با او، تصمیم نهایی را گرفت.
روزنامه «الشرق الأوسط» بخش‌هایی از این خاطرات را که با عنوان «جمیل الحجيلان: سرگذشتی در دوران هفت پادشاه» در غرفه «شرکت انتشاراتی رف » در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ریاض عرضه خواهد شد، به‌طور اختصاصی منتشر می‌کند.

الحجيلان پیام انتصاب خود به‌ عنوان وزیر بهداشت را می‌نویسد

در ماه مه 1970، ملک فیصل، الحجيلان را احضار کرد و به او اطلاع داد که او را به‌عنوان وزیر بهداشت منصوب خواهد کرد. الحجيلان به یادمی‌آورد:« روزها گذشت و هنوز حکم رسمی صادر نشده بود. در همین زمان، به همراه دکتر رشاد فرعون، مشاور مخصوص ملک فیصل، برای ادای احترام به دفتر ولیعهد، شاهزاده خالد، رفتیم و در دفترش شخصیت‌های مختلفی از جامعه و امراء حضور داشتند. گفت‌وگو درباره رسانه بود که ناگهان شخصیتی برجسته، بدون داشتن هیچ سمت رسمی، به وزارت اطلاع‌رسانی حمله کرد و او را به پناه دادن به عناصر کمونیستی از میان کارکنان بلندپایه متهم کرد. «درگیری لفظی تندی بین ما رخ داد.»

ملک فیصل (گتی) تصویر ملک فیصل در دفترش در ریاض (گتی)

دکتر رشاد فرعون ماجرا را به ملک فیصل گزارش داد، اما ملک هیچ سئوالی از الحجيلان نپرسید. چند روز بعد، رئیس دفتر نخست‌وزیری، شیخ صالح العباد، به او اطلاع داد که ملک قصد دارد حکمی برای انتصاب وی به‌عنوان وزیر بهداشت، در کنار وزارت اطلاع‌رسانی، صادر کند و از او خواست که این حکم را با دستخط خود بنویسد! الحجيلان اظهار می‌کند:« ملک می‌خواست پیامی بفرستد که فیصل اجازه نمی‌دهد به یکی از وزرایش بی‌احترامی شود و نمی‌پذیرد که در مورد وفاداری کارکنان سعودی شبهه ایجاد شود.»
حکم سلطنتی در ماه مه 1970 صادر شد و الحجيلان به‌عنوان وزیر بهداشت و وزیر موقت اطلاع‌رسانی منصوب شد. چند ماه بعد، شیخ ابراهیم العنقری به‌ عنوان وزیر اطلاع‌رسانی منصوب شد و الحجيلان به‌طور کامل به وزارت بهداشت پرداخت. درباره این دوران می‌گوید:« به وزارت بهداشت آمدم، در حالی که فردی بودم که از دیدن پزشک خوشم نمی‌آمد، از مصرف دارو متنفر بودم، تحمل دیدن بیمارستان‌ها را نداشتم و دیدار از بیماران بستری روی تخت‌هایشان برایم خوشایند نبود. به وزارت بهداشت آمدم تا خود را در دنیای پزشکی و پزشکان بیابم، در حالی که بیش از هر زمان دیگری نسبت به این حوزه انسان‌دوستانه، ناآگاه بودم. این احساسات و افکار در ذهنم بود که در روزهای نخست کارم در وزارت بهداشت در دفترم مستقر شدم و کاملاً به این وزارتخانه اختصاص یافتم.»

الحجیلان با «الشرق الأوسط» از خاطراتش می گوید (عکس: محمد عثمان)

مقابله با وبا و بازگرداندن هواپیمای زائران

چند ماه پس از تصدی مسئولیت وزارت بهداشت، بیماری وبا در منطقه شرقی شیوع پیدا کرد و بیش از 150 نفر را به کام مرگ کشاند. الحجيلان می‌گوید:« بسیار نگران بودم و شیوع این بیماری را در ماه‌های اول کاری‌ام به‌عنوان نشانه‌ای از سختی و حساسیت کاری که در پیش رو داشتم، می‌دیدم... این بیماری بخشی از کشور را درگیر کرده بود و ممکن بود به مناطق دیگر نیز گسترش یابد.»
ملک فیصل کمیسیونی به ریاست معاون دوم نخست‌ وزیر و وزیرکشور، یعنی ملک فهد، تشکیل داد و اختیارات لازم را به او اعطا کرد. وزارت بهداشت اقدامات لازم برای مبارزه با این بیماری را آغاز کرد و چندین اقدام پیشگیرانه را انجام داد که موجب نارضایتی برخی ساکنان شد. یکی از کاخ‌های سلطنتی به بیمارستان اورژانس تبدیل شد و هزاران مورد مبتلا را درمان کردند و به‌طور رسمی اعلام شد که کشور از بیماری وبا پاکسازی شده است.
الحجيلان یادآوری می‌کند که در فصل حج سال 1972، یک پرواز از شرکت «طیران الشرق الأوسط» از نیجریه و با بیش از 200 مسافر وارد کشور شد. این پرواز از منطقه‌ای مبتلا به وبا آمده و قوانین سازمان جهانی بهداشت را رعایت نکرده بود. او دستور داد که به مسافران اجازه ورود به کشور داده نشود و هواپیما پس از یک ساعت توقف، مجبور به ترک جده شد. «ماجرا را به ملک گزارش دادم.

او از این اقدام قاطعانه من متعجب شد و پرسید: آیا راه دیگری وجود نداشت؟ گفتم: نه، عالیجناب، این تنها راه بود تا هم از کشور محافظت کنیم و هم به سایر شرکت‌های هواپیمایی هشدار دهیم. او نگاهی خاموش و بدون نشانه‌ای از رضایت به من انداخت و گفت: لا حول ولا قوة إلا بالله.»

هیئتی برای مدیریت بیمارستان‌ها

تا آن زمان، بیمارستان‌ها توسط پزشکان اداره می‌شدند و این تنها گزینه در دسترس وزارت بهداشت برای مدیریت بیمارستان‌ها بود. در نگاه اول، این راهکار معقول به نظر می‌رسید، زیرا پزشک با مسائل بیمارستان و پزشکان آشناتر است، اما مدیریت بیمارستان یک مدیریت سازمانی است که فقط به جنبه درمانی محدود نمی‌شود.
این مدیریت شامل امور کارمندان، نگهداری، خرید و پاسخگویی اداری و دیگر جنبه‌های مختلف مدیریتی است. این‌ها در بیشتر مواقع از حوزه تحصیل و تخصص پزشک دور هستند. این یک علم است که در مؤسسات تخصصی تدریس می‌شود.
الحجيلان می‌گوید: «پس از انجام تحقیقات کافی متوجه شدیم که در ایالات متحده، مؤسسات دانشگاهی تخصصی برای آموزش مدیریت بیمارستان به غیر پزشکان وجود دارد. ما به این ایده علاقه‌مند شدیم و تصمیم گرفتیم آن را دنبال کنیم؛ زیرا این حوزه شایسته شناخت و بررسی است. اولین گروه متشکل از فارغ‌التحصیلان غیر پزشک را به یکی از مؤسسات دانشگاهی تخصصی مدیریت بیمارستان در آمریکا اعزام کردیم. این دانشجویان دوره خود را به پایان رساندند و به کشور بازگشتند تا وزارت، مدیریت برخی از بیمارستان‌های خود را به آنان واگذار کند.»

اولین دستگاه دیالیز کلیه

الحجيلان مانند مدیران جدید بیمارستان‌ها، در حال آشنایی با اداره وزارت بهداشت و درک دنیای آن بود. او یکی از اتفاقات آن دوره را که تلاش او برای برآوردن نیازهای موقعیت جدیدش را نشان می‌دهد، روایت می‌کند. می‌گوید:« نامه‌ای از یک شهروند سعودی که در لبنان اقامت داشت دریافت کردم. او از رنجی که به دلیل نیاز به مراجعه به بیمارستان دانشگاه آمریکایی بیروت برای دیالیز کلیه دوبار در هفته متحمل می‌شد، شکایت کرده بود؛ علاوه بر این، هزینه‌های بالایی که دیگر قادر به تأمین آن نبود نیز بر مشکلات او می‌افزود. من اصلاً نمی‌دانستم منظور نویسنده از دیالیز کلیه چیست. این اولین بار بود که چنین چیزی به گوشم می‌خورد و توجیه من برای این ناآگاهی این بود که در رشته حقوق تحصیل کرده بودم، نه پزشکی.»

الحجيلان می‌افزاید:« مدیر بیمارستان مرکزی ریاض، دکتر سعیدرباح، را احضار کردم. او مدیری قاطع و مورد اعتماد در انجام مأموریت‌ها بود. با او در این باره صحبت کردم و از او خواستم که برای تهیه این دستگاه برای بیمارستان مرکزی ریاض اقدام کند. به او دستور دادم به بیروت سفر کند و با مسئولان بیمارستان دانشگاه آمریکایی ملاقات کند تا به ما در این زمینه کمک کنند. چند ماه نگذشت که دستگاه دیالیز کلیه در بیمارستان مرکزی ریاض نصب و راه‌اندازی شد و یک متخصص فنی که بیمارستان دانشگاه آمریکایی بیروت به ما امانت داده بود، همراه آن بود. این دستگاه که به‌طور تصادفی تهیه شده بود، تحولی در خدمات بهداشتی ما ایجاد کرد و دستگاه‌های دیگری نیز به بیمارستان‌های ما اضافه شدند.»

درخواست استعفا و «عذر ضعیف»

الحجيلان پس از سه سال کار به‌عنوان وزیر بهداشت، به فکر درخواست استعفا افتاد. او می‌گوید:« احساس خستگی و فشار کاری که بر سلامتی‌ام تأثیر می‌گذاشت، شروع شد و به این نتیجه رسیدم که این کار نیاز به سال‌ها تلاش مداوم دارد که ممکن است من توان آن را نداشته باشم. دلیل دیگر، برخی مواضع وزارت دارایی نسبت به درخواست‌های وزارت بهداشت بود.»
او توضیح می‌دهد:« این طبیعی است که وزارت دارایی درخواست‌ها و پروژه‌های سایر وزارتخانه‌ها را بررسی کند تا بودجه دولت را میان وزارتخانه‌های مختلف تقسیم کند، اما من احساس می‌کردم موضع‌گیری‌های سختگیرانه وزارت دارایی در قبال ما، علی‌رغم دستور مقام سلطنتی برای حمایت از تلاش‌های وزارتخانه، گویی می‌خواست آرزوهای ما را محدود کند، در حالی که ما به دنبال خدمات بهداشتی بهتر بودیم. در همین حال، می‌دیدم که وزارت دارایی موافقت می‌کند صدها میلیون ریال به وزارت دفاع و گارد ملی اختصاص دهد تا بیمارستان‌هایی برای پرسنل نظامی و غیرنظامی خود بسازند.»
وی اضافه می‌کند:« از بودجه‌هایی که به پروژه‌های بهداشتی گارد ملی و وزارت دفاع اختصاص می‌یافت خوشحال می‌شدم، زیرا این پروژه‌ها به ارتقای خدمات بهداشتی کشور کمک می‌کردند، اما احساس تلخی و ناامیدی نیز داشتم؛ زیرا مجبور بودم برای به‌دست آوردن حداقل بودجه مورد نیاز برای طرح‌های خود، با وزارت دارایی مبارزه کنم. موضع وزارت دارایی، به‌طور طبیعی، از روی عمد برای کوچک‌ شمردن اهمیت وزارت بهداشت در قبال مردم نبود، اما آن‌ها بلندپروازی‌های ما را غیرواقعی می‌دیدند. این موضوع هر ساله مایه اختلاف میان ما و آن‌ها می‌شد.»

الحجيلان تصمیم نهایی خود را که تقدیم درخواست استعفای خود از سمت وزارتی بود، گرفت. اما « باید روشی برای مطرح کردن این درخواست انتخاب می‌کردم. ایده صحبت مستقیم با ملک فیصل را کنار گذاشتم؛ زیرا ممکن بود مرا با سئوالی غافلگیر کند که من نتوانم پاسخ مناسبی به آن بدهم. کسانی که ملک فیصل را می‌شناختند، چنین چیزی را غیر محتمل نمی‌دانستند. بسیاری از وزرا در حین صحبت با او با سئوالات غیرمنتظره‌ای روبه‌رو می‌شدند که آن‌ها را در تنگنا قرار می‌داد و از پاسخگویی عاجز می‌کرد. تصمیم گرفتم برای اجتناب از رویارویی و آنچه ممکن است با خود به همراه داشته باشد، به او نامه بنویسم.»
الحجيلان درخواست استعفای خود را به ملک ارائه کرد. ملک نه او را فراخواند و نه در این باره با او گفتگو کرد. در عوض، درخواست را به کمیته ویژه‌ای متشکل از شاهزاده خالد بن عبدالعزیز (ولیعهد)، مساعد بن عبدالرحمن (وزیر دارایی)، فهد بن عبدالعزیز (معاون دوم نخست ‌وزیر و وزیر کشور)، عبدالله بن عبدالعزیز (رئیس گارد ملی)، سلطان بن عبدالعزیز (وزیر دفاع)، نواف بن عبدالعزیز (مشاور ویژه ملک) و دبیر کمیته، دکتر رشاد فرعون (مشاور ویژه ملک)، ارجاع داد. او به یاد می‌آورد: «دلیل من ضعیف به نظر می‌رسید، چرا که بهانه من، وضعیت جسمانی‌ام بود. شاهزاده فهد قانع نشد که دلایل من موجه هستند. از آنجا که اصرار بر استعفا از سمت وزارتی امری غیر معمول بود و ممکن بود دلایل شخصی در پشت آن باشد، کمیته ویژه در نهایت با درخواست من موافقت کرد.

پادشاه بیشتر از وزرایش کار می‌کند

الحجیلان برنامه روزانه دقیق ملک فیصل را به یاد می‌آورد و روایت می‌کند:« ملک فیصل بر اساس یک روش منظم و دقیق عمل می‌کرد، چه در حضور و چه در انجام کارهای دفترش. او روزانه سه بار در دفتر خود در دیوان ریاست شوراى وزيران حضور مى‌یافت. او حدود ساعت ده و نیم صبح به دفترش می‌آمد و تا نزدیک به وقت نماز ظهر مشغول کار بود. سپس به مسجدی که به محل سکونتش در قصر المعذر متصل بود، می‌رفت. بعد از نماز، با برخی از شهروندان ناهار می‌خورد و مدتی در خانه استراحت می‌کرد و پس از نماز عصر دوباره به دفترش بازمی‌گشت و تا نزدیک وقت نماز مغرب به کار ادامه می‌داد. اگر در ریاض بود، برای نماز مغرب به یکی از ارتفاعات می‌رفت و در آنجا با همراهی شاهزاده خالد یا شاهزاده سلطان و نیز پسر عموهایش شاهزاده فیصل بن سعد و شاهزاده فهد بن سعد، نماز مغرب را ادا می‌کرد. اما اگر در جده بود، نماز مغرب را در نقطه‌ای آرام و بیابانی در مسیر جده-مدینه منوره می‌خواند. در شب، پس از نماز عشاء به دفتر خود بازمی‌گشت و تا ساعت ده شب به کار مشغول بود و سپس به خانه‌اش برمی‌گشت، جایی که با خانواده و نزدیک‌ترین مشاورانش دیدار می‌کرد... من اغلب شب‌ها به دفترش می‌رفتم و آن لحظات گرانبها از آن دوران والا در ذهنم همچنان روشن و زنده است.»

تصویر ملک فیصل در دفترش در ریاض (گتی)

شیخ محمد النویصر، رئیس دفتر مخصوص ملک فیصل، شب‌ها مسائلی را که نیاز به ارائه داشت، به اطلاع او می‌رساند:« وقتی ملک از بررسی آنچه به او عرضه شده بود فارغ می‌شد، تقویم «ام القری» را از روی میز خود برمی‌داشت و نگاهی به برخی صفحات آن می‌انداخت تا زمان پخش خبر ساعت ده شب از رادیو لندن عربی فرا برسد. روی میز او رادیویی کوچک قرار داشت و هنگامی که ساعت ده شب می‌شد، دستش به سمت رادیو می‌رفت و صدای زنگ ساعت (بیگ بن) که نشان‌دهنده ساعت ده شب بود، به گوش می‌رسید؛ گویی خود ملک فیصل از پشت میزش در ریاض این ساعت را تنظیم کرده بود. این دقت بی‌نظیر، فکر و چشم را به خود معطوف می‌کرد. او پادشاهی بود که در سه نوبت در روز در دفترش حاضر می‌شد و زمان‌بندی او چنان دقیق بود که می‌توانستی ساعت خود را بر اساس آن تنظیم کنی، بنابر این هیچ بهانه‌ای برای وزرایش وجود نداشت که به او مراجعه نکنند، در حالی که او بیشتر از آنها در دفترش حضور داشت.»

سفیر سعودی در خانه رئیس‌جمهور آلمان می‌خوابد

در مارس 1974، فرمان سلطنتی برای انتصاب الحجیلان به عنوان سفیر و نماینده فوق‌العاده در آلمان فدرال صادر شد. این انتصاب پس از نه سال از قطع روابط دیپلماتیک چندین کشور عربی (از جمله سعودی) با آلمان به دلیل حمایت این کشور از اسرائیل با سلاح‌های پیشرفته و کمک‌های نظامی صورت گرفت.

الحجیلان با وزیر خارجه آلمان، هانس دیتریش گنشر

الحجیلان وظیفه داشت روابط و ارتباطات را از سر بگیرد، سفارت را بازگشایی کند و امور مربوط به آن را تکمیل نماید. الحجیلان به یادمی‌آورد:« به طور تصادفی، ما خانه کوچکی با یک باغچه زیبا پیدا کردیم که متعلق به رئیس‌جمهوری جدید آلمان، آقای والتر شیل بود. این خانه‌ای مبله و ساده بود که در یک تپه سبز قرار داشت و چشم‌انداز طبیعی جذابی داشت. این خانه به لحاظ اندازه و اثاثیه ساده بود، حتی پارکینگی برای خودروی صاحبخانه نداشت. چیزی که این خانه را جذاب‌تر می‌کرد، موقعیت آن و باغچه کوچک و زیبایش بود. بنابراین، ما این خانه را برای شش ماه اجاره کردیم. خبر به رسانه‌های آلمانی درز کرد و روزنامه‌های جنجالی شروع به ساختن داستان‌های خیالی و مبالغه در مورد این اجاره، مبلغ آن و شرایط محرمانه پیرامون آن کردند. یکی از جالب‌ترین نظرات برخی روزنامه‌ها این بود که سفیر سعودی در تخت رئیس‌جمهوری می‌خوابد و قهوه عربی جای شراب سفید آلمانی را در خانه رئیس‌جمهوری خواهد گرفت و اینکه معامله دیپلماتیکی بین سعودی و آلمان بر سر اجاره خانه رئیس‌جمهوری انجام شده است! و داستان‌های جنجالی دیگری که مردم عادی را به خود جلب می‌کرد.»
یکی از روزنامه‌ها تا جایی پیش رفت که برای کشف آنچه به عنوان «حقیقت مطلق» می‌پنداشت، تلاش کرد و خبرنگار و عکاس خود را به خانه الحجیلان فرستاد تا هنگام بازگشت او از دفترش منتظر بمانند و این مسئله‌ای را که به شدت کنجکاوی‌ها را برانگیخته بود، روشن کنند. برخی از این روزنامه‌های جنجالی به مدت دو هفته به بررسی این موضوع اجاره پرداختند و نام سفیر جدید سعودی هر روز در آنها تکرار می‌شد.



دیدگاه ملک عبدالعزیز و نقش نفت در اعلام اتحاد سعودی

ملک عبدالعزیز بر روی نفت‌کش که اولین بار نفت خام سعودی را در سال 1939 صادر کرد
ملک عبدالعزیز بر روی نفت‌کش که اولین بار نفت خام سعودی را در سال 1939 صادر کرد
TT

دیدگاه ملک عبدالعزیز و نقش نفت در اعلام اتحاد سعودی

ملک عبدالعزیز بر روی نفت‌کش که اولین بار نفت خام سعودی را در سال 1939 صادر کرد
ملک عبدالعزیز بر روی نفت‌کش که اولین بار نفت خام سعودی را در سال 1939 صادر کرد

پس از الحاق حجاز و بیعت با ملک عبدالعزیز، برخی کشورها به بهانه امنیت، مانع از سفر رعايايشان برای حج شدند و خواهان اداره اسلامی حجاز یا حتی حفاظت بریتانیا بودند. این اقدام‌ها با هدف تضعیف حکومت سعودی و فشار بر آن صورت گرفت. این فشارها به‌ویژه از طرف کشورهایی بود که به قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی وابسته بودند.
در آن زمان، حوادث داخلی نیز وجود داشت، مانند شورش «الإخوان»، که از 1925 شروع شد و تا 1929 ادامه داشت. سایر شورش‌ها نیز شامل تمرد ابن رفادة و تمرد الادریسی در جنوب حجاز بودند. این حوادث، در کنار حمایت‌های خارجی، تلاش برای بی‌ثبات کردن حکومت عبدالعزیز را نمایان می‌کرد.

ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود

با توجه به این شرایط، نیاز به توحید کشور بیشتر حس می‌شد. توحید به معنای ضمیمه کردن حجاز و نجد و مناطق تابعه تحت یک حکومت واحد، به‌ویژه به‌دلیل نیاز به ایجاد یک دولت پایدار و منسجم بود.

مفهوم اتحاد کشور

فؤاد حمزه، تاریخ‌نگار، توضیح می‌دهد که ترکیب دو مملکت حجاز و نجد به دلایل سیاسی و اقتصادی ضروری بود، به‌ویژه با توجه به کشف منابع نفتی در منطقه.

ملک عبدالعزیز با مشاوران

فؤاد حمزه در توضیح مفهوم توحید البلاد می‌نویسد: «مملکت عربی سعودی شامل مناطقی است که به املاک ملک عبدالعزیز پیوسته‌اند یا به طرق مختلف به او ملحق شده‌اند. این مناطق را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: اول، سلطنت نجد و ملحقاتش؛ دوم، مملکت حجاز. مهم‌ترین اقدام ملک عبدالعزیز، ضمیمه کردن حجاز به املاکش در سال 1926 بود، زمانی که حجاز به عنوان (حکومت عربی هاشمی) شناخته می‌شد.»
حمزه توضیح می‌دهد که این دو منطقه به لحاظ حقوقی و قانونی مستقل بودند، اما روابط آنها بر اساس یک عرش مشترک بود. با این حال، سیاست‌های خارجی و دفاعی آنها همواره مشترک بود. وی همچنین اشاره می‌کند که حجاز به دلیل ساختارهای مدرن‌تر خود، به‌عنوان حکومتی پیشرفته‌تر در مقایسه با نجد دیده می‌شد.
حمزه تأکید می‌کند که با گذشت زمان، نیازی به حفظ تفاوت‌های ظاهری میان این دو منطقه وجود نداشت، بنابراین در 21 سپتامبر 1932، یک فرمان سلطنتی صادر شد تا دو مملکت به یکدیگر ملحق شوند و نام جدیدی به آنها داده شود: «مملکت عربی سعودی».
این مرحله نشان‌دهنده نیاز سیاسی به پایان دادن به اختلافات و استفاده از موقعیت حجاز به عنوان یک ابزار فشار بود.
از 1931، مذاکراتی با شرکت‌های نفتی آمریکایی آغاز شد تا امتیاز استخراج نفت داده شود. این مذاکرات شامل حقوق استخراج در جزر فرسان و مناطق دیگر نیز بود و در نهایت، توافقی با شرکت «سوکال» در 29 مه 1933 به امضا رسید، که چند ماه پس از اعلام توحید کشور بود.

ملک عبدالعزیز در حال بازدید از «آرامکو» در سال 1939

ملک عبدالعزیز با رویکردی تدریجی و هوشمندانه، ساختارهای حکومتی را ایجاد کرد و در 21 سپتامبر 1932، اعلام رسمی توحید کشور را به نام «مملکت عربی سعودی» صادر کرد. این عمل نه تنها به‌معنای یکپارچگی سیاسی بود، بلکه نشان‌دهنده چشم‌انداز اقتصادی و اجتماعی برای کشور نیز بود.
توسعه اقتصادی و تأمین منابع مالی برای کشور، به‌ویژه از طریق نفت، یکی از اهداف اصلی این توحید بود. ملک عبدالعزیز بر این باور بود که تنها با یک دولت پایدار می‌توان منابع کشور را به خوبی مدیریت کرد و رفاه مردم را تأمین نمود. او به وضوح اعلام کرده بود که هدفش ساختن کشوری بزرگ و مرفه برای شهروندان است.

ملک عبدالعزیز بر روی نفت‌کش که اولین بار نفت خام سعودی را در سال 1939 صادر کرد

بناگذاری نهادها و جنبه‌های سازمانی

ملک عبدالعزیز با تلاش برای یکپارچه‌سازی کشور، به تدریج ساختارهای حکومتی را بنا نهاد. او به طور سیستماتیک به ایجاد نهادهای قانونی و دولتی پرداخت تا ثبات نظام حکومتی را تضمین کند. در این راستا، تشکیل قوه قضائیه و نهادهای مشورتی از 1924 تا 1926 انجام شد و در سال 1927 مجلس شورایی تأسیس شد.
همچنین، در نیمه سال 1927، نمایندگان مختلف از تمام استان‌ها گرد هم آمدند و خواستار تبدیل «سلطنت نجد» به «مملکت نجد» شدند. در 1 آوریل 1927، این درخواست تأیید شد و عنوان «ملک حجاز و نجد» به ملک داده شد. این تحولات اداری و سازمانی نشان‌دهنده‌ عزم ملک عبدالعزیز برای ایجاد یک دولت مستحکم و واحد بود.

جنبه قانونی و حمایت بین‌المللی

ثبات سیاسی نیازمند یک چارچوب قانونی و راهکارهای مشخص برای انتقال قدرت است. ملک عبدالعزیز با بررسی تاریخ حکومت‌های پیشین، به لزوم ترتیب‌دادن نظام حکومتی و ولیعهدی پی برد. او دستور داد که نظام اساسی برای کشور و نظام توارث سلطنت تنظیم شود.

ملک عبدالعزیز در یکی از مراسمات ملی

در این راستا، سفرهای رسمی‌ای به منظور تقویت روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهای دیگر انجام شد. هدف این سفرها، جلب حمایت بین‌المللی برای اعلام توحید کشور و تأسیس نظام جدید بود. نتیجه این تلاش‌ها، ایجاد پایه‌های استوار برای مملکت جدید و تأمین امنیت و ثبات آن بود.

تشکیل کمیته تحت رهبری فؤاد حمزه

ملک عبدالعزیز به منظور ساماندهی اعلام توحید کشور، کمیته‌ای به ریاست فؤاد حمزه تشکیل داد. این کمیته شامل کارشناسان در حوزه‌های مختلف از جمله حقوقی، سیاسی و اقتصادی بود. هدف این کمیته، بررسی و تنظیم مستندات لازم برای اعلام رسمی توحید کشور بود.
این کمیته همچنین موظف به جلب حمایت عمومی از این ایده بود. گزارش‌ها حاکی از آن است که مردم از ایده توحید استقبال کردند و هزاران تلگراف برای حمایت از این اقدام ارسال شد. این حمایت عمومی در نهایت به صدور دستور رسمی از سوی ملک عبدالعزیز انجامید که نشان‌دهنده همبستگی و حمایت مردم از تصمیمات حکومتی بود.

ملک عبدالعزیز و ملک فیصل در کنار مشاوران

همه‌پرسی

کمیته‌ای به ریاست فؤاد حمزه برای جلب حمایت عمومی از ایده اتحاد کشور تشکیل شد. در 15 سپتامبر 1932، کمیته درخواست‌هایی برای حمایت از ایده اتحاد به تمام نقاط کشور ارسال کرد. صدها تلگراف از شهرها و مناطق مختلف به ملک عبدالعزیز ارسال شد و در آنها خواسته شده بود تا این پیشنهاد مورد تأیید قرار گیرد. ملک عبدالعزیز با این درخواست‌ها موافقت کرد، و فرمانی صادر کرد که به موجب آن کشور به نام «پادشاهی عربی سعودی» نامگذاری شد. این فرمان به‌طور رسمی توسط نماینده‌اش، شاهزاده فیصل، امضا شد.

رویکرد ادامه‌دار

تیده اعلام اتحاد کشور و نامگذاری آن به «مملکت عربی سعودی» بخشی از چشم‌انداز ملک عبدالعزیز برای ساخت دولت بود. وی بر اهمیت ایجاد یک کشور مستقل و تأمین منابع اقتصادی تأکید داشت. او به مردم وعده داده بود که آنها را به ملتی بزرگ تبدیل خواهد کرد و خدمت به آنان را وظیفه خود می‌دانست. این نگرش همچنان توسط نسل‌های بعدی، از جمله ملک سلمان و ولیعهد شاهزاده محمد بن سلمان، ادامه دارد که بر اهمیت رفاه مردم تأکید دارند.