الحجيلان نقش فرانسه در آزادسازی مسجدالحرام را فاش می‌کند (قسمت 4-4)

ستون دود متصاعد از مسجد الحرام در خلال تلاش تروریستی سال ۱۹۷۹
ستون دود متصاعد از مسجد الحرام در خلال تلاش تروریستی سال ۱۹۷۹
TT

الحجيلان نقش فرانسه در آزادسازی مسجدالحرام را فاش می‌کند (قسمت 4-4)

ستون دود متصاعد از مسجد الحرام در خلال تلاش تروریستی سال ۱۹۷۹
ستون دود متصاعد از مسجد الحرام در خلال تلاش تروریستی سال ۱۹۷۹

روزنامه «الشرق الأوسط» به‌صورت اختصاصی، قسمت چهارم و پایانی خاطرات یکی از چهره‌های دولتی سعودی که تمام پادشاهان سعودی را همراهی کرده است، منتشر می‌کند.
در این قسمت، شیخ جمیل الحجيلان، چهره دولتی سعودی، نقش واقعی فرانسه در عملیات آزادسازی مسجدالحرام از دست جهیمان العتیبی، رهبر گروه تروریستی که در سال 1979 قصد تسخیر مسجدالحرام را داشت، روشن می‌کند.
همچنین الحجيلان به حمله عراق به کویت اشاره می‌کند، زیرا این واقعه نه تنها لحظه‌ای سرنوشت‌ساز در تاریخ منطقه و روابط میان کشورها بود، بلکه او را در «مقابله با خودش و دیگران» قرار داد. در کنار این موارد، الحجيلان چندین خاطره از خادم حرمین شریفین، ملک سلمان بن عبدالعزیز، نیز نقل می‌کند. روزنامه «الشرق الأوسط» به‌طور اختصاصی بخش‌هایی از این خاطرات را که با عنوان «جمیل الحجيلان: سیری در دوران هفت پادشاه» در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ریاض عرضه می‌شود، منتشر می‌کند.

 

آزادسازی مسجدالحرام از جهیمان و نقش فرانسه

در ژانویه 1976، ملک خالد حکمی صادر کرد که طی آن الحجيلان به عنوان سفیر سعودی در فرانسه منصوب شد. او به مدت 20 سال در این کشور ماند و در طول این دوران، سه رئیس‌جمهوری فرانسه را همراهی کرد؛ رویدادی که در بین سفرای عرب بسیار نادر است. در این مدت، او شاهد وقایع زیادی بود، از جمله آزادسازی مسجدالحرام از گروهی تروریستی که قصد تصرف آن را داشتند و در خاطراتش به وضوح به نقش فرانسه در این عملیات، به‌عنوان یک شاهد عینی، اشاره می‌کند.

صفحه اول «الشرق الأوسط» و خبر آزادی مسجد الحرام

الحجيلان در این باره می‌گوید:« در سال 1980 به ما اطلاع دادند که یک تیم امنیتی فرانسوی قرار است به سعودی سفر کند. در این حین، ویکتور شابو، مشاور ویژه رئیس‌جمهوری فرانسه، والری ژیسکاردستن، با من تماس گرفت و اطلاع داد که گذرنامه‌های پنج نفر از افسران بخش مقابله با شورش فرانسه به سفارت ارسال خواهد شد تا فوراً به سعودی سفر کنند. سرپرست این گروه، یک افسر جوان فرانسوی به نام کاپیتان پل باریل بود.»
او اضافه می‌کند:« دو روز از سفر افسران فرانسوی به سعودی نگذشته بود که رسانه‌های فرانسوی این خبر را منتشر کردند. ما نمی‌دانیم این خبر که بسیار محرمانه بود، چگونه فاش شد. بعد از آزادسازی مسجدالحرام و بازگشت گروه فرانسوی به پاریس، برخی از روزنامه‌های جنجالی فرانسه شروع به نوشتن داستان‌هایی درباره (دستاورد معجزه‌آمیز) نیروهای ویژه فرانسوی کردند و ادعاهایی بی‌پایه و اساس مطرح نمودند.»
الحجيلان توضیح می‌دهد:« ماموریت واقعی افسران فرانسوی آموزش استفاده از گاز برای سعودی‌ها بود. طبق تمام منابع معتبر، این افسران هرگز وارد مکه نشدند و در یک هتل راحت در طائف اقامت داشتند، بعد از اینکه به افسران سعودی نحوه کنترل اثرات گاز خفه‌کننده را نیز توضیح دادند. یکی از این سه افسر بعداً ادعا کرد که او پیش از یورش نیروهای چترباز سعودی به زیرزمین‌هایی که جهیمان و پیروانش در آن پنهان شده بودند، وارد مسجدالحرام شده بود، اما این ادعا از سوی رئیس و دو همکار دیگرش تکذیب شد.»
او در ادامه درباره این شایعات می‌گوید: «طبق تمام اطلاعاتی که در دست داشتم، آزادسازی مسجدالحرام تنها توسط نیروهای سعودی انجام شد. شاید برخی از سفارتخانه‌های خارجی در فرانسه، به ویژه سفارتخانه‌های عربی، این شایعات را جدی گرفته و آن‌ها را به دولت‌هایشان منتقل کرده‌اند، و این اطلاعات به اسناد رسمی آن‌ها درباره سعودی تبدیل شده است؛ امری که، حتی پس از گذشت زمان، نیاز به روشن‌سازی این واقعیت مهم دارد، به خصوص که من در حال نوشتن درباره یکی از رویدادهای مهم تاریخ کشورم هستم.»

نقض پروتکل توسط میتران برای ملک خالد

الحجيلان همچنین خاطره‌ای از زمان حضورش به عنوان سفیر در فرانسه نقل می‌کند که مربوط به بازدید ملک خالد بن عبدالعزیز بود؛ زمانی که رئیس‌جمهوری فرانسوا میتران پروتکل‌های رسمی را نقض کرد.
الحجيلان می‌گوید: «در ژوئن 1981، دبیر کل ریاست جمهوری فرانسه به من اطلاع داد که رئیس‌جمهوری فرانسوا میتران، که به تازگی انتخاب شده بود، تمایل دارد تا ملک خالد را به پاریس دعوت کند تا اولین رهبر دولتی باشد که رئیس‌جمهوری جدید فرانسه او را می‌پذیرد. به ژنو رفتم و این موضوع را به اطلاع ملک خالد رساندم و بعد از مشورت با مشاوران او، با این دعوت موافقت شد. به پاریس بازگشتم و فرانسوی‌ها را از این موافقت مطلع کردم. طبق پروتکل فرانسه، این دیدار تحت عنوان «نهار کاری» و فقط برای یک روز برگزار می‌شد، و رئیس‌جمهوری به‌طور معمول مهمان خود را در فرودگاه ملاقات نمی‌کند.»

الحجیلان پشت میتران در انتظار ورود ملک فهد در فرودگاه پاریس

او ادامه می‌دهد:« از دبیرکل ریاست جمهوری پرسیدم که چه کسی در فرودگاه از ملک خالد استقبال خواهد کرد؟ او گفت: یکی از شخصیت‌های رسمی برجسته.

گفتم: تا زمانی که دعوت از سوی رئیس‌جمهوری صورت گرفته، ما انتظار داریم که رئیس‌جمهوری شخصاً در فرودگاه حضور داشته باشد. غیرقابل قبول است که کسی غیر از ایشان از ملک خالد استقبال کند. دبیرکل گفت: جناب سفیر، درخواست شما به‌نوعی نقض پروتکل‌های فرانسه است و نمی‌توانم به شما اطمینان بدهم که این امر پذیرفته شود.»
بعد از سه روز، دبیرکل با من تماس گرفت و گفت: «رئیس‌جمهوری، برخلاف رویه‌های پروتکلی، در فرودگاه از ملک خالد استقبال خواهد کرد و او را در یک کاروان رسمی همراهی خواهد کرد.»

احساس راحتی کردم و خاموش خودم را سرزنش کردم، به خاطر شتاب‌زدگی‌ام در موضوعی که تصمیم‌گیری در آن فراتر از صلاحیت‌های من به عنوان سفیر بود. اما دیپلماسی کار ترکیبی از حکمت، ماجراجویی و گاهی فریب است و فرد باهوش کسی است که توانایی جمع کردن این تناقضات را دارد.

انتصاب در سازمان ملل... و سلمان مسیر را تغییر می‌دهد

در سال 1979، ملک خالد فرمانی صادر کرد مبنی بر انتقال الحجیلان به نیویورک به عنوان نماینده دائمی پادشاهی در سازمان ملل. ملک سلمان بن عبدالعزیز، که در آن زمان ولیعهد ریاض بود، با او تماس گرفت و از او پرسید:« آیا از این انتصاب راضی هستی؟» الحجیلان پاسخ داد:« اعتماد جلالت پادشاه افتخار بزرگی است که به آن ارادت دارم». ملک سلمان گفت:« من این را می‌دانم، اما نظرت را به صراحت بگو! آیا دوست داری در پاریس بمانی؟» الحجیلان گفت:« من نمی‌خواهم به خاطر عشق به پاریس در آنجا بمانم، اما فکر می‌کنم مصلحت کار در این است که پس از روابطی که بنا کرده‌ام، در پاریس بمانم». ملک سلمان با مهربانی گفت: «ان‌شاءالله جز آنچه که رضایتت را جلب کند، نخواهد بود، و ما به همراه شاهزاده فهد (ولیعهد در آن زمان) پس فردا به پاریس می‌آییم».
الحجیلان درباره آن انتصاب و چگونگی تغییر مسیر آن می‌گوید:« من با امیر فهد در اتومبیلی بودم که او را صبح روز مشخصی برای ملاقات با رئیس‌جمهوری فرانسه می‌برد. او به من گفت: تو می‌دانی، برادر جمیل، که فرمان ملک خالد درباره انتصاب شما در نیویورک صادر شده است و او به‌خصوص تو را برای این مقام به عنوان اولین سعودی که نماینده ما در سازمان ملل است، انتخاب کرده است. من نظر خود را در این باره داشتم، اما ترجیح دادم تا بعد از ارسال اوراق اعطای اعتبارت صبر کنم تا با ملک خالد صحبت کنم، زیرا او به انتخاب تو بسیار توجه داشت. و قبل از خروج از ریاض به مقصد پاریس، فرصت را غنیمت شمردم و با او درباره ماندن در پاریس صحبت کردم و گفتم:« یا سروم، ما چندین کانال ارتباطی با آمریکایی‌ها داریم؛ سفارت ما در واشنگتن، و سفارت آمریکا در ریاض و امیر ترکی الفیصل رئیس اطلاعات عمومی. ما در پاریس هیچ کانال ارتباطی با فرانسوی‌ها جز برادر جمیل نداریم و او روابط خوبی با فرانسوی‌ها دارد و در میان آنها شناخته شده است. اگر شما فرمان دهید که به ماندن او در پاریس رضایت دهید، ما ان‌شاءالله فرد دیگری را برای نیویورک پیدا می‌کنیم و ملک با این موضوع موافقت کرد».

بختيار و کمک‌های ملک فهد

در ژوئیه (تیر) 1980، یک حمله تروریستی به منزل نخست‌وزیرسابق ایران، شاپور بختيار، در حومه پاریس انجام شد به قصد ترور او، که یک پناهنده سیاسی مقیم فرانسه بود. نیروهای امنیتی فرانسه به الحجیلان اطلاع دادند که «ما از سوی عاملان مورد هدف قرار گرفته‌ایم». خانه‌ای مستقل برای بختيار انتخاب کردند و آن را با محافظان شدید در حومه‌ای دیگر از پاریس احاطه کردند، اما احتیاط نتوانست سرنوشت را دور کند؛ زیرا او پس از 11 سال از این حمله در خانه جدیدش ترور شد.
الحجیلان به یاد می‌آورد که در طول سال‌هایی که بختيار در خانه‌اش زندگی می‌کرد،« دو بار به او مراجعه کردم تا کمک مالی که از ملک فهد درخواست کرده بود را به او برسانم». بختيار تنها شخصیت سیاسی نبود که شرایط او را از وطنش دور کرده و در نیاز دائمی قرار داده بود؛ زیرا «شخصیت‌های سیاسی عربی دیگری نیز در شرایط مشابه بودند و جز ملک فهد بن عبدالعزیز، کسی نبود که به آنها کمک کند. او به من سفارش می‌کرد که از آنها مراقبت کنم و من پیام‌های آنها را به او منتقل می‌کردم تا او - رحمه الله - با کمال بزرگواری به آنها پاسخ دهد».

حمله عراق به کویت

الحجیلان حمله عراق به کویت را « حادثه‌ای توصیف می‌کند که من را در مقابل خودم و در مقابل دیگران قرار داد». او می‌گوید:« از آنجا که سعودی کشور عربی بود که از هرگونه حضور نظامی شدید در اراضی خود در امان مانده بود، چه برای حفاظت و چه برای استعمار، برخلاف برخی دیگر از کشورهای عربی، تصمیم ملک فهد به عنوان استثنایی شگفت‌آور در سیاست سعودی پایدار و واضح تلقی شد.

این تصمیم از سوی ملی‌گرایان عرب مورد انتقاد قرار گرفت و آنها این تصمیم را (مربوط کردن حاکمیت سعودی به تصمیمات واشنگتن) می‌دانستند، و اسلام‌گرایان نیز آن را (وارد کردن نیروهای خارجی به سرزمین حرمین شریفین) می‌پنداشتند، و ملی‌گرایان و اسلام‌گرایان به طور همزمان در آن (تجمع نظامی غربی در خاک یک کشور عربی برای حمله به یک کشور عربی دیگر) را می‌دیدند».

صدام بین نیروهایش در کویت پس از حمله در سال ۱۹۹۰ (ا.ف.ب)

خلاصه اینکه، ملی‌گرایان عرب و اسلام‌گرایان تصمیم ملک فهد برای درخواست کمک از نیروهای آمریکایی و دیگر نیروهای ائتلاف بین‌المللی را «جنایتی نابخشودنی» دانستند، همان‌طور که الحجیلان روایت می‌کند،« بدون توجه به خطراتی که کشور ما را تهدید می‌کرد، و هیچ‌کس جز خدا نمی‌توانست حجم آن را بداند. این تصمیم سعودی تمام محاسبات موجود بر پایه سیاست تحمیل وضعیت را که رئیس‌جمهوری عراق (صدام حسین) در تهاجم به کویت به آن تکیه کرده بود، برهم زد. او فکر نمی‌کرد، و بسیاری از حامیانش هم با او هم‌نظر بودند، که ملک فهد به چنین اقدامی دست بزند.»
اما به گفته الحجیلان،« ارزیابی صدام اشتباهی بزرگ در شناخت اندیشه ملک فهد و شخصیت آرام، مؤدب و با نزاکت او بود، همان‌طور که ارزیابی اشتباهی در خصوص انسجام و اتحاد مستحکم اعضای خانواده سلطنتی سعودی و اعتماد مردم سعودی به رهبری‌شان و وابستگی خالصانه آن‌ها به پادشاه خود بود.» او نتیجه می‌گیرد که« جهان به‌سرعت متوجه شد که موافقت پادشاهی عربی سعودی با حضور نیروهای آمریکایی و دیگر نیروهای ائتلاف در مرزهای شمالی خود با کویت، دلالت‌های سیاسی عمیقی دارد که هیچ‌کس نمی‌تواند معنای آن را اشتباه بخواند.»

دیدار با ماندلا در لباس خواب

در سال ۱۹۹۲، ملک فهد از الحجیلان خواست که با رهبر آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا، هنگام رسیدنش به پاریس در مسیر سفر به ریاض، دیدار کند تا « مجدداً خوشامدگویی پادشاهی سعودی به این رهبر بزرگ آفریقایی را به او ابلاغ کند.» الحجیلان به محل اقامت ماندلا در پاریس رفت و او را دید که از طبقه بالا در لباس راحتی، یعنی پیژامه و روبدوشامبر، پایین می‌آید. ماندلا وقتی به او خوشامد گفت، اظهار داشت:« عذر می‌خواهم به‌خاطر ظاهر نامرتبم. همراه من در تعیین زمان ملاقات اشتباه کرده و دوست نداشتم شما را منتظر نگه دارم.»

 

استقبال گرم فرانسه از شاهزاده سلمان

در سال ۱۹۸۶، ژاک شیراک نخست‌وزیر فرانسه شد. الحجیلان از طرف دولت سعودی به او تبریک گفت و در صحبت‌هایش اشاره‌ای کرد به قصد پادشاهی عربی برای برپایی نمایشگاهی در خصوص گذشته و حال کشور در پاریس. شیراک پیامی را از طریق سفیر به مقامات سعودی فرستاد و گفت:« لطفاً به دوستانم در ریاض اطلاع دهید که من به این موضوع اهمیت زیادی می‌دهم و خوشحال خواهم شد که در افتتاح این نمایشگاه همراه با شاهزاده سلمان بن عبدالعزیز حضور داشته باشم.»

ملک سلمان در افتتاحیه نمایشگاه درباره سعودی در پاریس(ا.ف.ب)

الحجیلان در روز افتتاحیه، ۱۱ دسامبر ۱۹۸۶، زودتر به محل نمایشگاه رفت تا همراه شاهزاده سلمان از شیراک استقبال کند. اما او متوجه شد که شیراک زودتر از موعد در محل حضور دارد و منتظر شاهزاده است. الحجیلان می‌گوید:« از اینکه شیراک بدون استقبال من به آنجا رسیده بود، حیرت کردم. به او گفتم: عذرخواهی من برای این اتفاق کافی نیست. او پاسخ داد: من از زمان ملاقات مطلع بودم و زودتر آمدم تا به‌عنوان شهردار پاریس، از مهمان خود، شاهزاده ریاض، استقبال کنم.» شاهزاده سلمان نیز پس از اطلاع از این موضوع بلافاصله به محل رفت و شیراک تقریباً دو ساعت را همراه او در بخش‌های مختلف نمایشگاه گذراند.
روز بعد، رئیس‌جمهوری فرانسوا میتران نیز از شاهزاده سلمان دعوت کرد تا با او دیدار کند و در حین این ملاقات از او برای برپایی نمایشگاه تشکر کرد و دعوت کرد تا از نمایشگاه بازدید کند. دو روز بعد، میتران از نمایشگاه دیدار کرد و همراه شاهزاده سلمان حدود یکساعت از نمایشگاه بازدید کرد و پرسش‌هایی را مطرح نمود.
شیراک به این استقبال گرم بسنده نکرد و یک ضیافت بزرگ نهار برای شاهزاده سلمان در دفتر شهرداری برگزار کرد و در آن مقامات سیاسی، سفیران عرب و خبرنگاران برجسته حضور داشتند. همچنین، وزیرخارجه ژان برنارد ریمون، وزیر کشور شارل پاسکوا و وزیر فرهنگ فرانسوا لیوتارد نیز ضیافت‌های مشابهی را ترتیب دادند.

 

الحجیلان در رسانه‌های فرانسوی و رهبری دیپلمات‌های سعودی

حضور الحجیلان در رسانه‌های فرانسوی، به‌ویژه در زمان بحران کویت، بسیار چشمگیر بود. مقامات سعودی متوجه شدند که سفارت‌های دیگر سعودی در شهرهای اروپایی حضور رسانه‌ای قابل‌توجهی ندارند. در نتیجه، ملک فهد از وزیر خارجه، شاهزاده سعود الفیصل، خواست که سفرای سعودی در اروپا را برای گفت‌وگو با الحجیلان در خصوص تجربیات او در تعامل با رسانه‌های فرانسوی گرد هم آورد.

شیرک و الحجیلان در عکسی از آرشیو شخصی‌اش

الحجیلان می‌گوید:« این درخواست برای من خجالت‌آور بود؛ زیرا من بیش از همکاران دیگرم پرانرژی نبودم و شاید دلایلی وجود داشت که باعث شده بود ضعف عملکرد آن‌ها در رسانه‌ها به چشم بیاید.»

اعتراض قطر... و سپس حمایت غیرمنتظره

در سال ۱۹۹۵، شاهزاده سعود الفیصل، وزیر خارجه سعودی، به الحجیلان اطلاع داد که ملک فهد او را به‌عنوان دبیرکل شورای همکاری خلیج انتخاب کرده است. پیش از این انتصاب، در اجلاس سران خلیج در مسقط در دسامبر ۱۹۹۴، امارات، بحرین، کویت و عمان موافقت کرده بودند، اما قطر با انتصاب الحجیلان به‌عنوان دبیرکل مخالفت کرده بود.

الحجیلان در خلال نشست خلیجی در کویت در دوران تصدی سمت دبیرکل شورای همکاری (ا.ف.ب)

سه سال بعد، در نشست وزرای شورای همکاری خلیج در سپتامبر ۱۹۹۸، قطر به‌طور غیرمنتظره پیشنهاد تمدید دوره دبیرکلی ارحجیلان را برای سه سال دیگر مطرح کرد و بدین ترتیب، حمایت خود را اعلام نمود.



دیدگاه ملک عبدالعزیز و نقش نفت در اعلام اتحاد سعودی

ملک عبدالعزیز بر روی نفت‌کش که اولین بار نفت خام سعودی را در سال 1939 صادر کرد
ملک عبدالعزیز بر روی نفت‌کش که اولین بار نفت خام سعودی را در سال 1939 صادر کرد
TT

دیدگاه ملک عبدالعزیز و نقش نفت در اعلام اتحاد سعودی

ملک عبدالعزیز بر روی نفت‌کش که اولین بار نفت خام سعودی را در سال 1939 صادر کرد
ملک عبدالعزیز بر روی نفت‌کش که اولین بار نفت خام سعودی را در سال 1939 صادر کرد

پس از الحاق حجاز و بیعت با ملک عبدالعزیز، برخی کشورها به بهانه امنیت، مانع از سفر رعايايشان برای حج شدند و خواهان اداره اسلامی حجاز یا حتی حفاظت بریتانیا بودند. این اقدام‌ها با هدف تضعیف حکومت سعودی و فشار بر آن صورت گرفت. این فشارها به‌ویژه از طرف کشورهایی بود که به قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی وابسته بودند.
در آن زمان، حوادث داخلی نیز وجود داشت، مانند شورش «الإخوان»، که از 1925 شروع شد و تا 1929 ادامه داشت. سایر شورش‌ها نیز شامل تمرد ابن رفادة و تمرد الادریسی در جنوب حجاز بودند. این حوادث، در کنار حمایت‌های خارجی، تلاش برای بی‌ثبات کردن حکومت عبدالعزیز را نمایان می‌کرد.

ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود

با توجه به این شرایط، نیاز به توحید کشور بیشتر حس می‌شد. توحید به معنای ضمیمه کردن حجاز و نجد و مناطق تابعه تحت یک حکومت واحد، به‌ویژه به‌دلیل نیاز به ایجاد یک دولت پایدار و منسجم بود.

مفهوم اتحاد کشور

فؤاد حمزه، تاریخ‌نگار، توضیح می‌دهد که ترکیب دو مملکت حجاز و نجد به دلایل سیاسی و اقتصادی ضروری بود، به‌ویژه با توجه به کشف منابع نفتی در منطقه.

ملک عبدالعزیز با مشاوران

فؤاد حمزه در توضیح مفهوم توحید البلاد می‌نویسد: «مملکت عربی سعودی شامل مناطقی است که به املاک ملک عبدالعزیز پیوسته‌اند یا به طرق مختلف به او ملحق شده‌اند. این مناطق را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: اول، سلطنت نجد و ملحقاتش؛ دوم، مملکت حجاز. مهم‌ترین اقدام ملک عبدالعزیز، ضمیمه کردن حجاز به املاکش در سال 1926 بود، زمانی که حجاز به عنوان (حکومت عربی هاشمی) شناخته می‌شد.»
حمزه توضیح می‌دهد که این دو منطقه به لحاظ حقوقی و قانونی مستقل بودند، اما روابط آنها بر اساس یک عرش مشترک بود. با این حال، سیاست‌های خارجی و دفاعی آنها همواره مشترک بود. وی همچنین اشاره می‌کند که حجاز به دلیل ساختارهای مدرن‌تر خود، به‌عنوان حکومتی پیشرفته‌تر در مقایسه با نجد دیده می‌شد.
حمزه تأکید می‌کند که با گذشت زمان، نیازی به حفظ تفاوت‌های ظاهری میان این دو منطقه وجود نداشت، بنابراین در 21 سپتامبر 1932، یک فرمان سلطنتی صادر شد تا دو مملکت به یکدیگر ملحق شوند و نام جدیدی به آنها داده شود: «مملکت عربی سعودی».
این مرحله نشان‌دهنده نیاز سیاسی به پایان دادن به اختلافات و استفاده از موقعیت حجاز به عنوان یک ابزار فشار بود.
از 1931، مذاکراتی با شرکت‌های نفتی آمریکایی آغاز شد تا امتیاز استخراج نفت داده شود. این مذاکرات شامل حقوق استخراج در جزر فرسان و مناطق دیگر نیز بود و در نهایت، توافقی با شرکت «سوکال» در 29 مه 1933 به امضا رسید، که چند ماه پس از اعلام توحید کشور بود.

ملک عبدالعزیز در حال بازدید از «آرامکو» در سال 1939

ملک عبدالعزیز با رویکردی تدریجی و هوشمندانه، ساختارهای حکومتی را ایجاد کرد و در 21 سپتامبر 1932، اعلام رسمی توحید کشور را به نام «مملکت عربی سعودی» صادر کرد. این عمل نه تنها به‌معنای یکپارچگی سیاسی بود، بلکه نشان‌دهنده چشم‌انداز اقتصادی و اجتماعی برای کشور نیز بود.
توسعه اقتصادی و تأمین منابع مالی برای کشور، به‌ویژه از طریق نفت، یکی از اهداف اصلی این توحید بود. ملک عبدالعزیز بر این باور بود که تنها با یک دولت پایدار می‌توان منابع کشور را به خوبی مدیریت کرد و رفاه مردم را تأمین نمود. او به وضوح اعلام کرده بود که هدفش ساختن کشوری بزرگ و مرفه برای شهروندان است.

ملک عبدالعزیز بر روی نفت‌کش که اولین بار نفت خام سعودی را در سال 1939 صادر کرد

بناگذاری نهادها و جنبه‌های سازمانی

ملک عبدالعزیز با تلاش برای یکپارچه‌سازی کشور، به تدریج ساختارهای حکومتی را بنا نهاد. او به طور سیستماتیک به ایجاد نهادهای قانونی و دولتی پرداخت تا ثبات نظام حکومتی را تضمین کند. در این راستا، تشکیل قوه قضائیه و نهادهای مشورتی از 1924 تا 1926 انجام شد و در سال 1927 مجلس شورایی تأسیس شد.
همچنین، در نیمه سال 1927، نمایندگان مختلف از تمام استان‌ها گرد هم آمدند و خواستار تبدیل «سلطنت نجد» به «مملکت نجد» شدند. در 1 آوریل 1927، این درخواست تأیید شد و عنوان «ملک حجاز و نجد» به ملک داده شد. این تحولات اداری و سازمانی نشان‌دهنده‌ عزم ملک عبدالعزیز برای ایجاد یک دولت مستحکم و واحد بود.

جنبه قانونی و حمایت بین‌المللی

ثبات سیاسی نیازمند یک چارچوب قانونی و راهکارهای مشخص برای انتقال قدرت است. ملک عبدالعزیز با بررسی تاریخ حکومت‌های پیشین، به لزوم ترتیب‌دادن نظام حکومتی و ولیعهدی پی برد. او دستور داد که نظام اساسی برای کشور و نظام توارث سلطنت تنظیم شود.

ملک عبدالعزیز در یکی از مراسمات ملی

در این راستا، سفرهای رسمی‌ای به منظور تقویت روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهای دیگر انجام شد. هدف این سفرها، جلب حمایت بین‌المللی برای اعلام توحید کشور و تأسیس نظام جدید بود. نتیجه این تلاش‌ها، ایجاد پایه‌های استوار برای مملکت جدید و تأمین امنیت و ثبات آن بود.

تشکیل کمیته تحت رهبری فؤاد حمزه

ملک عبدالعزیز به منظور ساماندهی اعلام توحید کشور، کمیته‌ای به ریاست فؤاد حمزه تشکیل داد. این کمیته شامل کارشناسان در حوزه‌های مختلف از جمله حقوقی، سیاسی و اقتصادی بود. هدف این کمیته، بررسی و تنظیم مستندات لازم برای اعلام رسمی توحید کشور بود.
این کمیته همچنین موظف به جلب حمایت عمومی از این ایده بود. گزارش‌ها حاکی از آن است که مردم از ایده توحید استقبال کردند و هزاران تلگراف برای حمایت از این اقدام ارسال شد. این حمایت عمومی در نهایت به صدور دستور رسمی از سوی ملک عبدالعزیز انجامید که نشان‌دهنده همبستگی و حمایت مردم از تصمیمات حکومتی بود.

ملک عبدالعزیز و ملک فیصل در کنار مشاوران

همه‌پرسی

کمیته‌ای به ریاست فؤاد حمزه برای جلب حمایت عمومی از ایده اتحاد کشور تشکیل شد. در 15 سپتامبر 1932، کمیته درخواست‌هایی برای حمایت از ایده اتحاد به تمام نقاط کشور ارسال کرد. صدها تلگراف از شهرها و مناطق مختلف به ملک عبدالعزیز ارسال شد و در آنها خواسته شده بود تا این پیشنهاد مورد تأیید قرار گیرد. ملک عبدالعزیز با این درخواست‌ها موافقت کرد، و فرمانی صادر کرد که به موجب آن کشور به نام «پادشاهی عربی سعودی» نامگذاری شد. این فرمان به‌طور رسمی توسط نماینده‌اش، شاهزاده فیصل، امضا شد.

رویکرد ادامه‌دار

تیده اعلام اتحاد کشور و نامگذاری آن به «مملکت عربی سعودی» بخشی از چشم‌انداز ملک عبدالعزیز برای ساخت دولت بود. وی بر اهمیت ایجاد یک کشور مستقل و تأمین منابع اقتصادی تأکید داشت. او به مردم وعده داده بود که آنها را به ملتی بزرگ تبدیل خواهد کرد و خدمت به آنان را وظیفه خود می‌دانست. این نگرش همچنان توسط نسل‌های بعدی، از جمله ملک سلمان و ولیعهد شاهزاده محمد بن سلمان، ادامه دارد که بر اهمیت رفاه مردم تأکید دارند.