دومین سخنرانی نصرالله چه نکته تازه ای داشت؟

او مجدداً نقش رسمی لبنان را نادیده گرفت.. میدان، منشأ تصمیمات نصرالله



طرفداران حزب‌الله روز شنبه سخنرانی او را در صفحه نمایش دنبال می‌کنند (dpa)
طرفداران حزب‌الله روز شنبه سخنرانی او را در صفحه نمایش دنبال می‌کنند (dpa)
TT

دومین سخنرانی نصرالله چه نکته تازه ای داشت؟



طرفداران حزب‌الله روز شنبه سخنرانی او را در صفحه نمایش دنبال می‌کنند (dpa)
طرفداران حزب‌الله روز شنبه سخنرانی او را در صفحه نمایش دنبال می‌کنند (dpa)

چارچوب کلی سیاسی دومین سخنرانی حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله، از زمان حمله جنبش حماس به شهرک‌های اسرائیلی واقع در نوار غزه در ۷ اکتبر، تقریباً کپی دقیقی از اولین سخنرانی وی بوده‌است. به استثنای این که او ابتکار پاسخگویی به سؤالات «اهل خانه» از جمله دوگانه شیعی و دیگران را بر عهده نمی‌گرفت، این سوالات دربارهٔ نادیده انگاری جایگاه نظام در سوریه در تشدید تقابل نظامی میان محور مقاومت و اسرائیل در اولین سخنرانی خود مطرح شد.
نصرالله در دومین سخنرانی خود در روز شنبه به مناسبت «روز شهید» بدون هیچ ابهام و تردیدی اشاره کرد که تحرکات خارج از غزه و لبنان و همچنین عراق، سوریه، یمن و تهران در حال حاضر محدود به حمایت از میادین در امتداد نوار غزه است، برخلاف جبهه شمالی در جنوب لبنان که زیر سقف پایبندی به قواعد درگیری است و با برخی نقض‌ها در عمق که هنوز از کنترل خارج نشده، گویی در چارچوب آزمایش نیات نظامی در تلاش برای تبادل بمباران است؛ برای اطمینان از میزان تمایل آن برای عبور از خطوط قرمز، و این در مورد اسرائیل صدق می‌کند.

حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان

بنابراین، از دیدگاه حزب‌الله، عرصه سوریه از صحنه تقابل به عرصه حمایت از فشار بر ایالات متحده آمریکا تبدیل شد تا از طریق آن، اسرائیل، تهاجم زمینی خود به نوار غزه را متوقف کند زیرا تصمیم برای گسترش دامنه رویارویی همچنان باقی است، با این حال، واشینگتن به سرعت ناوگان و ناوهای هواپیمابر خود را وارد کرد تا مسیر را برای بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، همئار کند و اعتبار نظامی و سیاسی خود را که در نتیجه تهاجم حماس به نوار غزه از بین رفته بود، بازگرداند.
در این زمینه، نصرالله از محدود کردن نقش رژیم در سوریه به پذیرش مقاومت و تمایل آن برای تحمل عواقب فشار نظامی که در معرض آن قرار داشت، که نشان‌دهنده هدف قرار دادن مستمر تعدادی از سایت‌های نظامی و امنیتی توسط اسرائیل بود، ابایی نداشت. این همان چیزی است که مخالفان او را بر آن داشت که بگویند دفاعش نقطه عطفی در این سخنرانی بود.

سربازان اسرائیلی در جریان تمرین در بلندی‌های جولان اشغالی در ۹ نوامبر (AFP)

به عبارت دیگر، نصرالله در سخنرانی خود مجموعه‌ای از دلایل قانع‌کننده را برای دفاع از شکست رژیم سوریه در درگیری مستقیم در رویارویی نظامی که تا جبهه شمالی گسترش یافته، استناد کرد. اگرچه منابع دیپلماتیک عرب از موضع دمشق در میان کشورهای حامی حماس در مقابله با تجاوزات اسرائیل غافلگیر نشدند. آنها به «الشرق الاوسط» گفتند که کشورهای حامی تل آویو و تهاجم آن به نوار غزه ارزیابی خوبی از موقعیت این رژیم در سوریه داشتند، محور مقاومت می‌خواست با وارد کردن چند جناح فلسطینی در این رویارویی که در حال حاضر شاهد افزایش سطح تنش‌های نظامی است، جبهه شمالی را تقویت کند تا شاید نقش محدود سوریه در حمایت از آن تحت فشار را جبران کند، به جای اینکه به دلیل نداشتن توانایی نظامی وارد تقابل شود.
نصرالله همچنین وظیفه تقسیم وظایف محوله به کشورها و نیروهای حامی حماس در مقابله با گسترش تجاوزات اسرائیل به نوار غزه را بر عهده گرفت که منجر به برقراری معادله ای - در پیام مستقیم خود به ایالات متحده - شد که مبنای آن این بود: توقف هدف قرار دادن پایگاه‌های آمریکایی در منطقه، در ازای فشار واشینگتن بر اسرائیل برای توقف تجاوزاتش به غزه.
منابع پارلمانی و وزارتی آشنا با فضای حاکم بر دیدارهای آموس هوگستین، مشاور امنیت انرژی رئیس‌جمهور آمریکا، می‌پرسند: آیا حذف نصرالله نشانگر وجود نیت از سوی اسرائیل و لبنان برای تشدید اوضاع در جبهه شمالی از تضمین سیاسی لبنان برخوردار است که توسط نجیب میقاتی، نخست‌وزیر موقت، به نمایندگی از حزب‌الله، به آن تعهد شده‌است یا خیر، یا اینکه او قصد داشت از موضع خود این پیام را به دلواپسان بدهد مبنی بر اینکه لبنان در پاسخ به فشارهای بین‌المللی و عربی که به سمت آن وارد می‌شود و شامل تهدیدهایی برای جذب نکردن آن به جنگ جاری در غزه می‌شود، قصد ندارد وارد این رویارویی شود؟
اگرچه نصرالله در سخنرانی خود با تأکید بر این که لبنان از زیر و بالای میز تهدیداتی دریافت کرده‌است، افزود که تصمیم برای توقف جنگ همچنان در دست واشینگتن است.
بنا به گزارش همان منابع، هوگشتاین با ابراز نگرانی از دخالت قهرآمیز عامل فلسطینی در تشدید تنش نظامی در امتداد جبهه شمالی، لزوم پایبندی به قطعنامه ۱۷۰۱ را توصیه کرده‌است، زیرا جایگزین شامل گسترش هرج و مرج در جنوب است، به طوری که محدود به منطقه عملیات واقع در جنوب منطقه لیتانی نیست، جایی که قرار است ارتش لبنان با حمایت یونیفل برای اجرای قطعنامه بین‌المللی، امنیت را به عهده بگیرد.

دود از مجاورت پادگان رامیم در منطقه الجلیل پس از بمباران حزب‌الله بلند می‌شود (AFP)

همچنین گزارش شد که هوگشتاین آمادگی واشینگتن را برای کمک به لبنان برای دستیابی به یک حل و فصل برای نقاط مرزی که در مورد آنها ملاحظه دارد، تجدید کرد و اسرائیل مسئولیت باقی ماندن در آنجا را بر عهده دارد؛ از آنجایی که این خط در چارچوب خط عقب‌نشینی کامل اسرائیل از خاک لبنان است، این امر رفتار دولت با خط آبی را از این زاویه توضیح می‌دهد که کنترل دولت بر کل قلمرو خود را تضمین نمی‌کند.
بر این اساس، بیشترین چیزی آنچه در سخنان نصرالله بیان شد، به استثنای توجیه وی برای عدم دخالت سوریه در رویارویی همه‌جانبه و قرار گرفتن آن در محور پشتیبانی، تنها کپی برداری از سخنرانی اول وی است.
او علاوه بر افشای استفاده حزب از پهپادها، آنها را هواپیماهای تهاجمی مجهز به موشک «برکان» به وزن نیم تن توصیف کرد.
نصرالله این نکته را فراموش نکرد که حزب‌الله همچنان موضع خود را در مورد روند جنگ غزه در شرایطی که متوسل به میدان است، حفظ می‌کند، به این معنی که از دیدگاه منابع وزارتی و پارلمانی، عملکرد نظامی حزب کنترل شده باقی می‌ماند. این همان چیزی است که طرفدارانش را مطمئن می‌سازد.

نخست‌وزیر نجیب میقاتی از هوخشتاین و دوروتی شیا سفیر ایالات متحده در لبنان استقبال کرد (آژانس ملی)

با این حال، اگرچه حزب در حال تنظیم ریتم نظامی خود در اشغال اسرائیل برای کاهش فشار بر غزه بود، نصرالله سخنرانی خود را به توصیف وضعیت کنونی بدون ارائه گزینه‌های سیاسی خود محدود کرد، به جز شرط‌بندی او مبنی بر اینکه عامل زمان به نفع اسرائیل نیست که به دلیل تغییر موضع مقامات آن و مجبور شدن به تناقض در فقدان بینش سیاسی و جایگزینی آن با تهدید، با چوب آمریکایی در حالت سردرگمی دست و پا می‌زند.
تضاد درون اسرائیل توجه را از دلایل اصرار نصرالله بر پاک کردن دولت پنهان نمی‌کند، حتی اگر قرار باشد برای از بین بردن این تصور غالب در داخل و خارج از کشور مبنی بر اینکه تصمیم صلح و جنگ در دست دولت نیست.
او مجبور نشد از کسانی که خواستار کشاندن لبنان به یک رویارویی حساب نشده به بهانه کم بودن تماس‌ها هستند، چشم پوشی کند، علاوه بر این که نادیده گرفتن شریک دیگر لبنان نیز توجیهی ندارد. او تلاش کرده همزمان با اجلاس عربی - اسلامی نشان دهد که با نجیب میقاتی هماهنگ است، در غیر این صورت، چگونه می‌توان مصونیت لازم را در مقابل تهدیدات اسرائیل تأمین کرد؟
بنابراین حزب هیچ علاقه ای ندارد که بدون رجوع به دولت و هماهنگی با آن به عنوان شریک به آن پشت کند زیرا دولت بیشترین توانایی را در برقراری ارتباط با خارج به منظور ایجاد یک شبکه امنیتی سیاسی دارد.
آیا حزب‌الله عدم توازن را که مانع توافق بر سر یک طرح سیاسی است که اهرمی برای طرح اضطراری است با پیش‌بینی وضعیت جبهه شمالی اصلاح خواهد کرد، به گونه ای که اجازه می‌دهد عواقب ناشی از آن جذب شود؟ زیرا توسل به میدان، بدون پناه آوردن به اکثریت قریب به اتفاق لبنانی‌ها کافی نیست.



مراسم تجدید بیعت با ولیعهد برای سعودی‌ها چه معنایی دارد؟

شاهزاده محمد بن سلمان در کمپ زمستانی خود در شهر العلا عکس: بندر الجلعود
شاهزاده محمد بن سلمان در کمپ زمستانی خود در شهر العلا عکس: بندر الجلعود
TT

مراسم تجدید بیعت با ولیعهد برای سعودی‌ها چه معنایی دارد؟

شاهزاده محمد بن سلمان در کمپ زمستانی خود در شهر العلا عکس: بندر الجلعود
شاهزاده محمد بن سلمان در کمپ زمستانی خود در شهر العلا عکس: بندر الجلعود

ولیعهد رؤیاهای پادشاه را به واقعیت تبدیل کرد و به شکلی آن را محقق ساخت که عربستان امروز را به چیزی متفاوت بدل کرده است

با فرا رسیدن هشتمین سالگرد بیعت شاهزاده محمد بن سلمان به‌عنوان ولیعهد، زمان اندکی درنگ می‌کند تا بر مرحله‌ای بی‌سابقه در تاریخ سعودی گواهی دهد. در روز ۲۱ ژوئن ۲۰۱۷ (۲۶ رمضان ۱۴۳۸ هـ)، فرمان پادشاه سلمان برای انتخاب شاهزاده محمد به این منصب صادر شد و در آن شب مبارک، سعودی‌ها با ولیعهد بیعت کردند.
این لحظه‌ای سرنوشت‌ساز در تاریخ سعودی بود که در آن، این رهبر استثنایی آشکار شد؛ شخصیتی که آرزوهای ملت خود را همراه با میراث و تاریخ پرافتخار، جایگاه جهانی و وزن تمدنی آن بر دوش گرفت.
سعودی‌ها از طریق بیعت، به ویژگی منحصربه‌فرد نظام سیاسی خود و اصالت اسلامی آن می‌نگرند و مشروعیت قانون اساسی کشور را که بر پذیرش و رضایت مردمی استوار است، تأیید می‌کنند؛ مشروعیتی که در عمق وجدان ملت و حاکمان سعودی ریشه دارد. این رابطه، بنیان مستحکم قرارداد اجتماعی سعودی را تثبیت می‌کند و درعین‌حال، دستاوردهای دولت مدرن خود و گام‌های استوار آن به‌سوی آینده را به یاد می‌آورند.
انتخاب شاهزاده محمد بن سلمان به‌عنوان ولیعهد، سرآغاز مرحله‌ای جدید بود که در آن، نوسازی با بلندپروازی و برنامه‌ریزی جسورانه با تلاش خستگی‌ناپذیر درهم‌آمیخت. این تصمیم، صرفاً یک انتقال سیاسی نبود، بلکه پاسخی ضروری به نیاز رهبری‌ای بود که دیدگاهی متفاوت دارد، بر اراده استوار است و معتقد است که آینده ساخته می‌شود، نه اینکه صرفاً منتظر آن ماند.
شاهزاده محمد بن سلمان توانایی‌های استثنایی و مهارت‌های رهبری برجسته‌ای از خود نشان داد که او را به بهترین گزینه برای ولایت‌عهدی، دومین منصب مهم پس از پادشاه، تبدیل کرد؛ منصبی که نماد ثبات، استحکام پایه‌های سلطنت و تداوم سلسله حاکم است. او همچنین ریاست هیئت وزیران و شورای امور سیاسی و امنیتی را بر عهده دارد؛ شورایی که مسئول سیاست‌ها و راهبردهای امنیت ملی و سیاست داخلی و خارجی کشور است. علاوه بر این، او ریاست شورای امور اقتصادی و توسعه را نیز به عهده دارد که مسئول پرونده‌های اقتصادی، مالی، سرمایه‌گذاری و توسعه‌ای، ازجمله بخش‌های آموزش، بهداشت و خدمات است. بنابراین، او بر تدوین سیاست‌ها و راهبردهای تمام بخش‌های دولتی نظارت دارد و اجرای آن‌ها را پیگیری می‌کند.
فراموش نشدنی است که او معمار «چشم‌انداز ۲۰۳۰ سعودی» است؛ کسی که اهداف آن را تعیین کرد و بر حسن اجرای برنامه‌ها و پروژه‌های آن نظارت دارد.
تمامی این مسئولیت‌های اجرایی که پادشاه به ولیعهد سپرده بود، در سپتامبر ۲۰۲۲ (ربیع‌الأول ۱۴۴۴ هـ) با انتصاب او به ریاست هیئت وزیران، به اوج خود رسید. این نخستین باری در ۶۰ سال گذشته بود که پادشاه، رئیس هیئت وزیران نبود. بررسی جزئیات حقوقی و تاریخی این فرمان سلطنتی ممکن است طولانی باشد، اما نکته مهم، اعتماد کامل و تفویض مطلق اختیارات از سوی پادشاه به ولیعهد برای اداره تمامی این مسئولیت‌ها و رسیدگی به حجم گسترده‌ای از پرونده‌ها است؛ موضوعی که در اندازه دستاوردهای محقق‌شده منعکس می‌شود.
ولیعهد، دیدگاه‌های پادشاه را به واقعیتی ملموس تبدیل کرده و به شیوه‌ای شگفت‌انگیز، سعودی امروز را به کشوری متفاوت بدل کرده است. بااین‌حال، این تغییر به‌عنوان انقطاع از مراحل پیشین نیست، بلکه تداوم آن‌ها محسوب می‌شود و ثبات در اصول و مبانی تأسیس دولت، اتکا بر میراث تاریخی و عمق تمدنی آن را نشان می‌دهد.

شاهزاده محمد بن سلمان در کمپ زمستانی خود در شهر العلا عکس: بندر الجلعود

جامعیت چشم‌انداز

هنگامی که به اعلام چشم‌انداز ۲۰۳۰ سعودی در آوریل ۲۰۱۶ (رجب ۱۴۳۷ هـ) نگاه می‌کنیم، این پرسش مطرح می‌شود: آیا سعودی‌ها انتظار این همه دستاورد را داشتند؟ پاسخ مستقیم: خیر. بسیاری از ناظران و تحلیلگران در زمان اعلام این چشم‌انداز، تنها بر ابعاد اقتصادی آن تمرکز کردند و از این نکته غافل شدند که این چشم‌انداز، یک پروژه‌ نوسازی جامع و برنامه‌ای اصلاحی فراگیر در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سایر حوزه‌هاست.
با گذشت زمان، ویژگی‌های این چشم‌انداز بیش از پیش آشکار شد و دستاوردهای امروز در تمامی سطوح، گواه این امر است. اگر تنها به بخشی از آنچه در یک سال اخیر تحقق یافته، نگاه کنیم، بزرگی این موفقیت‌ها را درک خواهیم کرد.
- سعودی رتبه اول جهانی را در شاخص اعتماد ادلمن ۲۰۲۴ (گزارش اعتماد) از نظر میزان اعتماد شهروندان به دولت خود کسب کرد.
- رتبه دوم جهانی در شاخص تحول فناوری شرکت‌ها.
- رتبه چهارم جهانی در شاخص توسعه دولت الکترونیک و خدمات دیجیتال سازمان ملل.
- نرخ بیکاری در میان سعودی‌ها در سال ۲۰۲۴ به ۷.۱ درصد کاهش یافت، که به سطح هدف‌گذاری‌شده در چشم‌انداز ۲۰۳۰ (۷ درصد) بسیار نزدیک است.
- درصد مالکیت مسکن در میان خانواده‌های سعودی به ۶۳.۷ درصد افزایش یافت، که در حال نزدیک شدن به هدف ۷۰ درصدی تا سال ۲۰۳۰ است. این دو حوزه (اشتغال و مسکن) از جمله مهم‌ترین چالش‌های گذشته بودند.
- سعودی رتبه نخست رشد تعداد گردشگران بین‌المللی در میان کشورهای سازمان ملل را کسب کرد.
- سعودی در میان کشورهای گروه ۲۰ بالاترین نرخ رشد درآمدهای گردشگری را به ثبت رساند.
- برای اولین بار، میزبانی دو رویداد بین‌المللی بزرگ را به دست آورد: اکسپو ۲۰۳۰ و جام جهانی ۲۰۳۴.
سعودی در کنار همه این‌ها، همچنان بهترین خدمات را به میلیون‌ها حاجی و زائر ارائه می‌دهد و با بیشترین تلاش ممکن از حرمین شریفین و زائران آن‌ها مراقبت می‌کند.
افزون بر این، دستاوردهای عظیم در زمینه‌های آموزش، بهداشت، حمل‌ونقل، زیرساخت‌ها و خدمات شهری در سطح ملی، و رهبری در کمک‌های بشردوستانه و امدادرسانی جهانی را نیز نباید نادیده گرفت. همچنین، در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، سرگرمی و ورزش تحولات چشمگیری رخ داده که شمارش آن‌ها دشوار است.

چشم‌انداز سیاسی

اما اگر بخواهیم ابعاد سیاسی چشم‌انداز را که از آغاز حکومت ملک سلمان در سال ۲۰۱۵ (۱۴۳۶ هـ) پایه‌گذاری شد، درک کنیم، می‌توان گفت که هدف این سیاست، قرار دادن سعودی در جایگاهی شایسته در صحنه بین‌المللی و تثبیت موقعیت آن به عنوان قدرتی دیپلماتیک با نفوذ جهانی است. این سیاست همچنین بر استفاده حداکثری از منابع و ظرفیت‌های کشور از طریق ایجاد شراکت‌های راهبردی با قدرت‌های جهانی و متنوع‌سازی روابط بین‌المللی تأکید دارد.
شاهدی بر این موضوع، سفر ملک سلمان به آمریکا در سپتامبر ۲۰۱۵ (ذی‌القعده ۱۴۳۶ هـ) است، جایی که شاهزاده محمد بن سلمان در دیدار ملک سلمان با باراک اوباما، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، طرح شراکت راهبردی قرن بیست‌ویکم را ارائه کرد. این طرح به عنوان تکمیل‌کننده روابط موجود توصیف شد و ملک سلمان و اوباما از دستیاران خود خواستند که سازوکار اجرای این شراکت را طراحی کنند. توسعه این شراکت در دوره نخست ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ نیز ادامه یافت.
از سوی دیگر، در دسامبر ۲۰۲۲ (جمادی‌الاول ۱۴۴۴ هـ)، ملک سلمان و شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهوری چین، توافقنامه شراکت راهبردی جامع میان سعودی و چین را امضا کردند.
علاوه بر این، سعودی روابط راهبردی خود با روسیه را نیز تقویت کرد و با همکاری نزدیک در حوزه انرژی، نقشی کلیدی در ائتلاف اوپک پلاس ایفا نمود که به ثبات قیمت‌های جهانی نفت کمک شایانی کرد.
تمامی این اقدامات نشان می‌دهد که چشم‌انداز ۲۰۳۰ فراتر از یک برنامه اقتصادی است؛ این یک نقشه راه جامع برای نوسازی کشور و تثبیت جایگاه سعودی به عنوان یک قدرت جهانی در همه ابعاد است.

شراکت‌ها و میانجی‌گری‌ها

سعودی در سال‌های اخیر موفق شده است روابط خود را با قدرت‌های جهانی به شکل چشمگیری تقویت کند. این امر نتیجه رهبری هوشمندانه‌ای است که مسیر شراکت‌های استراتژیک قرن بیست‌ویکم را ترسیم و اجرا کرده است. این شراکت‌ها بر تقویت منافع مشترک با کشورهای تأثیرگذار استوار است و بر اساس درکی عمیق از نیازهای جهان امروز، تعادلی را برقرار کرده که به نفع همه طرف‌هااست.
در دنیای امروز، حفظ روابط استراتژیک مؤثر همزمان با آمریکا، روسیه و چین کار آسانی نیست. با این حال، سعودی موفق شده اصول و مسیر خود را حفظ کند و در عین حال، احترام و قدردانی نه‌تنها از سوی رهبران جهان، بلکه حتی از سوی ملت‌ها را نیز به دست آورد.
این شراکت‌های بزرگ و تفاهمات در زمینه‌های گوناگون، در حالی شکل گرفته که سعودی همواره بر استقلال تصمیم‌گیری و برابری در تعاملات تأکید داشته است. این امر از سوی تمامی کشورهایی که با سعودی تعامل دارند، کاملاً درک و پذیرفته شده است.
ملک سلمان بن عبدالعزیز این اصل را در سفر خود به ایالات متحده به‌روشنی بیان کرد. او در دیدار با باراک اوباما، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا در کاخ سفید گفت:
«ما رابطه خود را با ایالات متحده، رابطه‌ای مفید برای جهان و منطقه خود می‌دانیم... امیدواریم که این رابطه همچنان ادامه یابد و به صلح جهانی کمک کند... کشور ما، به لطف خدا، نیازی به چیزی ندارد، اما برای ما مهم است که ثباتی برقرار باشد که به نفع مردم منطقه باشد.»
اگر به دستاوردهای سیاسی سعودی در چند سال گذشته نگاه کنیم، درمی‌یابیم که این کشور دارای یک چشم‌انداز سیاسی مستقل و پویااست. میانجی‌گری سعودی بین آمریکا و روسیه نمونه‌ای از این سیاست است.
در طول دهه‌های گذشته، سعودی همواره نقش یک میانجی صلح در جهان عرب و اسلام را ایفا کرده است. اما در سال‌های اخیر، این کشور تلاش‌های گسترده‌ای برای حل چالش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی در تعامل با آمریکا، چین، کشورهای اروپایی، روسیه، اوکراین، ایران، هند و پاکستان انجام داده است. شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد و رئیس شورای وزیران، شخصاً این تلاش‌ها را هدایت کرده است.
امروز، نقش میانجی‌گری سعودی بیش از هر زمان دیگری پررنگ شده و این کشور به بزرگ‌ترین «میانجی خیر» در جهان تبدیل شده است. سعودی نه‌تنها در پی پایان دادن به جنگ‌ها و بحران‌های سیاسی است، بلکه الگویی الهام‌بخش از یک کشور پیشرو را ارائه می‌دهد که هدفش استفاده از قرن بیست‌ویکم برای شکوفایی بشریت است، نه تکرار جنگ‌ها و رقابت‌های ویرانگر قرن بیستم.

شایستگی رهبری

دستاوردهای اقتصادی چشم‌انداز ۲۰۳۰، از جمله افزایش تأثیر صندوق سرمایه‌گذاری عمومی و افزایش بهره‌وری مالی کشور، به یک الگوی جهانی تبدیل شده است.
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، در هنگام امضای فرمان تأسیس صندوق سرمایه‌گذاری ملی آمریکا، به موفقیت‌های صندوق سرمایه‌گذاری عمومی سعودی اشاره کرد و آن را یک نمونه موفق جهانی دانست.
امروز، جهان به‌خوبی درک کرده است که قدرت سعودی دیگر فقط در نفت و سرمایه‌گذاری‌هایش خلاصه نمی‌شود. بلکه این کشور توانسته است با رهبری کارآمد و مدیریت هوشمندانه، اقتصاد خود را متحول کند و در بازه‌ای کوتاه، به دستاوردهایی برسد که بسیاری از کشورها طی دهه‌ها قادر به دستیابی به آن‌ها نیستند.
نمونه‌ای از این موفقیت، میانجی‌گری سعودی بین دو قدرت بزرگ جهانی، آمریکا و روسیه، در «قصر الدرعیه» ریاض است؛ اتفاقی که هیچ‌کس تصور آن را نمی‌کرد.
یکی از دلایل اعتماد قدرت‌های جهانی به رهبری سعودی، درک عمیق این کشور از منافع، اولویت‌ها و تعاملات جهانی است. بی‌طرفی مسئولانه در مذاکرات صلح و سرمایه‌گذاری در روابط استراتژیک با قدرت‌های جهانی، باعث شده که سعودی به عنوان کشوری که صرفاً به دنبال منافع خود در خارج از مرزهایش نیست، بلکه به دنبال ایجاد ثبات و پیشرفت جهانی است، مورد احترام قرار گیرد.
امروز، سعودی‌ها در سالگرد بیعت با ولیعهد خود، محمد بن سلمان، نه‌تنها آرزوها و رویاهای خود را محقق‌شده می‌بینند، بلکه شاهد هستند که او با تلاش شبانه‌روزی، کشور را به جایگاه پیشرو جهانی رسانده است.
این آغاز مسیری جدید است، مسیری که در آن دستاوردهای بیشتری رقم خواهد خورد و سعودی را در صدر کشورهای پیشرو جهان قرار خواهد داد.