عباس: «طوفان الاقصی» غافلگیرمان كرد و برای جلوگیری از وقوع یک «نكبه جدید» اقدام می کنیم

وی به «الشرق الأوسط» گفت که درهای سازمان آزادیبخش فلسطین به روی هر کسی که وحدت نمایندگی و تعهدات بین المللی آن را به رسمیت بشناسد باز است

عباس: «طوفان الاقصی» غافلگیرمان كرد و برای جلوگیری از وقوع یک «نكبه جدید» اقدام می کنیم
TT

عباس: «طوفان الاقصی» غافلگیرمان كرد و برای جلوگیری از وقوع یک «نكبه جدید» اقدام می کنیم

عباس: «طوفان الاقصی» غافلگیرمان كرد و برای جلوگیری از وقوع یک «نكبه جدید» اقدام می کنیم

محمود عباس ، رئیس‌ تشكيلات خودگردان فلسطین با تاکید بر عزم تشکیلات برای همکاری با همه طرف‌های عربی ، منطقه‌ای و بین‌المللی به منظور «جلوگیری از وقوع نكبه‌ای جدید برای مردم فلسطین» گفت که حمله «طوفان الاقصی» برای همه غافلگیرکننده بود و «هیچ‌کس انتظار آن را نداشت.»
عباس در گفت و گو با «الشرق الأوسط» تاکید كرد، درهای پیوستن به سازمان آزاديبخش فلسطين «ضمن تاکید بر لزوم پایبندی به وحدت نمایندگی سازمان و احترام به تعهدات عربی و بین المللی آن و تصمیمات شوراهاى ملت فلسطین » باز است. وی معتقد است که جنبش «حماس » همچنان از تعهد به نتایج گفتگوها كه با هدف از بین بردن اثرات تفرقه «حاصل از کودتا » برگزار شد، طفره می رود.
او بر اين باور است که دولت جو بایدن، «فشار واقعی و جدی» بر دولت اسرائیل برای تحکیم مسیر راه حل سیاسی که منجر به تشکیل کشور مستقل فلسطین می شود، اعمال نکرده است. او از غیبت «شریک اسرائیلی» پس از تبدیل شدن بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر به «مانع» روند صلح سخن گفت. وی با بیان اینکه موضوع تشکیل دولت جدید یک موضوع داخلی فلسطین است، گفت: ما برای حفاظت از تصمیم مستقل فلسطین هزینه های گزاف و كلانى پرداختیم و به هیچکس اجازه مداخله و کنترل آن را نخواهیم داد. متن گفتگو را در ادامه می خوانید:
* آقای رئیس، آیا ما در راه تشکیل کشور فلسطین هستیم یا به سمت نکبه دوم مى رويم؟
ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی به پایتختی بیت المقدس شرقی یکی از اصول ثابت ملی ما و مطابق با تصمیمات همه شوراهای ملی فلسطین است. ما برای به رسمیت شناختن کامل بین المللی این کشور و ارتقای جایگاه آن در سازمان ملل به یک کشور عضو کامل تلاش می کنیم. در عین حال، مردم ما در برابر همه تلاش‌هایی که مى خواهند آنها را از سرزمینشان ريشه كن كنند مى ايستند. ما در همه سطوح با طرف‌های ذیربط عربی، منطقه‌ای و بین‌المللی همکاری مى كنيم تا با جلوگیری از آوارگی، از یک نكبه جدید برای مردم فلسطین جلوگیری کنیم، چه در نوار غزه، چه در کرانه باختری و چه در قدس شرقی، و این همان چیزی است که ما به تمام جهان و به ویژه دولت آمریکا هشدار دادیم و خاطرنشان کرديم که چنین اقدام خطرناکی عواقب فاجعه‌باری برای منطقه و جهان خواهد داشت و منطقه را در وضعیت بی ثباتی فرو خواهد برد.

اشتباه بزرگ اسرائیل

  • راه حلی که مانع از فاجعه ای مى شود که غزه در حال تجربه آن است چه مشخصاتی دارد؟

فاجعه‌ای که غزه و بقیه سرزمین‌های فلسطینی از سر می‌گذرانند بی‌سابقه است، ماشین کشتار اسرائیل برای نابود ساختن همه اجزای تشکیلات فلسطینی دست به تخریب سیستماتیک و عمدی می‌زند و بر اين باور است که این اقدامات امنیت و ثبات را به همراه خواهد داشت. اشتباه بزرگی که تاوان گزاف آن را خواهد پرداخت، زیرا تنها راه دستیابی به امنیت و صلح توقف فوری این جنگ، خروج ارتش اشغالگر از کل نوار غزه بدون قطع هیچ وجهی از خاك آن و تسریع ورود کمکهای امدادی و پزشکی به نوار است، زیرا ما هرگز و به هيچ قيمتى اجازه نمى دهيم مردم فلسطین از سرزمین خود آواره شوند، سپس راه برای آغاز راه حل سیاسی بر اساس قطعنامه های مشروعیت بین المللی و ابتکار صلح عربی هموار مى شود كه با به رسمیت شناختن کشور فلسطین، عضویت کامل آن در سازمان ملل با تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و برگزاری کنفرانس بین المللی صلح با تضمینهای جهانى و جدول زمانی مشخص براى پایان دادن به اشغال سرزمین فلسطین با پایتخت آن، بیت المقدس شرقی، در مرزهای 1967 توسط اسرائیل آغاز می شود.
اسراییل تمام راه حلهای امنیتی و نظامی را علیه ملت فلسطین آزموده و همه ناکام بوده اند و اکنون زمان آن فرا رسیده که جامعه جهانی به ویژه دولت آمریکا نظر خود را در باره اجرای قطعنامه های مشروعیت بین المللی و حقوق بین الملل بیان کند.

  • آیا آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، تعهدی مبنی بر به رسمیت شناختن کشور فلسطین به شما ابلاغ کرد؟

ما بارها با مقامات دولت ایالات متحده ملاقات کردیم (بلینکن پنج بار، جیک سالیوان و ویلیام برنز چندین بار) و از آنها وعده هایی در مورد راه حل دو کشوری و حمایت از تلاشها برای دستیابی به صلح مبتنی بر مشروعیت بین المللی شنیدیم. گفتگوهایى عمیق و مستمر با آنها داشتيم، اما در زمین واقعيت هیچ اتفاقی نیفتاد. به این معنی که دولت پرزیدنت بایدن فشار واقعی و جدی بر دولت راستگرای اسرائیل اعمال نکرد تا شاهد تحقق عملی این اظهارات باشيم، زیرا رژیم اشغالگر اسرائیل رویکرد روشنی را برای از بین بردن تمام پایه‌هایی که روند سیاسی بر آن استوار است، اعمال می‌کند.

و علناً قطعنامه های مشروعیت بین المللی از جمله راه حل دو كشورى را رد مى كند و دست به تجاوز همه جانبه به مردم فلسطین و کشتارهای خونین و پاکسازی قومی به ویژه در نوار غزه و خشونت و تبعیض نژادی در کرانه باختری رود اردن و قدس شرقی مى زند.
ایالات متحده به حمایت و پشتيبانى از این اشغال ادامه می دهد و این باعث می شود که بگوییم مهم نیست که ما چه می شنویم یا دولت آمریکا چه می گوید، بلکه مهمتر این است که در عمل چه اتفاقی می افتد و این مهم است. این چیزی است که ما از دولت آمریکا می خواهیم که آن را اجرا کند تا بتوانیم با یک روند سیاسی جدی و روشن بر اساس مشروعیت قوانین بین المللی، امنیت و ثبات را برای همه فراهم كنيم. راه حل مستلزم «اراده صادقانه آمریکایی» است.

  • آیا سازوکاری وجود دارد که افق سیاسی را از طریق قطعنامه شورای امنیت یا فرمول دیگری باز کند؟

سازوکار مشخص است، اما تنها نیاز به اجرا دارد که عبارت است از صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر اعطای عضویت کامل به کشور فلسطین در سازمان ملل و برگزاری کنفرانس بین المللی صلح با حضور همه طرفهای بین المللی تحت قانون زیرمجموعه سازمان ملل، که از آن مکانیسمی برای اقدام پدید خواهد آمد که با تضمینهای بین المللی روشن حمایت می شود. روندى سیاسی که بر اساس یک جدول زمانی مشخص است که همه طرفها به آن متعهد هستند، مطابق با قوانین بین المللی و قطعنامه های مشروعیت بین المللی مرتبط. این تنها به اراده بین المللی صادقانه، به ویژه از سوی دولت آمریکا نیاز دارد.

  • آیا تأسیس کشور فلسطین مشروط به به رسمیت شناختن کشور اسرائیل و تضمین امنیت بین المللی برای دولت عبری است؟

بر اساس معاهده اسلو، بین سازمان آزادیبخش فلسطین و اسرائیل به رسمیت شناخته شد و بر اساس آن، قراردادهای دوجانبه موقت با ضمانت‌های بین‌المللی به امضا رسيد. مسائل حل شد و توافقنامه صلح بین کشورهای فلسطین و اسرائیل امضا شد.
ما به نوبه خود به اجرای همه تعهدات خود با وجود ناسازگاری اسرائیل و رد کلیه قطعنامه های مشروعیت بین المللی و حتی سرپیچی از قوانین بین المللی پايبند هستیم، با علم به اینکه کشور فلسطین وجود دارد و نهادهای آن مطابق با بهترين استانداردهای بین المللی عمل می کنند. هنگامی که این امر محقق شود، به رسمیت شناختن موجود و متقابل بین دولتهای فلسطین و اسرائیل و با تضمینهایی که بین طرفهای مربوطه توافق می شود، وجود خواهد داشت. آنچه اکنون لازم است، به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط اسرائیل است.

  • آیا پیوستن «حماس» به سازمان آزادیبخش فلسطین، آن را ملزم به به رسمیت شناختن اسرائیل، که این سازمان قبلاً تأیید کرده بود، می کند؟

ما بارها گفته‌ایم و تاکید کرده‌ایم که سازمان آزادیبخش فلسطین تنها نماینده قانونی مردم فلسطین است و هرکس بخواهد به این سازمان بپیوندد باید به وحدت نمایندگی سازمان، برنامه سیاسی روشن و تعهدات بین‌المللی آن پایبند باشد و موافقتنامه های منعقد شده توسط سازمان آزادیبخش فلسطین با همه طرفهای بین المللی که بر اساس آن تشکیلات خودگردان ملی فلسطین تأسيس شد را تایید کند. از این رو همواره تاکید کرده ایم که با توجه به اینکه سازمان آزادیبخش فلسطین خانه همه فلسطینی ها است، ضمن تاکید بر لزوم پایبندی به وحدت نمایندگی این سازمان و احترام به تعهدات عربی و بین المللی و تصمیمات شوراهای ملی فلسطین، درهای پیوستن به این سازمان به روی همه طیفهای کنش سیاسی فلسطین باز است.

سوال « روز بعد»

  • آیا مقامات ملی آماده اداره نوار غزه در آنچه «روز پس از جنگ» نامیده می شود، هستند؟

تشکیلات ملی فلسطین نوار غزه را ترک نکرده است تا زمانی به نوار غزه بازگردد. از زمان کودتای جنبش «حماس» در سال 2007، دولت فلسطین بیش از 140 میلیون دلار در ماه به (برق، آب، سوخت، بیمارستانها، حقوق بازنشستگان و توسعه اجتماعی) این نوار مى پردازد، این وظیفه ما در قبال مردم غزه است. ما در قبال باریکه غزه مسئول بودیم و هستیم و در قبال آن مسئول خواهیم ماند و به وظیفه خود در قبال مردم خود در نوار غزه مانند بقیه سرزمین فلسطین در کرانه باختری و شرق بیت المقدس عمل خواهیم کرد. به محض پایان تجاوز به مردم ما در نوار غزه، ما آماده هستیم تا کار را برای کاهش درد و رنج مردم خود آغاز کنیم و وظایف خود را که به عنوان یک مرجع ملی فلسطین به ما سپرده شده است در قبال همه مردم فلسطین و در همه مکان‌های آنها انجام دهیم.

  • آیا نهادهای مرجع توانایی ایفای این نقش را دارند؟ آیا بلینکن درخواست بازسازى آن را کرد؟ آیا او هم خواستار تشکیل دولت تکنوکرات يا توافقى بود؟

نهادهاى کشور فلسطین مطابق با بالاترین استانداردهای بین المللی ايجاد شده اند و می توانند وظایف محوله را تا حد ممکن انجام دهند، چه در کرانه باختری، چه در نوار غزه و چه در شرق بیت المقدس.

تشکیل دولت جدید فلسطین یک تصمیم داخلی فلسطین است که به منظور مراقبت و حفاظت از عالی ترین منافع مردم فلسطین و عدم تسلیم در برابر هیچ خواسته خارجی اعم از منطقه ای و بین المللی اتخاذ شده است. ما برای حفاظت از تصمیم ملی مستقل فلسطین هزینه گزافی پرداختیم و به کسی اجازه مداخله در آن یا تلاش برای کنترل آن را نخواهیم داد.

موضع سعودى « شرافتمندانه و تاریخی» است

  • شما از بیانیه سعودى که بر تقدم به رسمیت شناختن كشور بر صلح همه جانبه و عادی سازی روابط تاکید کرد، استقبال کردید. روابط خود با سعودی را چگونه توصیف می کنید؟

مواضع پادشاهی عربى سعودی از زمان بنیانگذار آن، ملک عبدالعزیز آل سعود رحمه الله تا خادم حرمین شریفین ملک سلمان بن عبدالعزیز و ولیعهد اعلیحضرت شاهزاده محمد بن سلمان مواضع تاریخی، شرافتمندانه، معتبر و ثابتی در قبال مردم فلسطین و آرمان عادلانه آن است.
بیانیه سعودی که مواضع و اصول پادشاهی را در قبال مسئله فلسطین تأیید می کند، چیزی جز ادامه این سير و راه بزرگ و مواضع شجاعانه ای که پادشاهی همیشه در قبال فلسطین و مردم آن اتخاذ کرده و تلاشهای خستگی ناپذیر خود در راستای احقاق حقوق ملت فلسطین در آزادی و استقلال و ایجاد کشور مستقل خود با پایتختی بیت المقدس شرقی نيست. همه ما به این حمایت قاطع و محکم سعودی، به ویژه در این شرایط خطرناکی که منطقه و جهان از آن عبور می‌کند، اطمینان داریم که با قطعنامه‌های مشروعیت بین‌المللی و ابتکار صلح عربی منطبق است و همچنین میزان رایزنی‌های مستمر و پيوسته و هماهنگی بین پادشاهی عربى سعودی و دولت فلسطین و استحکام روابط برادرانه ای که ما را پیوند می دهد و متحد می کند را نشان می‌دهد. ما به طور مداوم با رهبری سعودى به رهبری خادم حرمین شریفین ملک سلمان بن عبدالعزیز و ولیعهدش، اعلیحضرت شاهزاده محمد بن سلمان در تماس هستیم.

نتانیاهو سنگ مانع است

  • آیا فکر می کنید که بنیامین نتانیاهو هنوز هم برای ایفای نقش یک شریک در جستجوی صلح مناسب است؟

ما با صراحت می گوییم که در حال حاضر هیچ شریکی از اسرائیل برای ایجاد صلح عادلانه و پایدار وجود ندارد و به جهان اعلام کردیم که نتانیاهو به وضوح به عنوان یک مانع در راه دستیابی به یک راه حل سیاسی مبتنی بر مشروعیت و قوانین بین المللی است. اعتقادی به دستیابی به صلح و پایان دادن به اشغالگری ندارد تا فلسطینی ها و اسرائیلی ها بتوانند به جای جنگ در امنیت و ثبات زندگی کنند، راه حل و آرزویی که بارها و بارها شکست خورده است، با این حال بر پیشبرد آن اصرار دارد.
من معتقدم که اکنون همه جهان به خوبی از صحت اظهارات ما آگاه است که نتانیاهو به مانعی در برابر تلاش‌های بین‌المللی كنونى برای توقف جنگ اسرائیل و دنبال کردن یک مسیر سیاسی مبتنی بر مشروعیت بین‌المللی تبدیل شده كه مى تواند مانع تکرار بحران‌ها و تشدید تنش‌هایی که در حال حاضر رخ می‌دهد و کل منطقه از آن رنج می‌برد بشود. اظهارات نتانیاهو مبنی بر رد راه حل دو کشوری و ادامه جنگ غزه که اعلام کرد، گواه روشنی بر رد علنی او از راه صلح و دستیابی به امنیت و ثبات است و تنها به منطق اشغال، زور و شهرك سازى اعتقاد دارد.

  • نتانیاهو یک کمپین وحشیانه علیه « آنروا» به راه انداخت. شما این موضوع را چگونه می بینید؟

آژانس امداد و کار فلسطین برای آوارگان فلسطینی (UNRWA) با قطعنامه شماره 302 سازمان ملل متحد در 18 دسامبر 1949 برای خدمت رسانی به آوارگان فلسطینی که به اجبار از سرزمین خود آواره شده اند تشکیل شد و تا زمان رفع مشکل آنها به طور عادلانه مطابق با قطعنامه های مربوطه مشروعیت بین المللی، از جمله قطعنامه 194 حل و فصل شود به کار خود ادامه خواهد داد. مسئله پناهندگان هسته اصلی آرمان فلسطین و بقیه مسائل مربوط به وضعیت نهایی است.
تهدید به انحلال « آنروا» تهدیدی برای مجازات میلیون ها نفر از مردم فلسطین به صورت ناعادلانه و غیرانسانی است، به ویژه که آنها در سال 1948 از سرزمین خود آواره شدند و اسرائیل همچنان علیه آنها دست به جنایت می زند که آخرین آنها جنگ نسل کشی در نوار غزه است. ما به جهان گفتیم که قبل از هر اقدامی باید منتظر نتیجه تحقیقات انجام شده توسط « آنروا» باشیم، اما واضح است که کشوری در حال تلاش برای انحلال و پایان دادن به نقش « آنروا» است تا بتواند پروژه های خود را برای انحلال اجرا کند. موضوع آوارگان در مسیر انحلال کل موضوع فلسطین و به دور از مشروعیت بین المللی و قوانین بین المللی که ما هرگز اجازه آن را نخواهیم داد و با کشورها و طرفهای ذیربط برای جلوگیری از این امر ارتباط برقرار کرده ایم.

  • آیا درست است که «حماس» پذیرفته، «روز بعد» در غزه مرجعیت نخواهد داشت؟ در ازای آن چه می خواهد؟

«حماس» باید به این سوال پاسخ دهد.

تلاش برای آتش زدن کرانه باختری

  • آیا ترس از وقوع یک انتفاضه جدید در کرانه باختری وجود دارد؟

مقامات اشغالگر اسرائیل از زمانی که تجاوزات خود را علیه مردم فلسطین در نوار غزه آغاز کردند، با سیاستهای کشتار، دستگیری و یورش به شهرها، روستاها و اردوگاه های فلسطینی سعی در آتش زدن کرانه باختری و بیت المقدس شرقی و حمایت از شهرک نشینان تروریست برای انجام جنایات فجیع خود علیه مردم ما داشتند. و ما با همه کشورها ارتباط برقرار کرده ایم، به ویژه دولت آمریکا به آنها اطلاع داده ایم که ادامه این اقدامات اسرائیل منجر به شعله ور شدن اوضاع خواهد شد به گونه ای که هیچ کس نتواند پيامدهاى آن را کنترل یا پیش بینی کند. اما هیچ فشار واقعی و جدی که اسرائیل را مجبور به توقف این جنایات کند وجود ندارد و با اين وجود ما به تلاش خود برای حفظ آرامش و جلوگیری از تشدید تنش ادامه می دهیم تا از مردم خود محافظت کنیم و فرصت را برای اشغالگران اسرائیل برای سوء استفاده از اوضاع و شعله ور ساختن اوضاع از دست بدهیم كه منجر به وقوع یک انتفاضه جدید می شود، زیرا هدف آنها جلوگیری از دستیابی به یک راه حل سیاسی است. اسرائیل در تلاش است تا با توسل به تشدید تنش در منطقه، از تحقق آن فرار کند.

  • آیا طرح ديدارى بین شما و رهبری «حماس» وجود دارد؟

ما مانعى در راه ديدار با رهبران «حماس» نمی بينیم و از زمان کودتای سال 2007 با آنها ملاقات کرده ایم و توافقات زیادی برای پایان دادن به کودتا منعقد کرده ایم، همانطور که در توافقات مکه، مصر، الجزایر و موارد دیگر اتفاق افتاد که جدیدترین آنها العلمین است و ما به تمام تلاشهای عربی و بین المللی برای پایان دادن به شكاف پاسخ داده ایم، اما مسائلی وجود دارد که باید رعایت شود تا از مرحله اختلاف بگذريم تا به همه نشانه هاى پنهانى و مظاهر تفرقه پایان دهد، تا یک اقتدار و یک سلاح مشروع و یک قانون و یک تعهد داشته باشیم که سازمان آزادیبخش فلسطین تنها نماینده مشروع مردم فلسطین باشد و به توافقات بین المللی تعهد داشته باشیم. و بعد از آن آماده برگزارى انتخابات عمومی مردم فلسطین مى شويم تا از طريق صندوق رای تعیین کنند چه کسی را انتخاب مى کنند و ما به گواه جامعه جهانی تجربیات موفق قبلی در این زمینه داریم. ما سه انتخابات سراسری را برگزار کردیم که مطابق با بالاترین سطوح صداقت و شفافیت بود.

  • آیا از عملیات «طوفان الاقصی» یا میزان دستاوردهای آن در روز اول شگفت زده شدید؟

این حمله برای همه غافلگیرکننده بود و هیچکس انتظار آن را نداشت و از زمان کودتای سال 2007 ما هیچ رابطه ای با «حماس» نداشتیم. باوجود همه ابتکارات ارائه شده توسط برادران و دوستان در جهان برای پایان دادن به اختلاف، رهبری «حماس» به بهانه های واهی از آنها طفره می رود که آخرین آن در دیدار دبیران کل گروه های فلسطینى در ژوئیه گذشته در العلمين مصر بود که پرونده آشتی و پیوستن به سازمان آزادیبخش فلسطین و تشکیل کمیته ای برای پیگیری مسائل مورد توافق قرار گرفت، «حماس» تاکنون به دعوت برای حضور در جلسات پاسخ نداده و این کاری است که همیشه انجام مى دهد.

  • آیا به انتصاب معاونت فکر کرده ای؟ آیا برای مدیریت غزه به شرکای امنیتی، عرب یا دیگران نیاز دارید؟

این موضوع مشمول قانون اساسی فلسطین است که جز با تشکیل شورای ملی فلسطین یا در صورت برگزاری انتخابات عمومی و انتخاب شورای قانونگذاری جدید که اصلاحیه این ماده را تایید می کند قابل اصلاح نیست.
در مورد بخش دوم سئوال، ما در همه مسائل با برادران عرب خود در حال رایزنی و هماهنگی دائمی هستیم. در مورد پرونده امنیتی، زمانی که تشکیلات خودگردان ملی فلسطین به اعمال اختیارات خود در نوار غزه بازگردد و رهبر سیاسی آنجا شود، ما به همکاری با همه طرفهایی که مایل به مشارکت در روند بازسازی نوار غزه هستند، نگاه مثبت خواهیم داشت.



جمال مصطفی: در زندان از اعدام رئیس‌جمهوری و انتقال جسدش برای انتقام‌جویی مطلع شدیم  

جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین
جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین
TT

جمال مصطفی: در زندان از اعدام رئیس‌جمهوری و انتقال جسدش برای انتقام‌جویی مطلع شدیم  

جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین
جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین

ساده نیست داماد رئیس‌جمهوری صدام حسین، دبیر دوم او، عضو قبیله‌اش و نماینده او نزد عشایر باشی، به عشایر بروی تا آنها را برای دفاع از بغداد جمع‌آوری کنی، اما وقتی بازگردی، متوجه شوی بغداد سقوط کرده است. آمریکایی‌ها تصویرت را در لیست بزرگ‌ترین افراد تحت تعقیب روی کارت‌های بازی قرار داده‌اند. به سوریه پناه ببری، اما از پذیرش تو خودداری کنند. بازگردی و کسی با انگیزه دلار به تو خیانت کند و سرانجام در زندان بیفتی.
ساده نیست در سلول انفرادی زندگی کنی، از دنیا جدا شده باشی، دوربین حرکاتت را ثبت کند و دستگاه ضبط، نفس‌هایت را بشمارد تا هر کلمه‌ای را ضبط کند. در حالی که در انزوا هستی، متهم شوی که مقاومت را هدایت می‌کنی و خودروهای بمب‌گذاری شده ارسال می‌کنی. در زندان خبر دردناکی به تو برسد؛ این‌که «رهبر مقاومت» صدام حسین به دست نیروهای آمریکایی افتاده است. او را در زندان ببینی و روزی به دادگاه دجیل فراخوانده شوی و در قفس اتهام، کسی را ببینی که روزی ارباب کشور و سرنوشت‌ها بود.
بعدها بفهمی که «جناب رئیس» سحرگاه عید اعدام شد و جسدش مقابل خانه نخست‌وزیر نوری المالکی، که مشغول جشن عروسی پسرش بود، انداخته شد. در نماز غایب برای او شرکت کنی، همراه اعضای رهبری همچون طه یاسین رمضان، دایی‌ات علی حسن المجید که به ناحق «علی شیمیایی» نامیده شد، برزان التکریتی و عبد حمود. و عجیب‌تر از همه، حضور طارق عزیز مسیحی در این نماز غایب باشد.
ساده نیست قاضی در سال ۲۰۱۱ به تو به صورت محرمانه بگوید که هیچ دلیلی برای محاکمه‌ات وجود ندارد و می‌تواند در ازای مبلغی قابل توجه به دلار، آزادی‌ات را تضمین کند. تو پیشنهاد کنی که زمینی که از جد چهارمت به ارث برده‌ای بفروشی چون دلارهای مورد نظر او را نداری، اما قاضی این پیشنهاد را رد کند و تو را مدت بیشتری نزدیک به یک دهه در زندان نگه دارند، تا این‌که به دلیل کمبود شواهد آزاد شوی.

خانواده صدام که حلا در سمت چپش دیده می‌شود( ا. اف. پ)

چندی پیش، تصویری قدیمی از رئیس‌جمهوری فقید صدام حسین با خانواده کاملش دیدم. در این تصویر صدام، همسرش ساجده، دو پسرش عدی و قصی و دخترانش رغد، رنا و حلا به همراه همسرانشان دیده می‌شدند: حسین کامل المجید، صدام کامل المجید و جمال مصطفی سلطان. این تصویر حالا مانند زلزله‌ای تکان‌دهنده است؛ از شش مردی که در عکس دیده می‌شوند، پنج نفر کشته شده‌اند. صدام اعدام شد. عدی، قصی و مصطفی، پسر قصی، به دست نیروهای آمریکایی کشته شدند. حسین کامل و صدام کامل به دست اعضای قبیله‌شان به خاطر جدایی از نظام کشته شدند. تنها بازمانده، دکتر جمال مصطفی سلطان است.
جمال در چهارم می ۱۹۶۴ در تکریت متولد شد. او به گارد حفاظت از رئیس‌جمهوری پیوست و هم‌زمان تحصیلاتش را ادامه داد. مدرک دکترای علوم سیاسی گرفت و نقش مهمی در تشویق ورزش و ایجاد ارتباط با ورزشکاران ایفا کرد. او مأموریت عشایر را بر عهده گرفت و روابط گسترده‌ای با آنها برقرار کرد. همیشه مورد اعتماد رئیس‌جمهوری بود و در جلسات هیئت دولت شرکت می‌کرد. در ۲۰ آوریل ۲۰۰۳ دستگیر و در ۱۷ ژوئن ۲۰۲۱ از زندان الحوت در ناصریه آزاد شد. سپس از بغداد به اربیل رفت و با رهبر کرد، مسعود بارزانی دیدار کرد. از آنجا به همراه همسرش و ساجده، بیوه رئیس‌جمهوری فقید عراق، به دوحه رفت.

جمال مصطفی سلطان همراه با سردبیر غسان شربل در طول مصاحبه

آنچه توجهم را جلب کرد، دوری این مرد از رسانه‌ها بود. با او تماس گرفتم و او تصمیم گرفت سکوتش را بشکند. داستانش را از او پرسیدم و گفتگو طولانی شد. طبق عادت عشایری، اصرار داشت که بدون صرف ناهار، آن هم یک ناهار دیرهنگام که غذای اصلی‌اش «الهبیط» بود، نرویم. غذایی که صدام حسین شخصاً آن را در دیدارهای خانوادگی و با دوستان نزدیک تهیه می‌کرد.
پس از ترک او، به یاد سخنان قاضی عبدالرئوف رشید افتادم؛ کسی که حکم اعدام صدام حسین را در پرونده دجیل صادر کرده بود. جمال مصطفی سلطان در آن بازدید همراه صدام بود؛ بازدیدی که در آن تلاش برای ترور رخ داد. قاضی در پایان گفتگویمان گفت: «متأسفانه ما بر اساس منطق قانون و عدالت عمل کردیم. اما برخی از مسئولان مسئله را به شکل انتقام و شماتت درآوردند؛ وقتی روز عید را برای اجرای حکم اعدام انتخاب کردند و با جسد صدام به درستی رفتار نکردند. این اقدامات عملاً هدیه‌ای برای طرفداران صدام بود که می‌تواند یاد او را برای مدت طولانی زنده نگه دارد.»

رئیس‌جمهوری صدام حسین و جمال مصطفی سلطان

از جمال مصطفی سلطان درباره ارتباطاتش در زندان با رئیس‌جمهوری زندانی پرسیدم و او داستان اولین ارتباطش را روایت کرد؛ ارتباطی که «از طریق برخی از زندانیانی که با او در دادگاه دجیل بودند» برقرار شد. یکی از آنها رئیس دادگاه انقلاب، عواد البندر بود که او نیز اعدام شد.
او می‌گوید: «آقای البندر گاهی صحبت‌هایی از جناب رئیس به من منتقل می‌کرد. او به دادگاه دجیل می‌رفت و رابطه خوبی با من داشت. با هم می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم. ابو بدر در حقیقت انسان خوبی بود، شجاع و خوش‌بین. شاید یک ساعت به اجرای حکم اعدام مانده بود، اما او با تو صحبت می‌کرد و می‌گفت: نگران نباش، خودت را ناراحت نکن، این موضوع اتفاق نمی‌افتد. به تو اطمینان می‌داد و آرامش می‌بخشید. من از طریق عواد البندر ارتباط برقرار می‌کردم؛ صحبت‌هایی که رد و بدل می‌شد، سلام‌ها و گفتگوها و غیره.»
او ادامه می‌دهد: «بعدها، سلطان هاشم، وزیر دفاع عراق (خدا رحمتش کند)، و حسین رشید (خدا او را آزاد کند)، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح عراق، که اکنون در زندان است و بیش از ۸۵ سال سن دارد... سلطان هاشم و حسین رشید پیام‌هایی را برای من می‌آوردند و می‌بردند. علاوه بر این، من نامه‌هایی برای جناب رئیس می‌فرستادم.»

جمال مصطفی سلطان روی کارت‌های بازی منتشرشده توسط ارتش آمریکا برای رهبران تحت تعقیب نظام

کتاب‌های متنوعی، به‌ویژه کتاب‌های تاریخی، در زندان همراه من بود. علاوه بر این، از سوی او برایم سیگارهایی فرستاده می‌شد که امضای خودش روی آنها بود. روی سیگارها امضا می‌کرد و برایم می‌فرستاد تا مطمئن شوم پیام‌ها به من رسیده است. هنوز تعدادی از آن سیگارهای فرستاده‌شده را نگه داشته‌ام؛ سیگارهای کوبایی که در داخل زندان با دست خودش امضا کرده بود.
این سیگارها را از طریق وکیلم، استاد بدیع عارف (خدا رحمتش کند)، برای خانواده‌ام می‌فرستادم. او تعجب می‌کرد که چگونه این پیام‌ها و سیگارها به من می‌رسد. به او می‌گفتم: «استاد، این موضوع را فعلاً میان خودمان نگه‌دار و درباره‌اش صحبت نکن. بگذار کارمان پیش برود؛ اگر روش را بگویم، ممکن است این مسیر را از دست بدهیم. بگذار به همین شکل پیام‌ها و نیازها را رد و بدل کنیم.»
از من درباره روحیه رئیس‌جمهوریدر زندان می‌پرسی. ما آقای رئیس، خدا رحمتش کند، را به‌خوبی می‌شناسیم و عراقی‌ها، عرب‌ها و مسلمان‌ها هم او را می‌شناسند. همه می‌دانند که او مردی شجاع و استوار همچون کوه است؛ طوفان‌ها او را تکان نمی‌دهند و سختی‌ها او را نمی‌شکنند. او ثابت‌قدم و قوی بود و این ویژگی‌هایش شناخته‌شده است. بنابراین، ما همیشه درباره شجاعت، قهرمانی و عقلانیت او صحبت می‌کردیم و امید بسیاری به او داشتیم. فکر می‌کردیم حضور او بیرون از زندان می‌تواند به آزادی عراق منجر شود.
پنهان نیست که رئیس انتظار اعدام شدن را داشت. به‌طور کلی، همه ما که در زندان بودیم، از جمله خود من، می‌دانستیم که چنین اتفاقی ممکن است رخ دهد. هر اتهامی می‌توانست مطرح شود تا حکم اعدام توجیه شود. این مسئله برای من هم کاملاً روشن بود، زیرا دادگاه چیزی جز یک نمایش نبود. این دادگاه به دستور آمریکایی‌ها و با همکاری ایرانی‌ها ایجاد شد و به دست عوامل عراقی‌شان برای انتقام از نظام سابق اجرا شد.

در دجیل با صدام

جمال مصطفی همراه صدام حسین در هنگام تلاش برای ترورش در دجیل حضور داشت و بعدها به دادگاه فراخوانده شد. او این رویداد را چنین به یاد می‌آورد: «ماجرای دجیل آن زمان در رسانه‌ها مطرح شد و سپس به دادگاه رسید. موضوع با جزئیات بسیاری بیان شد. رئیس‌جمهوری، خدا رحمتش کند، دجیل را مانند هر شهر یا روستای دیگری در عراق بازدید کرد. او با شهروندان دیدار کرد و آنها از او استقبال و پذیرایی کردند. میان آنها زنی بود که طبق رسم ما، هنگام بازدید رئیس‌جمهوری از یک روستا یا شهر، گوسفندی قربانی می‌کردند.
یادم می‌آید که آن زن با دستش روی ماشین اثری از خون به جا گذاشت. ما فکر کردیم که این ممکن است نشانه‌ای با نیت خیر باشد، اما هیچ‌چیز را به شانس نمی‌سپردیم. بنابراین، ماشین رئیس‌جمهوری را با ماشین دیگری عوض کردیم. او به ماشین دیگری سوار شد و به سمت هواپیماها رفتیم تا به بغداد بازگردیم.
در راه، کاروان ما از باغ‌ها هدف تیراندازی سنگین قرار گرفت؛ تیراندازی با سلاح‌های مختلف. رئیس‌جمهوری از ماشین پیاده شد. تعدادی از ماشین‌ها آسیب دیدند و تعدادی زخمی شدند. رئیس‌جمهوری شروع به صحبت با مردم کرد تا فضایی از آرامش و اطمینان ایجاد کند. سپس به ماشین بازگشت و به همان مکانی که در آنجا سخنرانی کرده بود، رفت. دوباره برای مردم سخنرانی کرد، سپس به هواپیما سوار شدیم و به بغداد برگشتیم.
پس از بازگشت، تعدادی از کسانی که در این حمله شرکت داشتند، دستگیر شدند.

حدود یک ساعت پس از این تلاش ناکام، هاشمی رفسنجانی (رئیس‌ مجلس وقت ایران) در جریان سفرش به سوریه اشاره کرد که این حمله توسط آنها انجام شده است. او این موضوع را از دمشق اعلام کرد. این خود دلیلی واضح است که ایران پشت این عملیات بود و آنها به دنبال ترور رئیس‌جمهوری عراق بودند. آنها می‌دانستند که اگر رئیس‌جمهوری را ترور کنند، عراق در دستانشان خواهد بود. دست‌اندرکاران محاکمه و اعدام شدند.»
جمال مصطفی به یاد می‌آورد: «پس از اشغال آمریکا، به دادگاه فراخوانده شدم. اولین چیزی که دیدم، رئیس‌جمهوری بود که در دادگاه نشسته. به او سلام کردم و دقیقاً یادم هست که چه گفتم:« السلام علیکم یا أبی و عمی و قائدی العزیز الغالی». این دقیقاً کلماتی بود که هنگام ورود به رئیس‌جمهوری گفتم. سوگند یاد کردم و شهادتم را آغاز کردم.»
به یاد دارم که برخی موضوعات را مطرح کردم. به آنها گفتم که مجموعه‌ای از انفجارها در عراق رخ داده است و این موضوع، اولین مورد از این دست در عراق نیست. بلکه بسیاری از این رویدادها پیش‌تر توسط عوامل ایران و در قالب زنجیره‌ای از انفجارها در بغداد و دیگر نقاط رخ داده‌اند. به آنها دربارهٔ حادثه دانشگاه المستنصریه و دیگر موارد توضیح دادم. قاضی در پاسخ گفت: «ما در این جلسه دربارهٔ این مسائل صحبت نمی‌کنیم که بگوییم آیا ایران پشت این ماجرا است یا نه. مسئلهٔ من در حال حاضر این است که تو آمده‌ای تا از این متهم دفاع کنی.» جواب دادم: «بله، آقای رئیس‌جمهوری برای دشمنان عراق و ملت، مدت‌ها است که متهم و مجرم تلقی می‌شود، اما او یک رهبر و فرزند وفادار به عراق و امت است.»
آیا به خاطر نسبت خانوادگی مجازات شدم؟
اگر می‌پرسید آیا به خاطر داماد رئیس‌جمهوری بودن مجازات شدم، پاسخ من مثبت است. ۱۸ سال و نیم در زندان بودن یکی از نتایج آن است. آنها با روش و ذهنیت و کینه‌توزی خود فقط برای انتقام‌جویی این کار را کردند. از دید آنها این یک جرم بزرگ بود. من بهای سنگینی پرداختم و آنها تلاش کردند از من انتقام بگیرند و مرا این همه مدت در زندان نگه داشتند. واقعیت این است که هیچ اتهامی باقی نماند که به من وارد نکرده باشند؛ از جمله اینکه از داخل زندان مقاومت را رهبری می‌کنم.

سلول انفرادی و اتهامات

اتهامات بسیاری علیه من ساختند. گفتند چون داماد صدام حسین هستی و با شیوخ عشایر، ورزشکاران، و مردم رابطه‌ای برجسته داری، ممکن است اگر آزاد شوی، علیه ما کودتا کنی. بنابراین باید در زندان بمانی و هرگز از آن خارج نشوی، بلکه باید در آن بمیری. این حرف را عراقی‌ها زدند. آمریکایی‌ها گفتند که به دلایل ذکرشده آزاد نخواهی شد، اما عراقی‌ها اضافه کردند: «تو باید در زندان بمیری.» آنها برای انتقام‌جویی آمده بودند و هیچ اتهامی باقی نگذاشتند که به من وارد نکنند. از جمله اینکه مرا به عنوان رهبر مقاومت، رهبر شورشیان عشایر، و رهبر گروه‌هایی مانند «جیش عمر»، «جیش أبی بکر» و «جیش محمد» متهم کردند.
بیش از ۱۰ اتهام به من وارد شد. مرا به دادگاه می‌بردند و من با قدرت و شجاعت از خودم دفاع می‌کردم. وقتی بی‌گناهی‌ام ثابت می‌شد، اتهام دیگری مطرح می‌کردند. هیئت مشورتی امنیت ملی مسئول سه دستگاه اطلاعاتی بود: استخبارات، امنیت ملی و اطلاعات نظامی. این سه دستگاه همواره در داخل زندان مرا زیر نظر داشتند. حتی در داخل زندان عناصری برای نظارت بر من داشتند.

شرایط زندان

به مدت ۷ سال، به دلیل داماد صدام حسین بودن و «خطرناک‌ترین زندانی»، مرا کاملاً از سایر زندانیان نظام سابق جدا کردند. در انزوای کامل بودم و با هیچ زندانی دیگری ملاقات نمی‌کردم. طول سلول من ۳.۵ متر و عرض آن ۳ متر بود، به همراه یک سرویس بهداشتی.
برخی از نگهبانان که احترام زیادی برای من قائل بودند، کمکم می‌کردند. آنها مرا از طریق فعالیت‌های ورزشی‌ام و ارتباطات گسترده‌ای که در این حوزه داشتم، می‌شناختند. در سال ۲۰۱۸، مدیر جدیدی به نام عبدالرحمن منصوب شد. او فردی حرفه‌ای و عراقی اصیل بود که نسبت به ما کینه‌ای نداشت. به دیدار من آمد و به او گفتم که تمام زندانیان این زندان حکم اعدام دارند، اما آنها تلفن دارند، با خانواده‌هایشان تماس می‌گیرند، پیام دریافت می‌کنند، ملاقات دارند و وکلای‌شان را می‌بینند. در حالی که من هیچ‌کدام از این امکانات را ندارم. به او گفتم: «من از حقوقم به عنوان یک زندانی صحبت نمی‌کنم. حداقل به نفع شما است که بگویید اجازه می‌دهید من پیام‌هایی ارسال کنم. من فقط می‌خواهم از طریق شما پیام‌هایی به برادرم بفرستم.»
او پاسخ داد: «این حق شما است و کاملاً مشروع است.» بنابراین از طریق او دو یا سه پیام به برادرم فرستادم. اما بعد از مدتی، دستگاه اطلاعاتی که او را زیر نظر داشت، او را متهم کرد که پیام‌هایی را به من رسانده است. او را بازداشت کردند و به زندان انداختند.

تلاش کردند او را متهم کنند که من به او رشوه داده‌ام و او پیام‌هایی را برای مقاومت منتقل کرده است. همچنین تلاش کردند او را به عنوان شاهد علیه من استفاده کنند، اما خداوند خواست دیگری داشت و او بر اثر شکنجه و آزار در زندان فوت کرد.

اتهام قتل در زندان

تصور کنید در حالی که در زندان بودم، به قتل متهم شدم. مدعی شدند که من شخصی را مأمور کردم تا خودرویی بمب‌گذاری‌شده را برای ترور سرهنگ محمد الموسوی، یکی از کارکنان پلیس یا راهنمایی و رانندگی، آماده کند. آنها می‌دانستند که من در زندان هستم، اما گمان می‌کنم کینه‌شان آنها را کور کرده بود. من حتی نمی‌دانستم الموسوی کیست و هرگز نام او را نشنیده بودم.»

رهبری احساسات خود را پنهان کرد و طارق عزیز با ما در نماز غیابی شرکت کرد

وقتی درباره ملاقات دیگری با رئیس‌جمهوری پرسیدم، پاسخ داد: «من او را دو بار دیدم (پس از دستگیری). دیدار او برای من دردناک بود، زیرا رئیس‌جمهوری برای من شخصیتی بسیار بزرگ و الگوی زندگی‌ام بود. درد من زمانی بیشتر شد که دیدم افرادی مزدور تلاش می‌کنند به او آسیب برسانند. او همچون شیری استوار بود و بر اصولی که با آن‌ها بزرگ شده و برایشان مبارزه و فداکاری کرده بود، پایدار ماند. این نخستین دیدار بود. دیدار دوم، همان‌طور که گفتم، در سالن دادگاه بود.»

ملاقات اول در زندان
روحیه او بسیار بالا بود. او به شجاعت و پایداری خود معروف است؛ مردی که شجاعت، استواری و پیشگامی او بی‌نظیر است. بله، رئیس‌جمهوری شکنجه شد. او در دادگاه اعلام کرد که تحت شکنجه قرار گرفته است. همچنین دیگر رهبران عراقی، از جمله استاد طه یاسین رمضان که گاه‌به‌گاه با او صحبت می‌کردم، شکنجه شدند. برخی از دیگر همراهان نیز تحت شکنجه قرار گرفتند. این شکنجه‌ها ابتدا توسط آمریکایی‌ها انجام شد، زیرا ما مدت طولانی (تا سال ۲۰۰۸) در دست آن‌ها بودیم. اولین گروه به عراقی‌ها سپرده شد، سپس گروه دوم در سال ۲۰۱۰ و گروه‌های دیگر در سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ منتقل شدند. استاد طارق عزیز نیز تحت شکنجه روانی قرار داشت.»

صدام در جریان محاکمه‌اش در پرونده دجیل (گتی)

وقتی پرسیدم که چه زمانی در زندان فهمیدی صدام حسین، که عموی تو، پدر همسرت و رئیس‌جمهوری عراق بود، اعدام شده است، پاسخ داد:
«ما در بخشی بودیم که اکثر افراد حاضر در آن ارتباط نزدیکی با رئیس‌جمهوری داشتند، خدا رحمتش کند. مثلاً تیمسار کمال (برادرم)، حاجی عبد، دایی‌ام علی حسن المجید، پسرعموی رئیس‌جمهوری سبعاوی ابراهیم، و برخی دیگر از نزدیکان و رهبران از جمله طارق عزیز، سلطان هاشم، طه یاسین رمضان و عواد البندر حضور داشتند. معمولاً احساس می‌کردیم که حادثه‌ای در حال رخ دادن یا در شرف وقوع است. آمریکایی‌ها یک رادیو به ما داده بودند که با آن اخبار را گوش می‌کردیم. صبح که بیدار شدیم، رادیو را در جای خود نیافتیم. هم‌زمان متوجه شدیم که مترجمی در میان نگهبانان حضور دارد. این موضوع نشانه‌ای بود که حادثه‌ای رخ داده است.
در روزهای عادی، فقط نگهبانان حضور داشتند و مترجمی در کار نبود، اما حضور مترجم نشان می‌داد که اتفاقی در حال رخ دادن است. همچنین نبودن رادیو نیز نشانه دیگری بود. رادیوی بخش مقابل ما را برنداشته بودند. از آن‌ها کلماتی شنیدیم که ناراحتی‌شان را نشان می‌داد. فهمیدیم که آن روز حکم اعدام رئیس‌جمهوری، خدا رحمتش کند، اجرا شده است. واقعاً بسیار متأثر شدیم. من اولین کسی بودم که در محوطه قدم زدم. مترجم و نگهبانان در نزدیکی من بودند. گفتم:«صدام حسین همچون عمر مختار و رهبران بزرگ عرب جاودانه است. از امروز به بعد، او نماد و اسطوره‌ای از شجاعت، قهرمانی، فداکاری و ایثار برای همه عراقی‌ها، عرب‌ها و مسلمانان است. او جاودانه است، همانند تمام رهبران بزرگ عرب.» مترجم این سخنان را برای آن‌ها ترجمه کرد. او مردی آرام بود و نگهبانان نیز آرام بودند و واکنشی نشان ندادند.
تیمسار کمال نیز با من هم‌صدا شد و با همان روحیه و لحن صحبت کرد. سپس ما نماز غیابی برای او خواندیم، خدا رحمتش کند. همه ما، از جمله طارق عزیز که مسیحی بود، در نماز غایب شرکت کردیم. او یکی از رهبران برجسته عراق بود. همه ما در شوک بزرگی بودیم. شهادت او ضربه‌ای برای همه عراقی‌های شریف، عرب‌ها و مسلمانان بود و هم‌زمان یک فقدان بزرگ، زیرا او سد مستحکم مقابل دشمنان بود. همه امید بسیاری به او داشتند و از دست دادن او ضایعه‌ای بزرگ بود. همه چنین احساسی داشتند و متأثر بودند.
همه سعی کردند احساسات خود را در مقابل این فقدان کنترل کنند. اما حقیقت این است که ما مردان از گریه خجالت می‌کشیم، هرچند گریه امری طبیعی است. اگر کسی می‌خواست گریه کند، خود را از دیگران جدا می‌کرد تا دیده نشود.»
دایی‌ام، علی حسن المجید، در آن لحظه کنارم نبود زیرا در بخشی دیگر از زندان بود. او نیز به اعدام محکوم شده بود و هر از گاهی برای اجرای حکم برده می‌شد.

اما او را مردی ثابت‌قدم و شجاع یافتم که به من نیز نوعی آرامش می‌داد. می‌گفت: «ما همه در این مسیر قدم گذاشته‌ایم و همواره احساس کرده‌ایم که هر لحظه ممکن است شهید شویم، نه فقط اکنون، بلکه از همان زمان که مبارز بودیم و در تمام جنگ‌هایی که شرکت کردیم، چنین احساسی داشتیم.»
به‌طور کلی، همه کسانی که در آن دوران شرکت داشتند، بارها از شهادت جان سالم به در بردند. نه یک یا دو بار، بلکه بارها از انفجار بمب یا گلوله نجات یافتند، اما این لطف خداوند متعال بود. ما با خطرات بسیاری روبه‌رو شدیم. به همین دلیل همه این احساس را داشتند که تقدیر از پیش نوشته شده است. اگر خداوند شهادت را برایت رقم زده باشد، حتماً شهید خواهی شد.»

قبرهای صدام، عدی و قصی در اختیار افراد مورد اعتماد

از او پرسیدم آیا زمان اجرای حکم اعدام تأثیر خاصی داشت و درباره جسد و قبر چه شایعاتی مطرح شد؟ پاسخ داد:
«بدون شک، زمان اجرای اعدام تأثیر خاصی داشت. هدف از اجرای حکم در روز عید قربان، تحقیر و اذیت روانی عرب‌ها و مسلمانان بود، زیرا این روز برای همه آن‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد. هدفشان دقیقاً همین بود: آزار روحی و تحقیر.
جسد، طبق روایت‌ها و آنچه شنیدیم، ابتدا به مکانی منتقل شد که گفته می‌شود خانه نوری المالکی (نخست‌وزیر وقت عراق و یکی از وابستگان ایران) بوده است. در آن زمان ادعا شد که مراسم عروسی پسرش نیز در آن خانه برگزار می‌شد. جسد به این مکان منتقل شد تا انتقام گرفته شود. این نکته را باید اشاره کنم که آن‌ها برای خدمت به عراق نیامده بودند و چیزی جز انتقام و ویرانی برای این کشور به ارمغان نیاوردند.
بعداً جسد به تکریت، در استان صلاح‌الدین، و به‌ویژه به العوجه، زادگاه رئیس‌جمهوری، منتقل و در آنجا دفن شد. مراسم عزاداری برگزار شد و بازدیدکنندگانی از سراسر عراق و جهان به زیارت قبر او می‌آمدند. خدا رحمتش کند. این وضعیت برای مدتی ادامه داشت. اما مکان قبر اکنون ناشناخته است و دلایل آن نیز آشکار است، زیرا ما با افراد حقیر و کینه‌توزی سروکار داریم که هدف و انگیزه‌شان تنها کشتن و انتقام‌جویی است.»

همین موضوع درباره قبرهای عدی و قصی نیز صدق می‌کند. این قبرها در اختیار افرادی هستند که صددرصد مورد اعتمادند

کتاب‌هایی برای رئیس‌جمهور زندانی فرستادم و او برایم سیگار با امضایش فرستاد.