عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

«الشرق الاوسط» دفترچه‌های سفر فلسطین را با مذاکرات سخت و روابط دشوارشان بازگشایی می‌کند (قسمت آخر)

TT

عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

شارون، وزیر دفاعش، بنیامین بن الیعزر و رئیس سابق ستاد ارتش شائول موفاز، در حال بررسى تسلیحات  کشتی "کارن آ" (AFP)
شارون، وزیر دفاعش، بنیامین بن الیعزر و رئیس سابق ستاد ارتش شائول موفاز، در حال بررسى تسلیحات کشتی "کارن آ" (AFP)

آنچه در غزه اتفاق می‌افتد با ادامه بی عدالتی اسرائیل، به ویژه اصرار دولت‌های متوالی آن برای فرار از حقوق مترتب بر صلح ارتباط دارد. این بی عدالتی پس از تصمیم رئیس جمهوری فقید فلسطین یاسر عرفات به امضای توافقنامه «اسلو» در 13 سپتامبر 1993 تشدید شد.عرفات بر توافق «اسلو» به عنوان اولین گام برای ایجاد یک کشور فلسطینی در سرزمین آن حساب بازکرده بود، اما بنیامین نتانیاهو سیاست خود را بر اساس کشتن این توافق و اثرات آن قرار داد. قرارداد «اسلو» ربطی به آنچه پیش از آن رخ داد، به ویژه جنگ در پایتخت‌ها و روابط تیره‌ای که بین «ساف» و برخی کشورهای برجسته عربی وجود داشت، ندارد.هدف از گفتگو با یاسر عبدربه، دبیر سابق کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین، پیوند زمان حال با گذشته برای روشن کردن رویدادهایی بود که متولدین پس از «اسلو» قادر به تجربه آن نبودند.

چه کسی کمال جنبلاط را کشت؟

سفر دشوار دیگری به دمشق که در آن عبدربه پس از ترور رهبر لبنانى، کمال جنبلاط که مخالف مداخله نظامی سوریه در لبنان بود، شرکت کرد. در اینجا او آن توقف را به یاد می‌آورد:« پس از تشکیل شورای ملی فلسطین از قاهره برگشتیم. لازم بود به سوریه سفر و با حافظ اسد دیدار کنیم و نتیجه را به اطلاع او برسانیم، زیرا این پروتکلی بود که رهبری مصر و سوریه به آن عادت کرده بودند. ترور کمال جنبلاط همزمان با جلسه شورای ملی یعنی چند روز قبل از سفر ما به دمشق اتفاق افتاد. ما آن دوره را به پاس قدردانی از ایشان «دوره شهید کمال جنبلاط» نامیدیم. وقتی به دیدار رئیس جمهوری حافظ اسد رفتیم، یاسر عرفات به او گفت که ما جلسه را «جلسه شهید کمال جنبلاط» نامیدیم. اسد سریع از عرفات پرسید:« ابوعمار» به نظرت چه کسی جنبلاط را کشت؟

عرفات در گفت‌وگو با حافظ اسد در جشن‌های بزرگداشت انقلاب لیبی در طرابلس در سال 1989 (AFP)

من و سایر اعضای کمیته اجرایی - رهبری ساف - در کنار رئیس جمهوری عرفات نشسته بودیم. من یکی از افرادی بودم که مضطرب منتظر پاسخ عرفات ماندم. عرفات به روش خودش، وقتی نمی‌تواند جواب بدهد و با موقعیتی بسیار پردرسر مواجه می‌شود، پاهایش به تکان خوردن می‌افتند و حرف‌ها را تکرار می‌کند. پس از مدتی به او گفت: جناب رئیس، چه کسی غیر از آنها؟ چه کسی؟ چه کسی؟ ترسیدم بگوید: جناب رئیس جمهوری خودت، اسد به او گفت: منظورت از آنها کیست «ابو عمار»؟ پاسخ داد: البته اسرائیل.کمی آرام شدم، اما اسد ادامه داد: «ابو عمار، چرا فکر می‌کنی اسرائیل است نه کس دیگری؟» به او گفت: «منطقه‌ای را که کمال جنبلاط در آنجا بود می‌شناسم. از سراشیبی می‌روید. در انتهای سرازیری مسیر انحرافی وجود دارد و سپس شروع به بالا رفتن می‌کنید. در مسیر انحرافی برای او کمین کردند، چه کسی جز اسرائیل می‌تواند این کار را انجام دهد؟

عرفات خواهان گسترش جنگ در لبنان نبود

یاسر عرفات متهم به تحریک کمال جنبلاط برای کشاندن جنگ به جبل شد، آیا این اتهام صحت دارد؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:« حقیقتاً به هیچ وجه». من معتقدم کمال جنبلاط می‌خواست که مقاومت فلسطین با همه نیروهایش جبهه را در جبل گسترش دهد، در واقع او کسی است که حتی ممکن است بر بسیج نیروهای حزب سوسیالیست (که آن را رهبری می‌کند) در منطقه جبل و منطقه مشرف به الکحاله، نظارت داشت و خواستار مشارکت «فتح »در این روند شد.
«فتح» شرکت نکرد و اگر هم شرکت داشت به صورت نمادین بود. کسی که با تمام قدرت شرکت کرد، تصور می‌کنم «جبهه دموکراتیک» بود و حدود بیست نفر از نیروهایش را از دست داد که ارتش لبنان با آنها مقابله کرد، نه فقط «کتائب» یا «القوات اللبنانیه» یا دیگران. یاسر عرفات از بالا رفتن از کوه غافلگیر شد. من مطمئنم آن طور که دیگران انتظار داشتند، این برنامه او نبود که از کوه بالا برود یا از سمت ضور الشعیر به بکفیا بپیوندد و سرازیر شود.
کسانی که به این سمت کشیده شدند، افسران گروه موسوم به «گروه ابوموسی و ابوخالد العمله» بودند. یاسر عرفات مخالفت کافی برای جلوگیری از دخالت آنها در این روند نشان نداد. اما این تصمیم در ابتدا توسط عرفات گرفته نشد. کمال جنبلاط مشتاق عملیات، بالا رفتن از کوه، شکستن کمر نیروهای کتائب و محاصره منطقه بود. صعود به کوه و منطقه عالیه برای کسی ممکن نبود مگر با تایید سوسیالیست‌ها.
یاسر عرفات نیز از حمله به شهر دامور لبنان حمایت نکرد. او تلاش برای بازگرداندن تماس یا به قول لبنانی‌ها طرف مقابل یعنی«کتائب»، کمیل شمعون و دیگران قطع نکرد. عرفات مایل بود با این ارتباطات «موی معاویه» را حفظ کند و نزدیکان خود مانند ابوحسن سلامه و ابوالزعیم را به ادامه این ارتباطات تشویق می‌کرد.

یاسر عرفات در زمان وقوع حمله به دامور و پس از ماجرای تل‌الزعتر، کسی بود که گروه‌ها و نیروهای خود را تحت فشار قرار داد تا موضوع به کشتار تبدیل نشود.
و بیش از آن، او بود که با شمعون ارتباط برقرار کرد تا به السعدیات بروند و از آنجا از طریق دریا منتقل شوند... در آنجا چند دیوانه بودند که شاید می‌خواستند مرتکب در حد قتل عام در کلیسای دامور شوند؛ چون افرادی بودند که به کلیسا پناه برده بودند، بنابر این کسانی را برای محافظت از کلیسا فرستاد. من مطمئن هستم که یاسر عرفات درگیر غلتیدن در یک جنگ کثیف از این نوع نبوده است.»

با محمود درویش و عرفات در شمال لبنان
یاسر عرفات که در سال 1982 بیروت را ترک کرد، در سال 1983 به طرابلس در شمال لبنان بازگشت تا با «عصیان» در «فتح» مقابله کند و عملا وارد درگیری با سوریه شود. چرا برگشت؟ ماجرای دیدار یاسر عبدربه و محمود درویش با یاسر عرفات در شمال چیست؟ عبدربه به یاد می‌آورد:« فرضیه سوری بعدها وجود داشت مبنی بر اینکه یاسر عرفات زیرک کسی بود که به طرابلس آمد تا سوری‌ها را به جنگ علیه خود بکشاند تا به ابوموسی، ابوخالد العمله و ابوصالح انگ بزند که حرکت آنها یک جنبش اصلاحی نبود، بلکه یک جنبش سازماندهی شده توسط سوریه است و او تا حد زیادی در این روند موفق بود. آیا واقعاً یاسر عرفات چنین نقشه‌ای در سر داشت؟ من این را از یاسر عرفات بعید نمی‌دانم، زیرا او می‌خواست که بازیگران واقعی روی صحنه بیایند بدون اینکه کسی بیاید و خود را با پوشش فلسطین استتار کند که به نام اصلاحات در «فتح» این اقدام را انجام دادند. البته در دوران محاصره او، من و محمود درویش رفتیم.
شاید محمود درویش بود که من را تحریک کرد نه اینکه من او را تحریک کردم. محمود درویش رابطه‌ای مبهم با یاسر عرفات داشت. او عرفات را دوست داشت و از او مطمئن بود، اما در عین حال مشکوک بود که گاهی دست به ماجراجویی‌های حساب نشده می‌زند و تصمیمات برگشت ناپذیری می‌گیرد. عرفاتی را ترجیح می‌داد که گاهی مردد است و کاری می‌کند و برعکس آن را تا بدون درگیری شدید در میان بماند. او بود که مرا تحریک کرد تا بروم و با «ابوعمار» دیدار کنم. با ماشین و فقط با راننده از راه حمص (سوریه) رفتیم. رفتیم و وارد طرابلس شدیم. قبل از طرابلس، به البداوی و آن مناطقی که یاسر عرفات در منطقه شمالی بود. در بازگشت از طریق بعلبک وارد شدیم. در آن زمان ورود به لبنان آسان بود.
وارد شدیم و او را در حال نظارت بر عملیات حفاری در کوه دیدیم و کوه تماماً گچی (سنگ آهکی) بود، تمام کوه سفید بود، حتی لباس‌هایش. خلاصه گفتم:« ابو عمار چطوری؟» گفت:« همانطور که می‌بینید در حال آماده شدن هستیم». پرسیدیم:« چرا سنگر و حفاری؟» ما جواب نهایی را از عرفات نگرفتیم. گفت:« اینها ترتیبات نظامی است که شما به آن کاری ندارید و از امور نظامی سر در نمی‌آورید.» با او نشستیم و خیال ما از او راحت شد. روحیه‌اش خوب بود. بعد از ظهر بود و گفت:« با من ناهار می‌خورید». محمود درویش در مورد غذا محتاط بود. ناهار یاسر عرفات دو قوطی ساردین و دو عدد گوجه فرنگی بود. نگاهی به چهره محمود درویش انداختم و او راحت نبود.
درویش خیلی کم مشارکت کرد. کمی نان خورد. پس از آن از او اجازه خروج خواستیم تا پیش از غروب آفتاب به شام (دمشق) برگردیم و از طریق بقاع برگشتیم».
آیا «جنگ اردوگاه‌ها» در لبنان بخشی از پاسخ به رفتار یاسر عرفات بود؟ عبدربه می‌گوید:« معلوم بود که جنبش (امل) توسط یک محرک سوری و با ترتیبات سوری آن را به راه انداخت. نتیجه گسترش نقش «فتح» در جنوب و تا حدودی در مناطق کوهستانی با همدستی ضمنی ولید جنبلاط بود که کمک‌های زیادی را عبور می‌داد و دست‌کم به یک اردوگاه «فتح» پناه داده بود برمی‌گشت، همانطور که من به یاد دارم، و حرکت آنها در تمام جهات در سراسر منطقه.
سوری‌ها این را می‌دانستند که «فتح» در جنوب در حال گسترش است، بنابراین به «امل» دستور دادند که این کار را انجام دهد و «امل» درگیر جنگی بی‌معنا و بیهوده شد. محاصره اردوگاه‌هایی مانند «شتیلا» یا سایر اردوگاه‌ها و بعداً پاسخ به آن با عملیات مغدوشه که آن هم به همان اندازه هولناک بود.

سنگدلی نسبت به عرفات در سوریه «ارثی است»

آیا این درست است که ژنرال حکمت الشهابی، رئیس ستاد ارتش سوریه در مورد یاسر عرفات بسیار تند بود؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:‌« به نظر می‌رسید این وضعیت در میان رهبری ارتش سوریه به ارث رسیده است. مصطفی طلاس از یاسر عرفات خوشش نمی‌آمد و گاهی در برخی از سخنرانی‌هایش به شدت فحاشی می‌کرد و با توهین‌های مبتذل به او توهین می‌کرد و حکمت الشهابی اصلاً تحمل نام عرفات را نداشت. او این کار را جلوی ما آشکارا می‌کرد.»
عبدربه درباره صبری البناء «ابو نضال» و شخصیت او می‌گوید: در دوره عراق که در بغداد بود با او آشنا شدم و بعد از آن دیگر او را ندیدم. او فردی بسیار خودشیفته، خود بزرگ بین و به شدت شکاک بود.

دائم به دور و بر نگاه می‌انداخت و سریع متهم می‌کرد. اگر نام کسی را جلوی او به زبان بیاوری، بلافاصله به تو می‌گوید: این جاسوس است. شاید او تحت تأثیر سنت‌های سیاسی عراق بوده، زیرا متهم شدن به جاسوسی در عراق مانند آب خوردن است. او باعث نمی‌شد احساس راحتی کنی، حتی اگر در مواقع دیگر، گویی در یک وضعیت اسکیزوفرنی واقعی قرار داشت، گاهی او را فردی آرام و خوشایند می‌بینی و در مدت کوتاهی به عکس آن تبدیل می‌شود.
ابونضال دستان خود را در خون فلسطینیان بسیاری شست. این زمانی بود که سوریه و فلسطین پس از جنگ اکتبر به هم نزدیک شدند، پس از آنکه پروژه صلحی وجود داشت و بعد از آنکه ما طرح ده ماده‌ای را اعلام کردیم، که اولین نطفه پروژه پذیرش کشور فلسطین در کرانه باختری و غزه بود. برای عراقی‌ها این زنگ خطر بود، بنابراین آنها شروع به کار علیه «ساف» و «فتح» کردند و به سیاست ترور متوسل شدند. در کویت سفیر را ترور کردند، در پاریس سفیر را در خیلی جاها ترور کردند.

قذافی و جذابیت عرفات
آیا تفاهم بین یاسر عرفات و معمر قذافی دشوار بود؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:« سخت و آسان.» قذافی از یاسر عرفات بسیار استقبال می‌کرد و با او دوستانه برخورد می‌کرد و یاسر عرفات جرأت داشت با او به زبانی سخن بگوید که حاوی تندی یا توبیخ باشد، تا جایی که او را «ای معمر» خطاب می‌کرد. جرأت نمی‌کرد این حرف‌ها را به صدام، حافظ اسد، سادات و یا هر کس دیگری بزند. مثلاً به او می‌گفت:« ای معمر کجا می‌روی؟ اشتباه می‌کنی.» آره. به او می‌گفت: اشتباه می‌کنی و گاهی از او انتقاد می‌کرد.
قذافی همه اینها را پذیرفت. زیرا «ابو عمار» خود را نه تنها از نظر سنی مسن‌تر، بلکه از نظر سابقه مبارزاتی بزرگ‌تر از قذافی می‌دانست. قذافی یک افسر جزء با درجه ستوان یا سروان بود... «ابو عمار» به قذافی درجه‌ای اهمیت نمی‌داد، زیرا قذافی در حمایت از «فتح» و «سازمان آزادیبخش» بسیار خساست به خرج می‌داد. او از سازمان حمایت نمی‌کرد، بلکه از گروه‌ها و جناح‌ها حمایت می‌کرد و حمایت ویژه از احمد جبرئیل که به قول مصری‌ها «با عقلش شیرینی می‌خورد». قذافی را به این توهم انداخت که او یک فرمانده نظامی عالی رتبه است.
عرفات در رابطه‌اش با قذافی تندمزاج بود. قذافی ناچار بود به او احترام بگذارد و با او با احترام رفتار کند. البته او بعداً «شورش» جناح «انتفاضه» در «فتح» علیه عرفات را تأمین مالی کرد. عرفات کاریزمایی داشت، در واقع، بسیار زیاد. کسانی بودند که طاقت نداشتند. مطمئنم. حافظ اسد طاقت نیاورد. احمد حسن البکر نیز نتوانست عرفات را تحمل کند. صدام ممکن است احساس رقابت با کسی نداشته باشد. زیرا او در درون خود متقاعد شده که از کودکی برتر از تمام بشریت است. قذافی هم حسادت می‌کرد. احساس می‌کنی که او کمی حسادت داشت، اما باید با یاسر عرفات با احترام رفتار می‌کرد.
آیا تعدادی از کودتاچیان عرب عقده جمال عبدالناصر داشتند؟ عبدربه می‌گوید: بله، اینها وجود دارند. در واقع، عبدالناصر کسی بود که دوران افسرانی را آغاز کرد که به نمادهای پوپولیستی در کشورهای خود و در سطح جهان عرب تبدیل شدند. همه آنها، حتی کسانی که انتقاد می‌کنند، حاوی بخشی از لفاظی عبدالناصر، واژگان عبدالناصر و فردگرایی عبدالناصر هستند. شاید عبدالناصر ویژگی‌های مثبت دیگری هم داشت، شاید تقلید از آنها برای کسی سخت باشد. اما عبدالناصر الگوی یک دیکتاتور نظامی عرب بود. و کپی‌ها، کپی‌های تحریف شده بودند. برای قذافی، عبدالناصر در اصل نماد پدری‌اش بود، اگر این گفته از نظر روانشناسی درست باشد. عبدالناصر او را در آغوش گرفت و تشویقش کرد و او را مهار کرد.

جمال عبدالناصر با عرفات، قذافی و ملک حسین در قاهره در سال 1970 (گتی)

غزه برای عرفات مقدس بود

عبدربه برای اولین بار در «نبرد کرامه» در سال 1968 در اردن با عرفات ملاقات کرد، نبردی که به «فتح» و عرفات مشروعیت بخشید. از او پرسیدم:« آیا امروز دلت برای یاسر عرفات تنگ شده است؟» عبد ربه پاسخ داد:« بدون شک. قطعاً. هرکسی یاسر عرفات را می‌شناخت، به درجات مختلف و تعدادشان محدود است، نقش او را از یاد نمی‌برد و به یاد می‌آورد که در این زمان چگونه رفتار می‌کرد. حتی اخیراً کسانی مدعی شدند اگر یاسر عرفات بود به مقدمه‌هایی که منجر به تجاوزات اخیر علیه غزه شد، اجازه نمی‌داد.
و اجازه نمی‌داد این تقسیم‌بندی که در جنبش فلسطین رخ داد، خروج «حماس» از بقیه احزاب و «ساف» و سپس جدایی غزه از کرانه باختری روی دهد. غزه برای یاسر عرفات مقدس بود و حتی اگر «حماس» صد کودتا می‌کرد، امکان نداشت غزه را ترک کند. او لزوماً به غزه حمله نمی‌کند، اما حاضر است در ازای پا گذاشتن دوباره به غزه، بهای آن را به «حماس» بپردازد.

از عبدربه پرسیدم، چگونه پس از حوادث خونین سال 1970 اردن را ترک کرد و گفت:« سال 1971 آن را ترک کردم؛ پس از اینکه ارتش اردن کنترل آن را به دست گرفت و در عَمّان به طور مخفی ماندیم. سپس به سمت جنگل‌های جرش و عجلون حرکت کردم، جایی که همه نیروهای مقاومت جمع شده بودند و بمباران شدند و بقیه ماجرا. سپس جلسه شورای ملی در ماه ژوئیه یا اوت تشکیل شد و از من و ابوجهاد (خلیل الوزیر) خواستند که جنگل‌های جرش و عجلون را ترک کرده و برای شرکت در شورای ملی تحت حمایت جهان عرب به قاهره برویم. و جنگل‌های جرش و عجلون وقتی که ما در قاهره بودیم پاکسازی شدند.



عراق از تصمیمِ طبقه‌بندی «حوثی‌ها» و «حزب‌الله» لبنان به‌عنوان دو گروه تروریستی عقب‌نشینی کرد

حامیان «حزب‌الله» لبنان پرچم‌های این حزب را در بیروت در دست دارند (رویترز)
حامیان «حزب‌الله» لبنان پرچم‌های این حزب را در بیروت در دست دارند (رویترز)
TT

عراق از تصمیمِ طبقه‌بندی «حوثی‌ها» و «حزب‌الله» لبنان به‌عنوان دو گروه تروریستی عقب‌نشینی کرد

حامیان «حزب‌الله» لبنان پرچم‌های این حزب را در بیروت در دست دارند (رویترز)
حامیان «حزب‌الله» لبنان پرچم‌های این حزب را در بیروت در دست دارند (رویترز)

عراق پس از آن‌که روزنامهٔ رسمی این کشور فهرستی را منتشر کرد که در آن «حوثی‌های» یمن و «حزب‌الله» لبنان در شمار گروه‌های تروریستی گنجانده شده بودند، از این طبقه‌بندی عقب‌نشینی کرد.
یک کمیتهٔ دولتی عراقی اعلام کرد فهرستی که منتشر شده، نسخهٔ ویرایش‌نشدهٔ گروه‌های تروریستی بوده و این کمیته در حال اصلاح خطا است. کمیته افزود که فهرست مورد نظر، تنها مربوط به نهادها و افرادی بوده که با دو گروه «القاعده» و «داعش» مرتبط‌اند.
و پیش از این عقب‌نشینی، ساعاتی پیش عراق «حوثی‌ها» و «حزب‌الله» لبنان را روز پنج‌شنبه در فهرست تروریسم قرار داده بود.
روزنامهٔ رسمی اعلام کرده بود که یک کمیتهٔ دولتی تصمیم گرفته است اموال اشخاص و نهادهای مرتبط با «حوثی‌ها» و «حزب‌الله» را مسدود کند.
عراق همچنین بیش از ۱۰۰ نهاد و شخصیت را در سراسر جهان در فهرست تروریسم قرار داده است.
این کمیتهٔ دولتی اشاره کرد که برخی از افرادی که در فهرست تروریسم قرار گرفته‌اند، طبق قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد تحت تحریم هستند.

روزنامهٔ رسمی همچنین اعلام کرد که «به‌روزرسانی فهرست تروریسم بر اساس تصمیمات رسمی صادرشده از سوی کمیتهٔ مسدودسازی اموال انجام می‌شود؛ تصمیماتی که به تعیین نهادها و افرادی مربوط است که مشمول اقدامات مقابله با تروریسم و تأمین مالی آن هستند».
این تصمیم یک روز پس از آن صادر شد که مایکل ریغاس، معاون وزیر خارجهٔ آمریکا، از کسانی که آنها را «شریکان عراقی» توصیف کرد، خواست تا «میلیشیاهای ایرانی را مهار کنند و مانع تهدید آنها علیه عراقی‌ها و آمریکایی‌ها شوند».
حسین مؤنس، رئیس جنبش «حقوق» وابسته به «کتائب حزب‌الله»، روز پنج‌شنبه در واکنش به این تصمیم به دولت عراق حمله کرد و آن را «متزلزل، وابسته و بی‌کرامت» توصیف کرد.

و به‌احتمال زیاد این اقدام با استقبال واشنگتن روبه‌رو خواهد شد؛ واشنگتنی که در پی کاهش نفوذ ایران در عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه است؛ کشورهایی که در آنها متحدانی برای تهران وجود دارد.
ایران، که عراق را همسایه و هم‌پیمان خود می‌داند، این کشور را عنصری حیاتی برای تداوم مقاومت اقتصادش در برابر تحریم‌ها تلقی می‌کند. اما بغداد، که شریک هر دو طرفِ ایالات متحده و ایران است، نگران آن است که در تیررس سیاست فشار دولت رئیس‌جمهوری آمریکا، دونالد ترامپ، علیه تهران قرار گیرد.
ایران از طریق گروه‌های مسلح شیعهٔ قدرتمند و احزاب سیاسیِ مورد حمایت خود در بغداد، از نفوذی گستردهٔ نظامی، سیاسی و اقتصادی در عراق برخوردار است. اما افزایش فشارهای آمریکا طی سال گذشته در زمانی روی می‌دهد که ایران به‌دلیل حملات اسرائیل علیه «حزب‌الله» لبنان و «جنبش مقاومت اسلامی فلسطین» (حماس)، که متحدان تهران به‌شمار می‌روند، تضعیف شده است.


فشار آمریکا، سردرگمی «چارچوب هماهنگی» عراق را افزایش داد

رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)
رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)
TT

فشار آمریکا، سردرگمی «چارچوب هماهنگی» عراق را افزایش داد

رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)
رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)

منابع عراقی می‌گویند مرجعیت دینی در نجف در هیچ اقدامی برای تعیین نهایی نامزد نخست‌وزیری نقش ندارد، در حالی که «چارچوب هماهنگی» به دلیل آنچه فشارهای مستمر آمریکا خوانده شده، در برنامه‌های خود درباره آینده روابط بغداد و واشنگتن دچار سردرگمی شده است.

پس از برگزاری چند جلسه برای انتخاب نامزد پست اجرایی، آخرین جلسه روز دوشنبه برگزار شد. در این نشست، «چارچوب هماهنگی» نتایج دو کمیته خود را بررسی کرد: یکی برای دیدار با نامزدها و دیگری برای بررسی مکانیزم انتخاب نامزد نهایی توسط رهبران چارچوب، اما میان طرف‌های این چارچوب توافقی حاصل نشد.

رسانه‌های نزدیک به «چارچوب هماهنگی» گزارش دادند که دلیل مراجعه به مرجعیت علی‌ سیستانی در نجف، ناتوانی رهبران این چارچوب در انتخاب نامزد مشخص به دلیل اختلافات عمیق سیاسی میان آنها بوده است.

رهبران «چارچوب هماهنگی» پس از اعلام خود به‌عنوان بزرگ‌ترین فراکسیون پارلمان عراق (واع)

موضع نجف

گزارش‌ها حاکی است مرجعیت دینی نجف از دخالت در انتخاب نامزد خودداری کرده است، اما تحلیلگران می‌گویند درخواست نظر از مرجعیت، بازتاب ناتوانی نیروهای برنده انتخابات در تصمیم‌گیری میان نامزدهای غیررسمی است.

رسانه‌های محلی ده‌ها نامزد را فاش کرده‌اند و از نوسانات شدید در فهرست نامزدهای پیشنهادی خبر می‌دهند؛ گاهی فهرست کوتاه شامل پنج نفر و گاهی شامل ده‌ها شخصیت شیعی است.

عباس راضی، دبیرکل چارچوب هماهنگی، پیش‌تر گفته بود که «نامزدها محدود به شخصیت‌های رهبری هستند» و ائتلاف از افراد مشخصی خواسته تا برای این پست اعلام آمادگی کنند.

طالب محمد کریم، پژوهشگر مسائل سیاسی، به «الشرق الأوسط» گفت: «وضعیت پیچیده و بی‌سابقه است و نیازمند رویکرد جدیدی برای تسریع در تشکیل دولت آینده است؛ معیار اصلی حفظ منافع مالی و سیاسی عراق است، نه منافع جناحی».

او افزود: «لازم است تفاهم‌های آرام با آمریکا و پایتخت‌های منطقه‌ای برقرار شود تا دولت آینده متعهد شود از خاک عراق برای مناقشات دیگران استفاده نکند و با طرحی عملی، سلاح‌ها کنترل و منافع مشترک حفظ شود».

ائتلاف «عمران و توسعه» بیشترین کرسی‌ها را در مقایسه با احزاب «چارچوب هماهنگی» کسب کرده است (ایکس)

ترامپ و السودانی

اختلاف درباره نامزد مورد نظر «چارچوب هماهنگی» پس از اظهارات جنجالی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، افزایش یافت. او گفته بود: «عراق پس از حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، کشور دوست آمریکا شد» و فاش کرد که نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، برای دریافت جایزه صلح نوبل به او رأی داده است.

این اظهارات در محافل شیعی بغداد بحث‌برانگیز شد، به ویژه که بسیاری ترامپ را رئیس آمریکایی می‌دانند که دستور ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، را در ژانویه ۲۰۲۲ صادر کرد.

السودانی در پلتفرم «ایکس» چهارشنبه نوشت: «همیشه سعی کرده‌ام روابطی بسازم که به کشور خدمت کند. از همان ابتدا دریافتم که دوستی، نه خصومت، ثبات و پیشرفت کشور را تضمین می‌کند».

انتظار سافایا

در این وضعیت پیچیده، رهبران چارچوب هماهنگی منتظر رسیدن نماینده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا، ماراک سافایا، به عراق هستند. او پیام‌های هشداردهنده‌ای به برخی نیروهای چارچوب هماهنگی داده است، به ویژه کسانی که هنوز جناح‌های مسلح دارند و تحت تحریم‌های آمریکا هستند.

پیش‌تر، تام باراک، نماینده آمریکا در لبنان و سوریه، به طور کوتاه به بغداد سفر کرده بود و طبق منابع مطلع، پیام‌های مهمی درباره مسائل داخلی و منطقه‌ای منتقل کرد.

منابع به «الشرق الأوسط» گفتند که سه موضوع اصلی توسط باراک با السودانی مطرح شده است: اقدامات آمریکا برای خلع سلاح حزب‌الله، اهمیت کنترل مرزهای عراق و سوریه و جلوگیری از ورود شخصیت‌های وابسته به گروه‌های مسلح به دولت آینده عراق.

در همین راستا، مذاکراتی نیز میان فؤاد حسین، معاون نخست‌وزیر و وزیر خارجه عراق، با مایکل ریگاس، معاون وزیر خارجه آمریکا، انجام شد. سفارت آمریکا در بغداد با انتشار دوباره بیانیه مشترک وزارت خارجه عراق، تأکید کرد که «آمریکا به صراحت بر خلع سلاح میلیشیاهای تحت حمایت ایران که به حاکمیت عراق ضربه می‌زنند، تهدیدی برای آمریکایی‌ها و عراقی‌ها هستند و منابع عراق را به نفع ایران می‌برند، ادامه خواهد داد».


چگونه سفر کاری یک اردنی به مسکو با مرگ در جبهه‌های نبرد پایان یافت؟



سربازان جذب‌شده جدید در حال شرکت در تمرین نظامی در منطقه نظامی جنوبی روسیه، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۵ (خبرگزاری آلمان)
سربازان جذب‌شده جدید در حال شرکت در تمرین نظامی در منطقه نظامی جنوبی روسیه، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۵ (خبرگزاری آلمان)
TT

چگونه سفر کاری یک اردنی به مسکو با مرگ در جبهه‌های نبرد پایان یافت؟



سربازان جذب‌شده جدید در حال شرکت در تمرین نظامی در منطقه نظامی جنوبی روسیه، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۵ (خبرگزاری آلمان)
سربازان جذب‌شده جدید در حال شرکت در تمرین نظامی در منطقه نظامی جنوبی روسیه، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۵ (خبرگزاری آلمان)

پسر بزرگ رائد رمزی صبری حماد، یکی از دو اردنی که پس از جذب نظامی توسط ارتش روسیه کشته شدند، جزئیات تکان‌دهنده‌ای از سفر پدرش به مسکو بیان کرد؛ سفری که در نهایت به مرگ او به‌عنوان «سرباز در ارتش روسیه» انجامید.

روزنامه «الشرق الأوسط» با أُواب حماد درباره سفر پدرش گفتگو کرد؛ این گفتگو چند ساعت پس از آن انجام شد که وزارت امور خارجه اردن از شهروندان خواست «هرگونه تلاش برای جذب نظامی در ارتش روسیه» را گزارش دهند و همچنین از مقامات روسیه درخواست کرد «به جذب نظامی اردنی‌ها پایان دهند».

أُواب حماد گفت پدرش در ماه اوت گذشته برای کار اداری در وزارت دفاع روسیه به مسکو رفته بود. به گفته او، پدرش تنها چند روز پس از رسیدن خبر داد که به جبهه منتقل شده تا در صفوف ارتش روسیه بجنگد؛ سپس ارتباط او با پایان همان ماه قطع شد.

او تأکید کرد پدرش که ۵۴ سال داشت، هرگز در «نیروهای مسلح اردن (ارتش عربی)» خدمت میدانی نداشته و سابقه کاری‌اش بیشتر در امور مهندسی بوده است. او افزود پدرش پس از بیکاری اخیر تصمیم گرفته بود شغلی متناسب با مهارتش در خارج از کشور پیدا کند.

پیشنهادهای کاری در «تلگرام»

أُواب حماد توضیح داد که پدرش برای یک شغل اداری که در گروه‌های «تلگرام» منتشر شده بود و مربوط به پیشنهادهای کاری وزارت دفاع روسیه بود، درخواست داده بود. او پس از پذیرش، از عَمّان راهی مسکو شد، اما بعداً مشخص شد که تبدیل به یک سرباز جذب‌شده در ارتش روسیه شده و در جبهه مقابل ارتش اوکراین قرار گرفته است.

او می‌گوید پدرش که به خانواده اطلاع داده بود از مسکو به یک واحد رزمی منتقل شده، توضیح نداد چگونه از وظیفه غیرنظامی به مأموریت نظامی تبدیل شده است. تماس‌های او به‌تدریج کمتر شد و دیگر نمی‌توانست زیاد صحبت کند. طبق گفته او، ارتباطات در ۲۵ اوت کاملاً قطع شد.

خانواده با وزارت خارجه اردن برای پیدا کردن محل حضور او تماس گرفتند تا اینکه خبر مرگ او در ۲۵ سپتامبر به آنان رسید و پس‌ازآن جست‌وجوی جزئیات کشته‌شدن و محل جسد آغاز شد.

در نبود جزئیات، خانواده از طریق سفارت اردن در مسکو درخواست کردند جسد او به عَمّان منتقل شود تا «دفن و مراسم سوگواری در میان خانواده» انجام شود.

حماد همچنین گفت چند تن از بستگان او نیز از طریق پیشنهادهای کاری منتشرشده در «تلگرام» به مسکو رفته‌اند و احتمال داد شمار اردنی‌هایی که قربانی «عملیات فریب» مشابه شده‌اند، شاید «حدود ۴۰۰ نفر» باشد.

تلاش‌ها برای «فریب»

مدیریت عملیات و امور کنسولی وزارت خارجه اردن روز پنجشنبه اعلام کرد دو شهروند اردنی پس از جذب نظامی برای جنگ در کنار ارتش روسیه کشته شده‌اند.

خودروهای زرهی و سربازان روس در حال عبور به سمت ماریوپل در جنوب شرقی اوکراین (رویترز)

در بیانیه وزارتخانه آمده بود که این نهاد، اقدامات «فریب شهروندان اردنی توسط طرف‌های خارجی با هدف جذب نظامی غیرقانونی» را به‌طور نزدیک پیگیری می‌کند؛ اقدامی که «نقض قانون اردن و قانون بین‌المللی» است و «جان شهروندان را به خطر می‌اندازد».

وزارتخانه از شهروندان خواست «هرگونه تلاش برای جذب نظامی آنان در ارتش روسیه» را گزارش کنند و هشدار داد که تعامل با آن «خطرناک و خلاف قانون» است. همچنین گفت از مقامات روسیه خواسته «به جذب نظامی اردنی‌ها پایان دهند و جذب هر اردنی که قبلاً جذب شده است را متوقف کنند» و اعلام کرد «تمام اقدامات لازم برای توقف این روند» را اتخاذ خواهد کرد.

وزارتخانه هشدار داد که طرف‌هایی در اینترنت در حال جذب نظامی اردنی‌ها هستند و گفت این طرف‌ها با هماهنگی نهادهای ملی پیگیری می‌شوند تا «اقدامات قانونی و دیپلماتیک برای متوقف کردن آنها و اجرای قانون» انجام شود؛ زیرا «فریب شهروندان و جذب آنها در یک ارتش خارجی، نقض شدید قانون بین‌المللی، تعهدات بین‌المللی و قانون اردن» است که پیوستن به ارتش خارجی را جرم می‌داند.

روش‌های جذب نظامی

صدها اردنی در روسیه زندگی می‌کنند و بنا بر داده‌های غیررسمی «خبرگزاری فرانسه»، بیش از ۲۰ هزار اردنی در دانشگاه‌ها و مؤسسات روسیه و اتحاد جماهیر شوروی سابق تحصیل کرده‌اند. با آغاز جنگ روسیه و اوکراین، وزیر دفاع روسیه در آن زمان، سرگئی شویگو، گفته بود ۱۶ هزار داوطلب از خاورمیانه آماده جنگ در کنار نیروهای مسکو هستند. همچنین گزارش‌ها حاکی از اعزام حدود دو هزار سرباز سوری در آن زمان به روسیه بود.

«خبرگزاری فرانسه» در گزارشی که اوایل ماه جاری منتشر کرد، از جذب جوانان عراقی از طریق گروه‌های «تلگرام» خبر داد. طبق این گزارش، پیشنهادهای جذب شامل حقوق ماهانه ۲۸۰۰ دلار، مسیر دریافت گذرنامه روسی، تأمین درمان، حقوق بازنشستگی و غرامت در صورت جراحت بود.

تلاش برای جذب جنگجویان خارجی به خاورمیانه محدود نمی‌شود؛ روش‌های مشابه در آسیای مرکزی، هند، بنگلادش، نپال و حتی کوبا استفاده می‌شود. بنا بر گزارش مرکز «آتلانتیک کانسل» آمریکا، شمار کوبایی‌های حضور یافته در خطوط جبهه اوکراین بین ۵ هزار تا ۲۰ هزار سرباز جذب‌شده برآورد می‌شود.