عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

«الشرق الاوسط» دفترچه‌های سفر فلسطین را با مذاکرات سخت و روابط دشوارشان بازگشایی می‌کند (قسمت آخر)

TT

عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

شارون، وزیر دفاعش، بنیامین بن الیعزر و رئیس سابق ستاد ارتش شائول موفاز، در حال بررسى تسلیحات  کشتی "کارن آ" (AFP)
شارون، وزیر دفاعش، بنیامین بن الیعزر و رئیس سابق ستاد ارتش شائول موفاز، در حال بررسى تسلیحات کشتی "کارن آ" (AFP)

آنچه در غزه اتفاق می‌افتد با ادامه بی عدالتی اسرائیل، به ویژه اصرار دولت‌های متوالی آن برای فرار از حقوق مترتب بر صلح ارتباط دارد. این بی عدالتی پس از تصمیم رئیس جمهوری فقید فلسطین یاسر عرفات به امضای توافقنامه «اسلو» در 13 سپتامبر 1993 تشدید شد.عرفات بر توافق «اسلو» به عنوان اولین گام برای ایجاد یک کشور فلسطینی در سرزمین آن حساب بازکرده بود، اما بنیامین نتانیاهو سیاست خود را بر اساس کشتن این توافق و اثرات آن قرار داد. قرارداد «اسلو» ربطی به آنچه پیش از آن رخ داد، به ویژه جنگ در پایتخت‌ها و روابط تیره‌ای که بین «ساف» و برخی کشورهای برجسته عربی وجود داشت، ندارد.هدف از گفتگو با یاسر عبدربه، دبیر سابق کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین، پیوند زمان حال با گذشته برای روشن کردن رویدادهایی بود که متولدین پس از «اسلو» قادر به تجربه آن نبودند.

چه کسی کمال جنبلاط را کشت؟

سفر دشوار دیگری به دمشق که در آن عبدربه پس از ترور رهبر لبنانى، کمال جنبلاط که مخالف مداخله نظامی سوریه در لبنان بود، شرکت کرد. در اینجا او آن توقف را به یاد می‌آورد:« پس از تشکیل شورای ملی فلسطین از قاهره برگشتیم. لازم بود به سوریه سفر و با حافظ اسد دیدار کنیم و نتیجه را به اطلاع او برسانیم، زیرا این پروتکلی بود که رهبری مصر و سوریه به آن عادت کرده بودند. ترور کمال جنبلاط همزمان با جلسه شورای ملی یعنی چند روز قبل از سفر ما به دمشق اتفاق افتاد. ما آن دوره را به پاس قدردانی از ایشان «دوره شهید کمال جنبلاط» نامیدیم. وقتی به دیدار رئیس جمهوری حافظ اسد رفتیم، یاسر عرفات به او گفت که ما جلسه را «جلسه شهید کمال جنبلاط» نامیدیم. اسد سریع از عرفات پرسید:« ابوعمار» به نظرت چه کسی جنبلاط را کشت؟

عرفات در گفت‌وگو با حافظ اسد در جشن‌های بزرگداشت انقلاب لیبی در طرابلس در سال 1989 (AFP)

من و سایر اعضای کمیته اجرایی - رهبری ساف - در کنار رئیس جمهوری عرفات نشسته بودیم. من یکی از افرادی بودم که مضطرب منتظر پاسخ عرفات ماندم. عرفات به روش خودش، وقتی نمی‌تواند جواب بدهد و با موقعیتی بسیار پردرسر مواجه می‌شود، پاهایش به تکان خوردن می‌افتند و حرف‌ها را تکرار می‌کند. پس از مدتی به او گفت: جناب رئیس، چه کسی غیر از آنها؟ چه کسی؟ چه کسی؟ ترسیدم بگوید: جناب رئیس جمهوری خودت، اسد به او گفت: منظورت از آنها کیست «ابو عمار»؟ پاسخ داد: البته اسرائیل.کمی آرام شدم، اما اسد ادامه داد: «ابو عمار، چرا فکر می‌کنی اسرائیل است نه کس دیگری؟» به او گفت: «منطقه‌ای را که کمال جنبلاط در آنجا بود می‌شناسم. از سراشیبی می‌روید. در انتهای سرازیری مسیر انحرافی وجود دارد و سپس شروع به بالا رفتن می‌کنید. در مسیر انحرافی برای او کمین کردند، چه کسی جز اسرائیل می‌تواند این کار را انجام دهد؟

عرفات خواهان گسترش جنگ در لبنان نبود

یاسر عرفات متهم به تحریک کمال جنبلاط برای کشاندن جنگ به جبل شد، آیا این اتهام صحت دارد؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:« حقیقتاً به هیچ وجه». من معتقدم کمال جنبلاط می‌خواست که مقاومت فلسطین با همه نیروهایش جبهه را در جبل گسترش دهد، در واقع او کسی است که حتی ممکن است بر بسیج نیروهای حزب سوسیالیست (که آن را رهبری می‌کند) در منطقه جبل و منطقه مشرف به الکحاله، نظارت داشت و خواستار مشارکت «فتح »در این روند شد.
«فتح» شرکت نکرد و اگر هم شرکت داشت به صورت نمادین بود. کسی که با تمام قدرت شرکت کرد، تصور می‌کنم «جبهه دموکراتیک» بود و حدود بیست نفر از نیروهایش را از دست داد که ارتش لبنان با آنها مقابله کرد، نه فقط «کتائب» یا «القوات اللبنانیه» یا دیگران. یاسر عرفات از بالا رفتن از کوه غافلگیر شد. من مطمئنم آن طور که دیگران انتظار داشتند، این برنامه او نبود که از کوه بالا برود یا از سمت ضور الشعیر به بکفیا بپیوندد و سرازیر شود.
کسانی که به این سمت کشیده شدند، افسران گروه موسوم به «گروه ابوموسی و ابوخالد العمله» بودند. یاسر عرفات مخالفت کافی برای جلوگیری از دخالت آنها در این روند نشان نداد. اما این تصمیم در ابتدا توسط عرفات گرفته نشد. کمال جنبلاط مشتاق عملیات، بالا رفتن از کوه، شکستن کمر نیروهای کتائب و محاصره منطقه بود. صعود به کوه و منطقه عالیه برای کسی ممکن نبود مگر با تایید سوسیالیست‌ها.
یاسر عرفات نیز از حمله به شهر دامور لبنان حمایت نکرد. او تلاش برای بازگرداندن تماس یا به قول لبنانی‌ها طرف مقابل یعنی«کتائب»، کمیل شمعون و دیگران قطع نکرد. عرفات مایل بود با این ارتباطات «موی معاویه» را حفظ کند و نزدیکان خود مانند ابوحسن سلامه و ابوالزعیم را به ادامه این ارتباطات تشویق می‌کرد.

یاسر عرفات در زمان وقوع حمله به دامور و پس از ماجرای تل‌الزعتر، کسی بود که گروه‌ها و نیروهای خود را تحت فشار قرار داد تا موضوع به کشتار تبدیل نشود.
و بیش از آن، او بود که با شمعون ارتباط برقرار کرد تا به السعدیات بروند و از آنجا از طریق دریا منتقل شوند... در آنجا چند دیوانه بودند که شاید می‌خواستند مرتکب در حد قتل عام در کلیسای دامور شوند؛ چون افرادی بودند که به کلیسا پناه برده بودند، بنابر این کسانی را برای محافظت از کلیسا فرستاد. من مطمئن هستم که یاسر عرفات درگیر غلتیدن در یک جنگ کثیف از این نوع نبوده است.»

با محمود درویش و عرفات در شمال لبنان
یاسر عرفات که در سال 1982 بیروت را ترک کرد، در سال 1983 به طرابلس در شمال لبنان بازگشت تا با «عصیان» در «فتح» مقابله کند و عملا وارد درگیری با سوریه شود. چرا برگشت؟ ماجرای دیدار یاسر عبدربه و محمود درویش با یاسر عرفات در شمال چیست؟ عبدربه به یاد می‌آورد:« فرضیه سوری بعدها وجود داشت مبنی بر اینکه یاسر عرفات زیرک کسی بود که به طرابلس آمد تا سوری‌ها را به جنگ علیه خود بکشاند تا به ابوموسی، ابوخالد العمله و ابوصالح انگ بزند که حرکت آنها یک جنبش اصلاحی نبود، بلکه یک جنبش سازماندهی شده توسط سوریه است و او تا حد زیادی در این روند موفق بود. آیا واقعاً یاسر عرفات چنین نقشه‌ای در سر داشت؟ من این را از یاسر عرفات بعید نمی‌دانم، زیرا او می‌خواست که بازیگران واقعی روی صحنه بیایند بدون اینکه کسی بیاید و خود را با پوشش فلسطین استتار کند که به نام اصلاحات در «فتح» این اقدام را انجام دادند. البته در دوران محاصره او، من و محمود درویش رفتیم.
شاید محمود درویش بود که من را تحریک کرد نه اینکه من او را تحریک کردم. محمود درویش رابطه‌ای مبهم با یاسر عرفات داشت. او عرفات را دوست داشت و از او مطمئن بود، اما در عین حال مشکوک بود که گاهی دست به ماجراجویی‌های حساب نشده می‌زند و تصمیمات برگشت ناپذیری می‌گیرد. عرفاتی را ترجیح می‌داد که گاهی مردد است و کاری می‌کند و برعکس آن را تا بدون درگیری شدید در میان بماند. او بود که مرا تحریک کرد تا بروم و با «ابوعمار» دیدار کنم. با ماشین و فقط با راننده از راه حمص (سوریه) رفتیم. رفتیم و وارد طرابلس شدیم. قبل از طرابلس، به البداوی و آن مناطقی که یاسر عرفات در منطقه شمالی بود. در بازگشت از طریق بعلبک وارد شدیم. در آن زمان ورود به لبنان آسان بود.
وارد شدیم و او را در حال نظارت بر عملیات حفاری در کوه دیدیم و کوه تماماً گچی (سنگ آهکی) بود، تمام کوه سفید بود، حتی لباس‌هایش. خلاصه گفتم:« ابو عمار چطوری؟» گفت:« همانطور که می‌بینید در حال آماده شدن هستیم». پرسیدیم:« چرا سنگر و حفاری؟» ما جواب نهایی را از عرفات نگرفتیم. گفت:« اینها ترتیبات نظامی است که شما به آن کاری ندارید و از امور نظامی سر در نمی‌آورید.» با او نشستیم و خیال ما از او راحت شد. روحیه‌اش خوب بود. بعد از ظهر بود و گفت:« با من ناهار می‌خورید». محمود درویش در مورد غذا محتاط بود. ناهار یاسر عرفات دو قوطی ساردین و دو عدد گوجه فرنگی بود. نگاهی به چهره محمود درویش انداختم و او راحت نبود.
درویش خیلی کم مشارکت کرد. کمی نان خورد. پس از آن از او اجازه خروج خواستیم تا پیش از غروب آفتاب به شام (دمشق) برگردیم و از طریق بقاع برگشتیم».
آیا «جنگ اردوگاه‌ها» در لبنان بخشی از پاسخ به رفتار یاسر عرفات بود؟ عبدربه می‌گوید:« معلوم بود که جنبش (امل) توسط یک محرک سوری و با ترتیبات سوری آن را به راه انداخت. نتیجه گسترش نقش «فتح» در جنوب و تا حدودی در مناطق کوهستانی با همدستی ضمنی ولید جنبلاط بود که کمک‌های زیادی را عبور می‌داد و دست‌کم به یک اردوگاه «فتح» پناه داده بود برمی‌گشت، همانطور که من به یاد دارم، و حرکت آنها در تمام جهات در سراسر منطقه.
سوری‌ها این را می‌دانستند که «فتح» در جنوب در حال گسترش است، بنابراین به «امل» دستور دادند که این کار را انجام دهد و «امل» درگیر جنگی بی‌معنا و بیهوده شد. محاصره اردوگاه‌هایی مانند «شتیلا» یا سایر اردوگاه‌ها و بعداً پاسخ به آن با عملیات مغدوشه که آن هم به همان اندازه هولناک بود.

سنگدلی نسبت به عرفات در سوریه «ارثی است»

آیا این درست است که ژنرال حکمت الشهابی، رئیس ستاد ارتش سوریه در مورد یاسر عرفات بسیار تند بود؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:‌« به نظر می‌رسید این وضعیت در میان رهبری ارتش سوریه به ارث رسیده است. مصطفی طلاس از یاسر عرفات خوشش نمی‌آمد و گاهی در برخی از سخنرانی‌هایش به شدت فحاشی می‌کرد و با توهین‌های مبتذل به او توهین می‌کرد و حکمت الشهابی اصلاً تحمل نام عرفات را نداشت. او این کار را جلوی ما آشکارا می‌کرد.»
عبدربه درباره صبری البناء «ابو نضال» و شخصیت او می‌گوید: در دوره عراق که در بغداد بود با او آشنا شدم و بعد از آن دیگر او را ندیدم. او فردی بسیار خودشیفته، خود بزرگ بین و به شدت شکاک بود.

دائم به دور و بر نگاه می‌انداخت و سریع متهم می‌کرد. اگر نام کسی را جلوی او به زبان بیاوری، بلافاصله به تو می‌گوید: این جاسوس است. شاید او تحت تأثیر سنت‌های سیاسی عراق بوده، زیرا متهم شدن به جاسوسی در عراق مانند آب خوردن است. او باعث نمی‌شد احساس راحتی کنی، حتی اگر در مواقع دیگر، گویی در یک وضعیت اسکیزوفرنی واقعی قرار داشت، گاهی او را فردی آرام و خوشایند می‌بینی و در مدت کوتاهی به عکس آن تبدیل می‌شود.
ابونضال دستان خود را در خون فلسطینیان بسیاری شست. این زمانی بود که سوریه و فلسطین پس از جنگ اکتبر به هم نزدیک شدند، پس از آنکه پروژه صلحی وجود داشت و بعد از آنکه ما طرح ده ماده‌ای را اعلام کردیم، که اولین نطفه پروژه پذیرش کشور فلسطین در کرانه باختری و غزه بود. برای عراقی‌ها این زنگ خطر بود، بنابراین آنها شروع به کار علیه «ساف» و «فتح» کردند و به سیاست ترور متوسل شدند. در کویت سفیر را ترور کردند، در پاریس سفیر را در خیلی جاها ترور کردند.

قذافی و جذابیت عرفات
آیا تفاهم بین یاسر عرفات و معمر قذافی دشوار بود؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:« سخت و آسان.» قذافی از یاسر عرفات بسیار استقبال می‌کرد و با او دوستانه برخورد می‌کرد و یاسر عرفات جرأت داشت با او به زبانی سخن بگوید که حاوی تندی یا توبیخ باشد، تا جایی که او را «ای معمر» خطاب می‌کرد. جرأت نمی‌کرد این حرف‌ها را به صدام، حافظ اسد، سادات و یا هر کس دیگری بزند. مثلاً به او می‌گفت:« ای معمر کجا می‌روی؟ اشتباه می‌کنی.» آره. به او می‌گفت: اشتباه می‌کنی و گاهی از او انتقاد می‌کرد.
قذافی همه اینها را پذیرفت. زیرا «ابو عمار» خود را نه تنها از نظر سنی مسن‌تر، بلکه از نظر سابقه مبارزاتی بزرگ‌تر از قذافی می‌دانست. قذافی یک افسر جزء با درجه ستوان یا سروان بود... «ابو عمار» به قذافی درجه‌ای اهمیت نمی‌داد، زیرا قذافی در حمایت از «فتح» و «سازمان آزادیبخش» بسیار خساست به خرج می‌داد. او از سازمان حمایت نمی‌کرد، بلکه از گروه‌ها و جناح‌ها حمایت می‌کرد و حمایت ویژه از احمد جبرئیل که به قول مصری‌ها «با عقلش شیرینی می‌خورد». قذافی را به این توهم انداخت که او یک فرمانده نظامی عالی رتبه است.
عرفات در رابطه‌اش با قذافی تندمزاج بود. قذافی ناچار بود به او احترام بگذارد و با او با احترام رفتار کند. البته او بعداً «شورش» جناح «انتفاضه» در «فتح» علیه عرفات را تأمین مالی کرد. عرفات کاریزمایی داشت، در واقع، بسیار زیاد. کسانی بودند که طاقت نداشتند. مطمئنم. حافظ اسد طاقت نیاورد. احمد حسن البکر نیز نتوانست عرفات را تحمل کند. صدام ممکن است احساس رقابت با کسی نداشته باشد. زیرا او در درون خود متقاعد شده که از کودکی برتر از تمام بشریت است. قذافی هم حسادت می‌کرد. احساس می‌کنی که او کمی حسادت داشت، اما باید با یاسر عرفات با احترام رفتار می‌کرد.
آیا تعدادی از کودتاچیان عرب عقده جمال عبدالناصر داشتند؟ عبدربه می‌گوید: بله، اینها وجود دارند. در واقع، عبدالناصر کسی بود که دوران افسرانی را آغاز کرد که به نمادهای پوپولیستی در کشورهای خود و در سطح جهان عرب تبدیل شدند. همه آنها، حتی کسانی که انتقاد می‌کنند، حاوی بخشی از لفاظی عبدالناصر، واژگان عبدالناصر و فردگرایی عبدالناصر هستند. شاید عبدالناصر ویژگی‌های مثبت دیگری هم داشت، شاید تقلید از آنها برای کسی سخت باشد. اما عبدالناصر الگوی یک دیکتاتور نظامی عرب بود. و کپی‌ها، کپی‌های تحریف شده بودند. برای قذافی، عبدالناصر در اصل نماد پدری‌اش بود، اگر این گفته از نظر روانشناسی درست باشد. عبدالناصر او را در آغوش گرفت و تشویقش کرد و او را مهار کرد.

جمال عبدالناصر با عرفات، قذافی و ملک حسین در قاهره در سال 1970 (گتی)

غزه برای عرفات مقدس بود

عبدربه برای اولین بار در «نبرد کرامه» در سال 1968 در اردن با عرفات ملاقات کرد، نبردی که به «فتح» و عرفات مشروعیت بخشید. از او پرسیدم:« آیا امروز دلت برای یاسر عرفات تنگ شده است؟» عبد ربه پاسخ داد:« بدون شک. قطعاً. هرکسی یاسر عرفات را می‌شناخت، به درجات مختلف و تعدادشان محدود است، نقش او را از یاد نمی‌برد و به یاد می‌آورد که در این زمان چگونه رفتار می‌کرد. حتی اخیراً کسانی مدعی شدند اگر یاسر عرفات بود به مقدمه‌هایی که منجر به تجاوزات اخیر علیه غزه شد، اجازه نمی‌داد.
و اجازه نمی‌داد این تقسیم‌بندی که در جنبش فلسطین رخ داد، خروج «حماس» از بقیه احزاب و «ساف» و سپس جدایی غزه از کرانه باختری روی دهد. غزه برای یاسر عرفات مقدس بود و حتی اگر «حماس» صد کودتا می‌کرد، امکان نداشت غزه را ترک کند. او لزوماً به غزه حمله نمی‌کند، اما حاضر است در ازای پا گذاشتن دوباره به غزه، بهای آن را به «حماس» بپردازد.

از عبدربه پرسیدم، چگونه پس از حوادث خونین سال 1970 اردن را ترک کرد و گفت:« سال 1971 آن را ترک کردم؛ پس از اینکه ارتش اردن کنترل آن را به دست گرفت و در عَمّان به طور مخفی ماندیم. سپس به سمت جنگل‌های جرش و عجلون حرکت کردم، جایی که همه نیروهای مقاومت جمع شده بودند و بمباران شدند و بقیه ماجرا. سپس جلسه شورای ملی در ماه ژوئیه یا اوت تشکیل شد و از من و ابوجهاد (خلیل الوزیر) خواستند که جنگل‌های جرش و عجلون را ترک کرده و برای شرکت در شورای ملی تحت حمایت جهان عرب به قاهره برویم. و جنگل‌های جرش و عجلون وقتی که ما در قاهره بودیم پاکسازی شدند.



منابع: اسرائیل ۳۵ هدف را برای حمله در عراق مشخص کرده است

محمد شیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق، در میان عمار حکیم (راست) و رئیس‌جمهور عبداللطیف رشید (چپ) در جلسه‌ای در بغداد (عکس از رسانه‌های دولتی)
محمد شیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق، در میان عمار حکیم (راست) و رئیس‌جمهور عبداللطیف رشید (چپ) در جلسه‌ای در بغداد (عکس از رسانه‌های دولتی)
TT

منابع: اسرائیل ۳۵ هدف را برای حمله در عراق مشخص کرده است

محمد شیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق، در میان عمار حکیم (راست) و رئیس‌جمهور عبداللطیف رشید (چپ) در جلسه‌ای در بغداد (عکس از رسانه‌های دولتی)
محمد شیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق، در میان عمار حکیم (راست) و رئیس‌جمهور عبداللطیف رشید (چپ) در جلسه‌ای در بغداد (عکس از رسانه‌های دولتی)

منابع عراقی روز سه‌شنبه فاش کردند که محمد شیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق، از شخصیت‌های شیعه خواسته است میانجی‌گری کرده و جلوی گروه‌های مسلح را بگیرند تا درگیر جنگ بین حزب‌الله لبنان و اسرائیل نشوند.
این درخواست پس از انتشار اخباری در داخل ائتلاف حاکم صورت گرفت که اسرائیل ۳۵ هدف در عراق را برای حمله شناسایی کرده است.
گروه‌های وابسته به ایران اعلام کرده‌اند که در پاسخ به ترور حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان، آماده هستند در کنار مقاومت در جنوب لبنان بجنگند.

نگرانی‌هایی که نمی‌توان نادیده گرفت

با وجود تأکید سخنگوی دولت عراق، باسم العوادی، مبنی بر اینکه "طرف‌های عراقی از تشدید تنش دوری کرده‌اند"، اما پشت پرده‌های سیاسی نشان می‌دهند که نگرانی‌های جدی‌ای در مورد کشیده شدن به جنگ، محمد السودانی و نیروهای شیعی «چارچوب هماهنگی» را به خود مشغول کرده است.
گروه‌های مسلح اعلام کرده‌اند که تقریباً هر روز عملیات‌هایی علیه اهداف اسرائیلی انجام می‌دهند و دوشنبه شب نیز پایگاه ویکتوریا در نزدیکی فرودگاه بین‌المللی بغداد را هدف قرار دادند. دولت عراق نگران است که این حملات موجب واکنش آمریکا و اسرائیل علیه این گروه‌ها در عراق شود.
به گفته منابع آگاه، با وجود اصرار گروه‌ها برای دخالت در جنگ، توانایی دولت السودانی برای مهار این گروه‌ها همواره زیر سوال بوده است. برخی نشانه‌ها در بغداد حاکی از آن است که گروه‌های عراقی منتظر دستوراتی از تهران هستند تا از حزب‌الله لبنان حمایت کنند.

اسرائیل ۳۵ هدف عراقی شناسایی کرده

یک منبع اعلام کرد که اطلاعاتی در میان احزاب و گروه‌های چارچوب هماهنگی وجود دارد که نشان می‌دهد تل‌آویو ۳۵ هدف در عراق را برای حمله شناسایی کرده که شامل رهبران سیاسی برجسته و فرماندهان گروه‌های مسلح است.
به گفته این منابع، دولت السودانی در تلاش است تا با اقدامات سیاسی از حملات احتمالی اسرائیل جلوگیری کند. به همین دلیل، نخست‌وزیر سه شخصیت تأثیرگذار را برای برقراری ارتباط با رهبران گروه‌های مسلح مأمور کرده است تا آن‌ها را قانع کنند که از دخالت در جنگ خودداری کنند.
السودانی همچنین میزبان جلسه ائتلاف «اداره دولت» بود که در آن بیشتر رهبران سیاسی عراق شرکت داشتند. در این جلسه تحولات منطقه و تأثیرات آن بر عراق بررسی شد.
یکی از منابع اضافه کرد که السودانی از عمار الحکیم، رهبر جریان حکمت، به‌عنوان واسطه‌ای برای مذاکره با گروه‌های مسلح برای جلوگیری از تشدید تنش استفاده کرده است.

شخصیت دینی تأثیرگذار

السودانی در این شرایط حساس تلاش می‌کند پیام‌هایی ارسال کند که خطرات ناشی از تشدید تنش‌های نظامی را گوشزد کند. به گفته منابع، او در کنار الحکیم، به یک شخصیت دینی تأثیرگذار و فرمانده یکی از گروه‌های مسلح نیز روی آورده و از آن‌ها خواسته تا فعالانه برای آرام کردن اوضاع اقدام کنند.
با این حال، یکی از منابع احتمال می‌دهد که برخی از رهبران گروه‌های مسلح به تلاش‌های السودانی پاسخ ندهند. آن‌ها این نبرد را نبردی حیاتی می‌دانند که مستقیماً محور مقاومت را هدف قرار داده است.
منابعی در لندن نیز اعلام کرده‌اند که در بغداد نگرانی‌هایی وجود دارد که دخالت بیشتر گروه‌های مسلح عراقی در جنگ با اسرائیل، پیامدهای سختی را برای عراق به همراه داشته باشد.
همچنین این منابع افزودند که دولت عراق نگران است گروه‌های وابسته به «حشد الشعبی» حملات خود علیه اسرائیل را تشدید کنند، به‌ویژه پس از کشته شدن حسن نصرالله. با این حال، این گروه‌ها از حمایت مالی دولت عراق برخوردار هستند و برخلاف حزب‌الله که در نزدیکی مرزهای اسرائیل است، از لحاظ جغرافیایی از اسرائیل دورتر هستند.