عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

«الشرق الاوسط» دفترچه‌های سفر فلسطین را با مذاکرات سخت و روابط دشوارشان بازگشایی می‌کند (قسمت آخر)

TT

عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

شارون، وزیر دفاعش، بنیامین بن الیعزر و رئیس سابق ستاد ارتش شائول موفاز، در حال بررسى تسلیحات  کشتی "کارن آ" (AFP)
شارون، وزیر دفاعش، بنیامین بن الیعزر و رئیس سابق ستاد ارتش شائول موفاز، در حال بررسى تسلیحات کشتی "کارن آ" (AFP)

آنچه در غزه اتفاق می‌افتد با ادامه بی عدالتی اسرائیل، به ویژه اصرار دولت‌های متوالی آن برای فرار از حقوق مترتب بر صلح ارتباط دارد. این بی عدالتی پس از تصمیم رئیس جمهوری فقید فلسطین یاسر عرفات به امضای توافقنامه «اسلو» در 13 سپتامبر 1993 تشدید شد.عرفات بر توافق «اسلو» به عنوان اولین گام برای ایجاد یک کشور فلسطینی در سرزمین آن حساب بازکرده بود، اما بنیامین نتانیاهو سیاست خود را بر اساس کشتن این توافق و اثرات آن قرار داد. قرارداد «اسلو» ربطی به آنچه پیش از آن رخ داد، به ویژه جنگ در پایتخت‌ها و روابط تیره‌ای که بین «ساف» و برخی کشورهای برجسته عربی وجود داشت، ندارد.هدف از گفتگو با یاسر عبدربه، دبیر سابق کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین، پیوند زمان حال با گذشته برای روشن کردن رویدادهایی بود که متولدین پس از «اسلو» قادر به تجربه آن نبودند.

چه کسی کمال جنبلاط را کشت؟

سفر دشوار دیگری به دمشق که در آن عبدربه پس از ترور رهبر لبنانى، کمال جنبلاط که مخالف مداخله نظامی سوریه در لبنان بود، شرکت کرد. در اینجا او آن توقف را به یاد می‌آورد:« پس از تشکیل شورای ملی فلسطین از قاهره برگشتیم. لازم بود به سوریه سفر و با حافظ اسد دیدار کنیم و نتیجه را به اطلاع او برسانیم، زیرا این پروتکلی بود که رهبری مصر و سوریه به آن عادت کرده بودند. ترور کمال جنبلاط همزمان با جلسه شورای ملی یعنی چند روز قبل از سفر ما به دمشق اتفاق افتاد. ما آن دوره را به پاس قدردانی از ایشان «دوره شهید کمال جنبلاط» نامیدیم. وقتی به دیدار رئیس جمهوری حافظ اسد رفتیم، یاسر عرفات به او گفت که ما جلسه را «جلسه شهید کمال جنبلاط» نامیدیم. اسد سریع از عرفات پرسید:« ابوعمار» به نظرت چه کسی جنبلاط را کشت؟

عرفات در گفت‌وگو با حافظ اسد در جشن‌های بزرگداشت انقلاب لیبی در طرابلس در سال 1989 (AFP)

من و سایر اعضای کمیته اجرایی - رهبری ساف - در کنار رئیس جمهوری عرفات نشسته بودیم. من یکی از افرادی بودم که مضطرب منتظر پاسخ عرفات ماندم. عرفات به روش خودش، وقتی نمی‌تواند جواب بدهد و با موقعیتی بسیار پردرسر مواجه می‌شود، پاهایش به تکان خوردن می‌افتند و حرف‌ها را تکرار می‌کند. پس از مدتی به او گفت: جناب رئیس، چه کسی غیر از آنها؟ چه کسی؟ چه کسی؟ ترسیدم بگوید: جناب رئیس جمهوری خودت، اسد به او گفت: منظورت از آنها کیست «ابو عمار»؟ پاسخ داد: البته اسرائیل.کمی آرام شدم، اما اسد ادامه داد: «ابو عمار، چرا فکر می‌کنی اسرائیل است نه کس دیگری؟» به او گفت: «منطقه‌ای را که کمال جنبلاط در آنجا بود می‌شناسم. از سراشیبی می‌روید. در انتهای سرازیری مسیر انحرافی وجود دارد و سپس شروع به بالا رفتن می‌کنید. در مسیر انحرافی برای او کمین کردند، چه کسی جز اسرائیل می‌تواند این کار را انجام دهد؟

عرفات خواهان گسترش جنگ در لبنان نبود

یاسر عرفات متهم به تحریک کمال جنبلاط برای کشاندن جنگ به جبل شد، آیا این اتهام صحت دارد؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:« حقیقتاً به هیچ وجه». من معتقدم کمال جنبلاط می‌خواست که مقاومت فلسطین با همه نیروهایش جبهه را در جبل گسترش دهد، در واقع او کسی است که حتی ممکن است بر بسیج نیروهای حزب سوسیالیست (که آن را رهبری می‌کند) در منطقه جبل و منطقه مشرف به الکحاله، نظارت داشت و خواستار مشارکت «فتح »در این روند شد.
«فتح» شرکت نکرد و اگر هم شرکت داشت به صورت نمادین بود. کسی که با تمام قدرت شرکت کرد، تصور می‌کنم «جبهه دموکراتیک» بود و حدود بیست نفر از نیروهایش را از دست داد که ارتش لبنان با آنها مقابله کرد، نه فقط «کتائب» یا «القوات اللبنانیه» یا دیگران. یاسر عرفات از بالا رفتن از کوه غافلگیر شد. من مطمئنم آن طور که دیگران انتظار داشتند، این برنامه او نبود که از کوه بالا برود یا از سمت ضور الشعیر به بکفیا بپیوندد و سرازیر شود.
کسانی که به این سمت کشیده شدند، افسران گروه موسوم به «گروه ابوموسی و ابوخالد العمله» بودند. یاسر عرفات مخالفت کافی برای جلوگیری از دخالت آنها در این روند نشان نداد. اما این تصمیم در ابتدا توسط عرفات گرفته نشد. کمال جنبلاط مشتاق عملیات، بالا رفتن از کوه، شکستن کمر نیروهای کتائب و محاصره منطقه بود. صعود به کوه و منطقه عالیه برای کسی ممکن نبود مگر با تایید سوسیالیست‌ها.
یاسر عرفات نیز از حمله به شهر دامور لبنان حمایت نکرد. او تلاش برای بازگرداندن تماس یا به قول لبنانی‌ها طرف مقابل یعنی«کتائب»، کمیل شمعون و دیگران قطع نکرد. عرفات مایل بود با این ارتباطات «موی معاویه» را حفظ کند و نزدیکان خود مانند ابوحسن سلامه و ابوالزعیم را به ادامه این ارتباطات تشویق می‌کرد.

یاسر عرفات در زمان وقوع حمله به دامور و پس از ماجرای تل‌الزعتر، کسی بود که گروه‌ها و نیروهای خود را تحت فشار قرار داد تا موضوع به کشتار تبدیل نشود.
و بیش از آن، او بود که با شمعون ارتباط برقرار کرد تا به السعدیات بروند و از آنجا از طریق دریا منتقل شوند... در آنجا چند دیوانه بودند که شاید می‌خواستند مرتکب در حد قتل عام در کلیسای دامور شوند؛ چون افرادی بودند که به کلیسا پناه برده بودند، بنابر این کسانی را برای محافظت از کلیسا فرستاد. من مطمئن هستم که یاسر عرفات درگیر غلتیدن در یک جنگ کثیف از این نوع نبوده است.»

با محمود درویش و عرفات در شمال لبنان
یاسر عرفات که در سال 1982 بیروت را ترک کرد، در سال 1983 به طرابلس در شمال لبنان بازگشت تا با «عصیان» در «فتح» مقابله کند و عملا وارد درگیری با سوریه شود. چرا برگشت؟ ماجرای دیدار یاسر عبدربه و محمود درویش با یاسر عرفات در شمال چیست؟ عبدربه به یاد می‌آورد:« فرضیه سوری بعدها وجود داشت مبنی بر اینکه یاسر عرفات زیرک کسی بود که به طرابلس آمد تا سوری‌ها را به جنگ علیه خود بکشاند تا به ابوموسی، ابوخالد العمله و ابوصالح انگ بزند که حرکت آنها یک جنبش اصلاحی نبود، بلکه یک جنبش سازماندهی شده توسط سوریه است و او تا حد زیادی در این روند موفق بود. آیا واقعاً یاسر عرفات چنین نقشه‌ای در سر داشت؟ من این را از یاسر عرفات بعید نمی‌دانم، زیرا او می‌خواست که بازیگران واقعی روی صحنه بیایند بدون اینکه کسی بیاید و خود را با پوشش فلسطین استتار کند که به نام اصلاحات در «فتح» این اقدام را انجام دادند. البته در دوران محاصره او، من و محمود درویش رفتیم.
شاید محمود درویش بود که من را تحریک کرد نه اینکه من او را تحریک کردم. محمود درویش رابطه‌ای مبهم با یاسر عرفات داشت. او عرفات را دوست داشت و از او مطمئن بود، اما در عین حال مشکوک بود که گاهی دست به ماجراجویی‌های حساب نشده می‌زند و تصمیمات برگشت ناپذیری می‌گیرد. عرفاتی را ترجیح می‌داد که گاهی مردد است و کاری می‌کند و برعکس آن را تا بدون درگیری شدید در میان بماند. او بود که مرا تحریک کرد تا بروم و با «ابوعمار» دیدار کنم. با ماشین و فقط با راننده از راه حمص (سوریه) رفتیم. رفتیم و وارد طرابلس شدیم. قبل از طرابلس، به البداوی و آن مناطقی که یاسر عرفات در منطقه شمالی بود. در بازگشت از طریق بعلبک وارد شدیم. در آن زمان ورود به لبنان آسان بود.
وارد شدیم و او را در حال نظارت بر عملیات حفاری در کوه دیدیم و کوه تماماً گچی (سنگ آهکی) بود، تمام کوه سفید بود، حتی لباس‌هایش. خلاصه گفتم:« ابو عمار چطوری؟» گفت:« همانطور که می‌بینید در حال آماده شدن هستیم». پرسیدیم:« چرا سنگر و حفاری؟» ما جواب نهایی را از عرفات نگرفتیم. گفت:« اینها ترتیبات نظامی است که شما به آن کاری ندارید و از امور نظامی سر در نمی‌آورید.» با او نشستیم و خیال ما از او راحت شد. روحیه‌اش خوب بود. بعد از ظهر بود و گفت:« با من ناهار می‌خورید». محمود درویش در مورد غذا محتاط بود. ناهار یاسر عرفات دو قوطی ساردین و دو عدد گوجه فرنگی بود. نگاهی به چهره محمود درویش انداختم و او راحت نبود.
درویش خیلی کم مشارکت کرد. کمی نان خورد. پس از آن از او اجازه خروج خواستیم تا پیش از غروب آفتاب به شام (دمشق) برگردیم و از طریق بقاع برگشتیم».
آیا «جنگ اردوگاه‌ها» در لبنان بخشی از پاسخ به رفتار یاسر عرفات بود؟ عبدربه می‌گوید:« معلوم بود که جنبش (امل) توسط یک محرک سوری و با ترتیبات سوری آن را به راه انداخت. نتیجه گسترش نقش «فتح» در جنوب و تا حدودی در مناطق کوهستانی با همدستی ضمنی ولید جنبلاط بود که کمک‌های زیادی را عبور می‌داد و دست‌کم به یک اردوگاه «فتح» پناه داده بود برمی‌گشت، همانطور که من به یاد دارم، و حرکت آنها در تمام جهات در سراسر منطقه.
سوری‌ها این را می‌دانستند که «فتح» در جنوب در حال گسترش است، بنابراین به «امل» دستور دادند که این کار را انجام دهد و «امل» درگیر جنگی بی‌معنا و بیهوده شد. محاصره اردوگاه‌هایی مانند «شتیلا» یا سایر اردوگاه‌ها و بعداً پاسخ به آن با عملیات مغدوشه که آن هم به همان اندازه هولناک بود.

سنگدلی نسبت به عرفات در سوریه «ارثی است»

آیا این درست است که ژنرال حکمت الشهابی، رئیس ستاد ارتش سوریه در مورد یاسر عرفات بسیار تند بود؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:‌« به نظر می‌رسید این وضعیت در میان رهبری ارتش سوریه به ارث رسیده است. مصطفی طلاس از یاسر عرفات خوشش نمی‌آمد و گاهی در برخی از سخنرانی‌هایش به شدت فحاشی می‌کرد و با توهین‌های مبتذل به او توهین می‌کرد و حکمت الشهابی اصلاً تحمل نام عرفات را نداشت. او این کار را جلوی ما آشکارا می‌کرد.»
عبدربه درباره صبری البناء «ابو نضال» و شخصیت او می‌گوید: در دوره عراق که در بغداد بود با او آشنا شدم و بعد از آن دیگر او را ندیدم. او فردی بسیار خودشیفته، خود بزرگ بین و به شدت شکاک بود.

دائم به دور و بر نگاه می‌انداخت و سریع متهم می‌کرد. اگر نام کسی را جلوی او به زبان بیاوری، بلافاصله به تو می‌گوید: این جاسوس است. شاید او تحت تأثیر سنت‌های سیاسی عراق بوده، زیرا متهم شدن به جاسوسی در عراق مانند آب خوردن است. او باعث نمی‌شد احساس راحتی کنی، حتی اگر در مواقع دیگر، گویی در یک وضعیت اسکیزوفرنی واقعی قرار داشت، گاهی او را فردی آرام و خوشایند می‌بینی و در مدت کوتاهی به عکس آن تبدیل می‌شود.
ابونضال دستان خود را در خون فلسطینیان بسیاری شست. این زمانی بود که سوریه و فلسطین پس از جنگ اکتبر به هم نزدیک شدند، پس از آنکه پروژه صلحی وجود داشت و بعد از آنکه ما طرح ده ماده‌ای را اعلام کردیم، که اولین نطفه پروژه پذیرش کشور فلسطین در کرانه باختری و غزه بود. برای عراقی‌ها این زنگ خطر بود، بنابراین آنها شروع به کار علیه «ساف» و «فتح» کردند و به سیاست ترور متوسل شدند. در کویت سفیر را ترور کردند، در پاریس سفیر را در خیلی جاها ترور کردند.

قذافی و جذابیت عرفات
آیا تفاهم بین یاسر عرفات و معمر قذافی دشوار بود؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:« سخت و آسان.» قذافی از یاسر عرفات بسیار استقبال می‌کرد و با او دوستانه برخورد می‌کرد و یاسر عرفات جرأت داشت با او به زبانی سخن بگوید که حاوی تندی یا توبیخ باشد، تا جایی که او را «ای معمر» خطاب می‌کرد. جرأت نمی‌کرد این حرف‌ها را به صدام، حافظ اسد، سادات و یا هر کس دیگری بزند. مثلاً به او می‌گفت:« ای معمر کجا می‌روی؟ اشتباه می‌کنی.» آره. به او می‌گفت: اشتباه می‌کنی و گاهی از او انتقاد می‌کرد.
قذافی همه اینها را پذیرفت. زیرا «ابو عمار» خود را نه تنها از نظر سنی مسن‌تر، بلکه از نظر سابقه مبارزاتی بزرگ‌تر از قذافی می‌دانست. قذافی یک افسر جزء با درجه ستوان یا سروان بود... «ابو عمار» به قذافی درجه‌ای اهمیت نمی‌داد، زیرا قذافی در حمایت از «فتح» و «سازمان آزادیبخش» بسیار خساست به خرج می‌داد. او از سازمان حمایت نمی‌کرد، بلکه از گروه‌ها و جناح‌ها حمایت می‌کرد و حمایت ویژه از احمد جبرئیل که به قول مصری‌ها «با عقلش شیرینی می‌خورد». قذافی را به این توهم انداخت که او یک فرمانده نظامی عالی رتبه است.
عرفات در رابطه‌اش با قذافی تندمزاج بود. قذافی ناچار بود به او احترام بگذارد و با او با احترام رفتار کند. البته او بعداً «شورش» جناح «انتفاضه» در «فتح» علیه عرفات را تأمین مالی کرد. عرفات کاریزمایی داشت، در واقع، بسیار زیاد. کسانی بودند که طاقت نداشتند. مطمئنم. حافظ اسد طاقت نیاورد. احمد حسن البکر نیز نتوانست عرفات را تحمل کند. صدام ممکن است احساس رقابت با کسی نداشته باشد. زیرا او در درون خود متقاعد شده که از کودکی برتر از تمام بشریت است. قذافی هم حسادت می‌کرد. احساس می‌کنی که او کمی حسادت داشت، اما باید با یاسر عرفات با احترام رفتار می‌کرد.
آیا تعدادی از کودتاچیان عرب عقده جمال عبدالناصر داشتند؟ عبدربه می‌گوید: بله، اینها وجود دارند. در واقع، عبدالناصر کسی بود که دوران افسرانی را آغاز کرد که به نمادهای پوپولیستی در کشورهای خود و در سطح جهان عرب تبدیل شدند. همه آنها، حتی کسانی که انتقاد می‌کنند، حاوی بخشی از لفاظی عبدالناصر، واژگان عبدالناصر و فردگرایی عبدالناصر هستند. شاید عبدالناصر ویژگی‌های مثبت دیگری هم داشت، شاید تقلید از آنها برای کسی سخت باشد. اما عبدالناصر الگوی یک دیکتاتور نظامی عرب بود. و کپی‌ها، کپی‌های تحریف شده بودند. برای قذافی، عبدالناصر در اصل نماد پدری‌اش بود، اگر این گفته از نظر روانشناسی درست باشد. عبدالناصر او را در آغوش گرفت و تشویقش کرد و او را مهار کرد.

جمال عبدالناصر با عرفات، قذافی و ملک حسین در قاهره در سال 1970 (گتی)

غزه برای عرفات مقدس بود

عبدربه برای اولین بار در «نبرد کرامه» در سال 1968 در اردن با عرفات ملاقات کرد، نبردی که به «فتح» و عرفات مشروعیت بخشید. از او پرسیدم:« آیا امروز دلت برای یاسر عرفات تنگ شده است؟» عبد ربه پاسخ داد:« بدون شک. قطعاً. هرکسی یاسر عرفات را می‌شناخت، به درجات مختلف و تعدادشان محدود است، نقش او را از یاد نمی‌برد و به یاد می‌آورد که در این زمان چگونه رفتار می‌کرد. حتی اخیراً کسانی مدعی شدند اگر یاسر عرفات بود به مقدمه‌هایی که منجر به تجاوزات اخیر علیه غزه شد، اجازه نمی‌داد.
و اجازه نمی‌داد این تقسیم‌بندی که در جنبش فلسطین رخ داد، خروج «حماس» از بقیه احزاب و «ساف» و سپس جدایی غزه از کرانه باختری روی دهد. غزه برای یاسر عرفات مقدس بود و حتی اگر «حماس» صد کودتا می‌کرد، امکان نداشت غزه را ترک کند. او لزوماً به غزه حمله نمی‌کند، اما حاضر است در ازای پا گذاشتن دوباره به غزه، بهای آن را به «حماس» بپردازد.

از عبدربه پرسیدم، چگونه پس از حوادث خونین سال 1970 اردن را ترک کرد و گفت:« سال 1971 آن را ترک کردم؛ پس از اینکه ارتش اردن کنترل آن را به دست گرفت و در عَمّان به طور مخفی ماندیم. سپس به سمت جنگل‌های جرش و عجلون حرکت کردم، جایی که همه نیروهای مقاومت جمع شده بودند و بمباران شدند و بقیه ماجرا. سپس جلسه شورای ملی در ماه ژوئیه یا اوت تشکیل شد و از من و ابوجهاد (خلیل الوزیر) خواستند که جنگل‌های جرش و عجلون را ترک کرده و برای شرکت در شورای ملی تحت حمایت جهان عرب به قاهره برویم. و جنگل‌های جرش و عجلون وقتی که ما در قاهره بودیم پاکسازی شدند.



تحرکات سیاسی عراق پس از انتخابات

 پیروزی حدود ۴۶ کرسی برای السودانی ممکن است برای تشکیل ائتلاف «فراکسیون اکثریت» کافی نباشد (آسوشیتدپرس)
 پیروزی حدود ۴۶ کرسی برای السودانی ممکن است برای تشکیل ائتلاف «فراکسیون اکثریت» کافی نباشد (آسوشیتدپرس)
TT

تحرکات سیاسی عراق پس از انتخابات

 پیروزی حدود ۴۶ کرسی برای السودانی ممکن است برای تشکیل ائتلاف «فراکسیون اکثریت» کافی نباشد (آسوشیتدپرس)
 پیروزی حدود ۴۶ کرسی برای السودانی ممکن است برای تشکیل ائتلاف «فراکسیون اکثریت» کافی نباشد (آسوشیتدپرس)

سیاستمداران عراقی مطلع از تحرکات احزاب و جریان‌های سیاسی گزارش دادند، مشاورات سیاسی در عراق پس از انتخابات پارلمانی اخیر، همزمان با پیش‌بینی احتمال فروپاشی فهرست «بازسازی و توسعه» به رهبری نخست‌وزیر فعلی محمد شیاع السودانی وارد مرحله حساسی شده است.

این منابع اظهار کردند که برخی از رهبران فهرست، از جمله احمد الأسدی و فالح الفياض، به نظر می‌رسد آماده فاصله گرفتن از ائتلاف باشند، نشانه‌ای از تکرار روش‌های انشقاقی است که پیشتر الفياض در ائتلاف‌های قبلی به کار برده بود. این مسئله می‌تواند ثبات فهرست را پس از انتخابات تهدید کند.

با این حال، یک مقام حزبی در فهرست «بازسازی و توسعه» به «الشرق الأوسط» اظهار کرد که ائتلاف تا کنون مستحکم باقی مانده و قصد دارد مشاورات خود را برای تشکیل دولت به ریاست السودانی ادامه دهد. این مقام که ترجیح داد نامش فاش نشود، افزود: «هنوز خیلی زود است که بگوییم فرصت دوره دوم پایان یافته است.»

السودانی روز سه‌شنبه گذشته در تلاشی برای نشان دادن انعطاف و تمایل به توافق ملی، اعلام کرد که آماده همکاری با تمامی جریان‌های سیاسی است، از جمله جریان صدر به رهبری مقتدی صدر که انتخابات را تحریم کرده بود.

نخست‌وزیر عراق محمد شیاع السودانی پس از رای دادن در انتخابات پارلمانی دیروز (آسوشیتدپرس)

پس از یک رکود بیش از یک ساله به دلیل اختلافات سیاسی میان جریان صدر و «چارچوب هماهنگی» متشکل از احزاب شیعه نزدیک به ایران، این چارچوب که در پارلمان پیشین بیشترین کرسی‌ها را داشت، السودانی را در سال ۲۰۲۲ به نخست‌وزیری برگزید. در آن زمان، السودانی شناخته شده نبود و پایه مردمی گسترده‌ای نداشت.

در انتخابات روز سه‌شنبه گذشته، السودانی حدود ۴۵ کرسی کسب کرد، اما رقبای او در ائتلاف «دولت قانون» به رهبری نوری المالکی، «عصائب اهل الحق» به رهبری قیس الخزعلی، «سازمان بدر» به رهبری هادی العامری و جریان «قوای دولت» به رهبری عمار حکیم، مجموعاً بیش از ۹۰ کرسی را به دست آوردند.

مشاورات چهار جریان

رهبران چارچوب شیعه بلافاصله پس از اعلام نتایج شروع به تحرک کردند؛ قیس الخزعلی با عمار حکیم دیدار کرد و سپس هادی العامری از نوری المالکی بازدید کرد.

منابع اظهار کردند که چهار جریان اصلی چارچوب شیعه با عدم حمایت از دوره دوم السودانی توافق دارند، چه از طریق مواضع علنی و صریح نوری المالکی و چه از طریق رویکردهای محافظه‌کارانه‌تر و انعطاف‌پذیر سایر طرف‌ها؛ این موضوع نشان می‌دهد شانس السودانی برای باقی ماندن در دوره دوم بسیار محدود است.

در حالی که قانون اساسی عراق مانع جابجایی رسمی نمایندگان میان فراکسیون‌ها پیش از تشکیل دولت می‌شود، منابع از تفاهمات اولیه میان نمایندگان منتخب فهرست السودانی و نیروهای چارچوب شیعه خبر دادند که هدف آن رأی‌دهی بعدی به نامزد چارچوب برای نخست‌وزیری به جای حمایت از السودانی است.

منابع تأکید کردند که رهبری «چارچوب هماهنگی» مشخصات نامزد خود برای نخست‌وزیری را پیش از ارائه به فراکسیون‌های دیگر تعیین خواهد کرد، اقدامی که تا حد زیادی نمادین است؛ زیرا نیروهای اهل سنت و کرد دارای مطالبات مشخصی درباره مناصب خود هستند و نه شخص نخست‌وزیر، که نشان‌دهنده تسلط ائتلاف شیعه بر گزینه نخست‌وزیری است.

با توجه به نبود اکثریت مطلق در پارلمان ۳۲۹ کرسی‌ای، طرف‌های اصلی ممکن است هفته‌ها یا حتی ماه‌ها را صرف مذاکره برای تشکیل ائتلاف و ایجاد فراکسیون بزرگ کنند که بتواند نخست‌وزیر بعدی را تعیین کند.

در سال‌های گذشته، تعیین نخست‌وزیر و تشکیل دولت پس از انتخابات با پیچیدگی‌های زیادی همراه بوده و توافق چند ماه طول کشیده است.

یک سیاستمدار برجسته به خبرگزاری فرانسه اظهار کرد که «چارچوب هماهنگی» درباره حمایت از السودانی برای دوره دوم تقسیم شده است، در حالی که افزایش قدرت او نگرانی‌هایی در میان جریان‌های سیاسی اصلی ایجاد کرده است، به ویژه به دلیل سیاست‌هایی که توازن دقیقی میان دو متحد عراق، واشنگتن و تهران، حفظ می‌کند.

السودانی با اتهامات مبنی بر اینکه کارکنان دفتر او مسئول شنود تلفن سیاستمداران برجسته بوده‌اند، مواجه شد، که وی آن را «دروغ قرن» خواند.

در عراق هیچ چیزی غیرمنتظره نیست؛ زیرا منافع سیاسی و تقسیمات فرقه‌ای در مسیرهای موازی پیش می‌روند. همان‌طور که السودانی ممکن است از رقبای خود در احزاب شیعه حمایت کسب کند تا دولت جدیدی تشکیل دهد، همان احزاب ممکن است علیه او متحد شوند.

یک منبع در یکی از احزاب اصلی چارچوب هماهنگی اظهار کرد که چارچوب قبلاً توافق کرده است صفوف خود را متحد کند و فراکسیون بزرگی برای «انتخاب نخست‌وزیر (...) و رئیس مجلس و نایبان او و رئیس جمهوری» تشکیل دهد.

تفاهم درون سنی

نیروهای اهل سنت مشاورات داخلی برای توزیع مناصب اصلی آغاز کرده‌اند، در حالی که منابع اظهار کردند که توافق میان محمد الحلبوسی و خمیس الخنجر یا سایر شخصیت‌های اهل سنت ممکن است امکان‌پذیر شود، در حالی که تفاهم میان الحلبوسی و مثنی السامرائی رئیس ائتلاف «عزم» در مرحله آینده بعید به نظر می‌رسد.

به طور اجرایی، پارلمان فعلی با موانعی برای تأیید منتخبین جدید مواجه است؛ زیرا مجلس کنونی تا ۸ ژانویه (۱۷ دی) به فعالیت خود ادامه می‌دهد و این امر مانع از شروع به کار پارلمان جدید می‌شود و پرسش‌هایی درباره امکان انحلال پارلمان فعلی پیش از پایان مدت قانونی آن ایجاد می‌کند.

این تحولات در چارچوب رقابت فراکسیون‌های عراقی برای اعلام فراکسیون بزرگ جهت تشکیل دولت آینده رخ می‌دهد؛ چارچوب شیعه همچنان بیشترین قدرت و نفوذ را برای تعیین آینده نخست‌وزیری دارد، در حالی که شانس السودانی حتی در صورت کسب کرسی‌های زیاد محدود به نظر می‌رسد.

پس از انتخاب پارلمان جدید عراق، مرحله انتخاب نخست‌وزیر آغاز می‌شود تا دولت آینده را تشکیل دهد، در کشوری که معمولاً پیچیدگی‌هایی وجود دارد که توافق بر سر نامزد را طولانی می‌کند.

این انتخابات همچنین نشان‌دهنده استمرار نفوذ چارچوب شیعه در صحنه سیاسی عراق پس از سال‌ها اختلاف با جریان صدر است.


لبنان مسیر پاسخ‌دهی «فنی» به درخواست‌های وزارت خزانه‌داری آمریکا را آغاز کرد

جان هیرلی، معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی، در یک نشست محدود با خبرنگاران در سفارت آمریکا در بیروت (آسوشیتدپرس)
جان هیرلی، معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی، در یک نشست محدود با خبرنگاران در سفارت آمریکا در بیروت (آسوشیتدپرس)
TT

لبنان مسیر پاسخ‌دهی «فنی» به درخواست‌های وزارت خزانه‌داری آمریکا را آغاز کرد

جان هیرلی، معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی، در یک نشست محدود با خبرنگاران در سفارت آمریکا در بیروت (آسوشیتدپرس)
جان هیرلی، معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی، در یک نشست محدود با خبرنگاران در سفارت آمریکا در بیروت (آسوشیتدپرس)

لبنان به سرعت مسیر قانونی و اجرایی پاسخ به درخواست‌های «بسیار جدی» آمریکا برای مقابله با تأمین مالی «تروریسم» را آغاز کرد. این درخواست‌ها که به همراه هشدارهایی درباره تحریم‌ها به مقامات سیاسی و بانکی ابلاغ شد، توسط هیئت وزارت خزانه‌داری آمریکا ارائه شد که اوایل این هفته از بیروت دیدن کرد و هدف آن «علنی» قطع منابع مالی «حزب‌الله» و نهادهای مرتبط با آن، در چارچوب مهلت‌های زمانی مشخص بود.

بانک مرکزی لبنان روز جمعه «گام نخست» را در سلسله اقدام‌های پیشگیرانه برای «تقویت محیط انطباق در بخش مالی» برداشت، در حالی که در محافل داخلی، پیش‌بینی‌ها و گمانه‌زنی‌های متنوعی درباره روند اقدامات دولتی و وزارتی در همین زمینه وجود داشت؛ روندی که فراتر از بعد صرفاً فنی است و به محتوای سیاسی مرتبط با مدیریت پرونده‌ای پیچیده درباره انحصار «سلاح» می‌پردازد.

طرح جدید نهاد پولی شامل «اعمال اقدامات پیشگیرانه بر تمامی مؤسسات مالی غیر بانکی دارای مجوز از بانک مرکزی لبنان» است؛ از جمله شرکت‌های انتقال پول، صرافی‌ها و سایر نهادهایی که به عملیات نقدی ارزهای خارجی و انتقال آن از لبنان و به لبنان می‌پردازند.

پر کردن شکاف‌های مالی «حزب‌الله»

این اقدام با اطلاعاتی که «الشرق الأوسط» به دست آورد همخوانی دارد، که برگرفته از جلساتی است که هیئت مالی آمریکا در سطوح ریاست‌جمهوری، وزارتی، پارلمانی و بانک مرکزی برگزار کرد و بر ضرورت اتخاذ اقدامات سختگیرانه برای سد کردن شکاف‌هایی که امکان نفوذ منابع مالی به نفع سازمان «حزب‌الله» و نهادهای آن را فراهم می‌کند و مهار روش‌های غیرقابل کنترل مورد استفاده آن، از جمله صرافی‌ها، شرکت‌های انتقال پول و معاملات مشکوک (بسیاری نقدی، برخی با طلا و تعدادی با ارزهای دیجیتال) تأکید داشت.

رئیس‌جمهور لبنان، جوزف عون، در دیدار با هیئت وزارت خزانه‌داری آمریکا در کاخ ریاست جمهوری در بعبدا (AFP)

گفته می‌شود که گام‌های بعدی بانک مرکزی بر فعال‌سازی پرداخت‌ها در بخش خرده‌فروشی از طریق روش‌های الکترونیکی متمرکز خواهد بود؛ چه با کارت‌ها، چه با گوشی‌های هوشمند و انتقالات داخلی و خارجی (آنلاین) متصل به شبکه‌های فنی معتبر بانکی، که اساساً تحت مقررات «شناخت مشتری» (KYC) هستند. این اقدامات به کنترل نقدینگی دلار، از جمله بخشی از مبلغ نقدی که بانک مرکزی ماهانه برای پرداخت تخصیص‌های بخش عمومی و مشارکت بانک‌ها در انجام سهم سپرده‌گذاران تزریق می‌کند، طبق ابلاغیه‌ها کمک می‌کند.

بعد سیاسی داخلی

منابع مالی نزدیک به این روند اعلام کردند که هدف از این اقدامات جلوگیری از بعد سیاسی داخلی و عدم تحریک طرف سیاسی ذی‌ربط، با تمرکز صرف بر تلاش‌ها برای خارج کردن لبنان از «لیست خاکستری» گروه ویژه اقدام مالی بین‌المللی (FATF) است. این منابع همچنین اظهار کردند که «قرار گرفتن هر کشوری در این فهرست نشانه وجود شکاف در مبارزه با معاملات مالی غیرقانونی است که منجر به افزایش نظارت و کنترل بین‌المللی و کاهش اعتماد نهادهای مالی جهانی می‌شود».

در توضیحی تکمیلی که به‌طور غیرمستقیم به درخواست هیئت خزانه‌داری آمریکا برای محدود کردن خروج نقدینگی از کانال‌های بانکی پاسخ می‌دهد، بانک مرکزی اعلام کرد اقدامات حفاظتی اعمال‌شده «هدف جلوگیری از انتقال وجوه غیرقانونی یا به‌دست آمده از راه‌های غیرقانونی از طریق این مؤسسات با وضع الزامات انطباق سخت‌تر و اقدامات احتیاطی تقویت‌شده بر تمامی اشخاص حقیقی و حقوقی شرکت‌کننده در عملیات نقدی، از جمله ذینفعان نهایی» است.

اقدامات پیشگیرانه اضافی

همچنین گام‌های بعدی شامل اعمال اقدامات پیشگیرانه اضافی بر بانک‌های تجاری خواهد بود، طبق اعلام بانک مرکزی، که منجر به «ایجاد لایه‌های متعدد کنترل و نقاط بازرسی برای شناسایی، محدودسازی و جلوگیری از گردش وجوه غیرقانونی در سیستم بانکی و شبکه مالی» می‌شود.

وزیر دادگستری لبنان، عادل نصار، هیئت وزارت خزانه‌داری آمریکا را در بیروت استقبال می‌کند (وزارت دادگستری لبنان)

کمیته نظارت بر بانک‌ها مسئول پایش اجرای این اقدامات و رعایت آن توسط تمامی بانک‌ها و مؤسسات مالی غیر بانکی مربوطه است و در صورت نیاز اقدامات اصلاحی مناسب را اعمال خواهد کرد.

طبق دستورالعمل اصلی پیوست به ابلاغیه شماره ۳ بانک مرکزی که به‌طور مشخص به مؤسسات مالی غیر بانکی ابلاغ شده، این مؤسسات موظف به جمع‌آوری اطلاعات و داده‌های دقیق درباره مشتریان و عملیات خود برای هر تراکنش برابر یا بالای ۱۰۰۰ دلار آمریکا هستند و موظفند داده‌های «شناخت مشتری» را بر اساس فرم‌های پیوست، شامل اشخاص حقیقی، حقوقی و ذی‌نفع اقتصادی به‌روز کنند.


اسرائیل با خشونت از اسرای «۷ اکتبر» و خانواده‌هایشان انتقام می‌گیرد

فلسطینی‌ها در خان‌یونس بر فراز یک تانکِ اسرائیلی که در جریان عملیات «طوفان الاقصی» به تصرف درآمده بود — ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (خبرگزاری آلمان)
فلسطینی‌ها در خان‌یونس بر فراز یک تانکِ اسرائیلی که در جریان عملیات «طوفان الاقصی» به تصرف درآمده بود — ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (خبرگزاری آلمان)
TT

اسرائیل با خشونت از اسرای «۷ اکتبر» و خانواده‌هایشان انتقام می‌گیرد

فلسطینی‌ها در خان‌یونس بر فراز یک تانکِ اسرائیلی که در جریان عملیات «طوفان الاقصی» به تصرف درآمده بود — ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (خبرگزاری آلمان)
فلسطینی‌ها در خان‌یونس بر فراز یک تانکِ اسرائیلی که در جریان عملیات «طوفان الاقصی» به تصرف درآمده بود — ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (خبرگزاری آلمان)

در شامگاه ۲ نوامبر (تیرماه) جاری، دو فرد مسلح ناشناس با موتورسیکلت، یک مبلغ اسلامی به نام محمد ابو مصطفی را در منطقه مواصی خان یونس در جنوب نوار غزه ترور کردند و به سمت مناطقی که تحت کنترل اسرائیل در جنوب شهر بود، فرار کردند. این اقدام شک و تردیدهایی را درباره این عملیات برانگیخت، زیرا پیش‌تر حوادث مشابهی توسط افراد ناشناس رخ داده بود که طی آن‌ها پزشکی و سپس دخترش به مدت حدود یک ماه به گروگان گرفته شدند.

مشخص شد که ابو مصطفی در «کتائب المجاهدین» فعال بوده است؛ این گروه فلسطینی عمدتاً در نوار غزه فعالیت می‌کند و آنچه اتفاق افتاد، یک عملیات ترور هدفمند بوده است؛ به‌طوری‌که چندین گلوله از یک اسلحه کمری که یکی از مسلحان حمل می‌کرده، شلیک شد، در حالی که دیگری موتورسیکلت را هدایت می‌کرد.

«کتائب المجاهدین»

تحقیقات اخیر که توسط «الشرق الأوسط» پیگیری شده، نشان می‌دهد اسرائیل به طور ویژه یک عملیات انتقام‌جویانه علیه رهبران و فعالان برجسته «کتائب المجاهدین» انجام داده است؛ این افراد در حمله ۷ اکتبر (مهرماه) ۲۰۲۳، خانواده بیباس از کیبوتس نیر عوز واقع در مجتمع اشکول شرق خان یونس در جنوب نوار غزه را به اسارت گرفته بودند.

این ترورها شامل رهبری مرکزی «کتائب المجاهدین» شد؛ گروهی که عمدتاً در سال ۲۰۰۳ پس از جدا شدن از «کتائب الاقصى»، شاخه مسلح جنبش فتح، تأسیس شد و از سال ۲۰۰۶ حضور و قدرت بیشتری یافت.

این گروه نظامی صدها مسلح دارد که در سراسر نوار غزه پراکنده‌اند و اکثریت آن‌ها از طایفه ابوشریعه در محله الصبرا جنوب شهر غزه هستند. فعالان برجسته این طایفه این گروه نظامی را تأسیس کردند که طی سال‌ها حمایت قابل‌توجهی از ایران، «حزب‌الله» و «جهاد اسلامی» دریافت کرده است.

تظاهرات‌کننده اسرائیلی پلاکاردهایی با تصاویر شِری بیباس و دو فرزندش، کفیر و آریئل، در دست دارد (آرشیو رویترز)

منابع مطلع به «الشرق الأوسط» گفتند که ابو مصطفی در عملیات اسارت خانواده بیباس نقش داشته و گمان می‌رود اقدامات امنیتی‌ای که او اتخاذ می‌کرد، باعث شد نیروهای ویژه اسرائیل او را با شلیک گلوله ترور کنند. این عملیات پس از اجرای آتش‌بس رخ داده و تلاشی تازه از سوی اسرائیل برای تثبیت کنترل امنیتی خود به شیوه‌های مختلف در داخل نوار غزه است.

منابع توضیح دادند که رهبران ارشد و میدانی و همچنین فعالان مرتبط با عملیات اسارت خانواده بیباس، در معرض سلسله‌ای از ترورها؛ به ویژه پس از تحویل جسد مادر «شِری» و دو فرزندش «کِفیر» و «آریئل» در ۲۱ فوریه (بهمن) ۲۰۲۵ قرار گرفتند.

ترورها شامل ۶ فعال و ۸ رهبر با سطوح مختلف در «کتائب المجاهدین» در شهرهای خان یونس و غزه بود؛ از جمله اسعد ابو شریعه، دبیرکل کتائب، که در خانه‌ای در محله الصبرا همراه با بیش از ۳۰ نفر از اعضای خانواده و بستگانش در ۷ ژوئن (خرداد) گذشته ترور شد. همچنین ابراهیم ابو شریعه همراه با همسر و فرزندانش کشته شد و هواپیماهای اسرائیلی دختر و همسر او را در عملیاتی که منابع آن را «انتقام‌جویانه» توصیف کردند، کشتند.

برخی از بستگان رهبران که در عملیات‌های جداگانه همراه با همسرانشان کشته شدند، نیز هدف قرار گرفتند؛ مانند محمد عوض، فعال میدانی که در آوریل (فروردین) گذشته ترور شد، و همچنین محمود کحیل که در ژوئن گذشته کشته شد.

اسرائیل اسعد ابو شریعه را متهم کرد که شخصاً در ربودن شِری، آریئل و کفیر بیباس و قتل آن‌ها مشارکت داشته و همچنین در ربودن زوج‌های غادی حجای و جودی لین فاینشتاین، «ناتِبونگ بینتا» و یک شهروند خارجی دیگر دست داشته است.

منابع می‌گویند که شِری بیباس و دو فرزندش در بمباران هوایی کشته شدند؛ این حمله به خانه‌ای در خان یونس جنوب نوار غزه انجام شد، و در آغاز جنگ یعنی نوامبر ۲۰۲۳ رخ داد. شِری در بازجویی ساده‌ای که در زمان اسارت از او شد، تأکید کرده بود که در مقر رهبری جنوبی ارتش اسرائیل و در واحد اطلاعاتی معروف «۸۲۰۰» فعالیت داشته، موضوعی که اسرائیل آن را تأیید نکرده است.

پس از تحویل سه جسد، اسرائیل مدعی شد شِری و دو فرزندش توسط اعضای «کتائب المجاهدین» کشته شده‌اند، بر اثر ضربه یا تلاش برای خفگی، نه به دلیل هرگونه بمباران یا شلیک گلوله، ادعایی که توسط «مجاهدین» و همچنین «کتائب القسام» شاخه نظامی جنبش حماس رد شد.

منابع مطلع توضیح دادند که به دلیل نگرانی از هدف قرار گرفتن اعضای خانواده توسط حملات هوایی، همان‌طور که برای برخی گروگان‌ها رخ داده بود، «کتائب القسام» از «کتائب المجاهدین» خواست آن‌ها را به خود منتقل کنند تا محافظت شوند؛ اما در آن زمان دیگر دیر شده بود و آن‌ها کشته شده بودند. در حالی که پدرشان، یاردن بیباس، در اسارت «کتائب القسام» بود و به طور جداگانه در ۷ اکتبر ربوده شد و در فوریه (بهمن) امسال در چارچوب مبادلات زندانیان آزاد شد.

اسرائیل تلاش کرد ادعاهای خود را در رسانه‌های جهان استفاده کند و تصاویر دو کودک و مادرشان را در پوسترهایی در پایتخت‌های اروپایی منتشر نمود تا «حماس» را به قتل کودکان اسرائیلی متهم کند.

این عملیات تنها مورد انتقام اسرائیل از فعالان فلسطینی که عمدتاً اسرائیلی‌ها را به اسارت گرفته بودند، نبود، و برخی دیگر که همدلی بیشتری در داخل و خارج اسرائیل داشتند نیز شامل این اقدامات شدند؛ مانند اربیل یهود که اسرائیل بر آزادی او اصرار داشت و در ازای آن بازگشت آوارگان جنوب غزه به شمال را در ژانویه (دی) ۲۰۲۵ تضمین کرد. برخی منابع اسرائیلی مدعی شدند که او تحت شکنجه و آزار توسط اسیرانش قرار گرفته است، ادعایی که گروه‌های فلسطینی آن را رد کردند.

منابع وابسته به «ألوية الناصر صلاح الدین»، شاخه نظامی کمیته‌های مقاومت، به «الشرق الأوسط» گفتند که اطلاعات اسرائیل بسیاری از فعالان آن‌ها که عملیات اسارت اربیل یهود و آریئل کونیا را هدایت کرده بودند، تحت تعقیب قرار داد و طی دو سال جنگ تلاش کرد سرنوشت آن‌ها را کشف کند. پس از آزادی اربیل، تمرکز بر یافتن کونیا و سرنوشت او افزایش یافت تا اینکه اخیراً در چارچوب آخرین مبادله زندانیان تحویل داده شد.

نیروی ویژه اسرائیل در ۱۹ مه (اردیبهشت) گذشته، احمد سرحان، رهبر این گروه که در اسارت آن‌ها نقش داشت، را ترور کرد و همسر و فرزندش را ربود، پس از آن‌که تلاش برای آوردن او زنده به داخل اسرائیل شکست خورد؛ همسر و فرزند او بعدها در مبادلات زندانیان آزاد شدند.

منابع می‌گویند که بازجویی از همسر سرحان بر مکان حضور کونیا و افرادی که همراه شوهرش در طول دوره اسارت بودند، متمرکز بود؛ اما او هیچ اطلاعاتی در این زمینه نداشت و هیچ نتیجه‌ای درباره کونیا یا سایر مبارزان به دست نیامد.

اسرائیل همچنین به صورت انتقام‌جویانه بسیاری از خانواده‌های مقاومانی که در اسارت اسرائیلی‌ها شرکت داشتند و آن‌ها را حفظ می‌کردند، را نیز به قتل رساند، همان‌طور که بسیاری از منابع میدانی به «الشرق الأوسط» تأیید کردند.

Read also