عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

«الشرق الاوسط» دفترچه‌های سفر فلسطین را با مذاکرات سخت و روابط دشوارشان بازگشایی می‌کند (قسمت آخر)

TT

عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

شارون، وزیر دفاعش، بنیامین بن الیعزر و رئیس سابق ستاد ارتش شائول موفاز، در حال بررسى تسلیحات  کشتی "کارن آ" (AFP)
شارون، وزیر دفاعش، بنیامین بن الیعزر و رئیس سابق ستاد ارتش شائول موفاز، در حال بررسى تسلیحات کشتی "کارن آ" (AFP)

آنچه در غزه اتفاق می‌افتد با ادامه بی عدالتی اسرائیل، به ویژه اصرار دولت‌های متوالی آن برای فرار از حقوق مترتب بر صلح ارتباط دارد. این بی عدالتی پس از تصمیم رئیس جمهوری فقید فلسطین یاسر عرفات به امضای توافقنامه «اسلو» در 13 سپتامبر 1993 تشدید شد.عرفات بر توافق «اسلو» به عنوان اولین گام برای ایجاد یک کشور فلسطینی در سرزمین آن حساب بازکرده بود، اما بنیامین نتانیاهو سیاست خود را بر اساس کشتن این توافق و اثرات آن قرار داد. قرارداد «اسلو» ربطی به آنچه پیش از آن رخ داد، به ویژه جنگ در پایتخت‌ها و روابط تیره‌ای که بین «ساف» و برخی کشورهای برجسته عربی وجود داشت، ندارد.هدف از گفتگو با یاسر عبدربه، دبیر سابق کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین، پیوند زمان حال با گذشته برای روشن کردن رویدادهایی بود که متولدین پس از «اسلو» قادر به تجربه آن نبودند.

چه کسی کمال جنبلاط را کشت؟

سفر دشوار دیگری به دمشق که در آن عبدربه پس از ترور رهبر لبنانى، کمال جنبلاط که مخالف مداخله نظامی سوریه در لبنان بود، شرکت کرد. در اینجا او آن توقف را به یاد می‌آورد:« پس از تشکیل شورای ملی فلسطین از قاهره برگشتیم. لازم بود به سوریه سفر و با حافظ اسد دیدار کنیم و نتیجه را به اطلاع او برسانیم، زیرا این پروتکلی بود که رهبری مصر و سوریه به آن عادت کرده بودند. ترور کمال جنبلاط همزمان با جلسه شورای ملی یعنی چند روز قبل از سفر ما به دمشق اتفاق افتاد. ما آن دوره را به پاس قدردانی از ایشان «دوره شهید کمال جنبلاط» نامیدیم. وقتی به دیدار رئیس جمهوری حافظ اسد رفتیم، یاسر عرفات به او گفت که ما جلسه را «جلسه شهید کمال جنبلاط» نامیدیم. اسد سریع از عرفات پرسید:« ابوعمار» به نظرت چه کسی جنبلاط را کشت؟

عرفات در گفت‌وگو با حافظ اسد در جشن‌های بزرگداشت انقلاب لیبی در طرابلس در سال 1989 (AFP)

من و سایر اعضای کمیته اجرایی - رهبری ساف - در کنار رئیس جمهوری عرفات نشسته بودیم. من یکی از افرادی بودم که مضطرب منتظر پاسخ عرفات ماندم. عرفات به روش خودش، وقتی نمی‌تواند جواب بدهد و با موقعیتی بسیار پردرسر مواجه می‌شود، پاهایش به تکان خوردن می‌افتند و حرف‌ها را تکرار می‌کند. پس از مدتی به او گفت: جناب رئیس، چه کسی غیر از آنها؟ چه کسی؟ چه کسی؟ ترسیدم بگوید: جناب رئیس جمهوری خودت، اسد به او گفت: منظورت از آنها کیست «ابو عمار»؟ پاسخ داد: البته اسرائیل.کمی آرام شدم، اما اسد ادامه داد: «ابو عمار، چرا فکر می‌کنی اسرائیل است نه کس دیگری؟» به او گفت: «منطقه‌ای را که کمال جنبلاط در آنجا بود می‌شناسم. از سراشیبی می‌روید. در انتهای سرازیری مسیر انحرافی وجود دارد و سپس شروع به بالا رفتن می‌کنید. در مسیر انحرافی برای او کمین کردند، چه کسی جز اسرائیل می‌تواند این کار را انجام دهد؟

عرفات خواهان گسترش جنگ در لبنان نبود

یاسر عرفات متهم به تحریک کمال جنبلاط برای کشاندن جنگ به جبل شد، آیا این اتهام صحت دارد؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:« حقیقتاً به هیچ وجه». من معتقدم کمال جنبلاط می‌خواست که مقاومت فلسطین با همه نیروهایش جبهه را در جبل گسترش دهد، در واقع او کسی است که حتی ممکن است بر بسیج نیروهای حزب سوسیالیست (که آن را رهبری می‌کند) در منطقه جبل و منطقه مشرف به الکحاله، نظارت داشت و خواستار مشارکت «فتح »در این روند شد.
«فتح» شرکت نکرد و اگر هم شرکت داشت به صورت نمادین بود. کسی که با تمام قدرت شرکت کرد، تصور می‌کنم «جبهه دموکراتیک» بود و حدود بیست نفر از نیروهایش را از دست داد که ارتش لبنان با آنها مقابله کرد، نه فقط «کتائب» یا «القوات اللبنانیه» یا دیگران. یاسر عرفات از بالا رفتن از کوه غافلگیر شد. من مطمئنم آن طور که دیگران انتظار داشتند، این برنامه او نبود که از کوه بالا برود یا از سمت ضور الشعیر به بکفیا بپیوندد و سرازیر شود.
کسانی که به این سمت کشیده شدند، افسران گروه موسوم به «گروه ابوموسی و ابوخالد العمله» بودند. یاسر عرفات مخالفت کافی برای جلوگیری از دخالت آنها در این روند نشان نداد. اما این تصمیم در ابتدا توسط عرفات گرفته نشد. کمال جنبلاط مشتاق عملیات، بالا رفتن از کوه، شکستن کمر نیروهای کتائب و محاصره منطقه بود. صعود به کوه و منطقه عالیه برای کسی ممکن نبود مگر با تایید سوسیالیست‌ها.
یاسر عرفات نیز از حمله به شهر دامور لبنان حمایت نکرد. او تلاش برای بازگرداندن تماس یا به قول لبنانی‌ها طرف مقابل یعنی«کتائب»، کمیل شمعون و دیگران قطع نکرد. عرفات مایل بود با این ارتباطات «موی معاویه» را حفظ کند و نزدیکان خود مانند ابوحسن سلامه و ابوالزعیم را به ادامه این ارتباطات تشویق می‌کرد.

یاسر عرفات در زمان وقوع حمله به دامور و پس از ماجرای تل‌الزعتر، کسی بود که گروه‌ها و نیروهای خود را تحت فشار قرار داد تا موضوع به کشتار تبدیل نشود.
و بیش از آن، او بود که با شمعون ارتباط برقرار کرد تا به السعدیات بروند و از آنجا از طریق دریا منتقل شوند... در آنجا چند دیوانه بودند که شاید می‌خواستند مرتکب در حد قتل عام در کلیسای دامور شوند؛ چون افرادی بودند که به کلیسا پناه برده بودند، بنابر این کسانی را برای محافظت از کلیسا فرستاد. من مطمئن هستم که یاسر عرفات درگیر غلتیدن در یک جنگ کثیف از این نوع نبوده است.»

با محمود درویش و عرفات در شمال لبنان
یاسر عرفات که در سال 1982 بیروت را ترک کرد، در سال 1983 به طرابلس در شمال لبنان بازگشت تا با «عصیان» در «فتح» مقابله کند و عملا وارد درگیری با سوریه شود. چرا برگشت؟ ماجرای دیدار یاسر عبدربه و محمود درویش با یاسر عرفات در شمال چیست؟ عبدربه به یاد می‌آورد:« فرضیه سوری بعدها وجود داشت مبنی بر اینکه یاسر عرفات زیرک کسی بود که به طرابلس آمد تا سوری‌ها را به جنگ علیه خود بکشاند تا به ابوموسی، ابوخالد العمله و ابوصالح انگ بزند که حرکت آنها یک جنبش اصلاحی نبود، بلکه یک جنبش سازماندهی شده توسط سوریه است و او تا حد زیادی در این روند موفق بود. آیا واقعاً یاسر عرفات چنین نقشه‌ای در سر داشت؟ من این را از یاسر عرفات بعید نمی‌دانم، زیرا او می‌خواست که بازیگران واقعی روی صحنه بیایند بدون اینکه کسی بیاید و خود را با پوشش فلسطین استتار کند که به نام اصلاحات در «فتح» این اقدام را انجام دادند. البته در دوران محاصره او، من و محمود درویش رفتیم.
شاید محمود درویش بود که من را تحریک کرد نه اینکه من او را تحریک کردم. محمود درویش رابطه‌ای مبهم با یاسر عرفات داشت. او عرفات را دوست داشت و از او مطمئن بود، اما در عین حال مشکوک بود که گاهی دست به ماجراجویی‌های حساب نشده می‌زند و تصمیمات برگشت ناپذیری می‌گیرد. عرفاتی را ترجیح می‌داد که گاهی مردد است و کاری می‌کند و برعکس آن را تا بدون درگیری شدید در میان بماند. او بود که مرا تحریک کرد تا بروم و با «ابوعمار» دیدار کنم. با ماشین و فقط با راننده از راه حمص (سوریه) رفتیم. رفتیم و وارد طرابلس شدیم. قبل از طرابلس، به البداوی و آن مناطقی که یاسر عرفات در منطقه شمالی بود. در بازگشت از طریق بعلبک وارد شدیم. در آن زمان ورود به لبنان آسان بود.
وارد شدیم و او را در حال نظارت بر عملیات حفاری در کوه دیدیم و کوه تماماً گچی (سنگ آهکی) بود، تمام کوه سفید بود، حتی لباس‌هایش. خلاصه گفتم:« ابو عمار چطوری؟» گفت:« همانطور که می‌بینید در حال آماده شدن هستیم». پرسیدیم:« چرا سنگر و حفاری؟» ما جواب نهایی را از عرفات نگرفتیم. گفت:« اینها ترتیبات نظامی است که شما به آن کاری ندارید و از امور نظامی سر در نمی‌آورید.» با او نشستیم و خیال ما از او راحت شد. روحیه‌اش خوب بود. بعد از ظهر بود و گفت:« با من ناهار می‌خورید». محمود درویش در مورد غذا محتاط بود. ناهار یاسر عرفات دو قوطی ساردین و دو عدد گوجه فرنگی بود. نگاهی به چهره محمود درویش انداختم و او راحت نبود.
درویش خیلی کم مشارکت کرد. کمی نان خورد. پس از آن از او اجازه خروج خواستیم تا پیش از غروب آفتاب به شام (دمشق) برگردیم و از طریق بقاع برگشتیم».
آیا «جنگ اردوگاه‌ها» در لبنان بخشی از پاسخ به رفتار یاسر عرفات بود؟ عبدربه می‌گوید:« معلوم بود که جنبش (امل) توسط یک محرک سوری و با ترتیبات سوری آن را به راه انداخت. نتیجه گسترش نقش «فتح» در جنوب و تا حدودی در مناطق کوهستانی با همدستی ضمنی ولید جنبلاط بود که کمک‌های زیادی را عبور می‌داد و دست‌کم به یک اردوگاه «فتح» پناه داده بود برمی‌گشت، همانطور که من به یاد دارم، و حرکت آنها در تمام جهات در سراسر منطقه.
سوری‌ها این را می‌دانستند که «فتح» در جنوب در حال گسترش است، بنابراین به «امل» دستور دادند که این کار را انجام دهد و «امل» درگیر جنگی بی‌معنا و بیهوده شد. محاصره اردوگاه‌هایی مانند «شتیلا» یا سایر اردوگاه‌ها و بعداً پاسخ به آن با عملیات مغدوشه که آن هم به همان اندازه هولناک بود.

سنگدلی نسبت به عرفات در سوریه «ارثی است»

آیا این درست است که ژنرال حکمت الشهابی، رئیس ستاد ارتش سوریه در مورد یاسر عرفات بسیار تند بود؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:‌« به نظر می‌رسید این وضعیت در میان رهبری ارتش سوریه به ارث رسیده است. مصطفی طلاس از یاسر عرفات خوشش نمی‌آمد و گاهی در برخی از سخنرانی‌هایش به شدت فحاشی می‌کرد و با توهین‌های مبتذل به او توهین می‌کرد و حکمت الشهابی اصلاً تحمل نام عرفات را نداشت. او این کار را جلوی ما آشکارا می‌کرد.»
عبدربه درباره صبری البناء «ابو نضال» و شخصیت او می‌گوید: در دوره عراق که در بغداد بود با او آشنا شدم و بعد از آن دیگر او را ندیدم. او فردی بسیار خودشیفته، خود بزرگ بین و به شدت شکاک بود.

دائم به دور و بر نگاه می‌انداخت و سریع متهم می‌کرد. اگر نام کسی را جلوی او به زبان بیاوری، بلافاصله به تو می‌گوید: این جاسوس است. شاید او تحت تأثیر سنت‌های سیاسی عراق بوده، زیرا متهم شدن به جاسوسی در عراق مانند آب خوردن است. او باعث نمی‌شد احساس راحتی کنی، حتی اگر در مواقع دیگر، گویی در یک وضعیت اسکیزوفرنی واقعی قرار داشت، گاهی او را فردی آرام و خوشایند می‌بینی و در مدت کوتاهی به عکس آن تبدیل می‌شود.
ابونضال دستان خود را در خون فلسطینیان بسیاری شست. این زمانی بود که سوریه و فلسطین پس از جنگ اکتبر به هم نزدیک شدند، پس از آنکه پروژه صلحی وجود داشت و بعد از آنکه ما طرح ده ماده‌ای را اعلام کردیم، که اولین نطفه پروژه پذیرش کشور فلسطین در کرانه باختری و غزه بود. برای عراقی‌ها این زنگ خطر بود، بنابراین آنها شروع به کار علیه «ساف» و «فتح» کردند و به سیاست ترور متوسل شدند. در کویت سفیر را ترور کردند، در پاریس سفیر را در خیلی جاها ترور کردند.

قذافی و جذابیت عرفات
آیا تفاهم بین یاسر عرفات و معمر قذافی دشوار بود؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:« سخت و آسان.» قذافی از یاسر عرفات بسیار استقبال می‌کرد و با او دوستانه برخورد می‌کرد و یاسر عرفات جرأت داشت با او به زبانی سخن بگوید که حاوی تندی یا توبیخ باشد، تا جایی که او را «ای معمر» خطاب می‌کرد. جرأت نمی‌کرد این حرف‌ها را به صدام، حافظ اسد، سادات و یا هر کس دیگری بزند. مثلاً به او می‌گفت:« ای معمر کجا می‌روی؟ اشتباه می‌کنی.» آره. به او می‌گفت: اشتباه می‌کنی و گاهی از او انتقاد می‌کرد.
قذافی همه اینها را پذیرفت. زیرا «ابو عمار» خود را نه تنها از نظر سنی مسن‌تر، بلکه از نظر سابقه مبارزاتی بزرگ‌تر از قذافی می‌دانست. قذافی یک افسر جزء با درجه ستوان یا سروان بود... «ابو عمار» به قذافی درجه‌ای اهمیت نمی‌داد، زیرا قذافی در حمایت از «فتح» و «سازمان آزادیبخش» بسیار خساست به خرج می‌داد. او از سازمان حمایت نمی‌کرد، بلکه از گروه‌ها و جناح‌ها حمایت می‌کرد و حمایت ویژه از احمد جبرئیل که به قول مصری‌ها «با عقلش شیرینی می‌خورد». قذافی را به این توهم انداخت که او یک فرمانده نظامی عالی رتبه است.
عرفات در رابطه‌اش با قذافی تندمزاج بود. قذافی ناچار بود به او احترام بگذارد و با او با احترام رفتار کند. البته او بعداً «شورش» جناح «انتفاضه» در «فتح» علیه عرفات را تأمین مالی کرد. عرفات کاریزمایی داشت، در واقع، بسیار زیاد. کسانی بودند که طاقت نداشتند. مطمئنم. حافظ اسد طاقت نیاورد. احمد حسن البکر نیز نتوانست عرفات را تحمل کند. صدام ممکن است احساس رقابت با کسی نداشته باشد. زیرا او در درون خود متقاعد شده که از کودکی برتر از تمام بشریت است. قذافی هم حسادت می‌کرد. احساس می‌کنی که او کمی حسادت داشت، اما باید با یاسر عرفات با احترام رفتار می‌کرد.
آیا تعدادی از کودتاچیان عرب عقده جمال عبدالناصر داشتند؟ عبدربه می‌گوید: بله، اینها وجود دارند. در واقع، عبدالناصر کسی بود که دوران افسرانی را آغاز کرد که به نمادهای پوپولیستی در کشورهای خود و در سطح جهان عرب تبدیل شدند. همه آنها، حتی کسانی که انتقاد می‌کنند، حاوی بخشی از لفاظی عبدالناصر، واژگان عبدالناصر و فردگرایی عبدالناصر هستند. شاید عبدالناصر ویژگی‌های مثبت دیگری هم داشت، شاید تقلید از آنها برای کسی سخت باشد. اما عبدالناصر الگوی یک دیکتاتور نظامی عرب بود. و کپی‌ها، کپی‌های تحریف شده بودند. برای قذافی، عبدالناصر در اصل نماد پدری‌اش بود، اگر این گفته از نظر روانشناسی درست باشد. عبدالناصر او را در آغوش گرفت و تشویقش کرد و او را مهار کرد.

جمال عبدالناصر با عرفات، قذافی و ملک حسین در قاهره در سال 1970 (گتی)

غزه برای عرفات مقدس بود

عبدربه برای اولین بار در «نبرد کرامه» در سال 1968 در اردن با عرفات ملاقات کرد، نبردی که به «فتح» و عرفات مشروعیت بخشید. از او پرسیدم:« آیا امروز دلت برای یاسر عرفات تنگ شده است؟» عبد ربه پاسخ داد:« بدون شک. قطعاً. هرکسی یاسر عرفات را می‌شناخت، به درجات مختلف و تعدادشان محدود است، نقش او را از یاد نمی‌برد و به یاد می‌آورد که در این زمان چگونه رفتار می‌کرد. حتی اخیراً کسانی مدعی شدند اگر یاسر عرفات بود به مقدمه‌هایی که منجر به تجاوزات اخیر علیه غزه شد، اجازه نمی‌داد.
و اجازه نمی‌داد این تقسیم‌بندی که در جنبش فلسطین رخ داد، خروج «حماس» از بقیه احزاب و «ساف» و سپس جدایی غزه از کرانه باختری روی دهد. غزه برای یاسر عرفات مقدس بود و حتی اگر «حماس» صد کودتا می‌کرد، امکان نداشت غزه را ترک کند. او لزوماً به غزه حمله نمی‌کند، اما حاضر است در ازای پا گذاشتن دوباره به غزه، بهای آن را به «حماس» بپردازد.

از عبدربه پرسیدم، چگونه پس از حوادث خونین سال 1970 اردن را ترک کرد و گفت:« سال 1971 آن را ترک کردم؛ پس از اینکه ارتش اردن کنترل آن را به دست گرفت و در عَمّان به طور مخفی ماندیم. سپس به سمت جنگل‌های جرش و عجلون حرکت کردم، جایی که همه نیروهای مقاومت جمع شده بودند و بمباران شدند و بقیه ماجرا. سپس جلسه شورای ملی در ماه ژوئیه یا اوت تشکیل شد و از من و ابوجهاد (خلیل الوزیر) خواستند که جنگل‌های جرش و عجلون را ترک کرده و برای شرکت در شورای ملی تحت حمایت جهان عرب به قاهره برویم. و جنگل‌های جرش و عجلون وقتی که ما در قاهره بودیم پاکسازی شدند.



السودانی و المالکی... جنگ سرد و بیشتر از آن

محمد شیاع السودانی نخست‌وزیر عراق (AFP)
محمد شیاع السودانی نخست‌وزیر عراق (AFP)
TT

السودانی و المالکی... جنگ سرد و بیشتر از آن

محمد شیاع السودانی نخست‌وزیر عراق (AFP)
محمد شیاع السودانی نخست‌وزیر عراق (AFP)

جنگ سرد بین نوری المالکی و محمد شیاع السودانی در حال وقوع است. این دو به سرعت وارد فاز انتخابات بعدی می شوند. همانطور که سیاستمداران در «حزب الدعوه اسلامی» و «چارچوب هماهنگی» پیش بینی می‌کنند، در آنجا، درگیری با تلفات و آشکار خواهد بود. مگر اینکه معامله ای بین آنها اتفاق بیفتد.

سال آینده، عراقی ها قرار است نمایندگان خود را در پارلمان انتخاب کنند، اما نوری المالکی، نخست‌وزیر اسبق، تلاش می‌کند تا این کار زودتر انجام شود. در هر دو مورد، بازیگران درباره قانون جدید انتخاباتی که با متغیرها سازگار است مذاکره خواهند کرد و تلاش السودانی برای رقابت با بزرگان برجسته‌ترین متغیر در بازی است.

اگرچه بسیاری در امکان برگزاری انتخابات پیش از موعد تردید دارند، اما تکان‌دادن آن ممکن است کارت فشاری بر السودانی در شرایط جنگ نرم باشد، زیرا آنچه مهم‌تر از تاریخ انتخابات است، قانون جدید آن است.

المالکی سیاستمداری است که بیشترین اشتیاق به تهیه پیش‌نویس قانون دارد. نزدیکان او و افرادی که برای او در نوشتن فرمول‌بندی‌ها و پیشنهادها کار می‌کردند می‌گویند که این مرد بیشتر از آن‌که در فکر فرصت‌های شخصی‌اش در پارلمان آینده باشد، به فکر «تله انداختن» برای السودانی است که آرزوی یک دوره دوم را دارند.

المالکی، «پدر بنیان‌گذار»

المالکی خود را سازنده پادشاهان بدون تاج‌وتخت می‌داند. پادشاهان برای او کار می‌کنند و به پروژه‌ای خدمت می‌کنند که در سال ۲۰۰۶ آغاز شد، روزی که شرایط و سرنوشت او را به ریاست دولت رساند. در آن زمان او به‌عنوان یک جایگزین ناشناخته برای ابراهیم الجعفری که معادله ایران و آمریکا در عراق او را پس زد، بر سر کار آمد.

حامیان «چارچوب هماهنگی» تصویر المالکی را در جریان تظاهراتی در نزدیکی منطقه سبز در بغداد در ۱۲ اوت بالا می‌برند (EPA)

افرادی که در دو دهه گذشته با او کار کرده و مخالف او بوده‌اند، می‌گویند: «المالکی بیش از دیگران در هنرهای سیاسی آموخته است». مانور دادن و حرکت آرام بین قطب‌ها، برجسته‌ترین چیزی است که او در آن مهارت دارد، علاوه بر «سوگیری فرقه‌ای و سوء ظن شدید» او، که همه «شیعیان جاه طلب و ترسو» را به سوی خود جذب می کند.

المالکی حتی پس از خروج از دولت، پدرخوانده پروژه سیاسی شیعیان باقی ماند. از این نظر، به قول یکی از رهبران سابق حزب الدعوه، او «پدر مؤسس است و بقیه پسران و نوه‌ها هستند».

المالکی خود را «ناجی شیعیان عراق معاصر» معرفی کرد. آخرین باری که آنها گرد هم آمدند، زمانی بود که رهبر جنبش صدر، مقتدی صدر، پس از تلاش برای متحدشدن با سنی‌ها و کردها (۲۰۲۰) اقدام به کودتا علیه آنها کرد و آنها را از دولت اخراج کرد. بسیاری بر این باورند که نقش المالکی در «چارچوب هماهنگی» از زمان تشکیل دولت محمد شیاع السودانی، وجهه او را به‌عنوان حامی دولت عمیق شیعی تقویت کرده است. در ذهن المالکی، او تنها عمق آن است.

نخست‌وزیر اسبق از متحدانش انتظار دارد که از موقعیت تاریخی او و محدودیت‌های رهبری او فراتر نروند، اما چه اتفاقی می‌افتد که افرادی که المالکی آنها را رو کرده است، علیه اش شورش و پروژه سیاسی خود را ایجاد کنند؟ اگر السودانی تصمیم بگیرد برای دور دوم نامزد شود، چه؟

«پسر گمراه»

السودانی زمانی که نیروهای آمریکایی عراق را اشغال و رژیم صدام حسین را سرنگون کردند، یک مهندس کشاورزی بود که برای دولت در استان میسان (جنوب) کار می‌کرد. ازآنجاکه او یک کارمند عالی‌رتبه و فرزند یک خانواده شیعی مخالف است، به‌عنوان هماهنگ‌کننده بین اداره شهر و حاکم آمریکایی در بغداد برای انجام امور تجاری منصوب شد.

در سال‌های بعد، السودانی به مناصب دولتی بالاتر ارتقا یافت. واضح بود که این مرد در زندگی در میان نهادهای دولتی مهارت داشت و می‌توانست در برابر فراز و نشیب‌های آن‌ها مقاومت کند. سیاستمداران وفادار به وی، او را یک «رهبری» باتجربه توصیف می‌کنند.

به نظر می‌رسد المالکی احساس می‌کرد که السودانی «نفر مناسب وی» است. در دولت‌های بعدی به یک ستون ثابت تبدیل شد. وزیر حقوق بشر، تجارت، کار و صنعت در ۳ دولت. این مرد از رده دوم یا پایین‌تر بود، اما در طول سال‌ها در نمای عمومی پروژه شیعه جاافتاده بود.

در سال ۲۰۱۹، صدها هزار جوان شیعه علیه دولت تظاهرات کردند. السودانی از کشتی حزب الدعوه پرید و سوار قایق کوچکی شد. او حزب نهضت الفراتین را تأسیس کرد و می خواست وارد باشگاه بزرگان شیعی شود. دو سال بعد در یک معامله دشوار به‌عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد.

در اکتبر ۲۰۲۲، السودانی با کاغذی در دست وارد خانه هادی العامری شد که در آن تعهداتی را که از حامیان دولت در «چارچوب هماهنگی» درخواست کرده بود، یادداشت کرد. المالکی و قیس الخزعلی، رهبر جنبش عصائب اهل الحق، در ازای آن، تعهداتی را تهیه کرده بودند که «السودانی تا زمانی که او در سمت خود باقی بماند، آن را اجرا خواهد کرد».

محتوای یادداشتی که به السودانی تحویل داده شد منعکس‌کننده «ذهن المالکی» بود که بعداً در سخنرانی «چارچوب‌سازان» منتشر شد مبنی بر این که «به یک مهندس کشاورزی وظایف نخست‌وزیری واگذار شد».

السودانی می خواستند بیشتر از اینها و بزرگ‌تر شوند. او کار خود را در دولت بی‌سروصدا آغاز کرد، زیرا اولین روزهای این دوره به حذف میراث سلفش مصطفی الکاظمی اختصاص داشت. حداقل «دستورالعمل‌هایی» که از «چارچوب» می‌آید، بر آن تأکید داشت.

جاه‌طلبی‌های السودانی

بعدها، السودانی نگاهی جدی به جاه‌طلبی‌های خود نشان داد. او پس از تأمین بودجه سه‌جانبه با سقف مالی بی‌سابقه، خود و تعدادی از وزرایش را به‌گونه‌ای معرفی کرد که می‌خواهد بر خدمات و توسعه تمرکز کند.

در مورد «چارچوب هماهنگی»، هیچ خطر سیاسی از سوی دولتی که خدمات ارائه می‌کند، وجود ندارد، بلکه آن‌طور که سیاستمداران شیعه می‌گویند، «این هیچ معنایی در ایجاد وزنه‌های سیاسی ندارد». آنها این را به‌عنوان «خدمات عکسی برای منافع خود» می‌دانستند، درحالی‌که «چشم باز»ی بر روی جاه‌طلبی‌های السودانی داشتند.

«السودانی منفجر شد.» سیاستمداران می‌گویند که پس از دو سال حکومت، او اکنون حدود ۵۰ نماینده را کنترل می‌کند که «عملاً» از «چارچوب هماهنگی» جدا شده‌اند و اشاره ضمنی می‌کند که «هر نماینده سابقی یک شریک بالقوه» در بلوک جدید السودانی در پارلمان بعدی است.

ضربه دردناک به چارچوب و المالکی - همان‌طور که السودانی امیدوار است - اتحاد او با سه فرماندار قدرتمند اسعد العیدانی در بصره، محمد المیاحی در کوت و نصیف الخطابی در کربلا بوده است. همه آنها شورشیان علیه «چارچوب هماهنگی» هستند.

«الشرق الاوسط» با رهبران شیعی که مشغول ارزیابی وزن عددی بازیگران بودند صحبت کرد. آنها وزن السودانی را حدود ۶۰ نماینده عنوان کردند و برخی دیگر به بیش از این عدد خوش‌بین هستند.

«واریزی در حساب» المالکی

المالکی راه السودانی را مسدود خواهد کرد. در مارس گذشته، او برای توضیح سرنوشت السودانی مثالی از خود آورد. او در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: «من در انتخابات ۲۰۱۴ میلادی ۱۰۳ کرسی به دست آوردم، چون اجماع سیاسی اتفاق نیفتاد، پس اگر کسی اکنون ۶۰ کرسی بگیرد، چه معنایی دارد؟ اعداد به‌تنهایی کافی نیستند».

با بازگشت به آن تاریخ، المالکی پیش‌ازاین برنده بود و چون نتوانست اجماع شیعیان و کردها را به دست آورد، مجبور شد حیدر العبادی را به‌عنوان جانشین از صفوف الدعوه رو کند. از «ردیف دوم»، با چهره‌ای نرم، درست مثل السودانی الان. با این تفاوت که العبادی با وجود تحمل سختی‌های جنگ با داعش و بودجه تقریباً خالی، به صفوف چارچوب بازگشت و به جز موارد نادر، بیش از آن ریسک نکرد.

چرا المالکی اصرار دارد که پیچ‌ها را بر نخست‌وزیر فعلی سفت کند؟ رهبر ائتلاف «دولت قانون» معتقد است که «قابل‌قبول نیست شخصی که متعلق به شماست از حساب شرکتی که شما مالک آن هستید پول برداشت کند». به همین سادگی، یک سیاستمدار آگاه این استعاره را برای توضیح نحوه تفکر المالکی در حال حاضر ارائه می‌دهد.

عکسی از ویدئویی که نشان می‌دهد مردم عصبانی عکس المالکی را از یکی از مقرهای حزب الدعوه در جنوب عراق پایین می‌آورند

المالکی معتقد است که السودانی با استفاده از ابزار دولت عمیق، دست خود را به‌سوی مخاطبان شخصی خود دراز می‌کند و ائتلاف‌های جدیدی خارج از معادله، خارج از مهم‌ترین اتحاد عراق ایجاد می‌کند و سرمایه سیاسی او را «اختلاس» می‌کند.

وقتی المالکی این تغییرات را مشاهده می‌کند، به یاد می‌آورد که «السودانی را او ساخت و اوست که باید او را به رژیم بازگرداند». در واقع او به آن اعتقاد دارد.

بااین‌حال، المالکی نمی‌تواند در حال حاضر وارد یک نبرد آشکار با السودانی شود. در بند سنت‌های جنبش راست شیعی در عراق و ضرورت‌های رشد و شکوفایی آن قرار گرفته است و نخست‌وزیر دیگر همان کسی نیست که با برگ یادداشت «حقوق و تکلیف» وارد خانه العامری شده است. این به مرکزی برای اجماع ایران و آمریکا تبدیل شده است و این بهترین نقشی است که یک نخست‌وزیر باید در عراق ایفا کند. آیا المالکی در دوره اول نخست‌وزیری‌اش این‌طور نبود؟

کاری که المالکی اکنون می‌تواند برای به دام انداختن رفیق سابق خود؛ السودانی انجام دهد - در درازمدت - پیش‌نویس قانون جدید انتخابات است که نخست‌وزیر را از هر گونه اختیار، صلاحیت و توانایی برای استفاده از منابع قدرت در انتخابات سلب می‌کند.

این چیزی است که او می‌گوید و چیزی که او می‌خواهد این است که فرصتی را که مثلاً المالکی در سال ۲۰۱۰ از آن برخوردار بود، از السودانی بگیرد.

منابع می‌گویند که کارشناسان انتخابات دو ماه است که با المالکی برای تهیه پیش‌نویس قانون جدید انتخابات همکاری می‌کنند. به‌ویژه پس از حضور بازیگران اهل‌سنت و کرد، اکنون به مرحله پیشرفته‌ای رسیده است.

اما آنچه قابل‌توجه است این است که المالکی آماده است قانونی پیش‌نویس کند که هیچ شانسی برای برنده‌شدنش ایجاد نکند، بلکه شکست السودانی را تداوم بخشد.

در کوتاه‌مدت، المالکی همچنین در تلاش است تا متحدان السودانی را شکار کرده و آنها را به دام بیندازد. تصمیم‌گیرندگان در چارچوب هماهنگی می‌گویند زمانی که السودانی به انتخابات بعدی برسد، اگر یکی از سه فرماندار قدرتمند را حفظ کند، خوش‌شانس خواهد بود.

یک سیاستمدار عراقی می‌گوید: «المالکی آنها را سرنگون خواهد کرد».

السودانی گزینه آسانی نیست

نخست‌وزیر می‌داند که شیعیان در انتخابات آتی با پویایی جدیدی مواجه خواهند شد که در آن فرمول «چارچوب هماهنگی» ممکن است به انشعاب یا انتقال به مراکز ثقل جدید ختم شود. بخشی از برنامه السودانی قرارگرفتن در رأس یکی از آنهاست.

السودانی می‌تواند قانون جدید انتخابات را مسدود کرده و تلاش‌های حزب الدعوه را خنثی کند. نزدیکان او می‌گویند: «نخست‌وزیر با سنی‌ها و کردها گفت‌وگوهای دشواری خواهد داشت». حل‌وفصل‌های زیادی وجود دارد که ممکن است آنها را متقاعد کند که آشپزخانه المالکی را ترک کنند.

اگرچه حفظ متحدان در عراق تضمین نشده است، اما السودانی برای حفظ آنها تلاش خواهد کرد، درحالی‌که برای جلب نامزدهای سخت‌گیر شیعه، به‌ویژه محافظه‌کاران و ارتش تلاش می‌کند.

یکی از رهبران شیعه که معتقد است السودانی این‌طور نیست، می‌گوید: «السودانی از المالکی یاد می‌گیرد» و بخشی از آشفتگی در چارچوب هماهنگی «تکبر بنیان‌گذاران و دلخوری آنها از جسارت تازه‌کاران است». یکی از رهبران شیعه که معتقد است السودانی تنها شورشی نیست و می‌گوید: الخزعلی نیز در تلاش برای عبور از المالکی همین مسیر را هموار می‌کند.

او می‌گوید درحالی‌که با فضای جنگ سرد با المالکی آشناست و به نفع السودانی متمایل است، السودانی خود را «شریکی قابل‌اعتماد برای بازیگران اصلی منطقه از جمله ایران» معرفی می‌کند.

السودانی «در مسیر مشارکت‌های امیدوارکننده مرتبط با توافقات آتش‌بس و شکل جدیدی برای خاورمیانه ایستاده است که اساس آن حفظ حداقل سطح ثبات در عراق است».

«چوبه‌های دار» انتخابات

در آخرین سال عمر دولت، جنگ نرم به شکل داغ‌تری تغییر خواهد کرد. بسیاری تردید دارند که ناآرامی‌های اخیر در عراق به دلیل «مسائل فساد و دخالت کارکنان دولت در پرونده‌های مشکوک» صرفاً یک آماده‌سازی برای آنچه اتفاق خواهد افتاد باشد.

المالکی و السودانی درگیری‌های محدودی را تجربه کرده‌اند. السودانی در راندهای محدود عالی بود، اما رهبر «دولت قانون» از او امتیاز کسب کرد.

یک سیاستمدار کُرد مثالی از این موضوع می‌آورد: «در ماه‌های گذشته، السودانی با حمایت از تفاهم با برندگان در انتخابات محلی تلاش کرد تا در دولت‌های محلی در دیالی و کرکوک نفوذ کند، اما المالکی باتجربه، در راند اول مقام استانداری را به دست آورد و در راند دوم اجماع السودانی را به هم زد».

یک سیاستمدار سنی که در مذاکرات محرمانه برای اصلاح قانون انتخابات شرکت می‌کند، می‌گوید: «از این به بعد، برپایی چوبه‌های دار انتخاباتی آغاز می‌شود» و پیش‌بینی می‌کند نقشه جدیدی برای شیعیان طراحی شود که نیروهای سنی و کرد را تحت‌تأثیر قرار دهد.

بااین‌حال، آنچه سیاستمداران شیعه در مورد جنگ نرم السودانی و المالکی به بیرون درز کردند و تلاش‌هایی که در شرف رسیدن به مرحله «شکستن استخوان‌ها» است، نگرانی جنبش راست‌گرای شیعه را در مورد آینده خود پس از دو سال فخرفروشی و نفوذ آشکار می‌کند.

المالکی بدش نمی‌آید که یک بلوک کوچک به رهبری السودانی در پارلمان آینده وجود داشته باشد.

یکی از رهبران چارچوب می‌گوید: مدل عمار الحکیم، هادی العامری و دیگران که حول ده کرسی می‌چرخند، اشکالی ندارد، زیرا نبرد اکنون به «بازی اعداد» مربوط می‌شود و همه چیز در اطراف تعریف و اندازه آنها برای جلوگیری از نقشه «غافلگیری» می‌چرخد.

«قدرت اعداد غالب است»، زیرا اعتقاد رایج شیعیان بیان می‌کند که عوامل کلاسیک تأثیرگذاری در صحنه انتخابات مانند مرجعیت دینی و آمریکایی‌ها از بین رفته است، «ایران نیز ترجیح می‌دهد در آخرین لحظه، پس از صبر و احتیاط شدید در انتخابات مداخله کند».

اما رهبران شیعه پایان این جنگ سرد را چگونه تصور می‌کنند؟ بسیاری از مردم در مورد سه گزینه صحبت می‌کنند: یا السودانی مقاومت می‌کنند یا با المالکی زیر نظر شخص ثالث معامله می‌کند یا یکی از آنها با تحمل ضربات شدید سیاسی از گردونه خارج می‌شود.