توافق حشد الشعبی با ترکیه علیه «برادران خونی».. «موافقت» بدون ضمانت ایران

"الشرق الاوسط" جزئیات طرح حذف حزب کارگران کردستان را افشا کرد 

سرباز عراقی در شهر سنجار که ۳ سال بعد از پس گرفتن آن از «داعش» همچنان ویرانه است (آسوشیتد پرس)
سرباز عراقی در شهر سنجار که ۳ سال بعد از پس گرفتن آن از «داعش» همچنان ویرانه است (آسوشیتد پرس)
TT

توافق حشد الشعبی با ترکیه علیه «برادران خونی».. «موافقت» بدون ضمانت ایران

سرباز عراقی در شهر سنجار که ۳ سال بعد از پس گرفتن آن از «داعش» همچنان ویرانه است (آسوشیتد پرس)
سرباز عراقی در شهر سنجار که ۳ سال بعد از پس گرفتن آن از «داعش» همچنان ویرانه است (آسوشیتد پرس)

«حشد الشعبی» وارد یک معامله محوری بین بغداد و آنکارا شده است، ایران نیز در مرکز این توافق جای گرفته است. منابع عراقی و ترکیه ای می گویند که توافق اخیر بین عراق و ترکیه صرفا اقدام نظامی علیه حزب کارگران کردستان (پ ک ک) نیست بلکه اصل توافق درباره اقدامات بنیادین در خصوص وضع خاورمیانه در فردای جنگ غزه است.
یک مقام ترکیه ای در گفت‌وگو با «الشرق الاوسط» بخشی از «برنامه آنکارا» را توضیح داد و گفت «این طرح در قالب آماده سازی برای تحولات فردای جنگ در غزه است و ترکیه در نظر دارد تنش صفر را با کشورهای منطقه به خصوص عراق در پیش بگیرد».
تهران در جریان این تحولات قرار دارد و به همین دلیل بحث حضور «حشد الشعبی» در برنامه ترکیه برای مقابله حزب ممنوعه «پ ک ک» در شهر سنجار (شمال غرب) مطرح شد اما عناصر مسلح «پ ک ک» و گروه های شیعی به عنوان «برادران خونی» ممکن است همه این برنامه جدید ترکیه را برهم بزنند.
اطلاعاتی که از منابع عراقی به دست «الشرق الاوسط» رسیده با اظهارات وزیر خارجه ترکیه انطباق دارد. وزیر خارجه ترکیه هفته گذشته در گفت‌وگو با «سی ان ان ترک» گفت «ترکیه و یک نهاد رسمی که دولت عراق آن را تامین مالی می کند درباره سنجار به تفاهم رسیدند».
به نظر می رسد که ترکیه این‌دفعه بار سیاسی و نظامی سنگینی روی دوش عراق انداخته تا با برقراری مناسبات جامع تر، از دست تنش ادامه دار در مرزهای جنوبی اش راحت شود، اما موفقیت این معامله به دلیل گروکشی های داخلی در بغداد و نفوذ فزاینده حزب «کارگران کردستان» در سنجار تضمین شده نیست.

منابع عراقی معتقدند که «این تحرک فراگیر ترکیه» بخشی از تدارکات کشورهای منطقه برای جمع و جور کردن خاورمیانه پس از جنگ غزه است که «از میان برداشتن کانون های تنش امنیتی» را شامل می شود.

آنچه گذشت

هاکان فیدان وزیر خارجه ترکیه و فواد حسین همتای عراقی اش و چند تن از مقامات امنیتی از جمله فالح الفیاض و قاسم الاعرجی رئیس سرویس امنیت ملی ۱۳ مارس در بغداد دیدار کردند.

دولت عراق پس از این دیدار در بیانیه ای گفت «حضور حزب کارگران کردستان در خاک عراق از نظر دولت عراق خلاف قانون است». این اظهارات رضایت طرف ترک را به دنبال داشت. حلقه های امنیتی ترکیه از طرح احداث «منطقه حائل» تا عمق ۴۰ کیلومتر برای نابودی «پ ک ک» خبر دادند که از سلیمانیه (شمال) تا سنجار و از آنجا تا مرزهای سوریه کشیده می شود.
یاشار گولر وزیر دفاع ترکیه عصر آن روز سوار هواپیمای به مقصد آنکارا نشد و شب را در پایگاه لشکر سه پیاده نظام ترکیه در استان حکاری سپری کرد. روز بعد سیگنال هایی از آنکارا رسید که نشان می داد ترکیه یک برنامه کامل در سر دارد.

دو عضو «یگان های مقاومت سنجار» در حال کار گذاشتن بمب کنار جاده ای در مسیر پیکارجویان «داعش» نزدیک روستای ام الذیبان (آرشیو- رویترز)

ساعت صفر ترکیه

دو منبع در بغداد و اربیل گفتند که نهادهای عراقی همواره به آنکارا می گفتند که «در مبارزه با حزب کارگران کردستان رویکرد بردباری در پیش گرفته اند» و این رویکرد جواب نداد. اما گویا ترکیه در نهایت به این نتیجه رسیده که باید کار را یکسره کرد.
منابع عراقی به «الشرق الاوسط» گفتند محورهای اصلی این برنامه ترکیه قبل از سفر هاکان به بغداد به دولت عراق ابلاغ شد که گویا ایران هم به وضع جدیدی که در ارتباط با حزب «کارگران کردستان» برقرار خواهد شد چراغ سبز نشان داده است.
گفت‌وگوهای رسمی که آغاز شد «همه چیز حتی ساعت صفر آماده بود». یک مقام عراقی گفت «نکته جدید این است که این اولین باری است که دو کشور بر سر چنین برنامه ای توافق کرده اند و (حشد الشعبی) هم نقش پشتیبان در برخی بخش ها را ایفا خواهد کرد».
البته هنوز مشخص نیست که چرا ایران به برنامه از میان برداشتن حزب «کارگران کردستان» در عراق چراغ سبز نشان داده و اصولا این برنامه چطور انجام خواهد شد چرا که عناصر مسلح «پ ک ک» و شبه نظامیان وابسته به ایران از ۲۰۱۶ به این سو به موازات یکدیگر در یک مسیر استراتژیک مهم برای ایران که دمشق و بیروت را متصل می کند فعالیت می کنند.

منابع عراقی می گویند «یکی از بخش های معامله این است ترکیه نقش واسطه بین آمریکایی ها و ایران دارد تا فتیله را در عراق پایین بکشند و ایران با ضمانت ترکیه نقش پررنگ تری در داد و ستد منطقه ای خواهد داشت و بغداد نیز با کمک ترکیه بحران های پیچیده ای مثل صادرات نفت و ناکارآمدی در اقلیم کردستان و کرکوک را پشت سر می گذارد و سهم بیشتری در توسعه تجاری فرامرزی ایفا می کند. این معامله چندین قرارداد و توافق را یکجا جمع کرده است».

ترکیه در فردای جنگ غزه

یک دیپلمات عراقی درباره بخش سیاسی این توافق پس از جنگ غزه می گوید «آنها دارند در همه سطوح خود را برای تحولات پیش بینی شده فردای جنگ غزه آماده می کنند». یک مشاور ترکیه ای در گفتگو با «الشرق الاوسط» گفت «آنکارا برنامه ای تنظیم کرده که بنود گوناگونی دارد و شامل غزه و کشورهای منطقه در فردای جنگ می شود».
این مقام ترکیه ای که نخواست نامش منتشر شود توضیح داد «وزارت خارجه و دستگاه های امنیتی ترکیه حدود پنج ماه پیش برنامه ای تهیه کردند و در آن گزینه های آنکارا درباره پیامدهای جنگ غزه و چگونگی کنار آمدن با تحولات پیش بینی شده در فردای جنگ مطرح شده است». او افزود عراق و سوریه «در این برنامه جای دارند».
اثیل النجیفی سیاستمدار سنی و استاندار سابق نینوا واقع در شمال عراق در این باره به «الشرق الاوسط» گفت «همه کشورهای منطقه به این نتیجه رسیدند که وضع منطقه پس و پیش از جنگ غزه تفاوت دارد و استراتژی قدرت های بزرگ در خاورمیانه دستخوش تغییر و تحول خواهد شد».
النجیفی افزود «اقدامات پیشدستانه برای کنار آمدن با این تحولات ضروری به نظر می رسد که شامل آمادگی برای ایفای نقش پررنگ تر در آینده نزدیک می شود و یا اینکه آمادگی برای جلوگیری از هر گونه طرح و برنامه ای که امنیت ملی این کشورها را تهدید خواهد کرد». او خاطر نشان کرد «ترکیه بیشتر از کشورهای دیگر منطقه به فکر محاسبات استراتژیک برای تامین منافع خود است».
با این حال یک دیپلمات ترک گفت «عملیات نظامی ترکیه در عراق به وضع غزه ربط ندارد و احتمالا در ماه ژوئن آغاز می شود».
بناست که رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه پس از ماه رمضان اواخر ماه آوریل به عراق سفر کند و یک موافقتنامه برای احداث مرکز عملیات مشترک و منطقه حائل امضا می کند. منابع ترکیه ای می گویند «ساعت صفر پس از بازگشت اردوغان به ترکیه آغاز فرا می رسد».
یک سیاستمدار عراقی وابسته به ائتلاف «چارچوب هماهنگی» معتقد است آنکارا می خواهد از مناطق تحت نفوذ «پ ک ک» «منطقه ای برای همکاری بی دردسر» بسازد و ترک ها «می خواهند بازیگران منطقه ای درگیر این مساله تا قبل از فردای جنگ غزه تنش زدایی کنند».
چرا ترکیه حالا این بار سنگین را به دوش عراق انداخته است؟ شاید اظهارات این سیاستمدار عراقی جواب این سوال باشد. النجیفی معتقد است «ترکیه با توجه به فضای ملتهب در منطقه می خواهد تنش و درگیری به خاک این کشور کشیده نشود و به همین دلیل از عراق و سوریه خواسته تا اقدامات مستقیم و قاطعی در برابر حزب کارگران کردستان اتخاذ کنند تا پ ک ک بحران ساز نشود».
این اظهارات و اطلاعات با گفته های برخی منابع عراقی درباره دیدگاه تهران انطباق دارد که گویا ایران به ترکیه چراغ سبز داده که برنامه اش را در عراق پیش ببرد. یک سیاستمدار عراقی می گوید بغداد هم جواب این موافقت ایران را با کشیدن پای «حشد شعبی» به گفتگوها و رایزنی های رسمی بین ترکیه و عراق داد اما سه کشور همچنان درباره بخش رویارویی نظامی با «پ ک ک» در سنجار در حال گفتگو هستند.
طبق برنامه ترکیه ارتش ترکیه دست به عملیات نظامی گسترده در مناطق کوهستانی اقلیم کردستان خواهد زد و عراق در این عملیات حمایت اطلاعاتی و نقشه و داده های لازم را در اختیار ترکیه می گذارد و مرزها را کنترل می کند.
سلیمانیه و سنجار در دو سمت منطقه حائل ترکیه واقع شده اند و مناطقی از آن تحت نفوذ ایران است و بدین دلیل آنکارا باید تدابیر سیاسی و امنیتی متفاوتی در این مناطق اجرا کند.
یک منبع کرد به «الشرق الاوسط» گفت «ترکیه در نظر دارد حزب کارگران کردستان در سلیمانیه را از طریق ایجاد مناسبات جدید با بافل طالبانی رهبر اتحادیه میهنی کردستان تصفیه و زمینه های همکاری با او برقرار و مشکل با حزب دموکرات در اربیل را حل و فصل کند».
اثیل النجیفی می گوید رهبران «اتحادیه میهنی کردستان» از جمله بافل طالبانی نمی توانند جلوی بند و بست و معاملات کشورهای اصلی در منطقه را بگیرند و این توافق بی گمان با چراغ سبز ایران و حمایت عراق و ترکیه و نیز حکومت اقلیم کردستان اجرا خواهد شد.

گره کار در سنجار

حالا ممکن است که معامله با یکی از طرف های کرد مخالف ترکیه با تفاهم ایران جوش بخورد اما وضع سنجار پیچیده تر این حرف هاست. برنامه ترکیه این است که «حشد شعبی» مسئولیت سنجار را به عهده بگیرد.
اثیل النجیفی در گفتگو با «الشرق الاوسط» گفت «گروه های نظامی شیعه صرفا در سنجار نفوذ دارند و تاثیری در بقیه بخش ها ندارد. دستکم مرحله اول عملیات نظامی زمینی در سنجار نخواهد بود و ترکیه انتظار دارد که حکومت اقلیم کردستان و با موافقت حکومت فدرال همکاری بیشتری داشته باشد.

سنجار یک شهرستان مرزی بین ترکیه و سوریه و عمدتا ایزدی نشین است و گروه های مسلح متعددی در منطقه مستقر هستند و به قول یک مقام بومی سنجار «حتی ارتش عراق در سنجار مثل یک گروه شبه نظامی رفتار می کند».
این مقام محلی در سنجار افزود «وضع سنجار مثل وضع بیروت در روزهای جنگ داخلی شده است.. مناطق درگیری بین طرفین نزدیک به هم هستند.. دست همه گروه های مسلح وابسته به بازیگران منطقه ای و محلی روی ماشه است».

یکی از اعضای ارشد وابسته به یکی از گروه های مسلح شیعه می گوید ائتلاف علنی میان «حشد شعبی» و حزب «کارگران کردستان» رو به رشد است و این دو مجموعه پس از دوران نبرد با داعش «برادران خونی» شده اند.

Facts

توافق عادی سازی روابط در سنجار ۲۰۲۰

  • مسئولیت برقراری امنیت فقط و فقط با پلیس محلی و دستگاه امنیت ملی و اطلاعات است.
  • جمع کردن همه گروه های مسلح غير بومی.
  • انتخاب ۲۵۰۰ نفر در سازمان دستگاه امنیت داخلی سنجار.
  • پایان حضور «حزب کارگران کردستان» در سنجار و اطراف آن.
  • کمیته مشترک بازسازی با حضور نمایندگانی از حکومت بغداد و اربیل.

«برداران خونی» کار همدیگر را یکسره می کنند

البته هنوز مشخص نیست که «حشد شعبی» چطور می خواهد عناصر مسلح حزب «کارگران کردستان» را تصفیه کنند چرا که این دو گروه در چندین سال گذشته همواره همرزم بودند.
اطلاعات ضد و نقیضی درباره ماهیت این اتحاد و ائتلاف وجود دارد. دو نفر از رهبران دو گروه شیعی به «الشرق الاوسط»‌ گفتند «دو طرف خدمات متقابل دارند. حشد شعبی اماکن امن و بی خطر برای برخی از رهبران حزب «کارگران کردستان» در سنجار و تل کیف و دشت نینوا و مرکز موصل فراهم می کند و حزب «کارگران کردستان» خدمات لجستیک و نظامی به حشد شعبی می دهد».
با این حال ۳ منبع میدانی که یکی از آنها رهبر یکی از گروه های شیعی با نفوذ در بغداد است گفتند «این ائتلاف صرفا در همین حد است چرا که تصمیم ائتلاف بین حشد شعبی و «کارگران کردستان» از سوی ایران گرفته شده است».

سربازان عراقی روی کامیونی در یکی از پایگاه های واقع در سنجار ۳ مه ۲۰۲۲ پس از حمله ارتش عراق به «یگان های مقاومت سنجار» که در ترکیه ممنوع هستند (آسوشیتد پرس)

این منابع افزودند ««حزب کارگران کردستان» از نفوذ و اقتدار بسیاری برخوردار است و هیچ یک از دستگاه های امنیتی عراق تصور دقیقی درباره قدرت و توان نظامی و تسلیحاتی این حزب کرد ندارد.. حتی ارتش عراق در دو رویارویی مسلحانه با عناصر «پ ک ک» در سنجار در دوران نخست وزیر سابق مصطفی الکاظمی شکست خورد».
این منابع یادآور شدند «عناصر مسلح حزب کارگران کردستان در چندین سال گذشته شبکه تونلی پیچیده در سنجار به خصوص در مناطق کوهستانی ایجاد کردند». خبرنگاران محلی در سنجار به «الشرق الاوسط» گفتند که آنها کامیون های فراوان حامل کارگران حفاری را دیده اند که از میدان های سنجار به سمت سایت های حفاری تونل ها اعزام شدند.
«الشرق الاوسط» درباره این تونل ها پرسش هایی با مقام های محلی در سنجار و عناصر گروه های مسلح شیعه مطرح کرد اما آنها از اظهار نظر در این باره خودداری کردند.

«نیروی کارکشته»

یک سیاستمدار برجسته در استان نینوا در شمال گفت «حزب کارگران کردستان نیروهای مجرب و کارکشته در بخش های گوناگون مثل استقرار و اعزام و کنترل» هستند. بنابراین مشخص نیست که حشد شعبی چگونه می خواهد کار «پ ک ک» را یکسره کنند و یا به ترکیه برای تصفیه آنها کمک کند.
محما خليل فرماندار سابق سنجار معتقد است «یک راه حل وجود دارد. باید همه عناصر مسلح بیگانه را بدون استثناء بیرون راند و اداره امور امنیتی را به دست ساکنان سنجار سپرد». او به توافقی که دو سال پیش درباره عادی سازی روابط در سنجار امضا شد اشاره کرد.



جمال مصطفی: در زندان از اعدام رئیس‌جمهوری و انتقال جسدش برای انتقام‌جویی مطلع شدیم  

جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین
جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین
TT

جمال مصطفی: در زندان از اعدام رئیس‌جمهوری و انتقال جسدش برای انتقام‌جویی مطلع شدیم  

جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین
جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین

ساده نیست داماد رئیس‌جمهوری صدام حسین، دبیر دوم او، عضو قبیله‌اش و نماینده او نزد عشایر باشی، به عشایر بروی تا آنها را برای دفاع از بغداد جمع‌آوری کنی، اما وقتی بازگردی، متوجه شوی بغداد سقوط کرده است. آمریکایی‌ها تصویرت را در لیست بزرگ‌ترین افراد تحت تعقیب روی کارت‌های بازی قرار داده‌اند. به سوریه پناه ببری، اما از پذیرش تو خودداری کنند. بازگردی و کسی با انگیزه دلار به تو خیانت کند و سرانجام در زندان بیفتی.
ساده نیست در سلول انفرادی زندگی کنی، از دنیا جدا شده باشی، دوربین حرکاتت را ثبت کند و دستگاه ضبط، نفس‌هایت را بشمارد تا هر کلمه‌ای را ضبط کند. در حالی که در انزوا هستی، متهم شوی که مقاومت را هدایت می‌کنی و خودروهای بمب‌گذاری شده ارسال می‌کنی. در زندان خبر دردناکی به تو برسد؛ این‌که «رهبر مقاومت» صدام حسین به دست نیروهای آمریکایی افتاده است. او را در زندان ببینی و روزی به دادگاه دجیل فراخوانده شوی و در قفس اتهام، کسی را ببینی که روزی ارباب کشور و سرنوشت‌ها بود.
بعدها بفهمی که «جناب رئیس» سحرگاه عید اعدام شد و جسدش مقابل خانه نخست‌وزیر نوری المالکی، که مشغول جشن عروسی پسرش بود، انداخته شد. در نماز غایب برای او شرکت کنی، همراه اعضای رهبری همچون طه یاسین رمضان، دایی‌ات علی حسن المجید که به ناحق «علی شیمیایی» نامیده شد، برزان التکریتی و عبد حمود. و عجیب‌تر از همه، حضور طارق عزیز مسیحی در این نماز غایب باشد.
ساده نیست قاضی در سال ۲۰۱۱ به تو به صورت محرمانه بگوید که هیچ دلیلی برای محاکمه‌ات وجود ندارد و می‌تواند در ازای مبلغی قابل توجه به دلار، آزادی‌ات را تضمین کند. تو پیشنهاد کنی که زمینی که از جد چهارمت به ارث برده‌ای بفروشی چون دلارهای مورد نظر او را نداری، اما قاضی این پیشنهاد را رد کند و تو را مدت بیشتری نزدیک به یک دهه در زندان نگه دارند، تا این‌که به دلیل کمبود شواهد آزاد شوی.

خانواده صدام که حلا در سمت چپش دیده می‌شود( ا. اف. پ)

چندی پیش، تصویری قدیمی از رئیس‌جمهوری فقید صدام حسین با خانواده کاملش دیدم. در این تصویر صدام، همسرش ساجده، دو پسرش عدی و قصی و دخترانش رغد، رنا و حلا به همراه همسرانشان دیده می‌شدند: حسین کامل المجید، صدام کامل المجید و جمال مصطفی سلطان. این تصویر حالا مانند زلزله‌ای تکان‌دهنده است؛ از شش مردی که در عکس دیده می‌شوند، پنج نفر کشته شده‌اند. صدام اعدام شد. عدی، قصی و مصطفی، پسر قصی، به دست نیروهای آمریکایی کشته شدند. حسین کامل و صدام کامل به دست اعضای قبیله‌شان به خاطر جدایی از نظام کشته شدند. تنها بازمانده، دکتر جمال مصطفی سلطان است.
جمال در چهارم می ۱۹۶۴ در تکریت متولد شد. او به گارد حفاظت از رئیس‌جمهوری پیوست و هم‌زمان تحصیلاتش را ادامه داد. مدرک دکترای علوم سیاسی گرفت و نقش مهمی در تشویق ورزش و ایجاد ارتباط با ورزشکاران ایفا کرد. او مأموریت عشایر را بر عهده گرفت و روابط گسترده‌ای با آنها برقرار کرد. همیشه مورد اعتماد رئیس‌جمهوری بود و در جلسات هیئت دولت شرکت می‌کرد. در ۲۰ آوریل ۲۰۰۳ دستگیر و در ۱۷ ژوئن ۲۰۲۱ از زندان الحوت در ناصریه آزاد شد. سپس از بغداد به اربیل رفت و با رهبر کرد، مسعود بارزانی دیدار کرد. از آنجا به همراه همسرش و ساجده، بیوه رئیس‌جمهوری فقید عراق، به دوحه رفت.

جمال مصطفی سلطان همراه با سردبیر غسان شربل در طول مصاحبه

آنچه توجهم را جلب کرد، دوری این مرد از رسانه‌ها بود. با او تماس گرفتم و او تصمیم گرفت سکوتش را بشکند. داستانش را از او پرسیدم و گفتگو طولانی شد. طبق عادت عشایری، اصرار داشت که بدون صرف ناهار، آن هم یک ناهار دیرهنگام که غذای اصلی‌اش «الهبیط» بود، نرویم. غذایی که صدام حسین شخصاً آن را در دیدارهای خانوادگی و با دوستان نزدیک تهیه می‌کرد.
پس از ترک او، به یاد سخنان قاضی عبدالرئوف رشید افتادم؛ کسی که حکم اعدام صدام حسین را در پرونده دجیل صادر کرده بود. جمال مصطفی سلطان در آن بازدید همراه صدام بود؛ بازدیدی که در آن تلاش برای ترور رخ داد. قاضی در پایان گفتگویمان گفت: «متأسفانه ما بر اساس منطق قانون و عدالت عمل کردیم. اما برخی از مسئولان مسئله را به شکل انتقام و شماتت درآوردند؛ وقتی روز عید را برای اجرای حکم اعدام انتخاب کردند و با جسد صدام به درستی رفتار نکردند. این اقدامات عملاً هدیه‌ای برای طرفداران صدام بود که می‌تواند یاد او را برای مدت طولانی زنده نگه دارد.»

رئیس‌جمهوری صدام حسین و جمال مصطفی سلطان

از جمال مصطفی سلطان درباره ارتباطاتش در زندان با رئیس‌جمهوری زندانی پرسیدم و او داستان اولین ارتباطش را روایت کرد؛ ارتباطی که «از طریق برخی از زندانیانی که با او در دادگاه دجیل بودند» برقرار شد. یکی از آنها رئیس دادگاه انقلاب، عواد البندر بود که او نیز اعدام شد.
او می‌گوید: «آقای البندر گاهی صحبت‌هایی از جناب رئیس به من منتقل می‌کرد. او به دادگاه دجیل می‌رفت و رابطه خوبی با من داشت. با هم می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم. ابو بدر در حقیقت انسان خوبی بود، شجاع و خوش‌بین. شاید یک ساعت به اجرای حکم اعدام مانده بود، اما او با تو صحبت می‌کرد و می‌گفت: نگران نباش، خودت را ناراحت نکن، این موضوع اتفاق نمی‌افتد. به تو اطمینان می‌داد و آرامش می‌بخشید. من از طریق عواد البندر ارتباط برقرار می‌کردم؛ صحبت‌هایی که رد و بدل می‌شد، سلام‌ها و گفتگوها و غیره.»
او ادامه می‌دهد: «بعدها، سلطان هاشم، وزیر دفاع عراق (خدا رحمتش کند)، و حسین رشید (خدا او را آزاد کند)، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح عراق، که اکنون در زندان است و بیش از ۸۵ سال سن دارد... سلطان هاشم و حسین رشید پیام‌هایی را برای من می‌آوردند و می‌بردند. علاوه بر این، من نامه‌هایی برای جناب رئیس می‌فرستادم.»

جمال مصطفی سلطان روی کارت‌های بازی منتشرشده توسط ارتش آمریکا برای رهبران تحت تعقیب نظام

کتاب‌های متنوعی، به‌ویژه کتاب‌های تاریخی، در زندان همراه من بود. علاوه بر این، از سوی او برایم سیگارهایی فرستاده می‌شد که امضای خودش روی آنها بود. روی سیگارها امضا می‌کرد و برایم می‌فرستاد تا مطمئن شوم پیام‌ها به من رسیده است. هنوز تعدادی از آن سیگارهای فرستاده‌شده را نگه داشته‌ام؛ سیگارهای کوبایی که در داخل زندان با دست خودش امضا کرده بود.
این سیگارها را از طریق وکیلم، استاد بدیع عارف (خدا رحمتش کند)، برای خانواده‌ام می‌فرستادم. او تعجب می‌کرد که چگونه این پیام‌ها و سیگارها به من می‌رسد. به او می‌گفتم: «استاد، این موضوع را فعلاً میان خودمان نگه‌دار و درباره‌اش صحبت نکن. بگذار کارمان پیش برود؛ اگر روش را بگویم، ممکن است این مسیر را از دست بدهیم. بگذار به همین شکل پیام‌ها و نیازها را رد و بدل کنیم.»
از من درباره روحیه رئیس‌جمهوریدر زندان می‌پرسی. ما آقای رئیس، خدا رحمتش کند، را به‌خوبی می‌شناسیم و عراقی‌ها، عرب‌ها و مسلمان‌ها هم او را می‌شناسند. همه می‌دانند که او مردی شجاع و استوار همچون کوه است؛ طوفان‌ها او را تکان نمی‌دهند و سختی‌ها او را نمی‌شکنند. او ثابت‌قدم و قوی بود و این ویژگی‌هایش شناخته‌شده است. بنابراین، ما همیشه درباره شجاعت، قهرمانی و عقلانیت او صحبت می‌کردیم و امید بسیاری به او داشتیم. فکر می‌کردیم حضور او بیرون از زندان می‌تواند به آزادی عراق منجر شود.
پنهان نیست که رئیس انتظار اعدام شدن را داشت. به‌طور کلی، همه ما که در زندان بودیم، از جمله خود من، می‌دانستیم که چنین اتفاقی ممکن است رخ دهد. هر اتهامی می‌توانست مطرح شود تا حکم اعدام توجیه شود. این مسئله برای من هم کاملاً روشن بود، زیرا دادگاه چیزی جز یک نمایش نبود. این دادگاه به دستور آمریکایی‌ها و با همکاری ایرانی‌ها ایجاد شد و به دست عوامل عراقی‌شان برای انتقام از نظام سابق اجرا شد.

در دجیل با صدام

جمال مصطفی همراه صدام حسین در هنگام تلاش برای ترورش در دجیل حضور داشت و بعدها به دادگاه فراخوانده شد. او این رویداد را چنین به یاد می‌آورد: «ماجرای دجیل آن زمان در رسانه‌ها مطرح شد و سپس به دادگاه رسید. موضوع با جزئیات بسیاری بیان شد. رئیس‌جمهوری، خدا رحمتش کند، دجیل را مانند هر شهر یا روستای دیگری در عراق بازدید کرد. او با شهروندان دیدار کرد و آنها از او استقبال و پذیرایی کردند. میان آنها زنی بود که طبق رسم ما، هنگام بازدید رئیس‌جمهوری از یک روستا یا شهر، گوسفندی قربانی می‌کردند.
یادم می‌آید که آن زن با دستش روی ماشین اثری از خون به جا گذاشت. ما فکر کردیم که این ممکن است نشانه‌ای با نیت خیر باشد، اما هیچ‌چیز را به شانس نمی‌سپردیم. بنابراین، ماشین رئیس‌جمهوری را با ماشین دیگری عوض کردیم. او به ماشین دیگری سوار شد و به سمت هواپیماها رفتیم تا به بغداد بازگردیم.
در راه، کاروان ما از باغ‌ها هدف تیراندازی سنگین قرار گرفت؛ تیراندازی با سلاح‌های مختلف. رئیس‌جمهوری از ماشین پیاده شد. تعدادی از ماشین‌ها آسیب دیدند و تعدادی زخمی شدند. رئیس‌جمهوری شروع به صحبت با مردم کرد تا فضایی از آرامش و اطمینان ایجاد کند. سپس به ماشین بازگشت و به همان مکانی که در آنجا سخنرانی کرده بود، رفت. دوباره برای مردم سخنرانی کرد، سپس به هواپیما سوار شدیم و به بغداد برگشتیم.
پس از بازگشت، تعدادی از کسانی که در این حمله شرکت داشتند، دستگیر شدند.

حدود یک ساعت پس از این تلاش ناکام، هاشمی رفسنجانی (رئیس‌ مجلس وقت ایران) در جریان سفرش به سوریه اشاره کرد که این حمله توسط آنها انجام شده است. او این موضوع را از دمشق اعلام کرد. این خود دلیلی واضح است که ایران پشت این عملیات بود و آنها به دنبال ترور رئیس‌جمهوری عراق بودند. آنها می‌دانستند که اگر رئیس‌جمهوری را ترور کنند، عراق در دستانشان خواهد بود. دست‌اندرکاران محاکمه و اعدام شدند.»
جمال مصطفی به یاد می‌آورد: «پس از اشغال آمریکا، به دادگاه فراخوانده شدم. اولین چیزی که دیدم، رئیس‌جمهوری بود که در دادگاه نشسته. به او سلام کردم و دقیقاً یادم هست که چه گفتم:« السلام علیکم یا أبی و عمی و قائدی العزیز الغالی». این دقیقاً کلماتی بود که هنگام ورود به رئیس‌جمهوری گفتم. سوگند یاد کردم و شهادتم را آغاز کردم.»
به یاد دارم که برخی موضوعات را مطرح کردم. به آنها گفتم که مجموعه‌ای از انفجارها در عراق رخ داده است و این موضوع، اولین مورد از این دست در عراق نیست. بلکه بسیاری از این رویدادها پیش‌تر توسط عوامل ایران و در قالب زنجیره‌ای از انفجارها در بغداد و دیگر نقاط رخ داده‌اند. به آنها دربارهٔ حادثه دانشگاه المستنصریه و دیگر موارد توضیح دادم. قاضی در پاسخ گفت: «ما در این جلسه دربارهٔ این مسائل صحبت نمی‌کنیم که بگوییم آیا ایران پشت این ماجرا است یا نه. مسئلهٔ من در حال حاضر این است که تو آمده‌ای تا از این متهم دفاع کنی.» جواب دادم: «بله، آقای رئیس‌جمهوری برای دشمنان عراق و ملت، مدت‌ها است که متهم و مجرم تلقی می‌شود، اما او یک رهبر و فرزند وفادار به عراق و امت است.»
آیا به خاطر نسبت خانوادگی مجازات شدم؟
اگر می‌پرسید آیا به خاطر داماد رئیس‌جمهوری بودن مجازات شدم، پاسخ من مثبت است. ۱۸ سال و نیم در زندان بودن یکی از نتایج آن است. آنها با روش و ذهنیت و کینه‌توزی خود فقط برای انتقام‌جویی این کار را کردند. از دید آنها این یک جرم بزرگ بود. من بهای سنگینی پرداختم و آنها تلاش کردند از من انتقام بگیرند و مرا این همه مدت در زندان نگه داشتند. واقعیت این است که هیچ اتهامی باقی نماند که به من وارد نکرده باشند؛ از جمله اینکه از داخل زندان مقاومت را رهبری می‌کنم.

سلول انفرادی و اتهامات

اتهامات بسیاری علیه من ساختند. گفتند چون داماد صدام حسین هستی و با شیوخ عشایر، ورزشکاران، و مردم رابطه‌ای برجسته داری، ممکن است اگر آزاد شوی، علیه ما کودتا کنی. بنابراین باید در زندان بمانی و هرگز از آن خارج نشوی، بلکه باید در آن بمیری. این حرف را عراقی‌ها زدند. آمریکایی‌ها گفتند که به دلایل ذکرشده آزاد نخواهی شد، اما عراقی‌ها اضافه کردند: «تو باید در زندان بمیری.» آنها برای انتقام‌جویی آمده بودند و هیچ اتهامی باقی نگذاشتند که به من وارد نکنند. از جمله اینکه مرا به عنوان رهبر مقاومت، رهبر شورشیان عشایر، و رهبر گروه‌هایی مانند «جیش عمر»، «جیش أبی بکر» و «جیش محمد» متهم کردند.
بیش از ۱۰ اتهام به من وارد شد. مرا به دادگاه می‌بردند و من با قدرت و شجاعت از خودم دفاع می‌کردم. وقتی بی‌گناهی‌ام ثابت می‌شد، اتهام دیگری مطرح می‌کردند. هیئت مشورتی امنیت ملی مسئول سه دستگاه اطلاعاتی بود: استخبارات، امنیت ملی و اطلاعات نظامی. این سه دستگاه همواره در داخل زندان مرا زیر نظر داشتند. حتی در داخل زندان عناصری برای نظارت بر من داشتند.

شرایط زندان

به مدت ۷ سال، به دلیل داماد صدام حسین بودن و «خطرناک‌ترین زندانی»، مرا کاملاً از سایر زندانیان نظام سابق جدا کردند. در انزوای کامل بودم و با هیچ زندانی دیگری ملاقات نمی‌کردم. طول سلول من ۳.۵ متر و عرض آن ۳ متر بود، به همراه یک سرویس بهداشتی.
برخی از نگهبانان که احترام زیادی برای من قائل بودند، کمکم می‌کردند. آنها مرا از طریق فعالیت‌های ورزشی‌ام و ارتباطات گسترده‌ای که در این حوزه داشتم، می‌شناختند. در سال ۲۰۱۸، مدیر جدیدی به نام عبدالرحمن منصوب شد. او فردی حرفه‌ای و عراقی اصیل بود که نسبت به ما کینه‌ای نداشت. به دیدار من آمد و به او گفتم که تمام زندانیان این زندان حکم اعدام دارند، اما آنها تلفن دارند، با خانواده‌هایشان تماس می‌گیرند، پیام دریافت می‌کنند، ملاقات دارند و وکلای‌شان را می‌بینند. در حالی که من هیچ‌کدام از این امکانات را ندارم. به او گفتم: «من از حقوقم به عنوان یک زندانی صحبت نمی‌کنم. حداقل به نفع شما است که بگویید اجازه می‌دهید من پیام‌هایی ارسال کنم. من فقط می‌خواهم از طریق شما پیام‌هایی به برادرم بفرستم.»
او پاسخ داد: «این حق شما است و کاملاً مشروع است.» بنابراین از طریق او دو یا سه پیام به برادرم فرستادم. اما بعد از مدتی، دستگاه اطلاعاتی که او را زیر نظر داشت، او را متهم کرد که پیام‌هایی را به من رسانده است. او را بازداشت کردند و به زندان انداختند.

تلاش کردند او را متهم کنند که من به او رشوه داده‌ام و او پیام‌هایی را برای مقاومت منتقل کرده است. همچنین تلاش کردند او را به عنوان شاهد علیه من استفاده کنند، اما خداوند خواست دیگری داشت و او بر اثر شکنجه و آزار در زندان فوت کرد.

اتهام قتل در زندان

تصور کنید در حالی که در زندان بودم، به قتل متهم شدم. مدعی شدند که من شخصی را مأمور کردم تا خودرویی بمب‌گذاری‌شده را برای ترور سرهنگ محمد الموسوی، یکی از کارکنان پلیس یا راهنمایی و رانندگی، آماده کند. آنها می‌دانستند که من در زندان هستم، اما گمان می‌کنم کینه‌شان آنها را کور کرده بود. من حتی نمی‌دانستم الموسوی کیست و هرگز نام او را نشنیده بودم.»

رهبری احساسات خود را پنهان کرد و طارق عزیز با ما در نماز غیابی شرکت کرد

وقتی درباره ملاقات دیگری با رئیس‌جمهوری پرسیدم، پاسخ داد: «من او را دو بار دیدم (پس از دستگیری). دیدار او برای من دردناک بود، زیرا رئیس‌جمهوری برای من شخصیتی بسیار بزرگ و الگوی زندگی‌ام بود. درد من زمانی بیشتر شد که دیدم افرادی مزدور تلاش می‌کنند به او آسیب برسانند. او همچون شیری استوار بود و بر اصولی که با آن‌ها بزرگ شده و برایشان مبارزه و فداکاری کرده بود، پایدار ماند. این نخستین دیدار بود. دیدار دوم، همان‌طور که گفتم، در سالن دادگاه بود.»

ملاقات اول در زندان
روحیه او بسیار بالا بود. او به شجاعت و پایداری خود معروف است؛ مردی که شجاعت، استواری و پیشگامی او بی‌نظیر است. بله، رئیس‌جمهوری شکنجه شد. او در دادگاه اعلام کرد که تحت شکنجه قرار گرفته است. همچنین دیگر رهبران عراقی، از جمله استاد طه یاسین رمضان که گاه‌به‌گاه با او صحبت می‌کردم، شکنجه شدند. برخی از دیگر همراهان نیز تحت شکنجه قرار گرفتند. این شکنجه‌ها ابتدا توسط آمریکایی‌ها انجام شد، زیرا ما مدت طولانی (تا سال ۲۰۰۸) در دست آن‌ها بودیم. اولین گروه به عراقی‌ها سپرده شد، سپس گروه دوم در سال ۲۰۱۰ و گروه‌های دیگر در سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ منتقل شدند. استاد طارق عزیز نیز تحت شکنجه روانی قرار داشت.»

صدام در جریان محاکمه‌اش در پرونده دجیل (گتی)

وقتی پرسیدم که چه زمانی در زندان فهمیدی صدام حسین، که عموی تو، پدر همسرت و رئیس‌جمهوری عراق بود، اعدام شده است، پاسخ داد:
«ما در بخشی بودیم که اکثر افراد حاضر در آن ارتباط نزدیکی با رئیس‌جمهوری داشتند، خدا رحمتش کند. مثلاً تیمسار کمال (برادرم)، حاجی عبد، دایی‌ام علی حسن المجید، پسرعموی رئیس‌جمهوری سبعاوی ابراهیم، و برخی دیگر از نزدیکان و رهبران از جمله طارق عزیز، سلطان هاشم، طه یاسین رمضان و عواد البندر حضور داشتند. معمولاً احساس می‌کردیم که حادثه‌ای در حال رخ دادن یا در شرف وقوع است. آمریکایی‌ها یک رادیو به ما داده بودند که با آن اخبار را گوش می‌کردیم. صبح که بیدار شدیم، رادیو را در جای خود نیافتیم. هم‌زمان متوجه شدیم که مترجمی در میان نگهبانان حضور دارد. این موضوع نشانه‌ای بود که حادثه‌ای رخ داده است.
در روزهای عادی، فقط نگهبانان حضور داشتند و مترجمی در کار نبود، اما حضور مترجم نشان می‌داد که اتفاقی در حال رخ دادن است. همچنین نبودن رادیو نیز نشانه دیگری بود. رادیوی بخش مقابل ما را برنداشته بودند. از آن‌ها کلماتی شنیدیم که ناراحتی‌شان را نشان می‌داد. فهمیدیم که آن روز حکم اعدام رئیس‌جمهوری، خدا رحمتش کند، اجرا شده است. واقعاً بسیار متأثر شدیم. من اولین کسی بودم که در محوطه قدم زدم. مترجم و نگهبانان در نزدیکی من بودند. گفتم:«صدام حسین همچون عمر مختار و رهبران بزرگ عرب جاودانه است. از امروز به بعد، او نماد و اسطوره‌ای از شجاعت، قهرمانی، فداکاری و ایثار برای همه عراقی‌ها، عرب‌ها و مسلمانان است. او جاودانه است، همانند تمام رهبران بزرگ عرب.» مترجم این سخنان را برای آن‌ها ترجمه کرد. او مردی آرام بود و نگهبانان نیز آرام بودند و واکنشی نشان ندادند.
تیمسار کمال نیز با من هم‌صدا شد و با همان روحیه و لحن صحبت کرد. سپس ما نماز غیابی برای او خواندیم، خدا رحمتش کند. همه ما، از جمله طارق عزیز که مسیحی بود، در نماز غایب شرکت کردیم. او یکی از رهبران برجسته عراق بود. همه ما در شوک بزرگی بودیم. شهادت او ضربه‌ای برای همه عراقی‌های شریف، عرب‌ها و مسلمانان بود و هم‌زمان یک فقدان بزرگ، زیرا او سد مستحکم مقابل دشمنان بود. همه امید بسیاری به او داشتند و از دست دادن او ضایعه‌ای بزرگ بود. همه چنین احساسی داشتند و متأثر بودند.
همه سعی کردند احساسات خود را در مقابل این فقدان کنترل کنند. اما حقیقت این است که ما مردان از گریه خجالت می‌کشیم، هرچند گریه امری طبیعی است. اگر کسی می‌خواست گریه کند، خود را از دیگران جدا می‌کرد تا دیده نشود.»
دایی‌ام، علی حسن المجید، در آن لحظه کنارم نبود زیرا در بخشی دیگر از زندان بود. او نیز به اعدام محکوم شده بود و هر از گاهی برای اجرای حکم برده می‌شد.

اما او را مردی ثابت‌قدم و شجاع یافتم که به من نیز نوعی آرامش می‌داد. می‌گفت: «ما همه در این مسیر قدم گذاشته‌ایم و همواره احساس کرده‌ایم که هر لحظه ممکن است شهید شویم، نه فقط اکنون، بلکه از همان زمان که مبارز بودیم و در تمام جنگ‌هایی که شرکت کردیم، چنین احساسی داشتیم.»
به‌طور کلی، همه کسانی که در آن دوران شرکت داشتند، بارها از شهادت جان سالم به در بردند. نه یک یا دو بار، بلکه بارها از انفجار بمب یا گلوله نجات یافتند، اما این لطف خداوند متعال بود. ما با خطرات بسیاری روبه‌رو شدیم. به همین دلیل همه این احساس را داشتند که تقدیر از پیش نوشته شده است. اگر خداوند شهادت را برایت رقم زده باشد، حتماً شهید خواهی شد.»

قبرهای صدام، عدی و قصی در اختیار افراد مورد اعتماد

از او پرسیدم آیا زمان اجرای حکم اعدام تأثیر خاصی داشت و درباره جسد و قبر چه شایعاتی مطرح شد؟ پاسخ داد:
«بدون شک، زمان اجرای اعدام تأثیر خاصی داشت. هدف از اجرای حکم در روز عید قربان، تحقیر و اذیت روانی عرب‌ها و مسلمانان بود، زیرا این روز برای همه آن‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد. هدفشان دقیقاً همین بود: آزار روحی و تحقیر.
جسد، طبق روایت‌ها و آنچه شنیدیم، ابتدا به مکانی منتقل شد که گفته می‌شود خانه نوری المالکی (نخست‌وزیر وقت عراق و یکی از وابستگان ایران) بوده است. در آن زمان ادعا شد که مراسم عروسی پسرش نیز در آن خانه برگزار می‌شد. جسد به این مکان منتقل شد تا انتقام گرفته شود. این نکته را باید اشاره کنم که آن‌ها برای خدمت به عراق نیامده بودند و چیزی جز انتقام و ویرانی برای این کشور به ارمغان نیاوردند.
بعداً جسد به تکریت، در استان صلاح‌الدین، و به‌ویژه به العوجه، زادگاه رئیس‌جمهوری، منتقل و در آنجا دفن شد. مراسم عزاداری برگزار شد و بازدیدکنندگانی از سراسر عراق و جهان به زیارت قبر او می‌آمدند. خدا رحمتش کند. این وضعیت برای مدتی ادامه داشت. اما مکان قبر اکنون ناشناخته است و دلایل آن نیز آشکار است، زیرا ما با افراد حقیر و کینه‌توزی سروکار داریم که هدف و انگیزه‌شان تنها کشتن و انتقام‌جویی است.»

همین موضوع درباره قبرهای عدی و قصی نیز صدق می‌کند. این قبرها در اختیار افرادی هستند که صددرصد مورد اعتمادند

کتاب‌هایی برای رئیس‌جمهور زندانی فرستادم و او برایم سیگار با امضایش فرستاد.