«30 ژوئيه» عراقی... داستان کودتای سفیدی که با سیل خون همراه شد

النايف پیشنهاد طارق عزیز را رد کرد و پس از 10 سال با گلوله صدام مواجه شد

TT

«30 ژوئيه» عراقی... داستان کودتای سفیدی که با سیل خون همراه شد

رئیس‌جمهوری سابق عراق احمد حسن البكر و معاونش صدام حسین (A.F.P)
رئیس‌جمهوری سابق عراق احمد حسن البكر و معاونش صدام حسین (A.F.P)

عقلانی نیست که مردی به نام صدام حسین را به گوشه‌ای تنگ بکشانی و او را وادار کنی که تو را به عنوان شریک در اداره عراق بپذیرد. نه «بعث» شریک دوست دارد و نه صدام تحمل آن‌ها را دارد.

در دفاتر «بعث» که در 17 ژوئیه 1968 به قدرت بازگشت، روزهای پرهزینه‌ای به ثبت رسیده است. 30 ژوئیه همان سال نخستین نقطه عطف بود که به «بعث» این امکان را داد که به تنهایی قدرت را با ریاست احمد حسن البكر و دست راستش صدام حسین در دست بگیرد. شغل من ایجاب کرد که با برخی از افراد نقش‌آفرین در آن روز ملاقات کنم و داستان‌های آن‌ها را با خوانندگان «الشرق الأوسط» به اشتراک بگذارم.

رئیس‌جمهوری سابق عراق احمد حسن البكر و معاونش صدام حسین (A.F.P)

شکست ارتش‌های عربی در جنگ 1967 خشم افکار عمومی عربی را برانگیخت و دولت‌ها را مسئول «ناکامی» دانستند که در واقع یک فاجعه بود. عبد الرحمن عارف، رئیس‌جمهوری عراق که جانشین برادرش عبدالسلام شده بود، ضعیف به نظر می‌رسید. قدرتش در ارتش متزلزل بود و اعتبارش در خیابان محدود. در بهار 1968 زمزمه‌ها در حلقه‌های کوچک درباره آمادگی گروه‌های مختلف برای به دست گرفتن قدرت افزایش یافت. برخی پیش‌بینی کردند که کشور به دست یک نظامی بیفتد.

رهبری «بعث» صحنه را زیر نظر داشت. نگران بود که با یک کودتا یا چیزی مشابه آن بیدار شود. آن‌ها شروع به برنامه‌ریزی برای بازگشت به قدرت کردند تا از تجربه‌ای که در سال 1963 رخ داد و به خون کشیده شد و عبد السلام عارف، کسی که آن را به ارمغان آورده بود، آن‌ها را سرنگون کرد، انتقام بگیرند.

رهبری سعی کرد از ورود دوباره به تونل خون جلوگیری کند و شروع به بررسی موقعیت‌ها و موانع کرد. سرهنگ ابراهیم الداود فرمانده گارد ریاست‌جمهوری با حدود بیست هزار نیرو بود. اگر الداود مقاومت می‌کرد، نبرد خونینی در اطراف دیوارهای قصر و دورتر از آن در می‌گرفت. شاید حتی این برخورد باعث می‌شد که طرف ثالثی از ارتش برای عرضه خود به عنوان نجات‌دهنده به میدان بیاید.

ملاقات‌کنندگان گزینه‌ها را بررسی کردند و در نهایت تصمیم به گفت‌وگو با الداود گرفتند و امیدوار بودند او را به سمت جنبش کودتا جلب کنند یا حداقل بی‌طرف کنند. آن‌ها قبل از تصمیم‌گیری به نکته‌ای مهم رسیدند: ابراهیم الداود به شدت تحت تأثیر دوستش عبد الرزاق النايف، معاون رئیس‌اطلاعات نظامی بود. شایع بود که النايف مردی قدرتمند و ماهر در کنترل امور است و ارتباطات مبهمی با سازمان‌های غربی دارد و الداود به طور کورکورانه به او اعتماد دارد.

وظیفه‌ای پیچیده از این نوع نیاز به زیرکی دارد. باید به احمد حسن البكر سپرده می‌شد که در شخص خود تصویر یک نظامی و مهارت‌های حزبی را با تجربه در نقشه‌کشی ترکیب می‌کرد.

سازمان‌دهندگان کودتا همکاری سرهنگ سعدون غیدان را تأمین کردند که نیروهایی مستقر در قصر ریاست‌جمهوری داشت و شامل تعدادی تانک بود.

سعدون غيدان وعبدالرزاق النايف

البكر نیز با الداود ملاقات و او را از پروژه کنار زدن عارف مطلع کرد. گفت: «بیایید این موضوع را به طور مخفیانه بین خودمان نگه داریم. شما مردی متدین هستید، پس به قرآن قسم می‌خوریم که این اطلاعات به شخص سومی نخواهد رسید.» و بالطبع البكر منظورش النايف بود. الداود در 15 ژوئیه سوگند یاد کرد، اما تردیدی نداشت که به النايف اطلاع دهد.

رهبری «بعث» در تنگنا قرار گرفت. راز دیگر راز نبود و اطلاعات در دست مردی خطرناک به نام عبدالرزاق النايف بود، پس او چگونه با آن‌ها برخورد می‌کند؟ موفقیت یا شکست تلاش در دست او بود. «بعث» اصلاً مایل نبود مردی را وارد کند که بسیاری در کشور درباره او می‌گفتند که «دارای ارتباطات مشکوک با سازمان‌های غربی است.»

در آن مرحله، عضو رهبری صلاح عمر العلی نقش مهمی ایفا کرد. او به من گفت: «صبح 16 ژوئیه، به گروه‌های اجرایی مدنی و نظامی نسخه نهایی مأموریت‌ها را اطلاع دادیم. در ابتدا فکر کردیم که عملیات را در 14 ژوئیه به دلیل ارزش نمادین آن (سالگرد کودتای 1958 که بعد از آن جمهوری اعلام شد) انجام دهیم، سپس به روز بعد فکر کردیم، اما ملاحظات عملی ما را به تأخیر انداخت. در 16 ژوئیه، اسلحه‌های پنهان شده در مخفیگاه‌های حزبی و مقداری لباس نظامی برای پنهان‌کاری را بیرون آوردیم. در ساعت 8 شب، در خانه البكر در محله علی صالح در خیابان 14 رمضان ملاقات کردیم. باید کارهای نهایی را آماده می‌کردیم و منتظر زمان اجرا در ساعت 2:30 بامداد بودیم. در اینجا بود که یک شگفتی پیش آمد.»

پیام شوکه‌کننده

ملاقات‌کنندگان به عنوان اعضای رهبری منطقه‌ای حزب در حال بررسی آخرین آماده‌سازی‌ها بودند که در زدند. البكر رفت و در را باز کرد و سپس با یک برگه کوچک برگشت.

ناگهان البكر گفت که این پیام از سرهنگ عبد الرزاق النايف است که در آن نوشته شده: «من اطلاعاتی دارم که شما قصد انجام این عملیات را دارید. من با شما هستم و آماده‌ام هر مأموریتی را انجام دهم و به خدا توکل کنید.»

صلاح عمر العلي

علی به یاد می‌آورد که «البکر گفت: این پیام در دست شماست. حالا می‌خواهم که موضوع را بررسی کنید و تصمیم مناسب را بگیرید. پیام که توسط افسر جوانی که همراه النايف بود منتقل شده بود، به اندازه بمب تأثیرگذار بود. فرستنده پیام بعثی بود بدون اینکه رئیسش بداند، اما این موضوع از اهمیت مشکل نمی‌کاهد. مشاوره‌ای با مقداری سردرگمی صورت گرفت. النايف افسری قدرتمند، باهوش و بلندپرواز بود که نقش او فراتر از موقعیتش بود. ما جنبه‌های مختلف موضوع را بررسی کردیم؛ اگر عملیات را لغو کنیم، چه کسی تضمین می‌کند که النايف از فرصت استفاده نکرده و آن را فاش نکند و ما را به کلی نابود نکند؟ او خواهد دید که ما بدون پیشنهاد برای مشارکت او اقدام کرده‌ایم و عملیات را به دلیل آگاهی او از آن لغو کرده‌ایم. لغو عملیات به وضوح برای حزب فاجعه‌بار بود. از طرف دیگر، مشارکت النايف نیز خود یک ریسک به حساب می‌آمد. واضح بود که الداود به سوگندی که خورده بود پایبند نبوده و ما را در وضعیتی قرار داده که باید هزینه آن را بپردازیم.»

در نهایت، تصمیم به اجرای عملیات گرفتیم و به النايف پاسخ دادیم: «عمداً و با آگاهی شما را مطلع نکردیم به دلیل موقعیت حساس شما و نگرانی برای شما. ما به برادر ابراهیم الداود اطلاع دادیم تا مستقیماً به شما اطلاع ندهیم و از بروز موقعیت ناخوشایند جلوگیری کنیم و بر این باور بودیم که این روش بهتر و مؤثرتر است و می‌دانستیم که او شما را مطلع خواهد کرد. ما تصمیم به اجرای عملیات گرفته‌ایم و اگر موفق شویم، شما رئیس‌جمهوری عراق خواهید بود. واقعاً ما دو تصمیم مرتبط گرفته‌ایم: اول، فریب دادن النايف به مشارکت از طریق پیشنهاد مقام نخست‌وزیری. دوم، ضرورت خلاص شدن از النايف و الداود در اولین فرصت. و تصمیم گرفتیم که حمله به کاخ ریاست‌جمهوری به عهده اعضای رهبری منطقه‌ای باشد.»

یک خودروی زرهی در مقابل کاخ ریاست جمهوری پس از کودتا در سال ۱۹۶۸ (گتی)

پیش از اجرای عملیات، در خانه عبد کریم الندا، برادر زن احمد حسن البکر، ملاقات کردیم. عبدالکریم کارمند راه‌آهن بود و در ساختمان‌های اختصاصی نزدیک به رادیو در منطقه صالحیه اقامت داشت. بدون شک توصیف احساسات در آن ساعات حیاتی ضروری است. ما در آپارتمان، که شامل نه عضو رهبری از جمله البکر و صدام و تعدادی دیگر از جمله حردان التكریتی بود، نشسته بودیم. تعداد حاضرین در آپارتمان کمتر از بیست نفر بود. طرح این بود که الداود و غیدان در انتظار ما باشند.»

او افزود: «ما لباس‌های نظامی با نشان‌های افسران را پوشیدیم. در زمان معین، یک کامیون نظامی رسید و ما سوار آن شدیم و بخش دیگر با دو ماشین غیرنظامی رفتیم. ما با لباس‌های نظامی و اسلحه‌های خود به ورودی کاخ رسیدیم. در ورودی گردان تانک‌ها، سعدون غیدان در انتظار ما بود و در گردان را باز کرد. همچنین تعدادی از جوانان حزبی که به صورت مخفیانه برای آموزش استفاده از تانک‌ها فرستاده شده بودند، به ما ملحق شدند. ما با کمال تعجب متوجه شدیم که تانک‌های اطراف قصر جدید هستند و این جوانان نتوانستند آن‌ها را راه‌اندازی کنند. به طور تصادفی یکی از جوانان موفق به راه‌اندازی یک تانک شد و از یکی به دیگری منتقل شد و ما محاصره قصر را تکمیل کردیم.»

«در مقر گردان تانک‌ها، ستاد فرماندهی خود را مستقر کردیم. البکر با عبد الرحمن عارف که خواب بود تماس گرفت. میان آن‌ها دوستی و همکاری و ملاقات‌های زیادی وجود داشت. عارف متعجب شد و به البکر که کنار او بود گفت: چه خبر ابوهیثم؟ پاسخ داد: ابو قیس، رهبری انقلاب مأموریتش را به پایان رسانده و بر کل کشور مسلط شده است. به نام رهبری انقلاب از تو می‌خواهیم عاقل و آگاه باشی و از هر تلاشی خودداری کنی. به تو توصیه می‌کنم که خود را تسلیم رهبری انقلاب کنی و در عوض امنیت کامل و مطلق برای تو و خانواده‌ات خواهی داشت. این عملیات هدفی علیه شخص تو ندارد. هدف نجات کشور از مشکلاتی است که ممکن است به دلیل ادامه حکومت ضعیف تو پیش بیاید و کشور دوباره به حمام خون بیفتد. لطفاً لطفاً لطفاً خود را تسلیم کن و هیچ تلاشی نکن. همه چیز تمام شده است و تو می‌دانی که منظور من چیست.»

برای رئیس‌جمهوری پاسخ دادن به چنین دعوتی آسان نیست. عبد الرحمن عارف تلاش کرد تا وضعیت را بررسی کند و با تعدادی از فرماندهان تیپ‌های خارج از بغداد تماس گرفت و درب‌ها بسته بود. حدود ده دقیقه بعد، البکر دوباره او را خواست و بر تسلیم شدنش تأکید کرد. پس از چند دقیقه، تماس نهایی و قاطعانه‌ای با او برقرار کرد و گفت: اگر خود را تسلیم نکنی، تو مسئول خواهی بود. مسئولیت زندگی تو و مسئولیت زندگی خانواده‌ات. سپس به یکی از افسران دستور دادیم که چند گلوله توپ به طرف کاخ شلیک کند.

وقتی عارف صدای انفجارها را شنید، فهمید که جایی برای مذاکره وجود ندارد و به این ترتیب تماس گرفت تا بر سر فرآیند تسلیم مذاکره کند. من و انور عبدالقادر الحديثی به درب اصلی کاخ رفتیم. عارف بیرون آمد و ما او را با یک ماشین نظامی کوچک به مقر گردان تانک‌ها بردیم.»

«عبد الرحمن عارف دست می‌دهد با افسر گارد ریاست‌جمهوری و در کنار او الداود»

«عارف ترسیده و وحشت‌زده بود. او شروع به لرزیدن و گفتن کلمات نامفهوم کرد. شاید او مطمئن نبود که امنیتش تضمین شده است. با او‌ به احترام برخورد کردیم اما وضعیت ما نگرانی او را از بین نبرد. ما قبلاً توافق کرده بودیم که عارف کشور را ترک کند، چون نیازی به دستگیری او نبود. در انتظار آماده شدن هواپیما برای انتقال او به خارج، پیشنهاد کردیم که او را به خانه حردان التكریتی ببریم. حردان راننده ماشین بود و عارف و من در داخل ماشین بودیم. او واقعاً نگران بود.»

او نتوانست باور کند که هواپیمایش در حال آماده‌سازی است. او معتقد بود که ما او را به جایی می‌بریم تا او را بکشیم. چون من لباس نظامی پوشیده و مسلح بودم، عارف هر بار که حرکتی عادی انجام می‌دادم، بیشتر نگران می‌شد. در طول مسیر او مدام تکرار می‌کرد که به ریاست جمهوری مبتلا شده و از پذیرش آن پشیمان است. در نهایت به او اطمینان دادیم که امنیتش تضمین شده است و می‌تواند خانواده‌اش و هر چیزی که نیاز دارد با خود ببرد. این مسأله در صبح رخ داد و به نظر می‌رسد که هواپیما او را به ترکیه برد.

البته در آغاز عملیات، گروهی به منزل نخست‌وزیر طاهر یحیی رفتند و او را دستگیر کردند و به این ترتیب (حزب بعث) بدون خون‌ریزی به قدرت برگشت.»

شجاعت صدام... و سخت‌گیری او

از علی در مورد رفتار صدام در آن ساعات پرسیدم و او پاسخ داد: «صدام درست همان‌طور عمل کرد که دیگران عمل کردند؛ لباس‌های نظامی پوشید و مانند سایر اعضای رهبری منطقه‌ای اسلحه‌اش را حمل کرد.

اگرچه می‌توان امروز صدام را به خاطر موارد زیادی متهم کرد، اما نمی‌توان گفت که او شجاع نبوده است. صدام مردی بود که به موقعیت‌های سخت عادت داشت. شجاعت او نیازی به اثبات ندارد و سخت‌گیری او نیز همین‌طور. باید توجه داشت که فعالیت حزبی در آن زمان دشوار و سخت بود و صدام در آن دوره ستاره نبود و تصمیم‌گیرنده اصلی نبود. می‌توانم بگویم که او حزبی و متعهد به تصمیمات حزب بود.»

«حزب بعث» قدرت را به دست گرفت، اما رهبری آن به رئیس‌جمهوری جدید، النايف و وزیر دفاع الداود به عنوان دو جسم خارجی و خطرناک نگاه می‌کرد. صلاح عمر العلی شریک در نقشه کاخ بود که به این دو هدف قرار گرفتند و این روایت اوست: «ما جلسه‌ای برای رهبری منطقه‌ای برگزار کردیم تا برخی تصمیمات قبلی‌امان را بازبینی کنیم، از جمله تصمیم برای برکناری النايف و الداود. البکر گفت: ما مجبور شدیم النايف را درگیر کنیم زیرا او نقشه ما را کشف کرده بود و از آن می‌ترسیدیم که باعث نابودی ما شود اگر او را نادیده بگیریم. به او وعده دادیم که نخست‌وزیر خواهد شد و وعده را اجرا کردیم و او در زمان اجرا به ما خیانت نکرد. وقتی تصمیم به شرکت دادن او گرفتیم، همچنین تصمیم به برکناری او در اولین فرصت گرفتیم. اما امروز می‌خواهم بگویم که رویدادهای 1963 بین (بعثی‌ها) و کمونیست‌ها هنوز در حافظه مردم به دلیل خون‌ریزی‌هایی که همراه آن بود، باقی مانده است. می‌ترسم اگر امروز النايف را برکنار کنیم، متهم به خیانت شویم و مردم بیشتر باور کنند که تصفیه‌ها در راه است. چه می‌شود اگر او به همکاری ادامه دهد؟ و چرا باید او را برکنار کنیم؟ بیایید فرصتی به او بدهیم. همه ما اشتباهاتی داریم. پیشنهاد می‌کنم که به همکاری ادامه دهیم و اگر رفتار متفاوتی از او دیدیم، در آن زمان تصمیم بگیریم. با این نظر موافقت کردیم و النايف به عنوان نخست‌وزیر به کارش ادامه داد.»

احترام نظامی افسران گارد به النايف پیش از برکناری او

پس از چند روز، البکر ما را به جلسه اضطراری رهبری منطقه‌ای دعوت کرد. او گفت: «شما خوب به یاد دارید که چه چیزی در مورد النايف در جلسه قبلی گفتم. حالا از شما می‌خواهم هرچه سریع‌تر اقدام به برکناری او کنید.» از او دلیل را پرسیدیم و او به گزارش‌ها اشاره کرد که حاکی از آن بود که نخست‌وزیر جدید با سرعت دیوانه‌وار در حال اقدام برای برکناری حکومت حزب است. او گفت که النايف با نظامیان تماس گرفته تا آن‌ها را برای مقابله با حزب استخدام کند و نمی‌دانست که برخی از آن‌ها عضو حزب بعث هستند. او افزود: «سریع باشید رفقا قبل از اینکه ما را برکنار کند. این تمام چیزی است که می‌خواهم بگویم قبل از اینکه او به این اتاق بیاید و همه ما را بکشد. حالا می‌روم. جمع شوید و برای خلاص شدن از او برنامه‌ریزی کنید و من با آنچه تصمیم می‌گیرید موافقم.»

روز بعد، ما در خانه صالح مهدی عماش که وزیر کشور بود، جمع شدیم و در غیاب البکر، زیرا از اینکه النايف ممکن است همه را در یک جا گیر بیندازد، نگران بودیم.

طرح را تهیه کردیم و بر اجرای آن توافق کردیم که به دو نفر، من و صدام، واگذار شد. طرح این بود که از النايف و الداود، یعنی نخست‌وزیر و وزیر دفاع، خلاص شویم.

ما نیروهای نظامی در اردن داشتیم. تصمیم گرفتیم که وزیر دفاع، ابراهیم الداود، برای بازدید از آن‌ها برود و در همان زمان به طور مخفیانه اعضای دفتر نظامی حزب را برای دستگیری او و مجبور کردنش به رفتن به اسپانیا بفرستیم. در این زمان، قسمت دوم طرح مربوط به النايف و به طور همزمان با آنچه در اردن در حال انجام بود، اجرایی می‌شد.

در 30 ژوئیه، الداود دستگیر و به زور به اسپانیا فرستاده شد. هم‌زمان داستان النايف به پایان رسید. معمولاً نخست‌وزیر جدید به قصر برای ناهار می‌آمد. پس از ناهار، با البکر به دفتر او می‌رفت تا برخی امور دولتی را بررسی کنند. در آن روز پس از ناهار، آن‌ها به دفتر وارد شدند و صالح مهدی عماش نیز با آن‌ها بود. طبق طرح، من و صدام با دو اسلحه وارد شدیم و از النايف خواستیم که تسلیم شود. در ابتدا او مقاومت کرد و تلاش کرد که اسلحه خود را بیرون بیاورد، اما موفق نشد. سپس شروع به التماس کرد و گفت: من خانواده و بچه دارم.

ضروری بود که اجرای عملیات به سرعت تکمیل شود. النايف نظامی و نخست‌وزیر بود و باید او را بدون جلب توجه محافظانش از قصر بیرون می‌بردیم. به او اطلاع دادیم که باید مانند این که چیزی اتفاق نیفتاده است از قصر خارج شود و اگر هرگونه علامتی به محافظان و نظامیانش بدهد، او را خواهیم کشت. النايف سوار بر ماشین شد و صدام او را همراهی کرد و به او گفت که اگر مقاومتی نشان دهد، او را خواهد کشت. ماشین از در پشتی قصر خارج شد و النايف به سرنوشتش تسلیم شد و هواپیما در انتظار او بود و او کشور را به مقصد مراکش ترک کرد.»

الداود والنايف

ابراهیم داود در ریاض زمانی که با او ملاقات کردم، در حال پیر شدن از تلخی‌ها بود. او اصرار داشت بگوید: «من رهبر انقلاب 17 ژوئیه بودم و (حزب بعث) آن را از من دزدید... من مسئول امنیت قصر بودم و اگر من آن را نمی‌انداختم، هیچ‌کس جرات نزدیک شدن به آن را نداشت.»

احمد حسن البکر استاد دسیسه چينی بود. در یک جلسه رهبری، پیشنهاد کرد که وزیر دفاع جدید، از نیروهای عراقی مستقر در اردن بازدید کند. داود سوار یک هواپیمای ریاست‌جمهوری شد و گروهی از افسران او را همراهی کردند. او هرگز تصور نمی‌کرد که در دام افتاده است. درخواست هواپیما برای بازگشت کرد و به او یک هواپیمای کوچک داده شد، اما پس از ورود به فضای هوایی عراق، خلبان گفت که دو جنگنده تهدید به سرنگون کردن هواپیما کرده‌اند اگر در بغداد فرود بیاید. بنابراین، هواپیما در پایگاه «H3» در الانبار فرود آمد.

هواپیما داود را از پایگاه به رم برد. سفیر عراقی در آنجا به او خوشامد گفت و گفت: «آن‌ها برای من در هتل لئوناردو دا وینچی رزرو کردند. من گذرنامه، پول و حتی پیژامه نداشتم. دستورات از بغداد این بود که گذرنامه را به او ندهید مگر اینکه او قبول کند به عنوان سفیر کار کند.» من 11 ماه به این وضعیت ادامه دادم و سفارت هزینه‌ها را پرداخت کرد.

داود با اصرار خانواده‌اش با پیشنهاد دولت موافقت کرد و گذرنامه‌اش را دریافت کرد و به عنوان سفیر به مادرید رفت. او می‌گوید: «من به عنوان سفیر باقی ماندم تا اینکه برادرم عبدالوهاب کشته شد. من تلگرافی فرستادم و اعلام کردم که نمی‌پذیرم سفیر دولتی خائن و وابسته به یهودی میشل عفلق (بنیان‌گذار حزب بعث) باشم.»

از او در مورد شرایط قتل برادرش پرسیدم و او پاسخ داد: «برادرم افسر بود و قبلاً معاون وابسته نظامی در پاکستان بود. او از داستان من و خیانت البکر و ظلمی که به من شد، درد می‌کشید. در یک جشن فارغ‌التحصیلی در دانشکده ستاد، برادرم حضور داشت. او با بیرون کشیدن اسلحه‌اش تلاش کرد تا البکر را به قتل برساند و محافظانش او را به خواب بردند. او را دستگیر و شکنجه کردند و کشتند. این در سال 1971 بود.»

داود گفت که البکر به او خیانت کرد «همان‌طور که عبدالکریم قاسم به عبدالسلام عارف که رهبر انقلاب 1958 بود، خیانت کرد.» و ادامه داد که پس از بازگشت «بعث» به قدرت، به عنوان وزیر دفاع درخواست البکر را برای اعطای درجه افسری به گروهی که نام صدام حسین در بین آن‌ها بود، رد کرد.

ابراهیم داود تسلیم سرنوشت خود در تبعید شد، اما عبدالرزاق النايف جوان این کار را نکرد. او در سال 1969 با افسر عراقی پر سر و صدا عبدالغنی الراوی در مقدمه‌چینی برای یک عملیات کودتا با حمایت ایرانیان شرکت کرد و در این دیدار، دو نفر با شاه محمد رضا پهلوی دیدار کردند. اما النايف که نگران «بی‌احتیاطی الراوی» بود، از طرحی که صدام حسین موفق به نفوذ در آن شد، کناره‌گیری کرد. پس از افشای توطئه، دادگاه عراقی حکم به اعدام الراوی و النايف را صادر کرد.

صدام به النايف برای تلاشش در توطئه برای برکناری رژیم «بعث» بخشیده نشد.

النیاف در اولین جلسه دولت پس از ۱۷ ژوئیه ۱۹۶۸

النايف در سال 1972 در لندن مورد سوء قصد قرارگرفت و همسرش زخمی شد. اما او در 9 ژوئیه 1978 در هتلی در لندن با یک مقام عراقی که خانواده‌اش می‌گویند سعدون شاكر بوده است و مدیریت اطلاعات عراقی و سپس وزارت کشور را بر عهده داشت، دیدار کرد. مقام عراقی با النايف خداحافظی کرد و او توسط جوانی که در مقابل ورودی هتل منتظر بود، با شلیک گلوله کشته شد. و «مقام عراقی» به سلامت به بغداد برگشت.

داستان جالب النايف کنجکاوی خبرنگاری مرا برانگیخت. به دیدار خانواده‌اش رفتم و همسرش با کمال احترام از من پذیرایی کرد. من به جستجوی چمدان‌هایی که او به جا گذاشته بود پرداختم و با پسرش علی صحبت کردم. علی تأیید کرد که البکر دام را برای پدرش گذاشت و او را به ناهار دعوت کرد و گفت: «ما یک آهو داریم و گوشت آهو را از دست ندهید.» او گفت که صدام مسلح به او تهدید کرد که اگر به مقاومت فکر کند، فرزندانش یتیم خواهند شد و او را تا فرودگاه با ماشین همراهی کرد. او همچنین فاش کرد که پدرش در اقامتش در عمّان، مهمان عراقی، طارق عزیز، را که 40 میلیون دلار پیشنهاد کرد تا از هرگونه فعالیت سیاسی خودداری کند، پذیرفت.

دلیل خوبی برای رد کردن یک پیشنهاد قطعی و سخاوتمندانه و نهایی از سوی فردی به نام صدام حسین وجود ندارد. شواهد نشان می‌دهد که گلوله صدام مدت‌ها به دنبال النايف بود و سپس او را یافت.



فشار آمریکا، سردرگمی «چارچوب هماهنگی» عراق را افزایش داد

رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)
رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)
TT

فشار آمریکا، سردرگمی «چارچوب هماهنگی» عراق را افزایش داد

رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)
رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)

منابع عراقی می‌گویند مرجعیت دینی در نجف در هیچ اقدامی برای تعیین نهایی نامزد نخست‌وزیری نقش ندارد، در حالی که «چارچوب هماهنگی» به دلیل آنچه فشارهای مستمر آمریکا خوانده شده، در برنامه‌های خود درباره آینده روابط بغداد و واشنگتن دچار سردرگمی شده است.

پس از برگزاری چند جلسه برای انتخاب نامزد پست اجرایی، آخرین جلسه روز دوشنبه برگزار شد. در این نشست، «چارچوب هماهنگی» نتایج دو کمیته خود را بررسی کرد: یکی برای دیدار با نامزدها و دیگری برای بررسی مکانیزم انتخاب نامزد نهایی توسط رهبران چارچوب، اما میان طرف‌های این چارچوب توافقی حاصل نشد.

رسانه‌های نزدیک به «چارچوب هماهنگی» گزارش دادند که دلیل مراجعه به مرجعیت علی‌ سیستانی در نجف، ناتوانی رهبران این چارچوب در انتخاب نامزد مشخص به دلیل اختلافات عمیق سیاسی میان آنها بوده است.

رهبران «چارچوب هماهنگی» پس از اعلام خود به‌عنوان بزرگ‌ترین فراکسیون پارلمان عراق (واع)

موضع نجف

گزارش‌ها حاکی است مرجعیت دینی نجف از دخالت در انتخاب نامزد خودداری کرده است، اما تحلیلگران می‌گویند درخواست نظر از مرجعیت، بازتاب ناتوانی نیروهای برنده انتخابات در تصمیم‌گیری میان نامزدهای غیررسمی است.

رسانه‌های محلی ده‌ها نامزد را فاش کرده‌اند و از نوسانات شدید در فهرست نامزدهای پیشنهادی خبر می‌دهند؛ گاهی فهرست کوتاه شامل پنج نفر و گاهی شامل ده‌ها شخصیت شیعی است.

عباس راضی، دبیرکل چارچوب هماهنگی، پیش‌تر گفته بود که «نامزدها محدود به شخصیت‌های رهبری هستند» و ائتلاف از افراد مشخصی خواسته تا برای این پست اعلام آمادگی کنند.

طالب محمد کریم، پژوهشگر مسائل سیاسی، به «الشرق الأوسط» گفت: «وضعیت پیچیده و بی‌سابقه است و نیازمند رویکرد جدیدی برای تسریع در تشکیل دولت آینده است؛ معیار اصلی حفظ منافع مالی و سیاسی عراق است، نه منافع جناحی».

او افزود: «لازم است تفاهم‌های آرام با آمریکا و پایتخت‌های منطقه‌ای برقرار شود تا دولت آینده متعهد شود از خاک عراق برای مناقشات دیگران استفاده نکند و با طرحی عملی، سلاح‌ها کنترل و منافع مشترک حفظ شود».

ائتلاف «عمران و توسعه» بیشترین کرسی‌ها را در مقایسه با احزاب «چارچوب هماهنگی» کسب کرده است (ایکس)

ترامپ و السودانی

اختلاف درباره نامزد مورد نظر «چارچوب هماهنگی» پس از اظهارات جنجالی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، افزایش یافت. او گفته بود: «عراق پس از حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، کشور دوست آمریکا شد» و فاش کرد که نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، برای دریافت جایزه صلح نوبل به او رأی داده است.

این اظهارات در محافل شیعی بغداد بحث‌برانگیز شد، به ویژه که بسیاری ترامپ را رئیس آمریکایی می‌دانند که دستور ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، را در ژانویه ۲۰۲۲ صادر کرد.

السودانی در پلتفرم «ایکس» چهارشنبه نوشت: «همیشه سعی کرده‌ام روابطی بسازم که به کشور خدمت کند. از همان ابتدا دریافتم که دوستی، نه خصومت، ثبات و پیشرفت کشور را تضمین می‌کند».

انتظار سافایا

در این وضعیت پیچیده، رهبران چارچوب هماهنگی منتظر رسیدن نماینده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا، ماراک سافایا، به عراق هستند. او پیام‌های هشداردهنده‌ای به برخی نیروهای چارچوب هماهنگی داده است، به ویژه کسانی که هنوز جناح‌های مسلح دارند و تحت تحریم‌های آمریکا هستند.

پیش‌تر، تام باراک، نماینده آمریکا در لبنان و سوریه، به طور کوتاه به بغداد سفر کرده بود و طبق منابع مطلع، پیام‌های مهمی درباره مسائل داخلی و منطقه‌ای منتقل کرد.

منابع به «الشرق الأوسط» گفتند که سه موضوع اصلی توسط باراک با السودانی مطرح شده است: اقدامات آمریکا برای خلع سلاح حزب‌الله، اهمیت کنترل مرزهای عراق و سوریه و جلوگیری از ورود شخصیت‌های وابسته به گروه‌های مسلح به دولت آینده عراق.

در همین راستا، مذاکراتی نیز میان فؤاد حسین، معاون نخست‌وزیر و وزیر خارجه عراق، با مایکل ریگاس، معاون وزیر خارجه آمریکا، انجام شد. سفارت آمریکا در بغداد با انتشار دوباره بیانیه مشترک وزارت خارجه عراق، تأکید کرد که «آمریکا به صراحت بر خلع سلاح میلیشیاهای تحت حمایت ایران که به حاکمیت عراق ضربه می‌زنند، تهدیدی برای آمریکایی‌ها و عراقی‌ها هستند و منابع عراق را به نفع ایران می‌برند، ادامه خواهد داد».


چگونه سفر کاری یک اردنی به مسکو با مرگ در جبهه‌های نبرد پایان یافت؟



سربازان جذب‌شده جدید در حال شرکت در تمرین نظامی در منطقه نظامی جنوبی روسیه، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۵ (خبرگزاری آلمان)
سربازان جذب‌شده جدید در حال شرکت در تمرین نظامی در منطقه نظامی جنوبی روسیه، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۵ (خبرگزاری آلمان)
TT

چگونه سفر کاری یک اردنی به مسکو با مرگ در جبهه‌های نبرد پایان یافت؟



سربازان جذب‌شده جدید در حال شرکت در تمرین نظامی در منطقه نظامی جنوبی روسیه، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۵ (خبرگزاری آلمان)
سربازان جذب‌شده جدید در حال شرکت در تمرین نظامی در منطقه نظامی جنوبی روسیه، ۱۴ نوامبر ۲۰۲۵ (خبرگزاری آلمان)

پسر بزرگ رائد رمزی صبری حماد، یکی از دو اردنی که پس از جذب نظامی توسط ارتش روسیه کشته شدند، جزئیات تکان‌دهنده‌ای از سفر پدرش به مسکو بیان کرد؛ سفری که در نهایت به مرگ او به‌عنوان «سرباز در ارتش روسیه» انجامید.

روزنامه «الشرق الأوسط» با أُواب حماد درباره سفر پدرش گفتگو کرد؛ این گفتگو چند ساعت پس از آن انجام شد که وزارت امور خارجه اردن از شهروندان خواست «هرگونه تلاش برای جذب نظامی در ارتش روسیه» را گزارش دهند و همچنین از مقامات روسیه درخواست کرد «به جذب نظامی اردنی‌ها پایان دهند».

أُواب حماد گفت پدرش در ماه اوت گذشته برای کار اداری در وزارت دفاع روسیه به مسکو رفته بود. به گفته او، پدرش تنها چند روز پس از رسیدن خبر داد که به جبهه منتقل شده تا در صفوف ارتش روسیه بجنگد؛ سپس ارتباط او با پایان همان ماه قطع شد.

او تأکید کرد پدرش که ۵۴ سال داشت، هرگز در «نیروهای مسلح اردن (ارتش عربی)» خدمت میدانی نداشته و سابقه کاری‌اش بیشتر در امور مهندسی بوده است. او افزود پدرش پس از بیکاری اخیر تصمیم گرفته بود شغلی متناسب با مهارتش در خارج از کشور پیدا کند.

پیشنهادهای کاری در «تلگرام»

أُواب حماد توضیح داد که پدرش برای یک شغل اداری که در گروه‌های «تلگرام» منتشر شده بود و مربوط به پیشنهادهای کاری وزارت دفاع روسیه بود، درخواست داده بود. او پس از پذیرش، از عَمّان راهی مسکو شد، اما بعداً مشخص شد که تبدیل به یک سرباز جذب‌شده در ارتش روسیه شده و در جبهه مقابل ارتش اوکراین قرار گرفته است.

او می‌گوید پدرش که به خانواده اطلاع داده بود از مسکو به یک واحد رزمی منتقل شده، توضیح نداد چگونه از وظیفه غیرنظامی به مأموریت نظامی تبدیل شده است. تماس‌های او به‌تدریج کمتر شد و دیگر نمی‌توانست زیاد صحبت کند. طبق گفته او، ارتباطات در ۲۵ اوت کاملاً قطع شد.

خانواده با وزارت خارجه اردن برای پیدا کردن محل حضور او تماس گرفتند تا اینکه خبر مرگ او در ۲۵ سپتامبر به آنان رسید و پس‌ازآن جست‌وجوی جزئیات کشته‌شدن و محل جسد آغاز شد.

در نبود جزئیات، خانواده از طریق سفارت اردن در مسکو درخواست کردند جسد او به عَمّان منتقل شود تا «دفن و مراسم سوگواری در میان خانواده» انجام شود.

حماد همچنین گفت چند تن از بستگان او نیز از طریق پیشنهادهای کاری منتشرشده در «تلگرام» به مسکو رفته‌اند و احتمال داد شمار اردنی‌هایی که قربانی «عملیات فریب» مشابه شده‌اند، شاید «حدود ۴۰۰ نفر» باشد.

تلاش‌ها برای «فریب»

مدیریت عملیات و امور کنسولی وزارت خارجه اردن روز پنجشنبه اعلام کرد دو شهروند اردنی پس از جذب نظامی برای جنگ در کنار ارتش روسیه کشته شده‌اند.

خودروهای زرهی و سربازان روس در حال عبور به سمت ماریوپل در جنوب شرقی اوکراین (رویترز)

در بیانیه وزارتخانه آمده بود که این نهاد، اقدامات «فریب شهروندان اردنی توسط طرف‌های خارجی با هدف جذب نظامی غیرقانونی» را به‌طور نزدیک پیگیری می‌کند؛ اقدامی که «نقض قانون اردن و قانون بین‌المللی» است و «جان شهروندان را به خطر می‌اندازد».

وزارتخانه از شهروندان خواست «هرگونه تلاش برای جذب نظامی آنان در ارتش روسیه» را گزارش کنند و هشدار داد که تعامل با آن «خطرناک و خلاف قانون» است. همچنین گفت از مقامات روسیه خواسته «به جذب نظامی اردنی‌ها پایان دهند و جذب هر اردنی که قبلاً جذب شده است را متوقف کنند» و اعلام کرد «تمام اقدامات لازم برای توقف این روند» را اتخاذ خواهد کرد.

وزارتخانه هشدار داد که طرف‌هایی در اینترنت در حال جذب نظامی اردنی‌ها هستند و گفت این طرف‌ها با هماهنگی نهادهای ملی پیگیری می‌شوند تا «اقدامات قانونی و دیپلماتیک برای متوقف کردن آنها و اجرای قانون» انجام شود؛ زیرا «فریب شهروندان و جذب آنها در یک ارتش خارجی، نقض شدید قانون بین‌المللی، تعهدات بین‌المللی و قانون اردن» است که پیوستن به ارتش خارجی را جرم می‌داند.

روش‌های جذب نظامی

صدها اردنی در روسیه زندگی می‌کنند و بنا بر داده‌های غیررسمی «خبرگزاری فرانسه»، بیش از ۲۰ هزار اردنی در دانشگاه‌ها و مؤسسات روسیه و اتحاد جماهیر شوروی سابق تحصیل کرده‌اند. با آغاز جنگ روسیه و اوکراین، وزیر دفاع روسیه در آن زمان، سرگئی شویگو، گفته بود ۱۶ هزار داوطلب از خاورمیانه آماده جنگ در کنار نیروهای مسکو هستند. همچنین گزارش‌ها حاکی از اعزام حدود دو هزار سرباز سوری در آن زمان به روسیه بود.

«خبرگزاری فرانسه» در گزارشی که اوایل ماه جاری منتشر کرد، از جذب جوانان عراقی از طریق گروه‌های «تلگرام» خبر داد. طبق این گزارش، پیشنهادهای جذب شامل حقوق ماهانه ۲۸۰۰ دلار، مسیر دریافت گذرنامه روسی، تأمین درمان، حقوق بازنشستگی و غرامت در صورت جراحت بود.

تلاش برای جذب جنگجویان خارجی به خاورمیانه محدود نمی‌شود؛ روش‌های مشابه در آسیای مرکزی، هند، بنگلادش، نپال و حتی کوبا استفاده می‌شود. بنا بر گزارش مرکز «آتلانتیک کانسل» آمریکا، شمار کوبایی‌های حضور یافته در خطوط جبهه اوکراین بین ۵ هزار تا ۲۰ هزار سرباز جذب‌شده برآورد می‌شود.


وزارت خارجه مصر به «الشرق الأوسط»: در حال آماده‌سازی شرایط برای کنفرانس «بازسازی غزه» هستیم

یک آواره از ساختمان آسیب‌دیده در محله تل الهوى شهر غزه به خرابی‌ها نگاه می‌کند (AFP)
یک آواره از ساختمان آسیب‌دیده در محله تل الهوى شهر غزه به خرابی‌ها نگاه می‌کند (AFP)
TT

وزارت خارجه مصر به «الشرق الأوسط»: در حال آماده‌سازی شرایط برای کنفرانس «بازسازی غزه» هستیم

یک آواره از ساختمان آسیب‌دیده در محله تل الهوى شهر غزه به خرابی‌ها نگاه می‌کند (AFP)
یک آواره از ساختمان آسیب‌دیده در محله تل الهوى شهر غزه به خرابی‌ها نگاه می‌کند (AFP)

سخنگوی وزارت خارجه مصر، سفیر تمیم خلاف، روز یکشنبه به «الشرق الأوسط» اظهار کرد که قاهره همراه با شرکای منطقه‌ای و بین‌المللی در حال فراهم کردن محیط مناسب برای موفقیت کنفرانس «بهبودی سریع و بازسازی در نوار غزه» است و مصر به دنبال برگزاری کنفرانسی است که بیشترین اثربخشی و بهره‌وری را داشته باشد.

خلاف افزود: «مصر تلاش‌های خود را بدون وقفه در حمایت از برادران فلسطینی و حفظ مسیر تثبیت آتش‌بس ادامه می‌دهد، و در حال پیشبرد مرحله دوم طرح صلح رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، هستیم که با تصویب شورای امنیت در قطعنامه ۲۸۰۳ مرتبط است، و این اقدامات از طریق مشورت‌های دقیق با شرکای منطقه‌ای و بین‌المللی انجام می‌شود.»

او ادامه داد: «جزئیات بسیاری هنوز در حال مشورت است تا اطمینان حاصل شود که اجرای آن در چارچوبی انجام شود که ثبات را تضمین کرده و منافع مردم فلسطین را حفظ کند.»

شورای امنیت در ۱۷ نوامبر ۲۰۲۵ طرح ترامپ برای صلح منطقه را تصویب کرده بود.

تأخیر در کنفرانس بازسازی

در خصوص دلیل تأخیر کنفرانس بازسازی از موعد مقرر پایان نوامبر ۲۰۲۵، سفیر خلاف بدون اعلام تاریخ جدید گفت: «مصر در تلاش برای برگزاری کنفرانس بهبودی سریع و بازسازی و توسعه غزه است، به گونه‌ای که بیشترین اثرگذاری و بهره‌وری از آن حاصل شود».

فلسطینی‌ها در اردوگاه النصیرات در وسط غزه در حال جستجو در میان زباله‌ها برای یافتن هر چیزی که قابل استفاده باشد (AFP)

خلاف تأکید کرد که مصر همراه با شرکای منطقه‌ای و بین‌المللی «در حال فراهم کردن محیط مناسب برای موفقیت هر اقدام بین‌المللی در این زمینه است و مصر به ادامه نقش حمایتی خود از برادران فلسطینی بر اساس تحولات و نیازهای واقعی در زمین پایبند است.»

کنفرانس «بازسازی»

بر اساس بیانیه وزارت خارجه مصر، وزیر امور خارجه مصر، بدر عبد العاطی، روز جمعه در دیدار با وزیر امور خارجه فلسطین، فارسین آغابکیان شاهین، در بارسلونا، بر این نکته تأکید کرد که کشورش «در حمایت از مسئله فلسطین و تلاش‌ها برای بازسازی غزه و بهبودی سریع کوتاهی نخواهد کرد، به ویژه در چارچوب آماده‌سازی برای کنفرانس بین‌المللی که مصر میزبان آن خواهد بود».

قاهره میزبان برنامه بازسازی ۵ ساله

در «نشست اضطراری عربی» که چهارم مارس گذشته در قاهره برگزار شد، «طرح بازسازی و توسعه نوار غزه» تصویب شد. هدف این طرح، اقدام برای بهبودی سریع و بازسازی غزه بدون جابجایی فلسطینی‌ها در بازه زمانی مشخص تا ۵ سال و با بودجه تقریبی ۵۳ میلیارد دلار است. قاهره برای حمایت از بازسازی غزه کنفرانس بین‌المللی را با هماهنگی سازمان ملل پیشنهاد کرده است.

فلسطینی‌ها در مدرسه‌ای که شدیداً آسیب دیده و اطراف آن خرابی است، اردو زده‌اند (AFP)

در «نشست شرم‌الشیخ برای صلح» که به توافق آتش‌بس در غزه در اکتبر گذشته انجامید، رئیس‌جمهور مصر، عبدالفتاح السیسی، بر اهمیت برگزاری کنفرانس قاهره برای بازسازی و بهبودی سریع غزه در نوامبر تأکید کرد.

پیش‌تر مقامات مصری اعلام کرده بودند که امکان برگزاری کنفرانس در نوامبر وجود دارد. طبق بیانیه پیشین وزارت خارجه، در ۱۷ اکتبر، وزیر عبد العاطی با نخست‌وزیر فلسطین، محمد مصطفی، تلفنی گفتگو کرده و درباره آمادگی‌ها و جزئیات کنفرانس بازسازی، به ویژه تأمین مالی و ارزیابی میزان خسارت، بحث شد.

در ۵ نوامبر ۲۰۲۵، السیسی پس از دیدار با رئیس جمهور قرقیزستان، صادیر جباروف، در قاهره اعلام کرد، مصر قصد دارد کنفرانس بین‌المللی بازسازی و بهبودی سریع در غزه را تا پایان ماه برگزار کند.

از زمان اعلام السیسی، اکثر گفتگوهای رئیسان و همچنین مذاکرات وزیر خارجه درباره کنفرانس و آمادگی‌های آن با کشورهای مختلف، از جمله بریتانیا، ترکیه، فرانسه، پادشاهی عربی سعودی، عراق، قطر و غیره بوده است.

نخست‌وزیر مصر، مصطفی مدبولي، در سخنرانی خود در «نشست جی۲۰» در ژوهانسبورگ در ۲۲ و ۲۳ نوامبر، بدون اعلام تاریخ مشخص گفت: «مصر کنفرانس جهانی ویژه بهبودی سریع و بازسازی غزه را برگزار خواهد کرد و از کشورهای شما دعوت می‌کنم در این کنفرانس شرکت کنند».

دلایل تأخیر

در ۲۵ نوامبر، منبعی مطلع مصری اعلام کرد که کنفرانس قاهره برای بهبودی سریع و بازسازی غزه که قرار بود پایان نوامبر برگزار شود، «در موعد مقرر برگزار نخواهد شد و به تعویق می‌افتد». دلیل آن تشدید وضعیت در غزه و تلاش قاهره برای فراهم کردن شرایط بهتر روی زمین برای تحقق اهداف کنفرانس عنوان شد.

این منبع به «الشرق الأوسط» گفت: «کنفرانس در موعد مقرر برگزار نخواهد شد و احتمالاً کمی به تأخیر می‌افتد، به ویژه که تلاش موازی دیگری نیز در حال انجام است؛ واضح است که ایالات متحده قصد دارد اقدام خاص خود را در رفح انجام دهد»، اشاره به «منطقه سبز» در مناطقی که اسرائیل در غزه کنترل دارد.

لباس‌ها روی توده‌های آوار در غزه آویزان شده است (AP)

منبع افزود: «مصر کشور بزرگی است و توان انجام این مأموریت‌ها را دارد، اما زمان‌بندی مناسب برای آن فراهم می‌کند تا تأثیر واقعی و مثبت بر واقعیت زندگی برادران فلسطینی حاصل شود.»

وی درباره علت تأخیر توضیح داد: «بسیاری از کشورها ضمانت می‌خواهند که تخریب دوباره در غزه تکرار نشود، این ضمانت‌ها هنوز فراهم نشده و در حال حاضر نیز با ادامه تشدید اسرائیلی و نقض مکرر توافق، فراهم نخواهد شد.»

توافق آتش‌بس در غزه اواخر نوامبر دچار اختلال شد و حداقل ۲۱ کشته بر اثر حملات اسرائیل ثبت شد، بر اساس گزارش «مدیریت دفاع مدنی» غزه. همچنین دستیابی به مرحله دوم توافق، که از ۱۰ اکتبر با میانجیگری مصر، قطر، آمریکا و ترکیه اجرایی شده بود، به تأخیر افتاد.