«30 ژوئيه» عراقی... داستان کودتای سفیدی که با سیل خون همراه شد

النايف پیشنهاد طارق عزیز را رد کرد و پس از 10 سال با گلوله صدام مواجه شد

TT

«30 ژوئيه» عراقی... داستان کودتای سفیدی که با سیل خون همراه شد

رئیس‌جمهوری سابق عراق احمد حسن البكر و معاونش صدام حسین (A.F.P)
رئیس‌جمهوری سابق عراق احمد حسن البكر و معاونش صدام حسین (A.F.P)

عقلانی نیست که مردی به نام صدام حسین را به گوشه‌ای تنگ بکشانی و او را وادار کنی که تو را به عنوان شریک در اداره عراق بپذیرد. نه «بعث» شریک دوست دارد و نه صدام تحمل آن‌ها را دارد.

در دفاتر «بعث» که در 17 ژوئیه 1968 به قدرت بازگشت، روزهای پرهزینه‌ای به ثبت رسیده است. 30 ژوئیه همان سال نخستین نقطه عطف بود که به «بعث» این امکان را داد که به تنهایی قدرت را با ریاست احمد حسن البكر و دست راستش صدام حسین در دست بگیرد. شغل من ایجاب کرد که با برخی از افراد نقش‌آفرین در آن روز ملاقات کنم و داستان‌های آن‌ها را با خوانندگان «الشرق الأوسط» به اشتراک بگذارم.

رئیس‌جمهوری سابق عراق احمد حسن البكر و معاونش صدام حسین (A.F.P)

شکست ارتش‌های عربی در جنگ 1967 خشم افکار عمومی عربی را برانگیخت و دولت‌ها را مسئول «ناکامی» دانستند که در واقع یک فاجعه بود. عبد الرحمن عارف، رئیس‌جمهوری عراق که جانشین برادرش عبدالسلام شده بود، ضعیف به نظر می‌رسید. قدرتش در ارتش متزلزل بود و اعتبارش در خیابان محدود. در بهار 1968 زمزمه‌ها در حلقه‌های کوچک درباره آمادگی گروه‌های مختلف برای به دست گرفتن قدرت افزایش یافت. برخی پیش‌بینی کردند که کشور به دست یک نظامی بیفتد.

رهبری «بعث» صحنه را زیر نظر داشت. نگران بود که با یک کودتا یا چیزی مشابه آن بیدار شود. آن‌ها شروع به برنامه‌ریزی برای بازگشت به قدرت کردند تا از تجربه‌ای که در سال 1963 رخ داد و به خون کشیده شد و عبد السلام عارف، کسی که آن را به ارمغان آورده بود، آن‌ها را سرنگون کرد، انتقام بگیرند.

رهبری سعی کرد از ورود دوباره به تونل خون جلوگیری کند و شروع به بررسی موقعیت‌ها و موانع کرد. سرهنگ ابراهیم الداود فرمانده گارد ریاست‌جمهوری با حدود بیست هزار نیرو بود. اگر الداود مقاومت می‌کرد، نبرد خونینی در اطراف دیوارهای قصر و دورتر از آن در می‌گرفت. شاید حتی این برخورد باعث می‌شد که طرف ثالثی از ارتش برای عرضه خود به عنوان نجات‌دهنده به میدان بیاید.

ملاقات‌کنندگان گزینه‌ها را بررسی کردند و در نهایت تصمیم به گفت‌وگو با الداود گرفتند و امیدوار بودند او را به سمت جنبش کودتا جلب کنند یا حداقل بی‌طرف کنند. آن‌ها قبل از تصمیم‌گیری به نکته‌ای مهم رسیدند: ابراهیم الداود به شدت تحت تأثیر دوستش عبد الرزاق النايف، معاون رئیس‌اطلاعات نظامی بود. شایع بود که النايف مردی قدرتمند و ماهر در کنترل امور است و ارتباطات مبهمی با سازمان‌های غربی دارد و الداود به طور کورکورانه به او اعتماد دارد.

وظیفه‌ای پیچیده از این نوع نیاز به زیرکی دارد. باید به احمد حسن البكر سپرده می‌شد که در شخص خود تصویر یک نظامی و مهارت‌های حزبی را با تجربه در نقشه‌کشی ترکیب می‌کرد.

سازمان‌دهندگان کودتا همکاری سرهنگ سعدون غیدان را تأمین کردند که نیروهایی مستقر در قصر ریاست‌جمهوری داشت و شامل تعدادی تانک بود.

سعدون غيدان وعبدالرزاق النايف

البكر نیز با الداود ملاقات و او را از پروژه کنار زدن عارف مطلع کرد. گفت: «بیایید این موضوع را به طور مخفیانه بین خودمان نگه داریم. شما مردی متدین هستید، پس به قرآن قسم می‌خوریم که این اطلاعات به شخص سومی نخواهد رسید.» و بالطبع البكر منظورش النايف بود. الداود در 15 ژوئیه سوگند یاد کرد، اما تردیدی نداشت که به النايف اطلاع دهد.

رهبری «بعث» در تنگنا قرار گرفت. راز دیگر راز نبود و اطلاعات در دست مردی خطرناک به نام عبدالرزاق النايف بود، پس او چگونه با آن‌ها برخورد می‌کند؟ موفقیت یا شکست تلاش در دست او بود. «بعث» اصلاً مایل نبود مردی را وارد کند که بسیاری در کشور درباره او می‌گفتند که «دارای ارتباطات مشکوک با سازمان‌های غربی است.»

در آن مرحله، عضو رهبری صلاح عمر العلی نقش مهمی ایفا کرد. او به من گفت: «صبح 16 ژوئیه، به گروه‌های اجرایی مدنی و نظامی نسخه نهایی مأموریت‌ها را اطلاع دادیم. در ابتدا فکر کردیم که عملیات را در 14 ژوئیه به دلیل ارزش نمادین آن (سالگرد کودتای 1958 که بعد از آن جمهوری اعلام شد) انجام دهیم، سپس به روز بعد فکر کردیم، اما ملاحظات عملی ما را به تأخیر انداخت. در 16 ژوئیه، اسلحه‌های پنهان شده در مخفیگاه‌های حزبی و مقداری لباس نظامی برای پنهان‌کاری را بیرون آوردیم. در ساعت 8 شب، در خانه البكر در محله علی صالح در خیابان 14 رمضان ملاقات کردیم. باید کارهای نهایی را آماده می‌کردیم و منتظر زمان اجرا در ساعت 2:30 بامداد بودیم. در اینجا بود که یک شگفتی پیش آمد.»

پیام شوکه‌کننده

ملاقات‌کنندگان به عنوان اعضای رهبری منطقه‌ای حزب در حال بررسی آخرین آماده‌سازی‌ها بودند که در زدند. البكر رفت و در را باز کرد و سپس با یک برگه کوچک برگشت.

ناگهان البكر گفت که این پیام از سرهنگ عبد الرزاق النايف است که در آن نوشته شده: «من اطلاعاتی دارم که شما قصد انجام این عملیات را دارید. من با شما هستم و آماده‌ام هر مأموریتی را انجام دهم و به خدا توکل کنید.»

صلاح عمر العلي

علی به یاد می‌آورد که «البکر گفت: این پیام در دست شماست. حالا می‌خواهم که موضوع را بررسی کنید و تصمیم مناسب را بگیرید. پیام که توسط افسر جوانی که همراه النايف بود منتقل شده بود، به اندازه بمب تأثیرگذار بود. فرستنده پیام بعثی بود بدون اینکه رئیسش بداند، اما این موضوع از اهمیت مشکل نمی‌کاهد. مشاوره‌ای با مقداری سردرگمی صورت گرفت. النايف افسری قدرتمند، باهوش و بلندپرواز بود که نقش او فراتر از موقعیتش بود. ما جنبه‌های مختلف موضوع را بررسی کردیم؛ اگر عملیات را لغو کنیم، چه کسی تضمین می‌کند که النايف از فرصت استفاده نکرده و آن را فاش نکند و ما را به کلی نابود نکند؟ او خواهد دید که ما بدون پیشنهاد برای مشارکت او اقدام کرده‌ایم و عملیات را به دلیل آگاهی او از آن لغو کرده‌ایم. لغو عملیات به وضوح برای حزب فاجعه‌بار بود. از طرف دیگر، مشارکت النايف نیز خود یک ریسک به حساب می‌آمد. واضح بود که الداود به سوگندی که خورده بود پایبند نبوده و ما را در وضعیتی قرار داده که باید هزینه آن را بپردازیم.»

در نهایت، تصمیم به اجرای عملیات گرفتیم و به النايف پاسخ دادیم: «عمداً و با آگاهی شما را مطلع نکردیم به دلیل موقعیت حساس شما و نگرانی برای شما. ما به برادر ابراهیم الداود اطلاع دادیم تا مستقیماً به شما اطلاع ندهیم و از بروز موقعیت ناخوشایند جلوگیری کنیم و بر این باور بودیم که این روش بهتر و مؤثرتر است و می‌دانستیم که او شما را مطلع خواهد کرد. ما تصمیم به اجرای عملیات گرفته‌ایم و اگر موفق شویم، شما رئیس‌جمهوری عراق خواهید بود. واقعاً ما دو تصمیم مرتبط گرفته‌ایم: اول، فریب دادن النايف به مشارکت از طریق پیشنهاد مقام نخست‌وزیری. دوم، ضرورت خلاص شدن از النايف و الداود در اولین فرصت. و تصمیم گرفتیم که حمله به کاخ ریاست‌جمهوری به عهده اعضای رهبری منطقه‌ای باشد.»

یک خودروی زرهی در مقابل کاخ ریاست جمهوری پس از کودتا در سال ۱۹۶۸ (گتی)

پیش از اجرای عملیات، در خانه عبد کریم الندا، برادر زن احمد حسن البکر، ملاقات کردیم. عبدالکریم کارمند راه‌آهن بود و در ساختمان‌های اختصاصی نزدیک به رادیو در منطقه صالحیه اقامت داشت. بدون شک توصیف احساسات در آن ساعات حیاتی ضروری است. ما در آپارتمان، که شامل نه عضو رهبری از جمله البکر و صدام و تعدادی دیگر از جمله حردان التكریتی بود، نشسته بودیم. تعداد حاضرین در آپارتمان کمتر از بیست نفر بود. طرح این بود که الداود و غیدان در انتظار ما باشند.»

او افزود: «ما لباس‌های نظامی با نشان‌های افسران را پوشیدیم. در زمان معین، یک کامیون نظامی رسید و ما سوار آن شدیم و بخش دیگر با دو ماشین غیرنظامی رفتیم. ما با لباس‌های نظامی و اسلحه‌های خود به ورودی کاخ رسیدیم. در ورودی گردان تانک‌ها، سعدون غیدان در انتظار ما بود و در گردان را باز کرد. همچنین تعدادی از جوانان حزبی که به صورت مخفیانه برای آموزش استفاده از تانک‌ها فرستاده شده بودند، به ما ملحق شدند. ما با کمال تعجب متوجه شدیم که تانک‌های اطراف قصر جدید هستند و این جوانان نتوانستند آن‌ها را راه‌اندازی کنند. به طور تصادفی یکی از جوانان موفق به راه‌اندازی یک تانک شد و از یکی به دیگری منتقل شد و ما محاصره قصر را تکمیل کردیم.»

«در مقر گردان تانک‌ها، ستاد فرماندهی خود را مستقر کردیم. البکر با عبد الرحمن عارف که خواب بود تماس گرفت. میان آن‌ها دوستی و همکاری و ملاقات‌های زیادی وجود داشت. عارف متعجب شد و به البکر که کنار او بود گفت: چه خبر ابوهیثم؟ پاسخ داد: ابو قیس، رهبری انقلاب مأموریتش را به پایان رسانده و بر کل کشور مسلط شده است. به نام رهبری انقلاب از تو می‌خواهیم عاقل و آگاه باشی و از هر تلاشی خودداری کنی. به تو توصیه می‌کنم که خود را تسلیم رهبری انقلاب کنی و در عوض امنیت کامل و مطلق برای تو و خانواده‌ات خواهی داشت. این عملیات هدفی علیه شخص تو ندارد. هدف نجات کشور از مشکلاتی است که ممکن است به دلیل ادامه حکومت ضعیف تو پیش بیاید و کشور دوباره به حمام خون بیفتد. لطفاً لطفاً لطفاً خود را تسلیم کن و هیچ تلاشی نکن. همه چیز تمام شده است و تو می‌دانی که منظور من چیست.»

برای رئیس‌جمهوری پاسخ دادن به چنین دعوتی آسان نیست. عبد الرحمن عارف تلاش کرد تا وضعیت را بررسی کند و با تعدادی از فرماندهان تیپ‌های خارج از بغداد تماس گرفت و درب‌ها بسته بود. حدود ده دقیقه بعد، البکر دوباره او را خواست و بر تسلیم شدنش تأکید کرد. پس از چند دقیقه، تماس نهایی و قاطعانه‌ای با او برقرار کرد و گفت: اگر خود را تسلیم نکنی، تو مسئول خواهی بود. مسئولیت زندگی تو و مسئولیت زندگی خانواده‌ات. سپس به یکی از افسران دستور دادیم که چند گلوله توپ به طرف کاخ شلیک کند.

وقتی عارف صدای انفجارها را شنید، فهمید که جایی برای مذاکره وجود ندارد و به این ترتیب تماس گرفت تا بر سر فرآیند تسلیم مذاکره کند. من و انور عبدالقادر الحديثی به درب اصلی کاخ رفتیم. عارف بیرون آمد و ما او را با یک ماشین نظامی کوچک به مقر گردان تانک‌ها بردیم.»

«عبد الرحمن عارف دست می‌دهد با افسر گارد ریاست‌جمهوری و در کنار او الداود»

«عارف ترسیده و وحشت‌زده بود. او شروع به لرزیدن و گفتن کلمات نامفهوم کرد. شاید او مطمئن نبود که امنیتش تضمین شده است. با او‌ به احترام برخورد کردیم اما وضعیت ما نگرانی او را از بین نبرد. ما قبلاً توافق کرده بودیم که عارف کشور را ترک کند، چون نیازی به دستگیری او نبود. در انتظار آماده شدن هواپیما برای انتقال او به خارج، پیشنهاد کردیم که او را به خانه حردان التكریتی ببریم. حردان راننده ماشین بود و عارف و من در داخل ماشین بودیم. او واقعاً نگران بود.»

او نتوانست باور کند که هواپیمایش در حال آماده‌سازی است. او معتقد بود که ما او را به جایی می‌بریم تا او را بکشیم. چون من لباس نظامی پوشیده و مسلح بودم، عارف هر بار که حرکتی عادی انجام می‌دادم، بیشتر نگران می‌شد. در طول مسیر او مدام تکرار می‌کرد که به ریاست جمهوری مبتلا شده و از پذیرش آن پشیمان است. در نهایت به او اطمینان دادیم که امنیتش تضمین شده است و می‌تواند خانواده‌اش و هر چیزی که نیاز دارد با خود ببرد. این مسأله در صبح رخ داد و به نظر می‌رسد که هواپیما او را به ترکیه برد.

البته در آغاز عملیات، گروهی به منزل نخست‌وزیر طاهر یحیی رفتند و او را دستگیر کردند و به این ترتیب (حزب بعث) بدون خون‌ریزی به قدرت برگشت.»

شجاعت صدام... و سخت‌گیری او

از علی در مورد رفتار صدام در آن ساعات پرسیدم و او پاسخ داد: «صدام درست همان‌طور عمل کرد که دیگران عمل کردند؛ لباس‌های نظامی پوشید و مانند سایر اعضای رهبری منطقه‌ای اسلحه‌اش را حمل کرد.

اگرچه می‌توان امروز صدام را به خاطر موارد زیادی متهم کرد، اما نمی‌توان گفت که او شجاع نبوده است. صدام مردی بود که به موقعیت‌های سخت عادت داشت. شجاعت او نیازی به اثبات ندارد و سخت‌گیری او نیز همین‌طور. باید توجه داشت که فعالیت حزبی در آن زمان دشوار و سخت بود و صدام در آن دوره ستاره نبود و تصمیم‌گیرنده اصلی نبود. می‌توانم بگویم که او حزبی و متعهد به تصمیمات حزب بود.»

«حزب بعث» قدرت را به دست گرفت، اما رهبری آن به رئیس‌جمهوری جدید، النايف و وزیر دفاع الداود به عنوان دو جسم خارجی و خطرناک نگاه می‌کرد. صلاح عمر العلی شریک در نقشه کاخ بود که به این دو هدف قرار گرفتند و این روایت اوست: «ما جلسه‌ای برای رهبری منطقه‌ای برگزار کردیم تا برخی تصمیمات قبلی‌امان را بازبینی کنیم، از جمله تصمیم برای برکناری النايف و الداود. البکر گفت: ما مجبور شدیم النايف را درگیر کنیم زیرا او نقشه ما را کشف کرده بود و از آن می‌ترسیدیم که باعث نابودی ما شود اگر او را نادیده بگیریم. به او وعده دادیم که نخست‌وزیر خواهد شد و وعده را اجرا کردیم و او در زمان اجرا به ما خیانت نکرد. وقتی تصمیم به شرکت دادن او گرفتیم، همچنین تصمیم به برکناری او در اولین فرصت گرفتیم. اما امروز می‌خواهم بگویم که رویدادهای 1963 بین (بعثی‌ها) و کمونیست‌ها هنوز در حافظه مردم به دلیل خون‌ریزی‌هایی که همراه آن بود، باقی مانده است. می‌ترسم اگر امروز النايف را برکنار کنیم، متهم به خیانت شویم و مردم بیشتر باور کنند که تصفیه‌ها در راه است. چه می‌شود اگر او به همکاری ادامه دهد؟ و چرا باید او را برکنار کنیم؟ بیایید فرصتی به او بدهیم. همه ما اشتباهاتی داریم. پیشنهاد می‌کنم که به همکاری ادامه دهیم و اگر رفتار متفاوتی از او دیدیم، در آن زمان تصمیم بگیریم. با این نظر موافقت کردیم و النايف به عنوان نخست‌وزیر به کارش ادامه داد.»

احترام نظامی افسران گارد به النايف پیش از برکناری او

پس از چند روز، البکر ما را به جلسه اضطراری رهبری منطقه‌ای دعوت کرد. او گفت: «شما خوب به یاد دارید که چه چیزی در مورد النايف در جلسه قبلی گفتم. حالا از شما می‌خواهم هرچه سریع‌تر اقدام به برکناری او کنید.» از او دلیل را پرسیدیم و او به گزارش‌ها اشاره کرد که حاکی از آن بود که نخست‌وزیر جدید با سرعت دیوانه‌وار در حال اقدام برای برکناری حکومت حزب است. او گفت که النايف با نظامیان تماس گرفته تا آن‌ها را برای مقابله با حزب استخدام کند و نمی‌دانست که برخی از آن‌ها عضو حزب بعث هستند. او افزود: «سریع باشید رفقا قبل از اینکه ما را برکنار کند. این تمام چیزی است که می‌خواهم بگویم قبل از اینکه او به این اتاق بیاید و همه ما را بکشد. حالا می‌روم. جمع شوید و برای خلاص شدن از او برنامه‌ریزی کنید و من با آنچه تصمیم می‌گیرید موافقم.»

روز بعد، ما در خانه صالح مهدی عماش که وزیر کشور بود، جمع شدیم و در غیاب البکر، زیرا از اینکه النايف ممکن است همه را در یک جا گیر بیندازد، نگران بودیم.

طرح را تهیه کردیم و بر اجرای آن توافق کردیم که به دو نفر، من و صدام، واگذار شد. طرح این بود که از النايف و الداود، یعنی نخست‌وزیر و وزیر دفاع، خلاص شویم.

ما نیروهای نظامی در اردن داشتیم. تصمیم گرفتیم که وزیر دفاع، ابراهیم الداود، برای بازدید از آن‌ها برود و در همان زمان به طور مخفیانه اعضای دفتر نظامی حزب را برای دستگیری او و مجبور کردنش به رفتن به اسپانیا بفرستیم. در این زمان، قسمت دوم طرح مربوط به النايف و به طور همزمان با آنچه در اردن در حال انجام بود، اجرایی می‌شد.

در 30 ژوئیه، الداود دستگیر و به زور به اسپانیا فرستاده شد. هم‌زمان داستان النايف به پایان رسید. معمولاً نخست‌وزیر جدید به قصر برای ناهار می‌آمد. پس از ناهار، با البکر به دفتر او می‌رفت تا برخی امور دولتی را بررسی کنند. در آن روز پس از ناهار، آن‌ها به دفتر وارد شدند و صالح مهدی عماش نیز با آن‌ها بود. طبق طرح، من و صدام با دو اسلحه وارد شدیم و از النايف خواستیم که تسلیم شود. در ابتدا او مقاومت کرد و تلاش کرد که اسلحه خود را بیرون بیاورد، اما موفق نشد. سپس شروع به التماس کرد و گفت: من خانواده و بچه دارم.

ضروری بود که اجرای عملیات به سرعت تکمیل شود. النايف نظامی و نخست‌وزیر بود و باید او را بدون جلب توجه محافظانش از قصر بیرون می‌بردیم. به او اطلاع دادیم که باید مانند این که چیزی اتفاق نیفتاده است از قصر خارج شود و اگر هرگونه علامتی به محافظان و نظامیانش بدهد، او را خواهیم کشت. النايف سوار بر ماشین شد و صدام او را همراهی کرد و به او گفت که اگر مقاومتی نشان دهد، او را خواهد کشت. ماشین از در پشتی قصر خارج شد و النايف به سرنوشتش تسلیم شد و هواپیما در انتظار او بود و او کشور را به مقصد مراکش ترک کرد.»

الداود والنايف

ابراهیم داود در ریاض زمانی که با او ملاقات کردم، در حال پیر شدن از تلخی‌ها بود. او اصرار داشت بگوید: «من رهبر انقلاب 17 ژوئیه بودم و (حزب بعث) آن را از من دزدید... من مسئول امنیت قصر بودم و اگر من آن را نمی‌انداختم، هیچ‌کس جرات نزدیک شدن به آن را نداشت.»

احمد حسن البکر استاد دسیسه چينی بود. در یک جلسه رهبری، پیشنهاد کرد که وزیر دفاع جدید، از نیروهای عراقی مستقر در اردن بازدید کند. داود سوار یک هواپیمای ریاست‌جمهوری شد و گروهی از افسران او را همراهی کردند. او هرگز تصور نمی‌کرد که در دام افتاده است. درخواست هواپیما برای بازگشت کرد و به او یک هواپیمای کوچک داده شد، اما پس از ورود به فضای هوایی عراق، خلبان گفت که دو جنگنده تهدید به سرنگون کردن هواپیما کرده‌اند اگر در بغداد فرود بیاید. بنابراین، هواپیما در پایگاه «H3» در الانبار فرود آمد.

هواپیما داود را از پایگاه به رم برد. سفیر عراقی در آنجا به او خوشامد گفت و گفت: «آن‌ها برای من در هتل لئوناردو دا وینچی رزرو کردند. من گذرنامه، پول و حتی پیژامه نداشتم. دستورات از بغداد این بود که گذرنامه را به او ندهید مگر اینکه او قبول کند به عنوان سفیر کار کند.» من 11 ماه به این وضعیت ادامه دادم و سفارت هزینه‌ها را پرداخت کرد.

داود با اصرار خانواده‌اش با پیشنهاد دولت موافقت کرد و گذرنامه‌اش را دریافت کرد و به عنوان سفیر به مادرید رفت. او می‌گوید: «من به عنوان سفیر باقی ماندم تا اینکه برادرم عبدالوهاب کشته شد. من تلگرافی فرستادم و اعلام کردم که نمی‌پذیرم سفیر دولتی خائن و وابسته به یهودی میشل عفلق (بنیان‌گذار حزب بعث) باشم.»

از او در مورد شرایط قتل برادرش پرسیدم و او پاسخ داد: «برادرم افسر بود و قبلاً معاون وابسته نظامی در پاکستان بود. او از داستان من و خیانت البکر و ظلمی که به من شد، درد می‌کشید. در یک جشن فارغ‌التحصیلی در دانشکده ستاد، برادرم حضور داشت. او با بیرون کشیدن اسلحه‌اش تلاش کرد تا البکر را به قتل برساند و محافظانش او را به خواب بردند. او را دستگیر و شکنجه کردند و کشتند. این در سال 1971 بود.»

داود گفت که البکر به او خیانت کرد «همان‌طور که عبدالکریم قاسم به عبدالسلام عارف که رهبر انقلاب 1958 بود، خیانت کرد.» و ادامه داد که پس از بازگشت «بعث» به قدرت، به عنوان وزیر دفاع درخواست البکر را برای اعطای درجه افسری به گروهی که نام صدام حسین در بین آن‌ها بود، رد کرد.

ابراهیم داود تسلیم سرنوشت خود در تبعید شد، اما عبدالرزاق النايف جوان این کار را نکرد. او در سال 1969 با افسر عراقی پر سر و صدا عبدالغنی الراوی در مقدمه‌چینی برای یک عملیات کودتا با حمایت ایرانیان شرکت کرد و در این دیدار، دو نفر با شاه محمد رضا پهلوی دیدار کردند. اما النايف که نگران «بی‌احتیاطی الراوی» بود، از طرحی که صدام حسین موفق به نفوذ در آن شد، کناره‌گیری کرد. پس از افشای توطئه، دادگاه عراقی حکم به اعدام الراوی و النايف را صادر کرد.

صدام به النايف برای تلاشش در توطئه برای برکناری رژیم «بعث» بخشیده نشد.

النیاف در اولین جلسه دولت پس از ۱۷ ژوئیه ۱۹۶۸

النايف در سال 1972 در لندن مورد سوء قصد قرارگرفت و همسرش زخمی شد. اما او در 9 ژوئیه 1978 در هتلی در لندن با یک مقام عراقی که خانواده‌اش می‌گویند سعدون شاكر بوده است و مدیریت اطلاعات عراقی و سپس وزارت کشور را بر عهده داشت، دیدار کرد. مقام عراقی با النايف خداحافظی کرد و او توسط جوانی که در مقابل ورودی هتل منتظر بود، با شلیک گلوله کشته شد. و «مقام عراقی» به سلامت به بغداد برگشت.

داستان جالب النايف کنجکاوی خبرنگاری مرا برانگیخت. به دیدار خانواده‌اش رفتم و همسرش با کمال احترام از من پذیرایی کرد. من به جستجوی چمدان‌هایی که او به جا گذاشته بود پرداختم و با پسرش علی صحبت کردم. علی تأیید کرد که البکر دام را برای پدرش گذاشت و او را به ناهار دعوت کرد و گفت: «ما یک آهو داریم و گوشت آهو را از دست ندهید.» او گفت که صدام مسلح به او تهدید کرد که اگر به مقاومت فکر کند، فرزندانش یتیم خواهند شد و او را تا فرودگاه با ماشین همراهی کرد. او همچنین فاش کرد که پدرش در اقامتش در عمّان، مهمان عراقی، طارق عزیز، را که 40 میلیون دلار پیشنهاد کرد تا از هرگونه فعالیت سیاسی خودداری کند، پذیرفت.

دلیل خوبی برای رد کردن یک پیشنهاد قطعی و سخاوتمندانه و نهایی از سوی فردی به نام صدام حسین وجود ندارد. شواهد نشان می‌دهد که گلوله صدام مدت‌ها به دنبال النايف بود و سپس او را یافت.



نصرالله در صحنه آخر: این‌گونه ارتباط با تهران قطع شد

أنصار «حزب الله» يشاهدون حسن نصر الله وهو يُلقي خطاباً عبر شاشة عملاقة داخل مسجد في الضاحية الجنوبية بيروت في نوفمبر 2019 (أ.ف.ب)
أنصار «حزب الله» يشاهدون حسن نصر الله وهو يُلقي خطاباً عبر شاشة عملاقة داخل مسجد في الضاحية الجنوبية بيروت في نوفمبر 2019 (أ.ف.ب)
TT

نصرالله در صحنه آخر: این‌گونه ارتباط با تهران قطع شد

أنصار «حزب الله» يشاهدون حسن نصر الله وهو يُلقي خطاباً عبر شاشة عملاقة داخل مسجد في الضاحية الجنوبية بيروت في نوفمبر 2019 (أ.ف.ب)
أنصار «حزب الله» يشاهدون حسن نصر الله وهو يُلقي خطاباً عبر شاشة عملاقة داخل مسجد في الضاحية الجنوبية بيروت في نوفمبر 2019 (أ.ف.ب)

دبیرکل سابق «حزب‌الله»، حسن نصرالله، در ماه‌های آخر پیش از ترور خود بر این باور بود که «جنگ پشتیبانی» تا پایان تحت چارچوب «قواعد درگیری» باقی خواهد ماند و ایران هیچ‌گاه ۴ دهه «مقاومت اسلامی» در لبنان را به راحتی از دست نخواهد داد. اما محاسبات نادرست، حزب‌الله را از گرفتن تصمیمات قاطع درباره جنگی که از سپتامبر ۲۰۲۴ به جنگی خونین و همه‌جانبه تبدیل شده، باز داشت.
این تحقیق نشان می‌دهد که «اسرار میدانی» با افرادی از حزب‌الله که توسط اسرائیل ترور شدند دفن گردید. با از دست دادن این افراد، نصرالله کارآمدی خود را در کنار جانشینانشان که از آگاهی‌های میدانی محروم بودند، از دست داد. با این حال، روایت مخالفی نیز وجود دارد که بیان می‌کند مشکل حزب‌الله نه در رهبری، بلکه در از دست دادن «نیروی ناظر بر موشک‌ها»، که به نوعی «واحد نادر» در حزب و جنگ بودند، نهفته است.
این تحقیق بر مبنای مصاحبه‌هایی با شخصیت‌های لبنانی و عراقی است که در سال ۲۰۲۴ با رهبری حزب‌الله در تماس بودند. این مصاحبه‌ها بین ماه‌های اوت و اکتبر ۲۰۲۵ انجام شد و شامل افرادی از رهبران سابق، روحانیون و اعضای امنیتی بود که هویت برخی از آن‌ها به دلایل امنیتی پنهان می‌ماند.
با وجود اینکه جنگ پشتیبانی در لبنان به صحنه‌ای برای روایت‌های متناقض تبدیل شده است، شهادات در بخش‌هایی از شکاف‌های صحنه آخر پیش از ترور نصرالله، بین ژانویه و سپتامبر ۲۰۲۴، پر کرده است. طبق آمار مقامات لبنانی در این مدت حدود ۳۷۶۸ نفر کشته و بیش از ۱۵ هزار نفر زخمی شدند، در حالی که گزارش دانشگاه تل‌آویو حاکی از آن است که «حزب‌الله» حدود ۲۵۰۰ نفر از نیروهای خود را در حملات هوایی که بیش از ۱۲ هزار نقطه را هدف قرار داد، از دست داده است. مهم‌ترین این اهداف حسن نصرالله و رهبران نظامی از نخبه‌های «جهادی» حزب‌الله بودند.

گروه وسیعی از لبنانی‌ها به سخنرانی تلویزیونی حسن نصرالله، دبیرکل سابق «حزب‌الله»، چشم دوخته بودند (آسوشیتدپرس)

جنگ در چارچوب قواعد درگیری

به گفته یکی از شخصیت‌های لبنانی که رابطه نزدیکی با فرماندهان نظامی حزب‌الله داشت، در هفته‌های نخست جنگ، اعتقاد غالب در حزب‌الله این بود که «قواعد درگیری» برقرار خواهد ماند و «جنگ به جنگی باز» تبدیل نخواهد شد.
این فرد که حاضر شد با «الشرق الأوسط» صحبت کند به شرطی که هویتش فاش نشود، گفت که در یکی از جلسات خصوصی افراد تاثیرگذار حزب‌الله در مراحل اولیه جنگ، «محاسبات نصرالله تنها به درگیری‌های محدود در محدوده مزارع شبعا می‌پرداخت.»
استفاده از مزارع شبعا به طور مجازی، اشاره به درگیری‌های کلاسیک میان «حزب‌الله» و ارتش اسرائیل با استفاده از پهپادهای بمب‌گذاری‌شده یا موشک‌های محلی ساخت خود بود.
وضعیت ذهنی حزب‌الله تا حدودی در چارچوب «معادله بازدارندگی» از زمان توافق برای توقف عملیات گسترده پس از جنگ ۲۰۰۶ باقی مانده بود. اگرچه نصرالله در سخنرانی معروف خود در آن زمان گفته بود که «به جنگی باز می‌رود»، اما او بیشتر از آنچه که واقعاً رخ داد، پیش نرفت.
این شخصیت لبنانی به نقل از یکی از فرماندهان حزب‌الله که بعدها گفته شد به شدت زخمی شده و از دید عموم پنهان گشته، بیان کرد که «بخشی از برنامه‌های حزب‌الله بعد از (طوفان الاقصی) این بود که ایران روزی در مذاکرات قادر به برقراری بازدارندگی و توقف آتش شود.»
وی به «الشرق الأوسط» گفت: «حزب‌الله انتظار داشت که ایران تعادل را به درگیری مختل بازگرداند، مادامی که «رابطه مستحکم» بین تهران و ضاحیه جنوبی برقرار باشد، و به لحظه‌ای برسیم که آتش‌بس بدون تلفات عظیم برقرار شود.»
مسئولان ایرانی، به ویژه علی خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی، بارها اظهار کرده‌اند که تهران از متحدان خود دست نخواهد کشید، و نصرالله خود نیز همواره به ایران به عنوان عامل حفظ انسجام و حمایت مالی و تسلیحاتی حزب‌الله ارجاع داده است.

سه چشم

یک روحانی شیعه در حومه نزدیک به ضاحیه بیروت به «الشرق الأوسط» گفت که نقطه عطفی وجود داشت که نقشی تعیین‌کننده در تأخیر «حزب‌الله» در درک مسیر سریع جنگ همه‌جانبه ایفا کرد.
این روحانی که تابعیت لبنانی دارد و علوم دینی را در نجف آموخته، چهار جوان از خانواده‌اش را در طول جنگ از دست داده بود که دو نفر از آن‌ها در حمله هوایی اسرائیل در «العدیسه»، یکی از شهرهای «مرجعیون» در جنوب لبنان کشته شدند. او می‌گوید که نصرالله نیز چندین فرمانده را از دست داده که معادلات را در میدان جنگ تغییر دادند.
این روحانی که به نظر کمتر از شصت سال دارد، می‌گوید: «در نهایت مشخص شد که هر زمان یک فرمانده میدانی کشته می‌شود، نصرالله یکی از چشم‌هایی که به او کمک می‌کرد تا دید واضحی داشته باشد، از دست می‌دهد. دبیرکل سابق حزب‌الله به شدت به پیگیری‌های میدانی علاقه‌مند بود، اما شروع به از دست دادن ابزارهای مؤثر خود کرد.»
براساس این شهادت، بیشترین تأثیر بر نصرالله از دست دادن سه فرمانده بود: طالب عبدالله، که به «ابو طالب» معروف بود، ابراهیم عقیل، معروف به ابراهیم تحسین، و وسام الطويل که ارتباطاتی با دبیرکل سابق حزب‌الله داشت، اما این ارتباطات به سختی قابل تأیید است.
از بررسی زمان‌بندی کشته شدن این سه فرمانده مشخص می‌شود که نصرالله شروع به از دست دادن آنچه در طول مراحل پر تغییر «جنگ پشتیبانی»، «سه چشم» نام گرفتند، می‌کند.

تصویر ترکیبی از فرماندهان نظامی حزب‌الله از چپ: ابراهیم عقیل، وسام الطويل، طالب عبدالله

طویل، که یکی از فرماندهان برجسته در نیروهای «الرضوان» حزب‌الله بود، در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۲۴ کشته شد. در تاریخ ۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، حمله هوایی اسرائیل به خانه‌ای در روستای جویه در جنوب لبنان منجر به کشته شدن طالب عبدالله، معروف به «ابو طالب»، شد که مسئول عملیات حزب‌الله در منطقه مرکزی خط مرزی جنوب لبنان تا رودخانه لیطانی بود. گفته شد که این ترور یکی از سخت‌ترین ضربات برای نصرالله بود.
در ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴، نصرالله همچنین ابراهیم عقیل، فرمانده شورای نظامی، که جانشین فؤاد شکر بود، که در ۳۰ ژوئیه ۲۰۲۴ ترور شده بود، از دست داد.
در نهایت، به گفته روحانی مذکور «نصرالله در محاصره اطلاعات میدانی گمراه‌کننده قرار گرفت و فرماندهان حزب‌الله در میدان نمی‌توانستند وضعیت را در لحظات حیاتی توضیح دهند».
در برخی از دوره‌ها، نوعی از هرج و مرج در اتاق‌های عملیات حاکم بود. فرماندهان در میدان از «بی‌نظمی» شکایت داشتند، چرا که به گفته منابع لبنانی. نیروها بیشتر تحت تأثیر اضطراب و شک قرار می‌گرفتند تا انضباط لازم.
علاوه بر این سه فرمانده، نصرالله همچنین فرمانده واحد «عزیز»، محمد نعمه ناصر، را در ۳ ژوئیه از دست داد. تنها علی کرکی باقی مانده بود که در حمله‌ای به منطقه «ماضی» در ضاحیه در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ به همراه نصرالله کشته شد.
با وجود از دست دادن این سه فرمانده، نصرالله و اطرافیانش در طول هشت ماه همچنان در چارچوب «قواعد درگیری» فکر می‌کردند و مواضعش «جنگ همه‌جانبه» را رد می‌کرد.
نصرالله پس از ترور طویل گفت که «عملکردهای مقاومت با دقت مدیریت می‌شود و نه از روی واکنش‌های احساسی». پس از ترور ابو طالب، رسانه‌های لبنانی به نقل از منابع حزب‌الله گزارش دادند که «پاسخ در چارچوب مرزها خواهد بود، و نه جنگی همه‌جانبه به طور فوری». در مراسم تشییع ابراهیم عقیل، نعیم قاسم سخنرانی مفصلی داشت که خلاصه آن این بود که حزب‌الله «وارد مرحله جدیدی شده که در آن جنگ حساب باز است». چند روز بعد، نصرالله ترور شد.
علی امین، ناشر و نویسنده لبنانی، می‌گوید که نصرالله «معتقد بود حزب‌الله از نظر نظامی قادر به بازدارندگی اسرائیل است و از وقوع جنگ همه‌جانبه جلوگیری می‌کند، اما این ارزیابی بعدها اشتباه از آب درآمد».

یک زن لبنانی در مقابل دفتر «حماس» که در اثر حمله اسرائیلی تخریب شده است، پس از اینکه صالح العاروری در ضاحیه جنوبی بیروت در ۲ ژانویه ۲۰۲۴ کشته شد (د.ب.ا)

«پهپاد» حزب‌الله را به خوبی می‌شناسد

مشکل اصلی «حزب‌الله» در خود این حزب نهفته است؛ در نحوه سازماندهی فرماندهان و جایگزینی آن‌ها.
بر اساس منابع لبنانی، فرماندهان میدانی که از ژانویه تا نوامبر (نوامبر) ۲۰۲۴ ترور شده‌اند، اعضای یک زنجیره قطع‌شده از رهبری بوده‌اند. آن‌ها بخشی از یک ساختار مؤسسه‌ای یا سلسله‌مراتب نبودند که تجربه و اطلاعات را به راحتی منتقل کند.
منابع می‌گویند که «فرمانده جایگزین نتوانسته بود تمامی اسرار فرمانده‌ای که ترور شده را درک کند؛ برخی جزئیات عملیاتی همچنان در خفا ماند. این یکی از مشکلات نصرالله در مدیریت جنگ و ادامه فعالیت حزب بود.»
براساس مصاحبه‌هایی که «الشرق الأوسط» انجام داده است، هر فرمانده در «حزب‌الله» سیستم خاص خود را از روابط، اطلاعات و روش‌ها بر اساس تجربه شخصی خود می‌سازد و زمانی که کشته می‌شود، تجربه‌اش با او دفن می‌شود. این شامل نقشه‌های حزبی نیز می‌شود که در نهایت به دارایی‌های شخصی تبدیل می‌شود، حتی اگر مربوط به انبارهای سلاح یا برنامه‌های استقرار باشد، این اطلاعات با صاحبش دفن می‌شود.
یک روحانی لبنانی می‌گوید: «در یک مرحله از جنگ، در حالی که «درون» (پهپاد) اسرائیلی در حال پرواز بر فراز یک واحد از «حزب‌الله» بود، بیشتر از فرمانده میدانی جدید که مسئولیت خود را به تازگی گرفته بود، در مورد حزب‌الله اطلاعات داشت»،.

اسرائیل از «سوراخ سوزن»

شک و تردید برای اولین بار پس از ترور صالح العاروری، معاون سابق رئیس دفتر سیاسی «حماس»، در ۲ ژانویه ۲۰۲۴ به دایره حسن نصرالله رخنه کرد.
روحانی لبنانی می‌گوید که هفته اول آن سال بسیار سخت بود، زیرا با ترور وسام الطویل نیز به پایان رسید. در داخل حزب به طور محدود شنیده شد که «نصرالله آنچه که اتفاق افتاد را پیش‌بینی نکرد (...) او پس از این دو ترور مدتی سکوت کرد.»
نصرالله تصمیم گرفت که دفاع کند نه حمله. علی امین می‌گوید که پس از ترور العاروری، گزارش‌هایی از درون حزب به رهبری رسید که چندین فرمانده نظامی و میدانی با نصرالله به طور فوری دیدار کردند و «خواستند که جنگ به نهایت خود برسد، به دلیل اینکه اسرائیل در حال شکار کردن کادرها و نیروهای حزب است»، اما پاسخ نصرالله به آن‌ها این بود: «هیچ‌گاه اجازه ندهید که به آن سمت برویم.»
واکنش حزب‌الله انقباض و غرق شدن در تردید عمیق بود. روحانی لبنانی می‌گوید که این معمولاً در «جنبش‌های اسلامی، به ویژه شیعه، است که به علت نیاز به بازنگری در خود، به انزوا می‌روند». با این حال، منابع امنیتی گزارش دادند که حزب‌الله شبکه‌های ارتباطی خود را بازبینی کرده تا شاید راهی برای یافتن «سوراخ سوزن» پیدا کند که اطلاعات به «دشمن» منتقل می‌شود.
در شهادتی از یک فرمانده شیعه عراقی که از سال ۲۰۱۵ با «حزب‌الله» لبنان در ارتباط بود، گفته شده که «کانال‌های ارتباطی با حزب‌الله بارها و بارها تغییر کرده بود، به ویژه با افزایش ترور‌ها در بیروت». او ادامه داد: «ما در هر بار که به چیزی از ضاحیه نیاز داشتیم، با افراد جدیدی آشنا می‌شدیم.»
گروه‌های عراقی «هشدارهایی که رفتار برخی افراد در حزب ایجاد کرده بود را درک کرده بودند، کسانی که معمولاً برای گروه‌های عراقی ارزیابی‌های سیاسی و میدانی ارائه می‌دادند». فرمانده عراقی گفت: «حزب‌الله نه تنها مرجع تحرکات میدانی ما بود، بلکه برای تعاملات سیاسی داخلی خود نیز به آن مراجعه می‌کردیم، بنابراین بسیاری در بغداد مشتاق بودند که کمک کنند.»
در آگوست ۲۰۲۴، ایرانی‌ها از گروه‌های عراقی خواستند که از «حزب‌الله» حمایت کنند. فرمانده عراقی گفت: «ما از آن‌ها پرسیدیم که چگونه این اتفاق می‌افتد. آن‌ها گفتند: در این مرحله باید در رسانه‌ها فشار بیاورید که آماده جنگ هستید.»
بعد از مدتی، پیام‌هایی از گروه‌های مسلح عراقی به ایرانی‌ها رسید که نشان می‌داد آمادگی برای جنگ در دفاع از «حزب‌الله» دارند، اما آن‌ها پاسخ دادند: «نه، حتی نصرالله هم این را نمی‌خواهد.»
در ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴، گروه «کتائب سیدالشهداء» عراقی تعهد کرد که ۱۰۰ هزار نیروی نظامی به مرز لبنان بفرستد، اما هیچ‌کسی نرفت.

اسرائیل با هدف قرار دادن تعدادی از فرماندهان عالی‌رتبه حزب‌الله، ضربات سنگینی به ساختار نظامی این گروه وارد کرد که به طرز چشمگیری توان آن را تضعیف کرد ( ا.ف.پ)

جستجو برای درز اطلاعات

بوی خیانت از جایی به مشام رسید. این را فرمانده عراقی می‌گوید که تا سپتامبر 2024 به‌طور مکرر به بیروت رفت و آمد داشت. او می‌گوید: «در مناسبت‌های مختلف از واسطه‌ها خواسته شد که ماموریت‌هایشان برای انتقال پیام‌ها را متوقف کنند. در واقع حزب‌الله در حال آزمایش روش‌های دیگری بود.»
یک روحانی لبنانی توضیحی برای این وضعیت دارد. او می‌گوید: «حزب‌الله روش‌های مختلفی برای برقراری ارتباط امتحان کرد تا کشف کند که نفوذ از کجا رخ داده است. اسرائیل از کدام درز پنهانیبه دیوار امنیتی اطراف رهبری حزب نفوذ کرده است.»
اما انفجار دستگاه‌های ارتباطی بی‌سیم معروف به «پیجر»، ضربه شدیدی به حزب‌الله وارد کرد و رهبران را از یکدیگر و از شبکه‌های میدانی خود جدا ساخت. این واقعه باعث شد که سیستم به حالتی مشابه خاموشی کامل فرو برود. در یک مقطع، تلاش‌های باقی‌مانده در رهبری حزب برای ترمیم شکاف‌های اطلاعاتی که از اکتبر 2023 آغاز شده بود، شکست خورد.
روحانی لبنانی می‌گوید، در روزهای بعد از انفجار «پیجر» واحدهای میدانی حزب‌الله هیچ‌چیزی نشنیدند. رهبری وقت زیادی صرف کرد تا دوباره دستورات روتین را به «افسران واحدها» بدهد، اما این اقدامات به نتیجه نرسید.
طبق شهادتی که «الشرق الأوسط» به دست آورده، در آن زمان، یک فرمانده نظامی در حزب‌الله از نصرالله پرسید که آیا «قواعد درگیری» هنوز هم برقرار است؟ «غیرعادی بود که پاسخی مشخص دریافت نشد».
نصرالله به این نتیجه رسید که در مرکز یک جنگ تمام‌عیار قرار دارد که هیچ‌گاه نمی‌خواست وارد آن شود، اما دیگر خیلی دیر شده بود، همانطور که منابع از رهبران حزب‌الله در جلسات حیاتی نقل کرده‌اند.
علی محمد احمد، استاد رسانه‌های سیاسی، تحلیلی به نسبت نزدیک به روایت‌هایی که جریان مقاومت به‌طور گسترده قبول دارد ارائه می‌دهد. او می‌گوید که ادامه یافتن «قواعد درگیری» قدیمی می‌توانست به نفع حزب‌الله تمام شود، اما آنچه معادله را تغییر داد، برتری فنی و اطلاعاتی اسرائیل بود که حزب‌الله هرگز به آن فکر نکرده بود. این دقیقاً همان متغیری بود که از دست رفته بود.

تصویر نهایی

بسیاری گفته‌اند که نصرالله در 27 سپتامبر در تشییع محمد سرور، فرمانده واحد پهپادهای حزب‌الله، حاضر شد، پیش از آنکه به حاره حریک در ضاحیه جنوبی بیروت برود و در کنار عباس نیلفوروشان، معاون فرمانده «سپاه قدس» در لبنان، قرار گیرد.
آنچه بین آن‌ها گذشت، همچنان در پرده‌ای از سکوت باقی مانده است. هیچ‌کس نمی‌داند که آیا آن‌ها آخرین بار به بررسی وضعیت «جنگ پشتیبانی» پرداخته‌اند یا خیر. در نهایت، آن‌ها به پناهگاه زیرزمینی رسیدند که مقر مرکزی حزب‌الله بود و در آنجا سفرشان به پایان رسید. در حمله‌ای که اسرائیل اعلام کرده از مقادیر زیادی مواد منفجره فوق‌العاده برای تخریب استحکامات استفاده کرده است، نصرالله و نیلفروشان کشته شدند. روز بعد، سؤالات زیادی در ضاحیه و در همه‌جا برانگیخته شد.
روحانی لبنانی در حالی که به تصاویر کشته‌شدگان از خانواده خود نگاه می‌کرد، گفت: «بسیاری از افراد از محیط مقاومت مدت‌ها تحت تأثیر این شوک قرار گرفتند، اما در نهایت سؤال می‌کردند: چه کسی دیگری را فریب داد؟ حزب‌الله یا ایران؟ مقاومت یا ولی‌فقیه؟»

لحظه حمله به مقر «حزب‌الله» در حومه جنوبی بیروت و کشتن حسن نصرالله در تاریخ ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ (د.پ.أ)

علی محمد احمد معتقد است که «ذهنیت حاکم در حزب‌الله یک روش اساسی داشت: اینکه آن‌ها نمی‌توانستند از جنگی که بر آن‌ها تحمیل شده بود، خارج شوند. به همین دلیل جنگ را ادامه دادند.»
علی امین نمی‌تواند تصور کند که نصرالله «وحدت جبهه‌ها» را اعلام کرده باشد مگر اینکه به حمایت ایران تکیه می‌کرد و به این باور رسیده بود که اسرائیل «به قدرت بازوهای حزب‌الله در لبنان، عراق و یمن حساب می‌کند». اما دریافت ضربات امنیتی و نظامی باعث سردرگمی نصرالله و تهران شد، تا جایی که «رابطه‌ای که میان آن‌ها بود قطع شد». به دلیل «بی‌اطلاعی آن‌ها از برنامه‌های جنگ اسرائیل در جنگ پشتیبانی»، نصرالله و ایران متوجه شدند که در تله افتاده‌اند.
علی محمد احمد می‌گوید که «حزب‌الله یک سیستم رهبری جمعی است. اما اسرائیل در مراحل اولیه جنگ با از کار انداختن اپراتورهای موشک‌های استراتژیک، به برتری رسید.» او معتقد است که «اپراتورها» «کالای نادری» بودند که جایگزینی برای آن‌ها سخت است. مشکل حزب‌الله نه در از دست دادن رهبران میدانی، بلکه در از دست دادن اپراتورها بود.
محمد علی احمد می‌گوید:«وقتی حزب‌الله صدها موشک را در روز آخر قبل از توقف آتش شلیک کرد، فهمیدیم که آن‌ها توانسته‌اند با اپراتورهای جدید موشک خون جدیدی به سیستم وارد کنند».
«هیچ‌کسی دیگری را فریب نداد.» مشکل اصلی این بود که هر دو طرف، ایران و حزب‌الله، در لحظه‌ای زندگی می‌کردند که قبل از هفتم اکتبر 2023 بود و هیچ‌کدام از آن‌ها نتوانستند ساعت را حرکت دهند.
عقیل عباس، پژوهشگر عراقی در حوزه مسائل آمریکا، می‌گوید که حزب‌الله و ایران نتواسته بودند به‌طور دقیق تغییرات بزرگی را که رخ داده بود درک کنند، علی‌رغم اینکه اسرائیل و بنیامین نتانیاهو بارها اعلام کرده بودند که آنچه اتفاق افتاده شبیه به حملات 11 سپتامبر در ایالات متحده است. «همه فهمیدند که قواعد قدیمی دیگر کار نمی‌کند و قوانین جدیدی با زور اعمال می‌شود.»
آنچه بحران را برای ایران و حزب‌الله عمیق‌تر کرد، این بود که واسطه‌های بین‌المللی از صحنه ناپدید شدند. به گفته عباس«در جنگ‌های قبلی، اروپایی‌ها، برای مثال، در تلاش برای متوقف کردن جنگ بودند، اما در این جنگ این‌گونه نبود»،.
هرچند سرعت اسرائیل نقش حیاتی در تفاوت ایجاد کرد. «ایران نمی‌توانست در برابر این سرعت واکنشی نشان دهد. این رویدادها از توان آن برای پاسخگویی فراتر بود، زیرا زمان برای آماده‌سازی به این حجم از مقابله نیاز داشت.»
با این حال، ایران تلاش کرد که در زمان دیرهنگام با نصرالله ارتباط برقرار کند و او را به کاهش تنش و شاید عقب‌نشینی ترغیب کند، پس از آنکه متوجه شد روش‌های فکری قدیمی دیگر کارساز نیست، اما نتواست او را مجبور به انجام کاری کند. پژوهشگر عراقی می‌گوید که ایران نصرالله را «مالک میدان» می‌دانست.
بعد از تقریباً یک سال از توقف آتش در لبنان، پایان جنگ در لبنان بستگی به اخگری دارد که هنوز در زیر آوار می‌درخشد، همانطور که روحانی لبنانی توصیف می‌کند. او می‌گوید: «لبنانی که قرار است به صلح برسد، در همان صفحه، جبهه‌ها و خطوط تماس جدیدی خواهد داشت.»

 

 


سلام به "الشرق الاوسط": انتخابات لبنان در موعد مقرر برگزار می‌شود

آرشیوی پارلمان لبنان
آرشیوی پارلمان لبنان
TT

سلام به "الشرق الاوسط": انتخابات لبنان در موعد مقرر برگزار می‌شود

آرشیوی پارلمان لبنان
آرشیوی پارلمان لبنان

در صحنه سیاسی لبنان دو موضوع اصلی در صدر تحولات قرار دارد؛ نخست، بیرون کشیدن قانون انتخابات از میدان منازعات سیاسی به‌گونه‌ای که برگزاری انتخابات پارلمانی در موعد مقرر، یعنی بهار ۲۰۲۶، تضمین شود.

نواف سلام، نخست‌وزیر لبنان، در گفت‌وگو با روزنامه الشرق الأوسط اظهار کرد: «دولت به الزامات قانون اساسی برای تکمیل روند شکل‌گیری نهادهای قدرت احترام می‌گذارد و هیچ زمینه‌ای برای به‌تعویق‌انداختن انتخابات پارلمانی وجود ندارد. ما قصد ارائه پیش‌نویس قانونی برای تمدید دوره پارلمان را نداریم، زیرا آنچه در این باره نوشته شد، نوشته شد و بازگشتی در کار نیست. وزارت کشور نیز در حال انجام تدارکات لجستیکی و اداری برای اجرای انتخابات است و گمان نمی‌کنم مانعی بر سر برگزاری آن در زمان مقرر وجود داشته باشد.»

اظهارات سلام در پاسخ به پرسشی درباره پیش‌نویس قانون فوری ارائه‌شده از سوی وزیر امور خارجه و مهاجران، یوسف رجّی، مطرح شد. او این پیش‌نویس را برای بررسی به دبیرخانه هیئت دولت ارسال کرده و خواستار گنجاندن آن در دستورکار نخستین نشست کابینه شده بود. این طرح شامل لغو دو ماده ۱۱۲ و ۱۲۲ قانون انتخابات است که به رأی‌گیری لبنانی‌های مقیم خارج مربوط می‌شود و به آن‌ها اجازه می‌دهد از محل اقامت خود در کشورهای مهاجرت، به نمایندگان ۱۲۸ حوزه انتخابیه رأی دهند. سلام گفت که هنوز این متن را ندیده است و بنابراین آنچه گفته شده مبنی بر اینکه این طرح با هماهنگی او ارائه شده، نادرست است.

موضوع دوم به موضع لبنان نسبت به پایان جنگ غزه بازمی‌گردد؛ تحولی که منطقه را وارد مرحله‌ای سیاسی جدید کرده و زمینه‌ساز پیشنهاد رئیس‌جمهوری، میشل عون، برای انجام مذاکرات غیرمستقیم با اسرائیل شده است ــ مشابه گفت‌وگوهایی که پیش‌تر با میانجی‌گری مشترک آمریکا و سازمان ملل انجام شد و به توافق تعیین مرزهای دریایی دو کشور انجامید.

پیش‌بینی می‌شود این دو موضوع در دستورکار دیدار روز جمعه میان عون و سلام قرار گیرد. گفته می‌شود هدف عون از طرح گفت‌وگوهای غیرمستقیم با اسرائیل، مشارکت دادن لبنان در روندهای سیاسی منطقه و حفظ جایگاه آن در اولویت توجهات بین‌المللی است، به‌ویژه آنکه نشست‌های کمیسیون نظارت بین‌المللی بر اجرای توافق آتش‌بس میان لبنان و اسرائیل تاکنون بدون پیشرفت ملموس مانده و صرفاً به ثبت موارد نقض و تجاوزهای اسرائیل محدود شده است، در حالی‌که لبنان از نخستین روز صدور این توافق به آن پایبند مانده است.

منابع دولتی می‌گویند پیشنهاد عون با اجماع لبنانی روبه‌رو شده و «دوگانه شیعی» (جنبش امل و حزب‌الله) نیز مخالفتی با آن ندارد. این منابع می‌افزایند: نبیه بری، رئیس پارلمان، همان کسی بود که در گفت‌وگوهای پیشین با میانجی آمریکایی آموس هوکشتاین، چارچوب توافق تعیین مرزهای دریایی را تدوین کرد و مسیر مذاکرات لبنان را مشخص ساخت.

به گفته منابع یادشده، حزب‌الله نیز در آن زمان با مذاکرات غیرمستقیم میان لبنان و اسرائیل مخالفت نکرد. تفاوت امروز در این است که توافق آتش‌بس موجود که با حمایت آمریکا و فرانسه شکل گرفته، همچنان برقرار است و نیازی به توافق جدید وجود ندارد. پیمان آتش‌بس امضاشده میان دو کشور، چارچوب کلی آغاز گفت‌وگوهای غیرمستقیم با میانجی‌گری واشنگتن را فراهم می‌کند.

این منابع تأکید می‌کنند که «پیشنهاد عون کاملاً به‌جا و هدف آن حفظ اولویت لبنان در دستورکارهای بین‌المللی پس از جنگ غزه است، تا از کاهش توجه جهانی به این کشور جلوگیری شود؛ موضوعی که ایالات متحده را در برابر تعهدش برای واداشتن اسرائیل به خروج از جنوب لبنان طبق قطعنامه ۱۷۰۱ قرار می‌دهد».

در مورد بحث‌های جاری درباره قانون انتخاباتی، همین منابع می‌گویند درخواست وزیر رجّی برای طرح پیش‌نویس قانونش در جلسه نخست دولت، بخشی از فشاری است که حزب «نیروهای لبنانی» ــ به نمایندگی از وزیر مذکور ــ برای رساندن پیامی به لبنانی‌های مقیم خارج وارد می‌کند تا نشان دهد این حزب تمام تلاش خود را برای لغو ماده ۱۱۲ به‌کار گرفته است؛ ماده‌ای که مانع از رأی‌دادن مهاجران به همه ۱۲۸ نماینده از محل اقامتشان می‌شود.

به گفته منابع، هدف حزب «نیروهای لبنانی» این است که در صورت ناکامی در جلب حمایت دولت از این طرح، مسئولیت را از خود سلب کند و آن را متوجه دولت نماید. در عین حال انتظار می‌رود راه‌حلی مبتنی بر «تعلیق مواد مورد اختلاف» در قانون انتخابات به دست آید تا دولت یا پارلمان درگیر شکاف تازه‌ای نشوند.

بر اساس این سناریو، از نمایندگی شش‌کرسی ویژه مهاجران صرف‌نظر می‌شود، اما آنان همچنان می‌توانند با حضور در لبنان در انتخابات شرکت کنند.

این منابع تأکید می‌کنند که «اختلاف باید هرچه زودتر حل شود تا لبنانی‌های مقیم خارج تکلیف خود را بدانند، زیرا بسیاری از آنان در ثبت‌نام برای رأی‌دادن به شش نماینده تردید دارند و ترجیح می‌دهند برای انتخاب ۱۲۸ نماینده رأی دهند».

به گفته منابع نزدیک به «دوگانه شیعی»، انتخابات قطعاً برگزار خواهد شد و فضای مثبت میان سلام و بری نشانه‌ای از ثبات سیاسی است. آنان همچنین از رابطه بسیار خوب میان عون و بری سخن گفتند.

قرار است جلسه پارلمان در روز سه‌شنبه آینده به‌طور کامل به انتخاب اعضای هیئت‌رئیسه و کمیسیون‌های پارلمانی اختصاص یابد. منابع مذکور می‌گویند موضع عون و درک متقابل سلام از دیدگاه «دوگانه شیعی»، به جلوگیری از تنش میان دولت و پارلمان کمک کرده و انتظار می‌رود نمایندگان مستقل نیز با این رویکرد همراهی کنند.


پیام هشدارآمیز سیستانی به حزب‌الله: «جنگ بی‌قاعده جان غیرنظامیان را تهدید می‌کند»

عکسی آرشیوی از وب‌سایت آیت‌الله سیستانی در زمان دیدار او با نبیه بری، رئیس مجلس لبنان، در آوریل ۲۰۱۹
عکسی آرشیوی از وب‌سایت آیت‌الله سیستانی در زمان دیدار او با نبیه بری، رئیس مجلس لبنان، در آوریل ۲۰۱۹
TT

پیام هشدارآمیز سیستانی به حزب‌الله: «جنگ بی‌قاعده جان غیرنظامیان را تهدید می‌کند»

عکسی آرشیوی از وب‌سایت آیت‌الله سیستانی در زمان دیدار او با نبیه بری، رئیس مجلس لبنان، در آوریل ۲۰۱۹
عکسی آرشیوی از وب‌سایت آیت‌الله سیستانی در زمان دیدار او با نبیه بری، رئیس مجلس لبنان، در آوریل ۲۰۱۹

برای نخستین بار، روحانیون عراقی و لبنانی فاش کردند که دفتر مرجع شیعی، آیت‌الله علی سیستانی، پیامی به «حزب‌الله» در لبنان، چند هفته پیش از ترور دبیرکل پیشین حزب، حسن نصرالله ارسال کرده است. این پیام، هشدار داد که «جنگ بی‌قاعده می‌تواند پیامدهای خطرناکی در منطقه داشته باشد» و بر «حفاظت از جان تمامی غیرنظامیان در لبنان» تأکید کرد.

به گزارش اختصاصی «الشرق الأوسط» به نقل از شخصیت‌های دینی شیعه در بیروت و نجف، پیام به‌صورت «نصیحت» و پس از انفجار تجهیزات «پیجر» در لبنان به رهبری حزب‌الله ارسال شد.

یک روحانی لبنانی که در جلسه خصوصی یک هفته پس از انفجارهای «پیجر» به مضمون پیام گوش داده بود، گفت: «نصیحت مرجع دینی (علی سیستانی) تشویق به اتخاذ تصمیماتی کرد که اولویت اصلی را نه تنها به زندگی شیعیان، بلکه به تمامی غیرنظامیان ساکن لبنان بدهد.»

در ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۴، بسیاری از دستگاه‌های ارتباطی «پیجر» که توسط اعضای حزب‌الله استفاده می‌شد، منفجر شدند و باعث کشته شدن ۹ نفر و زخمی شدن بیش از ۲۷۰۰ نفر در بیروت و جنوب لبنان شد.

در آن روز، شوک و حیرت گسترده‌ای در لبنان حاکم شد، و یک روحانی لبنانی به «الشرق الأوسط» گفت: «انفجار دستگاه‌های پیجر آغاز پایان بود.» در هفته‌های بعد، اسرائیل حملات خود را شدت داد و این روند تا ترور نصرالله ادامه یافت.

جنگ بی‌قاعده

پیام دفتر سیستانی، طبق گفته این روحانی شیعه لبنانی، هشدار می‌دهد که «تهاجم به لبنان هیچ مرزی ندارد و آتش جنگ با قواعد محدود نمی‌شود؛ بنابراین مسئولیت حفاظت از جان لبنانی‌ها بر عهده همه است.»

این روحانی که حدودا در میانه شصت سالگی است، با عمامه سفید صحبت می‌کرد و کنار او تصاویری از جوانان خانواده‌اش که در حمله اسرائیل سال گذشته کشته شدند، قرار داشت.

طبق اعلام مقامات لبنانی، تا نوامبر ۲۰۲۴، حدود ۳۷۰۰ نفر در لبنان کشته و بیش از ۱۵ هزار نفر زخمی شدند، در جنگی که از ۸ اکتبر آغاز شد.

دو تن از روحانیون شیعه به «الشرق الأوسط» گفتند که پیام دفتر سیستانی تأکید داشت که تصمیمات در شرایط حساس «باید با مصلحت مؤمنان هماهنگ باشد و لبنان نباید به جنگ‌هایی کشیده شود که به دستور برنامه‌های خارجی، رنج مردم آن را افزایش دهد.»

یک روحانی عراقی گفت: «پیام مرجع شیعیان در عراق و جهان باید صرفاً در چارچوب نصیحت و راهنمایی در نظر گرفته شود... این‌ها سنت‌های مرجعیت نجف است که تغییر نمی‌کند.» او افزود: «نصیحت سیستانی اجباری نیست، اما به خوبی شنیده می‌شود.»

پیروان حزب‌الله در مراسم سالگرد ترور نصرالله (AFP)

«الشرق الأوسط» مطلع شد که این پیام پس از پرسش‌های پیروان مرجعیت در لبنان ارسال شد، بسیاری از آن‌ها در طول دوره‌های جنگ به نجف پناه برده بودند.

طبق گفته روحانی عراقی، «ده‌ها نفر از مقلدان سیستانی در لبنان درباره اقداماتی که باید با گسترش دامنه جنگ انجام دهند، سوال کردند.» سیستانی مرجعی روحانی برای میلیون‌ها مسلمان شیعه در جهان است و پیروان زیادی در کشورهای خاورمیانه و ایران دارد.

مؤسسات دینی در نجف و کربلا که تحت نظارت دفتر سیستانی هستند، با توافق دولت عراق، به اسکان هزاران لبنانی که از جنگ فرار کرده بودند، کمک کردند.

تا اواسط اکتبر ۲۰۲۴، داده‌های دولت لبنان نشان می‌داد که حدود ۲۰ هزار لبنانی تصمیم گرفتند تا پایان جنگ در عراق بمانند که بیشتر آن‌ها از روستاهای جنوب لبنان بودند.

دفتر سیستانی در نجف در بیانیه‌ای در ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴ خواستار «بهره‌گیری از تمام تلاش ممکن برای حفاظت از مردم لبنان در برابر تجاوز اسرائیل» شد و همچنین خواستار «کاهش رنج لبنانی‌ها و تأمین نیازهای انسانی آن‌ها» شد.

روز بعد، نصرالله در بیانیه‌ای گفت: «نبرد میان حق و باطل است... ما به تعداد زیاد اسرائیلی‌ها و خیانت حامیان اهمیتی نمی‌دهیم.»

جایگاه لبنان در نجف

کارشناسان بر این باورند که پیام دفتر سیستانی بازتاب نگرانی از سقوط منطقه به پرتگاه هرج‌ومرج بود.

هشام داود، پژوهشگر مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه، گفت: «لبنان برای مرجعیت نجف کشوری مهم است، نه فقط به دلیل جمعیت زیاد شیعیان، و نه تنها برای تأثیرگذاری مرجعیت در آن، بلکه به دلیل درک اهمیت لبنان در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی با وجود شرایط دشوار آن.»

او افزود: «لبنان برای مرجعیت نجف نقطه‌ای کلیدی برای ارتباط با جهان، به‌ویژه اروپا و غرب است.»

به گفته داود، «زندگی با دیگری که مذهبی متفاوت دارد از لبنان آغاز می‌شود و این مستلزم پذیرش تنوع است، نه به خشونت کشیدن توازن‌های موجود.»

داود تأکید کرد که این به معنای عدم علاقه مرجعیت سیستانی به جایگاه سیاسی شیعیان لبنان نیست، اما باید این موضوع به‌صورت مسالمت‌آمیز و از طریق دولت و نهادهای آن و با احترام به توازنات داخلی دقیق انجام شود.

طبق گفته رهبران حزب، پس از بیش از یک سال از پایان جنگ در لبنان، حزب‌الله تحت فشار شدیدی برای تحویل سلاح خود و ادغام در زندگی سیاسی به‌صورت مسالمت‌آمیز قرار دارد، اما این گروه وابسته به ایران همچنان از اجرای طرح «انحصار سلاح» خودداری می‌کند و بهانه آن را «خدمت به اسرائیل» اعلام کرده است.

«الشرق الأوسط» در ۱۲ اکتبر جاری فاش کرد که واشنگتن پیشنهادی را که توسط واسطه‌ها ارائه شده بود و شامل انتقال سلاح‌های استراتژیک حزب‌الله به «سپرده‌ای» در عراق بود، رد کرده است.