بن لادن فرستاده صدام حسین را ملاقات کرد و حمله به عراق را به حملات 11 سپتامبر پیوند داد

رهبر «القاعده» در پاسخ به وساطت «اخوان» سوری‌ها، «بعث» را به «کفر» متهم کرد

TT

بن لادن فرستاده صدام حسین را ملاقات کرد و حمله به عراق را به حملات 11 سپتامبر پیوند داد

 صدام در جلسه‌ای با اعضای دولت خود پس از اتهام جورج بوش به همکاری با «القاعده» (گتی)
 صدام در جلسه‌ای با اعضای دولت خود پس از اتهام جورج بوش به همکاری با «القاعده» (گتی)

خطرناک‌ترین مأموریتی که ممکن است انسانی انجام دهد چیست؟ ملاقات فرستاده مردی سرسخت به نام صدام حسین با مردی سرسخت دیگر مقیم سودان، یعنی اسامه بن لادن، و آگاه شدن دستگاه‌های امنیتی جورج بوش پسر از این دیدار. اغراق نیست اگر بگوییم که این ملاقات مهم‌ترین بهانه‌ای بود که واشنگتن برای توجیه حمله به عراق از آن استفاده کرد، با بهره‌گیری از فضایی که پس از حملات «القاعده» به رهبری بن لادن در 11 سپتامبر 2001 بر واشنگتن و نیویورک حکم‌فرما بود. در اصل، هیچ دلیلی وجود نداشت که بن لادن بتواند بر سرنوشت صدام حسین تأثیر بگذارد. این دو نفر به دو دنیای متفاوت تعلق داشتند. علاوه بر این، صدام رئیس كشورى کهن در منطقه بود و نه رهبر یک گروه. او از یک حزب سکولار بود و همین امر باعث شد که طارق عزیز، یک مسیحی، را به‌عنوان وزیر خارجه کشور انتخاب کند، امری که در دیگر جاها ممکن نبود. همچنین، صدام به ندرت وارد بازی‌هایی می‌شد که خودش تصمیم‌گیرنده اصلی نباشد. اما قبول یک قرار ملاقات در خارطوم باعث شد صدام به خاطر تماس با اسامه بن لادن هزینه بپردازد، هرچند این ملاقات به شکست انجامید. یکی از افرادی که در آن دوره در دستگاه اطلاعاتی عراق کار می‌کرد می‌گوید که نیروهای آمریکایی که عراق را اشغال کردند، به سندی دست یافتند که توسط اطلاعات عراق تهیه شده بود و در آن ذکر شده بود که فرستاده عراقی توصیه کرده بود که از همکاری با بن لادن چشم‌پوشی شود، و این همان چیزی بود که اتفاق افتاد.

صدام در جلسه‌ای با اعضای دولت خود پس از اتهام جورج بوش به همکاری با «القاعده» (گتی)

واقعیت این است که دهه نود در سودان بسیار خطرناک بود. حکومت عمر البشیر سه اشتباه بزرگ مرتکب شد: میزبانی از رهبر «القاعده»، میزبانی از معروف‌ترین فرد تحت تعقیب در آن زمان یعنی کارلوس ونزوئلایی که عملیات گروگان‌گیری وزرای «اوپک» را اجرا کرده بود، همچنین، اشتباه بزرگ دیگری که با این دو اشتباه همراه بود، دست داشتن مرد شماره دو دولت، علی عثمان طه، در تلاش برای ترور رئیس‌جمهورى مصر، حسنی مبارک، در آدیس آبابا بود. بن لادن مدت زیادی درنگ نکرد تا به آنچه در خارطوم در اوت 1994 اتفاق افتاد، واکنش نشان دهد. در آن ماه، یک واحد کماندوی فرانسوی کارلوس را دستگیر و او را به فرانسه منتقل کرد، جایی که اکنون در زندان پیر شده است. هیچ شرایطی برای همکاری بین کارلوس و بن لادن وجود نداشت، حتی اگر هر دو دشمن غرب بودند. کارلوس از زمینه‌های متفاوتی آمده بود، از حزب کمونیست ونزوئلا و دکتر ودیع حداد از «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین». اغراق نیست اگر بگوییم که حداد کارلوس را به یک ستاره و نماد تبدیل کرد، پیش از اینکه در اوایل سال 1976 از یکدیگر جدا شوند. کارلوس پس از آن حملاتی انجام داد، اما دوران درخشش او پس از ترک همکاری با حداد پایان یافت. به احتمال زیاد، بن لادن نگران این نبود که ممکن است به سرنوشتی مانند کارلوس دچار شود. او با ثروتش به سودان آمده بود و رفتار شخصی او نیز متفاوت از کارلوس بود، که حتی در شهرهای محافظه‌کار نیز به شب‌نشینی‌های پر سر و صدا علاقه داشت. اما بن لادن متوجه نشد که حکومت عمر البشیر و حسن الترابی نیز ممکن است در نهایت تحت فشار تسلیم شوند و به او توصیه کنند که سودان را ترک کند.

بن لادن به‌عنوان «سرمایه‌گذار»

ماجرای بن لادن و سودان چیست؟ از دوستی مطلع خواستم که برایم بازگو کند. او گفت: «اسامه بن لادن دو بار به سودان آمد. بار اول در پایان اوت 1988 بود. در آن دوره، سیل‌ها و طوفان‌های شدیدی سودان را ویران کرد و خسارات زیادی به بار آورد. من در یک ملاقات شخصی بودم که دو جوان وارد شدند؛ اسامه بن لادن و برادر کوچکترش».

تصویری نادر از بشیر و بن لادن در سال‌های حضور در سودان

این شخص به یاد می‌آورد که اسامه «خودش را به‌عنوان مالک یک شرکت ساختمانی معرفی کرد و با لحنی آرام صحبت کرد. او به سیل‌های اخیر اشاره کرد و همدردی خود را با مردم سودان ابراز کرد. او بر اهمیت داشتن یک شبکه راه‌های خوب در کشور پهناوری مثل سودان تأکید کرد و گفت که این شبکه می‌تواند به توسعه اقتصادی و تسهیل عملیات امداد در صورت وقوع بلایای طبیعی کمک کند. همچنین، در آن جلسه اعلام آمادگی کرد که شرکتش در ساخت جاده‌ها و برخی عملیات امداد شرکت کند. در آن زمان، نام او فقط در زمینه جنگ افغانستان علیه شوروی معروف بود». راوی ادامه می‌دهد: «پس از آزادسازی کویت به دست ائتلافی به رهبری ایالات متحده، بن لادن در سال 1991 سعودى را ترک کرد و به سودان رفت. فکر می‌کنم که در این مرحله، پرونده او به دست نیروهای امنیتی افتاد.

او یکی از همسرانش را همراه خود برد و در محله ریاض در خارطوم در خانه‌ای که متعلق به یک سودانی مقیم سعودى به نام عثمان سلمان بود، اقامت گزید. سلمان مدیر کارخانه الشفاء بود، که در سال 1998 توسط نیروهای آمریکایی در دوره ریاست‌جمهوری بیل کلینتون بمباران شد».

«افغان‌های عرب» در سودان

بن لادن از مقامات سودانی که با او در ارتباط بودند، درخواست کرد که اجازه دهند افراد گروهش را به سودان بیاورد. او در منطقه سوبا الحله، 25 کیلومتری خارطوم، یک مزرعه خریداری کرد که شامل چند انبار بزرگ بود.
در محله ریاض، همراه بن لادن یک سوری بود که امام مسجد نزدیک شد، مسجدی که بن لادن به ندرت در آن ظاهر می‌شد. این سوری بعداً در آلمان دستگیر شد. در محله سوبا الحله، ساکنان متوجه شدند که جوانانی با چهره‌های غیر آفریقایی صبح‌ها می‌دوند و به نظر می‌رسید که در حال انجام تمرینات هستند. بعدها مشخص شد که این افراد از «افغان‌های عرب» بودند.

خانه بن لادن در سودان (آرشیوی - الشرق الاوسط)

بن لادن شرکتی به نام «وادی العقیق» داشت که ساخت فرودگاهی در پورت سودان و احداث چند جاده، از جمله جاده خارطوم-العیلفون را برعهده داشت. علاوه بر این، او به پرورش اسب علاقه داشت که همچنین مورد توجه چند تن از فرزندان شخصیت‌های برجسته، از جمله عصام، پسر دکتر حسن الترابی، نیز بود.
رفتار اسامه بن لادن بیشتر انزواطلبانه بود. او در مراسم عمومی ظاهر نمی‌شد، اما حضور «افغان‌های عرب» مشکلاتی را ایجاد کرد. به‌عنوان مثال، یک اسلام‌گرای لیبیایی به نام محمد عبدالله الخلیفی با جماعت «انصار السنة» وارد جدل‌های شدیدی شد. در فوریه 1994، الخلیفی به مسجد شیخ ابوزید در خارطوم رفت، مسلسل خود را کشید و 20 نفر از «انصار السنة» را کشت. سپس با همراهانش به خانه بن لادن رفت و با نگهبانان او درگیر شد. پس از دستگیری او مشخص شد که قصد داشته بن لادن و دکتر الترابی را نیز ترور کند.
راوی به دیدار بن لادن رفت و از او پرسید که آیا این افراد را می‌شناسد. او پاسخ داد که آنها را در زمان جهاد علیه شوروی در افغانستان شناخته است. بن لادن با لبخندی افزود که این افراد به مسئله تکفیر علاقه داشتند؛ حاکم را تکفیر می‌کردند، سپس جماعت را و حتی خودشان را هم تکفیر می‌کردند.
اسامه بن لادن در سودان مستقر شده بود. بعدها، مقامات برجسته‌ای، از جمله الترابی، اشاره کردند که دستگاه امنیتی سودان یک روز به طرف آمریکایی پیشنهاد داد که بن لادن را تحویل دهند، اما آمریکا به دلیل نداشتن دلایل کافی برای محاکمه او در ایالات متحده، این پیشنهاد را رد کرد. اما یک زلزله ناگهانی روابط سودان با «افغان‌های عرب» را تغییر داد.

تلاش برای ترور مبارک

در 26 ژوئن 1995، رئیس‌جمهورى حسنی مبارک از یک سوءقصد در آدیس آبابا، هنگام شرکت در اجلاس سران آفریقا، جان سالم به در برد. این حادثه واکنش‌های عربی، اسلامی و بین‌المللی را به دنبال داشت، به‌ویژه پس از آن که مبارک خود احتمال ارتباط «جبهه اسلامی» به رهبری الترابی با این حادثه را مطرح کرد.

خودروی مهاجمانی که سعی داشتند مبارک را در آدیس آبابا ترور کنند (ا.ف.پ)

شکست این تلاش به‌سان صاعقه‌ای بر رژیم سودان فرود آمد، زیرا چشم‌انداز تحریم‌های بین‌المللی بر ضد این کشور نمایان شد. مردی که وحشت‌زده شد، مرد شماره دو رژیم یعنی معاون رئیس‌جمهورى علی عثمان طه بود، کسی که «مرد قدرتمند» دوران البشیر بود. او به همراه مقام‌های ارشد دستگاه امنیتی در این ترور دست داشت و اجرای آن را به «جماعت اسلامی» مصر به رهبری مصطفی حمزه سپرد، کسی که پس از حمله موفق شد از سودان بگریزد، در حالی که پنج نفر از مهاجمان کشته شدند.

خروج بن لادن

رژیم سودان چاره‌ای جز تلاش برای کاهش خسارات و خطرات نداشت. البشیر مقام‌های ارشد دستگاه امنیتی را برکنار کرد و تصمیم به اخراج «افغان‌های عرب» گرفته شد. یک روز بشیر و معاونش به دفتر الترابی رفتند و به او اطلاع دادند که ترتیبات خروج اسامه بن لادن انجام شده است. آن دو سپس به محل اقامت بن لادن رفتند و یک هواپیمای نظامی او را به افغانستان منتقل کرد.

البشیر و معاونش در دادگاه پس از برکناری (ا.ف.پ)

حرکت «طالبان» رهبر «القاعده» را در آغوش گرفت و پناهگاه امنی برای او فراهم کرد. ملا عمر هرگز تصور نمی‌کرد که این مهمان دلیل سقوط رژیمش شود. در اواخر دهه نود، پرسش درباره بن لادن امری طبیعی بود زمانی که یک خبرنگار با مقام سودانی دیدار می‌کرد. من از رئیس‌جمهورى عمر البشیر پرسیدم و او پاسخ داد: «بن لادن پس از جنگ افغانستان به سودان آمد تا در حوزه سرمایه‌گذاری در زمینه راه‌ها، فرودگاه‌ها و کشاورزی فعالیت کند. او در این حوزه‌ها و همچنین شرکت‌های وابسته به خانواده‌اش که سال‌ها در این زمینه‌ها فعال بودند، کار می‌کرد. او به‌ جز تعدادی از دستیاران خود، که همیشه در اطراف او بودند، پیروان یا شبکه‌های قابل‌ توجهی در سودان نداشت.

این افراد از رسانه‌ها و دستگاه‌های ارتباطی به هر سطحی دور بودند و حتی در فعالیت‌های عادی اجتماعی نیز شرکت نمی‌کردند. اما آمریکا او را به یک هیولا تبدیل کرد و تصویرش را در همه‌جا می‌دید، حتی پس از اینکه سودان را ترک کرد و آن‌ها خوب می‌دانستند که او در یک کشور دور افتاده و تقریباً در انزوا زندگی می‌کرد، اما نگرانی‌هایشان بر اطلاعاتشان غالب بود».
سخنان البشیر نفی نمی‌کند که او بارها با بن لادن در دوران حضورش در خارطوم ملاقات کرده و بعید است که رئیس‌جمهورى از رابطه حلقه‌ای در دستگاه امنیتی سودان با بن لادن و «مزارع» او بی‌خبر بوده باشد.
طبیعی بود که من خود از الترابی بپرسم. او گفت: «بله، میان من و او گفتگوی محدودی صورت گرفت. او در سودان در حال ساخت جاده‌ها و فرودگاه‌ها بود و از خانواده‌ای بود که در این زمینه فعالیت داشتند. او وارد عرصه‌های فکری و رسانه‌ای نمی‌شد و در مطبوعات چیزی در مورد او نوشته نمی‌شد و هرگز دیده نشد که در آن‌ها حضور داشته باشد.
من با او درباره افغانستان صحبت کردم و اینکه ما نگران بودیم که روس‌ها پس از خروج از آنجا انقلابیونی را برجای بگذارند که در تخریب (باطل و استبداد خارجی) مهارت پیدا کرده‌اند، اما در هیچ چیز دیگری تمرین نکرده‌اند و ممکن است برای آن‌ها همان اتفاقی بیفتد که برای انقلاب فرانسه و همه انقلاب‌های دیگر رخ داد».
به او گفتم که با برادران در افغانستان قبل از سقوط کابل صحبت می‌کردم و اینکه چگونه باید برای دوران پس از آزادی کشور آماده شوند. به او گفتم که کابل سقوط کرد پیش از آنکه آنها آماده باشند و هنوز آمادگی برای برپایی جامعه‌ای مسلمان به شیوه خودشان را نداشتند.»

حسن الترابی (ا.ف.ب)

در پاسخ به این سئوال که چه کسانی خواستار خروج بن لادن از سودان بودند، الترابی گفت: «خروج او به درخواست بریتانیایی‌ها به نمایندگی از آمریکایی‌ها انجام شد. سعودی فشار مستقیمی به سودان وارد نکرد و به‌طور کلی رابطه‌اش با سودان خوب و دوستانه بود. او احساس کرد که حضورش روابط سودان و سعودی را به خطر می‌اندازد، و این دو کشور روابط بسیار نزدیکی داشتند. حدود نیم میلیون سودانی در سعودی کار می‌کنند و سعودی هیچ‌یک از آنها را اخراج نکرده بود. بن لادن نمی‌خواست که این روابط را به مخاطره بیندازد.»

افغانستان و مرحله خطرناک‌تر

اسامه بن لادن به افغانستان بازگشت و مرحله خطرناک‌تری در تجربیاتش آغاز شد. چند ماه پس از بازگشت او، طالبان بر افغانستان تسلط یافت و او را به‌عنوان مهمان خود پذیرفت. فقط دو سال بعد، انفجارهایی در سفارت‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا رخ داد و واشنگتن انگشت اتهام را به سوی رهبر «القاعده» که در افغانستان پناه گرفته بود، نشانه رفت. این موضوع پس از حمله به ناوشکن «کول» در بندر عدن دوباره تکرار شد. در آن زمان، بن لادن بیانیه‌هایی صادر کرد که نشان می‌داد او جنگی را علیه ایالات متحده آغاز کرده، اما کسی انتظار نداشت که این جنگ را به خاک آمریکا منتقل کند، تا اینکه در 11 سپتامبر 2001 این اتفاق افتاد.
وقتی رئیس‌جمهوری جورج بوش پسر تلاش کرد تصمیمش برای حمله به عراق را توجیه کند، مجموعه‌ای از اتهامات علیه رژیم صدام از جمله سلاح‌های کشتار جمعی، سرکوب، گورهای دسته‌جمعی و نقض قطعنامه‌های بین‌المللی را مطرح کرد. اما اتهامی که بسیاری را به درنگ کردن واداشت، سخنان بوش درباره همکاری رژیم صدام با «القاعده» بود. دولت آمریکا هیچ مدرکی برای اثبات این نوع همکاری ارائه نداد و صحبت درباره ارتباط بین رژیم صدام و «القاعده» به یک اتهام بی‌اساس تبدیل شد که کسی آن را ثابت نکرد.

مانند بسیاری از روزنامه‌نگاران، موضوع ارتباط بین صدام و بن لادن کنجکاوی مرا برانگیخت و شروع به تحقیق درباره آن کردم. از مخالفان صدام و برخی از کسانی که آن زمان با او کار کرده بودند، پاسخ روشنی نیافتم. باید به دنبال «جعبه سیاه» واقعی، یعنی حافظه اطلاعاتی عراق در آن دوره می‌گشتم. رئیس بخش آمریکا در سازمان اطلاعات، سالم الجمیلی، موافقت کرد که صحبت کند و تصادفاً او پشت اولین تلاش برای تماس با رهبر «القاعده» بود.
قبل از تهاجم عراق به کویت، روابط بین عراق و سعودی طبیعی و مثبت بود. دو کشور توافقنامه امنیتی امضا کرده بودند که دخالت در امور داخلی را ممنوع و فعالیت‌های دستگاه‌های اطلاعاتی در خاک کشور دیگر را به فعالیت‌های عادی سفارت‌ها محدود می‌کرد. صدام حسین در آن روزها با احترام درباره سعودی و حمایت آن از عراق در دوران‌های سخت صحبت می‌کرد و از پادشاه فهد بن عبدالعزیز به دلیل حفظ روابط و ارائه هرگونه کمکی در طول جنگ ایران و عراق تمجید می‌کرد. یکی از افرادی که در کاخ ریاست‌جمهوری عراق کار می‌کرد، روایت کرد که پادشاه فهد در ساعت‌های پس از آغاز تهاجم تلاش‌های زیادی کرد تا موضوع را به میز مذاکرات بازگرداند، اما صدام راهی دورتر رفته بود.

این بحران عملاً به سقوط توافقنامه امنیتی و تعهدات آن منجر شد. وقتی اخبار تماس‌های مخالفان عراقی با سعودی شروع به انتشار کرد، سازمان اطلاعات به رئیس‌جمهوری نوشت و پیشنهاد داد که توافقنامه امنیتی با سعودی لغو شود، اما صدام مخالفت کرد. وقتی سازمان اطلاعات دوباره درباره تماس‌های بین مخالفان عراقی و ریاض صحبت کرد، صدام خواست که گزارش ماهانه‌ای درباره این موضوع تهیه شود. بعدها صدام به این نتیجه رسید که سعودی شروع به حمایت از ایده تغییر رژیم او کرده است و دستور داد که سازمان اطلاعات «با تمام قوا به‌ویژه برای تضعیف حضور نظامی آمریکا در سعودی» عمل کند.

سالم الجمیلی (الشرق الاوسط)

الجمیلی گفت: «وقتی دستوری از این نوع مستقیماً از سوی رئیس‌جمهوری صادر می‌شود، همه دستگاه‌های امنیتی باید به دنبال تمام ابزارهایی بگردند که می‌تواند در اجرای آن کمک کند. در آن زمان، من مسئول بخش سوریه در دستگاه بودم و ما با جماعت اخوان‌المسلمین سوریه - جناح عدنان عقله - روابط داشتیم. عبد الملک، برادر عدنان، گفت که اخوان با بن لادن ارتباط دارند و آماده هستند پیام ما را به او برسانند. او را به بغداد فراخواندم و در یکی از هتل‌های بغداد او را ملاقات کردم. او آمادگی خود را برای انجام این مأموریت تأیید کرد. به او پیامی شفاهی دادیم که محتوای آن این بود که ما اکنون هدف مشترکی داریم و آن اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه است و ما می‌توانیم در این زمینه همکاری کنیم. هزینه سفر او را دادیم که حدود 10 هزار دلار بود.»
او افزود: «آن مرد پس از حدود یک ماه بازگشت و به ما اطلاع داد که بن لادن موضع بسیار سختی داشت و بارها تکرار کرد که رژیم عراق کافر است و این رژیم مسئول ورود نیروهای آمریکایی به منطقه است و هیچ مجالی برای ملاقات با نمایندگان آن یا همکاری با آن وجود ندارد. ما در مورد سال‌های اول دهه نود صحبت می‌کنیم، زمانی که هنوز عملیات‌هایی مانند 11 سپتامبر توسط القاعده انجام نشده بود.»
و آن روز از فاروق حجازی، مدیر «عملیات خارجی» در دستگاه شنیدم که پاسخی مشابه از بن لادن از طریق کانال دیگری آمده بود.

دیدار بن لادن و مسئول اطلاعات صدام

الجمیلی بعدها فهمید که حجازی به خارطوم رفته و پس از وساطت یک سیاستمدار و روحانی سودانی، یعنی دکتر حسن الترابی، با بن لادن ملاقات کرده بود. او می‌گوید: «حجازی رئیس‌جمهوری را در جریان گذاشت و هیچ همکاری با القاعده صورت نگرفت. این همان چیزی است که جورج بوش پسر وقتی گفت رئیس‌جمهوری نماینده‌ای نزد بن لادن فرستاده بود، به آن اشاره کرد. فکر می‌کنم او می‌دانست که هیچ همکاری‌ای صورت نگرفته، اما از گفتن آن خودداری کرد تا حمله را توجیه کند.»
منبع دیگری که نخواست نامش فاش شود، گفت که بن لادن در ملاقات با حجازی «نسبت به موضع خود درباره رژیم بعث عراق تا حدودی انعطاف نشان داد». او افزود که بن لادن «در صورت همکاری خواستار اردوگاه‌هایی بود که کاملاً خارج از کنترل دولت عراق باشند و او آزادی تعیین اهداف و زمان‌بندی را داشته باشد.» این منبع اشاره کرد که «صدام از حجازی پرسید نظر او چیست و حجازی پاسخ داد که اداره کردن گروه بن لادن آسان نخواهد بود و هزینه همکاری با او بسیار خطرناک خواهد بود. در نتیجه، صدام از حجازی خواست که این موضوع را برای همیشه کنار بگذارد.»

دو تلاش برای برقراری ارتباط بین رژیم صدام و بن لادن شکست خورد، اما اتهامات همکاری عراق را رها نکرد.

پایان کسانی که در این ملاقات خطرناک دخیل بودند، معلوم است. طناب دار به گردن صدام حسین پیچیده شد. دولت عراق فاروق حجازی را اعدام کرد؛ او پس از سقوط رژیم صدام به سوریه پناه برد، اما مجبور شد به مرز سوریه و عراق برود و در آنجا دستگیر شد. نیروهای آمریکایی اسامه بن لادن را تعقیب کردند تا اینکه در نهایت او را در پاکستان کشتند.
شهرها گاهی در برابر وسوسه‌های ماجراجویی تسلیم می‌شوند و خود را به دست ماجراجویانی می‌سپارند که بیشتر از توانشان هزینه می‌کنند و سپس با واقعیت و جهان برخورد می‌کنند. خارطوم هزینه پناه دادن به افراد تحت تعقیب را پرداخت و پیش از اینکه سعی کند خسارت‌ها را کاهش دهد و جهت قطب‌نمای خود را تغییر دهد، مجازات شد. برخی می‌گویند که خارطومِ البشیر رؤیای تبدیل شدن به پایتخت دشمنان غرب را در سر داشت و الترابی رؤیای تبدیل شدن به مرجع جنبش‌های اسلام‌گرایی سیاسی را با تکرار تجربه خمینی در سر می‌پروراند. این دو مرد بیشتر از ظرفیت سودان به آن فشار آوردند.



اردوگاه‌های افغانستانی نگرانی‌هایی را درباره «بازگشت القاعده» برانگیخته‌اند  

مبارزان گروه «طالبان» در ولایت بدخشان شمال کشور، ۱ سپتامبر ۲۰۲۴ (فرانس پرس)
مبارزان گروه «طالبان» در ولایت بدخشان شمال کشور، ۱ سپتامبر ۲۰۲۴ (فرانس پرس)
TT

اردوگاه‌های افغانستانی نگرانی‌هایی را درباره «بازگشت القاعده» برانگیخته‌اند  

مبارزان گروه «طالبان» در ولایت بدخشان شمال کشور، ۱ سپتامبر ۲۰۲۴ (فرانس پرس)
مبارزان گروه «طالبان» در ولایت بدخشان شمال کشور، ۱ سپتامبر ۲۰۲۴ (فرانس پرس)

در سال‌های اخیر، به نظر می‌رسد که بدن نحیف و فرسوده‌ی «القاعده» زنگ زده است. آمریکایی‌ها با کمک ائتلافی بین‌المللی موفق به کشتن رهبران برجسته این گروه، از جمله اسامه بن لادن و جانشین او، ایمن الظواهری شدند. صدها نفر دیگر از رهبران و اعضای آن‌ها دستگیرشدند و هسته‌های مخفی آن در سراسر جهان نابود گردید. و اگر این‌ها کافی نباشد، رقیبی سرسخت به نام «داعش» از میان خودشان ظهور کرد که با انجام عملیات‌های گسترده در سراسر جهان، «درخشش تروریسم» را از القاعده ربود.
اما این تصویر ممکن است گمراه‌کننده باشد. درست است که «القاعده» به نظر از انجام حملات بزرگ مانند حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ علیه ایالات متحده ناتوان است و همچنین نمی‌تواند حتی پس از گذشت بیش از دو سال از مرگ الظواهری نام رهبر جدید خود را اعلام کند. با این حال، گزارش‌های جدید سازمان ملل نشان می‌دهد که این گروه در حال حاضر در حال بازسازی صفوف خود است و در افغانستان اردوگاه‌های آموزشی و مدارس دینی ایجاد کرده است.
اگر این گزارش‌ها صحت داشته باشند، ممکن است این نگرانی را ایجاد کنند که تاریخ تکرار شود؛ زیرا حملات القاعده در ۱۱ سپتامبر از اردوگاه‌های افغانستانی این گروه آغاز شد. آیا این ممکن است بار دیگر تحت حکومت طالبان در نسخه دوم خود تکرار شود؟

برج‌های مرکز تجارت جهانی در نیویورک پیش از سقوطشان (گتی)

این روزها سالگرد حملات «القاعده» به نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ فرا رسیده است. آن حملات با هواپیماهای ربوده‌شده غیرنظامی، بزرگترین حمله تروریستی روی خاک آمریکا از زمان حمله ژاپنی‌ها به پرل هاربر در هاوایی در سال ۱۹۴۱ بود که منجر به ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم شد. اگرچه حملات ۱۱ سپتامبر به جنگ جهانی سوم منجر نشد، اما جنگی طولانی علیه تروریسم را آغاز کرد که در سراسر قاره‌های جهان گسترش یافت.
این جنگ با حمله به افغانستان در اواخر سال ۲۰۰۱ آغاز شد، زمانی که آمریکایی‌ها توانستند حکومت طالبان را که به عوامل حملات «القاعده» پناه داده بود، سرنگون کنند. در تابستان ۲۰۲۱، آمریکایی‌ها چمدان‌های خود را بستند و از افغانستان خارج شدند، و این کشور دوباره تحت حاکمیت طالبان قرار گرفت، این بار در نسخه دوم آن. خروج آن‌ها شکستی برای طرح آمریکا در ایجاد یک دولت متحد در کابل بود؛ زیرا دولت اشرف غنی و ارتش آن که میلیاردها دلار برای تجهیز آن‌ها هزینه شده بود، به سرعت در برابر نیروهای طالبان فروپاشید.
طالبان به تازگی سومین سالگرد بازگشت خود به قدرت را جشن گرفت و ارتشی مجهز به تجهیزات و تسلیحات مختلف از جمله وسایل نقلیه و هواپیماهایی که آمریکایی‌های در حال خروج بر جا گذاشتند یا از پادگان‌های ارتش فروپاشیده افغانستان به دست آوردند، به نمایش گذاشت.
بازگشت طالبان به قدرت در واقع برای بسیاری از کشورهای غربی مشکلی ایجاد نکرد. باوجود انتقادات مرتبط با اجرای سختگیرانه شریعت اسلامی، از جمله منع آموزش دختران پس از رسیدن به سنی مشخص، این گروه در ایجاد سطح بالایی از امنیت در کشور موفق بوده است. طالبان زمین‌های کشت خشخاش، ماده مخدری که بازارهای غربی را پر کرده بود، را به‌ طور قابل توجهی کاهش داده و همچنین با هسته‌های مخفی «داعش - خراسان» که در شرق افغانستان رشد کرده و تهدید خارجی نیز محسوب می‌شد، مبارزه کرده است.
اما مزایای طالبان با نگرانی فزاینده غربی همراه است؛ نگرانی از اینکه افغانستان تحت حکومت جدید آن‌ها همانند گذشته به پناهگاهی برای گروه‌های تروریستی و تندرو تبدیل شود.
افشای حضور ایمن الظواهری در کابل در تابستان ۲۰۲۲ یکی از نشانه‌های علنی نگرانی غربی‌ها از بازگشت «القاعده» به افغانستان بود. جانشین اسامه بن لادن در رأس «القاعده» در منطقه شیرپور، یکی از مناطق اعیان نشین کابل، تحت حفاظت عناصر طالبان زندگی می‌کرد. منطقی بود که این سئوال مطرح شود که چگونه فردی به اندازه الظواهری می‌تواند به دون اطلاع رهبر طالبان، ملا هبت‌الله آخوندزاده، در کابل زندگی کند، درست مانند زمانی که اسامه بن لادن و رهبران «القاعده» تحت حکومت ملا عمر، رهبر سابق طالبان، زندگی می‌کردند. با این حال، هیچ چیزی تأیید نمی‌کند که آخوندزاده از میزبانی الظواهری آگاه بوده باشد.
به هر حال، موضوع الظواهری به سرعت حل شد. یک حمله توسط پهپاد آمریکایی در ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۲ او را در بالکن آپارتمانش در کابل به قتل رساند. طالبان که در این ماجرا خجالت‌زده شده بود، هرگز مرگ الظواهری را تأیید نکرد و تحقیقی را آغاز کرد که نتایج آن هنوز به‌طور رسمی اعلام نشده است.

«القاعده» اما سکوت اختیار کرد، برای اجتنااب از به درد سرانداختن میزبان افغانستانی‌اش و شاید هم به توصیه آنها.

دود ناشى از حمله هوایی آمریکا در كابل ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۲... آمریکایی‌ها اعلام کردند که ایمن الظواهری را کشته‌اند (آ.ف.پ)

الظواهری تنها نیست

الظواهری به طور قطع تنها رهبر «القاعده» نیست که تحت حاکمیت جدید «طالبان» زندگی می‌کند. گزارش‌های متعدد از کارشناسان سازمان ملل که متخصص در امور افغانستان هستند، نشان می‌دهد که این کشور به مرکز جذب گروه‌های افراطی از جمله «القاعده» تبدیل شده است، هرچند که «طالبان» تلاش می‌کند مهمانان خود را از دید عموم دور نگه دارد، اقدامی که به وضوح به هدف اجتناب از خجالت در برابر طرف‌های خارجی که قادر به مختل کردن تلاش‌های آنها برای کسب شناسایی بین‌المللی از حکومتشان هستند، انجام می‌شود.
گزارش اخیر تیم نظارت بر تحریم‌های افغانستان سازمان ملل، که در ژوئیه 2024 منتشر شد، فاش می‌کند که «طالبان» به تحمیل «محدودیت‌هایی بر حرکت اعضای (القاعده) و گروه‌های وابسته به آن و مجبور کردن آنها به کاهش حضورشان در افغانستان» پرداخته است، اگرچه «رابطه بین طرفین همچنان نزدیک است». این گزارش به اطلاعاتی اشاره می‌کند که نشان می‌دهد «(القاعده) تلاش‌های مداوم برای سازماندهی مجدد، جذب (عناصر) و آموزش در افغانستان انجام می‌دهد» و به «حرکت انتقالی خفیف به سوی افغانستان» برای افرادی با ارتباط با «القاعده» اشاره دارد.
گزارش می‌افزاید که «هدف این فعالیت‌ها نامشخص است و پیامدهای آن بر توانایی‌های (تشکیلات) نیز مشخص نیست. اما این فعالیت‌ها باعث نگرانی بزرگی شده است. تعداد گروه‌های تروریستی که در افغانستان فعال هستند کاهش نیافته است» و اشاره می‌کند که «القاعده و گروه‌های وابسته به آن افغانستان را به عنوان سرزمین دوست می‌شمارند».

شکیبایی استراتژیک

گزارش 26 صفحه‌ای کارشناسان سازمان ملل اطلاعاتی درباره تعاملات «القاعده» با میزبانان افغانش ارائه می‌دهد. گزارش می‌گوید: «القاعده به طور استراتژیک صبور است و با گروه‌هایت روریستی دیگر در افغانستان همکاری می‌کند و به رابطه مداوم خود با (طالبان) اولویت می‌دهد. این گروه به طور مخفیانه فعالیت می‌کند تا تصویری از این‌که (طالبان) به توافق‌نامه دوحه در مورد عدم استفاده از سرزمین‌های افغانستان برای اهداف تروریستی پایبند است، ارائه دهد». اما گزارش اضافه می‌کند: «علیرغم کم بودن نمایش عمومی،(القاعده) تبلیغاتی منتشر می‌کند که هدف آن افزایش جذب (در صفوفش) است، در حالی که تلاش می‌کند توانایی‌های عملیاتی خود را بازسازی کند. توانایی (القاعده) برای انجام حملات بزرگ محدود است، اما قصد آن قوی باقی مانده و توانایی‌های گروه‌های وابسته به آن برای اجرای عملیات‌های خارجی را تقویت می‌کند. تغییراتی از زمان گزارش قبلی تیم سازمان ملل در وضعیت یا مکان حضور امیر(القاعده) وجود ندارد، و همچنین تغییراتی در توانایی‌های گروه در افغانستان مشاهده نشده است». معلوم است که گزارش قبلی به اطلاعاتی اشاره کرد که نشان می‌دهد «امیر واقعی (القاعده)، سيف العدل (مصری محمد صلاح‌الدین عبد الحلیم زیدان)، در ایران حضور دارد، در حالی که دیگر رهبران، از جمله عبد الرحمن الغامدی، در افغانستان هستند».
گزارش جدید، که در ژوئیه گذشته منتشر شد، اطلاعاتی درباره نقش‌هایی که رهبران «القاعده» در افغانستان ایفا می‌کنند، ارائه می‌دهد. گزارش می‌گوید که «شخصیات (القاعده) در افغانستان با امیران جنگ، تبلیغ‌کنندگان، جذب‌کنندگان و تأمین‌کنندگان ارتباط برقرار می‌کنند»، و اضافه می‌کند که «مدرسان با تجربه به افغانستان سفر کرده‌اند تا امنیت هسته‌های مخفی پراکنده در آنجا را تقویت کنند. (القاعده) به ارتباطات و عملیات‌های جذب، به ویژه در میان کسانی که قبلاً در کنار آن فعالیت می‌کردند یا اعضای عملیاتی بودند، قبل از آگوست 2021»، که تاریخ بازگشت «طالبان» به قدرت در کابل است، اولویت می‌دهد. گزارش همچنین اطلاعاتی درباره تلاش «القاعده» برای«ایجاد همکاری با جنبش اسلامی ترکستان شرقی که به نام حزب اسلامی ترکستانی نیز شناخته می‌شود، و با گروه انصار الله، به منظور تقویت فعالیت‌ها و تقویت موقعیت آن در ساختار نظامی (طالبان) در شمال، (برای) اجرای عملیات‌های مشترک و انتقال مرکز فعالیت‌های تروریستی به آسیای میانه» ارائه می‌دهد. «گروه انصار الله» در اینجا گروهی تاجیکی است که به نام «طالبان تاجیکی» نیز شناخته می‌شود و مقر آن در ولایت بدخشان در شمال افغانستان است.

گزارش سازمان ملل همچنین اطلاعاتی نشان می‌دهد که «هسته‌های مخفی(القاعده) در چندین ولایت افغان، به ویژه در جنوب شرق کشور، فعال هستند»، و اشاره می‌کند که دفاتر وابسته به این تشکیلات به ویژه«آموزش مبارزان محلی در کنار فعالان گروه (طالبان) پاکستانی» را بر عهده دارند، و به «رصد مکان‌های جدید برای پایگاه‌های آموزشی و خانه‌های امن در ولایت‌های مختلف افغانستان، از جمله اردوگاه‌های پیشین در جلال‌آباد، قندهار و در کنر، نورستان و تخار» اشاره می‌کند.

«درون» مسلح با موشک‌هایی مشابه به آن‌هایی که برای کشتن ایمن الظواهری، رهبر «القاعدة»، در کابل استفاده شد (ارتش آمریکا - آ.ب)

هرم «القاعده»

و در مورد هرم «القاعده» در افغانستان، گزارش می‌گوید: «گردان عمر الفاروق تحت فرماندهی ابو إخلاص مصری، با ورود یک گروه جدید از برخی مبارزان عرب، پیشرفت کرده است».
ابو إخلاص مصری به دلیل نگرانی «طالبان» از اینکه دستگاه‌های اطلاعاتی خارجی به دنبال او بودند، در اواخر نوامبر 2023 توسط مدیریت کل اطلاعات بازداشت حفاظتی (برای حفاظت) شد. همچنین گزارش می‌دهد که «دیگر اعضای (القاعده)، از جمله مهندسان تسلیحات، نیز به دلیل حفاظت بازداشت یا از سوی مقامات واقعی کابل پنهان شده‌اند».
بر اساس گزارش، «رسیدگی به ورود تعدادی از اعضای عرب (القاعده) به کنر و نورستان به منظور آموزش و تسهیل ارتباط میان محمد صلاح‌الدین عبدالحلیم زیدان (لقب سيف العدل) و شخصیت‌های اصلی (القاعده)، همچنین با شاخه (القاعده) در شبه‌جزیره هند و عناصر خاصی از (طالبان)» مورد توجه قرار گرفته است. همچنین«عبدالعظیم بن علی»، عضو لیبیایی (القاعده) که به شورای ابوسلیم در درنه تعلق دارد، در وزارت داخله (افغانستان) خدمت می‌کند بدون اینکه نقش مشخصی داشته باشد و برای او گذرنامه‌ای افغان به نام‌های (عبدالعظیم) و (علی موسى بن علی الدرسی) صادر شده است». گزارش قبلی تیم سازمان ملل، در ژانویه 2024، اشاره کرده بود که شش فعال جدید از اعضای «القاعده» به شرق افغانستان آمده‌اند تا به «گردان عمر الفاروق» تحت رهبری ابو إخلاص مصری بپیوندند و فاش کرده بود که این گروه هشت اردوگاه آموزشی جدید در افغانستان، از جمله در غزنی، لغمان، پروان و اوروزگان، به همراه یک پایگاه برای ذخیره سلاح در دره پنجشیر، تأسیس کرده است. همچنین گزارش می‌افزاید که حکیم مصری، مستقر در ولایت کنر، مسئول اردوگاه‌های آموزشی از جمله «آموزش انتحاری‌ها» برای گروه «طالبان» پاکستانی است. همچنین گزارش می‌دهد که «القاعده» پنج مدرسه (دینی) در لغمان، کنر، ننگرهار، نورستان و پروان دارد.
به نظر می‌رسد که افشای وجود این همه رهبران خارجی در افغانستان، نگرانی‌هایی برای مقامات «طالبان» ایجاد کرده است که اقدام به ساماندهی حضور آنها کرده‌اند. گزارش سازمان ملل، برای ماه ژوئیه گذشته، فاش می‌کند که مدیریت 31 در اطلاعات افغانستان، که مسئول هماهنگی با مبارزان خارجی است، «به تمام مبارزان عرب اطلاع داده است که از کابل دوری کنند وگرنه با بازداشت مواجه خواهند شد». همچنین اضافه می‌کند که «طالبان» علی‌رغم این دستور، از اعضای«القاعده» خواسته است که به پایتخت بیایند تا ثبت‌نام شده و اطلاعات آنها با استفاده از تکنولوژی (بیومتریک) گرفته شود، اما «شخصیت‌های بلندپایه (القاعده)» نیامده‌اند.
به نظر می‌رسد که مسئله انتقال اعضای «القاعده» به افغانستان، با وجود تلاش‌های «طالبان» برای حفظ آن از دید رسانه‌ها دیگر پنهان نیست. جالب توجه است که سيف العدل، که به عنوان «امیر واقعی»این گروه از زمان کشته شدن الظواهری توصیف می‌شود، مقاله‌ای منتشر کرد که در آن از طرفداران گروهش خواسته بود تا به افغانستان بپیوندند. در مقاله‌ای که عنوان آن «این غزه است: جنگ وجود و نه جنگ مرزها» بود، سيف العدل مسلمانان خواهان «تغییر» را تشویق کرد که به افغانستان بروند «تا از شرایط آن یاد بگیرند و از تجربه (طالبان) بهره‌مند شوند».
این دعوت به طور قطع دعوتی ساده نیست. سيف العدل، که سال‌ها در ایران اقامت داشته، بی‌تردید در فکر راهی است که به گروهش امکان دهد تا خود را بازسازی کرده و مبارزان بیشتری جذب کند، مشابه به آنچه که «القاعده» در دهه 1990 انجام داد، زمانی که افغانستان را به عنوان پایگاه پشتیبان برای جذب، آموزش و پنهان‌سازی استفاده کرد. و اگرچه گزارش کارشناسان سازمان ملل به این نکته اشاره می‌کند که «قصد (القاعده)» تغییر نکرده و آنها در حال آماده‌سازی برای حملات تروریستی بیشتر از افغانستان هستند، اما «طالبان» تاکنون متعهد به وعده خود برای عدم اجازه استفاده از افغانستان به عنوان پایگاه برای توطئه‌های تروریستی در خارج باقی مانده است. شایان ذکر است که آمادگی برای حملات «القاعده» در 11 سپتامبر 2001 درون خود گروه بحث‌هایی را در مورد جواز شرعی آن بدون اجازه «طالبان» برانگیخت. آیا تاریخ دوباره تکرار خواهد شد؟

دود ناشى از حمله هوایی آمریکا در كابل ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۲... آمریکایی‌ها اعلام کردند که ایمن الظواهری را کشته‌اند (آ.ف.پ)

تهدید «القاعده» در پایین‌ترین سطح از 1996 است

با وجود نگرانی از خطرات بازگشت «القاعده» به افغانستان، به نظر می‌رسد که ایالات متحده مطمئن است که این گروه در حال حاضر در ضعیف‌ترین مرحله خود از زمان انتقال از سودان به افغانستان در سال 1996 است.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در پاسخ به سئوالات «الشرق الأوسط» گفت: «ما ارزیابی می‌کنیم که توانایی (القاعده) برای تهدید ایالات متحده از افغانستان یا پاکستان ممکن است در پایین‌ترین سطح از زمانی که گروه به افغانستان از سودان در سال 1996 منتقل شد، باشد».
او افزود که «نگرانی دائمی و مهم‌تر ایالات متحده در افغانستان مربوط به این است که این کشور دوباره نمی‌تواند به عنوان پایگاه برای حملات تروریستی علیه ایالات متحده عمل کند».
در مورد نشانه‌های بازگشت «القاعده» به افغانستان، گفت: «ما با استفاده از رویکردی که شامل تمامی دولت آمریکا می‌شود و با همکاری با شرکا و متحدان، در تلاش برای جلوگیری از ظهور مجدد تهدیدات خارجی از افغانستان هستیم»، و افزود: «ما به طور مداوم بر روی(حرکت) طالبان فشار می‌آوریم تا به تعهدات خود در زمینه مقابله با تروریسم پایبند باشد».
«الشرق الأوسط» سئوالاتی درباره ادعاهای بازگشت «القاعده» به افغانستان به وزارت خارجه دولت «طالبان» ارسال کرد، اما تا زمان انتشار این گزارش، پاسخی دریافت نکرد.