بن لادن فرستاده صدام حسین را ملاقات کرد و حمله به عراق را به حملات 11 سپتامبر پیوند داد

رهبر «القاعده» در پاسخ به وساطت «اخوان» سوری‌ها، «بعث» را به «کفر» متهم کرد

TT

بن لادن فرستاده صدام حسین را ملاقات کرد و حمله به عراق را به حملات 11 سپتامبر پیوند داد

 صدام در جلسه‌ای با اعضای دولت خود پس از اتهام جورج بوش به همکاری با «القاعده» (گتی)
 صدام در جلسه‌ای با اعضای دولت خود پس از اتهام جورج بوش به همکاری با «القاعده» (گتی)

خطرناک‌ترین مأموریتی که ممکن است انسانی انجام دهد چیست؟ ملاقات فرستاده مردی سرسخت به نام صدام حسین با مردی سرسخت دیگر مقیم سودان، یعنی اسامه بن لادن، و آگاه شدن دستگاه‌های امنیتی جورج بوش پسر از این دیدار. اغراق نیست اگر بگوییم که این ملاقات مهم‌ترین بهانه‌ای بود که واشنگتن برای توجیه حمله به عراق از آن استفاده کرد، با بهره‌گیری از فضایی که پس از حملات «القاعده» به رهبری بن لادن در 11 سپتامبر 2001 بر واشنگتن و نیویورک حکم‌فرما بود. در اصل، هیچ دلیلی وجود نداشت که بن لادن بتواند بر سرنوشت صدام حسین تأثیر بگذارد. این دو نفر به دو دنیای متفاوت تعلق داشتند. علاوه بر این، صدام رئیس كشورى کهن در منطقه بود و نه رهبر یک گروه. او از یک حزب سکولار بود و همین امر باعث شد که طارق عزیز، یک مسیحی، را به‌عنوان وزیر خارجه کشور انتخاب کند، امری که در دیگر جاها ممکن نبود. همچنین، صدام به ندرت وارد بازی‌هایی می‌شد که خودش تصمیم‌گیرنده اصلی نباشد. اما قبول یک قرار ملاقات در خارطوم باعث شد صدام به خاطر تماس با اسامه بن لادن هزینه بپردازد، هرچند این ملاقات به شکست انجامید. یکی از افرادی که در آن دوره در دستگاه اطلاعاتی عراق کار می‌کرد می‌گوید که نیروهای آمریکایی که عراق را اشغال کردند، به سندی دست یافتند که توسط اطلاعات عراق تهیه شده بود و در آن ذکر شده بود که فرستاده عراقی توصیه کرده بود که از همکاری با بن لادن چشم‌پوشی شود، و این همان چیزی بود که اتفاق افتاد.

صدام در جلسه‌ای با اعضای دولت خود پس از اتهام جورج بوش به همکاری با «القاعده» (گتی)

واقعیت این است که دهه نود در سودان بسیار خطرناک بود. حکومت عمر البشیر سه اشتباه بزرگ مرتکب شد: میزبانی از رهبر «القاعده»، میزبانی از معروف‌ترین فرد تحت تعقیب در آن زمان یعنی کارلوس ونزوئلایی که عملیات گروگان‌گیری وزرای «اوپک» را اجرا کرده بود، همچنین، اشتباه بزرگ دیگری که با این دو اشتباه همراه بود، دست داشتن مرد شماره دو دولت، علی عثمان طه، در تلاش برای ترور رئیس‌جمهورى مصر، حسنی مبارک، در آدیس آبابا بود. بن لادن مدت زیادی درنگ نکرد تا به آنچه در خارطوم در اوت 1994 اتفاق افتاد، واکنش نشان دهد. در آن ماه، یک واحد کماندوی فرانسوی کارلوس را دستگیر و او را به فرانسه منتقل کرد، جایی که اکنون در زندان پیر شده است. هیچ شرایطی برای همکاری بین کارلوس و بن لادن وجود نداشت، حتی اگر هر دو دشمن غرب بودند. کارلوس از زمینه‌های متفاوتی آمده بود، از حزب کمونیست ونزوئلا و دکتر ودیع حداد از «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین». اغراق نیست اگر بگوییم که حداد کارلوس را به یک ستاره و نماد تبدیل کرد، پیش از اینکه در اوایل سال 1976 از یکدیگر جدا شوند. کارلوس پس از آن حملاتی انجام داد، اما دوران درخشش او پس از ترک همکاری با حداد پایان یافت. به احتمال زیاد، بن لادن نگران این نبود که ممکن است به سرنوشتی مانند کارلوس دچار شود. او با ثروتش به سودان آمده بود و رفتار شخصی او نیز متفاوت از کارلوس بود، که حتی در شهرهای محافظه‌کار نیز به شب‌نشینی‌های پر سر و صدا علاقه داشت. اما بن لادن متوجه نشد که حکومت عمر البشیر و حسن الترابی نیز ممکن است در نهایت تحت فشار تسلیم شوند و به او توصیه کنند که سودان را ترک کند.

بن لادن به‌عنوان «سرمایه‌گذار»

ماجرای بن لادن و سودان چیست؟ از دوستی مطلع خواستم که برایم بازگو کند. او گفت: «اسامه بن لادن دو بار به سودان آمد. بار اول در پایان اوت 1988 بود. در آن دوره، سیل‌ها و طوفان‌های شدیدی سودان را ویران کرد و خسارات زیادی به بار آورد. من در یک ملاقات شخصی بودم که دو جوان وارد شدند؛ اسامه بن لادن و برادر کوچکترش».

تصویری نادر از بشیر و بن لادن در سال‌های حضور در سودان

این شخص به یاد می‌آورد که اسامه «خودش را به‌عنوان مالک یک شرکت ساختمانی معرفی کرد و با لحنی آرام صحبت کرد. او به سیل‌های اخیر اشاره کرد و همدردی خود را با مردم سودان ابراز کرد. او بر اهمیت داشتن یک شبکه راه‌های خوب در کشور پهناوری مثل سودان تأکید کرد و گفت که این شبکه می‌تواند به توسعه اقتصادی و تسهیل عملیات امداد در صورت وقوع بلایای طبیعی کمک کند. همچنین، در آن جلسه اعلام آمادگی کرد که شرکتش در ساخت جاده‌ها و برخی عملیات امداد شرکت کند. در آن زمان، نام او فقط در زمینه جنگ افغانستان علیه شوروی معروف بود». راوی ادامه می‌دهد: «پس از آزادسازی کویت به دست ائتلافی به رهبری ایالات متحده، بن لادن در سال 1991 سعودى را ترک کرد و به سودان رفت. فکر می‌کنم که در این مرحله، پرونده او به دست نیروهای امنیتی افتاد.

او یکی از همسرانش را همراه خود برد و در محله ریاض در خارطوم در خانه‌ای که متعلق به یک سودانی مقیم سعودى به نام عثمان سلمان بود، اقامت گزید. سلمان مدیر کارخانه الشفاء بود، که در سال 1998 توسط نیروهای آمریکایی در دوره ریاست‌جمهوری بیل کلینتون بمباران شد».

«افغان‌های عرب» در سودان

بن لادن از مقامات سودانی که با او در ارتباط بودند، درخواست کرد که اجازه دهند افراد گروهش را به سودان بیاورد. او در منطقه سوبا الحله، 25 کیلومتری خارطوم، یک مزرعه خریداری کرد که شامل چند انبار بزرگ بود.
در محله ریاض، همراه بن لادن یک سوری بود که امام مسجد نزدیک شد، مسجدی که بن لادن به ندرت در آن ظاهر می‌شد. این سوری بعداً در آلمان دستگیر شد. در محله سوبا الحله، ساکنان متوجه شدند که جوانانی با چهره‌های غیر آفریقایی صبح‌ها می‌دوند و به نظر می‌رسید که در حال انجام تمرینات هستند. بعدها مشخص شد که این افراد از «افغان‌های عرب» بودند.

خانه بن لادن در سودان (آرشیوی - الشرق الاوسط)

بن لادن شرکتی به نام «وادی العقیق» داشت که ساخت فرودگاهی در پورت سودان و احداث چند جاده، از جمله جاده خارطوم-العیلفون را برعهده داشت. علاوه بر این، او به پرورش اسب علاقه داشت که همچنین مورد توجه چند تن از فرزندان شخصیت‌های برجسته، از جمله عصام، پسر دکتر حسن الترابی، نیز بود.
رفتار اسامه بن لادن بیشتر انزواطلبانه بود. او در مراسم عمومی ظاهر نمی‌شد، اما حضور «افغان‌های عرب» مشکلاتی را ایجاد کرد. به‌عنوان مثال، یک اسلام‌گرای لیبیایی به نام محمد عبدالله الخلیفی با جماعت «انصار السنة» وارد جدل‌های شدیدی شد. در فوریه 1994، الخلیفی به مسجد شیخ ابوزید در خارطوم رفت، مسلسل خود را کشید و 20 نفر از «انصار السنة» را کشت. سپس با همراهانش به خانه بن لادن رفت و با نگهبانان او درگیر شد. پس از دستگیری او مشخص شد که قصد داشته بن لادن و دکتر الترابی را نیز ترور کند.
راوی به دیدار بن لادن رفت و از او پرسید که آیا این افراد را می‌شناسد. او پاسخ داد که آنها را در زمان جهاد علیه شوروی در افغانستان شناخته است. بن لادن با لبخندی افزود که این افراد به مسئله تکفیر علاقه داشتند؛ حاکم را تکفیر می‌کردند، سپس جماعت را و حتی خودشان را هم تکفیر می‌کردند.
اسامه بن لادن در سودان مستقر شده بود. بعدها، مقامات برجسته‌ای، از جمله الترابی، اشاره کردند که دستگاه امنیتی سودان یک روز به طرف آمریکایی پیشنهاد داد که بن لادن را تحویل دهند، اما آمریکا به دلیل نداشتن دلایل کافی برای محاکمه او در ایالات متحده، این پیشنهاد را رد کرد. اما یک زلزله ناگهانی روابط سودان با «افغان‌های عرب» را تغییر داد.

تلاش برای ترور مبارک

در 26 ژوئن 1995، رئیس‌جمهورى حسنی مبارک از یک سوءقصد در آدیس آبابا، هنگام شرکت در اجلاس سران آفریقا، جان سالم به در برد. این حادثه واکنش‌های عربی، اسلامی و بین‌المللی را به دنبال داشت، به‌ویژه پس از آن که مبارک خود احتمال ارتباط «جبهه اسلامی» به رهبری الترابی با این حادثه را مطرح کرد.

خودروی مهاجمانی که سعی داشتند مبارک را در آدیس آبابا ترور کنند (ا.ف.پ)

شکست این تلاش به‌سان صاعقه‌ای بر رژیم سودان فرود آمد، زیرا چشم‌انداز تحریم‌های بین‌المللی بر ضد این کشور نمایان شد. مردی که وحشت‌زده شد، مرد شماره دو رژیم یعنی معاون رئیس‌جمهورى علی عثمان طه بود، کسی که «مرد قدرتمند» دوران البشیر بود. او به همراه مقام‌های ارشد دستگاه امنیتی در این ترور دست داشت و اجرای آن را به «جماعت اسلامی» مصر به رهبری مصطفی حمزه سپرد، کسی که پس از حمله موفق شد از سودان بگریزد، در حالی که پنج نفر از مهاجمان کشته شدند.

خروج بن لادن

رژیم سودان چاره‌ای جز تلاش برای کاهش خسارات و خطرات نداشت. البشیر مقام‌های ارشد دستگاه امنیتی را برکنار کرد و تصمیم به اخراج «افغان‌های عرب» گرفته شد. یک روز بشیر و معاونش به دفتر الترابی رفتند و به او اطلاع دادند که ترتیبات خروج اسامه بن لادن انجام شده است. آن دو سپس به محل اقامت بن لادن رفتند و یک هواپیمای نظامی او را به افغانستان منتقل کرد.

البشیر و معاونش در دادگاه پس از برکناری (ا.ف.پ)

حرکت «طالبان» رهبر «القاعده» را در آغوش گرفت و پناهگاه امنی برای او فراهم کرد. ملا عمر هرگز تصور نمی‌کرد که این مهمان دلیل سقوط رژیمش شود. در اواخر دهه نود، پرسش درباره بن لادن امری طبیعی بود زمانی که یک خبرنگار با مقام سودانی دیدار می‌کرد. من از رئیس‌جمهورى عمر البشیر پرسیدم و او پاسخ داد: «بن لادن پس از جنگ افغانستان به سودان آمد تا در حوزه سرمایه‌گذاری در زمینه راه‌ها، فرودگاه‌ها و کشاورزی فعالیت کند. او در این حوزه‌ها و همچنین شرکت‌های وابسته به خانواده‌اش که سال‌ها در این زمینه‌ها فعال بودند، کار می‌کرد. او به‌ جز تعدادی از دستیاران خود، که همیشه در اطراف او بودند، پیروان یا شبکه‌های قابل‌ توجهی در سودان نداشت.

این افراد از رسانه‌ها و دستگاه‌های ارتباطی به هر سطحی دور بودند و حتی در فعالیت‌های عادی اجتماعی نیز شرکت نمی‌کردند. اما آمریکا او را به یک هیولا تبدیل کرد و تصویرش را در همه‌جا می‌دید، حتی پس از اینکه سودان را ترک کرد و آن‌ها خوب می‌دانستند که او در یک کشور دور افتاده و تقریباً در انزوا زندگی می‌کرد، اما نگرانی‌هایشان بر اطلاعاتشان غالب بود».
سخنان البشیر نفی نمی‌کند که او بارها با بن لادن در دوران حضورش در خارطوم ملاقات کرده و بعید است که رئیس‌جمهورى از رابطه حلقه‌ای در دستگاه امنیتی سودان با بن لادن و «مزارع» او بی‌خبر بوده باشد.
طبیعی بود که من خود از الترابی بپرسم. او گفت: «بله، میان من و او گفتگوی محدودی صورت گرفت. او در سودان در حال ساخت جاده‌ها و فرودگاه‌ها بود و از خانواده‌ای بود که در این زمینه فعالیت داشتند. او وارد عرصه‌های فکری و رسانه‌ای نمی‌شد و در مطبوعات چیزی در مورد او نوشته نمی‌شد و هرگز دیده نشد که در آن‌ها حضور داشته باشد.
من با او درباره افغانستان صحبت کردم و اینکه ما نگران بودیم که روس‌ها پس از خروج از آنجا انقلابیونی را برجای بگذارند که در تخریب (باطل و استبداد خارجی) مهارت پیدا کرده‌اند، اما در هیچ چیز دیگری تمرین نکرده‌اند و ممکن است برای آن‌ها همان اتفاقی بیفتد که برای انقلاب فرانسه و همه انقلاب‌های دیگر رخ داد».
به او گفتم که با برادران در افغانستان قبل از سقوط کابل صحبت می‌کردم و اینکه چگونه باید برای دوران پس از آزادی کشور آماده شوند. به او گفتم که کابل سقوط کرد پیش از آنکه آنها آماده باشند و هنوز آمادگی برای برپایی جامعه‌ای مسلمان به شیوه خودشان را نداشتند.»

حسن الترابی (ا.ف.ب)

در پاسخ به این سئوال که چه کسانی خواستار خروج بن لادن از سودان بودند، الترابی گفت: «خروج او به درخواست بریتانیایی‌ها به نمایندگی از آمریکایی‌ها انجام شد. سعودی فشار مستقیمی به سودان وارد نکرد و به‌طور کلی رابطه‌اش با سودان خوب و دوستانه بود. او احساس کرد که حضورش روابط سودان و سعودی را به خطر می‌اندازد، و این دو کشور روابط بسیار نزدیکی داشتند. حدود نیم میلیون سودانی در سعودی کار می‌کنند و سعودی هیچ‌یک از آنها را اخراج نکرده بود. بن لادن نمی‌خواست که این روابط را به مخاطره بیندازد.»

افغانستان و مرحله خطرناک‌تر

اسامه بن لادن به افغانستان بازگشت و مرحله خطرناک‌تری در تجربیاتش آغاز شد. چند ماه پس از بازگشت او، طالبان بر افغانستان تسلط یافت و او را به‌عنوان مهمان خود پذیرفت. فقط دو سال بعد، انفجارهایی در سفارت‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا رخ داد و واشنگتن انگشت اتهام را به سوی رهبر «القاعده» که در افغانستان پناه گرفته بود، نشانه رفت. این موضوع پس از حمله به ناوشکن «کول» در بندر عدن دوباره تکرار شد. در آن زمان، بن لادن بیانیه‌هایی صادر کرد که نشان می‌داد او جنگی را علیه ایالات متحده آغاز کرده، اما کسی انتظار نداشت که این جنگ را به خاک آمریکا منتقل کند، تا اینکه در 11 سپتامبر 2001 این اتفاق افتاد.
وقتی رئیس‌جمهوری جورج بوش پسر تلاش کرد تصمیمش برای حمله به عراق را توجیه کند، مجموعه‌ای از اتهامات علیه رژیم صدام از جمله سلاح‌های کشتار جمعی، سرکوب، گورهای دسته‌جمعی و نقض قطعنامه‌های بین‌المللی را مطرح کرد. اما اتهامی که بسیاری را به درنگ کردن واداشت، سخنان بوش درباره همکاری رژیم صدام با «القاعده» بود. دولت آمریکا هیچ مدرکی برای اثبات این نوع همکاری ارائه نداد و صحبت درباره ارتباط بین رژیم صدام و «القاعده» به یک اتهام بی‌اساس تبدیل شد که کسی آن را ثابت نکرد.

مانند بسیاری از روزنامه‌نگاران، موضوع ارتباط بین صدام و بن لادن کنجکاوی مرا برانگیخت و شروع به تحقیق درباره آن کردم. از مخالفان صدام و برخی از کسانی که آن زمان با او کار کرده بودند، پاسخ روشنی نیافتم. باید به دنبال «جعبه سیاه» واقعی، یعنی حافظه اطلاعاتی عراق در آن دوره می‌گشتم. رئیس بخش آمریکا در سازمان اطلاعات، سالم الجمیلی، موافقت کرد که صحبت کند و تصادفاً او پشت اولین تلاش برای تماس با رهبر «القاعده» بود.
قبل از تهاجم عراق به کویت، روابط بین عراق و سعودی طبیعی و مثبت بود. دو کشور توافقنامه امنیتی امضا کرده بودند که دخالت در امور داخلی را ممنوع و فعالیت‌های دستگاه‌های اطلاعاتی در خاک کشور دیگر را به فعالیت‌های عادی سفارت‌ها محدود می‌کرد. صدام حسین در آن روزها با احترام درباره سعودی و حمایت آن از عراق در دوران‌های سخت صحبت می‌کرد و از پادشاه فهد بن عبدالعزیز به دلیل حفظ روابط و ارائه هرگونه کمکی در طول جنگ ایران و عراق تمجید می‌کرد. یکی از افرادی که در کاخ ریاست‌جمهوری عراق کار می‌کرد، روایت کرد که پادشاه فهد در ساعت‌های پس از آغاز تهاجم تلاش‌های زیادی کرد تا موضوع را به میز مذاکرات بازگرداند، اما صدام راهی دورتر رفته بود.

این بحران عملاً به سقوط توافقنامه امنیتی و تعهدات آن منجر شد. وقتی اخبار تماس‌های مخالفان عراقی با سعودی شروع به انتشار کرد، سازمان اطلاعات به رئیس‌جمهوری نوشت و پیشنهاد داد که توافقنامه امنیتی با سعودی لغو شود، اما صدام مخالفت کرد. وقتی سازمان اطلاعات دوباره درباره تماس‌های بین مخالفان عراقی و ریاض صحبت کرد، صدام خواست که گزارش ماهانه‌ای درباره این موضوع تهیه شود. بعدها صدام به این نتیجه رسید که سعودی شروع به حمایت از ایده تغییر رژیم او کرده است و دستور داد که سازمان اطلاعات «با تمام قوا به‌ویژه برای تضعیف حضور نظامی آمریکا در سعودی» عمل کند.

سالم الجمیلی (الشرق الاوسط)

الجمیلی گفت: «وقتی دستوری از این نوع مستقیماً از سوی رئیس‌جمهوری صادر می‌شود، همه دستگاه‌های امنیتی باید به دنبال تمام ابزارهایی بگردند که می‌تواند در اجرای آن کمک کند. در آن زمان، من مسئول بخش سوریه در دستگاه بودم و ما با جماعت اخوان‌المسلمین سوریه - جناح عدنان عقله - روابط داشتیم. عبد الملک، برادر عدنان، گفت که اخوان با بن لادن ارتباط دارند و آماده هستند پیام ما را به او برسانند. او را به بغداد فراخواندم و در یکی از هتل‌های بغداد او را ملاقات کردم. او آمادگی خود را برای انجام این مأموریت تأیید کرد. به او پیامی شفاهی دادیم که محتوای آن این بود که ما اکنون هدف مشترکی داریم و آن اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه است و ما می‌توانیم در این زمینه همکاری کنیم. هزینه سفر او را دادیم که حدود 10 هزار دلار بود.»
او افزود: «آن مرد پس از حدود یک ماه بازگشت و به ما اطلاع داد که بن لادن موضع بسیار سختی داشت و بارها تکرار کرد که رژیم عراق کافر است و این رژیم مسئول ورود نیروهای آمریکایی به منطقه است و هیچ مجالی برای ملاقات با نمایندگان آن یا همکاری با آن وجود ندارد. ما در مورد سال‌های اول دهه نود صحبت می‌کنیم، زمانی که هنوز عملیات‌هایی مانند 11 سپتامبر توسط القاعده انجام نشده بود.»
و آن روز از فاروق حجازی، مدیر «عملیات خارجی» در دستگاه شنیدم که پاسخی مشابه از بن لادن از طریق کانال دیگری آمده بود.

دیدار بن لادن و مسئول اطلاعات صدام

الجمیلی بعدها فهمید که حجازی به خارطوم رفته و پس از وساطت یک سیاستمدار و روحانی سودانی، یعنی دکتر حسن الترابی، با بن لادن ملاقات کرده بود. او می‌گوید: «حجازی رئیس‌جمهوری را در جریان گذاشت و هیچ همکاری با القاعده صورت نگرفت. این همان چیزی است که جورج بوش پسر وقتی گفت رئیس‌جمهوری نماینده‌ای نزد بن لادن فرستاده بود، به آن اشاره کرد. فکر می‌کنم او می‌دانست که هیچ همکاری‌ای صورت نگرفته، اما از گفتن آن خودداری کرد تا حمله را توجیه کند.»
منبع دیگری که نخواست نامش فاش شود، گفت که بن لادن در ملاقات با حجازی «نسبت به موضع خود درباره رژیم بعث عراق تا حدودی انعطاف نشان داد». او افزود که بن لادن «در صورت همکاری خواستار اردوگاه‌هایی بود که کاملاً خارج از کنترل دولت عراق باشند و او آزادی تعیین اهداف و زمان‌بندی را داشته باشد.» این منبع اشاره کرد که «صدام از حجازی پرسید نظر او چیست و حجازی پاسخ داد که اداره کردن گروه بن لادن آسان نخواهد بود و هزینه همکاری با او بسیار خطرناک خواهد بود. در نتیجه، صدام از حجازی خواست که این موضوع را برای همیشه کنار بگذارد.»

دو تلاش برای برقراری ارتباط بین رژیم صدام و بن لادن شکست خورد، اما اتهامات همکاری عراق را رها نکرد.

پایان کسانی که در این ملاقات خطرناک دخیل بودند، معلوم است. طناب دار به گردن صدام حسین پیچیده شد. دولت عراق فاروق حجازی را اعدام کرد؛ او پس از سقوط رژیم صدام به سوریه پناه برد، اما مجبور شد به مرز سوریه و عراق برود و در آنجا دستگیر شد. نیروهای آمریکایی اسامه بن لادن را تعقیب کردند تا اینکه در نهایت او را در پاکستان کشتند.
شهرها گاهی در برابر وسوسه‌های ماجراجویی تسلیم می‌شوند و خود را به دست ماجراجویانی می‌سپارند که بیشتر از توانشان هزینه می‌کنند و سپس با واقعیت و جهان برخورد می‌کنند. خارطوم هزینه پناه دادن به افراد تحت تعقیب را پرداخت و پیش از اینکه سعی کند خسارت‌ها را کاهش دهد و جهت قطب‌نمای خود را تغییر دهد، مجازات شد. برخی می‌گویند که خارطومِ البشیر رؤیای تبدیل شدن به پایتخت دشمنان غرب را در سر داشت و الترابی رؤیای تبدیل شدن به مرجع جنبش‌های اسلام‌گرایی سیاسی را با تکرار تجربه خمینی در سر می‌پروراند. این دو مرد بیشتر از ظرفیت سودان به آن فشار آوردند.



عراق از تصمیمِ طبقه‌بندی «حوثی‌ها» و «حزب‌الله» لبنان به‌عنوان دو گروه تروریستی عقب‌نشینی کرد

حامیان «حزب‌الله» لبنان پرچم‌های این حزب را در بیروت در دست دارند (رویترز)
حامیان «حزب‌الله» لبنان پرچم‌های این حزب را در بیروت در دست دارند (رویترز)
TT

عراق از تصمیمِ طبقه‌بندی «حوثی‌ها» و «حزب‌الله» لبنان به‌عنوان دو گروه تروریستی عقب‌نشینی کرد

حامیان «حزب‌الله» لبنان پرچم‌های این حزب را در بیروت در دست دارند (رویترز)
حامیان «حزب‌الله» لبنان پرچم‌های این حزب را در بیروت در دست دارند (رویترز)

عراق پس از آن‌که روزنامهٔ رسمی این کشور فهرستی را منتشر کرد که در آن «حوثی‌های» یمن و «حزب‌الله» لبنان در شمار گروه‌های تروریستی گنجانده شده بودند، از این طبقه‌بندی عقب‌نشینی کرد.
یک کمیتهٔ دولتی عراقی اعلام کرد فهرستی که منتشر شده، نسخهٔ ویرایش‌نشدهٔ گروه‌های تروریستی بوده و این کمیته در حال اصلاح خطا است. کمیته افزود که فهرست مورد نظر، تنها مربوط به نهادها و افرادی بوده که با دو گروه «القاعده» و «داعش» مرتبط‌اند.
و پیش از این عقب‌نشینی، ساعاتی پیش عراق «حوثی‌ها» و «حزب‌الله» لبنان را روز پنج‌شنبه در فهرست تروریسم قرار داده بود.
روزنامهٔ رسمی اعلام کرده بود که یک کمیتهٔ دولتی تصمیم گرفته است اموال اشخاص و نهادهای مرتبط با «حوثی‌ها» و «حزب‌الله» را مسدود کند.
عراق همچنین بیش از ۱۰۰ نهاد و شخصیت را در سراسر جهان در فهرست تروریسم قرار داده است.
این کمیتهٔ دولتی اشاره کرد که برخی از افرادی که در فهرست تروریسم قرار گرفته‌اند، طبق قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد تحت تحریم هستند.

روزنامهٔ رسمی همچنین اعلام کرد که «به‌روزرسانی فهرست تروریسم بر اساس تصمیمات رسمی صادرشده از سوی کمیتهٔ مسدودسازی اموال انجام می‌شود؛ تصمیماتی که به تعیین نهادها و افرادی مربوط است که مشمول اقدامات مقابله با تروریسم و تأمین مالی آن هستند».
این تصمیم یک روز پس از آن صادر شد که مایکل ریغاس، معاون وزیر خارجهٔ آمریکا، از کسانی که آنها را «شریکان عراقی» توصیف کرد، خواست تا «میلیشیاهای ایرانی را مهار کنند و مانع تهدید آنها علیه عراقی‌ها و آمریکایی‌ها شوند».
حسین مؤنس، رئیس جنبش «حقوق» وابسته به «کتائب حزب‌الله»، روز پنج‌شنبه در واکنش به این تصمیم به دولت عراق حمله کرد و آن را «متزلزل، وابسته و بی‌کرامت» توصیف کرد.

و به‌احتمال زیاد این اقدام با استقبال واشنگتن روبه‌رو خواهد شد؛ واشنگتنی که در پی کاهش نفوذ ایران در عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه است؛ کشورهایی که در آنها متحدانی برای تهران وجود دارد.
ایران، که عراق را همسایه و هم‌پیمان خود می‌داند، این کشور را عنصری حیاتی برای تداوم مقاومت اقتصادش در برابر تحریم‌ها تلقی می‌کند. اما بغداد، که شریک هر دو طرفِ ایالات متحده و ایران است، نگران آن است که در تیررس سیاست فشار دولت رئیس‌جمهوری آمریکا، دونالد ترامپ، علیه تهران قرار گیرد.
ایران از طریق گروه‌های مسلح شیعهٔ قدرتمند و احزاب سیاسیِ مورد حمایت خود در بغداد، از نفوذی گستردهٔ نظامی، سیاسی و اقتصادی در عراق برخوردار است. اما افزایش فشارهای آمریکا طی سال گذشته در زمانی روی می‌دهد که ایران به‌دلیل حملات اسرائیل علیه «حزب‌الله» لبنان و «جنبش مقاومت اسلامی فلسطین» (حماس)، که متحدان تهران به‌شمار می‌روند، تضعیف شده است.


ولیعهد سعودی و نخست‌وزیر ایتالیا آخرین تحولات بین‌المللی را بررسی کردند

ولیعهد سعودی در دیدار با نخست‌وزیر ایتالیا در منامه، چهارشنبه (واس)
ولیعهد سعودی در دیدار با نخست‌وزیر ایتالیا در منامه، چهارشنبه (واس)
TT

ولیعهد سعودی و نخست‌وزیر ایتالیا آخرین تحولات بین‌المللی را بررسی کردند

ولیعهد سعودی در دیدار با نخست‌وزیر ایتالیا در منامه، چهارشنبه (واس)
ولیعهد سعودی در دیدار با نخست‌وزیر ایتالیا در منامه، چهارشنبه (واس)

شاهزاده محمد بن سلمان بن عبدالعزیز، ولیعهد و رئیس شورای وزرای پادشاهی عربی سعودی، چهارشنبه با جورجیا میلونی، نخست‌وزیر ایتالیا، آخرین تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی و تلاش‌های مربوط به آن را مورد بررسی قرار داد.

این دیدار در منامه، پایتخت بحرین، و در حاشیه چهل‌وششمین نشست شورای عالی شورای همکاری کشورهای خلیج برگزار شد. دو طرف درباره جنبه‌های مختلف همکاری مشترک میان دو کشور و راه‌های توسعه آن در چند حوزه گفت‌وگو کردند.

رایزنی‌های ولیعهد سعودی و نخست‌وزیر ایتالیا درباره جنبه‌های همکاری و راه‌های توسعه آن در چند حوزه (واس)

در این دیدار از سوی سعودی، شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد و رئیس شورای وزرای سعودی، شاهزاده عبدالعزیز بن سلمان، وزیر انرژی، شاهزاده خالد بن سلمان، وزیر دفاع، شاهزاده فیصل بن فرحان، وزیر امور خارجه، دکتر مساعد العیبان، وزیر دولت و عضو شورای وزیران و مشاور امنیت ملی و خالد الفالح، وزیر سرمایه‌گذاری حضور داشتند.


فشار آمریکا، سردرگمی «چارچوب هماهنگی» عراق را افزایش داد

رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)
رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)
TT

فشار آمریکا، سردرگمی «چارچوب هماهنگی» عراق را افزایش داد

رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)
رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، در عکس یادگاری حاشیه اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ (رسانه دولتی)

منابع عراقی می‌گویند مرجعیت دینی در نجف در هیچ اقدامی برای تعیین نهایی نامزد نخست‌وزیری نقش ندارد، در حالی که «چارچوب هماهنگی» به دلیل آنچه فشارهای مستمر آمریکا خوانده شده، در برنامه‌های خود درباره آینده روابط بغداد و واشنگتن دچار سردرگمی شده است.

پس از برگزاری چند جلسه برای انتخاب نامزد پست اجرایی، آخرین جلسه روز دوشنبه برگزار شد. در این نشست، «چارچوب هماهنگی» نتایج دو کمیته خود را بررسی کرد: یکی برای دیدار با نامزدها و دیگری برای بررسی مکانیزم انتخاب نامزد نهایی توسط رهبران چارچوب، اما میان طرف‌های این چارچوب توافقی حاصل نشد.

رسانه‌های نزدیک به «چارچوب هماهنگی» گزارش دادند که دلیل مراجعه به مرجعیت علی‌ سیستانی در نجف، ناتوانی رهبران این چارچوب در انتخاب نامزد مشخص به دلیل اختلافات عمیق سیاسی میان آنها بوده است.

رهبران «چارچوب هماهنگی» پس از اعلام خود به‌عنوان بزرگ‌ترین فراکسیون پارلمان عراق (واع)

موضع نجف

گزارش‌ها حاکی است مرجعیت دینی نجف از دخالت در انتخاب نامزد خودداری کرده است، اما تحلیلگران می‌گویند درخواست نظر از مرجعیت، بازتاب ناتوانی نیروهای برنده انتخابات در تصمیم‌گیری میان نامزدهای غیررسمی است.

رسانه‌های محلی ده‌ها نامزد را فاش کرده‌اند و از نوسانات شدید در فهرست نامزدهای پیشنهادی خبر می‌دهند؛ گاهی فهرست کوتاه شامل پنج نفر و گاهی شامل ده‌ها شخصیت شیعی است.

عباس راضی، دبیرکل چارچوب هماهنگی، پیش‌تر گفته بود که «نامزدها محدود به شخصیت‌های رهبری هستند» و ائتلاف از افراد مشخصی خواسته تا برای این پست اعلام آمادگی کنند.

طالب محمد کریم، پژوهشگر مسائل سیاسی، به «الشرق الأوسط» گفت: «وضعیت پیچیده و بی‌سابقه است و نیازمند رویکرد جدیدی برای تسریع در تشکیل دولت آینده است؛ معیار اصلی حفظ منافع مالی و سیاسی عراق است، نه منافع جناحی».

او افزود: «لازم است تفاهم‌های آرام با آمریکا و پایتخت‌های منطقه‌ای برقرار شود تا دولت آینده متعهد شود از خاک عراق برای مناقشات دیگران استفاده نکند و با طرحی عملی، سلاح‌ها کنترل و منافع مشترک حفظ شود».

ائتلاف «عمران و توسعه» بیشترین کرسی‌ها را در مقایسه با احزاب «چارچوب هماهنگی» کسب کرده است (ایکس)

ترامپ و السودانی

اختلاف درباره نامزد مورد نظر «چارچوب هماهنگی» پس از اظهارات جنجالی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، افزایش یافت. او گفته بود: «عراق پس از حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، کشور دوست آمریکا شد» و فاش کرد که نخست‌وزیر عراق، محمد شیاع السودانی، برای دریافت جایزه صلح نوبل به او رأی داده است.

این اظهارات در محافل شیعی بغداد بحث‌برانگیز شد، به ویژه که بسیاری ترامپ را رئیس آمریکایی می‌دانند که دستور ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، را در ژانویه ۲۰۲۲ صادر کرد.

السودانی در پلتفرم «ایکس» چهارشنبه نوشت: «همیشه سعی کرده‌ام روابطی بسازم که به کشور خدمت کند. از همان ابتدا دریافتم که دوستی، نه خصومت، ثبات و پیشرفت کشور را تضمین می‌کند».

انتظار سافایا

در این وضعیت پیچیده، رهبران چارچوب هماهنگی منتظر رسیدن نماینده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا، ماراک سافایا، به عراق هستند. او پیام‌های هشداردهنده‌ای به برخی نیروهای چارچوب هماهنگی داده است، به ویژه کسانی که هنوز جناح‌های مسلح دارند و تحت تحریم‌های آمریکا هستند.

پیش‌تر، تام باراک، نماینده آمریکا در لبنان و سوریه، به طور کوتاه به بغداد سفر کرده بود و طبق منابع مطلع، پیام‌های مهمی درباره مسائل داخلی و منطقه‌ای منتقل کرد.

منابع به «الشرق الأوسط» گفتند که سه موضوع اصلی توسط باراک با السودانی مطرح شده است: اقدامات آمریکا برای خلع سلاح حزب‌الله، اهمیت کنترل مرزهای عراق و سوریه و جلوگیری از ورود شخصیت‌های وابسته به گروه‌های مسلح به دولت آینده عراق.

در همین راستا، مذاکراتی نیز میان فؤاد حسین، معاون نخست‌وزیر و وزیر خارجه عراق، با مایکل ریگاس، معاون وزیر خارجه آمریکا، انجام شد. سفارت آمریکا در بغداد با انتشار دوباره بیانیه مشترک وزارت خارجه عراق، تأکید کرد که «آمریکا به صراحت بر خلع سلاح میلیشیاهای تحت حمایت ایران که به حاکمیت عراق ضربه می‌زنند، تهدیدی برای آمریکایی‌ها و عراقی‌ها هستند و منابع عراق را به نفع ایران می‌برند، ادامه خواهد داد».