افسر اسرائیلی است... اما چه رابطه‌ای با عمر البشیر و جواد ظریف دارد؟

میکی برگمن «در سایه‌ها»... داستان کانال مخفی مذاکره برای آزادی زندانیان آمریکایی را روایت می‌کند


میکی برگمن بر روی رودخانه لیطانی در جنوب لبنان در حین خدمت در ارتش اسرائیل (از کتاب «در سایه‌ها»)
میکی برگمن بر روی رودخانه لیطانی در جنوب لبنان در حین خدمت در ارتش اسرائیل (از کتاب «در سایه‌ها»)
TT

افسر اسرائیلی است... اما چه رابطه‌ای با عمر البشیر و جواد ظریف دارد؟


میکی برگمن بر روی رودخانه لیطانی در جنوب لبنان در حین خدمت در ارتش اسرائیل (از کتاب «در سایه‌ها»)
میکی برگمن بر روی رودخانه لیطانی در جنوب لبنان در حین خدمت در ارتش اسرائیل (از کتاب «در سایه‌ها»)

میکی برگمن یک افسر اسرائیلی است. اما چه رابطه‌ای با رئیس‌جمهوری سودان، عمر البشیر، یا وزیر امور خارجه ایران، محمد جواد ظریف، دارد؟ یا حتی با وزیر خارجه روسیه، سرگئی لاوروف و رئیس‌جمهور یونزوئلا، نیکولاس مادورو؟ پاسخ ساده است: این کانال مخفی برای مذاکره جهت آزادی زندانیان آمریکایی در سراسر جهان است.
برگمن در کتاب خود، «در سایه‌ها»، ادعا نمی‌کند که شخصیت اصلی در مذاکرات برای آزادی زندانیان است. مذاکره‌کننده اصلی در واقع بیل ریچاردسون بود؛ فرماندار سابق ایالت نیومکزیکو و سفیر دائمی آمریکا در سازمان ملل. برگمن یکی از اعضای تیم او بود و در تلاش‌هایی که دور از چشم‌ها و از طریق کانالی غیررسمی برای آزادی زندانیان آمریکایی انجام می‌شد، شرکت داشت، حتی اگر این کار نیاز به تبادل زندانیان با کشورهای نگهدارنده آنها داشت.
برگمن در کتاب خود داستان این کانال مخفی را که از طریق «مرکز ارتباطات جهانی ریچاردسون» فعال بود، روایت می‌کند؛ یک مرکز غیر دولتی و غیر انتفاعی. تلاش‌های ریچاردسون به دولت آمریکا این امکان را می‌داد که بگوید در آنچه او به عنوان یک شهروند عادی و نه نماینده دولت خود انجام می‌دهد، نقشی ندارد و این انکار صادقانه بود.
اما حقیقت این است که دولت‌های آمریکا، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه، از تمام کارهایی که او انجام می‌داد آگاه بودند. او مقامات ارشد کاخ سفید و وزارت خارجه را در جریان ملاقات‌هایش با رهبران خارجی و پیشنهادهای مبادله زندانیانی که می‌توانست طرح کلی آنها را ترسیم کند، قرار می‌داد و اجرای این توافق‌ها اغلب نیازمند عبور از کانال‌های رسمی ارتباطی بین آمریکا و دولت‌های خارجی بود.
کتاب «در سایه‌ها» با داستان زندگی برگمن در اسرائیل آغاز می‌شود. خانواده او از یهودیان لهستان بودند که به لیدز در شمال انگلستان فرار کردند، قبل از اینکه عملیات انتقال یهودیان به اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها شامل حال آنها شود. پدربزرگش به فلسطین مهاجرت کرد تا به گفته خودش «رؤیای سوسیالیستی» را زندگی کند.
پدرش، باروخ، یک اسرائیلی، با یک معلم یهودی-انگلیسی به نام گای آشنا شد که تصمیم گرفت به اسرائیل نقل مکان کند و در طول جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ به عنوان داوطلب حضور یابد. میکی می‌گوید: «پدرم (باروخ) در تمام عمرش دوست داشت به مردم بگوید که فلسطینی است و سند تولدی داشت که این را ثابت می‌کرد؛ سندی که نشان می‌داد او (در فلسطین) به دنیا آمده است. سال‌ها بعد، وقتی در خاورمیانه مذاکره می‌کردم و سعی داشتم با همکاران فلسطینی خود ارتباط برقرار کنم، با صداقت به آنها می‌گفتم: پدرم فلسطینی است.»
وقتی میکی به سن ۱۸ سالگی رسید، همانند سایر اسرائیلی‌ها به خدمت سربازی فراخوانده شد. بعد از سه ماه آموزش نظامی اولیه، به آموزش خلبانی پرداخت و هدایت یک هواپیمای کوچک یک موتوره را یاد گرفت. پس از ۸ ماه آموزش، او به عنوان خلبان انتخاب نشد و به نیروهای زمینی – واحد توپخانه منتقل شد و در آنجا به خدمت در جنوب لبنان در سال ۱۹۹۵ پرداخت.
در آن زمان اسرائیل یک نوار مرزی در داخل خاک لبنان را کنترل می‌کرد. او می‌گوید:« اگر بخواهیم به‌طور عینی صحبت کنیم، ما در لبنان اشغالگر بودیم. نمی‌توان آن را انکار کرد. ما در زمینی بودیم که متعلق به ما نبود. اما اعتقاد قوی‌ای به دلیل حضورمان در آنجا داشتیم (...) ما در یک روستای ویران شده در میان مردم لبنانی زندگی می‌کردیم. ما با ارتش جنوب لبنان، که یک گروه شبه‌نظامی تحت حمایت اسرائیل بود، تمرین و جنگیدیم.»
او درباره درگیری‌هایی که در سال ۱۹۹۷ با «حزب‌الله» در امتداد رودخانه لیطانی داشت و چگونگی کشته شدن هم‌رزمانش در سقوط دو هلیکوپتر «سیکورسکی» در الجلیل هنگام تخلیه سربازان از قلعه شقیف در جنوب لبنان صحبت می‌کند. در آن حادثه ۶۵ سرباز و ۸ نفر از خدمه هلیکوپترها کشته شدند.
سه ماه پس از حادثه هلیکوپترها، میکی به واحدی متشکل از ۲۴ نفر از نیروهای ویژه پیوست. وظیفه آنها پنهان شدن خارج از منطقه امنیتی و کاشت مواد منفجره در کوهی بود که پیش‌بینی می‌شد یک فرمانده «حزب‌الله» از آن عبور کند. اما مأموریت لو رفت و جنگجویان «حزب‌الله» به نیروها حمله کردند. میکی درخواست حمایت توپخانه‌ای کرد تا حمله را متوقف کند، اما بنی گانتس، فرمانده تیپ چتربازان در آن زمان، درخواست او را به دلیل نگرانی از اصابت گلوله‌ها به سربازان رد کرد. جنگجویان «حزب‌الله» در فاصله بسیار نزدیکی از آنها بودند، اما امیرام لوین، فرمانده نیروهای شمال، مداخله کرد و دستور داد درخواست را بپذیرند، زیرا فرمانده میدان از وضعیت آگاه‌تر بود.

در نهایت، گلوله باران توپخانه‌ای، «حزب‌الله» را وادار به عقب‌نشینی کرد و فرصتی فراهم شد تا هلیکوپترها به موقع برسند و سربازان را تخلیه کنند. میکی می‌گوید: «در طی چند ساعت دیوانه‌وار، سه نفر از واحد چتربازان که متشکل از ۲۴ نفر بود، از جمله معاون فرمانده را از دست دادیم... فرمانده واحد و هفت نفر دیگر از سربازانش زخمی شدند.»
پس از عملیات نجات، میکی به یک جلسه بازجویی نزد وزیر دفاع ایهود باراک احضار شد و بنی گانتس که از این که فرمانده نیروهای شمال تصمیم او را مبنی بر عدم درخواست حمایت توپخانه‌ای لغو کرده بود، راضی نبود.
فرمانده لوین به او گفت که درخواستش بحث‌برانگیز بوده و در چنین مواردی نتیجه یا تنزل رتبه است یا اعطای مدال. اگرچه او واحد محاصره‌شده را با درخواست گلوله باران توپخانه‌ای نجات داد، اما تلفات واحد اجازه نمی‌داد مدالی به او داده شود.
آزمایش‌های پزشکی نشان داد که گلوله‌های «حزب‌الله» باعث ایجاد ترکش‌هایی در بدنش شده‌اند. پس از دوره نقاهت، به ارتش بازگشت و در سال ۱۹۹۹ به واحد افسران پیوست، جایی که فرمانده ۱۲۰ سرباز توپخانه بود. اما مسیر نظامی او قرار بود به‌طور غیرقابل بازگشتی تغییر کند، زیرا ارتش او را برای نمایندگی در یک اردوگاه آموزشی برای جوانان یهودی به کالیفرنیا فرستاد.
در دوران اقامت در آنجا، میکی، همان‌طور که می‌گوید، تنوع یهودیان در آمریکا را کشف کرد. در اسرائیل، دو جریان اصلی وجود داشت: یهودیان ارتدوکس یا سکولار، و او متعلق به یک خانواده سکولار بود. اما در آمریکا، طیف وسیعی از یهودیان وجود داشتند که به مکاتب مختلفی تعلق داشتند. به این ترتیب، میکی در سن ۲۳ سالگی جنبه‌هایی از یهودیت خود را کشف کرد که قبلاً نمی‌دانست.

اطلاعات اسرائیل

این تنها چیزی نبود که او کشف کرد. در اردوگاه، با دختری یهودی آمریکایی به نام روبین لوین آشنا شد. آنها عاشق یکدیگر شدند و روبین به دنبال او به اسرائیل آمد. در آنجا او از خدمت نظامی مرخص شد. میکی از پدرش نقل می‌کند که گفته بود:« حالا که از ارتش مرخص شده‌ای، در اطلاعات اسرائیل به خدمت گرفته خواهی شد. می‌دانم که می‌خواهی بدانی آیا می‌توانی این کار را انجام دهی. امتحان بده، اما باید به من قول بدهی که هرگز در جامعه اطلاعاتی کار نخواهی کرد. این کار از تو می‌خواهد که به خانواده‌ات دروغ بگویی. اگر دستگیر شوی، همه انکار می‌کنند که تو را می‌شناسند.» میکی ادامه می‌دهد:« پیش‌بینی او درست بود، البته. من به عنوان جاسوس به خدمت گرفته شدم. باید امتحان می‌دادم و مصاحبه‌ای ۸ ساعته انجام می‌دادم که شامل آزمون دروغ‌سنجی هم می‌شد.»
تنها راه فرار از کار در اطلاعات اسرائیل ازدواج و سفر به آمریکا بود... و همین اتفاق افتاد.
میکی تحصیلات دانشگاهی خود را در آمریکا ادامه داد. قبل از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه جورج تاون، رابرت مالی از گروه بحران‌های جهانی با او تماس گرفت و پیشنهاد داد که در برنامه «ابتکار جهانی کلینتون» که توسط بیل و هیلاری کلینتون راه‌اندازی می‌شد، کار کند. از طریق کار در این ابتکار، میکی در سال ۲۰۰۶ به چاد سفر کرد، جایی که مأموریتی برای کمک به آوارگان سودانی از دارفور انجام داد، اما قبل از درگیر شدن در بحران‌های سودان، میکی در ژوئیه ۲۰۰۶ در اسرائیل بود که ناگهان جنگ با «حزب‌الله» آغاز شد. او می‌گوید که با یکی از دوستان لبنانی خود از دانشگاه جورج تاون تماس گرفت و آنها شروع به تبادل پیام بین طرف‌های لبنانی و اسرائیلی برای متوقف کردن جنگ کردند: دوست لبنانی با مقامات بیروت در ارتباط بود و او با ژنرال آمی یالون که عضو کنست بود.
میکی جزئیات مربوط به پیشنهادهای ادعایی بین طرف‌های لبنانی و اسرائیلی درباره توقف آتش را بیان می‌کند. او توضیح می‌دهد که اسرائیلی‌ها پیشنهاد لبنانی را بررسی کردند، اما دولت ایهود اولمرت بر سر آن دچار اختلاف شد. وزیر امور خارجه، زیپی لیونی، با آن موافقت کرد، اما وزیر دفاع، امیر پرتز، آن را رد کرد. اولمرت طرف وزیر دفاع را گرفت. جنگ هفت هفته طول کشید. ۵۵ سرباز اسرائیلی و هزاران لبنانی کشته شدند. در نهایت سازمان ملل توافقی برای توقف آتش‌بس میانجی‌گری کرد که «نسخه‌ای مشابه پیش‌نویس لبنانی» بود که به گفته میکی به اسرائیلی‌ها ارائه شده بود.

میکی برگمن با عمر البشیر در خارطوم (کتاب «در سایه‌ها»)

...با عمر البشیر

میکی پس از جنگ لبنان، دوباره به درگیری‌های سودان بازگشت و برای حمایت از آوارگان دارفور از جامعه یهودیان آمریکا کمک جمع‌آوری کرد. در ژانویه ۲۰۰۷، بیل ریچاردسون به او پیشنهاد داد که در مأموریتی در سودان با او کار کند. «ائتلاف نجات دارفور» از فرماندار نیومکزیکو درخواست کرده بود که به خارطوم سفر کند و با رئیس‌جمهوری عمر البشیر درباره توقف درگیری بین ارتش سودان و گروه‌های شورشی در دارفور مذاکره کند.

میکی از خود پرسید:« آیا ریچاردسون می‌دانست که من اسرائیلی و یهودی هستم؟ ژنرال‌های ارتش اسلامی سودان چگونه با این موضوع برخورد خواهند کرد؟» تصمیم گرفت نگرانی‌هایش را مستقیم به او بگوید:« باید چیزی را به شما بگویم. من نه‌تنها اسرائیلی هستم، بلکه افسر ارتش اسرائیل نیز هستم. نمی‌خواهم مأموریت را به خطر بیندازم.»
اما ریچاردسون عذرخواهی او را نپذیرفت. به او گفت:«من از تو دفاع خواهم کرد... اگر البشیر اعتراضی داشت، به او می‌گویم که ما سال‌هاست یکدیگر را می‌شناسیم. تو پاسپورت بریتانیایی داری، درست است؟ اگر آنها مشکلی با تو داشته باشند، با من هم مشکل دارند.» و ریچاردسون افزود:« می‌دانی به چه چیزی مشهورم؟ اینکه مردم را از زندان‌ها بیرون می‌آورم. در بدترین حالت، چند ماهی را در زندان سودان می‌گذرانی. فکر کن این چه تاثیری روی آینده حرفه‌ای تو خواهد داشت.»
میکی در اینجا جزئیات مذاکرات با عمر البشیر در خارطوم را بازگو می‌کند که در نهایت با موافقت رئیس‌جمهوری سودان برای آتش‌بس ۲۱ روزه در دارفور به پایان رسید.
میکی پس از سودان، در تمامی سفرهای ریچاردسون برای آزادی آمریکایی‌ها در سراسر جهان شرکت کرد.
در ونزوئلا، هدف آزاد کردن زندانیان آمریکایی بود که توسط دولت نیکولاس مادورو بازداشت شده بودند. در کره شمالی، ریچاردسون تلاش کرد تا مبلّغ کره‌ای-آمریکایی کنت بی، که در سال ۲۰۱۲ در پیونگ‌یانگ بازداشت شده بود، و همچنین دانشجوی آمریکایی اوتو وارمبیر را آزاد کند.
ریچاردسون در میانمار، برای آزادی خبرنگاران زندانی تلاش کرد. میکی برگمن در این زمینه داستان تلاش‌های آنها را نقل می‌کند، از جمله جزئیات ملاقات‌های تنش‌آمیز با رهبر برمه، آنگ سان سو چی، که غرب را متهم می‌کرد به اینکه تلاش می‌کند «اسلام را بر ما تحمیل کند»؛ در قالب مخالفت او با فشارهای غربی برای متوقف کردن سرکوب مسلمانان روهینگیا.

میکی برگمن با جواد ظریف در نیویورک (کتاب «در سایه‌ها»)

داستان مذاکرات با جواد ظریف

فصل ۱۳ کتاب «در سایه‌ها» به داستان مذاکرات با وزیر امور خارجه ایران، محمد جواد ظریف و مسئولان سفارت ایران در سازمان ملل می‌پردازد. میکی در سال ۲۰۱۹ با ظریف در هتلی مشهور در نیویورک ملاقات کرد. ایرانی‌ها دانشجوی دکتری آمریکایی (چینی‌تبار) به نام ژیو وانگ را که در دانشگاه پرینستون تاریخ می‌خواند و در حال یادگیری زبان فارسی و تحقیق در موسسه‌ای در شمال تهران بود، به اتهام جاسوسی بازداشت کرده بودند. آمریکایی‌ها به آزادی او همچنین مایکل وایت، یک نظامی نیروی دریایی آمریکا که در سال ۲۰۱۸ هنگام ملاقات با دوست‌دختر ایرانی‌اش دستگیر شده بود، علاقه داشتند. آنها همچنین به دنبال کسب اطلاعاتی در مورد رابرت لوینسون، مأمور FBI بودند که در سال ۲۰۰۷ در جزیره کیش ایران در جریان مأموریتی برای CIA ناپدید شد.
مذاکرات با ایرانی‌ها آسان نبود، به‌ویژه با توجه به سیاست‌های سختگیرانه دولت دونالد ترامپ علیه رژیم ایران. در یکی از ملاقات‌ها، ظریف گفت:« من نمی‌فهمم... ما پیشنهاد تبادل جهانی زندانیان را دادیم و ترامپ آن را بدون توضیح رد کرد. آیا او نمی‌خواهد آمریکایی‌ها به کشورشان بازگردند؟»
ظریف در جریان مذاکرات، پیشنهاد دیگری داد:« ما می‌خواهیم تبادلی را شروع کنیم که شامل وانگ در مقابل مسعود سلیمانی، دانشمند ایرانی که آمریکا در سال ۲۰۱۸ بازداشت کرده است، باشد.»
میکی در این بخش داستان فاش شدن تصویرش با ظریف پس از ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس، در بغداد در سال ۲۰۲۰ را بیان می‌کند. او اشاره می‌کند که به نظر می‌رسد هدف از افشای این تصویر، ایجاد اختلافات در داخل حاکمیت ایران بوده، با این ادعا که ظریف، که به جناح اصلاح‌طلب تعلق دارد، در همان زمانی که آمریکا قاسم سلیمانی را می‌کشد، با «جاسوس اسرائیلی» ملاقات می‌کند. میکی اشاره می‌کند که این تصویر توسط وب‌سایتی مرتبط با نهادهای امنیتی اسرائیل منتشر شده بود.

بایدن و هریس از زندانیانی که روسیه در قالب یک معامله تاریخی آزاد کرد، استقبال می‌کنند (رویترز)

میکی برگمن بخش‌های طولانی از کتابش را به تلاش‌ها برای آزادی آمریکایی‌های بازداشت‌شده در روسیه اختصاص می‌دهد. پل ویلان، یک تفنگدار دریایی (مارینز) که والدینش بریتانیایی و خود متولد کانادا بود، تابعیت آمریکا، ایرلند و بریتانیا را داشت. پل در سال ۲۰۱۸، برای شرکت در عروسی در مسکو بود که توسط دستگاه‌های امنیتی روسیه به اتهام جاسوسی بازداشت شد. او به‌تازگی یک یادداشت اطلاعاتی دریافت کرده که حاوی نام‌های تمام کارکنان یک سازمان امنیتی روسیه بود. پس از او، دستگیری‌ها ادامه یافت: ترور رید، بریتنی گراینر... ریچاردسون از طریق دوستش سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه (که با هم در سازمان ملل کار کرده بودند) یک کانال ارتباطی پنهانی با روس‌ها باز کرد.

ریچاردسون کاخ سفید را از تمامی ملاقات‌هایش با روس‌ها مطلع می‌کرد، به‌ویژه در سایه روابط متشنج بین دو کشور پیش از حمله روسیه به اوکراین. ملاقات‌ها با روس‌ها در رستوران‌ها یا آپارتمان‌های افراد انجام می‌شد، بنابراین هیچ وجهه رسمی نداشتند؛ فقط یک ملاقات بین دوستان. ریچاردسون تلاش می‌کرد تا نظر روس‌ها را درباره خواسته‌هایشان برای آزادی آمریکایی‌ها جویا شود. میکی از مهارت روس‌ها در مذاکرات تمجید می‌کند. آنها از اصل روشنی پیروی می‌کردند: معامله متقابل؛ یک زندانی از طرف ما در مقابل یک زندانی از طرف شما. ابتدا با گام‌های کوچک شروع شد. در نهایت، تصمیم نهایی درباره تبادلات از طریق کانال رسمی بین دو کشور گرفته شد و این فرایند با یک معامله بزرگ تبادل زندانیان در تابستان گذشته به اوج رسید. این معامله در کتاب میکی که قبل از نهایی شدن این تبادل چاپ شده بود، درج نشده است.



سفیر ایران در سعودی: ریاض نقش مؤثری در جلوگیری از تنش ایفا کرد

عنایتی تأکید کرد آنچه در روابط با پادشاهی عربی سعودی در طول دو سال محقق شد، برابر با تلاش چندین ساله است (عکس از ترکی العقیلی)
عنایتی تأکید کرد آنچه در روابط با پادشاهی عربی سعودی در طول دو سال محقق شد، برابر با تلاش چندین ساله است (عکس از ترکی العقیلی)
TT

سفیر ایران در سعودی: ریاض نقش مؤثری در جلوگیری از تنش ایفا کرد

عنایتی تأکید کرد آنچه در روابط با پادشاهی عربی سعودی در طول دو سال محقق شد، برابر با تلاش چندین ساله است (عکس از ترکی العقیلی)
عنایتی تأکید کرد آنچه در روابط با پادشاهی عربی سعودی در طول دو سال محقق شد، برابر با تلاش چندین ساله است (عکس از ترکی العقیلی)

در پنجم سپتامبر ۲۰۲۳، دکتر علیرضا عنایتی وارد فرودگاه بین‌المللی ملک خالد در ریاض شد تا مأموریت خود را به عنوان سفیر ایران در پادشاهی عربی سعودی آغاز کند. این اتفاق پس از امضای توافق ازسرگیری روابط دیپلماتیک در دهم مارس همان سال با میانجی‌گری چین و پس از قطع روابطی نزدیک به هفت سال رخ داد.

با گذشت نزدیک به دو سال از بازسازی روابط دیپلماتیک میان ریاض و تهران، سفیر عنایتی در گفت‌وگو با «الشرق الأوسط» بیان کرد آنچه در این مدت محقق شده معادل «دستاوردهای چندین سال» است و این را ناشی از «استحکام و ماهیت روابط» میان دو کشور دانست.

دیپلمات ایرانی موضع پادشاهی عربی سعودی در قبال حملات اخیر رژیم اسرائیل به ایران را «قابل‌تقدیر» توصیف کرد و گفت ریاض نقش فعالی در آرام‌سازی اوضاع و اعمال فشار برای جلوگیری از تنش ایفا کرده است. او افزود: «از هرگونه نقشی از سوی برادران‌مان در پادشاهی، به‌ویژه شاهزاده محمد که همواره همراه ما بوده، استقبال می‌کنیم.»

عنایتی سابقه طولانی فعالیت در پادشاهی عربی سعودی دارد. او کار خود را از سال ۱۹۹۰ به عنوان کنسول ایران در جده آغاز کرد و در اوایل دهه ۲۰۰۰ به عنوان کاردار در ریاض منصوب شد. او پس از بیش از دو دهه، در سال ۲۰۲۳ به‌عنوان سفیر به این کشور بازگشت و تجربه‌ای انباشته در امور منطقه‌ای با خود دارد.

حملات «آشکار» به ایران

سفیر ایران، حملات اخیر اسرائیل به ایران را «آشکار» توصیف کرد و توضیح داد که در آن زمان، تهران در حال مذاکره غیرمستقیم با ایالات متحده بود. او گفت:
«ایران نیمه‌شب، در حالی که مردم در خانه‌هایشان خواب بودند، مورد حمله قرار گرفت و عده‌ای شهید شدند. این حمله در معنای کامل آن، جنایت آشکار بود. ما با تکیه بر منشور سازمان ملل، پاسخ متقابل دادیم و به دشمن نشان دادیم که ایران آغازگر جنگ نیست اما با قدرت و پایداری از خود دفاع می‌کند.»

انسجام کشورهای منطقه

عنایتی گفت که واکنش کشورهای منطقه به حملات اسرائیل، نشان‌دهنده انسجام آشکاری بود. او اشاره کرد که نخستین تماس تلفنی وزیر امور خارجه ایران، از جانب همتای سعودی‌اش، شاهزاده فیصل بن فرحان برای محکومیت «حمله آشکار» دریافت شد و سپس بیانیه وزارت امور خارجه پادشاهی نیز منتشر شد.
او افزود: «این مواضع قابل‌تقدیر با تماس تلفنی شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد و رئیس شورای وزیران، با رئیس‌جمهور پزشکیان برای محکوم‌کردن و ابراز انزجار از این حملات تکمیل شد. پس از آن، تماس رئیس‌جمهور پزشکیان با برادرش شاهزاده محمد برقرار شد و دیگر کشورهای شورای همکاری نیز مواضعی در حمایت از جمهوری اسلامی گرفتند.»

محمد بن سلمان «همیشه همراه ما بوده»

سفیر تهران از تلاش‌های اخیر پادشاهی عربی سعودی برای آرام‌سازی اوضاع و توقف حملات اسرائیلی قدردانی کرد و گفت: «این تلاش‌ها ارزشمند بود و ما از آن استقبال کردیم. ما بر نقش پادشاهی در آرام‌سازی شرایط و جلوگیری از حملات تأکید می‌کنیم، این نقش بسیار شرافتمندانه است. در گفت‌وگوها، تماس‌ها و دیدارهای دوجانبه، ایران همواره بر نقش و مواضع قابل‌تحسین پادشاهی تأکید کرده است؛ از محکوم‌کردن حملات گرفته تا تلاش برای جلوگیری از آنها. از هرگونه نقش برادران‌مان در پادشاهی، به‌ویژه شاهزاده محمد که همواره همراه ما بوده، استقبال می‌کنیم.»

۴۰۰ هزار ایرانی از پادشاهی عربی سعودی بازدید کردند

دکتر عنایتی توضیح داد که روابط پس از بازگشت، پیشرفت چشمگیری داشته است و گفت: «آنچه در طول دو سال از این روابط برداشتیم، به‌گونه‌ای است که گویی در چند سال رخ داده است. گویی روابط اصلاً قطع نشده بود و این نشان از عمق و اصالت این روابط دارد.»

او افزود: «در سال جاری، بیش از ۲۰۰ هزار زائر عمره از ایران به پادشاهی آمده‌اند و اگر تعداد حجاج را نیز بیفزاییم، تعداد بازدیدکنندگان ایرانی از پادشاهی در طول یک سال به ۴۰۰ هزار نفر می‌رسد، که این شاخص بسیار مثبتی است. همه این افراد از پادشاهی بازدید کرده و آن را از نزدیک شناخته‌اند.»

سفر خالد بن سلمان

سفیر درباره سفر وزیر دفاع پادشاهی عربی سعودی به تهران گفت: «ایران این سفر را اقدامی حاکمیتی و بسیار مهم دانست و آن را نقطه عطفی تاریخی در روابط تلقی کرد.»
او افزود: «این سفر، دیدار شاهزاده با رئیس‌جمهور پزشکیان، رهبری و رئیس ستاد کل نیروهای مسلح (که در رویدادهای اخیر جان باخت) باعث ایجاد درکی مشترک بین دو طرف شد مبنی بر اینکه ما شریک در ساختن منطقه هستیم. این برداشت در طرف ایرانی بسیار مثبت بود.»

او ادامه داد: «برنامه‌ریزی کرده‌ایم تا پیگیری‌های لازم پس از این سفر را ادامه دهیم و معتقدیم این سفر روابط ایران و پادشاهی عربی سعودی را از سطحی عادی به روابطی عمیق و بنیادین ارتقا داد.»

روابط و چشم‌اندازها

سفیر عنایتی معتقد است که روابط اقتصادی و تجاری میان دو کشور نیازمند تلاش بیشتری برای تقویت است. او گفت: «ما توافق‌نامه‌ای جامع در زمینه تجارت، اقتصاد، سرمایه‌گذاری، فرهنگ، جوانان و ورزش داریم که در توافق پکن بر آن تأکید شده است. توافق‌نامه‌ای دیگر نیز برای جلوگیری از مالیات مضاعف به صورت مقدماتی امضا شده و ما پیش‌نویس توافق‌نامه‌ای برای حمایت و تشویق سرمایه‌گذاری متقابل نیز ارائه کرده‌ایم. همچنین توافق‌نامه‌ای در زمینه حمل‌ونقل زمینی وجود دارد که می‌تواند پادشاهی، امارات و عمان را به سواحل شمالی متصل کرده و آن را به گذرگاهی به آسیای مرکزی تبدیل کند.»

در مورد نقش ایران در منطقه، دکتر علیرضا عنایتی اظهار کرد که تهران از مدلی برای امنیت منطقه‌ای حمایت می‌کند که بر توسعه، اقتصاد و فرهنگ متکی است، نه قدرت نظامی. در پاسخ به اینکه برخی نگاه‌ها، نقش ایران را عامل بی‌ثباتی می‌دانند، گفت: «ما بیگانه‌ای نیستیم که وارد منطقه شویم و نقشی را تحمیل کنیم. ما بخشی از منطقه هستیم، از فرزندان آن هستیم و در آن زندگی می‌کنیم.»

او افزود: «ما اشتراکات فرهنگی، تاریخی و دینی زیادی در منطقه داریم. اگر در برخی دیدگاه‌های سیاسی اختلافی وجود داشته باشد، این نباید به قطع رابطه بیانجامد. این اختلاف را می‌توان تنها از طریق گفت‌وگو حل کرد. هیچ راهی بهتر – بلکه جایگزینی برای آن وجود ندارد – از گفت‌وگو میان برادر با برادر، همسایه با همسایه و میان مسائل مختلف.»

او تأکید کرد: «امنیت ما یکپارچه است. نمی‌توانیم از امنیت تکه‌تکه سخن بگوییم. ما آنچه از منطقه می‌شنویم را تکرار می‌کنیم: امنیت مبتنی بر توسعه. ما از این رویکرد حمایت می‌کنیم. زمانی که از امنیت مبتنی بر تسلیحات، جنگ‌افزار، نظامی‌گری، ژئوپلیتیک و سیاست فاصله گرفته شود، می‌توان آن را با امنیت مبتنی بر توسعه، اقتصاد، تجارت، فرهنگ و مردم جایگزین کرد.»