افسر اسرائیلی است... اما چه رابطه‌ای با عمر البشیر و جواد ظریف دارد؟

میکی برگمن «در سایه‌ها»... داستان کانال مخفی مذاکره برای آزادی زندانیان آمریکایی را روایت می‌کند


میکی برگمن بر روی رودخانه لیطانی در جنوب لبنان در حین خدمت در ارتش اسرائیل (از کتاب «در سایه‌ها»)
میکی برگمن بر روی رودخانه لیطانی در جنوب لبنان در حین خدمت در ارتش اسرائیل (از کتاب «در سایه‌ها»)
TT

افسر اسرائیلی است... اما چه رابطه‌ای با عمر البشیر و جواد ظریف دارد؟


میکی برگمن بر روی رودخانه لیطانی در جنوب لبنان در حین خدمت در ارتش اسرائیل (از کتاب «در سایه‌ها»)
میکی برگمن بر روی رودخانه لیطانی در جنوب لبنان در حین خدمت در ارتش اسرائیل (از کتاب «در سایه‌ها»)

میکی برگمن یک افسر اسرائیلی است. اما چه رابطه‌ای با رئیس‌جمهوری سودان، عمر البشیر، یا وزیر امور خارجه ایران، محمد جواد ظریف، دارد؟ یا حتی با وزیر خارجه روسیه، سرگئی لاوروف و رئیس‌جمهور یونزوئلا، نیکولاس مادورو؟ پاسخ ساده است: این کانال مخفی برای مذاکره جهت آزادی زندانیان آمریکایی در سراسر جهان است.
برگمن در کتاب خود، «در سایه‌ها»، ادعا نمی‌کند که شخصیت اصلی در مذاکرات برای آزادی زندانیان است. مذاکره‌کننده اصلی در واقع بیل ریچاردسون بود؛ فرماندار سابق ایالت نیومکزیکو و سفیر دائمی آمریکا در سازمان ملل. برگمن یکی از اعضای تیم او بود و در تلاش‌هایی که دور از چشم‌ها و از طریق کانالی غیررسمی برای آزادی زندانیان آمریکایی انجام می‌شد، شرکت داشت، حتی اگر این کار نیاز به تبادل زندانیان با کشورهای نگهدارنده آنها داشت.
برگمن در کتاب خود داستان این کانال مخفی را که از طریق «مرکز ارتباطات جهانی ریچاردسون» فعال بود، روایت می‌کند؛ یک مرکز غیر دولتی و غیر انتفاعی. تلاش‌های ریچاردسون به دولت آمریکا این امکان را می‌داد که بگوید در آنچه او به عنوان یک شهروند عادی و نه نماینده دولت خود انجام می‌دهد، نقشی ندارد و این انکار صادقانه بود.
اما حقیقت این است که دولت‌های آمریکا، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه، از تمام کارهایی که او انجام می‌داد آگاه بودند. او مقامات ارشد کاخ سفید و وزارت خارجه را در جریان ملاقات‌هایش با رهبران خارجی و پیشنهادهای مبادله زندانیانی که می‌توانست طرح کلی آنها را ترسیم کند، قرار می‌داد و اجرای این توافق‌ها اغلب نیازمند عبور از کانال‌های رسمی ارتباطی بین آمریکا و دولت‌های خارجی بود.
کتاب «در سایه‌ها» با داستان زندگی برگمن در اسرائیل آغاز می‌شود. خانواده او از یهودیان لهستان بودند که به لیدز در شمال انگلستان فرار کردند، قبل از اینکه عملیات انتقال یهودیان به اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها شامل حال آنها شود. پدربزرگش به فلسطین مهاجرت کرد تا به گفته خودش «رؤیای سوسیالیستی» را زندگی کند.
پدرش، باروخ، یک اسرائیلی، با یک معلم یهودی-انگلیسی به نام گای آشنا شد که تصمیم گرفت به اسرائیل نقل مکان کند و در طول جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ به عنوان داوطلب حضور یابد. میکی می‌گوید: «پدرم (باروخ) در تمام عمرش دوست داشت به مردم بگوید که فلسطینی است و سند تولدی داشت که این را ثابت می‌کرد؛ سندی که نشان می‌داد او (در فلسطین) به دنیا آمده است. سال‌ها بعد، وقتی در خاورمیانه مذاکره می‌کردم و سعی داشتم با همکاران فلسطینی خود ارتباط برقرار کنم، با صداقت به آنها می‌گفتم: پدرم فلسطینی است.»
وقتی میکی به سن ۱۸ سالگی رسید، همانند سایر اسرائیلی‌ها به خدمت سربازی فراخوانده شد. بعد از سه ماه آموزش نظامی اولیه، به آموزش خلبانی پرداخت و هدایت یک هواپیمای کوچک یک موتوره را یاد گرفت. پس از ۸ ماه آموزش، او به عنوان خلبان انتخاب نشد و به نیروهای زمینی – واحد توپخانه منتقل شد و در آنجا به خدمت در جنوب لبنان در سال ۱۹۹۵ پرداخت.
در آن زمان اسرائیل یک نوار مرزی در داخل خاک لبنان را کنترل می‌کرد. او می‌گوید:« اگر بخواهیم به‌طور عینی صحبت کنیم، ما در لبنان اشغالگر بودیم. نمی‌توان آن را انکار کرد. ما در زمینی بودیم که متعلق به ما نبود. اما اعتقاد قوی‌ای به دلیل حضورمان در آنجا داشتیم (...) ما در یک روستای ویران شده در میان مردم لبنانی زندگی می‌کردیم. ما با ارتش جنوب لبنان، که یک گروه شبه‌نظامی تحت حمایت اسرائیل بود، تمرین و جنگیدیم.»
او درباره درگیری‌هایی که در سال ۱۹۹۷ با «حزب‌الله» در امتداد رودخانه لیطانی داشت و چگونگی کشته شدن هم‌رزمانش در سقوط دو هلیکوپتر «سیکورسکی» در الجلیل هنگام تخلیه سربازان از قلعه شقیف در جنوب لبنان صحبت می‌کند. در آن حادثه ۶۵ سرباز و ۸ نفر از خدمه هلیکوپترها کشته شدند.
سه ماه پس از حادثه هلیکوپترها، میکی به واحدی متشکل از ۲۴ نفر از نیروهای ویژه پیوست. وظیفه آنها پنهان شدن خارج از منطقه امنیتی و کاشت مواد منفجره در کوهی بود که پیش‌بینی می‌شد یک فرمانده «حزب‌الله» از آن عبور کند. اما مأموریت لو رفت و جنگجویان «حزب‌الله» به نیروها حمله کردند. میکی درخواست حمایت توپخانه‌ای کرد تا حمله را متوقف کند، اما بنی گانتس، فرمانده تیپ چتربازان در آن زمان، درخواست او را به دلیل نگرانی از اصابت گلوله‌ها به سربازان رد کرد. جنگجویان «حزب‌الله» در فاصله بسیار نزدیکی از آنها بودند، اما امیرام لوین، فرمانده نیروهای شمال، مداخله کرد و دستور داد درخواست را بپذیرند، زیرا فرمانده میدان از وضعیت آگاه‌تر بود.

در نهایت، گلوله باران توپخانه‌ای، «حزب‌الله» را وادار به عقب‌نشینی کرد و فرصتی فراهم شد تا هلیکوپترها به موقع برسند و سربازان را تخلیه کنند. میکی می‌گوید: «در طی چند ساعت دیوانه‌وار، سه نفر از واحد چتربازان که متشکل از ۲۴ نفر بود، از جمله معاون فرمانده را از دست دادیم... فرمانده واحد و هفت نفر دیگر از سربازانش زخمی شدند.»
پس از عملیات نجات، میکی به یک جلسه بازجویی نزد وزیر دفاع ایهود باراک احضار شد و بنی گانتس که از این که فرمانده نیروهای شمال تصمیم او را مبنی بر عدم درخواست حمایت توپخانه‌ای لغو کرده بود، راضی نبود.
فرمانده لوین به او گفت که درخواستش بحث‌برانگیز بوده و در چنین مواردی نتیجه یا تنزل رتبه است یا اعطای مدال. اگرچه او واحد محاصره‌شده را با درخواست گلوله باران توپخانه‌ای نجات داد، اما تلفات واحد اجازه نمی‌داد مدالی به او داده شود.
آزمایش‌های پزشکی نشان داد که گلوله‌های «حزب‌الله» باعث ایجاد ترکش‌هایی در بدنش شده‌اند. پس از دوره نقاهت، به ارتش بازگشت و در سال ۱۹۹۹ به واحد افسران پیوست، جایی که فرمانده ۱۲۰ سرباز توپخانه بود. اما مسیر نظامی او قرار بود به‌طور غیرقابل بازگشتی تغییر کند، زیرا ارتش او را برای نمایندگی در یک اردوگاه آموزشی برای جوانان یهودی به کالیفرنیا فرستاد.
در دوران اقامت در آنجا، میکی، همان‌طور که می‌گوید، تنوع یهودیان در آمریکا را کشف کرد. در اسرائیل، دو جریان اصلی وجود داشت: یهودیان ارتدوکس یا سکولار، و او متعلق به یک خانواده سکولار بود. اما در آمریکا، طیف وسیعی از یهودیان وجود داشتند که به مکاتب مختلفی تعلق داشتند. به این ترتیب، میکی در سن ۲۳ سالگی جنبه‌هایی از یهودیت خود را کشف کرد که قبلاً نمی‌دانست.

اطلاعات اسرائیل

این تنها چیزی نبود که او کشف کرد. در اردوگاه، با دختری یهودی آمریکایی به نام روبین لوین آشنا شد. آنها عاشق یکدیگر شدند و روبین به دنبال او به اسرائیل آمد. در آنجا او از خدمت نظامی مرخص شد. میکی از پدرش نقل می‌کند که گفته بود:« حالا که از ارتش مرخص شده‌ای، در اطلاعات اسرائیل به خدمت گرفته خواهی شد. می‌دانم که می‌خواهی بدانی آیا می‌توانی این کار را انجام دهی. امتحان بده، اما باید به من قول بدهی که هرگز در جامعه اطلاعاتی کار نخواهی کرد. این کار از تو می‌خواهد که به خانواده‌ات دروغ بگویی. اگر دستگیر شوی، همه انکار می‌کنند که تو را می‌شناسند.» میکی ادامه می‌دهد:« پیش‌بینی او درست بود، البته. من به عنوان جاسوس به خدمت گرفته شدم. باید امتحان می‌دادم و مصاحبه‌ای ۸ ساعته انجام می‌دادم که شامل آزمون دروغ‌سنجی هم می‌شد.»
تنها راه فرار از کار در اطلاعات اسرائیل ازدواج و سفر به آمریکا بود... و همین اتفاق افتاد.
میکی تحصیلات دانشگاهی خود را در آمریکا ادامه داد. قبل از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه جورج تاون، رابرت مالی از گروه بحران‌های جهانی با او تماس گرفت و پیشنهاد داد که در برنامه «ابتکار جهانی کلینتون» که توسط بیل و هیلاری کلینتون راه‌اندازی می‌شد، کار کند. از طریق کار در این ابتکار، میکی در سال ۲۰۰۶ به چاد سفر کرد، جایی که مأموریتی برای کمک به آوارگان سودانی از دارفور انجام داد، اما قبل از درگیر شدن در بحران‌های سودان، میکی در ژوئیه ۲۰۰۶ در اسرائیل بود که ناگهان جنگ با «حزب‌الله» آغاز شد. او می‌گوید که با یکی از دوستان لبنانی خود از دانشگاه جورج تاون تماس گرفت و آنها شروع به تبادل پیام بین طرف‌های لبنانی و اسرائیلی برای متوقف کردن جنگ کردند: دوست لبنانی با مقامات بیروت در ارتباط بود و او با ژنرال آمی یالون که عضو کنست بود.
میکی جزئیات مربوط به پیشنهادهای ادعایی بین طرف‌های لبنانی و اسرائیلی درباره توقف آتش را بیان می‌کند. او توضیح می‌دهد که اسرائیلی‌ها پیشنهاد لبنانی را بررسی کردند، اما دولت ایهود اولمرت بر سر آن دچار اختلاف شد. وزیر امور خارجه، زیپی لیونی، با آن موافقت کرد، اما وزیر دفاع، امیر پرتز، آن را رد کرد. اولمرت طرف وزیر دفاع را گرفت. جنگ هفت هفته طول کشید. ۵۵ سرباز اسرائیلی و هزاران لبنانی کشته شدند. در نهایت سازمان ملل توافقی برای توقف آتش‌بس میانجی‌گری کرد که «نسخه‌ای مشابه پیش‌نویس لبنانی» بود که به گفته میکی به اسرائیلی‌ها ارائه شده بود.

میکی برگمن با عمر البشیر در خارطوم (کتاب «در سایه‌ها»)

...با عمر البشیر

میکی پس از جنگ لبنان، دوباره به درگیری‌های سودان بازگشت و برای حمایت از آوارگان دارفور از جامعه یهودیان آمریکا کمک جمع‌آوری کرد. در ژانویه ۲۰۰۷، بیل ریچاردسون به او پیشنهاد داد که در مأموریتی در سودان با او کار کند. «ائتلاف نجات دارفور» از فرماندار نیومکزیکو درخواست کرده بود که به خارطوم سفر کند و با رئیس‌جمهوری عمر البشیر درباره توقف درگیری بین ارتش سودان و گروه‌های شورشی در دارفور مذاکره کند.

میکی از خود پرسید:« آیا ریچاردسون می‌دانست که من اسرائیلی و یهودی هستم؟ ژنرال‌های ارتش اسلامی سودان چگونه با این موضوع برخورد خواهند کرد؟» تصمیم گرفت نگرانی‌هایش را مستقیم به او بگوید:« باید چیزی را به شما بگویم. من نه‌تنها اسرائیلی هستم، بلکه افسر ارتش اسرائیل نیز هستم. نمی‌خواهم مأموریت را به خطر بیندازم.»
اما ریچاردسون عذرخواهی او را نپذیرفت. به او گفت:«من از تو دفاع خواهم کرد... اگر البشیر اعتراضی داشت، به او می‌گویم که ما سال‌هاست یکدیگر را می‌شناسیم. تو پاسپورت بریتانیایی داری، درست است؟ اگر آنها مشکلی با تو داشته باشند، با من هم مشکل دارند.» و ریچاردسون افزود:« می‌دانی به چه چیزی مشهورم؟ اینکه مردم را از زندان‌ها بیرون می‌آورم. در بدترین حالت، چند ماهی را در زندان سودان می‌گذرانی. فکر کن این چه تاثیری روی آینده حرفه‌ای تو خواهد داشت.»
میکی در اینجا جزئیات مذاکرات با عمر البشیر در خارطوم را بازگو می‌کند که در نهایت با موافقت رئیس‌جمهوری سودان برای آتش‌بس ۲۱ روزه در دارفور به پایان رسید.
میکی پس از سودان، در تمامی سفرهای ریچاردسون برای آزادی آمریکایی‌ها در سراسر جهان شرکت کرد.
در ونزوئلا، هدف آزاد کردن زندانیان آمریکایی بود که توسط دولت نیکولاس مادورو بازداشت شده بودند. در کره شمالی، ریچاردسون تلاش کرد تا مبلّغ کره‌ای-آمریکایی کنت بی، که در سال ۲۰۱۲ در پیونگ‌یانگ بازداشت شده بود، و همچنین دانشجوی آمریکایی اوتو وارمبیر را آزاد کند.
ریچاردسون در میانمار، برای آزادی خبرنگاران زندانی تلاش کرد. میکی برگمن در این زمینه داستان تلاش‌های آنها را نقل می‌کند، از جمله جزئیات ملاقات‌های تنش‌آمیز با رهبر برمه، آنگ سان سو چی، که غرب را متهم می‌کرد به اینکه تلاش می‌کند «اسلام را بر ما تحمیل کند»؛ در قالب مخالفت او با فشارهای غربی برای متوقف کردن سرکوب مسلمانان روهینگیا.

میکی برگمن با جواد ظریف در نیویورک (کتاب «در سایه‌ها»)

داستان مذاکرات با جواد ظریف

فصل ۱۳ کتاب «در سایه‌ها» به داستان مذاکرات با وزیر امور خارجه ایران، محمد جواد ظریف و مسئولان سفارت ایران در سازمان ملل می‌پردازد. میکی در سال ۲۰۱۹ با ظریف در هتلی مشهور در نیویورک ملاقات کرد. ایرانی‌ها دانشجوی دکتری آمریکایی (چینی‌تبار) به نام ژیو وانگ را که در دانشگاه پرینستون تاریخ می‌خواند و در حال یادگیری زبان فارسی و تحقیق در موسسه‌ای در شمال تهران بود، به اتهام جاسوسی بازداشت کرده بودند. آمریکایی‌ها به آزادی او همچنین مایکل وایت، یک نظامی نیروی دریایی آمریکا که در سال ۲۰۱۸ هنگام ملاقات با دوست‌دختر ایرانی‌اش دستگیر شده بود، علاقه داشتند. آنها همچنین به دنبال کسب اطلاعاتی در مورد رابرت لوینسون، مأمور FBI بودند که در سال ۲۰۰۷ در جزیره کیش ایران در جریان مأموریتی برای CIA ناپدید شد.
مذاکرات با ایرانی‌ها آسان نبود، به‌ویژه با توجه به سیاست‌های سختگیرانه دولت دونالد ترامپ علیه رژیم ایران. در یکی از ملاقات‌ها، ظریف گفت:« من نمی‌فهمم... ما پیشنهاد تبادل جهانی زندانیان را دادیم و ترامپ آن را بدون توضیح رد کرد. آیا او نمی‌خواهد آمریکایی‌ها به کشورشان بازگردند؟»
ظریف در جریان مذاکرات، پیشنهاد دیگری داد:« ما می‌خواهیم تبادلی را شروع کنیم که شامل وانگ در مقابل مسعود سلیمانی، دانشمند ایرانی که آمریکا در سال ۲۰۱۸ بازداشت کرده است، باشد.»
میکی در این بخش داستان فاش شدن تصویرش با ظریف پس از ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس، در بغداد در سال ۲۰۲۰ را بیان می‌کند. او اشاره می‌کند که به نظر می‌رسد هدف از افشای این تصویر، ایجاد اختلافات در داخل حاکمیت ایران بوده، با این ادعا که ظریف، که به جناح اصلاح‌طلب تعلق دارد، در همان زمانی که آمریکا قاسم سلیمانی را می‌کشد، با «جاسوس اسرائیلی» ملاقات می‌کند. میکی اشاره می‌کند که این تصویر توسط وب‌سایتی مرتبط با نهادهای امنیتی اسرائیل منتشر شده بود.

بایدن و هریس از زندانیانی که روسیه در قالب یک معامله تاریخی آزاد کرد، استقبال می‌کنند (رویترز)

میکی برگمن بخش‌های طولانی از کتابش را به تلاش‌ها برای آزادی آمریکایی‌های بازداشت‌شده در روسیه اختصاص می‌دهد. پل ویلان، یک تفنگدار دریایی (مارینز) که والدینش بریتانیایی و خود متولد کانادا بود، تابعیت آمریکا، ایرلند و بریتانیا را داشت. پل در سال ۲۰۱۸، برای شرکت در عروسی در مسکو بود که توسط دستگاه‌های امنیتی روسیه به اتهام جاسوسی بازداشت شد. او به‌تازگی یک یادداشت اطلاعاتی دریافت کرده که حاوی نام‌های تمام کارکنان یک سازمان امنیتی روسیه بود. پس از او، دستگیری‌ها ادامه یافت: ترور رید، بریتنی گراینر... ریچاردسون از طریق دوستش سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه (که با هم در سازمان ملل کار کرده بودند) یک کانال ارتباطی پنهانی با روس‌ها باز کرد.

ریچاردسون کاخ سفید را از تمامی ملاقات‌هایش با روس‌ها مطلع می‌کرد، به‌ویژه در سایه روابط متشنج بین دو کشور پیش از حمله روسیه به اوکراین. ملاقات‌ها با روس‌ها در رستوران‌ها یا آپارتمان‌های افراد انجام می‌شد، بنابراین هیچ وجهه رسمی نداشتند؛ فقط یک ملاقات بین دوستان. ریچاردسون تلاش می‌کرد تا نظر روس‌ها را درباره خواسته‌هایشان برای آزادی آمریکایی‌ها جویا شود. میکی از مهارت روس‌ها در مذاکرات تمجید می‌کند. آنها از اصل روشنی پیروی می‌کردند: معامله متقابل؛ یک زندانی از طرف ما در مقابل یک زندانی از طرف شما. ابتدا با گام‌های کوچک شروع شد. در نهایت، تصمیم نهایی درباره تبادلات از طریق کانال رسمی بین دو کشور گرفته شد و این فرایند با یک معامله بزرگ تبادل زندانیان در تابستان گذشته به اوج رسید. این معامله در کتاب میکی که قبل از نهایی شدن این تبادل چاپ شده بود، درج نشده است.



فتوای خامنه‌ای به گروه‌های عراقی برای «مانور»… و تیم قاآنی در حال آماده‌سازی «نقشه بی»

 حضور مقامات و رهبران گروه‌های عراقی نیز در کنار خامنئی در مراسم عزای رئیس‌جمهور پیشین ایران، ابراهیم رئیسی (وب‌سایت رهبر ایران)
حضور مقامات و رهبران گروه‌های عراقی نیز در کنار خامنئی در مراسم عزای رئیس‌جمهور پیشین ایران، ابراهیم رئیسی (وب‌سایت رهبر ایران)
TT

فتوای خامنه‌ای به گروه‌های عراقی برای «مانور»… و تیم قاآنی در حال آماده‌سازی «نقشه بی»

 حضور مقامات و رهبران گروه‌های عراقی نیز در کنار خامنئی در مراسم عزای رئیس‌جمهور پیشین ایران، ابراهیم رئیسی (وب‌سایت رهبر ایران)
حضور مقامات و رهبران گروه‌های عراقی نیز در کنار خامنئی در مراسم عزای رئیس‌جمهور پیشین ایران، ابراهیم رئیسی (وب‌سایت رهبر ایران)

گروه‌ها و احزاب شیعه عراق در میانه دو مسیر متضاد قرار گرفته‌اند که از سوی واشنگتن و تهران هدایت می‌شود؛ از یک سو، موظف‌اند تا «آخرین نفس» از نفوذ نظام «ولایت فقیه» در منطقه پاسداری کنند و از سوی دیگر، باید خود را با شرط‌های سخت‌گیرانه آمریکا برای کنار گذاشتن سلاح تطبیق دهند.
با نزدیک شدن به زمان مذاکرات میان آمریکا و ایران در عمان، که قرار است شنبه آینده برگزار شود، فشار هر دو مسیر شدت یافته است تا مشخص شود کدام طرف نخستین گام را به عقب خواهد برداشت.
برخی گروه‌های مسلح عراقی موفق به دریافت «فتوایی» از رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای، شده‌اند که به آن‌ها اجازه می‌دهد تصمیماتی را اتخاذ کنند که آنان را از فشارهای آمریکا مصون نگه دارد، بدون آنکه از ساختار سیاسی وفادار به تهران صرف‌نظر کنند. همزمان، ژنرال اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه، تیم کوچکی را در بغداد باقی گذاشته تا پرونده‌های سیاسی – از جمله اجرای دستور قبلی مبنی بر «صفر عملیات» علیه آمریکایی‌ها در مقطع کنونی – را مدیریت کند.
این فتوا در اواخر سال گذشته میلادی از طریق سیاستمداران شیعه منتقل شد و برای نخستین‌بار هم‌زمان با گزارش‌هایی درباره مذاکرات نامشخص پیرامون سلاح گروه‌های مسلح، فاش شده است.
مصاحبه‌های صورت‌گرفته توسط روزنامه «الشرق‌الاوسط» نشان می‌دهد که این فتوا به گروه‌های مذکور «انعطاف‌پذیری» لازم را برای پرهیز از حملات اسرائیلی-آمریکایی در ماه‌های اخیر داده و فرصتی فراهم کرده برای آماده‌سازی «نقشه بی» جهت حفاظت از منافع ایران در صورت شکست مذاکرات؛ که در آن زمان به‌مثابه چراغ سبزی برای یک دوره «آرام‌سازی تاکتیکی» تلقی شد.
در درون ساختار «چارچوب هماهنگی» (ائتلاف شیعه‌محور عراق)، بحث‌هایی در جریان است که نه برای خلع سلاح گروه‌ها، بلکه برای تضمین تداوم حضور جریان‌های وفادار به ولایت فقیه در ساختار سیاسی عراق صورت می‌گیرد. این رویکرد از سوی برخی به‌مثابه «قربانی کردن جنین برای نجات مادر» توصیف شده است، در حالی‌که برخی رهبران شیعه دارای نفوذ در دولت در مورد عواقب سپردن کامل سرنوشت به تهران ابراز تردید کرده‌اند.
به گفته منابع، «تضمین‌های عراقی» که از طرق مختلف به آمریکایی‌ها منتقل شده، برای قانع‌کردن واشنگتن مبنی بر پایان واقعی تهدید ناشی از گروه‌های نیابتی ایران در عراق، کافی نبوده است. به‌ویژه آنکه اخیراً پیامی تفصیلی از سوی آمریکا ارسال شده که در آن بر لزوم خلع سلاح مبارزان و ادغام آنان در برنامه‌های بازپروری و اشتغال غیرنظامی تأکید شده است.
یکی از فرماندهان برجسته گروه‌های شیعه به «الشرق‌الاوسط» گفته است: «گروه‌ها خود درباره سرنوشت سلاحشان تصمیم می‌گیرند و این تصمیم بر اساس منافع منطقه‌ای اتخاذ می‌شود، نه بر اساس وضعیت یا تصمیم طرف‌های دیگر.»

فتوای «دفع ضرر»

منابع گزارش داده‌اند که نمایندگانی از سوی یک رهبر شیعه عضو چارچوب هماهنگی، که دارای شاخه نظامی نیز هست، در پاییز ۲۰۲۴ به ایران سفر کرده‌اند تا با خامنه‌ای دیدار کنند.
نمایندگان هیأت شیعه از رهبر جمهوری اسلامی، خامنه‌ای، پرسیده‌اند که آیا فتوای ایشان درباره مشارکت در «جنگ پشتیبانی» همچنان پابرجاست – فتوایی که از زمان آغاز عملیات «طوفان الاقصی» صادر شده بود – به‌ویژه در شرایطی که تهدیدات آمریکا و اسرائیل افزایش یافته است.
پاسخ خامنه‌ای، به‌صورت شفاهی، این بود: «دفع ضرر اولویت دارد.» این عبارت از سوی رهبر شیعه‌ای که هیأت را اعزام کرده بود، به‌عنوان فتوا تلقی شد و آن را به فرماندهان گروه‌های مسلح و نزدیکان خود ابلاغ کرد.
این رهبر شیعه پس از بروز اختلافاتی با برخی گروه‌ها درباره تداوم حملات به پایگاه‌های آمریکا یا اهدافی در داخل اسرائیل، نمایندگانی را به دیدار خامنه‌ای فرستاده بود. در آن زمان، فرماندهان گروه‌های عراقی تأکید کرده بودند که رهبر ایران هیچ فتوای ناقضی درباره حمایت از «جبهه پشتیبانی» صادر نکرده است.
یک مقام عراقی مطلع از روند مذاکرات درباره سلاح گروه‌ها اظهار داشت که «فتوای دفع ضرر» اکنون به یک عنصر مؤثر در شکل‌گیری بحث‌های مربوط به خلع سلاح تبدیل شده است.
این گفت‌وگوها با افزایش تهدیدات آمریکا به حمله به ایران، و با رایج شدن این باور در بغداد که پایان عملیات‌های نظامی علیه حوثی‌های یمن، عراق را به آخرین ایستگاه محور مقاومت بدل خواهد کرد، شدت بیشتری یافته‌اند.
بر پایه این فتوا، رهبران گروه‌ها و احزاب شیعه بر این باورند که اکنون می‌توانند از دو ویژگی کلیدی ایرانی‌ها، یعنی انعطاف‌پذیری و عمل‌گرایی، بهره‌برداری کنند. به گفته یک مقام رسمی: «بغداد اکنون به صحنه‌ای برای آزمایش و ارزیابی واکنش‌ها بدل شده است.»

تیم قاآنی در بغداد

یکی از رهبران شیعه به «الشرق‌الاوسط» گفته است که اولویت فعلی، حفظ نفوذ جریان‌های وفادار به ولایت فقیه در ساختار سیاسی عراق است؛ چراکه در صورت تصمیم به خلع سلاح، این نیروها بعدها قادر خواهند بود گروه‌های مسلح را از نو سازماندهی کنند.
پیش از پایان سفر خود به بغداد در اواسط مارس ۲۰۲۵، ژنرال اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، تیم کوچکی از مسئولان ایرانی را برای پیگیری پرونده‌های سیاسی و میدانی در عراق باقی گذاشت.
بر اساس گزارش‌های رسیده به «الشرق‌الاوسط»، یکی از وظایف اولیه این تیم، طراحی مجدد ائتلاف‌های شیعه در عراق بوده است. با این حال، تمرکز اصلی آن به کنترل مواضع و تحرکات گروه‌های مسلح در مواجهه با فشارهای فزاینده آمریکا معطوف شده است.
منبعی مطلع اظهار کرده است که «تیم قاآنی که در بغداد باقی مانده، به شدت بر اجرای توصیه موسوم به (صفر عملیات) علیه آمریکایی‌ها پایبند بوده است.»
با وجود اختلاف دیدگاه‌ها درباره نقش این تیم، یکی از اعضای چارچوب هماهنگی مدعی شد که مأموریت آن «کنترل رفتار گروه‌های مسلح در قبال آمریکایی‌ها و همزمان آماده‌سازی ائتلاف‌های انتخاباتی آینده» بوده است.
وی افزود: «گروه‌ها از اقدامات احساسی پرهیز کرده، از تحریک مستقیم آمریکا اجتناب می‌کنند؛ اما در عین حال، آماده‌اند تا در دفاع از نظام ولایت فقیه هر اقدامی را که ضروری باشد، انجام دهند – بسته به نتایج مذاکراتی که قرار است شنبه آینده در عمان آغاز شود.»
این رهبر شیعه در ادامه گفت‌وگو با «الشرق‌الاوسط» افزود: «تیم ایرانی جلساتی را با رهبران احزاب و گروه‌های مسلح برگزار کرده تا از آمادگی کامل نقشه ب در صورت شکست مذاکرات اطمینان حاصل کند.»
وی در پایان گفت: «چنانچه مذاکرات درباره برنامه هسته‌ای ایران به تصمیمی برای خلع سلاح گروه‌ها منتهی شود، این تیم نقش مهمی در کاهش تبعات و مدیریت پیامدهای احتمالی خواهد داشت.»

سرنوشت سلاح؟

دو تن از رهبران احزاب شیعه که یگان‌هایی در چارچوب «الحشد الشعبی» دارند، گفته‌اند که سرنوشت این نهاد و سلاح گروه‌های مسلح «به‌هم گره خورده» و هر دو در دست «رهبری ایران» است؛ اشاره‌ای مستقیم به رهبر ايران علی خامنه‌ای. با این حال، تحولات منطقه‌ای «الگوی جدیدی از تاکتیک‌ها» را تحمیل کرده است.
یکی از این رهبران گفته است: «در بغداد چیزی در حال تغییر است در مورد گروه‌های مسلح و سلاح آن‌ها... اخیراً با افزایش نیروهای نظامی آمریکا، بحث‌ها شدت گرفته. برخی خود را با خطرات و تحولات پیش‌رو تطبیق می‌دهند»، اما مسیر آینده همچنان مبهم است.
این مقام افزود که «گروه‌های عراقی که از نظر سیاسی و امنیتی به رهبری ایران و از نظر اقتصادی و امنیتی به آمریکا وابسته‌اند، اکنون میان دو مسیر متضاد گیر افتاده‌اند.» و ادامه داد: «در نهایت، ما یا شاهد کنار گذاشتن سلاح خواهیم بود یا شعله‌ور شدن دوباره آتش در منطقه.»

انتخابات روی «ویلچر»

برخی نیروها در «چارچوب هماهنگی» در پذیرش تغییرات ریشه‌ای در شاخه‌های نظامی تحت فرمان‌شان که به ایران وفادارند، تردید دارند؛ به‌دلیل عدم اطمینان از نیت‌های آمریکا و سرنوشت مذاکرات هسته‌ای. در مقابل، برخی دیگر تمایل دارند فعلاً «جان سالم به در ببرند و سلاح را کنار بگذارند».
یکی از رهبران شیعه می‌گوید: «بعد از حوثی‌ها، گروه‌های مسلح عراقی باارزش‌ترین سرمایه برای ایرانی‌ها خواهند بود و به این راحتی نمی‌توان از آن‌ها گذشت، مگر با دریافت امتیاز.»
یک مقام سابق دولتی در گفت‌وگو با «الشرق الأوسط» احتمال کنار گذاشتن سلاح توسط گروه‌های مسلح را رد کرد و گفت: «در صورت انجام این کار، آن‌ها برتری محلی خود در برابر رقبا در انتخابات آینده را از دست می‌دهند.» او که خواست نامش فاش نشود، افزود: «این گروه‌ها با ویلچر پای صندوق رأی نخواهند رفت.»
در هفته‌های اخیر، برخی چهره‌های بانفوذ شیعه تلاش کرده‌اند فضا را تغییر دهند؛ با مطرح کردن سناریوی «مذاکره برای کنار گذاشتن سلاح»، در قالب یافتن الگویی عراقی که به «چارچوب هماهنگی» کمک کند در برابر هرگونه تحول در روابط تهران و واشنگتن، انعطاف‌پذیر باشد.

تحویل مشروط سلاح

یکی از رهبران شیعه گفته است که «فتوای ردّ الضرر» در بلوغ این گفت‌وگوها نقش داشته و مدل احتمالی پاسخ‌دهی، می‌تواند شامل تحویل سلاح به‌صورت «امانت مشروط» باشد، به نحوی که قابلیت بازپس‌گیری داشته باشد. هدف از این اقدام، حفظ نفوذ گروه‌های مسلح در نظام سیاسی عراق است؛ تا بتوانند در آینده گزینه مقاومت را دوباره فعال کنند. این مدل شاید ایران را نیز به همراهی با نگرانی‌های عراقی‌ها درباره آینده مذاکرات هسته‌ای ترغیب کند.
با این حال، در فوریه ۲۰۲۵، منابع عراقی به «الشرق الأوسط» گفتند که مذاکرات با هدف خلع سلاح «تشریفاتی است و به نتایج عملی نخواهد انجامید».

مخالفت نوری المالکی با رویکرد عملگرایانه
این رویکرد عملگرایانه با مخالفت شدید نوری المالکی، نخست‌وزیر اسبق عراق، مواجه شده که از «استراتژی شیعی مستقل» حمایت می‌کند؛ بی‌توجه به نتایج مذاکرات آمریکا و ایران. منابع نزدیک به المالکی گفته‌اند که او به طرف‌های مختلف، از جمله نهادهای ایرانی، اعلام کرده است: «از الحشد الشعبی دست نخواهیم کشید، حتی اگر ایران ما را رها کند». و نقل قول شده که گفته است: «به کسی اعتماد نداریم... ما از پروژه خود دفاع می‌کنیم».
محاسبات او ریشه در نگرانی‌هایی دارد از جمله: تغییرات در سوریه، نقش جدید ترکیه در منطقه، و رقابت با رهبران شیعه دیگر، به‌ویژه نخست‌وزیر فعلی، محمد شیاع السودانی، که در تلاش است تا تنش بین ایران و آمریکا را به فرصتی انتخاباتی تبدیل کند.
یکی از اعضای حزب «الدعوه » گفته است: «المالکی با تقویت مهم‌ترین نهاد نظامی شیعی یعنی الحشد الشعبی، به این نگرانی‌ها پاسخ خواهد داد، صرف‌نظر از موضع تهران».

در سوی مقابل، آمریکایی‌ها فشار را افزایش داده‌اند. یک سیاستمدار عراقی مطلع از گفت‌وگوهای مقام‌های عراقی و آمریکایی می‌گوید: دولت دونالد ترامپ درباره ایران اختلاف دارد، اما درباره گروه‌های مسلح عراق، موضع واحدی دارد: «می‌خواهند این تهدید را برای سال‌ها از میان بردارند، یا دست‌کم در دوره ترامپ پایان دهند».
به گزارش «الشرق الأوسط»، واشنگتن بار دیگر از دولت عراق، از جمله نخست‌وزیر، خواسته تا برنامه‌ای برای تسریح و بازپروری نیروهای «همه گروه‌های نظامی که خارج از چارچوب دولت فعالیت می‌کنند، اعم از فصائل یا الحشد الشعبی» اجرا کند.
در ۹ آوریل ۲۰۲۵، بغداد نامه‌ای رسمی از دولت آمریکا دریافت کرد مبنی بر اینکه برنامه تسریح و ادغام گروه‌ها در زندگی مدنی همچنان پابرجاست و باید شامل؛ تصفیه کارگاه‌های تولید پهپاد، خلع کامل سلاح، انتقال سلاح به نهادی مشخص و وابسته به دولت عراق که مورد تأیید آمریکاست باشد.
طبق منابع، واشنگتن خواهان نظارت بر این فرایند است تا مطمئن شود این برنامه با دقت اجرا شده و مانع از بازسازی مجدد «محور مقاومت» ایران شود؛ از جمله اصلاح نهادهایی که تصمیم‌گیر جنگ و صلح هستند.
همچنین منابع تأیید کرده‌اند که واشنگتن به دولت عراق هشدار داده در برابر «گروه‌هایی که به‌دنبال ایفای نقشی تأثیرگذار بر شانس‌های ایران در مذاکرات هسته‌ای هستند» مماشات نکند.
در شرایطی که مذاکرات آغاز شده و کشمکش ایران و آمریکا در حال اوج‌گیری است، و با وجود تنوع نیروهای شیعی در بغداد و منافع متضاد آن‌ها، هر دو طرف ــ واشنگتن و تهران ــ امیدوارند یکی از گروه‌های مسلح، پیش از پایان بازی، پرچم سفید را بالا ببرد