سوری‌ها سقوط اسد را جشن گرفتند، مسکو به او پناهندگی داد

الشرع: رژیم پیشین، سوریه را به «مزرعه‌ای برای طمع‌ورزی ایران» تبدیل کرده بود... کرملین: تضمین‌هایی از مخالفان برای امنیت پایگاه‌هایمان دریافت کرده‌ایم

أحمد حسين الشرع المكنى «أبو محمد الجولاني» خلال وجوده في المسجد الأموي بدمشق 8 ديسمبر 2024 (فصائل معارضة سورية عبر تلغرام)
أحمد حسين الشرع المكنى «أبو محمد الجولاني» خلال وجوده في المسجد الأموي بدمشق 8 ديسمبر 2024 (فصائل معارضة سورية عبر تلغرام)
TT

سوری‌ها سقوط اسد را جشن گرفتند، مسکو به او پناهندگی داد

أحمد حسين الشرع المكنى «أبو محمد الجولاني» خلال وجوده في المسجد الأموي بدمشق 8 ديسمبر 2024 (فصائل معارضة سورية عبر تلغرام)
أحمد حسين الشرع المكنى «أبو محمد الجولاني» خلال وجوده في المسجد الأموي بدمشق 8 ديسمبر 2024 (فصائل معارضة سورية عبر تلغرام)

هزاران نفر از مردم سوریه در داخل و خارج کشور روز یکشنبه سقوط بشار اسد، رئیس‌جمهور سابق سوریه را جشن گرفتند. این اتفاق پس از حمله ناگهانی و سریع گروه‌های مخالف و ورود آن‌ها به دمشق رخ داد. بدین ترتیب، به پنج دهه سلطه خانواده اسد بر سوریه پایان داده شد. رسانه‌های روسی گزارش دادند که مسکو به اسد و خانواده‌اش به دلایل انسانی پناهندگی اعطا کرده است.

در دمشق و سایر شهرها، مردم مجسمه‌ها و نمادهای حافظ اسد، رئیس‌جمهور پیشین سوریه و پسرش بشار را سرنگون کردند. این در حالی بود که پرچم‌های انقلاب سوریه در بسیاری از نقاط برافراشته شده بود.گزارش‌های خبرنگار الشرق الاوسط از اطراف کاخ «تشرین» و میدان «الامویین» در مرکز دمشق حاکی از حضور گسترده مردم در کاخ ریاست‌جمهوری بود. برخی برای ثبت لحظات تاریخی عکس می‌گرفتند و برخی دیگر به دنبال اشیاء گران‌بها یا کنجکاوی در کاخ بودن.

جشن در میدان الامویین دمشق روز یکشنبه پس از سقوط نظام بشار اسد (خبرگزاری فرانسه)

زنی با صدای بلند گفت: "ببینید در چند طبقه زندگی می‌کردند، در حالی که ما در خانه‌های کوچک بدون برق و آب بودیم." جوان دیگری پاسخ داد: "ببینید چطور زندگی می‌کردند و ما را این همه سال تحت فشار گذاشتند."

در داخل کاخ، کودک فقیری اسباب‌بازی کاغذی را که متعلق به فرزندان رئیس‌جمهور بود، نگاه می‌کرد و تلاش می‌کرد از منطق آن سر در بیاورد.

مبارزان مخالف در میدان امویین، قلب دمشق، در حال جشن گرفتن سقوط نظام اسد ( خبرگزاری فرانسه)

سوری برای همه سوری‌ها

زینه شهلا، روزنامه‌نگار مستقل، به «الشرق الأوسط» گفت: «احساساتم ترکیبی از هیجان و ابهام است. بیان این احساسات دشوار است. این اولین بار است که می‌توانم بدون ترس از نیروهای امنیتی در خیابان‌های دمشق قدم بزنم. سوریه اکنون متعلق به ما سوری‌ها است.»

در حالی که برخی محله‌های دمشق پر از شادی بود، اکثر مناطق در سکوت و حالتی شبیه به حکومت نظامی قرار داشتند. گروه‌های مسلح مخالف در اطراف ساختمان‌های دولتی مستقر بودند. در میدان امویین، که محل ساختمان تلویزیون و رادیو است، تیراندازی‌های پراکنده جریان داشت.

همزمان، دود غلیظ و بوی باروت فضای دمشق را فرا گرفته بود. اسرائیل نیز حملاتی به فرودگاه نظامی «مزه» و مقرهای گارد جمهوری انجام داد.

در ساعات اولیه صبح، نیروهای دولتی مقرهای نظامی را تخلیه کردند و حجم زیادی از اسلحه را به جا گذاشتند. گروه‌های مخالف وارد دمشق شدند، زندانیان را آزاد کردند و برخی مقرها را به طور کامل تصرف کردند. این شرایط باعث هرج‌ومرج شد.

کاخ ریاست‌جمهوری دمشق پس از سقوط نظام اسد (آسوشیتدپرس)

یک منبع نزدیک به «اداره عملیات نظامی» که توسط نیروهای مخالف اداره می‌شود، به «الشرق الأوسط» گفت: «اتفاقی که افتاد، نتیجه اشتباهی بود که ناشی از ورود نیروهای مخالف از درعا و حومه دمشق پیش از رسیدن نیروهای شمال (عملیات بازدارندگی تجاوز) بود. این موضوع باعث هرج‌ومرج شد، به‌ویژه با حضور مسلحانی از بقایای شبیحه در میان نیروهای مخالف. اما فردای روز ورود نیروها، اوضاع متفاوت خواهد بود. نظم برقرار شده و زندگی به حالت عادی بازخواهد گشت. همه این‌ها بر اساس یک برنامه دقیق که از ماه‌ها پیش آماده شده، اجرا می‌شود.»

گفته می‌شود که عقب‌نشینی نیروهای نظام از مقرهای امنیتی و نظامی در ساعات اولیه صبح، مقادیر زیادی سلاح برجای گذاشت، پیش از آنکه نیروهای مسلح از حومه دمشق به آنجا برسند. همچنین، به محلات حامی نظام سلاح توزیع شد تا از انتقام‌گیری‌ها در پی هرج‌ومرج احتمالی پس از سقوط نظام و فقدان امنیت جلوگیری شود.آتش‌سوزی‌هایی نیز در ساختمان‌های امنیتی در دمشق، از جمله در ساختمان اطلاعات نظامی، رخ داد.

در ویدئویی که خبرگزاری فرانسه منتشر کرد، گروهی از افراد، از جمله اعضای نیروهای مخالف، روی یک تانک در نزدیکی میدان ایستاده‌اند، مشت‌های خود را بالا برده و علامت پیروزی نشان می‌دهند، در حالی که صدای تیراندازی در هوا در پس‌زمینه شنیده می‌شود.

یک جنگجوی مخالف دولت، خارج از کاخ مسکونی مهاجرین در دمشق، در حال جشن گرفتن پایان ۵ دهه حکومت حزب بعث (خبرگزاری فرانسه)

جولانی در مسجد اموی

احمد الشرع، فرمانده «هیئت تحریر الشام» (معروف به ابومحمد جولانی)، ظهر روز یکشنبه به دمشق رسید و در کانال تلگرام خود ویدئویی منتشر کرد که او را در حال سجده و بوسیدن زمین در فضایی سبز، نزدیک یک جاده اصلی، نشان می‌دهد. این ویدئو با عنوان «فرمانده احمد الشرع در لحظه رسیدن به دمشق، برای شکرگزاری سجده می‌کند» منتشر شد.وی همچنین روز یکشنبه از مسجد اموی در دمشق بازدید کرد و در ویدئویی از داخل مسجد دیده می‌شود که جمعی از افراد اطراف او شعار «الله‌اکبر» سر می‌دهند.

او گفت: «هیچ خانه‌ای در سوریه نمانده که آتش جنگ به آن نرسیده باشد، و امروز سوریه به لطف خدا در حال بهبودی است. این پیروزی، تاریخ جدیدی برای امت اسلامی و منطقه است.»الشرع معتقد است که بشار اسد «سوریه را به مزرعه‌ای برای طمع‌ورزی‌های ایران تبدیل کرد، در آن طایفه‌گرایی را گسترش داد و فسادی ایجاد کرد که سوریه را به بزرگ‌ترین تولیدکننده کبتاگون (مواد مخدر) در جهان بدل ساخت.» او افزود: «امروز سوریه به لطف خدا پاک می‌شود.»

وی تأکید کرد که این «پیروزی» به لطف خون قربانیان و رنج مردم در زندان‌ها برای مخالفان سوری به دست آمده است و به آزادسازی تعداد زیادی از زندانیان توسط نیروهایش اشاره کرد.

با سقوط اسد، سوریه فصل حکومت حزب بعث را که در ۸ مارس ۱۹۶۳ با کودتا به قدرت رسیده بود، به پایان می‌رساند. در ۱۶ نوامبر ۱۹۷۰، حافظ اسد، وزیر دفاع وقت، کودتایی به نام «جنبش اصلاحات» انجام داد و تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۰ بر قدرت ماند. از آن زمان، حکومت به بشار منتقل شد.

اتاقى که به نظر می‌رسد دفتر کاری در داخل کاخ مسکونی رئیس‌جمهور مخلوع سوریه، بشار اسد، در منطقه مهاجرین دمشق باشد (خبرگزاری فرانسه)

پناهندگی اسد به روسیه

تا عصر یکشنبه، محل اقامت اسد نامشخص بود، اما رسانه‌های روسی اعلام کردند او و خانواده‌اش به مسکو رسیده‌اند و حق پناهندگی دریافت کرده‌اند.

خبرگزاری «اینترفاکس» به نقل از منبعی ناشناس گزارش داد: «رئیس‌جمهور سوریه، بشار اسد، به مسکو رسیده است. روسیه به دلایل انسانی به او و خانواده‌اش پناهندگی اعطا کرده است.»روسیه در طول تقریباً یک دهه گذشته، متحد حیاتی اسد باقی ماند و با حمایت نظامی از او، توانست به بازپس‌گیری کنترل حدود دو سوم خاک سوریه کمک کند.

منبعی در کرملین تأیید کرد که «گروه‌های مخالف سوری امنیت پایگاه‌های نظامی روسیه در سوریه را تضمین کرده‌اند.» این منبع به خبرگزاری‌های روسی گفت: «مسئولان روسیه در تماس با نمایندگان مخالفان مسلح سوری هستند و مسئولان آن‌ها امنیت پایگاه‌های نظامی و نمایندگی‌های دیپلماتیک روسیه در خاک سوریه را تضمین کرده‌اند.»

یک جنگجوی مخالف مسلح سوری روز گذشته در داخل دفتر کاخ ریاست‌جمهوری دمشق در حال استراحت (آسوشیتدپرس)

آینده سوریه

دبیرکل سازمان ملل، آنتونیو گوترش، سقوط اسد را فرصتی تاریخی برای ساختن آینده‌ای صلح‌آمیز و پایدار برای سوریه دانست. او از تمامی طرف‌ها خواست آرامش را حفظ کنند و از حقوق همه شهروندان حمایت کنند.

میان «امیدهای محتاطانه» سازمان ملل و درخواست‌هایی برای جلوگیری از «هرج‌ومرج»، واکنش‌های جامعه بین‌المللی به سقوط نظام اسد روز یکشنبه ادامه یافت. در همین حال، روسیه اعلام کرد که برای بررسی وضعیت سوریه، خواستار برگزاری نشست اضطراری شورای امنیت در روز دوشنبه شده است.

کارنامه تحصیلی کریم، فرزند رئیس‌جمهور مخلوع سوریه، در میان اسنادی که توجه کسی را جلب نکرد (عکس از الشرق الاوسط)

دیمیتری پولیانسکی، معاون نماینده روسیه در سازمان ملل، در تلگرام نوشت: «در پی رویدادهای اخیر در سوریه که هنوز پیامدهای آن بر این کشور و منطقه به‌طور کامل ارزیابی نشده است، روسیه خواستار برگزاری مشورت‌های اضطراری و غیرعلنی در شورای امنیت سازمان ملل شده است.» وی افزود که این نشست روز دوشنبه برگزار خواهد شد.



«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟
تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟
رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی