الشرع به «الشرق الأوسط»: سوریه هیچ‌گاه بستری برای نگرانی هیچ کشور عربی نخواهد بود  

«او گفت که به دیدگاه توسعه‌ای سعودی و خلیج امیدوار است... و تأکید کرد که کشورش «هیچ‌گاه تنها یک دیدگاه نخواهد داشت»  

فرمانده کل اداره سوریه جدید، احمد الشرع
فرمانده کل اداره سوریه جدید، احمد الشرع
TT

الشرع به «الشرق الأوسط»: سوریه هیچ‌گاه بستری برای نگرانی هیچ کشور عربی نخواهد بود  

فرمانده کل اداره سوریه جدید، احمد الشرع
فرمانده کل اداره سوریه جدید، احمد الشرع

فرمانده کل اداره سوریه جدید، احمد الشرع، به «الشرق الأوسط» تأکید کرد که «انقلاب سوریه با سقوط رژیم تمام شده و ما اجازه نخواهیم داد که این انقلاب به هیچ‌جای دیگری صادر شود»، و تأکید کرد که کشورش «هیچ‌گاه بستری برای حمله به یا ایجاد نگرانی برای هیچ کشور عربی یا خلیجی نخواهد بود، هرچه که باشد».
الشرع در مصاحبه‌ای که روز پنجشنبه در قصر الشعب ریاست‌جمهوری دمشق برگزار شد، گفت: «آنچه که انجام دادیم و به دست آوردیم با کمترین آسیب‌ها و خسارات ممکن، طرح ایرانی را در منطقه ۴۰ سال به عقب برد.» و افزود: «ما به وضعیت توسعه‌ای پیشرفته‌ای که کشورهای خلیج به آن دست یافته‌اند، چشم دوخته‌ایم و امیدواریم که کشورمان نیز به آن برسد. پادشاهی عربی سعودی برنامه‌های بسیار جسورانه‌ای دارد و دیدگاه توسعه‌ای دارد که ما نیز به آن چشم دوخته‌ایم. بی‌تردید تداخلات زیادی با آنچه که ما می‌خواهیم وجود دارد و می‌توانیم در این زمینه‌ها همکاری داشته باشیم، خواه از طریق همکاری اقتصادی یا توسعه‌ای یا غیره.» در ادامه، متن مصاحبه به شرح زیر است:

شما به بسیاری از کشورهای غربی و منطقه‌ای اطمینان داده‌اید، اما هیچ پیامی مستقیم به کشورهای خلیج و کشورهای عربی مهم ارسال نکرده‌اید. آیا چیزی برای گفتن به آن‌ها ندارید؟

-- البته که ما چیزی برای گفتن به کشورهای عربی داریم، به ویژه که سوریه به تریبونی برای ایران تبدیل شده بود که از آن ۴ پایتخت عربی اصلی را اداره می‌کرد و در کشورهایی که وارد شده بود، جنگ‌ها و فساد به بار آورده بود، و همان کشوری که امنیت خلیج را بر هم زده و منطقه را با مواد مخدر و کپتاگون غرق کرده بود. بنابراین آنچه که انجام دادیم و به دست آوردیم با کمترین آسیب‌ها و خسارات ممکن از جمله بیرون راندن شبه‌نظامیان ایرانی و بستن سوریه به طور کامل به عنوان بستری برای بازوهای ایرانی، که منافع بزرگ‌تری برای منطقه به همراه داشت، چیزی بود که از طریق دیپلماسی و حتی فشارها محقق نشد.
و زمانی که نشانه‌هایی از احیای روابط عربی با رژیم سابق و بازگشت آن به اتحادیه عرب در قبال برخی امتیازها ظاهر شد، ما از قبل مطمئن بودیم که این کار شکست خواهد خورد چون می‌دانستیم که این رژیم هیچ امتیازی نخواهد داد و این حرکت را با نیت خوب نخواهد پذیرفت. بلکه به ما اطلاعاتی رسید که در دیداری با طرف اردنی پرسیده شد، چرا اصرار به صادرات کپتاگون به آن‌ها دارند، و پاسخ این بود که این روند متوقف نخواهد شد مگر اینکه تحریم‌ها علیه آن‌ها برداشته شود. این روش آن‌ها نیست.
امروز می‌گوییم که امنیت استراتژیک خلیج اکنون امن‌تر و پایدارتر است چون طرح ایرانی در منطقه ۴۰ سال به عقب برگشته است.

احمد الشرع در طول مصاحبه با فرستاده "الشرق الاوسط" بيسان شيخ در دمشق امروز پنجشنبه

اما شما همچنین شخصیت‌هایی را میزبانی کرده‌اید که برای کشورهای عربی نگرانی ایجاد کرده‌اند و برخی از آن‌ها برای آن‌ها مطلوب نیستند، پس چگونه می‌توانید به این کشورها اطمینان دهید که سوریه به پناهگاهی برای این افراد پرچالش تبدیل نخواهد شد؟

-- ما امروز در مرحله ساخت کشور هستیم. انقلاب سوریه با سقوط رژیم تمام شده و ما اجازه نخواهیم داد که این انقلاب به هیچ‌جای دیگری صادر شود، و سوریه هیچ‌گاه بستری برای حمله به یا ایجاد نگرانی برای هیچ کشور عربی یا خلیجی نخواهد بود، هرچه که باشد. بسیاری وارد انقلاب سوریه شدند، اما امروز ما در مرحله جدیدی هستیم که ساخت کشور است. و ما در تلاشیم تا روابط استراتژیک مؤثری با این کشورها بسازیم.
سوریه از جنگ‌ها خسته شده و از اینکه منبری برای منافع دیگران باشد، خسته است و ما نیاز به بازسازی کشور خود و ساخت اعتماد به آن داریم، چون سوریه در قلب اتفاقات عربی قرار دارد.

حضور ما در دمشق به معنای تهدید برای کسی نیست و ما از وضعیت توسعه‌ای پیشرفته‌ای که کشورهای خلیج به آن دست یافته‌اند، حمایت کرده و به آن چشم دوخته‌ایم و امیدواریم که سوریه نیز به این وضعیت برسد. پادشاهی عربی سعودی برنامه‌های بسیار جسورانه‌ای دارد و دیدگاه توسعه‌ای دارد که ما نیز به آن چشم دوخته‌ایم. بی‌تردید تداخلات زیادی با آنچه که ما می‌خواهیم وجود دارد و می‌توانیم در این زمینه‌ها همکاری داشته باشیم، خواه از طریق همکاری اقتصادی یا توسعه‌ای یا غیره.

چگونه رابطه با همسایه لبنانی که خود تحت سلطه و کنترل رژیم سابق قرار داشت را می‌بینید؟

واقعاً نگرانی‌های زیادی از سوی برادران لبنانی به ما رسید مبنی بر اینکه رسیدن ما به دمشق باعث تقویت یکی از طرف‌ها در مقابل دیگری در لبنان خواهد شد. در حقیقت ما به دنبال روابط سلطه‌گرانه با همسایه لبنانی خود نیستیم، بلکه به دنبال روابط احترام‌آمیز و تبادلی هستیم و نمی‌خواهیم در امور داخلی لبنان دخالت کنیم چون در کشور خودمان کارهای زیادی داریم. ما می‌خواهیم روابط خوبی بسازیم و از تمامی لبنانی‌ها حمایت کرده و از آنچه که برای آن‌ها رضایت‌بخش است، ما نیز رضایت خواهیم داشت.

 

«سوریه با تنوع خود هیچ‌گاه تنها یک دیدگاه را حاکم نخواهد کرد»

احمد الشرع در مسجد اموی دمشق، یک روز پس از سقوط اسد

شما درباره کنفرانس گفت‌وگوی ملی یا دیدار ملی فراگیر صحبت کرده‌اید و دستورالعملی برای تأسیس مرحله جدید در سوریه. اما مکانیسمی که شما از آن استفاده خواهید کرد چیست و چگونه نمایندگی تمام اقشار مردم سوریه را تأمین خواهید کرد، به ویژه گروهی از پایگاه مردمی و نظامی شما که ممکن است لزوماً با سخنان معتدل جدید شما موافق نباشند؟

ممکن است من با بخش آخر شما موافق نباشم، اما به طور کلی من نمی‌خواهم نظرات شخصی خود را به سوری‌ها تحمیل کنم، بلکه این را به افراد با تجربه و متخصصان حقوقی واگذار می‌کنم تا قانون مرز تفکیک‌کننده در تنظیم روابط میان مردم باشد. نمی‌توان انتظار داشت که در کشوری به بزرگی سوریه و با تنوع اجزای آن، تنها یک دیدگاه حاکم باشد. این تفاوت‌ها خوب و سالم هستند و این پیروزی که به دست آمده، پیروزی یک گروه بر گروه دیگر نیست، بلکه پیروزی برای تمام سوری‌ها است. حتی کسانی که فکر می‌کردیم به رژیم سابق وفادار هستند، خوشحال شدند چون برای مردم این امکان وجود نداشت که آنچه را که احساس می‌کنند یا فکر می‌کنند به زبان بیاورند. من مطمئن هستم که تمام سوری‌ها، با تمام گروه‌های خود، آگاهی لازم برای حفاظت از کشورشان را دارند.
به طور خلاصه، آنچه که من به دنبال آن هستم، رسیدن به یک توافق جامع و دولتی است که در آن قانون مرجع حل اختلافات ما باشد.

یکی از پرونده‌های پیچیده‌ای که شما با آن مواجه هستید، پرونده ناپدیدشدگان قهری و کسانی است که در زندان‌ها و گورهای جمعی ناپدید شده‌اند. چگونه با این موضوع برخورد خواهید کرد؟

در حقیقت، ما با یک سیستم سیاسی روبرو نبوده‌ایم، بلکه ما با یک باند جنایتکار و خون‌آشام، به معنای واقعی کلمه مبارزه می‌کردیم. در صلح و جنگ، از جمله دستگیری‌ها، ناپدید شدن‌های قهری، قتل، آوارگی، گرسنگی، استفاده از سلاح‌های شیمیایی و شکنجه سازمان‌یافته... امروز می‌گوییم که عامل این مسائل به پایان رسیده است. بنابراین نمی‌توان مسائل را با منطق انتقام دید، البته با حفظ حق مردم برای محاکمه کسانی که مسئول زندان صیدنایا بودند، کسانی که بشکه‌های انفجاری و سلاح‌های شیمیایی پرتاب کردند و جنایات شناخته‌شده‌ای مرتکب شدند. این افراد باید محاکمه و مجازات شوند و نام‌های آن‌ها شناخته‌شده است. اما در مورد افراد ناشناخته، خانواده‌ها حق دارند شکایات خود را علیه آن‌ها مطرح کنند تا آن‌ها نیز محاکمه شوند.
مهم این است که ما محدودیت‌ها را شکسته‌ایم و سازمان‌های تخصصی برای کمک به این وظیفه آمده‌اند، و یک وزارتخانه تخصصی برای پیگیری پرونده ناپدیدشدگان و تعیین سرنوشت آن‌ها، چه زنده و چه مرده، ایجاد خواهد شد تا امور خانواده‌های آن‌ها را نیز تسهیل کند، از جمله مدارک فوت و ارث و غیره. این کار زیادی است، اما ما باید به حقیقت برسیم.

در حاشیه: احساس شما چگونه است وقتی که ما را در قصر الشعب میزبانی می‌کنید، در همان جایی که بشار اسد نیز نشسته بود؟

-- (با خنده) اگر راستش را بخواهم بگویم، واقعاً هیچ‌گاه احساس راحتی نکرده‌ام، اما این مکان باید به یک نقطه دیدنی تبدیل شود که برای مردم باز باشد تا بتوانند از آن بازدید کنند و کودکان در این حیاط‌ها بازی کنند.



«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟
تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟
رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی