اخبار ضد و نقیض درباره ممنوع‌الفعالیت شدن مهدی یراحی

اخبار ضد و نقیض درباره ممنوع‌الفعالیت شدن مهدی یراحی
TT

اخبار ضد و نقیض درباره ممنوع‌الفعالیت شدن مهدی یراحی

اخبار ضد و نقیض درباره ممنوع‌الفعالیت شدن مهدی یراحی

اخبار ضد و نقیض درباره ممنوع‌الفعالیت شدن مهدی یراحی
یک ترانه انتقادی به جنگ در ایران حاشیه ساز شد
از ماسکی برای کارون تا لباسی برای کارگران
 
مهدی یراحی خواننده پاپ ایران که به پیش از این ترانه‌هایی با مایه‌های انتقادی و اجتماعی خوانده بود، اخیراً با موزیک ویدیوی «پاره سنگ» حاشیه ساز شد. یراحی از جمله خواننده‌هایی است که همیشه نسبت به اتفاقات جامعه ایرانی با هنر موسیقی خود واکنش نشان داده‌است.
به گزارش الشرق الاوسط، سایت «اعتماد آنلاین» شب گذشته در این باره نوشت که مهدی یراحی بعد از انتشار موزیک ویدیوی پاره سنگ ممنوع الکار شد. روابط عمومی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد همچنین از احضار مدیران مؤسسه «جام سبز» خبر داد.
این اثر انتقادی خبرساز مضمونی در نقد جنگ داشت و در آن اشاره‌هایی هم به معضلات پس از جنگ شده بود. همچنین در ویدئوی این کار برخی مشکلات مردم زادگاه مهدی یراحی یعنی اهواز که هنوز پس از گذشت سال‌ها با آن درگیر هستند به تصویر کشیده بود.
مجید فروغی مدیر روابط عمومی معاونت هنری در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان، در واکنش به این کلیپ منتشر شده، گفته‌است: کلیپ منتشر شده «پاره سنگ» در فضای مجازی با کلیپی که دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز داده، مغایرت دارد و تحریف شده‌است.
وی ادامه داد: همچنین بخشی از شعر منتشر شده در این کلیپ، متفاوت با شعری است که برای درخواست مجوز ارائه شده‌است؛ بنابراین کلیپ «پاره سنگ» آن چیزی نیست که دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به آن مجوز داده و غیرمجاز است.
به گفته او، دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با آن موسسه‌ای که این کلیپ را منتشر کرده برخورد خواهد کرد و آن‌ها را به دفتر موسیقی احضار می‌کنیم تا توضیحات لازم را به ما بدهند و بعد از آن برای ادامه فعالیت آن‌ها تصمیم‌گیری خواهد شد. چون درخواست کننده کلیپ «پاره سنگ» مؤسسه است، دفتر موسیقی با مؤسسه وارد گفتگو می‌شود و تذکرات لازم را به آن‌ها می‌دهد و پس از آن، برای ادامه روند فعالیت آن‌ها تصمیم می‌گیرد.
از سوی دیگر «فرهاد گوی‌آبادی» مدیر مؤسسه «جام سبز» دربارهٔ این اتفاق گفته‌است: «در حال حاضر در این زمینه اظهار نظری انجام نمی‌دهیم و روز شنبه با مسئولین محترم دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جلسه خواهیم داشت. اما فکر نمی‌کنیم کاری که اکنون منتشر شده‌است از لحاظ کلام و محتوا مشکل خاصی داشته باشد و حتماً درباره جزئیات این اتفاقات با مسئولین محترم وزارت ارشاد گفتگو می‌کنیم.»
پس از این، روابط عمومی معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خبر ممنوع‌الفعالیت شدن مهدی یراحی، خواننده موسیقی پاپ را تکذیب کرد.
تک آهنگ «پاره سنگ» که از آلبوم «سه‌گانه اجتماعی اول» یراحی منتشر شده‌است، جنگ ایران و عراق و سرنوشت مردم ایران پس از این جنگ را به شدت مورد انتقاد قرار داده‌است. در بخش‌هایی از این ترانه آمده‌است: «من آخرین شهید این قبیله ام قبیله ای که آب و نون ندارن».. یا در جایی دیگر می‌گوید: «مرگ برد و دوباره عقل مُرد و تمومه خاطراتمون گره به جنگ خورد و»... «به من یک نفر بگه کجای کاریم تقاص جنگو پای چی باید بذاریم چرا هنوز زندگی نداریم..»
 
انتقاد رسانه‌های تندرو: ابتذال مضاعف
تندروها در ایران این کلیپ را عین ابتذال و هجمه به باورها و ارزش‌های دفاع مقدس عنوان کرده‌اند. روزنامه تندروی «صبح نو» نزدیک به جریان اصولگرایان و مورد حمایت محمدباقر قالیباف به نظر می‌رسد بیشتر از همه عصبی شده‌است. در واکنش به این ترانه در مقاله ای با عنوان «پاره سنگ» مهدی یراحی به سمت چه کسی پرتاب شده‌است؟ نوشته‌است: «تنها خاصیت این آثار دست‌وپا کردن چهره‌ای متفاوت برای خوانندگان و ایجاد بازاری تازه در فضای یک نواخت‌شده موسیقی امروز بود. یراحی تنها در ژستی اعتراضی با متلک گفتن به دفاع ملی خوزستانی‌ها در برابر دشمنان، آن را غلبه بی‌عقلی خطاب می‌کند. این یعنی اعتراضی از طرف جبهه سرمایه‌داری به‌نفع سیاست‌های بازارآزادی با حمایت سرمایه‌گذاران بساز و بفروش
این روزنامه همچنین می‌نویسد: «مهدی یراحی که خود فرزند جنوب است و محدودیت‌های این خاک عزیز را از نزدیک لمس کرده، بهتر از هر کسی می‌داند که آنچه امروز از خوزستان، از اهواز و آبادان و دزفول باقی مانده‌است، حاصل همان دوران طولانی مقاومت است. اگر هنوز زندگی در این خطه جریان دارد و آدم‌ها نفس می‌کشند، اگر خرمشهر و اروند، محمره و شط‌العرب نشدند به‌خاطر ایستادن بر سر اصولی عقلانی بوده‌است؛ اصولی که می‌گوید دربرابر دشمنی که به خانه حمله می‌کند باید دفاع کرد. اصولی که می‌گوید وطن هتل نیست که اگر خدماتش ضعیف شد آن را ترک کنیم. اصولی که زندگی را در مقاومت می‌بیند نه در ترک مبارزه و خوش‌خیالی. موسیقی اعتراضی اصیل، مقاومت در برابر حمله دشمن را به نازیسم و نژادپرستی هیتلری پیوند نمی‌دهد.»
«خبرگزاری دانشجو» وابسته به بسیج دانشجویی از جمله منتقدان اقدامات اجتماعی مهدی یراحی است. این خبرگزاری پیش از این از اینکه او در پیامی در صفحه شخصی خود مایکل جکسون را "بزرگترین پدیده هنری تاریخ " دانسته و او را "اسطوره بزرگی" قلمداد می‌کند به شدت به انتقاد گرفته بود. این خبرگزاری نوشته بود: «یراحی پیش از این نیز در ترانه‌های خود از مضامینی ناشایست و نا متعارف استفاده کرده بود که اعتراضات زیادی را برانگیخته بود. آخرین شاهکار آقای خواننده جوان هم مصاحبه ای بود که در سیمای ملی پخش می‌شد، که در آن یراحی در رسانه ملی جمهوری اسلامی، خواننده مورد علاقه خود را «ام کلثوم» خواننده زن عرب عنوان کرده بود!»
مهدی یراحی که پیش از این هم با حضور در زنجیره‌های انسانی نجات کارون نشان داده بود که دوستدار محیط زیست است و با آهنگ‌هایی مثل «خاک» و «چه چیزا شنیدم» از دغدغه‌مندی‌اش نسبت به اتفاقات روز اجتماعی سخن گفته‌است و حتی در قولی که در برنامه «خندوانه» داد، بدعت‌گذار اولین کنسرت خیابانی رایگان برای خانواده‌های ساکن درکوره‌پزخانه‌های جنوب شهر تهران در تابستان ۹۵ بود.
 
تعهد اجتماعی یک هنرمند
برخی از کارشناسان موسیقی در ایران معتقدند که «یراحی در این سال‌ها نشان داده برقراری توازن بین سلیقه عام و خاص را خوب بلد است و در عین رعایت استانداردهای خاص موسیقایی‌اش، می‌تواند هر بار مخاطبان بیشتری را همراه آثارش کند، نمونه‌اش ترانه «حیک بابا حیک» است که در عین برخورداری از ریتمی قدیمی و شاد، با تصویری از بشکه‌های خالی نفت در حال و هوای غبارآلود این روزهای جنوب ایران، سخت نفس کشیدن این روزهای مردم آن خطّه را فریاد می‌زند. مهدی یراحی خواننده‌ای‌ست که در هنگامه آشفته بازار این روزهای موسیقی ایران، همچنان متعهد مانده تا هر چند وقت یکبار از دردهای اجتماعی مردمش در ترانه‌هایش بگوید تا نشان بدهد تعهد اصل اول هنرمندی است.»
کارشناسانی مثل «امید جهانداری» این اقدام مهدی یراحی را اینگونه توصیف کردند: «در موسیقی پاپ ما نیز هنوز هستند کسانی که درد اجتماع دارند و به تعبیر زیبای روزبه بمانی –در این روزگار بی‌عاری موسیقی– فقط از یار و دلدار نمی‌خوانند. مهدی یراحی اخیراً مسیر خوبی را در پیش گرفته‌است و آلبوم سه‌گانه اجتماعی را تولید کرده‌است. از این آلبوم تا به حال دو اثر به نام سرسام و پاره سنگ منتشر شده‌است. از هر دو اثر هم از نظر محتوا و هم اجرا لذت بردم.»
 
ادامه اعتراضات مردمی یراحی
یراحی در آخرین کنسرت خود در زادگاهش اهواز، برای همدلی و همصدایی با کارگران شرکت گروه ملی فولاد اهواز لباس کارگران را به تن کرد و در ادامه این حرکت نمادین از مسئولین خواستار رسیدگی به وضع أسف‌بار معیشتی این قشر زحمتکش و آزادی کارگرانی شد که به دلیل اعتراض به عدم پرداخت حقوقشان، طی هفته‌های گذشته راهی زندان شدند. او در طول اجرای کنسرتش، در این باره اظهار کرد: «به امید این که صدای تشویق‌های شما برسد به مسئولینی که باید مترصد باشند تا حال این کارگران خوب شود و صدای دادخواهی آن‌ها با تدبیر و تعقل و منطق پاسخ داده شود.»
موضوعی که با استقبال کاربران فضای مجازی روبه‌رو شد. کاربری نوشت: «تو زمانه‌ای که خواننده‌های جدید دنبال پول درآوردن از هنرشون هستند، مهدی یراحی در موسیقی‌اش حرف‌های مردم را می‌زند و مشکلات مردم را به گوش کل ایران می‌رساند تا همه شاهد موضوعاتی که #صدا_سیما نادیده می‌گیرد، باشند
کاربر دیگری هم در حمایت از او نوشته‌است: «کاش آدم هنرمندم باشه، هنرمند مردمی واقعی باشه نه فقط تو اینستاگرام. کسی که حداقل با مردم شهرش یک‌صدا باشه واسه احقاق حقشون. دیشب #مهدی_یراحی کنسرت اهوازشو با لباس کارگران #فولاد_اهواز اجرا کرد. دوسال پیش هم توی تهران برای افراد بی‌بضاعت کنسرت رایگان برگزار کرد و شام هم داد بهشون! همین‌قدر این آدم مردمیه! برخلاف سایر سلبریتی‌ها، بی‌سروصداهای شوآف‌گونه حمایت می‌کنه. دمت گرم مرد!»
همین موضوع واکنش روزنامه شهروند نزدیک به اصلاح طلبان را به همراه داشت. این روزنامه در مطلبی با عنوان «چقدر مهدی یراحی کم داریم»، حرکت مهدی یراحی در کنسرت اهواز را جزو معدود اتفاقات حال خوب‌کن این روزهای ایران دانست و نوشت: «خدا خیرش بدهد. خیرشان بدهد و کاش مهدی یراحی‌های بیشتری داشتیم. کاش رویش داشتند و تکثیر می‌شدند. فقط هم برای اعتراض نه، برای اینکه به مردم امید هم بدهند و از همدلی در کنار هم بودن بگویند و از نقاط مثبت و حرکت‌های هدفمند حمایت کنند. ستاره‌هایی که فقط غر نمی‌زنند و کمی هم آینده را می‌بینند و امید می‌دهند و از مردم می‌خواهند تا کنار هم باشند و مقابل خشونت‌و چند دستگی و بی‌نظمی بایستند.»
مهدی یراحی پیش از این هم در یکی از کنسرت‌هایش و در اعتراض به بی‌توجهی‌ها نسبت به آلودگی شدید هوای اهواز، با ماسک روی صحنه رفت، یکی از اجراهایش در تهران هم با پرفورمنس ویژه‌ای برای قطعه «خاک» همراه شد. او در یکی از کنسرتهایش در اهواز با لوگوی «نخل» بر روی تی شرتش حاضر شده بود. همچنین مهدی یراحی همیشه در تجمع‌های اعتراضی حمایت از کارون در اهواز حاضر بوده‌است. او به دلیل دغدغه‌های محیط زیستس به فرزند کارون مشهور شده‌است.
مهدی یراحی در گفت و گو با روزنامه «جام جم» در ارتباط با فعالیت‌های اجتماعی اش این چنین توضیح داده‌است: «همیشه به ندای قلبم گوش داده‌ام و تحت تأثیر حال و هوای درونم که ناگزیر بعضی اوقات تحت تأثیر پیرامونم است، به موضوعات و مسائل مختلف می‌پردازم. البته طبیعتاً برای پرداخت و البته عمق بیشتر در موضوعات مختلف با حداکثر تحقیق و تفکر وارد موضوعات مختلف می‌شوم.»
 
به چالش کشیدن صاحبان قدرت
به نظر می‌رسد، «پاره سنگ» اثری ضد جنگ و ضد جامعه ستیزی است و به دور از شوآف و هیاهو سعی در به چالش کشیدن صاحبان قدرت دارد.
 یراحی حالا یک قهرمان است برای مردم زادگاهش چون صدای‌شان را شنیده و نترسیده خطی بیفتد بر چهره شفاف شهرتش، نگران مجوزهای قطعاتش نشده و بیم به دلش راه نداده مبادا امضا نکنند پای برگه‌هایش را. او حالا سلبریتی‌تر از هر سلبریتی دیگری است در میان مردم سرزمینش.
اخبار ضد و نقیض درباره ممنوع‌الفعالیت شدن مهدی یراحی
یک ترانه انتقادی به جنگ در ایران حاشیه ساز شد
از ماسکی برای کارون تا لباسی برای کارگران
 
مهدی یراحی خواننده پاپ ایران که به پیش از این ترانه‌هایی با مایه‌های انتقادی و اجتماعی خوانده بود، اخیراً با موزیک ویدیوی «پاره سنگ» حاشیه ساز شد. یراحی از جمله خواننده‌هایی است که همیشه نسبت به اتفاقات جامعه ایرانی با هنر موسیقی خود واکنش نشان داده‌است.
به گزارش الشرق الاوسط، سایت «اعتماد آنلاین» شب گذشته در این باره نوشت که مهدی یراحی بعد از انتشار موزیک ویدیوی پاره سنگ ممنوع الکار شد. روابط عمومی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد همچنین از احضار مدیران مؤسسه «جام سبز» خبر داد.
این اثر انتقادی خبرساز مضمونی در نقد جنگ داشت و در آن اشاره‌هایی هم به معضلات پس از جنگ شده بود. همچنین در ویدئوی این کار برخی مشکلات مردم زادگاه مهدی یراحی یعنی اهواز که هنوز پس از گذشت سال‌ها با آن درگیر هستند به تصویر کشیده بود.
مجید فروغی مدیر روابط عمومی معاونت هنری در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان، در واکنش به این کلیپ منتشر شده، گفته‌است: کلیپ منتشر شده «پاره سنگ» در فضای مجازی با کلیپی که دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز داده، مغایرت دارد و تحریف شده‌است.
وی ادامه داد: همچنین بخشی از شعر منتشر شده در این کلیپ، متفاوت با شعری است که برای درخواست مجوز ارائه شده‌است؛ بنابراین کلیپ «پاره سنگ» آن چیزی نیست که دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به آن مجوز داده و غیرمجاز است.
به گفته او، دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با آن موسسه‌ای که این کلیپ را منتشر کرده برخورد خواهد کرد و آن‌ها را به دفتر موسیقی احضار می‌کنیم تا توضیحات لازم را به ما بدهند و بعد از آن برای ادامه فعالیت آن‌ها تصمیم‌گیری خواهد شد. چون درخواست کننده کلیپ «پاره سنگ» مؤسسه است، دفتر موسیقی با مؤسسه وارد گفتگو می‌شود و تذکرات لازم را به آن‌ها می‌دهد و پس از آن، برای ادامه روند فعالیت آن‌ها تصمیم می‌گیرد.
از سوی دیگر «فرهاد گوی‌آبادی» مدیر مؤسسه «جام سبز» دربارهٔ این اتفاق گفته‌است: «در حال حاضر در این زمینه اظهار نظری انجام نمی‌دهیم و روز شنبه با مسئولین محترم دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جلسه خواهیم داشت. اما فکر نمی‌کنیم کاری که اکنون منتشر شده‌است از لحاظ کلام و محتوا مشکل خاصی داشته باشد و حتماً درباره جزئیات این اتفاقات با مسئولین محترم وزارت ارشاد گفتگو می‌کنیم.»
پس از این، روابط عمومی معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خبر ممنوع‌الفعالیت شدن مهدی یراحی، خواننده موسیقی پاپ را تکذیب کرد.
تک آهنگ «پاره سنگ» که از آلبوم «سه‌گانه اجتماعی اول» یراحی منتشر شده‌است، جنگ ایران و عراق و سرنوشت مردم ایران پس از این جنگ را به شدت مورد انتقاد قرار داده‌است. در بخش‌هایی از این ترانه آمده‌است: «من آخرین شهید این قبیله ام قبیله ای که آب و نون ندارن».. یا در جایی دیگر می‌گوید: «مرگ برد و دوباره عقل مُرد و تمومه خاطراتمون گره به جنگ خورد و»... «به من یک نفر بگه کجای کاریم تقاص جنگو پای چی باید بذاریم چرا هنوز زندگی نداریم..»
 
انتقاد رسانه‌های تندرو: ابتذال مضاعف
تندروها در ایران این کلیپ را عین ابتذال و هجمه به باورها و ارزش‌های دفاع مقدس عنوان کرده‌اند. روزنامه تندروی «صبح نو» نزدیک به جریان اصولگرایان و مورد حمایت محمدباقر قالیباف به نظر می‌رسد بیشتر از همه عصبی شده‌است. در واکنش به این ترانه در مقاله ای با عنوان «پاره سنگ» مهدی یراحی به سمت چه کسی پرتاب شده‌است؟ نوشته‌است: «تنها خاصیت این آثار دست‌وپا کردن چهره‌ای متفاوت برای خوانندگان و ایجاد بازاری تازه در فضای یک نواخت‌شده موسیقی امروز بود. یراحی تنها در ژستی اعتراضی با متلک گفتن به دفاع ملی خوزستانی‌ها در برابر دشمنان، آن را غلبه بی‌عقلی خطاب می‌کند. این یعنی اعتراضی از طرف جبهه سرمایه‌داری به‌نفع سیاست‌های بازارآزادی با حمایت سرمایه‌گذاران بساز و بفروش
این روزنامه همچنین می‌نویسد: «مهدی یراحی که خود فرزند جنوب است و محدودیت‌های این خاک عزیز را از نزدیک لمس کرده، بهتر از هر کسی می‌داند که آنچه امروز از خوزستان، از اهواز و آبادان و دزفول باقی مانده‌است، حاصل همان دوران طولانی مقاومت است. اگر هنوز زندگی در این خطه جریان دارد و آدم‌ها نفس می‌کشند، اگر خرمشهر و اروند، محمره و شط‌العرب نشدند به‌خاطر ایستادن بر سر اصولی عقلانی بوده‌است؛ اصولی که می‌گوید دربرابر دشمنی که به خانه حمله می‌کند باید دفاع کرد. اصولی که می‌گوید وطن هتل نیست که اگر خدماتش ضعیف شد آن را ترک کنیم. اصولی که زندگی را در مقاومت می‌بیند نه در ترک مبارزه و خوش‌خیالی. موسیقی اعتراضی اصیل، مقاومت در برابر حمله دشمن را به نازیسم و نژادپرستی هیتلری پیوند نمی‌دهد.»
«خبرگزاری دانشجو» وابسته به بسیج دانشجویی از جمله منتقدان اقدامات اجتماعی مهدی یراحی است. این خبرگزاری پیش از این از اینکه او در پیامی در صفحه شخصی خود مایکل جکسون را "بزرگترین پدیده هنری تاریخ " دانسته و او را "اسطوره بزرگی" قلمداد می‌کند به شدت به انتقاد گرفته بود. این خبرگزاری نوشته بود: «یراحی پیش از این نیز در ترانه‌های خود از مضامینی ناشایست و نا متعارف استفاده کرده بود که اعتراضات زیادی را برانگیخته بود. آخرین شاهکار آقای خواننده جوان هم مصاحبه ای بود که در سیمای ملی پخش می‌شد، که در آن یراحی در رسانه ملی جمهوری اسلامی، خواننده مورد علاقه خود را «ام کلثوم» خواننده زن عرب عنوان کرده بود!»
مهدی یراحی که پیش از این هم با حضور در زنجیره‌های انسانی نجات کارون نشان داده بود که دوستدار محیط زیست است و با آهنگ‌هایی مثل «خاک» و «چه چیزا شنیدم» از دغدغه‌مندی‌اش نسبت به اتفاقات روز اجتماعی سخن گفته‌است و حتی در قولی که در برنامه «خندوانه» داد، بدعت‌گذار اولین کنسرت خیابانی رایگان برای خانواده‌های ساکن درکوره‌پزخانه‌های جنوب شهر تهران در تابستان ۹۵ بود.
 
تعهد اجتماعی یک هنرمند
برخی از کارشناسان موسیقی در ایران معتقدند که «یراحی در این سال‌ها نشان داده برقراری توازن بین سلیقه عام و خاص را خوب بلد است و در عین رعایت استانداردهای خاص موسیقایی‌اش، می‌تواند هر بار مخاطبان بیشتری را همراه آثارش کند، نمونه‌اش ترانه «حیک بابا حیک» است که در عین برخورداری از ریتمی قدیمی و شاد، با تصویری از بشکه‌های خالی نفت در حال و هوای غبارآلود این روزهای جنوب ایران، سخت نفس کشیدن این روزهای مردم آن خطّه را فریاد می‌زند. مهدی یراحی خواننده‌ای‌ست که در هنگامه آشفته بازار این روزهای موسیقی ایران، همچنان متعهد مانده تا هر چند وقت یکبار از دردهای اجتماعی مردمش در ترانه‌هایش بگوید تا نشان بدهد تعهد اصل اول هنرمندی است.»
کارشناسانی مثل «امید جهانداری» این اقدام مهدی یراحی را اینگونه توصیف کردند: «در موسیقی پاپ ما نیز هنوز هستند کسانی که درد اجتماع دارند و به تعبیر زیبای روزبه بمانی –در این روزگار بی‌عاری موسیقی– فقط از یار و دلدار نمی‌خوانند. مهدی یراحی اخیراً مسیر خوبی را در پیش گرفته‌است و آلبوم سه‌گانه اجتماعی را تولید کرده‌است. از این آلبوم تا به حال دو اثر به نام سرسام و پاره سنگ منتشر شده‌است. از هر دو اثر هم از نظر محتوا و هم اجرا لذت بردم.»
 
ادامه اعتراضات مردمی یراحی
یراحی در آخرین کنسرت خود در زادگاهش اهواز، برای همدلی و همصدایی با کارگران شرکت گروه ملی فولاد اهواز لباس کارگران را به تن کرد و در ادامه این حرکت نمادین از مسئولین خواستار رسیدگی به وضع أسف‌بار معیشتی این قشر زحمتکش و آزادی کارگرانی شد که به دلیل اعتراض به عدم پرداخت حقوقشان، طی هفته‌های گذشته راهی زندان شدند. او در طول اجرای کنسرتش، در این باره اظهار کرد: «به امید این که صدای تشویق‌های شما برسد به مسئولینی که باید مترصد باشند تا حال این کارگران خوب شود و صدای دادخواهی آن‌ها با تدبیر و تعقل و منطق پاسخ داده شود.»
موضوعی که با استقبال کاربران فضای مجازی روبه‌رو شد. کاربری نوشت: «تو زمانه‌ای که خواننده‌های جدید دنبال پول درآوردن از هنرشون هستند، مهدی یراحی در موسیقی‌اش حرف‌های مردم را می‌زند و مشکلات مردم را به گوش کل ایران می‌رساند تا همه شاهد موضوعاتی که #صدا_سیما نادیده می‌گیرد، باشند
کاربر دیگری هم در حمایت از او نوشته‌است: «کاش آدم هنرمندم باشه، هنرمند مردمی واقعی باشه نه فقط تو اینستاگرام. کسی که حداقل با مردم شهرش یک‌صدا باشه واسه احقاق حقشون. دیشب #مهدی_یراحی کنسرت اهوازشو با لباس کارگران #فولاد_اهواز اجرا کرد. دوسال پیش هم توی تهران برای افراد بی‌بضاعت کنسرت رایگان برگزار کرد و شام هم داد بهشون! همین‌قدر این آدم مردمیه! برخلاف سایر سلبریتی‌ها، بی‌سروصداهای شوآف‌گونه حمایت می‌کنه. دمت گرم مرد!»
همین موضوع واکنش روزنامه شهروند نزدیک به اصلاح طلبان را به همراه داشت. این روزنامه در مطلبی با عنوان «چقدر مهدی یراحی کم داریم»، حرکت مهدی یراحی در کنسرت اهواز را جزو معدود اتفاقات حال خوب‌کن این روزهای ایران دانست و نوشت: «خدا خیرش بدهد. خیرشان بدهد و کاش مهدی یراحی‌های بیشتری داشتیم. کاش رویش داشتند و تکثیر می‌شدند. فقط هم برای اعتراض نه، برای اینکه به مردم امید هم بدهند و از همدلی در کنار هم بودن بگویند و از نقاط مثبت و حرکت‌های هدفمند حمایت کنند. ستاره‌هایی که فقط غر نمی‌زنند و کمی هم آینده را می‌بینند و امید می‌دهند و از مردم می‌خواهند تا کنار هم باشند و مقابل خشونت‌و چند دستگی و بی‌نظمی بایستند.»
مهدی یراحی پیش از این هم در یکی از کنسرت‌هایش و در اعتراض به بی‌توجهی‌ها نسبت به آلودگی شدید هوای اهواز، با ماسک روی صحنه رفت، یکی از اجراهایش در تهران هم با پرفورمنس ویژه‌ای برای قطعه «خاک» همراه شد. او در یکی از کنسرتهایش در اهواز با لوگوی «نخل» بر روی تی شرتش حاضر شده بود. همچنین مهدی یراحی همیشه در تجمع‌های اعتراضی حمایت از کارون در اهواز حاضر بوده‌است. او به دلیل دغدغه‌های محیط زیستس به فرزند کارون مشهور شده‌است.
مهدی یراحی در گفت و گو با روزنامه «جام جم» در ارتباط با فعالیت‌های اجتماعی اش این چنین توضیح داده‌است: «همیشه به ندای قلبم گوش داده‌ام و تحت تأثیر حال و هوای درونم که ناگزیر بعضی اوقات تحت تأثیر پیرامونم است، به موضوعات و مسائل مختلف می‌پردازم. البته طبیعتاً برای پرداخت و البته عمق بیشتر در موضوعات مختلف با حداکثر تحقیق و تفکر وارد موضوعات مختلف می‌شوم.»
 
به چالش کشیدن صاحبان قدرت
به نظر می‌رسد، «پاره سنگ» اثری ضد جنگ و ضد جامعه ستیزی است و به دور از شوآف و هیاهو سعی در به چالش کشیدن صاحبان قدرت دارد.
 یراحی حالا یک قهرمان است برای مردم زادگاهش چون صدای‌شان را شنیده و نترسیده خطی بیفتد بر چهره شفاف شهرتش، نگران مجوزهای قطعاتش نشده و بیم به دلش راه نداده مبادا امضا نکنند پای برگه‌هایش را. او حالا سلبریتی‌تر از هر سلبریتی دیگری است در میان مردم سرزمینش.



نشانه‌های یک نهضت سینمایی سعودی که در «جشنوارهٔ دریای سرخ» شتاب می‌گیرد

فیلم «هِجرة» اثر شهد أمین
فیلم «هِجرة» اثر شهد أمین
TT

نشانه‌های یک نهضت سینمایی سعودی که در «جشنوارهٔ دریای سرخ» شتاب می‌گیرد

فیلم «هِجرة» اثر شهد أمین
فیلم «هِجرة» اثر شهد أمین

آنچه نهادهای سعودی، چه دولتی و چه خصوصی، در راه فراهم آوردن یک نهضت فرهنگی و هنری همه‌جانبه انجام می‌دهند، مخاطبِ پیگیر را وامی‌دارد که به چیزی فراتر از صرفِ تقدیر از دستاوردها بنگرد؛ زیرا این دستاوردها بدون آن باورِ بزرگ به فایده‌مندی و اهمیت این جهش تاریخی در هر دو عرصه، تحقق نمی‌یافتند.
جشنوارهٔ سینمایی دریای سرخ و آنچه امسال در حوزهٔ فعالیت و سازمان‌دهی به انجام رسانده است (هرچند هنوز بخش‌هایی وجود دارد که در آن‌ها امکان بهبود هست)، این دوره را به بهترین دورهٔ این رویداد بزرگ تبدیل می‌کند. اما این دستاورد تنها نیست؛ تمام آن مناسبت‌ها و نهادهای پشتیبان سینمای سعودی، و نیز نهادهای خارجی که سعودی را شریک خود برمی‌گزینند، در کنار آن قرار می‌گیرند.
برای نمونه، «هیئت فیلم سعودی» به مدیریت عبد‌الله آل‌عیّاف، که تلاش چشمگیری در تمامی زمینه‌های محوّل‌شده به او—از هدایت و برگزاری همایش‌ها گرفته تا انتشارات و فعالیت‌های گوناگون—انجام می‌دهد. همچنین «جمعیت فیلم» به مدیریت احمد الملا، که اکنون دایرهٔ فعالیت‌های خود را برای پوشش دادن به همهٔ جنبه‌های کار سینمایی گسترش می‌دهد؛ در حالی که در سال‌های گذشته فقط مسئولیت ادارهٔ «جشنوارهٔ فیلم سعودی» را بر عهده داشت (رویدادی سالانه که در ماه چهارم هر سال برگزار می‌شود).

آینده‌ای فراتر از امیدبخش

می‌توان این موارد را به شمار روزافزون تولیدات سعودی—در دو شاخهٔ اصلی—افزود: نخست، آثاری که در پی رساندن موفق فیلم به جشنواره‌های بین‌المللی‌اند؛
و دوم، آثاری که هدفشان موفقیت در بازار داخلی است.
در اینجا هر شاخه تقریباً دیگری را نقض می‌کند و هم‌زمان آن را کامل می‌سازد: اولی هنری است و دومی تجاری. یکی در پی اثبات شایستگی فیلم‌سازانی است که فرصت حضور در نمایش‌های جهانیِ جشنواره‌ها و رویدادهای سالانه را پیدا می‌کنند، و دیگری می‌خواهد به بیشترین شمار ممکن از تماشاگران برسد، جایی که موضوع و شیوهٔ عرضهٔ آن به مخاطب عام، در کانون توجه قرار دارد.
اما با تداوم نمایش‌ها از روزی به روز دیگر، و ازدحامی که بازار فیلم با صدها شرکت‌کنندهٔ تازه به خود می‌بیند—رشد چشمگیری که هیچ جشنوارهٔ عربی دیگری پیش از این تجربه نکرده است—معلوم می‌شود که آیندهٔ سینمای سعودی در همین دو مسیر نهفته است؛ و شرکت‌هایی مانند «العُلا»، «إثراء»، «إنجاز» و «شاف» با اراده‌ای استوار این نهضت موردنظر را همراهی می‌کنند. بدین ترتیب، جشنواره اساساً این فرصت بزرگ را برای سینمای سعودی فراهم می‌آورد تا آثار تازه را عرضه کند و برای مراحل بعدی برنامه‌ریزی نماید.
طبیعی است که همواره تفاوت‌هایی در نتایج وجود خواهد داشت. برخی فیلم‌ها فاصلهٔ میان هدف و اجرای خود را با موفقیت طی می‌کنند؛ و فیلم‌های دیگری هستند که آغاز امیدوارکننده‌ای دارند، اما از مسیر درستِ پردازش پروژهٔ موردنظر خود منحرف می‌شوند.

مقایسه

کارگردان شهد أمین در سال جاری فیلم بلند دوم خود «هِجرة» را پس از ۶ سال از فیلم اولش «سیدة البحر/ بانوی دریا» ارائه داد. هر کس این دو اثر را ببیند، به‌وضوح جهش هنری بزرگی را درمی‌یابد که کارگردان در این مدت بدان رسیده است.
فیلم، داستان سفری جست‌وجوگرانه در مسیر برای یافتن دختر گمشده‌ای را روایت می‌کند؛ دخترِ نوهٔ زنی که راهیِ انجام مناسک حج در مکه است، و خواهرِ دخترِ همراهِ مادربزرگ در این مسیر. توجه به شخصیت‌ها و تعامل میان آن‌ها، درامی خوش‌بیان را شکل می‌دهد که میان روانیِ روایت و عمق اجتماعی و فردی جمع می‌کند.
در همین سال، هَیفاء المنصور نیز فیلم سعودی تازه‌ای با عنوان «مجهولة/ زن ناشناس» ساخت؛ فیلمی که داستان جنایتی با قربانیِ زنی ناشناس را بازگو می‌کند و زنی دیگر که در آرشیو یک مرکز پلیس در ریاض کار می‌کند، تلاش دارد پرده از چهرهٔ عامل آن بردارد.
در حالی که «هِجرة» برای نمایش جهانی نخست خود راهی جشنوارهٔ «ونیز» شد (و هم‌اکنون نیز نمایندهٔ سعودی در مرحلهٔ اول نامزدی جایزهٔ اسکار است) و با استقبال گستردهٔ منتقدان روبه‌رو شد، «مجهولة» راهی «تورنتو» شد و استقبال کمتری نسبت به دو فیلم پیشین المنصور، «وَجدة» و «المرشّحة المثالیة/ نامزد نمونه» دریافت کرد.

لحن تلویزیونی

هر کارگردانی حق دارد موضوعی را که می‌خواهد، انتخاب کند. «وَجدة» و «المرشّحة المثالیة» بیش از این دو فیلمِ جدید، به نمایش دیدگاهی سعودی دربارهٔ دو وضعیت اجتماعی محلی پایبند بودند. در «مجهولة»، کارگردان به‌سوی ساخت یک فیلم پلیسی می‌رود که داستانی را روایت می‌کند که در اصل می‌تواند در هر جای دیگری اتفاق بیفتد. «مجهولة» در پرداخت موضوع زن، به فیلم‌های قبلی او نزدیک می‌شود، اما در حالی که آن دو فیلم پیشین مسألهٔ زن را در چارچوبی کاملاً بومی طرح می‌کردند، فیلم تازه‌اش همچون نسخه‌برداری از یک فیلم تحریّات (کارآگاهی) عمومی به‌نظر می‌رسد—هرچند همچنان زن را در نقش اصلی قرار می‌دهد.

«مجهولة» اثر هیفاء المنصور

ایراد در انتخاب ژانر نیست، بلکه در این واقعیت است که اجرای فیلم باعث می‌شود آن شبیه همان فیلم‌های تلویزیونی آمریکایی (از نظر تولید و شیوهٔ پردازش) جلوه کند که از دههٔ هفتاد میلادی توسط کارگردانانی چون کریگ باکسلی، ویلیام گراهام و بز کُلّیک و دیگران رواج یافت. برخی از فیلم‌های اخیر هَیفاء المنصور نیز برای شبکه‌های تلویزیونی آمریکایی ساخته شده‌اند، از جمله A City on Fire که آن هم پلیسی بود.

فیلم «هِجرة» اثر شهد أمین

در واقع، «مجهولة» ویژگی‌های فیلم‌های کارآگاهیِ پلیسیِ تلویزیونی را دارد. آثار خوبِ این دسته، هیجان‌انگیز هستند، اما همهٔ آن‌ها از نظر روایت و اجرا ساده‌اند، چون برای تماشاگران در خانه ساخته می‌شوند.
«مجهولة» حول محور شخصیت نوال می‌گردد (با بازی خوب «میلا الزهرانی»)، دختری که خیلی زود ازدواج کرده و طلاق گرفته است. او همراه نیروهای پلیس ریاض به جاده‌ای صحرایی می‌رود، پس از آنکه جسد زنی ناشناس پیدا می‌شود. نوال در بخش اسناد و آرشیو کار می‌کند و پلیس نیست. این موضوع مانع او نمی‌شود تا خود وارد تحقیق شود و بفهمد این زن چه کسی بوده، چرا کشته شده و چه کسی مرتکب این جنایت شده است. پاسخ به این پرسش‌ها به غافلگیری‌ای وابسته است که نمی‌توان درباره‌اش سخن گفت بدون آنکه فیلم «لو» برود. بیشتر فیلم به سماجت نوال در تحقیق و مخالفت افسران پلیس با او می‌پردازد، زیرا بارها به او گفته می‌شود: «این کار تو نیست».

عنصر شوک

جنبهٔ انتقادیِ فیلم پنهان نیست، اما هدف اصلی هم به‌حساب نمی‌آید. این جنبه میان پس‌زمینهٔ شخصیِ دختر (اینکه مجبور به ازدواج زودهنگام شده و سپس طلاق گرفته)، و موضع مأموران پلیس که حاضر به پذیرش دلالت‌های یافته‌های او نیستند، و نیز میان نکاتی کلی دربارهٔ وضعیت زن به‌طور عام، تقسیم شده است.
اما فیلم با روشی ساخته شده که مدام صحنه‌ها را در خدمت روایتی بی‌برآمدگی قرار می‌دهد. برای مثال، صحنه‌ای هست که نوال با درِ یک مدرسهٔ دخترانه روبه‌رو می‌شود و از او خواسته می‌شود برود. هنوز چند قدم دور نشده که معلمی از درِ دیگری ظاهر می‌شود و برایش آرزوی موفقیت می‌کند. بهتر آن بود که معلم در شات قبلی، به‌تنهایی، در حال نگاه کردن یا گوش دادن به آنچه رخ می‌دهد، دیده شود؛ کاری که می‌توانست ترتیب مؤثرتری برای نماها ایجاد کند تا ایده‌ای را برجسته کند یا حضوری را مؤکد سازد.
این ما را به تدوینی می‌رساند که بر اصل «سهولت» در اجرا بنا شده است. صحنه‌هایی هست که در آن‌ها از عنصر غافلگیری بصری استفاده می‌شود—مثلاً بیدار شدن ناگهانی نوال از کابوسی. چنین لحظاتی شوک موردنظر را ایجاد می‌کنند. جز آن، همه چیز مطابق همان فیلمنامه‌ای پیش می‌رود که المنصور آن را همراه «براد نایمان» نوشته است (همکاری مشترکشان در «المرشّحة المثالیة» هم بود، که در مجموع گزیده‌تر و متمرکزتر بود).
پایان فیلم نیز شوک دیگری دارد، اما از آن نوع غافلگیری‌هاست که تمام نتایج پیشین را با عنوان «و این هم غافلگیری بزرگ» از میان می‌برد. بی‌شک غافلگیرکننده هست، ولی به خدمت فیلم نمی‌آید؛ بلکه بیگانه با آن به‌نظر می‌رسد.
شخصیت دیگری جز نوال وجود ندارد که با هدف آشکارسازی ساختار روانی یا درامی‌اش نوشته شده باشد. شخصیت‌ها دو دسته‌اند: زنانی که با نوال همکاری می‌کنند، و زنانی که همکاری را رد می‌کنند یا به او می‌گویند بعداً برای ادامهٔ کار بازگردد. اما مردان همگی منفی‌اند؛ هیچ‌یک به اطلاعاتی که می‌تواند به حلّ پرونده کمک کند، توجهی نشان نمی‌دهد. ظاهراً المنصور خواسته قهرمانش را جنگجویی تنها نشان دهد و مردان را در سوی مقابل قرار دهد. اگر مرد مثبتی وجود می‌داشت، چیزی از پیام فیلم کاسته می‌شد. با این‌همه، این وضعیت بهتر از آن است که همهٔ شخصیت‌ها—زن و مرد—سطحی باشند. و هیچ نگرانی‌ای از کم شدن بُعد مربوط به وضعیت زن در جامعه‌ای هم‌زمان محتاط و مخالف، وجود نداشته است.
بی‌میلیِ کارگردان به «پیچیدگی» موقعیت‌ها، در پرداخت فیلم بازتاب یافته، گویی فیلم از اتوی خشک‌تمیزی بیرون آمده باشد: ظاهری پاکیزه، تصمیماتی در نوشتن که بر پایهٔ میل شخصی اتخاذ شده‌اند نه آنچه ممکن است در واقعیت رخ دهد، و فیلم‌برداری‌ای ساده که حضور دوربین و قاب‌بندی با زوایا و اندازه‌های مختلف را تضمین می‌کند، اما بدون هرگونه نوآوری مؤثر یا کارایی چشمگیر.


«جشنواره دریای سرخ»… سه فیلم که در تاریخ نه چندان دور غوطه‌ورند

امیر مصری و پیرس برازنان در «غول» (جشنواره دریای سرخ)
امیر مصری و پیرس برازنان در «غول» (جشنواره دریای سرخ)
TT

«جشنواره دریای سرخ»… سه فیلم که در تاریخ نه چندان دور غوطه‌ورند

امیر مصری و پیرس برازنان در «غول» (جشنواره دریای سرخ)
امیر مصری و پیرس برازنان در «غول» (جشنواره دریای سرخ)

در روز اول جشنواره دریای سرخ (جمعه)، دو فیلم عربی که نمایش داده شدند، با استقبال خوب و تحسین‌آمیز تماشاگران روبه‌رو شدند. این دو فیلم عبارتند از:«نجوم الأمل والألم/ ستارگان امید و درد» ساختهٔ سیرل عریس و «اللي باقي منك/ چيزی که از تو باقی مانده» ساختهٔ شیرین دعیبس.
هر دو در مسابقهٔ رسمی جشنواره در میان ۱۸ فیلمی هستند که برای جوایز اصلی رقابت می‌کنند.

ثباتی دائم

فیلم «آنچه از تو باقی مانده» همراه با «صوت هند رجب/ صدای هند رجب» و «فلسطین ۳۶»، سه‌گانه‌ای را شکل می‌دهند که به‌موقع توجه خود را به موضوع فلسطین معطوف کرده‌اند.
این فیلم در سه نسل متوالی، از سال ۱۹۴۸ تا ۲۰۲۲ روایت می‌شود.

مُنیة عقل و حسن عقیل در «ستارگان امید و درد»

شروع فیلم، کلیدی برای حافظه است: حنان (شیرین دعیبس) در سال ۱۹۸۸ داستان را بازگو می‌کند و سپس با فلاش‌بک به سال النكبة بازمی‌گردیم، زمانی که همزیستی فلسطینی‌ها و یهودیان از دو فرهنگ زندگی‌کننده بر یک خاک، به اشغال رسمی پس از جنگی تبدیل شد که فلسطینیان فرصت پیروزی در آن نداشتند.
همانند فیلم قبلی دعیبس، «آمریکا»، او کار خود را بر ترکیبی از روابط خانوادگی صمیمانه و عناصر سیاسی بنا می‌کند. بسیاری از صحنه‌ها در «چیزی که از تو باقی مانده» به اشغالگری طی این سال‌ها می‌پردازد:ایست بازرسی نظامی که پدر را جلوی فرزندش متوقف و تحقیر می‌کند، خانواده‌ای که در زیر بمباران خانهٔ خود را ترک می‌کند و دیگر لحظاتی که تاریخ تجاوزات علیه فلسطینیان را منعکس می‌کنند، بی توجه به اینکه زمین مال آنان است.
اثرگذاری فیلم با زبان هنری درست، به‌خوبی منتقل می‌شود، نه تنها از طریق صحنه‌ها بلکه با واقعیت‌های جاری در غزه نیز همسانی دارد.
پیام فیلم روشن و بدون ابهام است و پردازش هنری آن مناسب است، اگرچه برخی بخش‌ها ممکن است انسجام بیشتری در روایت داشته باشند؛ مسئله‌ای رایج در فیلم‌هایی که وقایع آن‌ها در زمان‌های متعدد رخ می‌دهد.

نگاهی به زندگی سخت

فیلم «چیزی از تو باقی مانده» و «ستارگان امید و درد» هر دو شامل سه بازهٔ زمانی هستند.
در فیلم لبنانی سیرل عریس، داستانی عاشقانه و رمانتیک روایت می‌شود که در پس‌زمینهٔ جنگ داخلی لبنان و پیامدهای آن و سرنوشت مردم بیروت شکل گرفته است.

محمد بکری و صالح بکری در «آنچه از تو باقی مانده»

با این حال، این دو فیلم تفاوت‌های زیادی دارند، به ویژه در سبک روایت و پردازش بین دعیبس و عریس: در فیلم دعیبس، حرکت دوربین دقیق و قاب‌بندی متناسب با موقعیت است، در فیلم عریس، حتی در لحظاتی که نیاز به تأمل است، دوربین پویا و متحرک است تا داستان بتواند از سطح به عمق منتقل شود.
سناریوی عریس در توجیه برخی تصادفات با دشواری روبه رو است، مانند این فرض که نینو (حسن عقیل) و یاسمینه (مُنیة عقل)، که از همان ابتدا عاشق یکدیگر بوده‌اند، در یک روز و در همان بیمارستان به دنیا آمده‌اند. این تصادف غیرضروری است، اگرچه به نظر می‌رسد خود کارگردان ضمنی به آن اذعان دارد.
عریس این موضوع را با تمرکز بر پیشرفت و تقاطع روابط، و گذشتهٔ خانوادگی غم‌انگیز قهرمانان (مرگ والدین حسن و طلاق والدین یاسمینه) جبران می‌کند. این امر تأثیر عمیقی بر احساسات شخصیت‌ها به صورت فردی و سپس مشترک دارد.
از نظر بصری، فیلم با تصاویر مناسب احساسات را منتقل می‌کند. این عنصر نقش مهمی در پیشبرد داستان دارد، از جمله در برخورد اول حسن با «کیوسک» متعلق به مادر یاسمینه که منجر به آشنایی واقعی آن‌ها می‌شود.
عریس از تصاویر چشمان، صورت‌ها و فاصله بین عاشقان به جای دیالوگ استفاده می‌کند؛ جایگزینی برای کلماتی که نمی‌توانستند به‌خوبی احساسات را منتقل کنند.

پیامدهای سیاسی و اجتماعی

یک عنصر مشترک در هر دو فیلم: در «چیزی که از تو باقی مانده»، محمد بکری نقش پدر را بازی می‌کند و به پسرش (صالح بکری) پاسخ می‌دهد: «زمین و پولت را گرفتند... این را زندگی می‌نامی؟ احمق نباش، پسرم.» در «ستارگان امید و درد»، شخصیت زن به دوستش که قصد ازدواج دارد می‌گوید: «می‌خوای بچه بیاری تو این دنیا؟»
هر دو جمله نشان‌دهندهٔ یأس در زندگی شخصیت‌ها و محیط سیاسی آن‌ها است؛ تصویری تاریک از زندگی که قربانی وقایعی خارج از کنترل افراد است.

فیلم افتتاحیه: «غول»

این فیلم کاملاً متفاوت است و برخلاف انتظار، داستان عنوان‌شده نیست.
فیلم زندگی نسیم، مشت‌زن یمنی، از کودکی تا قهرمانی جهان در بوکس را روایت می‌کند، اما تمرکز اصلی روی مربی او، برندون (با بازی پیرس برازنان) است، که استعداد نسیم را کشف کرده و او را پرورش می‌دهد.
بنابراین، محور داستان از ورزشکار به مربی منتقل می‌شود؛ زندگی نسیم صرفاً زمینه‌ای برای موفقیت داستان است. این انتخاب به فیلم امکان می‌دهد به تجربهٔ تبعیض نژادی نسیم در کودکی نیز بپردازد.


«جشنواره دریای سرخ» پنجاهمین سالگرد درگذشت ام‌کلثوم را گرامی داشت

ام‌کلثوم در نمایی از فیلم «عایده» (جشنواره دریای سرخ)
ام‌کلثوم در نمایی از فیلم «عایده» (جشنواره دریای سرخ)
TT

«جشنواره دریای سرخ» پنجاهمین سالگرد درگذشت ام‌کلثوم را گرامی داشت

ام‌کلثوم در نمایی از فیلم «عایده» (جشنواره دریای سرخ)
ام‌کلثوم در نمایی از فیلم «عایده» (جشنواره دریای سرخ)

جشنواره «دریای سرخ سینمایی» در دوره پنجم خود روند مرمت فیلم‌های قدیمی مصر و بازگرداندن آن‌ها به زندگی با نسخه‌های تازه قابل‌نمایش بر پایه جدیدترین فناوری‌ها را ادامه می‌دهد. در چارچوب گرامی‌داشت پنجاه‌سالگی درگذشت بانوی آواز عرب، ام‌کلثوم، جشنواره دو فیلم از آثار او را برای مرمت انتخاب کرد؛ یعنی «سرود امید» (۱۹۳۷) و «عایده» (۱۹۴۲) که هر دو به کارگردانی احمد بدرخان هستند.

جشنواره روز جمعه فیلم «سرود امید» را در «موزه طارق عبدالحکیم» در باغ فرهنگی منطقه تاریخی جدّه نمایش داد، در حالی که فیلم «عایده» نیز در شهر فرهنگ ارائه شد؛ پس از آنکه این دو فیلم در چارچوب توافق میان جشنواره و شهرک تولید رسانه‌ای مصر و با مشارکت شبکه «ای.آر.تی» ــ مالک حقوق دو فیلم ــ مرمت شدند.

مریم عبدالله، عضو کمیته انتخاب فیلم‌های عربی در جشنواره، هنگام ارائه فیلم «عایده» اظهار کرد که «جشنواره دریای سرخ در هر دوره چندین فیلم مصری را مرمت می‌کند تا برای نخستین بار با نسخه‌های مرمت‌شده با کیفیت بالای 4K بر پرده بزرگ به نمایش درآید. هم‌زمان با پنجاهمین سال درگذشت ام‌کلثوم که در شش فیلم نقش‌آفرینی کرد، کمیته فنی دو فیلم یادشده را برای این مناسبت برگزید».

از سوی دیگر، اسماء السراج، مدیر تجاری شبکه‌های «ای.آر.تی»، ضمن خوشامدگویی به حاضران، از جشنواره برای توجهش به مرمت فیلم‌های مصری قدردانی کرد. مهندسه ندى حسام‌الدین، مسئول مرمت در شهرک تولید رسانه‌ای، بیان کرد که فیلم «عایده» «یک حالت ویژه» بود؛ او توضیح داد که روند مرمت آن «یک حماسه واقعی» به شمار می‌رفت، زیرا «فقط مرمت فیلم نبود؛ بلکه لازم بود نسخه نگاتیو نیز از پوسیدگی نجات یابد. بخش‌هایی وجود دارد که متفاوت به نظر می‌رسند، زیرا درست پیش از آنکه کاملاً فاسد شوند، نجات داده شدند. همچنین تلاش زیادی برای ترمیم صدا صورت گرفت، چون فیلم یک اثر غنایی است و ترمیم دیجیتال دقیقی برای حفظ ارزش تاریخی آن انجام شد». او از نقش جشنواره در حفاظت از میراث سینمایی تقدیر کرد.

پوستر فیلم «سرود امید» (جشنواره دریای سرخ)

نمایش امسال «عایده» همچنین با هشتادوسومین سالگرد نخستین اکران آن در ۲۸ دسامبر ۱۹۴۲ در سینمای «استودیو مصر» در قاهره هم‌زمان شد؛ فیلمی که تولید همان استودیو است. در کنار ام‌کلثوم، بازیگرانی چون ابراهیم حموده، سلیمان نجیب، عباس فارس، مری منیب و عبدالواثق عسر ــ که فیلمنامه را با مشارکت فتحی نشاطی و عباس یونس نگاشت ــ در آن نقش‌آفرینی می‌کنند.

فیلم آمیزه‌ای دل‌نشین از رمانس، مسائل اجتماعی و درخشش موسیقایی ارائه می‌دهد و داستان آن درباره «عایده» دختر دانش‌آموز دوره «بکلوریا» (ام‌کلثوم) است که از کودکی استعداد آواز دارد. پس از درگذشت پدرش ــ کشاورزی ساده ــ خانواده باشا که پدرش نزد آنان کار می‌کرد، او را به اقامت در قصر دعوت می‌کنند تا تنها نماند. عایده به هنرستان شبانه‌روزی موسیقی دختران می‌پیوندد و سامی، پسر باشا ــ که او نیز دلباخته موسیقی است ــ به او دل می‌بندد، با وجود مخالفت پدرش که ازدواج با عایده را به‌دلیل تفاوت‌های طبقاتی رد می‌کند. اما پس از آنکه سامی اجرای موسیقایی عایده را می‌بیند، نظرش تغییر می‌کند و عشق در نهایت بر این فاصله‌های طبقاتی پیروز می‌شود.

همانند فیلم‌هایی که روح زمانه خود را بازتاب می‌دهند، فیلم خیابان‌های آرام قاهره در دهه چهل قرن گذشته، الگوهای خودروها، سنت‌های اجتماعی و پوشش‌های کلاسیک را به نمایش می‌گذارد؛ افزون بر ترانه‌های عاشقانه‌ای که ام‌کلثوم و ابراهیم حموده را در کنار هم قرار می‌دهد و تحول شخصیت ام‌کلثوم و عملکرد غنایی او را برجسته می‌سازد.

این فیلم با وجود فشردگی جدول نمایش فیلم‌های جهانی و عربی تازه‌تولید، با استقبال چشمگیر تماشاگران جشنواره و مخاطبان سعودی روبه‌رو گردید. آنتوان خلیفه، مدیر برنامه‌های عربی و کلاسیک جشنواره، این استقبال را چنین تفسیر می‌کند: «این فیلم‌ها پیش‌تر در سالن‌های بزرگ نمایش داده نشده‌اند و بیشتر مخاطبان سعودی آن‌ها را ندیده‌اند؛ علاوه بر این، با فناوری‌های نو ارائه می‌گردند». او در گفت‌وگو با «الشرق الأوسط» افزود که نمایش دو فیلم «صرفاً به جشنواره محدود نمی‌شود، بلکه در قالب چندین آیین که در طول سال در شهرهای مختلف پادشاهی عربی سعودی برگزار می‌شود، ادامه خواهد یافت»، و توضیح داد که «جشنواره حقوق پخش این فیلم‌ها را خریداری نمی‌کند، بلکه از صاحبان حقوق اجازه نمایش در جشنواره و آیین‌ها را دریافت می‌کند».

خلیفه تأکید می‌کند که جشنواره از دوره نخست بر مرمت فیلم‌های مصری اهتمام ویژه دارد و تاکنون تعداد ۲۲ فیلم طی پنج سال مرمت شده است.

پوستر نمایش دو فیلم مرمت‌شده ام‌کلثوم در جشنواره (جشنواره دریای سرخ)

او اشاره می‌کند که انتخاب فیلم‌های مرمت‌شده معمولاً با مناسبت‌های مشخص پیوند دارد و توضیح می‌دهد: «همه فیلم‌های یوسف شاهین در فرانسه مرمت شدند، اما دریافتیم که فیلم ‹الاختیار› مرمت نشده، بنابراین آن را مرمت نمودیم. همچنین مرمت فیلم‌ها با تجلیل از شخصیت‌هایی چون منی زکی در دوره گذشته ارتباط یافت؛ جایی که او درخواست نمایش فیلم ‹شفیقه و متولی› را داشت و ما آن را مرمت کردیم، همین‌طور فیلم ‹اضحک الصورة تطلع حلوة› در چارچوب تکریم او مرمت کردیم. اما فیلم ‹خلی بالک من زوزو› به مناسبت پنجاهمین سال تولیدش مرمت شد. و امسال دو فیلم ‹سرود امید› و ‹عایده› را به مناسبت پنجاه‌سالگی درگذشت ام‌کلثوم برگزیدیم».

برنامه «گنجینه‌های دریای سرخ» در دوره پنجم نمایش‌های ویژه‌ای از شماری از کلاسیک‌های سینمای جهان ارائه می‌دهد؛ از جمله سه فیلم کوتاه صامت: «مهاجر» اثر چارلی چاپلین، «لیبرتی» از لورل و هاردی، و «یک هفته» اثر باستر کیتون با اجرای موسیقی زنده از سوی آهنگ‌ساز بریتانیایی نیل براند، متخصص موسیقی متن. همچنین برنامه شامل نمایش فیلم هیجان‌انگیز «مسحور» از آلفرد هیچکاک و فیلم حماسی «آبی بزرگ» به کارگردانی لوک بسون است.