وزیر خارجه اردن: بحران‌های سیاسی توان اقتصاد عربی را گرفت

الصفدی به «الشرق الاوسط» می‌گوید جهان عرب باید نقشی فعال در سوریه بازی کند

وزیر خارجه اردن: بحران‌های سیاسی توان اقتصاد عربی را گرفت
TT

وزیر خارجه اردن: بحران‌های سیاسی توان اقتصاد عربی را گرفت

وزیر خارجه اردن: بحران‌های سیاسی توان اقتصاد عربی را گرفت

وزیر خارجه اردن ایمن الصفدی می‌گوید، بحران‌های سیاسی توان اقتصاد عربی را گرفته‌اند و حالا وقت راه حل‌های سیاسی و بازگرداندن تماس دربارهٔ مسائل همکاری‌ها مطابق منظومه کار مشترک عربی رسیده‌است.
وی همچنین در گفت‌وگو با «الشرق الاوسط» به اهمیت «نشست عربی- اروپایی» اشاره می‌کند که قرار است ماه آینده در مصر برگزار شود.
وزیر خارجه اردن بر این عقیده است که همه به راه حل سیاسی در بحران سوریه باور دارند و باید فاجعه‌ای را که ویرانی عظیمی به سوریه وارد کرد به پایان رساند.
او در حاشیه نشست توسعه‌ اقتصادی سران عرب در بیروت پایتخت لبنان خواستار «وجود نقش سیاسی فعال عربی در سوریه» شد. مشروح مصاحبه را در پایین می‌خوانید:

* ارزیابی‌تان از نشست اقتصادی و نتایج آن چیست؟
-در ابتدا برگزاری این نشست به خودی خود ضرورتی مهم است و منطقه عربی نیاز به فعال سازی همکاری در زمینه اقتصادی دارد. بر اهمیت ارتباط اقتصادی تأکید کردم چرا که اقتصادهای به هم پیوسته مانند ثبات و امنیت ماست و در نتیجه، هر تلاشی به منظور فعال سازی و ارتباط تولید صورت گیرد خدمت به همه است؛ ولی باز هم جنبه سیاسی بسیار مهم به حساب می‌آید و عبور کردن از بحران‌های منطقه شرط اساسی در ارتقای توان اقتصادی ما به سمت وضعیت مطلوب است. ما می‌دانیم که بحران‌های منطقه مانع تحقق رشد فراگیر شده. همچنین می‌بینیم بحران‌ها، بسیاری از درآمدها و منابع را نابود کردند و جوانان را ناامید ساختند و مانع از تلاش‌های سیاسی برای خروج منطقه از بحران‌ها شدند.

* چگونه می‌توان از این اختلافات سیاسی عبور کرد؟
-مسائل روشنی وجود دارد که نیاز به تلاش‌ها همگانی، همآهنگی، مشورت و ارائه راه حل دارند، اما باید به مکانیزم کار منطقه‌ای سازمان یافته و در حد امکان آسیب‌ناپذیر از کشاکش‌ها در روابط سیاسی برسیم.
منطقه شرایط بسیار سختی را دارد. رشد اقتصادی در اردن از ۷درصد فراتر رفت، اما امروز به دلیل اوضاع منطقه‌ای به زیر۲ درصد رسیده. عراق بازار بزرگ اقتصاد اردن بود و دیدیم به دلیل فعالیت گروه‌های تروریستی چه اتفاقاتی در آن افتاد. امروز موفقیتی در برابر تروریسم کسب کرد و باید برای بازسازی کنار آن کشور بایستیم. همچنین نسبت به بحران سوریه که بر همه تأثیر گذاشت و باید برای حل آن تلاش کنیم و ثبات و امنیت به سوریه برگردد و منافع ملی آن حفظ شود.

* سوریه چگونه برمی‌گردد؟
- مهم‌ترین مسئله حل بحران آن است. باید همه برای پایان دادن به رنجی که ویرانی بزرگی به سوریه وارد کرد تمرکز کنیم. همه ما بر راه حل سیاسی اتفاق نظر داریم. همچنانکه بر لزوم وجود نقش سیاسی فعال عربی در سوریه تأکید می‌کنیم. چرا که معقول و پذیرفته نیست جهان عرب در این راه حل نقش نداشته باشد. صلح و ثبات در سوریه و حل بحران جزء منافع عربی است.

* نشست اقتصادی عربی چطور با مسئله پناهندگان سوری به خصوص که اردن بار سنگینی را به دوش می‌کشد، روبه رو شد؟
-اردن با پناهندگان به عنوان میهمان رفتار می‌کند. در حد توان‌مان به آنها خدماتی تقدیم می‌کنیم تا به کشورشان برگردند. در حال حاضر حدود یک میلیون و سیصد هزار سوری در اردن زندگی می‌کنند و این تعداد زیاد، فشارهای سنگینی بر بخش‌های بهداشت و آموزش و کار وارد می‌سازد. ما تقدیر می‌کنیم از برخی کمک‌هایی که به اردن می‌شود، اما در حال حاضر کاهش یافته و در نتیجه باید سازوکاری مناسب برای تقدیم کمک‌های لازم ایجاد شود تا بتوانیم به وظیفه‌مان در برابر آنها عمل کنیم. ما واقعاً براین باوریم که سرمایه‌گذاری در زمینه پناهندگان سرمایه‌گذاری برای آینده، امنیت و ثبات همه منطقه است.

* منظورتان از سرمایه‌گذاری در زمینه پناهندگان چیست؟
-یعنی اینکه کودکان اگر فرصت آموزش و بهداشت یافتند و زندگی کریمانه تقدیم‌شان شد، این نسل خواهند بود که پس از آرام و عادی شدن اوضاع بازسازی میهنش را به عهده می‌گیرد. اما اگر آنها را به حال خود رها کنیم و آموزش نبینند، در معرض جهل و فقر و محرومیت قرار می‌گیرند و سوء استفاده گروه‌های افراطی که در همه کارهایشان بر این قبیل افراد تکیه می‌کنند. در نتیجه مسئله آوارگان و پناهندگان بزرگ است و به پایان نمی‌رسد و به کار سازمان یافته و برنامه‌ریزی شده نیاز دارد. نباید گذاشت همه بار این مسئولیت بر دوش کشورهای میزبان بیفتد.

* نشست توسعه‌ای چه چیزی تقدیم کرد؟
-در این زمینه بیانیه‌ای صادر شد که در آن همه جوانب و ابعاد و مخاطرات در آن در نظر گرفته شده. از همه کشورهای دعوت شد به کمک کشورهای عرب میزبان آوارگان و پناهندگان سوریه بروند و طرح‌های توسعه‌ای به راه بیاندازند تا از آثار و فشارهای اقتصادی و اجتماعی که این میزبانی به بار می‌آورد کاسته شود. دبیرخانه مکلف شد دعوتی برای برگزاری جلسه‌ای انجام دهد تا در آن طرف‌های کمک‌رسان بین‌المللی و سازمان‌های متخصص در این زمینه و صندوق‌های عربی با حضور کشورهای عرب میزبان گردهم بیایند و بر روشی روشن و معین جهت حمایت مالی این طرح‌ها به توافق برسند.

* نشست عربی- اروپایی ماه آینده در مصر برگزار می‌شود، برنامه و اهدافش را چگونه می‌بینید؟
-در ابتدا باید بگویم روابط مصری -اردنی در بهترین سطح قرار دارد و مشورت و همآهنگی در بالاترین سطح میان ملک عبدالله دوم و رئیس‌جمهوری عبدالفتاح السیسی وجود دارد و همآهنگی مستقیم میان نهادهای دو کشور. ما به اهمیت نقش مصر ایمان داریم و با دوستان‌مان در مصر با همه اعتماد و شفافیت کار می‌کنیم.
اما دربارهٔ آنچه به نشست عربی- اروپایی مربوط می‌شود، این نشست به عنوان مرحله‌ای مهم برای تقویت همکاری‌های عربی- اروپایی محسوب می‌شود و به نظر ما مصر بهترین میزبان این نشست است. بدون شک نشستی در این سطح به همه مسائل منطقه خواهد پرداخت؛ امنیت، ثبات و صلح و قبل از هر چیز مسئله اساسی نزاع فلسطینی اسرائیلی. به نظر ما بدون راه حلی که حقوق مشروع مردم فلسطین را تأمین کند، امنیت و ثبات در منطقه به وجود نمی‌آید؛ فلسطینی‌ها حق داشتن کشور در خاک میهن‌شان به پایتختی قدس شرقی را دارند.
همچنین روابط اقتصادی عربی اروپایی به فعالیت امنیتی و نظامی محدود نشود. باید فعالیت فرهنگی و فکری و ایدئولوژیک نیز باشد. همه اینها به همکاری عربی -اروپایی نیاز دارند چرا که منافع مشترکی میان عرب‌ها و اروپایی‌ها برای پرداختن شفاف به همه این مسائل وجود دارد تا امنیت و ثبات دو منطقه تضمین شود. همه ما می‌دانیم طی چند سال اخیر چه اتفاقاتی افتاد که نشان می‌داد چه رابطه تنگاتنگی میان امنیت و ثبات اروپا و جهان عرب وجود دارد. همچنین زمینه‌ای را می‌بینیم که گفت‌وگوی شفاف عربی -اروپایی را لازم می‌سازد که در منافع دو طرف درنظرگرفته می‌شود و برای اجرایی ساختن آن تلاش می‌شود.

* هستند کسانی که برای آنچه که معامله قرن برای حل و فصل نزاع فلسطینی اسرائیلی می‌نامند، تبلیغ می‌کنند، این مسئله چقدر درست است و نظرتان دربارهٔ کسانی که این را تبلیغ می‌کنند چیست؟
-ما نمی‌دانیم دولت آمریکا چه برنامه‌ای در این باره دارد. آنها می‌گویند، افکاری دارند و وقتی کامل کردند با همه در میان می‌گذارند. موضع ما در پادشاهی اردن و آنچه ملک عبدالله دوم چندین بار اعلام کرد، این است که گزینه‌ای جز راه حل دو کشور وجود ندارد که حقوق کشور مستقل فلسطین را در مرزهای ژانویه به پایتختی قدس شرقی تأمین کند. این تنها راه تحقق امنیت و ثبات فراگیر در منطقه است. پیش از این هم از همین‌جا در بیروت آغاز پیشنهاد عربی صلح اعلام شد و تأکید شد که صلح عربی انتخاب استراتژیکی است که نیازمند تأمین حقوق مشروع عربی است و قبل از همه آنها حق ملت فلسطین در داشتن کشور و تحقق صلح فراگیر مورد پذیرش همه ملت‌های عربی باشد.

* چندی پیش وزیر خارجه آمریکا در چارچوب سفر خود به منطقه از اردن دیدار کرد. آیا خطوط اصلی اندیشه آمریکایی دربارهٔ صلح فراگیر را با شما در میان گذاشت؟
-آمریکایی‌ها هنوز می‌گویند در حال کامل کردن افکار خودشان هستند و وقتی به آخر رساندند آن را با همه در میان می‌گذارند و ما با آنها طبق اصول ثابت خودمان تعامل می‌کنیم که ملک آنها را اعلام کرده بود؛ حق داشتن کشور فلسطینی به پایتختی قدس شرقی.



الجمیلی به «الشرق الاوسط»:   دستگاه پیشنهاد ترور خمینی در نجف را داد، اما صدام خیانت به «مهمان» را نپذیرفت 

الجمیلی به «الشرق الاوسط»:  
دستگاه پیشنهاد ترور خمینی در نجف را داد، اما صدام خیانت به «مهمان» را نپذیرفت 
TT

الجمیلی به «الشرق الاوسط»:   دستگاه پیشنهاد ترور خمینی در نجف را داد، اما صدام خیانت به «مهمان» را نپذیرفت 

الجمیلی به «الشرق الاوسط»:  
دستگاه پیشنهاد ترور خمینی در نجف را داد، اما صدام خیانت به «مهمان» را نپذیرفت 

آیا درست است که صدام حسین، خمینی را در مدت اقامتش در نجف از پیشنهاد ترور نجات داد به این دلیل که «مهمان» عراق است؟ و آیا این درست است، جمله‌ای که خمینی در پاریس به فرستاده صدام گفت، صدام را متقاعد کرد که همزیستی با مردی که جانشین شاه می‌شود غیرممکن است؟ و ماجرای مواد منفجره‌ای که به بالش ولی فقیه در تهران رسید و سریال بمب گذاری‌هایی که شماری ازستون‌های نظام را درو کردند چه بود؟ ماجرای تماس‌های رژیم صدام و اسامه بن لادن پس از حمله به کویت چیست و چه کسی واسطه برنامه ریزی این دیدار بود؟ و عبدالرحمن یاسین، که در منفجر کردن مرکز تجارت جهانی در نیویورک در سال 1993 شرکت کرد و مدت‌ها در عراق زندانی بود و پس از حمله آمریکا در سال 2003 از زندان خود ناپدید شد، چطور؟ ماجرای ترور رئیس جمهوری جورج اچ دبلیو بوش چقدر جدی بود؟ ماجرای کشتی‌ بمب‌گذاری شده برای بستن کانال سوئز چیست؟ چگونه دانیل، همسر فرانسوا میتران، از بمب دستگاه اطلاعاتی عراق نجات پیدا کرد؟ ماجرای کیف‌های متروی پاریس که صدام برای دوستش ژاک شیراک فرستاد و مثل آنها را برای بی‌نظیر بوتو نخست وزیر پاکستان فرستاد، چیست؟ تصمیم صدام برای مجازات حافظ اسد با حمایت از ژنرال میشل عون... و مجازات معمر قذافی با ایجاد پل هوایی برای حمایت از مخالفان لیبی چه بود؟ آیا این درست است که دستگاه اطلاعاتی از اعدام مرجع، محمد باقر صدر، پس از اینکه به رئیس جمهوری پیشنهاد محفاظت از وی را داد، شگفت زده شد؟ و حسین کامل چطور که تدابیر امنیتی اردن مانع از نزدیک شدن به وی شد و تیم ترور ناامید به بغداد بازگشت؟ ماجرای انگشتر سمی که از بغداد به لندن رفت و سرهای بریده شده در کیسه دیپلماتیک آمدند چیست؟ الجمیلی، در جریان گفت‌وگو با سردبیر روزنامه «الشرق الاوسط» این پرسش‌ها و بسیاری سئوالات دیگر که برای چندین دهه بدون پاسخ معلق مانده‌اند. و پرسش‌های پادرهوا روزنامه نگار را آزار می‌دهند. به همین دلیل به دنبال مردی از معدن دستگاه اطلاعات عراق بودم تا به آنها پاسخ دهد. می‌توان گفت او را پیدا کردم. او افسر اطلاعات سالم الجمیلی است که مدت‌ها در راهروهای دستگاه زندگی کرد و در اینجا داستان ایستگاه‌های خطرناک و هیجان انگیز را برای «الشرق الاوسط» تعریف می‌کند. زمانی که نیروهای آمریکایی در سال 2003 به عراق حمله کردند، الجمیلی مدیر بخش آمریکا در دستگاه بود. او تا می‌توانست برای از بین بردن آرشیو شتاب به خرج داد، اما نیروهای آمریکایی در دستگیری او درنگ نکردند و 9 ماه را در زندان‌های آنها گذراند و پس از آن عازم عمّان شد و بعد دور شد. و اینک او می‌گوید.

دستگاه ضبط منفجر و دست خامنه‌ای فلج شد

در اواسط دهه شصت خمینی به عراق آمد و در آغاز فعالیت نداشت. پس از انقلاب ژوئیه 1968، عراق موضعی در مخالفت با تصمیم شاه برای الحاق جزایر سه گانه اماراتی اتخاذ کرد. محمدرضا پهلوی نیروهای خود را به عنوان برگ فشار و تهدید به سمت مرز عراق حرکت داد. خمینی از سربازان ایرانی خواست که قیام کنند و از دستورات شاه اطاعت نکنند، با توجه به اینکه جنگیدن مسلمان با مسلمان جایز نیست. شاه از اپوزیسیون کُرد در عراق حمایت کرد و ما از مخالفان ایران علیه او حمایت کردیم. اجازه دادیم خمینی گروهش را بیاورد، پاسپورت دادیم، به آنها رادیو دادیم و او فعالیت سیاسی خود را شروع کرد. یکی از رفقای قدیمی رئیس جمهوری به نام علی باوا همآهنگی با خمینی را به عهده گرفت، او در تأسیس «دفتر روابط عمومی» که سازمان اطلاعات از آنجا بیرون آمد، مشارکت داشت. باوا به اشکال مختلف از خمینی و گروهش حمایت کرد و خمینی چندین بار رساندن پیام تشکر خود از رهبری عراق را به او سپرد. پس از توافق الجزایر در سال 1975، ایران حمایت خود را از کُردها متوقف کرد و جنبش کردها فروپاشید. از جمله مفاد قرارداد این بود که فعالیت اپوزیسیون ایران در خاک عراق متوقف شود. لزوم در نظر گرفتن شرایط جدید و رعایت شرایط روابط با ایران به خمینی گوشزد شد. او نپذیرفت و به کار خود ادامه داد. به او گفتیم که اگر اصرار به ادامه فعالیت دارد باید عراق را ترک کند. او سعی کرد به کویت برود و در منطقه مرزی گیر افتاد، سپس مقامات عراقی با بازگشت او به نجف موافقت کردند. در موضوع خمینی و رابطه با ایران سردرگمی ایجاد شد، بعد از اینکه مشخص شد پاسخ دادن به او یا کنترلش مشکل است. در این فضا، رهبری دستگاه به بررسی مشکل و اینکه اصرار خمینی بر ادامه فعالیت به چه می‌تواند منجر شود، پرداخت. در یکی از جلسات، یکی از افسران پیشنهاد داد که خمینی ترور شود و روحانی شیعه ابوالقاسم خویی مسئول ترور وی معرفی شود و بدین ترتیب عملاً این دو از بین خواهند رفت. دستگاه جرأت نکرد بخش دوم پیشنهاد را به رئیس جمهوری ارائه کند و به ارائه قسمت اول یعنی ترور خمینی بسنده کرد. رئیس جمهوری با ترور یا تحویل دادن او به دستگاه اطلاعات شاه موافقت نکرد و گفت:« آیا اطلاعات نمی‌داند او مهمان عراق است؟».

صدام خیانت به «مهمان عراق» را رد کرد خمینی (گتی ایماژ)

در این حال و هوا، خمینی راهی پاریس شد. صدام می‌خواست از مقاصد خمینی برای مرحله بعدی آگاه شود، به ویژه پس از اینکه رژیم شاه به نظر می‌رسید در حال تزلزل است. رئیس جمهوری علی باوه که با خمینی رابطه داشت را مأمور کرد به پاریس برود و همین هم شد. آن جلسه تاثیرات خود را در مرحله بعد می‌گذارد. باوه از خمینی پرسید که در صورت سقوط شاه و بازگشتش به تهران چه خواهد کرد و قاطعانه پاسخ داد که اولویت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سرنگونی رژیم «بعث» عراق خواهد بود. صدام به گزارش فرستاده خود گوش داد و به این نتیجه رسید که در صورت بازگشت خمینی به تهران که بسیار محتمل به نظر می‌رسید، رویارویی اجتناب ناپذیر است. شاه رفت و خمینی برگشت. جریان‌های اسلامی شیعه در عراق برای ابراز همدلی و تعامل شتاب کردند. و خمینی مرجع عراقی محمد باقر الحکیم را تحریک کرد تا انقلاب اسلامی در عراق را اعلام کند. این فضای تنفر از رژیم عراق در پس آزار و اذیتی بود که ایران از طریق نیروهای نیابتی خود انجام داد، به ویژه ترور طارق عزیز و سعدون حمادی و کارگذاری مواد منفجره. نشانه‌های رویارویی شتاب گرفت و به همین دلیل یک خلبان ایرانی را که پیش از شروع جنگ بر فراز عراق سرنگون شده بود، نگه داشتیم تا شاهدی باشد بر اینکه عملاً ایران آغازگر جنگ بود.

برزان التکریتی (گتی ایماژ)

از سالم الجمیلی درباره صحت و سقم حرف‌هایی که در آنها ادعا می‌شد رئیس دستگاه اطلاعاتی برزان التکریتی (برادر ناتنی رئیس جمهوری) دچار اشتغال ذهنی ترور خمینی شده بود پرسیدم. روایت خود را از سر گرفت.
زمانی که «انقلاب اسلامی» در ایران به پیروزی رسید، ترکیبی از نیروها را در برگرفت و نهادهای آن شکننده بودند. خمینی علیه «مجاهدین خلق» برگشت و رهبران آنها را با اینکه نقشی که در سرنگونی شاه داشتند اعدام کرد. جنگ شروع شد و ما باید عناصر قدرت لازم را جمع می‌کردیم. رویارویی علنی و خارج از کنترل شده بود. «مجاهدین خلق» نیروهای کارآزموده، محکم و دارای تجربه در کارهای نظامی و امنیتی داشت و ریشه در جامعه داشتند. با حزب دمکرات کردستان ایران نیز روابط قبلی داشتیم. این روابط به سرویس‌های اطلاعاتی عراق این امکان را داد که ضربات دردناکی به رژیم ایران وارد کنند.

ضربات دردناک

سرویس اطلاعاتی با همه ابزار رسانه‌ای، فنی، مادی و نظامی از «حزب دمکرات کردستان» و «مجاهدین خلق» حمایت کرد و اولین هدف، مجلس شورای ایران، زیر نظر مستقیم برزان التکریتی بود. در 28 ژوئن1981 (7 خرداد 1360) طرحی برای بمب‌گذاری مقر اجلاس اندیشیده شد و به اجرا درآمد و آیت الله حسین بهشتی رئیس قوه قضائیه و 72 تن از شخصیت‌های برجسته اعم از وزرا، معاونان و مسئولان بخش‌های مختلف کشته شدند. ضربه قوی و شدید بود و به نظر می‌رسید که اطلاعات عراق می‌توانست به مکان‌هایی برسد که قرار بود مستحکم باشد.

بازدید علی خامنه‌ای از نیروهای ایرانی در جریان جنگ با عراق در سال 1981... او بر اثر انفجار بمب در ضبط صوت مجروح شد (گتی ایماژ)

رهبر کنونی ایران، علی خامنه‌ای نیز هدف حمله قرار گرفت. در حین ایراد خطبه، بمبی که در ضبط صوت کار گذاشته شده بود منفجر شد و باعث فلج شدن دست راست وی شد. قرار بود خمینی در آن جلسه شرکت کند، اما دیر کرد و جان سالم به در برد.
برزان التکریتی مشتاقانه منتظر بود تا ضربه نهایی را که ترور خود خمینی باشد، وارد سازد. در سال 1981 امکان انجام عملیاتی از این دست به وجود آمد. رسیدن به خمینی کار آسانی نبود، اما وجود روحانی نزدیک به او که احتمالاً با «مجاهدین خلق» همدل بود، مأموریت سخت را آسان کرد. تیمی از سیستم بسته کوچکی تهیه کردند که انتقال داده شد و در بالش خمینی که از پشم بود کاشتند. هنگامی که خمینی بیرون از خانه بود، این دستگاه در زمان نامناسبی منفجر شد، اما صرف رسیدن به اتاق خوابش باعث ایجاد وحشت در بین رهبران انقلاب اسلامی شد. سیستم در حال نبرد مرگ و زندگی بود و همه ضربات مجاز بود.

تصویر خمینی در مراسم معلولان سپاه پاسداران در تهران در سال 1981 (گتی ایماژ)

ضربه‌ها ادامه یافت و در 30 اوت انفجاری به کشته شدن محمدعلی رجایی، کمتر از یک ماه پس ازرسیدنش به ریاست جمهوری، منجر شد. در این انفجار محمد جواد باهنر نخست وزیر نیز همراه وی بر اثر انفجار بمبی که در جلسه شورای عالی دفاع در دفتر شورای عالی دفاع کار گذاشته شد کشته شده.

کشمکش تلخ درخاک کویت
تقابل سرویس‌های اطلاعاتی عراق و ایران به سرزمین‌های دو کشور محدود نشد، بلکه به عرصه‌های دور و نزدیک کشیده شد. الجمیلی می‌گوید که کویت صحنه مبارزه تلخی بود، به ویژه اینکه حزب «الدعوه» عراق که طرفدار ایران است از خاک کویت برای انجام عملیات علیه رژیم عراق استفاده می‌کرد. الجمیلی ایران را به تلاش در سال 1985 برای ترور شیخ جابر الاحمد الصباح امیر کویت متهم می‌کند. و وقتی که گروهی از حزب «الدعوه» عملیات دانشگاه المستنصریه را در ماه آوریل انجام و طارق عزیز را هدف قرار دادند، اطلاعات عراق با تلاش برای ترور وزیر امور خارجه ایران صادق قطب زاده که در راه دیدار با امیر کویت بود، پاسخ داد. کویت همچنین شاهد هدف قرار دادن سفارت ایران با موشک، سوءقصد به یکی از مقامات حزب «الدعوه» و حملات دیگر بود.

صادق قطب زاده (گتی ایماژ)

تلاش خمینی برای انتقال انقلاب به داخل کشور عراق باعث نگرانی شدید رژیم عراق و دستگاه‌هایش شد. روحانی شیعه، سید محمد باقر صدر، جان خود را در همین فضا از دست داد. صدر یکی از برجسته‌ترین نظریه پردازان اندیشه اسلامی شیعی بود که به او محبوبیت و نفوذی گسترده در میان شیعیان عراق داد. عقاید او برخلاف رویکرد مرجع محسن الحکیم و سید ابوالقاسم خویی که مخالف دخالت دین در سیاست بودند انقلابی بود؛ شاید این دو بیم آن را داشتند که این دخالت به پایان نقش مراجع مذهبی در نجف و انتقال مرکز رهبری شیعیان به ایران منجر شود.