ملا ذبیح‌الله: بخش عظیمی از خاک افغانستان در دست ماست

«طالبان» در گفت و گو با «الشرق الاوسط»: خواسته اصلی ما خروج نیروهای خارجی از کشور ماست

نیروهای طالبان در خوست  عکس اختصاصی  «الشرق الأوسط»
نیروهای طالبان در خوست عکس اختصاصی «الشرق الأوسط»
TT

ملا ذبیح‌الله: بخش عظیمی از خاک افغانستان در دست ماست

نیروهای طالبان در خوست  عکس اختصاصی  «الشرق الأوسط»
نیروهای طالبان در خوست عکس اختصاصی «الشرق الأوسط»
*شعله ور شدن جنگ میان امریکا و ایران در آینده نزدیک و حتی میان مدت بعید است و تلاش حقیقی امریکا سرنگونی نظام از داخل است
*رابطه ما با کشورهای همسایه‌ ضمن یک پیشرفت بی سابقه درروابط خارجی‌مان بهبود پیدا کرد
*اختلافات به طور خودکار از بین می‌روند و احکام شرع همان چیزی خواهند بود که همه در برابرش تسلیم می‌شویم
 
ملا ذبیح سخنگوی رسمی «طالبان» یکی از رهبران بلندپایه جنبش بنیادگرایی و مرد شماره دوم آنهاست. او یکی از برجسته‌ترین رهبران جنبش است که نگاهی باز به رسانه‌ها دارد. به زبان پشتون(زبان مادری) و فارسی سخن می‌گوید. با برخی زبان‌های دیگر مانند عربی، انگلیسی و اردو آشنایی دارد. او خود در فضای رسانه فعال است و بی وقفه در رسانه‌های کوچک و بزرگ از طریق «واتساپ» و «ایمیل» حضور دارد. به سئوال‌های «الشرق الاوسط» درباره فرصت‌های صلح آینده در افغانستان پس از عقب نشینی نیروهای امریکایی بعد از 17 سال جنگ بی وقفه که ترو خشک را سوزاند، در مدت یک هفته پاسخ داد. این اولین بار نیست که ذبیح الله با روزنامه بین‌المللی عرب گفت‌وگو می‌کند. «الشرق الاوسط» پس از انتخابات ریاست جمهوری که «طالبان» وعده داده بود با خشونت و خونریزی بیشتر آن را دچار مشکل می‌کند، از طریق ایمیل گفت‌وگو کرد. علیرغم آزادی در ترددی که این فرمانده بنیادگرا از آن برخورداراست، او به الفبای جنبش در تطبیق شریعت پایبند است.
با فرارسیدن سال جدید، جنگ بی وقفه در سال‌های طولانی میان نیروهای دولتی افغانستان و جنبش «طالبان» به جنگ شبه روانی تبدیل شد. آن هم در سایه تلاش‌های دو طرف برای رفتن به سمت برنامه صلح که در مدت اخیر شاهد تلاش‌های فشرده زیادی هستیم. او به تلاش‌های «طالبان» برای برقراری روابط خوب با کشورهای همسایه اشاره کرد و گفت‌وگو به این شکل پیش رفت:
*نظرتان درباره دعوت رئیس جمهوری افغانستان از «طالبان» برای شروع «گفت‌وگوهای جدی» با کابل چیست؟ آیا امیدی به نشستن پشت میز مذاکرات با رئیس جمهوری اشرف غنی در آینده وجود دارد؟
-بارها تأکید کرده‌ایم ما دولت کابل را به عنوان نماینده اراده مردم افغانستان به رسمیت نمی‌شناسیم. نمی‌خواهیم با آن در باره مسئله‌ای که صلاحیتش را ندارد مذاکره کنیم. به همین منظور با امریکایی‌ها در باره پایان دادن به حضور نیروهای خارجی مذاکره کردیم.
همچنین نکته عبرت آموز وابستگی حقیقی به دین اسلام است و نه به مذهبی خاص یا نژاد معین. وابستگی حقیقی به دین ایجاب می‌کند که اشغالگران کشورهای اسلامی به ریختن خون آنها، سرقت ثروت آنها، گسترش رذیلت‌ها میان مردم و باز کردن فضا برای استثمار فقرا با ادعای کمک با آنها، تظاهر نکنند. اسلام اقراری است به زبان که رفتار با جوارح آن را تأیید می‌کنند.
اما درباره نشست نمایندگان «طالبان» با نماینده امریکا زلمای خلیل زاد، نشستن با نماینده امریکاست ولی اشرف غنی حامی محلی آنهاست. او و حکومتش مشکل فرعی افغانستان است که با حل مشکل اصلی که اشغال باشد، حل خواهد شد. برای حل سریع آن به وسیله ابزاری که وجود دارد و افغان‌ها بر آن اتفاق نظر دارند، تلاش خواهیم کرد.
*عکس‌هایی دیدیم از سربازان«طالبان» در عید قربان که خیلی منسجم و خوشحال کنار سربازان دولتی و مردم ایستاده‌اند... ممکن است روزی این مسئله میان مقامات«طالبان» و دولت اتفاق بیفتد؟
-سربازان فرزندان مردم تهی‌دست هستند. فقر و نادانی آنها را به پیوستن به ارتش مجبور کرده تا لقمه نانی به دست بیاورند. استعمارگران و سرسپردگانشان ذهن این افراد را با انواع دروغ‌ها و تبلیغات غلط درباره «طالبان» پرکردند. آتش بس عید، فرصتی بود برای این سربازان تا به طور مستقیم با برادران مسلح‌ «طالبان»‌شان آشنا بشوند. تجربه بسیار مفیدی بود. همدلی بسیاری از آنها را به دست آوردیم. بسیاری از آنها بعدا همکاری کردند.
اما مسئولان دولتی افغانستان از فرهنگیانی هستند که از اندیشه‌های غربی تأثیر پذیرفته‌اند. به استعمارگر پیوستند و به طمع مال و مناصب بلندپایه، خودشان را به خدمتش درآوردند. این با آگاهی کامل از مسائل اتفاق افتاد و به همین دلیل بهانه نادانی شامل آنها نمی‌شود. اما اگر از گمراهی‌شان برگشتند و توبه کردند، طبیعی است که رفتار ما با آنها تغییر می‌کند. اختلافات به طور خودکار از بین می‌روند و همه ما سرتسلیم در برابر احکام شریعت فرود می‌آوریم.
*نظرتان درباره گفته نماینده امریکا خلیل زاد چیست که در گفت‌وگو با «نیویورک تایمز» گفته: ما پیش‌نویس چارچوب کار داریم که باید روی جزئیات آن کار کنیم تا به توافق نامه منتهی بشود؟
-مذاکرات ما با امریکایی‌ها ادامه دارد. طرف امریکایی آمادگی‌اش را برای پایان دادن به اشغال اعلام کرده و از طرف ما به آنها اطمینان دادیم کشور ما تهدیدی برای امنیت کسی نبوده است.
*نقاط مبهمی میان دو طرف در باره آتش بس و برنامه زمان‌بندی عقب‌نشینی نیروهای خارجی از افغانستان وجود دارد؟
- ما یک خواسته اصلی داریم و آن هم خروج نیروهای خارجی از کشور ماست. همچنین خواستار آزادی اسرایی هستیم که نیروهای خارجی ظالمانه و از سرکینه زندانی کرده‌اند. افغانستان برای هیچ کسی تهدید نیست و افغان‌ها اجازه نمی‌دهند که کسی کشورشان را مایه تهدید دیگران قرار دهد. از طرف ما چیزی لاینجل باقی نماند، اما امریکایی‌ها باید به اشغال پایان بدهند و از حمایت «داعش» که به امنیت کشور ما و منطقه آسیب می‌زند، پایان دهد.
*ناظران غربی درباره علت افزایش حجم عملیات جنبش «طالبان» و حملاتش علیه نیروهای دولتی در ماه‌های اخیر می‌پرسند!
-علت گسترش عملیات «طالبان» افزایش فشار بر اشغالگران است تا بروند. نیروهای عملیاتی محلی نیروی ضربتی اساسی در دست اشغالگران است. نوک پیکان در همه عملیات تهاجمی بر شهروندان در روستاها و شهرهاست. به همین دلیل سهم بزرگ‌تری از حملات جنگجویان نصیب‌شان می‌شود. با این حال، خسارات مادی و جانی اشغالگران، در مقایسه با تعداد نیروهای کم‌ و دور شدن از مواجهه روباز با نیروهای ما، زیاد محسوب می‌شوند.
همچنین ملیشیای عملیاتی و مجموعه «داعش» وجود دارند و ارتشی کامل از مزدوران خارجی که تعدادشان چند برابر نیروهای امریکایی. همه اینها دایما در معرض حملات نیروهای مسلح قرار دارند.
*روی زمین تقریبا چه مساحتی از خاک افغانستان و ولایت‌ها در اختیار شماست؟
-ما بر بخش عظیمی از خاک افغانستان مسلط هستیم. جنگجویان ما در همه جا از جمله در پایتخت و درون نهادهای دولتی و سازمان‌های مختلف حکومتی حضور دارند. از جهت آمار و ارقام، دشمن آماری می‌دهد و بعد طبق نیازش در جنگ روانی علیه مردم ما و منافع وابستگانش در داخل و سربازان در میدان عقب نشینی می‌کند. ما جنگ آمار و ارقام نداریم. ما یک حقیقت واحد را اعلام می‌کنیم که عملیات نظامی ما آن را ثابت می‌کند و هیچ نقطه‌ای ازخاک افغانستان در آن استثناء نمی‌شود.
*چرا قطر را برای برگزاری جلسات و دیدارها با طرف امریکایی انتخاب کردید و نه سعودی یا امارات را؟
-یک نشست در امارات برگزار کردیم. اما دفتر سیاسی ما در قطر قرار دارد. برای همین بیشترین جلسات ما آنجا صورت می‌گیرد.
*آیا گفت‌وگوهای بیشتری درباره مسئله برنامه زمانبدی آتش بس لازم است که به نظرمی‌رسد مشکلی در راه مذاکرات آینده در 25 فوریه ایجاده کرده است؟
-تا زمانی که یک سرباز اشغالگر در خاک افغانستان وجود دارد، جنگ ما ادامه می‌یابد. اما در باره آتش بس مسئله مشکل زمان بندی نیست بلکه درباره زمان شروع آن است. اگرآتش بس شروع شود، دشمن هرگز از افغانستان بیرون نمی‌رود و مذاکرات به برنامه‌ای بی انتها بدل می‌شوند تا اوج شعله‌های جنگ خاموش شوند.... برای همین هم اصرار داریم که نیروهای خارجی قبل از هرچیز خارج شوند.
*به نزدیک شدن پایان جنگی خوشبین هستید که مدت17 سال در افغانستان ادامه دارد؟
-بله. احساس خوشبینی می‌کنیم و اعتماد داریم به وعده خداوند به بندگانش...
* میانجی‌گری ایران با دولت افغانستان را قبول می‌کنید؟
-پس از خروج اشغالگران مشکلات داخلی حل می‌شوند از جمله مشکل ما با دولت کنونی افغانستان مسئله‌ای داخلی خواهد بود و به میانجیگری کسی نیاز نیست. مردم افغانستان ابزار سنتی خودشان را برای مشکلات داخلی دارند و همیشه مؤثرند به شرط آنکه دخالت خارجی متوقف بشود.
*اگر ایران تصمیم گرفت «ملیشیای فاطمیون» را به افغانستان منتقل کند، موضع شما چیست؟
-اولا تاکنون چنین چیزی حس نکردیم، دوم  اینکه«امارت» زیر بار وجود تشکیلات مسلح داخلی نمی‌رود که بیرون از منظومه قانونی دفاع تابع«طالبان» باشد. اجازه حضور آن در افغانستان را نمی‌دهد.
*برخی منابع نزدیک به دولت افغانستان می‌گویند: ایران مخالفتی با حضور شما در مناطق غرب افغانستان به منظور رسیدن به سهمیه‌اش ازآبهای نهر هلمند ندارد... نظرشما چیست؟
-دولت دست از شایعه سازی برنمی‌دارد، این تنها کاری است که می‌تواند انجام بدهد. همه همسایگان افغانستان از حضور نیروهای «طالبان» بر مرزها یا نزدیک آنها استقبال می‌کنند. ما برروی خاک خودمان فعالیت می‌کنیم و امنیت کشورهای همسایه را تهدید  نمی‌کنیم.
*رئیس جمهوری سابق ایران گفت: تهران کمک‌های پشتیبانی به نیروهای ائتلاف کرد تا دولت «طالبان» سرنگون شود، شما نقش ایران را طی سال‌های گذشته چطور می‌بینید؟
-بسیاری از کشورها زمین و بنادر و فرودگاه‌های خودشان را در اختیار نیروهای اشغالگر قرار دادند، بلکه کشورهایی هم بودند که روی زمین در کنار نیروهای اشغالگر ایستادند تا مبارزه مردم افغانستان را سرکوب کنند و برادران مسلمان افغانی‌شان را کشتند.
اما ما امیدواریم، صفحه جدیدی با دیگران بازکنیم و رفتارها ثابت کنند و نه گفته‌ها. صفحه گذشته تاریک بسته شد و صفحه‌ای جدید و درخشان میان افغانستان و همه کشورهای همسایه و جهان باز شد.
*تهران اعلام کرد که وزارت خارجه‌اش گفت‌وگوهایی با هیئت«طالبان» اجرا کرده است، ماهیت آن گفت‌وگوها چه بود؟
-«امارت» واقعیت افغانستان است و محال است بتوان نادیده‌اش گرفت، همچنانکه هیچکس نمی‌تواند همسایگانش را انتخاب یا تغییر دهد. همه کشورهای منطقه منافع مشترکی دارند که باید برای رعایت و توسعه آنها تلاش کرد... این ماهیت مذاکرات با تهران و دیگران بود.
*در ایران کسانی اعتقاد دارند که خروج نیروهای امریکایی ممکن است خطر جنگ با ایران را از طرف امریکایی‌ها افزایش دهد که درنظر دارد نیروهایش را در خلیج مستقر کند. نظرتان در باره شبح جنگ میان ایران و ایالات متحده چیست؟
-وجود اشغالگران امریکایی در افغانستان همان‌طور که برای افغانستان خطرناک است، برای دیگر کشورهای منطقه نیز خطرناک است. درنتیجه، خروج اشغالگران خطر را رفع می‌کند و سمت افغانستان را برای همه امن می‌سازد. به نظر ما میان امریکا و ایران بعید است در آینده نزدیک یا حتی در آینده متوسط جنگی دربگیرد. تلاش‌ واقعی امریکا سرنگونی نظام از داخل است به کمک فشارهای خارجی و نه با جنگ مستقیم که اگر شعله ور بشود، هیچ کسی نمی‌تواند آن را مدیریت کند.
*چند در صد به جدی بودن پیشنهادهای امریکایی برای عقب نشینی از افغانستان اعتماد دارید؟
-ما هزار درصد اطمینان داریم که خداوند ما را پیروز می‌کند.


تام هنکس درگفت‌وگو با « الشرق الاوسط»: در حرفه‌ای دلنشین مشغولم، اما امروز مهم‌ترین مسئله زندگی من نیست

تام هنکس درگفت‌وگو با « الشرق الاوسط»: در حرفه‌ای دلنشین مشغولم، اما امروز مهم‌ترین مسئله زندگی من نیست
TT

تام هنکس درگفت‌وگو با « الشرق الاوسط»: در حرفه‌ای دلنشین مشغولم، اما امروز مهم‌ترین مسئله زندگی من نیست

تام هنکس درگفت‌وگو با « الشرق الاوسط»: در حرفه‌ای دلنشین مشغولم، اما امروز مهم‌ترین مسئله زندگی من نیست

تام هنکس(64ساله) برای کسب اعتماد بخش بزرگی از تماشاگران تلاش کرد و در این کار موفق شد. مانند کاری که موجب جذب بسیار زیاد مخاطبان در انتخاب‌های موفق در اکثر نقش‌هایی که بازی کرده.
درشخصیت سینمایی‌اش نوعی سادگی ایفای نقش وجود دارد، صرف نظر از وضعیت آن در درون فیلم. اما این سادگی نتیجه بی ارتباط بودن با درون آن شخصیت یا ناکامی در تلفیق معانی آن به تبع نقش نیست که روی صفحه ظاهر می‌شود.
درظاهر او در فیلم «فارست گامپ» ( کاری از رابرت زمیکس، 1994) آدمی ساده‌لوح، در «انزوا» (Cast Away )خوش‍‌بینی است که به حکیمی تبدیل می‌شود(زمیکس2000)، جوانی خنده‌رو و مضحک در «بزرگ»(پنی مارشال1988) ظاهر می‌شود سپس آدمی بی گناه و پیچیده در ابهام در«جو علیه آتشفشان»(جان پاتریک استانلی1990). اگر به آن فیلم‌ها کارهای کاملاً عاطفی‌اش مانند « هربارمی‌گوییم خداحافظ»(موشی مزراحی1986) و «بی‌خوابی در سیاتل»(نورا افرون1993) مجموعه‌ای از نقش‌هایی که با موفقیت بازی کرده کامل می‌شود تا اولین موفقیت‌های سریع او که با فیلم «شلپ شلوپ »( Splash رن هوارد، 1984) شروع شد با قدرت به پیش برود.
تام هنکس در«فیلادلفیا» ساخته جاناتان دَمی، اولین آزمون حقیقی خود با دراما به معنای عمیق خود روبه روشد. ماجرایی که نه داستان عشق رمانتیک میان دو جوان است و نه وضعیت‌های خنده‌دار در کمدی دم دستی است. در این فیلم که ( با ضعف‌ها و نقطه قوت‌هایش) با استقبال وسیعی روبه رو شد، نقش وکیل مدافعی را بازی کرد که از کارش در یک موسسه اخراج شده بعد از اینکه مشخص می‌شود تمایلات همجنسگرایانه دارد. علیه مؤسسه اقامه دعوا می‌کند و از وکیل دیگری(دنزل واشنگتن) کمک می‌گیرد که در استقامت(از نظرحرفه‌ای و جنسی) معروف است.
درسال 1998 نقش اول «نجات سرباز رایان» را بازی کرد و این شروع همکاری او با استیون اسپیلبرگ بود که پس ازآن با هم چند کار مشترک تلویزیونی کردند. با اسپیلبرگ در فیلم‌های «اگر می‌توانی من را بگیر»(2002) و «ترمینال»(2004) نقش ایفا کرد و سپس برای بار چهارم در «پل جاسوس‌ها»(2015) به هم رسیدند. سال 2017 باز هم با هم دیدار کردند و اسپیلبرگ فیلم «پست» را ساخت.
همچنان بسیاری «اگه می‌تونی منو بگیر» را در کنار همه کارهایی که اسپیلبرگ با نقش اول تام هنکس کارگردانی کرده ترجیح می‌دهند، اما دومی فیلم‌های خوب ارائه داد و درآنها ایفای نقش چشم‌گیری کرد مانند؛ «راه سبز»(فرانک دارابونت1999) و «جاده تباهی»( تولید اسپیلبرگ اما سام مندس بود که سال 2002 کارگردانی آن را به عهده داشت).
 فیلم جدید هنکس «اخبار جهان»(News of the World) دومین همکاری او با کارگردان پل گرین‌گرس است. اولین همکاری آنها سال 2013 در «کاپیتان فلیپس» بود.
بخش زیادی از گفت‌وگوی ما –که به دلیل این شرایط- ازطریق «زوم» انجام شد پیرامون این فیلم جدید چرخید.
یک فیلم نادر
*بعد از «پست» این نقش دوم تو به عنوان روزنامه‌نگار هست(می‌خندیم) نه به معنای جدید و معاصر آن، «اخبار جهان» اما همان طور که در فیلم می‌بینیم، از شهری در غرب امریکای قدیم به شهری دیگری منتقل می‌شوی تا خبرها را بخوانی. نمی‌دانستم چنین حرفه‌ای وجود داشته. هیچ فیلم وسترنی پیش از این اشاره‌ای به این حرفه نکرده بود و من هرچه از این ژانر دم دست بود را تماشا کرده‌ام.
-بیشتر چیزهایی که در فیلم می‌بینی را نویسنده کتاب پاولت جایلز گذاشته و واقعاً افرادی بودند که بین شهرها و مناطق می‌چرخیدند تا اخبار منتشر شده در مطبوعات را درمقابل «چند سنت» بخوانند. اینها اصلاً اساس نسخه معاصر اینترنت و سوشیال مدیا بودند. سیر و سفرشان آنها را واقعاً در معرض خطرقرارمی‌داد. در این بخش فیلم حقیقتی واقعی را منعکس می‌کند که به قول تو قبلاً در هیچ فیلمی نیامده است.
* مسئله دختری که در کودکی ربوده می‌شود و به دست قبیله‌ای از ساکنان بومی تربیت می‌شود هست. در اینجا فیلم چقدر با واقعیت ارتباط دارد؟
-یک رابطه واقعی. براساس تاریخ حقیقی واقعاً تعدادی کودک توسط ساکنان اصلی ربوده می‌شدند و به دست آنها بزرگ شدند که برخی ازآنها ترجیح دادند به همان ربایندگان برگردند تا در کنف جامعه سفید بزرگ شوند. شگفت انگیز بود که چطور اغلب آنها بازگشت به آن قبایل را ترجیح می‌دادند به جای آنکه در جامعه مدرن غربی بمانند. وضعیت عبارت بود از فرهنگ و ضد فرهنگ و طبیعت و ضد طبیعت.
* حوادث در شمال ایالت تگزاس و پنج سال پس از جنگ داخلی امریکا اتفاق می‌افتند، اما آثار آن جنگ به نظر مانند شکاف‌هایی درجامعه می‌رسند. این تصور خاص من است یا فیلم هم دنبال این بود؟
-دقیقاً همین طور است. بله جنگ پنج سال قبل تمام شده، اما خاطراتش هنوز مانده. جنگ‌ها برای کسانی که تجربه می‌کنند بعد از پنج سال فراموش نمی‌شوند. براین اساس و با آنچه اکنون به تو گفتم، به نظرنمی‌رسد فیلم عبارت از ثبت تاریخی باشد. هدف این نبود اما باید از واقعیت نشأت می‌گرفت.
*مسائل دیگری هست که دراین فیلم با فیلم‌های وسترن دیگر متفاوتند. اینکه اولین فیلم وسترن توست...
-بدون شک. این روزها فیلم‌های وسترن زیادی وجود ندارد. تا جایی که این یک فیلم نادری است که ژانر آن به قفسه‌ها حواله شده. درمقابل فیلم‌های علمی-تخیلی بسیارند. تهیه چنین فیلم‌هایی یا فیلم‌های دیگر که در تاریخ جدید روی می‌دهند ساده است تا برگشتن به فیلم‌های اسب‌ها و تپانچه‌ها.
* این فیلم به تو فرصت داد سوار اسب بشوی و هفت‌تیر بکشی. تفاوتش با فیلم‌های قبلی موجب شد این را انتخاب کنی؟
-ازجهت تفاوتش با کارهای قبلی‌ام بله. این گوشه ذهنم بود اما اصل تفاوت فیلم با دیگر فیلم‌های وسترن است. واقعی‌تر است و درگیری با هفت‌تیر در نهایت اتفاق نمی‌افتد. البته اواسط فیلم یک درگیری اتفاق می‌افتد. مبارزه بزرگی که به آن عادت کردیم نیست.
*این دومین بار است که تو و پل گرین‌گرس پس از «کاپیتان فلیپس» به هم می‌رسید، کدام یک سناریو را به دیگری داد؟ آیا کارگردان به خاطر اینکه دوست داشت باز هم با هم همکاری کنید تو را انتخاب کرد؟
-برعکس. من بودم که او را انتخاب کردم. روشی که این طرح درآن متولد شد خیلی ساده بود. فیلمنامه و کتاب را خواندیم و گفتم ایده ممتازی است و می‌تواند فیلم خوبی بشود. برخی اخیراً از من می‌پرسند، آیا برای ساخت این فیلم با استیون(اسپیلبرگ) درتماس بودم. اما جواب نه است. چون اولین کسی که به فکرم رسید پل گرین‌گرس بود به این دلیل که اسپیلبرگ واقعا مشغول است و چنین طرحی قبل از تولید وقت زیادی از او می‌خواهد.
* پل گرین‌گرس و استیون اسپیلبرگ چه فرقی با هم دارند؟ به نظرت اگر اسپیلبرگ کارگردان فیلم بود چطور می‌شد؟
-سئوال خوبی است. اگر اسپیلبرگ کارگردان بود، فیلم متفاوتی از آب درمی‌آمد. اولین نقطه اختلاف اینکه پل با فیلم‌هایش از منظر آبژکتیو برخورد می‌کند و استیون از منظر سابژکتیو. همان طور که می‌دانی تفاوت بسیار است. در نتیجه این فیلم به طور کامل فرق می‌کرد اگر اسپیلبرگ کارگردان آن بود. نمی‌گویم بهتر یا بدتر، بلکه متفاوت.
باید اضافه کنم که این فیلم آماده فیلمبرداری نمی‌شد اگر دختر نوجوان هلنا زنگل را پیدا نمی‌کردیم... شاید اگر او نبود فیلم آماده نمی‌شد.
*چطور؟
-هلنا دختر 11 ساله است و ما باید منتظر می‌ماندیم تا به سن سیزده سالگی برسد. و البته استعداد ذاتی دارد. وقتی کارگردان چیزی از او می‌خواست بی هیچ درنگی و فوری و خیلی راحت آن خواسته را برآورده می‌کرد. نقش را طوری بازی کرد که انگار سال 1870 زندگی می‌کند.
مسائل مهم
*جزء شرط‌های کار این بود که دختر کوچک نابازیگر باشد؟
-این مسئله را چند ماه پیش از شروع فیلمبرداری بررسی کردیم. پل گرین‌گرس و من به این نتیجه رسیدیم که باید دنبال دختری بگردیم که تجربه بازیگری نداشته باشد. همین طور تصمیم گرفتیم کار ساخت فیلم پیش از پیداکردن دختر شروع نمی‌شود. بعد از اینکه کارگردان او را پیدا کرد و دوباره او را دیدیم به نظرم رسید چیزی دارد که مناسب شخصیتی است که نقشش را ایفا می‌کند. آلمانی تبار است و بخش زیادی از نقشش صامت است. مدتی طولانی پیش از فیلمبرداری او را ندیدم، نکته جالب توجه اینکه به اندازه کافی از فیلمبرداری سردرمی‌آورد. خیلی برایش عجیب و غریب نبود. آن قدر که به طور رها و بی مقدمه به شخصیت می‌پرداخت فکرنمی‌کرد. این موجب جذب من به بازی او شد.
*یکی از نوه‌های تو در همین سن و سال است... تو پدر خوبی هستی؟
- به کسی که ادعا می‌کند پدر خوبی است یا پدر خوبی نیست اعتماد نمی‌کنم. باید از بچه‌ها پرسید. اما به طور شخصی می‌توانم بگویم من بزرگ‌ترین پدر بزرگ دنیام(می‌خندد) یا شاید چیزی از مسئله نمی‌دانم. اما آنچه می‌دانم این است که هرچه فرصت می‌کنم با او می‌گذرانم. بهترین کاری که می‌توانی بکنی اینکه بنشینی و از دور مراقبش باشی. نوه بزرگم نه ساله است و به نظرم زندگی‌اش پربارتر و غنی‌تر از زندگی که من داشتم باشد. دوست دارم کنار آنها روی میز شام بنشینم و از ظرف‌های‌شان غذا بقاپم(می‌خندد).
*تو الآن در سن شصت و چهارسالگی هستی...
-ممنون که یادآوری کردی(می‌خندد)
*امروز چه مسائلی در زندگی تو از بقیه چیزها مهم‌ترند؟
-درحال حاضر مسئله مهم برای من این است که با افرادی که دوست دارم ارتباط داشته باشم و لحظه‌هایی که دوباره متولد نمی‌شوند. در حرفه‌ای عالی و دلنشین مشغولم که به من احساس خوشبختی زیادی می‌بخشد، اما امروز مهم‌ترین مسئله زندگی من نیست. احساس می‌کنم وقتی به سمت کار می‌روم روزهایی را که مرا با کسانی که دوست دارم گردهم می‌آورد از دست می‌دهم. این احساس را قبلاً تجربه نکرده بودم. پس از پایان هر فیلمی که درآن نقش بازی کرده‌ام احساس راحتی زیادی می‌کنم. این با وجود عشق و علاقه‌ام به هنرپیشگی و جاهایی است که فیلم‌ها به من می‌بخشند و ماجراجویی‌های براساس طبیعت هرفیلم ازسرمی‌گذرانم.
*شخصیت تو در فیلم «اخبار جهان» به نظر ساده می‌آید، اما چیزهای زیادی در درون می‌گذرند. چطور با احساساتت در مقابل دختر و شخصیت‌های دیگر تعامل کردی؟
-این درنتیجه احساساتی می‌آید که هنرپیشه در برابر داستان و شخصیت‌هایی که با آنها روبه رومی‌شود درخود ذخیره می‌کند. همه اینها در رمان پاولت جایلز وجود دارند. (کارگردان) پل روی سناریو کار کرد و به آن بعدی اضافه کرد به طوری که سفر در اوج حوادثی  صورت می‌گیرد که میان حرکت بدنی و آنچه در درون به موازات آن اتفاق می‌افتد درمی‌آمیزد، چون حادثه معمولاً بر بدن و روح اثرمی‌گذراد. برای من مفاهیم زیادی وجود داشت که فیلم و داستانش داشتند. نه فقط موضع کاپیتان کِد نسبت به دختر، بلکه تصمیم او برای کنار زدن فکر رها کردن او در نزدیک‌ترین شهر و دفاع از آن و تلاش برای رساندن او به یکی از بستگانش(خواهر مادر مرحومش).
*آنجا هم تصمیم دیگری گرفت...
-دقیقاً. تصمیم گرفت نمی‌خواهد او را رها کند. خاله دختر همدل بود اما شوهرش به دنبال نیروی کاری بود که با او در مزرعه کار کند نه بیشتر.
*مهم این است که می‌بینیم توی فیلم تصمیم گرفتی به همان جایی که دختر را گذاشتی برگردی و نجاتش بدهی پیش از آنکه او را بسته به ستونی در باغ ببینی. تصمیمت را گرفتی پیش از آنکه این وضعیت را ببینی.
-درست است. به خانه متروک برگشت و به اطراف آن نگاه کرد و تصمیم گرفت که زندگی‌اش در سال‌های اخیر تغییرکرده. فراموش نکن که او خیلی زود در فیلم می‌گوید، او کنار گروهی که درآن جنگ داخلی شکست خوردند ایستاد و زنش را از دست داد و باورهایش بعد از آن تغییر کردند. همین طور او مشغول کاری است که سعی می‌کند فاصله‌ها را کم کند.
مردمی که می‌آیند تا به اخباری که از مطبوعات می‌خواند گوش کنند همان مخاطبانی هستند که بعداً به رادیو گوش می‌دهند و سپس دور تلویزیون حلقه می‌زنند. بخش خبری تا به امروز مردم را دور خود جمع می‌کنند. او دوست داشت در این میدان اثرگذار باشد.