جرمی هانت: اسد می‌ماند و سرنوشتش در دست روسیه است… سفارتی در دمشق دایر نمی‌کنیم

​وزیر خارجه بریتانیا به «الشرق الاوسط» گفت، روسیه باید راه حل درستی پیش روی سوری‌ها بگذارد… او نسبت به بازگشت «داعش» هشدار داد

جرمی هانت: اسد می‌ماند و سرنوشتش در دست روسیه است… سفارتی در دمشق دایر نمی‌کنیم
TT

جرمی هانت: اسد می‌ماند و سرنوشتش در دست روسیه است… سفارتی در دمشق دایر نمی‌کنیم

جرمی هانت: اسد می‌ماند و سرنوشتش در دست روسیه است… سفارتی در دمشق دایر نمی‌کنیم

وزیر خارجه بریتانیا جرمی هانت در گفت‌وگو با «الشرق الاوسط» گفت، روسیه به شکلی بی‌سابقه توجه خاصی به خاورمیانه نشان می‌دهد و رئیس بشار اسد «به دلیل دخالت روسیه در قدرت ماندگار است».
او افزود اسد «در کوتاه مدت و بلندمدت خواهد ماند» و «بر روسیه است که به ما نشان بدهد چگونه راه حل مناسبی به سوری‌ها ارائه می‌کند و چگونه صلح و ثبات را به سوریه می‌آورد». او تأکید کرد، لندن هیچ طرحی برای گشایش سفارتش در دمشق ندارد.
هانت گفت، تماس‌های بین لندن و واشینگتن دربارهٔ عقب‌نشینی از شرق سوریه ادامه دارد و تأکید کرد ضروری است عقب‌نشینی «به گونه‌ای صورت نگیرد که نسبت به داعش و متحدان ما در نیروهای سوریه دموکراتیک که سالها شجاعانه در کنار ما در ائتلاف علیه داعش جنگیدند، نتایج معکوس بدهد».
وزیر خارجه بریتانیا دربارهٔ یمن بر اهمیت تحقق «راه حل شامل» تأکید کرد که «ایران از یمن به عنوان پایگاهی برای برهم زدن ثبات کشورهای همسایه یمن استفاده نکند». او تأکید کرد تهران باید وعده‌هایش را به عمل تبدیل کند. او گفت «اکنون می‌خواهیم تعهدات تهران به این ترجمه شوند که حوثی‌ها بندر الحدیده را ترک کنند. همه ما می‌دانیم اگر این امر به زودی محقق نشود، درگیری‌ها از سرگرفته می‌شوند».
به نظرهانت مرحله کنونی شاهد تجدید ائتلاف در خاورمیانه است و سال ۲۰۱۹ برای نزاع اسرائیلی-فلسطینی سرنوشت ساز خواهد بود. او گفت بریتانیا پس از «برکسیت» و خروج از اتحادیه اروپا «به خاورمیانه پشت نخواهد کرد» به گونه‌ای که روابط با جهان عرب «بیش از همیشه» خواهد ماند.
این هم متن گفت‌وگویی است که «الشرق الاوسط» روز پنجشنبه با هانت پس از بازگشتش از نشست ورشو برای بحثی پارلمانی دربارهٔ «برکسیت» در دفتر کارش با او انجام داد:

* به تازگی از نشست ورشو برگشتی و تو و همتای ایتالیایی‌ات تنها افراد از کشورهای بزرگ اروپایی شرکت کننده در همایش بودید. نشست را چطور دیدید؟ آیا واقعاً به کنترل ایران منجر می‌شود؟
-بله با همتای ایتالیایی‌ام بودم. در نشست به مسائلی بیش از ایران پرداخته شد و در حقیقت نخست‌وزیر اسرائیل (بنیامین نتانیاهو) و وزرای عرب و جهان حضور داشتند. در این زمینه قابل توجه بود و تاکنون چنین چیزی اتفاق نیفتاده. ما امروز شاهد بازسازی ائتلاف در خاورمیانه هستیم. بسیاری از اتفاقات در این زمینه می‌افتد.
جلسه بسیارسازنده‌ای با حضور وزیر خارجه آمریکا مایک پمپئو و وزیرمشاور دولت سعودی عادل الجبیر و همتای اماراتی‌اش داشتم. وقت زیادی را صرف صحبت دربارهٔ محقق شدن صلح در یمن کردیم. دیدار بسیار مهم بود.
آنچه قابل توجه است اینکه باید امسال را به عنوان نقطه تغییر مسائل در خصوص حل وفصل قضیه اسرائیل و فلسطین ببینیم. مجموعه تماس‌هایی به وجود آمده که پیش از این اتفاق نیفتاده بود.

* همراه با وزیر پمپئو ریاست جلسه پیرامون یمن را به عهده داشتی. چطور می‌توان به تحقق صلح فراگیر در یمن رسید؟
-تشکیل دولت وحدت ملی، به گونه‌ای که به حوثی‌ها نقشی بدهیم تا در تأمین امنیت برای همه بخش‌های یمن ایفا کنند؛ و ایران از یمن به عنوان پایگاهی برای برهم زدن ثبات کشورهای همسایه یمن استفاده نکند. همچنین پایان دادن به بحران انسانی که بدترین بحران انسانی در جهان کنونی است.
مشکل راه حل نهایی نیست چرا که همه اطراف درگیر بر آن اتفاق نظر دارند، بلکه چگونه می‌توان به آن برسیم و چطور اعتماد ایجاد کنیم. به خصوص نکته بسیار مهم توافق استکهلم یعنی اجرایی ساختن آن و عقب‌نشینی از شهر و بندر الحدیده در دریای سرخ و رسیدن به آسیاب‌ها (که انبارهای وابسته به سازمان ملل در آن قرار دارند) و راه صنعا برای رساندن کمک‌های انسان‌دوستانه تحت پوشش برنامه جهانی غذا برای پایان دادن به گرسنگی که حدود ۲۵۰ هزار نفر را رنج می‌دهد.

* دولت حوثی‌ها را ملامت می‌کند و می‌گوید او به توافق پایبند است!
-نمی‌خواهم هیچ طرف را ملامت کنم. واقعیت امر اینکه دو طرف به آتش‌بس احترام گذاشتند. دو ماه پیش بسیار کم بودند مردمی که فکر می‌کردند این امکان‌پذیر است. پس، پیشرفتی به دست آوردیم، اما مسئله اساسی گشودن بندر الحدیده برای رساندن کمک‌ها به شمال کشور است. این هنوز اتفاق نیفتاده. به این نقطه رسیدیم که آخرین فرصت برای اطمینان این است، توافق استکهلم اساس موفقیت در آینده خواهد بود. دو طرف باید درک کنند که اوضاع کنونی تا نهایت ادامه نمی‌یابد. به آتش‌بس به عنوان یک اصل رسیدیم تا الحدیده تخلیه شود و بندر گشوده شود. این همان نقطه‌ای است که باید به آن رسید.

* شما تنها کشور از میان مجموعه چهارگانه‌اید که با تهران روابط دارید، آیا این موضوع را به ایران منتقل کرده‌اید؟
-با وزیر محمد جواد ظریف صحبت‌های طولانی دربارهٔ یمن داشتم. مسئله انسانی یمن را بررسی کردیم. آنچه به من گفت این بود که ایران در تحقق راه حل یمن نقش داشته‌است. ما این تعهدات را گرفتیم و اکنون می‌خواهیم عملی بشوند و حوثی‌ها بندر الحدیده را ترک کنند. همه ما می‌دانیم اگر این امر به زودی محقق نشود، درگیری‌ها از سرگرفته می‌شوند. این برای مردم یمن بد خواهد بود.
باید دست به کار زد و عمل کرد و به جهان نشان دهیم که هرکسی که در جلسات استکهلم شرکت کرده دراجرای توافق صورت گرفته جدی و پایبند است، زیرا اجرایی ساختن بسیار بیش از پیش‌بینی‌ها طول کشید و مردم شروع کردند به طرح این پرسش که آیا همه چیز در حد حرف بود یا می‌دانستند چه می‌گویند. برهمین اساس به هیچ وجه نباید با مسئله اجرایی کردن توافق استکهلم سهل انگاری کرد.

* پنجشنبه دو تصویر وجود داشت: اول نشست ورشو با حضور معاون رئیس‌جمهوری آمریکا مایک پنس و کشورهای بسیار. دوم نشست روسیه-ترکیه-ایران در سوچی. به عنوان وزیر خارجه بریتانیا این دو تصویر را چگونه می‌بینید؟
-خوب، این یعنی اینکه روسیه به شکل بی‌سابقه‌ای توجه خاصی به خاورمیانه نشان می‌دهد که تا مدت‌ها پیش نشان نمی‌داد. همچنین یعنی اینکه امکانی برای بازگشت ائتلاف‌های نظامی مختلف وجود دارد. ضرورتاً منفی نیستند. روند آستانه موفق شد مانع از راه افتادن حمام خون در ادلب بشود. این نکته مثبت است و می‌خواهیم ادامه یابد. باید هماکنون به توافقی میان کشورهای درگیر برای تضمین امنیت سوریه و مرزهایش پیدا کنیم و مطمئن بشویم جنگ در سوریه به شکلی تمام می‌شود که به فاجعه انسانی منجر نشود. اینجا دو اردوگاه متخاصم نمی‌بینم (ورشو و سوچی). می‌خواهم هر طرف نقشش را برای رسیدن به ثبات و پایان بخشیدن به جنگ‌ها بازی کند.

* لندن با مسکو دربارهٔ سوریه برای تحقق این امر گفت‌وگو می‌کند؟
-بگذار صریح باشیم. از آنجا که روس‌ها تصمیم گرفتند در سوریه دخالت کنند، رئیس بشار الاسد ماندگار شد. روسیه این را انتخاب کرده. به همین دلیل روسیه مسئولیت دارد از پایان داستانی که مسیرش را تغییر داد اطمینان حاصل کند. یعنی رسیدن به راه حلی به نفع سوری‌ها. به همین دلیل باید روسیه به ما نشان بدهد چگونه دست به آن خواهد زد، چون سال‌های طولانی براین باور بودیم که محال است سوریه زیر سلطه اسد به آینده درخشانی برسد. او مردی است که از گازعلیه مردمش استفاده کرد که با قوانین بین‌المللی تعارض دارد. روس‌ها حمایت از او را برگزیدند، پس روسیه باید به ما نشان بدهد چگونه می‌تواند صلح و ثبات را به سوریه به ارمغان بیاورد.

* چند هفته پیش گفتی که رئیس بشار اسد تا مدتی در رأس قدرت باقی می‌ماند، منظورت چه بود؟ سال‌ها یا دهه‌ها؟
-آیا براین باورم که ثبات در طولانی مدت زیر حاکمیت اسد محقق می‌شود؟ مطمئناً نه. او شخص وحشتناکی است، در کشتن مردمش برای بقا تردید به خود راه نمی‌دهد. چه آینده‌ای با چنین مردی می‌توان تصور کرد؟ اما در حقیقت او با پشتیبانی و حمایت روس‌ها برپا مانده‌است؛ و احتمال می‌رود در کوتاه مدت یا بیشتر بماند. روسیه باید راه حل داشته باشد چون آنها تصمیم گرفتند اینگونه دخالت کنند.

* برخی کشورهای عرب سفارت خودشان را در دمشق بازگشایی کردند، آیا لندن قصد دارد سفارتش را در دمشق بازگشایی کند؟
-هر کشوری می‌تواند تصمیم این چنینی بگیرد. این را درک می‌کنیم، اما ما طرح‌هایی برای بازگرداندن روابط دیپلماتیک با سوریه نداریم.

*آیا از کشورهای عربی خواسته‌اید که عادی سازی روابط با دمشق را متوقف کنند؟
-کشورها گزینه‌ها و تصمیم خودشان را در این مسئله دارند.

* آمریکا تصمیم گرفت از سوریه عقب‌نشینی کند و اعلام کرد «داعش» شکست خورد، با این موافقی؟
-خوب، اولا دربارهٔ «داعش» شکست جغرافیایی است و شکست کامل نیست. تلاش‌های ائتلاف بین‌المللی بود که وسعت خلافت را به منطقه کوچکی در حد چند کیلومتر محدود کرد و این دست‌آورد بزرگی بود، اما هنوز از عوامل به وجود آورنده گروه شیطانی و ویرانگر داعش خلاص نشدیم. هنوز کارهای بسیاری مانده که باید انجام داد. مسئله بسیار مهمی است مگر اینکه ائتلاف بین‌المللی اعلام کند که ما مأموریت را انجام دادیم. اگر این کار را کردیم فرصت بزرگی پیش می‌آید برای برگشت «داعش». دلایلی وجود دارد که «داعش» دربرخی مناطق عراق خودش را بازسازی می‌کند.
تفکر استراتژیک آمریکا در خصوص عقب‌نشینی از سوریه را درک می‌کنیم. نگاه کن چه اتفاقی در عراق، لیبی، افغانستان و سوریه افتاد. می‌توان دید که کم اتفاق می‌افتد سربازان غربی روی زمین راه حل بلند مدت مشکلات خاورمیانه بوده‌اند. نباید عقب‌نشینی آمریکا از سوریه به گونه‌ای صورت بگیرد که نتایح معکوس نسبت به «داعش» و متحدان ما در «نیروهای سوریه دموکراتیک» داشته باشد که برای سال‌ها شجاعانه در کنار ما علیه «داعش» جنگیدند.

* نقش بریتانیا پس از عقب‌نشینی آمریکا چه خواهد بود؟
-هنوز افقی وجود ندارد که نیروهای بریتانیایی بروند و جای امریکایی‌ها را پرکنند. بدون شک گفت‌وگوهای مستمری با امریکایی‌ها داریم. من چند هفته پیش در واشینگتن بودم و چگونگی تحقق ثبات درسوریه را بررسی کردیم.



تام هنکس درگفت‌وگو با « الشرق الاوسط»: در حرفه‌ای دلنشین مشغولم، اما امروز مهم‌ترین مسئله زندگی من نیست

تام هنکس درگفت‌وگو با « الشرق الاوسط»: در حرفه‌ای دلنشین مشغولم، اما امروز مهم‌ترین مسئله زندگی من نیست
TT

تام هنکس درگفت‌وگو با « الشرق الاوسط»: در حرفه‌ای دلنشین مشغولم، اما امروز مهم‌ترین مسئله زندگی من نیست

تام هنکس درگفت‌وگو با « الشرق الاوسط»: در حرفه‌ای دلنشین مشغولم، اما امروز مهم‌ترین مسئله زندگی من نیست

تام هنکس(64ساله) برای کسب اعتماد بخش بزرگی از تماشاگران تلاش کرد و در این کار موفق شد. مانند کاری که موجب جذب بسیار زیاد مخاطبان در انتخاب‌های موفق در اکثر نقش‌هایی که بازی کرده.
درشخصیت سینمایی‌اش نوعی سادگی ایفای نقش وجود دارد، صرف نظر از وضعیت آن در درون فیلم. اما این سادگی نتیجه بی ارتباط بودن با درون آن شخصیت یا ناکامی در تلفیق معانی آن به تبع نقش نیست که روی صفحه ظاهر می‌شود.
درظاهر او در فیلم «فارست گامپ» ( کاری از رابرت زمیکس، 1994) آدمی ساده‌لوح، در «انزوا» (Cast Away )خوش‍‌بینی است که به حکیمی تبدیل می‌شود(زمیکس2000)، جوانی خنده‌رو و مضحک در «بزرگ»(پنی مارشال1988) ظاهر می‌شود سپس آدمی بی گناه و پیچیده در ابهام در«جو علیه آتشفشان»(جان پاتریک استانلی1990). اگر به آن فیلم‌ها کارهای کاملاً عاطفی‌اش مانند « هربارمی‌گوییم خداحافظ»(موشی مزراحی1986) و «بی‌خوابی در سیاتل»(نورا افرون1993) مجموعه‌ای از نقش‌هایی که با موفقیت بازی کرده کامل می‌شود تا اولین موفقیت‌های سریع او که با فیلم «شلپ شلوپ »( Splash رن هوارد، 1984) شروع شد با قدرت به پیش برود.
تام هنکس در«فیلادلفیا» ساخته جاناتان دَمی، اولین آزمون حقیقی خود با دراما به معنای عمیق خود روبه روشد. ماجرایی که نه داستان عشق رمانتیک میان دو جوان است و نه وضعیت‌های خنده‌دار در کمدی دم دستی است. در این فیلم که ( با ضعف‌ها و نقطه قوت‌هایش) با استقبال وسیعی روبه رو شد، نقش وکیل مدافعی را بازی کرد که از کارش در یک موسسه اخراج شده بعد از اینکه مشخص می‌شود تمایلات همجنسگرایانه دارد. علیه مؤسسه اقامه دعوا می‌کند و از وکیل دیگری(دنزل واشنگتن) کمک می‌گیرد که در استقامت(از نظرحرفه‌ای و جنسی) معروف است.
درسال 1998 نقش اول «نجات سرباز رایان» را بازی کرد و این شروع همکاری او با استیون اسپیلبرگ بود که پس ازآن با هم چند کار مشترک تلویزیونی کردند. با اسپیلبرگ در فیلم‌های «اگر می‌توانی من را بگیر»(2002) و «ترمینال»(2004) نقش ایفا کرد و سپس برای بار چهارم در «پل جاسوس‌ها»(2015) به هم رسیدند. سال 2017 باز هم با هم دیدار کردند و اسپیلبرگ فیلم «پست» را ساخت.
همچنان بسیاری «اگه می‌تونی منو بگیر» را در کنار همه کارهایی که اسپیلبرگ با نقش اول تام هنکس کارگردانی کرده ترجیح می‌دهند، اما دومی فیلم‌های خوب ارائه داد و درآنها ایفای نقش چشم‌گیری کرد مانند؛ «راه سبز»(فرانک دارابونت1999) و «جاده تباهی»( تولید اسپیلبرگ اما سام مندس بود که سال 2002 کارگردانی آن را به عهده داشت).
 فیلم جدید هنکس «اخبار جهان»(News of the World) دومین همکاری او با کارگردان پل گرین‌گرس است. اولین همکاری آنها سال 2013 در «کاپیتان فلیپس» بود.
بخش زیادی از گفت‌وگوی ما –که به دلیل این شرایط- ازطریق «زوم» انجام شد پیرامون این فیلم جدید چرخید.
یک فیلم نادر
*بعد از «پست» این نقش دوم تو به عنوان روزنامه‌نگار هست(می‌خندیم) نه به معنای جدید و معاصر آن، «اخبار جهان» اما همان طور که در فیلم می‌بینیم، از شهری در غرب امریکای قدیم به شهری دیگری منتقل می‌شوی تا خبرها را بخوانی. نمی‌دانستم چنین حرفه‌ای وجود داشته. هیچ فیلم وسترنی پیش از این اشاره‌ای به این حرفه نکرده بود و من هرچه از این ژانر دم دست بود را تماشا کرده‌ام.
-بیشتر چیزهایی که در فیلم می‌بینی را نویسنده کتاب پاولت جایلز گذاشته و واقعاً افرادی بودند که بین شهرها و مناطق می‌چرخیدند تا اخبار منتشر شده در مطبوعات را درمقابل «چند سنت» بخوانند. اینها اصلاً اساس نسخه معاصر اینترنت و سوشیال مدیا بودند. سیر و سفرشان آنها را واقعاً در معرض خطرقرارمی‌داد. در این بخش فیلم حقیقتی واقعی را منعکس می‌کند که به قول تو قبلاً در هیچ فیلمی نیامده است.
* مسئله دختری که در کودکی ربوده می‌شود و به دست قبیله‌ای از ساکنان بومی تربیت می‌شود هست. در اینجا فیلم چقدر با واقعیت ارتباط دارد؟
-یک رابطه واقعی. براساس تاریخ حقیقی واقعاً تعدادی کودک توسط ساکنان اصلی ربوده می‌شدند و به دست آنها بزرگ شدند که برخی ازآنها ترجیح دادند به همان ربایندگان برگردند تا در کنف جامعه سفید بزرگ شوند. شگفت انگیز بود که چطور اغلب آنها بازگشت به آن قبایل را ترجیح می‌دادند به جای آنکه در جامعه مدرن غربی بمانند. وضعیت عبارت بود از فرهنگ و ضد فرهنگ و طبیعت و ضد طبیعت.
* حوادث در شمال ایالت تگزاس و پنج سال پس از جنگ داخلی امریکا اتفاق می‌افتند، اما آثار آن جنگ به نظر مانند شکاف‌هایی درجامعه می‌رسند. این تصور خاص من است یا فیلم هم دنبال این بود؟
-دقیقاً همین طور است. بله جنگ پنج سال قبل تمام شده، اما خاطراتش هنوز مانده. جنگ‌ها برای کسانی که تجربه می‌کنند بعد از پنج سال فراموش نمی‌شوند. براین اساس و با آنچه اکنون به تو گفتم، به نظرنمی‌رسد فیلم عبارت از ثبت تاریخی باشد. هدف این نبود اما باید از واقعیت نشأت می‌گرفت.
*مسائل دیگری هست که دراین فیلم با فیلم‌های وسترن دیگر متفاوتند. اینکه اولین فیلم وسترن توست...
-بدون شک. این روزها فیلم‌های وسترن زیادی وجود ندارد. تا جایی که این یک فیلم نادری است که ژانر آن به قفسه‌ها حواله شده. درمقابل فیلم‌های علمی-تخیلی بسیارند. تهیه چنین فیلم‌هایی یا فیلم‌های دیگر که در تاریخ جدید روی می‌دهند ساده است تا برگشتن به فیلم‌های اسب‌ها و تپانچه‌ها.
* این فیلم به تو فرصت داد سوار اسب بشوی و هفت‌تیر بکشی. تفاوتش با فیلم‌های قبلی موجب شد این را انتخاب کنی؟
-ازجهت تفاوتش با کارهای قبلی‌ام بله. این گوشه ذهنم بود اما اصل تفاوت فیلم با دیگر فیلم‌های وسترن است. واقعی‌تر است و درگیری با هفت‌تیر در نهایت اتفاق نمی‌افتد. البته اواسط فیلم یک درگیری اتفاق می‌افتد. مبارزه بزرگی که به آن عادت کردیم نیست.
*این دومین بار است که تو و پل گرین‌گرس پس از «کاپیتان فلیپس» به هم می‌رسید، کدام یک سناریو را به دیگری داد؟ آیا کارگردان به خاطر اینکه دوست داشت باز هم با هم همکاری کنید تو را انتخاب کرد؟
-برعکس. من بودم که او را انتخاب کردم. روشی که این طرح درآن متولد شد خیلی ساده بود. فیلمنامه و کتاب را خواندیم و گفتم ایده ممتازی است و می‌تواند فیلم خوبی بشود. برخی اخیراً از من می‌پرسند، آیا برای ساخت این فیلم با استیون(اسپیلبرگ) درتماس بودم. اما جواب نه است. چون اولین کسی که به فکرم رسید پل گرین‌گرس بود به این دلیل که اسپیلبرگ واقعا مشغول است و چنین طرحی قبل از تولید وقت زیادی از او می‌خواهد.
* پل گرین‌گرس و استیون اسپیلبرگ چه فرقی با هم دارند؟ به نظرت اگر اسپیلبرگ کارگردان فیلم بود چطور می‌شد؟
-سئوال خوبی است. اگر اسپیلبرگ کارگردان بود، فیلم متفاوتی از آب درمی‌آمد. اولین نقطه اختلاف اینکه پل با فیلم‌هایش از منظر آبژکتیو برخورد می‌کند و استیون از منظر سابژکتیو. همان طور که می‌دانی تفاوت بسیار است. در نتیجه این فیلم به طور کامل فرق می‌کرد اگر اسپیلبرگ کارگردان آن بود. نمی‌گویم بهتر یا بدتر، بلکه متفاوت.
باید اضافه کنم که این فیلم آماده فیلمبرداری نمی‌شد اگر دختر نوجوان هلنا زنگل را پیدا نمی‌کردیم... شاید اگر او نبود فیلم آماده نمی‌شد.
*چطور؟
-هلنا دختر 11 ساله است و ما باید منتظر می‌ماندیم تا به سن سیزده سالگی برسد. و البته استعداد ذاتی دارد. وقتی کارگردان چیزی از او می‌خواست بی هیچ درنگی و فوری و خیلی راحت آن خواسته را برآورده می‌کرد. نقش را طوری بازی کرد که انگار سال 1870 زندگی می‌کند.
مسائل مهم
*جزء شرط‌های کار این بود که دختر کوچک نابازیگر باشد؟
-این مسئله را چند ماه پیش از شروع فیلمبرداری بررسی کردیم. پل گرین‌گرس و من به این نتیجه رسیدیم که باید دنبال دختری بگردیم که تجربه بازیگری نداشته باشد. همین طور تصمیم گرفتیم کار ساخت فیلم پیش از پیداکردن دختر شروع نمی‌شود. بعد از اینکه کارگردان او را پیدا کرد و دوباره او را دیدیم به نظرم رسید چیزی دارد که مناسب شخصیتی است که نقشش را ایفا می‌کند. آلمانی تبار است و بخش زیادی از نقشش صامت است. مدتی طولانی پیش از فیلمبرداری او را ندیدم، نکته جالب توجه اینکه به اندازه کافی از فیلمبرداری سردرمی‌آورد. خیلی برایش عجیب و غریب نبود. آن قدر که به طور رها و بی مقدمه به شخصیت می‌پرداخت فکرنمی‌کرد. این موجب جذب من به بازی او شد.
*یکی از نوه‌های تو در همین سن و سال است... تو پدر خوبی هستی؟
- به کسی که ادعا می‌کند پدر خوبی است یا پدر خوبی نیست اعتماد نمی‌کنم. باید از بچه‌ها پرسید. اما به طور شخصی می‌توانم بگویم من بزرگ‌ترین پدر بزرگ دنیام(می‌خندد) یا شاید چیزی از مسئله نمی‌دانم. اما آنچه می‌دانم این است که هرچه فرصت می‌کنم با او می‌گذرانم. بهترین کاری که می‌توانی بکنی اینکه بنشینی و از دور مراقبش باشی. نوه بزرگم نه ساله است و به نظرم زندگی‌اش پربارتر و غنی‌تر از زندگی که من داشتم باشد. دوست دارم کنار آنها روی میز شام بنشینم و از ظرف‌های‌شان غذا بقاپم(می‌خندد).
*تو الآن در سن شصت و چهارسالگی هستی...
-ممنون که یادآوری کردی(می‌خندد)
*امروز چه مسائلی در زندگی تو از بقیه چیزها مهم‌ترند؟
-درحال حاضر مسئله مهم برای من این است که با افرادی که دوست دارم ارتباط داشته باشم و لحظه‌هایی که دوباره متولد نمی‌شوند. در حرفه‌ای عالی و دلنشین مشغولم که به من احساس خوشبختی زیادی می‌بخشد، اما امروز مهم‌ترین مسئله زندگی من نیست. احساس می‌کنم وقتی به سمت کار می‌روم روزهایی را که مرا با کسانی که دوست دارم گردهم می‌آورد از دست می‌دهم. این احساس را قبلاً تجربه نکرده بودم. پس از پایان هر فیلمی که درآن نقش بازی کرده‌ام احساس راحتی زیادی می‌کنم. این با وجود عشق و علاقه‌ام به هنرپیشگی و جاهایی است که فیلم‌ها به من می‌بخشند و ماجراجویی‌های براساس طبیعت هرفیلم ازسرمی‌گذرانم.
*شخصیت تو در فیلم «اخبار جهان» به نظر ساده می‌آید، اما چیزهای زیادی در درون می‌گذرند. چطور با احساساتت در مقابل دختر و شخصیت‌های دیگر تعامل کردی؟
-این درنتیجه احساساتی می‌آید که هنرپیشه در برابر داستان و شخصیت‌هایی که با آنها روبه رومی‌شود درخود ذخیره می‌کند. همه اینها در رمان پاولت جایلز وجود دارند. (کارگردان) پل روی سناریو کار کرد و به آن بعدی اضافه کرد به طوری که سفر در اوج حوادثی  صورت می‌گیرد که میان حرکت بدنی و آنچه در درون به موازات آن اتفاق می‌افتد درمی‌آمیزد، چون حادثه معمولاً بر بدن و روح اثرمی‌گذراد. برای من مفاهیم زیادی وجود داشت که فیلم و داستانش داشتند. نه فقط موضع کاپیتان کِد نسبت به دختر، بلکه تصمیم او برای کنار زدن فکر رها کردن او در نزدیک‌ترین شهر و دفاع از آن و تلاش برای رساندن او به یکی از بستگانش(خواهر مادر مرحومش).
*آنجا هم تصمیم دیگری گرفت...
-دقیقاً. تصمیم گرفت نمی‌خواهد او را رها کند. خاله دختر همدل بود اما شوهرش به دنبال نیروی کاری بود که با او در مزرعه کار کند نه بیشتر.
*مهم این است که می‌بینیم توی فیلم تصمیم گرفتی به همان جایی که دختر را گذاشتی برگردی و نجاتش بدهی پیش از آنکه او را بسته به ستونی در باغ ببینی. تصمیمت را گرفتی پیش از آنکه این وضعیت را ببینی.
-درست است. به خانه متروک برگشت و به اطراف آن نگاه کرد و تصمیم گرفت که زندگی‌اش در سال‌های اخیر تغییرکرده. فراموش نکن که او خیلی زود در فیلم می‌گوید، او کنار گروهی که درآن جنگ داخلی شکست خوردند ایستاد و زنش را از دست داد و باورهایش بعد از آن تغییر کردند. همین طور او مشغول کاری است که سعی می‌کند فاصله‌ها را کم کند.
مردمی که می‌آیند تا به اخباری که از مطبوعات می‌خواند گوش کنند همان مخاطبانی هستند که بعداً به رادیو گوش می‌دهند و سپس دور تلویزیون حلقه می‌زنند. بخش خبری تا به امروز مردم را دور خود جمع می‌کنند. او دوست داشت در این میدان اثرگذار باشد.