​جهان عرب چه می‌خواند؟

​جهان عرب چه می‌خواند؟
TT

​جهان عرب چه می‌خواند؟

​جهان عرب چه می‌خواند؟

موضوع مطالعه نویسندگان مصری در سال 2019 علاوه برترجمه‌های ادبی و شعر، طیفی از رمان و نمایشنامه و فلسفه و قصه و کتاب‌های فکری را دربرمی‌گیرد.
-بهیج اسماعیل:« میان شعر و ادب و علم و فلسفه زندگی می‌کنم.
 در حال نوشتن رمان «الذئب/گرگ» مجموعه کتاب‌های ارزشمندی خواندم. کتاب «الاسرار/ رازها» نوشته «دیباج شپرا» که در اصل پزشکی هندی تبار ساکن لندن است. نویسنده دراین کتاب پانصد صفحه‌ای سه محور مهم را بررسی می‌کند«من کیستم؟»، «از کجا آمده‌ام؟» و سوم و آخر با عنوان «من چرا اینجا هستم؟». سخن گفتن از این کتاب دشوار است اما بسیار صریح و هولناک به سه پرسش مهم من جواب داد.
در کنار خواندن نمایشنامه‌های شاعرانه صلاح عبدالصبور، کتاب « شهریار» ماکیاولی را هم خواندم.
کتاب «عجیب‌تر از خیال» نوشته راجی عنایت را خواندم و از داستان زندگی سلامه موسی و آخرین روزهای می زیاد در مصر لذت بردم. در زمینه فلسفه پنج اثر از دکتر زکریا ابراهیم استاد مشهور فلسفه خواندم از جمله «مشکل انسان»، «مشکل عشق»... به نظرم کسی که فرهیختگی را دوست دارد باید آثار دکترزکریا ابراهیم را بخواند.
-مصطفی نصر:
«کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد»

از کتاب نوسینده فقید علی ابوشادی «سینما و سیاست» خوشم آمد و خودم را سرزنش کردم چرا زودتر نخوانده بودم. او بین سیاست و سینما پل می‌زند به خصوص در زمان انورسادات که چراغ سبز به برخی سینماگران داده شد تا به عبدالناصر و دوره‌اش حمله کنند که با فیلم الکرنک شروع شد. فیلمی که از رمان نجیب محفوظ اقتباس شده بود.
از رمان عمرو کمال حموده با عنوان «سکر اسود/شکرسیاه» خوشم آمد. نویسنده دانش کم نظیرش درباره راه‌های تجارت جهانی درصنایع شکر را خوب به کاربرده. نویسنده از رابطه نزدیکی که مردان سرمایه داشته بهره برده و برای خواننده پرده از روی درگیری‌ها و رسوایی‌هاشان برمی‌دارد که برای اولین بار می‌شنود. اکنون رمان «کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد» مارکز را در دست دارم. به یاد درگذشت صالح علمانی که این رمان را از اسپانیایی به عربی ترجمه کرد. قصد دارم بقیه رمان‌های مارکز را بخوانم که صالح علمانی ترجمه کرد.
-اشرف العوضی:
از العقاد تا آسیا

مطالعه به کاری برنامه ریزی شده تبدیل شده است چون وقت چندانی برای مطالعه همه چیز که به دست‌مان می‌رسد نداریم. چون مشغول نوشتن رمانی درباره دهه بیست قرن پیش هستم، بیشترین مطالعه‌ام در همین راستا بوده. منابع تاریخی و خاطرات شخصی و مصاحبه‌های کسانی که درآن دوره زیسته‌اند. نسخه منحصر به فردی از کتاب «من» نوشته عباس محمود العقاد، نویسنده چیره دست و سرآمد به دستم رسید. این نسخه از چاپ اول «یک زندگی نوشت کاملا ویژه» است که به نظرم مهم‌ترین نوشته در این زمینه در قرن بیستم است.
چون عاشق آسیا هستم و همیشه به آنجا سفرمی‌کنم، داستان «سنگاپور خاطرات لی کوان یو» را دردست دارم که نخست وزیر اسبق سنگاپور راوی آن است. اوماجرای این شهر بی نظیر را می‌گوید که چطور به کشور کوچکی تبدیل شد. کشوری که اکنون ضرب المثل پایبندی و احترام به قانون و عدل شده است.
پنج رمان از محمد المنسی قندیل خواندم؛ «انکسار الروح/شکستن جان»، «قمر علی سمرقند/مهتابی بر سمرقند»،«یوم غائم فی البر الغربی/روزی ابری در صحرای غربی»، «انا عشقت/ من عاشق شدم» و اکنون رمان «کتیبة سوداء/ گردان سیاه» را در دست دارم.
کتاب «فلاح مصری فی بلاد الفرنجه/کشاورزی مصری در سرزمین فرنگ» نوشته خیری شبلی را خواندم. مجموعه کامل کارهای محمد السنباطی را دوباره خواندم چون امیدی به بازگشت اوج ادبیات والا نیست. از مطالعه دو جلد دایرة المعارف «هزار ویک شب» یا «شب‌های عربی» نوشته «اورلیش مارزوف و ریچارد فن لون» با ترجمه السید امام لذت بردم.
«هیپی» آخرین رمان «پائولو کوئیلو» را خواندم. همین طور رمان «همسر مکزیکی» ایمان یحیی را خواندم چون اولا عاشق یوسف ادریسم دوم رمان بسیار قوی بود. همچنین با خواندن رمان «طقس/حس و حال/آیین» نوشته امیرتاج السر لذت بردم.
نویسندگان خلیجی:
کتاب‌های اندیشه و بازگشت به تاریخ

دکتر نادر کاظم:
«راه‌های ابریشم»
شاید امسال در زندگی من سال مطالعه بود، ده‌ها کتاب خواندم اما به پیشنهاد 5 کتاب بسنده می‌کنم؛ کتاب اول «عرب‌ها» نوشته جهانگرد بریتانیایی تیم مکینتاش- سمیث است. در این کتاب تیم سعی می‌کند تاریخ عرب از سال 853 پیش از میلاد تا سال 2018 پس از میلاد را بنویسد.
کتاب دوم «راه ابریشم... تاریخ نوین جهان» نوشته پیتر فرانکوبان است. فرانکوبان قرائتی متفاوت و غنی از تاریخ جهان عرضه می‌کند با تتبع دقیق تاریخی راه‌هایی که غرب و شرق را به هم متصل کردند و شاهد ظهور و تأثیر متقابل تمدن‌ها و ادیان بزرگ درجهان بوده‌اند؛ هندوئیزم، بودیسم، یهود، مسیحیت و اسلام.
کتاب سوم « انسان خردمند... تاریخ مختصر نوع بشر» نوشته یوال نوح هراری است. این کتاب بسیار عالی، داستان انسان خردمند را با همه پیوندهای بیولوژیک و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی و روانی و سیاسی تا به هندسه توارث و بیوتکنولوژی نشان می‌دهد. کتاب برای اولین بار سال 2011 به زبان عبری منتشر شد و سال 2014 به انگلیسی ترجمه شد و بعد هم به 45 زبان زنده جهان ترجمه شد و سال 2018 به عربی بسیار روان و آراسته ترجمه شد.
کتاب چهارم «امپراطور بیماری‌ها» نوشته سیدارتا موکرجی است که زندگینامه خود نوشت و حماسی از بیماری سرطان نوشته است. آشنایی بشر و علم طب با این بیماری سابقه 2500 ساله دارد. با اینکه موضوع علمی است اما به سبک روایی بسیار جذابی نوشته شده است.
کتاب پنجم « دموکراسی، خدایی که شکست خورد» اثر هانتز هرمان هوبا. نقدی ریشه‌ای بر اندیشه دموکراسی است. نویسنده نتیجه می‌گیرد که دموکراسی پیامدهای خطرناک بسیاری دارد که از ریخت و پاش اقتصادی و بالا رفتن میزان جرم و جنایت و به هم ریختن ارزش‌های رفتاری و اخلاقی و سهولت آغاز جنگ‌های فراگیر و ویرانگر آغاز می‌شوند و به تکه تکه شدن تمدن‌ها و ویران کردن‌شان منتهی می‌شود.
-دکتر صالح بن احمد السهیمی:
«گل‌های غرناطه» و «سرآمدی زبان»

از ابها در جنوب سعودی می‌گوید: شاید اولین کتابی که درسال 2019 خواندم «سرآمدی زبان» نوشته «وندی لیسر» باشد. کتاب از همان لحظه اول خواننده را جذب می‌کند و قدرت فوق‌العاده زبان مادری را براو آشکار می‌کند و تأثیرش بر زبان دومی. انگار نویسنده قصد دارد در جست‌وجوی راز سرآمدی نویسندگانی باشد که به انگلیسی می‌نویسند.
در این کتاب سلطه تأثیر در ساخت زبان نزد نویسندگان از طریق منابع مهم از جمله منبع تمدن، منبع دین و سیاست و خانواده را نشان می‌دهد. همه این منابع بر آگاهی زبانی نویسندگان اثر گذاشته و سپس همین آگاهی بر محصول فرهنگی آنها منعکس شده است.
از میان رمان‌های درخشان خیلی تحت تأثیر رمان «گل‌های غرناطه» نوشته جوردی پیرداکر ویلا قرار گرفتم. با این رمان در شهر غرناطه چرخیدم و مقاطع تاریخی و داستانی آن را کشف کردم.
عبدالله ناجی:
از رمان «نقاش» تا کتاب «اصل اشیاء»

مطالعه برای من زندگی دیگری است اگر خود زندگی حقیقی نباشد. سخنم را با اشاره به سه کتاب مختصرمی‌کنم: اول آنها رمان «نقاش زیرسینک ظرف‌شویی»اثر لافونسو کروش است. از نظر من این رمان خوانده نمی‌شود بلکه جمله جمله و کلمه کلمه بلعیده می‌شود ازبس زبانش شیرین و مضامین ابتکاری‌اش تازگی دارند. می‌توان گفت رمان زبان است علیرغم اینکه سرشار از ماجراها و تصاویر است.
کتاب دوم «اصل اشیاء» نوشته یولیوس لپیس است؛ کتابی که چشم تو را به آغاز فرهنگ بشری باز می‌کند. جست‌وجویی طولانی و عمیق در انتروپولوژی اجتماعی و فرهنگی است. ما را به نخستین مسکن بشری برمی‌گرداند، جایی که امنیت و آرامشش از سختی‌های جهان تأمین می‌شد. با او به سیر در اجزای تشکیل دهنده زندگی و انتقالش از مراحل مختلف می‌رویم. از شکارچی تا مخترع، از سکه‌های صدفی تا دفترچه چک، از طبل تا روزنامه و از قبیله تا حکومت.
کتاب سوم رمانی است کوتاه از استفان شتوایگ با عنوان «فروشنده کتاب‌های کهنه». سخنم را با جمله‌ای از آن کتاب مختصر می‌کنم که فکرمی‌کنم چکیده حرف آن است:« ما کتاب تولید نمی‌کنیم مگر اینکه پس از مرگ ارتباط‌‌مان را با بشر ادامه دهیم. با آن خودمان را مجهز می‌کنیم علیه سرسخت‌ترین دشمن همه زندگی، علیه زمانی که می‌گذرد... علیه فراموشی».
نویسندگان لبنانی رمان دوست دارند و ترجمه شده‌ها را ترجیح می‌دهند
نویسندگان لبنانی سرگرم مطالعه رمان و بازگشت به تاریخ‌اند، اما امسال سهم بیشتر را کتاب‌های ترجمه شده داشته‌اند که گفتند آنها را خوانده‌اند. اگر کتاب‌های ترجمه، خواه رمان باشند یا موضوعات دیگر، خوانندگان عادی را بیشتر جذب کنند، فرهنگیان شاید از این قاعده استثنا نباشند.
جنی الحسن:
«وصایا» را بیش از 20 بار خواندم

ازرمان «مستر نون» اثر نویسنده لبنانی نجوی برکات خوشم آمد. رمانی با زبانی جذاب و سبکی نوشته شده که آن را شایسته می‌سازد با رمان‌های جهانی رقابت کند. رمانی که به تو اجازه می‌دهد جزئیات زندگی شخصیت‌ها و مکان که بیروت باشد را تجربه کنی. با اینکه موضوع جنگ را دستمایه قرارداده، اما به دوره‌های پس از آن سرک می‌کشد و آثاری که برانسان می‌گذارد.
مجموعه اشعار «استیقط لکی تحلم/بیدار شو تا خواب ببینی» شاعر فلسطینی مرید البرغوثی را خواندم. واقع‌گرایی شعر مرید البرغوثی و لمس جزئیات زندگی روزمره یکی از عوامل جذابیت آن برای من است.
کتاب «وصایا» نوشته فادی عزام را نیزخواندم. تقریبا بیش از 20 بار خواندمش و هروقت نیازی به انگیزه یا انرژی معنوی داشته باشم سراغش می‌روم. یکی از کتاب‌های مهم « طرح ضد امریکا» نوشته نویسنده امریکایی فیلیپ روث است. اغلب آثار فیلیپ روث را خوانده‌ام و یکی از نویسندگان محبوب من است، اما این رمان بسیار برجسته بود چون با اینکه از مدت‌ها پیش آن را نوشته بود، اما برحال حاضر امریکایی قابل تطبیق است.
-غاده صبیح:
« خانه‌ام را ترک نمی‌کنم» از سلیم بطّی

به طور اساسی عاشق خواند رمان هستم و از میان آنچه خوانده‌ام، انتخابم رمان «خانه‌ام را ترک نمی‌کنم» نوشته سلیم بطّی یا «خانه‌ام ترکم نکرد» است... به نظرم این عنوان برای این رمان درست‌تر است.
دوبار پشت سرهم خواندمش و هنوز دوست دارم تورقش کنم. خیلی قوی است و به جرأت می‌توانم بگویم تصاویر و بیانش به گونه‌ای است که تو را ناچار می‌کند به خودت برگردی تا مطمئن بشوی معنای واقعی چیست.
از رمان «جزء مؤلم من حکایه/ بخشی دردناک از یک حکایت» نوشته امیر تاج السر خوشم آمد. احساس عجیبی است که تو این رمان آکنده از چندش را بخوانی... سعی کردم دست از خواندن بردارم، اما قهرمان رمان با همه جزئیات خشونت و قتلی که تجربه می‌کند مرا به جهانش برگرداند. از همان سطرهای اولی نویسنده اشاره می‌کند متن تا حدودی دردناک است...
-بسمه الخطیب:  
«زیباترین نظریه» نظریه فیزیکدان راولی

«ارق الروح و زمن المتاهة/ بی خوابی جان و روزگار گمراهی» اثر منتقد یُمنا العید را خواندم که یک اتوبیوگرافی است و شهادتی بر دوران و مردمانش که به سبک روایی سلیس و جذاب و زبانی غنی نوشته شده.
کتاب دیگر «دفتر بزرگ» اثر لاگوتا کریستف است. اولین رمان کریستف خیلی دیر ترجمه شد، اما این باز بهتر از این است که ترجمه نشود. رمانی است به معنای واقعی کلمه هولناک. خیلی ساده و سنگین توحش جنگ جهانی دوم به تصویر کشیده شده که نمونه مشابه ندارد. جالب اینکه کریستف دست‌نویس رمان را به انتشارات «گالیمار» فرستاده بود و آن را نپذیرفت، اما انتشارات «سوی» قبولش کرد. ناشر در معرفی این نویسنده غول نقش داشت.
«زیباترین نظریه» نوشته فیزیکدان کارلو روولی. مترجم آن عادل السیوی وقتی کتاب را به ایتالیایی خواند فهمید که خواننده عرب باید این جواهر اندیشه را بخواند. کتاب دیگری که خواندم « وقتی رو به مرگ می‌خوابم»(گور به گور) ویلیام فاکنر است. این رمان دست‌کمی از خشم و هیاهو ندارد.
-محمد الحجیری:
 بازگشت به جنگ‌های مذهبی

از کتاب «توپخانه آسمان» نوشته اسامه المقدسی خوشم آمد. این کتاب را ریما العیسی ترجمه کرده و انتشارات «دارالآداب» منتشر.
کتاب دیدار برنامه ریزی شده میان چند امریکایی‌ و چند عرب را روایت می‌کند. داستان رسیدن اولین گروه مبشران پروتسانت امریکایی به مناطق عربی امپراطوری عثمانی را دنبال می‌کند و رنج و کشتاری که به دنبال آن می‌آید. این رمان تاریخی بر آغاز روابط پیچیده و پیشرفته میان امریکا و جهان عرب پرتو افکنی می‌کند؛ پیش از جنگ سرد و پیش از شعارهای «مرگ برامریکا»ی خمینی.



«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض
TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی