​سرکون بولس و ماجراجویی تجربه‌گرایی

​سرکون بولس و ماجراجویی تجربه‌گرایی
TT

​سرکون بولس و ماجراجویی تجربه‌گرایی

​سرکون بولس و ماجراجویی تجربه‌گرایی

شاعر عراقی سرکون بولس، زاده اواسط دهه چهل قرن پیش از نسل بنیان‌گذار نوگرایی که السیاب، نازک الملائکه، البیاتی، ادونیس و عبدالصبور و دیگران نمایندگی‌اش می‌کردند، نبود. اما آنچه مرا واداشت تا درباره‌اش بنویسم تمایلی جدی و شدید به تأمل کردن بر عناصر هنری و زیباشناختی تجربه‌ای است که شاعران نوپرداز و منتقدان آن به طور جدی به استقبالش رفتند. بیشتر کسانی که درباره سرکون نوشته‌اند در دوره زندگی یا پس از درگذشت‌اش، براین مسئله هم نظرند که او یکی از مهم‌ترین نمادهای قصیده شعرآزاد عربی و یکی از پدران پایه‌گذار آن است. این مسئله‌ای است که نمی‌توان آن را حقیقت بدیهی فرض کرد بلکه نیازمند دقت و غور و خوانش نقدی همراه با تأنی است. به خصوص که زیبایی شعری و هنری به طور کلی مسئله‌ای نسبی و دارای جنبه‌های مختلف‌اند. و اینکه برخی منتقدان و خوانندگان دیگر در آفرینش‌های صاحب « الحیاة قرب الاکروبول/ زندگی در حول و حوش آکروپل» چیزی را که با ذائقه‌شان بخواند یا با درک آنها از شعربسازد، نمی‌یابند. شاید انگیزه دیگرم برای نوشتن برگردد به زندگی سرشار از رنج‌ها و روح ماجراجویی و اخلاص درنوشتن شاعر باشد، به گونه‌ای که این زندگی انگار سروده‌ای است به  موازات سرکون و متن شیواتر و صادقانه‌تر خود او باشد.
بولس از دوران کودکی‌ در کرکوک نشان داد شیفته شعر است. او کاملا به این باور رسیده بود که در میان احساس غربت و جدایی از محیط اجتماعی و سیاسی آکنده از خشونت، آشوب عیان و نزاع خونین میان عناصر نژادی و تعصبات قومی و ایدئولوژی‌ها، شعر ریسمان رهایی شخصی او است. بولس تیرگی واقعیت عراق آن دوران را با پناه بردن به غوغای خطابه‌ای و نوشتن مستقیم از سیاست که بسیاری از شاعران آن دوره به آن پناه می‌بردند، ترجمه نکرد، بلکه از همان اولین تجربه‌ها به گزینه‌های پیچیده‌تر و شگفتی‌هایی روی آورد که درآنها مخالفت رمانتیک با تعریف‌های سردستی از موجودات و اشیاء و حالت‌هایی که با آنها دست و پنجه نرم می‌کرد، به همدیگر می‌رسیدند. تنها بولس نبود که با رنج فاصله گرفتن از واقعیت دردناک کشورش روبه رو بود، بلکه شاعران جوانی را یافت که در همان رنج شریک‌اش بودند و در کنارش ماجراجویانه نوآوری و بی طرفی در متون جدید را جست‌وجو می‌کردند مانند صلاح فائق، جان دمو و پدر یوسف سعید و بسیاری دیگر از کسانی که «گروه کرکوک» نام گرفتند و به گرایش‌های نهیلیستی و تلاش فرسایسی برای پس زدن زبان مسلط و دیدگاه‌شان به شعر نه به عنوان آواز و سلاست بیانی بلکه جست‌وجویی معرفتی و مبارزه‌ای با زبان و سفر به جهان‌های درون شناخته می‌شدند.
شاید تصمیم سرکون در اوج جوانی به ترک عراق و رفتن به بیروت که با پای پیاده به آنجا رسید، پیش از آنکه بعدا به غرب امریکا برود، همان باشد که راه‌های فروغلیتدن به آنچه که می‌توان طرح مدرنیزم دوم نامید هموار کرد، راهی که یوسف الخال با مجله «شعر» پرچمدارش بود و شاهد شروع شعرآزاد به دست انسی الحاج و ادونیس و شوقی ابی شقرا و الماغوط و دیگران بود. شاعر درآن محیط ابداع و  گشودگی برفرهنگ غربی فرصت مناسب‌اش را برای عبور و تجربه سبک و جست‌وجوی افق‌های متفاوت در نوشتن یافت و متن‌هایش را در«شعر» و «النهار» و «تحولات» منتشر کرد تا به «مواقف» رسید. با این حال شاعر دل‌نگران و ناآرام، اثر شعری‌ اولش « الوصول الی مدینة أین/رسیدن به شهر کجا» را پس از چهل سالگی منتشر کرد. همچنین ترس بیمارگونه سرکون در مقابل حقیقت شعری، او ناچار را می‌ساخت بارها و بارها در نوشته‌هایش تجدید نظر کند، مسئله‌ای که محدود بودن پنج اثرش را تفسیر می‌کند که در دوره زندگی‌اش منتشر شدند که عبارتند از :« الوصول الی مدینة این/رسیدن به شهر کجا»، «الحیاة قرب الاکروبول/ زندگی در حول و حوش اکروپل»، «الاول التالی/اول بعدی»، «حامل الفانوس فی لیل الذئاب/ فانوس به دست در شب گرگ‌ها» و «اذا کنت نائما فی مرکب نوح/اگر در کشتی نوح خواب بودم». اما آثاری که پس از درگذشت‌اش منتشر شدند مانند، « عظمة اخری لکلب القبیله/ شکوهی دیگر برای سگ قبیله»، « سیرة ناقصه/ زندگی نامه ناتمام» و «رسالة الی صدیق فی مدینة محاصرة/ نامه‌ای به دوستی در شهری محاصره شده» همه را مدیون لطف دوست شاعر و ناشرعراقی‌اش خالد المعالی است که آنها را از دل روزنامه‌ها و مجله‌ها بیرون کشید و جمع‌آوری کرد و به چاپ سپرد. همین طور دست‌آورد ابداعی صاحب «عاصمة آدم/ نگهدارنده آدم» به هرحال درست نمی‌شود مگر اینکه به ترجمه‌های برجسته‌اش از شعر امریکایی و دیگر اشعار اشاره شود. و این نه تنها به تسلط شاعر برزبان انگلیسی که به هوش او درهم آمیختن ذوق و دقت در معنا و زیبایی شعر برمی‌گردد.
اگر سرکون بولس شهرت وسیع‌اش را مدیون آثاری است که در زمینه شعرآزاد گنجانده می‌شوند، ما نمی‌توانیم متن‌های موزون‌اش را نادیده بگیریم که بیشتر آنها در دیوان «سیرة ناقصه/ زندگی‌نامه ناتمام» وجود دارند که پس از مرگش منتشر شدند. اگر کسی به اولین سروده‌های این شاعر برگردد می‌بیند که او همه ابزار مورد نیاز سرودن قصیده موزون را دارد. اگر سرکون در بسیاری آثارش از سرودن‌های طربناک فاصله می‌گیرد به این دلیل است که او از همان ابتدا شعر را به عنوان کاوشی معرفتی و تعبیری از نگرانی روان و متلاشی شدن آن می‌دید. برخی متن‌هایش «حباب»ی را نشان می‌دهند مانند این:« طول اللیل ترنّ الحافه من ضجر/ تدعو العقل الی تفجیر فقاعته الجلدیه: لبه همه شب می‌نالید از درد/ عقل را به ترکاندن حباب پوستی‌اش می‌خواند» در برخی متن‌ها با آمیختن موفق آهنگ و معنا روبه رو می‌شویم مانند این گفته:« اصعقینی یا قصیدة/ اسقطی وجهی و عرّینی، افیقی/ فی زمان ساحر فی مدن لا اعرفها/ تسحر البحر کأعمی/ بنسیج الابدیة/ آه عرّینی اترکینی نائما/ اسمع العالم یبکی فی المفاتیح/ و اصغی لانین الابجدیة/ اردمی عصمتی فوق قناعی/ اردمیها و اقتلینی یا قصیدة: ای قصیده مرا بکوب/ چهره‌ام بیفکن و برهنه کن، بیدارساز/ در لحظه‌های جادویی شهرهایی که نمی‌شناسم/ دریا را همچون نابینایی جادو می‌کنند/ با تار و پود ابدیت/ آه برهنه‌ام کن بگذار بخوابم/ گریه جهان را در کلیدها می‌شنوم/ و به ناله‌های حروف گوش می‌دهم/ عصمت و نقاب‌ام را بکوب/ بکوب و بکش مرا ای قصیده».
شاعر در آثار بعدی‌اش تلاش می‌کند مناطق جدید نویسندگی را گشف کند که بتواند از طریق آنها میان تمایل‌اش به یافتن نمونه نوآورانه متفاوت و حفظ گرمای زبان و دورنگه داشتن آن از بار سنگین تکلف و سردی تعبیر جمع کند. شاعر در بسیاری مواقع موفق به انجام این کار بوده است.
شاید کسانی که براین باورند که سرکون بولس شاعر تمام عیار غربت و تبعیدگاه است، خیلی از حقیقت دور نشده باشند. به نظرمن شاعر که در حد توان تلاش کرد با واقعیت جدیدش کنار بیاید، نتوانست مکان‌های اول‌اش را به فراموشی حواله کند به گونه‌ای که همه آثارش ثمره همان تکه تکه شدن میان دو جهان بود.
«تمشي فتدفعك الريح من الوراء \ باردة كأنفاس مقبرة \ وتقرأ بعض العناوين عن أرضك البعيدة \ حيث الحرب لا تنام \ صيحات المسافرين ما زالت ترنّ فارغة بين الأنفاق \ لكن تحت دمائك عاصفة من صيحات أخرى \ لا تكفّ عن الانقصاف: می‌روی و بادی از پشت تو را می‌راند/ سرد همچون نفس‌های قبرستان/ نگاهی به برخی تیترهای سرزمین دورت می‌اندازی/ آنجا که جنگ نمی‌خوابد/ صدای مسافران هنوز در خلأ تونل‌ها می‌پیچد/ اما زیر خون تو طوفانی از فریادهای دیگر است/ دست از کوبیده شدن برنمی‌دارند». اما این دو تکه شدن طولی نمی‌کشد که به نوعی تسلیم شدن تبدیل می‌شود...« كل وليمة أخرى ستكنسها الريح، وما دامت المدن الفاضلة مجرد حفنة من غبار في قبضة الوهم، والتاريخ سيتعب يوماً من النوم في المجاري: هر ولیمه دیگری را باد جارو می‌کند/ تا وقتی که مدینه‌های فاضله جز مشتی غبار از وهم نباشند و تاریخ روزی از خواب در جوی‌ها خسته خواهد شد». سرکون از رویارویی نابرابر با هستی پاپس می‌کشد تا ساکن سرزمین طنز و بی تفاوتی و لامبالاتی بشود. و او به تبع جبران خلیل جبران سلف لبنانی‌اش می‌خواند:« هنا نعيش \ لكننا نحيا هناك \ أعطني الناي أو لا تعطني الناي \ سيان أن أغني أو لا أغني في هذا الهدير \ هنا نشتري المغني بدولار \ وهذه ليست أورفليس: اینجا زندگی می‌کنیم/ اما آنجا زنده‌ایم/ نی را به دستم بدهی یا ندهی نی را/ یکی است بخوانم یا نخوانم در غوغا/ اینجا آواز را به دلاری می‌خریم/ و این اورفئوس نیست».



«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟
تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟
رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی