استیو کارل درگفت‌وگو با «الشرق الاوسط»: جمع کردن بین جدی و کمدی ویژگی یک اثر موفق است

«اسپیس فورس»... جهانی از مسائل در سریال جدید

لوس آنجلس: محمد رُضا
لوس آنجلس: محمد رُضا
TT

استیو کارل درگفت‌وگو با «الشرق الاوسط»: جمع کردن بین جدی و کمدی ویژگی یک اثر موفق است

لوس آنجلس: محمد رُضا
لوس آنجلس: محمد رُضا

شرکت تولیدکننده هالیوودی جدیدی به نام «Arts3» وجود دارد که اوایل سال فیلمی با نام «The call of the wild» ارائه کرد که هریسون فورد درآن نقش آفرینی می‌کرد و پس ازآن فیلم کنونی «The Lovebirds» با نقش آفرینی ایزا رای و کمبل نانجیانی. اما برجسته‌ترین تولید جدیدش فیلم سینمایی نیست بلکه یک سریال تلویزیونی با عنوان «space Force» که این ماه مؤسسه «نتفلکس» مشهور آن را عرضه می‌کند.
پیش ازآنکه تخیل ما را به دوردست‌ها ببرد «اسپیس فورس» یک ماجراجویی فضایی به شکل «جنگ ستارگان» یا سفر به فضای نامعلوم نیست مثل فیم‌های «استار ترک». برعکس ده قسمت اول آن(که بازهم دنباله خواهد داشت) درسطح زمین اتفاق می‌افتند و اغلب ماجراهای آن دریک مرکز فضایی می‌چرخند که به دستور کاخ سفید پس از اینکه روسیه و چین(به خصوص) درآستانه تحقق مسابقه به طرف فضا قرارگرفتند و موفق به حضور در سیاره‌های اطراف شدند، تأسیس شد.
عملا در یکی از اولین قسمت‌های این سریال ما با قهرمان سریال کمدی/جدی استیو کارل شاهد فرود یک سفینه فضایی چینی برسطح ماه پیش از رسیدن سفینه فضایی امریکایی و بازکردن بازوهای اولی روی نقطه‌ای که درآن فرود آمده هستیم. چین درجریان حوادث، مدعی مالکیت آن نقطه وسیع از خاک ماه می‌شود بی توجه به قوانین و معاهدات بین‌المللی که مانع از این می‌شوند کشوری ساکن سیارات دیگر و مالک آنها بشود.
وقتی ژنرال مارک نرد(کارل) تلاش می‌کند یادآوری کند که گسترش سلطه مخالف قوانین است، مقام چینی گفت‌وگو درباره این موضوع را نادیده می‌گیرد و تماس را قطع می‌کند. اما ژنرال نرد ازآن نوع افرادی نیست که تن به شکست بدهد؛ در ده قسمت اول او را می‌بینیم که درچندین جبهه می‌جنگد. اینجا مسئله دارای اهمیت بسیاری است که مربوط به توسعه دادن امکانات فضایی ایالات متحده است( چند هفته پیش دونالد ترامپ یادآوری کرد که ایالات متحده اسلحه جدید از نوع سلاح فضایی بی نظیری در دست تهیه دارد) مسئله دیگر اینکه همسرش درحال سپری کردن محکومیت خود در زندان است( موضوعی که درهمه سریال‌هایی که درآنها ژنرال ارتش وجود دارد به چشم نمی‌خورد) و مسئله درگیری داخلی و رقابت برسرگرفتن پست او توسط یک ژنرال دیگر... بعد هم جبهه عاطفی او وجود دارد: در غیبت همسرش(که دوستش دارد) باید به دنبال یک فرصت عاطفی جدید باشد پس از اینکه برای مدتی طولانی از این مسئله طفره رفت. وقتی فرصت را می‌یابد، با موضع دخترش ارین( دایانا سلارز) درباره موضوع شگفت زده می‌شود که با آن مخالفت می‌کند.
همه سریال براین مبتنی است که ژنرال چطور درهمه جبهه‌ها می‌جنگد و نیروهایش را برای مجموعه‌ای آموزش‌ها فرستاده تا قدرت رهبری‌اش را اثبات کند و با مشکلاتی دراداره جبهه  و مدیریت عملیات نظامی از طرفی دیگر روبه رو شد. همه اینها که با سرسختی درتصمیم گیری برای عبور از گردنه‌های دشوارطراحی شده‌اند تا پایان روی می‌دهند و به ما نشان می‌دهند بخش‌های سریال ما را به افق‌های تازه‌ای از موضوعات مطرح شده می‌برد.
-درصدر
اما آنچه این سریال خوب مطرح می‌کند پیرامون شخصیت ژنرال نرد و مواضعش متمرکز نیست چون سریال مسائل مهمی را پیش می‌کشد که در چارچوب‌های مختلف سیاسی قرارمی‌گیرند. تلاش برای کسب شرط بندی فضایی، شورای فرماندهی نظامی کوچک که شامل نظامی‌ها و غرنظامی‌های و دیدگاه و نظرات می‌شود،  مجموعه‌ای از مسائل ملی امریکا، درکنار آنها یادآوری مواضع و مسائل جهانی که دور همین مجموعه می‌چرخند وجود دارد.
ازآنچه گذشت و به دلیل فراوانی و غنای و جدیتش در مقام نخست بدین معنا نیست که بیننده وقتش را با سریالی درباره مشکلات جدی می‌گذراند. بله، مشکلات و مسائل جدی وجود دارند، اما درعین حال از حضور استیو کارل کمدین درجه یک موفق و مستعد و متن طنز بهره می‌برد که همه چیز را انگار در یک گردش گستردگی سوررئالیزم جای می‌دهد.
استیو کارل درصدر هنرپیشه‌ها می‌ماند. فهرست این گروه شامل جان مالکوویچ در نقش دانشمند فضایی که زیرنظرژنرال نرد کارمی‌کند اما چنان پرجرأت است که او را نقد هم می‌کند بلکه به استعفا هم تهدید می‌کند اگر سخنانش جدی گرفته نشوند.
با اینکه سریال پر از چهره‌ها و شخصیت‌هایی است که نقش آفرینی می‌شوند رابطه مبتنی برتناقض این دو بر همه چیز سایه می‌اندازد. ما ژنرال مغرور سرسخت و بسیار منضبط داریم که بسیار با فرهنگ و دانش است. گفت‌وگو میان این دو بر لبه‌ای بلند میان هیجان و خنده و تأمل قراردارد. هردوشان درایفای نقش‌شان عالی‌اند.
-شرط اساسی
وقتی استیو(از راه دور) حرف می‌زند متوجه تسلط کاملش برطرحی که انجام داده می‌شوی به خصوص وقتی  درباره این دیدار میان جدیت و سبک طنزی که همیشه دارد پرسیدم:
-به نظرمن این تنها روشی است که می‌توان پیام را به بینندگان مختلف رساند؛ آنهایی که منتظر طرح مسائل سیاسی و اجتماعی مهم هستند ناامید نمی‌شوند چون پرداخت کمدی است همین طور کسانی که منتظر سریالی کمدی هستند به آنچه می‌خواهند می‌رسند. جمع کردن بین مسائل مهم و بیان کمدی آنها شاخصه کارموفق است و به ترکیبی ایده‌آل منجر می‌شود که اجازه می‌دهد دست‌آوردهای بسیاری ازطرح‌ها بدون آنکه بارسنگینی طرح را داشته باشند عرضه شوند.
*درهمان قسمت‌های اولیه سریال، یکی از ژنرال می‌پرسد آیا روزی به این فکرمی‌کند که راه حرفه دیگری را در پیش بگیرد که با کار فعلی بسیار متفاوت است. این سئوال را قبلا از خودت پرسیدی؟ آیا انتخابی درکار کاملا متفاوت با بازیگری داشتی؟
-همیشه بازیگری را دوست داشتم، اما من را به یاد این انداختی که واقعا می‌توانستم کارهای دیگر انجام بدهم. برای مدتی این فرصت را داشتم که وارد کار درمؤسسه‌های تجاری بشوم. درابتدا این فکر وسوسه‌ام کرد که وکیل بشوم. حالا این فکرها تا حد زیادی به نظرم عجیب می‌رسند. من الآن از انتخابم در زمینه هنرپیشگی راحتم. عمیق‌ترین چیزی که برای خودم آرزو می‌کردم.
*مسائل زیادی درهیجان آفرینی «اسپایس فورس» وجود دارد از عاطفی و شخصی تا سیاسی و علمی. صحبت از رفتار مقامات پیرامون مسابقه جدید به سمت فضا وجود دارد و موضع چین که با ایالات متحده کنارنمی‌آید. کدام یک از این مسائل بیشتر مورد توجه تو بود؟
-سئوال خوبی است. به نظرم همه آنچه گفتی مجموعه مسائلی هستند که اگر آنها را جمع کنی به موضوع فراگیری بدل می‌شوند. شرایط جهانی دشواری را تجربه می‌کنیم که همکاری ثمربخش میان کشورها و جوامع مختلف را دیکته می‌کنند. «اسپایس فورس» چندین مسئله را به طور مستقیم درزیر یک چتر مطرح می‌کند که جهان امروز ما به آنها نیاز دارد. به نظرمن تصویرپس زمینه‌ای که سریال ارائه می‌کند نقد آن چیزی است که ما درآن قرار داریم.
* مطرح ساختن صرف مسائل خیلی مهم به شکل کمدی خود تعامل مثبت با بحران‌هاست. درست است؟
-البته. شرط اساسی اینکه خوب نوشته شده باشد و کمدی هدفمند باشد و در چند حرکت و کلمه خلاصه نشود.
*عناصری که شخصیت تو را اینجا تشکیل می‌دهند چطور می‌بینی؟
-بسیار خوب، او یک نظامی کارآزموده است، خود را وقف کارش کرده، در تصمیم‌هایش جدی است درست باشند یا غلط. همان طور که می‌بینیم وقتی خطا می‌کند به آن اعتراف نمی‌کند. اما کم کم پس از آن اندکی تغییرمی‌کند. از این بالاتر او شخصیت بلندپروازی است، از روش‌های کارپشت پرده سردرمی‌آورد و از دست‌آوردها و نظرات و کارهایش دفاع می‌کند آن طور که در جلسه‌های دربسته در مرکز فرماندهی می‌بینیم. آنجا با چالش‌های زیادی روبه رومی‌شود اما چاره اندیشی تنهایش نمی‌گذارد و روش پیروز بیرون آمدن از آن رویارویی‌ها را دارد.
*شش کارگردان روی این سریال کارکردند. چطور این اطمینان به وجود می‌آید که یک دست بودن بافت سریال حفظ می‌شود حداقل در سبک؟
-با گفت‌وگو و آمادگی طولانی. هرکارگردانی باید به این روش تمکین کند که ما تهیه کنندگان معین کردیم، روشی که نمی‌توان از شروطش جدا شد. این مسئله جدیدی نیست در حقیقت چون همه سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی تلاش می‌کنند کیفیت خود را حفظ کنند و زیر یک شرط ادغام بشوند علیرغم اینکه کارگردان‌ها چند نفرباشند.
*کار با جان مالکویچ را چه طور می‌بینی؟ از بیرون به نظر آیده‌آل می‌آید چون شما نمونه تناقض میان دو شخصیت هستید؟
-درست است. به نظرم همه کارهای هنری باید دو شخصیت یا بیشتر ارائه کنند که تا حد زیادی با هم در دیدگاه و مواضع متضاد هستند؛ این صحنه‌ها را پرتنش می‌کند و موفقیت بیشتری به آن می‌بخشد. به نظرمن ما موفق به فعال کردن این تناقض به شکل درست و نمونه شدیم. حتی در حرکت بدنی، تا حدودی متفاوت بودیم.
*صحنه‌ای وجود دارد که تو داخل یک محوطه می‌دوی و درحالی که از تو عقب افتاده از تومی‌پرسد:«آیا می‌دوی؟» به او جواب می‌دهی سریع باش. این تفاوت فیزیکی میان شما را خلاصه می‌کند.
-درست است. همه انواع دراما برتضاد شخصیت‌ها تمرکز می‌کنند و نه برهمآهنگی آنها. این طبیعی است.



فیروز... از دختری خجالتی و دختر یک کارگر چاپخانه تا ستاره رادیوی لبنان


فیروز در حال گفتگو با إنعام الصغیر در ایستگاه الشرق الأدنی، پایان سال 1951 (آرشیو محمود الزیباوی)  
فیروز در حال گفتگو با إنعام الصغیر در ایستگاه الشرق الأدنی، پایان سال 1951 (آرشیو محمود الزیباوی)  
TT

فیروز... از دختری خجالتی و دختر یک کارگر چاپخانه تا ستاره رادیوی لبنان


فیروز در حال گفتگو با إنعام الصغیر در ایستگاه الشرق الأدنی، پایان سال 1951 (آرشیو محمود الزیباوی)  
فیروز در حال گفتگو با إنعام الصغیر در ایستگاه الشرق الأدنی، پایان سال 1951 (آرشیو محمود الزیباوی)  

سفر هنری فیروز با ورود رسمی او به رادیوی لبنان در فوریه 1950 آغاز شد. صدای او به طور مداوم پخش می‌شد و سپس با همکاری او با برادران الرحبانی و ورود به ایستگاه الشرق الأدنی و سپس رادیوی سوریه گسترش یافت. این ستاره نوظهور به سرعت به شهرت رسید، اما هویت شخصی او پنهان ماند و تصویر چهره او ناشناخته باقی ماند تا اینکه مجله «الصیاد» در 13 دسامبر 1951 او را در یک بخش هفتگی با عنوان «آرشیو هنر» معرفی کرد. در این معرفی آمده است:
«این اولین تصویری است که از خواننده فیروز در مطبوعات منتشر می‌شود و «الصیاد» اولین نشریه‌ای است که به موضوع این خواننده پرداخته است؛ کسی که صدای مخملی او ده‌ها ضبط در همه ایستگاه‌های رادیویی عربی پر کرده، اما در لبنان بیشتر از دستمزد یک دختر گروه کر دریافت نمی‌کند؛ یعنی کمتر از قیمت یک لباس درجه سوم. مشکل فیروز این است که از در تنگ رادیو وارد قصر شهرت هنری شده است. او هنوز دانش‌آموزی است از یک خانواده فقیر که شامل 9 نفر می‌شود و همگی در خانه‌ای کوچک و ساده با دو اتاق زندگی می‌کنند.

فیروز در اولین عکسی که در مطبوعات لبنانی منتشر شد، 13 دسامبر 1951 (آرشیو محمود زیباوی)

این خانواده هیچ ثروتی جز صدای دختر کوچکشان ندارد؛ صدایی که همیشه در برنامه‌های موسیقی رادیو می‌درخشد، اما بدون مزد و تنها برای رضایت هنر به کار گرفته می‌شود. تمام تلاش‌ها، حتی از سوی برادران الرحبانی، برای متقاعد کردن فیروز به حضور در برابر جمعیت بی‌نتیجه بوده است؛ زیرا این دختر خجالتی است و گونه‌هایش سرخ می‌شود و زبانش بند می‌آید اگر یکی از همکارانش به او بگوید: «آفرین!» وقتی فیروز اعتماد به نفس پیدا کند و روی صحنه ظاهر شود، همان ستاره‌ای خواهد بود که «الصیاد» برای مقام نخست در میان خوانندگان لبنانی پیش‌بینی کرده است. تنها خواسته ما از جناب مدیر اخبار و رادیو این است که او را حمایت کند؛ چرا که او تنها کسی است که می‌تواند حق این هنرمند ضعیف را بدهد.»

فعالیت در ایستگاه الشرق الأدنی

این گزارش در زمانی منتشر شد که نام فیروز در ایستگاه الشرق الأدنی با همکاری او با «پادشاه تانگو»، ادواردو بیانکو، درخشان بود. طبق گزارش مجله «الإذاعة»، صبری شریف، ناظر برنامه‌های موسیقی این ایستگاه، بیانکو را دعوت کرد تا برخی از آثار خود را با گروه موسیقی‌اش ضبط کند. او تصمیم گرفت تجربه‌ای جدید انجام دهد که گروه بیانکو و آواز شرقی را ترکیب کند. بیانکو پس از آزمودن صدای فیروز تحت تأثیر قرار گرفت و با همکاری برادران الرحبانی کار با او را آغاز کرد.

فیروز با ملک تانگو، ادواردو بیانکو، در ایستگاه شرق نزدیک در پایان سال 1951 (آرشیو محمود زیباوی)

اولین مصاحبه مطبوعاتی

به مناسبت این همکاری، ایستگاه الشرق الأدنی مصاحبه‌ای با «خواننده جدید، فیروز» توسط إنعام الصغیر پخش کرد و متن این مصاحبه در اوایل سال 1952 در مجله‌ای منتشر شد. این مصاحبه به نظر می‌رسد اولین گفتگوی شناخته‌شده با فیروز باشد.
مصاحبه‌کننده از او پرسید:
«نام شما چیست و چرا نام هنری فیروز را انتخاب کردید؟»
فیروز پاسخ داد:
«اسم من نهاد حداد است. من این نام را انتخاب نکردم؛ وقتی شروع به خواندن کردم، این نام را پیشنهاد دادند و من مخالفتی نکردم، زیرا اسم زیبایی است.»
او درباره شروع کارش گفت:
«تحصیلاتم را تا سطح ابتدایی ادامه دادم، اما هنر من را مجبور کرد به دعوتش پاسخ دهم و مدرسه را ترک کنم و درس‌های خصوصی بگیرم.»
سئوال بعدی این بود:
«چگونه موسیقی یاد گرفتید؟ و چه کسی این گنج پنهان در حنجره شما را کشف کرد؟»
فیروز گفت:
«مدیر مدرسه می‌دانست که صدای خوبی دارم. در بازدیدی از استاد فلیفل (استاد ابو سلیم)، من را به او معرفی کرد تا برایش آواز بخوانم. به نظر می‌رسید که از صدای من خوشش آمد و از من خواست به کنسرواتوار موسیقی لبنان بروم. من هم رفتم و او شروع کرد من را در رادیوی لبنان معرفی کند.»
پرسش آخر این بود:
«چه کسی اولین بار از شما خواست در رادیو بخوانید؟»
پاسخ او کمی مبهم بود:
«در حقیقت نمی‌دانم. خیلی‌ها بودند. همه فکر می‌کنند که آن‌ها مرا خلق کردند و به وجود آوردند. اما حقیقت این است که اولین آهنگی که غیر از سرودهای ملی خواندم، آهنگی از استاد حلیم الرومی بود. این اولین آهنگی بود که با نام جدیدم، فیروز، پخش شد.»
فیروز ادامه داد و درباره مسائل خانوادگی که در مسیر حرفه‌ای خود با آن‌ها مواجه شده بود، صحبت کرد:
«پدرم در ابتدا مخالفت کرد، اما وقتی دید که من مصمم به خواندن هستم و به طور طبیعی به هنر تمایل دارم، موافقت کرد و یکی از حامیانم شد.»
گفتگو به «سبک موسیقی» که فیروز با آن شناخته شده بود، یعنی «ترکیبی از موسیقی غربی و شرقی» منتقل شد. فیروز توضیح داد:

«واقعیت این است که من گاهی به طور کامل سبک شرقی می‌خوانم و گاهی دیگر، سبک غربی عربی‌شده را اجرا می‌کنم. به عنوان مثال، در اپرت‌ها و برنامه‌های خاص، نوعی آواز نمایشی با طبع شرقی اصیل می‌خوانم که برخی از افراد آن را به موسیقی غربی نسبت می‌دهند.»
در پایان، مصاحبه‌کننده از او پرسید:
«چه برنامه‌ای برای آینده دارید؟»
فیروز پاسخ داد:
«دوست دارم تحصیل موسیقی را ادامه دهم و فعلاً قصد ندارم نه روی صحنه و نه در سینما ظاهر شوم.»

از صحنه مدرسه تا رادیوی لبنان

روایت‌های متعددی درباره آغاز به کار فیروز وجود دارد که جزئیات آن‌ها با گذشت زمان تغییر کرده است. یکی از اولین این روایت‌ها احتمالاً توسط روزنامه‌نگار مصری، محمد السید شوشه، در سال 1956 ثبت شده و در کتاب او به نام «فیروز، خواننده خجالتی» بازگو شده است.
در مقدمه این گزارش، شوشه به پدر فیروز، ودیع حداد، اشاره کرده و نوشته که او کارگری با لباس‌های آبی در چاپخانه روزنامه «لوجور» در بیروت بود و با وجود موفقیت دخترش، همچنان به این شغل ادامه می‌داد. روزنامه‌نگار به اختصار به زندگی کودکی نهاد حداد پرداخته و گفته است:
«او یکی از چهار خواهر و برادر خانواده است؛ سه دختر به نام‌های نهاد، هدی و آمال، و یک پسر به نام جوزف.» جالب اینجاست که او هیچ اشاره‌ای به مادر فیروز نکرده است. او ادامه می‌دهد:
«خانواده‌ای فقیر که با تلاش زندگی می‌کردند. اما پدر با صرفه‌جویی از درآمد اندک خود، فرزندانش را به مدرسه فرستاد. نهاد را به یکی از مدارس ابتدایی برد که در آنجا استعدادش در اجرای سرودها نمایان شد و مورد تحسین معلمانش قرار گرفت. معلمانش او را در جشن‌های مدرسه به‌عنوان صاحب زیباترین صدای مدرسه معرفی می‌کردند.»

کشف توسط محمد فلیفل

محمد فلیفل در یکی از این جشن‌ها صدای او را شنید.
«از صدایش خوشش آمد و به پدرش توصیه کرد که او را به سمت آموزش موسیقی هدایت کند و به کنسرواتوار موسیقی بفرستد. پدرش موافقت کرد و از آن زمان محمد فلیفل آموزش او را آغاز کرد. او سرودها را به فیروز آموزش داد و سپس او را به گروهی که برنامه‌های مدرسه‌ای را از رادیوی لبنان پخش می‌کرد، اضافه کرد. این گروه به نام گروه برادران سلیم و محمد فلیفل شناخته می‌شد. از اینجا بود که خواننده کوچک توجه حافظ تقی‌الدین، دبیر برنامه‌های رادیو در آن زمان، را جلب کرد. او صدای فیروز را یک استعداد نادر دید و به سرعت مدیر موسیقی، حلیم الرومی، را دعوت کرد تا صدای او را بشنود.»

اولین ملاقات با حلیم الرومی

پیش از اینکه محمد السید شوشه این داستان را منتشر کند، حلیم الرومی ماجرای کشف فیروز را در مقاله‌ای که در اکتبر 1954 در مجله «الإذاعة» منتشر شد، بازگو کرده بود. او نوشته بود:
«حافظ تقی‌الدین در استودیو من را به دختری معرفی کرد که صدایش نظرش را جلب کرده بود. وقتی به او نگاه کردم، به نظر نمی‌آمد که چیزی خاص در وجود این دختر و حنجره‌اش باشد. از او خواستم که به دفترم بیاید و او آمد. وقتی اسمش را پرسیدم، با خجالت زیاد گفت: نهاد حداد.»
حلیم الرومی ادامه می‌دهد:
«از او خواستم که بخواند. صورتش بسیار سرخ شد. من او را تشویق کردم و وعده دادم که اگر در آزمون موفق شود، یک کار ماهانه منظم به او می‌دهم. او شروع به خواندن موال «یا ديرتي مالك علينا اللوم» از اسمهان کرد. در صدایش چیزی متفاوت و جدید احساس کردم؛ شفافیتی که در دیگر صداها نبود، گویی قلبش می‌خواند. احساس کردم این صدا نیرویی است که به آن نیاز داریم.»
یک هفته بعد، نهاد به‌عنوان کارمند در رادیوی لبنان استخدام شد. حلیم الرومی او را با نام هنری «فیروز» معرفی کرد که با موافقت خودش انتخاب شده بود. او اولین اجراهایش را با آهنگ‌هایی از حلیم الرومی و دیگر آهنگسازان برجسته لبنانی و مصری انجام داد. فیروز عشق عمیقی به هنر پیدا کرد و با هر بار حفظ آهنگ‌ها بر خودش غلبه می‌کرد، چرا که او هنرمندی با طبع و روح و استعداد ذاتی بود.

نهاد حداد در کنسرتی که به افتخار محمد فلیفل در کنسرواتوار برگزار شد، می‌خواند، 5 مه 1950 (آرشیو محمود زیباوی)

دانش‌آموز مدرسه «حوض الولایه للبنات»

پس از دهه‌ها، محمد فلیفل داستان کشف فیروز را روایت کرد. این گفتگو در سال 1980 زمانی که او هشتاد ساله شده بود، توسط هدی المر در مجله «المجله» منتشر شد. طبق این روایت، محمد و احمد فلیفل برای اجرای اثری به نام «سرود درخت» از طریق رادیوی لبنان آماده می‌شدند و به دنبال صداهای زیبایی برای اجرای این پروژه بودند. آن‌ها جست‌وجوی خود را از مدارس آغاز کردند و یکی از ایستگاه‌های آن‌ها مدرسه «حوض الولایه للبنات» بود. مدیر مدرسه، سلمی قربان، گروهی از خوانندگان مدرسه را معرفی کرد که مقابل آن‌ها اجرا کردند. در این میان، صدای دانش‌آموز جوان، نهاد حداد، نظر محمد فلیفل را جلب کرد.
او نهاد را به‌طور هنری تحت حمایت خود قرار داد و او را به کنسرواتوار فرستاد تا اصول موسیقی را تحت نظارت او بیاموزد.

نهاد هفته‌ای دو روز، سه‌شنبه و پنجشنبه، برای یادگیری اصول نوت‌خوانی به کنسرواتوار می‌رفت.
این دانش‌آموز مشتاقانه به تحصیل موسیقی ادامه داد و تبدیل به «دانش‌آموزی شد که همه وقت خود را به تمرین موسیقی اختصاص می‌داد.» استعداد او شکل گرفت و با مطالعه موسیقی غربی و شرقی، سرودخوانی و آواز، و همچنین تمرین‌هایی برای بهبود تلفظ عربی و اجرای نمایشی، درخششی بی‌نظیر یافت. محمد فلیفل از مدیر کنسرواتوار، ودیع صبرا، درباره نظرش نسبت به نهاد پرسید. او نیز استعداد او را ستایش کرد و گفت: «نتایج امتحانات نهایی او عالی بود و شایسته تحسین هیئت داوران است.»

نهاد حداد در مراسمی به افتخار محمد فلیفل در کنسرواتوار، ۵ می ۱۹۵۰ (آرشیو محمود الزیباوی)

محمد فلیفل درباره ورود نهاد حداد به رادیو نیز صحبت کرد. روایت او با روایت حلیم الرومی تفاوت‌هایی دارد. بر اساس روایت فلیفل، نهاد حداد در مقابل کمیته آزمون صداها، شامل حلیم رومی، خالد ابوالنصر و نقولا المنی، حاضر شد و موال معروف اسمهان «یا ديرتي ما لك علينا لوم» را اجرا کرد. حلیم الرومی که با صدای او شگفت‌زده شده بود، ساز عود خود را کنار گذاشت و محو تماشای او شد.
نهاد حداد به‌عنوان یک دانش‌آموخته موسیقی، نه یک مبتدی، ارزیابی شد و کمیته تصمیم گرفت که او با حقوق ماهیانه ۱۰۰ لیره به استخدام رادیو درآید. اگرچه جزئیات این روایت‌ها متفاوت است، اما مسلم است که نهاد حداد در ابتدای جوانی شاگرد محمد فلیفل بود و از طریق او وارد رادیو شد. در آنجا حلیم الرومی او را با نام هنری «فیروز» معرفی کرد. این نام از همان آغاز درخشید و وقتی با کارهای برادران رحبانی پیوند خورد، درخشش بیشتری یافت.

ستاره برنامه‌های الرحبانی

در اوایل سال ۱۹۵۲، مجله مصری «الفن» نوشت:
«تولیدات عاصی و منصور الرحبانی اکنون برنامه‌های ایستگاه‌های رادیویی در لبنان، دمشق و شرق نزدیک را پر کرده است. ایستگاه رادیویی بغداد اخیراً با آن‌ها مذاکره کرده است تا چندین اسکچ و ترانه با دستمزدی عالی ضبط کنند. همچنین، خواننده جوان فیروز که ستاره برنامه‌های الرحبانی است، نامه‌ای از موسیقیدان مشهور جهانی، ادواردو بیانکو، دریافت کرد که در آن از او دعوت شده بود چندین کنسرت در تئاترهای نیویورک و پاریس برگزار کند. این دعوت پس از آن بود که او در زمان حضور بیانکو در لبنان برخی از آثار جهانی او را با صدای مسحورکننده‌اش ضبط کرد و در اجرای آن‌ها کاملاً موفق شد.»
فیروز مسیر رادیویی خود را ادامه داد و با برادران الرحبانی یک پدیده هنری ایجاد کرد. این پدیده در دو سال نخست فعالیت مستمر خود، اولین افتخارهایش را کسب کرد. بازبینی این تولیدات، جزئیات جالب و ناشناخته بسیاری را آشکار می‌کند.