تغییراتی که در زندگی به وجود میآیند تغییر در فرم ادبی و زبان بیان را تحمیل میکنند
وقتی رمانی مدرن مینویسی به معنای آن است که کشیدهای به جامعه ادبی میزنی؛ رمان مدرن اینگونه خودش را معرفی میکند. گزینهای ادبی است که نویسنده رمان را ناگزیر میکند لزوماً زندگی مدرن را تجربه کند، نه تنها درسطح مادی بلکه درسطح روابط و قوانین و فعالیتها و افکار و باورها. زمینههای ضروری که به نظرمیرسد درجهان عرب فرمانبردار شبه معدوماند. چون رمان مدرن به معنای انتشار آن در زمان معاصر نیست بلکه همراه با آزمودن و پیوستن به ضرورتهای مدرنیزم است که درمقابل سنتها عصیان میکنند و دریک آن به نجوای آینده ارتباط مییابند. به این معنا که رمان بازتاب دهنده آن میل به حرکت و تغییری است که انسان در یک لحظه درخود دارد، با توجه به اینکه این دو( یعنی حرکت و تغییر) دو بعد از ابعاد مدرنیزماند که آگاهی فرد از لذت تحول همیشگی در شدن حیاتی را منعکس میکنند. به همین دلیل ظهور رمانی که برخویش تمرکز دارد سرکشی درمقابل نظم و روشهای روایی مرسوم را ضروری میسازد.
تغییرات روی داده در زندگی جهان عرب تغییر فرم ادبی و زبان بیان خود را ضروری میسازد. همچنانکه الزام میکند آن تغییر همیشگی باشد به این معنا که با رمانهایی که به عنوان رمانهای معیار نگاه میشود مخالفت کند. نه تنها در سطح ساختارظاهری بلکه درسطح ساختار مفهومی و مضامین و ژانر و آهنگ و دایره واژگان. به شرط آنکه این مبارزه هنری- ادبی علیه کلاسیکها به متلاشی شدن ساختهای سنگین محدود نشود بلکه ازآن فراتر رفته و به نوآوری درابزار روایی متناسب با تحولات بنیادین و عمیق درجامعه عرب منجر شود. به گونهای که ماده رمان در کارگاه رمان مدرن آمیخته بشود که بتواند آگاهی فردی را درمقابل افکار و روشهای مصرف شده به حرکت وادارد. و این از طریق میل به بازگرداندن احساسات عاطفی نسبت به خود روی نمیدهد بلکه ازطریق بازپروری تخیل و پیوستگی با پرسشهای تحول برانگیز شکل میگیرد.
رمان به طور معمول به مدرنیزم پیوسته است، نیروی زندگی برای نوشدن، تغییر افکار مردم و تحریک احساسات آنها را درخود دارد. و این نفوذ رمان رئال را درزندگی جهان عرب توضیح میدهد در مقایسه با جهشهایی که دررمان جهانی روی داد. زندگی عربی درهمه ابعادش همچنان درسکون به سرمیبرد، تهی از گرایشهای عقلانی، غیبگرا، برسطح روانی بسیار سفت و سخت و وسیع حرکت میکند و جمع گرایی را به زیان فردگرایی یاری میرساند. البته همه اینها ضد مدرنیته در زندگی و رماناند. و این ظهور واقعیتهای جدید با آهنگ یورش به آگاهی فردی را توضیح میدهد که درآن رمانهای ویرانی حاکم نوشته شد که همچون آیینی تیره برزندگی فرد عرب سایه افکنده است.
این ویرانی سوختی مدرن مهیا ساخت به این عنوان که آشوبی است که به تکهتکه شدن منتهی میشود. اینها به مراجعی جامعه شناسانه تبدیل شدند که رمان نویس عرب آنها را به عنوان موضوعات دستمایه خود قرارمیدهد. آن صحنههای نومید کننده به ابزاری برای متلاشی ساختن یقین و مرگ قهرمانی که به عنوان یک ارزش خوبی بررمان حاکم است تبدیل شدند، از آوارگی شدن فلسطین آغاز و از جنگ داخلی لبنان و ویرانی عراق میگذرد بی آنکه با فاجعه دردناک ویرانی سوریه به پایان برسد. به طوری که میتوان آن مراودهها را در پانورامایی روایی دید که شامل (ولیمة لاعشاب البحر/ خوراکی برای گیاهان دریایی) نوشته حیدر حیدر و رمان(الحفیده الامیرکیه/نوه امریکایی) اثر انعام کجهجی، رمان (اللاز/لازها) نوشته طاهر وطار و رمان (الکرنک/کرنک) اثر نجیب محفوظ و رمان حنان الشیخ(حکایة زهره/داستان گل) و رمان حنا مینه( الثلج یأتی من النافذة/ برف از پنجره میآید) و رمان (اعترافات کاتم الصوت/ اعترافات صدا خفه کن) نوشته مؤنس الرزاز و دیگر رمانهای دارای گرایش زیباشناسی وصفی که مانند ظرف ثبت وقایع عمل میکنند که نیاز به تغییر جایگاهش دارد.
با تبدیل رمان به صفحهای برای نمایش اکنون و آینده سیاسی، به یکی از منابع مدرنیته اندیشه سیاسی تبدیل شد که به بازخوانی ایدئولوژیک و به پرسش کشیدن وضعیت حزبی تا حد زیرسئوال بردن دوره مبارزه و آزمودن رمانهای ضداتوپیایی مبتنی بود. این تفاوت را میتوان با مقایسه رمان (کرنک) نجیب محفوظ لمس کرد، جایی که رسوایی نظام پلیسی دوره ناصر را زیرسئوال میبرد که زندگی جوان مصری حلمی و اسماعیل و زینب را نابود کرد با (عطارد) نوشته محمد ربیع دید. جایی که تک تیرانداز نیروی مقاومت روبه روی افسر احمد عطارد از نیروهای مهاجم مصری در سال 2025 میلادی میایستد.
اینگونه بود که رمان نویس عرب باید از نگاههای مدرن برای پس زدن واقعیت ساکن مخالف نوآوری بهره میبرد. به طوری که رمان عربی همان نقشی را بازی کند که گفتمان شعرعربی دریکی از مراحل برای جا انداختن نوگرایی در فضای اجتماعی بازی کرد؛ درسطح مضامین متنوع و اشکال حسی. و این دقیقا همان چیزی است که رمان را به افق تجسم بخشیدن به واقعیتهای جدید برد که از تمایل به استفاده از رمان به عنوان ابزار آگاهی فردی علیه لحظه زندگی و ادبی منجمد شده سرچشمه میگرفت. این ظهورواقعیتهای فردی را تفسیر میکند که ضرورتاً به واقعیتهای مبارزاتی اسطورهای ابراهیم نصرالله آن طور که در حماسه رواییاش در (الملهاة الفلسطینیة/ سرگرمی فلسطینی) ظهور یافت. و نه واقعیتهای رویارویی بین شمال و جنوب برای سهیل ادریس آن طور که در رمان (الحی اللاتینی/محله لاتینی) بروز یافت. یا واقعیتهای تاریخ سیاسی برای عبدالرحمن منیف در رمان (مدن الملح/شهرهای نمک). به طوری که روایتهای سرشار از اندوه جمعی قربانی آهنگ صعود فردگراییها شد.
پرسش رمان همان پرسش مدرن شدن زندگی است چون رمان نمیتواند درسایه زندگی بی رنگ، ترو تازه باشد. و این تفسیرکننده آن پیوستگی میان صلاحیت رمان عربی و شکل زندگی عربی است. مضامین و ابزاربیانش را ازآن فضا میگیرد همان طور که آهنگ مدرن بودنش را ازآن میگیرد. به همین دلیل بسته بودن افق زندگی با قدرت در رمانهای پر از شکست و ناامیدی منعکس میشود که با سبکهای روایی ساده و فضاهای خفه کننده بافته شدهاند. چون افقی برای شخصیت روایی وجود ندارد که از فضای زندگی بی نوا کمک گرفته باشد. و این یکی ازشرطهای نوگرایی رمان است که چسبندگی رمان به زندگی را الزام میکند.
این تجربهها و آزمونها است که براندیشه و خلق و خوی نویسنده رمان عربی فشار میآورد تا رمانش را پر ازمسائل و درگیریها میسازد انگار صندوق رأی درباره مواضع و اصول باشد که آهنگش را بیرون از سیاق لحظه قرارمیدهد. هنوز رمان نویس عرب از سادگی میهراسد یا شاید نمیتواند خوب آثارآن را به کار بگیرد به معنای اینکه از جملات روشن و مستقیم برای وصف بامداد زندگی و مشوش شدن چشم انداز و لرزان بودن حرکتش استفاده کند. به طوری که یادداشتهای روزانه مفرح به حماسههای روایی تبدیل بشوند اگر رمان نویس ازآن به عنوان ماده خام برای معادل قراردادن آن با واقعیت بهره ببرد.
در رمان مدرن حقیقت مطلقی وجود ندارد و جایی برای یقین نیست به همین دلیل داستان و هسته اصلی آن تنها ابزاری محسوب میشوند برای آزمودن میزان آگاهی خویشتن نویسنده و خواننده به حرکت اجتماعی تاریخی. واقعیت دیگر به آن وضوح یقینی که بود دیده نمیشود. رمان نویس عرب باید به عنوان مفسرآن کنار رفتن تکان دهنده واقعیتهای جدید باشد نه اینکه رونویس صرف جلوههای آن بشود. گفتمان روایی به همان اندازه که تغییر میدهد تغییر میکند. و هرارزش مادی و غیرمادی که مدرنیته خُرد کرد نیاز به مرثیه خوان ندارد بلکه به رمان نویسی نیاز دارد که دیدگاه شخصی خودش را برآن بکشد، دیدگاهی که از حضورش بر خط زمان میآید به عنوان موجودی مدرن و مدرنیست.
واقعیتهای جدید برای رمان عربی
https://persian.aawsat.com/home/article/2361681/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C
واقعیتهای جدید برای رمان عربی
واقعیتهای جدید برای رمان عربی
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة