آیا برای رهایی از کابوس تاریکی باید سیصد سال صبرکنیم؟

آیا برای رهایی از کابوس تاریکی باید سیصد سال صبرکنیم؟
TT

آیا برای رهایی از کابوس تاریکی باید سیصد سال صبرکنیم؟

آیا برای رهایی از کابوس تاریکی باید سیصد سال صبرکنیم؟

تاکنون بسیاری از فرهیختگان عرب حاضر به قبول این نشده‌اند که اکنون اسلام بنیادگرا با بزرگ‌‌ترین بحران تاریخی خود دست و پنجه نرم می‌کند. منظور من بحران با مدرنیسم یا اگر می‌پسندید با روح دوران مدرن است. گفتم اسلام بنیادگرا و نگفتم اسلام انواری یا روشنگرانه. میان این دو تفاوت وجود دارد. هنوز ستیزه می‌کنند و زیر بار حقیقت درخشان همچون چهره خورشید نمی‌روند. اینها با مردان دینی که به طور کامل یا جزئی غرق در چاه‌های قرون وسطی‌ هستند تفاوتی ندارند. پس از حادثه اخیر در فرانسه به اظهارت اینان و آنان گوش داده‌ام و تفاوت قابل ذکری میان فرهیختگان دینی و لاهوتی‌های دینی نیافتم جز در اندک تفاوت‌هایی. حتی کار برخی روشنفکران عرب مدرن یا آنهایی که چنین تصور می‌شوند به جایی رسید که همه حوادث فرانسه را به مثابه یک توطئه می‌بینند! بدین معنا که فرانسه خود یکی را مخفیانه برای بریدن سر معلم محترم ساموئل پتی فرستاد. فرانسه خود با دست خود سرخود را برای هدفی برید.  چه هدفی؟ بدنام کردن اسلام و تخریب چهره آن. انگار اسلام بنیادگرا پس از حادثه 11 سپتامبر نیازی به تخریب بیشتر چهره دارد! نگاه کنید چقدر گمراهی فکری. شرم آوراست. سراسر کشوری زخمی فریاد می‌زند و درد می‌کشد و با این حال به آن تهمت می‌زنند و به جای آنکه با آن و قربانی که سرش از تنش جداشده همدلی کنند به آن ضربه می‌زنند. اما این همان کاری بود که وقتی پیشگامان جنگجوی اخوان المسلمین دست به کشتار و جنایت و ترور فرهیختگان مشرق عربی می‌زدند، کردند. همیشه و همه جا و هر طور شده به دنبال بهانه تراشیدن برای اخوان بودند. این را می‌گوییم با اینکه آن گروه‌ها به صراحت و آشکارا و به طور مکتوب اعلام می‌کردند: برادرم ما این کار را کردیم! ما فلانی فلان شده را کشتیم چون کافر و زندیق بود. نقطه سرسطر. درحقیقت گروه‌های جهادی از آنها شریف‌تر و صادق‌ترند چون حقیقت را بی هیچ لاپوشانی می‌گویند. همین ماجرا اکنون در فرانسه اتفاق می‌افتد: مجرم چچنی که سرمعلم فرانسوی را برید اول مکرون را متهم کرد که «رهبر کفاراست» و چیز دیگری نمی‌گوید. و در نتیجه او مرتکب جنایتی نشده و تنها حکم خداوند تعالی را در باره یک شخص کافر از پیروان آن رهبر را اجرا کرده است. آیا شما مخالف کشتن کفار و پاک کردن زمین از آلودگی آنها هستید؟ آیا نمی‌خواهید به خدا نزدیک شوید و رضایتش را به دست بیاورید؟ با همان منطق و همان ایدئولوژی و همان قاموس فقهی لاهوتی قدیم. و البته دارای شعارهای فرقه‌ای کینه‌جو. با این حال این فرهیختگان یا شبه فرهنگیان اصرار می‌کنند، چیزی به نام تاریک‌منشی دینی یا فکر بنیادگرای تکفیری در جهان عرب وجود ندارد! بلکه چشم بر فجایع این گروه‌های وحشت‌افکن می‌بندند تا نگویم تروریستی. در همان زمان ادعا می‌کنند آنها برای آزادی و دموکراسی و حقوق بشر مبارزه می‌کنند! کشتن بهار عربی دقیقا در همین جا نهفته است.

از سال‌ها پیش پیشنهاد راه‌اندازی دانشکده‌ای جدید در همه دانشگاه‌های عربی را دادم با عنوان: دانشکده علم اصول تطبیق. آن هم برای رویارویی با دانشکده‌های شریعت و مراکز دینی سنتی با زمینه خاص خودشان. منظورم از آن کار چنین بود: در حال حاضر برای رویارویی با مرحله‌ای که تجربه می‌کنیم نمی‌توان بنیادگرایی اسلامی تکفیری حاکم را ازمیان برد مگر پس از اینکه بدانیم چگونه برنامه از بین بردن بنیادگرایی مسیحی درغرب اتفاق افتاد. منظور من حذف به معنای فلسفی و عمیق کلمه است. همه پژوهش‌ها و تألیفاتم در طول سی سال پیوسته دور این نقطه می‌چرخیدند. شبانه روز و در همه حال مشغله ذهنی من بود. به همین دلیل من آخرین کسی هستم که از آنچه در فرانسه یا غیر از فرانسه اتفاق می‌افتد شگفت‌زده می‌شوم. آیا می‌دانیم بنیادگرایی مسیحی، به خصوص در نسخه کاتولیکش به مدت سیصد سال پیوسته با حرکت تاریخ دشمنی کرد و عناد ورزید تا اینکه سرانجام تسلیم منطق مدرنیزم و دوران شد؟ بنیادگرایی اسلامی که نه تنها بر عقل مردان دین بلکه بر عقلانیت بخش بزرگی از فرهیختگان عرب سایه انداخته چقدر مقاومت می‌کند؟ آیا می‌توانیم سیصد سال دیگر منتظر بمانیم تا از این کابوس لاهوتی تاریک‌منش آزاد بشویم؟

بنیادگرایی مسیحی دویست سال با نظریه کوپرنیک مخالفت کرد پس ازآنکه فراگیر شد و ریشه دواند. همچنین به مدت سیصد سال دربرابر تطبیق روشمند تاریخی-نقدی متون مقدس تورات و انجیل ایستاد. آیا ما نیز سه قرن مقاومت می‌کنیم پیش از آنکه تن به منطق مدرنیزم بدهیم و همان روشمندی را بر میراث‌مان اعمال کنیم؟ این همان پرسش اصلی است که امروز در برابر ما قرار دارد. هرچقدر تلاش کنیم آن را نادیده بگیریم پیش روی ما منتظرمان می‌ماند یا در راه در کمین ما می‌نشیند. سراسر آزادسازی عقل عربی برحل این مسئله حساس و سرنوشت‌ساز متکی است. چون جهان عرب و پس از آن جهان اسلام به طور کلی در سال‌های آینده با بزرگ‌ترین چالش تاریخی خود روبه رو می‌شود. و این چالش برای اولین بار داخلی خواهد بود و نه خارجی. زمان آن رسیده که با دشمن داخلی کمین کرده در اعماق ما دربیافتیم: منظور من درون میراثی داعشی عمیق است. پس از جهاد کوچک جز جهاد بزرگ نیست! و این در حقیقت دشوارترین مسئله است چون نبرد با خود خطرناک‌ترین و شدیدترین نبردهاست. همه اینها یعنی چه؟ یعنی آقایان، ایدئولوژی کهن عربی مرده یا به احتضار افتاده است. و بر ویرانه‌های آن اندیشه جدید دیگری ظاهر می‌شود.

اروپا سیصد سال  منتظر ماند تا اینکه کلیسای کاتولیکی پاپی رمی درسال 1965 از اشتباهات خود عذرخواهی کرد. و این مایه افتخار آن است. و به همین دلیل احترام همه جهان را کسب کرد و پاپ رم با استقبال گرم در سراسر جهان مواجه می‌شود. سرانجام کلیسای مسیحی با مدرنیزم آشتی کرد. اسلام چه زمانی آشتی خواهد کرد؟ سئوال این است. این پرسش پرسش‌هاست که اکنون خواب از چشم جهان می‌گیرد. کلیسا از رفتار خود با گالیله درسال 1633درزمانی که محاکمه کرد و وحشت به دلش انداخت عذرخواهی کرد. از موضع عقب‌مانده دشمن دانش نوین و اختراعات جدید عذرخواهی کرد. همین طور از دادگاه‌های تفتیش عقاید و تکفیر و کشتارهای فرقه‌ای علیه اقلیت پروتستانت به خصوص کشتار مشهور سنت بارتملی درسال 1572 پوزش خواست. بدون شک به خطای خود پی برد که فهرستی شرعی و لاهوتی ویژه کتاب‌هایی که خواندن‌شان بر مؤمنان مسیحی حرام است تهیه کرد. در رأس کتاب‌های ممنوع کتاب‌های دکارت، اسپینوزا، کانت و ده‌ها سرآمد دیگر قرارداشتند. بدون شک بعداً از خود خجالت کشید که این همه شاهکار را ممنوع ساخت و خواندن‌شان را حرام.

پرسشی که روشنفکران فرانسوی پس از این حادثه هولناک از خود می‌پرسند این است: ما تاریک‌اندیشی دینی خودمان را از میان بردیم، پس چرا خدواند ما را با یک تاریک‌اندیشی دیگر گرفتار کرد که از دین و مذهب ما نیست؟ آیا باید سیصد سال آینده را درنبرد با این سپری کنیم؟ ولتر جدید کجاست؟ آیا از گورش برخواهد خاست تا نبردی دیگر علیه تعصب و متعصبان راه بیاندازد همانگونه که دو قرن و نیم پیش راه انداخت؟ همه می‌دانند او از خاندان کالاس پروتستانت مورد ستم و تحت فشار از سوی اکثریت کاتولیک مسلط دفاع کرد که خود به آنها وابسته بود. آیا یک روشنفکر عرب سراغ دارید که چنین موضعی علیه فرقه خود یا مذهبش داشته باشد؟ جز العفیف الاخضر یا خالد المنتصر کسی را نمی‌شناسم. امیدوارم اشتباه بکنم.

سپس می‌پرسند: چطور به این تاریک‌اندیشی دینی و تمامیت‌خواه اجازه داده شد در کشور ما لانه کند بی آنکه متوجه شویم؟ چطور در سرزمین ولتر و روشنایی جای پایی برای خود باز کرد؟ این سئوالی است که حالا روشنفکران فرانسوی را به جنون کشانده و آنها را از حالت عادی خود بیرون می‌برد. در اندک روزهای گذشته ده‌ها مقاله و اظهار نظر پیرامون این مسئله خواندم. آنها چنین می‌گویند: آیا معلم مسالمت‌جوی تاریخ و جغرافیا مستحق چنین سرنوشتی بود؟ این را می‌گوییم به خصوص که چنان لطافت به خرج داد که از دانش آموزانش خواست اگر تاب و تحمل دیدن افکار و تصاویر را ندارند اگر می‌خواهند می‌توانند از کلاس خارج بشوند. درسی درباره آزادی اندیشه و بیان می‌داد که تا کجا ممکن است برسد یا نرسد. و این بدین معناست که آن مرد واقعاً فردی مؤدب بود و حساسیت و موضع دیگران را می‌فهمید وگرنه اجازه نمی‌داد برخی دانش آموزان از کلاس بیرون بروند و به درسش گوش ندهند. با این حال درنهایت ددمنشی سرش بریده شد. این اقدام بی سابقه فرانسه را تکان داد. و به همین دلیل یک‌دست و یک‌پارچه برخاست. دریافتند که آنها به دوران تاریکی کهن برگشته‌اند که کاملاً فراموش کرده بودند. گمان می‌کردند برای همیشه از آن عبور کرده‌اند که ناگهان جلوی آنها سبز می‌شود. این‌گونه بود که به دوره دادگاه‌های سیاه تفتیش برگشتند، اما این بار به دست دینی دیگر غیر از دین خودشان. و همه می‌دانند دادگاه‌های تفتیش عقاید قرون وسطی بدعت‌گذاران و زندیقان مسیحی را می‌سوزاندند تا زمین را از آلودگی و ناپاکی آنها تمییز کنند.

درپایان آنچه را که می‌خواهم به روشنفکران فرانسوی بگویم این است: باید بدانند که فاصله تاریخی میان ما و آنها در مسائل مربوط به امور دینی به سیصد سال می‌رسد. اما ازآنجا که آنها در یک جامعه مدرن کاملاً سکولار زندگی می‌کنند، فکرمی‌کنند همه مردم و همه کشورها چنین‌اند. و این خطای بسیار بزرگی است. حساسیت دینی نزد ما همچنان حساسیت قرون وسطایی و هرلحظه آماده شعله‌ور شدن است. چون جهان اسلام به طور کلی تاکنون فرصت آن را نیافته تا انقلاب‌های علمی و دینی و فلسفی را هضم کند که ملت‌های اروپایی در طول چهار قرن متوالی از دوران رنسانس در قرن شانزدهم و تا به امروز تجربه کردند. در نتیجه بار اصلی بر تفاوت تاریخی یا فاصله بزرگ تاریخی است که میان ما و آنها وجود دارد. نمی‌توان این حفره تاریخی را در مدتی کوتاه پر کرد. اما ما بدون شک رو به جلو و به سمت روشنگری قدم برمی‌داریم. سخن آخر و پایانی: باید سطح معیشت نسل‌های مهاجر در مناطق فقیر حومه به حاشیه رانده شد را بهبود بخشید وگرنه همچنان لقمه آماده برای تندروی و تندروها خواهند ماند. این مسئله‌ای واقعا جدی است. و این همانی است که رئیس جمهوری مکرون خود وعده داد.  



اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
TT

اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)

پس از کارنامه‌ای سینمایی که نزدیک به شش دهه را در برگرفته است، اسطورهٔ بازیگری جهان، آنتونی هاپکینز، چهارشنبه‌شب در جشنوارهٔ فیلم دریای سرخ در جدّه روی صحنه رفت؛ تا گفت‌وگویی طولانی ارائه کند که آمیزه‌ای از طنز، فلسفه و خاطرات حرفه‌ای نادر بود. در طول یک ساعت کامل، هاپکینز—که وارد دههٔ نهم زندگی شده—با ذهنی هوشیار و آمادگی برای مرور مسیر حرفه‌ای خود ظاهر شد و از نگاهش به بازیگری، نوشتن، موسیقی و جزئیات شخصیت‌های ماندگاری که حافظهٔ سینما را ساخته‌اند، سخن گفت.
هاپکینز، برندهٔ دو اسکار بهترین بازیگر برای نقش‌هایش در «سکوت بره‌ها» (۱۹۹۱) و «پدر» (۲۰۲۰)، خطوط اصلی مسیر هنری خود را چنین ترسیم کرد: «زندگی‌ام بسیار فراتر از آن چیزی پیش رفت که انتظارش را داشتم. هنوز هم احساس می‌کنم شخص دیگری این مسیر را برایم نوشته است». این زبان شگفتی‌زدگی کلید فهم رابطهٔ او با هنر، انتخاب‌های بازیگری‌اش و حتی زندگی شخصی‌اش است.

هانیبال لکتر... نبوغ شر

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از برجسته‌ترین نقش‌های هاپکینز است. او در این گفت‌وگو به تفصیل دربارهٔ این شخصیت در «سکوت بره‌ها» صحبت کرد و خوانشی متفاوت از شیوهٔ ساخت نقش ارائه داد. هاپکینز توضیح داد که: «من تلاش نکردم شرّ را بفهمم؛ فقط سعی کردم یک ماشین بدون احساس را بازی کنم.»

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از قوی‌ترین شخصیت‌هایی است که هاپکینز در طول مسیر حرفه‌ای خود ارائه کرده است (IMDb)

او باور دارد جذابیت لکتر از آن‌جاست که همچون «مفیستوفیلس» (نامی برای شیطان)، نقاط ضعف انسان و عمق شکنندگی‌اش را می‌داند. او همچنین راز یکی از مشهورترین مؤلفه‌های نقش را فاش کرد: «اگر بدون پلک‌زدن به یک سگ یا گربه نگاه کنید... می‌ترسد. این قدرت چشم است». همان چیزی که پایهٔ «نگاه ثابت» ترسناک لکتر شد.

میان تاریخ و خیال

وقتی از او پرسیدند ترجیح می‌دهد شخصیت‌های تاریخی را بازی کند یا شخصیت‌های خیالی، پاسخی داد که توجه سالن را جلب کرد: «همهٔ شخصیت‌ها خیالی‌اند... ما هم خیالی هستیم!»
او توضیح داد که هنگام آماده‌سازی نقش‌ها، حتی در مورد شخصیتی پیچیده مثل ریچارد نیکسون، خود را در پژوهش‌های طولانی‌مدت غرق نمی‌کند: «کمی تحقیق می‌کنم، اما اطلاعات زیاد ذهن را شلوغ می‌کند. مغز باید از آشوب خالی باشد.»
از نظر او بازی در نقش یک شخصیت تاریخی، بازآفرینی است، نه بازتولید واقعیت: «نیکسون من، نیکسون واقعی نیست... او نسخهٔ الیور استون است.»
او سپس خاطره‌ای طنزآمیز از روز تست گریم نقش نیکسون تعریف کرد؛ روزی که تیم گریم برایش بینی مصنوعی گذاشت، اما پس از برداشتن آن، ناگهان خطوط چهره نیکسون را در آینه دید و گفت: «یک کلاه، یک کفش، یک ضربهٔ کوچک گریم... کافی است تا ناگهان وارد روح شخصیت شوی.»

آنتونی هاپکینز در نمایی از «سکوت بره‌ها»

ترس... سایهٔ بازیگر و سوخت او

محور قوی‌تر سخنان هوبکنز دربارهٔ «ترس» بود؛ جایی که بی‌درنگ توجه‌ها را جلب کرد که چگونه این اسطورهٔ سینما و دارندهٔ نشان امپراتوری بریتانیا (CBE) می‌گوید: «ترس از شکست تمام زندگی‌ام همراهم بوده است، اما روبه‌رو شدن با آن در نتیجهٔ سلسله‌ای از حمایت‌ها و هل‌دادن‌هایی بود که از سوی کارگردانان و بازیگرانی که کنارم بودند دریافت کردم.» او داستانی تأثیرگذار دربارهٔ یکی از بازیگران آمریکایی تعریف کرد که هنگام تمرین‌های فیلم «نیکسون» تلاش کرده بود او را خرد کند. هابکینز می‌گوید به اولیور استون مراجعه کرد و خواست که از فیلم کنار گذاشته شود، زیرا احساس نمی‌کرد که توانایی ایفای نقش را دارد. پاسخ قاطع استون این بود: «تو هیچ جا نخواهی رفت. این نقش را بازی می‌کنی... چه تبدیل به موفقیت شود، چه یک شکست تمام‌عیار.»
هاپکینز ، یکی از مشهورترین و پربارترین بازیگران بریتانیایی در پاسخ به پرسشی از یکی از حاضران دربارهٔ راه رهایی از ترس در فرهنگ‌های محافظه‌کار، یکی از صریح‌ترین پاسخ‌هایش را داد: «وقتی بچه هستیم همیشه احمق به نظر می‌رسیم... بعد بزرگ می‌شویم و تجربه‌های احمقانه و خطرناک می‌کنیم... این زندگی است!» و ادامه داد: «نمی‌توانید از کودک بخواهید حرکت نکند یا حرف نزند... باید جرئت کنید کارها را انجام دهید... حتی اگر مردم به شما بخندند.»

آنتونی هوبکنز (جشنواره)

 

موسیقی... عشق نخست

در محور دیگری، هاپکینز دربارهٔ شیفتگی‌اش به موسیقی سخن گفت؛ هنری که به روح او نزدیک‌تر است. او توضیح داد که همسرش نخستین مشوق ورودش به این حوزه بوده و برای مخاطبان تعریف کرد که همسرش او را به نوشتن، آهنگ‌سازی و نقاشی تشویق کرده، با اینکه خود او به توانایی‌اش در هیچ‌یک از این مهارت‌ها باور نداشت. تا اینکه ارکسترهای جهانی، آثار او را در ریاض در سال ۲۰۲۳ نواختند. او با اشاره به شوپنهاور گفت: «موسیقی فراتر از تجربهٔ انسانی است... نمی‌توان آن را با کلمات بیان کرد.»
تماشاگران پس از پایان نشست با تصویر تازه‌ای از هاپکینز سالن را ترک کردند: فقط بازیگر نابغه‌ای نیست که «هانیبال لکتر»، «نیکسون» و «اودین» را آفریده؛ بلکه حکیمی است که زندگی، هنر و موسیقی را با شفافیتی شگفت‌آور تأمل می‌کند؛ نشستی که ترکیبی از طنز، فلسفه و سرکشی بود و با تشویق طولانی برای مردی به پایان رسید که از مرز شهرت عبور کرده و به مرحله‌ای آرام‌تر و عمیق‌تر رسیده؛ مرحله‌ای که خود او آن را «معجزهٔ بودن» می‌نامد.

 


جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
TT

جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)

پس از چند روز پرحرارت سینمایی که جده طی آن میزبان نمایش‌های نخست و صداهایی از چهار قاره بود، مراسم اختتامیه دوره پنجم «جشنواره بین‌المللی فیلم البحر الأحمر» در شبی برگزار شد که گستردگی تأثیر جهانی آن را به نمایش گذاشت و حضور رو‌به‌رشد سینمای سعودی را برجسته کرد؛ شبی با مشارکت چشمگیر شماری از نامدارترین ستارگان جهان از جمله جانی دپ، سلمان خان، یسرا، نادین لبکی و سر آنتونی هاپکینز؛ تصویری که جایگاه جشنواره را به‌عنوان پلی میان سینمای عرب و سینمای جهان تثبیت کرد.

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسهٔ «البحر الأحمر السينمائی»، از این دستاورد احساس غرور می‌کند (جشنواره)

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسه «البحر الأحمر»، در جریان مراسم گفت: «در طول ده روز گذشته، پرده‌های جشنواره، ما را از میان قاره‌ها و به جهان‌های تازه بردند. تجربه‌ای کم‌نظیر را با هم زیستیم، اما تأثیر آن عمیق است. غریبه‌هایی که در کنار هم می‌نشینند و مجذوب همان فیلم، همان داستان و همان شخصیت‌ها می‌شوند. این قدرت سینماست، و همچنان یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای فهم متقابل ما باقی خواهد ماند».
او مهم‌ترین آمارهای دوره پنجم را مرور کرد: نمایش ۱۱۱ فیلم از سراسر جهان، از جمله بیش از ۴۰ نمایش نخست جهانی یا منطقه‌ای، ۲۹۰ اکران سینمایی و ۳۰ هزار بلیت. همچنین جشنواره امسال میزبان هیئت‌هایی از ۹۷ کشور و بیش از ۴۰ هزار شرکت‌کننده از میان فیلم‌سازان بود.
الراشد درباره این اعداد گفت: «این‌ها فقط آمار نیستند، بلکه بیانگر جامعه‌ای سینمایی‌اند که هر سال گسترده‌تر می‌شود؛ کارگردانانی که شریک پیدا می‌کنند، پروژه‌هایی که کسانی را می‌یابند که به آن‌ها ایمان دارند، و تماشاگری که دلش را به روی دیدگاه‌های تازه می‌گشاید».

تجلیل از اسطوره آنتونی هاپکینز (جشنواره)

تجلیل‌هایی با حضور جهانی

پس از سخنرانی، مراسم تجلیل آغاز شد؛ مراسمی که جشنواره در آن از چهار نام اثرگذار بر سینمای جهان تقدیر کرد.
نخست، تجلیل از بازیگر و کارگردان سعودی، عهد کامل، که تجربه‌اش آمیزه‌ای از حضور محلی و بلندپروازی بین‌المللی بود. سپس ادریس البا، بازیگر و کارگردان بریتانیایی که در برنامه‌های جشنواره حضوری برجسته داشت، مورد تقدیر قرار گرفت. همچنین جشنواره از دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی و یکی از مهم‌ترین صداهای سینمایی پیش‌ران مرزهای تجربه بصری و روایی، قدردانی کرد.
اما تأثیرگذارترین لحظه، تجلیل از سر آنتونی هاپکینز بود؛ او موقر آرام و قدردانی آشکار روی صحنه آمد؛ لحظه‌ای که بیانگر احترام متقابل میان جشنواره و یکی از نمادهای بازیگری جهان بود.

دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی، و همسرش روی فرش قرمز (جشنواره)

جوایز تماشاگران

سپس مراسم به بخش اعلام جوایز رسید. فیلم «هجرة» ساخته کارگردان سعودی شهد أمین، با رأی تماشاگران، برنده جایزه فیلم العلا برای بهترین فیلم سعودی شد؛ و این فیلم بعدها جایزه هیئت داوران را نیز به کارنامه خود افزود، در تأکیدی دوباره بر حضور تجربه سینمای سعودی در عرصه رقابت.
همچنین فیلم «كولونيا» ساخته کارگردان مصری محمد صیام، برنده جایزه تماشاگران برای بهترین فیلم بین‌المللی شد، و فیلم «VI: در حرکت» اثر کارگردان فرانسوی ژولیت بینوش، جایزه الشرق برای بهترین مستند را کسب کرد.

درخشش سینمای کوتاه

در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه، هیئت داوران لوح تقدیر ویژه را به فیلم «جم 1983» ساخته جورج أبومحیّا اهدا کرد؛ در حالی که فیلم «الأراضي الفارغة/ سرزمین‌های خالی» اثر کریم‌الدین الألفی، جایزه یُسر نقره‌ای را به دست آورد.
اما یُسر طلایی نصیب فیلم فلسطینی «مهدَّد بالانقراض/ در معرض انقراض» ساخته سعید زاغا شد؛ فیلمی که رویکردی حساس به تنش انسانی در دل واقعیتی پیچیده ارائه می‌داد.
در بخش دستاورد سینمایی نیز، فیلم چینی «صداهای شب» از زانگ زونگشین برجسته شد؛ اثری که تجربه‌ای بصری با تکیه بر حس روایی نوآورانه به شمار می‌رفت.

بازیگر لبنانی جورج خبّاز، برنده جایزه بهترین بازیگر (جشنواره)

جوایز بازیگری

در حوزه بازیگری، سیو سو بین، بازیگر کره‌ای، برای نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «دنیای عشق» برنده جایزه یُسر برای بهترین بازیگر زن شد؛ نقشی مبتنی بر بیان درونی و توان حمل معانی با کمترین حرکت.
اما جایزه بهترین بازیگر مرد به جورج خبّاز، بازیگر لبنانی، برای نقشش در فیلم «يونان» رسید؛ نقشی که توانایی بالای او را در ترکیب حساسیت انسانی با عمق دراماتیک آشکار ساخت.
همچنین سیرل عریس، نویسنده لبنانی، جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم «نجوم الأمل والألم/ ستاره‌های امید و درد» دریافت کرد، و کارگردان أمیر فخرالدین نیز جایزه یُسر برای بهترین کارگردان را برای فیلم «يونان» از آن خود کرد.
در بخش فیلم‌های بلند، یُسر نقره‌ای به کارگردان شیرین دعیبس برای فیلم «اللي باقي منك/ باقیمانده تو» تعلق گرفت؛ و مراسم با اعلام مهم‌ترین برنده به پایان رسید: فیلم «زمین از دست رفته» ساخته أكیو فوجيموتو که یُسر طلایی برای بهترین فیلم بلند را دریافت کرد؛ نقطه اوجی برای فیلمی که با رویکردی کارگردانی‌شده و انسانی، روایتی فشرده و امضایی بصری روشن ارائه می‌داد.

جانی دپ، ستاره هالیوود، در حال سلام دادن به تماشاگران روی فرش قرمز (جشنواره)

دوره‌ای که افق‌های تازه‌ای گشود

دورهٔ پنجم با ارتقای سطح انتخاب‌های هنری، گسترده‌تر شدن مشارکت بین‌المللی و افزایش حضور سینمای سعودی در قلب صحنه متمایز شد؛ به‌گونه‌ای که به نظر رسید جشنواره مسیری روشن را برای تقویت صداهایی ترسیم می‌کند که حامل چشم‌اندازهای انسانی وسیع‌اند، و در عین حال فضایی رو به گسترش برای آثار سعودی حفظ می‌کند که سودای رقابت جهانی دارند.
در ترکیب فیلم‌های برگزیده در این سال تحولی چشمگیر دیده می‌شد؛ موضوعات هویت، مهاجرت، رابطهٔ فرد و جمع، و مفهوم حافظه به‌عنوان محرک روایت با قدرت حضور داشتند. از انتخاب‌های کمیتهٔ داوری چنین برمی‌آمد که آثاری که میان دیدگاه هنری روشن و بعد انسانی عمیق جمع می‌کنند، تواناتر در جلب توجه بوده‌اند. از میان آثار برنده، فیلم «زمین گمشده» به‌سبب زبان سینمایی آرامش که جزئیات کوچک را به صحنه‌هایی با نیروی عاطفی بالا بدل می‌کرد، اثری ماندگار گذاشت. در حالی که پیروزی فیلم «هِجرة» تأییدی بود بر اینکه سینمای سعودی وارد مرحله‌ای از بلوغ تکنیکی و هنری شده که بر تجارب رو به رشدش افزوده است.
با پایان‌یافتن دوره، آشکار بود که جشنواره دیگر تنها رویدادی جشن‌گونه نیست، بلکه سکویی است که در آن ملامح مرحله‌ای تازه از حضور سینمایی سعودی و جهان عرب شکل می‌گیرد. صداهای متنوع در هم آمیختند، و تجربه‌های جهانی در کنار تجربه‌های محلی قرار گرفتند. دایرهٔ سینما برای هرکسی گسترش یافت؛ چه آن‌که می‌خواهد داستانش را روایت کند، و چه آن‌که خواهان شنیدن داستانی دیگر است. و هنگامی که حاضران سالن را ترک کردند، احساسی باقی مانده بود که دورهٔ پنجم آغازی برای مرحله‌ای پخته‌تر است؛ مرحله‌ای که «البحر الأحمر» را به جشنواره‌ای تبدیل می‌کند که توان حمل سینمای محلی به جهان، و آوردن جهان به جده را دارد.
 

 


امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
TT

امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)

به دست آوردن نقش اصلی در فیلم افتتاحیه جشنواره سینمایی بین‌المللی «دریای سرخ » کار ساده‌ای نیست، اما وقتی همین بازیگر در همان دوره فیلم دیگری نیز داشته باشد، این یک اتفاق نادر در مسیر حرفه‌ای هر هنرمندی است. این دقیقاً همان چیزی است که امیر المصری، بازیگر بریتانیایی-مصری، تجربه می‌کند؛ او ستاره فیلم «العملاق/ غول» است که افتتاحیه پنجمین دوره جشنواره را رقم زد و توجه گسترده‌ای را جلب کرد، و هم‌زمان نقش اصلی فیلم «القصص/داستان‌ها» به کارگردانی ابوبکر شوقی، یکی از رقبای برجسته در مسابقه رسمی فیلم‌های بلند را نیز برعهده دارد.
المصری که طی سال‌های گذشته نامش به‌عنوان یکی از مهمانان آشنای جشنواره ثبت شده، امسال با لحنی متفاوت و حضوری پخته بازگشته است تا جزئیات تجربه خود را روایت کند: «وقتی مدیرعامل جشنواره، آقای فیصل بالطيور، با من درباره فیلم (غول) صحبت کرد، نمی‌دانستم قرار است آن را به‌عنوان فیلم افتتاحیه انتخاب کنند. ممکن بود فیلمی تجاری با یک ستاره هالیوودی را انتخاب کنند، اما آنها می‌خواستند افرادی مثل من را روی صحنه، در کنار ستاره‌های جهانی مانند مایکل کین و ایشواریا رای، ببینند».
المصری این لحظه را نقطه عطفی در مسیر حرفه‌ای خود می‌داند و با لحنی پرستش‌آمیز می‌افزاید: «من شیفته جشنواره هستم؛ هر سال می‌بینیم که هر دوره بهتر از قبلی است». او ادامه می‌دهد: «من بسیار از مرحله‌ای که اکنون به لحاظ هنری تجربه می‌کنم لذت می‌برم، به‌ویژه اینکه کم اتفاق می‌افتد یک بازیگر در دو فیلم در جشنواره‌ای به بزرگی (دریای سرخ) نقش اصلی داشته باشد».

صحنه‌ای از فیلم افتتاحیه جشنواره «غول» با بازی امیر المصری (جشنواره)

«غول»... مربی یا استعداد؟

حضور المصری در فیلم «غول» فراتر از یک نقش اصلی است؛ فیلم ساختی حساس دارد که نیازمند اجرای دقیق و آگاهانه شخصیت نسیم حمید است، ورزشکاری که در دهه ۹۰ در بریتانیا انقلابی در تصویر ورزشکار مسلمان ایجاد کرد و همزمان بحث‌های بی‌پایانی درباره رابطه‌اش با مربی افسانه‌ای‌اش، که نقش او را پیرس بروسنان بازی می‌کند، برانگیخت.
المصری درباره تشابه این داستان با زندگی خود می‌گوید: «بسیار... هر دوی ما نظرات منفی را نادیده می‌گیریم و با اصرار مسیرمان را ادامه می‌دهیم».
فیلم از یک صحنه کوچک در شفلید بریتانیا آغاز می‌شود، جایی که مادر پسری هفت ساله از مربی می‌خواهد فرزندش را برای مقابله با زورگویی آموزش دهد؛ لحظه‌ای که معمولی به نظر می‌رسد، اما پایه و اساس یک اسطوره می‌شود. مربی استعداد را از همان نگاه نخست تشخیص می‌دهد و نسیم را به همراه سه برادرش به رینگ می‌برد تا بلافاصله کشف کند که این کودک نحیف چیزی دارد که نمی‌توان آموزش داد. از این نقطه، داستان فیلم از خیابان‌های محله به قهرمانی جهان گسترش می‌یابد، تا زمانی که فروپاشی‌ها و تنش‌ها نشان می‌دهد رابطه بین ورزشکار و مربی چقدر شکننده است.
فیلم با هوشمندی پرسشی مطرح می‌کند: «غول واقعی کیست، مربی یا استعداد؟» این سؤال در صحنه‌ای تکان‌دهنده به اوج می‌رسد، وقتی دو طرف رو در رو می‌شوند؛ نسیم می‌گوید: «این استعداد از طرف خداست و باید از آن بهره ببرم بدون اینکه کسی را مقصر بدانم». مربی پاسخ می‌دهد: «استعداد تو هیچ ارزشی ندارد اگر من آن را کشف و ۱۶ سال پرورش نداده باشم».

امیر المصری... سالی سرنوشت‌ساز که موقعیت او را میان بازیگری و هویت هنری‌اش تغییر می‌دهد (جشنواره)

حضور واقعی نسیم حمید، ورزشکار بازنشسته، در نمایش فیلم اتفاقی ویژه بود؛ او پس از سال‌ها غیبت در جشنواره حاضر شد، لبخند زد و با تأثر گفت: «این فیلم به تو می‌گوید: (به نام خدا... مسیر جدیدت را آغاز کن!)»؛ گویی اسطوره به شکل نمادین مشعل را به بازیگری که آن را بازسازی کرده، سپرده است.

مرحله‌ای جدید... پروژه‌هایی به‌صورت عمده

با توجه به اینکه هویت هنری امیر المصری از تلاقی فرهنگ‌های عربی و غربی شکل گرفته است، دقیقاً همان‌طور که در فیلم «غول» مشاهده می‌شود، پرسشی درباره تأثیر این تلفیق فرهنگی ضروری به نظر می‌رسد. او با تأملی روشن در ماهیت انتخاب‌های خود پاسخ می‌دهد: «مهم‌تر این است که بر پروژه تمرکز کنم، هر چه باشد، چه در جهان عرب و چه خارج از آن». سپس توضیح می‌دهد: «همیشه این سؤال‌ها ذهنم را مشغول می‌کند: آیا این اثر می‌تواند چیزی درونی را به حرکت درآورد؟ آیا می‌تواند پیامی را منتقل کند؟» و اشاره می‌کند که فیلم «غول» کاملاً در این چارچوب قرار می‌گیرد.
این انگیزه باعث شد تا گامی را بردارد که مدتی طولانی به تعویق افتاده بود؛ یعنی تأسیس یک شرکت تولید در بریتانیا. المصری می‌گوید: «اخیراً شرکتی برای تولید تأسیس کردم که حدود سه ماه پیش راه‌اندازی شد، و در مرحله بعد قصد دارم آثاری را تولید کنم که نه تنها متعلق به من باشد، بلکه برای افرادی که شبیه من هستند نیز باشد». او درباره پروژه جدیدش صحبت می‌کند، گویی می‌خواهد سنگ بنای هویت تولیدی آینده‌ای را بگذارد که مکمل آن چیزی باشد که در جلوی دوربین آغاز کرده است.

جدیدترین پروژه‌ها

در مورد تازه‌ترین پروژه‌هایش، او می‌گوید: «فیلمی در آلمان تازه به پایان رساندم، و اگر در جشنواره‌ای مانند (دریای سرخ) نمایش داده شود، یعنی توانسته‌ایم توجه را به مسئله‌ای بسیار مهم جلب کنیم که وقتی آن را خواندم، مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد. این فیلم اهمیت زیادی خواهد داشت».
با اینکه المصری از ذکر دقیق موضوع خودداری می‌کند، اما صحبت‌هایش نشان می‌دهد که این فیلم موضوعی سنگین و مرحله‌ای متعهدتر در انتخاب‌های سینمایی او خواهد بود.
در پایان مصاحبه، پنجره‌ای به پروژه جدیدی برای علاقه‌مندان درام باز می‌کند و تأکید می‌کند که برای بازی در سریال «قاتل» (سفّاح) با کارگردان هادی الباجوری آماده می‌شود، که قرار است از طریق پلتفرم «شاهد» پخش شود. این اثر از داستان واقعی یک قاتل سریالی در قلب قاهره الهام گرفته و این بار او را به سوی ژانر رازآلود و دنیاهای تاریک می‌برد.