خالد بن سلمان: «اجلاس العلا» پایه‌ای برای مرحله جدید است

خالد بن سلمان: «اجلاس العلا» پایه‌ای برای مرحله جدید است
TT

خالد بن سلمان: «اجلاس العلا» پایه‌ای برای مرحله جدید است

خالد بن سلمان: «اجلاس العلا» پایه‌ای برای مرحله جدید است

شاهزاده خالد بن سلمان معاون وزیر دفاع سعودی گفت که اجلاس سران خلیج در العلا و بیانیه اختتامیه آن «مرحله جدیدی را ایجاد می‌کند که در آن جهت رسیدن به یک فردای درخشان برای منطقه با هم کار خواهیم کرد، و در یک خط با همه چالش‌ها روبرو خواهیم شد».
معاون وزیر دفاع سعودی در توییتی افزود: «ما و برادرانمان یک ملت تحت رهبری برادرانی هستیم که نگرانی اصلی آنها ثبات، شکوفایی و رفاه سرزمین‌هایشان است».
او در این توییت به خادم حرمین شریفین و ولیعهدش تبریک گفت و نوشت، «موفقیت اجلاس تاریخی العلا بار دیگر نشان داد آنچه عرب‌ها به‌طور کلی و مردم جزیره به‌طور ویژه پیوند می‌دهد از جمله روابط تاریخی، نژادی و اعتقادی، بزرگتر از هر اختلافی است».
به نوبه خود، انور قرقاش وزیر مشاور در امور خارجه امارات متحده عربی، تصویری از مقر اجلاس سران در استان العلای سعودی را در حساب توئیتر خود منتشر کرد و نوشت: «از تالار المرایا در العلا، صفحه روشن جدیدی آغاز می‌شود».
قرقاش پیش از این در مورد این اجلاس توئیت کرده بود: «ما در آستانه یک اجلاس تاریخی عالی در العلا هستیم که از طریق آن انسجام خلیجی را بازیابی می‌کنیم و ما اطمینان داریم که امنیت، ثبات و رفاه کشورها و مردم ما اولویت اول است. ما کارهای بیشتری در پیش داریم و در مسیر درست قرار داریم».
در همین حال، محمد بن عبدالرحمن آل ثانی وزیر امور خارجه قطر، در توئیتر خود نوشت: «امروز، با مسئولیت پذیری، صفحه اختلاف نظر را جهت گشودن صفحه جدیدی که مفاهیم همبستگی و همکاری را برای منافع مردم خلیج و مقابله با چالش‌های پیش روی منطقه تلفیق می‌کند، پشت سر گذاشتیم».
او تأکید کرد که قطر تحت رهبری امیر این کشور منتظر «ادامه اقدامات مشترک خلیج و عرب هاست که به نفع مردم خلیج و امنیت و ثبات منطقه خواهد بود، همچنین امیدوار است که این توافقنامه به پیشرفت، سعادت و شکوفایی بیشتری منجر شود».



هشدار مجدد السیسی درباره تبعات حمله زمینی اسرائیل به رفح  


ستون دود در پی حمله زمینی اسرائیل به خان یونس. اردوگاهی در رفح جنوب نوار غزه برای آوارگان فلسطینی (رویترز)
ستون دود در پی حمله زمینی اسرائیل به خان یونس. اردوگاهی در رفح جنوب نوار غزه برای آوارگان فلسطینی (رویترز)
TT

هشدار مجدد السیسی درباره تبعات حمله زمینی اسرائیل به رفح  


ستون دود در پی حمله زمینی اسرائیل به خان یونس. اردوگاهی در رفح جنوب نوار غزه برای آوارگان فلسطینی (رویترز)
ستون دود در پی حمله زمینی اسرائیل به خان یونس. اردوگاهی در رفح جنوب نوار غزه برای آوارگان فلسطینی (رویترز)

عبد الفتاح السیسی رئیس جمهور مصر پنجشنبه (۱۴ مارس) بار دیگر درباره هر گونه حمله زمینی اسرائیل به رفح در جنوب نوار غزه هشدار داد و گفت این حمله «تبعات وخیم انسانی» خواهد داشت.
به گزارش خبرگزاری «العالم العربی» دفتر ریاست جمهوری مصر در بیانیه خود افزود که السیسی در دیدار با خوزه مانوئل آلبارس وزیر خارجه اسپانیا در قاهره «هر گونه اقدام برای حذف مساله فلسطین به واسطه کوچ اجباری مردم فلسطین به خارج سرزمین خود را مردود» دانست.
این بیانیه خاطر نشان کرد دو طرف بر «لزوم آتش بس فوری و ورود کمک های امداد و نجات بخش لازم و کافی برای خروج نوار غزه از این فاجعه انسانی و نیز لزوم حمایت از آنروا (آژانس کمک و کاریابی پناهندگان فلسطینی) برای انجام وظیفه انسانی خود» تاکید کردند.
رئیس جمهور مصر و وزیر خارجه اسپانیا همچنان بر لزوم «اقدامات شفاف و ملموس جامعه بین الملل برای به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین و عضویت کامل آن در سازمان ملل» تاکید کردند و گفتند «این گام زمینه را برای اجرای راهکار دو کشوری هموار می کند و این راهکار پایه و اساس برقراری امنیت و ثبات در منطقه است».
مجله «پولیتیکو» چهارشنبه (۱۳ مارس) از قول مقامات آمریکایی گزارش داد که مقامات ارشد دولت آمریکا به همتایان اسرائیلی خود در گفتگوهای محرمانه گفتند که ممکن است با برنامه ای «مشابه عملیات مبارزه با تروریسم در رفح و نه جنگ تمام عیار» موافقت کنند چون این پلن می تواند تلفات غیر نظامیان را کاهش دهد.


غسان سلامه به «الشرق الاوسط»: آمریکا قطب اکبر است، اما قدرت آن در حال افول است

غسان سلامة (الشرق الأوسط)
غسان سلامة (الشرق الأوسط)
TT

غسان سلامه به «الشرق الاوسط»: آمریکا قطب اکبر است، اما قدرت آن در حال افول است

غسان سلامة (الشرق الأوسط)
غسان سلامة (الشرق الأوسط)

غسان سلامه فرستاده سابق سازمان ملل گفت که جهان در حال تجربه «چند قطبی نامتعادل» است، اما او تأکید کرد که ایالات متحده همچنان قطب اکبر است و «ضعف‌هایی» را در آن مشاهده کرده‌است که برجسته‌ترین آنها «کاهش توانایی آن در کنترل متحدانش و محاصره مخالفانش» است.
سلامه چند روز پس از انتشار کتاب جدیدش با عنوان «وسوسه قدرت؛ جنگ و صلح در قرن بیست و یکم» در پاریس در گفت و گو با «الشرق الاوسط» اذعان کرد که چین به تحول بزرگی در توانایی‌های نظامی خود دست یافته‌است، «اما کیفیت و عملکرد آن با کیفیت غربی همخوانی ندارد».
او معتقد است که جنگ آمریکا و بریتانیا در عراق در سال ۲۰۰۳ یک دوره «بی قانونی» در قواعد استفاده از زور و بی‌توجهی به قوانین بین‌المللی را ایجاد کرد که بسیاری از کشورها و بازیگران خارج از کشور را وسوسه کرد تا بیشتر به سلاح متوسل شوند و به چندین درگیری از جمله جنگ غزه دامن زد.
وی اظهار کرد که حمایت از اسرائیل در میان منافع آمریکا در منطقه «به‌طور بی‌سابقه ای زنده است... من باور نمی‌کنم که حتی یک رئیس‌جمهور آمریکا وجود داشته باشد که به اسرائیل همان چیزی را که جو بایدن به آن داده‌است داده باشد و با آن همذات پنداری کند».
سلامه هشدار داد که جهان شاهد «تجزیه تابوی هسته ای» است و چندین کشور به دنبال گسترش زرادخانه‌های هسته ای خود یا دستیابی به سلاح‌های هسته ای هستند.
او گفت که این عقیده را قبول نمی‌کند که آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب هسته ای در حالت آماده باش است.
وی با اشاره به اینکه واشینگتن اشتهای نفوذ منطقه‌ای ایران را دارد، گفت آمریکا مطلقاً مخالف در اختیار داشتن سلاح هسته‌ای ایران نیست، بلکه نسبت به آن محتاط است.


نگرانی بین‌المللی از بازگشت جنگ در یمن

 حوثی ها به حملات دریایی بیشتر در ماه رمضان تهديد كردند  (AFP)
حوثی ها به حملات دریایی بیشتر در ماه رمضان تهديد كردند (AFP)
TT

نگرانی بین‌المللی از بازگشت جنگ در یمن

 حوثی ها به حملات دریایی بیشتر در ماه رمضان تهديد كردند  (AFP)
حوثی ها به حملات دریایی بیشتر در ماه رمضان تهديد كردند (AFP)

هانس گروندبرگ، فرستاده سازمان ملل به یمن، دیروز (پنجشنبه) نگرانی خود را از وقوع مجدد جنگ در یمن با توجه به تشدید تنش نظامی در دریای سرخ و خلیج عدن و ادامه حملات حوثی‌ها علیه کشتی‌ها و حملات متقابل غرب و تلاش‌های متوقف شده او ابراز کرد.
گروندبرگ در جلسه توجیهی خود در شورای امنیت اذعان کرد که تلاش‌های وی با اشاره به حملات حوثی‌ها که این گروه به جنگ اسرائیل علیه غزه مرتبط می‌کند، «پیچیده‌تر» شده‌است.
با این حال، وی تأکید کرد که بر اساس حمایت‌های بین‌المللی که از آن برخوردار است، به تلاش‌های خود ادامه می‌دهد.
او گفت که میانجیگری او بر همکاری با طرف‌های (یمنی) برای پر کردن شکاف‌ها و تعیین راه‌هایی برای آغاز آتش‌بس، بهبود شرایط زندگی و آغاز یک روند سیاسی متمرکز است. این امر بر اساس تعهدات طرفین در دسامبر گذشته‌است.
نماینده سازمان ملل از بازگشت جنگ به یمن ابراز نگرانی کرد و گفت: با افزایش منافع درگیر، احتمال تغییر محاسبات و دستور کار مذاکرات طرف‌های درگیر در یمن افزایش می‌یابد. طرفین ممکن است تصمیم بگیرند که در یک ماجراجویی نظامی پرخطر شرکت کنند که یمن را به قسمت جدیدی از جنگ بازگرداند.
اظهارات نماینده سازمان ملل همزمان با حمله حوثی‌ها به یک کشتی باری و حملات واشینگتن در الحدیده و انهدام ۴ پهپاد حوثی و یک موشک زمین به هوا مطرح شده‌است.
از زمان آغاز تشدید تنش دریایی حوثی‌ها در ۱۹ نوامبر و ورود واشینگتن و متحدانش به خط مقدم، حملات و ضد حملات تقریباً به یک روال روزمره تبدیل شده‌است.

 


آیا فصل جدیدی از تشدید تنش بین بغداد و اربیل آغاز شده‌است؟

قضات اقلیم کردستان در میزگردی به میزبانی رئیس جمهوری در بغداد (رسانه های دولتی)
قضات اقلیم کردستان در میزگردی به میزبانی رئیس جمهوری در بغداد (رسانه های دولتی)
TT

آیا فصل جدیدی از تشدید تنش بین بغداد و اربیل آغاز شده‌است؟

قضات اقلیم کردستان در میزگردی به میزبانی رئیس جمهوری در بغداد (رسانه های دولتی)
قضات اقلیم کردستان در میزگردی به میزبانی رئیس جمهوری در بغداد (رسانه های دولتی)

با توجه به تصمیمات دادگاه فدرال عراق و پس از کناره‌گیری یک قاضی کرد از آن، ناظران عراقی اقدامات تشدید کننده ای را از سوی دولت اقلیم کردستان علیه مقامات بغداد پیش‌بینی کردند.کارشناسان به «الشرق الاوسط» گفتند که روابط بغداد و اربیل در آستانه یک «بهار داغ» است، اما توانایی کردها برای گرفتن مواضع اصلی ممکن است به دلیل شکاف سیاسی بین دو حزب اصلی، حزب دمکرات کردستان و اتحادیه میهنی محدود باشد.اربیل تا سال‌های اخیر یکی از برجسته‌ترین بازیگران در سطح فدرال بود و بیشتر اختلافات بین حزب بارزانی و احزاب شیعی حاکم در بغداد به خصوص حزب الدعوه به رهبری نوری المالکی و دارای ماهیت سیاسی بود، اما اکنون به یک ماهیت حقوقی و قانونی تبدیل شده و پای دادگاه فدرال به آن باز شده‌است.

مانورهای قانون اساسیبه نظر می‌رسد «مانورهای قانون اساسی» که بغداد متهم به انجام آن علیه منطقه است، اربیل را به «ضد مانور» سوق می‌دهد؛ نشانه‌های آن با خروج عبدالرحمن زیباری، عضو کرد دادگاه فدرال، که مورد حمایت حزب بارزانی است، نمایان شد.به گفته برخی کارشناسان حقوقی این اقدام به منظور اخلال در کار دادگاه فدرال از طریق برهم زدن اصل «توازن قومی و ملی» در بین اعضای آن صورت گرفته‌است.انتقاد شدید شورای قضایی اقلیم کردستان در روز چهارشنبه به دادگاه فدرال پس از حکم اخیر این دادگاه مبنی بر لغو «سهمیه» برای اقلیت‌ها صورت گرفت.قاضی عبدالجبار عزیز حسن، رئیس شورای قضایی اقلیم کردستان در یک بیانیه مطبوعاتی گفت: «عراق با صدور قانون مدیریت دولتی برای دوره انتقالی در سال ۲۰۰۴ به یک دولت فدرال تبدیل شد. نظام حکومتی آن بر اساس (ماده چهار) آن تعیین شد که بر اساس حقایق تاریخی و جغرافیایی، تفکیک قوا و تقسیم قانون اساسی آن قوا بین مرکز و اقلیم کردستان ساخته شد. پس از صدور قانون اساسی ۲۰۰۵، اقلیم کردستان و مقامات موجود آن را به رسمیت شناخت و به آن حق اعمال اختیارات اعطا شده به این مقامات را به استثنای اختیارات انحصاری مقامات فدرال داد».قاضی حسن افزود: «هر چیزی که در اختیارات انحصاری مقامات فدرال پیش‌بینی نشده باشد در صلاحیت منطقه کردستان است و اولویت قوانین منطقه نسبت به قوانین فدرال در خصوص اختیارات مشترک است. همچنین به منطقه این حق را داد که در صورت تعارض یا تناقض بین آنها، اعمال قوانین فدرال را اصلاح کند و قوانین منطقه حاکم خواهد بود».

حق قانون اساسیقاضی حسن توضیح داد «اصول قانون اساسی را نمی‌توان به هیچ بهانه‌ای زیر پا گذاشت، زیرا برای همه، از جمله دادگاه فدرال، که موظف شده‌است به آن پایبند باشد و به بهانه‌های واهی آن را نقض نکند، الزام‌آور است».وی ادامه داد: «دادگاه فدرال از اختیارات قانونی خود فراتر رفته‌است، زیرا به خود حق مداخله در همه امور بزرگ و کوچک در منطقه را داد».به گفته قاضی حسن، «تصمیم فوق‌الذکر مغایر با قانون اساسی است که مقرر می‌دارد قوانین اقلیم کردستان در مواردی که با قوانین فدرال تعارض یا مغایرت داشته باشد، ارجحیت دارد و چیزی در آن مغایر با قانون اساسی نیست. دادگاه فدرال در تصمیم خود، با اصلاح کرسی‌های پارلمان کردستان و همچنین اصلاح قانون کمیسیون انتخابات، خود را قانونگذار کرد».بر اساس این بیانیه، قوه قضائیه کردستان معتقد است که «تقسیم مناطق انتخاباتی جزو اختیارات انحصاری پارلمان منطقه است و دادگاه فدرال کاری به آن ندارد».در همین حال، مسرور بارزانی، نخست‌وزیر اقلیم کردستان، بار دیگر بر پایبندی اقلیم کردستان به «حقوق قانون اساسی خود و دفاع از آن» تأکید کرد.او پس از دیدار روز چهارشنبه خود با سفیر بریتانیا در عراق، استیون هیچن، از «تسلیم نشدن تحت فشار و هرگونه شرایط» خبر داد.

تقسیم کردیحیی الکبیسی، محقق، در مورد تنش‌های اخیر قانون اساسی و سیاسی بین بغداد و اربیل معتقد است که «اقلیم کردستان با بغداد که به دنبال تضعیف مقامات آن است، ارتباط زیادی دارد»، اما «شکاف زیاد بین دو حزب اصلی در منطقه مانع از توانایی آنها برای انجام کارهای زیادی در طول این بحران می‌شود».الکبیسی به «الشرق الاوسط» گفت: منطقه روابط خوبی با بسیاری از کشورهای جهان دارد و می‌تواند از آنها برای اعمال فشار بر بغداد در بسیاری از مسائل استفاده کند، به ویژه اینکه جامعه جهانی می‌داند که بازیگر سیاسی شیعه، به ویژه متحد ایران، قدرت را به‌طور کامل در انحصار خود دارد.


السیسی: مصر برای برقراری آتش بس طی روزهای آتی تلاش می کن


عبد الفتاح السیسی رئیس جمهور مصر و خوزه مانوئل آلبارس وزیر خارجه اسپانیا ۱۴ مارس ۲۰۲۴ در قاهره دیدار کردند
عبد الفتاح السیسی رئیس جمهور مصر و خوزه مانوئل آلبارس وزیر خارجه اسپانیا ۱۴ مارس ۲۰۲۴ در قاهره دیدار کردند
TT

السیسی: مصر برای برقراری آتش بس طی روزهای آتی تلاش می کن


عبد الفتاح السیسی رئیس جمهور مصر و خوزه مانوئل آلبارس وزیر خارجه اسپانیا ۱۴ مارس ۲۰۲۴ در قاهره دیدار کردند
عبد الفتاح السیسی رئیس جمهور مصر و خوزه مانوئل آلبارس وزیر خارجه اسپانیا ۱۴ مارس ۲۰۲۴ در قاهره دیدار کردند

عبد الفتاح السیسی رئیس جمهور مصر جمعه (۱۵ مارس) گفت که امیدوار است آتش بس «طی روزهای آتی» در غزه برقرار شود.
به گزارش خبرگزاری العالم العربی السیسی در اظهاراتی در دانشگاه افسری مصر افزود «پرتاب کمک از هوا برای مردم غزه در حد مطلوب نیست و نیازمندی های انسانی آنها را تامین نمی کند. دولت مصر بار دیگر آمادگی خود را برای فرستادن کمک از طریق گذرگاه رفح اعلام می کند».
او در ادامه خاطر نشان کرد «مصر با کمک چند کشور دیگر ابتکار عمل پرتاب کمک از هوا را انجام داد اما این کمک ها به هیچ وجه کافی نیستند.. غزه به چندین هزار تن کمک در روز نیاز دارد.. به دنبال برقراری آتش بس هستیم تا بشود بیشترین مقدار کمک را برای جلوگیری از فاجعه قطحی و گرسنگی مردم را به غزه بفرستیم.. و نیز با آتش بس امکان بازگشت اهالی شمال غزه که حالا در مرکز و جنوب غزه هستند وجود خواهد داشت... مصر بار دیگر نسبت به خطرناک بودن حمله زمینی به رفح هشدار جدی می دهد».
السیسی درباره وضع اقتصادی در مصر گفت «اقدامات دولت در چند هفته گذشته به منظور تصحیح مسیر اقتصاد و بهبود شرایط اقتصادی انجام شد».
او اظهار کرد مصر و نهادهای تامین مالی بین المللی همچون صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به چند توافق دست پیدا کردند و نیز مصر و اتحادیه اروپا نیز در زمینه کمک مالی توافق کردند.
رئیس جمهور مصر تاکید کرد «مشکل کمبود کالا نداریم و مشکل رسوب کالاها در بنادر حل شده و در حال خروج از بنادر هستند».


سازمان عملیات تجارت دریایی بریتانیا: «حمله» نزدیک بندر الحدیده یمن

یک کشتی نزدیک بندر الحدیده در دریای سرخ (آرشیو- فرانس پرس)
یک کشتی نزدیک بندر الحدیده در دریای سرخ (آرشیو- فرانس پرس)
TT

سازمان عملیات تجارت دریایی بریتانیا: «حمله» نزدیک بندر الحدیده یمن

یک کشتی نزدیک بندر الحدیده در دریای سرخ (آرشیو- فرانس پرس)
یک کشتی نزدیک بندر الحدیده در دریای سرخ (آرشیو- فرانس پرس)

سازمان عملیات تجارت دریایی بریتانیا جمعه (۱۵ مارس) گفت که گزارشی در خصوص وقوع حمله در فاصله ۷۶ مایل دریایی از غرب الحدیده یمن دریافت کرده است. این دومین حمله طی چند ساعت است.
این سازمان پیشتر اعلام کرد که ناخدای یک کشتی ابلاغ کرد که دو موشک بر فراز این کشتی هستند و صدای دو انفجار در دریای سرخ نزدیک بندر الحدیده شنیده شده است.
سازمان بریتانیایی در بیانیه خود در «اکس» افزود «این کشتی آسیب ندیده و خدمه آن زخمی نشده اند و حرکت به سمت مقصد خود را ادامه داد».
گروه حوثی های یمن اعلام کرد که کشتی های مورد هدف حملات موشکی کشتی هایی هستند که مالک آن شرکت های اسرائیلی اند و یا توسط شرکت های اسرائیلی اجاره شده اند و یا اینکه کالا به اسرائیل می برند و یا منتقل می کنند.
حوثی ها می گویند این حملات به نشان همبستگی با نوار غزه که از هفتم اکتبر مورد حمله نظامی اسرائیل است انجام می شوند.
آمریکا و بریتانیا مرتب به مواضع حوثی ها در یمن حمله می کنند تا توان نظامی آنها را از بین برده یا تضعیف کنند و حوثی ها دیگر قادر به خطرآفرینی برای کشتی ها در گذرگاه تجاری جهان نباشند.


غسان سلامه در گفت‌وگو با «الشرق الاوسط»: فقدان قدرت از ویژگی‌های این مرحله است

غسان سلامه (الشرق الاوسط)
غسان سلامه (الشرق الاوسط)
TT

غسان سلامه در گفت‌وگو با «الشرق الاوسط»: فقدان قدرت از ویژگی‌های این مرحله است

غسان سلامه (الشرق الاوسط)
غسان سلامه (الشرق الاوسط)

اگر قاعده کلی این باشد که ارائه محتوای یک کتاب دشوار است، به خصوص اگر تحلیلی و جامع باشد، در مورد آخرین کتاب دکتر غسان سلامه که چند روز پیش توسط انتشارات «وایار» فرانسه منتشر شد، دشواری دوچندان می‌شود. کتاب سلامه بر اساس یک تجربه آکادمیک پیشرو و مشارکت در کار سیاسی و در نهایت در کار دیپلماتیک در چارچوب سازمان ملل متحد و همچنین شبکه سطح بالایی از روابط که او در سراسر جهان تنیده است.
برای نشان دادن جدیت کتاب و حجم استثنایی اطلاعات، تحلیل و دریچه‌هایی که باز می‌شود، کافی است به پنجاه صفحه ارجاعاتی که او به آنها اشاره می‌کند و اطلاعاتی که برای ایجاد شبکه خود در خوانش تحولات جهان به دست می‌آورد، اشاره کنیم. شکی نیست که برخی از بلندپروازی‌های او در عنوان فرعی «جنگ و صلح در قرن بیست و یکم» ظاهر می‌شود و کتاب او برای دهه‌های بعدی مرجع اصلی خواهد بود.
غسان سلامه در شش فصل، مقدمه‌ای مبسوط و پایان‌بندی بیش از سی صفحه‌ای، به گشت و گذار در حوادث و بحران‌های جهان، شرق و غرب می‌پردازد. شاید برجسته‌ترین فصل کتاب فصلی باشد که او به مطالعه «عدم استفاده از قواعد توسل به زور» اختصاص داده است تا به خواننده نشان دهد که چگونه جهان فاسد شده و جنگ‌ها، اختلافات و درگیری‌ها چند برابر شده است.
بر همین اساس لازم بود برای گفت‌وگو با نویسنده از محتوای کتاب شروع کرد تا بر تعدادی از پرونده‌هایی که در حال حاضر مورد توجه جهانی هستند پرتوافکنی شود.
از نویسنده پرسیدیم، چرا کتاب را با اشاره به «مریخ» خدای قدرت و جنگ در اساطیر یونان و روم «وسوسه قدرت» (به فرانسوی: La Tentation de Mars) نامیده است و پاسخ او این بود که می‌خواستم بگویم که بسیاری از کشورها از جمله کشورهای کوچک تحت وسوسه قدرت و جنگ قرار گرفتند؛ وسوسه قدرت جهانی شده است.
در مورد عنوان فرعی «جنگ و صلح در قرن بیست و یکم»، بخشی از عنوان رمان «جنگ و صلح» تولستوی و کتاب «صلح و جنگ» ریمون آرون، جامعه‌شناس و نویسنده سیاسی فرانسوی را به یاد می‌آورد. متن مصاحبه را در زیر می‌خوانید:

  • رشته پیوستگی این کتاب جدید کجاست؟

نقطه شروع در این پرسش نهفته است: چرا دوره پس از 1990 تا امروز، یعنی یک سوم قرن، در ادبیات آمریکای غربی، اروپایی، روسی و غیره «دوره پس از جنگ سرد» نامیده می‌شود؟ چرا همانطور که در مراحل قبل اتفاق افتاد نام یا بیانی ندارد؟ نتیجه‌ای که من به آن رسیدم این است که تحولاتی که از سال 1990 به بعد رخ داده، ناهماهنگ بوده و بنابراین خلاصه کردن آنها در کلمات دشوار است. بسیاری تلاش کرده‌اند، از جمله فرانسیس فوکویاما، که آن را «پایان تاریخ» نامید، ساموئل هانتینگتون، که «برخورد تمدن‌ها» را نوشت، و دیگرانی که «پایان قطب‌بندی جهانی» را انتخاب کردند، اما همه این توصیف‌ها ناکافی هستند. پس از تفکر، تأمل و تحقیق، دریافتم که دوره زمانی 1990 تا 2024 در واقع دو مرحله کاملاً متناقض است: مرحله اول را «مرحله امیدها» می‌نامم که بین سالهای 1990 تا 2006 ادامه داشت و مرحله دوم «مرحله ناامیدی» که از سال 2006 تا امروز است.

جلد کتاب جدید غسان سلامه «وسوسه قدرت»

برای برجسته کردن این واقعیت، بر شش معیار تمرکز کردم که به وضوح این تقسیم بندی را نشان می‌دهند، که عبارتند از: گسترش دموکراسی، جهانی شدن، انقلاب تکنولوژیک، فرهنگ، عدم وجود قوانین برای استفاده از زور و در نهایت استاندارد هسته‌ای. رویکرد جامع نشان می‌دهد که بخش اول از یک سوم قرن فوق الذکر تحت سلطه موارد مثبت بوده، اما در بخش دوم آن رو به کاهش گذاشت.

از دست دادن قدرت

  • آیا می‌توان ملاک عدم وجود قواعد توسل به زور و معیار هسته‌ای را روشن کرد؛ به خصوص که در حال حاضر برجسته‌ترین هستند؟

منظورم از این معیار این است که در دوره اول از یک سوم قرنی که از آن صحبت می‌کنیم، مثلاً دیدیم که جنگ کویت در سال 1991 بر اساس 12 قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد بود که به 65 کشور اجازه مشارکت در جنگ برای آزادی این کشور داد. وقتی در آن زمان از جورج بوش پدر پرسیدند: چرا تا بغداد پیش نمی‌روی؟ او در پاسخ گفت:« قطعنامه‌های شورای امنیت به من این حق را می‌دهند که حاکمیت کویت را بازگردانم و نه اینکه حاکمیت عراق را تخریب کنم.»
جنگ دومی که جورج دبلیو بوش در سال 2003 علیه عراق به راه انداخت با جنگ اول کاملاً متفاوت بود. چون بر مبنای قانونی نبود و بدون قطعنامه شورای امنیت صورت گرفت، علاوه بر اهداف متزلزل خود، منجر به ایجاد ائتلاف جهانی گسترده نشد. ابتدا هدف از بین بردن سلاح‌های کشتار جمعی و به دنبال آن حذف یک دیکتاتور خطرناک و سپس گسترش دموکراسی بود.

چیزی که بعداً نقص داشت این بود که نتوانست یک نهاد سیاسی باثبات ایجاد کند.
من معتقدم که «گناه اصلی» در حمله آمریکایی-انگلیسی به عراق این است که رویه‌های مشابهی را در کشورهای دیگر ایجاد کرد. به عنوان مثال، دیدیم که روسیه در سال 2008 از این استدلال برای حمله به گرجستان استفاده کرد و رئیس جمهوری پوتین دوباره در سال 2014 و سال 2022 برای حمله به اوکراین از آن بهره برد. دیدیم که کشورهای دیگر مانند ایران و ترکیه و همچنین اسرائیل در استفاده از زور هیچ تردیدی ندارند. در واقع، کشورهای کوچکی مانند رواندا عملیات نظامی تقریباً مستمری را در تعداد زیادی از کشورهای آفریقایی بدون توجیه قانونی انجام می‌دهند.
بنابراین در دوره زمانی مورد مطالعه ما نقض قوانین استفاده از سلاح وجود دارد. پیگیری‌ها نشان می‌دهد که احترام زیادی به معاهدات و قوانین بین‌المللی در مرحله اول یک سوم قرن گذشته وجود داشت و از سال 2003، یعنی با جنگ عراق، بی‌توجهی به آن‌ها شروع شد.

شکستن « تابوی» هسته‌ای

در مورد معیار هسته‌ای، در مرحله اول یک سوم اول قرن گذشته، تعداد زیادی توافقات اطمینان بخش یافتیم. در سال 1995، توافقنامه خودداری از گسترش تسلیحات هسته‌ای پس از محدودیت زمانی، برای مدت نامحدود تمدید شد. سپس بسیاری از کشورها کاهش زرادخانه‌های هسته‌ای خود را پذیرفتند که در راس آنها آمریکا و روسیه بودند. این دو کشور برای رسیدگی به موضوع فاجعه هسته‌ای چرنوبیل همکاری کردند تا بلایا دوباره تکرار نشود.
من بر اهمیت توافقی که در مورد انتقال تسلیحات هسته‌ای که در تعدادی از اجزای اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند قزاقستان، اوکراین و بلاروس وجود داشت، به‌منظور اینکه تحت کنترل روسیه باشند، به دست آمد، تاکید می‌کنم. فراتر از آن، ما یک دلیل واقعی برای رؤیاپردازی یافتیم تا جایی که چهار وزیر خارجه سابق ایالات متحده، از جمله جورج شولتز و هنری کیسینجر، خواستار «سلاح‌های هسته‌ای صفر»، یعنی خلع سلاح کامل سلاح‌های هسته‌ای شدند.
اما امروز چه می‌بینیم؟ می‌بینیم که بریتانیا صدها میلیون برای تجدید سلاح‌های هسته‌ای خود هزینه می‌کند. در فرانسه هم همین اتفاق می‌افتد. می‌بینیم که چین می‌خواهد قبل از سال 2030 از 1500 کلاهک هسته‌ای به 3000 کلاهک هسته‌ای برسد، در حالی که پوتین دست از تهدید به استفاده از سلاح هسته‌ای نمی‌کشد.
ایالات متحده به نوبه خود خواهان افزایش و تجدید کلاهک‌های هسته‌ای خود است و حتی در کشورهای کوچکی مانند اسرائیل، هیچ یک از وزرای آن در تهدید به پرتاب بمب هسته‌ای بر غزه تردید ندارند. بنابراین به اصطلاح «تابو» هسته‌ای در ده سال گذشته به تدریج از بین رفته است. اگر این شش معیار را با هم در نظر بگیرید، خواهیم دید که همه آنها تا سال‌های 2005 و 2006 تا حد زیادی مثبت بودند و از آن زمان به سمت منفی گرایش پیدا کرده‌اند.

چندین قطب و عدم توازن

  • در مورد توصیف وضعیت امروز جهان یک بحث بزرگ و بی وقفه وجود دارد: تک قطبی، دوقطبی، چند قطبی یا غیر قطبی... خوانش شما چیست؟

-قرائت من به این صورت است: منابع و مراکز قدرت متعددی وجود دارد، یعنی چندین قطب وجود دارد، اما متوازن نیستند. کشورهایی هستند که شروع به تبدیل شدن به قطب‌های واقعی کرده‌اند، مانند چین، هند یا کشورهای دیگر، اما ایالات متحده هنوز هم حاشیه پیشرفته‌ای دارد. آمریکا، روی کاغذ، بدون شک بزرگترین و اولین قطب است، اما نه تنها.
اما باید توجه داشت که این قطب از ضعف‌هایی رنج می‌برد. این کشور هنوز هم به دلیل توانایی‌های مادی و نظامی بسیار بزرگش اولین کشور است، زیرا بودجه نظامی آن از 12 کشوری که به دنبال آن هستند بیشتر است. اما ایالات متحده، قطب اول، از سردرگمی شدید در تصمیم گیری رنج می‌برد. سردرگمی درونی است.

حضور سربازان سوئدی در رزمایش ناتو در نروژ (EPA)

علاوه بر این، آمریکا تمایلی به درگیر شدن در جنگ‌های طولانی ندارد و این تصمیم‌گیری را تحت فشار قرار می‌دهد و باعث می‌شود وقتی شروع به دادن تلفات انسانی یا هزینه کردن پول زیادی می‌کند، با فشار افکار عمومی مواجه شود و ناچار به عقب نشینی می‌شود تا آن را آنها را راضی کند، همانطور که در افغانستان یا عراق اتفاق افتاد. نقاط ضعف آن برتری مادی آن را در نظام جهانی محدود می‌کند.
در مورد چین، اولین رقیب، در سی سال گذشته تحول بزرگی در قدرت نظامی خود ایجاد کرده است. از نظر تعداد کلاهک‌های هسته‌ای یا سلاح‌های دریایی آن؛ از نظر عددی بر ایالات متحده تسلط دارد، اما کیفیت و عملکرد آن با کیفیت غربی همخوانی ندارد.
هند به نوبه خود بودجه نظامی خود را در طول بیست سال چهار برابر کرد و از 14 میلیارد دلار در سال 2002 به 81 میلیارد دلار افزایش یافت.

البته اکنون در اروپا یک بیداری دیرهنگام وجود دارد، زیرا شاهد هستیم تعدادی از کشورهایی که استانداردهای «ناتو» را رعایت نمی‌کنند، به ویژه آلمان و ایتالیا، به سمت افزایش قابل توجه بودجه نظامی خود حرکت می‌کنند. کشورهایی مانند لهستان هستند که 4 درصد از تولید ملی خود را صرف بودجه نظامی می‌کنند.
کره شمالی را فراموش نکنیم که هزینه‌های زیادی برای تقویت نیروهایش می‌کند. بنابراین، بازیگران زیادی هستند که آرزوی نفوذ در نظام جهانی را دارند، در حالی که ایالات متحده دیگر جز در موارد خاص قادر به تحمیل نظر خود نیست.
ما نباید مشکلات آمریکا با متحدانش را فراموش کنیم. در مورد مخالفانش، همه چیز روشن است: از ظهور چین می‌ترسد و هر کاری می‌کند تا امکان ظهور چین به عنوان یک قدرت جهانی را از طریق گروه‌هایی مانند «Ocus» و «Quad» یا مسلح کردن هندوستان محدود کند. یا حضور مستقیم نظامی سنگین در مجاورت تایوان و حتی تشویق فیلیپین برای به چالش کشیدن نیروی دریایی چین یا نزدیک شدن به ویتنام، از وضعیت پرتنش روابط بین پکن و تعداد زیادی از همسایگانش، به ویژه با هند و ویتنام استفاده می‌کند.
پدیده جدید این است که نقشه فروش اسلحه در حال تغییر است. البته دو کره سلاح به کشورهای مختلف صادر می‌کنند: کره جنوبی به لهستان می‌فروشد و کره شمالی به روسیه. اعداد بسیار زیاد است: کره جنوبی تقریباً از فرانسه به عنوان صادرکننده تسلیحات پیشی گرفته است. بیایید نگاهی به ترکیه بیندازیم که شروع به صادرات پهپاد به پنجاه کشور جهان از جمله اوکراین کرد، در حالی که ایران هواپیماهای بدون سرنشین را به روسیه صادر می‌کند و نه برعکس.
این بدان معناست که بازار جهانی تسلیحات به سرعت در حال تغییر است. من از این نتیجه می‌گیرم که فازی به نام مرحله پس از جنگ سرد هنوز تکمیل نشده است. هنوز نظم ثابت و دائمی ایجاد نشده است. اما روند غالب این است که ایالات متحده با ضعف فزاینده در توانایی کنترل متحدان و محاصره مخالفان خود، بزرگترین یا اولین قدرت در جهان باقی می‌ماند.

تناقضات «بریکس»

  • جایگاه جنوب جامع در این دنیای متحول کجاست؟ در کتاب خود بر این نظرید که در حاشیه باقی می‌ماند و سخن از «پیرامونی» در آنچه از آن بیرون می‌آید می‌گویید.

-در روابط بین‌الملل، شناسایی دشمن مشترک شرط لازم برای ایجاد اتحاد است، اما کاملاً ناکافی است. اجازه دهید مورد کشورهای «بریکس» (قبلاً 5 و اکنون 11) را در نظر بگیریم: آنها در مورد تعدادی از موضوعات از جمله رد کار نهادهای مالی و اقتصادی فعلی و رد نفوذ آمریکا در جهان در صورت تمایل به سمت هژمونی توافق دارند. از طرفی رقابت هند و چین در داخل آن بسیار قوی است و حتی درگیری‌های دوره‌ای در مرز بین آنها وجود دارد و ممکن است توسعه پیدا کند. فراموش نکنیم که در دهه شصت بین آنها جنگهایی رخ داد و چین وارد اعماق هند شد که شوک بزرگی را متحمل شد که ده سال بعد تنها با شکست پاکستان از آن خارج شد.

رهبران «بریکس» در جریان نشست خود در ژوهانسبورگ در اوت 2023 (AFP)

سپس اجازه دهید به بازار موازی نفت نگاهی بیندازیم، جایی که رقابت شدیدی بین روسیه و ایران برای تامین نفت کشورهایی مانند هند یا چین از بازار موازی وجود دارد. سوم، تفاوت‌های زیادی در وضعیت ارزهای این کشورها وجود دارد، زیرا برخی از آنها غیر قابل مبادله هستند. چهارم، عاملی وجود دارد که شکاف بین آنها را آشکار می‌کند؛ زمانی که این کشورها وارد چارچوبی از نهادینه شدن می‌شوند که رقابت بین آنها حفظ می‌شود.
نتیجه این است که نیاز به مشخصات مشترک بین طرف‌های «بریکس» وجود دارد. قدرت «ناتو» و دلیل بقای آن حتی پس از فروپاشی حریفش، پیمان «ورشو»، در شباهت زیاد در سیستم‌های سیاسی و اقتصادی موجود در این کشورها نهفته است. در مقابل، می‌بینیم که هند یک دموکراسی است در حالی که چین یک کشور تک حزبی. بنابراین هیچ شباهتی بین کشورهای مهم در چارچوب «بریکس» وجود ندارد تا بتوانند با آمریکا و «ناتو» رقابت کنند.

  • پس آینده «بریکس» چیست؟ آیا کشورهای ائتلاف، همراه با جنوب جهانی، قادر به تأثیرگذاری بر عملکرد نظام جهانی نیستند؟

من معتقدم که صدای جنوب بلند خواهد شد و آنچه را که شاهد شکایت آفریقای جنوبی علیه اسرائیل در دیوان بین‌المللی دادگستری بودیم، در مراحل بعدی نیز شاهد آن خواهیم بود. همچنین شاهد افزایش تجارت بین کشورهای جنوب خواهیم بود.
علاوه بر این، وزن جمعیتی جنوب در حال افزایش است. عرصه «مرد سفید» در طول قرن گذشته به شدت کوچک شده. پس از جنگ جهانی اول، مرد سفید 30 درصد از جمعیت جهان را تشکیل می‌داد و 80 درصد از زمین و تمام اقیانوس‌ها را در اختیار داشت. امروزه درصد جمعیتی آن به 16 درصد کاهش یافته و کنترلش بر زمین بیش از 30 درصد نیست.
جنوب به یک نیروی فشاری تبدیل شد.

قادة «بريكس» خلال اجتماعهم في جوهانسبرغ في أغسطس 2023 (أ.ف.ب)

با این حال، تبدیل آن به یک نهاد و تشکیل یک بلوک یکپارچه مخالف اتحاد «آتلانتیک»، همانطور که پیمان «ورشو» با آن مخالفت کرد، به دلایلی که به برخی از آنها اشاره کردیم دشوار است. آنچه تشدید می‌کند این است که دو اتحاد فوق‌الذکر در رأس هر یک از آنها لوکوموتیو داشتند: آمریکا از یک سو و اتحاد جماهیر شوروی از سوی دیگر، در حالی که در مورد «بریکس» چند رأس وجود دارد و دو سر اصلی (چین و هند) رقیب هستند.

قلعه «مرد سفید»

  • شما در کتاب خود می‌گویید که اتحادها در حال حاضر جذابیت کمتری پیدا کرده‌اند، اما استثنایی وجود دارد که «ناتو» و پیوستن دو عضو جدید به آن نشان می‌دهد.

- آنچه که توانایی جذب «ناتو» را فراهم می‌کند، علاوه بر آنچه قبلاً ذکر شد، جاه طلبی گروهی از کشورهایی است که قبلاً امپراتوری بودند، مانند روسیه، چین، ترکیه و ایران که در حال حاضر بین «ملت-دولت» بودن و یک «دولت امپراتوری» در نوسان هستند. امروزه با فروپاشی نظم جهانی، گرایش‌های امپریالیستی به شدت در حال بازگشت هستند و روسیه در صدر فهرست قرار دارد که باعث ترس در اروپا شده است. رؤیای بازگشت امپراتوری در روسیه، اروپایی‌ها را به صفوف نزدیک سوق می‌دهد، که این احساس نیاز به اتحاد نظامی برای محافظت را توضیح می‌دهد.
احساسی وجود دارد که هانتینگتون در بخش‌هایی از نوشته‌های خود به وضوح بیان کرده است، وقتی تأکید می‌کند که غرب پس از پنج قرن گسترش، وارد مرحله دفاع از خود شده است و بنابراین به قلعه‌ای نیاز دارد که در آن عقب‌نشینی کند. این قلعه اتحاد «آتلانتیک» است که باید از آن مراقبت کرد. وی خواستار عدم مداخله در امور جهانی شد. از آنجایی که او «عنصر فرهنگی» را در رویکرد خود وارد کرد، خواستار حذف ترکیه از اتحاد فوق‌الذکر شد تا آن را به عنوان یک قلعه دفاعی و نه مرکزی برای تشعشع یا گسترش ارزش‌های جهان آزاد توجیه کند.

ساده لوحی آمریکا در منطقه

  • منافع امروز آمریکا در خاورمیانه و میزان پایداری آنها را چگونه می‌توان توصیف کرد؟

-گاهی سیاست آمریکا در منطقه را ساده‌لوحی احاطه می‌کند. قبل از 7 اکتبر، احساس راحتی با وضعیت منطقه وجود داشت، در حالی که می‌دانیم که این منطقه روی دهانه یک آتشفشان است. آمریکایی‌ها معتقد بودند که هیچ خشونت آزاردهنده‌ای نمی‌شناسد. آنچه مسلم است این است که منافع آمریکا با توجه به رفتار مخالفانش تغییر می‌کند. در روزهای جنگ سرد، اهداف روشن بود: جلوگیری از سیطره اتحاد جماهیر شوروی، حفظ منابع نفتی و دفاع از اسرائیل.
امروز با وجود روسیه در سوریه و «واگنر» در آفریقا و منطقه ساحل، هدف اول عملا از بین رفته، اما به طور کلی تهدید روسیه کاهش یافته است. در مورد حفظ چاه‌های نفت، واشنگتن آن را خدمتی می‌داند که به متحدان اروپایی خود ارائه می‌کند، چون دیگر نیازی به نفت منطقه ندارد. عنصر اسرائیل باقی می‌ماند و ما با 7 اکتبر متوجه شدیم که زنده است به طوری که هرگز نبوده است.

بایدن و نتانیاهو در دیدار اکتبر گذشته در تل آویو (رویترز)

بنابراین، اگر آمریکا منافعی دارد، اول از همه دفاع و حمایت از اسرائیل است. من باور نمی‌کنم که حتی یک رئیس جمهوری آمریکا وجود داشته باشد که به اسرائیل همان چیزی را که بایدن به آن داده است ندهد و به اندازه رئیس جمهوری فعلی با آن همذات پنداری نکند. با وجود تمام وحشیگری‌های اسرائیل در غزه، جریان تسلیحات آمریکایی به اسرائیل هرگز متوقف نشده است. منافع دیگر آمریکا در منطقه جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای و سپس ارائه خدمات به متحدان خود در شرق آسیا (ژاپن، کره جنوبی...) از طریق تامین منابع نفتی از خلیج است.
به طور کلی، گرایشی وجود دارد که از جورج دبلیو بوش شروع شد، با باراک اوباما افزایش یافت و با جو بایدن به شدت بازگشت و خاورمیانه را عرصه ثانویه برای ایالات متحده دانست و اروپا را به عنوان یک عرصه فرعی خوب در نظر گرفت، اما جنگ در اوکراین و سپس در غزه چیزی ناخواسته و ناپسند را بر آمریکا تحمیل کرد. اولین خواسته آن تمرکز بر چین، محاصره آن، جلوگیری از تبدیل شدن به یک ابرقدرت و حفظ آن به عنوان یک قدرت منطقه‌ای است.

بین ایران «هسته‌ای» و اسرائیل

  • شما در کتاب خود می‌گویید که توافقی بین گلدا مایر و رئیس جمهوری ریچارد نیکسون در سال 1969 به دست آمد که ایالات متحده را ملزم به حفاظت و دفاع از سیستم هسته‌ای اسرائیل کرد. آیا امروز هم وجود دارد؟

- بله، این توافقنامه‌ای است که به ابتکار هنری کیسینجر، که در آن زمان مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری نیکسون بود، توسط ایالات متحده امضا شد. اگرچه اسرائیل امروز به یک قدرت هسته‌ای تبدیل شده و دارای تعداد زیادی کلاهک هسته‌ای (بین 60 تا 100 کلاهک هسته‌ای) است، توافق فوق هنوز پابرجاست.

نیکسون و گلدا میر در یک ملاقات در کاخ سفید در مارس 1973 (AFP)

  • آیا می‌توانیم مطالعه خود را از پرونده هسته‌ای ایران و رویکرد آمریکایی آن گسترش دهیم؟

- من معتقدم که تمایل آمریکا برای دستیابی به تفاهم با ایران در مورد چند موضوع از جمله به رسمیت شناختن نقش منطقه‌ای این کشور در منطقه وجود دارد. واشنگتن اشتهای نفوذ منطقه‌ای ایران را دارد. به همین ترتیب، واشنگتن مطلقاً داشتن تسلیحات هسته‌ای توسط ایران را رد نمی‌کند، بلکه «ملاحظاتی دارد». به دو دلیل: اولی رد مطلق اسرائیل (و من نمی‌گویم رد مطلق آمریکا) است و واشنگتن باید آن را به دلیل نفوذ اسرائیل در ایالات متحده در نظر بگیرد. اگر از آمریکایی‌ها بپرسند: منشأ ترس هسته‌ای شما چیست؟ پاسخ این خواهد بود: پاکستان. باید به خاطر داشته باشیم که برنامه هسته‌ای پاکستان با رضایت آمریکا زمانی که واشنگتن در جریان رویارویی با شوروی در افغانستان به اسلام آباد نیاز داشت، شکل گرفت.
دومین دلیل برای رد این دیدگاه، دیدگاه واشنگتن است که در اختیار داشتن سلاح هسته‌ای ایران به جلوگیری از هرگونه تجاوز خارجی کمک می‌کند و هرگونه حمله به آن را بسیار دشوار می‌کند. این هشدار که ایران هسته‌ای باعث یک مسابقه هسته‌ای در منطقه خواهد شد، دلیل اصلی نیست، بلکه تمایل به جلوگیری از دستیابی ایران به قدرت دفاعی و بازدارندگی مطلق است.

  • در جلسات ماه‌های اخیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به نوعی نرمش آمریکا و غرب نسبت به تهران پی بردیم. آیا می‌توانید به این موضوع بپردازید؟

-حقیقت ماجرا این است که بایدن در برنامه انتخاباتی قبلی خود از آمریکا خواسته بود به توافق هسته‌ای 2015 که دونالد ترامپ از آن خارج شد بازگردد. اما پس از انتخاب، بایدن برای اجرای آنچه وعده داده بود، اشتیاق نشان نداد. در واشنگتن و در سفرهایم به آنجا، از نبود این شور و شوق متعجب شدم، بلکه به من گفتند که بایدن در زمانی که معاون اوباما بود، موافق امضای توافق با تهران نبود.

رهبر ایران کنار پهپاد «شاهد 147» به توضیحات سرلشکر محمد باقری و امیرعلی حاجی زاده فرمانده یگان موشکی سپاه گوش می‌دهد (سایت خامنه‌ای)

مقاله‌ای از محقق ادوارد لوتوک، یک تندروی سرسخت در حزب جمهوری‌خواه خواندم که در آن می‌گوید: ما باید بپذیریم که ایران به یک کشور هسته‌ای تبدیل می‌شود و باید در نظر بگیریم که چگونه اثرات آن را مهار کنیم. وقتی کشوری به دنبال هزینه‌های میلیاردی برای برنامه هسته‌ای خود است و ادامه می‌دهد، متوقف کردن آن دشوار است و روزی به یک کشور هسته‌ای تبدیل خواهد شد.
بنابراین، گفتن اینکه آمریکا تمام توان خود را برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب هسته‌ای به کار گرفته است، نظری است که من آن را قبول ندارم.

  • در صورت بازگشت ترامپ به کاخ سفید از امروز چه متغیرهایی قابل رصد هستند؟

- اگر او به کاخ سفید بازگردد، سیاست خارجی او شباهت زیادی به سیاست‌های راست افراطی در اروپا خواهد داشت و بر دو پایه استوار است: اول بازگرداندن وضعیت مرد سفیدی است که از پا افتاده، با جهانی شدن و در نتیجه کند کردن آن و دوم اینکه به هر قیمتی به دنبال منافع ملی آمریکا باشد تا مبنای سیاست خارجی او قرار گیرد. منظورم این است که در جایی که اصول حرف اول را نمی‌زند، از اصل سیاست قراردادی پیروی می‌کند.
به یاد می‌آورم که ترامپ به دنبال توافق با رهبر کره شمالی بود و او آماده است با هر کسی در چارچوب تعریف تحت اللفظی منافع آمریکا و آنچه در خدمت آن باشد، معامله کند. بنابراین، به سختی می‌توان فهمید که چه کسی دوست یا حریف آن در خاورمیانه خواهد بود، زیرا تمایلی به گشایش در برابر کسی دارد و بنابراین من می‌گویم که هرکس با کیم جونگ اون دست داد، ممکن است با هر رئیس جمهوری در جهان دست بدهد، از جمله رهبر ایران.

دونالد ترامپ رئیس جمهوری سابق آمریکا و کیم جونگ اون رهبر کره شمالی در سال 2018 (AFP)

  • شما در کتابتان می‌گویید که نیروهای ویژه آمریکایی در حدود صد کشور دنیا حضور دارند. آیا این تایید شده است؟

- آیا می دانستید نیروهای ویژه آمریکایی در لیبی حضور دارند؟ من شخصاً این را نمی‌دانستم و زمانی که در مأموریت سازمان ملل در این کشور بودم آن را کشف کردم. در آن زمان به من گفتند که این نیرو در چارچوب مبارزه با تروریسم کار می‌کند و من متوجه شدم که پایگاه و بندر خود را دارد و بخشی از به اصطلاح «سپاه آفریقا» است.
همچنین متوجه شدم که تعداد زیادی از کشورهای آفریقایی میزبان نیروهای ویژه آمریکایی هستند. در عمل، اگر شنیدید که گروهی وابسته به «داعش»،« القاعده»، «بوکوحرام» یا هر گروه تروریستی در هر کشوری وجود دارد، باید فوراً فرض کنید که نیروهای ویژه آمریکایی علیه آنها کار می‌کنند.

ایران و جنگ غزه

  • در کتاب شما خواندم که ایران ذینفع جنگ غزه است.

- بله، ایران توانست نشان دهد که سیاستی که طی سی سال دنبال می‌کند، کارآمدی خود را از نظر تمرکز بر همکاری با نیروهای «غیر دولتی» (جنبش‌ها و شبه‌نظامیان) در زمان نفوذ و توانایی هماهنگی با «حماس»، «جهاد اسلامی» و نیروهای «الحشد الشعبی» عراق، «حزب الله» و «حوثی‌ها» این نشان می‌دهد که ایران دریافته بود که ورود به نزاع عرب‌ها و اسرائیل از طریق نیروهای نامنظم بهتر از ورود به آن از طریق نیروهای منظم است.
من همچنین فهمیدم که جنگ بین ارتش‌های عربی و اسرائیل از سال 1973 به طور غیرقابل بازگشت پایان یافت. به مدت 51 سال، هیچ جنگ منظمی علیه اسرائیل رخ نداد، در حالی که پنج جنگ بین اسرائیل و «حماس» و تعدادی جنگ بین آن و «حزب‌الله» درگرفت. امروز، نیروهای «الحشد الشعبی»، مانند «حوثی‌ها» و دیگران، اسرائیل را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند. فایده اتکا به نیروهای نامنظم این است که قوانین بین المللی شامل حال آنها نمی‌شود و بنابراین آنها می‌توانند مسئولیت اقدامات خود را بر عهده بگیرند یا تهران را بر اساس منافع خود بپذیرند.
اما باید اضافه کرد که هدف این گروه‌ها حفاظت از خود ایران است. مشخص است که ایران عموماً سیاست صبر و استفاده از فرصت‌ها را در پیش می‌گیرد. آمریکا با سرنگونی رژیم عراق، عراق را در یک سینی نقره‌ای به ایران تقدیم کرد. تهران از آن منتفع شد و این امر کاملاً مشخص است. اما چیزی که رایج نیست این است که به تقویت افراط گرایان، بازگشت رادیکالیسم به سیاست ایران (پس از دوران رؤسای جمهوری «اصلاح طلب» هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی) و سوق دادن به سمت بهره مندی از اشتباهات دیگران کمک کرد.

تهدیدات هسته‌ای روسیه

  • آیا تهدیدهای روسیه مبنی بر توسل به سلاح‌های هسته‌ای در جنگ علیه اوکراین ارعاب یا باج‌خواهی است یا ممکن است چنین چیزی واقعاً اتفاق بیفتد؟

- ابتدا باید اشاره کنیم که سلاح‌های هسته‌ای مینیاتوری به نام «سلاح‌های میدانی» وجود دارد و امکان استفاده از آن‌ها وجود دارد. من دوباره به ریموند آرون باز می‌گردم، که بر اهمیت دستیابی به سلاح هسته‌ای، اهمیت تهدید استفاده از آن و تأثیر آن بر روند جنگ تمرکز کرد.

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، عکس بمب‌افکن هسته‌ای TU-160M را هنگام بازدید از کارخانه هوانوردی گوربونوف در کازان - روسیه در 25 ژانویه 2018 امضا می‌کند (رویترز)

من در اینجا به یاد می‌آورم که در طول جنگ اکتبر 1973 در جبهه مصر اتفاق افتاد، زمانی که (رهبر شوروی) لئونید برژنف پس از عبور ارتش اسرائیل از کانال سوئز و رسیدن به فاصله 100 کیلومتری، تهدید کرد نیروهایی را برای جدا کردن ارتش مصر و اسرائیل به مصر اعزام خواهد کرد. در آن زمان، واشنگتن سطح هشدار را به سه از پنج افزایش داد که رهبر شوروی را مجبور به عقب نشینی از طرح خود کرد.
در طول جنگ سرد، 14 مورد هشدار هسته‌ای وجود داشت، از جمله دو بار در برلین، دو بار در کوبا، یک بار در لبنان و دو بار در جنگ‌های 1967 و 1973. مایلم به این نکته اشاره کنم که پارلمان اوکراین با وجود اینکه کلید این کلاهک‌ها در مسکو بود و این توافق تنها به لطف فشارها و وسوسه‌های آمریکایی‌ها به دست آمد، از تصویب طرح کنار گذاشتن کلاهک‌های هسته‌ای کی‌یف به روسیه خودداری کرد.
امروز اعتقاد من این است که طرف روسی با روند نبردها راحت شده است و احتمالاً بعداً برای متوقف کردن درگیری پیش خواهد رفت. تا زمانی که جنگ تهدیدی جدی برای سرزمین‌های روسیه و رژیم روسیه نباشد، توسل به سلاح‌های هسته‌ای بعید است و دست زدن به آن تا به امروز یک هشدار باقی مانده است.


عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

TT

عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

شارون، وزیر دفاعش، بنیامین بن الیعزر و رئیس سابق ستاد ارتش شائول موفاز، در حال بررسى تسلیحات  کشتی "کارن آ" (AFP)
شارون، وزیر دفاعش، بنیامین بن الیعزر و رئیس سابق ستاد ارتش شائول موفاز، در حال بررسى تسلیحات کشتی "کارن آ" (AFP)

آنچه در غزه اتفاق می‌افتد با ادامه بی عدالتی اسرائیل، به ویژه اصرار دولت‌های متوالی آن برای فرار از حقوق مترتب بر صلح ارتباط دارد. این بی عدالتی پس از تصمیم رئیس جمهوری فقید فلسطین یاسر عرفات به امضای توافقنامه «اسلو» در 13 سپتامبر 1993 تشدید شد.عرفات بر توافق «اسلو» به عنوان اولین گام برای ایجاد یک کشور فلسطینی در سرزمین آن حساب بازکرده بود، اما بنیامین نتانیاهو سیاست خود را بر اساس کشتن این توافق و اثرات آن قرار داد. قرارداد «اسلو» ربطی به آنچه پیش از آن رخ داد، به ویژه جنگ در پایتخت‌ها و روابط تیره‌ای که بین «ساف» و برخی کشورهای برجسته عربی وجود داشت، ندارد.هدف از گفتگو با یاسر عبدربه، دبیر سابق کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین، پیوند زمان حال با گذشته برای روشن کردن رویدادهایی بود که متولدین پس از «اسلو» قادر به تجربه آن نبودند.

چه کسی کمال جنبلاط را کشت؟

سفر دشوار دیگری به دمشق که در آن عبدربه پس از ترور رهبر لبنانى، کمال جنبلاط که مخالف مداخله نظامی سوریه در لبنان بود، شرکت کرد. در اینجا او آن توقف را به یاد می‌آورد:« پس از تشکیل شورای ملی فلسطین از قاهره برگشتیم. لازم بود به سوریه سفر و با حافظ اسد دیدار کنیم و نتیجه را به اطلاع او برسانیم، زیرا این پروتکلی بود که رهبری مصر و سوریه به آن عادت کرده بودند. ترور کمال جنبلاط همزمان با جلسه شورای ملی یعنی چند روز قبل از سفر ما به دمشق اتفاق افتاد. ما آن دوره را به پاس قدردانی از ایشان «دوره شهید کمال جنبلاط» نامیدیم. وقتی به دیدار رئیس جمهوری حافظ اسد رفتیم، یاسر عرفات به او گفت که ما جلسه را «جلسه شهید کمال جنبلاط» نامیدیم. اسد سریع از عرفات پرسید:« ابوعمار» به نظرت چه کسی جنبلاط را کشت؟

عرفات در گفت‌وگو با حافظ اسد در جشن‌های بزرگداشت انقلاب لیبی در طرابلس در سال 1989 (AFP)

من و سایر اعضای کمیته اجرایی - رهبری ساف - در کنار رئیس جمهوری عرفات نشسته بودیم. من یکی از افرادی بودم که مضطرب منتظر پاسخ عرفات ماندم. عرفات به روش خودش، وقتی نمی‌تواند جواب بدهد و با موقعیتی بسیار پردرسر مواجه می‌شود، پاهایش به تکان خوردن می‌افتند و حرف‌ها را تکرار می‌کند. پس از مدتی به او گفت: جناب رئیس، چه کسی غیر از آنها؟ چه کسی؟ چه کسی؟ ترسیدم بگوید: جناب رئیس جمهوری خودت، اسد به او گفت: منظورت از آنها کیست «ابو عمار»؟ پاسخ داد: البته اسرائیل.کمی آرام شدم، اما اسد ادامه داد: «ابو عمار، چرا فکر می‌کنی اسرائیل است نه کس دیگری؟» به او گفت: «منطقه‌ای را که کمال جنبلاط در آنجا بود می‌شناسم. از سراشیبی می‌روید. در انتهای سرازیری مسیر انحرافی وجود دارد و سپس شروع به بالا رفتن می‌کنید. در مسیر انحرافی برای او کمین کردند، چه کسی جز اسرائیل می‌تواند این کار را انجام دهد؟

عرفات خواهان گسترش جنگ در لبنان نبود

یاسر عرفات متهم به تحریک کمال جنبلاط برای کشاندن جنگ به جبل شد، آیا این اتهام صحت دارد؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:« حقیقتاً به هیچ وجه». من معتقدم کمال جنبلاط می‌خواست که مقاومت فلسطین با همه نیروهایش جبهه را در جبل گسترش دهد، در واقع او کسی است که حتی ممکن است بر بسیج نیروهای حزب سوسیالیست (که آن را رهبری می‌کند) در منطقه جبل و منطقه مشرف به الکحاله، نظارت داشت و خواستار مشارکت «فتح »در این روند شد.
«فتح» شرکت نکرد و اگر هم شرکت داشت به صورت نمادین بود. کسی که با تمام قدرت شرکت کرد، تصور می‌کنم «جبهه دموکراتیک» بود و حدود بیست نفر از نیروهایش را از دست داد که ارتش لبنان با آنها مقابله کرد، نه فقط «کتائب» یا «القوات اللبنانیه» یا دیگران. یاسر عرفات از بالا رفتن از کوه غافلگیر شد. من مطمئنم آن طور که دیگران انتظار داشتند، این برنامه او نبود که از کوه بالا برود یا از سمت ضور الشعیر به بکفیا بپیوندد و سرازیر شود.
کسانی که به این سمت کشیده شدند، افسران گروه موسوم به «گروه ابوموسی و ابوخالد العمله» بودند. یاسر عرفات مخالفت کافی برای جلوگیری از دخالت آنها در این روند نشان نداد. اما این تصمیم در ابتدا توسط عرفات گرفته نشد. کمال جنبلاط مشتاق عملیات، بالا رفتن از کوه، شکستن کمر نیروهای کتائب و محاصره منطقه بود. صعود به کوه و منطقه عالیه برای کسی ممکن نبود مگر با تایید سوسیالیست‌ها.
یاسر عرفات نیز از حمله به شهر دامور لبنان حمایت نکرد. او تلاش برای بازگرداندن تماس یا به قول لبنانی‌ها طرف مقابل یعنی«کتائب»، کمیل شمعون و دیگران قطع نکرد. عرفات مایل بود با این ارتباطات «موی معاویه» را حفظ کند و نزدیکان خود مانند ابوحسن سلامه و ابوالزعیم را به ادامه این ارتباطات تشویق می‌کرد.

یاسر عرفات در زمان وقوع حمله به دامور و پس از ماجرای تل‌الزعتر، کسی بود که گروه‌ها و نیروهای خود را تحت فشار قرار داد تا موضوع به کشتار تبدیل نشود.
و بیش از آن، او بود که با شمعون ارتباط برقرار کرد تا به السعدیات بروند و از آنجا از طریق دریا منتقل شوند... در آنجا چند دیوانه بودند که شاید می‌خواستند مرتکب در حد قتل عام در کلیسای دامور شوند؛ چون افرادی بودند که به کلیسا پناه برده بودند، بنابر این کسانی را برای محافظت از کلیسا فرستاد. من مطمئن هستم که یاسر عرفات درگیر غلتیدن در یک جنگ کثیف از این نوع نبوده است.»

با محمود درویش و عرفات در شمال لبنان
یاسر عرفات که در سال 1982 بیروت را ترک کرد، در سال 1983 به طرابلس در شمال لبنان بازگشت تا با «عصیان» در «فتح» مقابله کند و عملا وارد درگیری با سوریه شود. چرا برگشت؟ ماجرای دیدار یاسر عبدربه و محمود درویش با یاسر عرفات در شمال چیست؟ عبدربه به یاد می‌آورد:« فرضیه سوری بعدها وجود داشت مبنی بر اینکه یاسر عرفات زیرک کسی بود که به طرابلس آمد تا سوری‌ها را به جنگ علیه خود بکشاند تا به ابوموسی، ابوخالد العمله و ابوصالح انگ بزند که حرکت آنها یک جنبش اصلاحی نبود، بلکه یک جنبش سازماندهی شده توسط سوریه است و او تا حد زیادی در این روند موفق بود. آیا واقعاً یاسر عرفات چنین نقشه‌ای در سر داشت؟ من این را از یاسر عرفات بعید نمی‌دانم، زیرا او می‌خواست که بازیگران واقعی روی صحنه بیایند بدون اینکه کسی بیاید و خود را با پوشش فلسطین استتار کند که به نام اصلاحات در «فتح» این اقدام را انجام دادند. البته در دوران محاصره او، من و محمود درویش رفتیم.
شاید محمود درویش بود که من را تحریک کرد نه اینکه من او را تحریک کردم. محمود درویش رابطه‌ای مبهم با یاسر عرفات داشت. او عرفات را دوست داشت و از او مطمئن بود، اما در عین حال مشکوک بود که گاهی دست به ماجراجویی‌های حساب نشده می‌زند و تصمیمات برگشت ناپذیری می‌گیرد. عرفاتی را ترجیح می‌داد که گاهی مردد است و کاری می‌کند و برعکس آن را تا بدون درگیری شدید در میان بماند. او بود که مرا تحریک کرد تا بروم و با «ابوعمار» دیدار کنم. با ماشین و فقط با راننده از راه حمص (سوریه) رفتیم. رفتیم و وارد طرابلس شدیم. قبل از طرابلس، به البداوی و آن مناطقی که یاسر عرفات در منطقه شمالی بود. در بازگشت از طریق بعلبک وارد شدیم. در آن زمان ورود به لبنان آسان بود.
وارد شدیم و او را در حال نظارت بر عملیات حفاری در کوه دیدیم و کوه تماماً گچی (سنگ آهکی) بود، تمام کوه سفید بود، حتی لباس‌هایش. خلاصه گفتم:« ابو عمار چطوری؟» گفت:« همانطور که می‌بینید در حال آماده شدن هستیم». پرسیدیم:« چرا سنگر و حفاری؟» ما جواب نهایی را از عرفات نگرفتیم. گفت:« اینها ترتیبات نظامی است که شما به آن کاری ندارید و از امور نظامی سر در نمی‌آورید.» با او نشستیم و خیال ما از او راحت شد. روحیه‌اش خوب بود. بعد از ظهر بود و گفت:« با من ناهار می‌خورید». محمود درویش در مورد غذا محتاط بود. ناهار یاسر عرفات دو قوطی ساردین و دو عدد گوجه فرنگی بود. نگاهی به چهره محمود درویش انداختم و او راحت نبود.
درویش خیلی کم مشارکت کرد. کمی نان خورد. پس از آن از او اجازه خروج خواستیم تا پیش از غروب آفتاب به شام (دمشق) برگردیم و از طریق بقاع برگشتیم».
آیا «جنگ اردوگاه‌ها» در لبنان بخشی از پاسخ به رفتار یاسر عرفات بود؟ عبدربه می‌گوید:« معلوم بود که جنبش (امل) توسط یک محرک سوری و با ترتیبات سوری آن را به راه انداخت. نتیجه گسترش نقش «فتح» در جنوب و تا حدودی در مناطق کوهستانی با همدستی ضمنی ولید جنبلاط بود که کمک‌های زیادی را عبور می‌داد و دست‌کم به یک اردوگاه «فتح» پناه داده بود برمی‌گشت، همانطور که من به یاد دارم، و حرکت آنها در تمام جهات در سراسر منطقه.
سوری‌ها این را می‌دانستند که «فتح» در جنوب در حال گسترش است، بنابراین به «امل» دستور دادند که این کار را انجام دهد و «امل» درگیر جنگی بی‌معنا و بیهوده شد. محاصره اردوگاه‌هایی مانند «شتیلا» یا سایر اردوگاه‌ها و بعداً پاسخ به آن با عملیات مغدوشه که آن هم به همان اندازه هولناک بود.

سنگدلی نسبت به عرفات در سوریه «ارثی است»

آیا این درست است که ژنرال حکمت الشهابی، رئیس ستاد ارتش سوریه در مورد یاسر عرفات بسیار تند بود؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:‌« به نظر می‌رسید این وضعیت در میان رهبری ارتش سوریه به ارث رسیده است. مصطفی طلاس از یاسر عرفات خوشش نمی‌آمد و گاهی در برخی از سخنرانی‌هایش به شدت فحاشی می‌کرد و با توهین‌های مبتذل به او توهین می‌کرد و حکمت الشهابی اصلاً تحمل نام عرفات را نداشت. او این کار را جلوی ما آشکارا می‌کرد.»
عبدربه درباره صبری البناء «ابو نضال» و شخصیت او می‌گوید: در دوره عراق که در بغداد بود با او آشنا شدم و بعد از آن دیگر او را ندیدم. او فردی بسیار خودشیفته، خود بزرگ بین و به شدت شکاک بود.

دائم به دور و بر نگاه می‌انداخت و سریع متهم می‌کرد. اگر نام کسی را جلوی او به زبان بیاوری، بلافاصله به تو می‌گوید: این جاسوس است. شاید او تحت تأثیر سنت‌های سیاسی عراق بوده، زیرا متهم شدن به جاسوسی در عراق مانند آب خوردن است. او باعث نمی‌شد احساس راحتی کنی، حتی اگر در مواقع دیگر، گویی در یک وضعیت اسکیزوفرنی واقعی قرار داشت، گاهی او را فردی آرام و خوشایند می‌بینی و در مدت کوتاهی به عکس آن تبدیل می‌شود.
ابونضال دستان خود را در خون فلسطینیان بسیاری شست. این زمانی بود که سوریه و فلسطین پس از جنگ اکتبر به هم نزدیک شدند، پس از آنکه پروژه صلحی وجود داشت و بعد از آنکه ما طرح ده ماده‌ای را اعلام کردیم، که اولین نطفه پروژه پذیرش کشور فلسطین در کرانه باختری و غزه بود. برای عراقی‌ها این زنگ خطر بود، بنابراین آنها شروع به کار علیه «ساف» و «فتح» کردند و به سیاست ترور متوسل شدند. در کویت سفیر را ترور کردند، در پاریس سفیر را در خیلی جاها ترور کردند.

قذافی و جذابیت عرفات
آیا تفاهم بین یاسر عرفات و معمر قذافی دشوار بود؟ عبدربه پاسخ می‌دهد:« سخت و آسان.» قذافی از یاسر عرفات بسیار استقبال می‌کرد و با او دوستانه برخورد می‌کرد و یاسر عرفات جرأت داشت با او به زبانی سخن بگوید که حاوی تندی یا توبیخ باشد، تا جایی که او را «ای معمر» خطاب می‌کرد. جرأت نمی‌کرد این حرف‌ها را به صدام، حافظ اسد، سادات و یا هر کس دیگری بزند. مثلاً به او می‌گفت:« ای معمر کجا می‌روی؟ اشتباه می‌کنی.» آره. به او می‌گفت: اشتباه می‌کنی و گاهی از او انتقاد می‌کرد.
قذافی همه اینها را پذیرفت. زیرا «ابو عمار» خود را نه تنها از نظر سنی مسن‌تر، بلکه از نظر سابقه مبارزاتی بزرگ‌تر از قذافی می‌دانست. قذافی یک افسر جزء با درجه ستوان یا سروان بود... «ابو عمار» به قذافی درجه‌ای اهمیت نمی‌داد، زیرا قذافی در حمایت از «فتح» و «سازمان آزادیبخش» بسیار خساست به خرج می‌داد. او از سازمان حمایت نمی‌کرد، بلکه از گروه‌ها و جناح‌ها حمایت می‌کرد و حمایت ویژه از احمد جبرئیل که به قول مصری‌ها «با عقلش شیرینی می‌خورد». قذافی را به این توهم انداخت که او یک فرمانده نظامی عالی رتبه است.
عرفات در رابطه‌اش با قذافی تندمزاج بود. قذافی ناچار بود به او احترام بگذارد و با او با احترام رفتار کند. البته او بعداً «شورش» جناح «انتفاضه» در «فتح» علیه عرفات را تأمین مالی کرد. عرفات کاریزمایی داشت، در واقع، بسیار زیاد. کسانی بودند که طاقت نداشتند. مطمئنم. حافظ اسد طاقت نیاورد. احمد حسن البکر نیز نتوانست عرفات را تحمل کند. صدام ممکن است احساس رقابت با کسی نداشته باشد. زیرا او در درون خود متقاعد شده که از کودکی برتر از تمام بشریت است. قذافی هم حسادت می‌کرد. احساس می‌کنی که او کمی حسادت داشت، اما باید با یاسر عرفات با احترام رفتار می‌کرد.
آیا تعدادی از کودتاچیان عرب عقده جمال عبدالناصر داشتند؟ عبدربه می‌گوید: بله، اینها وجود دارند. در واقع، عبدالناصر کسی بود که دوران افسرانی را آغاز کرد که به نمادهای پوپولیستی در کشورهای خود و در سطح جهان عرب تبدیل شدند. همه آنها، حتی کسانی که انتقاد می‌کنند، حاوی بخشی از لفاظی عبدالناصر، واژگان عبدالناصر و فردگرایی عبدالناصر هستند. شاید عبدالناصر ویژگی‌های مثبت دیگری هم داشت، شاید تقلید از آنها برای کسی سخت باشد. اما عبدالناصر الگوی یک دیکتاتور نظامی عرب بود. و کپی‌ها، کپی‌های تحریف شده بودند. برای قذافی، عبدالناصر در اصل نماد پدری‌اش بود، اگر این گفته از نظر روانشناسی درست باشد. عبدالناصر او را در آغوش گرفت و تشویقش کرد و او را مهار کرد.

جمال عبدالناصر با عرفات، قذافی و ملک حسین در قاهره در سال 1970 (گتی)

غزه برای عرفات مقدس بود

عبدربه برای اولین بار در «نبرد کرامه» در سال 1968 در اردن با عرفات ملاقات کرد، نبردی که به «فتح» و عرفات مشروعیت بخشید. از او پرسیدم:« آیا امروز دلت برای یاسر عرفات تنگ شده است؟» عبد ربه پاسخ داد:« بدون شک. قطعاً. هرکسی یاسر عرفات را می‌شناخت، به درجات مختلف و تعدادشان محدود است، نقش او را از یاد نمی‌برد و به یاد می‌آورد که در این زمان چگونه رفتار می‌کرد. حتی اخیراً کسانی مدعی شدند اگر یاسر عرفات بود به مقدمه‌هایی که منجر به تجاوزات اخیر علیه غزه شد، اجازه نمی‌داد.
و اجازه نمی‌داد این تقسیم‌بندی که در جنبش فلسطین رخ داد، خروج «حماس» از بقیه احزاب و «ساف» و سپس جدایی غزه از کرانه باختری روی دهد. غزه برای یاسر عرفات مقدس بود و حتی اگر «حماس» صد کودتا می‌کرد، امکان نداشت غزه را ترک کند. او لزوماً به غزه حمله نمی‌کند، اما حاضر است در ازای پا گذاشتن دوباره به غزه، بهای آن را به «حماس» بپردازد.

از عبدربه پرسیدم، چگونه پس از حوادث خونین سال 1970 اردن را ترک کرد و گفت:« سال 1971 آن را ترک کردم؛ پس از اینکه ارتش اردن کنترل آن را به دست گرفت و در عَمّان به طور مخفی ماندیم. سپس به سمت جنگل‌های جرش و عجلون حرکت کردم، جایی که همه نیروهای مقاومت جمع شده بودند و بمباران شدند و بقیه ماجرا. سپس جلسه شورای ملی در ماه ژوئیه یا اوت تشکیل شد و از من و ابوجهاد (خلیل الوزیر) خواستند که جنگل‌های جرش و عجلون را ترک کرده و برای شرکت در شورای ملی تحت حمایت جهان عرب به قاهره برویم. و جنگل‌های جرش و عجلون وقتی که ما در قاهره بودیم پاکسازی شدند.


عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

مصاحبه یاسر عبد ربه با الشرق الاوسط
مصاحبه یاسر عبد ربه با الشرق الاوسط
TT

عبد ربه: عرفات با قذافی درگیر بود و ارتش سوریه نفرتش را به ارث برد

مصاحبه یاسر عبد ربه با الشرق الاوسط
مصاحبه یاسر عبد ربه با الشرق الاوسط

آنچه در غزه اتفاق می‌افتد با ادامه بی عدالتی اسرائیل، به ویژه اصرار دولت‌های متوالی آن برای فرار از حقوق مترتب بر صلح ارتباط دارد. این بی عدالتی پس از تصمیم رئیس جمهوری فقید فلسطین یاسر عرفات به امضای توافقنامه «اسلو» در 13 سپتامبر 1993 تشدید شد.
عرفات بر توافق «اسلو» به عنوان اولین گام برای ایجاد یک کشور فلسطینی در سرزمین آن حساب بازکرده بود، اما بنیامین نتانیاهو سیاست خود را بر اساس کشتن این توافق و اثرات آن قرار داد. قرارداد «اسلو» ربطی به آنچه پیش از آن رخ داد، به ویژه جنگ در پایتخت‌ها و روابط تیره‌ای که بین «ساف» و برخی کشورهای برجسته عربی وجود داشت، ندارد.
هدف از گفتگو با یاسر عبدربه، دبیر سابق کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین، پیوند زمان حال با گذشته برای روشن کردن رویدادهایی بود که متولدین پس از «اسلو» قادر به تجربه آن نبودند.
از عبد ربه پرسیدم که چگونه عرفات با حملات 11 سپتامبر 2001 و در مورد امتناع پرزیدنت جورج بوش از دست دادن با رهبر فلسطینی در مقر سازمان ملل متحد برخورد کرد، او یادآور شد:« اولاً، دست ندادن جورج نتیجه چیزی است که امریکایی‌ها آن را آزمون‌های پیاپی یاسر عرفات می‌دانستند و اینکه یاسر عرفات با توجه به عدم محکومیت اقدامات انجام شده توسط «حماس» و دیگر گروه‌ها که غیرنظامیان را هدف قرار می‌دادند، شکست خورده و به این دلیل که او به اندازه کافی برای جلوگیری از این اقدامات کاری انجام نداده است. عرفات هم تا حدودی همدست بود. شواهد آنها در این مورد کشتی «کارن آ» و موارد دیگر است.
جمله معروف جورج بوش این بود که «مردم فلسطین سزاوار رهبری بهتر از این هستند که درگیر تروریسم است». اظهارات وی در عمل شرایطی را ایجاد کرد که در واقع وارد مرحله کاملاً جدیدی شده‌ایم، مرحله گسست با دولت آمریکا و اعلام خصومت کامل این دولت با شخص عرفات، علاوه بر دشمنی با حاکمیت به عنوان یک کل تحت رهبری او.
سپس این ایده را مطرح کردند که عرفات می‌تواند یک نماد باقی بماند، اما بدون اختیارات اجرایی گسترده و این اختیارات اجرایی باید به نخست وزیری که آمریکایی‌ها قبلاً او را شناسایی کرده بودند، یعنی برادر محمود عباس «ابومازن» منتقل شود. این اولین جنبه عدم دست دادن بود زیرا دولت آمریکا عملاً از قطع رابطه با یاسر عرفات خبر داده و به همین دلیل بوش از دست دادن با او خودداری کرد.

عرفات در انتظار سخنرانی جورج دبلیو بوش قبل از اولین مجمع عمومی سازمان ملل پس از 11 سپتامبر (گتی)

علیرغم جو حاکم، یاسر عرفات به (مجمع عمومی سازمان ملل متحد) رفت و در انتظار مصافحه نشست. آن روز، بوش به کوفی عنان (دبیر کل پیشین سازمان ملل متحد) گفت:« این مرد از من می‌خواهد که با او دست بدهم، پس بگذار منتظر بماند تا با خود دست بدهد».

عرفات در 11 سپتامبر: اینها هواپیماهای جعلی‌اند

این روش جورج بوش بود. در 11 سپتامبر، من وقایع را از طریق تلویزیون از خانه‌ام در رام الله تماشا کردم. سوار ماشین شدم و بلافاصله به سمت غزه حرکت کردم، راه باز بود و فاصله نزدیک و دو ساعت یا کمتر طول کشید. یاسر عرفات را در دفتر تنها دیدم. وقت ما حوالی ظهر بود. بلافاصله پس از ورودم به من گفت:« می‌ترسم طرف یا دست فلسطینی در این عملیات وجود داشته باشد»، بنابراین اولین نظریه او این بود که این هواپیماهای جعلی‌اند که برای فیلمبرداری در تلویزیون ساخته شده‌اند. به او گفتم: ابو عمار اینها هواپیماهای واقعی هستند که به ساختمان برخورد می‌کنند. گفت: نه، نه، جعلی‌اند. انفجار از داخل ساختمان‌ها رخ داده نه از بیرون. تفاوت بین ساختمان‌های داخلی و خارجی چیست؟ به من گفت: می‌ترسم هواپیماها فلسطینی باشند. خوب، اگر فرض کنیم که آنها فلسطینی‌اند، این نفی نمی‌کند که از خارج باشند.
عرفات ربودن هواپیماها به دست فلسطینی‌ها را به یاد آورد و فکر کرد که این می‌تواند یکی از ماجراهایی که در گذشته داشتیم باشد و به گونه‌ای دیگر تجدید شده. به او گفتم: نه، صبر کنیم. در واقع هویت عاملان هواپیما ربایی در آن زمان مشخص نبود. عرفات پرسید: در جهان چه می‌کنند؟ جواب دادم همانطور که شنیدم کمپین‌های اهدای خون راه انداخته‌اند، بیایید بیرون و خون اهدا کنیم. گفت: سن من بالاست و اهدای خون ممکن است مرا ضعیف کند. به او گفتم: برای این موضوع راه حلی خواهیم یافت. مهم این است که یک قدم نمادین برداری و مهم نیست که خون بگیرند یا نه، یک قدم نمادین است.
به بیمارستان الشفا رفتیم و تعدادی از همراهان، شهروندان، بیماران و پزشکان یاسر عرفات برای اهدای خون صف کشیدند. آنچه مهم است اینکه ما دوربین‌های تلویزیونی برای فیلمبرداری از این صحنه آوردیم.


غزه گرسنه در انتظار «آغوش‌های باز»

عکسی که توسط سازمان غیردولتی «آغوش‌های باز» از کشتی خود با همین نام مملو از مواد امدادی منتشر شده‌است؛ این کشتی در حال آماده شدن برای حرکت از بندر لارناکا قبرس به سمت غزه است (EPA)
عکسی که توسط سازمان غیردولتی «آغوش‌های باز» از کشتی خود با همین نام مملو از مواد امدادی منتشر شده‌است؛ این کشتی در حال آماده شدن برای حرکت از بندر لارناکا قبرس به سمت غزه است (EPA)
TT

غزه گرسنه در انتظار «آغوش‌های باز»

عکسی که توسط سازمان غیردولتی «آغوش‌های باز» از کشتی خود با همین نام مملو از مواد امدادی منتشر شده‌است؛ این کشتی در حال آماده شدن برای حرکت از بندر لارناکا قبرس به سمت غزه است (EPA)
عکسی که توسط سازمان غیردولتی «آغوش‌های باز» از کشتی خود با همین نام مملو از مواد امدادی منتشر شده‌است؛ این کشتی در حال آماده شدن برای حرکت از بندر لارناکا قبرس به سمت غزه است (EPA)

پس از ۵ ماه جنگ خونین اسرائیل که غزه را به آستانه قحطی رساند و در میان هشدارهای پی در پی سازمان‌های امدادی مبنی بر اینکه مرگ و میر ناشی از علل مرتبط با سوء تغذیه به تازگی برای بیش از دو میلیون نفر در غزه آغاز شده‌است، سازمان «آغوش‌های باز» در سکوی «ایکس» اعلام کرد که کشتی این سازمان «در حال آماده شدن برای حرکت با حمل چندین تن غذا، آب و تدارکات حیاتی برای غیرنظامیان فلسطینی است».
راه اندازی کریدور دریایی بشردوستانه از قبرس به نوار غزه، پس از شکست آمریکا و اروپا در برقراری آتش‌بس و باز کردن گذرگاه‌های زمینی برای ارسال کمک‌ها و کاهش بار سنگین اخلاقی ناشی از فاجعه انسانی صورت گرفته‌است.
نام محمد دحلان از رهبران فلسطینی در موضوع کمک‌های دریایی به نوار غزه به شدت مطرح شده‌است.
این تحولات در برهه حساسی رخ می‌دهد که طرف‌های ذیربط مانند ایالات متحده، تشکیلات فلسطین و کشورهای عربی در تلاش برای توافق بر سر یک دولت فلسطینی هستند که بتواند نوار غزه را پس از جنگ مدیریت کند، تلاش‌هایی که اسرائیل تاکنون نادیده گرفته‌است و تأکید می‌کند که شاید برای سال‌ها آنجا بماند.
شرکت عمومی پخش‌همگانی اسرائیل (KAN) گزارش داد که معمار ایده خط کمک‌های دریایی «محمد دحلان» از رهبران فتح بوده‌است. به نقل از منابع آگاه، وی با حماس روند انتقال کمک‌ها از قبرس را هماهنگ کرده‌است.
از سوی دیگر، رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه بر حمایت قاطع کشورش از رهبران حماس تأکید کرد و گفت هر کاری را که لازم باشد انجام خواهد داد تا مقامات اسرائیلی در قتل‌عام‌های مرتکب شده در نوار غزه پاسخگو باشند.

 

عکسی که توسط سازمان غیردولتی «آغوش‌های باز» از کشتی خود با همین نام مملو از مواد امدادی منتشر شده‌است؛ این کشتی در حال آماده شدن برای حرکت از بندر لارناکا قبرس به سمت غزه است (EPA)