اندیشه جدید دینی ممکن است اصول به رسمیت شناختن متقابل بین انواع ایمان را به وجود بیاورد

شماره دوم مجله «اسلام در قرن بیست و یکم»

 پژوهشگر لبنانی دکتر نایله طباره
پژوهشگر لبنانی دکتر نایله طباره
TT

اندیشه جدید دینی ممکن است اصول به رسمیت شناختن متقابل بین انواع ایمان را به وجود بیاورد

 پژوهشگر لبنانی دکتر نایله طباره
پژوهشگر لبنانی دکتر نایله طباره

این شماره دوم مجله فرانسوی مهمی است که اخیراً از سوی مؤسسه‌ای منتشر شد که برای اسلام نوگرا، روشنگر و مناسب قرن بیست و یکم فعالیت می‌کند. در این شماره شماری از نویسندگان زن و مرد مشارکت کرده‌اند. از میان آنها به استاد علم تاریخ اوا جانادان اشاره می‌کنم که چارچوب همه شماره را مشخص کرده و برای بیشتر پژوهش‌های آن مقدمه‌های گاهی طولانی نوشته است. مسئول اول اما دکتر صادق بلوصیف الجزایری تباراست. همچنین از پژوهشگر فرانسوی مغربی تبار مروان سیناصر نام می‌برم که تحقیقی طولانی با عنوان :« اینکه فرانسوی و مسلمان باشی. به یک اندازه تمدن اسلامی و تمدن فرانسوی را زندگی کنی» در این شماره دارد. این محقق پراستعداد متخصص پژوهش در جنگ‌ها، تأثرات روانی و فرهنگ عربی است. او به ما چنین می‌گوید:« نباید بین اکثریت مطلق از مسلمانان مسالمت‌جو که به قوانین جمهوری فرانسه احترام می‌گذارند و اقلیت افراد مبتلا به افراط‌گرایی که معلم محترم ساموئل باتی را با بریدن سر به وسیله چاقو کشتند، خلط کنیم. همینطور پس ازآن سه نفر از جمله دو زن در کلیسای شهر نیس را در حال نماز کشتند». و می‌افزاییم:« چندی پیش به شکل وحشیانه زن پلیسی( 48ساله) را در حومه پاریس با ضربات چاقو در گردن کشتند و...». بعد دکتر مروان سیناصر می‌افزاید:« این قاتلان اراذل و اوباش بشریتند و به هیچ وجه حق ندارند خود را به اسلام نسبت دهند. چهره ما و دین حنیف را در سراسر جهان مخدوش ساختند. بعد می‌گوید، از نزدیک به کاریکتورهای پیامبر اکرم دقت کردم و جز بی‌مایگی و ابتذال چیزی در آنها نیافتم. شخصاً برایم آزار دهنده و رنج آور بودند. بعد نگاهی به کاریکاتورهای دیگر انداختم که همان مجله مسخره و طنز درباه مسیح، مریم عذرا، پاپ، دین مسیح، دین یهود، کوره‌های آدم سوزی و غیره منتشرکرده بود و باز هم جز بی‌مایگی و ابتذال هیچ ندیدم. همه این تصاویر عمیقاً مرا رنجاندند و نمی‌دانم چرا این کار را می‌کنند یا چرا تا این حد همه مقدسات و ادیان و نه تنها اسلام را به تمسخر می‌گیرند».

بالآخره بر تحقیق ارزشمندی که پژوهشگر لبنانی دکتر نایله طباره با عنوان «آزادی دین و اعتقاد: بیانیه‌های جدید اسلامی» درنگ طولانی‌تری می‌کنم. خانم دکتر طباره رئیس مؤسسه «ادیان» است که سال 2006 در لبنان و با مشارکت اعضای محترمی از مسلمانان و مسیحیان تأسیس شد. دراصل او استاد علوم ادیان و تحقیقات اسلامی در دانشکده علوم دینی دانشگاه قدیس یوسف بیروت است که ازسال 1999 درآنجا مشغول به کار است. مشاهده می‌کنیم پژوهش‌ها، تألیفات و تحقیقاتش پیرامون تفسیر قرآن کریم، تصوف، لاهوت ادیان و گفت‌وگوی بین ادیان می‌چرخند. بین دوسال2010-2020 دکتر طباره ریاست مرکز شهروندی و مدیریت امور تنوع در مؤسسه ادیان را به عهده داشت. برای آثار و دست‌آوردهایش جوایز متعددی دریافت کرد. از میان آنها به جایزه نهضت فرانسوی و جایزه ژاک هامیل مختص کتاب‌های مقدس و روحانی اشاره می‌کنم. همچنین جایزه آکادمی علوم فرانسه برای ماوراء بحار را برای تقدیر از کتابش با عنوان: اسلامی که یک زن می‌بیند و به آن می‌اندیشد( انتشارات پایار2018) را دریافت کرد. و سرانجام توجه شما را به کتاب مهم دیگرش جلب می‌کنم: تفاسیر صوفیانه قرآن کریم( چاپ کتابخانه موزون فران فلسفی واقع در میدان سوربن. این کتاب سال 2018 نیز منتشر شد).

بعد از این مقدمه طویل و عریض اجازه بدهید وارد اصل موضوع بشویم. پژوهشگر می‌گوید، به مدت ده سال مشغول موضوع لاهوت اسلامی خاص تعدد دینی بوده است. و این تحقیق به مؤمنان در نگاه به تعدد ادیان نه به عنوان مشکل آزاردهنده بلکه مسئله‌ای برخاسته از اراده الهی است که نعمتش شامل همه می‌شود؛ با هر دین و مذهب و باوری. دراینجا پژوهشگر مشهور لبنانی به آنچه در سند برادری انسانی آمده که در ابوظبی امارات متحده عربی توسط دکتر احمد الطیب شیخ دانشگاه الازهر و پاپ فرانسیس امضا نزدیک می‌شود. سند معروف دقیقاً چنین می‌گوید:

« آزادی حق هر انسانی است: در اعتقاد، اندیشه، بیان و رفتار و تعدد و تفاوت در دین، رنگ، جنس، نژاد و زبان حکمتی از مشیت الهی است که خداوند بشر را براساس آن آفرید و آن را اصل ثابتی ساخت که حقوق آزادی اعتقاد، آزادی تفاوت و جرم دانستن نفرت ورزیدن نسبت به مردم به دلیل دین مشخص یا فرهنگ معین از آن منشعب می‌شوند».

براساس همه اینها به نظر دکتر نایله طباره این اندیشه جدید دینی ممکن است اصول به رسمیت شناختن متقابل میان ادیان را پایه‌گذاری کند و از طریق ارائه تصویری رحمانی که دریک زمان شامل الهی و انسانی می‌شود از میزان تعصب برسر هویت‌های مرگبار می‌کاهد. براین اساس نتیجه می‌گیریم تا زمانی که تفکرسنتی و بسته متعصب حاکم باشد، نمی‌توان مشکلات فرقه‌ای و مذهبی را که هماکنون با قدرت در مشرق عربی به طور خاص شعله‌ می‌کشند، حل کرد. و اینها همان مشکلاتی هستند که در آخرین کتابم «چرا جهان عرب شعله‌ور است؟» که توسط « انتشارات المدی» در بغداد چاپ شد برآنها تأمل کردم. پس ناگزیراز داشتن یک اندیشه دینی روشنگرا برای مقابله با این مشکلات خطرناک و ایجاد شهروندی حقیقی براساس اصول جدید هستیم که مساوات کامل دربرابر حکومت حق و قانون را تأمین کند. اما آیا این در کوتاه مدت تحقق پذیر است؟

محقق به موازات این اثر به پژوهش در زمینه آزادی دینی و اعتقادی آنگونه که در سندهای بین‌المللی و بیانیه‌های جهانی تبلور یافته توجه می‌کند. سپس دست به تطبیق بین بیانیه‌های اسلامی درباره آزادی دینی و بیانیه جهانی حقوق بشر و دیگر بیانیه‌های بین‌المللی می‌زند. منظور من از بیانیه‌های اسلامی دراینجا همان‌هایی هستند که توسط کشورهای عربی مانند بیانیه بیروت درباره آزادی دینی که توسط جمعیت مشهور المقاصد درسال 2015 صادر شد. همچنین بیانیه مراکش که سال 2016 درباره حقوق اقلیت‌های دینی درجهان اسلام منتشر شد. همینطور بیانیه الازهر شریف که سال 2017درباره شهروندی و زندگی مشترک صادر شد و...

درپایان، پس از مطالعه این پژوهش روشمند مستند و عمیق می‌توان چنین گفت: بیانیه‌های اسلامی در مقایسه با گذشته به خصوص در زمینه به رسمیت شناختن آزادی اعتقاد، وجدان یا آزادی دینی اعتقادی پیشرفت چشمگیری کرده‌اند. اما در مقایسه با بیانیه‌های بین‌المللی همچنان از کمبودی مشخص درباره یک یا دونقطه رنج می‌برند که آزادی کامل، اگر نگوییم مطلق را به رسمیت می‌شناسند. و این مسئله‌ای است که آگاهی اسلامی در مرحله کنونی نمی‌تواند بپذیرید، اما این نیز درآینده ممکن است محقق شود. آنچه امروز محال است شاید فردا امکان پذیر شود. به این دلیل که تحول درجه به درجه محقق می‌شود و نه یک‌باره. این را با وجود اینکه سند برادری انسانی که در ابوظبی امضا شد، آزادی اعتقاد را به شکل واضح و کامل تأمین کرد می‌گویم.



«حزب فیروزی‌ها»... اینگونه بیروت و دمشق درهای خود را به روی صدای فیروز گشودند

فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)
فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)
TT

«حزب فیروزی‌ها»... اینگونه بیروت و دمشق درهای خود را به روی صدای فیروز گشودند

فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)
فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)

فیروز فعالیت هنری خود را در زمستان سال ۱۹۵۰ با ورود به رادیو لبنان آغاز کرد. او در سال بعد با اطمینان به مسیر خود ادامه داد و بین سال‌های ۱۹۵۲ و ۱۹۵۳ به موفقیت بزرگی دست یافت؛ این موفقیت عمدتاً به همکاری او با برادران الرحبانی مرتبط بود، همان‌گونه که گزارش‌های مطبوعاتی آن زمان نیز گواهی می‌دهند.
مجله «الصیاد» فعالیت این «مثلث هنری متشکل از عاصی و منصور الرحبانی و خواننده فیروز» را در آن دوران دنبال کرد و با شور و اشتیاق فراوان، این خواننده را ستود که «توانایی فوق‌العاده‌ای در تنوع بخشیدن به نغمه‌ها دارد و ملودی‌های غربی را با همان قدرت و موفقیتی اجرا می‌کند که لحن‌های عتابا، ابو الزلف، موشحات، لیالی و ادوار را می‌خواند.»

اولین کنسرت‌ها بین بیروت و دمشق

این فعالیت هنری گسترده بین رادیو لبنان و «ایستگاه شرق نزدیک» تقسیم شد و به ندرت از این چارچوب فراتر رفت. در ۲۱ فوریه ۱۹۵۲، مجله «الصیاد» خبری کوتاه منتشر کرد که می‌گفت: «خواننده فیروز ستاره کنسرت هنری بود که توسط کمیته حمایت از تسلیحات در دمشق برگزار شد؛ این دختر جوان توانست احساسات حضار را با آهنگ‌های شاد و رقصان خود به دست آورد.» بررسی گزارش‌های مرتبط با این رویداد نشان می‌دهد که این برنامه یک کنسرت جمعی بود که توسط بانوان دمشق برای حمایت از حرکت تسلیحاتی ارتش سوریه ترتیب داده شد. این رویداد در سالن سینما دمشق و تحت حمایت رئیس دولت، فوزی سلو، و رئیس ستاد کل ارتش سوریه، سرهنگ ادیب شیشکلی برگزار شد.
برنامه این کنسرت توسط احمد عسه، مدیر رادیو سوریه، طراحی شده بود و تعدادی از ستارگان از جمله حلیم الرومی، سعاد محمد و حنان با ارکستر سمفونیک رادیو سوریه به رهبری احمد عسه در آن به صورت داوطلبانه آواز خواندند. همچنین بانوان دمشق نمایشی رقص سنتی الهام گرفته از هنر محلی سوریه ارائه کردند.
مجله «الإذاعة» در توصیف اولین حضور فیروز در صحنه دمشق نوشت: «فیروز با طوفانی از تشویق حضار روبرو شد؛ جمعیت بی‌صبرانه منتظر ظهور او در صحنه بود تا چهره این خواننده را ببیند که صدایش را از امواج اتر دوست داشتند. فیروز از این موقعیت هراس داشت و به توانایی خود در کنترل این جمعیت اطمینان نداشت، اما تشویق‌ها به او قدرتی بخشید و او با صدای عمیق و پر از طراوتش فضای سالن را پر کرد. بین هر قطعه و قطعه دیگر، حضار برای این خواننده که به اوج شهرت رسیده بود، به شدت دست می‌زدند.»

در کنار عاصی و منصور در شب‌نشینی‌ای که اتحادیه موسیقی‌دانان حرفه‌ای در بیروت برگزار کرد، بهار 1952

حضور فیروز در بیروت

مجله «الإذاعة» در ماه مه به حضور دیگر فیروز در نخستین شب‌نشینی «انجمن موسیقی‌دانان حرفه‌ای» در بیروت اشاره کرده و نوشته است: «خانم هنرمند فیروز ستاره شب بود با صدای عمیق و خیال‌انگیزش. او قصیده‌ای از اخطل الصغیر (بشارة الخوری) با عنوان «یا قطعة من کبدی» را که شاعر بزرگ برای دخترش وداد سروده بود، اجرا کرد. وداد نیز در میان مدعوین همراه با پدر شاعرش حاضر بود.»
در عرصه دیگری، مجله «الإذاعة» در اول ژوئن مقاله‌ای درباره نمایشنامه‌ای به نام «غابة الضوء» منتشر کرد که در کالج دخترانه آمریکایی (جونیور کالج) با حضور نخست‌وزیر سامی بک صلح، تعدادی از وزرا، نمایندگان و روزنامه‌نگاران ارائه شد. «این نمایشنامه شعری اسطوره‌ای از آثار برادران الرحبانی بود که فیروز همراه با دانشجویان جونیور کالج در آن ایفای نقش و آوازخوانی کرد.» در مقابل، در همان شماره خبری درباره نمایشنامه دیگری با عنوان «طروب» نقل شده که بر اساس «روزگار هارون‌الرشید و فتکش با برامکه» نوشته نقولا بسترس و آهنگسازی جورج فرح ساخته شده بود. فیروز در این نمایشنامه آواز می‌خواند و دانشجویان انستیتوی نمایش در کنسرواتوار ملی آن را اجرا کردند. «این اجرا موفق بود و فیروز بار دیگر ثابت کرد که خواننده‌ای ممتاز است.»

تشویق مردم او را «عصبی» می‌کند

این حضورهای زنده موارد نادری در نخستین دوران فعالیت هنری فیروز بودند و به نظر می‌رسد که در سال‌های بعدی تکرار نشدند. در ۱۸ سپتامبر، مجله «الصیاد» نوشت: «فیروز از کار در یکی از بزرگ‌ترین کاباره‌های عالیه با وجود حقوق خوبی که برای او در نظر گرفته شده بود، عذرخواهی کرد. دلیل او این بود که نمی‌تواند هر شب در مقابل تماشاگران حاضر شود و از فضیلت حیایی که همیشه همراه اوست دست بکشد.»
این تصویر در یادداشتی که مجله «الإذاعة» منتشر کرد با عنوان «فیروز، قهرمان استودیو» آشکارتر می‌شود. در متن این یادداشت آمده است: «بانوی ترانه‌های مردمی و رقصان، دانش‌آموخته کنسرواتوار ملی موسیقی و آموزشگاه الرحبانی، که اغلب آهنگ‌هایش را در حین تمرین ضبط می‌کند؛ یعنی آهنگ را به خاطر سپرده و در یک نوبت ضبط می‌کند.

او هیچ مشکلی ندارد که در هر لحنی، نقش دیگری را اجرا کند. از ویژگی‌های او این است که از صحنه و نگاه مردم هراس دارد و تشویق آن‌ها باعث می‌شود عصبی شود تا حدی که متن ترانه را فراموش کند. یک بار هنگام اجرای ترانه ماروشکا در استخر عالیه، متن ترانه را فراموش کرد و به شاعری تبدیل شد که جملاتی موزون اما بی‌معنا می‌سرود. اما در استودیوی رادیو، او قهرمانی است که بر نوازندگان تخت موسیقی، به‌ویژه عاصی الرحبانی، تسلط دارد و هرگز دچار تپق نمی‌شود، زیرا همیشه متن ترانه در دستش است.»

فیروز در بهار ۱۹۵۳ (آرشیو محمود الزیباوی)

فیروز با همکاری خود با برادران الرحبانی در رادیو موفقیت بزرگی کسب کرد و این موفقیت با ترانه عتاب به اوج رسید. مجله «الصیاد» در آخرین هفته سپتامبر ۱۹۵۲ نوشت: «باید گفت که ترانه عتاب که توسط عاصی الرحبانی ساخته و توسط فیروز خوانده شد، به آهنگ محبوب مردم در خانه‌ها و مجالس تبدیل شده است و شروع به تهدید آهنگ مردمی مشهور عاللوما اللوما کرده است»، آهنگی که شهرت ودیع الصافی را رقم زد.
در اوایل سال ۱۹۵۳، «الصیاد» درباره آثار برجسته برادران الرحبانی نوشت: «فیروز بیشترین تأثیر را بر این دو هنرمند داشته است، زیرا او با صدای عاطفی و قوی خود، به ویژه در ترانه عتاب، که در مقابل میکروفون با آن ذوب می‌شود و همراه خود قلب و احساسات شنوندگان را نیز ذوب می‌کند، به بهترین نحو آهنگ‌های آن‌ها را به نمایش گذاشته است.»

حزب «فیروزی‌ها»
این مثلث هنری به یک پدیده جوانانه هنری تبدیل شد که در لبنان و سوریه درخشید. در ۱۱ فوریه، «الصیاد» تحت عنوان «فیروزی‌ها» نوشت: «در دمشق تعداد زیادی از دانشجویان و جوانان خود را فیروزی‌ها می‌نامند، نسبت به خواننده لبنانی خوش‌صدایی که بسیار خجالتی است (فیروز). نام فیروز در جهان عرب بر سر زبان‌ها افتاده و به یکی از محبوب‌ترین نام‌ها در میان مردم، به ویژه جوانان و دانشجویانی تبدیل شده است که دائماً آهنگ‌های او را تکرار می‌کنند و با شور و اشتیاق او و برادران الرحبانی را مانند یک افتخار ملی یا پدیده‌ای قومی ستایش می‌کنند.»
در ۱۵ مارس، «الصیاد» بار دیگر به این پدیده پرداخت و نوشت: «به نظر می‌رسد حزب فیروزی‌ها در حال گسترش و رشد است، تا حدی که ممکن است با بزرگ‌ترین احزاب سیاسی این کشور رقابت کند. به‌محض اینکه این مجله اشاره کرد که بیشتر جوانان سوری این لقب را به دلیل علاقه‌شان به فیروز دارند، بسیاری از جوانان لبنانی، دختران و زنان نیز به ما نوشتند و حمایت خود را از این حزب اعلام کردند و گفتند که علاقه‌شان به فیروز کمتر از علاقه برادران سوری‌شان نیست. باید گفت اگر حزب خواننده فیروز در حال رشد و بزرگ شدن است، دو دلیل دارد: نخست اینکه صدای این خواننده عمیقاً دلنشین و بیدارکننده دردهای نهفته در قلب و روح است؛ و دوم اینکه لبنانی‌ها از احزاب سیاسی موجود که بر منافع شخصی و ایجاد فتنه‌های خوابیده استوارند خسته شده‌اند و اکنون با چراغ و شمع به دنبال احزابی همچون حزب فیروز می‌گردند که به آن‌ها آرامش و شادی ببخشد.»

فیروز در جلسه کاری ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)

این پدیده توجه سلیم اللوزی را در زمانی که به‌عنوان خبرنگاری در حوزه هنر فعالیت می‌کرد، جلب کرد. او گزارشی کوتاه برای مجله «الکواكب» مصر نوشت که در ژوئن ۱۹۵۲ منتشر شد، با عنوان «خواننده‌ای که از شهرت هراس دارد». این گزارش با اشاره به انجمن «فیروزی‌ها» آغاز شد، که در بیروت توسط سعید فریحه و نجیب حنکش اداره می‌شد. سپس به خانه فیروز پرداخت که «در محله زقاق البلاط بیروت، منطقه‌ای از طبقه کارگر در پایتخت لبنان» قرار داشت. او نوشت که فیروز «از دیدار عکاس مجله (الکواكب) شگفت‌زده شد، زیرا به نور رسانه‌ها عادت نداشت و از دوربین‌ها به همان اندازه می‌ترسید که از حضور روی صحنه».
سلیم اللوزی از او پرسید: «چرا تلاش نمی‌کنی در سینما ظاهر شوی؟» فیروز پاسخ داد: «اگر از ظاهر شدن روی صحنه می‌ترسم، تصور کن در سینما چه خواهد شد!» این گزارش دو عکس استثنایی از فیروز را شامل می‌شد، و بعدها تصاویر دیگری که طی این بازدید نادر گرفته شده بودند، منتشر شدند. در ژوئن ۱۹۵۲، مجله «الإذاعة» به دوری فیروز از رسانه‌ها اشاره کرد و نوشت که او «در تقابل مداوم با عکاسان قرار دارد». پس از گذشت یک سال، مجله «الصیاد» تصویری پرتره از فیروز منتشر کرد و در توضیح آن نوشت که این دستاورد پس از درخواست‌های مکرر خوانندگان برای انتشار تصاویر مناسب از او حاصل شده است، زیرا تمامی تصاویر قبلی «ناقص و غیررضایت‌بخش» بودند.

نظرسنجی عشق

فیروز به پدیده‌ای بی‌همتا تبدیل شد؛ زیرا به‌عنوان خواننده‌ای که «پشت میکروفون پنهان می‌ماند»، شناخته می‌شد، همان‌طور که «الصیاد» در سپتامبر ۱۹۵۳ نوشت. با این حال، هنر او «محبوبیتی فراگیر داشت، از طبقه اشراف تا کارگران و زحمتکشان».

در همان ماه، وفیق العلایلی در مجله «الإذاعة» مقاله‌ای با عنوان «دختری که تمامی خوانندگان شرق عربی را پشت سر گذاشت» منتشر کرد و در مقدمه آن نوشت: «این دختر که تنها چند سال از شروع فعالیتش می‌گذرد و مردم او را فقط از طریق رادیو می‌شناسند، به قلب مخاطبان شرق عربی نفوذ کرده و به رؤیای آن‌ها در شب‌های آرام و خیال‌انگیز تبدیل شده است. این دختر که اکثر مردم حتی چهره و رنگ چشمانش را نمی‌شناسند، به فکر غالب هر کسی که به موسیقی و خوانندگان علاقه‌مند است، بدل شده است.»

فیروز در رادیو لبنان، سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)

علایلی گفت که نظرسنجی‌ای با نویسندگان، وزرا و خانواده‌ها انجام داده است: «نتیجه شگفت‌آور بود؛ زیرا همه آن‌ها به طرز عجیبی به این خواننده عشق می‌ورزیدند، عشقی که گاهی به حد تعصب و شیدایی می‌رسید». او به رئیس «دارالایتام اسلامی» در بیروت، محمدعلی بیهم، اشاره کرد و نقل قول او را آورد که گفت: «فیروز دوباره عشق به موسیقی عربی را در دل من زنده کرد، پس از اینکه از آهنگ‌های بی‌رمق و تکراری خوانندگان بزرگ خسته شده بودم. حتی بیشتر از آن، تقریباً تمام خانواده‌های لبنان، اگر نگوییم همه، دکمه‌های رادیو را می‌چرخانند تا صدای طلایی او را که از طریق امواج رادیویی در سراسر صحرا و نخلستان‌ها به سواحل عربی می‌رسد، پیدا کنند.»
در پایان، نویسنده به برادران رحبانی، «کسانی که این گنجینه هنری نادر را کشف کردند»، ادای احترام کرد و گفت آن‌ها «همگام با عصر حرکت مداوم پیش می‌روند و تلاش می‌کنند از ورود کسالت به ذهن شنوندگان جلوگیری کنند». او از آن‌ها خواست «رنگ عربی را بر رنگ اروپایی غلبه دهند تا موسیقی با محیط زندگی فیروز همخوانی داشته باشد، همراه با نوآوری مطلوبی که در مسیر موفقیت به کار برده‌اند».
بسیاری از اهل علم و هنر از فیروز تمجید کردند و صدای او را صدای خود و سرزمین‌شان دانستند، سال‌ها پیش از اینکه سعید عقل لقب «سفیر ما به سوی ستارگان» را به او بدهد. در همین زمینه، سعید فریحه، مدیر مجله «الصیاد» و «فیروزی اول»، در مقاله‌ای متمایز که در ۲۲ اکتبر منتشر شد، خطاب به این هنرمند خجالتی نوشت: «از جایگاه و مقام رفیعت بترس و بگذار ما، بندگان خداوند فیروزی، با عشق و احترام در برابر تو سر فرود آوریم. این جهان ممکن است هر روز صد روزنامه‌نگار و هزار نخست‌وزیر به دنیا آورد، اما در طول هزار سال نمی‌تواند بیش از یک فیروز را به دنیا بیاورد.»