محمد سبیلا گام در راه ابن رشد، نیای اندلسی‌اش گذاشت

روشنگر مغربی مسئله رابطه سنت و مدرنیته را بهتر از دیگران مطرح کرد

محمد سبیلا گام در راه ابن رشد، نیای اندلسی‌اش گذاشت
TT

محمد سبیلا گام در راه ابن رشد، نیای اندلسی‌اش گذاشت

محمد سبیلا گام در راه ابن رشد، نیای اندلسی‌اش گذاشت

چندین بار درحاشیه همایش‌های فکری که در الدار البیضاء، فاس، مکناس، المحمدیه، رباط و... برگزار شده بود با محمد سبیلا پژوهشگر مغربی که هفته پیش درگذشت دیدار داشته‌ام. و چقدر همایش و نشست درمغرب، این کشور فرهنگی زیبا که به عنوان وارث مشروع تمدن بزرگ اندلسی به شمار می‌آید برگزار می‌شود.
در همه این دیدارها برادری و دوستی بی‌دریغش را لمس می‌کردم و باید دغدغه‌های فکری مشترک بین ما دو نفر را دراینجا اضافه کنم. او به شدت درگیر مسئله سنت و مدرنیته بود و من نیز هستم. او استاد بزرگ فلسفه در دانشگاه مشهور محمد پنجم رباط و پیش از آن رئیس بخش فلسفه دانشگاه ریشه‌دار فاس بود. به نظرمن هیچ روشنفکر مغربی و حتی عرب بیشتر از محمد سبیلا به مسئله روشنگری و مدرنیته نپرداخت. او الگوی همه ما در این زمینه بود. برای اطمینان کافی است نگاهی به عناوین کتاب‌هایش بیاندازیم: مدارهای مدرنیته، مغرب رودرروی مدرنیته، مدرنیته و پسامدرنیته، دفاع از عقل و مدرنیته و...
به نظرمن دکتر محمد سبیلا دریافت چگونه مسئله رابطه بین سنت و مدرنیته را به شکلی تازه‌‌تر و بهتر از الجابری یا دیگر روشنفکران عرب مطرح کردند، پیش بکشد. الجابری بیشتر از او سنت‌گرا بود. این بدین معنا نیست که محمد سبیلا دشمن سنت بود، به هیچ وجه... سرشار از سنت عربی اسلامی بود و به آن افتخار می‌کرد. اما می‌دانست چگونه بین جنبه‌های روشن و تاریک، جنبه‌های پیشرو و واپس‌گرای سنت را از هم جداکند. به همین دلیل وقتی کسی برای به مخمصه انداختنت ازتو بپرسد که: با سنت هستی یا علیه آن؟ به سرعت با پرسشی دیگر پاسخش را بده: کدام سنت را می‌گویی؟ دوست من، سنت دو دامنه دارد نه یکی. محمد سبیلا در این زمینه در نهایت شفافیت بود. دراین باره به ما چنین می‌گوید:« متأسفانه جنبه روشن سنت و میراث عقلانی، روشنگرا و اجتهادی موجود در فرهنگ عربی احیاء نشد. برعکس آن را مدفون کردند و تنها سویه تاریک و افراطی خشونت طلب را اشاعه دادند». اینگونه می‌بینیم که او به طورکامل نوع مشکلی را که جوامع عربی و اسلامی ازآن رنج می‌برند می‌شناخت. تبلیغ جنبه‌های تاریک سنت و میراث بر صفحه شبکه‌های ماهواره‌ای و برنامه‌های آموزشی بیانگر مشکل حقیقی است. خطرناک‌تر ازآن پنهان و مدفون ساختن جنبه‌های روشنگراست. در نتیجه ما با محمد سبیلا از سربازان مدافع سنت و میراث طرفیم، اما نه هر هرسنتی یا همه میراث. هرگز از جنبه‌های تاریک اندیش تکفیری که کرامت هر دیگری را پست می‌شمارد، دفاع نمی‌کنیم. اما متأسفانه آن طور که گفته می‌شود، این جنبه همچنان مسلط و حاکم برافکار عمومی جهان عرب است. دلیل آن هم اینکه این امتداد دوران طولانی انحطاط است. و تو نمی‌توانی به آسانی با هزار سال تحجر فکری و سنگ و مومیایی شدن مبارزه کنی. محمد سبیلا کاملاً از همه اینها آگاه بود. می‌دانست نبرد روشنگری با جریان‌های تاریک‌اندیش نابرابر بلکه بسیار سخت و دشوار است.
درباره وضعیت فلسفه چطور؟ نظرش دراین باره چه بود؟ محمد سبیلا در اینجا نیز دست برزخم می‌گذارد و می‌گوید:« مشکل این است که جهان عرب و جهان اسلام به فلسفه به عنوان اینکه کالایی غربی است و برما وارد شده نگاه می‌کند. درآن نهالی یونانی و بیگانه با فرهنگ ما دید. علاوه براین فقهای ما، فلسفه را به زندقه و الحاد متهم کردند. چرا؟ چون گفتمان فلسفی، گفتمانی است که در اصول و ساختار استدلالی‌اش با گفتمان سنتی دینی تفاوت دارد. این یکی با همه احترام به آن، گفتمانی آکنده از مسلمات و یقینیات قطعی راسخ در جان‌هاست که غیرقابل بحث و بررسی‌اند. اما گفتمان فلسفی در برابر بررسی، پرسشگری‌ و داد و ستد گشوده است. فلسفه پرسش‌هایی باز مطرح می‌کند و تو را ناگزیر نمی‌کند پیشاپیش به باورها یا امور یقینی نهایی و قطعی ایمان بیاوری». به گفته اندیشمند بزرگ مغربی چنین می‌افزاییم: نیچه این عبارت عمیق را می‌گفت: نه شک بلکه این یقین است که می‌کشد! بدین معنا که هیچ کسی به نام فلسفه کشته نمی‌شود بلکه بسیاری به نام امور یقینی دگمائی متحجر کشته می‌شوند. به همین دلیل محمد سبیلا چنین به ما می‌گوید: فلسفه دانش حقایق نیست بلکه تنها پرسش‌هایی باز است. و به همین دلیل دشمنی‌های دائمی و قوی از طرف بین فلسفه و از طرف دیگر بین همه اشکال باورهای دگماتیزم پابرجاست. و این مسئله در همه جوامع بشری وجود دارد، اما در جوامع عربی و اسلامی ما شکل تندی به خود گرفت. به نظر دکتر سبیلا تاریخ عربی اسلامی مالامال از تحقیر فلاسفه و تلاش‌هایی برای ریشه کن ساختن فلسفه است. حوادثی وجود دارند که ثابت می‌کنند حاکمان گذشته تدریس فلسفه در دانشگاه القرویین را ممنوع ساخته بودند. خوشبختانه این وضعیت اخیراً بسیار تغییرکرده. در سایه شاه روشن محمد ششم فلسفه در دانشگاه‌های مغرب و حتی دبیرستان‌های مغرب تدریس می‌شود.
البته محمد سبیلا می‌دانست دشمنی با فلسفه در درجه اول به فقهای دوره انحطاط برمی‌گردد و نه متون اولیه اسلامی. او می‌داند قرآن کریم در آیه‌های روشن بسیاری ما را به کاربردعقل، تفکر و تدبر تشویق می‌کند. او در اینجا به ابن رشد می‌رسد که در ابتدای کتاب مشهورش «فصل المقال» برای پوشاندن جامه مشروعیت به تحصیل فلسفه و توجه به آن به این آیات استناد کرد. کتابی که بین شریعت و حکمت یا بین دین و فلسفه آشتی برقرارمی‌کند. استاد بزرگ فلسفه محمد سبیلا همه اینها را می‌داند. و پا درجای پای نیای بزرگ اندلسی خود می‌گذاشت. اما مشکل در دوران تاریک اخیر انحطاط است.
فکردیگری هست که محمد سبیلا برآن نیز تمرکز کرد. که در یک اصطلاح خلاصه می‌شود: گذشت معرفتی یا گذشت تاریخی. منظور او ازاین اصطلاح تفاوت تاریخی بین جهان عرب و غرب است. به نظر او ما باید آنچه در زمینه فلسفه از دست دادیم را درک کنیم. باید از دست دادن تاریخی قدیم و از دست دادن تاریخی نوین را دریابیم. منظور چیست؟ از نظر او قدمای عرب همه آثار ارسطو، افلاطون و دیگر فلاسفه یونان را ترجمه نکردند. و ما در دوران معاصر مثلاً همه آثار دکارت، کانت و هگل را ترجمه نکردیم. فرهنگ عربی معاصر این قله‌های سربه فلک کشیده از اندیشه‌های عام بشری و این کوه‌ها و جنگل‌ها را هنوز کشف نکرده‌ است. و این مایه نقصی بزرگ درآن و برای آن می‌شود. این مسئله قابل گذشت نیست. این موضوع قابل استمرار نیست. سپس سبیلا با تأمل و شگفتی می‌گوید:« آیا می‌دانید ما متون کامل دکارت، کانت، هگل، نیچه، هایدگر، برگسون و ده‌ها تن دیگر را نداریم؟ به همین دلیل ما باید دست به جبران مافات بزنیم. پیش ازآنکه همه آنچه از دست دادیم و گذشته را ترجمه و هضم کنیم وقت بسیاری می‌برد».
این فکر محمد سبیلا برایم خیلی جالب بود و فکرمی‌کنم صد در صد درست است. در فرهنگ ما یک کمبود و حفره بزرگی وجود دارد که باید بست و پرکرد. تا وقتی که همه مراحل گذشته در تاریخ اندیشه فلسفی را نفهمیم همچنان نوعی تهی بودن و خلأ درونی احساس خواهیم کرد. این احساس را خواهیم داشت که چیزی کم داریم و فرهنگ ما را شکننده و سطحی، ایدئولوژیک یا قابل نفوذ برای ایدئولوژی دماگوژی می‌سازد. آن چیز مهمی که کم داریم چیست؟ در این پرسش ساده خلاصه می‌شود: دست‌آوردهای فلسفی بزرگی که در تاریخ بشر از قرن شانزدهم تا به امروز کسب شده کدامند؟ و حتی فتوحات علمی یا انقلاب‌های علمی کدامند؟ آیا یک روشنفکر عرب می‌تواند از معنا و مفهوم عمیق همه این لحظات سرنوشت‌ساز در تاریخ اندیشه بشری ناآگاه بماند؟ یا آیا پس ازآن می‌توان نام روشنفکر بر او گذاشت؟
پس ازآنکه اخیراً به کتاب قطوری دست یافتم که مروری بر تاریخ فلسفه از ابتدا تا انتهای آن دارد، از درستی این طرح مطمئن‌تر شدم. برای اولین بار معنای لحظه افلاطونی، لحظه ارسطویی، لحظه رواقی، لحظه اپیکوری، لحظه مسیحیت، لحظه دوره رنسانس، لحظه دکارت و... را درتاریخ اندیشه دانستم. لحظه لایبنیتس، فلسفه انگلوسکسونی، لحظه کانت و روشنایی‌ها، لحظه روسو و توکویل، لحظه هگل و فلسفه ایده‌‌آلیستی آلمانی، لحظه شوپنهاور، لحظه شاگردش نیچه، لحظه مارکس، لحظه فروید و... را از یاد نباید برد و همین طور تا به امروز می‌توان ادامه داد. پس از آنکه خوب با همه این لحظه‌های اساسی و بنیادی آشنا شدیم و هضم و درک کردیم، فرهنگ عربی می‌تواند در مقابل فرهنگ فرانسوی، آلمانی و انگلیسی به طور برابر قرارگیرد. این جوهر پروژه محمد سبیلا است، این درس بزرگی است که سبیلا برای ما برجای گذاشت؛ او که بسیار بر منافع فرهنگ عربی و آینده آن غیور بود. و این از دست دادن تاریخی که بین اندیشه عربی و اندیشه اروپایی فاصله انداخت جانش را می‌گزید. می‌خواست به هرشکلی این حفره فلسفی کهنه را پرکند که همچنان بین ما و ملت‌های پیشرفته فاصله می‌اندازد. پس فاتحه می‌خوانیم برای محمد سبیلا، استاد دانشگاه، و الگوی اخلاقی و فانوس دریایی برای نسل‌ها.



اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
TT

اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)

پس از کارنامه‌ای سینمایی که نزدیک به شش دهه را در برگرفته است، اسطورهٔ بازیگری جهان، آنتونی هاپکینز، چهارشنبه‌شب در جشنوارهٔ فیلم دریای سرخ در جدّه روی صحنه رفت؛ تا گفت‌وگویی طولانی ارائه کند که آمیزه‌ای از طنز، فلسفه و خاطرات حرفه‌ای نادر بود. در طول یک ساعت کامل، هاپکینز—که وارد دههٔ نهم زندگی شده—با ذهنی هوشیار و آمادگی برای مرور مسیر حرفه‌ای خود ظاهر شد و از نگاهش به بازیگری، نوشتن، موسیقی و جزئیات شخصیت‌های ماندگاری که حافظهٔ سینما را ساخته‌اند، سخن گفت.
هاپکینز، برندهٔ دو اسکار بهترین بازیگر برای نقش‌هایش در «سکوت بره‌ها» (۱۹۹۱) و «پدر» (۲۰۲۰)، خطوط اصلی مسیر هنری خود را چنین ترسیم کرد: «زندگی‌ام بسیار فراتر از آن چیزی پیش رفت که انتظارش را داشتم. هنوز هم احساس می‌کنم شخص دیگری این مسیر را برایم نوشته است». این زبان شگفتی‌زدگی کلید فهم رابطهٔ او با هنر، انتخاب‌های بازیگری‌اش و حتی زندگی شخصی‌اش است.

هانیبال لکتر... نبوغ شر

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از برجسته‌ترین نقش‌های هاپکینز است. او در این گفت‌وگو به تفصیل دربارهٔ این شخصیت در «سکوت بره‌ها» صحبت کرد و خوانشی متفاوت از شیوهٔ ساخت نقش ارائه داد. هاپکینز توضیح داد که: «من تلاش نکردم شرّ را بفهمم؛ فقط سعی کردم یک ماشین بدون احساس را بازی کنم.»

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از قوی‌ترین شخصیت‌هایی است که هاپکینز در طول مسیر حرفه‌ای خود ارائه کرده است (IMDb)

او باور دارد جذابیت لکتر از آن‌جاست که همچون «مفیستوفیلس» (نامی برای شیطان)، نقاط ضعف انسان و عمق شکنندگی‌اش را می‌داند. او همچنین راز یکی از مشهورترین مؤلفه‌های نقش را فاش کرد: «اگر بدون پلک‌زدن به یک سگ یا گربه نگاه کنید... می‌ترسد. این قدرت چشم است». همان چیزی که پایهٔ «نگاه ثابت» ترسناک لکتر شد.

میان تاریخ و خیال

وقتی از او پرسیدند ترجیح می‌دهد شخصیت‌های تاریخی را بازی کند یا شخصیت‌های خیالی، پاسخی داد که توجه سالن را جلب کرد: «همهٔ شخصیت‌ها خیالی‌اند... ما هم خیالی هستیم!»
او توضیح داد که هنگام آماده‌سازی نقش‌ها، حتی در مورد شخصیتی پیچیده مثل ریچارد نیکسون، خود را در پژوهش‌های طولانی‌مدت غرق نمی‌کند: «کمی تحقیق می‌کنم، اما اطلاعات زیاد ذهن را شلوغ می‌کند. مغز باید از آشوب خالی باشد.»
از نظر او بازی در نقش یک شخصیت تاریخی، بازآفرینی است، نه بازتولید واقعیت: «نیکسون من، نیکسون واقعی نیست... او نسخهٔ الیور استون است.»
او سپس خاطره‌ای طنزآمیز از روز تست گریم نقش نیکسون تعریف کرد؛ روزی که تیم گریم برایش بینی مصنوعی گذاشت، اما پس از برداشتن آن، ناگهان خطوط چهره نیکسون را در آینه دید و گفت: «یک کلاه، یک کفش، یک ضربهٔ کوچک گریم... کافی است تا ناگهان وارد روح شخصیت شوی.»

آنتونی هاپکینز در نمایی از «سکوت بره‌ها»

ترس... سایهٔ بازیگر و سوخت او

محور قوی‌تر سخنان هوبکنز دربارهٔ «ترس» بود؛ جایی که بی‌درنگ توجه‌ها را جلب کرد که چگونه این اسطورهٔ سینما و دارندهٔ نشان امپراتوری بریتانیا (CBE) می‌گوید: «ترس از شکست تمام زندگی‌ام همراهم بوده است، اما روبه‌رو شدن با آن در نتیجهٔ سلسله‌ای از حمایت‌ها و هل‌دادن‌هایی بود که از سوی کارگردانان و بازیگرانی که کنارم بودند دریافت کردم.» او داستانی تأثیرگذار دربارهٔ یکی از بازیگران آمریکایی تعریف کرد که هنگام تمرین‌های فیلم «نیکسون» تلاش کرده بود او را خرد کند. هابکینز می‌گوید به اولیور استون مراجعه کرد و خواست که از فیلم کنار گذاشته شود، زیرا احساس نمی‌کرد که توانایی ایفای نقش را دارد. پاسخ قاطع استون این بود: «تو هیچ جا نخواهی رفت. این نقش را بازی می‌کنی... چه تبدیل به موفقیت شود، چه یک شکست تمام‌عیار.»
هاپکینز ، یکی از مشهورترین و پربارترین بازیگران بریتانیایی در پاسخ به پرسشی از یکی از حاضران دربارهٔ راه رهایی از ترس در فرهنگ‌های محافظه‌کار، یکی از صریح‌ترین پاسخ‌هایش را داد: «وقتی بچه هستیم همیشه احمق به نظر می‌رسیم... بعد بزرگ می‌شویم و تجربه‌های احمقانه و خطرناک می‌کنیم... این زندگی است!» و ادامه داد: «نمی‌توانید از کودک بخواهید حرکت نکند یا حرف نزند... باید جرئت کنید کارها را انجام دهید... حتی اگر مردم به شما بخندند.»

آنتونی هوبکنز (جشنواره)

 

موسیقی... عشق نخست

در محور دیگری، هاپکینز دربارهٔ شیفتگی‌اش به موسیقی سخن گفت؛ هنری که به روح او نزدیک‌تر است. او توضیح داد که همسرش نخستین مشوق ورودش به این حوزه بوده و برای مخاطبان تعریف کرد که همسرش او را به نوشتن، آهنگ‌سازی و نقاشی تشویق کرده، با اینکه خود او به توانایی‌اش در هیچ‌یک از این مهارت‌ها باور نداشت. تا اینکه ارکسترهای جهانی، آثار او را در ریاض در سال ۲۰۲۳ نواختند. او با اشاره به شوپنهاور گفت: «موسیقی فراتر از تجربهٔ انسانی است... نمی‌توان آن را با کلمات بیان کرد.»
تماشاگران پس از پایان نشست با تصویر تازه‌ای از هاپکینز سالن را ترک کردند: فقط بازیگر نابغه‌ای نیست که «هانیبال لکتر»، «نیکسون» و «اودین» را آفریده؛ بلکه حکیمی است که زندگی، هنر و موسیقی را با شفافیتی شگفت‌آور تأمل می‌کند؛ نشستی که ترکیبی از طنز، فلسفه و سرکشی بود و با تشویق طولانی برای مردی به پایان رسید که از مرز شهرت عبور کرده و به مرحله‌ای آرام‌تر و عمیق‌تر رسیده؛ مرحله‌ای که خود او آن را «معجزهٔ بودن» می‌نامد.

 


جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
TT

جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)

پس از چند روز پرحرارت سینمایی که جده طی آن میزبان نمایش‌های نخست و صداهایی از چهار قاره بود، مراسم اختتامیه دوره پنجم «جشنواره بین‌المللی فیلم البحر الأحمر» در شبی برگزار شد که گستردگی تأثیر جهانی آن را به نمایش گذاشت و حضور رو‌به‌رشد سینمای سعودی را برجسته کرد؛ شبی با مشارکت چشمگیر شماری از نامدارترین ستارگان جهان از جمله جانی دپ، سلمان خان، یسرا، نادین لبکی و سر آنتونی هاپکینز؛ تصویری که جایگاه جشنواره را به‌عنوان پلی میان سینمای عرب و سینمای جهان تثبیت کرد.

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسهٔ «البحر الأحمر السينمائی»، از این دستاورد احساس غرور می‌کند (جشنواره)

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسه «البحر الأحمر»، در جریان مراسم گفت: «در طول ده روز گذشته، پرده‌های جشنواره، ما را از میان قاره‌ها و به جهان‌های تازه بردند. تجربه‌ای کم‌نظیر را با هم زیستیم، اما تأثیر آن عمیق است. غریبه‌هایی که در کنار هم می‌نشینند و مجذوب همان فیلم، همان داستان و همان شخصیت‌ها می‌شوند. این قدرت سینماست، و همچنان یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای فهم متقابل ما باقی خواهد ماند».
او مهم‌ترین آمارهای دوره پنجم را مرور کرد: نمایش ۱۱۱ فیلم از سراسر جهان، از جمله بیش از ۴۰ نمایش نخست جهانی یا منطقه‌ای، ۲۹۰ اکران سینمایی و ۳۰ هزار بلیت. همچنین جشنواره امسال میزبان هیئت‌هایی از ۹۷ کشور و بیش از ۴۰ هزار شرکت‌کننده از میان فیلم‌سازان بود.
الراشد درباره این اعداد گفت: «این‌ها فقط آمار نیستند، بلکه بیانگر جامعه‌ای سینمایی‌اند که هر سال گسترده‌تر می‌شود؛ کارگردانانی که شریک پیدا می‌کنند، پروژه‌هایی که کسانی را می‌یابند که به آن‌ها ایمان دارند، و تماشاگری که دلش را به روی دیدگاه‌های تازه می‌گشاید».

تجلیل از اسطوره آنتونی هاپکینز (جشنواره)

تجلیل‌هایی با حضور جهانی

پس از سخنرانی، مراسم تجلیل آغاز شد؛ مراسمی که جشنواره در آن از چهار نام اثرگذار بر سینمای جهان تقدیر کرد.
نخست، تجلیل از بازیگر و کارگردان سعودی، عهد کامل، که تجربه‌اش آمیزه‌ای از حضور محلی و بلندپروازی بین‌المللی بود. سپس ادریس البا، بازیگر و کارگردان بریتانیایی که در برنامه‌های جشنواره حضوری برجسته داشت، مورد تقدیر قرار گرفت. همچنین جشنواره از دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی و یکی از مهم‌ترین صداهای سینمایی پیش‌ران مرزهای تجربه بصری و روایی، قدردانی کرد.
اما تأثیرگذارترین لحظه، تجلیل از سر آنتونی هاپکینز بود؛ او موقر آرام و قدردانی آشکار روی صحنه آمد؛ لحظه‌ای که بیانگر احترام متقابل میان جشنواره و یکی از نمادهای بازیگری جهان بود.

دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی، و همسرش روی فرش قرمز (جشنواره)

جوایز تماشاگران

سپس مراسم به بخش اعلام جوایز رسید. فیلم «هجرة» ساخته کارگردان سعودی شهد أمین، با رأی تماشاگران، برنده جایزه فیلم العلا برای بهترین فیلم سعودی شد؛ و این فیلم بعدها جایزه هیئت داوران را نیز به کارنامه خود افزود، در تأکیدی دوباره بر حضور تجربه سینمای سعودی در عرصه رقابت.
همچنین فیلم «كولونيا» ساخته کارگردان مصری محمد صیام، برنده جایزه تماشاگران برای بهترین فیلم بین‌المللی شد، و فیلم «VI: در حرکت» اثر کارگردان فرانسوی ژولیت بینوش، جایزه الشرق برای بهترین مستند را کسب کرد.

درخشش سینمای کوتاه

در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه، هیئت داوران لوح تقدیر ویژه را به فیلم «جم 1983» ساخته جورج أبومحیّا اهدا کرد؛ در حالی که فیلم «الأراضي الفارغة/ سرزمین‌های خالی» اثر کریم‌الدین الألفی، جایزه یُسر نقره‌ای را به دست آورد.
اما یُسر طلایی نصیب فیلم فلسطینی «مهدَّد بالانقراض/ در معرض انقراض» ساخته سعید زاغا شد؛ فیلمی که رویکردی حساس به تنش انسانی در دل واقعیتی پیچیده ارائه می‌داد.
در بخش دستاورد سینمایی نیز، فیلم چینی «صداهای شب» از زانگ زونگشین برجسته شد؛ اثری که تجربه‌ای بصری با تکیه بر حس روایی نوآورانه به شمار می‌رفت.

بازیگر لبنانی جورج خبّاز، برنده جایزه بهترین بازیگر (جشنواره)

جوایز بازیگری

در حوزه بازیگری، سیو سو بین، بازیگر کره‌ای، برای نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «دنیای عشق» برنده جایزه یُسر برای بهترین بازیگر زن شد؛ نقشی مبتنی بر بیان درونی و توان حمل معانی با کمترین حرکت.
اما جایزه بهترین بازیگر مرد به جورج خبّاز، بازیگر لبنانی، برای نقشش در فیلم «يونان» رسید؛ نقشی که توانایی بالای او را در ترکیب حساسیت انسانی با عمق دراماتیک آشکار ساخت.
همچنین سیرل عریس، نویسنده لبنانی، جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم «نجوم الأمل والألم/ ستاره‌های امید و درد» دریافت کرد، و کارگردان أمیر فخرالدین نیز جایزه یُسر برای بهترین کارگردان را برای فیلم «يونان» از آن خود کرد.
در بخش فیلم‌های بلند، یُسر نقره‌ای به کارگردان شیرین دعیبس برای فیلم «اللي باقي منك/ باقیمانده تو» تعلق گرفت؛ و مراسم با اعلام مهم‌ترین برنده به پایان رسید: فیلم «زمین از دست رفته» ساخته أكیو فوجيموتو که یُسر طلایی برای بهترین فیلم بلند را دریافت کرد؛ نقطه اوجی برای فیلمی که با رویکردی کارگردانی‌شده و انسانی، روایتی فشرده و امضایی بصری روشن ارائه می‌داد.

جانی دپ، ستاره هالیوود، در حال سلام دادن به تماشاگران روی فرش قرمز (جشنواره)

دوره‌ای که افق‌های تازه‌ای گشود

دورهٔ پنجم با ارتقای سطح انتخاب‌های هنری، گسترده‌تر شدن مشارکت بین‌المللی و افزایش حضور سینمای سعودی در قلب صحنه متمایز شد؛ به‌گونه‌ای که به نظر رسید جشنواره مسیری روشن را برای تقویت صداهایی ترسیم می‌کند که حامل چشم‌اندازهای انسانی وسیع‌اند، و در عین حال فضایی رو به گسترش برای آثار سعودی حفظ می‌کند که سودای رقابت جهانی دارند.
در ترکیب فیلم‌های برگزیده در این سال تحولی چشمگیر دیده می‌شد؛ موضوعات هویت، مهاجرت، رابطهٔ فرد و جمع، و مفهوم حافظه به‌عنوان محرک روایت با قدرت حضور داشتند. از انتخاب‌های کمیتهٔ داوری چنین برمی‌آمد که آثاری که میان دیدگاه هنری روشن و بعد انسانی عمیق جمع می‌کنند، تواناتر در جلب توجه بوده‌اند. از میان آثار برنده، فیلم «زمین گمشده» به‌سبب زبان سینمایی آرامش که جزئیات کوچک را به صحنه‌هایی با نیروی عاطفی بالا بدل می‌کرد، اثری ماندگار گذاشت. در حالی که پیروزی فیلم «هِجرة» تأییدی بود بر اینکه سینمای سعودی وارد مرحله‌ای از بلوغ تکنیکی و هنری شده که بر تجارب رو به رشدش افزوده است.
با پایان‌یافتن دوره، آشکار بود که جشنواره دیگر تنها رویدادی جشن‌گونه نیست، بلکه سکویی است که در آن ملامح مرحله‌ای تازه از حضور سینمایی سعودی و جهان عرب شکل می‌گیرد. صداهای متنوع در هم آمیختند، و تجربه‌های جهانی در کنار تجربه‌های محلی قرار گرفتند. دایرهٔ سینما برای هرکسی گسترش یافت؛ چه آن‌که می‌خواهد داستانش را روایت کند، و چه آن‌که خواهان شنیدن داستانی دیگر است. و هنگامی که حاضران سالن را ترک کردند، احساسی باقی مانده بود که دورهٔ پنجم آغازی برای مرحله‌ای پخته‌تر است؛ مرحله‌ای که «البحر الأحمر» را به جشنواره‌ای تبدیل می‌کند که توان حمل سینمای محلی به جهان، و آوردن جهان به جده را دارد.
 

 


امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
TT

امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)

به دست آوردن نقش اصلی در فیلم افتتاحیه جشنواره سینمایی بین‌المللی «دریای سرخ » کار ساده‌ای نیست، اما وقتی همین بازیگر در همان دوره فیلم دیگری نیز داشته باشد، این یک اتفاق نادر در مسیر حرفه‌ای هر هنرمندی است. این دقیقاً همان چیزی است که امیر المصری، بازیگر بریتانیایی-مصری، تجربه می‌کند؛ او ستاره فیلم «العملاق/ غول» است که افتتاحیه پنجمین دوره جشنواره را رقم زد و توجه گسترده‌ای را جلب کرد، و هم‌زمان نقش اصلی فیلم «القصص/داستان‌ها» به کارگردانی ابوبکر شوقی، یکی از رقبای برجسته در مسابقه رسمی فیلم‌های بلند را نیز برعهده دارد.
المصری که طی سال‌های گذشته نامش به‌عنوان یکی از مهمانان آشنای جشنواره ثبت شده، امسال با لحنی متفاوت و حضوری پخته بازگشته است تا جزئیات تجربه خود را روایت کند: «وقتی مدیرعامل جشنواره، آقای فیصل بالطيور، با من درباره فیلم (غول) صحبت کرد، نمی‌دانستم قرار است آن را به‌عنوان فیلم افتتاحیه انتخاب کنند. ممکن بود فیلمی تجاری با یک ستاره هالیوودی را انتخاب کنند، اما آنها می‌خواستند افرادی مثل من را روی صحنه، در کنار ستاره‌های جهانی مانند مایکل کین و ایشواریا رای، ببینند».
المصری این لحظه را نقطه عطفی در مسیر حرفه‌ای خود می‌داند و با لحنی پرستش‌آمیز می‌افزاید: «من شیفته جشنواره هستم؛ هر سال می‌بینیم که هر دوره بهتر از قبلی است». او ادامه می‌دهد: «من بسیار از مرحله‌ای که اکنون به لحاظ هنری تجربه می‌کنم لذت می‌برم، به‌ویژه اینکه کم اتفاق می‌افتد یک بازیگر در دو فیلم در جشنواره‌ای به بزرگی (دریای سرخ) نقش اصلی داشته باشد».

صحنه‌ای از فیلم افتتاحیه جشنواره «غول» با بازی امیر المصری (جشنواره)

«غول»... مربی یا استعداد؟

حضور المصری در فیلم «غول» فراتر از یک نقش اصلی است؛ فیلم ساختی حساس دارد که نیازمند اجرای دقیق و آگاهانه شخصیت نسیم حمید است، ورزشکاری که در دهه ۹۰ در بریتانیا انقلابی در تصویر ورزشکار مسلمان ایجاد کرد و همزمان بحث‌های بی‌پایانی درباره رابطه‌اش با مربی افسانه‌ای‌اش، که نقش او را پیرس بروسنان بازی می‌کند، برانگیخت.
المصری درباره تشابه این داستان با زندگی خود می‌گوید: «بسیار... هر دوی ما نظرات منفی را نادیده می‌گیریم و با اصرار مسیرمان را ادامه می‌دهیم».
فیلم از یک صحنه کوچک در شفلید بریتانیا آغاز می‌شود، جایی که مادر پسری هفت ساله از مربی می‌خواهد فرزندش را برای مقابله با زورگویی آموزش دهد؛ لحظه‌ای که معمولی به نظر می‌رسد، اما پایه و اساس یک اسطوره می‌شود. مربی استعداد را از همان نگاه نخست تشخیص می‌دهد و نسیم را به همراه سه برادرش به رینگ می‌برد تا بلافاصله کشف کند که این کودک نحیف چیزی دارد که نمی‌توان آموزش داد. از این نقطه، داستان فیلم از خیابان‌های محله به قهرمانی جهان گسترش می‌یابد، تا زمانی که فروپاشی‌ها و تنش‌ها نشان می‌دهد رابطه بین ورزشکار و مربی چقدر شکننده است.
فیلم با هوشمندی پرسشی مطرح می‌کند: «غول واقعی کیست، مربی یا استعداد؟» این سؤال در صحنه‌ای تکان‌دهنده به اوج می‌رسد، وقتی دو طرف رو در رو می‌شوند؛ نسیم می‌گوید: «این استعداد از طرف خداست و باید از آن بهره ببرم بدون اینکه کسی را مقصر بدانم». مربی پاسخ می‌دهد: «استعداد تو هیچ ارزشی ندارد اگر من آن را کشف و ۱۶ سال پرورش نداده باشم».

امیر المصری... سالی سرنوشت‌ساز که موقعیت او را میان بازیگری و هویت هنری‌اش تغییر می‌دهد (جشنواره)

حضور واقعی نسیم حمید، ورزشکار بازنشسته، در نمایش فیلم اتفاقی ویژه بود؛ او پس از سال‌ها غیبت در جشنواره حاضر شد، لبخند زد و با تأثر گفت: «این فیلم به تو می‌گوید: (به نام خدا... مسیر جدیدت را آغاز کن!)»؛ گویی اسطوره به شکل نمادین مشعل را به بازیگری که آن را بازسازی کرده، سپرده است.

مرحله‌ای جدید... پروژه‌هایی به‌صورت عمده

با توجه به اینکه هویت هنری امیر المصری از تلاقی فرهنگ‌های عربی و غربی شکل گرفته است، دقیقاً همان‌طور که در فیلم «غول» مشاهده می‌شود، پرسشی درباره تأثیر این تلفیق فرهنگی ضروری به نظر می‌رسد. او با تأملی روشن در ماهیت انتخاب‌های خود پاسخ می‌دهد: «مهم‌تر این است که بر پروژه تمرکز کنم، هر چه باشد، چه در جهان عرب و چه خارج از آن». سپس توضیح می‌دهد: «همیشه این سؤال‌ها ذهنم را مشغول می‌کند: آیا این اثر می‌تواند چیزی درونی را به حرکت درآورد؟ آیا می‌تواند پیامی را منتقل کند؟» و اشاره می‌کند که فیلم «غول» کاملاً در این چارچوب قرار می‌گیرد.
این انگیزه باعث شد تا گامی را بردارد که مدتی طولانی به تعویق افتاده بود؛ یعنی تأسیس یک شرکت تولید در بریتانیا. المصری می‌گوید: «اخیراً شرکتی برای تولید تأسیس کردم که حدود سه ماه پیش راه‌اندازی شد، و در مرحله بعد قصد دارم آثاری را تولید کنم که نه تنها متعلق به من باشد، بلکه برای افرادی که شبیه من هستند نیز باشد». او درباره پروژه جدیدش صحبت می‌کند، گویی می‌خواهد سنگ بنای هویت تولیدی آینده‌ای را بگذارد که مکمل آن چیزی باشد که در جلوی دوربین آغاز کرده است.

جدیدترین پروژه‌ها

در مورد تازه‌ترین پروژه‌هایش، او می‌گوید: «فیلمی در آلمان تازه به پایان رساندم، و اگر در جشنواره‌ای مانند (دریای سرخ) نمایش داده شود، یعنی توانسته‌ایم توجه را به مسئله‌ای بسیار مهم جلب کنیم که وقتی آن را خواندم، مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد. این فیلم اهمیت زیادی خواهد داشت».
با اینکه المصری از ذکر دقیق موضوع خودداری می‌کند، اما صحبت‌هایش نشان می‌دهد که این فیلم موضوعی سنگین و مرحله‌ای متعهدتر در انتخاب‌های سینمایی او خواهد بود.
در پایان مصاحبه، پنجره‌ای به پروژه جدیدی برای علاقه‌مندان درام باز می‌کند و تأکید می‌کند که برای بازی در سریال «قاتل» (سفّاح) با کارگردان هادی الباجوری آماده می‌شود، که قرار است از طریق پلتفرم «شاهد» پخش شود. این اثر از داستان واقعی یک قاتل سریالی در قلب قاهره الهام گرفته و این بار او را به سوی ژانر رازآلود و دنیاهای تاریک می‌برد.