نصیر شمه به «الشرق الاوسط»: هنر مهم‌ترین پل برای همگرایی ملت‌هاست

 «دانشگاه نوره» امشب میزبان کنسرت ستاره موسیقی عرب.. وعده این موسیقی‌دان به سعودی‌ها برای تجربه «شبی فراموش‌نشدنی»

نصیر شمه به «الشرق الاوسط»: هنر مهم‌ترین پل برای همگرایی ملت‌هاست
TT

نصیر شمه به «الشرق الاوسط»: هنر مهم‌ترین پل برای همگرایی ملت‌هاست

نصیر شمه به «الشرق الاوسط»: هنر مهم‌ترین پل برای همگرایی ملت‌هاست

نصیر شمه ستاره موسیقی جهان عرب، شامگاه امروز چهارشنبه، در حاشیه فعالیت‌های نمایشگاه بین‌المللی کتاب ریاض، در دانشگاه شاهدخت نوره در ریاض برای علاقه‌مندان موسیقی کنسرت برگزار می‌کند.
نوازنده افسانه‌ای عراقی عود در مصاحبه با «الشرق الاوسط» به تماشاگران سعودی قول داد که «شبی فراموش نشدنی» را با همراهی «سه‌گانه بارسلونا» که از مهم‌ترین گیتاریست‌های اسپانیایی هستند، رقم بزند.
نصیر شمه در گفت‌وگوی زیر، درباره  زریاب و سیم هشتم صحبت می‌کند و می‌گوید که «هنر مهم‌ترین پلی است که بین ملت‌ها ساخته می‌شود و این پل سریع‌ترین تأثیر را دارد»... او در مورد رابطه خود با عود صحبت کرد و گفت، این رابطه به درازای  طول عمر است.

> شما چندین کنسرت را در سعودی برگزار کردید، استقبال مردم از هنر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

- قبلاً در چندین کشور جهان با مخاطبان سعودی ملاقات کرده بودم، آنها من را دنبال می‌کردند و در کنسرت‌های من در بحرین، پاریس، فرانسه و کانادا و در بسیاری از کشورهای جهان شرکت می‌کردند. قبلاً متوجه می‌شدم حتی دانشجویانی که در خارج از کشور تحصیل می‌کنند، وقتی از کنسرت‌های من مطلع می‌شدند، شرکت می‌کردند و آنها مشتاق دیدار با من و تبادل سلام و احوالپرسی بودند و مایه خوشحالی من بود، به خصوص که آنها برای شرکت در کنسرت در شهرهای مختلف به دردسر می‌افتادند، که من از آن‌ها قدردانی می‌کنم و همچنین عشق بزرگی که در مردم سعودی به موسیقی خوب و آثار هنری فاخر وجود دارد را ارج می‌نهم.

> اما شما در پادشاهی نیز کنسرت داشتید...

- کنسرت‌های من در پادشاهی طعم خاصی داشتند، گویی من به عنوان یک بازدیدکننده و نوازنده مهمان خانه‌های آنها بودم، و با استقبال، تکریم و توجه زیادی روبرو شدم. گاهی اوقات یک کنسرت به 3 کنسرت تبدیل می‌شد تا بتواند جوابگوی استقبال گسترده تماشاگران تشنه هنرهای زیبا باشد. مشارکت مردم و عشق آنها به این برنامه‌ها عجیب نیست، من این را از طریق روابط و دوستی‌هایم با بسیاری از روشنفکران، شاعران، نویسندگان، هنرمندان موسیقی و عموم مردم سعودی متوجه شدم. من می‌دانم که خانواده‌های سعودی به موسیقی علاقه دارند و بسیاری از خانواده‌ها صاحب عود هستند و جوانان علاقه زیادی به یادگیری این هنر دارند که من از این مسئله بسیار قدردانی می‌کنم.

> با توجه به این حضور و شرکت فاخر عراقی‌ها در نمایشگاه کتاب در ریاض، آیا هنر می‌تواند پل‌های ارتباطی بیشتری ایجاد کند؟

- هنر مهم‌ترین پلی است که بین مردم ایجاد می‌شود و این پل سریع‌ترین تأثیر را بر قلب‌ها می‌گذارد، به ویژه آن‌که پل‌های خود را براساس یک اصل خلاق، فرهنگی و زیبایی شناختی بنا می‌کند. از این رو بعد اقتصادی و سیاسی آن به وجود می‌آید و ما تجربیاتی در این زمینه داریم. گاهی هنر می‌تواند نقش اصلی را بازی کند که حتی سیاست نیز نمی تواند ایفا کند، ورزش نیز می‌تواند هم‌گرایی را محقق کند، اما هنر از همه بیشتر به قلب مردم نزدیک‌تر است و از همه آنها تواناتر است... فضای ورزش باعث ایجاد رقابت و نزاع می‌شود، اما هنر همیشه اجماع ایجاد می‌کند.

> داستان عشقی که شما را به عود وصل کرده چیست؟ وقتی شما عود را در آغوش می‌گیرید گویی نقش یک عاشق الهام‌بخش را بازی می‌کنید و نه یک نوازنده ساز، آیا او چنین احساسی به شما می‌دهد؟

 پس از آن ، عود هشت ضلعی به واقعیت و ابزاری تبدیل شد که می توانست همه صداهای انسان را در خود جای دهد و دارای فضای صوتی مشابه ساز قنون بود.- همزیستی و رابطه با عود در طول زندگی من امتداد داشته است، بنابراین هیچ وقت دیگری در طول این زندگی بدون عود وجود نبوده، به غیر از آنی که با خانواده‌ اشغال بوده‌ام عود همراه همیشگی است که مرا ترک نمی‌کند... بنابراین با این دستگاه تمام خاطراتم را ثبت کردم. عود کارت حافظه‌، پرونده روح، ثبت‌کننده فرهنگ، داستان عشق، داستان‌های دردناک و داستان‌هایی که همه‌شان امید هستند.

> عراق مهد اولین ساز موسیقی در تمدن بشری است و بغداد با هنر و موسیقی را از زمان تمدن سومر، بابل و آشور آشنا بوده است، قیثاره اور متعلق به آن است؛ قدیمی‌ترین ساز موسیقی شناخته شده برای بشر. سرزمین اسحاق الموصلی و شاگردش (زریاب)... آیا هنگام نواختن عود این امتداد فرهنگی شما را جذب می‌کند... این میراث بزرگ برای شما چه معنایی دارد؟

- تاریخ برای من اهمیت زیادی دارد و مطالعه من در زمینه تحقیقات موسیقی به مدت چهار سال، به دست یک محقق بزرگ، مرحوم دکتر صبحی انور رشید به من استحکام زیادی در تکیه و ایستادن بر روی زمینی محکم داد تا بتوانم ایده‌های جدید و مدرن در موسیقی را ارائه دهم. همه آنها از تاریخ مشتق شده‌اند که به پنج هزار سال پیش می‌رسند. قدمت عود به دوره اکدی (2350 قبل از میلاد)، در بین النهرین در عراق برمی‌گردد و این قدیمی‌ترین ظهور و بروز آن است و این مسئولیت بزرگی است که نه تنها باعث افتخار است، بلکه ما هیچ منت و لطفی بر آن نداریم و باید به اهمیت این تاریخ احترام بگذاریم و خود را بر پایه‌ای محکم و مستحکم بسازیم که بتواند بین این تاریخ و حال تعادل ایجاد کند.

> زیریاب پنجمین آکورد را به عود اضافه کرد و در آسمان رویاپردازان پرواز کرد تا اینکه این ساز در دستان شما قرار گرفت و هشتمین آکورد را به آن اضافه کردید و فضای خلاقیت در آهنگسازی و موسیقی را آزاد کردید. وقتی 30 سال پیش شما را زریاب کوچک صدا می‌کردند، چگونه راز زریاب را پیدا کردید؟

- زریاب یک دولت و یک تمدن متحرک است، زیرا او به بشریت چیزی غیر از موسیقی بخشید. او علاوه بر موسیقی، شهرسازی و آداب معاشرت، مد، عطر، آرایشگری و اولین منوی تأیید شده برای غذا را عرضه کرد. اولین منوی مورد تأیید خلیفه توسط زریاب در اندلس تهیه شد. بنابراین زریاب یک تمدن متحرک است. هنگامی که من در سن 14 سالگی بودم، فرانسوی‌ها به دلیل تأثیر من بر تماشاگران حاضر در یک کنسرتی که در آنجا برگزار شد، من را «زریاب کوچک» نامیدند. این توصیف، من را درباره آنچه داریم و اهمیت آنچه باید داشته باشیم آگاه ساخت، با این نام آشنا نبودم زیرا من آن روز نمی‌دانستم، اما توجهم را به این واقعیت جلب کرد که باید بخوانم، از آن زمان، من شروع به سیر پژوهش فرهنگی واقعی کردم تا بدانم از کجا آمده‌ام، چه ژن‌هایی را حمل می‌کنم و مسئولیت این ژن‌ها چیست، و چگونه باید با این واقعیت فرهنگی، تمدنی و تاریخی باستانی تعامل کنم و چگونه می‌توانم چیزی مدرن، محکم و قوی را از طریق مقام‌ها، ریتم‌ها و.. از آن استخراج کنم.

> آکورد هشتم چه چیزی به تخیل موسیقی اضافه می‌کند؟

- هنگامی که من نسخه خطی فارابی را با عود هشت ضلعی ارائه کردم، مناقشه بزرگی را در سال 1986 ایجاد کرد، زمانی که من دانشجوی موسیقی در بغداد بودم، اما با قدرت و سرعت ثابت پیش می‌رفتم و نگران موانع نبودم، اما فقط به انتقاد علاقه دارم که باعث می‌شود سیر و سفرم را با آن تصحیح کنم. پس از آن، عود هشت ضلعی به واقعیت و ابزاری تبدیل شد که می‌توانست همه صداهای انسان را در خود جای دهد و دارای فضای صوتی مشابه ساز قانون بود. در اینجا اشاره شد که فارابی عود هشت ضلعی را می‌خواست و آن را نساخته است، او آن را می‌خواسته و آن را روی چرم طراحی کرده و در آن زمان به والی هدیه داده است. شرایط باعث شد تا نسخه خطی این طرح را به دست آورم و آن را تحقیق و برای یک هدف علمی ارائه دهم. بنابراین فارابی می‌خواست این چیدمان چیزی اضافی به موسیقی بدهد، زیرا فقط افزودن آکورد اهمیت چندانی ندارد.

> قطعات معروف شما با غم، درد و دفاع انسانی آمیخته شد، از جمله آنها، مأساة ملجأ العامرية (تراژدی پناهگاه العامریه)، آیا غم از زمان گیلگمش موضوعی عراقی است یا واقعیت را در محاصره سیل غم و تلخی رویدادها پیدا کرده‌اید؟

- ما همانطور که فرزندان امید هستیم، فرزندان اندوه نیز هستیم، ما فرزندان محیطی پر از رویدادها، پر از تاریخ شرافتمند، پر  از جنب و جوش و پر از انواع نابرابری‌های زندگی هستیم. بنابراین، ما باید همان باشیم که هستیم، و کار ما باید همانطور که هستیم ظاهر شود. گاهی اوقات، غم‌انگیز به نظر می‌رسد زیرا زندگی که ما گذرانده بودیم آسان نبود و زندگی پر از ضرر و زیان بود و دیدن ویرانه‌های وطن یکی از سخت‌ترین تصاویری است که شخص می‌بیند و در ناخودآگاه منعکس می‌شود. وقتی با ساز موسیقی پرواز می‌کنید متوجه می‌شوید که موسیقی شما را به دورترین نقطه غم‌انگیز در اعماق روح انسان می‌رساند و از طریق یک اثر هنری منعکس می‌شود. هنرمند تجسمی آن را از طریق نقاشی منعکس می‌کند، شاعر آن را با یک شعر و نوازنده آن را با یک اجرای موسیقی منعکس می کند.. .

یک شب فراموش‌نشدنی

> شما جشن امضای کتاب دارید... و یک کنسرت با سه‌گانه بارسلونا... در این مورد چه می‌گویید؟

- ابتدا می خواهم بگویم که حضور عراق به عنوان «مهمان افتخاری» در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ریاض در سال جاری، ساخت واقعی برای شروع جدیدی برای مردم ما، عشق به مردم و علاقه روشنفکران و خوانندگان است. از غرفه‌های عراقی در داخل نمایشگاه استقبال و اهتمام واقعی وجود دارد. جمعیت زیادی در حال خرید تازه‌ها از انتشاراتی‌های عراقی‌ها هستند، خوشحالم که فردا پنجشنبه 7 اکتبر کتاب خود را با عنوان «سبک شناسی در موسیقی» که توسط انتشارات «اصدارات» امارات منتشر شده است را امضا می‌کنم. این کتاب از عربی به چهار زبان ترجمه شده است.
همانطور که می‌دانید، من امشب در تالار تئاتر دانشگاه شاهدخت نوره کنسرت دارم که سه‌گانه بارسلونا مرا همراهی می‌کنند که از مهم‌ترین نوازندگان گیتار اسپانیا هستند و این یک اجرای جدیدی است که ما روی آن بسیار کار کرده‌ایم، خوشحالم که آن را به تماشاگران صاحب ذوق که از سراسر پادشاهی آمده‌اند، تقدیم کنم و امیدوارم شبی فراموش نشدنی را برای آنها  رقم بزنم.



«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟
تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟
رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی