رمان «دود بنادر» نوشته اسماعیل سکران که سال 2021 منتشر شد، رمانی بینظیر است، زیرا وارد دنیایی میشود که پیش از آن ادبیات داستانی عراق به اندازه کافی به آن نزدیک نشده بود؛ منظورمن جهان جنگ جهانی اول و از آن جمله سیطره دولت عثمانی بر سرنوشت مردم با اجرای برنامه خدمت اجباری که (سفر برلیک) نامیده میشد. در اینجا قهرمان اصلی شهر است و بنابراین ما قهرمان انسانی نداریم، اما رمان تعدادی شخصیت فرعی دارد و طرحهایی که در وقایع رمان اثرگذارند. حرکت حوادث و شخصیتها همه به سمت شهر کوچک و آرام الکوت است. این شهر بر رودخانه دجله مشرف است و در آن زمان ممر اصلی سفر از بصره به بغداد با کشتی بود.
در جریان حوادث رمان میبینیم بانو مکیه و دختر جوانش نازک مجبور میشوند از بصره به سمت شهر کوت فرار کنند؛ وقتی همسر دوم مکیه قصد داشت به دختر جوانش نازک آزار برساند. مکیه تصمیم گرفت به کوت برود و به خانه یکی از بستگانش (صبری السراج) که در کار ساختن و فروش زین بود پناه ببرد. همچنین تاجر قادر پاشا از کارگزار خود عبدالفتاح میخواهد برای سفر آماده شود چون تصمیم دارد به کوت سفر کند:
«بار و بندیلت را ببند، چون همین امروز با کشتی به کوت سفر میرویم». (ص 11)
تاجر، قادر پاشا، ماهیت وظیفهای را که به کارگزار خود، عبدالفتاح محول میکند، توضیح میدهد:
« آنجا به تو نیاز دارم، یک مسافرخانه تجاری و املاک دیگری دارم، اموالم را به تو میسپارم و نمیخواهم برای این کار غریبهای را به خدمت بگیرم». (ص 12)
بدین ترتیب شهر کوت به مرکزی برای جمع شدن شخصیتهای داستانی که از بصره و بغداد میآیند تبدیل میشود. آنها شاهد ویرانی و محاصرهای خواهند بود که بر اثر درگیری خونین بین ارتش عثمانی که به مدت 4 قرن مقیم کشور بوده و ارتش بریتانیا که پس از اشغال بصره در سال 1914 در آغاز جنگ جهانی اول هجوم آورده بود باشند. این از نگونبختی شهر و اهالی آن است که صحنه درگیری بین دو ارتش اشغالگر باشد، به ویژه زمانی که شهر برای مدتی طولانی در محاصره قرار میگیرد و همه ابعاد زندگی در آن ویران میشود و شاهد شکست ارتش انگلیس به رهبری ژنرال «توزند» و پیروزی ارتش ترک در مرحله اول و بازگشت ارتش انگلیس در دور دوم برای درهم شکستن ارتش عثمانی و پیشروی به سمت بغداد بود.
از نظر روایی میبینیم قطبنمای حوادث و حرکت شخصیتها در انتهای رمان به سمت شمال میرود، بهویژه از شهر کوت به شهر بغداد، جایی که راوی از طریق نویسندهای که اسناد این مهاجرت را جمعآوری کرده، به ما میگوید و این نشانهای است که جهت فراروایت رمان را تایید میکند:
«اسنادی که در اختیار دارم و البته تایید شده نیستند، نشان میدهند که خانواده آقای حسقیل در منطقه تورات در بغداد ساکن شدهاند... و خانواده آقای عبدالفتاح به طور مشترک با آقای صبری السراج در منطقه الدهانه سکنی گزیده اند.» (ص 139)
بدین ترتیب شهر کوت که در آن زمان بیشتر از 5 هزار نفر جمعیت نداشت، به مرکز این رویداد تخیلی تبدیل میشود. اگرچه شهری که در محاصره ناله میکند، بخش عمدهای از توجه روایت را به خود اختصاص میدهد، اما دیگر طرحهای ثانویه زنده، مؤثر و تأثیرگذار در روند رویداد روایی باقی میمانند. به نظر میرسد که طرح مصیبت خانم (مکیه) و دختر جوانش (نازک) یکی از طرحهای محوری است که در طول رمان همپوشانی دارد.
این طرح تا پایان رمان ادامه دارد، جایی که آقای عبدالفتاح، کارگزار تاجر قادر پاشا، با خانم مکیه ازدواج میکند و صبری السراج با دخترش نازک و آن طور که راوی گردآورنده اسناد به ما میگوید، متوجه میشویم به بغداد نقل مکان کرده و در محله فقیرنشین الدهانه در قلب بغداد اقامت گزیدهاند.
این نویسنده موفق شده زندگی را در این شهر آسیب دیده که در تله محاصره بین دو انبر افتاده بود بیافریند، همان طور که اولین ساعات مصیبت شهر را تجسم می بخشد، زمانی که دود بنادر آسمان آن را از کشتیها و کشتیهایی که وارد میشدند پوشانده بود. و در اینجا عبدالفتاح میپرسد: «آیا این شهر میسوزد؟ دود بندر و درختان باغهایش بلند میشود.» (ص 64)
از آنجایی که نیروهای انگلیسی شهر بصره را اشغال کردند و از طریق رود دجله به سمت بغداد حرکت کردند، شهر در خطر بود.
صحنه گفتوگوی عبدالفتاح و صبری نشان دهنده وضعیت وحشت در میان مردم است:
-ها، تو غمگین به نظر میرسی، قضیه چیه؟
- دنیا زیر و روشده صبری و جنگ به سمت ما میآید.
-میدانم، از سرای اخطاریهای مبنی بر پیوستن به صفوف مأمورین خدمت سربازی دریافت کردم. (ص 70)
متوجه میشویم که شهر به دلیل جنگهای روزانهای که در آن انگلیسیها در ابتدا موفق به اشغال شهر شدند، در هم شکسته شد، اما ارتش عثمانی در کمین ارتش انگلیس نشست و نیروی آن را تخلیه کرد، که فرمانده آن، ژنرال (توزند) را بر آن داشت تا تسلیم ترکها شود و اسرای انگلیسی عازم استانبول میشوند. (ص 124)
رماننویس در نمایش تسلیم ارتش انگلیسی، عمداً از گزارش و خلاصه آن بهجای انتقال فوری رویداد و درام آن استفاده کرد:
شهر کوت پس از تسلیم شدن نیروهای انگلیسی و تخلیه آنها از کوت با نواختن یک گروه کر موسیقی نظامی از خواب بیدار شد. (ص 123)
بهتر بود رمان نویس روند تسلیم را به صورت دراماتیک یا سینمایی تجسم میبخشد، زیرا این لحظهای است که شهر را به تاریخ تبدیل میکند، زمانی که دولت عثمانی پیروزی خود در کوت را یکی از بزرگترین پیروزیهای خود در جنگ جهان اول میدانست.
اما جنگ در این لحظه به پایان نمیرسد، زیرا نیروهای انگلیسی به سرعت دوباره به سمت شهر کوت پیشروی میکنند و نیروهای ترک را که به سمت بغداد میگریزند، درهم شکستند (ص 134). این امر بار دیگر باعث محاصره شهر و تخریب منازل آن با بمب و توپ شد که باعث رنج و تلفات بیشتر این شهر آسیب دیده و اهالی شد.
از منظر تکنیکی، غلبه با تمرکز روایی است، زیرا روایت را از منظر یا آگاهی شخصیتهای روایی حاضر در رمان، به شکلی چند صدایی ارائه میدهد، همانطور که در این خاطره مونولوگ که از آن میگذرد، به این موضوع پی میبریم.
عبدالفتاح خیلی از دوران کودکی خود را به یاد نمیآورد. (ص 10)
یا همانطور که در این مونولوگ درونی که از زاویه دید عباس میگذرد میبینیم:
عباس به بقیه خانه، فقط دو اتاق نگاه کرد، در حالی که خیابان نیمی از خانه را بلعید. او به درخواست مکیه، همسر دوستش عبدالفتاح، آمد. (ص 106).
اما از سوی دیگر، عبارات زیادی را میبینیم که توسط « دانای کل» روایت شده، مثلاً در مقدمه رمان میخوانیم:
«نور سپیده دم به درون شهر کوچکی که مشرف بر رود دجله است جاری شد، گویی جزیرهای است که در میان رودخانهای پر آب خوابیده باشد.» (ص 5)
رمان «دخان المرافیء» نسخه جدیدی است که به بحش ادبیات داستانی عراقی و عرب اضافه میشود.