یافتن فلسطین در رمانهایی که فلسطینیها ننوشتهاند چندان آسان نیست، برخلاف آنچه در شعر اتفاق میافتد، جایی که اشعار عربی درباره فلسطین به انبوه میرسند. این پدیده واقعاً قابل توجه است و پرسش در باره دلایل را ضروری میسازد. یک پاسخ مکرر این است که رمان، برخلاف شعر، یک هنر ادبی اجتماعی است، حتی اگر به تاریخ یا سیاست بپردازد. در همه موارد، رمان به جامعهای میپردازد که در آن تولید شده است، نه جوامع دیگر یا مسائل خارج از چارچوب زندگی پیرامون نویسنده. از اینجا حضور مصر در رمان مصری، سعودی در رمان سعودی، الجزایر در رمان الجزایری و... پررنگ میشود. مواردی که این قاعده را زیر پا میگذارند استثنا هستند.
با این حال، این سئوال همچنان به طور جدی مطرح است: فلسطین کشوری مانند کشورهای عربی یا حتی غیرعربی نیست، کشوری است که توسط دشمن همه عربها و همچنین تمام بشریت اشغال شده است. فلسطین به همان اندازه که یک کشور است یک آرمان است. بنابراین، انتظار میرود فلسطین در سپهر رمان عربی، به شکلی قویتر از آنچه که دستکم در آن زاویه رقم میخورد، حضور داشته باشد. حضور دارد، اما نه به آن اندازه که انتظار میرود. رمانهایی که میتوان گفت مربوط به فلسطین هستند، در مقایسه با حجم عظیم رمانهای سراسر جهان عرب، درصد قابل توجهی را نشان نمیدهند. اگرچه تقریباً مسلم است که این چند رمان همه چیز نیستند، اما دشواری یافتن رمانهای دیگر به خودی خود نشاندهنده غیاب دلمشغولی رماننویس به فلسطین است. روزنامه اماراتی «الخلیج» در سال 2009 سئوالی از تعدادی از نویسندگان عرب درباره حضور فلسطین در رمان عربی مطرح کرد و نویسندگان به تعدادی رمان اشاره کردند که از انگشتان یک دست نمیگذرد. یکی از آنها این وضعیت را با اشاره به حاشیه محدود آزادی در کشورهای عربی تفسیر کرد که توضیحش چندان قانع کننده نیست، زیرا رمان عربی بدون اینکه سانسور لزوماً آن را ممنوع کند به مسائل کشورهایی میپردازد که در آنها منتشر میشود. آنچه شرکت کنندگان به اتفاق آرا بر آن توافق داشتند، حضور کمرنگ فلسطین در رمان عربی غیر فلسطینی در مقایسه با حضور آن در رمان فلسطینی است.
در میان آن استثناها، دو رمان عربی را مییابیم که در آنها فلسطین به شکلی پر رنگ، هرچند جزئی، حضور دارد.
اولین رمان «أمريكانلي/آمریکایی» (2004) اثر نویسنده مصری صنع الله ابراهیم است که ماجرای آن را یک استاد تاریخ مصری روایت میکند که به دعوت یک مرکز مطالعات دانشگاهی برای تدریس تاریخ مصر به آمریکا رفته است. رمان امیمه الخمیس، اما صحنههایی از زندگی اجتماعی در شهر ریاض دهه شصت را به تصویر میکشد. در هر دو رمان، فلسطین به عنوان یک مسئله ملی و در قالب شخصیتهایی ارائه میشود که بخشی از فلسطینیان شاغل در کشورهای عربی آن را نمایندگی میکنند.
در رمان صنع الله ابراهیم، با شکری محقق مصری در حین اقامتش در شهر سانفرانسیسکو آشنا میشویم. او آنجا با تعدادی از مهاجران عرب از جمله یک استاد ادبیات فلسطینی آشنا میشود که با یک وکیل آمریکایی ازدواج کرده، اما شیفته مسائل عربی است و به تئوری توطئه در همه وقایع به آنچه که موساد و صهیونیسم انجام میدهند باور دارد، در رأس حوادث آن زمان رسوایی رئیس جمهوری آمریکا کلینتون با منشیاش مونیکا بود. مروان فلسطینی معتقد است که موساد در این ماجرا دخالت دارد تا کلینتون را از ارائه طرح صلح بین عربها و اسرائیل باز دارد. از سوی دیگر، پروفسور ماهر مصری که رئیس بخشی که شکری در مرکز تحقیقات در آن کار میکند، معتقد است که مشکل عربها دلبستگی آنها به تئوری توطئه است. تضاد بین این دو عقیده حاکی از جذب و هضم ماهر در جامعه آمریکایی است ( دو پسرش به عربی صحبت نمیکنند) همچنین تعهد فلسطینی به آرمان عربی را با انتقادات مداوم خود از آمریکا نشان میدهد.
نشانه دیگر زمانی است که شکری همکار مصری خود ماهر را با یک یهودی متخصص در مطالعات کتاب مقدس میبیند. ماهر درباره او میگوید:« این تنها یهودی اینجاست که ضد صهیونیسم است». روشن است که دشمنی یهودی با صهیونیسم و دعوت او مبنی بر اینکه « یهودیان باید در کشورهای مبدأ خود بمانند» مانع از پایبندی همسر اسرائیلیاش به حق موجودیت اسرائیل نمیشود. مسئله فلسطین البته به طور ضمنی در آن گفتوگو حضور دارد، اما وقتی شکری با یک دانشجوی آمریکایی که میخواهد تز دکترایش را در مورد نسل جدید مورخان در اسرائیل شروع کند، مستقیماً و در چارچوبی مشابه برمیگردد. آن جوان میآید تا با شکری مشورت کند و برای نجات آیندهاش از او کمک بخواهد، زیرا دانشگاه موضوع پایان نامه را رد کرده است. او میخواهد نادرستی ادعاهای صهیونیستها در مورد تاریخ اسرائیل را افشا کند و با استناد به آنچه که یکی از آن مورخان به نام بنی موریس نوشته، میگوید: «... رهبران ما وقتی به ما گفتند که عربهای (اللد) و (الرمله) خانههایشان را به میل خود ترک کردند...» تا این که به این گفته میرسد: «...اما دروغ بزرگ که آن را (استقلال) نامیدند، در (سرزمینی بدون مردم برای مردم بدون سرزمین)».
از این جا مشخص میشود که حضور فلسطینیها در رمان صنعالله ابراهیم از یک سو حضور پراکندگی و از سوی دیگر تلاش نویسنده برای تاریخنگاری مواضع غربی آمریکایی به ویژه در قبال فلسطین و اسرائیل است به عنوان یک موجودیت مسئول پراکندگی و مصیبت. تاریخ نگاری همان کاری است که یک نویسنده عرب انجام میدهد، که صریحاً، هرچند به طور ضمنی، موضعی را در حمایت از آرمان فلسطین و علیه دشمنان آن اتخاذ میکند. شکی نیست که تاریخی بودن و مستند بودن رمان به بیان این مواضع به گونهای کمک کرده است که در شیوههای روایی متکی به تخیل، حتی اگر واقع گرایانه باشد، به سختی میتوان آن را دنبال کرد. این تا حدودی در مورد رمان دیگر، «البحریات/ دریاییها» (2006) نویسنده سعودی امیمه الخمیس صادق است.
البحریات مرحلهای از رشد اجتماعی و اقتصادی شهر ریاض را در دورهای که از چندین جنبه بسیار مهم است، رصد میکند. برجستهترین جنبه پیشرفت در آموزش و پرورش بود که نشان دهنده اجازه افتتاح مدارس برای دختران بود؛ کاری دشوار در یک جامعه محافظهکار که در آن زمان توسط یک نهاد مذهبی تندرو اداره میشد که برای مدت طولانی با رفتن دختران به مدرسه مخالف بود. در این رمان، نویسنده در مورد برخی جزئیات آن تحول، از جمله قرارداد با معلمان زن عرب که از دسته زنان توصیف شده به بحریات( از دریا یا آن سوی دریاها آمده) درنگ میکند.
یکی از معلمان قراردادی دختری فلسطینی است که از بیروت میآید، جایی که اولین دیاسپورای خود را در آنجا تجربه میکند. او میآید تا در یافتن لقمه نانی دیاسپورای دوم را تجربه کند. انگیزه جدی او از آمدن، شکست در رابطهای بود که با یک جوان فلسطینی برقرار کرد که پس از خیانت به او و سلب باکرگیاش، تصمیم گرفت به آمریکا مهاجرت کند. دختر در باره موضوع قرارداد سعودی میشنود، بنابراین پس از اینکه او «مدارکش را آماده کرد، آنها را با خطی زیبا و ظریف نوشت و حواسش به کاما و نقطهها بود... او از دیاسپورا، ابهام و پراکندگی میترسید؛ یک فلسطینی که در بیروت فاقد هویت و وطن است».
رحاب در ریاض به یک خانواده سعودی وصل میشود که از او میخواهند معلم دخترانشان بشود، او این کار را میپذیرد تا علاوه بر درآمدش از شغل معلمی، درآمد بیشتری برای او ایجاد کند. نیاز رحاب به این کار برای این است که پدرش با او آمده؛ پدری که خود بار دیگری است:« پدرش کولهباری سنگین است که اینطرف و آنطرف میبرد. اصرار داشت نوازش قدیمیاش را به جا بیاورد. وقتی از بیرون برمیگردد، باید نقش مادرش را به عهده بگیرد. پاهایش را دراز میکند و جورابهایش را برایش درمیآورد، پیژامهاش را به او میدهد. ظرف شام را جلویش میگذارد...» و دیگر نقشهایی که مادرش در لبنان انجام میداد. ریاض چندان از رحاب استقبال نکرد، زیرا علاوه بر محدودیتها و برخی بد رفتاریها، دخترانی را یافت که از مشکلات خودشان نیز رنج میبرند. « دختران آنجا درگیر مبارزه با نوع دیگری از برنامه جنگ هستند». رحاب همچنین در مدرسه سعودی با یک مدیر مدرسه عراقی رو به رو میشود که با او متکبرانه رفتار میکند و معلمانی که بیشترشان فلسطینیهای مقیم اردن و کرانه باختری یا سوری بودند « از نگاه آنها دختران بیروتی یا کسانی که در بیروت بزرگ شدهاند، مقداری وارفته و بی جنبهاند...».
البته مسئله فلسطین غایب نبود. در بیروت، پدر رحاب عادت داشت برای خوردن شام به خانه برگردد، بعد به اخبار رادیو « درباره مسئله فلسطین» گوش دهد و خیلی زود موج کلمات کینهآمیز به زبان میآورد: « بروید با یهودیان آشتی کنید، براتون بهتر است. فلسطین برنمیگردد.» در ریاض، اندکی امید به چشم میخورد، هرچند کم فروغ. پدر« تمام وقت بر زخم کهنه فلسطینی خود پیچیده. سرش بر سینهاش آویزان و مطمئن بود که (عبدالناصر) فلسطین را به عربها باز میگرداند و یهودیان را به دریا میاندازد». این رمان بر یأس و امیدهای نسل پیر تمرکز میکند، اما تمرکز بر نسل جوان باقی میماند. نسل رحاب چندان درگیر آرمان نیست. او اکنون بیشتر به فکر لقمه نان خود است تا بازگشت فلسطین. او همچنین با گذران زندگی، بحران هویتی را که برایش شدت میگرفت، احساس میکرد، زیرا در بین دانش آموزان سعودی که به او اعتماد میکردند محبوبیت پیدا مییافت، بر همین اساس آنها مشکلات خود را به او میگفتند و او به شیوهای پر از درک و عشق به آنها پاسخ میداد. او به آنها کمک میکرد تا خود و دنیای اطرافشان را بشناسند. و اینجا پارادوکسی پیش میآید که در یک لحظه فریبنده و در عین حال دردناک روشنگری بازنمایی میشود:« (رحاب) میداند که هویت قدرت، تمایز و بازیابی ویژگیها در میان انسانهاست. او هر روز صبح بین دانشآموزانش هویت پخش میکند، روی چهرههایی که از اسید اهمال و نهی و چهار لایه پوشش صورت آب شدهاند، با دقت و توجه دوباره ترسیم میکند...».
این همدردی صمیمانه با رحاب فلسطینی در رنج انباشتهاش چیزی است که در پرداخت امیمه الخمیس با صنع الله ابراهیم تفاوت ایجاد میکند. در رمان ابراهیم بیشتر بر جنبه سیاسی موضوع تمرکز میشود؛ مواضع بینالمللی و نظرات متفاوت در مورد مسئله.
فلسطین در پراکندگی رمان عرب
آرمان فلسطین در مقایسه با فراوانی بالای رمانهای عربی، درصد اندکی را به خود اختصاص داده است
فلسطین در پراکندگی رمان عرب
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة