جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت

شماره جدید مجله «اسلام در قرن بیست و یکم»

جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت
TT

جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت

جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت

این مجله معتبر پاریسی آخرین شماره خود را به موضوع « جهاد در اسلام» اختصاص داده است. گروهی از محققین زن و مرد در آن مشارکت دارند. سرمقاله این شماره را رئیس جامعه اسلام در قرن بیست و یکم، پروفسور الجزایری تبار، دکتر صادق بلوصیف، نوشته است. در سرمقاله‌اش برای شماره جدید آمده: کلمه جهاد خیلی‌ها را می‌ترساند و باعث ترس و توهمات زیادی در دل آنها می‌شود. حقیقت ماجرا چیست؟ واقعیت جهاد کدام است؟ آیا کلمه جنگ جهاد، جنگی درگیرانه و نظامی است؟ آیا جهاد «برخورد تمدن‌ها»ی زودهنگام است؟ پرسش‌های بسیار و پیاپی وجود دارند و انسان مجبور است پیش بکشد و حتی بسیاری از خود می‌پرسند، خواه مسلمان یا غیرمسلمان باشند. اما همه فراموش می‌کنند که جهاد در اسلام به معنای مبارزه با نفس، ایستادگی در برابر انحرافات آن، اصلاح کجی و عادت دادن آن به فضیلت و اخلاق شریف است. این بزرگترین جهاد اسلام است. اما هیچ کس در مورد آن صحبت نمی‌کند. همه گرفتار جهاد کوچک‌اند: یعنی جهاد جنگی نظامی. ما همه سرگرم جهاد بیرونی هستیم و جهاد باطنی را فراموش می‌کنیم: یعنی مبارزه با نفس که به شر می‌انجامد.
سپس سردبیر سرمقاله خود را چنین به پایان می‌رساند: بنابراین، خواهید دید که ما از مفهوم اصلی جهاد اکبر، یعنی همان طور که گفتیم، مبارزه با نفس و تمایلات شیطانی، بسیار دور شده‌ایم؛ به منظور اصلاح، بهبود و تربیت آنها براساس فضایل. این چیزی است که اسلام به هر مسلمانی توصیه می‌کند. این همان چیزی است که اسلام، دین صلح، همزیستی و آشنایی به ما می‌آموزد. در سخنان حکیم آمده: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ: ای مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را قوم و قبیله قراردادیم تا با هم آشنا شوید و برترین شما پرهیزگارترین شماست خداوند دانا و آگاه است» (الحجرات: 13). جوهر اسلام بزرگ را که تحریف کردند در اینجا نهفته است و باید روزی تاوان این تحریف را بپردازند.
محقق معروف اسامه حسن سخن خود را با پژوهشی طولانی آغاز کرده که عنوانی قابل توجه دارد: «چگونه می‌توان اسلام را از اسلام گرایی رها کرد؟» مقصود این است که چگونه می‌توان از رویکردهای «داعش» و «القاعده» و دیگر گرایش‌های جهادی متعصبانه و خونبار رها کرد. این محقق اسلامی مقاله خود را با عبارتی به پایان می‌رساند که همه را شگفت زده می‌کند و آن اینکه جهاد در ذات و اساس خود مفهومی صلح آمیز و بدون خشونت است.
با این حال، همچنان درست است که بگوییم جهاد از معنای واقعی خود تحریف شده و به دست افراط گرایان داعشی به انفجارهای خونین وحشتناک تبدیل شده و دیگر به هیچ وجه صلح آمیز نیست. به همین دلیل است که اسلام باید از اسلام گرایی رهایی یابد. در اصل اسلام دین رحمت، شفقت و بخشش است. اما در سال‌های اخیر گرایش‌های متعصبانه بر اسلام چیره شده و آن را به نفع خود در انحصار خود درآورده‌اند و گویی تنها نماینده آن بوده و در عین حال آن را تحریف می‌کنند. به همین دلیل باید از چنگال‌شان رها شود.
پژوهش دوم در این شماره اما به سخن در باره مبارزان جهاد فرانسه، در مورد خاستگاه جامعه شناختی و اجتماعی آنها، در مورد ایدئولوژی آنها، در مورد مسیرهای شخصی یا فردی آنها و غیره اختصاص یافته است. این مقاله توسط محقق مشهور تونسی تبار، حکیم القروی، علاوه بر محقق بنیامین هدیا نوشته شده است.
این شماره با پژوهش سوم به پایان می‌رسد که توسط استاد و روانکاو مشهور حوریه عبدالواحد نوشته شده است. حوریه در این مقاله در مورد چگونگی تبدیل کودکان «داعشی» به قاتلانی مسلح و وحشتناک صحبت می‌کند، در حالی که آنها کودکان بی گناه بودند. به عبارت دیگر آنها را از قربانی به جلاد تبدیل کردند.

منطق بنیادگرایی اسلامی
اکنون به سخنان دبیر تحریریه، ایوا جنادان، پژوهشگر متخصص و مسلط به علوم و معارف اسلامی می‌پردازیم. در مورد مسئله جهاد به ما چه می‌گوید؟ وی در مورد نظریه جهاد چنین می‌گوید: برای درک صحیح آموزه جهاد باید نظر فقهای بزرگ در قرون وسطی را در نظر گرفت که جهان را به دو بخش تقسیم کردند: دارالاسلام: سرای اسلام/ و دارالحرب: سراى جنگ كه به آن سراى كفر هم گفته مى‌شود. این تقسیم دوبخشی یا دوگانه بر این فرض استوار است که اسلام روزی به تمام جهان گسترش خواهد یافت و شریعت آن جایگزین همه قوانین خواهد شد و اگر اسلامی نباشد هیچ قاعده قانونی راضی کننده خداوند بر روی زمین وجود نخواهد داشت. این بدان معناست که سرزمین اسلام به معنای دینی و سیاسی کلمه باز است و مرز ندارد. اما فقها در انتظار گسترش اسلام به تمام جهان، ناچار شدند کره زمین را به دو قسمت کنند: سرزمین اسلام و طهارت/ و سرزمین جنگ و کفر. جنگ بین این دو بخش باید تا پیروزی کامل و نهایی اسلام بر بقیه ادیان و مذاهب ادامه یابد. سپس این محقق می‌افزاید: از این منظر فقهای قرون وسطی به جهاد جنگ خشن مشروعیت الهی دادند.
اکنون به نوشته ارزشمندی می‌پردازیم که توسط محقق انگلیسی، اما سعودی تبار، دکتر اسامه حسن نوشته شده است. این محقق برای کسانی که او را نمی‌شناسند مسیری واقعاً شگفت‌انگیز و غیرمنتظره داشته است. او قبل از اینکه به یک مسلمان روشنفکر تبدیل شود یک جهادگر اصولگرا بود! لازم به ذکر است که در اوایل جوانی و حداقل به مدت بیست سال از مبارزان جنبشی و پیرو خط سلفی تندرو بود. حتی زمانی که هنوز دانشجوی دانشگاه کمبریج بود، در عملیات جهادی علیه نیروهای کمونیستی در افغانستان (1991-1990) شرکت کرد. با این حال، پس از بمب‌گذاری‌های تروریستی که در سال 2005 در متروی لندن رخ داد، او موضع خود را به شدت تغییر داد و شروع به مبارزه با افراط گرایی و تعصب مذهبی کرد. حتی به خط اصلاحات نورانی اسلامی وارد شد و آن را در محیط‌ها و محافل اسلامی تبلیغ کرد. چیز دیگری که در مورد او نمی‌دانیم این است که حداقل 40 سال امام مسجد بوده است. سیراب از قرآن کریم، حدیث نبوی و بقیه متون مقدس اسلامی است. بسیاری از این متون را به زبان شکسپیر ترجمه کرد. او همچنین در تألیف یک کتاب گروهی با عنوان «اهل کتاب: یهودیان، مسیحیان و مسلمانان چگونه متون مقدس خود را درک می‌کنند» (2019) همکاری کرد. در پایان، لازم به ذکر است که او تحلیلگر ارشد فکری، سیاسی و استراتژیک «موسسه تونی بلر برای تغییرات جهانی» است. این پژوهشگر خبره و آگاه از امور و دغدغه‌های جریان‌های اصولگرا چه می‌گوید؟ او چنین به ما می‌گوید: منطق بنیادگرایی اسلامی بر چهار اصل استوار است: اول این که مسلمانان سراسر جهان امت اسلامی را به عنوان یک ملت واحد جهانی تشکیل می‌دهند که در مقابل همه ملت‌های غیر مسلمان دیگر ایستاده است. آنها بر یک مفهوم اساسی متکی هستند که رایج و گسترده شده است: وفاداری و برائت. به این معنا که وفاداری هر مسلمان فقط به نفع اسلام و سایر مسلمانان است. در نتیجه، برائت از تمامی کسانی که غیر مسلمان‌اند و پیروان سایر ادیان، فلسفه‌ها و عقاید دیگر. در مورد اصل دوم، قائل به ضرورت تشکیل یک حکومت خلافت اسلامی است که شامل همه مسلمانان روی زمین باشد و مرزهای فعلی بین کشورهای اسلامی مانند سعودی، مصر، مغرب و غیره را به رسمیت نشناسد. از نظر آنها همه اینها مرزهای ساختگی‌اند. اصل سوم می‌گوید، اجرای شریعت به عنوان تنها قانون حکومت خلافت اسلامی ضروری است. باید اعمال شود، از جمله مجازات‌های بدنی مانند قطع دست سارق، شلاق زدن شراب‌خوار، سنگسار زن خطاکار و غیره. آنها تفسیر بنیادگرایانه خود از شریعت را برهمه رعایای مملکت اسلامی اعمال می‌کنند، حتی اگر این تفسیر آشکارا با مفاهیم مدرن حقوق بشر در تضاد باشد. اصل چهارم می‌گوید، باید با جهاد قلمرو حکومت اسلامی را بیش از پیش گسترش داد. و منظورشان فقط جهاد جنگی خونین است؛ زیرا آنها جهاد اکبر را که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم نمی‌شناسند یا آن را نادیده می‌گیرند. در این معنا، بنیادگرایان اسلامی از جهاد به عنوان ابزاری مؤثر و مرگبار برای ایجاد رعب و وحشت در دیگران و گسترش قلمرو دولت اسلامی استفاده می‌کنند.

فتوای ماردین
این محقق آگاه به ما می‌گوید که بیش از دوازده عالم بزرگ اسلام در شهر ماردین ترکیه گرد هم آمدند و اجرای افراطی فتوای معروفی را که ابن تیمیه هفت قرن پیش در همین شهر صادر کرده بود، محکوم کردند. جهادگران خون‌بار فتوای شیخ الاسلام را تحریف کرده‌اند که به معنای واقعی کلمه می‌فرماید: «با مسلمان برحسب آنچه سزاوار آن است رفتار می‌شود و با کسی که خارج از شرع اسلام است، مطابق حقش رفتار می‌شود». و اکنون این عبارت در دست افراط گرایان مدرن چنین شده است: با غیرمسلمانان باید آن گونه که شایسته آنهاست «جنگ» کرد! به این ترتیب، فتوای ابن تیمیه را با جایگزین کردن کلمه «محاربه» یا «مقاتله/ جنگیدن» به جای «معامله»، تخریب یا دست کم تحریف کردند. سپس محقق به ما می‌گوید که گروه‌های تکفیری از دهه شصت قرن گذشته از این فتوای تحریف شده به عنوان ابزاری مؤثر و کشنده برای توجیه حملات خونبار خود به دیگران استفاده می‌کنند. آنها همچنین علیه رژیم‌های عربی و اسلامی موجود به بهانه اینکه از اسلام مرتد هستند، استفاده کردند و از این رو سرنگونی آنها و ترور رهبران آنها شرعاً جایز است زیرا آنها دیگر از نظر آنها مسلمان نیستند! بدین ترتیب افراط گرایی جهادگران خونین به اوج خود رسید... اما خوشبختانه فتوای جدید ماردین اوضاع را به حالت عادی بازگرداند و به معنای واقعی کلمه می‌گوید:« فتوای شیخ الاسلام ابن تیمیه در ماردین به هیچ وجه نمی‌تواند دست‌آویز یا سندی برای تکفیر مسلمانان و قیام علیه حاکمان آنها باشد، بلکه فتوایی است که همه آن را حرام می‌دانند». سپس فتوای جدید ماردین می‌افزاید و می‌گوید که تمام جهان باید به سرزمین صلح، مدارا و همزیستی بین ادیان، اقوام و مذاهب مختلف بدون استثنا تبدیل شود. و همه اینها با اصل آیه شریفه فوق الذکر« ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم…» و غیره سازگار است. این را سند برادری انسانی که در ابوظبی توسط پاپ رم و شیخ الازهر با حضور شیخ محمد بن زاید (در 4 فوریه 2019) امضا شد، اعلام می‌کند. همچنین در سند مکه مکرمه با امضای بیش از 1200 تن ازعلمای بزرگ اسلامی (در 30 می 2019) اعلام شد. این امر تحت رهبری خردمندانه خادم حرمین شریفین و شاهزاده محمد بن سلمان، که یک رهبر بزرگ رنسانس و روشنگری عرب است، اتفاق افتاد.
اما افراط گرایان تاریک اندیش چه کردند؟ آنها این گشایش بزرگ فکری و مذهبی را که در ماردین، ابوظبی و ریاض رخ داد، رد کردند. در میان مخالفان یکی از ایدئولوگ‌های «القاعده» انور العولقی بود که مدعی شد فتوای ماردین فتوای نظم نوین جهانی است. او و بقیه رهبران افراط گرایی القاعده - داعش نیز ایده گفت‌وگوی بین ادیان را رد کردند. گفتند اسلام از ما می‌خواهد که بی‌امان با همه ادیان و مذاهب دیگر مبارزه کنیم. بنابراین متوجه می‌شویم که در این برهه حساس تاریخی از تاریخ اسلام در برابر دو تفسیر متناقض از آن یا دو مفهوم متضاد قرار داریم: یک مفهوم باز / و یک مفهوم بسته، یک مفهوم با مدارا / و یک مفهوم متعصب، یک مفهوم روشنگری / و یک مفهوم تاریک اندیش. به ناچار نورها حتی پس از مدتی بر تاریکی پیروز خواهند شد.
 



«حزب فیروزی‌ها»... اینگونه بیروت و دمشق درهای خود را به روی صدای فیروز گشودند

فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)
فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)
TT

«حزب فیروزی‌ها»... اینگونه بیروت و دمشق درهای خود را به روی صدای فیروز گشودند

فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)
فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)

فیروز فعالیت هنری خود را در زمستان سال ۱۹۵۰ با ورود به رادیو لبنان آغاز کرد. او در سال بعد با اطمینان به مسیر خود ادامه داد و بین سال‌های ۱۹۵۲ و ۱۹۵۳ به موفقیت بزرگی دست یافت؛ این موفقیت عمدتاً به همکاری او با برادران الرحبانی مرتبط بود، همان‌گونه که گزارش‌های مطبوعاتی آن زمان نیز گواهی می‌دهند.
مجله «الصیاد» فعالیت این «مثلث هنری متشکل از عاصی و منصور الرحبانی و خواننده فیروز» را در آن دوران دنبال کرد و با شور و اشتیاق فراوان، این خواننده را ستود که «توانایی فوق‌العاده‌ای در تنوع بخشیدن به نغمه‌ها دارد و ملودی‌های غربی را با همان قدرت و موفقیتی اجرا می‌کند که لحن‌های عتابا، ابو الزلف، موشحات، لیالی و ادوار را می‌خواند.»

اولین کنسرت‌ها بین بیروت و دمشق

این فعالیت هنری گسترده بین رادیو لبنان و «ایستگاه شرق نزدیک» تقسیم شد و به ندرت از این چارچوب فراتر رفت. در ۲۱ فوریه ۱۹۵۲، مجله «الصیاد» خبری کوتاه منتشر کرد که می‌گفت: «خواننده فیروز ستاره کنسرت هنری بود که توسط کمیته حمایت از تسلیحات در دمشق برگزار شد؛ این دختر جوان توانست احساسات حضار را با آهنگ‌های شاد و رقصان خود به دست آورد.» بررسی گزارش‌های مرتبط با این رویداد نشان می‌دهد که این برنامه یک کنسرت جمعی بود که توسط بانوان دمشق برای حمایت از حرکت تسلیحاتی ارتش سوریه ترتیب داده شد. این رویداد در سالن سینما دمشق و تحت حمایت رئیس دولت، فوزی سلو، و رئیس ستاد کل ارتش سوریه، سرهنگ ادیب شیشکلی برگزار شد.
برنامه این کنسرت توسط احمد عسه، مدیر رادیو سوریه، طراحی شده بود و تعدادی از ستارگان از جمله حلیم الرومی، سعاد محمد و حنان با ارکستر سمفونیک رادیو سوریه به رهبری احمد عسه در آن به صورت داوطلبانه آواز خواندند. همچنین بانوان دمشق نمایشی رقص سنتی الهام گرفته از هنر محلی سوریه ارائه کردند.
مجله «الإذاعة» در توصیف اولین حضور فیروز در صحنه دمشق نوشت: «فیروز با طوفانی از تشویق حضار روبرو شد؛ جمعیت بی‌صبرانه منتظر ظهور او در صحنه بود تا چهره این خواننده را ببیند که صدایش را از امواج اتر دوست داشتند. فیروز از این موقعیت هراس داشت و به توانایی خود در کنترل این جمعیت اطمینان نداشت، اما تشویق‌ها به او قدرتی بخشید و او با صدای عمیق و پر از طراوتش فضای سالن را پر کرد. بین هر قطعه و قطعه دیگر، حضار برای این خواننده که به اوج شهرت رسیده بود، به شدت دست می‌زدند.»

در کنار عاصی و منصور در شب‌نشینی‌ای که اتحادیه موسیقی‌دانان حرفه‌ای در بیروت برگزار کرد، بهار 1952

حضور فیروز در بیروت

مجله «الإذاعة» در ماه مه به حضور دیگر فیروز در نخستین شب‌نشینی «انجمن موسیقی‌دانان حرفه‌ای» در بیروت اشاره کرده و نوشته است: «خانم هنرمند فیروز ستاره شب بود با صدای عمیق و خیال‌انگیزش. او قصیده‌ای از اخطل الصغیر (بشارة الخوری) با عنوان «یا قطعة من کبدی» را که شاعر بزرگ برای دخترش وداد سروده بود، اجرا کرد. وداد نیز در میان مدعوین همراه با پدر شاعرش حاضر بود.»
در عرصه دیگری، مجله «الإذاعة» در اول ژوئن مقاله‌ای درباره نمایشنامه‌ای به نام «غابة الضوء» منتشر کرد که در کالج دخترانه آمریکایی (جونیور کالج) با حضور نخست‌وزیر سامی بک صلح، تعدادی از وزرا، نمایندگان و روزنامه‌نگاران ارائه شد. «این نمایشنامه شعری اسطوره‌ای از آثار برادران الرحبانی بود که فیروز همراه با دانشجویان جونیور کالج در آن ایفای نقش و آوازخوانی کرد.» در مقابل، در همان شماره خبری درباره نمایشنامه دیگری با عنوان «طروب» نقل شده که بر اساس «روزگار هارون‌الرشید و فتکش با برامکه» نوشته نقولا بسترس و آهنگسازی جورج فرح ساخته شده بود. فیروز در این نمایشنامه آواز می‌خواند و دانشجویان انستیتوی نمایش در کنسرواتوار ملی آن را اجرا کردند. «این اجرا موفق بود و فیروز بار دیگر ثابت کرد که خواننده‌ای ممتاز است.»

تشویق مردم او را «عصبی» می‌کند

این حضورهای زنده موارد نادری در نخستین دوران فعالیت هنری فیروز بودند و به نظر می‌رسد که در سال‌های بعدی تکرار نشدند. در ۱۸ سپتامبر، مجله «الصیاد» نوشت: «فیروز از کار در یکی از بزرگ‌ترین کاباره‌های عالیه با وجود حقوق خوبی که برای او در نظر گرفته شده بود، عذرخواهی کرد. دلیل او این بود که نمی‌تواند هر شب در مقابل تماشاگران حاضر شود و از فضیلت حیایی که همیشه همراه اوست دست بکشد.»
این تصویر در یادداشتی که مجله «الإذاعة» منتشر کرد با عنوان «فیروز، قهرمان استودیو» آشکارتر می‌شود. در متن این یادداشت آمده است: «بانوی ترانه‌های مردمی و رقصان، دانش‌آموخته کنسرواتوار ملی موسیقی و آموزشگاه الرحبانی، که اغلب آهنگ‌هایش را در حین تمرین ضبط می‌کند؛ یعنی آهنگ را به خاطر سپرده و در یک نوبت ضبط می‌کند.

او هیچ مشکلی ندارد که در هر لحنی، نقش دیگری را اجرا کند. از ویژگی‌های او این است که از صحنه و نگاه مردم هراس دارد و تشویق آن‌ها باعث می‌شود عصبی شود تا حدی که متن ترانه را فراموش کند. یک بار هنگام اجرای ترانه ماروشکا در استخر عالیه، متن ترانه را فراموش کرد و به شاعری تبدیل شد که جملاتی موزون اما بی‌معنا می‌سرود. اما در استودیوی رادیو، او قهرمانی است که بر نوازندگان تخت موسیقی، به‌ویژه عاصی الرحبانی، تسلط دارد و هرگز دچار تپق نمی‌شود، زیرا همیشه متن ترانه در دستش است.»

فیروز در بهار ۱۹۵۳ (آرشیو محمود الزیباوی)

فیروز با همکاری خود با برادران الرحبانی در رادیو موفقیت بزرگی کسب کرد و این موفقیت با ترانه عتاب به اوج رسید. مجله «الصیاد» در آخرین هفته سپتامبر ۱۹۵۲ نوشت: «باید گفت که ترانه عتاب که توسط عاصی الرحبانی ساخته و توسط فیروز خوانده شد، به آهنگ محبوب مردم در خانه‌ها و مجالس تبدیل شده است و شروع به تهدید آهنگ مردمی مشهور عاللوما اللوما کرده است»، آهنگی که شهرت ودیع الصافی را رقم زد.
در اوایل سال ۱۹۵۳، «الصیاد» درباره آثار برجسته برادران الرحبانی نوشت: «فیروز بیشترین تأثیر را بر این دو هنرمند داشته است، زیرا او با صدای عاطفی و قوی خود، به ویژه در ترانه عتاب، که در مقابل میکروفون با آن ذوب می‌شود و همراه خود قلب و احساسات شنوندگان را نیز ذوب می‌کند، به بهترین نحو آهنگ‌های آن‌ها را به نمایش گذاشته است.»

حزب «فیروزی‌ها»
این مثلث هنری به یک پدیده جوانانه هنری تبدیل شد که در لبنان و سوریه درخشید. در ۱۱ فوریه، «الصیاد» تحت عنوان «فیروزی‌ها» نوشت: «در دمشق تعداد زیادی از دانشجویان و جوانان خود را فیروزی‌ها می‌نامند، نسبت به خواننده لبنانی خوش‌صدایی که بسیار خجالتی است (فیروز). نام فیروز در جهان عرب بر سر زبان‌ها افتاده و به یکی از محبوب‌ترین نام‌ها در میان مردم، به ویژه جوانان و دانشجویانی تبدیل شده است که دائماً آهنگ‌های او را تکرار می‌کنند و با شور و اشتیاق او و برادران الرحبانی را مانند یک افتخار ملی یا پدیده‌ای قومی ستایش می‌کنند.»
در ۱۵ مارس، «الصیاد» بار دیگر به این پدیده پرداخت و نوشت: «به نظر می‌رسد حزب فیروزی‌ها در حال گسترش و رشد است، تا حدی که ممکن است با بزرگ‌ترین احزاب سیاسی این کشور رقابت کند. به‌محض اینکه این مجله اشاره کرد که بیشتر جوانان سوری این لقب را به دلیل علاقه‌شان به فیروز دارند، بسیاری از جوانان لبنانی، دختران و زنان نیز به ما نوشتند و حمایت خود را از این حزب اعلام کردند و گفتند که علاقه‌شان به فیروز کمتر از علاقه برادران سوری‌شان نیست. باید گفت اگر حزب خواننده فیروز در حال رشد و بزرگ شدن است، دو دلیل دارد: نخست اینکه صدای این خواننده عمیقاً دلنشین و بیدارکننده دردهای نهفته در قلب و روح است؛ و دوم اینکه لبنانی‌ها از احزاب سیاسی موجود که بر منافع شخصی و ایجاد فتنه‌های خوابیده استوارند خسته شده‌اند و اکنون با چراغ و شمع به دنبال احزابی همچون حزب فیروز می‌گردند که به آن‌ها آرامش و شادی ببخشد.»

فیروز در جلسه کاری ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)

این پدیده توجه سلیم اللوزی را در زمانی که به‌عنوان خبرنگاری در حوزه هنر فعالیت می‌کرد، جلب کرد. او گزارشی کوتاه برای مجله «الکواكب» مصر نوشت که در ژوئن ۱۹۵۲ منتشر شد، با عنوان «خواننده‌ای که از شهرت هراس دارد». این گزارش با اشاره به انجمن «فیروزی‌ها» آغاز شد، که در بیروت توسط سعید فریحه و نجیب حنکش اداره می‌شد. سپس به خانه فیروز پرداخت که «در محله زقاق البلاط بیروت، منطقه‌ای از طبقه کارگر در پایتخت لبنان» قرار داشت. او نوشت که فیروز «از دیدار عکاس مجله (الکواكب) شگفت‌زده شد، زیرا به نور رسانه‌ها عادت نداشت و از دوربین‌ها به همان اندازه می‌ترسید که از حضور روی صحنه».
سلیم اللوزی از او پرسید: «چرا تلاش نمی‌کنی در سینما ظاهر شوی؟» فیروز پاسخ داد: «اگر از ظاهر شدن روی صحنه می‌ترسم، تصور کن در سینما چه خواهد شد!» این گزارش دو عکس استثنایی از فیروز را شامل می‌شد، و بعدها تصاویر دیگری که طی این بازدید نادر گرفته شده بودند، منتشر شدند. در ژوئن ۱۹۵۲، مجله «الإذاعة» به دوری فیروز از رسانه‌ها اشاره کرد و نوشت که او «در تقابل مداوم با عکاسان قرار دارد». پس از گذشت یک سال، مجله «الصیاد» تصویری پرتره از فیروز منتشر کرد و در توضیح آن نوشت که این دستاورد پس از درخواست‌های مکرر خوانندگان برای انتشار تصاویر مناسب از او حاصل شده است، زیرا تمامی تصاویر قبلی «ناقص و غیررضایت‌بخش» بودند.

نظرسنجی عشق

فیروز به پدیده‌ای بی‌همتا تبدیل شد؛ زیرا به‌عنوان خواننده‌ای که «پشت میکروفون پنهان می‌ماند»، شناخته می‌شد، همان‌طور که «الصیاد» در سپتامبر ۱۹۵۳ نوشت. با این حال، هنر او «محبوبیتی فراگیر داشت، از طبقه اشراف تا کارگران و زحمتکشان».

در همان ماه، وفیق العلایلی در مجله «الإذاعة» مقاله‌ای با عنوان «دختری که تمامی خوانندگان شرق عربی را پشت سر گذاشت» منتشر کرد و در مقدمه آن نوشت: «این دختر که تنها چند سال از شروع فعالیتش می‌گذرد و مردم او را فقط از طریق رادیو می‌شناسند، به قلب مخاطبان شرق عربی نفوذ کرده و به رؤیای آن‌ها در شب‌های آرام و خیال‌انگیز تبدیل شده است. این دختر که اکثر مردم حتی چهره و رنگ چشمانش را نمی‌شناسند، به فکر غالب هر کسی که به موسیقی و خوانندگان علاقه‌مند است، بدل شده است.»

فیروز در رادیو لبنان، سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)

علایلی گفت که نظرسنجی‌ای با نویسندگان، وزرا و خانواده‌ها انجام داده است: «نتیجه شگفت‌آور بود؛ زیرا همه آن‌ها به طرز عجیبی به این خواننده عشق می‌ورزیدند، عشقی که گاهی به حد تعصب و شیدایی می‌رسید». او به رئیس «دارالایتام اسلامی» در بیروت، محمدعلی بیهم، اشاره کرد و نقل قول او را آورد که گفت: «فیروز دوباره عشق به موسیقی عربی را در دل من زنده کرد، پس از اینکه از آهنگ‌های بی‌رمق و تکراری خوانندگان بزرگ خسته شده بودم. حتی بیشتر از آن، تقریباً تمام خانواده‌های لبنان، اگر نگوییم همه، دکمه‌های رادیو را می‌چرخانند تا صدای طلایی او را که از طریق امواج رادیویی در سراسر صحرا و نخلستان‌ها به سواحل عربی می‌رسد، پیدا کنند.»
در پایان، نویسنده به برادران رحبانی، «کسانی که این گنجینه هنری نادر را کشف کردند»، ادای احترام کرد و گفت آن‌ها «همگام با عصر حرکت مداوم پیش می‌روند و تلاش می‌کنند از ورود کسالت به ذهن شنوندگان جلوگیری کنند». او از آن‌ها خواست «رنگ عربی را بر رنگ اروپایی غلبه دهند تا موسیقی با محیط زندگی فیروز همخوانی داشته باشد، همراه با نوآوری مطلوبی که در مسیر موفقیت به کار برده‌اند».
بسیاری از اهل علم و هنر از فیروز تمجید کردند و صدای او را صدای خود و سرزمین‌شان دانستند، سال‌ها پیش از اینکه سعید عقل لقب «سفیر ما به سوی ستارگان» را به او بدهد. در همین زمینه، سعید فریحه، مدیر مجله «الصیاد» و «فیروزی اول»، در مقاله‌ای متمایز که در ۲۲ اکتبر منتشر شد، خطاب به این هنرمند خجالتی نوشت: «از جایگاه و مقام رفیعت بترس و بگذار ما، بندگان خداوند فیروزی، با عشق و احترام در برابر تو سر فرود آوریم. این جهان ممکن است هر روز صد روزنامه‌نگار و هزار نخست‌وزیر به دنیا آورد، اما در طول هزار سال نمی‌تواند بیش از یک فیروز را به دنیا بیاورد.»