جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت

شماره جدید مجله «اسلام در قرن بیست و یکم»

جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت
TT

جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت

جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت

این مجله معتبر پاریسی آخرین شماره خود را به موضوع « جهاد در اسلام» اختصاص داده است. گروهی از محققین زن و مرد در آن مشارکت دارند. سرمقاله این شماره را رئیس جامعه اسلام در قرن بیست و یکم، پروفسور الجزایری تبار، دکتر صادق بلوصیف، نوشته است. در سرمقاله‌اش برای شماره جدید آمده: کلمه جهاد خیلی‌ها را می‌ترساند و باعث ترس و توهمات زیادی در دل آنها می‌شود. حقیقت ماجرا چیست؟ واقعیت جهاد کدام است؟ آیا کلمه جنگ جهاد، جنگی درگیرانه و نظامی است؟ آیا جهاد «برخورد تمدن‌ها»ی زودهنگام است؟ پرسش‌های بسیار و پیاپی وجود دارند و انسان مجبور است پیش بکشد و حتی بسیاری از خود می‌پرسند، خواه مسلمان یا غیرمسلمان باشند. اما همه فراموش می‌کنند که جهاد در اسلام به معنای مبارزه با نفس، ایستادگی در برابر انحرافات آن، اصلاح کجی و عادت دادن آن به فضیلت و اخلاق شریف است. این بزرگترین جهاد اسلام است. اما هیچ کس در مورد آن صحبت نمی‌کند. همه گرفتار جهاد کوچک‌اند: یعنی جهاد جنگی نظامی. ما همه سرگرم جهاد بیرونی هستیم و جهاد باطنی را فراموش می‌کنیم: یعنی مبارزه با نفس که به شر می‌انجامد.
سپس سردبیر سرمقاله خود را چنین به پایان می‌رساند: بنابراین، خواهید دید که ما از مفهوم اصلی جهاد اکبر، یعنی همان طور که گفتیم، مبارزه با نفس و تمایلات شیطانی، بسیار دور شده‌ایم؛ به منظور اصلاح، بهبود و تربیت آنها براساس فضایل. این چیزی است که اسلام به هر مسلمانی توصیه می‌کند. این همان چیزی است که اسلام، دین صلح، همزیستی و آشنایی به ما می‌آموزد. در سخنان حکیم آمده: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ: ای مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را قوم و قبیله قراردادیم تا با هم آشنا شوید و برترین شما پرهیزگارترین شماست خداوند دانا و آگاه است» (الحجرات: 13). جوهر اسلام بزرگ را که تحریف کردند در اینجا نهفته است و باید روزی تاوان این تحریف را بپردازند.
محقق معروف اسامه حسن سخن خود را با پژوهشی طولانی آغاز کرده که عنوانی قابل توجه دارد: «چگونه می‌توان اسلام را از اسلام گرایی رها کرد؟» مقصود این است که چگونه می‌توان از رویکردهای «داعش» و «القاعده» و دیگر گرایش‌های جهادی متعصبانه و خونبار رها کرد. این محقق اسلامی مقاله خود را با عبارتی به پایان می‌رساند که همه را شگفت زده می‌کند و آن اینکه جهاد در ذات و اساس خود مفهومی صلح آمیز و بدون خشونت است.
با این حال، همچنان درست است که بگوییم جهاد از معنای واقعی خود تحریف شده و به دست افراط گرایان داعشی به انفجارهای خونین وحشتناک تبدیل شده و دیگر به هیچ وجه صلح آمیز نیست. به همین دلیل است که اسلام باید از اسلام گرایی رهایی یابد. در اصل اسلام دین رحمت، شفقت و بخشش است. اما در سال‌های اخیر گرایش‌های متعصبانه بر اسلام چیره شده و آن را به نفع خود در انحصار خود درآورده‌اند و گویی تنها نماینده آن بوده و در عین حال آن را تحریف می‌کنند. به همین دلیل باید از چنگال‌شان رها شود.
پژوهش دوم در این شماره اما به سخن در باره مبارزان جهاد فرانسه، در مورد خاستگاه جامعه شناختی و اجتماعی آنها، در مورد ایدئولوژی آنها، در مورد مسیرهای شخصی یا فردی آنها و غیره اختصاص یافته است. این مقاله توسط محقق مشهور تونسی تبار، حکیم القروی، علاوه بر محقق بنیامین هدیا نوشته شده است.
این شماره با پژوهش سوم به پایان می‌رسد که توسط استاد و روانکاو مشهور حوریه عبدالواحد نوشته شده است. حوریه در این مقاله در مورد چگونگی تبدیل کودکان «داعشی» به قاتلانی مسلح و وحشتناک صحبت می‌کند، در حالی که آنها کودکان بی گناه بودند. به عبارت دیگر آنها را از قربانی به جلاد تبدیل کردند.

منطق بنیادگرایی اسلامی
اکنون به سخنان دبیر تحریریه، ایوا جنادان، پژوهشگر متخصص و مسلط به علوم و معارف اسلامی می‌پردازیم. در مورد مسئله جهاد به ما چه می‌گوید؟ وی در مورد نظریه جهاد چنین می‌گوید: برای درک صحیح آموزه جهاد باید نظر فقهای بزرگ در قرون وسطی را در نظر گرفت که جهان را به دو بخش تقسیم کردند: دارالاسلام: سرای اسلام/ و دارالحرب: سراى جنگ كه به آن سراى كفر هم گفته مى‌شود. این تقسیم دوبخشی یا دوگانه بر این فرض استوار است که اسلام روزی به تمام جهان گسترش خواهد یافت و شریعت آن جایگزین همه قوانین خواهد شد و اگر اسلامی نباشد هیچ قاعده قانونی راضی کننده خداوند بر روی زمین وجود نخواهد داشت. این بدان معناست که سرزمین اسلام به معنای دینی و سیاسی کلمه باز است و مرز ندارد. اما فقها در انتظار گسترش اسلام به تمام جهان، ناچار شدند کره زمین را به دو قسمت کنند: سرزمین اسلام و طهارت/ و سرزمین جنگ و کفر. جنگ بین این دو بخش باید تا پیروزی کامل و نهایی اسلام بر بقیه ادیان و مذاهب ادامه یابد. سپس این محقق می‌افزاید: از این منظر فقهای قرون وسطی به جهاد جنگ خشن مشروعیت الهی دادند.
اکنون به نوشته ارزشمندی می‌پردازیم که توسط محقق انگلیسی، اما سعودی تبار، دکتر اسامه حسن نوشته شده است. این محقق برای کسانی که او را نمی‌شناسند مسیری واقعاً شگفت‌انگیز و غیرمنتظره داشته است. او قبل از اینکه به یک مسلمان روشنفکر تبدیل شود یک جهادگر اصولگرا بود! لازم به ذکر است که در اوایل جوانی و حداقل به مدت بیست سال از مبارزان جنبشی و پیرو خط سلفی تندرو بود. حتی زمانی که هنوز دانشجوی دانشگاه کمبریج بود، در عملیات جهادی علیه نیروهای کمونیستی در افغانستان (1991-1990) شرکت کرد. با این حال، پس از بمب‌گذاری‌های تروریستی که در سال 2005 در متروی لندن رخ داد، او موضع خود را به شدت تغییر داد و شروع به مبارزه با افراط گرایی و تعصب مذهبی کرد. حتی به خط اصلاحات نورانی اسلامی وارد شد و آن را در محیط‌ها و محافل اسلامی تبلیغ کرد. چیز دیگری که در مورد او نمی‌دانیم این است که حداقل 40 سال امام مسجد بوده است. سیراب از قرآن کریم، حدیث نبوی و بقیه متون مقدس اسلامی است. بسیاری از این متون را به زبان شکسپیر ترجمه کرد. او همچنین در تألیف یک کتاب گروهی با عنوان «اهل کتاب: یهودیان، مسیحیان و مسلمانان چگونه متون مقدس خود را درک می‌کنند» (2019) همکاری کرد. در پایان، لازم به ذکر است که او تحلیلگر ارشد فکری، سیاسی و استراتژیک «موسسه تونی بلر برای تغییرات جهانی» است. این پژوهشگر خبره و آگاه از امور و دغدغه‌های جریان‌های اصولگرا چه می‌گوید؟ او چنین به ما می‌گوید: منطق بنیادگرایی اسلامی بر چهار اصل استوار است: اول این که مسلمانان سراسر جهان امت اسلامی را به عنوان یک ملت واحد جهانی تشکیل می‌دهند که در مقابل همه ملت‌های غیر مسلمان دیگر ایستاده است. آنها بر یک مفهوم اساسی متکی هستند که رایج و گسترده شده است: وفاداری و برائت. به این معنا که وفاداری هر مسلمان فقط به نفع اسلام و سایر مسلمانان است. در نتیجه، برائت از تمامی کسانی که غیر مسلمان‌اند و پیروان سایر ادیان، فلسفه‌ها و عقاید دیگر. در مورد اصل دوم، قائل به ضرورت تشکیل یک حکومت خلافت اسلامی است که شامل همه مسلمانان روی زمین باشد و مرزهای فعلی بین کشورهای اسلامی مانند سعودی، مصر، مغرب و غیره را به رسمیت نشناسد. از نظر آنها همه اینها مرزهای ساختگی‌اند. اصل سوم می‌گوید، اجرای شریعت به عنوان تنها قانون حکومت خلافت اسلامی ضروری است. باید اعمال شود، از جمله مجازات‌های بدنی مانند قطع دست سارق، شلاق زدن شراب‌خوار، سنگسار زن خطاکار و غیره. آنها تفسیر بنیادگرایانه خود از شریعت را برهمه رعایای مملکت اسلامی اعمال می‌کنند، حتی اگر این تفسیر آشکارا با مفاهیم مدرن حقوق بشر در تضاد باشد. اصل چهارم می‌گوید، باید با جهاد قلمرو حکومت اسلامی را بیش از پیش گسترش داد. و منظورشان فقط جهاد جنگی خونین است؛ زیرا آنها جهاد اکبر را که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم نمی‌شناسند یا آن را نادیده می‌گیرند. در این معنا، بنیادگرایان اسلامی از جهاد به عنوان ابزاری مؤثر و مرگبار برای ایجاد رعب و وحشت در دیگران و گسترش قلمرو دولت اسلامی استفاده می‌کنند.

فتوای ماردین
این محقق آگاه به ما می‌گوید که بیش از دوازده عالم بزرگ اسلام در شهر ماردین ترکیه گرد هم آمدند و اجرای افراطی فتوای معروفی را که ابن تیمیه هفت قرن پیش در همین شهر صادر کرده بود، محکوم کردند. جهادگران خون‌بار فتوای شیخ الاسلام را تحریف کرده‌اند که به معنای واقعی کلمه می‌فرماید: «با مسلمان برحسب آنچه سزاوار آن است رفتار می‌شود و با کسی که خارج از شرع اسلام است، مطابق حقش رفتار می‌شود». و اکنون این عبارت در دست افراط گرایان مدرن چنین شده است: با غیرمسلمانان باید آن گونه که شایسته آنهاست «جنگ» کرد! به این ترتیب، فتوای ابن تیمیه را با جایگزین کردن کلمه «محاربه» یا «مقاتله/ جنگیدن» به جای «معامله»، تخریب یا دست کم تحریف کردند. سپس محقق به ما می‌گوید که گروه‌های تکفیری از دهه شصت قرن گذشته از این فتوای تحریف شده به عنوان ابزاری مؤثر و کشنده برای توجیه حملات خونبار خود به دیگران استفاده می‌کنند. آنها همچنین علیه رژیم‌های عربی و اسلامی موجود به بهانه اینکه از اسلام مرتد هستند، استفاده کردند و از این رو سرنگونی آنها و ترور رهبران آنها شرعاً جایز است زیرا آنها دیگر از نظر آنها مسلمان نیستند! بدین ترتیب افراط گرایی جهادگران خونین به اوج خود رسید... اما خوشبختانه فتوای جدید ماردین اوضاع را به حالت عادی بازگرداند و به معنای واقعی کلمه می‌گوید:« فتوای شیخ الاسلام ابن تیمیه در ماردین به هیچ وجه نمی‌تواند دست‌آویز یا سندی برای تکفیر مسلمانان و قیام علیه حاکمان آنها باشد، بلکه فتوایی است که همه آن را حرام می‌دانند». سپس فتوای جدید ماردین می‌افزاید و می‌گوید که تمام جهان باید به سرزمین صلح، مدارا و همزیستی بین ادیان، اقوام و مذاهب مختلف بدون استثنا تبدیل شود. و همه اینها با اصل آیه شریفه فوق الذکر« ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم…» و غیره سازگار است. این را سند برادری انسانی که در ابوظبی توسط پاپ رم و شیخ الازهر با حضور شیخ محمد بن زاید (در 4 فوریه 2019) امضا شد، اعلام می‌کند. همچنین در سند مکه مکرمه با امضای بیش از 1200 تن ازعلمای بزرگ اسلامی (در 30 می 2019) اعلام شد. این امر تحت رهبری خردمندانه خادم حرمین شریفین و شاهزاده محمد بن سلمان، که یک رهبر بزرگ رنسانس و روشنگری عرب است، اتفاق افتاد.
اما افراط گرایان تاریک اندیش چه کردند؟ آنها این گشایش بزرگ فکری و مذهبی را که در ماردین، ابوظبی و ریاض رخ داد، رد کردند. در میان مخالفان یکی از ایدئولوگ‌های «القاعده» انور العولقی بود که مدعی شد فتوای ماردین فتوای نظم نوین جهانی است. او و بقیه رهبران افراط گرایی القاعده - داعش نیز ایده گفت‌وگوی بین ادیان را رد کردند. گفتند اسلام از ما می‌خواهد که بی‌امان با همه ادیان و مذاهب دیگر مبارزه کنیم. بنابراین متوجه می‌شویم که در این برهه حساس تاریخی از تاریخ اسلام در برابر دو تفسیر متناقض از آن یا دو مفهوم متضاد قرار داریم: یک مفهوم باز / و یک مفهوم بسته، یک مفهوم با مدارا / و یک مفهوم متعصب، یک مفهوم روشنگری / و یک مفهوم تاریک اندیش. به ناچار نورها حتی پس از مدتی بر تاریکی پیروز خواهند شد.
 



چگونه سینمای لبنان از جنگ‌ها و بحران‌هایش سخن گفت؟

ماجرای ۲۳
ماجرای ۲۳
TT

چگونه سینمای لبنان از جنگ‌ها و بحران‌هایش سخن گفت؟

ماجرای ۲۳
ماجرای ۲۳

در حالی که هواپیماهای اسرائیلی مناطق مختلف لبنان را بمباران می‌کنند و شهرها و روستاها را ویران می‌سازند، نمی‌توان این دوره حساس که لبنان در آن به سر می‌برد را از دوره‌ها و مراحل دیگر جدا کرد؛ دوره‌هایی که این کشور در زنجیر، از حدود نیم قرن پیش به آن دچار بوده است. البته اگر از مراحل دشوار دیگری که قبل از آن رخ داده و به شدت کنونی نبوده، چشم‌پوشی کنیم.

فیلم‌های اولیه

جنگ داخلی لبنان در سال 1975 آغاز شد و پس از چند ماه شدت گرفت، به طوری که به مدت 16 سال به یک سبک زندگی تبدیل شد. طبیعی بود که سینما این جنگ را از زوایای مختلف به تصویر بکشد؛ چه به صورت مستند و چه درام‌هایی که در دو سوی خطوط جبهه رخ می‌دادند. اکثر این فیلم‌ها بر اندوه و مصیبت متمرکز بودند و نشان می‌دادند که چگونه مردم یک کشور واحد از نظر سیاسی دچار تفرقه شده و دست به سلاح متوسل بردند تا ثابت کنند که دیگری باید نابود شود.
کارگردان جورج شمشوم فیلم مستند بلندی به نام «لبنان لماذا: لبنان چرا» ساخت. خود عنوان فیلم اندوه بزرگی را به همراه دارد، بزرگ‌تر از سئوالی که مطرح می‌شود. این فیلم در نسخه اولیه‌اش به‌طور بی‌طرفانه‌ای به ثبت وقایع از دو سوی خط تماس پرداخت.

جنگ‌های عشق

رفیق حجار فقید، در اوایل دهه 1980، فیلمی به نام «الملجأ: پناهگاه» ساخت تا تأثیرات جنگ بر بی‌گناهان مسلمان و مسیحی را توصیف کند. این فیلم نیز با نگاه بی‌طرفانه‌اش، هدف انسانی را دنبال می‌کرد.
بعد از آن، تعداد فیلم‌هایی که به جنگ می‌پرداختند، حتی پس از پایان آن سال‌های تلخ، افزایش یافت. از مهم‌ترین آثار آن دوره، فیلم «زنار النار: کمربند آتش» به کارگردانی بهیج حجیج بود که داستان یک معلم مدرسه را روایت می‌کرد که با دو بحران شدید مواجه است؛ یکی شخصی و عاطفی و دیگری بحران جنگ.
بحران جنگ همچنین از زاویه نگاه یک دختر که در یک خانواده مسیحی زندگی می‌کند، در فیلم اول دانیال عربید به نام «معارك حب: جنگ‌های عشق» بازتاب یافته است. می مصری در فیلم‌های «يوميات بيروت: خاطرات بیروت»، «أحلام المنفى: رویاهای تبعید» و «أطفال شاتيلا: کودکان شاتیلا»، وضعیت لبنان را از طریق تراژدی فلسطینیان و حملات اسرائیل به تصویر کشیده است. در حقیقت، این حملات در طول نیم قرن به ندرت از وقایع داخلی لبنان جدا بوده‌اند، از جمله ترور شخصیت‌های لبنانی و فلسطینی در دهه 1960 و پس از آن.

کمربند آتش

میان بغدادی و علويه

پیش از این فیلم‌ها، دو کارگردان لبنانی، برهان علوية و مارون بغدادی، درباره لبنان به عنوان یک بحران زیستی و جنگی فیلم ساخته بودند. هر دو کارگردان اکنون از دنیا رفته‌اند؛ اولی در تبعید و دومی در سفری به بیروت پس از بازگشت از فرانسه، جایی که به صنعت سینمای آن کشور پیوسته بود.
در فیلم «بیروت اللقاء: بیروت دیدار» به کارگردانی برهان علوية (1982)، داستان یک دیدار ناتمام بین یک مسلمان و یک مسیحی روایت می‌شود. شرایط مانع از این دیدار، همان جنگ دیوانه‌واری است که جریان دارد. نگاه فیلم به جنگ، شکست‌های روانی و عاطفی را نشان می‌دهد.
مارون بغدادی نیز دو فیلم در این موضوع ساخت؛ «بیروت یا بیروت» (1975) و «حروب صغیرة: جنگ‌های کوچک» (1982). فیلم اول واکنش درونی بغدادی به ساختار طایفه‌ای و اجتماعی لبنان را نشان می‌دهد. در فیلم دوم «جنگ‌های کوچک»، بغدادی همین مسائل را به میدان جنگ داخلی لبنان منتقل می‌کند.

فیلم‌های پس از جنگ

از فیلم‌هایی که به پیامدهای پس از جنگ پرداختند، می‌توان به فیلم «قضیه 23: ماجرای ۲۳» به کارگردانی زیاد دویری (2017) اشاره کرد. داستان فیلم سال‌ها پس از جنگ اتفاق می‌افتد، اما برخی از نشانه‌های جنگ همچنان پابرجاست. در دفاعیات تونی، بحثی مطرح می‌شود مبنی بر اینکه با فلسطینی‌ها در لبنان بهتر از خود لبنانی‌ها در کشورشان رفتار می‌شود. اما دادگاه به نفع فلسطینی حکم کرد، به‌ویژه که او رسماً با مؤسسه دولتی قرارداد داشت تا کارهایی که به او محول شده بود را انجام دهد.
این تنها یکی از حساب‌های باز سیاسی است که تا به امروز وضعیت سیاسی لبنان از آن‌ها پر است، اما این تنها موضوع نیست. به عنوان مثال، مسئله ربوده‌شدگان و مفقودین موضوع چندین فیلم بوده که به این زخم عمیق پرداخته‌اند. شاید گذر زمان این زخم را برای برخی دفن کرده باشد، اما افرادی که از غیبت اعضای خانواده‌شان رنج برده‌اند، هنوز آن‌ها را به یاد دارند و از این درد رنج می‌برند.
بهترین تصویری که از این موضوع ارائه شده، در فیلم «طرس... صعود به مرئی» ساخته غسان حلوانی (2019) آمده است. این فیلم مستندی است که به شکلی هنری و موضوعی، به‌صورت منحصر به‌ فردی در دیوار حافظه نقب می‌زند.

در اصل، این‌ها نمونه‌هایی از بسیاری از فیلم‌هایی هستند که جنگ داخلی لبنان را همراهی کرده‌اند و سپس آن را دنبال کرده یا چیزهای جدیدی از آن استنباط کرده‌اند و به وضعیت جدید کنونی رسیده‌اند، که خود نیز به نوبه خود فیلم‌های دیگری تولید خواهد کرد.