«فروپاشی عربی» غازی العریضی

«فروپاشی عربی» غازی العریضی
TT

«فروپاشی عربی» غازی العریضی

«فروپاشی عربی» غازی العریضی

انتشارات «الدار العربیة للعلوم ناشرون» کتابی از غازی العریضی تحت عنوان «فروپاشی عربی» به چاپ رساند که او آن را به شهدای آزادی در جهان عربی هدیه کرد.
نویسنده در خصوص عنوان کتاب می‌گوید «ابتدا نام این کتاب «آمریکا نمی‌تواند حاکم جهان باشد» بود؛ و با همین عنوان جلد کتاب طراحی شد و برای چاپ آمده شد. اما تحولاتی در سطح جهان عربی به وجود آمد که باعث تغییر عنوان کتاب شد. از مهمترین این تحولات میزان نزدیکی برخی کشورهای عربی به «اسرائیل» است طوری که این اشغال‌گر به‌عنوان یک شریک نگریسته شد و «سرود ملی آن» در برخی کشورهای عربی نواخته شد؛ و برخی‌ها اسیر منطق جنایتکار بزرگ نتانیاهو شدند که بر این عقیده است که برپایی روابط با کشورهای عربی به حل قضیه فلسطینی بیشتر کمک می‌کند. در حالی که این تروریست تنها می‌خواهد از مجرای این روابط به اهداف خود برسد و برخی عرب‌ها و قضیه فلسطین را برباد دهد.
نویسنده بیان می‌کند که سال ۲۰۱۸ تحولات بزرگی را به خود دید که از آن جمله می‌توان به تصمیمات ایالات متحده آمریکا در سطح بین‌المللی اشاره کرد، تصمیمی که بسیاری از امور جهانی را تغییر داد و آنها را در آینده بیشتر متحول خواهد کرد و آینده برخی از ملت‌ها را دگرگون خواهد ساخت. از جمله این تحولات خروج آمریکا از یونسکو، و شورای حقوق بشر سازمان ملل، و خروج از معاهده محیط زیست در پاریس، و وقف حمایت مالی از صندوق مسکن سازمان ملل، و توافق جهانی دربارهٔ مهاجرت نظامی و غیرنظامی، و توافق مهاجرت آزاد آمریکای شمالی (کانادا و مکزیک)، و توافق اقیانوس آرام، و… است. از دیگر تحولات بسیار مهم انتقال سفارت آمریکا به قدس است و اعتراف به قانون قومیت و ملیت در اسرائیل که آمریکا این قانون را به رسمیت شناخت.
العریضی همه این تحولات را در مقاله‌های گردآمده در این کتاب دنبال می‌کند و نتایج مطالعه خود را در این کتاب ذکر می‌کند و امکان تحقق برخی از این نتایج در آنیده را بررسی می‌نماید.
او در سایه تحولات پیشین به این نتیجه می‌رسد که برخی از تصمیمات و سیاست‌های بزرگی را در این سال، به‌ویژه از سوی ایالات متحده، مشاهده خواهیم کرد و از این رو باید آمادگی کامل را در خود به وجود آورد تا بتوان در برابر تصمیمات رئیس‌جمهور آمریکا گام‌های مناسب برداشت.
این کتاب به‌طور ویژه به بررسی قضیه فلسطین می‌پردازد و بیان می‌کند که «اونروا» فشارهای بیشتری را دریافت خواهد کرد تا حق بازگشت فلسطینیان آواره را نادیده بگیرد و بند التحاق خانواده را بی‌اعتبار کند. در مقابل میزان سرکوب «دولت یهودی» و افراط‌گرایی آن افزایش یافته و قوانین تبعیض آمیز و افرطی زیادی در این «دولت» به‌وجود آمده‌است. همه این سیاست‌ها در تصمیم ترامپ برای انتقال سفارت به قدس خلاصه شده‌است.



پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
TT

پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)

با صداقتی نادر، رمان‌نویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمه‌اش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز می‌کند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادری‌شان می‌نویسند، چگونه می‌بیند؟

این پرسش بازتاب دغدغه‌های نویسنده‌ای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسه‌ای شبانه‌روزی با هویتی جعلی نام‌نویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایت‌اش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»

«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ

اما مطر اعتراف می‌کند که در بازخوانی‌های بعدی‌اش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیه‌ای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصه‌ای که می‌گفت: «هر زبان، رودخانه‌ای است با خاک و محیط خودش، با کرانه‌ها و جریان‌ها و سرچشمه و دهانه‌ای که در آن می‌خشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن می‌نویسد.»

به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلی‌اش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکایی‌اش «دیانا مطر» که عکس‌های او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.

مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس‌: دیانا مطر)

کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، به‌ویژه، همواره با بحث و جدل‌هایی همراه بوده: گاهی به‌خاطر نادقیق بودن، گاهی به‌خاطر حذف بافت و گاهی هم به‌خاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، می‌یابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را به‌اشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.

عکس‌ها حال و هوای رؤیاها را کامل می‌کنند، هرچند هیچ‌کدام را مستقیماً ترجمه نمی‌کنند(عکس‌: دیانا مطر)

با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و ساده‌گی داستان پروژه‌اش را نیز تداعی می‌کند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبح‌گاهی در آشپزخانه قهوه می‌نوشید آغاز کرد و بعد دید ده‌ها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشده‌اش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش به‌کار برده، کار مطر را ساده‌تر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکس‌های دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهام‌بخش او — با سایه‌ها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهم‌انگیز، فضا را کامل می‌کنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمی‌کنند.

مطر بیشتر عکس‌های کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس‌: دیانا مطر)

در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک می‌شود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهام‌بخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که می‌توانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمه‌اش می‌نویسد که دلش می‌خواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق می‌زند و با همان ایجاز همیشگی‌اش می‌گوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتمل‌تر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نه‌فقط در این کتاب بلکه در همه‌جا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.