گزینه های واشنگتن برای تهران؛ تغییر رفتار یا «واکنش ناخوشایند»

گفتگوی آمریکا و سوئیس برای فشار علیه ایران و کشاندن آن به میز مذاکرات

گزینه های واشنگتن برای تهران؛ تغییر رفتار یا «واکنش ناخوشایند»
TT

گزینه های واشنگتن برای تهران؛ تغییر رفتار یا «واکنش ناخوشایند»

گزینه های واشنگتن برای تهران؛ تغییر رفتار یا «واکنش ناخوشایند»

ایالات متحده آمریکا روز گذشته دو گزینه را پیش روی نظام ایران گذاشت؛ تغییر رفتار برهم زننده ثبات خاورمیانه یا پذیرش واکنشی ناخوشایند. در این میان تلاش هایی به منظور میانجیگیری بین دو طرف صورت گرفت که بارزترین آن گفتگوی رئیس جمهوری سوئیس با دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در واشنگتن  برای ایجاد فشار علیه ایران و کشاندن آن به میز مذاکرات است. 
به گزارش الشرق الاوسط، اولی ماورر رئیس جمهور سوئیس روز پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت، در کاخ سفید با دونالد ترامپ پشت درهای بسته دیدار و مذاکره کرد. 
برخی از مسئولان گفته اند که هدف از این دیدار ایجاد کانالی برای گفت‌وگو با ایران است. 
سوئیس حافظ منافع آمریکا از زمان گروگانگیری دیپلمات های ایالات متحده در ایران است.
دونالد ترامپ پیش از این دیدار در پاسخ به سئوال خبرنگاران در مورد احتمال جنگ با ایران گفت: «امیدوارم چنین نشود».کاخ سفید چهارشنبه اعلام کرد اولی مائورر رئیس‌جمهور سوئیس برای دیداری بدون برنامه قبلی و برای اولین بار با دونالد ترامپ وارد واشنگتن می شود.  
هفته پیش بعد از اینکه رئیس جمهوری آمریکا اعلام کرد آماده مذاکره با مقامات ایران است، کاخ سفید شماره تلفنی در اختیار سفارت سوییس در واشنگتن گذاشته تا در صورت درخواست مقام‌های ایرانی برای تماس با ترامپ به آنها داده شود.

کاخ سفید با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد رئیس جمهوری آمریکا با اولی ماور، همتای سوئیسی خود برای گفت‌وگو درباره «موضوعاتی مانند نقش سوئیس در تسهیل روابط دیپلماتیک و سایر موضوعات بین‌المللی» دیدار و گفت‌وگو می‌کند.

 سارا سندرز سخنگوی کاخ سفید در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه «ترامپ چه پیامی را از طریق رئیس جمهوری سوئیس به مقام های ایران می دهد»، افزود: پیام ما این است که مایلیم تغییر رفتاری از سوی ایران ببینیم. اگر آن ها اقدامی کنند، از کاری که او (ترامپ) در واکنش انجام می دهد خوششان نخواهد آمد؛ آن ها خوشحال نخواهند بود.»
مورگان اورتاگوس سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز در بیانیه ای گفت که مایک پمپئو وزیر خارجه این کشور روز گذشته به صورت تلفنی با سلطان قابوس پادشاه عمان گفت و گو کرده است.
دو طرف در این گفت و گوی تلفنی بر حمایت شدید خود از مارتین گریفیتس فرستاده ویژه سازمان ملل در امور یمن و درباره تهدیدهای ایران در منطقه خلیج گفت و گو کردند.
یک مقام مسئول در وزارت خارجه آمریکا به «الشرق الاوسط» گفت: واشنگتن در ارتباط مستمر با شرکا و همپیمانان خود است و با بریطانیایی ها، فرانسوی ها و آلمان ها داده های اطلاعاتی درباره تهدیدات احتمالی امنیت رد و بدل می کنیم. 
وی افزود: واشنگتن از آنها خواسته تا با اعمال نفوذ علیه نظام ایران به کاهش تنش ها کمک کنند. اما ما باید احتیاط لازم در سایه تهدیدات احتمالی را اتخاذ کنیم، در عین حال این به معنای مسابقه برای نزاع نیست. 
در این میان گروه هشت (نمایندگان رهبران دو حزب در کنگره) اطلاعات محرمانه و موثق را از کاخ سفید و در جلسه‌ای روز پنجشنبه دریافت کردند.
نانسی پلوسی، رئیس دمکرات مجلس نمایندگان آمریکا، روز پنجشنبه گفت دولت ترامپ باید این نکته را در نظر داشته باشد که مجوز کنگره را برای جنگ با ایران ندارد.


نصرالله در صحنه آخر: این‌گونه ارتباط با تهران قطع شد

أنصار «حزب الله» يشاهدون حسن نصر الله وهو يُلقي خطاباً عبر شاشة عملاقة داخل مسجد في الضاحية الجنوبية بيروت في نوفمبر 2019 (أ.ف.ب)
أنصار «حزب الله» يشاهدون حسن نصر الله وهو يُلقي خطاباً عبر شاشة عملاقة داخل مسجد في الضاحية الجنوبية بيروت في نوفمبر 2019 (أ.ف.ب)
TT

نصرالله در صحنه آخر: این‌گونه ارتباط با تهران قطع شد

أنصار «حزب الله» يشاهدون حسن نصر الله وهو يُلقي خطاباً عبر شاشة عملاقة داخل مسجد في الضاحية الجنوبية بيروت في نوفمبر 2019 (أ.ف.ب)
أنصار «حزب الله» يشاهدون حسن نصر الله وهو يُلقي خطاباً عبر شاشة عملاقة داخل مسجد في الضاحية الجنوبية بيروت في نوفمبر 2019 (أ.ف.ب)

دبیرکل سابق «حزب‌الله»، حسن نصرالله، در ماه‌های آخر پیش از ترور خود بر این باور بود که «جنگ پشتیبانی» تا پایان تحت چارچوب «قواعد درگیری» باقی خواهد ماند و ایران هیچ‌گاه ۴ دهه «مقاومت اسلامی» در لبنان را به راحتی از دست نخواهد داد. اما محاسبات نادرست، حزب‌الله را از گرفتن تصمیمات قاطع درباره جنگی که از سپتامبر ۲۰۲۴ به جنگی خونین و همه‌جانبه تبدیل شده، باز داشت.
این تحقیق نشان می‌دهد که «اسرار میدانی» با افرادی از حزب‌الله که توسط اسرائیل ترور شدند دفن گردید. با از دست دادن این افراد، نصرالله کارآمدی خود را در کنار جانشینانشان که از آگاهی‌های میدانی محروم بودند، از دست داد. با این حال، روایت مخالفی نیز وجود دارد که بیان می‌کند مشکل حزب‌الله نه در رهبری، بلکه در از دست دادن «نیروی ناظر بر موشک‌ها»، که به نوعی «واحد نادر» در حزب و جنگ بودند، نهفته است.
این تحقیق بر مبنای مصاحبه‌هایی با شخصیت‌های لبنانی و عراقی است که در سال ۲۰۲۴ با رهبری حزب‌الله در تماس بودند. این مصاحبه‌ها بین ماه‌های اوت و اکتبر ۲۰۲۵ انجام شد و شامل افرادی از رهبران سابق، روحانیون و اعضای امنیتی بود که هویت برخی از آن‌ها به دلایل امنیتی پنهان می‌ماند.
با وجود اینکه جنگ پشتیبانی در لبنان به صحنه‌ای برای روایت‌های متناقض تبدیل شده است، شهادات در بخش‌هایی از شکاف‌های صحنه آخر پیش از ترور نصرالله، بین ژانویه و سپتامبر ۲۰۲۴، پر کرده است. طبق آمار مقامات لبنانی در این مدت حدود ۳۷۶۸ نفر کشته و بیش از ۱۵ هزار نفر زخمی شدند، در حالی که گزارش دانشگاه تل‌آویو حاکی از آن است که «حزب‌الله» حدود ۲۵۰۰ نفر از نیروهای خود را در حملات هوایی که بیش از ۱۲ هزار نقطه را هدف قرار داد، از دست داده است. مهم‌ترین این اهداف حسن نصرالله و رهبران نظامی از نخبه‌های «جهادی» حزب‌الله بودند.

گروه وسیعی از لبنانی‌ها به سخنرانی تلویزیونی حسن نصرالله، دبیرکل سابق «حزب‌الله»، چشم دوخته بودند (آسوشیتدپرس)

جنگ در چارچوب قواعد درگیری

به گفته یکی از شخصیت‌های لبنانی که رابطه نزدیکی با فرماندهان نظامی حزب‌الله داشت، در هفته‌های نخست جنگ، اعتقاد غالب در حزب‌الله این بود که «قواعد درگیری» برقرار خواهد ماند و «جنگ به جنگی باز» تبدیل نخواهد شد.
این فرد که حاضر شد با «الشرق الأوسط» صحبت کند به شرطی که هویتش فاش نشود، گفت که در یکی از جلسات خصوصی افراد تاثیرگذار حزب‌الله در مراحل اولیه جنگ، «محاسبات نصرالله تنها به درگیری‌های محدود در محدوده مزارع شبعا می‌پرداخت.»
استفاده از مزارع شبعا به طور مجازی، اشاره به درگیری‌های کلاسیک میان «حزب‌الله» و ارتش اسرائیل با استفاده از پهپادهای بمب‌گذاری‌شده یا موشک‌های محلی ساخت خود بود.
وضعیت ذهنی حزب‌الله تا حدودی در چارچوب «معادله بازدارندگی» از زمان توافق برای توقف عملیات گسترده پس از جنگ ۲۰۰۶ باقی مانده بود. اگرچه نصرالله در سخنرانی معروف خود در آن زمان گفته بود که «به جنگی باز می‌رود»، اما او بیشتر از آنچه که واقعاً رخ داد، پیش نرفت.
این شخصیت لبنانی به نقل از یکی از فرماندهان حزب‌الله که بعدها گفته شد به شدت زخمی شده و از دید عموم پنهان گشته، بیان کرد که «بخشی از برنامه‌های حزب‌الله بعد از (طوفان الاقصی) این بود که ایران روزی در مذاکرات قادر به برقراری بازدارندگی و توقف آتش شود.»
وی به «الشرق الأوسط» گفت: «حزب‌الله انتظار داشت که ایران تعادل را به درگیری مختل بازگرداند، مادامی که «رابطه مستحکم» بین تهران و ضاحیه جنوبی برقرار باشد، و به لحظه‌ای برسیم که آتش‌بس بدون تلفات عظیم برقرار شود.»
مسئولان ایرانی، به ویژه علی خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی، بارها اظهار کرده‌اند که تهران از متحدان خود دست نخواهد کشید، و نصرالله خود نیز همواره به ایران به عنوان عامل حفظ انسجام و حمایت مالی و تسلیحاتی حزب‌الله ارجاع داده است.

سه چشم

یک روحانی شیعه در حومه نزدیک به ضاحیه بیروت به «الشرق الأوسط» گفت که نقطه عطفی وجود داشت که نقشی تعیین‌کننده در تأخیر «حزب‌الله» در درک مسیر سریع جنگ همه‌جانبه ایفا کرد.
این روحانی که تابعیت لبنانی دارد و علوم دینی را در نجف آموخته، چهار جوان از خانواده‌اش را در طول جنگ از دست داده بود که دو نفر از آن‌ها در حمله هوایی اسرائیل در «العدیسه»، یکی از شهرهای «مرجعیون» در جنوب لبنان کشته شدند. او می‌گوید که نصرالله نیز چندین فرمانده را از دست داده که معادلات را در میدان جنگ تغییر دادند.
این روحانی که به نظر کمتر از شصت سال دارد، می‌گوید: «در نهایت مشخص شد که هر زمان یک فرمانده میدانی کشته می‌شود، نصرالله یکی از چشم‌هایی که به او کمک می‌کرد تا دید واضحی داشته باشد، از دست می‌دهد. دبیرکل سابق حزب‌الله به شدت به پیگیری‌های میدانی علاقه‌مند بود، اما شروع به از دست دادن ابزارهای مؤثر خود کرد.»
براساس این شهادت، بیشترین تأثیر بر نصرالله از دست دادن سه فرمانده بود: طالب عبدالله، که به «ابو طالب» معروف بود، ابراهیم عقیل، معروف به ابراهیم تحسین، و وسام الطويل که ارتباطاتی با دبیرکل سابق حزب‌الله داشت، اما این ارتباطات به سختی قابل تأیید است.
از بررسی زمان‌بندی کشته شدن این سه فرمانده مشخص می‌شود که نصرالله شروع به از دست دادن آنچه در طول مراحل پر تغییر «جنگ پشتیبانی»، «سه چشم» نام گرفتند، می‌کند.

تصویر ترکیبی از فرماندهان نظامی حزب‌الله از چپ: ابراهیم عقیل، وسام الطويل، طالب عبدالله

طویل، که یکی از فرماندهان برجسته در نیروهای «الرضوان» حزب‌الله بود، در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۲۴ کشته شد. در تاریخ ۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، حمله هوایی اسرائیل به خانه‌ای در روستای جویه در جنوب لبنان منجر به کشته شدن طالب عبدالله، معروف به «ابو طالب»، شد که مسئول عملیات حزب‌الله در منطقه مرکزی خط مرزی جنوب لبنان تا رودخانه لیطانی بود. گفته شد که این ترور یکی از سخت‌ترین ضربات برای نصرالله بود.
در ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴، نصرالله همچنین ابراهیم عقیل، فرمانده شورای نظامی، که جانشین فؤاد شکر بود، که در ۳۰ ژوئیه ۲۰۲۴ ترور شده بود، از دست داد.
در نهایت، به گفته روحانی مذکور «نصرالله در محاصره اطلاعات میدانی گمراه‌کننده قرار گرفت و فرماندهان حزب‌الله در میدان نمی‌توانستند وضعیت را در لحظات حیاتی توضیح دهند».
در برخی از دوره‌ها، نوعی از هرج و مرج در اتاق‌های عملیات حاکم بود. فرماندهان در میدان از «بی‌نظمی» شکایت داشتند، چرا که به گفته منابع لبنانی. نیروها بیشتر تحت تأثیر اضطراب و شک قرار می‌گرفتند تا انضباط لازم.
علاوه بر این سه فرمانده، نصرالله همچنین فرمانده واحد «عزیز»، محمد نعمه ناصر، را در ۳ ژوئیه از دست داد. تنها علی کرکی باقی مانده بود که در حمله‌ای به منطقه «ماضی» در ضاحیه در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ به همراه نصرالله کشته شد.
با وجود از دست دادن این سه فرمانده، نصرالله و اطرافیانش در طول هشت ماه همچنان در چارچوب «قواعد درگیری» فکر می‌کردند و مواضعش «جنگ همه‌جانبه» را رد می‌کرد.
نصرالله پس از ترور طویل گفت که «عملکردهای مقاومت با دقت مدیریت می‌شود و نه از روی واکنش‌های احساسی». پس از ترور ابو طالب، رسانه‌های لبنانی به نقل از منابع حزب‌الله گزارش دادند که «پاسخ در چارچوب مرزها خواهد بود، و نه جنگی همه‌جانبه به طور فوری». در مراسم تشییع ابراهیم عقیل، نعیم قاسم سخنرانی مفصلی داشت که خلاصه آن این بود که حزب‌الله «وارد مرحله جدیدی شده که در آن جنگ حساب باز است». چند روز بعد، نصرالله ترور شد.
علی امین، ناشر و نویسنده لبنانی، می‌گوید که نصرالله «معتقد بود حزب‌الله از نظر نظامی قادر به بازدارندگی اسرائیل است و از وقوع جنگ همه‌جانبه جلوگیری می‌کند، اما این ارزیابی بعدها اشتباه از آب درآمد».

یک زن لبنانی در مقابل دفتر «حماس» که در اثر حمله اسرائیلی تخریب شده است، پس از اینکه صالح العاروری در ضاحیه جنوبی بیروت در ۲ ژانویه ۲۰۲۴ کشته شد (د.ب.ا)

«پهپاد» حزب‌الله را به خوبی می‌شناسد

مشکل اصلی «حزب‌الله» در خود این حزب نهفته است؛ در نحوه سازماندهی فرماندهان و جایگزینی آن‌ها.
بر اساس منابع لبنانی، فرماندهان میدانی که از ژانویه تا نوامبر (نوامبر) ۲۰۲۴ ترور شده‌اند، اعضای یک زنجیره قطع‌شده از رهبری بوده‌اند. آن‌ها بخشی از یک ساختار مؤسسه‌ای یا سلسله‌مراتب نبودند که تجربه و اطلاعات را به راحتی منتقل کند.
منابع می‌گویند که «فرمانده جایگزین نتوانسته بود تمامی اسرار فرمانده‌ای که ترور شده را درک کند؛ برخی جزئیات عملیاتی همچنان در خفا ماند. این یکی از مشکلات نصرالله در مدیریت جنگ و ادامه فعالیت حزب بود.»
براساس مصاحبه‌هایی که «الشرق الأوسط» انجام داده است، هر فرمانده در «حزب‌الله» سیستم خاص خود را از روابط، اطلاعات و روش‌ها بر اساس تجربه شخصی خود می‌سازد و زمانی که کشته می‌شود، تجربه‌اش با او دفن می‌شود. این شامل نقشه‌های حزبی نیز می‌شود که در نهایت به دارایی‌های شخصی تبدیل می‌شود، حتی اگر مربوط به انبارهای سلاح یا برنامه‌های استقرار باشد، این اطلاعات با صاحبش دفن می‌شود.
یک روحانی لبنانی می‌گوید: «در یک مرحله از جنگ، در حالی که «درون» (پهپاد) اسرائیلی در حال پرواز بر فراز یک واحد از «حزب‌الله» بود، بیشتر از فرمانده میدانی جدید که مسئولیت خود را به تازگی گرفته بود، در مورد حزب‌الله اطلاعات داشت»،.

اسرائیل از «سوراخ سوزن»

شک و تردید برای اولین بار پس از ترور صالح العاروری، معاون سابق رئیس دفتر سیاسی «حماس»، در ۲ ژانویه ۲۰۲۴ به دایره حسن نصرالله رخنه کرد.
روحانی لبنانی می‌گوید که هفته اول آن سال بسیار سخت بود، زیرا با ترور وسام الطویل نیز به پایان رسید. در داخل حزب به طور محدود شنیده شد که «نصرالله آنچه که اتفاق افتاد را پیش‌بینی نکرد (...) او پس از این دو ترور مدتی سکوت کرد.»
نصرالله تصمیم گرفت که دفاع کند نه حمله. علی امین می‌گوید که پس از ترور العاروری، گزارش‌هایی از درون حزب به رهبری رسید که چندین فرمانده نظامی و میدانی با نصرالله به طور فوری دیدار کردند و «خواستند که جنگ به نهایت خود برسد، به دلیل اینکه اسرائیل در حال شکار کردن کادرها و نیروهای حزب است»، اما پاسخ نصرالله به آن‌ها این بود: «هیچ‌گاه اجازه ندهید که به آن سمت برویم.»
واکنش حزب‌الله انقباض و غرق شدن در تردید عمیق بود. روحانی لبنانی می‌گوید که این معمولاً در «جنبش‌های اسلامی، به ویژه شیعه، است که به علت نیاز به بازنگری در خود، به انزوا می‌روند». با این حال، منابع امنیتی گزارش دادند که حزب‌الله شبکه‌های ارتباطی خود را بازبینی کرده تا شاید راهی برای یافتن «سوراخ سوزن» پیدا کند که اطلاعات به «دشمن» منتقل می‌شود.
در شهادتی از یک فرمانده شیعه عراقی که از سال ۲۰۱۵ با «حزب‌الله» لبنان در ارتباط بود، گفته شده که «کانال‌های ارتباطی با حزب‌الله بارها و بارها تغییر کرده بود، به ویژه با افزایش ترور‌ها در بیروت». او ادامه داد: «ما در هر بار که به چیزی از ضاحیه نیاز داشتیم، با افراد جدیدی آشنا می‌شدیم.»
گروه‌های عراقی «هشدارهایی که رفتار برخی افراد در حزب ایجاد کرده بود را درک کرده بودند، کسانی که معمولاً برای گروه‌های عراقی ارزیابی‌های سیاسی و میدانی ارائه می‌دادند». فرمانده عراقی گفت: «حزب‌الله نه تنها مرجع تحرکات میدانی ما بود، بلکه برای تعاملات سیاسی داخلی خود نیز به آن مراجعه می‌کردیم، بنابراین بسیاری در بغداد مشتاق بودند که کمک کنند.»
در آگوست ۲۰۲۴، ایرانی‌ها از گروه‌های عراقی خواستند که از «حزب‌الله» حمایت کنند. فرمانده عراقی گفت: «ما از آن‌ها پرسیدیم که چگونه این اتفاق می‌افتد. آن‌ها گفتند: در این مرحله باید در رسانه‌ها فشار بیاورید که آماده جنگ هستید.»
بعد از مدتی، پیام‌هایی از گروه‌های مسلح عراقی به ایرانی‌ها رسید که نشان می‌داد آمادگی برای جنگ در دفاع از «حزب‌الله» دارند، اما آن‌ها پاسخ دادند: «نه، حتی نصرالله هم این را نمی‌خواهد.»
در ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۴، گروه «کتائب سیدالشهداء» عراقی تعهد کرد که ۱۰۰ هزار نیروی نظامی به مرز لبنان بفرستد، اما هیچ‌کسی نرفت.

اسرائیل با هدف قرار دادن تعدادی از فرماندهان عالی‌رتبه حزب‌الله، ضربات سنگینی به ساختار نظامی این گروه وارد کرد که به طرز چشمگیری توان آن را تضعیف کرد ( ا.ف.پ)

جستجو برای درز اطلاعات

بوی خیانت از جایی به مشام رسید. این را فرمانده عراقی می‌گوید که تا سپتامبر 2024 به‌طور مکرر به بیروت رفت و آمد داشت. او می‌گوید: «در مناسبت‌های مختلف از واسطه‌ها خواسته شد که ماموریت‌هایشان برای انتقال پیام‌ها را متوقف کنند. در واقع حزب‌الله در حال آزمایش روش‌های دیگری بود.»
یک روحانی لبنانی توضیحی برای این وضعیت دارد. او می‌گوید: «حزب‌الله روش‌های مختلفی برای برقراری ارتباط امتحان کرد تا کشف کند که نفوذ از کجا رخ داده است. اسرائیل از کدام درز پنهانیبه دیوار امنیتی اطراف رهبری حزب نفوذ کرده است.»
اما انفجار دستگاه‌های ارتباطی بی‌سیم معروف به «پیجر»، ضربه شدیدی به حزب‌الله وارد کرد و رهبران را از یکدیگر و از شبکه‌های میدانی خود جدا ساخت. این واقعه باعث شد که سیستم به حالتی مشابه خاموشی کامل فرو برود. در یک مقطع، تلاش‌های باقی‌مانده در رهبری حزب برای ترمیم شکاف‌های اطلاعاتی که از اکتبر 2023 آغاز شده بود، شکست خورد.
روحانی لبنانی می‌گوید، در روزهای بعد از انفجار «پیجر» واحدهای میدانی حزب‌الله هیچ‌چیزی نشنیدند. رهبری وقت زیادی صرف کرد تا دوباره دستورات روتین را به «افسران واحدها» بدهد، اما این اقدامات به نتیجه نرسید.
طبق شهادتی که «الشرق الأوسط» به دست آورده، در آن زمان، یک فرمانده نظامی در حزب‌الله از نصرالله پرسید که آیا «قواعد درگیری» هنوز هم برقرار است؟ «غیرعادی بود که پاسخی مشخص دریافت نشد».
نصرالله به این نتیجه رسید که در مرکز یک جنگ تمام‌عیار قرار دارد که هیچ‌گاه نمی‌خواست وارد آن شود، اما دیگر خیلی دیر شده بود، همانطور که منابع از رهبران حزب‌الله در جلسات حیاتی نقل کرده‌اند.
علی محمد احمد، استاد رسانه‌های سیاسی، تحلیلی به نسبت نزدیک به روایت‌هایی که جریان مقاومت به‌طور گسترده قبول دارد ارائه می‌دهد. او می‌گوید که ادامه یافتن «قواعد درگیری» قدیمی می‌توانست به نفع حزب‌الله تمام شود، اما آنچه معادله را تغییر داد، برتری فنی و اطلاعاتی اسرائیل بود که حزب‌الله هرگز به آن فکر نکرده بود. این دقیقاً همان متغیری بود که از دست رفته بود.

تصویر نهایی

بسیاری گفته‌اند که نصرالله در 27 سپتامبر در تشییع محمد سرور، فرمانده واحد پهپادهای حزب‌الله، حاضر شد، پیش از آنکه به حاره حریک در ضاحیه جنوبی بیروت برود و در کنار عباس نیلفوروشان، معاون فرمانده «سپاه قدس» در لبنان، قرار گیرد.
آنچه بین آن‌ها گذشت، همچنان در پرده‌ای از سکوت باقی مانده است. هیچ‌کس نمی‌داند که آیا آن‌ها آخرین بار به بررسی وضعیت «جنگ پشتیبانی» پرداخته‌اند یا خیر. در نهایت، آن‌ها به پناهگاه زیرزمینی رسیدند که مقر مرکزی حزب‌الله بود و در آنجا سفرشان به پایان رسید. در حمله‌ای که اسرائیل اعلام کرده از مقادیر زیادی مواد منفجره فوق‌العاده برای تخریب استحکامات استفاده کرده است، نصرالله و نیلفروشان کشته شدند. روز بعد، سؤالات زیادی در ضاحیه و در همه‌جا برانگیخته شد.
روحانی لبنانی در حالی که به تصاویر کشته‌شدگان از خانواده خود نگاه می‌کرد، گفت: «بسیاری از افراد از محیط مقاومت مدت‌ها تحت تأثیر این شوک قرار گرفتند، اما در نهایت سؤال می‌کردند: چه کسی دیگری را فریب داد؟ حزب‌الله یا ایران؟ مقاومت یا ولی‌فقیه؟»

لحظه حمله به مقر «حزب‌الله» در حومه جنوبی بیروت و کشتن حسن نصرالله در تاریخ ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ (د.پ.أ)

علی محمد احمد معتقد است که «ذهنیت حاکم در حزب‌الله یک روش اساسی داشت: اینکه آن‌ها نمی‌توانستند از جنگی که بر آن‌ها تحمیل شده بود، خارج شوند. به همین دلیل جنگ را ادامه دادند.»
علی امین نمی‌تواند تصور کند که نصرالله «وحدت جبهه‌ها» را اعلام کرده باشد مگر اینکه به حمایت ایران تکیه می‌کرد و به این باور رسیده بود که اسرائیل «به قدرت بازوهای حزب‌الله در لبنان، عراق و یمن حساب می‌کند». اما دریافت ضربات امنیتی و نظامی باعث سردرگمی نصرالله و تهران شد، تا جایی که «رابطه‌ای که میان آن‌ها بود قطع شد». به دلیل «بی‌اطلاعی آن‌ها از برنامه‌های جنگ اسرائیل در جنگ پشتیبانی»، نصرالله و ایران متوجه شدند که در تله افتاده‌اند.
علی محمد احمد می‌گوید که «حزب‌الله یک سیستم رهبری جمعی است. اما اسرائیل در مراحل اولیه جنگ با از کار انداختن اپراتورهای موشک‌های استراتژیک، به برتری رسید.» او معتقد است که «اپراتورها» «کالای نادری» بودند که جایگزینی برای آن‌ها سخت است. مشکل حزب‌الله نه در از دست دادن رهبران میدانی، بلکه در از دست دادن اپراتورها بود.
محمد علی احمد می‌گوید:«وقتی حزب‌الله صدها موشک را در روز آخر قبل از توقف آتش شلیک کرد، فهمیدیم که آن‌ها توانسته‌اند با اپراتورهای جدید موشک خون جدیدی به سیستم وارد کنند».
«هیچ‌کسی دیگری را فریب نداد.» مشکل اصلی این بود که هر دو طرف، ایران و حزب‌الله، در لحظه‌ای زندگی می‌کردند که قبل از هفتم اکتبر 2023 بود و هیچ‌کدام از آن‌ها نتوانستند ساعت را حرکت دهند.
عقیل عباس، پژوهشگر عراقی در حوزه مسائل آمریکا، می‌گوید که حزب‌الله و ایران نتواسته بودند به‌طور دقیق تغییرات بزرگی را که رخ داده بود درک کنند، علی‌رغم اینکه اسرائیل و بنیامین نتانیاهو بارها اعلام کرده بودند که آنچه اتفاق افتاده شبیه به حملات 11 سپتامبر در ایالات متحده است. «همه فهمیدند که قواعد قدیمی دیگر کار نمی‌کند و قوانین جدیدی با زور اعمال می‌شود.»
آنچه بحران را برای ایران و حزب‌الله عمیق‌تر کرد، این بود که واسطه‌های بین‌المللی از صحنه ناپدید شدند. به گفته عباس«در جنگ‌های قبلی، اروپایی‌ها، برای مثال، در تلاش برای متوقف کردن جنگ بودند، اما در این جنگ این‌گونه نبود»،.
هرچند سرعت اسرائیل نقش حیاتی در تفاوت ایجاد کرد. «ایران نمی‌توانست در برابر این سرعت واکنشی نشان دهد. این رویدادها از توان آن برای پاسخگویی فراتر بود، زیرا زمان برای آماده‌سازی به این حجم از مقابله نیاز داشت.»
با این حال، ایران تلاش کرد که در زمان دیرهنگام با نصرالله ارتباط برقرار کند و او را به کاهش تنش و شاید عقب‌نشینی ترغیب کند، پس از آنکه متوجه شد روش‌های فکری قدیمی دیگر کارساز نیست، اما نتواست او را مجبور به انجام کاری کند. پژوهشگر عراقی می‌گوید که ایران نصرالله را «مالک میدان» می‌دانست.
بعد از تقریباً یک سال از توقف آتش در لبنان، پایان جنگ در لبنان بستگی به اخگری دارد که هنوز در زیر آوار می‌درخشد، همانطور که روحانی لبنانی توصیف می‌کند. او می‌گوید: «لبنانی که قرار است به صلح برسد، در همان صفحه، جبهه‌ها و خطوط تماس جدیدی خواهد داشت.»

 

 


مغرب قهرمان فوتبال جوانان جهان

شادی بازیکنان مغرب پس از پیروزی بر آرژانتین و کسب عنوان قهرمانی (آسوشیتدپرس)
شادی بازیکنان مغرب پس از پیروزی بر آرژانتین و کسب عنوان قهرمانی (آسوشیتدپرس)
TT

مغرب قهرمان فوتبال جوانان جهان

شادی بازیکنان مغرب پس از پیروزی بر آرژانتین و کسب عنوان قهرمانی (آسوشیتدپرس)
شادی بازیکنان مغرب پس از پیروزی بر آرژانتین و کسب عنوان قهرمانی (آسوشیتدپرس)

تیم ملی جوانان مغرب، بامداد امروز (دوشنبه)، برای نخستین بار در تاریخ خود، قهرمان جام جهانی جوانان شد؛ پس از آن‌که تیم آرژانتین، دارنده شش عنوان قهرمانی این رقابت‌ها، را با نتیجه دو بر صفر در پایتخت شیلی، سانتیاگو، شکست داد.

این شب تاریخی و فراموش‌نشدنی برای شیرهای اطلس بود؛ شبی که بازیکنان توانایی خود را در غلبه بر تیمی سرسخت از آمریکای جنوبی به رخ کشیدند.
یاسر الزعبیری، ستاره تیم مغرب، دو گل تیمش را در دقایق ۱۲ و ۲۹ این دیدار به ثمر رساند.

بازیکنان مغرب در مقابل هوادارانشان جشن گرفتند (فرانس‌پرس)

جوانان مغرب برای نخستین‌بار در تاریخ خود به فینال راه یافته بودند؛ پس از آنکه یک مسیر هیجان‌انگیز را که با حذف تیم فرانسه در مرحله نیمه‌نهایی و پیروزی ۵ بر ۴ در ضربات پنالتی پس از تساوی ۱-۱ رقم خورد، گذراندند.

تیم مغرب در طول این تورنمنت نمایشی منظم، پرشور و با روحیه‌ای جنگنده داشت و شایسته بود تا صفحه‌ای تازه در تاریخ فوتبال این کشور بنویسد؛ نتیجه سال‌ها کار زیربنایی که اکنون در رده‌های سنی مختلف در حال ثمربخشی است.

هواداران مغرب در لحظه قهرمانی (فرانس‌پرس)

تیم مغرب در مسیر قهرمانی خود موفق به شکست تیم‌های بزرگی شد. آن‌ها رقابت‌ها را با صدرنشینی در مرحله گروهی آغاز کردند؛ جایی که اسپانیا را با دو گل شکست دادند، سپس برزیل را با نتیجه ۲ بر ۱ مغلوب کردند و تنها شکستشان مقابل مکزیک با نتیجه ۱ بر ۰ بود.

در مرحله یک‌هشتم نهایی، کره جنوبی را با نتیجه ۲ بر ۱ کنار زدند، سپس در یک‌چهارم نهایی با پیروزی ۳ بر ۱ برابر آمریکا به نیمه‌نهایی رسیدند. در آنجا، پس از تساوی ۱-۱ در وقت‌های معمول و اضافه،

با ضربات پنالتی فرانسه را حذف کردند و سرانجام با شکست تیم قدرتمند آرژانتین، دارنده شش عنوان قهرمانی، مسیر دشوار خود را با قهرمانی به پایان رساندند.

یاسر گل‌های پیروزی را به ثمر رساند (فرانس‌پرس)

محمد وهبی، سرمربی تیم ملی مغرب، با تصمیمات جسورانه‌اش به یکی از چهره‌های برجسته ورزشی در کشورش تبدیل شده است؛ به‌ویژه تصمیم استثنایی‌اش در نیمه‌نهایی برای استفاده از دروازه‌بان سوم تیم، عبدالحکیم المصباحی، در ضربات پنالتی مقابل فرانسه؛ تصمیمی که بلیت صعود به فینال را برای مغرب به ارمغان آورد.

وهبی بر سیستمی منسجم تکیه دارد که ترکیبی از قدرت بدنی و انضباط تاکتیکی است و بر نسلی جوان که علی‌رغم دشواری رقابت‌ها، بلوغ ذهنی خود را ثابت کرده‌اند.


چرا روشنگری اروپایی موفق شد و روشنگری عربی شکست خورد؟

محمد أركون
محمد أركون
TT

چرا روشنگری اروپایی موفق شد و روشنگری عربی شکست خورد؟

محمد أركون
محمد أركون

من زمان زیادی را صرف توضیح و تبیین اصطلاحات بیگانه و معادل‌سازی آن‌ها به زبان عربی در جریان ترجمه‌ آثار محمد اَرکون به زبان عربی کرده‌ام. این کار، مرا ناچار به ابداع و اشتقاق بسیاری از اصطلاحات و ترکیبات زبانی جدید کرد. این، یکی از فواید مهم ترجمه‌ آثار اَرکون است که نمی‌توان آن را دست‌کم گرفت. بله، من ناچار شدم ده‌ها بلکه صدها اصطلاح جدید بسازم.
و شخصاً معتقدم اگر پروژه‌ ترجمه، به معنای گسترده‌اش (نه فقط ترجمه‌ آثار اَرکون) موفق شود، ما به زبانی عربیِ مدرن، پویاتر، منعطف‌تر و تواناتر برای بیان پیچیده‌ترین نظریه‌های علمی و فلسفی خواهیم رسید. از این‌رو، «زبان عربی پس از ترجمه» هرگز همان زبان عربی پیش از آن نخواهد بود. وقتی تمامی دستاوردهای علمی و فلسفیِ روشنگری را به زبان عربی منتقل کنیم، بی‌شک به زبانی مدرن و امروزی دست خواهیم یافت و در نتیجه زبان عربی را نیز نجات خواهیم داد.
تمام جنبش‌های بزرگ در تاریخ، بر دوش ترجمه‌های بزرگ بنا شده‌اند. نگاه کنید به ژاپن، کشوری که بیشترین میزان ترجمه را در جهان دارد و بیشترین میزان گشودگی را نسبت به مدرنیته‌ غربی نشان داده است، با این حال، نه اصالت خود را از دست داده و نه شخصیت تاریخیِ عمیق‌اش را. گشودگی به جهان و دیگران، به معنای حل شدن در آن‌ها نیست، بلکه یعنی بهره‌گیری از بهترین چیزهایی که به بشریت عرضه کرده‌، و به کارگیری آن در خدمت فرهنگ محلی یا ملی. یعنی پذیرش جنبه‌های مثبت مدرنیته‌ غربی و رد کردن جنبه‌های منفی‌اش.
اکنون اجازه دهید این پرسش را مطرح کنیم:
چرا ما اَرکون را به روشنگری پیوند می‌دهیم؟
زیرا او نوین‌ترین روش‌هایی را که پیش از این بر میراث مسیحی در اروپا اعمال شده و آن را نوسازی و روشن کرده بودند، بر میراث عربی–اسلامی ما نیز اعمال کرد. این روش‌ها آن میراث را تا حد ممکن تازه، مدرن و حتی از انباشت‌ها، اضافات و تاریکی‌های قرون وسطایی‌اش رهایی بخشیدند. نتیجه این شد که روشنایی‌هایی بی‌سابقه بر متن دینیِ میراثی ما تابیده شد.
تمام روشنفکران عرب، در انجام این مأموریت شکست خوردند، به‌جز اَرکون. او فهم ما از میراث اسلامی عظیم‌مان را به شیوه‌ای بی‌سابقه دگرگون کرد. این همان جایی‌ست که اهمیت و عظمت او در آن نهفته است، و این چیزی‌ست که از او برای نسل‌های آینده به جا خواهد ماند. اندیشه‌ اسلامی پس از اَرکون، دیگر هرگز همان اندیشه‌ اسلامی پیش از او نخواهد بود.
اَرکون با اعمال این همه روش‌های نوین تاریخی و فلسفی بر میراث بزرگ‌مان، با نگاهی کاملاً نو و شفاف به میراث بزرگ اسلام، از دل آن بیرون می‌آید. اما چون ما از کودکی در درون نگاه سنتی–قرون‌وسطاییِ رایج در نزد شیوخ و علمای دین شکل گرفته‌ایم، در درک این دیدگاه تازه‌ای که نویسنده‌ کتاب «نقد عقل اسلامی اصول‌گرا» ارائه می‌دهد، دچار دشواری فراوان می‌شویم.
او نگاهی مدرن، روشنگرانه و رهایی‌بخش به میراث‌مان ارائه می‌دهد؛ نه این‌که صرفاً به تکرار و بازتولید نگاه سنتیِ ایستا، فسیل‌شده و نشخوارشده در طول قرون گذشته بپردازد. این نگاه سنتیِ قرون‌وسطایی، ما را نهایتاً به دیواری بن‌بست کشانده است. بلکه حتی ما را وارد برخوردی ویرانگر با تمام جهان کرده است.
نتیجه‌ای که از همه‌ این‌ها می‌گیریم این است:
هیچ رهایی و نجاتی ممکن نیست، مگر با پیروزیِ تفسیر روشنگرانه‌ نوین از دین، بر تفسیر تاریک‌اندیشانه‌ کهن که دیگر به هیچ وجه با این عصر سازگار نیست.

طه حسين

طه حسین

 

وقتی «اركون» می‌نویسد، همیشه به شیوه‌ای مقایسه‌ای فکر می‌کند. بیشتر موضوعات، اگر نگوییم همه، را از زاویه‌ عربی-اسلامی و زاویه‌ اروپایی-مسیحی بررسی می‌کند. و همیشه همان سؤال را مطرح می‌کند: چرا رنسانس اروپا موفق شد و رنسانس عربی یا اسلامی شکست خورد؟ چرا روشن‌گری اروپایی موفق شد و روشن‌گری عربی که شش قرن زودتر ظهور کرد، ناکام ماند؟ سپس به طور خاص‌تر: چرا فقهای ما فلسفه را تکفیر کردند در حالی که فلسفه در اروپا به شکوفایی کامل رسید؟ بی‌تردید، آنها در طول قرون وسطی مانند ما یا حتی بیشتر فلسفه را تکفیر می‌کردند، اما از زمان دکارت و حتی پیش از آن، دست از این کار کشیدند. آیا فکر می‌کنید اگر فلسفه و فلاسفه تکفیر نمی‌شدند، جریان‌های اصول‌گرایانه‌ای مانند اخوان المسلمین و خمینی‌ها از زمان پیروزی خمینی در سال ۱۹۷۹ یا حتی از زمان تأسیس اخوان المسلمین در سال ۱۹۲۸ بر صحنه مسلط می‌شدند؟ چرا حسن البنا، سید قطب و قُرطبی بر طه حسین، العقاد، نجیب محفوظ و دیگر ستارگان درخشان فرهنگ عربی پیروز شدند؟ منظورم این است که چرا آنها در خیابان‌ها پیروز شدند، اما در سطح فرهنگ واقعی و نخبگان فرهنگی حضور ندارند؟ سپس چرا خمینی بر داریوش شایگان، عبد الکریم سروش و دیگر روشنفکران بزرگ ایران پیروز شد؟ منظورم این است که چرا خمینی این‌قدر آسان صحنه ایران را در دست گرفت؟ اما تا زمانی که تاریخ حرف آخرش را نزده است...

داريوس شايگان

باید دانست که ارکون، به عنوان استاد برجسته‌ای در سوربن، از درون می‌داند چگونه مدرنیته اروپایی شکل گرفته است. او به طور عمیق بر روند تفکر اروپایی در طول تاریخ طولانی‌اش و همچنین روند تفکر عربی-اسلامی در تاریخ بلند آن آگاه بود. بنابراین، او می‌داند چگونه دقیقاً بین این دو مسیر مقایسه کند، چرا یکی متوقف شد و دیگری پرواز کرد... و چگونه گلوگاه‌ها و بن‌بست‌های تاریخی و مشکلات کنونی که عرب‌ها و مسلمانان عموماً با آن روبرو هستند را تشخیص می‌دهد. از همین روست که کتاب مشهورش عنوان دارد: «لأجل الخروج من السياجات الدوغمائية المغلقة: برای خروج از حصارهای دوگماتیک بسته»: یعنی برای خروج از انحصارهای فرقه‌ای و مذهبی که اکنون در برابر ما منفجر می‌شود و تقریباً وحدت ملی ما را با فجایعی هولناک که توسط گروه‌های تعصب و افراط مرتکب می‌شوند، از هم می‌پاشد. سپس از سخنان او می‌فهمیم که غرب با پیروزی الهیات روشن‌گری بر الهیات مسیحی قدیمی و تکفیرگرایانه، بر اصول‌گرایی تاریک و تقسیمات فرقه‌ای و جنگ‌های داخلی‌اش غلبه کرده است. اما ما هنوز در گیر و دار این نبرد گرفتاریم و در آتش آن می‌سوزیم. اینجا تفاوت تاریخی میان عرب‌ها و غرب نهفته است.

 

محمد ارکون

 

ارکون بر این باور است که نمی‌توانیم میراث اسلامی را به درستی بفهمیم مگر اینکه آن را با دیگر میراث‌های دینی که پیش از آن بوده‌اند، به‌خصوص میراث یهودی و مسیحی، مقایسه کنیم. اگرچه اختلافات زیادی بین آنها وجود دارد، اما همه آنها به ریشه‌ای مشترک تعلق دارند که دانشمندان آن را «میراث ابراهیمی توحیدی» می‌نامند. ارکون همواره کشورهای عربی را به ایجاد بخش‌هایی برای تدریس تاریخ ادیان تطبیقی در دانشگاه‌هایشان دعوت کرده است تا جنبه‌های تشابه و اختلاف بین سه دین بزرگ ابراهیمی را درک کنند. برای اینکه خودمان را خوب بفهمیم، باید دیگران را بشناسیم. به عبارت دیگر، اگر دین و میراث خود را با دیگر ادیان ابراهیمی مقایسه کنیم و بر تجربه تاریخی آنها آگاه شویم، بهتر می‌توانیم دین و میراث خود را بفهمیم. این به ویژه مهم است چون یهودیان و مسیحیان اروپایی از قرن هجدهم وارد دوره غربالگری روشن‌گری شده‌اند، اما ما هنوز از این مرحله عبور نکرده‌ایم. این دقیقاً مشکل است. اما مصیبت این است که اخوان المسلمین، خمینی‌ها و دیگر تاریک‌اندیشان این گشودگی را سد می‌کنند و به شدت در برابر آن می‌ایستند زیرا مشروعیت آنها را تهدید می‌کند و عیب‌ها و نواقص آنها را آشکار می‌سازد. این تهدیدی است برای مفهوم قدیمی و قرون وسطایی آنها از دین. برای روشن‌تر کردن این موضوع مثالی می‌زنم: زمانی که امارات متحده عربی «خانه خانواده ابراهیمی» را در جزیره سعدیات در ابوظبی تأسیس کرد، شایعه کردند که قصد دارد اسلام را در دینی عجیب و غریب که خداوند آن را نازل نکرده، حل کند. این حماقتی بی‌نهایت است. اگر این سخن از روی ناآگاهی نباشد، قطعاً نشان‌دهنده سوءنیت و تلاش عمدی برای آشفتگی است. اسلام همچنان اسلام باقی می‌ماند، مسیحیت همچنان مسیحیت، و همین‌طور یهودیت. ادیان بزرگ تا ابد همان خواهند ماند اما مفهوم آنها متفاوت است. مفهوم متسامح و روشن‌گر دوران مدرن از دین متفاوت است از مفهوم تعصب‌آمیز یا تاریک و تکفیرگرای دوران قرون وسطی. وقتی امارات کلیسایی مسیحی، کنیسه‌ای یهودی و مسجدی اسلامی را در کنار هم ساخت، قصد داشت گفت‌وگو و برادری میان این سه دین را برقرار کند نه اینکه آنها را با هم مخلوط کند. و روشن است که «صلح در جهان بدون صلح میان ادیان ممکن نیست»، همان‌طور که اندیشمند معروف هانس کونگ گفته است. امارات می‌خواست تصویر درخشانی از ما ارائه دهد و آن تصویر تاریک و ترسناک را که پس از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر و فجایع پس از آن در سراسر جهان به ما نسبت داده شد، پاک کند. با این کار بزرگ‌ترین خدمت را به عرب‌ها و مسلمانان کرد. اما به جای اینکه از او تشکر کنند، او را مورد حمله قرار دادند. ای ملت که از جهل خود باعث خنده ملل دیگر شده‌ای!
مشکل اخوانی‌ها و خمینی‌ها این است که فکر می‌کنند مفهوم واپسگرایانه و متحجرانه آنها از اسلام تا ابد ادامه خواهد داشت. اما آنها در اشتباهند. حتی اگر هنوز به دلیل جهل، فقر و بی‌سوادی برخی مردم در خیابان‌های عربی، ایرانی یا ترکیه‌ای از محبوبیت نسبی برخوردارند، اما آنها در نهایت شکست‌خورده‌اند، به دو دلیل اصلی: اول اینکه آنها برخلاف جریان تاریخ و روح زمانه و ذات دوران مدرن حرکت می‌کنند، حتی برخلاف ذات اسلام راستین اگر آن را به درستی بفهمیم. دوم اینکه مردم خواهند فهمید، روشن خواهند شد، پیشرفت خواهند کرد و هرگز برای همیشه نادان باقی نخواهند ماند. همچنین آنها از لطف و رحمت میراث بزرگ اسلامی و گرایش انسانی و فلسفی عمیقی که در دوران طلایی اسلام وجود داشت، غافل‌اند یا آن را نادیده می‌گیرند، نه دوران انحطاط. و مشخص است که این جریان‌های اخوانی، خمینی و مشابه آنها وارث مستقیم دوران‌های طولانی انحطاط‌اند که ما هنوز نتوانسته‌ایم خود را از بند آنها رها کنیم.