«آخ ملوخیه» میان کاواباتای ژاپنی و مارکز کلمبیایی

درباره روح در نویسندگی و آشپزی

 «آخ ملوخیه» میان کاواباتای ژاپنی و مارکز کلمبیایی
TT

«آخ ملوخیه» میان کاواباتای ژاپنی و مارکز کلمبیایی

 «آخ ملوخیه» میان کاواباتای ژاپنی و مارکز کلمبیایی

وقتی صحبت از نوشتن و آشپزی و دیگر هنرها به میان می‌آوریم، می‌توانیم به جای کلمه «سبک» کلمه «روح» را بگذاریم؛ عکس آن هم درست است. روح نویسنده مترادف با سبک اوست نه افکارش. فرد می‌تواند مهارت‌ها را در دانشگاه یا کارگاه نویسندگی بیاموزد؛ همه چیز درباره عناصر روایت، از ساخت جمله تا ساختار روایت، اما گاهی روحی را فاقد است که در متن خود بدمد، در چنین حالتی آنچه از زیر دستش بیرون می‌آید مجسه سفالی بی روحی است.

وقتی یک یا دو اثر از نویسنده‌ای بخوانیم و از روحش خوشمان بیاید ما به طرف کتاب‌ جدیدش می‌رویم بی آنکه بپرسیم درآن چه می‌گوید. مسئله در دست‌پخت نیز چنین است. اشتیاق ما به یک غذا چیزی جز میل به روحی نیست که درآن غذا نهفته است و نه مواد تشکیل دهنده آن. به هیچ وجه هوس بامیه یا کدو نمی‌کنیم بلکه مشتاق روح آشپز و روش او می‌شویم. گاهی مواد اولیه و تشکیل دهنده یک غذا پیش ده‌ها آشپز ماهر یکی است ولی نتایج متفاوتند.

آنچه «نفس» در آشپزی می‌نامیم به ارث می‌بریم بی آنکه بسیاری از کسانی که آن را به کار می‌برند معنایش را بدانند. برای نمونه ملوخیه غذایی تقریباً ساده است، اما با دست هرکسی همان طعم را ندارد و شاید کم بودن رازهایش، رازخوب بودنش را به یک شوخی یا اسطوره تبدیل کرده باشد... یکی ازآنها به دیگری می‌گوید:« لحظه خالی کردن ناله سرندادی»؛ لحظه‌ای که سیر طلایی ملتهب را در خورش خالی می‌کنیم. برخی دوستان غیر مصری می‌پرسند:«آخ ملوخیه واقعا لازم است؟» اگر مسئله این طور بود که به نظر یک شعبده بازی بود. باید به معنای مجازی ناله فکر کنیم، به عنوان راهنمایی براینکه آشپز همه داغ دلش را در پخت و پز گذاشته است. به همین ترتیب باید به ناله نویسندگی فکر کنیم.

روح از عشق می‌آید؛ به همین دلیل باید پیش از آنکه پشت میز نوشتن بنشینیم یا جلوی میز آشپزخانه بایستیم، به این فکر کنیم چه کسی را دوست داریم. اما لازمه عشق نیز تخیل است و این است که حساسیت خاص نویسنده و آشپز را می‌سازد و –در اینجا- حساسیت خاص عاشق را به وجود می‌آورد و عمر عشقش را طولانی‌تر می‎سازد.

نویسنده از آزادی بیشتری نسبت به آشپز و عاشق بهره‌می‌برد؛ او آزاد است جهان و شخصیت‌هایش را بسازد تا دست‌پخت خیالی را آماده کند. عاشق با عشق خویش به سوی معشوقی می‌رود که اوصاف شخصی و توان‌های ویژه خود را دارد و آشپز با مواد اولیه‌ای تعامل می‌کند که ویژگی گرفته شده از طبیعت رشد و نگهداری‌اش را دارد. سبزیجات و گوشت و لبنیات و کره و چربی‌ و روغن و پنیرها جماد نیستند؛ اما فرزند محیط خود هستند: پاکیزگی هوا، درجه حرارت، کیفیت آب، طبیعت غذای آن ... همه اینها میزان تازگی مورد نظر را به برخی مواد تشکیل دهنده و جاافتادن مورد نظر برای برخی دیگر را می‌بخشند و این بر طعم و عطر و لمس تأثیرمی‌گذارند. به همین دلیل «بابیت» در فیلم (Babette Veast) مواد اولیه را از فرانسه وارد می‌کند که روح‌شان را بهتر می‌شناسد تا محصول خود را با همان چشمنوازی که برای آن برنامه ریزی کرده، بیرون بدهد.

با وجود تأثیر تاریخ خاص مواد تشکیل دهنده، مسائل زیادی باقی می‌مانند که حساسیت آشپزی می‌تواند از عهده آنها برآید و حسن تقدیر و توجهش اثرگذارمی‌ماند؛ برخی مواد تشکیل دهنده رو به سمت سرکشی دارند؛ کره، روغن زیتون و بسیاری از ادویه خودرأی مانند هیل و الینسون. آشپز در استفاده از آنها باید حساس باشد و با قاطعیت آنها را در حد خودشان نگه‌ دارد به طوری که یکی ازآنها بر طعم مستولی نشود. و لحظه‌ای را که باید این یا آن مواد را اضافه کند بشناشد.

همان طور که آهنگساز ساز مناسب فلان جمله را می‌شناسد و اینکه به طور تک چه چیزی را باید بنوازد یا کجا با ساز دیگر همراه شود، آشپز لحظه مناسب برای افزودن فلان ادویه یا قاطی کردن آن با ادویه دیگر را می‌شناسد. برای نمونه سیر، در یک لحظه گذرا به اوج جوشش عطرش می‌رسد و باید حواس آشپز خوب به آن لحظه باشد چرا که سیر پس از آن به سرعت ته می‌گیرد.

مانند نویسنده حساس؛ آشپز باید مهارت‌های پیش‌دستی و نگه داشتن و حذف غیر ضروری را داشته باشد: چه چیزی باید اول نفس بکشد؛ زرد چوبه یا فلفل سیاه؟

حساسیت آشپز و قدرت تخیلش مانند اثرانگشتی است که نمی‌توان آن را جعل کرد؛ وقتی ژنرال اولین قاشق سوپ لاک‌پشت را بر داشت صدای لذت بردنش به هوا رفت و پس از قاشق دوم قیافه‌اش با خاطره‌ای بازشد؛ درباره آشپزش در رستوران «کافه انجلیه» پاریس گفت؛ تنها این رستوران چنین غذایی را با این طعم سرو می‌‌کند. به یاد حرف دوست ژنرال فرانسوی‌اش دراین باره افتاد:« زن تنها موجودی است که بدون تردید به خاطرش جنگ راه می‌اندازم». آشپز آن خاطره کسی نبود جز خود «بابیت» که به عنوان پناهنده جنگی به دانمارک رسیده بود. ژنرال با سبک، با روح آشنا شد... ژنرالی نادر، این طور نیست؟

آشپز علاقمند می‌تواند دقت و اخلاص را از استادانش بیاموزد و می‌توان مهارت‌ها را در یک خانواده آشپز یا رستورانی که جایگاه خود را در عشق میان آشپزها حفظ کرده نسل به نسل به ارث برد، اما ولع خاص و رابطه متفاوت با جهان است که به آشپز روح خاصش را می‌بخشند.

خوشبختانه نویسندگی نیازی به پیوند خونی یا رابطه همکاری و حتی مرزهای ملی ندارد... نویسنده مشتاق می‌تواند از حساسیت آشپزهای برجسته در همه آداب جهان استفاده کند و از آنها بیاموزد تا روح خاص خود را به دست بیاورد.

فکرمی‌کنم خوانندگان و منتقدان ادبی می‌توانستند با گابریل گارسیا مارکز کمتر سنگدلی کنند اگر به مسئله روح اهمیت بیشتری می‌دادند. بسیاری از خوانندگان از خواندن رمان « خاطرات دلبرکان غمگین من» استقبال کردند به این عنوان که استنساخی از رمان «خانه زیبارویان خفته» یاسوناری کاواباتاست با اتکا به تمی که کلمبیایی از ژاپنی به عاریت گرفت: پیرمردی گرفتار عشق دختری جوان می‌شود. بسیاری کار مارکز را سرقت می‌پندارند، اما با توجه به جایگاهش به او اندکی تخفیف دادند.

اگر مارکز چندین بار نگفته بود که از رمان کاواباتا خوشش آمده است، خود را گرفتار چنین موقعیتی نمی‌کرد و این نوع مضمون که بین دختری باکره و پیرمردی جمع می‌کند منحصر به کاواباتا نیست. در هزار و یک شب، دلال‌ها از آوردن کنیزکان چهاره و پانزده ساله از پای نمی‌نشینند و ادبیات معاصر آکنده از روابطی است که تفاوت‌های سنی زیاد میان زنان و مردان در همه فرهنگ‌ها آنها را فراگرفته است. در ادبیات مدرن سرگشتگی «هامبرت» برای «لولیتا» در رمان «ناباکوف» را داریم که آشکارا میتولوژی انحراف جنسی مگو را علنی ساخت. اگر «ایگوشی» تلاش کرد قدرت جوانی زنانه را به نفع پیری مردانه به طور نمادین بچلاند، «گرونوی» در رمان «عطر» نوشته پاتریک زوسکیند همان بلند پروازی وجود دارد، اما به شکل جنایت آمیز؛ این مرد محروم از عطر پیکر خاص، تلاش کرد به آن رائحه برسد؛ یعنی بدل به موجودی بشود، اما نه از راه درآغوش کشیدن پیکر زنانه جوان مانند کاری که «ایگوشی» کرد بلکه از طریق مکیدن عطر جوانی به وسیله کشتن.

هیچ کسی وجه اشتراکی میان «لولیتا» و «زیبارویان خفته» ندید و کسی زوسکیند را متهم به سرقت ادبی از کاواباتا نکرد با وجود اینکه چهار رمان از همان تخیل الهام گرفته‌اند، اما تنها مارکز به دست گروهی تندرو از «پلیس‌های ادبیات» افتاد.

مجاز در «زیبارویان خفته» با روح شرم ژاپنی می‌خواند. کاواباتا از سبک جریان سیال ذهن استفاده می‌کند تا زخم‌های روح وحشت‌زده قهرمانش را نشان دهد. خواب در کنار دختری جوان برای «ایگوشی» جز بدبختی چیزی به ارمغان نمی‌آورد و لحظه‌های جوانی و شادابی بدنش و روابط سابقش را به یادمی‌آورد بلکه حتی نوعی توبیخ که حافظه‌اش به کارمی‌بندد و تجاوز به دخترش را یادآوری می‌کند. با انگیزه شخصی پا دراین خانه که مخصوص ارائه خدمات لذت مجازی است نمی‌گذارد بلکه با تشویق دوستش که تجربه‌ای را از سرگذرانده و گرمای تن جوانی را به یاد می‌آورد از طریق دختر پرستار که هیچ احساسی با او رد و بدل نمی‌کند و صبح پیش ازاو از خواب بیدار می‌شود و بی آنکه با هم نگاهی رد و بدل کنند می‌رود. رمان سوگواری برخویش در لحظه غروب است.

رمان مارکز«خاطرات دلبرکان غمگین من» رمان رستاخیز و جشن زندگی است که از طریق سبک شاعرانه تجدید می‌شود و با ادویه بلاغت مارکز عطرآگین شده است و نیمی از بارتأثیرجهانش را به دوش می‌کشد. نمی‌دانیم نام قهرمانش چیست، یک روزنامه‌نگار قدیمی مجرد و سرخوش که باوردارد گرفتار پیری نشده و قدرت شوخی با او و زل زدن در چهره مرگ را از دست نداده است. با ضمیر من و از طریق جمله‌های کوتاه از خود می‌گوید که مناسب سرزندگی شخصیت است و با سبک نویسنده انسجام دارد. و عملاً ماجراجویی زندگی را به بدنش برگرداند و گرما را به سبک و موضوعات مقاله‌هایش دمید که جذاب شدند و مایه بالا رفتن تیراژ روزنامه شدند پس از آنکه برای سال‌ها همچون تحصیل حاصلی بود که روزنامه فقط برای قدردانی از روزنامه‌نگار قدیمی منتشرشان می‌کرد.

همچنین رمان مارکز روح متفاوت و دلمشغولی‌های اجتماعی و سیاسی او را نشان می‌دهد؛ مانند فقر اجتماعی و فساد سیاسی. از جمله توجه مارکز به جزئیات کوچک است که و با بالا بردن متوسط سن‌ از آنها غفلت نمی‌کند و نود سالگی را برای قهرمانش انتخاب می‌کند به جای شصت و هفت قهرمان کاواباتا.

مارکز ما را دربرابر تولد جدید در سن نود سالگی قرارداد درحالی که کاواباتا ما را با افسردگی سالخورده‌ای روبه رومی‌کند که بیست سال از قهرمان مارکز کوچک‌تر است که افکار و دغدغه‌ها براو سنگینی می‌کنند و یک بار دیگر به « خانه زیبارویان خفته» می‌رود و انگار به اتاق شکنجه رفته باشد تا زشتی را به شلاق بکشد که در درون خود یافته است:«پیری» و بعد برآن گریه می‌کند. ملازمت میان مجازات و دلسوزی را مکرر در «هزار و یک شب» می‌بینیم وقتی که خواهری دو خواهر مسخ شده‌اش به شکل دو سک شلاق می‌زند یا برادری دو برادرش را به شلاق می‌بندد و سپس برآنها گریه می‌کند.

میان دو رمان جز تم وجه تشابهی باقی نمی‌ماند که می‌توانیم آن را بازی و شوخی مارکز با معلمی بدانیم که خیلی دوستش داشت و می‌توانیم از جهتی دیگر- آن را نمایش اعتمادی بدانیم که جادوگری به آن دست زد و دستمالی را به ما نشان می‌دهد که کاواباتا پیش از او این کار را کرده بود؛ پیش از آنکه در آستینش قایم کند و آن را با مباهات خروسی قبراق بیرون بیاورد به جای کبوتری خجالتی که استاد بیرون آورد!



«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند
TT

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

جشنواره «فیلم‌های کوتاه بیروت» (Beirutshorts) سال به سال و در هر دوره تحولی چشمگیر را تجربه می‌کند. از آنجا که پیش از این حدود 1000 فیلم کوتاه برای شرکت در این جشنواره ارسال می‌شد، اکنون این تعداد به بیش از 3000 فیلم رسیده و افق‌های آن گسترش یافته است، به طوری که انتخاب‌های بیشتری از سراسر جهان را ارائه می‌دهد که سطح نمایش‌ها را هم از لحاظ عربی و جهانی ارتقا می‌دهد.
این جشنواره به عنوان چهارمین جشنواره مهم عربی پس از جشنواره‌های «قرطاج سینمایی»، «قاهره سینمایی» و «اسکندریه سینمایی» که شایستگی دریافت جایزه اسکار را دارند، شناخته می‌شود.
سام لحود، مدیر و سازمان‌دهنده جشنواره، اشاره می‌کند که این دسته‌بندی بالاترین سطح اعتبار جهانی برای جشنواره‌های سینمایی است. او به «الشرق الأوسط» گفت: «ما منتظر نتایج سه فیلم کوتاه لبنانی هستیم که امسال برای جایزه اسکار نامزد شده‌اند. همچنین در دوره فعلی، سه فیلم دیگر از میان فیلم‌های «حرفه‌ای» برای شرکت در مسابقه سال آینده انتخاب خواهند شد».

من الأفلام اللبنانية المشاركة «بلايندي» للطالب غي قسيس... (الجهة المنظمة)

این فیلم‌ها از سه مرحله برای رسیدن به اسکار عبور می‌کنند: ابتدا شایستگی کسب نامزدی را پیدا می‌کنند، سپس وارد فهرست کوتاه می‌شوند و در نهایت برای دریافت جایزه رقابت می‌کنند.
در دوره نوزدهم جشنواره که از 3 تا 7 نوامبر برگزار می‌شود، 85 فیلم کوتاه از لبنان و دیگر کشورهای جهان به نمایش گذاشته خواهد شد. این فیلم‌ها شامل آثار فارغ‌التحصیلان جدید و دانشجویان کارگردانی از لبنان هستند. لحود در این باره توضیح می‌دهد: «ما این فیلم‌ها را بر اساس استانداردهای بالایی انتخاب کرده‌ایم که شامل 13 فیلم به عنوان پروژه‌های فارغ‌التحصیلی و 15 فیلم از دانشجویان سال‌های دوم و سوم است. در مسابقه رسمی جشنواره، 41 فیلم از لبنان و دیگر کشورها حضور دارند. همچنین 8 فیلم از لبنان و دیگر کشورهای جهان در مسابقه «زمین، صلح و عدالت» شرکت دارند.»
فیلم‌های کوتاه در این جشنواره از ژانرهای مختلفی همچون داستانی، مستند، اجتماعی، تجربی و انیمیشن هستند. از جمله فیلم‌های لبنانی شرکت‌کننده می‌توان به «در جایی اما نه اینجا»، «این نافرمانی» و «نه تنها ترس دارم، بلکه غمگینم» اشاره کرد.
کشورهای مختلفی همچون مجارستان، اسپانیا، آمریکا، کرواتیا، سعودی، اتریش و برزیل نیز در جشنواره حضور دارند.
لحود در مورد جدیدترین ویژگی‌های این دوره، می‌گوید: «ما همیشه تلاش می‌کنیم که دوره‌های جشنواره را به روز و پیشرفته کنیم. هیئت داوری امسال شامل مدیران برنامه‌های جشنواره‌های رسمی از جشنواره‌های جهانی است. امسال ما میزبان مدیران از برلین سینمایی، لوکارنو و کلرمون-فیران هستیم. همچنین تعدادی از فیلم‌سازان لبنانی مانند کارولین لبکی و بازیگران مانند رودریگ سلیمان و السا زغیب نیز حضور دارند.»
جشنواره بیروت برای فیلم‌های کوتاه برای اولین بار با مؤسسه متروپولیس سینماتیک همکاری می‌کند و تمامی نمایش‌های جشنواره در این مؤسسه برگزار خواهد شد. لحود در این باره می‌گوید: «این اولین بار است که دو مؤسسه سینمایی در یک همکاری مشترک شرکت دارند. سازمان‌دهندگان این جشنواره (جامعه سینمایی بیروت) و متروپولیس دو نهاد پیشرو در برگزاری جشنواره‌های سینمایی در لبنان هستند. امیدواریم که این نوع همکاری‌ها با جشنواره‌های دیگر در آینده نیز گسترش یابد.»

تبرز مواهب إخراجية شبابية في «بيروت للأفلام القصيرة»... (الجهة المنظمة)

یکی از شگفتی‌های جشنواره امسال، اهدای جوایز مالی به ارزش تقریبی 3500 دلار است. همچنین فیلمی که جایزه تماشاگران را کسب کند، صاحب آن به فرانسه سفر کرده و در جشنواره کلرمون-فیران شرکت خواهد کرد.
لحود ادامه می‌دهد: «امسال فیلم‌های لبنانی را به جشنواره فرانسوی کلرمون-فیران خواهیم برد که از 30 ژانویه تا 8 فوریه برگزار می‌شود. انتخاب شخصیت‌های برجسته از جشنواره‌های جهانی هدفش نزدیک‌تر شدن به سطح فیلم‌های لبنانی است. وقتی آنها فیلمی را در محیط خود می‌بینند، ارتباط بهتری با موضوع آن برقرار می‌کنند.»
لحود در مورد سطح فیلم‌های جشنواره توضیح می‌دهد:
«اکثر فیلم‌ها فیلم‌های جوانانه‌ای هستند که با موضوعات متنوع و ایده‌های جسورانه به مسائل مختلف از جمله عدالت، جنگ‌ها و داستان‌های اجتماعی پرداخته‌اند. این فیلم‌های کوتاه از تکنیک‌های پیشرفته‌ای بهره می‌برند که با استانداردهای جهانی همخوانی دارد. همچنین همکاری‌هایی با برلین سینمایی داشته‌ایم و دو قسمت از روند برگزاری جشنواره سال گذشته را به نمایش خواهیم گذاشت و 12 فیلمی که در آن جشنواره شرکت داشتند، به نمایش درمی‌آیند.»


سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
TT

سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)

کمتر از دو ماه تا پایان سال جاری باقی مانده است، اما نتایج حاصل از فروش فیلم‌های سعودی در سال جاری، از موفقیت‌هایی بی‌سابقه سخن می‌گویند. «گیشه‌ی فروش» فیلم‌های سعودی از آغاز سال تا نیمه‌ی ماه گذشته، اکتبر، ۲۳ درصد از مجموع درآمد حاصل از همه‌ فیلم‌هایی را که در سالن‌های پادشاهی عربى سعودى به نمایش درآمده‌اند، به خود اختصاص داده است. این رقم چندان اندک نیست، همان‌گونه که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، زیرا سهم فیلم‌های سعودی در مقایسه با کل فیلم‌های عربی و خارجی که در سالن‌های این کشور نمایش داده می‌شوند، از ۴ درصد فراتر نمی‌رود.
در واقع، بازار سینمای سعودى طی حدود پنج سال گذشته شاهد جهش چشمگیری در تعداد فیلم‌های تولیدشده در داخل کشور بوده است، فیلم‌هایی که راه خود را به آسانی به سالن‌های نمایش باز کرده‌اند.
این موفقیتی است که سعودى نه از نظر شمار فیلم‌سازان و نه از نظر تعداد تماشاگران انتظارش را نداشت، اما با شتابی چشمگیر به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است.

فیلم «هوپال» (الشرق الأوسط)

پایه‌گذاری سینما

از سال ۲۰۱۸، هنگامی که عهد جدید توسعه و فرهنگ در سعودى پایه‌گذاری و اجرای آن آغاز شد، نتایج برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده در حوزه‌های گوناگون به‌روشنی پدیدار شد. هر زمینه‌ای را که بنگری، امروز بهتر از گذشته است: از توسعه‌ی اجتماعی و فرهنگی گرفته تا هنر، اقتصاد، علم و ابزارهای گوناگون دانش.
سینما نیز جایگاهی ویژه در توجه مسئولان یافت؛ مؤسسات حمایت و تولید و انجمن‌های سینمایی تأسیس شد، در حالی که سالن‌های سینما در شهرهای مختلف کشور گسترش یافتند. ناشران نیز توجه خود به انتشار کتاب‌های سینمایی را افزایش دادند. افزون بر این، دو جشنواره سینمایی نیز راه‌اندازی شد: یکی ویژه‌ فیلم‌های محلی و خلیجی (یعنی «جشنواره فیلم‌های سعودی») و دیگری با ابعاد جهانی («جشنواره بین‌المللی فیلم دریای سرخ»).
بخش بزرگی از این تلاش‌ها نتیجه‌ی تأسیس «هیئت فیلم‌های سعودی» به ریاست عبدالله آل‌عیاف است؛ کسی که از پیشینه‌ای سینمایی برخوردار است و فعالیتش از سال‌های نخستین این قرن آغاز شد. انتخاب او و نیز سایر رؤسا و مدیران بخش‌های مختلف، نه‌تنها از نظر گزینش اشخاص موفقیت‌آمیز بود، بلکه از نظر ایجاد و تضمین زیرساخت‌های هنری، تولیدی و فرهنگیِ لازم برای رشد سینمای بومی نیز بسیار مؤثر واقع شد.

پوستر فیلم سعودی «شباب البومب ۲» (الشرق الأوسط)

مقایسه‌ها

بر اساس بررسی‌های بی‌طرفانه و کارشناسانه، در جهان عرب (و حتی در بیشتر کشورهای جهان) تجربه‌ای مشابه با این میزان تلاش و دستیابی به نتایج در زمانی چنین کوتاه وجود ندارد. مؤسسات مشابهی در برخی کشورها تأسیس شده بودند، اما بسیاری از آن‌ها نتوانستند با انرژی و تداوم لازم ادامه دهند یا در فعالیت‌هایی تبلیغاتی برای منافع حاکمیت حل شدند.
آنچه در تجربه سعودى تحسین‌برانگیز است، گام‌های استوار، سنجیده و هدفمند آن در راه تحقق یک صنعت سینمایی جامع است.
اگر به اعداد بازگردیم، کافی است بگوییم که در سال گذشته، ۲۰۲۴، سهم درآمد فیلم‌های سعودی از بازار داخلی از ۸ درصد فراتر نرفت. این بدان معناست که آنچه در نه ماه و نیم نخست سال جاری به دست آمده، تقریباً سه برابر آن مقدار است.
ارزیابی فیلم‌هایی که این موفقیت را رقم زده‌اند، با دلایل موفقیت تجاری‌شان تفاوت دارد؛ برخی از فیلم‌های موفق از سطح هنری آگاهی‌بخشی برخوردارند، مانند «هوپال» که در میان فیلم‌های سعودی در رتبه‌ دوم قرار گرفت و ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار فروش داشت. برخی دیگر کاملاً عامه‌پسندند، مانند «شباب البومب ۲» به کارگردانی حازم فوده که با ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار، از نظر فروش در رتبه‌ نخست ایستاد. این فیلم از نوع کاملاً تجاری و مردمی است.
نکته‌ جالب آن است که تقریباً تمام فیلم‌های سعودی تولیدشده در پنج سال اخیر (اگر نگوییم همه‌ آن‌ها) با دقت و برنامه‌ریزی ساخته شده‌اند و موضوعاتی را مطرح کرده‌اند که به فرد و جامعه مربوط است — خواه در قالب کمدی، خواه درام یا خیال‌پردازی. بنابراین، حتی آن دسته از فیلم‌هایی که بر پایه‌ی جذب مستقیم تماشاگران عام ساخته شده‌اند (مانند «آواز زاغ» از محمد السلمان و دو فیلم «شباب البومب») نیز با خواسته‌ها و علایق مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده‌اند.
فیلم «هوپال» ساخته‌ عبدالعزیز الشلاحی و پیش از آن «نوره» اثر توفیق الزایدی، به عنوان نمونه، با نگاه به تاریخ پیش از سال ۲۰۱۸ آن را میراث و سنت تلقی کردند و بر همین اساس نیز در داخل و خارج از کشور با استقبال روبه‌رو شدند. برخی دیگر نیز از ژانر هیجان و تعلیق برای رساندن پیام خود بهره گرفتند، مانند آثار لعلی کلثمی.

جشنواره و همایش

این تمام ماجرا نیست. چند روز پیش، سومین دوره‌ «فروم فیلم سعودی» با موفقیتی چشمگیر به پایان رسید — نه فقط به این دلیل که جانی دپ از مهمانان دعوت‌شده برای سخن گفتن درباره‌ تجربه‌ بازیگری خود بود، بلکه به این خاطر که این فروم، با توجه به اهداف اعلام‌شده‌اش در زمینه‌ پیوند دادن سینمای سعودی به چرخه‌ اقتصادی و تجاری فیلم در جهان و جذب سرمایه‌ها و همکاری‌های بین‌المللی، ثابت کرد نماینده‌ای شایسته برای وضعیت کنونی و آرمان‌های سینمای سعودى است.
در روزهای آینده نیز، دوره‌ تازه‌ای از «همایش نقد سینمایی» برگزار خواهد شد که همه‌ جنبه‌های مربوط به زندگی نقد فیلم، پیوند آن با سینما، مخاطبان و نقش فرهنگی و روشنگرانه‌اش را بررسی می‌کند.
این مسیری است نسبتاً کوتاه، اما از نظر عملی سرشار از دستاورد؛ هرچند هنوز راهی طولانی برای تحقق اهداف در همه‌ زمینه‌های هنری و صنعتی سینما در پیش است.


«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
TT

«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)

بیش از ۸۰ رقصنده و رقصنده‌ـ‌هنرمند از فارغ‌التحصیلان مؤسسات هنری و از مناطق و اقوام گوناگون سوریه، خود را برای اجرای نخستین نمایشِ موزیکالِ صحنه‌ای پس از به‌دست گرفتن زمام قدرت توسط حاکمیت جدید در کشور آماده می‌کنند.
در این نمایش که بازیگر بزرگ سوری مونا واصف نقش اصلی آن را بر عهده دارد، هنرمند تئاتر نوار بُلبل، بازیگر برجسته ناهِد حَلَبی، بازیگر ولید دَبّس و گروهی دیگر نیز شرکت دارند. اجراهای این اثر از ۳ تا ۵ نوامبر در تالار اپرای دمشق برگزار می‌شود.

در همین زمینه، کارگردان اثر احمد زهیر گفت: نمایش «وردة إشبیلیة» یا «تاج‌العروس» اثری موسیقایی است که دو سال پیش در خارج از سوریه اجرا شده بود، اما این‌بار با دیدگاهی تازه آماده شده تا میان گذشته و حال پیوندی برقرار کند، آن‌گونه که خود گفت «پس از پیروزی سوری‌ها» نمایشی نو با شکلی متفاوت از نسخهٔ نخست پدید آمده است.

او در نشست خبریِ معرفی نمایش در دمشق توضیح داد که بازگشت اجراها به تالار اپرا «پیامی روشن دارد مبنی بر این‌که سوریه از نظر هنری و فرهنگی در حال بهبود است و دوباره نور می‌گیرد»، و تأکید کرد که «هنر توان آن را دارد که همگام با تحولات حرکت کند و در روند توسعه و بازسازی سهیم باشد».
تولیدکنندگان این نمایش قصد دارند گروهی دائمی برای نمایش‌های موزیکال و نمایشی در دمشق پایه‌گذاری کنند تا اجراهای هنری در سوریه و خارج از آن استمرار یابد.

یادِ اندلس بر صحنهٔ سوریه (پوستر رسمی)

نوار بُلبل در گفت‌وگو با الشرق الأوسط اظهار کرد: این نمایش «سفری هنری است که یاد دوران‌هایی را زنده می‌کند که در آن موسیقی، رقص و شعر بازتاب‌دهندهٔ هویت و زیبایی ما بود». او افزود که هدف نمایش، زنده‌کردن پیوند میان هنر و احساس و نیز اثبات حضور تئاتر سوری است.
این نمایش نخستین حضور بُلبل در سوریه پس از بیش از ده سال دوری است، و به گفتهٔ او این خود «نشانه‌ای از تداوم حیات هنر سوری، با وجود همهٔ چالش‌ها» به شمار می‌آید.
محمد عمر، نویسندهٔ متن نمایش، گفت این اثر «یادآور گذشتهٔ درخشانِ تمدن عربی و اسلامی در اندلس است»، اما در عین حال «تصویری زیباشناسانه از سوریهٔ نوین ارائه می‌دهد؛ سوریه‌ای دوست‌دار، فراتر از اختلافات، و در حال بازسازیِ خود در عرصه‌های هنری و فرهنگی»، سوریه‌ای که «دوباره پل‌های ارتباط را به سوی همه می‌گشاید».
ناهِد حَلَبی، بازیگر نامدار، نیز معتقد است که «امروز تماشاگر سوری بیش از هر زمان دیگری آماده و مشتاق چنین گونه‌ای از هنر است که برای نخستین بار در این ابعاد و با چنین حرفه‌ای‌گری در کشور اجرا می‌شود».

از نشست خبری نمایش «وردة إشبیلیة» (سانا)

دست‌اندرکاران نمایش امید دارند که موفقیت آن آغازگر مجموعه‌ای از اجراهای موزیکال در تالار اپرا باشد.
به گفتهٔ ولید دَبّس، «سرمایه‌گذاری در هنرها معیار رشد کشورها و نماد تصویر تمدنی آن‌هاست».
اجرای نمایش را مؤسسهٔ «موزاییک» پشتیبانی می‌کند؛ نهادی که بر اساس دیدگاه خود تأکید دارد: «هنر و موسیقی بخشی اصیل از تمدن کهن سوریه‌اند».
نمایندهٔ این مؤسسه رانیا قَطَف بر اهمیت تقویت حضور این هنرها در داخل کشور و تداوم همکاری‌های نهادی برای حمایت پایدار از آن‌ها تأکید کرد.