بن لادن فرستاده صدام حسین را ملاقات کرد و حمله به عراق را به حملات 11 سپتامبر پیوند داد

رهبر «القاعده» در پاسخ به وساطت «اخوان» سوری‌ها، «بعث» را به «کفر» متهم کرد

TT

بن لادن فرستاده صدام حسین را ملاقات کرد و حمله به عراق را به حملات 11 سپتامبر پیوند داد

 صدام در جلسه‌ای با اعضای دولت خود پس از اتهام جورج بوش به همکاری با «القاعده» (گتی)
 صدام در جلسه‌ای با اعضای دولت خود پس از اتهام جورج بوش به همکاری با «القاعده» (گتی)

خطرناک‌ترین مأموریتی که ممکن است انسانی انجام دهد چیست؟ ملاقات فرستاده مردی سرسخت به نام صدام حسین با مردی سرسخت دیگر مقیم سودان، یعنی اسامه بن لادن، و آگاه شدن دستگاه‌های امنیتی جورج بوش پسر از این دیدار. اغراق نیست اگر بگوییم که این ملاقات مهم‌ترین بهانه‌ای بود که واشنگتن برای توجیه حمله به عراق از آن استفاده کرد، با بهره‌گیری از فضایی که پس از حملات «القاعده» به رهبری بن لادن در 11 سپتامبر 2001 بر واشنگتن و نیویورک حکم‌فرما بود. در اصل، هیچ دلیلی وجود نداشت که بن لادن بتواند بر سرنوشت صدام حسین تأثیر بگذارد. این دو نفر به دو دنیای متفاوت تعلق داشتند. علاوه بر این، صدام رئیس كشورى کهن در منطقه بود و نه رهبر یک گروه. او از یک حزب سکولار بود و همین امر باعث شد که طارق عزیز، یک مسیحی، را به‌عنوان وزیر خارجه کشور انتخاب کند، امری که در دیگر جاها ممکن نبود. همچنین، صدام به ندرت وارد بازی‌هایی می‌شد که خودش تصمیم‌گیرنده اصلی نباشد. اما قبول یک قرار ملاقات در خارطوم باعث شد صدام به خاطر تماس با اسامه بن لادن هزینه بپردازد، هرچند این ملاقات به شکست انجامید. یکی از افرادی که در آن دوره در دستگاه اطلاعاتی عراق کار می‌کرد می‌گوید که نیروهای آمریکایی که عراق را اشغال کردند، به سندی دست یافتند که توسط اطلاعات عراق تهیه شده بود و در آن ذکر شده بود که فرستاده عراقی توصیه کرده بود که از همکاری با بن لادن چشم‌پوشی شود، و این همان چیزی بود که اتفاق افتاد.

صدام در جلسه‌ای با اعضای دولت خود پس از اتهام جورج بوش به همکاری با «القاعده» (گتی)

واقعیت این است که دهه نود در سودان بسیار خطرناک بود. حکومت عمر البشیر سه اشتباه بزرگ مرتکب شد: میزبانی از رهبر «القاعده»، میزبانی از معروف‌ترین فرد تحت تعقیب در آن زمان یعنی کارلوس ونزوئلایی که عملیات گروگان‌گیری وزرای «اوپک» را اجرا کرده بود، همچنین، اشتباه بزرگ دیگری که با این دو اشتباه همراه بود، دست داشتن مرد شماره دو دولت، علی عثمان طه، در تلاش برای ترور رئیس‌جمهورى مصر، حسنی مبارک، در آدیس آبابا بود. بن لادن مدت زیادی درنگ نکرد تا به آنچه در خارطوم در اوت 1994 اتفاق افتاد، واکنش نشان دهد. در آن ماه، یک واحد کماندوی فرانسوی کارلوس را دستگیر و او را به فرانسه منتقل کرد، جایی که اکنون در زندان پیر شده است. هیچ شرایطی برای همکاری بین کارلوس و بن لادن وجود نداشت، حتی اگر هر دو دشمن غرب بودند. کارلوس از زمینه‌های متفاوتی آمده بود، از حزب کمونیست ونزوئلا و دکتر ودیع حداد از «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین». اغراق نیست اگر بگوییم که حداد کارلوس را به یک ستاره و نماد تبدیل کرد، پیش از اینکه در اوایل سال 1976 از یکدیگر جدا شوند. کارلوس پس از آن حملاتی انجام داد، اما دوران درخشش او پس از ترک همکاری با حداد پایان یافت. به احتمال زیاد، بن لادن نگران این نبود که ممکن است به سرنوشتی مانند کارلوس دچار شود. او با ثروتش به سودان آمده بود و رفتار شخصی او نیز متفاوت از کارلوس بود، که حتی در شهرهای محافظه‌کار نیز به شب‌نشینی‌های پر سر و صدا علاقه داشت. اما بن لادن متوجه نشد که حکومت عمر البشیر و حسن الترابی نیز ممکن است در نهایت تحت فشار تسلیم شوند و به او توصیه کنند که سودان را ترک کند.

بن لادن به‌عنوان «سرمایه‌گذار»

ماجرای بن لادن و سودان چیست؟ از دوستی مطلع خواستم که برایم بازگو کند. او گفت: «اسامه بن لادن دو بار به سودان آمد. بار اول در پایان اوت 1988 بود. در آن دوره، سیل‌ها و طوفان‌های شدیدی سودان را ویران کرد و خسارات زیادی به بار آورد. من در یک ملاقات شخصی بودم که دو جوان وارد شدند؛ اسامه بن لادن و برادر کوچکترش».

تصویری نادر از بشیر و بن لادن در سال‌های حضور در سودان

این شخص به یاد می‌آورد که اسامه «خودش را به‌عنوان مالک یک شرکت ساختمانی معرفی کرد و با لحنی آرام صحبت کرد. او به سیل‌های اخیر اشاره کرد و همدردی خود را با مردم سودان ابراز کرد. او بر اهمیت داشتن یک شبکه راه‌های خوب در کشور پهناوری مثل سودان تأکید کرد و گفت که این شبکه می‌تواند به توسعه اقتصادی و تسهیل عملیات امداد در صورت وقوع بلایای طبیعی کمک کند. همچنین، در آن جلسه اعلام آمادگی کرد که شرکتش در ساخت جاده‌ها و برخی عملیات امداد شرکت کند. در آن زمان، نام او فقط در زمینه جنگ افغانستان علیه شوروی معروف بود». راوی ادامه می‌دهد: «پس از آزادسازی کویت به دست ائتلافی به رهبری ایالات متحده، بن لادن در سال 1991 سعودى را ترک کرد و به سودان رفت. فکر می‌کنم که در این مرحله، پرونده او به دست نیروهای امنیتی افتاد.

او یکی از همسرانش را همراه خود برد و در محله ریاض در خارطوم در خانه‌ای که متعلق به یک سودانی مقیم سعودى به نام عثمان سلمان بود، اقامت گزید. سلمان مدیر کارخانه الشفاء بود، که در سال 1998 توسط نیروهای آمریکایی در دوره ریاست‌جمهوری بیل کلینتون بمباران شد».

«افغان‌های عرب» در سودان

بن لادن از مقامات سودانی که با او در ارتباط بودند، درخواست کرد که اجازه دهند افراد گروهش را به سودان بیاورد. او در منطقه سوبا الحله، 25 کیلومتری خارطوم، یک مزرعه خریداری کرد که شامل چند انبار بزرگ بود.
در محله ریاض، همراه بن لادن یک سوری بود که امام مسجد نزدیک شد، مسجدی که بن لادن به ندرت در آن ظاهر می‌شد. این سوری بعداً در آلمان دستگیر شد. در محله سوبا الحله، ساکنان متوجه شدند که جوانانی با چهره‌های غیر آفریقایی صبح‌ها می‌دوند و به نظر می‌رسید که در حال انجام تمرینات هستند. بعدها مشخص شد که این افراد از «افغان‌های عرب» بودند.

خانه بن لادن در سودان (آرشیوی - الشرق الاوسط)

بن لادن شرکتی به نام «وادی العقیق» داشت که ساخت فرودگاهی در پورت سودان و احداث چند جاده، از جمله جاده خارطوم-العیلفون را برعهده داشت. علاوه بر این، او به پرورش اسب علاقه داشت که همچنین مورد توجه چند تن از فرزندان شخصیت‌های برجسته، از جمله عصام، پسر دکتر حسن الترابی، نیز بود.
رفتار اسامه بن لادن بیشتر انزواطلبانه بود. او در مراسم عمومی ظاهر نمی‌شد، اما حضور «افغان‌های عرب» مشکلاتی را ایجاد کرد. به‌عنوان مثال، یک اسلام‌گرای لیبیایی به نام محمد عبدالله الخلیفی با جماعت «انصار السنة» وارد جدل‌های شدیدی شد. در فوریه 1994، الخلیفی به مسجد شیخ ابوزید در خارطوم رفت، مسلسل خود را کشید و 20 نفر از «انصار السنة» را کشت. سپس با همراهانش به خانه بن لادن رفت و با نگهبانان او درگیر شد. پس از دستگیری او مشخص شد که قصد داشته بن لادن و دکتر الترابی را نیز ترور کند.
راوی به دیدار بن لادن رفت و از او پرسید که آیا این افراد را می‌شناسد. او پاسخ داد که آنها را در زمان جهاد علیه شوروی در افغانستان شناخته است. بن لادن با لبخندی افزود که این افراد به مسئله تکفیر علاقه داشتند؛ حاکم را تکفیر می‌کردند، سپس جماعت را و حتی خودشان را هم تکفیر می‌کردند.
اسامه بن لادن در سودان مستقر شده بود. بعدها، مقامات برجسته‌ای، از جمله الترابی، اشاره کردند که دستگاه امنیتی سودان یک روز به طرف آمریکایی پیشنهاد داد که بن لادن را تحویل دهند، اما آمریکا به دلیل نداشتن دلایل کافی برای محاکمه او در ایالات متحده، این پیشنهاد را رد کرد. اما یک زلزله ناگهانی روابط سودان با «افغان‌های عرب» را تغییر داد.

تلاش برای ترور مبارک

در 26 ژوئن 1995، رئیس‌جمهورى حسنی مبارک از یک سوءقصد در آدیس آبابا، هنگام شرکت در اجلاس سران آفریقا، جان سالم به در برد. این حادثه واکنش‌های عربی، اسلامی و بین‌المللی را به دنبال داشت، به‌ویژه پس از آن که مبارک خود احتمال ارتباط «جبهه اسلامی» به رهبری الترابی با این حادثه را مطرح کرد.

خودروی مهاجمانی که سعی داشتند مبارک را در آدیس آبابا ترور کنند (ا.ف.پ)

شکست این تلاش به‌سان صاعقه‌ای بر رژیم سودان فرود آمد، زیرا چشم‌انداز تحریم‌های بین‌المللی بر ضد این کشور نمایان شد. مردی که وحشت‌زده شد، مرد شماره دو رژیم یعنی معاون رئیس‌جمهورى علی عثمان طه بود، کسی که «مرد قدرتمند» دوران البشیر بود. او به همراه مقام‌های ارشد دستگاه امنیتی در این ترور دست داشت و اجرای آن را به «جماعت اسلامی» مصر به رهبری مصطفی حمزه سپرد، کسی که پس از حمله موفق شد از سودان بگریزد، در حالی که پنج نفر از مهاجمان کشته شدند.

خروج بن لادن

رژیم سودان چاره‌ای جز تلاش برای کاهش خسارات و خطرات نداشت. البشیر مقام‌های ارشد دستگاه امنیتی را برکنار کرد و تصمیم به اخراج «افغان‌های عرب» گرفته شد. یک روز بشیر و معاونش به دفتر الترابی رفتند و به او اطلاع دادند که ترتیبات خروج اسامه بن لادن انجام شده است. آن دو سپس به محل اقامت بن لادن رفتند و یک هواپیمای نظامی او را به افغانستان منتقل کرد.

البشیر و معاونش در دادگاه پس از برکناری (ا.ف.پ)

حرکت «طالبان» رهبر «القاعده» را در آغوش گرفت و پناهگاه امنی برای او فراهم کرد. ملا عمر هرگز تصور نمی‌کرد که این مهمان دلیل سقوط رژیمش شود. در اواخر دهه نود، پرسش درباره بن لادن امری طبیعی بود زمانی که یک خبرنگار با مقام سودانی دیدار می‌کرد. من از رئیس‌جمهورى عمر البشیر پرسیدم و او پاسخ داد: «بن لادن پس از جنگ افغانستان به سودان آمد تا در حوزه سرمایه‌گذاری در زمینه راه‌ها، فرودگاه‌ها و کشاورزی فعالیت کند. او در این حوزه‌ها و همچنین شرکت‌های وابسته به خانواده‌اش که سال‌ها در این زمینه‌ها فعال بودند، کار می‌کرد. او به‌ جز تعدادی از دستیاران خود، که همیشه در اطراف او بودند، پیروان یا شبکه‌های قابل‌ توجهی در سودان نداشت.

این افراد از رسانه‌ها و دستگاه‌های ارتباطی به هر سطحی دور بودند و حتی در فعالیت‌های عادی اجتماعی نیز شرکت نمی‌کردند. اما آمریکا او را به یک هیولا تبدیل کرد و تصویرش را در همه‌جا می‌دید، حتی پس از اینکه سودان را ترک کرد و آن‌ها خوب می‌دانستند که او در یک کشور دور افتاده و تقریباً در انزوا زندگی می‌کرد، اما نگرانی‌هایشان بر اطلاعاتشان غالب بود».
سخنان البشیر نفی نمی‌کند که او بارها با بن لادن در دوران حضورش در خارطوم ملاقات کرده و بعید است که رئیس‌جمهورى از رابطه حلقه‌ای در دستگاه امنیتی سودان با بن لادن و «مزارع» او بی‌خبر بوده باشد.
طبیعی بود که من خود از الترابی بپرسم. او گفت: «بله، میان من و او گفتگوی محدودی صورت گرفت. او در سودان در حال ساخت جاده‌ها و فرودگاه‌ها بود و از خانواده‌ای بود که در این زمینه فعالیت داشتند. او وارد عرصه‌های فکری و رسانه‌ای نمی‌شد و در مطبوعات چیزی در مورد او نوشته نمی‌شد و هرگز دیده نشد که در آن‌ها حضور داشته باشد.
من با او درباره افغانستان صحبت کردم و اینکه ما نگران بودیم که روس‌ها پس از خروج از آنجا انقلابیونی را برجای بگذارند که در تخریب (باطل و استبداد خارجی) مهارت پیدا کرده‌اند، اما در هیچ چیز دیگری تمرین نکرده‌اند و ممکن است برای آن‌ها همان اتفاقی بیفتد که برای انقلاب فرانسه و همه انقلاب‌های دیگر رخ داد».
به او گفتم که با برادران در افغانستان قبل از سقوط کابل صحبت می‌کردم و اینکه چگونه باید برای دوران پس از آزادی کشور آماده شوند. به او گفتم که کابل سقوط کرد پیش از آنکه آنها آماده باشند و هنوز آمادگی برای برپایی جامعه‌ای مسلمان به شیوه خودشان را نداشتند.»

حسن الترابی (ا.ف.ب)

در پاسخ به این سئوال که چه کسانی خواستار خروج بن لادن از سودان بودند، الترابی گفت: «خروج او به درخواست بریتانیایی‌ها به نمایندگی از آمریکایی‌ها انجام شد. سعودی فشار مستقیمی به سودان وارد نکرد و به‌طور کلی رابطه‌اش با سودان خوب و دوستانه بود. او احساس کرد که حضورش روابط سودان و سعودی را به خطر می‌اندازد، و این دو کشور روابط بسیار نزدیکی داشتند. حدود نیم میلیون سودانی در سعودی کار می‌کنند و سعودی هیچ‌یک از آنها را اخراج نکرده بود. بن لادن نمی‌خواست که این روابط را به مخاطره بیندازد.»

افغانستان و مرحله خطرناک‌تر

اسامه بن لادن به افغانستان بازگشت و مرحله خطرناک‌تری در تجربیاتش آغاز شد. چند ماه پس از بازگشت او، طالبان بر افغانستان تسلط یافت و او را به‌عنوان مهمان خود پذیرفت. فقط دو سال بعد، انفجارهایی در سفارت‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا رخ داد و واشنگتن انگشت اتهام را به سوی رهبر «القاعده» که در افغانستان پناه گرفته بود، نشانه رفت. این موضوع پس از حمله به ناوشکن «کول» در بندر عدن دوباره تکرار شد. در آن زمان، بن لادن بیانیه‌هایی صادر کرد که نشان می‌داد او جنگی را علیه ایالات متحده آغاز کرده، اما کسی انتظار نداشت که این جنگ را به خاک آمریکا منتقل کند، تا اینکه در 11 سپتامبر 2001 این اتفاق افتاد.
وقتی رئیس‌جمهوری جورج بوش پسر تلاش کرد تصمیمش برای حمله به عراق را توجیه کند، مجموعه‌ای از اتهامات علیه رژیم صدام از جمله سلاح‌های کشتار جمعی، سرکوب، گورهای دسته‌جمعی و نقض قطعنامه‌های بین‌المللی را مطرح کرد. اما اتهامی که بسیاری را به درنگ کردن واداشت، سخنان بوش درباره همکاری رژیم صدام با «القاعده» بود. دولت آمریکا هیچ مدرکی برای اثبات این نوع همکاری ارائه نداد و صحبت درباره ارتباط بین رژیم صدام و «القاعده» به یک اتهام بی‌اساس تبدیل شد که کسی آن را ثابت نکرد.

مانند بسیاری از روزنامه‌نگاران، موضوع ارتباط بین صدام و بن لادن کنجکاوی مرا برانگیخت و شروع به تحقیق درباره آن کردم. از مخالفان صدام و برخی از کسانی که آن زمان با او کار کرده بودند، پاسخ روشنی نیافتم. باید به دنبال «جعبه سیاه» واقعی، یعنی حافظه اطلاعاتی عراق در آن دوره می‌گشتم. رئیس بخش آمریکا در سازمان اطلاعات، سالم الجمیلی، موافقت کرد که صحبت کند و تصادفاً او پشت اولین تلاش برای تماس با رهبر «القاعده» بود.
قبل از تهاجم عراق به کویت، روابط بین عراق و سعودی طبیعی و مثبت بود. دو کشور توافقنامه امنیتی امضا کرده بودند که دخالت در امور داخلی را ممنوع و فعالیت‌های دستگاه‌های اطلاعاتی در خاک کشور دیگر را به فعالیت‌های عادی سفارت‌ها محدود می‌کرد. صدام حسین در آن روزها با احترام درباره سعودی و حمایت آن از عراق در دوران‌های سخت صحبت می‌کرد و از پادشاه فهد بن عبدالعزیز به دلیل حفظ روابط و ارائه هرگونه کمکی در طول جنگ ایران و عراق تمجید می‌کرد. یکی از افرادی که در کاخ ریاست‌جمهوری عراق کار می‌کرد، روایت کرد که پادشاه فهد در ساعت‌های پس از آغاز تهاجم تلاش‌های زیادی کرد تا موضوع را به میز مذاکرات بازگرداند، اما صدام راهی دورتر رفته بود.

این بحران عملاً به سقوط توافقنامه امنیتی و تعهدات آن منجر شد. وقتی اخبار تماس‌های مخالفان عراقی با سعودی شروع به انتشار کرد، سازمان اطلاعات به رئیس‌جمهوری نوشت و پیشنهاد داد که توافقنامه امنیتی با سعودی لغو شود، اما صدام مخالفت کرد. وقتی سازمان اطلاعات دوباره درباره تماس‌های بین مخالفان عراقی و ریاض صحبت کرد، صدام خواست که گزارش ماهانه‌ای درباره این موضوع تهیه شود. بعدها صدام به این نتیجه رسید که سعودی شروع به حمایت از ایده تغییر رژیم او کرده است و دستور داد که سازمان اطلاعات «با تمام قوا به‌ویژه برای تضعیف حضور نظامی آمریکا در سعودی» عمل کند.

سالم الجمیلی (الشرق الاوسط)

الجمیلی گفت: «وقتی دستوری از این نوع مستقیماً از سوی رئیس‌جمهوری صادر می‌شود، همه دستگاه‌های امنیتی باید به دنبال تمام ابزارهایی بگردند که می‌تواند در اجرای آن کمک کند. در آن زمان، من مسئول بخش سوریه در دستگاه بودم و ما با جماعت اخوان‌المسلمین سوریه - جناح عدنان عقله - روابط داشتیم. عبد الملک، برادر عدنان، گفت که اخوان با بن لادن ارتباط دارند و آماده هستند پیام ما را به او برسانند. او را به بغداد فراخواندم و در یکی از هتل‌های بغداد او را ملاقات کردم. او آمادگی خود را برای انجام این مأموریت تأیید کرد. به او پیامی شفاهی دادیم که محتوای آن این بود که ما اکنون هدف مشترکی داریم و آن اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه است و ما می‌توانیم در این زمینه همکاری کنیم. هزینه سفر او را دادیم که حدود 10 هزار دلار بود.»
او افزود: «آن مرد پس از حدود یک ماه بازگشت و به ما اطلاع داد که بن لادن موضع بسیار سختی داشت و بارها تکرار کرد که رژیم عراق کافر است و این رژیم مسئول ورود نیروهای آمریکایی به منطقه است و هیچ مجالی برای ملاقات با نمایندگان آن یا همکاری با آن وجود ندارد. ما در مورد سال‌های اول دهه نود صحبت می‌کنیم، زمانی که هنوز عملیات‌هایی مانند 11 سپتامبر توسط القاعده انجام نشده بود.»
و آن روز از فاروق حجازی، مدیر «عملیات خارجی» در دستگاه شنیدم که پاسخی مشابه از بن لادن از طریق کانال دیگری آمده بود.

دیدار بن لادن و مسئول اطلاعات صدام

الجمیلی بعدها فهمید که حجازی به خارطوم رفته و پس از وساطت یک سیاستمدار و روحانی سودانی، یعنی دکتر حسن الترابی، با بن لادن ملاقات کرده بود. او می‌گوید: «حجازی رئیس‌جمهوری را در جریان گذاشت و هیچ همکاری با القاعده صورت نگرفت. این همان چیزی است که جورج بوش پسر وقتی گفت رئیس‌جمهوری نماینده‌ای نزد بن لادن فرستاده بود، به آن اشاره کرد. فکر می‌کنم او می‌دانست که هیچ همکاری‌ای صورت نگرفته، اما از گفتن آن خودداری کرد تا حمله را توجیه کند.»
منبع دیگری که نخواست نامش فاش شود، گفت که بن لادن در ملاقات با حجازی «نسبت به موضع خود درباره رژیم بعث عراق تا حدودی انعطاف نشان داد». او افزود که بن لادن «در صورت همکاری خواستار اردوگاه‌هایی بود که کاملاً خارج از کنترل دولت عراق باشند و او آزادی تعیین اهداف و زمان‌بندی را داشته باشد.» این منبع اشاره کرد که «صدام از حجازی پرسید نظر او چیست و حجازی پاسخ داد که اداره کردن گروه بن لادن آسان نخواهد بود و هزینه همکاری با او بسیار خطرناک خواهد بود. در نتیجه، صدام از حجازی خواست که این موضوع را برای همیشه کنار بگذارد.»

دو تلاش برای برقراری ارتباط بین رژیم صدام و بن لادن شکست خورد، اما اتهامات همکاری عراق را رها نکرد.

پایان کسانی که در این ملاقات خطرناک دخیل بودند، معلوم است. طناب دار به گردن صدام حسین پیچیده شد. دولت عراق فاروق حجازی را اعدام کرد؛ او پس از سقوط رژیم صدام به سوریه پناه برد، اما مجبور شد به مرز سوریه و عراق برود و در آنجا دستگیر شد. نیروهای آمریکایی اسامه بن لادن را تعقیب کردند تا اینکه در نهایت او را در پاکستان کشتند.
شهرها گاهی در برابر وسوسه‌های ماجراجویی تسلیم می‌شوند و خود را به دست ماجراجویانی می‌سپارند که بیشتر از توانشان هزینه می‌کنند و سپس با واقعیت و جهان برخورد می‌کنند. خارطوم هزینه پناه دادن به افراد تحت تعقیب را پرداخت و پیش از اینکه سعی کند خسارت‌ها را کاهش دهد و جهت قطب‌نمای خود را تغییر دهد، مجازات شد. برخی می‌گویند که خارطومِ البشیر رؤیای تبدیل شدن به پایتخت دشمنان غرب را در سر داشت و الترابی رؤیای تبدیل شدن به مرجع جنبش‌های اسلام‌گرایی سیاسی را با تکرار تجربه خمینی در سر می‌پروراند. این دو مرد بیشتر از ظرفیت سودان به آن فشار آوردند.



فتوای خامنه‌ای به گروه‌های عراقی برای «مانور»… و تیم قاآنی در حال آماده‌سازی «نقشه بی»

 حضور مقامات و رهبران گروه‌های عراقی نیز در کنار خامنئی در مراسم عزای رئیس‌جمهور پیشین ایران، ابراهیم رئیسی (وب‌سایت رهبر ایران)
حضور مقامات و رهبران گروه‌های عراقی نیز در کنار خامنئی در مراسم عزای رئیس‌جمهور پیشین ایران، ابراهیم رئیسی (وب‌سایت رهبر ایران)
TT

فتوای خامنه‌ای به گروه‌های عراقی برای «مانور»… و تیم قاآنی در حال آماده‌سازی «نقشه بی»

 حضور مقامات و رهبران گروه‌های عراقی نیز در کنار خامنئی در مراسم عزای رئیس‌جمهور پیشین ایران، ابراهیم رئیسی (وب‌سایت رهبر ایران)
حضور مقامات و رهبران گروه‌های عراقی نیز در کنار خامنئی در مراسم عزای رئیس‌جمهور پیشین ایران، ابراهیم رئیسی (وب‌سایت رهبر ایران)

گروه‌ها و احزاب شیعه عراق در میانه دو مسیر متضاد قرار گرفته‌اند که از سوی واشنگتن و تهران هدایت می‌شود؛ از یک سو، موظف‌اند تا «آخرین نفس» از نفوذ نظام «ولایت فقیه» در منطقه پاسداری کنند و از سوی دیگر، باید خود را با شرط‌های سخت‌گیرانه آمریکا برای کنار گذاشتن سلاح تطبیق دهند.
با نزدیک شدن به زمان مذاکرات میان آمریکا و ایران در عمان، که قرار است شنبه آینده برگزار شود، فشار هر دو مسیر شدت یافته است تا مشخص شود کدام طرف نخستین گام را به عقب خواهد برداشت.
برخی گروه‌های مسلح عراقی موفق به دریافت «فتوایی» از رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای، شده‌اند که به آن‌ها اجازه می‌دهد تصمیماتی را اتخاذ کنند که آنان را از فشارهای آمریکا مصون نگه دارد، بدون آنکه از ساختار سیاسی وفادار به تهران صرف‌نظر کنند. همزمان، ژنرال اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه، تیم کوچکی را در بغداد باقی گذاشته تا پرونده‌های سیاسی – از جمله اجرای دستور قبلی مبنی بر «صفر عملیات» علیه آمریکایی‌ها در مقطع کنونی – را مدیریت کند.
این فتوا در اواخر سال گذشته میلادی از طریق سیاستمداران شیعه منتقل شد و برای نخستین‌بار هم‌زمان با گزارش‌هایی درباره مذاکرات نامشخص پیرامون سلاح گروه‌های مسلح، فاش شده است.
مصاحبه‌های صورت‌گرفته توسط روزنامه «الشرق‌الاوسط» نشان می‌دهد که این فتوا به گروه‌های مذکور «انعطاف‌پذیری» لازم را برای پرهیز از حملات اسرائیلی-آمریکایی در ماه‌های اخیر داده و فرصتی فراهم کرده برای آماده‌سازی «نقشه بی» جهت حفاظت از منافع ایران در صورت شکست مذاکرات؛ که در آن زمان به‌مثابه چراغ سبزی برای یک دوره «آرام‌سازی تاکتیکی» تلقی شد.
در درون ساختار «چارچوب هماهنگی» (ائتلاف شیعه‌محور عراق)، بحث‌هایی در جریان است که نه برای خلع سلاح گروه‌ها، بلکه برای تضمین تداوم حضور جریان‌های وفادار به ولایت فقیه در ساختار سیاسی عراق صورت می‌گیرد. این رویکرد از سوی برخی به‌مثابه «قربانی کردن جنین برای نجات مادر» توصیف شده است، در حالی‌که برخی رهبران شیعه دارای نفوذ در دولت در مورد عواقب سپردن کامل سرنوشت به تهران ابراز تردید کرده‌اند.
به گفته منابع، «تضمین‌های عراقی» که از طرق مختلف به آمریکایی‌ها منتقل شده، برای قانع‌کردن واشنگتن مبنی بر پایان واقعی تهدید ناشی از گروه‌های نیابتی ایران در عراق، کافی نبوده است. به‌ویژه آنکه اخیراً پیامی تفصیلی از سوی آمریکا ارسال شده که در آن بر لزوم خلع سلاح مبارزان و ادغام آنان در برنامه‌های بازپروری و اشتغال غیرنظامی تأکید شده است.
یکی از فرماندهان برجسته گروه‌های شیعه به «الشرق‌الاوسط» گفته است: «گروه‌ها خود درباره سرنوشت سلاحشان تصمیم می‌گیرند و این تصمیم بر اساس منافع منطقه‌ای اتخاذ می‌شود، نه بر اساس وضعیت یا تصمیم طرف‌های دیگر.»

فتوای «دفع ضرر»

منابع گزارش داده‌اند که نمایندگانی از سوی یک رهبر شیعه عضو چارچوب هماهنگی، که دارای شاخه نظامی نیز هست، در پاییز ۲۰۲۴ به ایران سفر کرده‌اند تا با خامنه‌ای دیدار کنند.
نمایندگان هیأت شیعه از رهبر جمهوری اسلامی، خامنه‌ای، پرسیده‌اند که آیا فتوای ایشان درباره مشارکت در «جنگ پشتیبانی» همچنان پابرجاست – فتوایی که از زمان آغاز عملیات «طوفان الاقصی» صادر شده بود – به‌ویژه در شرایطی که تهدیدات آمریکا و اسرائیل افزایش یافته است.
پاسخ خامنه‌ای، به‌صورت شفاهی، این بود: «دفع ضرر اولویت دارد.» این عبارت از سوی رهبر شیعه‌ای که هیأت را اعزام کرده بود، به‌عنوان فتوا تلقی شد و آن را به فرماندهان گروه‌های مسلح و نزدیکان خود ابلاغ کرد.
این رهبر شیعه پس از بروز اختلافاتی با برخی گروه‌ها درباره تداوم حملات به پایگاه‌های آمریکا یا اهدافی در داخل اسرائیل، نمایندگانی را به دیدار خامنه‌ای فرستاده بود. در آن زمان، فرماندهان گروه‌های عراقی تأکید کرده بودند که رهبر ایران هیچ فتوای ناقضی درباره حمایت از «جبهه پشتیبانی» صادر نکرده است.
یک مقام عراقی مطلع از روند مذاکرات درباره سلاح گروه‌ها اظهار داشت که «فتوای دفع ضرر» اکنون به یک عنصر مؤثر در شکل‌گیری بحث‌های مربوط به خلع سلاح تبدیل شده است.
این گفت‌وگوها با افزایش تهدیدات آمریکا به حمله به ایران، و با رایج شدن این باور در بغداد که پایان عملیات‌های نظامی علیه حوثی‌های یمن، عراق را به آخرین ایستگاه محور مقاومت بدل خواهد کرد، شدت بیشتری یافته‌اند.
بر پایه این فتوا، رهبران گروه‌ها و احزاب شیعه بر این باورند که اکنون می‌توانند از دو ویژگی کلیدی ایرانی‌ها، یعنی انعطاف‌پذیری و عمل‌گرایی، بهره‌برداری کنند. به گفته یک مقام رسمی: «بغداد اکنون به صحنه‌ای برای آزمایش و ارزیابی واکنش‌ها بدل شده است.»

تیم قاآنی در بغداد

یکی از رهبران شیعه به «الشرق‌الاوسط» گفته است که اولویت فعلی، حفظ نفوذ جریان‌های وفادار به ولایت فقیه در ساختار سیاسی عراق است؛ چراکه در صورت تصمیم به خلع سلاح، این نیروها بعدها قادر خواهند بود گروه‌های مسلح را از نو سازماندهی کنند.
پیش از پایان سفر خود به بغداد در اواسط مارس ۲۰۲۵، ژنرال اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، تیم کوچکی از مسئولان ایرانی را برای پیگیری پرونده‌های سیاسی و میدانی در عراق باقی گذاشت.
بر اساس گزارش‌های رسیده به «الشرق‌الاوسط»، یکی از وظایف اولیه این تیم، طراحی مجدد ائتلاف‌های شیعه در عراق بوده است. با این حال، تمرکز اصلی آن به کنترل مواضع و تحرکات گروه‌های مسلح در مواجهه با فشارهای فزاینده آمریکا معطوف شده است.
منبعی مطلع اظهار کرده است که «تیم قاآنی که در بغداد باقی مانده، به شدت بر اجرای توصیه موسوم به (صفر عملیات) علیه آمریکایی‌ها پایبند بوده است.»
با وجود اختلاف دیدگاه‌ها درباره نقش این تیم، یکی از اعضای چارچوب هماهنگی مدعی شد که مأموریت آن «کنترل رفتار گروه‌های مسلح در قبال آمریکایی‌ها و همزمان آماده‌سازی ائتلاف‌های انتخاباتی آینده» بوده است.
وی افزود: «گروه‌ها از اقدامات احساسی پرهیز کرده، از تحریک مستقیم آمریکا اجتناب می‌کنند؛ اما در عین حال، آماده‌اند تا در دفاع از نظام ولایت فقیه هر اقدامی را که ضروری باشد، انجام دهند – بسته به نتایج مذاکراتی که قرار است شنبه آینده در عمان آغاز شود.»
این رهبر شیعه در ادامه گفت‌وگو با «الشرق‌الاوسط» افزود: «تیم ایرانی جلساتی را با رهبران احزاب و گروه‌های مسلح برگزار کرده تا از آمادگی کامل نقشه ب در صورت شکست مذاکرات اطمینان حاصل کند.»
وی در پایان گفت: «چنانچه مذاکرات درباره برنامه هسته‌ای ایران به تصمیمی برای خلع سلاح گروه‌ها منتهی شود، این تیم نقش مهمی در کاهش تبعات و مدیریت پیامدهای احتمالی خواهد داشت.»

سرنوشت سلاح؟

دو تن از رهبران احزاب شیعه که یگان‌هایی در چارچوب «الحشد الشعبی» دارند، گفته‌اند که سرنوشت این نهاد و سلاح گروه‌های مسلح «به‌هم گره خورده» و هر دو در دست «رهبری ایران» است؛ اشاره‌ای مستقیم به رهبر ايران علی خامنه‌ای. با این حال، تحولات منطقه‌ای «الگوی جدیدی از تاکتیک‌ها» را تحمیل کرده است.
یکی از این رهبران گفته است: «در بغداد چیزی در حال تغییر است در مورد گروه‌های مسلح و سلاح آن‌ها... اخیراً با افزایش نیروهای نظامی آمریکا، بحث‌ها شدت گرفته. برخی خود را با خطرات و تحولات پیش‌رو تطبیق می‌دهند»، اما مسیر آینده همچنان مبهم است.
این مقام افزود که «گروه‌های عراقی که از نظر سیاسی و امنیتی به رهبری ایران و از نظر اقتصادی و امنیتی به آمریکا وابسته‌اند، اکنون میان دو مسیر متضاد گیر افتاده‌اند.» و ادامه داد: «در نهایت، ما یا شاهد کنار گذاشتن سلاح خواهیم بود یا شعله‌ور شدن دوباره آتش در منطقه.»

انتخابات روی «ویلچر»

برخی نیروها در «چارچوب هماهنگی» در پذیرش تغییرات ریشه‌ای در شاخه‌های نظامی تحت فرمان‌شان که به ایران وفادارند، تردید دارند؛ به‌دلیل عدم اطمینان از نیت‌های آمریکا و سرنوشت مذاکرات هسته‌ای. در مقابل، برخی دیگر تمایل دارند فعلاً «جان سالم به در ببرند و سلاح را کنار بگذارند».
یکی از رهبران شیعه می‌گوید: «بعد از حوثی‌ها، گروه‌های مسلح عراقی باارزش‌ترین سرمایه برای ایرانی‌ها خواهند بود و به این راحتی نمی‌توان از آن‌ها گذشت، مگر با دریافت امتیاز.»
یک مقام سابق دولتی در گفت‌وگو با «الشرق الأوسط» احتمال کنار گذاشتن سلاح توسط گروه‌های مسلح را رد کرد و گفت: «در صورت انجام این کار، آن‌ها برتری محلی خود در برابر رقبا در انتخابات آینده را از دست می‌دهند.» او که خواست نامش فاش نشود، افزود: «این گروه‌ها با ویلچر پای صندوق رأی نخواهند رفت.»
در هفته‌های اخیر، برخی چهره‌های بانفوذ شیعه تلاش کرده‌اند فضا را تغییر دهند؛ با مطرح کردن سناریوی «مذاکره برای کنار گذاشتن سلاح»، در قالب یافتن الگویی عراقی که به «چارچوب هماهنگی» کمک کند در برابر هرگونه تحول در روابط تهران و واشنگتن، انعطاف‌پذیر باشد.

تحویل مشروط سلاح

یکی از رهبران شیعه گفته است که «فتوای ردّ الضرر» در بلوغ این گفت‌وگوها نقش داشته و مدل احتمالی پاسخ‌دهی، می‌تواند شامل تحویل سلاح به‌صورت «امانت مشروط» باشد، به نحوی که قابلیت بازپس‌گیری داشته باشد. هدف از این اقدام، حفظ نفوذ گروه‌های مسلح در نظام سیاسی عراق است؛ تا بتوانند در آینده گزینه مقاومت را دوباره فعال کنند. این مدل شاید ایران را نیز به همراهی با نگرانی‌های عراقی‌ها درباره آینده مذاکرات هسته‌ای ترغیب کند.
با این حال، در فوریه ۲۰۲۵، منابع عراقی به «الشرق الأوسط» گفتند که مذاکرات با هدف خلع سلاح «تشریفاتی است و به نتایج عملی نخواهد انجامید».

مخالفت نوری المالکی با رویکرد عملگرایانه
این رویکرد عملگرایانه با مخالفت شدید نوری المالکی، نخست‌وزیر اسبق عراق، مواجه شده که از «استراتژی شیعی مستقل» حمایت می‌کند؛ بی‌توجه به نتایج مذاکرات آمریکا و ایران. منابع نزدیک به المالکی گفته‌اند که او به طرف‌های مختلف، از جمله نهادهای ایرانی، اعلام کرده است: «از الحشد الشعبی دست نخواهیم کشید، حتی اگر ایران ما را رها کند». و نقل قول شده که گفته است: «به کسی اعتماد نداریم... ما از پروژه خود دفاع می‌کنیم».
محاسبات او ریشه در نگرانی‌هایی دارد از جمله: تغییرات در سوریه، نقش جدید ترکیه در منطقه، و رقابت با رهبران شیعه دیگر، به‌ویژه نخست‌وزیر فعلی، محمد شیاع السودانی، که در تلاش است تا تنش بین ایران و آمریکا را به فرصتی انتخاباتی تبدیل کند.
یکی از اعضای حزب «الدعوه » گفته است: «المالکی با تقویت مهم‌ترین نهاد نظامی شیعی یعنی الحشد الشعبی، به این نگرانی‌ها پاسخ خواهد داد، صرف‌نظر از موضع تهران».

در سوی مقابل، آمریکایی‌ها فشار را افزایش داده‌اند. یک سیاستمدار عراقی مطلع از گفت‌وگوهای مقام‌های عراقی و آمریکایی می‌گوید: دولت دونالد ترامپ درباره ایران اختلاف دارد، اما درباره گروه‌های مسلح عراق، موضع واحدی دارد: «می‌خواهند این تهدید را برای سال‌ها از میان بردارند، یا دست‌کم در دوره ترامپ پایان دهند».
به گزارش «الشرق الأوسط»، واشنگتن بار دیگر از دولت عراق، از جمله نخست‌وزیر، خواسته تا برنامه‌ای برای تسریح و بازپروری نیروهای «همه گروه‌های نظامی که خارج از چارچوب دولت فعالیت می‌کنند، اعم از فصائل یا الحشد الشعبی» اجرا کند.
در ۹ آوریل ۲۰۲۵، بغداد نامه‌ای رسمی از دولت آمریکا دریافت کرد مبنی بر اینکه برنامه تسریح و ادغام گروه‌ها در زندگی مدنی همچنان پابرجاست و باید شامل؛ تصفیه کارگاه‌های تولید پهپاد، خلع کامل سلاح، انتقال سلاح به نهادی مشخص و وابسته به دولت عراق که مورد تأیید آمریکاست باشد.
طبق منابع، واشنگتن خواهان نظارت بر این فرایند است تا مطمئن شود این برنامه با دقت اجرا شده و مانع از بازسازی مجدد «محور مقاومت» ایران شود؛ از جمله اصلاح نهادهایی که تصمیم‌گیر جنگ و صلح هستند.
همچنین منابع تأیید کرده‌اند که واشنگتن به دولت عراق هشدار داده در برابر «گروه‌هایی که به‌دنبال ایفای نقشی تأثیرگذار بر شانس‌های ایران در مذاکرات هسته‌ای هستند» مماشات نکند.
در شرایطی که مذاکرات آغاز شده و کشمکش ایران و آمریکا در حال اوج‌گیری است، و با وجود تنوع نیروهای شیعی در بغداد و منافع متضاد آن‌ها، هر دو طرف ــ واشنگتن و تهران ــ امیدوارند یکی از گروه‌های مسلح، پیش از پایان بازی، پرچم سفید را بالا ببرد