توافق آتش بس بین اسرائیل و «حماس» شبیه پنیر سوراخ دار سوئیسی

«الشرق الاوسط» بندهای مشکل دار این توافق را منتشر می کند که شاید آن را قبل از اجرا تعطیل کند 



عده ای از مردم اسرائیل یکی از جاده ها در قدس را مسدود کرده و خواستار اجرای توافق و بازگشت گروگان ها هستند (فرانس پرس)
عده ای از مردم اسرائیل یکی از جاده ها در قدس را مسدود کرده و خواستار اجرای توافق و بازگشت گروگان ها هستند (فرانس پرس)
TT

توافق آتش بس بین اسرائیل و «حماس» شبیه پنیر سوراخ دار سوئیسی



عده ای از مردم اسرائیل یکی از جاده ها در قدس را مسدود کرده و خواستار اجرای توافق و بازگشت گروگان ها هستند (فرانس پرس)
عده ای از مردم اسرائیل یکی از جاده ها در قدس را مسدود کرده و خواستار اجرای توافق و بازگشت گروگان ها هستند (فرانس پرس)

شاید تصادفی نباشد که توافق بین اسرائیل و «حماس» که شامگاه چهارشنبه (۱۵ ژانویه) اعلام شد وارد مرحله بحرانی و شکنندگی شد. این توافق که به منظور آتش بس در غزه و مبادله اسیران به دست آمد حتی هنوز توسط کابینه اسرائیل تصویب و اجرا نشده است اما بسیار لرزان به نظر می رسد.
توافق آتش بس بین «حماس» و اسرائیل مثل پنیر سوراخ دار سوئیس است و از سه مرحله تشکیل شده تا دست آخر به پایان جنگ برسیم. اما قبل از اجرای این توافق اقدامات و جنگ اسرائیل در چند روز باقی مانده به اجرا بالا گرفته و ده ها نفر در غزه هر روز کشته می شوند. گویا کشتار و قتل عام همراه همیشگی این توافق تا ایستگاه آخر خواهد بود. «الشرق الاوسط» بندهای این توافق و برداشت دو طرف از آنها را منتشر می کند:
آرامش پایدار
اولین مشکل در تیتر توافق است: «اصول کلی توافق میان طرف اسرائیلی و طرف فلسطینی در غزه درباره تبادل اسرا و برقرار کردن مجدد آرامش پایدار».
منظور از آرامش پایدار چیست؟ در اسرائیل گفته می شود منظور این است که اسرائیل حق دارد در پایان مرحله اول جنگ را از سربگیرد. طرف فلسطینی می گوید که دولت آمریکا به ریاست دونالد ترامپ ضمانت داده که جنگ از سرگرفته نخواهد شد. مدل نگارش عبارت آرامش پایدار به گونه ای است که هر طرف برداشت متضادی از آن دارد.

هدف توافق به شرح زیر است: آزادی تمامی اسرای اسرائیلی اعم از زنده و مرده و نیز آزاد کردن کسانی که فلسطینیان در برهه های مختلف زمانی به اسارت گرفته است. در مقابل اسرائیل موافقت کرده است تعدادی از اسیران فلسطینی را «که درباره تعدادشان توافق شده است» آزاد کند. طبق تاریخی که در توافقنامه درج شده است تبادل اسرا از «روز اول» - روز آتش بس- آغاز خواهد شد اما در این مرحله هنوز مشخص نیست چه زمانی آتش بس اجرا خواهد شد.

برقراری دوباره آرامش

اسرائیل و «حماس» درباره برقرار کردن دوباره آرامشی که به این چهار هدف منجر می شود به توافق رسیدند:
۱-برقراری آتش بس دائمی.
۲-عقب نشینی نظامیان اسرائیلی از نوار غزه.
۳-بازسازی غزه.
۴-گشایش گذرگاه ها و تسهیل رفت و آمد افراد و حمل و نقل کالاها.
اختلاف نظر در مورد این بنود وجود دارد که تکلیف آن هنوز معلوم نشده است.
یکی از دلایل بحرانی که بامداد پنجشنبه به نقطه انفجار رسید نام و تعداد زندانیان فلسطینی که بناست آزاد شوند بود. اسرائیل موافقت نکرده تعدادی از زندانیان برجسته مثل مروان البرغوثی و احمد سعدات و عبد الله البرغوثی و غیره را آزاد کند. اسرائیل عمدا از جمله پر از ابهام «تعدادی که در مورد آنها توافق خواهد شد» استفاده کرده که مثل میدان مین می ماند.

سه مرحله

بندهای بعدی درباره سه مرحله توافق نیز مشکل دارند. مرحله اول (۴۲ روز) است و در این مرحله «عملیات نظامی هر دو طرف به طور موقت متوقف می شود و ارتش اسرائیل از شرق و از مناطق پرجمعیت واقع در امتداد مرزها در سراسر نوار غزه از جمله وادی غزه (محور نتساریم) خارج می شود». «حماس» می گوید نقشه های مرتبط با خروج اسرائیل از مناطق یاد شده ناقص بودند.
بند بعدی مشکل دار درباره «بازگشت آوارگان به مناطق سکونتشان و خروج ارتش اسرائیل از وادی غزه است».
بعدا خواهیم دید که ساز و کار بازگشت مردم به خانه هایشان این است که اهالی با پای پیاده چند کیلومتر باید راه بروند و در این مسیر به اجبار خودروها بازرسی می شوند. این مساله به اختلافات و زد و خوردهای میدانی دامن می زند.

کمک های بشردوستانه
این توافق می گوید «از روز اول اجازه ورود کمک های بشردوستانه (۶۰۰ کامیون در روز از جمله ۵۰ کامیون حامل سوخت و ۳۰۰ کامیون برای شمال نوار غزه) داده خواهد شد. این امر شامل سوخت لازم برای راه اندازی نیروگاه تولید برق و تجهیزات تجاری و غیر نظامی لازم برای آواربرداری و بازسازی و راه اندازی بیمارستان ها می شود. در این مورد نیز نحوه توزیع کمک ها و ارگان مسئول این روند مشخص نشده است. آیا «حماس» کمک ها را توزیع خواهد کرد؟ اگر چنین است آیا اسرائیل راضی است؟ اگر اسرائیل موافقت نکرده و بعد مشخص شود که «حماس» دست به توزیع کمک ها می زند چه خواهد شد؟ بنابراین اجرای این بند نیز مین دیگری در زمین توافق است.

کلیدهای مبادله

در بحث مبادله اسرا به نظر می رسد که همه چیز در مرحله اول روشن است. طبق توافق «طرفین موافقت کردند که معیار تبادل اسرای یاد شده در مرحله اول و مرحله دوم متفاوت خواهد بود. پس معیار مرحله دوم چیست؟ حماس می خواهد تعداد اسرای فلسطینی را دو برابر کند اما اسرائیل موافقت نمی کند. اختلافات در همان مرحله اول که همه معیارهایش واضح و شفاف هستند به اوج رسیده پس در مرحله دوم که معیارها نامشخص و مبهم هستند چه خواهد شد»؟

روز شانزدهم

«حداکثر تا روز شانزدهم مذاکرات غیر مستقیم میان دو طرف آغاز می شود تا بر سر شروط اجرای مرحله دوم به ویژه شروط مزبور به پیش شرط های تبادل اسرا به توافق برسند. پیش از پایان پنجمین هفته این مرحله گفتگوها به پایان خواهد رسید و توافق حاصل خواهد شد».
سازمان ملل و نمایندگان این سازمان و دیگر سازمان ها به فعالیت خود برای ارایه خدمات بشردوستانه در همه مناطق نوار غزه ادامه خواهند داد. این فعالیت با بازسازی زیرساخت ها (برق و آب و فاضلاب و مخابرات و راه ها) در سراسر نوار غزه و وارد کردن مقدار توافق شده از تجهیزات مورد نیاز نیروهای دفاع مدنی آغاز می شود». اگر طرفین در این مرحله بر سر معیارها توافق نکنند چه خواهد شد؟ آیا همه چیز مثل برق و آب و بازسازی معابر تعطیل خواهد شد؟

تسهیل ورود تجهیزات امدادی

بند دیگر این توافق درباره «تسهیل ورود تجهیزات امدادی و ابزارهای ضروری زندگی آوارگانی است که خانه هایشان را در جنگ از دست داده اند. دستکم ۶۰ هزار کانکس و ۲۰۰ هزار چادر وارد خواهد شد». معنی تسهیل ورود تجهیزات امدادی چیست؟ اگر اسرائیل در این مسیر کارشکنی کند و یا اگر «حماس» کنترل این روند را در اختیار بگیرد چه خواهد شد؟
چند بند دیگر مبهم نیز در این توافق وجود دارند که ممکن است اختلاف برانگیز و دردسرساز شوند مثل‌ «پس از آنکه همه نظامیان زن اسرائیلی آزاد شدند تعداد مجروحان (حماس) که می توانند برای درمان به گذرگاه رفح بروند مشخص خواهد شد. علاوه بر آن تعداد مسافران و بیماران و مجروحانی که می توانند از گذرگاه رفح عبور کنند افزایش خواهد یافت و محدودیت های اعمال شده برای سفر برداشته و حمل و نقل کالاها و تجارت از سرگرفته خواهد شد».

بند ضامن

این بند نیز می تواند مشکل ساز شود. طبق توافق «چاره اندیشی و برنامه ریزی های لازم برای بازسازی جامع خانه ها و تاسیسات غیر نظامی و زیرساخت های مدنی که در طول جنگ تخریب شده اند و نیز حمایت از قربانیان زیر نظر چندین کشور و سازمان از جمله مصر و قطر و سازمان ملل آغاز خواهد شد».
بند دیگری نیز وجود دارد که اسرائیل می گوید در اجرای مرحله دوم برای این کشور الزامی نیست اما «حماس» می گوید این بند ضامن جلوگیری از آغاز مجدد جنگ است.
طبق این بند «قطر و آمریکا و مصر تمامی تلاش خود را خواهند کرد که تداوم مذاکرات غیر مستقیم را تضمین کنند تا دو طرف بتوانند درباره شروط اجرای مرحله دوم به توافق برسند».
در این بند گفته شده قطر و مصر تلاش خواهند کرد. به عبارت دیگر این جمله یک متن حقوقی الزام آوار برای انجام هر گونه اقدام یا هر طرف به نظر نمی رسد.
بنا به دلایل بالا توافق یاد شده پر از ابهام است که می توانند در هر لحظه توافق را تعطیل کنند. حالا درست است که این توافق حاصل شده اما بنود مشکل ساز زیادی دارد که برای اجرای آنها باید اعتماد متقابل و نیات پاک داشت. البته این اعتماد متقابل که اساسا وجود ندارد و نیات پاک نیز یافت نمی شود.



ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت

ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت
TT

ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت

ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت

با درگذشت ناهید راچلین، رمان‌نویس ایرانی-آمریکایی و یکی از برجسته‌ترین نویسندگان ایرانی که به زبان انگلیسی درباره گسست‌های هویتی، رنج‌های تبعید و برخورد فرهنگ‌ها می‌نوشت، در ۳۰ آوریل ۲۰۲۵، در سن ۸۵ سالگی، زندگی خلاقانه‌ای به پایان رسید. به گفته منتقدان، راچلین «پراکند‌ه‌ترین رمان‌نویس ایرانی در آمریکا» بود و نخستین کسی بود که تصویری دقیق از درون جامعه ایران پیش از سقوط حکومت شاه ارائه داد.
ناهید راچلین– که نام خانوادگی او پس از ازدواج چنین شد و نام خانوادگی ایرانی‌اش «بُزرگمهر» بود – در ۶ ژوئن ۱۹۳۹ در شهر اهواز به دنیا آمد. او در خانواده‌ای با ده فرزند رشد یافت؛ خانواده‌ای که در آن سنت‌های ایرانی با تأثیرات غربی درآمیخته بودند. پدرش ابتدا قاضی بود و سپس پس از استعفا، وکیل شد. به‌نظر می‌رسد دوران کودکی‌اش پرآشوب بوده، چرا که در ماه‌های نخست زندگی به عمه‌اش مریم سپرده شد تا او را بزرگ کند. وقتی به سن ۹ سالگی رسید، پدرش برای جلوگیری از ازدواج زودهنگام او – همان‌گونه که مادرش در همین سن ازدواج کرده بود – دختر را از عمه باز پس گرفت.
این واقعه تأثیر عمیقی بر شخصیت راچلین گذاشت. او بعدها نوشت که حس می‌کرد از مادر واقعی‌اش ربوده شده است، و هرگز او را «مادر» خطاب نکرد. در تمام عمر، همیشه در رؤیای بازگشت به آغوش امن عمه مریم بود.
راچلین در این فضای خانوادگی پرتنش و با وجود مخالفت پدر، برای فرار از فشارهای خانواده و جامعه، با کمک برادرش پرویز، بر رفتن به آمریکا برای ادامه تحصیل پافشاری کرد. سرانجام در کالج زنانه «لیندوود» در ایالت میزوری پذیرفته شد و بورسیه کامل گرفت، اما تنها پس از وعده بازگشت به ایران برای ازدواج، پدرش به او اجازه سفر داد.
ناهید در دنیای جدید آمریکایی، با نوعی دیگر از انزوا روبه‌رو شد. او بعدها در خاطراتش «دختران پارسی» (۲۰۰۶) نوشت: «گمان می‌کردم از زندانی گریخته‌ام، اما خود را در زندانی دیگر از تنهایی یافتم.»
در این زندان تازه، نوشتن برایش پناهگاه شد و زبان انگلیسی فضایی از آزادی برای او گشود؛ فضایی که هنگام نوشتن به فارسی احساس نمی‌کرد. او در مصاحبه‌ای گفته بود: «نوشتن به زبان انگلیسی آزادی‌ای به من داد که هنگام نوشتن به فارسی هرگز حس نمی‌کردم.»
راچلین در سال ۱۹۶۱ مدرک کارشناسی روان‌شناسی گرفت. پس از فارغ‌التحصیلی، نامه‌ای کوتاه برای پدرش نوشت و او را از تصمیمش برای عدم بازگشت به ایران آگاه کرد. در پی آن، پدرش تا دوازده سال با او قطع رابطه کرد. در این مدت، راچلین تابعیت آمریکایی گرفت (۱۹۶۹)، با روان‌شناس آمریکایی هاوارد راچلین ازدواج کرد و صاحب دختری به نام لیلا شد. او بورسیه «والاس استگنر» در نویسندگی خلاق را دریافت کرد و در همین دوران شروع به نوشتن نخستین رمانش «بیگانه» (Foreigner) کرد که در سال ۱۹۷۸ – تنها یک سال پیش از انقلاب ایران – منتشر شد.

رمان «بیگانه» با احساسی لطیف، دگرگونی تدریجی شخصیتی به نام «فری» را روایت می‌کند؛ زیست‌شناسی ایرانی در اوایل دهه سوم زندگی‌اش که پس از ۱۴ سال زندگی آرام و یکنواخت در حومه سرد بوستون، به هویتی سنتی و محافظه‌کار در ایران بازمی‌گردد. رمان نشان می‌دهد چگونه دیدگاه‌های غربی فری به‌تدریج در بستر جامعه ایرانی محو می‌شوند. او شوهر آمریکایی‌اش را ترک می‌کند، کارش را کنار می‌گذارد، حجاب را می‌پذیرد و از خود می‌پرسد که آیا آمریکا واقعاً کشوری منظم و آرام است و ایران آشفته و غیرمنطقی یا برعکس، آمریکا جامعه‌ای سرد و عقیم است و ایران سرزمینی پرشور و با قلبی گشوده؟ منتقد آمریکایی «آن تایلر» در نقدی در نیویورک تایمز چنین پرسشی را مطرح کرد. از سوی دیگر، نویسنده ترینیدادی «وی. اس. نایپول» در توصیف این رمان گفت: «بیگانه»، به‌گونه‌ای پنهان و غیرسیاسی، هیستری قیام‌هایی را پیش‌بینی کرد که منجر به سقوط نظام شاه شد و به استقرار جمهوری دینی تحت رهبری خمینی انجامید.
آثار ناهید پیش از انقلاب در ایران منتشر نشدند. سانسور حکومتی آنها را به‌خاطر تصویر منفی از جامعه ایران، به‌ویژه توصیف محله‌های فقیر و هتل‌های ویران، ممنوع کرده بود؛ تصویری که در تضاد با روایت مدرن‌سازی دوران شاه بود. پس از انقلاب نیز دولت خمینی، که نسبت به هرگونه تصویر منفی از ایران حساس بود، به ممنوعیت آثار راچلین ادامه داد. در نتیجه، هیچ‌یک از آثارش تاکنون به فارسی ترجمه نشده‌اند و کتاب‌هایش در ایران ممنوع بوده‌اند.
راچلین همچنین رمان «ازدواج با بیگانه» (۱۹۸۳) را نوشت که با نگاهی تند، چگونگی تحمیل قدرت نظام دینی خمینی بر جامعه ایران را به تصویر کشید. پس از آن آثار دیگری نیز منتشر کرد، از جمله: «آرزوی دل» (۱۹۹۵)، «پریدن از روی آتش» (۲۰۰۶)، «سراب» (۲۰۲۴) و دو مجموعه داستان کوتاه: «حجاب» (۱۹۹۲) و «راه بازگشت» (۲۰۱۸). همچنین خاطراتش با عنوان «دختران پارسی» (۲۰۰۶) منتشر شد. آخرین رمانش «دورافتاده» قرار است در سال ۲۰۲۶ منتشر شود؛ داستان دختری نوجوان که زودهنگام به ازدواج واداشته شده است، الهام‌گرفته از سرگذشت مادر خودش.
راچلین در تمامی آثارش، به کندوکاو زخم‌های ایران در نیمه دوم قرن بیستم می‌پرداخت: سرکوب سیاسی، سلطه سنت، ناپدید شدن معلمان و نویسندگان منتقد، سلطه ساواک، و نیز آن حسرت سوزان برای کودکی‌ای که ناتمام ماند و دردهای هویت دوپاره. مضمون مادری نیز در نوشته‌هایش پررنگ است؛ از رابطه پیچیده با مادر زیستی، تا عشق عمیقش به عمه‌اش، و در نهایت رابطه‌اش با دخترش لیلا که از او به عنوان «بهترین دوست زندگی‌ام» یاد کرده است. راچلین با زبان، احساسات متلاطم خود میان دو جهان را به‌دقت بیان می‌کرد، اما ژرف‌ترین لحظه فقدان برایش در سال ۱۹۸۱ رخ داد، زمانی که از مرگ خواهر عزیزش باری – پس از سقوط از پله – باخبر شد. غم چنان بر او چیره شد که تا ۲۵ سال نتوانست درباره باری بنویسد، اما در پایان خاطراتش فصلی صمیمی به او اختصاص داد و نوشت: «آری، باری عزیز، این کتاب را می‌نویسم تا تو را به زندگی بازگردانم.»
ناهید راچلین در نیویورک بر اثر سکته مغزی درگذشت – به گفته دخترش – و با مرگ او، ادبیات مهاجرت ایرانی یکی از ژرف‌ترین نویسندگان خود را از دست داد؛ صدایی نادر که شجاعت رویارویی و شفافیتِ حسرت را در کنار هم داشت، و توانست با دقت، تصویر شکاف‌های روانی و فرهنگی نسلی از ایرانیان را ثبت کند که سرنوشت‌شان گسست میان شرق و غرب بود.