جوزف عون به«الشرق الأوسط»:  تصميم جنگ و صلح فقط در دست دولت است 

در اولین مصاحبه خود گفت که «تلاش بزرگ سعودی» خلأ ریاست‌جمهوری را پایان داد... و بر لزوم افشای حقیقت در پرونده بندر بیروت تأکید کرد

رئیس جمهور لبنان، ژوزف عون، در خلال گفت‌وگو با سردبير غسان شربل
رئیس جمهور لبنان، ژوزف عون، در خلال گفت‌وگو با سردبير غسان شربل
TT

جوزف عون به«الشرق الأوسط»:  تصميم جنگ و صلح فقط در دست دولت است 

رئیس جمهور لبنان، ژوزف عون، در خلال گفت‌وگو با سردبير غسان شربل
رئیس جمهور لبنان، ژوزف عون، در خلال گفت‌وگو با سردبير غسان شربل

پارلمان لبنان در ابتداى سال جاری، ژنرال جوزف عون را به عنوان رئیس‌جمهورى انتخاب کرد. این انتخاب، اشتیاق عمیق لبنانی‌ها را برای بازگشت به یک دولت طبیعی که مدت‌ها غایب بوده، زنده و امیدواری عربی و بین‌المللی را برای کمک به لبنان در بازسازی و بازگشت ثبات و شکوفایی تجدید کرد.
رئیس‌جمهور لبنان در اولین مصاحبه خود پس از انتخاب، با «الشرق الأوسط» درباره برنامه‌هایش برای اصلاحات، اعمال حاکمیت دولت و شکل روابط خارجی لبنان در دوره جدید صحبت می‌کند.
، رئیس‌جمهورى عون چند روز قبل از سفرش به سعودی تمایل خود را برای حضور لبنان در «چشم‌انداز ۲۰۳۰ سعودى» ابراز کرد و از نقش‌آفرینی پادشاهى عربى که به رهبری ولیعهد شاهزاده محمد بن سلمان برای پایان دادن به خلأ ریاست‌جمهوری لبنان انجام شد، تقدیر کرد.
در ادامه متن مصاحبه را می‌خوانید:

* کدام سخت‌تر است: فرماندهی ارتش یا ریاست‌جمهوری؟
-هر کدام شرایط خاص خود را دارد. در فرماندهی ارتش، حوزه کاری کاملاً نظامی و امنیتی بود و شامل روابط با ارتش‌های دیگر در خارج می‌شد. اما در کاخ ریاست‌جمهوری، دامنه مسئولیت‌ها گسترده‌تر شده است؛ باید با مسائل اقتصادی، دیپلماسی، امنیتی و روابط بین‌المللی سر و کار داشت.
در ارتش، آزادی عمل بیشتری دارید. به عنوان مثال، فرمانده ارتش می‌تواند آزادانه از پایگاه‌ها و نیروهایش بازدید کند، اما اینجا (ریاست‌جمهوری) بسیار مقید به پروتکل‌ها و برنامه‌های از پیش تعیین‌شده است. من از یک سیستم انضباطی نظامی به سیستمی آمده‌ام که نیاز به انضباط دارد اما رویکرد آن متفاوت است.
*از سیستم «فرمان روزانه» آمده‌اید... اما اداره جمهوری با این روش دشوار است، درست است؟
-طبیعی است. در ارتش، همه از یک سیستم فکری تبعیت می‌کنند؛ افسران و سربازان در یک مدرسه نظامی با انضباط یکسان آموزش می‌بینند و دادگاه نظامی بر امور نظارت دارد. اما در سیاست و دیپلماسی، رویکرد کاملاً متفاوت است.
در ارتش، «دستور» وجود دارد، اما در سیاست باید از طریق دیپلماسی کار کرد که نقش مهم‌تری دارد. در ارتش، ۱+۱=۲ است، اما در سیاست، ۱+۱ می‌تواند صفر، ده یا حتی صد باشد.
*آیا لبنانی‌ها می‌توانند پس از این سال‌های سخت، به بازگشت یک دولت طبیعی امیدوار باشند؟
-قطعاً! لبنان خسته شده است. لبنانی‌ها از جنگ‌های دیگران در سرزمینشان رنج برده‌اند. حق آنهاست که استراحت اقتصادی و سیاسی داشته باشند. مردم از کشمکش‌های سیاسی و مسئولان خود خسته شده‌اند. حتی برخی از دوستان ما نیز از ما خسته شده‌اند. هدف من از سخنرانی تحلیف، ساختن دولت بود. من به مشکلات مردم پرداختم. چهل سال در ارتش خدمت کردم، هشت سال فرمانده ارتش بودم و در تمام مناطق لبنان حضور داشتم. من از نزدیک شاهد سختی‌های نظامیان و مردم لبنان بودم. این تجربیات، پایه و اساس سخنرانی تحلیف من بود.

رئیس جمهور لبنان، ژوزف عون (رویترز)

*شما در دیدار با یک هیئت ایرانی درباره جنگ‌های دیگران و این‌که لبنان به اندازه کافی برای مسئله فلسطین هزینه داده است، صحبت کردید... آیا ما به سمت روابط دولت‌محور با ایران پیش می‌رویم؟
-ما به دنبال آن هستیم که روابطمان با همه کشورها بر اساس احترام متقابل و از موضع برابر باشد. رابطه‌ای که میان یک کشور و بخشی از سیاستمداران یا گروهی از لبنانی‌ها باشد، قابل قبول نیست. دوستی ایران باید با تمام لبنانی‌ها باشد و بالعکس.
*در سخنرانی تحلیف بر انحصار سلاح در دست دولت تأکید کردید. آیا این رؤیا قابل تحقق است؟
-اگر هدف ما ساختن دولت باشد، هیچ چیز غیرممکن نیست. حاکمیت یعنی تصمیم‌گیری درباره جنگ و صلح تنها در دست دولت باشد و انحصار سلاح فقط در اختیار دولت قرار گیرد. اگر این اصل مورد توافق همگان باشد، پس تحقق آن دشوار نیست. ما باید هدف و مسیر را مشخص کنیم و در مسیر درست گام برداریم. زمان‌بندی تحقق آن به شرایط بستگی دارد. اما مطمئناً، حضور ارتش در سراسر خاک لبنان ضروری است.
*آیا شاهد اعمال کامل حاکمیت دولت بر تمامی مناطق لبنان، بدون شراکت نظامی یا امنیتی خواهیم بود؟
-هدف از استراتژی امنیت ملی این است که تمام ابزارهای قدرت در دست دولت لبنان قرار گیرد تا بتواند از خود دفاع کند و روابط خارجی را مدیریت کند.
استراتژی امنیت ملی فقط شامل اقدامات نظامی نمی‌شود، بلکه اقتصاد، مالی، رسانه و امور نظامی را نیز در بر می‌گیرد. استراتژی دفاعی ضروری است؛ زیرا ابتدا باید وظیفه ارتش مشخص شود. آیا تنها مسئول حفظ امنیت است؟ آیا وظیفه‌اش حفاظت از مرزهاست؟ یا هر دو؟... پس از تعیین مأموریت، ارتش می‌تواند برنامه‌ریزی کند: چه تجهیزات و نیروی انسانی‌ای لازم است؟ چه آمادگی‌هایی باید ایجاد شود؟ چگونه باید برای مقابله با هرگونه تجاوز داخلی یا خارجی آماده شد؟ بنابراین، استراتژی امنیت ملی باید واقع‌بینانه باشد و هر کشوری، حتی اگر دشمن یا تهدید مستقیمی نداشته باشد، باید آن را تدوین کند. همان‌طور که اشاره کردم، این استراتژی فقط به اقدامات نظامی محدود نمی‌شود، بلکه شامل تمام منابع قدرت یک کشور است.
هدف ما این است که تنها دولت مسئول باشد. این وظیفه دولت است و دیگر به هیچ‌کس اجازه داده نمی‌شود که در انجام این مسئولیت ملی، یعنی حفاظت از سرزمین و مردم، دخالت کند. زمانی که لبنان مورد تجاوز قرار می‌گیرد، این دولت است که تصمیم می‌گیرد و از ابزارهای قدرت خود برای دفاع از کشور استفاده می‌کند.
*آیا می‌توان گفت که مقاومت در برابر هرگونه اشغالگری، در وهله اول وظیفه دولت است و تصمیم‌گیری درباره آن نیز بر عهده دولت خواهد بود؟
-قطعاً، این وظیفه دولت است و باید تصمیم‌گیرنده اصلی باشد. اگر دولت احساس کند که لازم است از مردم خود کمک بگیرد، این تصمیم را خود اتخاذ خواهد کرد.

رئیس جمهور لبنان، ژوزف عون، در خلال گفت‌وگو با سردبير الشرق الاوسط غسان شربل

*و میزان این کمک را نیز خود تعیین خواهد کرد؟
-درست است، این در چارچوب استراتژی دفاعی تعریف می‌شود.
-این هدف ماست و در سخنرانی تحلیف نیز به آن اشاره کردم. بحث بر سر این نیست که لبنان دشمنی در مرزهای خود دارد یا نه؛ هر کشوری در جهان، حتی کشورهای اروپایی، باید استراتژی امنیت ملی داشته باشد. هر چهار یا پنج سال، یا حتی در هر دوره ریاست‌جمهوری، استراتژی امنیت ملی بازنگری می‌شود تا رئیس‌جمهوری جدید بتواند برنامه‌های اقتصادی، دیپلماتیک، مالی و امنیت داخلی خود را مشخص کند و ارتش نیز مأموریت خود را به‌طور دقیق بشناسد.
نمی‌توان به ارتش گفت که مأموریت مشخصی ندارد. باید از آن خواست که خود را بر اساس مأموریتی که دولت تعیین می‌کند، آماده کند، آموزش ببیند و برنامه‌ریزی کند. در نهایت، ارتش تابع قدرت سیاسی کشور است.

قطعنامه ۱۷۰۱ «قابل مذاکره نیست»

*انتخاب شما امیدهای زیادی را برانگیخت. آیا برای تحقق اهدافی همچون اجرای قطعنامه ۱۷۰۱، انحصار سلاح در دست دولت و اصلاح نظام بانکی، جدول زمانی مشخصی در نظر دارید؟
-سیاست تابع شرایط است و شرایط خود را تحمیل می‌کنند. بدون شک این اهداف ما هستند. دولت جدید به‌تازگی رأی اعتماد گرفته است و قطعاً برای دستیابی به این اهداف تلاش خواهد کرد. اما بگذارید درباره قطعنامه ۱۷۰۱ شفاف باشم. رئیس‌جمهوری، ریاست‌جمهوری، هیئت دولت و پارلمان لبنان از سال ۲۰۰۶ متعهد به اجرای این قطعنامه بوده‌اند، بنابراین این موضوع قابل بحث نیست. ما متعهد به اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ هستیم و اجرای آن را از جنوب لبنان آغاز کرده‌ایم.
اگر به سراسر لبنان نگاه کنید، متوجه می‌شوید که اردوگاه‌هایی که خارج از چارچوب «اردوگاه‌های رسمی» بودند، همگی تخریب و سلاح‌های آنها جمع‌آوری شده‌اند. ما همچنان بر جنوب لبنان تمرکز داریم و با همکاری همه طرف‌ها، گام‌به‌گام پیش می‌رویم تا این هدف را محقق کنیم.
بار دیگر تأکید می‌کنم که تمام نهادهای دولتی متعهد به اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ هستند. اما نمی‌توانم زمان دقیقی برای آن تعیین کنم؛ شرایط هر لحظه ممکن است تغییر کند. ما خواهان سرعت هستیم، اما عجله نخواهیم کرد.

*آیا تعهد به اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شامل کل خاک لبنان می‌شود؟
-بله، در سراسر لبنان، مطابق با مفاد این قطعنامه.
*آیا انتظار دارید که همه طرف‌ها در اجرای این قطعنامه همکاری کنند؟
-در جنوب، همکاری کامل وجود دارد.
در اینجا می‌خواهم به سخنرانی معاون دبیرکل «حزب‌الله»، شیخ نعیم قاسم، اشاره کنم که بارها از دولت نام برد. او گفت: «مقاومت، اساس و انتخاب ایمانی و سیاسی ماست. ما حرکت دولت برای اخراج اشغالگران از طریق دیپلماتیک را دنبال خواهیم کرد.»
او همچنین گفت: «ما در ساختن یک دولت قوی و عادلانه مشارکت خواهیم کرد و تحت سقف توافق طائف در پیشرفت کشور سهیم خواهیم بود.» و دوباره تأکید کرد:« لبنان برای ما یک وطن نهایی برای همه شهروندانش است.»
اینها عبارات مقدمه قانون اساسی لبنان هستند. وی همچنین گفت:« ما به نقش بزرگ ارتش در دفاع از امنیت و سیاست کشور ایمان داریم. هیچ برنده و بازنده‌ای وجود ندارد. بیایید برای خیر کشور و مردم رقابت کنیم، که این به نفع همه ماست.»
علاوه بر این، رأی اعتماد فراکسیون «وفاداری به مقاومت» و مواضع رئیس آن، حاج محمد رعد، درباره تمایل به گفتگو و پذیرش مسئولیت دولت در امور دیپلماتیک، تحول مثبتی است که می‌توان بر آن حساب کرد.
*آیا نگران فشارهای آمریکا هستید؟ به این معنا که از لبنان خواسته شود کارهایی انجام دهد که فراتر از توان آن باشد؟
-طبیعتاً ممکن است با فشارهایی مواجه شویم. اما هرگونه فشاری که بر ما وارد شود، باید بر اساس توافق ملی بررسی شود. تا این لحظه، هیچ فشار جدی‌ای مشاهده نکرده‌ایم. تنها چیزی که از ما خواسته شده، اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ و انجام اصلاحات است. ما اینها را مطالبات مشروع می‌دانیم، نه فشار. اصلاحات، خواسته تمام کشورها از جمله آمریکا است؛ اصلاحات اقتصادی، مالی و مبارزه با فساد، همگی اهدافی هستند که ما نیز به دنبال آن هستیم. این فشار نیست، بلکه کمکی برای ساختن دولت است، و من آن را فشار نمی‌بینم.

رئیس جمهور ژوزف عون و نخست‌وزیر در کاخ ریاست جمهوری (رویترز)

*آیا تشکیل دولت آسان بود؟
-نه چندان دشوار، زیرا به سرعت تشکیل شد.
*به نظر می‌رسد این دولت از افراد متخصص و پاکدست تشکیل شده است. آیا در روند تشکیل دولت با فشارها و کشمکش‌هایی مواجه شدید؟
-در نهایت، این لبنان است. باید با همه طرف‌ها مشورت کرد و طبیعتاً درخواست‌هایی وجود دارد، که امری طبیعی است. اما من و نخست‌وزیر نواف سلام، و البته با همکاری رئیس پارلمان نبیه بری، هدف اصلی‌مان تشکیل دولتی در حد انتظارات مردم بود. دولت تشکیل شد و حالا باید عملکرد و دستاوردهای آن را قضاوت کنید.
*رابطه شما با نخست‌وزیر نواف سلام چگونه است؟
-رابطه‌ای بیش از عالی، و همواره در ارتباط و مشورت هستیم.
*آیا این رابطه به همین شکل ادامه خواهد داشت؟
-قطعاً، به نفع لبنان.
*یکی از آرزوهای مردم لبنان حل مشکل سپرده‌های بانکی است. آیا این مشکل که فاجعه آفرید و مردم را فقیر کرد، حل خواهد شد؟
-در سخنرانی تحلیف خود تأکید کردم که در برابر حقوق سپرده‌گذاران کوتاه نخواهم آمد. این موضوع بدون شک ضروری است و باید با همکاری نهادهای اقتصادی، سپرده‌گذاران، بانک‌ها و دولت حل شود. این مسئله بخشی از نقشه راهی است که در سخنرانی تحلیف ارائه کردم و این یک حق طبیعی است.
*آیا شاهد دولتی خواهیم بود که به‌معنای واقعی دولت باشد و نظام قضایی‌ای که از محاکمه متخلفان هراسی نداشته باشد؟
-ان‌شاءالله، این هدف من است. در تمامی جلساتم با وزرا، از آن‌ها می‌خواهم که تصمیماتی را اتخاذ کنند که منافع دولت و کشور را در اولویت قرار دهد، نه منافع احزاب و طوایف. هر اقدامی که از دستم بربیاید، انجام می‌دهم، مخصوصاً برای تقویت دستگاه قضایی. اگر قوه قضاییه‌ای قدرتمند داشته باشیم، سایر مسائل حل خواهند شد. به‌تازگی از «هیئت مبارزه با فساد» بازدید کردم و به مسئولان آن گفتم که باید با قدرت عمل کنند.
به آن‌ها گفتم: «شما شمشیر اصلاحات من هستید، به هیچ سیاستمداری توجه نکنید، تحت تأثیر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی قرار نگیرید، وظایف خود را انجام دهید و بر اساس اسناد و مدارک تصمیم بگیرید. اگر کسی شما را تحت فشار قرار داد، مستقیماً نزد من بیایید.»
*فساد، نان مردم لبنان را بلعیده است. رسانه‌های جهانی تصاویری از مردم لبنان منتشر می‌کنند که در میان زباله‌ها به دنبال غذا هستند یا جوانانی که با قایق‌های مرگ از کشور می‌گریزند... آیا امید لبنانی‌ها به بازگشت به کشوری که شایسته این نام باشد، حفظ خواهد شد؟-درست است. من می‌خواهم دولتی بسازم که فرزندانم، نوه‌هایم و نسل‌های آینده در آن زندگی کنند، تا کسانی که مانده‌اند، نروند و کسانی که مهاجرت کرده‌اند، بازگردند.
اصلاحات از مبارزه با فسادی آغاز می‌شود که به یک فرهنگ تبدیل شده است. لبنان ورشکسته نیست، اما متأسفانه، مسئولانی وجود دارند که دارایی‌های کشور را بد مدیریت کرده‌اند. مبارزه با فساد، اولویت اصلی من است. من ناظر همه امور هستم و ان‌شاءالله، روزهای آینده حقیقت را روشن خواهد کرد.
*در مورد قطعنامه ۱۷۰۱، آیا اجرای آن لبنان را از درگیری نظامی با اسرائیل خارج خواهد کرد؟
-ما از جنگ خسته شده‌ایم، و بدون شک دیپلماسی نیز نقش خود را ایفا می‌کند، زیرا ابزارهای سیاست شامل دیپلماسی، اقتصاد و قدرت نظامی است. در حال حاضر، در مرحله دیپلماسی هستیم، اما اگر مجبور به درگیری نظامی شویم، تصمیم با دولت خواهد بود. ما امیدواریم که از درگیری‌های نظامی خلاص شویم و تمامی مشکلات خود را از طریق دیپلماتیک حل کنیم، اما همواره باید برای بدترین سناریو آماده باشیم. اگر بدترین سناریو جنگ باشد، این دولت است که تصمیم می‌گیرد و مسئولیت آن را بر عهده دارد.
*آیا از ادامه حضور ارتش اسرائیل در پنج نقطه در جنوب لبنان شگفت‌زده شدید؟ این موضوع چقدر شما را آزار می‌دهد؟
-تعجب نکردیم، زیرا همواره باید از آن‌ها انتظار بدترین را داشت. بدون شک، این موضوع آزاردهنده است، زیرا توافقی بین دو طرف با میانجی‌گری آمریکا و فرانسه امضا شد که باید محترم شمرده می‌شد. هنگامی که خواسته شد مهلت اجرای توافق تمدید شود، ما مشروط بر خروج کامل در ۱۸ فوریه (فوریه) موافقت کردیم، اما مانند همیشه، طرف اسرائیلی به توافق پایبند نماند و بخشی از نیروهایش در آن مناطق باقی مانده‌اند. اکنون ما در ارتباط دائمی با فرانسوی‌ها و آمریکایی‌ها هستیم تا بر اسرائیل فشار بیاورند که از این پنج نقطه خارج شود، زیرا هیچ ارزش نظامی‌ای ندارند.
*شما به‌عنوان یک ژنرال، آیا این پنج نقطه را بی‌ارزش نظامی می‌دانید؟
-در گذشته و قبل از پیشرفت فناوری، تپه‌ها اهمیت نظامی داشتند، زیرا به نیروهای نظامی امکان کنترل و نظارت می‌دادند. اما امروزه، با وجود پهپادها و ماهواره‌ها، ارزش این نقاط کاملاً از بین رفته است. به‌عنوان مثال، اگر بخواهیم تپه‌ای را تصرف کنیم و یک سرباز بر آن مستقر شود تا دره را زیر نظر بگیرد، فقط می‌تواند ۲۰۰ تا ۵۰۰ متر را ببیند. اما با استفاده از پهپادها و ماهواره‌ها، کل منطقه از پشت یک میز و در یک دفتر کار تحت کنترل خواهد بود. بنابراین، این نقاط هیچ ارزش استراتژیک، عملیاتی یا امنیتی‌ای برای اسرائیل ندارند.
*آیا هدف از حفظ این نقاط، کشاندن لبنان به نوعی مذاکره یا تعامل است؟
-تمامی احتمالات در مورد آن‌ها وجود دارد.

روابط با آمریکا ضروری است

*آیا نگران هستید که دولت ترامپ بیش از حد با دولت اسرائیل مدارا کند؟
-اگر دولت آمریکا تاکنون فشاری بر اسرائیل وارد نکرده تا از سرزمین‌های لبنان خارج شود، این به این معناست که یا نمی‌خواهد، یا منتظر لحظه مناسب است... نمی‌دانم.
*آیا به رابطه با آمریکا خوش‌بین هستید؟
-من همیشه خوش‌بین هستم. رابطه با آمریکا بسیار ضروری است. در خصوص کمک‌های نظامی، این کمک‌ها همچنان ادامه دارد. در آخرین دوره، زمانی که رئیس‌جمهور دونالد ترامپ تصمیم به توقف تمام کمک‌ها گرفت، ارتش لبنان را از این تصمیم مستثنی کرد.
ما ۹۰ درصد از کمک‌های مالی، آموزشی و تجهیزاتی خود را از آمریکا دریافت می‌کنیم. وقتی فرمانده ارتش بودم، مرا متهم می‌کردند که فقط از آمریکا کمک دریافت می‌کنم. اما گفتم: «هر کشوری که مایل باشد به‌صورت رایگان به ارتش لبنان کمک کند، خوش‌آمد است» زیرا ما پولی برای پرداخت نداریم. رابطه با آمریکا ضروری است، زیرا جایگاه آن در صحنه جهانی مشخص است: یک ابرقدرت، عضو دائم شورای امنیت، و کشوری تأثیرگذار در خاورمیانه. پس الزامی است که رابطه خوبی با آمریکا داشته باشیم.
*آیا نگران احتمال وقوع یک بحران بزرگ بین آمریکا و ایران هستید که لبنان را نیز تحت تأثیر قرار دهد؟
-در سیاست، باید برای هر احتمالی آماده بود. اگر رئیس‌جمهوری ترامپ به سخنانش پایبند باشد و واقعاً خواهان صلح باشد، نباید شرایط به سمت رویارویی پیش برود. اما اگر این درگیری در چارچوب دیپلماسی باقی بماند، مشکلی ندارد.
*آیا حل مسئله انحصار سلاح نیاز به برگزاری کنفرانسی برای آشتی ملی دارد؟
-استراتژی ملی، پاسخ اصلی به این مسئله است و آن را حل خواهد کرد.

«سفر به سعودی؛ نشانه‌ای از احترام و قدردانی»

*چرا سعودی را به‌عنوان مقصد اولین سفر خارجی خود انتخاب کردید؟ از این سفر چه انتظاری دارید؟
-اولاً، رابطه تاریخی میان سعودی و لبنان از زمان بنیان‌گذار این کشور، ملک عبدالعزیز آل سعود، وجود داشته است. او ارتباط نزدیکی با نویسنده بزرگ لبنانی، امین الریحانی، داشت. به‌تازگی، در سعودی مراسمی برای صدمین سالگرد الریحانی برگزار شد. علاوه بر این، رابطه ملک عبدالعزیز با کلیسای مارونی نیز نقش مهمی در این ارتباط تاریخی داشته است. سعودی امروز به یک مرکز مهم در منطقه و جهان تبدیل شده است، و یک پلتفرم برای صلح جهانی است. به همین دلیل، این کشور را به دلیل روابط تاریخی و استراتژیک انتخاب کردم. انتظار دارم که با همکاری ولیعهد، شاهزاده محمد بن سلمان، روابط بین دو کشور بهبود یابد و موانع گذشته برطرف شود، تا روابط اقتصادی و طبیعی ما بازسازی شود. لبنانی‌ها دلتنگ سعودی هستند و می‌خواهیم که سعودی‌ها نیز به لبنان، که کشور دوم آن‌هاست، بازگردند.
هدف دیگر این سفر، ادای احترام و قدردانی از ولیعهد برای تلاش‌هایش در حل بحران خلأ ریاست‌جمهوری لبنان طی دو تا سه سال گذشته است. این اقدامات تحت هدایت وی و با تلاش‌های نزار العلولا، مشاور دیوان پادشاهی، سفیر سعودی در لبنان، ولید البخاری، وزیر خارجه شاهزاده فیصل بن فرحان، و شاهزاده یزید بن فرحان انجام شد. این تلاش‌ها در نهایت به انتخاب رئیس‌جمهور لبنان منجر شد، و این دلایل اصلی انتخاب سعودی به‌عنوان نخستین مقصد سفرم هستند.

رئیس جمهور لبنان، ژوزف عون، در حال استقبال وزیر امور خارجه سعودی، شاهزاده فیصل بن فرحان، در کاخ بعبدا (رویترز).

*آیا در این سفر درخواستی مشخص برای ارتش لبنان خواهید داشت؟
-قطعاً. حدود دو هفته قبل از انتخابم، با وزیر دفاع سعودی، شاهزاده خالد بن سلمان، دیدار داشتم و نامه‌ای حاوی نیازهای ارتش لبنان را به او ارائه دادم. کاملاً مطمئن هستم که این درخواست‌ها مورد توجه قرار خواهند گرفت. در طول این سفر، اگر امکان داشته باشد، از سعودی درخواست خواهم کرد که کمک‌های نظامی خود به ارتش لبنان را از سر بگیرد.
*آیا لبنان می‌تواند از رونق اقتصادی گسترده سعودی بهره‌مند شود؟
-قطعاً. لبنان می‌تواند بخشی از چشم‌انداز ۲۰۳۰ سعودی باشد، که وسط ولیعهد طراحی شده است. باید کمیته‌های مشترکی تشکیل شوند که موضوعات مختلفی مانند همکاری‌های امنیتی، نظامی، اقتصادی، گردشگری، تجاری و مالی را پیگیری کنند.

«حفظ کرامت لبنانی‌های مقیم سعودی»

*چه توصیه‌ای برای لبنانی‌هایی که در سعودی کار می‌کنند، دارید؟
-فراموش نکنید که این کشور شما را پذیرفت، به شما کرامت بخشید، و شما نیز خانواده‌های خود را در لبنان حمایت کردید. به قوانین آن احترام بگذارید و قدردان باشید. نباید فراموش کنیم که سعودی، میانجی «توافق طائف» بود که جنگ داخلی لبنان را پایان داد. سعودی یک کشور کلیدی و خانه دوم لبنانی‌ها است که آن‌ها را با احترام و کرامت پذیرفته است. پس باید قدردان این کشور باشیم. حافظ سعودی باشید، همان‌طور که از لبنان، سرزمین مادری خود محافظت می‌کنید.
*«آیا از فروپاشی ارتش لبنان تحت فشار بحران مالی نگران بودید؟»
-هرگز. حتی یک لحظه هم به فروپاشی ارتش لبنان شک نکردم. من تمام سختی‌های آن‌ها را از نزدیک تجربه کردم، نیازهای اساسی‌شان را تأمین کردم، و همیشه کنارشان بودم. این افتخار تنها متعلق به من نیست، بلکه مدیون هر افسر و سرباز لبنانی است که به لباس نظامی خود ایمان داشت، به مقدس بودن وظیفه‌اش معتقد بود، و به کشورش وفادار ماند. فرماندهان در میدان نیز تلاش کردند و زحمت کشیدند تا انسجام و وحدت ارتش را حفظ کنند و استمرار آن را از طریق تأمین تمام نیازهای سربازان تضمین کنند. از کشت و تولید محصولات کشاورزی گرفته تا ایجاد کارگاه‌های کوچک تولیدی و حتی تأمین اقلام خانگی با کمترین قیمت و فراهم کردن حمل‌ونقل رایگان، همه این اقدامات برای حمایت از ارتش انجام شد. اما مهم‌ترین مسئله، خدمات پزشکی نظامی بود که ۴۰۰ هزار نفر از آن بهره‌مند شدند. هیچ‌کس احساس کمبود نکرد و هیچ سربازی در برابر درهای بیمارستان‌ها سرگردان نشد، زیرا درمان برای همه فراهم بود. همه این عوامل باعث شد که ارتش منسجم بماند، اما مهم‌تر از همه، باور راسخ سربازان به مأموریت مقدسشان بود. آن‌ها باور داشتند که تنها گزینه، وفاداری به نهاد نظامی است.
شهدای ارتش از تمام طوایف بودند، و وقتی یک افسر به مأموریت می‌رفت، هرگز نمی‌پرسید که این مأموریت علیه چه کسی یا کدام طایفه، منطقه یا حزب است. او بدون تردید دستورات را اجرا می‌کرد، و این را من از نزدیک لمس کردم.

عکس یادبود اولین دولت در دوره ریاست جمهوری ژوزف عون که شامل او، نخست‌وزیر نواف سلام و ۲۴ وزیر می‌شود (ریاست جمهوری لبنان)

شرکت در اجلاس قاهره

*جناب رئیس‌جمهوری، شما در روزهای آینده در اجلاس اضطراری سران عرب در قاهره شرکت خواهید کرد که اولین اجلاس شماست. چه انتظاراتی دارید؟
-این اجلاس اضطراری برای پیگیری موضوع فلسطین برگزار می‌شود. کمترین انتظار، ایجاد یک موضع واحد عربی است، اما نباید به صدور بیانیه‌ها اکتفا کرد. باید این موضع‌گیری‌ها را پیگیری کنیم تا در برابر چالش‌ها بایستیم. اگر فقط برای اعلام مواضع برویم، بدون تشکیل کمیته‌هایی که این مواضع را در سطح بین‌المللی پیگیری کنند—چه در اروپا، چه در سازمان ملل، چه در آمریکا و سایر کشورها—در نهایت این تصمیمات روی کاغذ باقی خواهند ماند. شاید از صراحت من تعجب کنید، اما من از یک پیشینه نظامی آمده‌ام و این واقعیت است. ما بسیاری از اجلاس‌ها را دیده‌ایم که تصمیمات خوبی گرفته‌اند، اما هیچ‌یک اجرا نشده است. مسئله فقط تصویب تصمیمات نیست، بلکه مهم‌تر از آن، پیگیری اجرای آن‌هاست.

دیدار با رهبران عرب

*آیا در حاشیه اجلاس، با برخی از رهبران عرب دیدار خواهید داشت؟
-بله. ما درخواست ملاقات با رئیس‌جمهوری مصر، عبدالفتاح السیسی، به‌عنوان میزبان اجلاس، دبیرکل سازمان ملل، دبیرکل اتحادیه عرب، امیر قطر، ملک عبدالله دوم پادشاه اردن، و رئیس‌جمهوری سوریه، احمد الشرع، را داده‌ایم. ما فهرستی از چندین دیدار تنظیم کرده‌ایم و امیدواریم بتوانیم آن‌ها را در زمان محدود اجلاس انجام دهیم.

اولویت‌های روابط با سوریه

*لبنان نزدیک به نیم قرن تحت سایه حکومت خاندان اسد در سوریه بوده است. آیا واقعاً امید دارید که روابط برابر با سوریه برقرار شود؟
-هدف ما این است که روابط بر اساس احترام متقابل به حاکمیت دو کشور باشد. باید گذشته را پشت سر بگذاریم و بر آینده تمرکز کنیم، به‌گونه‌ای که اشتباهات گذشته دیگر تکرار نشوند. ما از رئیس‌جمهوری سوریه سخنان مثبتی شنیده‌ایم که نشان می‌دهد او به فکر ساختن یک کشور است. باید ببینیم این وعده‌ها چگونه عملی می‌شوند. دولت لبنان رأی اعتماد گرفته و قطعاً ما گام‌هایی در جهت برقراری روابط با سوریه برخواهیم داشت. امیدوارم که سوریه نیز با احترام متقابل، اقدامات متقابلی انجام دهد.

موضوعات فوری در روابط با سوریه

*اگر فردا با رئیس‌جمهوری احمد الشرع دیدار کنید، مهم‌ترین موضوعاتی که با او مطرح خواهید کرد چیست؟
-مهم‌ترین مسئله در حال حاضر، کنترل مرزها است. مشکلاتی در مرزها به دلیل فعالیت قاچاقچیان وجود دارد. اما مهم‌تر از همه، تعیین مرزهای زمینی و دریایی بین لبنان و سوریه، از جمله موضوع مزارع شبعا، است.
موضوع دیگر، بازگشت آوارگان سوری به کشورشان است.
سوریه نمی‌تواند از دو میلیون شهروند خود که در لبنان پناه گرفته‌اند، چشم‌پوشی کند. دلیل مهاجرت آن‌ها دیگر وجود ندارد—نه جنگ و نه سرکوب سیاسی. پس هیچ دلیلی برای ادامه اقامتشان در لبنان نیست، و سوریه باید آن‌ها را بپذیرد. این دو موضوع اساسی‌ترین مسائل هستند، و البته، روابط باید بر اساس احترام متقابل تنظیم شود.

انتقال قدرت در سوریه

*آیا از نشستن احمد الشرع بر کرسی‌ای که پیش‌تر بشار اسد بر آن نشسته بود، شگفت‌زده شدید؟
-در سیاست، باید برای هر احتمالی آماده بود.

اصلاحات و بازسازی لبنان

*گفته می‌شود که کمک‌های بین‌المللی به لبنان مشروط به اجرای اصلاحات و پایبندی کامل به قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل است. آیا این شروط ممکن است روند پیشرفت را به تأخیر بیندازد؟
-همه کشورها خواهان اصلاحات هستند، اما هیچ‌کس درباره انحصار سلاح صحبت نکرده است.ما مصمم به اجرای اصلاحات هستیم، اما امیدواریم که اصلاحات و بازسازی هم‌زمان انجام شوند. متأسفانه، تجربه‌های قبلی ما در دریافت کمک‌های بین‌المللی چندان دلگرم‌کننده نبوده است. ما متعهد به اصلاحات هستیم، اما نمی‌خواهیم که بازسازی به تأخیر بیفتد تا زمانی که تمام اصلاحات کامل شوند. اگر قرار باشد صبر کنیم تا اصلاحات به پایان برسند—که امیدوارم خیلی طول نکشد—روند بازسازی بسیار کند خواهد شد.در حال حاضر، بازسازی اولویت دارد، زیرا بسیاری از آوارگان هنوز به خانه‌های خود بازنگشته‌اند.

*جناب رئیس‌جمهوری، تجربیات اسلاف شما که از میان ژنرال‌ها به ریاست‌جمهوری رسیدند، چندان آسان نبود. تنها استثناء شاید ژنرال فؤاد شهاب باشد. شما از کدام‌یک از آن‌ها تأثیر گرفته‌اید؟
-اجازه دهید صریح باشم... همان‌طور که به شما گفتم، سیاست زاده شرایط است، و هر رئیس‌جمهوری—نه‌فقط ژنرال‌ها—از دوران بشاره الخوری تا کمیل شمعون، فؤاد شهاب و در نهایت میشل عون، هرکدام در شرایط خاص خودشان بودند. بدون شک، شخصیت هر رئیس‌جمهوری بر شرایط دوران او تأثیر گذاشته است. مثلاً شخصیت فؤاد شهاب باعث شد که او نهادهایی را بنا کند که هنوز هم در لبنان پابرجا هستند. من قصد ندارم کسی را ارزیابی کنم، اما می‌توانیم از گذشته درس بگیریم. در نهایت، من در ساختن دولت، بازسازی ساختار کشور و اجرای اصلاحات دولتی، خود را به فؤاد شهاب نزدیک می‌بینم. حتی امروز هم درباره «شهابیه» و نهادهای او صحبت می‌شود، بنابراین ما نیز به دنبال ساختن دولت هستیم، و این هدف اصلی ماست. همان‌طور که گفتم، هر رئیس‌جمهور در شرایط خاصی روی کار آمده است، و شاید اگر ما جای او بودیم، به شیوه‌ای متفاوت عمل می‌کردیم. نمی‌خواهم کسی را قضاوت کنم، اما می‌توانیم از تجربیات گذشته درس بگیریم.

 

*وقتی وارد دانشکده نظامی شدید، به چه کسی علاقه داشتید؟ معمولاً جوانان از یک فرمانده نظامی یا یک رهبر سیاسی الهام می‌گیرند. شما تحت تأثیر چه کسی بودید؟
-صادقانه بگویم، انگیزه اصلی من حوادث آوارگی بود که روستایم با آن مواجه شد. یک طغیان درونی در من شکل گرفت و می‌خواستم این خشم را در چارچوب یک نهاد دولتی، یعنی ارتش، هدایت کنم. من در یک محیط نظامی رشد کردم—پدرم در نیروی امنیت داخلی بود، عمویم (خدا رحمتش کند) در ارتش خدمت می‌کرد، و پسرعمه‌ام نیز یک افسر ارتش بود. همین‌ها باعث شد که به ارتش بپیوندم. در دانشکده نظامی، درباره فرماندهان بزرگ تاریخ مطالعه می‌کنی، از آن‌ها یاد می‌گیری و تحت تأثیرشان قرار می‌گیری. هر فرمانده‌ای نقاط قوتی دارد که می‌توان از آن الهام گرفت و بر پایه آن ساخت.

 

*آیا زمانی که دیدید ارتش لبنان کنترل کامل بر سرزمین ندارد یا سیاستمداران نیازهای ارتش را تأمین نمی‌کنند، ناامید شدید؟
-نه، اما از سیاستمداران دلخور شدم، زیرا آن‌ها همیشه از ارتش انتظارات زیادی دارند، اما هیچ‌چیز به ارتش نمی‌دهند. آن‌ها همیشه ارتش را سرزنش می‌کنند: ارتش کاری نکرد، ارتش کم‌کاری کرد، ارتش مقصر است. اما واقعیت این است که خود آن‌ها مقصرند. ارتش نیاز به امکانات دارد، و من هشت سال این وضعیت را تجربه کردم. مثلاً بارها شنیدم که از ارتش انتقاد می‌کنند که چرا مرزها را کنترل نمی‌کند. از این افراد می‌پرسم: آیا شما اصلاً مرزها را دیده‌اید؟ آیا می‌دانید وضعیت آن چگونه است؟ جواب می‌دهند: نه. پس چطور بدون اطلاع، ارتش را به کم‌کاری متهم می‌کنید؟ این چیزی بود که مرا از سیاستمداران دلخور می‌کرد. اما برعکس، من به ارتش افتخار می‌کنم، زیرا باوجود مشکلات اقتصادی و چالش‌های فراوان، وظایفش را به بهترین شکل انجام داده است. مثلاً یک نظامی خارجی به من گفت: «اگر حقوقم به ۶۰ دلار برسد، استعفا می‌دهم.» اما سرباز لبنانی با همین حقوق کم، به انجام وظیفه ادامه داد.

*حقوق سرباز لبنانی چقدر بود؟
-حقوق آن‌ها بین ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ دلار بود، اما بعداً به ۶۰ یا حتی ۴۰ دلار کاهش یافت. الآن تقریباً ۲۳۰ دلار شده است، که باز هم در مقایسه با فداکاری‌های سربازان کافی نیست. من به ارتش، سربازان و افسرانی که همچنان به وظایف خود پایبند هستند و به سوگندشان وفادار مانده‌اند، افتخار می‌کنم. در طول هشت سال فرماندهی من، تلاش‌های زیادی برای کاهش بودجه دفاعی صورت گرفت و ما را متهم کردند که دولت را تضعیف می‌کنیم. اما ما فقط نیازهای اساسی ارتش را مطرح می‌کردیم—نه خرید تسلیحات پیشرفته‌ای که دولت را تحت فشار مالی قرار دهد.

نقش ارتش در بحران‌های لبنان

*پس از سال ۲۰۱۹، ارتش لبنان با بحران اقتصادی، اعتراضات و دیگر چالش‌ها روبه‌رو شد. چگونه با این شرایط کنار آمدید؟
-ارتش با تمام سختی‌ها، وظایف خود را انجام داد. در اعتراضات، بیش از ۶۰۰ سرباز زخمی شدند. ارتش هم از معترضان و هم از شهروندانی که تظاهرات نمی‌کردند، محافظت کرد. در بحران کرونا، ارتش در کنار دولت ایستاد. در انفجار بندر بیروت، ارتش اولین نهادی بود که نظم را برقرار کرد، عملیات جست‌وجو و نجات را انجام داد، و با کشورهایی که برای کمک شتافتند، هماهنگ شد. در انتخابات، حفظ امنیت با ارتش است. در کنترل مرزها، ارتش نقش دارد. در مبارزه با تروریسم، ارتش پیشگام است.

تحقیقات درباره انفجار بندر بیروت

*آیا فشار افکار عمومی برای آشکار شدن حقیقت برخی پرونده‌های بسته‌شده، مانند انفجار بندر بیروت، شما را تحت فشار قرار می‌دهد؟
-نه، اصلاً. این حق مردم لبنان است که حقیقت را بدانند.
هشت سرباز از گروه محافظت از بندر شهید شدند. من هم می‌خواهم بدانم چه کسی مسئول این فاجعه بود. هزاران زخمی، معلول و مجروح باقی مانده‌اند. گذشته از خسارات مالی و تخریب ساختمان‌ها، آسیب‌های انسانی چه؟ آیا خانواده‌های قربانیان نباید بدانند که چه اتفاقی افتاده است؟ اگر کسی مسئول باشد، باید محاکمه شود. اگر اهمالی رخ داده، باید بدانیم چه کسی مسئول آن بوده است. اگر فسادی در کار بوده، باید مقصر مشخص شود. این پرونده باید بسته شود، اما نه بدون کشف حقیقت.

موضع رئیس‌جمهورى درباره مداخلات در تحقیقات

*آیا شما در صورت احضار یکی از دوستانتان برای بازجویی، مداخله خواهید کرد؟
-ابداً. وقتی تحقیقات آغاز شد، به قاضی فادی صوان گفتم: اگر سؤالی دارید که نیاز به توضیح از سوی من دارد، من بدون درخواست رفع مصونیت، داوطلبانه برای پاسخگویی حاضر خواهم شد. همین درخواست را از قاضی بیطار هم داشتم. من در تحقیقات دخالت نمی‌کنم و هیچ‌کس را پوشش نمی‌دهم—حتی اگر برادرم باشد.

احساس یک افسر هنگام شهادت یکی از سربازانش

*چه احساسی به‌عنوان یک افسر دارید وقتی یکی از سربازان شما در کنار شما یا تحت فرمان شما شهید می‌شود؟
-ما در قلب شعار خود «فداکاری» را داریم، و شهادت یک تقدیر است، نه یک تصمیم. وقتی وارد ارتش می‌شویم، با این آگاهی قدم می‌گذاریم که ممکن است مجروح شویم یا حتی به شهادت برسیم. این به این معنا نیست که این مسئله برای ما عادی است، اما از روی اعتقاد می‌دانیم که این یک فداکاری در راه وطن است.
بااین‌حال، از سخت‌ترین لحظات زندگی است که ببینی یک سرباز در کنار تو یا در حین انجام مأموریت برای کشورش سقوط می‌کند. بزرگ‌ترین نوع فداکاری این است که کسی بدون انتظار هیچ پاداشی، جان خود را برای دیگران فدا کند. وقتی به من می‌گویند که یک سرباز در حین انجام مأموریت شهید شده است—و من شاهد شهادت بسیاری از سربازانم بوده‌ام—احساس افتخار می‌کنم، اما درعین‌حال این لحظه بسیار دردناک است. باوجوداینکه ما از قبل پذیرفته‌ایم که این بخشی از سرنوشت ماست، اما لحظه وقوع آن همچنان بسیار سخت و تلخ است.

تکمیل اجرای «توافق طائف»

*آیا دولت اجرای کامل توافق طائف را به سرانجام خواهد رساند؟
-من یک گروه حقوقی تشکیل داده‌ام که مأموریت اصلی آن بررسی توافق طائف، قانون اساسی و نقاط ضعف موجود در آن و تکمیل مواردی است که هنوز اجرا نشده‌اند. آن‌ها مطالعاتی در این زمینه به من ارائه می‌دهند و این هدف اصلی ماست. امیدوارم که سایر طرف‌ها نیز همکاری کنند تا بتوانیم این مسیر را به سرانجام برسانیم.

مطالعات و علاقه‌های شخصی

*جناب رئیس‌جمهوری، چه کتاب‌هایی می‌خوانید؟ به چه موضوعاتی علاقه دارید؟
-بیشتر از هر چیزی، علاقه دارم تاریخ لبنان را مطالعه کنم، زیرا متأسفانه ما لبنانی‌ها تاریخ کشور خود را به‌درستی نمی‌شناسیم.
*اما به نظر می‌رسد هرچه بیشتر تاریخ خود را بدانیم، نگرانی‌های ما بیشتر می‌شود...
-نه، اصلاً این‌طور نیست. باید از تاریخ درس گرفت و اشتباهات گذشته را شناخت تا آن‌ها را تکرار نکنیم. سیاست، فرزند تاریخ است، و تاریخ، زاده جغرافیاست. جغرافیا تغییر نمی‌کند، پس تاریخ هم نباید تکرار شود.

برنامه روزانه و سرگرمی‌ها

*روال روزانه شما چگونه است؟
-ساعت پنج و نیم صبح در دفترم هستم و تا هر ساعتی که لازم باشد، کار می‌کنم—حتی تا شش، هفت شب یا نیمه‌شب.
*سرگرمی‌های شما چیست؟
-در حال حاضر هیچ سرگرمی‌ای ندارم.
*آیا مسئولیت ریاست جمهوری شما را از سرگرمی‌هایتان دور کرده است؟ شنیده‌ام که علاقه زیادی به شکار دارید.
-بله، درست است. من به شکار و غواصی علاقه دارم، اما در حال حاضر ریاست جمهوری تمام وقتم را گرفته است.

نگرانی‌های امنیتی

*آیا نگران تهدیدات امنیتی علیه خودتان هستید؟
-صادقانه بگویم، من همیشه خوش‌بین هستم. هیچ ترسی ندارم و به سرنوشت اعتقاد دارم. در طول دوران خدمتم در ارتش، با حوادث زیادی روبه‌رو شده‌ام و دو بار مجروح شده‌ام. این تجربیات باعث شد که بیشتر به تقدیر باور داشته باشم. آنچه خدا برای تو مقرر کرده، اتفاق خواهد افتاد. تجربه‌های شخصی من و آنچه در کنار سربازانم دیده‌ام، به من ثابت کرده که در نهایت، تنها آنچه برای تو مقدر شده، رخ می‌دهد. اگر سرنوشت ما این باشد که با ترور از دنیا برویم، پس این تقدیر ماست. اگر قرار نباشد، پس این هم تقدیر ماست.

علاقه به موسیقی

*چه موسیقی‌ای گوش می‌دهید؟
-صبح‌ها، بهترین چیزی که می‌توانم گوش دهم، آهنگ‌های فیروز است.
*و خوانندگان دیگر؟
-اگر وقت داشته باشم، به موسیقی‌های دیگر هم گوش می‌دهم.

وحدت ملی و پیام به مردم لبنان

*رحابنه (آل الرحبانی) لبنان خاص خودشان را خلق کردند و مردم لبنان به آن باور داشتند. آیا پیامی برای مردم دارید؟
-می‌خواهم همان چیزی را که همیشه به سربازان و افسران در دانشکده نظامی می‌گفتم، تکرار کنم: اجازه ندهید که فرقه‌گرایی و تعصبات مذهبی در درون شما ریشه بدواند.
هرگز در تاریخ، طوایف، فرقه‌گرایی یا احزاب نتوانسته‌اند کشوری را بسازند.
تنها دولت است که از لبنان محافظت می‌کند، نه طوایف.
کینه‌ها را از قلب‌هایتان پاک کنید، زیرا نفرت و دشمنی نه کشوری را می‌سازد و نه لبنان را.
اگر می‌خواهیم کشوری باشیم که با عزت زندگی کنیم و لبنان را دوباره به شکوه گذشته‌اش بازگردانیم—همان "سوئیس خاورمیانه" که قبل از جنگ داخلی ۱۹۷۵ بود—باید گذشته را پشت سر بگذاریم، بالاتر از اختلافات بایستیم، متحد شویم و برای ساختن لبنان همدل باشیم.

ارتباط با سیاستمداران

*آیا تمرین کرده‌اید که در دنیای سیاست، میان تضادها و تناقضات مختلف عمل کنید؟
-این بخشی از وظیفه من است.
*رابطه شما با رئیس پارلمان نبیه بری چگونه است؟
-بسیار عالی و فراتر از حد انتظار.

 



فرستاده ترامپ به عراق اولویت‌های خود را پیش از انتخابات اعلام کرد

یک شهروند عراقی در حال عبور از کنار پوسترهای تبلیغاتی نامزدهای انتخابات پارلمانی، نصب‌شده در یکی از خیابان‌های موصل (رویترز)
یک شهروند عراقی در حال عبور از کنار پوسترهای تبلیغاتی نامزدهای انتخابات پارلمانی، نصب‌شده در یکی از خیابان‌های موصل (رویترز)
TT

فرستاده ترامپ به عراق اولویت‌های خود را پیش از انتخابات اعلام کرد

یک شهروند عراقی در حال عبور از کنار پوسترهای تبلیغاتی نامزدهای انتخابات پارلمانی، نصب‌شده در یکی از خیابان‌های موصل (رویترز)
یک شهروند عراقی در حال عبور از کنار پوسترهای تبلیغاتی نامزدهای انتخابات پارلمانی، نصب‌شده در یکی از خیابان‌های موصل (رویترز)

در آستانه انتخابات پارلمانی عراق، اعلام مأموریت‌های آتی مارک سافایا، فرستاده ویژه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به‌ویژه تأکید او بر «رد گروه‌های مسلح خارج از حاکمیت دولت» واکنش‌های گسترده‌ای را برانگیخت.

انتخابات قرار است در تاریخ ۱۱ نوامبر ۲۰۲۵ (۲۱ آبان ۱۴۰۴) برگزار شود؛ در شرایطی که نگرانی‌ها از پیامدهای سیاسی آن رو به افزایش است.

سافایا در نخستین بیانیه خود که روز جمعه منتشر شد، بر حمایت واشنگتن از «عراقی با حاکمیت کامل و مستقل، به‌دور از مداخلات خارجی مخرب، به‌ویژه از سوی ایران» تأکید کرد و گفت: «ایالات متحده وجود هیچ گروه مسلحی را که خارج از چارچوب دولت فعالیت نماید، نخواهد پذیرفت».

او همچنین خواستار «تقویت همکاری میان دولت فدرال و دولت اقلیم کردستان برای تضمین امنیت پایدار، رشد اقتصادی و انسجام ملی» شد و عراق را «کشوری محوری در خاورمیانه» توصیف کرد که باید «نقش طبیعی خود را در تقویت صلح و ثبات منطقه‌ای ایفا نماید».

سافایا اظهار کرد که رهبری عراق «در سه سال گذشته گام‌های مهمی برای هدایت کشور در مسیر صحیح سیاسی و اقتصادی برداشته است» و افزود: «واشنگتن به حمایت از دولت بغداد در تلاش برای تثبیت حاکمیت، جمع‌آوری سلاح در اختیار دولت و گشودن بازارها به روی سرمایه‌گذاری بین‌المللی ادامه خواهد داد».

او در پایان بیانیه خود اعلام کرد که اولویت‌هایش، طبق مأموریت محوله از سوی رئیس‌جمهور ترامپ، «حمایت از عراق در مسیر دستیابی به ثبات، حاکمیت و شکوفایی و تقویت شراکت با ایالات متحده» خواهد بود.

اعلام مأموریت فرستاده آمریکایی در مقطعی حساس صورت گرفت؛ هم‌زمان با تشدید رقابت‌های انتخاباتی و تداوم شکاف‌های سیاسی، مذهبی و قومی که از انتخابات سال ۲۰۰۵ تاکنون پابرجا مانده‌اند.

یک سیاستمدار مستقل به «الشرق الأوسط» گفت: «انتصاب سافایا معادلات درون گروه‌های عراقی، به‌ویژه شیعیان را بر هم زده است؛ گروه‌هایی که در قبال موضع‌گیری نسبت به واشنگتن دچار شکاف‌های عمیق و چندلایه هستند».

او افزود: «شکاف کنونی در میان شیعیان، بازتابی از ناکامی طبقه سیاسی در تعیین هویت دولت پس از پنج دوره انتخابات پارلمانی است؛ و اکنون در آستانه ششمین دوره‌ای قرار داریم که پیچیده‌ترین انتخابات به‌شمار می‌رود».

در حالی که جریان صدر، که انتخابات را تحریم کرده، تاکنون واکنشی رسمی نشان نداده است، نیروهای «چارچوب هماهنگی» حاکم در برابر سیاست جدید آمریکا در موقعیتی دشوار قرار گرفته‌اند.

محافل کردی و سنی با احتیاط از مواضع فرستاده آمریکایی استقبال کردند؛ کردها ایالات متحده را حامی اصلی در پرونده‌های نفتی و سرمایه‌گذاری می‌دانند، در حالی که اهل سنت معتقدند موضع سخت‌گیرانه دولت آمریکا در قبال ایران و گروه‌های مسلح به نفع منافع سیاسی آنان است.

در چنین شرایطی، مأموریت سافایا در عراق به‌گفته ناظران، آزمونی تازه برای روابط بغداد و واشنگتن در مرحله‌ای انتخاباتی خواهد بود که «بیشترین شکاف» را در دو دهه گذشته تجربه می‌کند.


پایان دنیای «مواد مخدر» در لبنان

تصویری از خبرگزاری سعودی (واس) در 25 آوریل گذشته كه نشان می‌دهد یکی از اعضای اداره کل مبارزه با مواد مخدر، کیسه‌های كشف شده قرص‌های کپتاگون در جده را به نمایش می‌گذارد. این قرص‌ها در محموله‌ای از انار پنهان شده بودند (آ.ف.ب)
تصویری از خبرگزاری سعودی (واس) در 25 آوریل گذشته كه نشان می‌دهد یکی از اعضای اداره کل مبارزه با مواد مخدر، کیسه‌های كشف شده قرص‌های کپتاگون در جده را به نمایش می‌گذارد. این قرص‌ها در محموله‌ای از انار پنهان شده بودند (آ.ف.ب)
TT

پایان دنیای «مواد مخدر» در لبنان

تصویری از خبرگزاری سعودی (واس) در 25 آوریل گذشته كه نشان می‌دهد یکی از اعضای اداره کل مبارزه با مواد مخدر، کیسه‌های كشف شده قرص‌های کپتاگون در جده را به نمایش می‌گذارد. این قرص‌ها در محموله‌ای از انار پنهان شده بودند (آ.ف.ب)
تصویری از خبرگزاری سعودی (واس) در 25 آوریل گذشته كه نشان می‌دهد یکی از اعضای اداره کل مبارزه با مواد مخدر، کیسه‌های كشف شده قرص‌های کپتاگون در جده را به نمایش می‌گذارد. این قرص‌ها در محموله‌ای از انار پنهان شده بودند (آ.ف.ب)

در محیط امنیتی لبنان، امیدواری واضحی وجود دارد که سال 2026 ممکن است سال پایان «دنیای مواد مخدر» باشد؛ دنیایی که جنگ داخلی لبنان و تبعات آن از جنگ‌های دیگر زمینه‌ساز شکوفایی آن شده‌اند و محیط ایده‌آلی را برای رشد این تجارت ایجاد کرده‌اند. این مواد مخدر، که از لبنان و سوریه از طریق اردن به کشورهای خلیج، و به‌ویژه سعودی وارد می‌شد، به یکی از محصولات اصلی قاچاق تبدیل شده بود که تجار از طریق آن درآمدهای کلانی به‌دست می‌آوردند، درآمدهایی که اکنون تامین‌کننده مالی برخی کشورها و گروه‌های مسلح شده است.
منبع این امیدواری، پیشرفت‌های چشمگیری است که در مرز لبنان و سوریه با پایان دوران رژیم سوریه و خروج «تیپ چهارم» از مرزها به‌دست آمده است. پس از آن، تجار مخدر که در «منطقه خاکستری» داخل مرزهای سوریه حضور داشتند، اخراج شدند.
یک مسئول امنیتی لبنانی به روزنامه «الشرق الأوسط» گفته است که آغاز جنگ در سوریه جرقه‌ای برای رونق تجارت مواد مخدر بود، اما پایان جنگ به‌نوبه خود، آغاز پایان این تجارت بود. این تجارت در تمامی مراحلش از تولید، انبارداری، و توزیع ضربات امنیتی سنگینی را متحمل شد.
از سال 2023 تا 2024، منطقه مرزی سوریه به پناهگاهی امن برای تجار مواد مخدر تبدیل شده بود. این تجار در روستاهایی مستقر شدند و در آن‌ها خانه‌هایی خریدند که تحت حمایت نیروهای امنیتی سوریه و به‌ویژه اعضای «تیپ چهارم» قرار داشت. این گروه‌ها شریک تجاری این افراد بودند. با سقوط رژیم، این تجار به لبنان بازگشتند و به راحتی به شکار ارتش لبنان تبدیل شدند که در تعقیب آن‌ها بود و برخی را دستگیر و برخی دیگر را کشته است.

توسعه به‌عنوان سلاح

بر اساس ارزیابی‌های امنیتی لبنان، این موضوع به یک «مرحله‌ای از توسعه» نیاز دارد که باید در مناطق محروم لبنان مانند بقاع و عکار پیاده‌سازی شود. این توسعه می‌تواند به‌عنوان عامل کمکی برای فشار امنیتی شدید بر تجار مواد مخدر عمل کند و به آن‌ها بهانه‌هایی که از فقر و محرومیت استفاده می‌کنند تا اهالی این مناطق را از «راه ممنوعه» که سال‌هاست از این مناطق عبور می‌کند، دور کند. برخی از این تجار به‌گونه‌ای تبدیل به افرادی شبیه به «رابین هود» می‌شوند که هدایای خود را توزیع کرده و به مردم کمک می‌کنند. اما این کمک‌ها بدون هزینه نیست.
یک منبع امنیتی لبنانی به «الشرق الأوسط» گفته است که یک تاجر معروف مواد مخدر، که هزینه‌های تحصیل برخی از دانشجویان دانشگاهی را تأمین می‌کرد، آن‌ها را بعدها به ابزارهایی برای توزیع مواد مخدر در دانشگاه‌ها و مدارس تبدیل می‌کرد.

دوران شکوفایی و صعود «رابین هود»

از تجارتی که حجم آن پیش از بحران سوریه 1.3 میلیون قرص بود، این عدد پس از بحران به 3 میلیون رسید و سپس به 400 هزار کاهش یافت. یک منبع امنیتی لبنانی می‌گوید: «آن‌ها زمانی فقیر بودند و سپس فرمانروا شدند، اما حالا دوباره به فقر برگشته‌اند.»
«شکوه» تجار مواد مخدر در منطقه بقاع لبنان پس از فروپاشی مالی که در اواخر سال 2019 کشور را درگیر کرد، به‌دنبال فروپاشی سیاسی دولت لبنان و بن‌بست سیاسی که با پایان دوره ریاست‌جمهوری میشل عون و تأخیر در انتخاب جانشین او تشدید شده بود، دوباره به‌وجود آمد.
این افراد از نیازی که مردم منطقه تحت فشار آن قرار داشتند، بهره بردند؛ نیازهایی که به‌ویژه در مناطق محروم با کم‌توجهی رسمی و فقر مزمن که به‌دور از بحران ارز ملی ریشه در تاریخ سیاست لبنان داشت، به‌وجود آمده بود. به گفته اهالی منطقه، این وضعیت تا حدی به یک روند دائمی در سیاست تبدیل شده است.
در این شرایط، بسیاری از جوانان و مردان به دام این تجارت افتادند، به‌ویژه با کشف «ستاره در حال صعود» در دنیای مواد مخدر، یعنی قرص‌های کپتاگون، که با تأثیر مستقیم بحران سوریه از سال 2011 به لبنان وارد شد و به تولید و صادرات آن سرعت بخشید. تجار سوری، که برخی از آن‌ها در قدرت و امنیت نقش داشتند، به‌طور فعال در این فرآیند مشارکت داشتند. این تجارت در مناطقی که مرزهای لبنان و سوریه را می‌سازند، که به‌طور سنتی به‌دلیل سستی کنترل امنیتی شناخته می‌شود، به سرعت گسترش یافت.

قدرت اجتماعی و سیاسی تجار

تجار بزرگ مواد مخدر در لبنان دیگر تنها به کسب درآمد محدود نمی‌پرداختند، بلکه برخی از آن‌ها حتی به جایگاه‌های اجتماعی و سیاسی دست یافتند. برخی از آن‌ها حتی برای انتخابات کاندیدا شدند یا به فکر نامزدی در انتخابات بودند. برخی دیگر خود را به‌عنوان «رابین هود» معرفی می‌کردند که از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌بخشید. این افراد پروژه‌هایی برای آبیاری، برق، و کمک‌های اجتماعی ارائه می‌دادند و برای مردم منطقه در حل مشکلات قانونی میانجیگری می‌کردند. حتی با سیاستمداران و مقامات رده بالا تماس می‌گرفتند تا برای اهالی منطقه شغل تأمین کنند. به‌طور کلی، این «دولت در دولت» در حال رشد بود و از همکاری با نیروهای اجرایی که در هر دو طرف مرزها فعال بودند، بهره می‌برد.
معادله بسیار ساده بود: «صادرات مواد مخدر به دشمنان... و دریافت ارز خارجی»، و « حق کمیسیون» که این تجار از این تجارت بسیار پردرآمد به‌دست می‌آوردند، کافی بود تا کمک مالی به دولت یا دولتی کوچک فراهم کنند. یکی از تجار می‌گوید: «کافی است یکی از ده محموله‌ها عبور کند تا من سود کرده و راحت باشم.»

داستان کپتاگون

کپتاگون یک «انقلاب» در دنیای مواد مخدر به شمار می‌آید؛ زیرا نیازی به کشاورزی ندارد و بنابراین هیچ زمین کشاورزی در معرض عوامل طبیعی و انسانی قرار نمی‌گیرد، همچنین این ماده محدود به فصل خاصی نیست. تولید و بسته‌بندی آن بسیار ساده است و در فرآیند قاچاق و حمل‌ونقل نیز شناسایی آن دشوار است؛ زیرا معمولاً نمی‌توان آن را با استفاده از دستگاه‌های معمولی کشف کرد.
اما، اگرچه توزیع و قاچاق کپتاگون معمولاً به‌طور مخفیانه انجام می‌شود، اما تولید آن به‌راحتی پنهان نمی‌ماند. تولید کپتاگون نیاز به کارخانه دارد و در طی فرایند تولید، بوی بد و شدیدی منتشر می‌شود که پنهان کردن کارخانه‌ها را دشوار می‌کند. به همین دلیل، تولیدکنندگان برای پنهان کردن این کارگاه‌ها به سراغ افرادی با نفوذ رفته و آن‌ها را با پول اغوا می‌کردند، و همچنین از مالکان املاک دورافتاده از مناطق مسکونی برای استفاده از املاکشان بهره می‌بردند.
تجار کپتاگون از «منطقه خاکستری» که در آن کشورهایی که هنوز این ماده را به‌عنوان مواد مخدر به رسمیت نشناخته‌اند یا در تأخیر در این زمینه بودند، بهره می‌بردند. لبنان یکی از این کشورها بود که در آن مواد مخدر به‌طور رسمی ممنوع نبود. نیروهای امنیتی معمولاً تجار را دستگیر می‌کردند و آن‌ها را به‌طور معمول به‌خاطر داشتن اشیای غیرقانونی دیگر مانند سلاح یا انواع دیگر مواد مخدر مجازات می‌کردند.

شاهزادگان راه‌ها و فرمول‌های سری

این تجارت ابتدا در عراق و سوریه گسترش یافت. برخی از رانندگان کامیون‌های حمل‌ونقل خارجی برای مقابله با خستگی و کسالت ناشی از ساعت‌ها رانندگی، از آن استفاده می‌کردند تا انرژی بیشتری پیدا کنند. پس از سال 2000، این ماده به‌عنوان یک ماده مخدر شناخته شد. بین سال‌های 2007 تا 2011، ظهور «شاهزادگان راه‌ها»، یعنی تجار مواد مخدر که وظیفه حمل و انتقال کپتاگون از کارخانه به مصرف‌کنندگان را بر عهده داشتند، به‌ویژه در کشورهای حوزه خلیج، شدت یافت.
کارخانه‌های تولید کپتاگون ابتدا در مناطق مرزی سوریه متمرکز بودند، اما با آغاز جنگ سوریه، بسیاری از تجار به لبنان مهاجرت کرده و در این کشور کارخانه‌هایی به‌راه انداختند و با همکاران لبنانی خود در این تجارت شریک شدند.
جالب اینجا بود که این تجار راز فرمول ساخت کپتاگون را مخفی نگه داشتند و آن را به همکاران لبنانی خود منتقل نکردند. این مسئله در اعترافات تعدادی از تجار که توسط اطلاعات نظامی لبنان دستگیر شدند، روشن شد. برخی از تجار فرمول این ماده را کشف کردند یا حداقل به آن نزدیک شدند و در نتیجه انواع «کپتاگون‌های تقلبی» به بازار عرضه شد که کیفیت کمتری داشتند. حاشیه سود زیاد باعث شد که افراد بیشتری به این تجارت وارد شوند. یک قرص که هزینه آن کمتر از 20 سنت است، ممکن است به 20 دلار برسد و در بازار خرده‌فروشی گاهی حتی بیش از 50 دلار فروخته شود.
با شروع بحران سوریه، گروه‌های افراطی مناطق مرزی را تصرف کردند و کارخانه‌ها را ویران کردند. تجار به مناطق تحت کنترل دولت سوریه یا لبنان فرار کردند. اما این گروه‌ها به‌زودی متوجه اشتباه خود شدند، به‌ویژه بین سال‌های 2012 و 2014، و برخی از آن‌ها به‌دنبال بهره‌برداری از درآمدهای تجارت کپتاگون وارد این جریان شدند و به‌تدریج این ماده به یک منبع اصلی تأمین مالی آن‌ها تبدیل شد.
در بین سال‌های 2012 و 2023، دوران اوج سودآوری تجار کپتاگون بود. تجارت این ماده به‌ویژه در این دوره بسیار رونق یافت، به‌طوری که چهار یا پنج تاجر بزرگ تقریبا تمامی قاچاق به کشورهای حوزه خلیج را در دست داشتند. در این زمان، تجار وارد مرحله رقابت در «ظاهر» کپتاگون شدند؛ برخی از آنها قرص‌ها را برشته می‌کردند تا شبیه به شن بیابانی شوند، یا آن‌ها را با نشانه‌ها و علائم تجاری مشخص کرده و رنگ می‌کردند.

ورود رسمی سوریه و «واگنر»

در اواسط سال 2012، مقامات بلندپایه سوریه نیز وارد این تجارت شدند. آن‌ها در تولید و تجارت دخالت نکردند، اما روند انتقال مواد مخدر را تسهیل کرده و برای عبور کالاها از اراضی سوریه «کوپن» صادر می‌کردند و در ازای آن «هزینه» معینی دریافت می‌کردند. در این دوره، تجار کپتاگون به بسیاری از نقاط جهان سفر می‌کردند، اما بیروت مکان مورد علاقه آنها بود. آن‌ها در پایتخت لبنان رستوران‌ها و کافه‌هایی افتتاح کردند که پوششی عالی برای درآمدهایشان به‌حساب می‌آمد.
فرآیند تولید و توزیع کپتاگون چند مرحله دارد که با خرید مواد اولیه شروع می‌شود، موادی که به‌طور قانونی در بازار موجود بودند. اکثر مواد مورد استفاده برای تولید کپتاگون به‌طور قانونی در دسترس بودند چرا که کاربردهای دیگری مانند استفاده در داروسازی، شوینده‌ها، آفت‌کش‌ها و کودهای شیمیایی نیز داشتند. تجار با صاحبان فروشگاه‌های بزرگ و سوپرمارکت‌ها همکاری می‌کردند تا کالاها را به‌قیمت‌های ارزان برای خود وارد کنند. حتی دستگاه‌های مخصوص تولید نیز به‌راحتی در دسترس بودند، زیرا عمدتا توسط کارخانه‌های داروسازی یا تولیدکنندگان مواد شیمیایی و صنعتی به کار می‌رفتند.
بیشتر کارخانه‌ها در منطقه مرزی سوریه متمرکز بودند، اما برخی از آن‌ها در دوران جنگ به مناطق کوهستانی لبنان منتقل شدند. خانه‌های دورافتاده یا کارخانه‌های متروکه و مزارع دام هدف تجار قرار گرفتند و آن‌ها این مکان‌ها را با قیمت‌های جذاب اجاره کردند. بعداً برخی از روستاهای سوریه به پناهگاه‌هایی برای تجار تبدیل شدند، از جمله روستای «جرماش»، که به پناهگاه محبوب برای فراریان از دست نیروهای امنیتی لبنان تبدیل شد.
در دوران جنگ سوریه، تجارت مواد مخدر رونق بی‌سابقه‌ای پیدا کرد. مرزهای لبنان و سوریه و همچنین مرز سوریه و اردن به‌طور کامل از کنترل خارج شدند. برخلاف تصویر جنگ‌ها و درگیری‌های شدید میان گروه‌های مختلف، تجار با تمامی طرف‌ها روابط خوبی داشتند. همه از درآمدهای این تجارت بهره‌برداری می‌کردند. در این میان، دولت سوریه، روسیه، ایران و حزب‌الله نیز از مسیرهای قاچاق مواد مخدر برای انتقال سلاح به مناطق محاصره‌شده یا مناطق دور از دسترس استفاده می‌کردند و گاهی اوقات حتی افراد مسلح نیز از این مسیرها منتقل می‌شدند.
گروه «واگنر» روسی نیز یک پل هوایی برای انتقال کپتاگون به لیبی ایجاد کرده بود و به ازای هر صندوق از این ماده، 5000 دلار دریافت می‌کرد.
بین سال‌های 2014 و 2020، بسیاری از تجار به لبنان نقل مکان کردند. آنها از کنترل گروه‌های افراطی بر مناطق مرزی وسیع و بحران داخلی در لبنان که منجر به شکاف‌های سیاسی عمیق شده بود، بهره می‌بردند. در این دوران، هر کسی که شغلی مناسب نداشت، به تجارت مواد مخدر روی می‌آورد. همین موضوع باعث شد که مواد مخدر با کیفیت پایین‌تری به بازار وارد شود.
در این دوره، نفوذ ارتش لبنان بر مرزها به‌ویژه بعد از شکست‌هایش در برابر حملات گروه‌های افراطی و ربوده شدن سربازان تضعیف شد. تجار برخی مناطق را تحت تسلط خود درآوردند و راه‌های خاصی بین لبنان و سوریه برای قاچاق مواد مخدر ساختند. برخی از آن‌ها حتی وارد سیاست لبنان شدند و از طریق حمایت از برخی نامزدهای انتخاباتی، به‌دنبال دستیابی به قدرت بودند.

اعلام جنگ علیه مواد مخدره

با برقراری وضعیت امنیتی در لبنان و تقویت نقش تجار مواد مخدره، لبنان جنگی علیه مواد مخدره اعلام کرد. در مناطق بعلبک و مرز با سوریه، نقش اصلی بر عهده ارتش لبنان بود، چرا که ارتش در آنجا حضور داشت. اما در بنادر و مناطق داخلی، نقش نیروهای امنیت داخلی لبنان مهم‌تر بود.
جنگ علیه تجار مواد مخدر در بعلبک از سوی اطلاعات ارتش لبنان آغاز شد. در ابتدا، کارخانه‌های تولید کبتاگون مورد حمله قرار گرفتند و واحدهای تولیدی آن‌ها منهدم شدند. اما تجار «مسالمت‌جو» به سرعت تبدیل به افرادی خون‌ریز شدند و کمتر مأموریتی بود که بدون درگیری میان ارتش و تجار به پایان می‌رسید. تجار از بعلبک به مناطق کوهستانی و صعب‌العبور گریختند، اما ارتش همچنان به تعقیب آن‌ها ادامه داد. یک مقام امنیتی لبنانی به «الشرق الأوسط» گفت که به مقامات و افسران مبارزه با مواد مخدر پیشنهادات مالی وسوسه‌کننده‌ای ارائه شده بود، به‌ویژه اینکه خسارت سال اول مواجهه با ارتش به حدود 200 میلیون دلار رسید.
برای مقابله با حملات ارتش، تجار به ساخت کارخانه‌های «موبایل» یا کارخانه‌های متحرک روی کامیون‌ها روی آوردند که قادر به جابه‌جایی سریع بودند. با این حال، معایب این کارخانه‌ها این بود که هنگام آغاز تولید، به دلیل سرعت پایین حرکت، دچار مشکل می‌شدند.

جنگ سرها و نبرد «ابو سله»

جنگ علیه مواد مخدر به جنگی علیه سران باندهای مواد مخدر تبدیل شد. ارتش لبنان شروع به هدف قرار دادن سران باندها کرد و برخی از آن‌ها با استفاده از پهپادها و حملات هوایی هدف قرار گرفتند. یکی از بزرگترین تجار مواد مخدر در بعلبک که به «ابو سله» معروف بود، هدفی خاص برای ارتش شد و پس از آن، تجار مواد مخدر به‌طور موقت از دیدرس پنهان شدند و زیر فشار اقدامات امنیتی به مخفیگاه‌های خود پناه بردند.
علی منذر زعتر، معروف به «ابو سله»، از ابتدا در تجارت مواد مخدر دست داشت و نام «ابو سله» را از زمانی که در حومه شرقی بیروت در حال توزیع مواد مخدر بود، به دست آورد. او به‌طور فیزیکی از یک سبد (سله) برای دریافت پول از مشتریانش و تحویل مواد مخدر به آن‌ها استفاده می‌کرد. اما پس از مدتی، «ابو سله» به یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین تجار مواد مخدر تبدیل شد و به‌حدی قدرت پیدا کرد که یک ارتش کوچک از مبارزان و پخش‌کنندگان مواد مخدر تحت فرمان او قرار داشت.
وقتی ارتش لبنان برنامه‌ریزی برای دستگیری «ابو سله» را آغاز کرد، اطلاعات ارتش فاش کرد که او 346 ایست بازرسی برای محافظت از خود ایجاد کرده بود. این ایست‌های بازرسی شامل دوربین‌های مداربسته و نقاط مخفی شده در قالب کافه‌های «اکسپرس» بودند که در تمام مسیرهای منتهی به خانه او نصب شده بودند.
پس از 8 ماه برنامه‌ریزی، ارتش لبنان عملیات دستگیری «ابو سله» را در جریان یک مهمانی شام که او برای دوستانش برگزار کرده بود، انجام داد. در این عملیات، برخی از دوربین‌ها تحت کنترل قرار گرفتند و مسیر آن‌ها تغییر داده شد. رئیس اداره اطلاعات ارتش لبنان برای پنهان کردن هویت خود، همسرش را به یک رستوران در بیروت برد که او می‌دانست «ابو سله» برای نظارت بر آن مکان، از آنجا اطلاعات جمع‌آوری می‌کند.
عملیات دستگیری «ابو سله» به‌شدت مخفیانه بود و تنها 7 نفر از آن اطلاع داشتند که هدف از این عملیات «مارلبورو» (نام مستعار برای «ابو سله») بود تا او متوجه نشود که چه چیزی برای او در حال تدارک است.
«ابو سله» توانست از این کمین فرار کند، چرا که از همسرش به‌عنوان سپر استفاده کرده بود و در نتیجه یک نفر از ارتش لبنان کشته شد. او پس از این فرار به سوریه رفت، اما پس از سقوط رژیم سوریه به لبنان برگشت و در نهایت هدف حمله هوایی ارتش لبنان قرار گرفت که منجر به کشته شدن او شد.
«ابو سله» پیش از کشته شدن در یک کمین، مسئول حمله‌ای بود که منجر به کشته شدن تعدادی از سربازان ارتش لبنان و زخمی شدن یک افسر شد. این عملیات، تأثیر عمیقی بر نگرش‌های امنیتی در لبنان داشت، زیرا «ابو سله» به عنوان شماره یک در میان تجار مواد مخدر لبنان شناخته می‌شد. او در دانشگاه‌ها و مدارس نفوذ زیادی داشت و این مناطق به‌عنوان «منطقه فروش» او شناخته می‌شدند. برای ترویج مواد مخدر در این اماکن، او هزینه تحصیل دانش‌آموزان و دانشجویان را پرداخت می‌کرد یا افراد وابسته به خود را در آن‌ها ثبت‌نام می‌کرد تا مواد مخدر را در بین دانش‌آموزان و دانشجویان توزیع کنند.


سقوط الفاشر به دست «نیروهای پشتیبانی سریع»... شکست نظامی یا معامله سیاسی؟

زنان سودانی در شهر الفاشر که بیش از یک سال در اقلیم دارفور در محاصره «قوات الدعم السریع» بود، برای دریافت وعده‌های غذایی رایگان گرد هم آمده‌اند (خبرگزاری فرانسه)
زنان سودانی در شهر الفاشر که بیش از یک سال در اقلیم دارفور در محاصره «قوات الدعم السریع» بود، برای دریافت وعده‌های غذایی رایگان گرد هم آمده‌اند (خبرگزاری فرانسه)
TT

سقوط الفاشر به دست «نیروهای پشتیبانی سریع»... شکست نظامی یا معامله سیاسی؟

زنان سودانی در شهر الفاشر که بیش از یک سال در اقلیم دارفور در محاصره «قوات الدعم السریع» بود، برای دریافت وعده‌های غذایی رایگان گرد هم آمده‌اند (خبرگزاری فرانسه)
زنان سودانی در شهر الفاشر که بیش از یک سال در اقلیم دارفور در محاصره «قوات الدعم السریع» بود، برای دریافت وعده‌های غذایی رایگان گرد هم آمده‌اند (خبرگزاری فرانسه)

«نیروهای پشتیبانی سریع» اعلام کردند که کنترل شهر راهبردی الفاشر، بزرگ‌ترین شهر در اقلیم دارفور، را در دست گرفته‌اند و همچنین بر مقر «لشکر ششم پیاده‌نظام» ــ آخرین پایگاه ارتش در این اقلیم ــ مسلط شده‌اند. هرچند سقوط این شهر از هفته‌ها پیش قابل پیش‌بینی بود، اما اکنون پرسش‌های گسترده‌ای را درباره فروپاشی احتمالی نیروهای دولتی در شهر برانگیخته است.

محاصره الفاشر از ۱۰ مهٔ ۲۰۲۴ آغاز شد، زمانی‌که «نیروهای پشتیبانی سریع» شهر را از چهار جهت در محاصره گرفتند و جنبش‌های مسلحی را که از ارتش پشتیبانی می‌کردند، متهم کردند که «تعهد خود مبنی بر عدم مشارکت در جنگ» را نقض کرده‌اند.

در نوامبر ۲۰۲۳، «جنبش ارتش آزادی‌بخش سودان» به رهبری منی اَركو مناوی، «جنبش عدالت و برابری» به رهبری جبریل ابراهیم، و چند گروه کوچک دیگر از موضع بی‌طرفی خود عدول کردند و اعلام نمودند که در کنار ارتش علیه «نیروهای پشتیبانی سریع» خواهند جنگید.

در آن زمان، «نیروهای پشتیبانی سریع» بر مناطق غرب، مرکز، شرق و جنوب دارفور تسلط یافته بودند و تنها شمال دارفور با شهر الفاشر و لشکر ششم پیاده‌نظام در کنترل ارتش باقی مانده بود. مناوی ــ حاکم اقلیم دارفور و فرمانده نیروهای موسوم به «نیروی مشترک جنبش‌های مسلح» که از ارتش حمایت می‌کردند ــ گفت توافق بر بی‌طرفی پس از سه هفته از آغاز جنگ در ۱۵ آوریل ۲۰۲۳ صورت گرفت تا درگیری میان ارتش و «پشتیبانی سریع» محدود بماند و غیرنظامیان در امان باشند.

پناهگاهی زیرزمینی که آوارگان در شهر الفاشر سودان برای در امان ماندن از بمباران به آن پناه می‌برند (رویترز)

اما او افزود که این موضع را پس از گسترش «دامنه نقض‌ها» و وقوع «اقداماتی در حد نسل‌کشی» تغییر داده‌اند. مناوی و جبریل ابراهیم در ۱۶ نوامبر ۲۰۲۳ به‌طور رسمی پایان بی‌طرفی را اعلام کردند و به پایتخت موقت، پورت‌سودان، منتقل شدند.

شهری در محاصره و فروپاشی تدریجی

در ماه مهٔ ۲۰۲۴، «نیروهای پشتیبانی سریع» محاصره‌ای سخت بر الفاشر اعمال کردند؛ راه‌ها را بستند و مانع ورود کالا و کمک‌های بشردوستانه شدند. این وضعیت بحرانی انسانی ایجاد کرد و کمبود شدید غذا، دارو و سوخت، شهر را به جزیره‌ای منزوی و بی‌ارتباط با بیرون تبدیل نمود. درگیری‌ها به‌صورت روزانه در اطراف شهر جریان داشت تا سرانجام «پشتیبانی سریع» وارد مرکز آن شد.

کوشش ارتش برای رساندن تدارکات از راه هوایی ناکام ماند، زیرا پدافند هوایی «پشتیبانی سریع» چندین هواپیمای ارتش را سرنگون کرد و توانست نیروی هوایی را از کار بیندازد. در نتیجه، ارسال تدارکات نظامی، پزشکی و غذایی متوقف شد و این امر پیشروی تدریجی «پشتیبانی سریع» به سوی مواضع ارتش را آسان کرد.

یک منبع میدانی در گفت‌وگو با فعال رسانه‌ای محمد خلیفه اظهار کرد: «روزهای پایانی پیش از سقوط شهر، شاهد نبردهای شدیدی در چند محور بود که راه را برای حمله نهایی به مقر لشکر ششم پیاده‌نظام هموار کرد. شمار نیروهای مستقر در داخل مقر زیاد نبود و نبرد بزرگی در نگرفت، زیرا عملاً لشکر از سپتامبر گذشته در دست (پشتیبانی سریع) بود.»

به گفته او، «نیروهای پشتیبانی سریع» تا محدوده میان دو نیرو در حوالی اداره مهندسی و بهداری نظامی پیش‌روی کرده و به مقر لشکر نزدیک شده بودند و این وضعیت از حدود یک ماه پیش از سقوط نهایی، حلقه محاصره را تنگ‌تر کرده بود. وی افزود: «(پشتیبانی سریع) با شدت حمله می‌کرد و گاه به دیوارهای مقر لشکر می‌رسید، سپس عقب رانده می‌شد، اما همیشه بخشی از مواضع تصرف‌شده را حفظ می‌کرد تا حلقه محاصره را تنگ‌تر کند.»

آتش‌سوزی و دود در اردوگاه «زمزم» نزدیک شهر الفاشر در اقلیم دارفور در ماه آوریل گذشته (خبرگزاری فرانسه)

این منبع تأیید کرد که «نیروهای پشتیبانی سریع» در هفته‌های اخیر مواضع مهمی چون اردوگاه نیفاشا، اردوگاه آوارگان ابو شوک، محله درجه، اداره مهندسی، ساختمان یونامید، خانه میهمانان، وزارت دارایی و مقر حاکم ایالت را تصرف کردند؛ مواضعی که ارتش بر آنها برای دفاع تکیه داشت. وی افزود: «از آغاز اکتبر، محدوده کنترل ارتش به حدود سه کیلومتر مربع کاهش یافت تا سرانجام به‌طور کامل سقوط کرد.»

عقب‌نشینی جزئی و بیم از آینده

به گفته همین منبع، فرماندهان ارتش و نیروی مشترک به این نتیجه رسیدند که امکان رساندن پشتیبانی نظامی یا غذایی وجود ندارد، بنابراین درباره چگونگی عقب‌نشینی و تأمین امنیت آن رایزنی کردند، اما این گفت‌وگوها به‌دلیل نبود تضمین کافی ناتمام ماند.

او افزود: «فرماندهان به محور غربی منتقل شدند و هنگام سقوط لشکر، تنها شمار اندکی از نیروها در مقر حضور داشتند، زیرا بیشتر آنان به منطقه‌ای در محور غربی به وسعت کمتر از دو کیلومتر مربع عقب‌نشسته بودند.» ارتش به نیروهای داوطلب دستور داده بود که به منطقه‌های طوله و کورما بروند؛ برخی از آنان کشته شدند و گروهی دیگر توانستند فرار کنند.

با وجود اهمیت حادثه، ارتش و نیروی مشترک هیچ بیانیه رسمی صادر نکردند. در مقابل، مناوی ــ حاکم اقلیم دارفور ــ در حساب خود در پلتفرم «ایکس» نوشت: «سقوط الفاشر به معنای واگذاری آینده دارفور به گروه‌های خشونت‌طلب یا منافع فساد و وابستگی نیست.»

کارشناسان نظامی این فروپاشی را تحولی خطرناک در مسیر جنگ سودان توصیف کرده‌اند، زیرا الفاشر آخرین پایگاه ارتش در دارفور بود و سقوط آن به معنای تسلط کامل «پشتیبانی سریع» بر این اقلیم است. برخی تحلیلگران احتمال داده‌اند که نیروهای «پشتیبانی سریع» پس از این، به سوی شرق دارفور حرکت کنند تا مناطقی را که پیش‌تر از آن عقب‌نشینی کرده بودند، بازپس گیرند؛ روندی که می‌تواند پیامدهای سیاسی و نظامی تازه‌ای رقم بزند.

شهری که به نماد خستگی و ناکامی بدل شد

بدین‌سان، الفاشر یکی از تراژیک‌ترین فصل‌های جنگ سودان را پشت سر گذاشت. شهری که بیش از یک سال زیر بمباران، گرسنگی و انزوا تاب آورد، اکنون به نماد شکستی تلخ بدل شده است؛ شهری که زمانی نشانه مقاومت در برابر جنگ و تفرقه بود، اما سرانجام با فروپاشی‌اش، آینه تمام‌نمای خستگی، گرسنگی و رهاشدگی شد.