هر عملیات نظامی یک هدف سیاسی دارد، به استثنای عملیاتی که بین اسرائیل و حماس انجام می شود. حماس اهداف سیاسی خاصی را تعیین نکرده است، همچنین دولت اسرائیل نیز زمانی که اعلام کرد در واکنش به حمله حماس به نزدیکی نوار غزه در وضعیت جنگی قرار دارد، هدف سیاسی مشخصی را تعیین نکرده است.
اسماعیل هنیه رهبر حماس گفت: «ما برای دفاع از محل عروج پیامبر و الاقصی وارد کارزار شدیم همان طور که برادر فرمانده کل قوا ابوخالد (محمد) الضیف (طوفان الاقصی) نامید و نبرد افتخار، مقاومت و عزت به راه انداخته ایم. این طوفان از غزه آغاز شد و به کرانه باختری و خارج از آن و هر مکانی که مردم و ملت ما در آن قرار دارند، کشیده خواهد شد». وی عملیات حماس را پاسخی به اقدامات اسرائیل دانست.
در مقابل بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نیز گفت: «ما در وضعیت جنگی هستیم، نه در عملیات، نه در دور، بلکه در وضعیت جنگی. صبح امروز حماس یک حمله خونین ناگهانی را علیه اسرائیل و شهروندانش انجام داد. ما از ساعات اولیه صبح مشغول این کار بودیم».
او توضیح داد که چگونه به عنوان یک رهبر مسئول عمل می کند. به گفته او از صبح در حال انجام رایزنیها بوده و دستور داده است تا وضعیت قبل از حمله را بازگرداند، یعنی شهرهایی را که مردان حماس کنترل آنها را در دست گرفتهاند و در آنجا گروگان گرفتهاند، آزاد کنند و پس از آن انتقام گرفته شود. با «مجازات کسانی که این عملیات را انجام دادند».
موضوع سیاسی که او به آن اشاره کرد دعوت از مردم برای متحد شدن پشت سر او بود. واضح است که هدف از این کار متوقف کردن کمپین اعتراضی علیه دولت او و بازگرداندن محبوبیت از دست رفته او بود. البته جنگ کوتاه ترین راه برای بازگرداندن محبوبیت نتانیاهو است.
اما این به طور خودکار اتفاق نمی افتد. اگر این جنگ با شکست و ناامیدی اسرائیل پایان یابد، نتیجه می تواند برعکس باشد. این اتفاق قبلاً در سال 1973 رخ داد، زمانی که اسرائیل از حمله مشترک مصر و سوریه برای آزادسازی سرزمین های اشغالی غافلگیر شد. دولت یک کمیته تحقیقات رسمی ایجاد کرد که با نتیجهگیری رهبری سیاسی را تبرئه و ارتش را مسئول این شکست محکوم کرد. اما مردم در تظاهراتی پر سر و صدا به خیابان ها ریختند و دولت گلدا مایر مجبور به استعفا شد.
این جنگ چگونه پایان خواهد یافت؟ آیا انتقام اسرائیل با سرنگونی حکومت حماس خواهد بود؟ آیا اسرائیل به نوار غزه حمله زمینی خواهد کرد؟ اگر این تهاجم رخ دهد، آیا تضمینی وجود دارد که به معضل اسرائیل تبدیل و منجر به مرگ و میر بیشتر و اسرای بیشتر نشود؟ دولت اسرائیل از طریق میانجی های فرانسوی و دیگران به حزب الله نزدیک شده و تاکید کرده است که علاقه ای به مبارزه با آن ندارد. اما بسیاری از مقامات اطلاعاتی و ارتش باور ندارند که حزب الله این بار نیز خارج از صف جنگ با نوار غزه بایستد. در عوض، از یکی از وزرای اسرائیل نقل شده است که نگران است جنگ غزه تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر یک جنگ بزرگتر و گستردهتر باشد که حزبالله همراه با دیگر شبهنظامیان ایرانی فعال در سوریه، عراق و یمن در آن شرکت خواهد کرد.
وی همچنین ابراز نگرانی کرد که در صورت گسترش جنگ غزه، پرونده های موجود در دیوان بین المللی دادگستری علیه جنایات جنگی اسرائیل افزایش یافته و مواضع کشورهای غربی تغییر کند. اگر رهبران دولت حماس را به خاطر راه اندازی این جنگ محکوم کرده باشند، بعید نیست که هواداران آنها به خیابان ها بیایند و علیه اسرائیل تظاهرات کنند. بسیاری از اسرائیلی ها بر این باورند که جنبش چپ در حزب دموکرات آمریکا موضع تندی علیه دولت اسرائیل اتخاذ می کند و می تواند بر دولت آمریکا تأثیر بگذارد.
در اسرائیل این ترس وجود دارد که این جنگ پروژه توسعه پیمان ابراهیم را مختل کند، زیرا بسیاری در جهان عرب و اسلام، اسرائیل را متهم میکنند که مسئول مسائلی است که به وضعیتی که به آن رسیدهاند. آنها انگشت اتهام را به سمت دولت راست افراطی و رهبری شهرکها به دلیل وخامت اوضاع در نتیجه حملات الاقصی، حملات شهرکنشینان، گسترش شهرکها و شرایط بد زندگی برای اسیران فلسطینی در زندانهای اسرائیل نشانه میگیرند.
حتی اگر جنگ به جبهههای دیگر گسترش نیابد و به صحنه فلسطین محدود شود، و اگر به «مجازات کسانی که به اسرائیل حمله میکنند» منجر شود، همانطور که نتانیاهو وعده داده بود، و جنگ برای مدت طولانی ادامه پیدا کند و با تخریب ساختمان ها و کشته شدن صدها فلسطینی همراه بود، همانطور که قبلا در دورهای دیگر اتفاق افتاده بود. و شهرک نشینان در کرانه باختری دست به حملات خونین علیه فلسطینی ها بزنند، نتیجه به نتانیاهو یا ارتش او کمک نمی کند تا از بن بست خارج شوند و نتیجه ممکن است برای هر دو آنها فاجعه بار باشد.
در چنین شرایط معضل گونه ای، نیاز مبرمی به رهبران قوی وجود دارد که بتوانند تصمیمات شجاعانه ای اتخاذ کنند که وضعیت و رویدادها را متحول کند. با دولت فعلی اسرائیل، این امر بسیار بعید است. حتی اگر نتانیاهو می خواست آن شخصیت باشد، دولتی که او تأسیس کرد او را در غل و زنجیر بسیار سنگین نگه می دارد، زیرا این دولت سیاستی را دنبال می کند که افق سیاسی را با دروازه ای فولادی می بندد.
اگر آمریکایی ها در طرح خود برای تغییر ترکیب دولت و آوردن بنی گانتز به کابینه موفق شوند و حزب افراطی ها؛ بزالل اسموتریچ (وزیر دارایی تندروی اسرائیل) و ایتامار بن گویر (وزیر امنیت داخلی متعصب) را از آن حذف کنند، نتانیاهو باید برای بازگشایی افق سیاسی منطقه ای گام بردارد و برای پایان دادن به نزاع با راه حل های واقع بینانه تلاش کند. سیاستی که اسرائیل تاکنون دنبال کرده است، تحت عنوان «مدیریت درگیری»، در طول 75 سال به اندازه کافی مورد آزمایش قرار گرفته است و فرار از سازش و الزامات آن احتمالاً منجر به درگیرشدن بیشتر در جنگ ها و شکست ها خواهد شد.