فرصت‌هایی برای اصلاح حکومت خودگردان و ‌«حماس»

دفترهای سفر فلسطین را با مذاکرات پیچیده و روابط دشوار خود می‌گشاید (2)

TT

فرصت‌هایی برای اصلاح حکومت خودگردان و ‌«حماس»

 مصاحبه یاسر عبد ربه با  غسان شربل سردبیر الشرق الاوسط. «الشرق الأوسط»
مصاحبه یاسر عبد ربه با غسان شربل سردبیر الشرق الاوسط. «الشرق الأوسط»

عملیات «طوفان الاقصی» مردم فلسطین را در چهارراهی بین نکبه جدید و گشودن افق برای تشکیل کشور فلسطین قرار داد. سئوالات زیادی در افکار عمومی فلسطین و خارج از آن مطرح می‌شود: عملیات «حماس» چه بود؟ واکنش اسرائیل چطور؟ شرایط پیوستن «حماس» به روند صلح چگونه است؟ درباره حکومت خودگردان و «روز بعد» چطور؟ از آنجا که زمان حال فرزند تجربیات گذشته است، من به دنبال کسانی بودم که در دهه‌های گذشته شریک و شاهد بودند.
از زمان «نبرد کرامه» در سال 1968، یاسر عبدربه در اقدامات فلسطینی‌ها شرکت داشته است. او از جنبش ناسیونالیست عرب آمد و شاهد تولد «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» و سپس «جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین» بود که به حزب «فدا» منتهی شد. عبدربه علاوه بر این سمت‌های رهبری جزبی، دبیر کمیته اجرایی «ساف» و نزدیک به یاسر عرفات، رئیس‌جمهوری فقید فلسطین و در کنار او در مذاکرات با اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها و همچنین در روابط با بغداد، دمشق و طرابلس بود. هدف از گفت‌وگو شروع از زمان حال و یادآوری برخی از نقاط عطف و درس‌های گذشته بود. دیروز یخش اول این‌گفت‌وگو منتشر شد و اکنون بخش دوم:

آیا حکومت خودگردان اصلاح پذیر است؟ آیا «ساف» قابل اصلاح است؟ آیا «حماس» در معرض تغییر است؟ عبدربه معتقد است که همه اینها ممکن است. «یعنی (حماس) قادر به تغییر است و باید تغییر کند و خود را نیز به سرنوشت غم انگیز محکوم نکند. (حماس) اکنون با استقبال گسترده فلسطینی‌ها در همه جا و از سوی طرفداران بسیار در منطقه عربی و حتی در سطح جهانی مواجه شده است. کسانی هستند که آنچه را که اتفاق افتاده توجیه می‌کنند و می‌گویند که درگیری در 7 اکتبر آغاز نشده است و مسئول درگیری جهانی است که در ابتدا از (اسلو) استقبال کرد و سپس به تدریج اهدافی را که برای آن توافق‌نامه «اسلو» ایجاد یا امضا شد، کنار گذاشت. از جمله پذیرفتن عمل انجام شده‌ای که اشغالگری اسرائیل را بازتولید کرد.در اشکال سخت گیرانه‌تر و افراطی‌تر از نظر شهرک‌سازی، نقشه کرانه باختری را از نو ترسیم کرد تا امکان تشکیل کشور فلسطین ناممکن شود. (حماس) می‌تواند، و (فتح) می‌تواند، اما این مستلزم یک تصمیم واقعی از سوی هر دو طرف برای بازنگری مجدد همه رفتارهای سیاسی است که انجام داده‌اند. ما به دولتی نیاز داریم که نوعی اجماع ملی تشکیل دهد، نه دولت این جناح یا آن جناح. نه دولت غزه (حماس) و نه دولت کرانه باختری (فتح)، بلکه یک دولت اجماع ملی مورد قبول همه طرف‌ها و پذیرفته شده در درجه اول توسط افکار عمومی ملی فلسطین است. مدیریت وضعیت فلسطین در جهت دستیابی به راه حل مطلوب که همان کشور فلسطینی مستقل است.

اختیارات رئیس جمهوری و «تصمیم صحیح»

رئیس جمهوری یاسر عرفات تلاش برای محدود کردن اختیارات خود را نپذیرفت و من در میانه این تجربه بودم. آیا رئیس جمهوری محمود عباس محدودیت اختیارات خود را می‌پذیرد؟ وی پاسخ داد:« محدود کردن اختیارات کسی از جمله رئیس جمهوری محمود عباس لازم نیست. محمود عباس برای اعمال اختیارات واقعی خود می‌تواند تشکیل دولت اجماع ملی را آغاز کند یا خواستار تشکیل دولت اجماع ملی شود (این نشست قبل از استعفای دولت فلسطین انجام شد) و گفت‌و گو را سریع و بدون عوارض آغاز کند. که در انواع دیالوگ‌های قبلی که به بن بست می‌رسید شاهد بودیم. ما دولتی می‌خواهیم که بتواند به نمایندگی از فلسطینی‌ها، با حمایت همه فلسطینی‌ها، از جمله نیروهای سازمان یافته آنها، «فتح»، «حماس»... و غیره صحبت کند.
او می‌تواند از محاسبات محدود خارج شود و جایگاه و نقش خود را حفظ کند. اما او باید اول تصمیم بگیرد. زیرا یاسر عرفات در لحظه‌ای که باید آن تصمیم را می‌گرفت، تصمیم مناسبی نگرفت. در بحبوحه انتفاضه دوم فلسطین، یاسر عرفات باید با جسارت صدای خود را در برابر عملیات مسلحانه‌ای که غیرنظامیان را هدف قرار می‌داد و اشغالگران اسرائیل از آن حداکثر بهره برداری را می‌کردند تا نابودسازی همه توان و اقتدار حکومت فلسطین از جمله نابودی خود پیمان «اسلو» را توجیه کنند، بلند می‌کرد.

راه حل مشکل «اسلو» است

یاسر عرفات در «اسلو» به تدریج گرایی، یعنی سیاست اجرای مرحله‌ای توافق با اسرائیلی‌ها متقاعد نشده بود. او یک ترس واقعی داشت و ثابت شد که این ترس مشروع است که اسرائیلی‌ها می‌توانند در اولین مرحله مندرج در «توافق اسلو» توقف کنند و سپس از تکمیل این مرحله به سمت مراحل واقعی که به قدس و همه اراضی فلسطین، خروج از آنها و رسیدگی به آوارگان و رسیدگی به شهرک سازی‌ها در سرزمین‌های فلسطینی مربوط می‌شود دست بکشند. او از این می‌ترسید، اما او آزمایش کرد.

می‌دانید، در مذاکرات «اسلو»، حتی زمانی که تقریباً به توافق می‌رسیدیم، اسرائیلی‌ها فقط به ما پیشنهاد می‌کردند که از غزه عقب نشینی کنیم و کرانه باختری را برای مرحله دوم، یعنی بعد از 5 سال، در اشغال اسرائیلی‌ها نگه داریم. یاسر عرفات کسی بود که به زور مداخله کرد و گفت: من عقب نشینی از غزه را قبول دارم، اما می‌خواهم در کرانه باختری هم جای پایی داشته باشم. بنابراین، ما به «توافق غزه و اریحا» رسیدیم. این به لطف یاسر عرفات و مداخلات او بود و نه به لطف مذاکره‌کنندگان فلسطینی و اسرائیلی که به نسخه اول «توافق اسلو» رسیدند.
بعد از اینکه اسرائیل فرمول «غزه و اریحا» را پذیرفت و شاید قبل از آن، به این فکر می‌کردند که مثلاً بخشی از منطقه جنین را به حکومت منتقل کنند تا مسئولیت آن یا مناطق دیگر را بر عهده بگیرد و سپس موضوع به پیشنهاد اسرائیل منطقه اریحا تعیین تکلیف شد. شاید به این دلیل که فکر می‌کردند این منطقه همان منطقه‌ای است که در آن زمان تراکم سکونتگاهی نسبی نداشت و در مقایسه با مناطق دیگر از نظر جمعیتی و جغرافیایی در بقیه کرانه باختری حاشیه بود، اما مشکل یاسر عرفات مانند کسانی که در «فرایند اسلو» شرکت کردند، از جمله من، و بدون اینکه بخواهم نقش خود را تا حدی زیبا جلوه دهم، این است که به خطر شهرک‌سازی اسرائیل با چشم اندازی که در آن زمان سزاوار و لازم بود نگاه نمی‌کردند.
کسانی بودند که معتقد بودند وقتی تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه و اریحا تأسیس شد، خود شهرک نشینان متوجه خواهند شد که این آغاز راه است و باید خود را برای رفتن و بازگشت به جایی که از آنجا آمده‌اند آماده کنند. این اتفاق در واقعیت رخ نداد، اما عکس آن اتفاق افتاد. با گذشت سالها، شهرک‌سازی بیشتر و بیشتر گسترش یافت. هیچ ارزیابی واقعی ناشی از آگاهی واقع بینانه از وسعت شهرک‌سازی، گسترش آن در سرزمین‌های فلسطینی و حتی دانش فرهنگی از تفکر صهیونیستی وجود نداشت.

آشپز فلسطینی «اسلو»

اعضای آشپزخانه «اسلو» چه کسانی بودند و آیا محسن ابراهیم، دبیر کل «سازمان کار کمونیستی» با آن ارتباطی داشت؟ وی گفت:« یاسر عرفات، محمود عباس، احمد قریع، شخص حقیر من و حسن عصفور که با قریع در مذاکرات مستقیم «اسلو» شرکت کردند. تصمیم در آنجا گرفته شد، اما یاسر عرفات حرف آخر را در این تصمیم زد. محسن ابراهیم با همه رابطه داشت و او را از روند مذاکرات در جریان می‌گذاشتند، اما البته محسن آن‌قدر باهوش بود که از ورود به بطن گفتگوهای داخلی فلسطین یعنی وارد شدن به بحث نهایی و تصمیم نهایی فلسطین فاصله گرفت. محسن نظر می‌داد و پیشنهاد و سئوال می‌کرد که همه با ارزش بود، اما نمی‌گفت این موردی را که به آن رسیدید قبول کنید یا نپذیرید. او داشت فاصله می‌گرفت و متوجه می‌شد که به عنوان یک فرد بسیار باهوش، مهم نیست که چقدر از جزئیات و پیچیدگی‌های اوضاع فلسطین اطلاع دارد، نه از منظر سیاسی، حتی از نظر جغرافیایی و جمعیتی، و از وضعیت موجود در فلسطین، در کرانه باختری، نوار غزه و قدس، او به اندازه کافی دانش نداشت و بنابراین هیچ‌کس در این وضعیت تأثیری بر پذیرش یا عدم پذیرش این شرط اسرائیل ندارد.
آیا محمود درویش شاعر بزرگ از «اسلو» آگاه بود؟ پاسخ می‌دهد: «من شخصاً به او اطلاع دادم و محمود از ابتدا محتاط بود. هشدارهای او هشدارهای کلی بود. ابتدا باید سعی کنید در دام اسرائیل نیفتید و تعهدات مشخص و دقیقی در مورد مسائل اصلی بگیرید: بیت المقدس، عقب نشینی کامل، شهرک‌سازی و البته مسئله پناهندگان. محمود دقیق‌تر و واقع‌بینانه‌تر از دیگران معنی شهرک را می‌دانست.
بر اساس تجربه مستقیم می‌توانم بگویم که دانش کافی برای هشدار نسبت به خطر، نگاه حاشیه‌ای به شهرک‌سازی داشتم و عواقب حضور و پا گذاشتن دوباره ما بر روی تنها بخشی از سرزمین میهنمان باعث می‌شود سکونتگاه به عقب برگردد و به تدریج خود به خود ناپدید می‌شود. من اهل آن حرکت نبودم، هشدار می‌دادم، اما اخطار من نه با شدت لازم، نه پرصدا، بلکه به شدت شرایط بود. از سوی دیگر، یاسر عرفات از واقعیت واقعی شهرک‌سازی و وجود شهرک‌ها اطلاعی نداشت و دیگران نمی‌دانستند و من مطمئن هستم که حتی ابومازن (رئیس جمهوری عباس) هم نمی‌دانست. آنها بیشتر از معرفت واقعی، تأثیراتی داشتند، تصوراتی از این قبیل که این یک وجود موقت است و نه وجود ثابت با ویژگی ماندگاری در زمین.
بارها، بسیاری از مردم منطقه عرب، حتی رهبران، معتقد بودند که این شهرک‌ها کاروان‌های متحرکی هستند که می‌توان آن‌ها را در یک لحظه بیرون آورد و آن‌ها را بکسل کرد.»

شوک عرفات از شهرک‌ها

پس از سال 1996، زمانی که حکومت در «غزه و اریحا»، استقرار یافت در اختیار گرفتن اقتدار مدنی و امنیتی در شهرهای اصلی کرانه باختری رخ داد.

شهرها، خارج از «منطقه A»، و تقسیم کرانه باختری به سه نوع مناطق: «منطقه A»، که در آن حکومت کنترل کامل دارد، «منطقه B»، که در آن حکومت کنترل غیرنظامی دارد، و «منطقه C»، که در آن اسرائیل کنترل مدنی و امنیتی بر منطقه‌ای معادل 60 درصد از کرانه باختری را در دست دارد. مهم این است که بعد از این اتفاق سرانجام به عقب‌نشینی اسرائیل از «رام الله» رسیدیم.
عرفات به «رام الله» آمد و باید به اردن می‌رفت. هوا مه آلود بود و از انتقالش از «رام الله» به عمان با هلیکوپتر جلوگیری شد، بنابراین ما می‌خواستیم مسیر زمینی را که از «رام الله» به تقریباً حومه بیت‌المقدس منتهی می‌شود، از دره اردن، اریحا عبور کرده و سپس به اردن حرکت کنیم. من با عرفات در ماشین تنها بودم. ما از «رام الله» از طریق حومه بیت المقدس سرازیر شدیم. قبل از آن، حتی قبل از عقب‌نشینی اسرائیلی‌ها، منطقه به منطقه کل کرانه باختری را گشته بودم تا با کشورم، توپوگرافی آن و واقعیت سکونت در آن کشور آشنا شوم، شاید از همان لحظه اول ابتکار عمل را به دست گرفتم تا یک کنفرانس ملی برای مقاومت در برابر اسکان تشکیل دهیم، و ما هنوز در اریحا هستیم و به بقیه شهرها نرسیده‌ایم.
در راه، یاسر عرفات از من پرسید: «اینها چیه؟» به او گفتم: اینها شهرک‌اند. تعجب کرد.«آیا اینها شهرک‌‌ هستند؟». شهرک‌ها، یعنی شهرها، با زیرساخت‌هایی حتی پیشرفته‌تر از روستاهای فلسطینی، و شهرک‌هایی که گسترده‌تر و گسترده‌اند و همه عناصر زندگی مدنی را در زمین در خود دارند. هر کیلومتر که می‌پرسید، به او می‌گفتم: اینجا شهرک است. یاسر عرفات سکوت کرد و متحمل شوکی شد، نه احساسی، بلکه سیاسی، زیرا او با واقعیت شهرک‌سازی بهتر از آنکه در غزه بشناسد، آشنا شد. در غزه شهرک‌های کوچک با پاسگاه‌هایی وجود داشت که توسط حضور انسانی و جغرافیایی فلسطینی‌ها احاطه شده و توسعه یافته بودند، این حضور بر خلاف واقعیتی که در کرانه باختری وجود داشت، شکننده بود و دوام زیادی نداشت.

«کوچک‌پنداری» عباس از شهرک‌سازی

یک بار من و ابومازن راهی اسرائیل بودیم تا در سفارت مصر با تعدادی از اسرائیلی‌ها با حضور و شرکت سفیر وقت مصر جلسه‌ای برگزار کنیم، در هرزلیا، محل اقامت سفیر و نه در سفارت در تل آویو. این در اواخر دهه نود بود. در راه، هیچ سرزمینی بین کرانه باختری و اسرائیل وجود نداشت. سرزمین حرام بود، یعنی سرزمین حائل. اسرائیلی‌ها وارد این منطقه شده و شروع به ساخت شهرک‌های جدید کرده بودند. به ابومازن اشاره کردم و به او گفتم: آنهایی که از شهرک‌سازی صحبت می‌کنند، این سرزمین حائل بی‌کسی که باید به ما بازگردد یا حداقل بین ما تقسیم شود، شروع به ساختن شهرک کرده‌اند. ابومازن نگاهی به من کرد و گفت:« اشکالی ندارد. همه اینها به ما برمی‌گردد. ما همه چیز را پس خواهیم گرفت.» دیدگاه او نسبت به شهرک‌ها از درجه تحقیر بالایی برخوردار بود، و من فکر می‌کنم حتی پس از اینکه رئیس‌جمهوری شد، دیدگاه او نسبت به شهرک‌ها یکسان بود: اینکه همه این‌ها از بین می‌رود، می‌توان آن را بازسازی کرد. و این یک خطر بزرگ مطرح نشد همانطور که برخی دیگر تصور می‌کردند، چه سازمان‌های غیر دولتی فلسطینی، چه شخصیت‌های فلسطینی، و یا رهبران... و غیره.

عرفات و شخصی‌سازی رویای کشور

از عبد ربه پرسیدم: آیا به نظر تو یاسر عرفات می‌خواست به عنوان کسی که بخشی از سرزمین‌های فلسطینی را پس گرفته و پس از خسته شدن از جنگ پایتخت‌ها و اوضاع عربی و بین‌المللی، وارد تاریخ شود و می‌خواست در سرزمین‌های فلسطینی قبری داشته باشد؟ او پاسخ داد: «البته یاسر عرفات می‌خواست اولین فلسطینی باشد که برای فلسطینی‌ها خلق می‌کند یا فلسطینی‌ها را به سمت ایجاد یک کشور مستقل هدایت می‌کند. این رؤیا او را رها نکرد. بسیاری از اوقات، برخی از رهبران نسبت به یک ایده خاص وسواس پیدا می‌کنند و خود را با آن ایده می‌شناسند. بین شخص آنها و حقوق ملی یا سیاسی کل یک قوم. او رؤیایی شبیه به آنچه نلسون ماندلا و شاید گاندی و دیگران در خواب می‌دیدند داشت. یاسر عرفات می‌خواست قهرمانی باشد که نسل‌ها در وجدان مردم فلسطین تثبیت شود. یاد و خاطره و دستاوردهای او برای نسل‌های آینده ماندگار است.
مشکل یاسر عرفات این بود که او اولویت را به کنترل حکومت بر مکان‌هایی می‌داد که در آن تجمعات عمده مردم فلسطین وجود داشت. تسلط حاکمیت بر مردم، بر مردم، نه به معنای بد کنترل، بلکه به معنای حاکمیتی، یعنی او نماینده این مردم است و موضوع زمین را تا حد زیادی دست کم می‌گیرد، گویی زمانی که با نهادهایی که دارای ارگان‌های مختلف هستند، قدرتی به وجود بیاید، زمین خود به خود باز خواهد گشت. دولت و نمایندگی دارد و همه مردم فلسطین تابع آن هستند. این مردم از طریق انتخابات نمایندگان خود را برای این مرجع انتخاب می‌کنند.
من می‌خواهم در اینجا مثالی از این موضوع بزنم.

در مرحله‌ای که پس از بازگشت حکومت به میهن و شروع مذاکره برای توافقی به نام استقرار مجدد و کنترل کامل فلسطینی‌ها بر شهرهای اصلی کرانه باختری در حال مذاکره بودیم، جلسات مستمری چه در طابای مصر و چه برخی مواقع در برخی جاها مانند نوار غزه، اطراف غزه و بارها در رام الله و برخی مناطق فلسطینی، یاسر عرفات و شیمون پرز که مسئول اصلی آن بود جلسه می‌گرفتند و قبل از آن در زمان حیات اسحاق رابین، با رابین.
زمانی که بر سر گسترش حضور حکومت در همه شهرها به توافق رسیدیم، جلسه‌ای با پرز برگزار شد. در این جلسه من در کنار عرفات نشسته بودم و پرز با صراحت و وقاحت تمام به او گفت: ما نمی‌توانیم استقرار مجدد در کرانه باختری را تکمیل کنیم زیرا برخی شهرک‌های پرت هستند که سرنوشت آنها قطعی نشده زیرا این موضوع به مذاکرات نهایی مربوط می‌شود. وضعیت شهرک‌های منزوی وجود دارد که باید راه خود را برای ارتباط با اسرائیل بدون عبور از مناطق پرجمعیت فلسطینی بیابند. گفت: همه آنها فقط پنج راه است. من کنار یاسر عرفات نشسته بودم که یکی از این دو را انتخاب می‌کرد که از بقیه شهرها عقب نشینی کند یا موافقت کند. در گوشش گفتم و برایش نوشتم: قبول نکن ابوعمار. قبول نکن. زیرا نه به یک احساس بلکه به تجربه و‌دانش تبدیل شده است که پنج راه می‌توانند پنجاه راه شوند. شیوه مذاکره اسرائیلی‌ها این است: آنچه را که از شما می‌خواهد ساده می‌کند و آنچه را که شما از او می‌خواهید پیچیده، حتی اگر هزار امضا و هزار تعهد باشد و با جزئیات و دقت مشخص شود. و این چیزی است که اتفاق افتاد. یاسر عرفات کمی فکر کرد، حداقل انتظار داشتم جلسه را به تعویق بیندازد، سپس به انگلیسی به او گفت: «ببرش». شیمون پرز این درس را فهمید. شما می‌توانید با یاسر عرفات چانه بزنید تا قدرت و نفوذش را در کرانه باختری در ازای دستاوردهایی در مورد شهرک‌سازی‌ها گسترش دهید و بدون اینکه سر و صدایی در مورد آنها ایجاد کنید، آنها را بپذیرید.



مراسم تجدید بیعت با ولیعهد برای سعودی‌ها چه معنایی دارد؟

شاهزاده محمد بن سلمان در کمپ زمستانی خود در شهر العلا عکس: بندر الجلعود
شاهزاده محمد بن سلمان در کمپ زمستانی خود در شهر العلا عکس: بندر الجلعود
TT

مراسم تجدید بیعت با ولیعهد برای سعودی‌ها چه معنایی دارد؟

شاهزاده محمد بن سلمان در کمپ زمستانی خود در شهر العلا عکس: بندر الجلعود
شاهزاده محمد بن سلمان در کمپ زمستانی خود در شهر العلا عکس: بندر الجلعود

ولیعهد رؤیاهای پادشاه را به واقعیت تبدیل کرد و به شکلی آن را محقق ساخت که عربستان امروز را به چیزی متفاوت بدل کرده است

با فرا رسیدن هشتمین سالگرد بیعت شاهزاده محمد بن سلمان به‌عنوان ولیعهد، زمان اندکی درنگ می‌کند تا بر مرحله‌ای بی‌سابقه در تاریخ سعودی گواهی دهد. در روز ۲۱ ژوئن ۲۰۱۷ (۲۶ رمضان ۱۴۳۸ هـ)، فرمان پادشاه سلمان برای انتخاب شاهزاده محمد به این منصب صادر شد و در آن شب مبارک، سعودی‌ها با ولیعهد بیعت کردند.
این لحظه‌ای سرنوشت‌ساز در تاریخ سعودی بود که در آن، این رهبر استثنایی آشکار شد؛ شخصیتی که آرزوهای ملت خود را همراه با میراث و تاریخ پرافتخار، جایگاه جهانی و وزن تمدنی آن بر دوش گرفت.
سعودی‌ها از طریق بیعت، به ویژگی منحصربه‌فرد نظام سیاسی خود و اصالت اسلامی آن می‌نگرند و مشروعیت قانون اساسی کشور را که بر پذیرش و رضایت مردمی استوار است، تأیید می‌کنند؛ مشروعیتی که در عمق وجدان ملت و حاکمان سعودی ریشه دارد. این رابطه، بنیان مستحکم قرارداد اجتماعی سعودی را تثبیت می‌کند و درعین‌حال، دستاوردهای دولت مدرن خود و گام‌های استوار آن به‌سوی آینده را به یاد می‌آورند.
انتخاب شاهزاده محمد بن سلمان به‌عنوان ولیعهد، سرآغاز مرحله‌ای جدید بود که در آن، نوسازی با بلندپروازی و برنامه‌ریزی جسورانه با تلاش خستگی‌ناپذیر درهم‌آمیخت. این تصمیم، صرفاً یک انتقال سیاسی نبود، بلکه پاسخی ضروری به نیاز رهبری‌ای بود که دیدگاهی متفاوت دارد، بر اراده استوار است و معتقد است که آینده ساخته می‌شود، نه اینکه صرفاً منتظر آن ماند.
شاهزاده محمد بن سلمان توانایی‌های استثنایی و مهارت‌های رهبری برجسته‌ای از خود نشان داد که او را به بهترین گزینه برای ولایت‌عهدی، دومین منصب مهم پس از پادشاه، تبدیل کرد؛ منصبی که نماد ثبات، استحکام پایه‌های سلطنت و تداوم سلسله حاکم است. او همچنین ریاست هیئت وزیران و شورای امور سیاسی و امنیتی را بر عهده دارد؛ شورایی که مسئول سیاست‌ها و راهبردهای امنیت ملی و سیاست داخلی و خارجی کشور است. علاوه بر این، او ریاست شورای امور اقتصادی و توسعه را نیز به عهده دارد که مسئول پرونده‌های اقتصادی، مالی، سرمایه‌گذاری و توسعه‌ای، ازجمله بخش‌های آموزش، بهداشت و خدمات است. بنابراین، او بر تدوین سیاست‌ها و راهبردهای تمام بخش‌های دولتی نظارت دارد و اجرای آن‌ها را پیگیری می‌کند.
فراموش نشدنی است که او معمار «چشم‌انداز ۲۰۳۰ سعودی» است؛ کسی که اهداف آن را تعیین کرد و بر حسن اجرای برنامه‌ها و پروژه‌های آن نظارت دارد.
تمامی این مسئولیت‌های اجرایی که پادشاه به ولیعهد سپرده بود، در سپتامبر ۲۰۲۲ (ربیع‌الأول ۱۴۴۴ هـ) با انتصاب او به ریاست هیئت وزیران، به اوج خود رسید. این نخستین باری در ۶۰ سال گذشته بود که پادشاه، رئیس هیئت وزیران نبود. بررسی جزئیات حقوقی و تاریخی این فرمان سلطنتی ممکن است طولانی باشد، اما نکته مهم، اعتماد کامل و تفویض مطلق اختیارات از سوی پادشاه به ولیعهد برای اداره تمامی این مسئولیت‌ها و رسیدگی به حجم گسترده‌ای از پرونده‌ها است؛ موضوعی که در اندازه دستاوردهای محقق‌شده منعکس می‌شود.
ولیعهد، دیدگاه‌های پادشاه را به واقعیتی ملموس تبدیل کرده و به شیوه‌ای شگفت‌انگیز، سعودی امروز را به کشوری متفاوت بدل کرده است. بااین‌حال، این تغییر به‌عنوان انقطاع از مراحل پیشین نیست، بلکه تداوم آن‌ها محسوب می‌شود و ثبات در اصول و مبانی تأسیس دولت، اتکا بر میراث تاریخی و عمق تمدنی آن را نشان می‌دهد.

شاهزاده محمد بن سلمان در کمپ زمستانی خود در شهر العلا عکس: بندر الجلعود

جامعیت چشم‌انداز

هنگامی که به اعلام چشم‌انداز ۲۰۳۰ سعودی در آوریل ۲۰۱۶ (رجب ۱۴۳۷ هـ) نگاه می‌کنیم، این پرسش مطرح می‌شود: آیا سعودی‌ها انتظار این همه دستاورد را داشتند؟ پاسخ مستقیم: خیر. بسیاری از ناظران و تحلیلگران در زمان اعلام این چشم‌انداز، تنها بر ابعاد اقتصادی آن تمرکز کردند و از این نکته غافل شدند که این چشم‌انداز، یک پروژه‌ نوسازی جامع و برنامه‌ای اصلاحی فراگیر در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سایر حوزه‌هاست.
با گذشت زمان، ویژگی‌های این چشم‌انداز بیش از پیش آشکار شد و دستاوردهای امروز در تمامی سطوح، گواه این امر است. اگر تنها به بخشی از آنچه در یک سال اخیر تحقق یافته، نگاه کنیم، بزرگی این موفقیت‌ها را درک خواهیم کرد.
- سعودی رتبه اول جهانی را در شاخص اعتماد ادلمن ۲۰۲۴ (گزارش اعتماد) از نظر میزان اعتماد شهروندان به دولت خود کسب کرد.
- رتبه دوم جهانی در شاخص تحول فناوری شرکت‌ها.
- رتبه چهارم جهانی در شاخص توسعه دولت الکترونیک و خدمات دیجیتال سازمان ملل.
- نرخ بیکاری در میان سعودی‌ها در سال ۲۰۲۴ به ۷.۱ درصد کاهش یافت، که به سطح هدف‌گذاری‌شده در چشم‌انداز ۲۰۳۰ (۷ درصد) بسیار نزدیک است.
- درصد مالکیت مسکن در میان خانواده‌های سعودی به ۶۳.۷ درصد افزایش یافت، که در حال نزدیک شدن به هدف ۷۰ درصدی تا سال ۲۰۳۰ است. این دو حوزه (اشتغال و مسکن) از جمله مهم‌ترین چالش‌های گذشته بودند.
- سعودی رتبه نخست رشد تعداد گردشگران بین‌المللی در میان کشورهای سازمان ملل را کسب کرد.
- سعودی در میان کشورهای گروه ۲۰ بالاترین نرخ رشد درآمدهای گردشگری را به ثبت رساند.
- برای اولین بار، میزبانی دو رویداد بین‌المللی بزرگ را به دست آورد: اکسپو ۲۰۳۰ و جام جهانی ۲۰۳۴.
سعودی در کنار همه این‌ها، همچنان بهترین خدمات را به میلیون‌ها حاجی و زائر ارائه می‌دهد و با بیشترین تلاش ممکن از حرمین شریفین و زائران آن‌ها مراقبت می‌کند.
افزون بر این، دستاوردهای عظیم در زمینه‌های آموزش، بهداشت، حمل‌ونقل، زیرساخت‌ها و خدمات شهری در سطح ملی، و رهبری در کمک‌های بشردوستانه و امدادرسانی جهانی را نیز نباید نادیده گرفت. همچنین، در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، سرگرمی و ورزش تحولات چشمگیری رخ داده که شمارش آن‌ها دشوار است.

چشم‌انداز سیاسی

اما اگر بخواهیم ابعاد سیاسی چشم‌انداز را که از آغاز حکومت ملک سلمان در سال ۲۰۱۵ (۱۴۳۶ هـ) پایه‌گذاری شد، درک کنیم، می‌توان گفت که هدف این سیاست، قرار دادن سعودی در جایگاهی شایسته در صحنه بین‌المللی و تثبیت موقعیت آن به عنوان قدرتی دیپلماتیک با نفوذ جهانی است. این سیاست همچنین بر استفاده حداکثری از منابع و ظرفیت‌های کشور از طریق ایجاد شراکت‌های راهبردی با قدرت‌های جهانی و متنوع‌سازی روابط بین‌المللی تأکید دارد.
شاهدی بر این موضوع، سفر ملک سلمان به آمریکا در سپتامبر ۲۰۱۵ (ذی‌القعده ۱۴۳۶ هـ) است، جایی که شاهزاده محمد بن سلمان در دیدار ملک سلمان با باراک اوباما، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، طرح شراکت راهبردی قرن بیست‌ویکم را ارائه کرد. این طرح به عنوان تکمیل‌کننده روابط موجود توصیف شد و ملک سلمان و اوباما از دستیاران خود خواستند که سازوکار اجرای این شراکت را طراحی کنند. توسعه این شراکت در دوره نخست ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ نیز ادامه یافت.
از سوی دیگر، در دسامبر ۲۰۲۲ (جمادی‌الاول ۱۴۴۴ هـ)، ملک سلمان و شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهوری چین، توافقنامه شراکت راهبردی جامع میان سعودی و چین را امضا کردند.
علاوه بر این، سعودی روابط راهبردی خود با روسیه را نیز تقویت کرد و با همکاری نزدیک در حوزه انرژی، نقشی کلیدی در ائتلاف اوپک پلاس ایفا نمود که به ثبات قیمت‌های جهانی نفت کمک شایانی کرد.
تمامی این اقدامات نشان می‌دهد که چشم‌انداز ۲۰۳۰ فراتر از یک برنامه اقتصادی است؛ این یک نقشه راه جامع برای نوسازی کشور و تثبیت جایگاه سعودی به عنوان یک قدرت جهانی در همه ابعاد است.

شراکت‌ها و میانجی‌گری‌ها

سعودی در سال‌های اخیر موفق شده است روابط خود را با قدرت‌های جهانی به شکل چشمگیری تقویت کند. این امر نتیجه رهبری هوشمندانه‌ای است که مسیر شراکت‌های استراتژیک قرن بیست‌ویکم را ترسیم و اجرا کرده است. این شراکت‌ها بر تقویت منافع مشترک با کشورهای تأثیرگذار استوار است و بر اساس درکی عمیق از نیازهای جهان امروز، تعادلی را برقرار کرده که به نفع همه طرف‌هااست.
در دنیای امروز، حفظ روابط استراتژیک مؤثر همزمان با آمریکا، روسیه و چین کار آسانی نیست. با این حال، سعودی موفق شده اصول و مسیر خود را حفظ کند و در عین حال، احترام و قدردانی نه‌تنها از سوی رهبران جهان، بلکه حتی از سوی ملت‌ها را نیز به دست آورد.
این شراکت‌های بزرگ و تفاهمات در زمینه‌های گوناگون، در حالی شکل گرفته که سعودی همواره بر استقلال تصمیم‌گیری و برابری در تعاملات تأکید داشته است. این امر از سوی تمامی کشورهایی که با سعودی تعامل دارند، کاملاً درک و پذیرفته شده است.
ملک سلمان بن عبدالعزیز این اصل را در سفر خود به ایالات متحده به‌روشنی بیان کرد. او در دیدار با باراک اوباما، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا در کاخ سفید گفت:
«ما رابطه خود را با ایالات متحده، رابطه‌ای مفید برای جهان و منطقه خود می‌دانیم... امیدواریم که این رابطه همچنان ادامه یابد و به صلح جهانی کمک کند... کشور ما، به لطف خدا، نیازی به چیزی ندارد، اما برای ما مهم است که ثباتی برقرار باشد که به نفع مردم منطقه باشد.»
اگر به دستاوردهای سیاسی سعودی در چند سال گذشته نگاه کنیم، درمی‌یابیم که این کشور دارای یک چشم‌انداز سیاسی مستقل و پویااست. میانجی‌گری سعودی بین آمریکا و روسیه نمونه‌ای از این سیاست است.
در طول دهه‌های گذشته، سعودی همواره نقش یک میانجی صلح در جهان عرب و اسلام را ایفا کرده است. اما در سال‌های اخیر، این کشور تلاش‌های گسترده‌ای برای حل چالش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی در تعامل با آمریکا، چین، کشورهای اروپایی، روسیه، اوکراین، ایران، هند و پاکستان انجام داده است. شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد و رئیس شورای وزیران، شخصاً این تلاش‌ها را هدایت کرده است.
امروز، نقش میانجی‌گری سعودی بیش از هر زمان دیگری پررنگ شده و این کشور به بزرگ‌ترین «میانجی خیر» در جهان تبدیل شده است. سعودی نه‌تنها در پی پایان دادن به جنگ‌ها و بحران‌های سیاسی است، بلکه الگویی الهام‌بخش از یک کشور پیشرو را ارائه می‌دهد که هدفش استفاده از قرن بیست‌ویکم برای شکوفایی بشریت است، نه تکرار جنگ‌ها و رقابت‌های ویرانگر قرن بیستم.

شایستگی رهبری

دستاوردهای اقتصادی چشم‌انداز ۲۰۳۰، از جمله افزایش تأثیر صندوق سرمایه‌گذاری عمومی و افزایش بهره‌وری مالی کشور، به یک الگوی جهانی تبدیل شده است.
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، در هنگام امضای فرمان تأسیس صندوق سرمایه‌گذاری ملی آمریکا، به موفقیت‌های صندوق سرمایه‌گذاری عمومی سعودی اشاره کرد و آن را یک نمونه موفق جهانی دانست.
امروز، جهان به‌خوبی درک کرده است که قدرت سعودی دیگر فقط در نفت و سرمایه‌گذاری‌هایش خلاصه نمی‌شود. بلکه این کشور توانسته است با رهبری کارآمد و مدیریت هوشمندانه، اقتصاد خود را متحول کند و در بازه‌ای کوتاه، به دستاوردهایی برسد که بسیاری از کشورها طی دهه‌ها قادر به دستیابی به آن‌ها نیستند.
نمونه‌ای از این موفقیت، میانجی‌گری سعودی بین دو قدرت بزرگ جهانی، آمریکا و روسیه، در «قصر الدرعیه» ریاض است؛ اتفاقی که هیچ‌کس تصور آن را نمی‌کرد.
یکی از دلایل اعتماد قدرت‌های جهانی به رهبری سعودی، درک عمیق این کشور از منافع، اولویت‌ها و تعاملات جهانی است. بی‌طرفی مسئولانه در مذاکرات صلح و سرمایه‌گذاری در روابط استراتژیک با قدرت‌های جهانی، باعث شده که سعودی به عنوان کشوری که صرفاً به دنبال منافع خود در خارج از مرزهایش نیست، بلکه به دنبال ایجاد ثبات و پیشرفت جهانی است، مورد احترام قرار گیرد.
امروز، سعودی‌ها در سالگرد بیعت با ولیعهد خود، محمد بن سلمان، نه‌تنها آرزوها و رویاهای خود را محقق‌شده می‌بینند، بلکه شاهد هستند که او با تلاش شبانه‌روزی، کشور را به جایگاه پیشرو جهانی رسانده است.
این آغاز مسیری جدید است، مسیری که در آن دستاوردهای بیشتری رقم خواهد خورد و سعودی را در صدر کشورهای پیشرو جهان قرار خواهد داد.