برگزاری مراسم یادبود برای صدام باعث ایجاد تنش در پارلمان‌های عراق و اردن شد

پارلمان عراق اردن را به دلیل برگزاری مراسم یادبود صدام سرزنش کرد

برگزاری مراسم یادبود برای صدام باعث ایجاد تنش در پارلمان‌های عراق و اردن شد
TT

برگزاری مراسم یادبود برای صدام باعث ایجاد تنش در پارلمان‌های عراق و اردن شد

برگزاری مراسم یادبود برای صدام باعث ایجاد تنش در پارلمان‌های عراق و اردن شد


در سایه اجازۀ عمان به برگزاری مراسم بزرگداشت و یادبود برای صدام حسین رئیس‌جمهور سابق عراق در دوازدهمین سالگرد اعدامش که آخرین آنها در مجتمع سندیکای حرفه‌ای در شهر اربد اردن بود، اتهاماتی میان نمایندگان پارلمان عراق و اردن رد و بدل شد.
به گزارش الشرق الاوسط، برگزاری هرساله مجالس یادبود برای صدام حسین باعث ناراحتی عراقی‌ها به خصوص شیعیان می‌شود و آنها هر ساله می‌خواهند به دلیل این یادبودها که توهینی به روح شهدای دورۀ صدام است روابط عراق با اردن قطع شود. برخی از عراقی‌ها از اینکه اردن از سال 2003 پذیرای خانواده صدام و دختر بزرگش رغد هستند ناراحت هستند.

اما امسال انتقاد از این مراسم‌ها از حالت غیر رسمی خارج شده و به سطح پارلمانی رسید به طوری که نمایندگان عراق آن را تحریک برانگیز دانستند و پارلمان اردن در جواب این انزجار این مراسم‌ها را در چارچوب آزادی قانونی دانستند که قانون اساسی بخشیده است.
عالیه نصیف یکی از اعضای «ائتلاف دولت قانون» به رهبری نوری المالکی دو روز پیش از دولت عراق خواست تا اردن را ملزم به احترام به خواستۀ ملت عراق و عدم تحریک آن با برگزاری تجمع‌ها و یادبودهایی برای بزرگداشت رژیم سابق کند و از میزبانی کنفرانس‌های خصمانه با عراق بپرهیزد.
این نماینده در بیانیه‌ای گفت: اگر دولت اردن با این اذعان که این اقدامات فردی است آنها را توجیه کند این توجیه غیرقابل قبول است. سازمان امنیتی اردن می‌تواند از چنین تجمع‌های توهین آمیز به ملت عراق جلوگیری کند و افراد شرکت کننده در آنها را مجازات کند.
اما خالد رمضان نماینده پارلمان اردن معتقد است بر اساس اصل آزادی قانون اساسی اردن، تمام سازمان‌های اردن می‌توانند هر نوع فعالیتی را پوشش دهند و هیچ پارلمانی نمی‌تواند آنچه بر خلاف عهدنامه‌های پارلمان اردن است را بر آن تحمیل کند.
نضال الطعانی رئیس کمیته خارجی پارلمان اردن نیز در خصوص بیانیه نصیف عنوان کرد که این خطابه به نمایندگی از حزب انتخاباتی این نماینده است و نمی‌تواند بر روابط دو کشور تاثیر بگذارد. با هرگونه نقطه نظرهایی در خصوص روابط دو کشور از طریق دیپلماسی و سفارت دو کشور تعامل خواهد شد.
وجیه عباس نماینده پارلمان عراق و یکی از اعضای «ائتلاف فتح» روز گذشته در جواب نمایندگان اردن نوشت: به عنوان نماینده‌های عراق نظراتی داریم که باعث حفظ عزت ملت عراق می‌شود و ملزم به آنچه پارلمان اردن صادر می‌کند نیستیم. صدام در حق ملت عراق مرتکب جنایت شد. در واقع دولت ما باید به خاطر موضع ضعیف خود در برابر این توهین‌های پیاپی از جانب برخی از اردنی‌ها سرزنش شود.
وی عنوان کرد: دموکراسی این است که به احساسات عراقی‌ها احترام گذاشته شود نه اینکه اردن از توهین برخی از شهروندان خود به بهانه آزادی بیان با این شیوۀ رکیک دفاع کند.



پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
TT

پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)

با صداقتی نادر، رمان‌نویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمه‌اش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز می‌کند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادری‌شان می‌نویسند، چگونه می‌بیند؟

این پرسش بازتاب دغدغه‌های نویسنده‌ای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسه‌ای شبانه‌روزی با هویتی جعلی نام‌نویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایت‌اش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»

«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ

اما مطر اعتراف می‌کند که در بازخوانی‌های بعدی‌اش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیه‌ای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصه‌ای که می‌گفت: «هر زبان، رودخانه‌ای است با خاک و محیط خودش، با کرانه‌ها و جریان‌ها و سرچشمه و دهانه‌ای که در آن می‌خشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن می‌نویسد.»

به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلی‌اش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکایی‌اش «دیانا مطر» که عکس‌های او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.

مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس‌: دیانا مطر)

کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، به‌ویژه، همواره با بحث و جدل‌هایی همراه بوده: گاهی به‌خاطر نادقیق بودن، گاهی به‌خاطر حذف بافت و گاهی هم به‌خاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، می‌یابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را به‌اشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.

عکس‌ها حال و هوای رؤیاها را کامل می‌کنند، هرچند هیچ‌کدام را مستقیماً ترجمه نمی‌کنند(عکس‌: دیانا مطر)

با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و ساده‌گی داستان پروژه‌اش را نیز تداعی می‌کند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبح‌گاهی در آشپزخانه قهوه می‌نوشید آغاز کرد و بعد دید ده‌ها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشده‌اش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش به‌کار برده، کار مطر را ساده‌تر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکس‌های دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهام‌بخش او — با سایه‌ها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهم‌انگیز، فضا را کامل می‌کنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمی‌کنند.

مطر بیشتر عکس‌های کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس‌: دیانا مطر)

در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک می‌شود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهام‌بخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که می‌توانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمه‌اش می‌نویسد که دلش می‌خواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق می‌زند و با همان ایجاز همیشگی‌اش می‌گوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتمل‌تر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نه‌فقط در این کتاب بلکه در همه‌جا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.