وزیر خارجه اردن: بحران‌های سیاسی توان اقتصاد عربی را گرفت

الصفدی به «الشرق الاوسط» می‌گوید جهان عرب باید نقشی فعال در سوریه بازی کند

وزیر خارجه اردن: بحران‌های سیاسی توان اقتصاد عربی را گرفت
TT

وزیر خارجه اردن: بحران‌های سیاسی توان اقتصاد عربی را گرفت

وزیر خارجه اردن: بحران‌های سیاسی توان اقتصاد عربی را گرفت

وزیر خارجه اردن ایمن الصفدی می‌گوید، بحران‌های سیاسی توان اقتصاد عربی را گرفته‌اند و حالا وقت راه حل‌های سیاسی و بازگرداندن تماس دربارهٔ مسائل همکاری‌ها مطابق منظومه کار مشترک عربی رسیده‌است.
وی همچنین در گفت‌وگو با «الشرق الاوسط» به اهمیت «نشست عربی- اروپایی» اشاره می‌کند که قرار است ماه آینده در مصر برگزار شود.
وزیر خارجه اردن بر این عقیده است که همه به راه حل سیاسی در بحران سوریه باور دارند و باید فاجعه‌ای را که ویرانی عظیمی به سوریه وارد کرد به پایان رساند.
او در حاشیه نشست توسعه‌ اقتصادی سران عرب در بیروت پایتخت لبنان خواستار «وجود نقش سیاسی فعال عربی در سوریه» شد. مشروح مصاحبه را در پایین می‌خوانید:

* ارزیابی‌تان از نشست اقتصادی و نتایج آن چیست؟
-در ابتدا برگزاری این نشست به خودی خود ضرورتی مهم است و منطقه عربی نیاز به فعال سازی همکاری در زمینه اقتصادی دارد. بر اهمیت ارتباط اقتصادی تأکید کردم چرا که اقتصادهای به هم پیوسته مانند ثبات و امنیت ماست و در نتیجه، هر تلاشی به منظور فعال سازی و ارتباط تولید صورت گیرد خدمت به همه است؛ ولی باز هم جنبه سیاسی بسیار مهم به حساب می‌آید و عبور کردن از بحران‌های منطقه شرط اساسی در ارتقای توان اقتصادی ما به سمت وضعیت مطلوب است. ما می‌دانیم که بحران‌های منطقه مانع تحقق رشد فراگیر شده. همچنین می‌بینیم بحران‌ها، بسیاری از درآمدها و منابع را نابود کردند و جوانان را ناامید ساختند و مانع از تلاش‌های سیاسی برای خروج منطقه از بحران‌ها شدند.

* چگونه می‌توان از این اختلافات سیاسی عبور کرد؟
-مسائل روشنی وجود دارد که نیاز به تلاش‌ها همگانی، همآهنگی، مشورت و ارائه راه حل دارند، اما باید به مکانیزم کار منطقه‌ای سازمان یافته و در حد امکان آسیب‌ناپذیر از کشاکش‌ها در روابط سیاسی برسیم.
منطقه شرایط بسیار سختی را دارد. رشد اقتصادی در اردن از ۷درصد فراتر رفت، اما امروز به دلیل اوضاع منطقه‌ای به زیر۲ درصد رسیده. عراق بازار بزرگ اقتصاد اردن بود و دیدیم به دلیل فعالیت گروه‌های تروریستی چه اتفاقاتی در آن افتاد. امروز موفقیتی در برابر تروریسم کسب کرد و باید برای بازسازی کنار آن کشور بایستیم. همچنین نسبت به بحران سوریه که بر همه تأثیر گذاشت و باید برای حل آن تلاش کنیم و ثبات و امنیت به سوریه برگردد و منافع ملی آن حفظ شود.

* سوریه چگونه برمی‌گردد؟
- مهم‌ترین مسئله حل بحران آن است. باید همه برای پایان دادن به رنجی که ویرانی بزرگی به سوریه وارد کرد تمرکز کنیم. همه ما بر راه حل سیاسی اتفاق نظر داریم. همچنانکه بر لزوم وجود نقش سیاسی فعال عربی در سوریه تأکید می‌کنیم. چرا که معقول و پذیرفته نیست جهان عرب در این راه حل نقش نداشته باشد. صلح و ثبات در سوریه و حل بحران جزء منافع عربی است.

* نشست اقتصادی عربی چطور با مسئله پناهندگان سوری به خصوص که اردن بار سنگینی را به دوش می‌کشد، روبه رو شد؟
-اردن با پناهندگان به عنوان میهمان رفتار می‌کند. در حد توان‌مان به آنها خدماتی تقدیم می‌کنیم تا به کشورشان برگردند. در حال حاضر حدود یک میلیون و سیصد هزار سوری در اردن زندگی می‌کنند و این تعداد زیاد، فشارهای سنگینی بر بخش‌های بهداشت و آموزش و کار وارد می‌سازد. ما تقدیر می‌کنیم از برخی کمک‌هایی که به اردن می‌شود، اما در حال حاضر کاهش یافته و در نتیجه باید سازوکاری مناسب برای تقدیم کمک‌های لازم ایجاد شود تا بتوانیم به وظیفه‌مان در برابر آنها عمل کنیم. ما واقعاً براین باوریم که سرمایه‌گذاری در زمینه پناهندگان سرمایه‌گذاری برای آینده، امنیت و ثبات همه منطقه است.

* منظورتان از سرمایه‌گذاری در زمینه پناهندگان چیست؟
-یعنی اینکه کودکان اگر فرصت آموزش و بهداشت یافتند و زندگی کریمانه تقدیم‌شان شد، این نسل خواهند بود که پس از آرام و عادی شدن اوضاع بازسازی میهنش را به عهده می‌گیرد. اما اگر آنها را به حال خود رها کنیم و آموزش نبینند، در معرض جهل و فقر و محرومیت قرار می‌گیرند و سوء استفاده گروه‌های افراطی که در همه کارهایشان بر این قبیل افراد تکیه می‌کنند. در نتیجه مسئله آوارگان و پناهندگان بزرگ است و به پایان نمی‌رسد و به کار سازمان یافته و برنامه‌ریزی شده نیاز دارد. نباید گذاشت همه بار این مسئولیت بر دوش کشورهای میزبان بیفتد.

* نشست توسعه‌ای چه چیزی تقدیم کرد؟
-در این زمینه بیانیه‌ای صادر شد که در آن همه جوانب و ابعاد و مخاطرات در آن در نظر گرفته شده. از همه کشورهای دعوت شد به کمک کشورهای عرب میزبان آوارگان و پناهندگان سوریه بروند و طرح‌های توسعه‌ای به راه بیاندازند تا از آثار و فشارهای اقتصادی و اجتماعی که این میزبانی به بار می‌آورد کاسته شود. دبیرخانه مکلف شد دعوتی برای برگزاری جلسه‌ای انجام دهد تا در آن طرف‌های کمک‌رسان بین‌المللی و سازمان‌های متخصص در این زمینه و صندوق‌های عربی با حضور کشورهای عرب میزبان گردهم بیایند و بر روشی روشن و معین جهت حمایت مالی این طرح‌ها به توافق برسند.

* نشست عربی- اروپایی ماه آینده در مصر برگزار می‌شود، برنامه و اهدافش را چگونه می‌بینید؟
-در ابتدا باید بگویم روابط مصری -اردنی در بهترین سطح قرار دارد و مشورت و همآهنگی در بالاترین سطح میان ملک عبدالله دوم و رئیس‌جمهوری عبدالفتاح السیسی وجود دارد و همآهنگی مستقیم میان نهادهای دو کشور. ما به اهمیت نقش مصر ایمان داریم و با دوستان‌مان در مصر با همه اعتماد و شفافیت کار می‌کنیم.
اما دربارهٔ آنچه به نشست عربی- اروپایی مربوط می‌شود، این نشست به عنوان مرحله‌ای مهم برای تقویت همکاری‌های عربی- اروپایی محسوب می‌شود و به نظر ما مصر بهترین میزبان این نشست است. بدون شک نشستی در این سطح به همه مسائل منطقه خواهد پرداخت؛ امنیت، ثبات و صلح و قبل از هر چیز مسئله اساسی نزاع فلسطینی اسرائیلی. به نظر ما بدون راه حلی که حقوق مشروع مردم فلسطین را تأمین کند، امنیت و ثبات در منطقه به وجود نمی‌آید؛ فلسطینی‌ها حق داشتن کشور در خاک میهن‌شان به پایتختی قدس شرقی را دارند.
همچنین روابط اقتصادی عربی اروپایی به فعالیت امنیتی و نظامی محدود نشود. باید فعالیت فرهنگی و فکری و ایدئولوژیک نیز باشد. همه اینها به همکاری عربی -اروپایی نیاز دارند چرا که منافع مشترکی میان عرب‌ها و اروپایی‌ها برای پرداختن شفاف به همه این مسائل وجود دارد تا امنیت و ثبات دو منطقه تضمین شود. همه ما می‌دانیم طی چند سال اخیر چه اتفاقاتی افتاد که نشان می‌داد چه رابطه تنگاتنگی میان امنیت و ثبات اروپا و جهان عرب وجود دارد. همچنین زمینه‌ای را می‌بینیم که گفت‌وگوی شفاف عربی -اروپایی را لازم می‌سازد که در منافع دو طرف درنظرگرفته می‌شود و برای اجرایی ساختن آن تلاش می‌شود.

* هستند کسانی که برای آنچه که معامله قرن برای حل و فصل نزاع فلسطینی اسرائیلی می‌نامند، تبلیغ می‌کنند، این مسئله چقدر درست است و نظرتان دربارهٔ کسانی که این را تبلیغ می‌کنند چیست؟
-ما نمی‌دانیم دولت آمریکا چه برنامه‌ای در این باره دارد. آنها می‌گویند، افکاری دارند و وقتی کامل کردند با همه در میان می‌گذارند. موضع ما در پادشاهی اردن و آنچه ملک عبدالله دوم چندین بار اعلام کرد، این است که گزینه‌ای جز راه حل دو کشور وجود ندارد که حقوق کشور مستقل فلسطین را در مرزهای ژانویه به پایتختی قدس شرقی تأمین کند. این تنها راه تحقق امنیت و ثبات فراگیر در منطقه است. پیش از این هم از همین‌جا در بیروت آغاز پیشنهاد عربی صلح اعلام شد و تأکید شد که صلح عربی انتخاب استراتژیکی است که نیازمند تأمین حقوق مشروع عربی است و قبل از همه آنها حق ملت فلسطین در داشتن کشور و تحقق صلح فراگیر مورد پذیرش همه ملت‌های عربی باشد.

* چندی پیش وزیر خارجه آمریکا در چارچوب سفر خود به منطقه از اردن دیدار کرد. آیا خطوط اصلی اندیشه آمریکایی دربارهٔ صلح فراگیر را با شما در میان گذاشت؟
-آمریکایی‌ها هنوز می‌گویند در حال کامل کردن افکار خودشان هستند و وقتی به آخر رساندند آن را با همه در میان می‌گذارند و ما با آنها طبق اصول ثابت خودمان تعامل می‌کنیم که ملک آنها را اعلام کرده بود؛ حق داشتن کشور فلسطینی به پایتختی قدس شرقی.



الجمیلی: بن لادن با پادرمیانی ترابی، افسر اطلاعاتی عراق را پذیرفت 

سالم الجمیلی (الشرق الاوسط)  cut out
سالم الجمیلی (الشرق الاوسط) cut out
TT

الجمیلی: بن لادن با پادرمیانی ترابی، افسر اطلاعاتی عراق را پذیرفت 

سالم الجمیلی (الشرق الاوسط)  cut out
سالم الجمیلی (الشرق الاوسط) cut out

عراق از جنگ طولانی خود با ایران «پیروز» و سنگین بیرون آمد. صدام حسین شاد بود از اینکه زنده ماند تا ببیند امام خمینی «جام زهر آتش بس را می‌نوشد» بی‌آنکه به آرزویش در سرنگونی رژیم بعث جامه عمل بپوشاند. این تصور وجود داشت که رژیم عراق مشغول التیام زخم‌های خود و رسیدگی به بدهی‌های هنگفت خود خواهد شد. هیچ کس انتظار نداشت که صدام دست به کاری انتحاری در مقیاس حمله به کویت بزند. تنش با کویت مسئله‌ای پنهانی نبود از زمانی که امیر کویت، شیخ جابر الاحمد، از امضای پیش نویس توافقنامه امنیتی که رئیس جمهوری عراق به وی در بغداد ارائه کرده بود خودداری کرد، اما اکثر ناظران انتظار نداشتند که بحران به نقطه تهاجم کامل و اعلام الحاق برسد.
آنچه باورش سخت بود اتفاق افتاد. سحرگاه دوم آگوست 1990 وزیر دفاع و رئیس ستاد کل ارتش به مقر فرماندهی کل ارتش احضار شدند و افسری به آنها اطلاع داد که یگان‌هایی از گارد جمهوری شبانه وارد خاک کویت شدند. افسران اطلاعاتی عراق، از جمله سالم الجمیلی، مدیر بخش آمریکا، خبر تهاجم را از رادیو شنیدند. از آن تاریخ، گزارش شده است که تاریخ تهاجم یک راز بوده است که فقط 3 نفر می‌دانستند. آنها رئیس جمهوری، دامادش حسین کامل و برادرش علی حسن المجید بودند.
دستگاه اطلاعاتی خود را در برابر واقعیتی کاملاً جدید دید. الجمیلی حمله به کویت را اشتباهی بزرگ توصیف می‌کند که کمر رژیم عراق را شکست و آن را در محاصره فرو برد که اقتصاد را ویران کرد، جامعه را از درون خورد، توسعه را متوقف کرد و رژیم را در معرض تهدیدهای مکرر و کمیته‌های بازرسی قرارداد.

سربازان عراقی تسلیم نیروهای ائتلاف در کویت شدند (گتی ایماژ)

عراق به جزیره‌ای منزوی تبدیل شد که با قطعنامه‌های بین‌المللی، تحریم‌ها و محکومیت‌های قاطع منطقه‌ای اقدامات رژیم احاطه شده است. نیروهای آمریکایی، ارتش عراق را متحمل خسارات سنگینی کردند و مخالفان عراقی فرصتی را یافتند که هرگز در خواب هم نمی‌دیدند. پرونده سنگین رژیم عراق در حمله به کویت بعداً باعث شد تا دولت جورج دبلیو بوش از حملات 11 سپتامبر 2001 برای آغاز حمله به عراق در مارس 2003 بهره برداری کند.
دولت آمریکا برای توجیه تهاجم چندین بهانه از جمله سلاح‌های کشتار جمعی و آنچه را که روابط رژیم صدام با سازمان «القاعده» خواند، به پیش برد. الجمیلی می‌گوید که ایران نقش برجسته‌ای در انتقال اطلاعات ساختگی و گمراه کننده از طریق یک مخالف معروف عراقی ایفا کرد.
برای دو دهه، بحث در مورد اینکه آیا ارتباطی بین رژیم صدام و القاعده وجود داشته یا خیر، درجریان بوده است.
دست «تصادف» چنین خواست تا مردی که با او گفت‌وگو می‌کنم، الجمیلی، اولین پیام شفاهی را برای اسامه بن لادن، رهبر «القاعده» که در سودان زندگی می‌کرد، با استفاده از کانال «اخوان» سوریه فرستاد. تلاش اول با شکست مواجه شد، اما میانجیگری شیخ حسن الترابی، رهبر «جبهه اسلامی» و پدرخوانده رژیم عمر البشیر، موجب شد بن لادن ملاقات یک مدیر اطلاعاتی عراقی به نام فاروق حجازی را بپذیرد که پس از حمله آمریکا در ماجرایی دیگری اعدام شد. می‌گذارم الجمیلی بگوید.

سالم الجمیلی (الشرق الاوسط)

قبل از حمله به کویت، ما با سعودی یک توافقنامه امنیتی داشتیم که بر اساس آن هر یک از دو طرف از دخالت در امور داخلی طرف مقابل و انجام فعالیت‌های جاسوسی و امنیتی در خاک یکدیگر خودداری کنند. روابط خوب بود، اما این توافق عملاً با حمله به کویت بدون لغو رسمی پایان یافت. اطلاعاتی در مورد تماس‌های سعودی و مخالفان عراقی منتشر شد. ما به رئیس جمهوری نامه نوشتیم و پیشنهاد لغو توافقنامه امنیتی با سعودی را دادیم، اما او نپذیرفت. وی بعداً درخواست کرد که گزارش ماهانه این موضوع را به او ارائه کنیم. بعداً، او به این نتیجه رسید که سعودی شروع به حمایت از تغییر رژیم کرده است، بنابراین دستور داد « با تمام قدرت، به ویژه برای تضعیف حضور نظامی آمریکا کار شود».
وقتی دستوری از این دست توسط شخص رئیس جمهوری صادر می‌شود، همه دستگاه‌های ذیربط باید تمام اسنادی را که می‌توانند در اجرای آن کمک کنند، جستجو کنند. در آن زمان من مسئول شعبه سوریه در دستگاه بودم و با «اخوان المسلمین» در سوریه، شاخه عدنان اوقلا، ارتباط داشتیم. عبدالملک، برادر عدنان، پیامی فرستاد که «اخوان» با بن لادن رابطه دارند و آنها آماده هستند پیام ما را به او برسانند. من او را خواستم و در هتلی در بغداد پذیرفتم و او آمادگی خود را برای ایفای این نقش تایید کرد. به او یک پیام شفاهی به این مضمون دادم که ما اکنون یک هدف مشترک داریم؛ بیرون راندن نیروهای آمریکایی از شبه جزیره عربی و منطقه و ما می‌توانیم در این زمینه همکاری کنیم. ما هزینه سفر را به او دادیم که در محدوده 10 هزار دلار بود.

حسن الترابی (وسط) برای ترتیب دادن ملاقاتی بین رژیم صدام حسین، رئیس جمهور عراق (راست) و رهبر«القاعده» اسامه بن لادن وساطت کرد (رویترز/ گتی ایماژ)

ن مرد بعد از یک ماه یا کمی بیشتر برگشت و به ما اطلاع داد که موضع بن لادن بسیار سختگیرانه است و او چندین بار تکرار کرده که رژیم عراق کافر است و باعث ورود نیروهای آمریکایی شده و اینکه جایی برای ملاقات با نمایندگان و همکاری با آن نظام وجود ندارد. البته ما در مورد سال‌های ابتدایی دهه نود صحبت می‌کنیم و «القاعده» هیچ عملیاتی از جنس حملات 11 سپتامبر نداشت. و من در آن روز از یکی از مدیران دستگاه، فاروق حجازی، شنیدم که پاسخ مشابهی از سوی بن لادن از طریق کانال دیگری رسید.
مدتی بعد فهمیدم که حجازی بعداً به خارطوم سفر کرد و با میانجیگری یک سیاستمدار و روحانی سودانی (دکتر حسن الترابی) که او نیز در جلسه شرکت کرده بود، با بن لادن ملاقات کرد. حجازی رئیس جمهوری را در جریان اتفاقات قرار داد و هیچ همکاری با «القاعده» وجود نداشت. و منظور جورج بوش پسر وقتی گفت که رئیس جمهوری فرستاده‌ای نزد بن لادن فرستاده این بود. فکر می‌کنم او می‌دانست که هیچ همکاری شکل نگرفت، اما برای توجیه تهاجم از ذکر این نکته خودداری کرد.
من روایت الجمیلی را قطع می‌کنم تا از منبع دیگری نقل کنم. وی گفت که بن لادن در این دیدار در مورد امکان انتقال به عراق و ایجاد اردوگاهی برای «القاعده» در آنجا پرسید. وی افزود که صدام از خود حجازی نظرش را پرسید و پاسخش این بود که کنترل گروه «القاعده» دشوار است و هزینه میزبانی از آنها گزاف خواهد بود، بنابراین صدام دستور داد به پیام بن لادن پاسخ داده نشود و روابط قطع شد.
الجمیلی تأیید کرد که روابط الترابی با رژیم صدام حسین قوی بود و اشاره می‌کند او از اینکه رهبر سودان از حمایت عراق برخوردار بوده یا نه، آگاه نیست.

دولت جورج بوش به دنبال بهره‌برداری از حملات 11 سپتامبر 2001 برای توجیه حمله به عراق در سال 2003 بود (گتی ایماژ)

پس از حملات 11 سپتامبر، آژانس‌های غربی گزارش دادند که تماسی بین محمد عطا، یکی از عاملان این حملات و نماینده اطلاعات عراق در هتلی در خارج از پراگ صورت گرفته است. مرد اطلاعاتی ابراهیم العانی نام داشت و با نام احمد العانی کار می‌کرد. الجمیلی تأیید می‌کند که در بازجویی از مردی که منکر چنین ملاقاتی شده، شرکت کرده بود و نقل می‌کند که برای ملاقات با یکی از منابع خود به هتل رفته، اما زمانی که تحرک عجیبی را در هتل احساس می‌کند برمی‌گردد. او تایید کرد که محمد عطا را ندیده و با او دست نداده است. پس از تهاجم، الجمیلی در زندان العانی را می‌بیند و باز از او می‌پرسد و او پاسخ داد که آنچه قبلاً گفته به معنای واقعی کلمه حقیقت است و چیزی را از دستگاه پنهان نکرده است.

داستان عبدالرحمن یاسین

یکی دیگر از پرونده‌های پیچیده که روابط آمریکا و عراق را در دهه 1990 مسموم کرد پرونده عبدالرحمن یاسین بود؛ یک آمریکایی عراقی تبار که در عراق زندانی بود و پس از حمله آمریکا ناپدید شد و بعدها اثری از او یافت نشد.
در سال 1993، مرکز تجارت جهانی در نیویورک مورد حمله بمب‌گذاری قرار گرفت که توسط گروهی از «القاعده»، که دو برادر عراقی میان اعضای آن بودند، انجام شد. مقامات آمریکایی این دو برادر را دستگیر کردند، اما مجبور شدند یکی از آنها را آزاد کنند؛ او عبدالرحمن یاسین است به دلیل فقدان مدرک و اینکه قوانین در آن زمان به شدت امروز نبود. عبدالرحمن آمریکا را به مقصد اردن ترک کرد و سپس به عراق رفت.

عبدالرحیم یاسین به دلیل تلاش برای منفجر کردن برج تجارت در سال 1993 توسط آمریکایی‌ها تحت تعقیب قرارگرفت... وی در زندان فلوجه ناپدید شد (الشرق الاوسط)

بعد از مدتی به سرویس‌های آمریکایی ثابت شد که در ساختن بمب عظیمی که در یک کامیون قرار داده شد و در انفجار مورد استفاده قرار گرفت مشارکت داشته است. آمریکایی‌ها گفتند که او در عراق و با اطلاع سرویس‌های اطلاعاتی این کشور است. می‌دانستیم او در عراق است، اما نمی‌دانستیم کجاست. ما 6 ماه به دنبال او گشتیم و او را در یک تعمیرگاه خودرو در محله فقیرنشین الشیاع بغداد یافتیم.
ما عبدالرحمن را به زندان انداختیم و به رئیس جمهوری که نگران بود او را برای دخالت دادن عراق در پرونده تروریسم فرستاده‌اند، اطلاع دادیم. بنابراین تصمیم گرفته شد تا آمریکایی‌ها از حضور وی مطلع شوند. از مدیر ایستگاه اطلاعاتی در نیویورک خواسته شد با اطلاعات آمریکا تماس بگیرد و به آنها اطلاع دهد که ما او را نگه می‌داریم و اطلاعات کاملی در مورد انفجار مرکز تجارت جهانی داریم. عبدالرحمن در بازجویی اعتراف کرد و ماجرا را بازگو کرد و گفت که در پاسخ به آنچه عراق در سال 1991 به دست ارتش آمریکا دستخوش آن شده بود، در اجرا شرکت کرد. این مرد آمریکایی است و جنایت در خاک آمریکا رخ داده است.
آمریکایی‌ها درخواست کردند که این اطلاعات به صورت مکتوب برای آنها ارسال شود. پاسخ رئیس جمهوری واضح بود:« ما برای آنها گزارش نمی‌نویسیم. اگر بخواهند ما به تفاهم برسیم، مستقیماً در مورد موضوع صحبت خواهیم کرد.» بنابراین، این موضوع از سال 1993 تا 2001 معلق ماند. ما از این مرد در ساختمان کوچکی در کاظمین نگهداری می‌کردیم و در طبقه‌ای دیگر یک خلبان ایرانی بود که قبل از شروع جنگ با ایران، هواپیمای او بر فراز عراق سرنگون شد.
پس از حملات 11 سپتامبر 2001، آمریکایی‌ها دوباره این موضوع را از زاویه‌ای که عراق حامی تروریسم است، مطرح کردند. ما در دستگاه تصمیم گرفتیم تحویل او را دوباره بررسی کنیم. ما اطلاعات مصر را روی خط قرار دادیم و آمریکایی‌ها پذیرفتند که یک هواپیمای آمریکایی برای بردن او بفرستند، اما رئیس جمهوری با ورود هواپیمای آمریکایی موافقت نکرد. ما پیشنهاد دادیم که آمریکایی‌ها با هواپیمای مصری بیایند و رئیس جمهوری هم بدش نیامد. یک گره جدید پیدا شد. آمریکایی‌ها از امضای بیانیه تحویل او خودداری کردند و رئیس جمهوری نگران بود مبادا بعداً ادعا کنند که آن را به شکل دیگری گرفته‌اند و عراق را متهم کنند. بدین ترتیب این مرد همچنان در بازداشت باقی ماند. هنگامی که تهاجم صورت گرفت، او را به زندانی در فلوجه منتقل کردند و از آنجا ناپدید شد و از آن تاریخ تاکنون هیچ اطلاعی از سرنوشت او در دست نیست.
گفت‌وگو را به تبادل ضربات عراقی-ایرانی برگرداندم و الجمیلی پذیرفت.

در سال 1986، در چارچوب جنگ علنی، اطلاعات ایران در کراچی، مدیر ایستگاه اطلاعات عراق ن. عبدالسلام را هدف قرارداد. عبدالسلام از بازار شلوغی می‌گذشت و شیشه ماشینش را باز گذاشته بود. یکی از عوامل به او نزدیک شد و نارنجکی را به داخل خودرو پرتاب کرد. او قادر به پریدن نبود و انفجار باعث مرگش شد. مدیر دستگاه (فاضل البرک) برای دلجویی از مادر شهید رفت و آن قدر متاثر شده بود که به او قول داد سر قاتلان را به بغداد بیاورد.
اطلاعات عراق تلاش زیادی برای شناسایی این چهار عامل انجام داد. یک تیم عملیات ویژه متشکل از یک افسر اطلاعاتی (ک.ب) و دو نفر از رهبران عملیات به سرپرستی (م.ج) به کراچی رفتند و با یک برنامه سنجیده، دو عامل جنایت به یک آپارتمان که مخصوص این کار اجاره‌ شده و برای اجرای قصاص مجهز بود، کشانده شدند. به محض ورود به آپارتمان، خود را در حلقه محاصره محکم گرفتار دیدند و سرنوشت‌شان مرگ بود. در آن زمان در دستگاه گزارش شد که سرهای آنها در کیفی که متعلق به پست دیپلماتیک بود وارد بغداد شد.

ضربه ایرانی در بیروت

پنج سال پیش از آن، بیروت شاهد ضربه مهیبی بود که توسط دستگاه ایران به سفارت عراق در بیروت وارد شد و منجر به کشتار ده‌ها نفر از جمله بلقیس، همسر نزار قبانی شاعر شد.

انفجار سفارت عراق در بیروت همانطور که در صفحه اول «الشرق الاوسط» در سال 1981 دیده می‌شود

الجمیلی این حادثه را بازگو می‌کند. از سال 1975، لبنان وارد جنگ داخلی شد و به عرصه نفوذ کامل سوریه تبدیل گشت. حضور دیپلماتیک و اطلاعاتی عراق در صحنه لبنان برای سوریه آزاردهنده بود، اما عراق به دلیل مشغله‌ای که در جنگ با ایران داشت قادر به مقابله با آن نبود. در سال 1981، سرویس‌های اطلاعاتی سوریه فعالانه در انفجار سفارت عراق در بیروت شرکت کردند، زیرا در روز قبل از آن، کار راه‌بندی را که ماشین‌های رسیده را مجبور به توقف می‌کرد تا اجازه ورود بگیرند، مختل کردند. این کار باعث شد عامل انتحاری که از حزب «الدعوه» و ابومریم الکرادی نام داشت، راحت‌تر به پایین ساختمان اصلی سفارت برسد و آن را به طور کامل تخریب کند.

ترور محمد مهدی الحکیم در خارطوم

بعداً و مشخصاً در سال 1988، تبادل ضربات به سودان نیز کشیده خواهد شد. محمدمهدی الحکیم، برادر محمد باقر الحکیم، یکی از بنیانگذاران حزب «الدعوه»، پس از خروج از عراق در اپوزیسیون حامی ایران در خارج از کشور فعال بود. او به دعوت خود برای سرنگونی رژیم عراق و استقرار رژیم اسلامی با همکاری ایران ادامه می‌داد. تصمیم به هدف قرار دادن وی در جریان شرکت در کنفرانسی در آنجا گرفته شد که در حاشیه آن دیداری با دکتر حسن الترابی داشت.
این حمله در هتل محل اقامت وی انجام شد. پس از آن یکی از عاملان توانست به فرودگاه خارطوم رفته و سوار هواپیمای ایرویزعراقی شود که تازه وارد شده بود و در آخرین لحظه به بغداد بازگشت. از سوی دیگر، افسر دومی که در این عملیات نقش داشت به سفارت عراق رفت تا گذرنامه خود را که در آنجا گذاشته بود ببرد. در این زمان نیروهای امنیتی سودان سفارت را محاصره کردند و شروع به بررسی هویت کسانی کردند که خارج می‌شدند. لازم بود ابتدا طرحی تدوین شود تا او را از سفارت خارج کنند و سپس با هواپیمای عراقی ایرویز در پرواز هفتگی آن به عراق قاچاق شود.
این افسر با خودروی سفیر به صورت قاچاق از سفارت خارج شد و افسر بدون طی مراحل معمول سفیر به مجاورت فرودگاه خارطوم منتقل شد. او در ساعت نه شب از طریق حصار بیرونی فرودگاه توسط یک افسر ارشد امنیتی سودانی به فرودگاه منتقل شد. قبل از این در فرودگاه بین‌المللی صدام بین افسران عملیات ویژه و خلبان هواپیمای عراقی که عازم خارطوم بود، جلسه‌ای برگزار شد و او از این مأموریت اطلاعی نداشت.
از خلبان خواسته شد که هنگام حرکت به سمت باند فرودگاه حرکتی در چراغ‌های هواپیما انجام دهد (خاموش و روشن کردن متناوب چراغ‌ها 3 بار) که علامتی برای افسر و فرد قاچاق کننده است. همچنین از خلبان خواسته شد که برای دقایقی در ابتدای باند توقف کند و اجازه دهد درب عقب (درب اضطراری) باز شود و تا بسته شدن درب عقب و دریافت سیگنال تیک آف، حرکت نکند. برای اطمینان از اجرا، دو افسر دستگاه به عنوان خدمه پرواز و بخشی از خدمه پرواز مبدل شدند. نقشه موفق شد و افسر مجری به بغداد بازگشت، بدون اینکه خلبان یا مسافران بدانند چه اتفاقی افتاده است.