الجبیر: رهبری ما خط قرمز است.. به محاکمۀ متهمان پروندۀ خاشقجی پایبند هستیم

وی از جابجایی آمریکا با هدف خارج کردن ایران از سوریه سخن گفت و بر عدم بازگشایی سفارت سعودی در دمشق تأکید کرد

الجبیر: رهبری ما خط قرمز است.. به محاکمۀ متهمان پروندۀ خاشقجی پایبند هستیم
TT

الجبیر: رهبری ما خط قرمز است.. به محاکمۀ متهمان پروندۀ خاشقجی پایبند هستیم

الجبیر: رهبری ما خط قرمز است.. به محاکمۀ متهمان پروندۀ خاشقجی پایبند هستیم
عادل الجبیر، وزیر مشاور سعودی در امور خارجه تأکید کرد قتل خاشقچی در اکتوبر گذشته بر روابط خارجۀ این کشور با جامعۀ جهانی تأثیر نگذاشته و باعث کاهش سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی در سعودی نشده است.
به گزارش الشرق الاوسط، وی در یک نشست مطبوعاتی در سفارت سعودی در واشنگتن که پس از نشست‌های اعضای ائتلاف بین‌المللی ضد داعش به رهبری آمریکا برگزار شد، از نتایج مثبت این نشست و متمرکز شدن آن بر پیشروی در جهت محاصرۀ داعش خبر داد.
وی ضمن اشاره به اینکه این نشست‌ها پس از نشست وزرای کشورهای عربی و اروپایی در بروکسل دربارۀ پروندۀ سوریه و اجرای قطعنامۀ 2254 سازمان ملل برگزار شد، عنوان کرد این نشست‌ها بر چگونگی کمک به جیمز جفری فرستادۀ سازمان ملل در امور سوریه، کمک اقتصادی و سیاسی به دولت عراق برای مقابله با چالش‌های آن، اقدامات مثبت انجام شده در چارچوب اجرای توافقنامۀ استکهلم یمن، تهدیدهای ایران و مداخله‎هایش در منطقه و قاچاق موشک به حزب الله لبنان و حوثی‌های یمن متمرکز شد.
وی توضیح داد که پادشاهی سعودی در نشست وارسا که آمریکا و لهستان در هفتۀ آینده برگزار می‌کنند، شرکت خواهد کرد و در این نشست اوضاع خاورمیانه بررسی می‌شود.
وی در خصوص خروج آمریکا از سوریه عنوان کرد که آمریکا 2000 سرباز در 2000 کیلومتر از خاک‌های سوریه دارد که مساحت کمی است.
وی افزود: خروج آمریکا به مثابۀ کاهش تلاش‌های آمریکا در مبارزه با داعش نیست بلکه این تلاش‌ها از طریق استفادۀ آمریکا از پایگاه‌های نظامی دیگرش چه در عراق و چه در قطر ادامه پیدا می‌کند.
وی ادامه داد: به نظرم آنچه اتفاق می‌افتد جابجایی نیروها است که هدف از آن خارج کردن ایران و شبه‌نظامیان خارجی از سوریه و شروع عملیات سیاسی برای رسیدن به راه‌حلی برای سوریه از طریق قطعنامه‌های سازمان ملل است. موضع پادشاهی سعودی نیز در ادامۀ همکاری برای رسیدن به راه‌حل سیاسی ثابت است.
وی گشایش سفارت سعودی در دمشق را رد کرد و این اقدام را منوط به ایجاد راه‌حلی سیاسی برای بحران سوریه، تصویب قانون اساسی جدید و اجرای عملیات سیاسی هم‌سو با قطعنامه‌های سازمان ملل و آرمان‌های ملت سوریه عنوان کرد.
وی در خصوص مذاکرات ترکیه و آمریکا راجع به  ایجاد منطقۀ امن در شمال سوریه و اینکه آیا احتمال دارد سعودی با تقدیم همکاری‌های نظامی و یا مالی در آن نقش داشته باشد یا خیر، گفت: پادشاهی سعودی کمک‌های انسانی زیادی تقدیم کرد. 100 میلیون دلار برای ساخت مدارس و بیمارستان‌ها تقدیم کرد.
وی افزود: در میزگرد مذاکرات موضوع تقدیم کمک‌های نظامی مطرح نشده‌است. ما قبلا این موضوع را بررسی کردیم و 30 هزار مبارز از نیروهای ائتلاف را آماده کردیم اما آمریکا آن موقع اهمیتی به این موضوع نداد و اکنون نیز مذاکرات جدیدی در این خصوص صورت نگرفته‌است.
الجبیر دربارۀ سعودی‌های بازداشت شده در سوریه بر اهتمام سعودی به بازگشت آنها و روشن شدن وضعیتشان تأکید کرد و گفت: نمی‌دانیم کجا بازداشت شده‌اند و بارها گفتیم به ما اجازه دهید این سعودی‌ها را به سعودی بازگردانیم و موضوع اکنون به کسانی برمی‌گردد که آنها را دستگیر کرده‌اند.
وی اظهار کرد که مذاکرات در خصوص ایجاد «ائتلاف استراتژیک خاورمیانه» در جریان است و هدف از وراد کردن کشورهای شورای همکاری خلیج، مصر، اردن و آمریکا در یک ائتلاف، حمایت از منطقه و تقویت نظم دفاعی آن است و هم‌اکنون در مرحلل مذاکره پیرامون بهترین راه‌های تشکیل این ائتلاف هستند. 
وی در خصوص اختلاف کشورهای چهارگانه با قطر تأکید کرد که راه‌حل اختلاف قطر در چارچوب داخلی این کشورها و نه خارج از آن اتفاق می‌افتد.
وی افزود قطر باید به تعهدهای پیشین خود پایبند باشد. همکاری امنیتی و نظامی با آن همچنان برقرار است به طوری که دوحه در تعدادی از آموزش‎های نظامی کشورهای خلیج شرکت کرد.
وی بر ضرورت متوقف کردن حمایت‌های قطر از تروریسم و دخالت در امور کشورها تأکید کرد و گفت: مامنتظریم رفتارهای خود را تغییر دهند، فراهم کردن 700 میلیون دلار برای حزب الله و قاسم سلیمانی و مداخله در امور داخلی مصر غیر قابل قبول است.
وی در خصوص محاکمۀ مسئولان قتل خاشقجی ضمن اشاره به اینکه در دادگاه اول 11 نفر محاکمه شدند و دادگاه دوم برای عموم مردم و سازمان‌های انسانی آزاد بود گفت: هیچ کس حق ندارد تا پیش از اتمام روند تحقیقات و محاکمه‌ها در مورد آن نظر بدهد.
وی اظهار کرد سعودی به وحشتناکی جنایت اعتراف و اعلام کرد که مسئولان این جنایت مجازات خواهد شد. دادگاه نیز خواستار اعدام 5 نفر شد.
وی در خصوص گزارش‌های برخی رسانه‌های آمریکایی مبنی بر وجود منابعی که دارای اطلاعاتی محرمانه دربارۀ قتل خاشقجی هستند گفت: پاسخ دادن به آنها بی‌فایده است چرا که این گزارش‌ها مستند به منابعی نامعلوم است.
وی ادامه داد: دوست دارم تأکید کنم که رهبری ما خط قرمز است و تعدی و ناسزا گفتن به آن را نمی‌پذیریم در حالی که آنها برای حکومت و ملت تلاش می‌کنند و سعودی‌ها شکی در آن ندارند.
وی تأکید کرد: شاهزاده محمد بن سلمان ولیعهد سعودی و رهبری سعودی خط قرمز است و اجازاه نمی‌دهیم هیچ کشوری در اقدامات ما مداخله کند.
وی در خصوص مذاکرات کنگرۀ آمریکا پیرامون حادثۀ قتل خاشقجی اظهار نظر نکرد و گفت سعودی خود تحقیقات این پرونده و مجازات مسئولان آن را انجام می‌دهد.
اما دربارۀ وضعیت یمن الجبیر ضمن تأکید بر حمایت سعودی از تلاش‌های مارتین گریفتس و اجرای توافقنامۀ استکهلم عنوان کرد که در حال حاضر مبادلۀ اسرا در حال نجام است و حوثی‌ها را تشویق به خروج از الحدیده می‌کنیم.
وی افزود: طرحی برای آبادسازی یمن با ارزش 10 میلیارد دلار داریم. از جامعۀ جهانی برای مشارکت در تلاش‌های آبادسازی دعوت می‌کنیم اما این مرحله بعد از اجرای تعهدات توافقنامۀ استکهلم اتفاق می‌افتد، امروز باید بر پیش بردن توافقات حاصل شده در خصوص بندر متمرکز شویم و مذاکرات کنونی پیرامون زمانبندی خروج و جزئیات آن است.
الجبیر دربارۀ عملیات صلح افغانستان با حمایت آمریکا گفت: سعودی و امارات از این عملیات حمایت کردند و سرپرستی نشست آمریکا و طالبان در ابوظبی را برعهده داشتند. هم‌اکنون نیز هماهنگی برای نشست دوم در اسلام آباد به جای دوحه در حال انجام است.
وی تأکید کرد هدف از مذاکرات دست کشیدن طالبات از روابطی است که با القاعده دارد و پذیرفتن عملیات تسویه حساب سیاسی برای تحقق امنیت و ثبات افغانستان است.
وی ضمن ابراز امیدواری در خصوص مذاکرات زلمای خلیل زاد فرستادۀ آمریکا، اظهار کرد ارتباط مستقیم آمریکا و طالبان درها را به روی احتمال‌های جدید باز کرد.
وی تأکید کرد پادشاهی سعوی روابط استراتژیک با پاکستان و افغانستان دارد و تا ثبات وضعیت و پایان تنش از هم‌پیمانان خود حمایت می‌کند.


جمال مصطفی: در زندان از اعدام رئیس‌جمهوری و انتقال جسدش برای انتقام‌جویی مطلع شدیم  

جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین
جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین
TT

جمال مصطفی: در زندان از اعدام رئیس‌جمهوری و انتقال جسدش برای انتقام‌جویی مطلع شدیم  

جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین
جمال مصطفی السلطان همراه با رئیس‌جمهور صدام حسین

ساده نیست داماد رئیس‌جمهوری صدام حسین، دبیر دوم او، عضو قبیله‌اش و نماینده او نزد عشایر باشی، به عشایر بروی تا آنها را برای دفاع از بغداد جمع‌آوری کنی، اما وقتی بازگردی، متوجه شوی بغداد سقوط کرده است. آمریکایی‌ها تصویرت را در لیست بزرگ‌ترین افراد تحت تعقیب روی کارت‌های بازی قرار داده‌اند. به سوریه پناه ببری، اما از پذیرش تو خودداری کنند. بازگردی و کسی با انگیزه دلار به تو خیانت کند و سرانجام در زندان بیفتی.
ساده نیست در سلول انفرادی زندگی کنی، از دنیا جدا شده باشی، دوربین حرکاتت را ثبت کند و دستگاه ضبط، نفس‌هایت را بشمارد تا هر کلمه‌ای را ضبط کند. در حالی که در انزوا هستی، متهم شوی که مقاومت را هدایت می‌کنی و خودروهای بمب‌گذاری شده ارسال می‌کنی. در زندان خبر دردناکی به تو برسد؛ این‌که «رهبر مقاومت» صدام حسین به دست نیروهای آمریکایی افتاده است. او را در زندان ببینی و روزی به دادگاه دجیل فراخوانده شوی و در قفس اتهام، کسی را ببینی که روزی ارباب کشور و سرنوشت‌ها بود.
بعدها بفهمی که «جناب رئیس» سحرگاه عید اعدام شد و جسدش مقابل خانه نخست‌وزیر نوری المالکی، که مشغول جشن عروسی پسرش بود، انداخته شد. در نماز غایب برای او شرکت کنی، همراه اعضای رهبری همچون طه یاسین رمضان، دایی‌ات علی حسن المجید که به ناحق «علی شیمیایی» نامیده شد، برزان التکریتی و عبد حمود. و عجیب‌تر از همه، حضور طارق عزیز مسیحی در این نماز غایب باشد.
ساده نیست قاضی در سال ۲۰۱۱ به تو به صورت محرمانه بگوید که هیچ دلیلی برای محاکمه‌ات وجود ندارد و می‌تواند در ازای مبلغی قابل توجه به دلار، آزادی‌ات را تضمین کند. تو پیشنهاد کنی که زمینی که از جد چهارمت به ارث برده‌ای بفروشی چون دلارهای مورد نظر او را نداری، اما قاضی این پیشنهاد را رد کند و تو را مدت بیشتری نزدیک به یک دهه در زندان نگه دارند، تا این‌که به دلیل کمبود شواهد آزاد شوی.

خانواده صدام که حلا در سمت چپش دیده می‌شود( ا. اف. پ)

چندی پیش، تصویری قدیمی از رئیس‌جمهوری فقید صدام حسین با خانواده کاملش دیدم. در این تصویر صدام، همسرش ساجده، دو پسرش عدی و قصی و دخترانش رغد، رنا و حلا به همراه همسرانشان دیده می‌شدند: حسین کامل المجید، صدام کامل المجید و جمال مصطفی سلطان. این تصویر حالا مانند زلزله‌ای تکان‌دهنده است؛ از شش مردی که در عکس دیده می‌شوند، پنج نفر کشته شده‌اند. صدام اعدام شد. عدی، قصی و مصطفی، پسر قصی، به دست نیروهای آمریکایی کشته شدند. حسین کامل و صدام کامل به دست اعضای قبیله‌شان به خاطر جدایی از نظام کشته شدند. تنها بازمانده، دکتر جمال مصطفی سلطان است.
جمال در چهارم می ۱۹۶۴ در تکریت متولد شد. او به گارد حفاظت از رئیس‌جمهوری پیوست و هم‌زمان تحصیلاتش را ادامه داد. مدرک دکترای علوم سیاسی گرفت و نقش مهمی در تشویق ورزش و ایجاد ارتباط با ورزشکاران ایفا کرد. او مأموریت عشایر را بر عهده گرفت و روابط گسترده‌ای با آنها برقرار کرد. همیشه مورد اعتماد رئیس‌جمهوری بود و در جلسات هیئت دولت شرکت می‌کرد. در ۲۰ آوریل ۲۰۰۳ دستگیر و در ۱۷ ژوئن ۲۰۲۱ از زندان الحوت در ناصریه آزاد شد. سپس از بغداد به اربیل رفت و با رهبر کرد، مسعود بارزانی دیدار کرد. از آنجا به همراه همسرش و ساجده، بیوه رئیس‌جمهوری فقید عراق، به دوحه رفت.

جمال مصطفی سلطان همراه با سردبیر غسان شربل در طول مصاحبه

آنچه توجهم را جلب کرد، دوری این مرد از رسانه‌ها بود. با او تماس گرفتم و او تصمیم گرفت سکوتش را بشکند. داستانش را از او پرسیدم و گفتگو طولانی شد. طبق عادت عشایری، اصرار داشت که بدون صرف ناهار، آن هم یک ناهار دیرهنگام که غذای اصلی‌اش «الهبیط» بود، نرویم. غذایی که صدام حسین شخصاً آن را در دیدارهای خانوادگی و با دوستان نزدیک تهیه می‌کرد.
پس از ترک او، به یاد سخنان قاضی عبدالرئوف رشید افتادم؛ کسی که حکم اعدام صدام حسین را در پرونده دجیل صادر کرده بود. جمال مصطفی سلطان در آن بازدید همراه صدام بود؛ بازدیدی که در آن تلاش برای ترور رخ داد. قاضی در پایان گفتگویمان گفت: «متأسفانه ما بر اساس منطق قانون و عدالت عمل کردیم. اما برخی از مسئولان مسئله را به شکل انتقام و شماتت درآوردند؛ وقتی روز عید را برای اجرای حکم اعدام انتخاب کردند و با جسد صدام به درستی رفتار نکردند. این اقدامات عملاً هدیه‌ای برای طرفداران صدام بود که می‌تواند یاد او را برای مدت طولانی زنده نگه دارد.»

رئیس‌جمهوری صدام حسین و جمال مصطفی سلطان

از جمال مصطفی سلطان درباره ارتباطاتش در زندان با رئیس‌جمهوری زندانی پرسیدم و او داستان اولین ارتباطش را روایت کرد؛ ارتباطی که «از طریق برخی از زندانیانی که با او در دادگاه دجیل بودند» برقرار شد. یکی از آنها رئیس دادگاه انقلاب، عواد البندر بود که او نیز اعدام شد.
او می‌گوید: «آقای البندر گاهی صحبت‌هایی از جناب رئیس به من منتقل می‌کرد. او به دادگاه دجیل می‌رفت و رابطه خوبی با من داشت. با هم می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم. ابو بدر در حقیقت انسان خوبی بود، شجاع و خوش‌بین. شاید یک ساعت به اجرای حکم اعدام مانده بود، اما او با تو صحبت می‌کرد و می‌گفت: نگران نباش، خودت را ناراحت نکن، این موضوع اتفاق نمی‌افتد. به تو اطمینان می‌داد و آرامش می‌بخشید. من از طریق عواد البندر ارتباط برقرار می‌کردم؛ صحبت‌هایی که رد و بدل می‌شد، سلام‌ها و گفتگوها و غیره.»
او ادامه می‌دهد: «بعدها، سلطان هاشم، وزیر دفاع عراق (خدا رحمتش کند)، و حسین رشید (خدا او را آزاد کند)، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح عراق، که اکنون در زندان است و بیش از ۸۵ سال سن دارد... سلطان هاشم و حسین رشید پیام‌هایی را برای من می‌آوردند و می‌بردند. علاوه بر این، من نامه‌هایی برای جناب رئیس می‌فرستادم.»

جمال مصطفی سلطان روی کارت‌های بازی منتشرشده توسط ارتش آمریکا برای رهبران تحت تعقیب نظام

کتاب‌های متنوعی، به‌ویژه کتاب‌های تاریخی، در زندان همراه من بود. علاوه بر این، از سوی او برایم سیگارهایی فرستاده می‌شد که امضای خودش روی آنها بود. روی سیگارها امضا می‌کرد و برایم می‌فرستاد تا مطمئن شوم پیام‌ها به من رسیده است. هنوز تعدادی از آن سیگارهای فرستاده‌شده را نگه داشته‌ام؛ سیگارهای کوبایی که در داخل زندان با دست خودش امضا کرده بود.
این سیگارها را از طریق وکیلم، استاد بدیع عارف (خدا رحمتش کند)، برای خانواده‌ام می‌فرستادم. او تعجب می‌کرد که چگونه این پیام‌ها و سیگارها به من می‌رسد. به او می‌گفتم: «استاد، این موضوع را فعلاً میان خودمان نگه‌دار و درباره‌اش صحبت نکن. بگذار کارمان پیش برود؛ اگر روش را بگویم، ممکن است این مسیر را از دست بدهیم. بگذار به همین شکل پیام‌ها و نیازها را رد و بدل کنیم.»
از من درباره روحیه رئیس‌جمهوریدر زندان می‌پرسی. ما آقای رئیس، خدا رحمتش کند، را به‌خوبی می‌شناسیم و عراقی‌ها، عرب‌ها و مسلمان‌ها هم او را می‌شناسند. همه می‌دانند که او مردی شجاع و استوار همچون کوه است؛ طوفان‌ها او را تکان نمی‌دهند و سختی‌ها او را نمی‌شکنند. او ثابت‌قدم و قوی بود و این ویژگی‌هایش شناخته‌شده است. بنابراین، ما همیشه درباره شجاعت، قهرمانی و عقلانیت او صحبت می‌کردیم و امید بسیاری به او داشتیم. فکر می‌کردیم حضور او بیرون از زندان می‌تواند به آزادی عراق منجر شود.
پنهان نیست که رئیس انتظار اعدام شدن را داشت. به‌طور کلی، همه ما که در زندان بودیم، از جمله خود من، می‌دانستیم که چنین اتفاقی ممکن است رخ دهد. هر اتهامی می‌توانست مطرح شود تا حکم اعدام توجیه شود. این مسئله برای من هم کاملاً روشن بود، زیرا دادگاه چیزی جز یک نمایش نبود. این دادگاه به دستور آمریکایی‌ها و با همکاری ایرانی‌ها ایجاد شد و به دست عوامل عراقی‌شان برای انتقام از نظام سابق اجرا شد.

در دجیل با صدام

جمال مصطفی همراه صدام حسین در هنگام تلاش برای ترورش در دجیل حضور داشت و بعدها به دادگاه فراخوانده شد. او این رویداد را چنین به یاد می‌آورد: «ماجرای دجیل آن زمان در رسانه‌ها مطرح شد و سپس به دادگاه رسید. موضوع با جزئیات بسیاری بیان شد. رئیس‌جمهوری، خدا رحمتش کند، دجیل را مانند هر شهر یا روستای دیگری در عراق بازدید کرد. او با شهروندان دیدار کرد و آنها از او استقبال و پذیرایی کردند. میان آنها زنی بود که طبق رسم ما، هنگام بازدید رئیس‌جمهوری از یک روستا یا شهر، گوسفندی قربانی می‌کردند.
یادم می‌آید که آن زن با دستش روی ماشین اثری از خون به جا گذاشت. ما فکر کردیم که این ممکن است نشانه‌ای با نیت خیر باشد، اما هیچ‌چیز را به شانس نمی‌سپردیم. بنابراین، ماشین رئیس‌جمهوری را با ماشین دیگری عوض کردیم. او به ماشین دیگری سوار شد و به سمت هواپیماها رفتیم تا به بغداد بازگردیم.
در راه، کاروان ما از باغ‌ها هدف تیراندازی سنگین قرار گرفت؛ تیراندازی با سلاح‌های مختلف. رئیس‌جمهوری از ماشین پیاده شد. تعدادی از ماشین‌ها آسیب دیدند و تعدادی زخمی شدند. رئیس‌جمهوری شروع به صحبت با مردم کرد تا فضایی از آرامش و اطمینان ایجاد کند. سپس به ماشین بازگشت و به همان مکانی که در آنجا سخنرانی کرده بود، رفت. دوباره برای مردم سخنرانی کرد، سپس به هواپیما سوار شدیم و به بغداد برگشتیم.
پس از بازگشت، تعدادی از کسانی که در این حمله شرکت داشتند، دستگیر شدند.

حدود یک ساعت پس از این تلاش ناکام، هاشمی رفسنجانی (رئیس‌ مجلس وقت ایران) در جریان سفرش به سوریه اشاره کرد که این حمله توسط آنها انجام شده است. او این موضوع را از دمشق اعلام کرد. این خود دلیلی واضح است که ایران پشت این عملیات بود و آنها به دنبال ترور رئیس‌جمهوری عراق بودند. آنها می‌دانستند که اگر رئیس‌جمهوری را ترور کنند، عراق در دستانشان خواهد بود. دست‌اندرکاران محاکمه و اعدام شدند.»
جمال مصطفی به یاد می‌آورد: «پس از اشغال آمریکا، به دادگاه فراخوانده شدم. اولین چیزی که دیدم، رئیس‌جمهوری بود که در دادگاه نشسته. به او سلام کردم و دقیقاً یادم هست که چه گفتم:« السلام علیکم یا أبی و عمی و قائدی العزیز الغالی». این دقیقاً کلماتی بود که هنگام ورود به رئیس‌جمهوری گفتم. سوگند یاد کردم و شهادتم را آغاز کردم.»
به یاد دارم که برخی موضوعات را مطرح کردم. به آنها گفتم که مجموعه‌ای از انفجارها در عراق رخ داده است و این موضوع، اولین مورد از این دست در عراق نیست. بلکه بسیاری از این رویدادها پیش‌تر توسط عوامل ایران و در قالب زنجیره‌ای از انفجارها در بغداد و دیگر نقاط رخ داده‌اند. به آنها دربارهٔ حادثه دانشگاه المستنصریه و دیگر موارد توضیح دادم. قاضی در پاسخ گفت: «ما در این جلسه دربارهٔ این مسائل صحبت نمی‌کنیم که بگوییم آیا ایران پشت این ماجرا است یا نه. مسئلهٔ من در حال حاضر این است که تو آمده‌ای تا از این متهم دفاع کنی.» جواب دادم: «بله، آقای رئیس‌جمهوری برای دشمنان عراق و ملت، مدت‌ها است که متهم و مجرم تلقی می‌شود، اما او یک رهبر و فرزند وفادار به عراق و امت است.»
آیا به خاطر نسبت خانوادگی مجازات شدم؟
اگر می‌پرسید آیا به خاطر داماد رئیس‌جمهوری بودن مجازات شدم، پاسخ من مثبت است. ۱۸ سال و نیم در زندان بودن یکی از نتایج آن است. آنها با روش و ذهنیت و کینه‌توزی خود فقط برای انتقام‌جویی این کار را کردند. از دید آنها این یک جرم بزرگ بود. من بهای سنگینی پرداختم و آنها تلاش کردند از من انتقام بگیرند و مرا این همه مدت در زندان نگه داشتند. واقعیت این است که هیچ اتهامی باقی نماند که به من وارد نکرده باشند؛ از جمله اینکه از داخل زندان مقاومت را رهبری می‌کنم.

سلول انفرادی و اتهامات

اتهامات بسیاری علیه من ساختند. گفتند چون داماد صدام حسین هستی و با شیوخ عشایر، ورزشکاران، و مردم رابطه‌ای برجسته داری، ممکن است اگر آزاد شوی، علیه ما کودتا کنی. بنابراین باید در زندان بمانی و هرگز از آن خارج نشوی، بلکه باید در آن بمیری. این حرف را عراقی‌ها زدند. آمریکایی‌ها گفتند که به دلایل ذکرشده آزاد نخواهی شد، اما عراقی‌ها اضافه کردند: «تو باید در زندان بمیری.» آنها برای انتقام‌جویی آمده بودند و هیچ اتهامی باقی نگذاشتند که به من وارد نکنند. از جمله اینکه مرا به عنوان رهبر مقاومت، رهبر شورشیان عشایر، و رهبر گروه‌هایی مانند «جیش عمر»، «جیش أبی بکر» و «جیش محمد» متهم کردند.
بیش از ۱۰ اتهام به من وارد شد. مرا به دادگاه می‌بردند و من با قدرت و شجاعت از خودم دفاع می‌کردم. وقتی بی‌گناهی‌ام ثابت می‌شد، اتهام دیگری مطرح می‌کردند. هیئت مشورتی امنیت ملی مسئول سه دستگاه اطلاعاتی بود: استخبارات، امنیت ملی و اطلاعات نظامی. این سه دستگاه همواره در داخل زندان مرا زیر نظر داشتند. حتی در داخل زندان عناصری برای نظارت بر من داشتند.

شرایط زندان

به مدت ۷ سال، به دلیل داماد صدام حسین بودن و «خطرناک‌ترین زندانی»، مرا کاملاً از سایر زندانیان نظام سابق جدا کردند. در انزوای کامل بودم و با هیچ زندانی دیگری ملاقات نمی‌کردم. طول سلول من ۳.۵ متر و عرض آن ۳ متر بود، به همراه یک سرویس بهداشتی.
برخی از نگهبانان که احترام زیادی برای من قائل بودند، کمکم می‌کردند. آنها مرا از طریق فعالیت‌های ورزشی‌ام و ارتباطات گسترده‌ای که در این حوزه داشتم، می‌شناختند. در سال ۲۰۱۸، مدیر جدیدی به نام عبدالرحمن منصوب شد. او فردی حرفه‌ای و عراقی اصیل بود که نسبت به ما کینه‌ای نداشت. به دیدار من آمد و به او گفتم که تمام زندانیان این زندان حکم اعدام دارند، اما آنها تلفن دارند، با خانواده‌هایشان تماس می‌گیرند، پیام دریافت می‌کنند، ملاقات دارند و وکلای‌شان را می‌بینند. در حالی که من هیچ‌کدام از این امکانات را ندارم. به او گفتم: «من از حقوقم به عنوان یک زندانی صحبت نمی‌کنم. حداقل به نفع شما است که بگویید اجازه می‌دهید من پیام‌هایی ارسال کنم. من فقط می‌خواهم از طریق شما پیام‌هایی به برادرم بفرستم.»
او پاسخ داد: «این حق شما است و کاملاً مشروع است.» بنابراین از طریق او دو یا سه پیام به برادرم فرستادم. اما بعد از مدتی، دستگاه اطلاعاتی که او را زیر نظر داشت، او را متهم کرد که پیام‌هایی را به من رسانده است. او را بازداشت کردند و به زندان انداختند.

تلاش کردند او را متهم کنند که من به او رشوه داده‌ام و او پیام‌هایی را برای مقاومت منتقل کرده است. همچنین تلاش کردند او را به عنوان شاهد علیه من استفاده کنند، اما خداوند خواست دیگری داشت و او بر اثر شکنجه و آزار در زندان فوت کرد.

اتهام قتل در زندان

تصور کنید در حالی که در زندان بودم، به قتل متهم شدم. مدعی شدند که من شخصی را مأمور کردم تا خودرویی بمب‌گذاری‌شده را برای ترور سرهنگ محمد الموسوی، یکی از کارکنان پلیس یا راهنمایی و رانندگی، آماده کند. آنها می‌دانستند که من در زندان هستم، اما گمان می‌کنم کینه‌شان آنها را کور کرده بود. من حتی نمی‌دانستم الموسوی کیست و هرگز نام او را نشنیده بودم.»

رهبری احساسات خود را پنهان کرد و طارق عزیز با ما در نماز غیابی شرکت کرد

وقتی درباره ملاقات دیگری با رئیس‌جمهوری پرسیدم، پاسخ داد: «من او را دو بار دیدم (پس از دستگیری). دیدار او برای من دردناک بود، زیرا رئیس‌جمهوری برای من شخصیتی بسیار بزرگ و الگوی زندگی‌ام بود. درد من زمانی بیشتر شد که دیدم افرادی مزدور تلاش می‌کنند به او آسیب برسانند. او همچون شیری استوار بود و بر اصولی که با آن‌ها بزرگ شده و برایشان مبارزه و فداکاری کرده بود، پایدار ماند. این نخستین دیدار بود. دیدار دوم، همان‌طور که گفتم، در سالن دادگاه بود.»

ملاقات اول در زندان
روحیه او بسیار بالا بود. او به شجاعت و پایداری خود معروف است؛ مردی که شجاعت، استواری و پیشگامی او بی‌نظیر است. بله، رئیس‌جمهوری شکنجه شد. او در دادگاه اعلام کرد که تحت شکنجه قرار گرفته است. همچنین دیگر رهبران عراقی، از جمله استاد طه یاسین رمضان که گاه‌به‌گاه با او صحبت می‌کردم، شکنجه شدند. برخی از دیگر همراهان نیز تحت شکنجه قرار گرفتند. این شکنجه‌ها ابتدا توسط آمریکایی‌ها انجام شد، زیرا ما مدت طولانی (تا سال ۲۰۰۸) در دست آن‌ها بودیم. اولین گروه به عراقی‌ها سپرده شد، سپس گروه دوم در سال ۲۰۱۰ و گروه‌های دیگر در سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ منتقل شدند. استاد طارق عزیز نیز تحت شکنجه روانی قرار داشت.»

صدام در جریان محاکمه‌اش در پرونده دجیل (گتی)

وقتی پرسیدم که چه زمانی در زندان فهمیدی صدام حسین، که عموی تو، پدر همسرت و رئیس‌جمهوری عراق بود، اعدام شده است، پاسخ داد:
«ما در بخشی بودیم که اکثر افراد حاضر در آن ارتباط نزدیکی با رئیس‌جمهوری داشتند، خدا رحمتش کند. مثلاً تیمسار کمال (برادرم)، حاجی عبد، دایی‌ام علی حسن المجید، پسرعموی رئیس‌جمهوری سبعاوی ابراهیم، و برخی دیگر از نزدیکان و رهبران از جمله طارق عزیز، سلطان هاشم، طه یاسین رمضان و عواد البندر حضور داشتند. معمولاً احساس می‌کردیم که حادثه‌ای در حال رخ دادن یا در شرف وقوع است. آمریکایی‌ها یک رادیو به ما داده بودند که با آن اخبار را گوش می‌کردیم. صبح که بیدار شدیم، رادیو را در جای خود نیافتیم. هم‌زمان متوجه شدیم که مترجمی در میان نگهبانان حضور دارد. این موضوع نشانه‌ای بود که حادثه‌ای رخ داده است.
در روزهای عادی، فقط نگهبانان حضور داشتند و مترجمی در کار نبود، اما حضور مترجم نشان می‌داد که اتفاقی در حال رخ دادن است. همچنین نبودن رادیو نیز نشانه دیگری بود. رادیوی بخش مقابل ما را برنداشته بودند. از آن‌ها کلماتی شنیدیم که ناراحتی‌شان را نشان می‌داد. فهمیدیم که آن روز حکم اعدام رئیس‌جمهوری، خدا رحمتش کند، اجرا شده است. واقعاً بسیار متأثر شدیم. من اولین کسی بودم که در محوطه قدم زدم. مترجم و نگهبانان در نزدیکی من بودند. گفتم:«صدام حسین همچون عمر مختار و رهبران بزرگ عرب جاودانه است. از امروز به بعد، او نماد و اسطوره‌ای از شجاعت، قهرمانی، فداکاری و ایثار برای همه عراقی‌ها، عرب‌ها و مسلمانان است. او جاودانه است، همانند تمام رهبران بزرگ عرب.» مترجم این سخنان را برای آن‌ها ترجمه کرد. او مردی آرام بود و نگهبانان نیز آرام بودند و واکنشی نشان ندادند.
تیمسار کمال نیز با من هم‌صدا شد و با همان روحیه و لحن صحبت کرد. سپس ما نماز غیابی برای او خواندیم، خدا رحمتش کند. همه ما، از جمله طارق عزیز که مسیحی بود، در نماز غایب شرکت کردیم. او یکی از رهبران برجسته عراق بود. همه ما در شوک بزرگی بودیم. شهادت او ضربه‌ای برای همه عراقی‌های شریف، عرب‌ها و مسلمانان بود و هم‌زمان یک فقدان بزرگ، زیرا او سد مستحکم مقابل دشمنان بود. همه امید بسیاری به او داشتند و از دست دادن او ضایعه‌ای بزرگ بود. همه چنین احساسی داشتند و متأثر بودند.
همه سعی کردند احساسات خود را در مقابل این فقدان کنترل کنند. اما حقیقت این است که ما مردان از گریه خجالت می‌کشیم، هرچند گریه امری طبیعی است. اگر کسی می‌خواست گریه کند، خود را از دیگران جدا می‌کرد تا دیده نشود.»
دایی‌ام، علی حسن المجید، در آن لحظه کنارم نبود زیرا در بخشی دیگر از زندان بود. او نیز به اعدام محکوم شده بود و هر از گاهی برای اجرای حکم برده می‌شد.

اما او را مردی ثابت‌قدم و شجاع یافتم که به من نیز نوعی آرامش می‌داد. می‌گفت: «ما همه در این مسیر قدم گذاشته‌ایم و همواره احساس کرده‌ایم که هر لحظه ممکن است شهید شویم، نه فقط اکنون، بلکه از همان زمان که مبارز بودیم و در تمام جنگ‌هایی که شرکت کردیم، چنین احساسی داشتیم.»
به‌طور کلی، همه کسانی که در آن دوران شرکت داشتند، بارها از شهادت جان سالم به در بردند. نه یک یا دو بار، بلکه بارها از انفجار بمب یا گلوله نجات یافتند، اما این لطف خداوند متعال بود. ما با خطرات بسیاری روبه‌رو شدیم. به همین دلیل همه این احساس را داشتند که تقدیر از پیش نوشته شده است. اگر خداوند شهادت را برایت رقم زده باشد، حتماً شهید خواهی شد.»

قبرهای صدام، عدی و قصی در اختیار افراد مورد اعتماد

از او پرسیدم آیا زمان اجرای حکم اعدام تأثیر خاصی داشت و درباره جسد و قبر چه شایعاتی مطرح شد؟ پاسخ داد:
«بدون شک، زمان اجرای اعدام تأثیر خاصی داشت. هدف از اجرای حکم در روز عید قربان، تحقیر و اذیت روانی عرب‌ها و مسلمانان بود، زیرا این روز برای همه آن‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد. هدفشان دقیقاً همین بود: آزار روحی و تحقیر.
جسد، طبق روایت‌ها و آنچه شنیدیم، ابتدا به مکانی منتقل شد که گفته می‌شود خانه نوری المالکی (نخست‌وزیر وقت عراق و یکی از وابستگان ایران) بوده است. در آن زمان ادعا شد که مراسم عروسی پسرش نیز در آن خانه برگزار می‌شد. جسد به این مکان منتقل شد تا انتقام گرفته شود. این نکته را باید اشاره کنم که آن‌ها برای خدمت به عراق نیامده بودند و چیزی جز انتقام و ویرانی برای این کشور به ارمغان نیاوردند.
بعداً جسد به تکریت، در استان صلاح‌الدین، و به‌ویژه به العوجه، زادگاه رئیس‌جمهوری، منتقل و در آنجا دفن شد. مراسم عزاداری برگزار شد و بازدیدکنندگانی از سراسر عراق و جهان به زیارت قبر او می‌آمدند. خدا رحمتش کند. این وضعیت برای مدتی ادامه داشت. اما مکان قبر اکنون ناشناخته است و دلایل آن نیز آشکار است، زیرا ما با افراد حقیر و کینه‌توزی سروکار داریم که هدف و انگیزه‌شان تنها کشتن و انتقام‌جویی است.»

همین موضوع درباره قبرهای عدی و قصی نیز صدق می‌کند. این قبرها در اختیار افرادی هستند که صددرصد مورد اعتمادند

کتاب‌هایی برای رئیس‌جمهور زندانی فرستادم و او برایم سیگار با امضایش فرستاد.