صدها کشته و زخمی در اولین روز اجرای مقررات منع رفت و آمد در بغدادhttps://persian.aawsat.com/home/article/1931331/%D8%B5%D8%AF%D9%87%D8%A7-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%88-%D8%B2%D8%AE%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%B1%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D9%86%D8%B9-%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D9%88-%D8%A2%D9%85%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%AF
صدها کشته و زخمی در اولین روز اجرای مقررات منع رفت و آمد در بغداد
مرز بین ایران و عراق بسته و اعتراضات به شهرهای جنوبی کشیده شد
صدها کشته و زخمی در اولین روز اجرای مقررات منع رفت و آمد در بغداد
صدها نفر در اعتراضات روز پنجشنبه (۳ اکتبر) در بغداد کشته و زخمی شدند. ماموران امنیتی برای متفرق کردن ده ها تن از کسانی که در مرکز بغداد تجمع کرده بودند تیراندازی کردند. معترضان با آتش زدن لاستیک خودروها در میدان التحریر در مرکز پایتخت قوانین منع آمد و شد را نادیده گرفتند. دولت عراق از صبح پنجشنبه تا اطلاع ثانوی مقررات منع رفت و آمد اعلام کرد. به گزارش فرانس پرس اعتراضات مطالبه محور مردم عراق که از روز سه شنبه (۱ اکتبر) آغاز شد تا لحظه تهیه این گزارش ۲۸ کشته از جمله ۲ مامور پلیس بر جای گذاشت. ۱۷ نفر از مجموع قربانیان در استان ذی قار (جنوب عراق) بودند. عادل عبد المهدی نخست وزیر عراق مقررات منع رفت و آمد در شامگاه چهارشنبه و روز پنجشنبه اعلام کرد. رفت و آمد کلیه افراد و وسایل نقلیه در بغداد به استثنای کارکنان بخش های خدماتی مثل بیمارستان و اداره برق و نیز مسافران به فرودگاه بغداد و آمبولانس ها و بیماران بلا مانع است. اینترنت نیز قطع شد. به گزارش خبرگزاری عراق عبد المهدی گفت مقررات منع آمد و شد در استان ها بنا به نظر استانداری ها اعمال می شود. شورای استانداری بغداد از تعطیلی کلیه اداره جات وابسته به این نهاد در روز پنجشنبه (۳ اکتبر) خبر داد. این تدابیر قدرت سرکوبگری اعتراضات توسط ماموران امنیتی را افزایش می دهد. بنا به اطلاعاتی که الشرق الاوسط به آن از یک منبع دولتی دست یافته «دولت عراق با همکاری ریاست پارلمان در حال برنامه ریزی و تدوین طرح هایی هستند که در چند روز آینده اعلام خواهد شد. این برنامه ها و طرح ها در راستای فرونشاندن نارضایتی و اعتراضات در حال بررسی هستند. تلاش هایی نیز برای ایجاد راهکارهای فوری در راستای تامین حداکثری مطالبات معترضان انجام می شود».
این منبع دولتی در پاسخ به سوال درباره احتمال تداوم منع آمد و شد و قطع اینترنت گفت «این اقدام در شرایط اضطراری به منظور ایجاد فضای مناسب برای بازگشت آرامش و فعالیت در دو بخش است: اول بررسی مطالبات معترضان از طریق نمایندگان آنان و جلوگیری از اقدامات زیانبار نفوذی ها که به املاک عمومی حمله کردند و مقر برخی احزاب را آتش زدند. علاوه بر این برخی هم در این میان دنبال فرصتی بودند تا بر موج اعتراضات سوار شوند». دامنه اعتراضات به اغلب شهرهای جنوب عراق نیز سرایت کرد اما هنوز به بخش غرب و شمال کشور به ویژه مناطق سنی نشین که در جریان جنگ با «داعش» ویران شدند کشیده نشده است. در اقلیم کردستان عراق نیز خبری از اعتراضات نیست. اقلیم کردستان از سیستم خودمختاری برخوردار است. اعتراضات در واقع آزمون واقعی برای دولت عادل عبد المهدی به شمار می رود. عبد المهدی حدود یک سال پیش در مقام نخست وزیری تعیین شد. اعتراضات عراق تا این لحظه یک جنبش خودجوش به نظر می رسد. احزاب یا رهبران سیاسی یا مذهبی مسئولیت هدایت اعتراضات را اعلام نکرده اند که این خود یک تحول بی سابقه در عراق است. با این حال اما مقتدی صدر شامگاه چهارشنبه (۲ اکتبر) در اقدامی برای سنگین کردن کفه اعتراضات به نفع خود از هوادارانش خواست تا با پرهیز از خشونت دست به «تحصن» و «اعتصاب عمومی» بزنند. اظهارات صدر به نگرانی ها درباره افزایش شمار معترضان دامن زد. ماموران با چماق و باتوم برقی و گاز اشک آور و تیراندازی هوایی با معترضان مقابله کردند. یکی از معترضان که شب را در میدان التحریر بغداد سپری کرده گفت «ما اینجا ماندیم تا ماموران میدان را قرق نکنند». ماموران با معترضان در خیابان های اطراف میدان التحریر درگیر شدند. معترضان در بخش های دیگر پایتخت و نیز شهرهای دیگر مثل نجف و ناصریه در جنوب عراق خیابان ها را بستند و لاستیک خودروها را در مقابل تاسیسات رسمی آتش زدند. یک مقام محلی در ناصریه واقع در ۳۰۰ کیلومتری جنوب بغداد گفت «۹ نفر از روز سه شنبه تا حالا کشته شده اند». این در حالیست که دو نفر در بغداد و دو تن در کوت در شرق عراق کشته و بیش از ۴۰۰ نفر در شهرهای مختلف زخمی شده اند. از سوی دیگر، دولت عراق مدعی شد «برخی افراد خرابکار و نفوذی عمدا برخی معترضان را کشتند». اما گویا دولت برخورد قاطعانه در پیش گرفته است. دسترسی به شبکه های اجتماعی در عراق دشوار و سرعت اینترنت بسیار ضعیف شده است. معترضان در بغداد تلاش می کنند تا به سوی میدان التحریر در مرکز شهر حرکت کنند. این میدان نقطه آغاز همیشگی اعتراضات در بغداد بوده است. پل الجمهوریه میدان التحریر و منطقه سبز یا الخضرا را به یکدیگر وصل می کند که از روز سه شنبه تا حالا شاهد تدابیر شدید امنیتی است. علی ۲۲ ساله که بیکار است در این اعتراضات شرکت کرده . او می گوید «تظاهرات تا سرنگونی رژیم ادامه دارد». او افزود «من بیکارم. می خواهم ازدواج کنم اما توی جیبم ۲۵۰ دینار (کمتر از ربع دلار) بیشتر ندارم. مسئولان در حکومت پول پارو می کنند». عراق بر اساس گزارش سازمان شفافیت بین الملل دوازدهمین کشور فاسد جهان است. ابو جعفر شهروند بازنشسته عراقی می گوید «از جوانان حمایت می کنم. چرا باید پلیس به آنها تیراندازی کند؟ آنها هم مثل ما مظلوم هستند. باید به ما کمک کنند». دولت عراق شامگاه چهارشنبه (۲ اکتبر) منطقه الخضرا را برای جلوگیری از ورود معترضان بست. این منطقه که ساختمان های دولتی و سفارت آمریکا را در خود جای داده به شدت از آن محافظت می شود. این منطقه در ژوئن به روی عموم باز شد. معترضان عمدتا در جریان تظاهرات به سوی منطقه الخضرا حرکت می کنند چرا که این محل از اهمیت سیاسی ویژه ای برخوردار است. به گزارش بلومبرگ مایلز کاگینز سخنگوی ائتلاف بین المللی ضد داعش در عراق از وقوع انفجار در منطقه به شدت محافظت شده الخضرا در شامگاه پنجشنبه خبر داد که به هیچ یک از ساختمان ها آسیب نزده است. علت انفجار مشخص نشده و تحقیق درباره آن در جریان است. از سوی دیگر، ایران مرز خسروی را بست. قرار بود صدها هزار نفر از زائران شیعه از ایران از طریق این گذرگاه به عراق بروند. یک مقام ارشد در امور زیارتی در ایران به تلویزیون حکومتی گفت «ایران مرز خسروی را بسته اما گذرگاه های دیگر باز هستند». خبرگزاری ایرنا گفت «ایران مرز چذابه را شامگاه پنجشنبه باز کرد». بحرین از شهروندان این کشور خواسته تا به دلایل امنیتی در شرایط کنونی به عراق سفر نکنند. وزارت امور خارجه بحرین از کلیه شهروندان این کشور در عراق خواسته تا برای حفظ امنیت جانی خود خاک عراق را فورا ترک کنند.
پیروزی الحلبوسی در انتخابات عراق… استراتژی «نجات» پس از «حذف»https://persian.aawsat.com/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8/5211220-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D9%84%D8%A8%D9%88%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82%E2%80%A6-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DA%98%DB%8C-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%B0%D9%81
پیروزی الحلبوسی در انتخابات عراق… استراتژی «نجات» پس از «حذف»
محمد الحلبوسی (AFP)
محمد الحلبوسی، یکی از پیچیدهترین چهرههای تأثیرگذار سنی در عراق، در انتخابات برگزارشده در ۱۱ نوامبر گذشته، موفق شد ۱۰ کرسی پارلمانی در بغداد و در مجموع ۳۵ کرسی از ۳۲۹ کرسی سراسر کشور بهدست آورد.
این ارقام برای مردی که در همین روزها، دو سال پیش، از منصبش بهعنوان رئیس پارلمان ــ که بالاترین موقعیت اختصاصیافته در سنت سیاسی به عربهای سنی پس از رئیسجمهوری فقید صدام حسین است ــ برکنار شده بود، ارقامی استثنایی به نظر میرسد.
در مسیر رئیس حزب «التقدم» چه گذشت، در دورهای که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به بعد مملو از طوفانها بود؟ هنگامی که فصول خشونتآمیز خاورمیانه در حال بسته شدن بود، عراقیها به استان الانبار، زادگاه الحلبوسی در غرب عراق، سر میزدند و از خیابانهای آسفالتشده، ورزشگاهها و ساختمانهای تازه عکس میگرفتند و میپرسیدند: «آیا این همان صحرای مردی نیست که ایران او را تنبیه کرد؟»
آمار نهایی انتخابات نشان داد الحلبوسی که برای نخستینبار در بغداد برای بهدست آوردن آرای رأیدهندگان رقابت میکرد، در این شهر با حدود ۷۲ هزار رأی بر نوری المالکی، رهبر ائتلاف «دولة القانون» که حدود ۲۰ هزار رأی کمتر بهدست آورده بود، برتری یافته است. «التقدم» در صحنهٔ حزبی بهتنهایی با اختلاف ۸ کرسی بر حزب دموکرات کردستان ــ که در سه دههٔ اخیر در بازی انتخابات تبحر یافته ــ پیروز شد.
بازگشت الحلبوسی، الگوی منحصربهفردی از روابط قدرت میان گروههای فرقهای در عراق و شیوهٔ نجات از سختترین نبردهای آن را نشان میدهد. و همانگونه که این بازگشت پرسشهایی دربارهٔ نحوهٔ تعامل یا همزیستی با نفوذ ایران در کشور برمیانگیزد، بر الگوی حزبی سختگیرانهای نیز نور میاندازد که در جامعهٔ اهلسنّت ــ که تجربهای در کار سیاسی نداشت ــ رو به رشد است، اما چیزی از سنتهای کلاسیک در انحصار نفوذ و حذف رقبا را دوباره بازیابی میکند.
الحلبوسی، مهندس عمرانِ در میانهٔ دههٔ چهارم زندگیاش، اهل شهر «الکرمة» در استان الانبار است. از دل شرکتی که پروژههای محدودی برای زیرساختها در فلوجه اجرا میکرد، راهی بهسوی سرمایهگذاری بسیار دشوارتر و پیچیدهتر در سیاست یافت؛ جایی که گروههای شیعه و سنی در آن تلاقی میکنند و زیر سایهٔ نفوذ ایران با یکدیگر رقابت دارند.
الحلبوسی در سال ۲۰۱۴ وارد پارلمان شد. او از کمیتهٔ «حقوق بشر» ــ که حیات سیاسی آن را به حاشیه رانده بود ــ یکباره به میدان اصلی نبرد منتقل شد؛ در سال ۲۰۱۵ عضو کمیسیون دارایی و در سال ۲۰۱۶ رئیس آن شد. در آنجا با واسطهگران بودجه آشنا شد؛ کسانی که شبکههای وفاداری در برابر منفعت را نمایندگی میکنند، و خطا در این حوزه میتواند در یک چشم بر هم زدن کشنده باشد.
بازیگران اصلی آن روزها توجهی به جوانی سنی با ریش کمپشت و آرایشی مدرن نکردند؛ جوانی که به نظرشان نمیرسید بتواند نگرانی ایجاد کند. خودِ الحلبوسی نیز هنوز نمیدانست رؤیاهایش او را به کجا خواهد برد، اما خیلی زود شروع به ابراز شخصیت سیاسی خود کرد. پس از سالها، نیروهای شیعهٔ بدگمان و نیروهای سنیِ خشمگین، هر دو او را خطری برای خود دیدند. او بهطور گسترده بهعنوان فردی توصیف شد که «شیاطین رهبری» در سرش میچرخند ــ و او نیز با آنها بازی کرد.
محمد الحلبوسی (AP)
تلاشهای خونین
الحلبوسی پس از سال ۲۰۰۳، برای تکمیل تحصیلات عالی خود به دانشگاهش در بغداد بازگشت. عربهای سنی پس از حملهٔ آمریکا از آشپزخانهٔ سیاست کنار گذاشته شده بودند. روایتهای فراوانی در طول دو دههٔ گذشته نشان میدهد که چگونه تلاشهای نخبگان سنی برای ورود به زندگی عمومی، به پایانهایی مرگبار انجامید و خونهای بسیاری ریخته شد.
در ژوئن ۲۰۰۵، کمیتهٔ تدوین قانون اساسی گسترش یافت تا ۱۵ نماینده از عربهای سنی را ــ که از مهمترین مباحث مربوط به آیندهٔ کشور دور مانده بودند ــ دربرگیرد. این گسترش شامل مجبل الشیخ عیسی، ضامن حسین علوَی، و عزیز ابراهیم بود؛ کسانی که بلافاصله در مخالفت با برخی بندهای قانون اساسی وارد عمل شدند. در ژوئیه همان سال، این سه نفر در یکی از رستورانهای مرکز بغداد مشغول خوردن ناهار بودند که افراد مسلح به سوی خودروی آنان آتش گشودند و هر سه درجا کشته شدند.
،عصام الراوی، استاد زمینشناسی دانشگاه بغداد در خیابانی شلوغ در محلهٔ الداودی در غرب پایتخت، در مسیر محل کارش بود که افراد مسلح در اکتبر ۲۰۰۶ او را کشتند. این مرد، پس از انفجار مرقدین عسکریین در سامرا، راه را پیاده تا مرقد «الکاظم» که نزد شیعیان مقدس است پیموده بود تا نماز بخواند، تلاشی برای خاموشکردن فتنهای که در همهجا فوران میکرد. بسیاری میگویند گروهی اصولگرا او را به همین دلیل تنبیه کرد.
در همان سال، شاكر وهیب، یکی از رهبران «القاعدة»، شیخ یک قبیلهٔ بزرگ در استان الانبار را کشت؛ شیخی که خواستار مشارکت ساکنان محلی حیات سیاسی و پیوستن آنان به نهادهای امنیتی همزمان با امید به خروج نیروهای آمریکایی بود.
در ۳۰ دسامبر ۲۰۰۹، سازمان «القاعدة» حملهای به ساختمان حکومت الانبار انجام داد که به کشته شدن حدود ۳۰ مقام و نیروی امنیتی و زخمی شدن دهها نفر انجامید. در میان مجروحان، استاندار قاسم الفهداوی بود که یک انتحاری تنها پنج متر با او فاصله پیدا کرده بود.
ساکنان رمادی آن روز دو بالگرد را دیدند که بالای بام بیمارستان استان بهمنظور انتقال الفهداوی به مرکز درمانی تخصصیتر برای معالجهٔ جراحات شدید در پا و ساق او در حال پرواز بودند. الفهداوی نجات یافت، اما شهر در جریان تلاشش برای سازگاری با نظام جدید دچار عقبگرد شد.
راه میان الکرمه و بغداد
الحلبوسی در آن روزهای خونین، میان دو صحنهٔ مرگبار ــ بغداد و الکرمه ــ در رفتوآمد بود. جادهای که طی آن با خودرو یک ساعت و نیم طول میکشد، میان دو میدان انفجارهای انتحاری، کمربندهای انفجاری، شبهنظامیان و صدها هزار قربانی از همهٔ طوایف امتداد دارد.
الحلبوسي در سال ۲۰۱۰ بغداد را با مدرک کارشناسیارشد در مهندسی ترک کرد و راهی شهری شد که در آن سیاستمدارانی از «الإخوان المسلمین» و ملیگرایان عرب و بازماندگان «حزب بعث» فعالیت میکردند. آنان همگی ناامید بودند و دستورکاری سیاسی مبتنی بر مظلومیت ارائه میکردند و از کارآمدی بیبهره بودند. فهرست «العراقیة» به رهبری ایاد علاوی، که روی آن بهعنوان گزینهٔ «سنی» حساب میکردند، با اعلام نتایجِ انتخابات ۲۰۱۰ ــ که آن را «پیروزِ بازنده» خواندند ــ ضربهٔ سختی خورد.
با این گروهها، شش ماه خطرناکترین دورهٔ تاریخ اهلسنت طی دو دههٔ گذشته رقم خورد. در ۳۰ دسامبر ۲۰۱۳، نوری المالکی، نخستوزیر وقت، دستور داد برای پایان دادن به تحصنی در الانبار ــ که امتداد اعتراضهای پراکنده در شهرهای مرکز و جنوب کشور بود ــ از نیروی قهریه استفاده شود. اما المالکی اهلسنت را «یاغی» خواند. نیرویی دولتی پس از درگیری، سیاستمداران سنی را بازداشت کرد؛ از جمله احمد العلوانی، برجستهترین مخالف المالکی. او به اتهام تروریسم به محاکمه برده شد و برادرش با خشونت به قتل رسید.
در ۳۰ آوریل ۲۰۱۴، عراقیها پارلمان سوم را انتخاب کردند. در همان روز، حملات انتحاری نزدیک مراکز رأیگیری در الرمادی، بعقوبه، تکریت و کرکوک رخ داد و کارکنان «کمیسیون انتخابات» و افسرانی که از آنان محافظت میکردند کشته شدند. همچنین احزاب سنی بهدلیل نگرانیها، تبلیغات خود را پنهانی پیش میبردند. و الحلبوسي با آرای کسانی که بهنوعی از مرگ گریخته بودند، کرسیاش را بهدست آورد.
یک ماه بعد، در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴، «داعش» تشکیل دولت خود را اعلام کرد. دولت، تحت فشار ائتلاف بینالمللی، ناچار شد جوانانی از عربهای سنی را برای جنگ با این سازمان بسیج کند، و قبایل در استان الأنبار با روی کار آمدن حیدر العبادی در مقام نخستوزیری، بار دیگر تجربهٔ ائتلاف با نیروهای نظامی را آزمودند؛ تلاشی برای فراموش کردن زخمهایی که المالکی گشوده و باز گذاشته بود.
رئیس پارلمان پیشین، اسامه النجیفی، هنگام سفرش به تهران در سپتامبر ۲۰۱۳ (ایرنا)
«باشگاه ناتوانی» سیاسی
ائتلاف سنی «متحدون للإصلاح» به رهبری اسامه النجيفی تنها گزینهٔ سنیای بود که «حزب الحل» ــ حزبی که الحلبوسیِ جوان از جانب آن در انتخابات پارلمانی ۲۰۱۴ نامزد شد ــ پیش روی خود میدید. با وجود اینکه این ائتلاف بیشتر شبیه باشگاهی بسته بود که ناتوانی ساختاریاش در تولید سیاست را پنهان میکرد، اما افکار عمومیِ سنی به آن رأی داد؛ کوششی برای به چالش کشیدن نیروهای شیعهای که یکهتاز قدرت بودند، و نیز گروههای تروریستی که آنها را از تعامل و مشارکت بازمیداشتند. این مأموریتی نزدیک به ناممکن بود.
النجيفی، که تا سال ۲۰۱۴ ریاست دورهٔ دوم پارلمان را برعهده داشت، و کسان دیگری همچون طارق الهاشمی، معاون رئیسجمهوری تا دسامبر ۲۰۱۳، و رافع العیساوی، وزیر دارایی تا مارس ۲۰۱۳، آخرین چهرههایی بودند که در برابر المالکی در دهانهٔ توپ قرار گرفتند؛ آنان بدون طرحهای جایگزین برای بازگشت، و با شکایت فراوان و انزوا، سقوط کردند.
الحلبوسی خیلی زود این رویکرد در «ادارهٔ حاشیهنشینی» را کنار گذاشت؛ او میخواست به قلب ساختار قدرت حرکت کند، نه اینکه در حاشیهٔ آن بماند، چهرهای معارض و منزوی.
الحلبوسی کرسی خود را در پارلمان بهدست آورد. و «داعش» یکسوم عراق را اشغال کرد. خیلی زود نبردهای آزادسازی، گروههای نظامی مختلف را جذب کرد و نفوذ ایران را از پشت پرده به صحنهٔ آشکار آورد. مستشاران «سپاه پاسداران» ایران همراه با برخی گروههای «الحشد الشعبی»، زیر هر آسمانی که جنگندههای ارتش آمریکا بر فرازش پرواز میکردند، حضور یافتند.
«داعش» پس از سه سال جنگ، از مناطق وسیعی عقب نشست و بغداد سرزمینهای خود را در موصل و رمادی بازپس گرفت؛ و نبردی تازه بر سر نفوذ آغاز شد. الحلبوسی در روزهای مرخصیاش از طریق ایستهای بازرسیای که گروههای پیروز برپا کرده بودند، به الکرمه بازمیگشت.
نسخهای سیاسیِ تازه
او اکنون سه سال را در پارلمان گذرانده بود؛ تجربهای که او را در میان «کوسههایی» قرار داده بود که امپراتوریهای پول و سلاح را گسترش میدادند، و بخشی از این امپراتوریها به مناطق آزادشده از «داعش» نیز سرایت کرده بود. برخی گروههای مسلح ادعا میکردند که «منت گذار» در آزادسازیاند و حق دارند امنیت را در هر مکانی که خون مبارزانشان ترسیم کرده است، حفظ کنند. در همان زمان، الحلبوسی به مقام استانداری رسید و رؤیای یک امپراتوری را در سر میپروراند. این در اوت ۲۰۱۷ بود.
رشد پیوستهٔ نفوذ ایران در عراق با ظهور نسخهای جدید از سیاستورزی سنی همزمان شد. در حالیکه نیروهای شیعه برای تثبیت قدرت خود نیازمند واسطههای سنی بودند، بهنظر میرسید الحلبوسی چیزی فراتر میخواست: شراکت در نفوذ. او اینک رئیس پارلمان شده بود، نقاب جوان جاهطلب را از چهره برداشت و صندلیای از ردیفهای پشتی به میز اصلی کشاند.
یکی از مقامهای دولتی که الحلبوسی را از نزدیک میشناسد، میگوید: «پدیدهٔ این مرد از تعاملِ نیاز اجتماعی در محیط سنی، پس از فروپاشی الگوی رهبر نجاتبخش، و نیز از زمانبندی و جایگیری درست او، با عملکردی واقعگرایانه، پدید آمد.» یکی از سیاستمداران مخالف الحلبوسی میگوید: «او پروژهٔ یک دیکتاتور جدید است.»
رقبای الحلبوسی به گستردگیِ ائتلافهای او میان گروههای رقیب در عراق توجه کردند (DPA)
«بیش از حد»
الحلبوسی از سال ۲۰۱۸ ریاست پارلمان را برعهده داشت... خیلی زود ساختار شیعی بهواسطهٔ رقابت بر سر نمایندگی بزرگترین مؤلفهٔ جمعیتی دچار لرزش شد، و در برابر اعتراض مردمیِ اکتبر ۲۰۱۹، عادل عبدالمهدي نخستوزیر سقوط کرد، و قاسم سلیمانی، فرمانده «سپاه قدس» در «سپاه پاسداران»، از صحنهٔ مدیریت پنهانِ سیاست غایب شد.
الحلبوسی مانع خود نشد از اینکه نسخهٔ جدیدی از سیاستورزی سنی را بیان کند. پویایی و تحرکش این امکان را به او داد که میان جبههها حرکت کند و ائتلافهای گستردهای بسازد. سیاستمدارانی که شاهد ماجرا بودند میگویند: «الحلبوسی خود را میان محیط معترض، واسطه و میانجی معرفی کرد، در زمانی که احزاب شیعه ابتکار عمل را از دست داده بودند». نزدیکان او نیز میگویند: «کارآمدی او در آن روزها بیانگر حضورش در ساختار قدرت بود، بهعنوان شریکی در نظام.»
ساختار سیاسی شیعی ناگهان متوجه الحلبوسی شد، گویی او را تا آن زمان نشناخته بود. همه تصمیم گرفتند او را از بازی بیرون بگذارند. برای رقبا، چه سنی و چه شیعه، سقف مجاز برای الحلبوسی این بود که از توازنها بهره ببرد، اما به تعبیر یکی از رهبران شیعی «بیش از حد به یک کوسه تبدیل نشود».
واقعیت این است که الحلبوسی در نوامبر ۲۰۲۳ از ریاست پارلمان برکنار و عضویتش لغو شد. روز بعد، در برابر خبرنگاران ظاهر شد و با تکان دادن نسخهای از قانون اساسی اعلام کرد که میخواهد «خطایی» را تصحیح کند که دادگاه فدرال مرتکب شده بود. این اقدامی سیاسی بود که در سطح رهبری سنیها سابقه نداشت.
بهطور گسترده گفته میشد که رقبای سنی الحلبوسی نزد همپیمانان شیعه از قدرتِ بیش از اندازهٔ او شکایت کردهاند، و اینکه در نهایت ایران تصمیم گرفت توازن را بازگرداند. یک سیاستمدار عراقی میگوید تیم رئیس حزب «التقدم» با این تصمیم بهعنوان «ایستگاهی سرنوشتساز برای بازتولید پروژه، بدون ورود به زمینهٔ سیاسیِ بحران» برخورد کرد. این رویکردی کمسابقه در زندگی سیاسی عربهای سنی بود.
یک ماه بعد، الحلبوسی در انتخابات شوراهای استانی شرکت کرد؛ آزمونی سرنوشتساز برای تواناییاش، در حالی که بیمنصب و تحت فشار بود، و ۲۱ کرسی به دست آورد. یکی از رهبران «التقدم» میگوید لغو عضویت الحلبوسی به سوختی برای شعلهور کردن آتش کمپین انتخاباتی تبدیل شد، و این استراتژی موفقیتآمیز بود.
الحلبوسی اکنون تهاجمیتر شده است؛ بلکه سختگیرتر نیز شده و در برابر شکافها و ضعفهای پروژهاش کمتر مماشات نشان میدهد. او تمایل به سختگیری حزبی پیدا کرده و آمادهٔ کنار زدن نزدیکترین افرادش بود. در ژوئیه ۲۰۲۴، تردیدهایش دربارهٔ بازوی راستش در حزب «التقدم» در الأنبار، استاندار پیشین علی الفرحان، شدت گرفت؛ از این جهت که شاید به روی گزینههای سیاسی متفاوتی گشوده شده باشد. الفرحان با اتهام سوءاستفاده از منصب محاکمه شد و مدتی را در زندان گذراند.
در آوریل ۲۰۲۵، دستگاه قضایی الحلبوسی را از اتهام جعل ــ اتهامی که براساس آن برکنار شده بود ــ تبرئه کرد. یک ماه بعد، قاضی جاسم العميري، که او را برکنار کرده بود، دورهٔ بازنشستگی را آغاز کرد و از دادگاه فدرال خارج شد.
وزن سیاسی الحلبوسی از مناطق غرب عراق آغاز شد (X)
مصونیتی تضمیننشده
دربارهٔ تفسیر «پدیدهٔ الحلبوسی» اختلاف نظر وجود دارد. مخالفان میگویند ویژگیهای شخصی او برای رسیدن به این دستاوردها کافی نبود و اینکه او «حاصل جمع میان شبکهای است که رهبران را پرورش میدهد و لحظهای سنی که امکان ظهور را برایش فراهم کرد».
با این حال، بسیاری از سنیهای بغداد، پس از سالها خشونت و شکاف، در الحلبوسی فردی یافتند که نیاز آنها به رهبری را تأمین میکند. آنها در جریان کارزار انتخاباتی اخیر شنیدند که او شعارهای تندی میداد: «ما سنیها خودمان تصمیم میگیریم که چه میخواهیم (...) و اجازه نخواهیم داد دیگری (شیعه و کرد) به جای ما تصمیم بگیرد.»
یک رهبر شیعی پس از اعلام نتایج اخیر گفت: «الحلبوسی با موقعیت میانهای که میان جریانهای غالب در منطقه دارد، به ویژه پس از وقایع اکتبر ۲۰۲۳، میان ایران که تلاش میکند نفسی تازه کند و ترکیه که در سوریه دست بالا را دارد، نقش پیشرو در تنظیم توازنهای عراق ایفا خواهد کرد.»
این مأموریت امیدوارکننده به نظر میرسد، زیرا برای الحلبوسی «دیوار حفاظتی» اضافی در منطقهای پرتلاطم فراهم میکند، اما او همچنان در جستوجوی «مصونیت» بیشتر است. اطرافیان نزدیک او میدانند که «در این بازی، تضمینی وجود ندارد و هیچکس آن را ارائه نمیدهد. نظام شکننده است و به سرعت تغییر میکند. تنها چیزی که ذهن همه را مشغول کرده، آمادگی برای ضربهٔ بعدی است: از کجا خواهد آمد و چه کسی آن را وارد خواهد کرد؟» این نوع «آمادگی» اکنون به یکی از مهمترین فنون بقا در روند سیاسی عراق تبدیل شده است.
یوسی کوهن: تاجر «آرژانتینی» که یک لبنانی را جذب کرد و موساد را به عماد مغنیه رساندhttps://persian.aawsat.com/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8/5211217-%DB%8C%D9%88%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D9%87%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%AC%D8%B1-%D8%A2%D8%B1%DA%98%D8%A7%D9%86%D8%AA%DB%8C%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DB%8C%DA%A9-%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%AC%D8%B0%D8%A8-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%BA%D9%86%DB%8C%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF
یوسی کوهن: تاجر «آرژانتینی» که یک لبنانی را جذب کرد و موساد را به عماد مغنیه رساند
صحنهای از تشییع عماد مغنیه در ضاحیه جنوبی بیروت در ۱۴ فوریه ۲۰۰۸ (گِیتی)
روزنامهٔ «الشرق الأوسط» در سه بخش، خوانشی مفصل از کتاب مدیر سابق دستگاه اطلاعات اسرائیل (موساد)، یوسی کوهن، منتشر میکند. این کتاب با عنوان «با نیرنگها برای خود جنگ میسازی» به زبان عبری منتشر شده، در حالی که عنوان نسخه انگلیسی آن: «شمشیر آزادی: اسرائیل، موساد و جنگ پنهان» است.
یوسی کوهن در کتابی که در پایان سپتامبر گذشته منتشر شد، مینویسد: «چند ماه پیش، از یک سفر کاری در نیویورک بازمیگشتم و طبق معمول، پرواز با تأخیر حرکت کرد». او ادامه میدهد: «در سالن انتظار، کنار یک پروفسور برجسته از یک دانشگاه معروف اسرائیلی نشسته بودم (در فصل آخر کتاب تأکید میکند که آن دانشگاه، دانشگاه حیفا بوده است). ما تنها اسم یکدیگر را میدانستیم، اما برای نخستین بار یکدیگر را میدیدیم؛ از این رو گفتوگویی فرهنگی - سیاسی جذاب بین ما آغاز شد. او تأکید داشت که به من بگوید من یک «ژنرال راستگرا» هستم، و افزود: ما با یکدیگر اختلافهای زیادی داریم؛ تو بسیار راستگرا هستی و من بسیار چپگرا. من طرفدار صلح و طرفدار همزیستی یهودی - عربی هستم. بسیاری از دانشجویانم عرباند.»
کوهن روایت میکند: «برای او توضیح دادم: من راستگرای لیبرال هستم؛ اما پیش از هر چیز، یک یهودی مؤمن، اسرائیلی میهندوست و صهیونیستی وفادارم؛ ولی در عین حال حقیقتاً دموکرات هستم. من عربها را دوست دارم و حتی کسانی را که از من نفرت دارند، دشمن نمیدانم؛ اما اگر کسی بخواهد کشور و موجودیتم را نابود کند، حاضر هستم سرش را بزنم. در همان حال، من شیفتهٔ نلسون ماندلا، مارتین لوتر کینگ و مهاتما گاندی هستم.»
او ادامه میدهد: «گفتوگو ادامه یافت تا اینکه به من گفت: یوسی، تو باید نخستوزیر شوی، و من پاسخ دادم: و آیا همراه من خواهی آمد؟ خندید و گفت: نه، البته که نه. همسرم مرا خواهد کشت.»
جلدنسخهٔ عبری کتاب
حدود ۳۰ صفحه پیش از این روایت، کوهن داستان دیگری از دوران کاری خود بازگو میکند که آن را برای همسرش، آیه، تعریف کرده بود؛ و تأکید میکند که او آزمون دشوار دستگاه امنیتی را گذرانده و بهعنوان فردی که اسرار را حفظ میکند، شناخته شده است، و بنابراین شایستهٔ آن است که همسر یک افسر موساد باشد. او میگوید: «واکنش او این بود: یوسی، تو باید رئیس موساد شوی.»
البته، کوهن به ریاست این دستگاه رسید؛ دستگاهی که از مهمترین نهادهای امنیتی اسرائیل به شمار میرود. در جنگ اخیر با ایران و متحدانش در منطقه، موفقیت او در کاشتن شبکههای بزرگ از عوامل محلی در داخل خاک ایران آشکار شد. این عوامل عملیات دقیقی انجام دادند و اطلاعات مهمی دربارهٔ پروژهٔ هستهای ایران و فرماندهان سپاه پاسداران گردآوری کردند؛ عملیاتی که اعتبار کوهن را بهشدت افزایش داد و او را به نامی برجسته، بهویژه در محافل امنیتی غربی، تبدیل کرد.
پس از انتشار کتاب، تحلیلگران بهسرعت گفتند این اثر همچون فرشی از «بساطِ قرمز» است که کوهن میخواهد در مسیر رسیدن به منصب نخستوزیری پیش پای خود پهن کند. این شاید آرزویی مشروع باشد، یا ممکن است بیانگر درجه بالایی از خودشیفتگی باشد؛ اما چیزی که قطعی است این است که کتاب در زمانی منتشر میشود که دولت عبری از بحرانی شدید در رهبری رنج میبرد.
هر واژه در کتاب در جهت برجستهسازی ویژگیها و امتیازهای کوهن نوشته شده، در صورتی که او بخواهد در آینده نقشی سیاسی بر عهده گیرد. هنگامی که از زندگینامهٔ خود سخن میگوید، گذشتهاش را بهعنوان فرزندِ صهیونیسم دینی برجسته میکند تا حمایت راستگرایان را به دست آورد؛ سپس ارزشهای فداکاری در خدمت به وطن را برجسته میکند تا طبقهٔ میانه و چپ اسرائیل را جذب کند؛ و ماجراجوییهای بزرگ و خطرناکی را که انجام داده بازمیگوید تا جوانان را بهسوی خود جلب کند؛ و به عملیات موفق موساد اشاره میکند تا وزنهای باشد در برابر شکستهایی که اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ متحمل شد، زمانی که حملهٔ غافلگیرانهٔ «حماس» موجب اشغال ۱۱ پایگاه نظامی و ۲۲ روستا توسط نیروهای آن شد و صدها اسرائیلی کشته شدند.
در تمام فصلهای کتاب، کوهن دربارهٔ نیاز اسرائیل به رهبری جدیدی سخن میگوید که دارای ویژگیهای فرماندهی باشد که در آن، مصلحت ملی بر منافع فردی غلبه داشته باشد و رهبر جدید بتواند مأموریتی مقدس را تحقق بخشد؛ یعنی یکپارچه کردن صفوف مردم و پایان دادن به تفرقه و دشمنی داخلی. کوهن از داستانهای «موساد»، سازمان اطلاعات خارجی اسرائیل، بهعنوان نمونهای استفاده میکند تا ثابت کند خودش همان رهبری است که اسرائیل به آن نیاز دارد؛ بنابراین، از ویژگیهای خود بهعنوان مردی نیرومند که بر زیردستانش تسلط دارد سخن میگوید؛ مردی با نقشههای شیطانیِ خلاقانه، فردی توانا در فعالسازی شبکهٔ گستردهای از عوامل نفوذ از راه دور، و شخصی فداکار که افراد فداکار دیگری مشابه خود را نیز جذب میکند. او خود را فردی معرفی میکند که از ماجراجویی و رویارویی هراسی ندارد و همچنین میتواند حتی در میان صفوف دشمن، افراد را به خدمت گیرد.
کوهن روایت میکند که یک بار، رئیسجمهوری آمریکا، دونالد ترامپ، در کاخ سفید به او گفته است: «حالِ قدرتمندترین مرد خاورمیانه چطور است؟» سپس از دیدارش با رئیسجمهوری روسیه، ولادیمیر پوتین، سخن میگوید و او را «همکار» میخواند، از آنرو که هر دو از دلِ دستگاههای اطلاعاتی بیرون آمدهاند. کوهن از روسای سازمانهای اطلاعات آمریکا که با آنها کار کرده نقل میکند که او را «بزرگترین وطندوست اسرائیلی و بزرگترین دوست آمریکا» میدانند.
کوهن مینویسد: «همسرم میگوید که من از همان آغاز این هدف را برای خود گذاشته بودم که رئیس موساد شوم؛ اما من به یاد نمیآورم که این را گفته باشم. با این حال، در اعماق وجودم میخواستم رهبر باشم... بلکه رهبرِ همهٔ رهبران باشم.» او میگوید که روح رهبری را از سه شخصیت سیاسی در تاریخ اسرائیل الهام میگیرد: دیوید بنگوریون، بنیانگذار کشور و چهرهای متعلق به لیبرالیسم سوسیالیستی؛ و زئِئِو ژابوتنسکی و مناخیم بگین، بنیانگذاران راست صهیونیستی؛ و نیز از یک چهرهٔ امنیتی، مئیر داگان، رئیس پیشین موساد. منظور کوهن از این نامها، بیان وحدت جنبش صهیونیستی در هر دو سوی آن است؛ سوی سوسیالیستِ لیبرال و سوی راست صهیونیستی، همراه با یک ژنرال امنیتی. این پیامِ او با خواستهٔ امروز جامعهٔ یهودی در اسرائیل همخوانی دارد، زیرا مردم از اختلافات و کشمکشها خسته شدهاند و از سیاستمداران میخواهند که صفوف خود را متحد کنند.
کوهن میگوید ژنرال داگان تأثیری خارقالعاده بر او گذاشته است. او توضیح میدهد که از مهمترین اصولی که داگان به او آموخته این بود: «باید دشمن خود را با تیغ جراحی بزنی. وظیفهٔ دستگاههای امنیتی این است که هر کاری از دستشان برمیآید انجام دهند تا جنگ بعدی را تا حد ممکن به تأخیر بیندازند، اما در همان حال از زمان بهدستآمده برای استفادهٔ موضعی از ابزارهای مخفی بهره بگیرند.»
نفوذ امنیتی در ایران... موفقیتی حیرتانگیز
رئیسجمهوری ایران، مسعود پزشکیان، در حال گوش دادن به توضیحات محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، هنگام بازدید از «نمایشگاه دستاوردهای هستهای» در تهران – ۹ آوریل ۲۰۲۵ (ریاستجمهوری ایران – آسوشیتدپرس)
موضوع نفوذ امنیتی در ایران جایگاهی محوری در کتاب کوهن دارد. او میگوید از آغاز دههٔ ۲۰۰۰، این نفوذ بهعنوان مأموریت نخست دستگاه تعیین شد و این مأموریت – چنانکه رئیس پیشین موساد روایت میکند – به موفقیتی خیرهکننده دست یافت.
اطلاعاتی که در آن زمان در اختیار اسرائیلیها بود، حکایت میکرد که پاکستان، و بعدتر کرهٔ شمالی، دانش و تخصص هستهای را در اختیار تهران قرار میدهند. از این رو، رئیس موساد، مئیر داگان، فرماندهای را برای واحد تازهای تعیین کرد که هدفش کشف پروژهٔ هستهای ایران و پروژهٔ تولید موشکهای بالستیک و در نهایت نابودی آنها بود.
این واحد، در روند کار خود، به جزئیاتی دست یافت دربارهٔ اینکه ایران چگونه از سازمانها و بازوانی همچون «حزبالله»، «حماس» و «جهاد اسلامی» حمایت میکند. بنابراین، نخستین مأموریت، وارد کردن تجهیزات و دستگاههای «آلوده» یا «نفوذی» به درون «حزبالله» (بخشی از آنها در جنگ ۲۰۰۶ مورد استفاده قرار گرفت) و نیز به درون خاک ایران بود، بهعلاوهٔ استفاده از سلاح سایبری علیه ایرانیها و متحدانشان. به این ترتیب، این واحد توانست فعالیت شماری از فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای را زیر نظر بگیرد و پروندهای کامل برای هر یک تهیه کند که شامل ریزترین جزئیات دربارهٔ عادات، رفتار روزانه و مکانهای رفتوآمدشان بود.
کوهن از جمله افسرانی بود که بیشترین درگیری را با این مأموریت داشت و در تمام فصلهای کتاب با گستردگی به آن میپردازد. او اشاره میکند که نخستوزیری که بر این مأموریتهای موساد نظارت میکرد، اساساً بنیامین نتانیاهو بود، و او برای این اقدامات به نتانیاهو اعتبار میدهد، اما فراموش نمیکند تأکید کند که صاحبِ اصلیِ ایدهها خود او بوده است، نه نتانیاهو.
همانطور که به نظر میرسد، دلیل این نکته فراتر از جنبهٔ شخصیتی و خودبینانه است که هر دو نفر دارند. کوهن در کتاب تلاش میکند خود را از وابستگی به نتانیاهو ــ به عنوان کسی که با او همسو یا پیرو اوست ــ رها کند. او با این نکته آغاز میکند که بارها پیشنهاد داده بود ابتکار حمله به ایران و به «حزبالله» را ــ یا هر یک بهتنهایی یا هر دو با هم ــ آغاز کنند. اما رؤسای ستاد ارتش اسرائیل، یکی پس از دیگری، با این پیشنهاد او مخالفت کردند. نتانیاهو، نخستوزیر وقت، در کنار رؤسای ستاد ایستاد و این حمله را متوقف کرد، با این استدلال که چنین اقدامی ممکن است به جنگی بیانجامد که در آن چندین ساختمان در شهرهای اسرائیل ویران شود.
کوهن در بخش دیگری از کتاب، نتانیاهو را بابت دستیابی به آتشبس با «حماس» در سال ۲۰۱۴ مورد انتقاد قرار میدهد و میگوید: «در آن زمان باید تصمیم به نابودی آن گرفته میشد.» اما کوهن در عین حال هدیهای بزرگ به نتانیاهو میدهد؛ زیرا او را از مسئولیت شکست در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ مبرا میکند و این مسئولیت را بر دوش فرماندهان دستگاههای امنیتی میگذارد. در این چارچوب، کوهن درسنامهای دربارهٔ فرهنگِ پذیرش مسئولیت مینویسد و سران دستگاههای امنیتی را به دلیل اختلافاتشان با نتانیاهو سرزنش میکند. او میگوید که خود همواره کوشیده وفادار به «دولت» باشد نه به «فرد»، با این حال نتانیاهو را احترام میگذاشت و او را بهعنوان یک نخستوزیر عملگرا تحسین میکرد.
تصویری از قاسم سلیمانی، حسن نصرالله و عماد مغنیه که بر ساختمانی در ضاحیه جنوبی بیروت، نزدیک محل هدفگیری اسرائیل در حارة حریک نصب شده است (خبرگزاری EPA)
همین مسئله دربارهٔ ترور قاسم سلیمانی، فرمانده «نیروی قدس» در «سپاه پاسداران» ایران نیز صدق میکند. کوهن میگوید که طرحی مفصل برای این عملیات ارائه داد که همهٔ رؤسای دستگاههای اطلاعاتی با آن موافق بودند، اما رئیس ستاد ارتش، آویو کوخاوی، مخالفت کرد و نتانیاهو نیز از کوخاوی حمایت کرد و از کوهن خواست که این تصمیم را به آمریکاییها اطلاع دهد. دونالد ترامپ، رئیسجمهوری وقت آمریکا (در دورهٔ نخست ریاستجمهوریاش)، از تصمیم نتانیاهو خشمگین شد. همچنین جینا هاسپل، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA)، ناراحت شد و طبق روایت کوهن به او گفته است: «ژنرالهای شما هم مثل ژنرالهای ما هستند، جنگ را دوست ندارند.»
کوهن در اینباره میگوید: «من سفری فوری به ایالاتمتحده انجام دادم و اطلاعات بسیار گستردهای دربارهٔ سلیمانی به آنها ارائه کردم. من او را «شاهزادهٔ کوچک» مینامیدم، و آمریکاییها همین نام را برای عملیات ترور انتخاب کردند. و پس از موفقیت آن (در ژانویه ۲۰۲۰)، آمریکاییها مدالی بهعنوان قدردانی به من اهدا کردند. و در جریان جنگ ۱۲روزه در ژوئن ۲۰۲۵، ایرانیها از من انتقام گرفتند و خانهام را در تلآویو هدف قرار دادند.»
کوهن دربارهٔ آن جنگ میگوید، این عملیات به نابودی توان پدافند هوایی ایران انجامید: «شاهد آن هم این است که پدافند ایران هیچ شلیکی به سوی هواپیماهای مهاجم اسرائیلی نکرد»، و نیز «بخش عمدهٔ اورانیوم غنیشده و تأسیسات مربوط به غنیسازی نابود شد» و این عملیات «بازدارندگی» ایجاد کرد. او میگوید: «ایران امروز دیگر دژ حفاظت شده نیست و میداند که اسرائیل و ایالاتمتحده از ترسِ حمله به آن رها شدهاند.»
با این حال، کوهن تعجب میکند که چرا در تلآویو یا واشنگتن هنوز تصمیمی برای سرنگونی «نظام ملاها» گرفته نشده است. او تنها با یک جمله، بدون هیچ توضیحی، میگوید که «جنگ اخیر فرصت سرنگونی نظام ایران را از دست داد.»
ترورِ عماد مغنیه
یوسی کوهن در فصل ششم کتاب، روایت میکند که چگونه یک عامل لبنانی را برای موساد جذب کرده است؛ کسی که به عماد مغنیه ــ رئیس ستاد عملیات در «حزبالله» ــ نزدیک بود. کوهن میگوید که چشمش را روی «شخصی تحصیلکرده از قدیمیهای خرابکاران در لبنان» گذاشته بود؛ فردی که بیست سال از خودش بزرگتر بود. او برای کتاب، نام مستعار «عبدالله» را برایش برمیگزیند. عبدالله بسیار به حزب نزدیک بود. کوهن کشف کرد که این مرد بهدنبال آیندهای اقتصادیِ امن است که آیندهٔ او را تضمین کند، آن هم در آمریکای لاتین.
کوهن برای احتیاط بیشتر، نخستین بار او را در حالی ملاقات کرد که مسلح نبود؛ اما در دیدار دوم، اسلحهای همراه داشت، سپس یک مراقب را مأمور کرد که از فاصله دور، او را زیر نظر بگیرد و جابهجاییهایش را پیگیری کند؛ همانند پژوهشگری که حرکات موش آزمایشگاهی را زیر نظر دارد. بهتدریج برای او روشن شد که وابستگی عبدالله به «حزبالله» یک وابستگی ایدئولوژیک است، ریشهگرفته از عقیدهٔ دینی و از باورش به اینکه در حال دفاع از لبنان است؛ و «این، همان چیزی بود که مطلوب ما بود».
دورهٔ زمانی روایت، اوایل دههٔ نود قرن گذشته بود. پوششی که یوسی کوهن، افسر موساد، برای خود انتخاب کرده بود این بود که مردی تاجر و آرژانتینی است که بهدنبال شریک برای اجرای یک پروژهٔ تجاری در خاورمیانه میگردد. پس از چندین دیدار که در آن کوهن احساس کرده بود مرد به او علاقهمند شده و به او اعتماد کرده است، به عبدالله پیشنهاد داد که شریک یکدیگر شوند.
پس از چند دیدار دیگر، کوهن جزئیات نوع «کار» را مطرح کرد و گفت شرکتی وجود دارد که به آنها پیشنهاد داده تحقیقاتی دربارهٔ «حزبالله» انجام دهند، در برابر مبلغی محترم و قابلتوجه. عبدالله در وهلهٔ نخست، قاطعانه این مأموریت را رد کرد و چند روز ارتباطش را با کوهن قطع کرد. اما به شکلی غافلگیرکننده به او بازگشت و موافقتش را اعلام کرد. آن دو با هم به اسرائیل رفتند و در تلآویو گشتوگذار کردند، و عبدالله نمیدانست که شریک آرژانتینیاش یک افسر موساد است.
مأموریت بزرگ این بود که سرنوشت دو سرباز اسرائیلی، رحمیم الشیخ و یوسی فینک، را روشن کند؛ دو سربازی که سال ۱۹۸۶ پس از افتادن در کمینی که حزبالله برایشان گذاشته بود، به اسارت درآمده بودند. «برند اشمیدلاوِر»، مشاور امنیتی صدر اعظم آلمان «هلموت کُهل»، میان اسرائیل و حزبالله برای معاملهٔ تبادل در این پرونده میانجیگری میکرد.
«حزبالله» از اعلام اینکه آن دو زندهاند یا مرده، خودداری میکرد و در مقابل، آزادی شمار زیادی از اسیران لبنانی و فلسطینی را درخواست میکرد. عبدالله توانست خبر قطعی را برای موساد بیاورد: آن دو بر اثر جراحاتشان درگذشته بودند. این موضوع «قیمت معامله» را بهطور چشمگیری تغییر داد. در این لحظه، کوهن دریافت که عبدالله صیدی بسیار ارزشمند است؛ فردی با روابط عالی، تواناییهای بالا و وفادار در اجرای مأموریت.
اما مهمتر از همه، آن چیزی بود که در ماهها و سالهای بعد رخ داد؛ عبدالله توانست اطلاعاتی شگفتانگیز دربارهٔ عماد مغنیه گردآوری کند؛ کسی که در ۴۲ کشور جهان تحت تعقیب بود و ایالات متحده برای ارائهٔ اطلاعاتی که به دستگیری او منجر شود، جایزهای به مبلغ ۲۵ میلیون دلار تعیین کرده بود، بهدلیل مسئولیتش در کشته شدن شمار زیادی از آمریکاییها در لبنان. اسرائیل نیز بهطور جدّی در پی حذف او بود.
کوهن دربارهٔ جزئیات این عملیات ــ که در سال ۲۰۰۸ در دمشق انجام شد و مغنیه با انفجار خودرویش ترور شد ــ چندان سخن نمیگوید. اما «ایهود اولمرت»، نخستوزیر پیشین اسرائیل، در سال ۲۰۲۴ اعتراف کرد که دولتش مسئول این عملیات بوده و اینکه یک واحد عملیاتی از موساد، طرح را ریخته و آن را با مشارکت سازمان اطلاعات آمریکا اجرا کرده است.
و در ادامه، نقلقول کوهن: «به دیداری فوری به ایالات متحده رفتم و اطلاعاتی بسیار فراوان دربارهٔ سلیمانی در اختیار آنها گذاشتم. من او را (شاهزادهٔ کوچک) مینامیدم و آمریکاییها همین نام را برای عملیات ترور او برگزیدند. پس از موفقیت عملیات (در ژانویهٔ ۲۰۲۰)، آمریکاییها مدالی به نشانهٔ قدردانی به من اهدا کردند. و در جریان جنگِ ۱۲روزه در ژوئن ۲۰۲۵، ایرانیها با بمباران خانهام در تلآویو از من انتقام گرفتند.»
تأکید ولیعهد سعودی بر بهرهگیری از فرصتهای تازه همکاری با آمريکاhttps://persian.aawsat.com/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8/%D8%AE%D9%84%D9%8A%D8%AC/5210877-%D8%AA%D8%A3%DA%A9%DB%8C%D8%AF-%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%B9%D9%87%D8%AF-%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%B1%D8%B5%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D9%87%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D8%B1%D9%8A%DA%A9%D8%A7
تأکید ولیعهد سعودی بر بهرهگیری از فرصتهای تازه همکاری با آمريکا
شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد و رئیس شورای وزیران پادشاهی عربی سعودی، با اشاره به چشمانداز همکاریهای اقتصادی ریاض و واشنگتن، ابراز امیدواری کرد که این شراکت در سالهای پیشرو وارد مرحلهای از رشد بیسابقه شود.
ولیعهد سعودی در سخنانی در «فروم امریکایی ـ سعودی» که همزمان با سفرش به واشنگتن برگزار شد، تأکید کرد که دو کشور باید از فرصتهای نوظهور این همکاری بهرهبرداری کنند.
ولیعهد سعودی با یادآوری نشست شش ماه پیش در ریاض، در جریان سفر دونالد ترامپ، گفت: «در آن نشست، پایههای شراکتی مبتنی بر رشد، تنوع اقتصادی و نوآوری را بنا گذاشتیم و سند شراکت اقتصادی راهبردی میان دو کشور را در اقدامی تاریخی برای تقویت همکاریها امضا کردیم.»
او ادامه داد: «اکنون خوشحالیم که مجموعهای از توافقنامهها و طرحهای جدید سرمایهگذاری را امضا میکنیم که حوزههایی همچون دفاع، انرژی، هوش مصنوعی، عناصر کمیاب و بخش مالی را دربر میگیرد؛ اقدامی که به ایجاد فرصتهای جدید شغلی و تقویت رشد اقتصادی در دو کشور کمک میکند.»
شاهزاده محمد بن سلمان همچنین ابراز امیدواری کرد که برگزاری این فروم به تعمیق روابط تاریخی و تقویت مسیر سرمایهگذاری میان دو کشور، متناسب با سطح انتظارات و اهداف مشترک، کمک کند. او در پایان از دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده امریکا، بهسبب حمایت از توسعه شراکت اقتصادی میان دو کشور قدردانی کرد.
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة