آیا عبور ایران از خط قرمز ترامپ در عراق آغازگر دور جدید تنش خواهد بود؟

آیا عبور ایران از خط قرمز ترامپ در عراق آغازگر دور جدید تنش خواهد بود؟
TT

آیا عبور ایران از خط قرمز ترامپ در عراق آغازگر دور جدید تنش خواهد بود؟

آیا عبور ایران از خط قرمز ترامپ در عراق آغازگر دور جدید تنش خواهد بود؟

دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا خط قرمز برای ایران در عراق گذاشته بود؛ و ایران نباید از آن عبور می‌کرد. خط قرمز آمریکا به دنبال موافقت ترامپ با حمله هوایی به نیروهای وابسته به ایران در عراق نمود پیدا کرد.
دولت آمریکا ایران را عامل حملاتی دانست که منجر به کشته شدن یک شهروند آمریکایی شدند.
کارشناسان می‌گویند که حملات هوایی آمریکا ممکن است آغازگر دور جدید تنش در منطقه باشد.
دو روز پس از کشته شدن یک شهروند آمریکایی در حملات موشکی به پایگاه نظامیان آمریکایی در کرکوک (شمال عراق) ارتش آمریکا یکشنبه (۲۹ دسامبر) چندین حمله هوایی در منطقه مرزی بین عراق و سوریه انجام داد.
تأسیسات گردان‌های حزب‌الله عراق مورد هدف حملات آمریکایی قرار گرفتند.
حزب‌الله عراق یک گروه مسلح هوادار ایران است. آمریکا گفت حمله موشکی به پایگاه آمریکایی کار این گروه بوده‌است. ۲۵ نفر از اعضای حزب‌الله عراق در حمله آمریکا کشته شدند.
مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا روز دوشنبه (۳۰ دسامبر) در گفتگو با شبکه آمریکایی فاکس نیوز گفت «این اقدام دفاعی بود و برای محافظت از شهروندان و نیروهای آمریکایی در عراق و همچنین برای بازدارندگی در برابر ایران انجام شد».
دیوید شینکر معاون وزیر امور خارجه آمریکا در خاورمیانه نیز به خبرنگاران گفت «ما بر این باوریم که باید به یک هدف اصلی حمله می‌کردیم تا پیام روشنی دربارهٔ اهمیت سلامت شهروندان آمریکایی برسانیم».
او افزود «واکنش آمریکا قاطعانه اما مناسب بود».
به گفته برایان هوک نماینده ویژه آمریکا در امور ایران حمله به مواضع گروه حزب‌الله عراق به دستور رئیس‌جمهور آمریکا انجام شد. دونالد ترامپ تا حالا در برابر اقدامات تحریک آمیز حکومت ایران «تا اندازه زیادی خویشتنداری» به خرج داده‌است.
برخی مشاوران ترامپ خواستار حمله به ایران پس از سرنگونی پهپاد آمریکایی در تنگه هرمز توسط حکومت ایران شدند. اما ترامپ به توصیه مشاورانش توجهی نکرد.
او پس از حمله به تأسیسات نفتی در سعودی که گفته شد کار ایران بوده از واکنش متقابل خودداری کرد. اما با این حال کشته شدن یک پیمانکار آمریکایی در روز جمعه (۲۷ دسامبر) کار را یکسره کرد.
این شهروند آمریکایی در حملات موشکی به یک پایگاه نظامی در کرکوک کشته شد.
مارتین ایندیک عضو شورای روابط خارجی (پژوهشکده) گفت حمله آمریکا به پایگاه‌های حزب‌الله عراق از دیدگاه رئیس‌جمهور آمریکا پرده برداشت. دولت ترامپ برای ایران و هوادارانش خط قرمز در عراق و سوریه ترسیم کرده بود: کشتن آمریکایی‌ها ممنوع است.
ایندیک که دیپلمات سابق نیز هست با انتشار توییتی افزود «این اقدام آمریکا بدین معناست که اقدامات دیگری مثل حمله به تأسیسات نفتی سعودی لزوماً واکنش نظامی آمریکا را به دنبال نخواهد داشت».
او اضافه کرد «این نحوه واکنش دولت آمریکا در واقع رژیم ایران را تشویق می‌کند تا عملیات دیگری برای تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه انجام دهد».
سایت سی ان ان یادداشتی از پیتر برگن از بنیاد «نو آمریکا» منتشر کرده‌است. نویسنده در این مقاله می‌گوید «حملات روز یکشنبه بیانگر واکنش نظامی مناسب و منطقی از سوی رهبری است که با وجود اظهار نظرهای عمدتاً شتابزده اش تا الان گویا دربارهٔ آغاز جنگ علنی و تمام عیار با ایران دچار تردید است».
واقعیت این است که آمریکا می‌خواهد جلوی ایران را بگیرد و به دنبال افزایش تنش نیست.
شینکر افزود «ما به دنبال افزایش تنش نیستیم بلکه خواهان کاهش آن هستیم».
حمله آمریکا به پایگاه‌های گروه حزب‌الله عراق نارضایتی و خشم گروهی را به دنبال داشت.
دولت عراق گفت که به ناگزیر باید در روابط خود با آمریکا بازنگری کند. ده‌ها نماینده مجلس عراق خواستار بازنگری در توافقنامه امنیتی آمریکا و عراق شدند. سازوکار حضور ۵۲۰۰ نیروی آمریکایی در عراق در این توافقنامه قید شده‌است.
شماری از معترضان در عراق سه شنبه (۳۱ دسامبر) به در ورودی اصلی سفارت آمریکا در بغداد حمله کردند. معترضان حمله‌های آمریکا به تأسیسات گروه حزب‌الله عراق را محکوم کردند.
معترضان پرچم آمریکا را آتش زدند و دوربین‌های مدار بسته در اطراف سفارت را شکستند و شعار «مرگ بر آمریکا» سر دادند.
معترضان یونیفرم نیروهای الحشد الشعبی به تن داشتند. الحشد الشعبی از گروه‌های هوادار ایران از جمله گردان‌های حزب‌الله تشکیل شده‌است. روی یکی از پلاکاردها نوشته شده بود «خطاب به پارلمان: نیروهای آمریکایی باید بیرون بروند وگرنه خود ما اخراجشان می‌کنیم».
ریچارد هاس دیپلمات سابق گفت «دولت عراق به دلیل اظهارات چند باره ترامپ دربارهٔ جنگ‌های نامحدود و نیز تنش بین آمریکا و ایران (دو متحد عراق) در این کشور پس از سرنگونی صدام حسین در ۲۰۰۳ ممکن است از نظامیان آمریکایی بخواهد خاک عراق را ترک کنند».
او با انتشار توییتی افزود «این پایان غم‌انگیز» جنگ در عراق خواهد بود.
برخی کارشناسان مثل مارتین ایندیک از این مسئله بیم دارند که حکومت ایران چندین حمله ویرانگر در آینده انجام دهد تا بدین وسیله دونالد ترامپ را وادار به اجرای وعده‌های انتخاباتی خود دربارهٔ بازگشت نظامیان مستقر در خاورمیانه به آمریکا کند.
ایندیک در پایان افزود «اگر نظامیان آمریکایی در عراق مورد حمله قرار بگیرند ترامپ به ناگزیر یا باید جنگ تازه ای در خاورمیانه آغاز کند یا تسلیم شود».



«روز سرمایه‌گذاری» در ریاض؛ امضای میلیاردها دلار قرارداد در پایان کنفرانس آینده سرمایه‌گذاری

صحنه‌هایی از «ابتکار آینده سرمایه‌گذاری» (الشرق الأوسط)
صحنه‌هایی از «ابتکار آینده سرمایه‌گذاری» (الشرق الأوسط)
TT

«روز سرمایه‌گذاری» در ریاض؛ امضای میلیاردها دلار قرارداد در پایان کنفرانس آینده سرمایه‌گذاری

صحنه‌هایی از «ابتکار آینده سرمایه‌گذاری» (الشرق الأوسط)
صحنه‌هایی از «ابتکار آینده سرمایه‌گذاری» (الشرق الأوسط)

فعالیت‌های روز سوم و پایانی کنفرانس «ابتکار آینده سرمایه‌گذاری» در نهمین دوره خود، روز پنج‌شنبه در پایتخت پادشاهی عربی سعودی آغاز شد. این روز با عنوان «روز سرمایه‌گذاری» برگزار شد؛ روزی که طی آن، دیدگاه‌ها به واقعیت تبدیل می‌شوند و قراردادهای جهانی به ارزش میلیاردها دلار به امضا می‌رسند.

«روز سرمایه‌گذاری» فرصتی است برای ارائه‌ی راهبردهای شرکت‌های بزرگ سرمایه‌گذاری و پروژه‌های در حال رشد سریع، همچنین بستری برای آشنایی با جدیدترین فناوری‌های آینده‌محور و مشارکت در شبکه‌های ارتباطی باارزش که میان بنیان‌گذاران و سرمایه‌گذاران جهانی برقرار می‌شود.

شرکت‌کنندگان در «ابتکار آینده سرمایه‌گذاری» (الشرق الأوسط)

کنفرانس امسال با حمایت خادم حرمین شریفین، ملک سلمان بن عبدالعزیز، از ۲۷ تا ۳۰ اکتبر ۲۰۲۵ (۵ تا ۸ آبان ۱۴۰۴) در مرکز بین‌المللی همایش‌های ملک عبدالعزیز در ریاض و با شعار «کلید شکوفایی» برگزار شد.

این رویداد بیش از ۹ هزار شرکت‌کننده و ۶۵۰ سخنران برجسته را در قالب ۲۵۰ نشست گفت‌وگو محور گرد هم آورد؛ نشستی که جایگاه ریاض را به‌عنوان یک مرکز جهانی پیشرو برای گردآوری رهبران و نوآوران از کشورهای مختلف جهان تثبیت می‌کند تا دیدگاه‌ها به راهبردهایی عملی برای شکل‌دهی به آینده سرمایه‌گذاری تبدیل شوند.


پایان دنیای «مواد مخدر» در لبنان

تصویری از خبرگزاری سعودی (واس) در 25 آوریل گذشته كه نشان می‌دهد یکی از اعضای اداره کل مبارزه با مواد مخدر، کیسه‌های كشف شده قرص‌های کپتاگون در جده را به نمایش می‌گذارد. این قرص‌ها در محموله‌ای از انار پنهان شده بودند (آ.ف.ب)
تصویری از خبرگزاری سعودی (واس) در 25 آوریل گذشته كه نشان می‌دهد یکی از اعضای اداره کل مبارزه با مواد مخدر، کیسه‌های كشف شده قرص‌های کپتاگون در جده را به نمایش می‌گذارد. این قرص‌ها در محموله‌ای از انار پنهان شده بودند (آ.ف.ب)
TT

پایان دنیای «مواد مخدر» در لبنان

تصویری از خبرگزاری سعودی (واس) در 25 آوریل گذشته كه نشان می‌دهد یکی از اعضای اداره کل مبارزه با مواد مخدر، کیسه‌های كشف شده قرص‌های کپتاگون در جده را به نمایش می‌گذارد. این قرص‌ها در محموله‌ای از انار پنهان شده بودند (آ.ف.ب)
تصویری از خبرگزاری سعودی (واس) در 25 آوریل گذشته كه نشان می‌دهد یکی از اعضای اداره کل مبارزه با مواد مخدر، کیسه‌های كشف شده قرص‌های کپتاگون در جده را به نمایش می‌گذارد. این قرص‌ها در محموله‌ای از انار پنهان شده بودند (آ.ف.ب)

در محیط امنیتی لبنان، امیدواری واضحی وجود دارد که سال 2026 ممکن است سال پایان «دنیای مواد مخدر» باشد؛ دنیایی که جنگ داخلی لبنان و تبعات آن از جنگ‌های دیگر زمینه‌ساز شکوفایی آن شده‌اند و محیط ایده‌آلی را برای رشد این تجارت ایجاد کرده‌اند. این مواد مخدر، که از لبنان و سوریه از طریق اردن به کشورهای خلیج، و به‌ویژه سعودی وارد می‌شد، به یکی از محصولات اصلی قاچاق تبدیل شده بود که تجار از طریق آن درآمدهای کلانی به‌دست می‌آوردند، درآمدهایی که اکنون تامین‌کننده مالی برخی کشورها و گروه‌های مسلح شده است.
منبع این امیدواری، پیشرفت‌های چشمگیری است که در مرز لبنان و سوریه با پایان دوران رژیم سوریه و خروج «تیپ چهارم» از مرزها به‌دست آمده است. پس از آن، تجار مخدر که در «منطقه خاکستری» داخل مرزهای سوریه حضور داشتند، اخراج شدند.
یک مسئول امنیتی لبنانی به روزنامه «الشرق الأوسط» گفته است که آغاز جنگ در سوریه جرقه‌ای برای رونق تجارت مواد مخدر بود، اما پایان جنگ به‌نوبه خود، آغاز پایان این تجارت بود. این تجارت در تمامی مراحلش از تولید، انبارداری، و توزیع ضربات امنیتی سنگینی را متحمل شد.
از سال 2023 تا 2024، منطقه مرزی سوریه به پناهگاهی امن برای تجار مواد مخدر تبدیل شده بود. این تجار در روستاهایی مستقر شدند و در آن‌ها خانه‌هایی خریدند که تحت حمایت نیروهای امنیتی سوریه و به‌ویژه اعضای «تیپ چهارم» قرار داشت. این گروه‌ها شریک تجاری این افراد بودند. با سقوط رژیم، این تجار به لبنان بازگشتند و به راحتی به شکار ارتش لبنان تبدیل شدند که در تعقیب آن‌ها بود و برخی را دستگیر و برخی دیگر را کشته است.

توسعه به‌عنوان سلاح

بر اساس ارزیابی‌های امنیتی لبنان، این موضوع به یک «مرحله‌ای از توسعه» نیاز دارد که باید در مناطق محروم لبنان مانند بقاع و عکار پیاده‌سازی شود. این توسعه می‌تواند به‌عنوان عامل کمکی برای فشار امنیتی شدید بر تجار مواد مخدر عمل کند و به آن‌ها بهانه‌هایی که از فقر و محرومیت استفاده می‌کنند تا اهالی این مناطق را از «راه ممنوعه» که سال‌هاست از این مناطق عبور می‌کند، دور کند. برخی از این تجار به‌گونه‌ای تبدیل به افرادی شبیه به «رابین هود» می‌شوند که هدایای خود را توزیع کرده و به مردم کمک می‌کنند. اما این کمک‌ها بدون هزینه نیست.
یک منبع امنیتی لبنانی به «الشرق الأوسط» گفته است که یک تاجر معروف مواد مخدر، که هزینه‌های تحصیل برخی از دانشجویان دانشگاهی را تأمین می‌کرد، آن‌ها را بعدها به ابزارهایی برای توزیع مواد مخدر در دانشگاه‌ها و مدارس تبدیل می‌کرد.

دوران شکوفایی و صعود «رابین هود»

از تجارتی که حجم آن پیش از بحران سوریه 1.3 میلیون قرص بود، این عدد پس از بحران به 3 میلیون رسید و سپس به 400 هزار کاهش یافت. یک منبع امنیتی لبنانی می‌گوید: «آن‌ها زمانی فقیر بودند و سپس فرمانروا شدند، اما حالا دوباره به فقر برگشته‌اند.»
«شکوه» تجار مواد مخدر در منطقه بقاع لبنان پس از فروپاشی مالی که در اواخر سال 2019 کشور را درگیر کرد، به‌دنبال فروپاشی سیاسی دولت لبنان و بن‌بست سیاسی که با پایان دوره ریاست‌جمهوری میشل عون و تأخیر در انتخاب جانشین او تشدید شده بود، دوباره به‌وجود آمد.
این افراد از نیازی که مردم منطقه تحت فشار آن قرار داشتند، بهره بردند؛ نیازهایی که به‌ویژه در مناطق محروم با کم‌توجهی رسمی و فقر مزمن که به‌دور از بحران ارز ملی ریشه در تاریخ سیاست لبنان داشت، به‌وجود آمده بود. به گفته اهالی منطقه، این وضعیت تا حدی به یک روند دائمی در سیاست تبدیل شده است.
در این شرایط، بسیاری از جوانان و مردان به دام این تجارت افتادند، به‌ویژه با کشف «ستاره در حال صعود» در دنیای مواد مخدر، یعنی قرص‌های کپتاگون، که با تأثیر مستقیم بحران سوریه از سال 2011 به لبنان وارد شد و به تولید و صادرات آن سرعت بخشید. تجار سوری، که برخی از آن‌ها در قدرت و امنیت نقش داشتند، به‌طور فعال در این فرآیند مشارکت داشتند. این تجارت در مناطقی که مرزهای لبنان و سوریه را می‌سازند، که به‌طور سنتی به‌دلیل سستی کنترل امنیتی شناخته می‌شود، به سرعت گسترش یافت.

قدرت اجتماعی و سیاسی تجار

تجار بزرگ مواد مخدر در لبنان دیگر تنها به کسب درآمد محدود نمی‌پرداختند، بلکه برخی از آن‌ها حتی به جایگاه‌های اجتماعی و سیاسی دست یافتند. برخی از آن‌ها حتی برای انتخابات کاندیدا شدند یا به فکر نامزدی در انتخابات بودند. برخی دیگر خود را به‌عنوان «رابین هود» معرفی می‌کردند که از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌بخشید. این افراد پروژه‌هایی برای آبیاری، برق، و کمک‌های اجتماعی ارائه می‌دادند و برای مردم منطقه در حل مشکلات قانونی میانجیگری می‌کردند. حتی با سیاستمداران و مقامات رده بالا تماس می‌گرفتند تا برای اهالی منطقه شغل تأمین کنند. به‌طور کلی، این «دولت در دولت» در حال رشد بود و از همکاری با نیروهای اجرایی که در هر دو طرف مرزها فعال بودند، بهره می‌برد.
معادله بسیار ساده بود: «صادرات مواد مخدر به دشمنان... و دریافت ارز خارجی»، و « حق کمیسیون» که این تجار از این تجارت بسیار پردرآمد به‌دست می‌آوردند، کافی بود تا کمک مالی به دولت یا دولتی کوچک فراهم کنند. یکی از تجار می‌گوید: «کافی است یکی از ده محموله‌ها عبور کند تا من سود کرده و راحت باشم.»

داستان کپتاگون

کپتاگون یک «انقلاب» در دنیای مواد مخدر به شمار می‌آید؛ زیرا نیازی به کشاورزی ندارد و بنابراین هیچ زمین کشاورزی در معرض عوامل طبیعی و انسانی قرار نمی‌گیرد، همچنین این ماده محدود به فصل خاصی نیست. تولید و بسته‌بندی آن بسیار ساده است و در فرآیند قاچاق و حمل‌ونقل نیز شناسایی آن دشوار است؛ زیرا معمولاً نمی‌توان آن را با استفاده از دستگاه‌های معمولی کشف کرد.
اما، اگرچه توزیع و قاچاق کپتاگون معمولاً به‌طور مخفیانه انجام می‌شود، اما تولید آن به‌راحتی پنهان نمی‌ماند. تولید کپتاگون نیاز به کارخانه دارد و در طی فرایند تولید، بوی بد و شدیدی منتشر می‌شود که پنهان کردن کارخانه‌ها را دشوار می‌کند. به همین دلیل، تولیدکنندگان برای پنهان کردن این کارگاه‌ها به سراغ افرادی با نفوذ رفته و آن‌ها را با پول اغوا می‌کردند، و همچنین از مالکان املاک دورافتاده از مناطق مسکونی برای استفاده از املاکشان بهره می‌بردند.
تجار کپتاگون از «منطقه خاکستری» که در آن کشورهایی که هنوز این ماده را به‌عنوان مواد مخدر به رسمیت نشناخته‌اند یا در تأخیر در این زمینه بودند، بهره می‌بردند. لبنان یکی از این کشورها بود که در آن مواد مخدر به‌طور رسمی ممنوع نبود. نیروهای امنیتی معمولاً تجار را دستگیر می‌کردند و آن‌ها را به‌طور معمول به‌خاطر داشتن اشیای غیرقانونی دیگر مانند سلاح یا انواع دیگر مواد مخدر مجازات می‌کردند.

شاهزادگان راه‌ها و فرمول‌های سری

این تجارت ابتدا در عراق و سوریه گسترش یافت. برخی از رانندگان کامیون‌های حمل‌ونقل خارجی برای مقابله با خستگی و کسالت ناشی از ساعت‌ها رانندگی، از آن استفاده می‌کردند تا انرژی بیشتری پیدا کنند. پس از سال 2000، این ماده به‌عنوان یک ماده مخدر شناخته شد. بین سال‌های 2007 تا 2011، ظهور «شاهزادگان راه‌ها»، یعنی تجار مواد مخدر که وظیفه حمل و انتقال کپتاگون از کارخانه به مصرف‌کنندگان را بر عهده داشتند، به‌ویژه در کشورهای حوزه خلیج، شدت یافت.
کارخانه‌های تولید کپتاگون ابتدا در مناطق مرزی سوریه متمرکز بودند، اما با آغاز جنگ سوریه، بسیاری از تجار به لبنان مهاجرت کرده و در این کشور کارخانه‌هایی به‌راه انداختند و با همکاران لبنانی خود در این تجارت شریک شدند.
جالب اینجا بود که این تجار راز فرمول ساخت کپتاگون را مخفی نگه داشتند و آن را به همکاران لبنانی خود منتقل نکردند. این مسئله در اعترافات تعدادی از تجار که توسط اطلاعات نظامی لبنان دستگیر شدند، روشن شد. برخی از تجار فرمول این ماده را کشف کردند یا حداقل به آن نزدیک شدند و در نتیجه انواع «کپتاگون‌های تقلبی» به بازار عرضه شد که کیفیت کمتری داشتند. حاشیه سود زیاد باعث شد که افراد بیشتری به این تجارت وارد شوند. یک قرص که هزینه آن کمتر از 20 سنت است، ممکن است به 20 دلار برسد و در بازار خرده‌فروشی گاهی حتی بیش از 50 دلار فروخته شود.
با شروع بحران سوریه، گروه‌های افراطی مناطق مرزی را تصرف کردند و کارخانه‌ها را ویران کردند. تجار به مناطق تحت کنترل دولت سوریه یا لبنان فرار کردند. اما این گروه‌ها به‌زودی متوجه اشتباه خود شدند، به‌ویژه بین سال‌های 2012 و 2014، و برخی از آن‌ها به‌دنبال بهره‌برداری از درآمدهای تجارت کپتاگون وارد این جریان شدند و به‌تدریج این ماده به یک منبع اصلی تأمین مالی آن‌ها تبدیل شد.
در بین سال‌های 2012 و 2023، دوران اوج سودآوری تجار کپتاگون بود. تجارت این ماده به‌ویژه در این دوره بسیار رونق یافت، به‌طوری که چهار یا پنج تاجر بزرگ تقریبا تمامی قاچاق به کشورهای حوزه خلیج را در دست داشتند. در این زمان، تجار وارد مرحله رقابت در «ظاهر» کپتاگون شدند؛ برخی از آنها قرص‌ها را برشته می‌کردند تا شبیه به شن بیابانی شوند، یا آن‌ها را با نشانه‌ها و علائم تجاری مشخص کرده و رنگ می‌کردند.

ورود رسمی سوریه و «واگنر»

در اواسط سال 2012، مقامات بلندپایه سوریه نیز وارد این تجارت شدند. آن‌ها در تولید و تجارت دخالت نکردند، اما روند انتقال مواد مخدر را تسهیل کرده و برای عبور کالاها از اراضی سوریه «کوپن» صادر می‌کردند و در ازای آن «هزینه» معینی دریافت می‌کردند. در این دوره، تجار کپتاگون به بسیاری از نقاط جهان سفر می‌کردند، اما بیروت مکان مورد علاقه آنها بود. آن‌ها در پایتخت لبنان رستوران‌ها و کافه‌هایی افتتاح کردند که پوششی عالی برای درآمدهایشان به‌حساب می‌آمد.
فرآیند تولید و توزیع کپتاگون چند مرحله دارد که با خرید مواد اولیه شروع می‌شود، موادی که به‌طور قانونی در بازار موجود بودند. اکثر مواد مورد استفاده برای تولید کپتاگون به‌طور قانونی در دسترس بودند چرا که کاربردهای دیگری مانند استفاده در داروسازی، شوینده‌ها، آفت‌کش‌ها و کودهای شیمیایی نیز داشتند. تجار با صاحبان فروشگاه‌های بزرگ و سوپرمارکت‌ها همکاری می‌کردند تا کالاها را به‌قیمت‌های ارزان برای خود وارد کنند. حتی دستگاه‌های مخصوص تولید نیز به‌راحتی در دسترس بودند، زیرا عمدتا توسط کارخانه‌های داروسازی یا تولیدکنندگان مواد شیمیایی و صنعتی به کار می‌رفتند.
بیشتر کارخانه‌ها در منطقه مرزی سوریه متمرکز بودند، اما برخی از آن‌ها در دوران جنگ به مناطق کوهستانی لبنان منتقل شدند. خانه‌های دورافتاده یا کارخانه‌های متروکه و مزارع دام هدف تجار قرار گرفتند و آن‌ها این مکان‌ها را با قیمت‌های جذاب اجاره کردند. بعداً برخی از روستاهای سوریه به پناهگاه‌هایی برای تجار تبدیل شدند، از جمله روستای «جرماش»، که به پناهگاه محبوب برای فراریان از دست نیروهای امنیتی لبنان تبدیل شد.
در دوران جنگ سوریه، تجارت مواد مخدر رونق بی‌سابقه‌ای پیدا کرد. مرزهای لبنان و سوریه و همچنین مرز سوریه و اردن به‌طور کامل از کنترل خارج شدند. برخلاف تصویر جنگ‌ها و درگیری‌های شدید میان گروه‌های مختلف، تجار با تمامی طرف‌ها روابط خوبی داشتند. همه از درآمدهای این تجارت بهره‌برداری می‌کردند. در این میان، دولت سوریه، روسیه، ایران و حزب‌الله نیز از مسیرهای قاچاق مواد مخدر برای انتقال سلاح به مناطق محاصره‌شده یا مناطق دور از دسترس استفاده می‌کردند و گاهی اوقات حتی افراد مسلح نیز از این مسیرها منتقل می‌شدند.
گروه «واگنر» روسی نیز یک پل هوایی برای انتقال کپتاگون به لیبی ایجاد کرده بود و به ازای هر صندوق از این ماده، 5000 دلار دریافت می‌کرد.
بین سال‌های 2014 و 2020، بسیاری از تجار به لبنان نقل مکان کردند. آنها از کنترل گروه‌های افراطی بر مناطق مرزی وسیع و بحران داخلی در لبنان که منجر به شکاف‌های سیاسی عمیق شده بود، بهره می‌بردند. در این دوران، هر کسی که شغلی مناسب نداشت، به تجارت مواد مخدر روی می‌آورد. همین موضوع باعث شد که مواد مخدر با کیفیت پایین‌تری به بازار وارد شود.
در این دوره، نفوذ ارتش لبنان بر مرزها به‌ویژه بعد از شکست‌هایش در برابر حملات گروه‌های افراطی و ربوده شدن سربازان تضعیف شد. تجار برخی مناطق را تحت تسلط خود درآوردند و راه‌های خاصی بین لبنان و سوریه برای قاچاق مواد مخدر ساختند. برخی از آن‌ها حتی وارد سیاست لبنان شدند و از طریق حمایت از برخی نامزدهای انتخاباتی، به‌دنبال دستیابی به قدرت بودند.

اعلام جنگ علیه مواد مخدره

با برقراری وضعیت امنیتی در لبنان و تقویت نقش تجار مواد مخدره، لبنان جنگی علیه مواد مخدره اعلام کرد. در مناطق بعلبک و مرز با سوریه، نقش اصلی بر عهده ارتش لبنان بود، چرا که ارتش در آنجا حضور داشت. اما در بنادر و مناطق داخلی، نقش نیروهای امنیت داخلی لبنان مهم‌تر بود.
جنگ علیه تجار مواد مخدر در بعلبک از سوی اطلاعات ارتش لبنان آغاز شد. در ابتدا، کارخانه‌های تولید کبتاگون مورد حمله قرار گرفتند و واحدهای تولیدی آن‌ها منهدم شدند. اما تجار «مسالمت‌جو» به سرعت تبدیل به افرادی خون‌ریز شدند و کمتر مأموریتی بود که بدون درگیری میان ارتش و تجار به پایان می‌رسید. تجار از بعلبک به مناطق کوهستانی و صعب‌العبور گریختند، اما ارتش همچنان به تعقیب آن‌ها ادامه داد. یک مقام امنیتی لبنانی به «الشرق الأوسط» گفت که به مقامات و افسران مبارزه با مواد مخدر پیشنهادات مالی وسوسه‌کننده‌ای ارائه شده بود، به‌ویژه اینکه خسارت سال اول مواجهه با ارتش به حدود 200 میلیون دلار رسید.
برای مقابله با حملات ارتش، تجار به ساخت کارخانه‌های «موبایل» یا کارخانه‌های متحرک روی کامیون‌ها روی آوردند که قادر به جابه‌جایی سریع بودند. با این حال، معایب این کارخانه‌ها این بود که هنگام آغاز تولید، به دلیل سرعت پایین حرکت، دچار مشکل می‌شدند.

جنگ سرها و نبرد «ابو سله»

جنگ علیه مواد مخدر به جنگی علیه سران باندهای مواد مخدر تبدیل شد. ارتش لبنان شروع به هدف قرار دادن سران باندها کرد و برخی از آن‌ها با استفاده از پهپادها و حملات هوایی هدف قرار گرفتند. یکی از بزرگترین تجار مواد مخدر در بعلبک که به «ابو سله» معروف بود، هدفی خاص برای ارتش شد و پس از آن، تجار مواد مخدر به‌طور موقت از دیدرس پنهان شدند و زیر فشار اقدامات امنیتی به مخفیگاه‌های خود پناه بردند.
علی منذر زعتر، معروف به «ابو سله»، از ابتدا در تجارت مواد مخدر دست داشت و نام «ابو سله» را از زمانی که در حومه شرقی بیروت در حال توزیع مواد مخدر بود، به دست آورد. او به‌طور فیزیکی از یک سبد (سله) برای دریافت پول از مشتریانش و تحویل مواد مخدر به آن‌ها استفاده می‌کرد. اما پس از مدتی، «ابو سله» به یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین تجار مواد مخدر تبدیل شد و به‌حدی قدرت پیدا کرد که یک ارتش کوچک از مبارزان و پخش‌کنندگان مواد مخدر تحت فرمان او قرار داشت.
وقتی ارتش لبنان برنامه‌ریزی برای دستگیری «ابو سله» را آغاز کرد، اطلاعات ارتش فاش کرد که او 346 ایست بازرسی برای محافظت از خود ایجاد کرده بود. این ایست‌های بازرسی شامل دوربین‌های مداربسته و نقاط مخفی شده در قالب کافه‌های «اکسپرس» بودند که در تمام مسیرهای منتهی به خانه او نصب شده بودند.
پس از 8 ماه برنامه‌ریزی، ارتش لبنان عملیات دستگیری «ابو سله» را در جریان یک مهمانی شام که او برای دوستانش برگزار کرده بود، انجام داد. در این عملیات، برخی از دوربین‌ها تحت کنترل قرار گرفتند و مسیر آن‌ها تغییر داده شد. رئیس اداره اطلاعات ارتش لبنان برای پنهان کردن هویت خود، همسرش را به یک رستوران در بیروت برد که او می‌دانست «ابو سله» برای نظارت بر آن مکان، از آنجا اطلاعات جمع‌آوری می‌کند.
عملیات دستگیری «ابو سله» به‌شدت مخفیانه بود و تنها 7 نفر از آن اطلاع داشتند که هدف از این عملیات «مارلبورو» (نام مستعار برای «ابو سله») بود تا او متوجه نشود که چه چیزی برای او در حال تدارک است.
«ابو سله» توانست از این کمین فرار کند، چرا که از همسرش به‌عنوان سپر استفاده کرده بود و در نتیجه یک نفر از ارتش لبنان کشته شد. او پس از این فرار به سوریه رفت، اما پس از سقوط رژیم سوریه به لبنان برگشت و در نهایت هدف حمله هوایی ارتش لبنان قرار گرفت که منجر به کشته شدن او شد.
«ابو سله» پیش از کشته شدن در یک کمین، مسئول حمله‌ای بود که منجر به کشته شدن تعدادی از سربازان ارتش لبنان و زخمی شدن یک افسر شد. این عملیات، تأثیر عمیقی بر نگرش‌های امنیتی در لبنان داشت، زیرا «ابو سله» به عنوان شماره یک در میان تجار مواد مخدر لبنان شناخته می‌شد. او در دانشگاه‌ها و مدارس نفوذ زیادی داشت و این مناطق به‌عنوان «منطقه فروش» او شناخته می‌شدند. برای ترویج مواد مخدر در این اماکن، او هزینه تحصیل دانش‌آموزان و دانشجویان را پرداخت می‌کرد یا افراد وابسته به خود را در آن‌ها ثبت‌نام می‌کرد تا مواد مخدر را در بین دانش‌آموزان و دانشجویان توزیع کنند.


روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ
TT

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني» اثر نويسنده سوری خلف علي الخلف به تازگي از سوی «دار الريس – بيورت» (آگوست/ اوت 2025) منتشر شده است. اين نويسنده پيش از اين 9 ديوان شعر و 3 نمايشنامه منتشر کرده بود.
رمان «الحرّاني» به بررسی تاريخی و فرهنگی حرّان و «جماعت حرّانی» می‌پردازد که در متون عربی با عنوان «صابئه حرّانيه» در قرن نهم ميلادی شناخته می‌شوند. اين اثر به دنبال احيای جايگاه شهر حرّان است که در طول تاريخ غالباً ناديده گرفته شده است، هرچند اين شهر در حقيقت يکي از مهم‌ترين نقاط تلاقي تمدن‌ها، افکار، فلسفه‌ها و اديان بوده است.
نويسنده فضای حضور و ممالك بزرگ در دوران المأمون را احيا مي‌کند؛ از جمله دولت خلافت عباسی، امپراطوری بیزانسی، خلافت اموی در اندلس، و امارت کرت عربی... او در کنار خواننده در شهرهايی چون حرّان، رقّه، اسکندريه، آتن، قسطنطنيه، قرطبه، غرناطه، مالقه و حتی جزيره کرت و سیسیل قدم مي‌زند و تصويری گسترده از زمانه‌ای با تحولات فکری، فلسفی و سياسی پيچيده ارائه می‌دهد.
در اين روايت شخصيت‌های برجسته‌ای چون ثابت بن قره به تصوير کشيده شده‌اند، ولي اين اثر تنها بر شخصيت او تمرکز نمی‌کند و در عوض تصويری جمعی از مردمان اين شهر که ميراث تمدن سومر را به ارث برده‌اند، ارائه می‌دهد. آن‌ها در يک جدل فلسفی و دينی، اين ميراث را دوباره در قالب تفکر و انديشه‌های خود بازآفرينی کرده‌اند. همچنين تأثير اين شهر و مدارس فکری آن بر فلاسفه يونانی چون فيثاغورس، افلوطين و ديگر فلاسفه‌ای که از آموزه‌های آن بهره برده‌اند، برجسته می‌شود.
روايت به جنبه‌های دقيق زندگی روزمره نيز توجه ويژه‌ای دارد: از پوشاک و غذا گرفته تا مراسم دينی، معماری و موسيقی، که به اثر حسی و مستندسازی می‌بخشد. همچنين نشان داده می‌شود که مردم چگونه در ميان مشرق و مغرب سفر کرده و انديشه‌ها، کالاها و زبان‌های خود را جابه‌جا می‌کردند.
از سوی ديگر، «الحرّانی» نشان می‌دهد که روايت تاريخی تنها ثبت وقايع نيست، بلکه بازخوانی حافظه‌های فراموش‌شده، تفکيک اسطوره‌ها و بازسازی هويت است. اين اثر تلاش می‌کند تا گفت‌وگويی بين گذشته و حال برقرار کند و سوالاتی درباره سرنوشت و همزيستی در دنيای آشفته مطرح کند.
خلف علي الخلف، با اين اثر همان‌طور که ناشر اشاره می‌کند، پروژه خود را به عنوان يک رمان ‌نويس آغاز می‌کند؛ «او در تلاش است تا تاريخ را به ماده‌ای زنده و پويا در درون روايت تبديل کند و متنی را ارائه دهد که موضوع بحث و مناقشه در ميان خوانندگان و منتقدان باشد».
خلف علي الخلف نويسنده و شاعر اهل رقه در جزيره فرات در سوريه است.