«هزار و یک شب» و ادویه؛ دوقلوی شگفتی

آیا در زمان هرودوت به زبان عربی وجود داشت یا اینکه از داستان‌های مورخان و جهانگردان تغذیه کرد؟

«هزار و یک شب» و ادویه؛ دوقلوی شگفتی
TT

«هزار و یک شب» و ادویه؛ دوقلوی شگفتی

«هزار و یک شب» و ادویه؛ دوقلوی شگفتی

مغازه موفق عطاری در سراسر جهان همان شکل و شمایل را دارد؛ دکانی بی پیرایه، قفسه‌های ساده و تاسقف کشیده، جوال‌های کتان و الیاف روی زمین، ظرف‌های سفالی، سبدهایی از ساقه حنا چیده شده روی زمین و همه آنها به شکلی هرمی بر لبه ظرف بالا رفته‌اند و این هرم‌های کوچک و رنگی خبر از وفور می‌دهند و دکان نشان کهنگی و قدمت دارد. چیزی جز فروشنده‌ای با عبا و عمامه علاء الدین کم ندارد!

کسانی که خبر از قوانین یورش ندارند، مغازه‌های ادویه با دکوری مدرن و شیشه‌های فاخر روی قفسه‌ها و کمدهای بسته درست مانند داروخانه یا فروشگاه عطر فاخر علم می‌کنند و جز کسادی چیزی دستگیرشان نمی‌شود.

ادویه‌جات سطوتی دارند که آنها را قادر به نفی زمان و مکان می‌کند و جلب زمان و مکان اصلی خود می‌سازد.

ما ادویه نمی‌خوریم؛ و همه آنچه لازم داریم این است که روی غذای درحال پخت کمی بپاشیم، اما چشم خریدار می‌خورد و دکان عطاری در کنار فانتزی ظاهر کهنه شرقی باید شکل و شمایل وفور وسوسه کننده داشته باشد که نشان دهد این عجایب رنگارنگ تند، با کشتی سندباد آمده‌اند.

برادر دوقلوی ادویه «هزار و یک شب» است. یک راه را از هند و چین به سرزمین فارس درپیش گرفتند و از آنجا به سرزمین عربی سپس به اروپا رفتند. اینگونه عرب‌ها نه تنها با ترجمه فلسفه عقل اروپا را برایش حفظ کردند بلکه حواسش را که در دوران ممنوعیت در معرض مرگ قرارگرفته بود، نیز حفظ کردند. این زنجیره‌ای از پیاپی آمدن تمدن‌هاست که برخی خوش دارند آن را دینی بشمارند که اروپا به ما و شرق به طور کلی مدیون است.

در یک زمانی، وفور ادویه دلیلی بر کرم و جایگاه میزبان محسوب می‌شد. شرق میزبان ارزشمند و عجیب را برای مهمانانش جلب کرد! فرید کزارا در کتابش « ادویه؛ تاریخ جهانی » می‌نویسد، درسال 1393 میلادی قیمت یک پاوند جوز الطیب در آلمان معادل 7 گاو نر بود. تا مدت‌های مدید مجالی برای نمایش ثروت روی سفره‌های غذا بود، سینی کوچک و تقسیم شده برای انواع مختلف گذاشته می‌شد برای مهمانانی که می‌خواستند به ادویه موجود در غذا اضافه کنند.

اما تجارت ادویه مدت‌ها پیش از آن پررونق بود، گران‌ترین کالایی بود که کشتی‌ها در جهان کهن حمل می‌کردند که کزارا حدود این جهان را چنین مشخص می‌سازد؛ از جنوب درچین، جنوب شرقی آسیا و در غرب هند و جزیره عربی. و برای 3هزار سال این وضعیت حفظ شد و از جنوب غربی به دریای مدیترانه و از شمال شرق به واسطه جاده ابریشم از میان آسیای میانه متصل شد.

اما نفوذ محصولات سحرآمیز به عمق اروپا به سمت شمال همزمان با امپراطوری رم درسال 27 میلادی آغاز شد. سفرهای ادویه درگرو برپایی و ویرانی امپراطوری‌ها و جنگ‌ها و صلح شد و شکوه خود را با قدرت گرفتن حکومت اسلامی و ورود آن به اروپا دراوایل قرن هشتم میلادی بازیافت. ارتباط بغداد به اندلس بسیار قوی بود و بعد برخورد جنگ‌های صلیبی در اوایل هزاره دوم آغاز شد و عاملی برای تجدید شگفتی شد.

ادویه مهم‌ترین عناصر تصویر شرق شگفت‌انگیز بود تا اینکه اروپایی‌ها با «هزار و یک شب» آشنا شدند، وقتی که مترجم فرانسوی آنتوان گالان اولین ترجمه شب‌ها را بین سال‌های 1704 و 1717 در چند بخش منتشر کرد.

ادویه خاموش منتقل نمی‌شد. پیش از هیاهوی توپ‌ها لطافت داستان‌هایی با آن همراه شد که از صرف میوه یا ریشه و برگ درختان و گیاهان به سطح اساطیر بالا برد و اساطیر آفرینش آنها امتداد یافت تا اساطیری پیرامون تأثیرشان بر بدن بسازند به خصوص اثرشان بر قوای جنسی.

پیش از یورش پرتغال به شرق آسیا در قرن پانزدهم، سفرنامه مارکو پلو به چین و شرق آسیا و سفرنامه ابن بطوطه وسیع‌ترین انعکاس را داشتند به دلیل سرگرم شدن‌شان در توصیف شگفتی‌های ادویه و درختان و به نظرمی‌رسد پا جا پای هرودوت گذاشته‌اند. مورخ یونانی درباره استفاده فنیقی‌ها از دارچین می‌نویسد که از جزیرة العرب آمده و این باور رایج را نقل کرده که پرندگان هستند که آن را به آنجا رساندند به این شکل که به لانه‌های خود در اطراف کوه‌ها حمل می‌کردند.

توصیف هرودوت از روش عرب‌ها برای دستیابی به دارچین تخیلی است. او ادعا کرده آنها لاشه‌های حیوانات را تکه‌تکه می‌کنند و روی زمین برای پرنده‌ها می‌اندازند. پرنده‌ها روی آنها می‌نشینند، ازآنها می‌خورند و بقیه را به لانه خود حمل می‌کنند؛ وزن گوشت موجب ویران شدن لانه‌ و افتادن دارچین می‌شود. تخیل شب‌ها با توصیفات هرودوت فاصله چندانی ندارد. در ماجراهای سندباد با حقه مشابهی برای دستابی به الماس روبه رو می‌شویم؛ جایی که بازرگانان لاشه‌ها را از روی قله کوه می‌اندازند؛ به دره کهنه الماس می‌افتند و سنگ‌ها به آنها می‌چسبند، عقاب‌ها فرود می‌آیند و لاشه‌ها را از کف دره برمی‌دارند و به قله می‌برند؛ بازرگانان آنها را می‌ترسانند و به سمت گوشت‌ها می‌دوند، الماس‌هایی را که به آنها چسبیده‌اند جمع می‌کنند بعد از آنجا دور می‌شوند و عقاب‌ها سراغ ولیمه خود برمی‌گردند!

همچنین توصیف شب‌ها از جزایر ادویه و درختان عجیب به توصیف ابن بطوطه پهلو می‌زند. و این باید برای مورخان ادبیات این پرسش پیش بکشد که «هزار و یک شب» آیا در زمان هرودوت به زبان عربی بوده یا اینکه از داستان‌های مورخان و سفرنامه‌نویسان تغذیه کرده؟ هرودوت تاریخ خود را میان سال‌های 450 و 420 پیش از میلاد نوشت، یعنی چندین قرن پیش از تاریخ معروف به «هزار و یک شب» که ریشه‌های فارسی آن به کتاب «هزار افسانه» برمی‌گردد که اصل آن مفقود و در ترجمه عربی حفظ شده است. شاید رقم هزار افسانه به معنای فراوانی و بی انتها باشد و نه شماره مشخص چرا که منابع این احتمال را می‌دهند حجمش از چند شب فراتر نمی‌رود؛ به گونه‌ای که بر داستان اصلی و تعدادی حکایت محدود می‌شود و اینکه شکل خود را در داستان‌های عامیانه عربی دوره خلافت عباسی که از اواسط قرن هشتم میلادی آغاز شد می‌گیرد.

در هرحال، تطابقی در فرم میان برادران دوقلو وجود دارد؛ ادویه و شب‌ها.

چه راه‌های مألوف تجاری را برویم یا راه تخیلی انتقال ادویه را باور کنیم، دیگر نمی‌توان ازآن در آشپزی بی‌نیاز بود؛ اگر آنها نمی‌بودند آشپزی کاری ساده در حد نرم کردن مواد سفت و خوردن غذا کاری برای رفع گرسنگی می‌شد. ادویه است که آن را به یک هنر تبدیل کرد. به برکت حساسیت هر آشپز در کاربرد میزان مناسب در زمان مناسب، پخت‌ها علیرغم وجود محدودیت عناصر محیطی تشکیل دهنده که در آشپزی به کارمی‌روند تا بی‌نهایت متعدد شدند. به همین دلیل طبیعی بود که این اکتشاف حیرت‌آور جایگاه بالایی درجهان بیابد.

«هزار و یک شب» پس از آنکه جهان را با شگفتی خود لذت بخشید، خود به ادویه‌ای روایی تبدیل شد که طعم آن را در آثار بسیاری از نویسندگان به زبان‌های مختلف می‌یابیم. حتی اثرش در ابداع شکسپیری که حدود یک قرن پیش از ترجمه آنتوان گالان فرانسوی درگذشت پیداست؛ ترجمه‌ای که با عنوان اولین در زبان اروپایی شناخته می‌شود، اما هر آغازی در ادبیات آغازهایی پیش از خود دارد. اروپا شب‌ها را از نوشته‌های جووانی سرکامبی(1424-1347) شناخت و نمی‌توان «دکامرون» اثر بوکاچیو را فراموش کرد که به نظرمی‌رسد استنساخی از شب‌هاست تا برسیم به الهام‌های عمیق‌تر همچون نماد ادبیات فرانسوی مارسل پروست که اثرش« درجست‌وجوی زمان از دست رفته» خالی از اشاره‌ها به داستان‌ها نیست، اما الهام بزرگش همان زاد و رود داستان‌های برجسته در شب‌هاست. نمی‌توان بورخس و یا مارکز را بدون حکمت شب‌ها تصور کرد؛ ملک ادویه رسیده از داستان‌های شهرزاد.

تأثیر شب‌ها تنها در نوشتار متوقف نمی‌شود بلکه ادامه می‌یابد تا شامل موسیقی و آثار تجسمی بشود و تخیل در سینما نیز. تخیل سینمای کودک که به چنین روانی و سبکی نمی‌رسید.

بدون شب‌ها ادبیات جهان به نظر شگفتی را کم می‌داشت. اثرتخیلی شرق امتداد یافت تا شامل تصویر ملت‌های شرق بشود که روی یک زمین با آن عجایب زندگی می‌کردند. انسان زرد و سیاه خود به مثابه ادویه‌ای میان ادویه‌جات داستان‌های ده‌ها نویسنده اروپایی شد. و جهل جغرافیایی به خلط بین شرق دور و نزدیک منجر شد و عرب نزدیک به اروپا نیز از ادغام شدن با ترک یا خلاصه شدن در مغربی یا سوری خلاص نشد. اگر بخواهیم منصف باشیم هر شرقی به شرق دورتر همانگونه نگاه می‌کند که غرب به شرق.

در«هزار و یک شب» با بسیاری اوصاف تخیلی درباره انسان آسیایی و افریقایی برمی‌خوریم، کوتوله یا غول‌اند با زبان‌های عجیب که تنها همهمه‌اند که ما را به دیدگاه مردمشناسان درباره تلاش انسان اولیه در اختراع زبان برمی‌گرداند حرف می‌زنند.

یادمان باشد یکی از احتمالاتی که روایت داستان «حی ابن یقظان» درباره ریشه کودک وارد می‌بیند این است که او از خاک آن جزیره روییده که گل ورز رفته‌ که درختانش زن میوه می‌دهند، چنین اجازه‌ای را می‌دهد!



«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض
TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی