عزالدین میهوبی: هیچ قهرمانی بدون دشمن وجود ندارد

دو رمان همزمان برای وزیر فرهنگ سابق الجزایر
دو رمان همزمان برای وزیر فرهنگ سابق الجزایر
TT

عزالدین میهوبی: هیچ قهرمانی بدون دشمن وجود ندارد

دو رمان همزمان برای وزیر فرهنگ سابق الجزایر
دو رمان همزمان برای وزیر فرهنگ سابق الجزایر

عزالدین مهیوبی، داستان‌نویس و شاعر، پس از مدت‌ها غیبت از عرصه ادبی به دلیل مشغله‌های سیاسی و اداری، به‌ویژه از زمانی که وزیر فرهنگ بود، با دو رمان که اخیراً منتشر شدند، به دنیای روایت بازمی‌گردد. اولی با عنوان «سيرة الأفعى/زندگینامه مار» است که مسئله فلسطین را دست مایه قرار می‌دهد و توسط انتشارات «العین» مصر منتشر شده و دومی «رقصة أوديسا... مكابدات أيوب الروسي/ رقص اودیسه... رنج‌های ایوب روسی» توسط نشر «الوطن الیوم» الجزایری در انتظار انتشار در جهان عرب است. «الشرق الاوسط» به مناسبت انتشار این دو رمان با وی دیدار و گفت‌وگویی داشته است:
* بسیاری از رمان‌های عربی از اواسط قرن گذشته به «مسئله فلسطین» پرداخته‌اند، فکر می‌کنی رمان، «زندگینامه مار» تو چه چیز جدیدی اضافه کرده است؟
- به نظرم این افزوده را منتقدان، خوانندگان یا دنبال کنندگان روایات‌های ادبی که به موضوع فلسطین می‌پردازند، می‌توانند نشان دهند که صلاحیت مقایسه بین متون مختلف را دارند. ایده این رمان بیش از ده سال ذهنم را درگیر کرده بود، در حالی که نگارش و ویرایش آن چند ماه طول کشید، با فرآیند موشکافی در حجم عظیمی از اطلاعات که با تنوع خود، بتُنی را برای ساختن متنی که– آن‌طور که من فکر می‌کنم - به موضوعی که در آن مذهب، ایدئولوژی، سیاست، تاریخ، میراث، اسطوره، جاسوسان، توطئه‌ها، و آینده نگری در هم تنیده شده است پاسخ می‌دهد... از نظر من مسئله فلسطین اینگونه است، آن طور که در متن من که از 750 صفحه فراتر می‌رود، دیدم. یک رمان سنگین به همان سنگینی مسئله. یکی به من گفت: «باید کوتاهش می‌کردی.» من درجوابش گفتم: «شما نمی‌توانید از مردم فلسطین بخواهید که چندین دهه مبارزه خود را به یک انتفاضه یا عملیات شهادت طلبانه در نابلس تقلیل دهند.» همین بس که تعدادی از پژوهشگران «زندگینامه مار» را به دلیل اطلاعاتی که در رابطه با ریتم رمان و جزئیات آن در بر داشت، دادخواهی جسورانه‌ای برای حق فلسطینیان دانسته و برخی دیگر آن را رمان/تز توصیف کردند. چیزی که به من مربوط می‌شود، شرط بندی است که من بر اساس آن دیدگاه خود بر اینکه فردای فلسطین چگونه خواهد بود قراردادم، که تجزیه نشدن قلمرو مقاوم است. و اینکه تحول واقعی بخش‌های 1948 سرزندگی و حضور خود را در مسیر مقاومت بازگرداند؛ به این دلیل که سه چهارم وقایع رمان در این بخش می‌گذرند و بیشتر قهرمانان آن از آن هستند.
* جنبه‌های شناختی که در باره آنها صحبت کردی، که به جزئیاتی پرداخته که ممکن است فقط به پژوهشگر متخصص مربوط باشد؛ نمی‌ترسیدی که این کار براین اثر تاثیر منفی بگذارد؟ به خصوص در مورد لذت بردن که قرار است اولین هدفی باشد که هر نویسنده‌ای از راه نوشته‌هایش به دنبال آن است؟
- اعتقاد راسخ من این است که هر اثر ادبی، به ویژه رمان، که به موضوعی خاص می‌پردازد و بر ساختاری تاریخی یا واقعی تکیه می‌کند، باید جزئیاتی را جستجو کند که ارزش افزوده‌ای برای متن ایجاد می‌کند و باید هوش خواننده را در نظر بگیرد. رمانی که میزان لذت روایت و دانش را در اختیار خواننده قرار ندهد، نمی‌تواند فضای سرمایه گذاری در آگاهی مخاطب باشد. برخی از کسانی که رمان را خوانده‌اند به من گفتند که در طبقه‌بندی آن سردرگم شده‌اند، تا جایی که بین آنچه واقعی است و آنچه خیالی یا مجازی است دچار سردرگمی شده‌اند، بنابراین از صحت اطلاعات، تاریخ‌ها و حقایق و نحوه به کارگیری آنها به گونه‌ای که باعث حیرت شود، مطمئن شدند. و کسانی بودند که می‌پرسیدند چگونه ‌توانستم متنی با جزئیات دقیق در حیفا، یافا، تل آویو، اورشلیم، اشدود و شهرهای جهانی که ندیده بودم بنویسم. جوابم ساده بود، در طول ده سال از شناخت نقشه‌های شهرها و خیابان‌ها و میادین و نام‌های خاص و مکان‌ها در طول تاریخ آموختم. اینگونه فلسطین و بخش‌های تشکیل دهنده آن و رژیم صهیونیستی و اجزای آن را خواندم و به متون و نقشه‌های مذهبی و تاریخی بازگشتم و بین خود و شخصیت‌های رمان که تعدادشان از پنجاه گذشت فاصله گرفتم که باعث می‌شود بتوانم آنها را در مسیرهای دقیق ، بدون هیچ آشفتگی قرار دهم. و ریناد قهرمان را حامل این گفتمان قرار دادم که هر مبارز صادقی برای آرمان فلسطین بدون حسرت آن را حس می‌کند.
* شما در این رمان خواهان آشنایی با فرهنگ «دیگری» به ویژه فرهنگ دشمن اشغالگر برای درک حقیقی واقعیت فلسطینی و در نتیجه واقعیت عربی هستید. آیا این ناآگاهی نسبت به دیگری ربطی به توانایی ما در یافتن راه حل واقعی برای مسئله فلسطین دارد؟
- بخش زیادی از ادبیات مسئله فلسطین در پوپولیسم فرو غلتیده، «ما قهرمان هستیم» و وقتی به دنبال دشمن می‌گردیم، اثری از او نمی‌یابیم، گویی وضعیتی دن کیشوتی در برخی آثار خانه کرده که موجب شده دشمن در متن مستتر شود. در حالی که قهرمان، فقط با حضور طرف مقابل قهرمان است؛ دیگری که به دنبال نابودی اوست، در حالی که او دربرابرش می‌ایستد. بنابراین، آنچه در مورد محتوای «زندگینامه مار» و چشم انداز آن از آینده مسئله می‌توان گفت این است که بدون هیچگونه لف و نشری راه خود را رفته، زیرا دستگاه‌های دشمن با نقشه‌های خود سهم زیادی در ساختار رمان دارند. و بنابراین هیچ فایده‌ای ندارد که شخصیت دشمن را به طور ضمنی نشان دهم، یا به سختی در مقابل یک قهرمان ظاهر شود. یک مبارزه واقعی وجود دارد که در آن از همه ابزار استفاده می‌شود و ما باید آن را بخوانیم، درک کنیم و در برابر آن بایستیم. این چیزی است که من را بر آن داشت تا در مورد ترکیب جامعه اسرائیل مطالب زیادی بخوانم و برخی از ادبیات سیاسی و برنامه‌های آن را در تلاش برای فروپاشاندن جهان عرب به کار بگیرم، دقیق و مستند است و نسل‌ها باید آن را بخوانند و از آن غفلت نکنند، حتی از طریق یک اثر داستانی. من معتقدم که اشتباه نکردم وقتی گفتم رمان من مبتنی بر واقعیت‌های عینی است که با روایت‌های بدیع که به واقعیت نزدیک می‌شوند بارور شده است. نتیجه رمان این است که باید زیاد بخوانیم تا بندهای بازی را در دست بگیریم و صلح بدون همراهی قدرت، همان چیزی است که فلسطین تاریخی را مانند دامن زن غصبی کوچک کرده است. به همین دلیل است که همواره گفته‌ام که تلاش می‌کنم وزنی که این مسئله در ابعاد دینی، عقیدتی، سیاسی، امنیتی و نظامی شاهد آن است، زمینه‌ای اساسی برای شناسایی واقعیت مبارزه فلسطین با همه پیچیدگی‌های آن و نیز درک ساختار اضطراری جامعه اسرائیل بسازم؛ جامعه اسرائیل اصطلاحی است که در متن رمان تکرار شده و بر اساس این ایده است که خداوند به یهودیان این سرزمین را عطا کرده و هیچ قدرتی حق ندارد برسرآن با آنها منازعه کند. و هیچ دلیلی محکم‌تر از این نیست که ثابت می‌کند سطح افراط گرایی روز به روز افزایش می‌یابد، تا این که به دو افراطی تبدیل شدند: ایتامار بن گویر، وزیر امنیت داخلی، که آشکارا پایان حضور فلسطینی‌ها در سرزمین خود را اعلام کرد، و اسموتریچ، وزیر اقتصاد و دارایی که خواستار محو شهر فلسطینی حوّاره از صحنه وجود و در نتیجه کنترل ذهنیت امنیتی، گسترش تمایلات مذهبی و نژادپرستانه و فرهنگ اخاذی به نام یهودستیزی و برتری طلبی عنصر صهیونیستی است... رمان «زندگینامه مار» پذیرای همه مراجع مذهبی و سیاسی است که در آن سرزمین چهره‌های متفاوتی به خود می‌گیرند، آنجا که مذاهب با هم سرشاخ می‌شوند و انگلیکن‌ها منتظر آخرین نبرد قیامت، «آرماگدون» هستند که همه را به باد می‌دهد. در مواجهه با این منطق انتحاری، نیاز به توسعه مبارزات جایگزینی که فراتر از منطق تسویه حساب و هماهنگی امنیتی است را ایجاب می‌کرد. 
*در چارچوب صحبت از آشنایی با دیگری، بدون ترجمه ادبیات او عملاً غیرممکن است. نظر شما به عنوان یک نویسنده و روشنفکر عرب در مورد ترجمه از و به عبری چیست؟
- بسیاری از مراکز تحقیقاتی فلسطینی تلاش می‌کنند تا افکار عمومی را از آنچه که مجموعه‌های مختلف صهیونیستی تولید می‌کنند، اعم از سیاسی، مذهبی، رسانه‌ای و فرهنگی، آگاه کنند و این مهم برای شناخت دشمن و نقشه‌های اوست و در آگاهی از جزئیات آن نیز بسیار موثر است. آنها هم در جزئیات آنچه که سیستم‌های عربی تولید می‌کنند تا دورترین نقطه غور می‌کنند... بنابراین، وقتی از من در مورد ترجمه از و به می‌پرسید، آنها منتظر پاسخ من یا نخبگان عرب نیستند. از نظر آنها ما دشمنی هستیم که باید شناخت.
* رمان دیگر شما « رقص اودیسه... رنج‌های ایوب روسی» که چند روز پیش منتشر شد، به حال حاضر الجزایری و بین‌المللی همزمان می‌پردازد. شاید اولین رمان عربی باشد که به جنگ کنونی روسیه و اوکراین و حوادث کنونی آن می‌پردازد، اما از نگاه تطبیقی جهش روای میان «ما» و «دیگر» خیلی آشکار دیده می‌شود... آیا این دعوتی نیست برای نگاه کردن به تصویر بزرگ که ممکن است ما را از حقیقت وضعیت کنونی‌مان بیشتر آگاه کند؟
- من رمان «جهانی شده» را دوست دارم، که دگرگونی‌های جهان را لمس می‌کند و ما را به یک طرف آن تبدیل می‌کند. خواننده می‌تواند این را در «اعترافات اسکرام»، «ارهابیس/تروریس»، «زندگینامه مار» و در نهایت «رقص ادیسه» بیابد، که دادخواستی علیه جنگ است، حتی اگر مواضع قهرمانان داستان با هم تداخل داشته باشند. از دید من قهرمان یک الجزایری است که در دهه هشتاد در بولشوی (مسکو) رقص خوانده است و با کلاریسا، ویولونیست اوکراینی ازدواج می کند، پدرش با خاطراتش در ارتش شوروی زندگی می کند و مادرش ضد روسیه است و بین آنها ایوب الجزایری خود را در دوراهی می‌بیند، زیرا همسرش در آزوفستال گروگان شده... اما دنیای دیگری از وحشت و ترس وجود دارد که این زوج در دهه نود در الجزایر در آن زندگی می‌کردند و تلاش ایوب برای عبور از دریا و رنجی که می‌کشد... در دنیای امروز دیگری وجود ندارد، زیرا شما همزمان «ما و دیگری» هستید. به نظر من «رقص ادیسه» اولین رمان عربی است که از منظر ازدواج مختلط به اتفاقات اوکراین می‌پردازد، آن را به صورت فرضی شروع کردم و بعداً برایم تأیید شد که واقعی است.
* دیدگاه شما در این رمان درباره پدیده «سوزاندن» یا مهاجرت غیرقانونی الجزایری‌ها به وسیله قایق‌های مرگ با این دیدگاه رایج که این یک انتخاب شخصی با هدف فرار از یک واقعیت اجتماعی است، تفاوتی نداشت. آیا این پدیده نیز یک برگه فشار مهم نیست که حاکی از وجود یک میل سیاسی پنهان است که حذف آن را غیرممکن می‌کند و این فقط یک انتخاب شخصی نیست که مهاجر انجام می‌دهد، حتی اگر مجبور شود؟
-«سوراندن» دیگر فقط یک پدیده یا ورقه‌ای نیست که مورد استفاده سیاسی یا امنیتی قرار می‌گیرد، بلکه با دگرگونی‌هایی که جهان شاهد آن است، مانند تغییرات آب و هوایی، قدرت انقلاب دیجیتال و هوش مصنوعی، و ظهور فرهنگ جنسیتی و دستکاری جنسی دلیلش این است که مهاجرت دیگر به دلیل نیاز، گرسنگی و درخواست امنیت محدود به جنوب نیست، بلکه جابجایی ناشی از جنگ است و خطرناکتر از مهاجرت مخفیانه است، زیرا انگیزه آن گرسنگی نیست، بلکه سیاست است. و ایوب در «رقص اودیسه»، هنگامی که برای نجات همسر و دخترش دل به دریا زد، در نقطه‌ای از جهان با مخاطرات جنگ و درگیری‌های ژئوپلیتیکی مواجه شد، او هزینه جنگ جباران را می‌پردازد حتی اگر به همراه او هنگام عبور از دریای مدیترانه جوانانی بودند که رؤیاهاشان آنها را به دوردست‌ها برده و کارشان به قعر دریا کشید و نهنگ‌ها آنها را بلعیدند، ایوب همچنان به مقاومت خود ادامه داد، تا زنده بماند، مجهز به خاطرات و درد از دست دادن کسانی که با او بودند. پس از حالت تنهایی و ترس، دنیاهایی خلق می‌کند که فکرش را نمی‌کرد، اما مجبور می‌شود با دریا و جنگ روبه‌رو شود.
 



اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
TT

اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)

پس از کارنامه‌ای سینمایی که نزدیک به شش دهه را در برگرفته است، اسطورهٔ بازیگری جهان، آنتونی هاپکینز، چهارشنبه‌شب در جشنوارهٔ فیلم دریای سرخ در جدّه روی صحنه رفت؛ تا گفت‌وگویی طولانی ارائه کند که آمیزه‌ای از طنز، فلسفه و خاطرات حرفه‌ای نادر بود. در طول یک ساعت کامل، هاپکینز—که وارد دههٔ نهم زندگی شده—با ذهنی هوشیار و آمادگی برای مرور مسیر حرفه‌ای خود ظاهر شد و از نگاهش به بازیگری، نوشتن، موسیقی و جزئیات شخصیت‌های ماندگاری که حافظهٔ سینما را ساخته‌اند، سخن گفت.
هاپکینز، برندهٔ دو اسکار بهترین بازیگر برای نقش‌هایش در «سکوت بره‌ها» (۱۹۹۱) و «پدر» (۲۰۲۰)، خطوط اصلی مسیر هنری خود را چنین ترسیم کرد: «زندگی‌ام بسیار فراتر از آن چیزی پیش رفت که انتظارش را داشتم. هنوز هم احساس می‌کنم شخص دیگری این مسیر را برایم نوشته است». این زبان شگفتی‌زدگی کلید فهم رابطهٔ او با هنر، انتخاب‌های بازیگری‌اش و حتی زندگی شخصی‌اش است.

هانیبال لکتر... نبوغ شر

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از برجسته‌ترین نقش‌های هاپکینز است. او در این گفت‌وگو به تفصیل دربارهٔ این شخصیت در «سکوت بره‌ها» صحبت کرد و خوانشی متفاوت از شیوهٔ ساخت نقش ارائه داد. هاپکینز توضیح داد که: «من تلاش نکردم شرّ را بفهمم؛ فقط سعی کردم یک ماشین بدون احساس را بازی کنم.»

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از قوی‌ترین شخصیت‌هایی است که هاپکینز در طول مسیر حرفه‌ای خود ارائه کرده است (IMDb)

او باور دارد جذابیت لکتر از آن‌جاست که همچون «مفیستوفیلس» (نامی برای شیطان)، نقاط ضعف انسان و عمق شکنندگی‌اش را می‌داند. او همچنین راز یکی از مشهورترین مؤلفه‌های نقش را فاش کرد: «اگر بدون پلک‌زدن به یک سگ یا گربه نگاه کنید... می‌ترسد. این قدرت چشم است». همان چیزی که پایهٔ «نگاه ثابت» ترسناک لکتر شد.

میان تاریخ و خیال

وقتی از او پرسیدند ترجیح می‌دهد شخصیت‌های تاریخی را بازی کند یا شخصیت‌های خیالی، پاسخی داد که توجه سالن را جلب کرد: «همهٔ شخصیت‌ها خیالی‌اند... ما هم خیالی هستیم!»
او توضیح داد که هنگام آماده‌سازی نقش‌ها، حتی در مورد شخصیتی پیچیده مثل ریچارد نیکسون، خود را در پژوهش‌های طولانی‌مدت غرق نمی‌کند: «کمی تحقیق می‌کنم، اما اطلاعات زیاد ذهن را شلوغ می‌کند. مغز باید از آشوب خالی باشد.»
از نظر او بازی در نقش یک شخصیت تاریخی، بازآفرینی است، نه بازتولید واقعیت: «نیکسون من، نیکسون واقعی نیست... او نسخهٔ الیور استون است.»
او سپس خاطره‌ای طنزآمیز از روز تست گریم نقش نیکسون تعریف کرد؛ روزی که تیم گریم برایش بینی مصنوعی گذاشت، اما پس از برداشتن آن، ناگهان خطوط چهره نیکسون را در آینه دید و گفت: «یک کلاه، یک کفش، یک ضربهٔ کوچک گریم... کافی است تا ناگهان وارد روح شخصیت شوی.»

آنتونی هاپکینز در نمایی از «سکوت بره‌ها»

ترس... سایهٔ بازیگر و سوخت او

محور قوی‌تر سخنان هوبکنز دربارهٔ «ترس» بود؛ جایی که بی‌درنگ توجه‌ها را جلب کرد که چگونه این اسطورهٔ سینما و دارندهٔ نشان امپراتوری بریتانیا (CBE) می‌گوید: «ترس از شکست تمام زندگی‌ام همراهم بوده است، اما روبه‌رو شدن با آن در نتیجهٔ سلسله‌ای از حمایت‌ها و هل‌دادن‌هایی بود که از سوی کارگردانان و بازیگرانی که کنارم بودند دریافت کردم.» او داستانی تأثیرگذار دربارهٔ یکی از بازیگران آمریکایی تعریف کرد که هنگام تمرین‌های فیلم «نیکسون» تلاش کرده بود او را خرد کند. هابکینز می‌گوید به اولیور استون مراجعه کرد و خواست که از فیلم کنار گذاشته شود، زیرا احساس نمی‌کرد که توانایی ایفای نقش را دارد. پاسخ قاطع استون این بود: «تو هیچ جا نخواهی رفت. این نقش را بازی می‌کنی... چه تبدیل به موفقیت شود، چه یک شکست تمام‌عیار.»
هاپکینز ، یکی از مشهورترین و پربارترین بازیگران بریتانیایی در پاسخ به پرسشی از یکی از حاضران دربارهٔ راه رهایی از ترس در فرهنگ‌های محافظه‌کار، یکی از صریح‌ترین پاسخ‌هایش را داد: «وقتی بچه هستیم همیشه احمق به نظر می‌رسیم... بعد بزرگ می‌شویم و تجربه‌های احمقانه و خطرناک می‌کنیم... این زندگی است!» و ادامه داد: «نمی‌توانید از کودک بخواهید حرکت نکند یا حرف نزند... باید جرئت کنید کارها را انجام دهید... حتی اگر مردم به شما بخندند.»

آنتونی هوبکنز (جشنواره)

 

موسیقی... عشق نخست

در محور دیگری، هاپکینز دربارهٔ شیفتگی‌اش به موسیقی سخن گفت؛ هنری که به روح او نزدیک‌تر است. او توضیح داد که همسرش نخستین مشوق ورودش به این حوزه بوده و برای مخاطبان تعریف کرد که همسرش او را به نوشتن، آهنگ‌سازی و نقاشی تشویق کرده، با اینکه خود او به توانایی‌اش در هیچ‌یک از این مهارت‌ها باور نداشت. تا اینکه ارکسترهای جهانی، آثار او را در ریاض در سال ۲۰۲۳ نواختند. او با اشاره به شوپنهاور گفت: «موسیقی فراتر از تجربهٔ انسانی است... نمی‌توان آن را با کلمات بیان کرد.»
تماشاگران پس از پایان نشست با تصویر تازه‌ای از هاپکینز سالن را ترک کردند: فقط بازیگر نابغه‌ای نیست که «هانیبال لکتر»، «نیکسون» و «اودین» را آفریده؛ بلکه حکیمی است که زندگی، هنر و موسیقی را با شفافیتی شگفت‌آور تأمل می‌کند؛ نشستی که ترکیبی از طنز، فلسفه و سرکشی بود و با تشویق طولانی برای مردی به پایان رسید که از مرز شهرت عبور کرده و به مرحله‌ای آرام‌تر و عمیق‌تر رسیده؛ مرحله‌ای که خود او آن را «معجزهٔ بودن» می‌نامد.

 


جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
TT

جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)

پس از چند روز پرحرارت سینمایی که جده طی آن میزبان نمایش‌های نخست و صداهایی از چهار قاره بود، مراسم اختتامیه دوره پنجم «جشنواره بین‌المللی فیلم البحر الأحمر» در شبی برگزار شد که گستردگی تأثیر جهانی آن را به نمایش گذاشت و حضور رو‌به‌رشد سینمای سعودی را برجسته کرد؛ شبی با مشارکت چشمگیر شماری از نامدارترین ستارگان جهان از جمله جانی دپ، سلمان خان، یسرا، نادین لبکی و سر آنتونی هاپکینز؛ تصویری که جایگاه جشنواره را به‌عنوان پلی میان سینمای عرب و سینمای جهان تثبیت کرد.

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسهٔ «البحر الأحمر السينمائی»، از این دستاورد احساس غرور می‌کند (جشنواره)

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسه «البحر الأحمر»، در جریان مراسم گفت: «در طول ده روز گذشته، پرده‌های جشنواره، ما را از میان قاره‌ها و به جهان‌های تازه بردند. تجربه‌ای کم‌نظیر را با هم زیستیم، اما تأثیر آن عمیق است. غریبه‌هایی که در کنار هم می‌نشینند و مجذوب همان فیلم، همان داستان و همان شخصیت‌ها می‌شوند. این قدرت سینماست، و همچنان یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای فهم متقابل ما باقی خواهد ماند».
او مهم‌ترین آمارهای دوره پنجم را مرور کرد: نمایش ۱۱۱ فیلم از سراسر جهان، از جمله بیش از ۴۰ نمایش نخست جهانی یا منطقه‌ای، ۲۹۰ اکران سینمایی و ۳۰ هزار بلیت. همچنین جشنواره امسال میزبان هیئت‌هایی از ۹۷ کشور و بیش از ۴۰ هزار شرکت‌کننده از میان فیلم‌سازان بود.
الراشد درباره این اعداد گفت: «این‌ها فقط آمار نیستند، بلکه بیانگر جامعه‌ای سینمایی‌اند که هر سال گسترده‌تر می‌شود؛ کارگردانانی که شریک پیدا می‌کنند، پروژه‌هایی که کسانی را می‌یابند که به آن‌ها ایمان دارند، و تماشاگری که دلش را به روی دیدگاه‌های تازه می‌گشاید».

تجلیل از اسطوره آنتونی هاپکینز (جشنواره)

تجلیل‌هایی با حضور جهانی

پس از سخنرانی، مراسم تجلیل آغاز شد؛ مراسمی که جشنواره در آن از چهار نام اثرگذار بر سینمای جهان تقدیر کرد.
نخست، تجلیل از بازیگر و کارگردان سعودی، عهد کامل، که تجربه‌اش آمیزه‌ای از حضور محلی و بلندپروازی بین‌المللی بود. سپس ادریس البا، بازیگر و کارگردان بریتانیایی که در برنامه‌های جشنواره حضوری برجسته داشت، مورد تقدیر قرار گرفت. همچنین جشنواره از دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی و یکی از مهم‌ترین صداهای سینمایی پیش‌ران مرزهای تجربه بصری و روایی، قدردانی کرد.
اما تأثیرگذارترین لحظه، تجلیل از سر آنتونی هاپکینز بود؛ او موقر آرام و قدردانی آشکار روی صحنه آمد؛ لحظه‌ای که بیانگر احترام متقابل میان جشنواره و یکی از نمادهای بازیگری جهان بود.

دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی، و همسرش روی فرش قرمز (جشنواره)

جوایز تماشاگران

سپس مراسم به بخش اعلام جوایز رسید. فیلم «هجرة» ساخته کارگردان سعودی شهد أمین، با رأی تماشاگران، برنده جایزه فیلم العلا برای بهترین فیلم سعودی شد؛ و این فیلم بعدها جایزه هیئت داوران را نیز به کارنامه خود افزود، در تأکیدی دوباره بر حضور تجربه سینمای سعودی در عرصه رقابت.
همچنین فیلم «كولونيا» ساخته کارگردان مصری محمد صیام، برنده جایزه تماشاگران برای بهترین فیلم بین‌المللی شد، و فیلم «VI: در حرکت» اثر کارگردان فرانسوی ژولیت بینوش، جایزه الشرق برای بهترین مستند را کسب کرد.

درخشش سینمای کوتاه

در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه، هیئت داوران لوح تقدیر ویژه را به فیلم «جم 1983» ساخته جورج أبومحیّا اهدا کرد؛ در حالی که فیلم «الأراضي الفارغة/ سرزمین‌های خالی» اثر کریم‌الدین الألفی، جایزه یُسر نقره‌ای را به دست آورد.
اما یُسر طلایی نصیب فیلم فلسطینی «مهدَّد بالانقراض/ در معرض انقراض» ساخته سعید زاغا شد؛ فیلمی که رویکردی حساس به تنش انسانی در دل واقعیتی پیچیده ارائه می‌داد.
در بخش دستاورد سینمایی نیز، فیلم چینی «صداهای شب» از زانگ زونگشین برجسته شد؛ اثری که تجربه‌ای بصری با تکیه بر حس روایی نوآورانه به شمار می‌رفت.

بازیگر لبنانی جورج خبّاز، برنده جایزه بهترین بازیگر (جشنواره)

جوایز بازیگری

در حوزه بازیگری، سیو سو بین، بازیگر کره‌ای، برای نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «دنیای عشق» برنده جایزه یُسر برای بهترین بازیگر زن شد؛ نقشی مبتنی بر بیان درونی و توان حمل معانی با کمترین حرکت.
اما جایزه بهترین بازیگر مرد به جورج خبّاز، بازیگر لبنانی، برای نقشش در فیلم «يونان» رسید؛ نقشی که توانایی بالای او را در ترکیب حساسیت انسانی با عمق دراماتیک آشکار ساخت.
همچنین سیرل عریس، نویسنده لبنانی، جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم «نجوم الأمل والألم/ ستاره‌های امید و درد» دریافت کرد، و کارگردان أمیر فخرالدین نیز جایزه یُسر برای بهترین کارگردان را برای فیلم «يونان» از آن خود کرد.
در بخش فیلم‌های بلند، یُسر نقره‌ای به کارگردان شیرین دعیبس برای فیلم «اللي باقي منك/ باقیمانده تو» تعلق گرفت؛ و مراسم با اعلام مهم‌ترین برنده به پایان رسید: فیلم «زمین از دست رفته» ساخته أكیو فوجيموتو که یُسر طلایی برای بهترین فیلم بلند را دریافت کرد؛ نقطه اوجی برای فیلمی که با رویکردی کارگردانی‌شده و انسانی، روایتی فشرده و امضایی بصری روشن ارائه می‌داد.

جانی دپ، ستاره هالیوود، در حال سلام دادن به تماشاگران روی فرش قرمز (جشنواره)

دوره‌ای که افق‌های تازه‌ای گشود

دورهٔ پنجم با ارتقای سطح انتخاب‌های هنری، گسترده‌تر شدن مشارکت بین‌المللی و افزایش حضور سینمای سعودی در قلب صحنه متمایز شد؛ به‌گونه‌ای که به نظر رسید جشنواره مسیری روشن را برای تقویت صداهایی ترسیم می‌کند که حامل چشم‌اندازهای انسانی وسیع‌اند، و در عین حال فضایی رو به گسترش برای آثار سعودی حفظ می‌کند که سودای رقابت جهانی دارند.
در ترکیب فیلم‌های برگزیده در این سال تحولی چشمگیر دیده می‌شد؛ موضوعات هویت، مهاجرت، رابطهٔ فرد و جمع، و مفهوم حافظه به‌عنوان محرک روایت با قدرت حضور داشتند. از انتخاب‌های کمیتهٔ داوری چنین برمی‌آمد که آثاری که میان دیدگاه هنری روشن و بعد انسانی عمیق جمع می‌کنند، تواناتر در جلب توجه بوده‌اند. از میان آثار برنده، فیلم «زمین گمشده» به‌سبب زبان سینمایی آرامش که جزئیات کوچک را به صحنه‌هایی با نیروی عاطفی بالا بدل می‌کرد، اثری ماندگار گذاشت. در حالی که پیروزی فیلم «هِجرة» تأییدی بود بر اینکه سینمای سعودی وارد مرحله‌ای از بلوغ تکنیکی و هنری شده که بر تجارب رو به رشدش افزوده است.
با پایان‌یافتن دوره، آشکار بود که جشنواره دیگر تنها رویدادی جشن‌گونه نیست، بلکه سکویی است که در آن ملامح مرحله‌ای تازه از حضور سینمایی سعودی و جهان عرب شکل می‌گیرد. صداهای متنوع در هم آمیختند، و تجربه‌های جهانی در کنار تجربه‌های محلی قرار گرفتند. دایرهٔ سینما برای هرکسی گسترش یافت؛ چه آن‌که می‌خواهد داستانش را روایت کند، و چه آن‌که خواهان شنیدن داستانی دیگر است. و هنگامی که حاضران سالن را ترک کردند، احساسی باقی مانده بود که دورهٔ پنجم آغازی برای مرحله‌ای پخته‌تر است؛ مرحله‌ای که «البحر الأحمر» را به جشنواره‌ای تبدیل می‌کند که توان حمل سینمای محلی به جهان، و آوردن جهان به جده را دارد.
 

 


امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
TT

امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)

به دست آوردن نقش اصلی در فیلم افتتاحیه جشنواره سینمایی بین‌المللی «دریای سرخ » کار ساده‌ای نیست، اما وقتی همین بازیگر در همان دوره فیلم دیگری نیز داشته باشد، این یک اتفاق نادر در مسیر حرفه‌ای هر هنرمندی است. این دقیقاً همان چیزی است که امیر المصری، بازیگر بریتانیایی-مصری، تجربه می‌کند؛ او ستاره فیلم «العملاق/ غول» است که افتتاحیه پنجمین دوره جشنواره را رقم زد و توجه گسترده‌ای را جلب کرد، و هم‌زمان نقش اصلی فیلم «القصص/داستان‌ها» به کارگردانی ابوبکر شوقی، یکی از رقبای برجسته در مسابقه رسمی فیلم‌های بلند را نیز برعهده دارد.
المصری که طی سال‌های گذشته نامش به‌عنوان یکی از مهمانان آشنای جشنواره ثبت شده، امسال با لحنی متفاوت و حضوری پخته بازگشته است تا جزئیات تجربه خود را روایت کند: «وقتی مدیرعامل جشنواره، آقای فیصل بالطيور، با من درباره فیلم (غول) صحبت کرد، نمی‌دانستم قرار است آن را به‌عنوان فیلم افتتاحیه انتخاب کنند. ممکن بود فیلمی تجاری با یک ستاره هالیوودی را انتخاب کنند، اما آنها می‌خواستند افرادی مثل من را روی صحنه، در کنار ستاره‌های جهانی مانند مایکل کین و ایشواریا رای، ببینند».
المصری این لحظه را نقطه عطفی در مسیر حرفه‌ای خود می‌داند و با لحنی پرستش‌آمیز می‌افزاید: «من شیفته جشنواره هستم؛ هر سال می‌بینیم که هر دوره بهتر از قبلی است». او ادامه می‌دهد: «من بسیار از مرحله‌ای که اکنون به لحاظ هنری تجربه می‌کنم لذت می‌برم، به‌ویژه اینکه کم اتفاق می‌افتد یک بازیگر در دو فیلم در جشنواره‌ای به بزرگی (دریای سرخ) نقش اصلی داشته باشد».

صحنه‌ای از فیلم افتتاحیه جشنواره «غول» با بازی امیر المصری (جشنواره)

«غول»... مربی یا استعداد؟

حضور المصری در فیلم «غول» فراتر از یک نقش اصلی است؛ فیلم ساختی حساس دارد که نیازمند اجرای دقیق و آگاهانه شخصیت نسیم حمید است، ورزشکاری که در دهه ۹۰ در بریتانیا انقلابی در تصویر ورزشکار مسلمان ایجاد کرد و همزمان بحث‌های بی‌پایانی درباره رابطه‌اش با مربی افسانه‌ای‌اش، که نقش او را پیرس بروسنان بازی می‌کند، برانگیخت.
المصری درباره تشابه این داستان با زندگی خود می‌گوید: «بسیار... هر دوی ما نظرات منفی را نادیده می‌گیریم و با اصرار مسیرمان را ادامه می‌دهیم».
فیلم از یک صحنه کوچک در شفلید بریتانیا آغاز می‌شود، جایی که مادر پسری هفت ساله از مربی می‌خواهد فرزندش را برای مقابله با زورگویی آموزش دهد؛ لحظه‌ای که معمولی به نظر می‌رسد، اما پایه و اساس یک اسطوره می‌شود. مربی استعداد را از همان نگاه نخست تشخیص می‌دهد و نسیم را به همراه سه برادرش به رینگ می‌برد تا بلافاصله کشف کند که این کودک نحیف چیزی دارد که نمی‌توان آموزش داد. از این نقطه، داستان فیلم از خیابان‌های محله به قهرمانی جهان گسترش می‌یابد، تا زمانی که فروپاشی‌ها و تنش‌ها نشان می‌دهد رابطه بین ورزشکار و مربی چقدر شکننده است.
فیلم با هوشمندی پرسشی مطرح می‌کند: «غول واقعی کیست، مربی یا استعداد؟» این سؤال در صحنه‌ای تکان‌دهنده به اوج می‌رسد، وقتی دو طرف رو در رو می‌شوند؛ نسیم می‌گوید: «این استعداد از طرف خداست و باید از آن بهره ببرم بدون اینکه کسی را مقصر بدانم». مربی پاسخ می‌دهد: «استعداد تو هیچ ارزشی ندارد اگر من آن را کشف و ۱۶ سال پرورش نداده باشم».

امیر المصری... سالی سرنوشت‌ساز که موقعیت او را میان بازیگری و هویت هنری‌اش تغییر می‌دهد (جشنواره)

حضور واقعی نسیم حمید، ورزشکار بازنشسته، در نمایش فیلم اتفاقی ویژه بود؛ او پس از سال‌ها غیبت در جشنواره حاضر شد، لبخند زد و با تأثر گفت: «این فیلم به تو می‌گوید: (به نام خدا... مسیر جدیدت را آغاز کن!)»؛ گویی اسطوره به شکل نمادین مشعل را به بازیگری که آن را بازسازی کرده، سپرده است.

مرحله‌ای جدید... پروژه‌هایی به‌صورت عمده

با توجه به اینکه هویت هنری امیر المصری از تلاقی فرهنگ‌های عربی و غربی شکل گرفته است، دقیقاً همان‌طور که در فیلم «غول» مشاهده می‌شود، پرسشی درباره تأثیر این تلفیق فرهنگی ضروری به نظر می‌رسد. او با تأملی روشن در ماهیت انتخاب‌های خود پاسخ می‌دهد: «مهم‌تر این است که بر پروژه تمرکز کنم، هر چه باشد، چه در جهان عرب و چه خارج از آن». سپس توضیح می‌دهد: «همیشه این سؤال‌ها ذهنم را مشغول می‌کند: آیا این اثر می‌تواند چیزی درونی را به حرکت درآورد؟ آیا می‌تواند پیامی را منتقل کند؟» و اشاره می‌کند که فیلم «غول» کاملاً در این چارچوب قرار می‌گیرد.
این انگیزه باعث شد تا گامی را بردارد که مدتی طولانی به تعویق افتاده بود؛ یعنی تأسیس یک شرکت تولید در بریتانیا. المصری می‌گوید: «اخیراً شرکتی برای تولید تأسیس کردم که حدود سه ماه پیش راه‌اندازی شد، و در مرحله بعد قصد دارم آثاری را تولید کنم که نه تنها متعلق به من باشد، بلکه برای افرادی که شبیه من هستند نیز باشد». او درباره پروژه جدیدش صحبت می‌کند، گویی می‌خواهد سنگ بنای هویت تولیدی آینده‌ای را بگذارد که مکمل آن چیزی باشد که در جلوی دوربین آغاز کرده است.

جدیدترین پروژه‌ها

در مورد تازه‌ترین پروژه‌هایش، او می‌گوید: «فیلمی در آلمان تازه به پایان رساندم، و اگر در جشنواره‌ای مانند (دریای سرخ) نمایش داده شود، یعنی توانسته‌ایم توجه را به مسئله‌ای بسیار مهم جلب کنیم که وقتی آن را خواندم، مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد. این فیلم اهمیت زیادی خواهد داشت».
با اینکه المصری از ذکر دقیق موضوع خودداری می‌کند، اما صحبت‌هایش نشان می‌دهد که این فیلم موضوعی سنگین و مرحله‌ای متعهدتر در انتخاب‌های سینمایی او خواهد بود.
در پایان مصاحبه، پنجره‌ای به پروژه جدیدی برای علاقه‌مندان درام باز می‌کند و تأکید می‌کند که برای بازی در سریال «قاتل» (سفّاح) با کارگردان هادی الباجوری آماده می‌شود، که قرار است از طریق پلتفرم «شاهد» پخش شود. این اثر از داستان واقعی یک قاتل سریالی در قلب قاهره الهام گرفته و این بار او را به سوی ژانر رازآلود و دنیاهای تاریک می‌برد.