دولت ترامپ آماده اعمال تحریم‌های جدید علیه «حزب‌الله»

​یک مقام آمریکایی به «الشرق الاوسط»: هدف ارتش لبنان نیست

دولت ترامپ آماده اعمال تحریم‌های جدید علیه «حزب‌الله»
TT

دولت ترامپ آماده اعمال تحریم‌های جدید علیه «حزب‌الله»

دولت ترامپ آماده اعمال تحریم‌های جدید علیه «حزب‌الله»

تصمیم دولت بریتانیا در قراردادن دو بخش سیاسی و نظامی «حزب‌الله» لبنانی در فهرست «گروه‌های تروریستی» به دلیل آنچه نفوذ آن حزب در برهم زدن ثبات در خاورمیانه خوانده، نگاه‌ها را به پرونده‌ای که در اتحادیه اروپا یا با ایالات متحده که مدتها پیش از این حزب را «تروریستی» طبقه‌بندی کرده بود، برگرداند. 
همزمان با اعلام این تصمیم بریتانیا، سوئیس دست به اقدامی زد و براساس آن تحویل اسلحه به لبنان را معلق ساخت. این کشور اعلام کرد که تسلیحاتی را به وزیر دفاع سابق دفاع لبنانی فروخته که اکنون مفقود شده‌اند. 
همچنین این تصمیم درست اندک زمانی پس از اقامه دعوا توسط خانواده‌های قربانیان آمریکایی اتخاذ شد. قربانیانی که بر اثر حملاتی که قرن پیش در لبنان اتفاق افتاده کشته شده بودند و خانواده آنها علیه بانک‌های که آنها را به تسهیل حمایت مالی «حزب‌الله» متهم در آن حملات، متهم می‌کنند شکایت کردند.
«حزب‌الله» که تصمیم دولت بریتانیا را محکوم کرد، آن را «تسلیمی خوار» در برابر ایالات متحده برشمرد. این حزب خود را «جنبشی مقاوم در برابر اشغال اسرائیلی» توصیف کرده و این گام را چنین توصیف کرد: «توهین به احساسات و عواطف و اراده مردم لبنان است که آن را قدرت سیاسی و مردمی بزرگ به حساب می‌آورد».
این باور نیز وجود دارد که این اقدام در راستای حمله‌ای روی می‌دهد که علیه «حزب‌الله» و ایران رو به افزایش گذاشته‌است. همچنین نشان می‌دهد، اختلافاتی که مانع از آن می‌شد تا چند کشور اروپایی با «حزب‌الله» به عنوان نیروی بی‌ثبات کننده رفتار کنند، در حال نابودی اند.
 در همین راستا، یک مقام آمریکایی در گفت و گو با «الشرق الاوسط» تأکید کرد که دولت دونالد ترامپ آماده اعلام تحریم‌های جدید علیه «حزب‌الله» است و نگرانی‌اش را از افزایش سیطره آن حزب بر دولت با مقامات لبنانی بررسی خواهد کرد. او این سخن را که هدف ارتش لبنان باشد، رد کرد.
ماتیو لویت مدیر برنامه «ستاین» برای مبارزه با تروریسم و سازمان‌های امنیتی و یکی از پژوهشگران بزرگ مرکز واشنگتن به «الشرق الاوسط» گفت، اقداماتی که سوئیس انجام داد، کاملاً از تصمیم بریتانیایی جداست.
او افزود، ایالات متحده در این زمینه هیچ نقشی نداشت، اما از تصمیم دولت بریتانیا استقبال کرد که باید خیلی وقت پیش از این اعلام می‌شد.
او افزود: «ایالات متحده تلاش‌هایی برای کسب حمایت متحدان برای محدود سازی فعالیت‌های ایران در ایجاد بی‌ثباتی می‌کند، نه فقط علیه برنامه هسته‌ای‌اش بلکه نقش آن در منطقه و برنامه موشکی‌اش».
تصمیم بریتانیا علیه «حزب‌الله» نه به دلیل فعالیت‌های محدود حزب در بریتانیا، بلکه به دلیل فعالیت‌هایش در منطقه اتخاذ شد؛ و این نشان دهنده تغییر در موضع اروپا پس از خروج ایالات متحده ازتوافق هسته‌ای است. مسئله‌ای که در «نشست ورشو» برجسته شد، هرچند برخی آن را موفقیت‌آمیز ندیدند اما پرونده ایران و فعالیت‌هایش و نقش قدرتمندش در یمن را مطرح ساخت.
لویت گفت بر این باور است که بسیاری از کشورهای غربی تمایل دارند گام‌هایی بردارند که فقط به رویارویی گروه «القاعده» یا تکمیل شکست «داعش» محدود نباشد و همچنین به داشتن نگاهی متفاوت به جنگ کنونی در سوریه و عراق برسد.
 او افزود پیش از این بر جنگجویان سنی تمرکز می‌شد که برخی از آنها از غرب آمده بودند و به آنجا برمی‌گردند، اما در این میان جنگجویان شیعه‌ای وجود دارند که علیرغم اینکه از غرب نیامده‌اند و حتماً به آنجا برنمی‌گردند، اما آنها از منطقه آمده‌اند و موجب بی‌ثباتی در آن خواهند شد؛ و این مسئله‌ای است که برای منافع غربی عواقبی دارد.
ماتیو دربارهٔ لبنان پیش‌بینی کرد تصمیماتی جدید از طرف کشورهای دیگر گرفته شود و از این پس دور دوم تحریم‌های بین‌المللی «حزب‌الله» را هدف قرارخواهند داد. 
او ادامه داد که اجرایی ساختن توافق «هافتا» ویژه مبارزه با پولشویی پی‌گیری می‌شود و برخی اعضای کنگره سخن از لایحه جدید تحریم‌ها می‌گویند.
هدف اینجا این است که مسئله استفاده از نظام مالی لبنانی را برای «حزب‌الله» سخت‌تر بکند؛ و این به اعمال تحریم‌هایی علیه هرشخصی منجر می‌شود که با حزب‌الله رابطه دارد یا به آن کمک می‌کند.
به نظر لویت هدف حفظ نظام بانکی از فعالیت‌ها و حملات «حزب‌الله» است، همان اتفاقی که در بانک لبنانی کانادایی روی داد.
لویت افزود که تصمیم بریتانیا تضادی با روابط لندن و بیروت ندارد. بریتانیا روابط دیپلماتیک متینی از جمله با شخصیت‌های سیاسی «حزب‌الله» دارد. اما تعریف آن به عنوان سازمان تروریستی موجب می‌شود راه برای انجام فعالیت‌های و تظاهرات در لندن و جمع‌آوری اموال دشوارتر شود. 
لویت توضیح داد: «اکنون، لبنان «حزب‌الله» نیست، اما حزب نفوذ خود را در تصمیمات سیاسی و سیطره بر نهادهای آن عمق می‌بخشد. اکنون وزارت بهداشت، یکی از وزارت‌های خیلی مهم را در اختیار دارد، اما این بدین معنی نیست که تصمیم‌گیری علیه آن به‌طور کلی شامل همه لبنان و لبنانی‌ها بشود». 
لویت اثر آن تحریم‌ها بر اقتصاد لبنان را کم عنوان می‌کند و می‌گوید، اقتصاد لبنان خود دراصل از مشکلات عمیقی رنج می‌برد.



«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض
TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی