زیباری: در تهران سخنان صریح در باره نقش واگذار شده به گروه‌ها شنیدیم

او به «الشرق الأوسط» گفت که نگران آینده عراق و اقلیم کردستان است و جدایی بین بغداد و واشنگتن را بسیار دشوار می‌داند

TT

زیباری: در تهران سخنان صریح در باره نقش واگذار شده به گروه‌ها شنیدیم

زيباري خلال المقابلة مع «الشرق الأوسط»
زيباري خلال المقابلة مع «الشرق الأوسط»

هوشیار زیباری، وزیر امور خارجه اسبق عراق، احتمال کاهش روابط عراق و آمریکا به سمت جدایی را با توجه به پیامدهای امنیتی و اقتصادی که می‌تواند به دنبال داشته باشد، رد کرد. وی در عین حال از مداخلات، سیاست‌های انحصاری، احساس در حاشیه بودن و تلاش برای تضعیف اقلیم کردستان که بر اساس قانون اساسی کنونی متولد شده است، ابراز نگرانی کرد. از آنجایی که زیباری در تولد رژیم پس از صدام حسین حضور داشت و 11 سال وزارت امور خارجه را برعهده داشت، «الشرق الأوسط» در مورد این پرونده‌ها با وی مصاحبه کرد که متن بخش اول را در ادامه می‌خوانید:

  • آیا نگران آینده عراق هستید؟

- بله، من واقعاً نگران هستم، زیرا عراق پس از سقوط رژیم صدام حسین - با کمال تأسف - با وجود همه تلاش‌هایی که انجام دادیم - به ثبات نرسید و از امنیت و ثبات سیاسی، امنیتی و اجتماعی برخوردار نشد تا پس از سالها جنگ و نبرد با همسایگان و در داخل دوباره سرپا بایستد. من واقعاً نگران هستم زیرا متأسفانه ما دولت خوبی تشکیل نداده‌ایم، یعنی حکمرانی حکیمانه در این کشور حاصل نشده است. در کشور حکمت.

  • آیا آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم، نبردی برای اخراج سربازان آمریکایی از عراق است؟

- نبرد نفوذ یک قدرت منطقه‌ای، مشخصا‌ً جمهوری اسلامی و آمریکا در خاک عراق به دلیل پیامدهای جنگ غزه و آشفتگی در خاورمیانه. موضوع حضور آمریکا بهانه‌ای برای پایان دادن به حضور آنها شده است در حالیکه هنوز برای امنیت کل منطقه و نه امنیت عراق نیاز به حضور آنها وجود دارد.من یکی از مذاکره کنندگان اصلی در توافقنامه خروج نیروهای آمریکایی و توافق چارچوب استراتژیک بودم، بنابراین پیشینه و اشراف نسبت به این موضوع دارم. این موضوع سیاسی شده است، اگرچه هنوز نیاز امنیتی عراق به آنها وجود دارد و تعداد آنها کم است، اما به یک موضوع سیاسی تبدیل شده است.10 فوریه از نظر من نقطه عطفی بود زیرا پارلمان عراق می‌خواست جلسه‌ای با حد نصاب کامل برای تصویب یا گذراندن تصمیم برای اخراج فوری آنها برگزار کند. اما نه از سوی بلوک‌های عربی سنی و نه بلوک کرد به طور کامل و نه حتی از سوی اکثر بلوک‌های شیعه، پاسخ لازم داده نشد. یعنی از بیش از 230 نماینده فقط حدود 75 نماینده حضور داشتند که اتفاق نظر، توافق و حد نصابی حاصل نشد و موضوع به تعویق افتاد.این موضوع اجرایی است نه تقنینی. یعنی دولت خود تصمیم می‌گیرد. خروج یا ماندن نیروهای آمریکایی موضوعی است که مربوط به تعهدات بین‌المللی عراق و تعهدات مربوط به اقتصاد ملی عراق است، بنابراین نمی‌توان به این موضوع یک جانبه نگاه کرد. بسیاری از کشورهای منطقه دارای پایگاه و حضور نظامی خارجی هستند، نه تنها آمریکایی، بلکه بریتانیایی و فرانسوی نیز. اما با تایید این دولت‌ها این اتفاق افتاد. این دولت‌ها هنوز هم دولت‌های مستقل هستند و این روابط تنظیم شده است. ما در عراق نیز سازمانی برای این رابطه داریم. اما این موضوع در درجه اول سیاسی است.

سختی جدایی از آمریکا

  • آیا عراق در حال حاضر جدایی از آمریکا را تحمل می‌کند؟

- در واقع بسیار بسیار دشوار است زیرا رابطه آمریکا با عراق و منطقه با مسائل بین‌المللی، منطقه‌ای و اقتصادی مرتبط است، بنابراین طلاق و جدایی از این رابطه دشوار است. همه کشورها نیاز به حمایت دارند. در چارچوب توافق راهبردی که با آنها مذاکره کردیم، فرصت‌ها و زمینه‌های زیادی را برای حمایت از اقتصاد، امنیت و توانمندی‌های عراق در اختیار ما قرار دادند، اما متأسفانه دولت‌های متوالی عراق از این فرصت موجود استفاده نکردند.

  • ۱۱ سال وزیر خارجه عراق بودی. من پاسخ روشن می‌خواهم آیا آمریکا درخواست ایجاد پایگاه‌های نظامی دائمی در عراق را داشته است؟

-این بحث در دوره انتقالی بین دولت جورج دبلیو بوش و دولت باراک اوباما وجود داشت. آینده این نیروها چگونه است؟ فکر این بود که ما کار را انجام دادیم، رژیم را سرنگون کردیم و نظم نوظهور جدیدی را ایجاد کردیم. ما به کشور کمک کردیم که قرارداد اجتماعی داشته باشد که قانون اساسی است، بگذارید مشکلاتشان را بین خودشان حل کنند. اما نیاز است که ما حضور محدود داشته باشیم، زیرا این اساس مذاکره بود. ما مذاکرات را در سال 2007 آغاز کردیم و در سال 2011 با ورود دولت اوباما توافقنامه خروج آنها را تکمیل کردیم.

اوباما در میان سربازانش در پایگاه آمریکایی ویکتوری در بغداد در سال 2009 (گتی)

در همان زمان، توافقنامه چارچوب راهبردی برای دوستی، توسعه و همکاری اقتصادی با ایالات متحده را امضا کردیم. بحث داغی بین رهبران نظامی که در عراق کار می‌کردند درگرفت و اکثریت فرماندهان کنونی ارتش ایالات متحده در عراق خدمت می‌کردند.

بنابراین ترس یا نگرانی داشتند که عقب نشینی ناگهانی به این شکل و کمک نکردن برخی نیروها، منافع آمریکا را با توجه به تروریسم یا سایر نیروهای طمعکار در عراق تهدید کند. اما اوباما تصمیم گرفت آنها را بیرون بکشد و به این توصیه توجه نکرد و من حدود 45 دقیقه با او صحبت کردم.

  • چه اتفاقی بین شما افتاد؟

- او در مبارزات انتخاباتی خود بود و عراق در آن زمان موضوع اصلی انتخابات بود. جان مک کین نامزد جمهوری‌خواهان بود. عراق کانون توجه برجسته هر دو اردوگاه بود. اوباما در حالی که در یک سفر تبلیغاتی به یکی از ایالت‌ها بود با من تماس تلفنی گرفت. پیام من به او این بود که ما معتقدیم عراق به طور کامل بهبود نیافته است، یعنی کشوری عادی یا طبیعی نیست. تهدیدات تروریستی و تهدیدات امنیتی وجود دارد. بنابراین، ما شما را تشویق نمی‌کنیم که برای عقب نشینی کامل نیروها عجله کنید. ما به این کمک و مساعدت شما در آموزش و آماده‌سازی نیروهای نظامی خود نیاز داریم. او موضوع را به این معنا در نظر گرفت: نه، من آمدم آمریکا را از شر جنگ‌های خارجی خلاص کنم. در افغانستان و عراق. ما می‌خواهیم روی وضعیت داخلی تمرکز کنیم. یک بحران مالی در بازار جهانی وجود داشت.همچنین در آن دوره، نخست وزیر نوری المالکی دید که عقب‌نشینی به واقعیت تبدیل شده است. او شروع به شکل گیری در مسیر خود به سمت هژمونی و کنترل بیشتر کرد و از روح قانون اساسی، دموکراسی و آزادی‌ها نسبت به سنی‌ها، کردها و حقوق‌ها رفت و رهبران سنی را در زمان مناسب هدف قرار داد. این باعث ایجاد احساس بزرگی از به حاشیه رانده شدن از سوی جامعه اهل سنت شد. جنگ داخلی در سوریه ادامه داشت و «داعش» در داخل خاک سوریه رشد کرد و سپس به عراق رفت.بعد از اینکه دولت ادعا کرد که نیروهای کافی و آموزش دیده‌ دارد که نیازی به کمک خارجی ندارند، دیدیم که این ارتش، این لشکرها و این تسلیحات عالی آمریکایی در عرض چند روز، زمانی که «داعش» موصل را اشغال کرد و به سمت کرکوک و صلاح الدین و دروازه‌های سامرا حرکت کرد و بغداد در معرض تهدید قرار گرفت از بین رفت. حقیقت این است که این ارتش در بیابان‌های عراق ذوب شد.در آن مقطع زمانی که وزیر امور خارجه بودم، این وظیفه بر دوش من افتاد. من یک وزیر تصمیم‌گیر بودم، نه فقط ویترین. وقتی احساس کردیم که تهدیدی واقعی برای دولت و کشور وجود دارد، با آمریکایی‌ها به توافق رسیدیم تا یادداشت‌هایی مبادله کنیم و درخواست کمک کنیم، زیرا این خطر قریب‌الوقوع و غیرمنتظره بود. هنوز هم تحقیقاتی در مورد چگونگی شکل‌گیری دعوت‌نامه در آن زمان وجود دارد که آنها در سال 2014 بازگشتند و به ما کمک کردند. آنها به اربیل، پایتخت اقلیم کردستان که توسط «داعش» در معرض تهدید بود، کمک کردند. سامرا در معرض تهدید بود.آمریکایی‌ها حضور داشتند و سپس ائتلاف بین‌المللی برای مبارزه با تروریسم از بسیاری کشورها تشکیل شد که در قطعنامه‌ها و کنفرانس‌های سازمان ملل به بیش از 60 کشور رسید و اساس حضور آنها همان چیزی است که ما بر سر آن توافق کردیم. طبیعتاً هرگونه لغو این تفاهم - تا بیت شعر بیشتری به تو اضافه کنم (صریح‌تر بگویم)- مستلزم تأیید طرفین است و مستلزم مهلت زمانی و اطلاع طرف مقابل است که کمتر از یک سال نباشد. امسال در آمریکا سال انتخابات است و برای هر رئیس‌جمهوری بسیار سخت است که چنین تصمیمی بگیرد در حالی که منطقه در آتش است و ما نمی‌دانیم کار به کجا می‌رود. به نظر من عراق نمی‌تواند از این رابطه خارج شود.

روایت ایران برای ساختن نمایندگان

  • آیا این دقیق است که بگوییم جنگ‌های موازی که پس از «طوفان الاقصی» در دریای سرخ، عراق، سوریه و لبنان آغاز شد، مؤید ایرانی شدن این بخش از جهان عرب در تصمیم گیری بود؟

-ایران در منطقه ما از یمن تا غزه و لبنان و سوریه و عراق بسیار تأثیرگذار است. آنها منکر این موضوع نیستند. محور مقاومت را سال‌ها پیش اعلام کردند. با (فرمانده فقید «سپاه قدس»)سردار سپهبد قاسم سلیمانی که در سال 2020 در فرودگاه بغداد هدف حمله نیروهای آمریکایی قرار گرفت، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی و مشاور امام خامنه‌ای و وزیر امور خارجه اسبق علی اکبر ولایتی در سالهای 2007-2008 گفت‌وگوهایی داشتم.

محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسبق ایران، زیباری را در آوریل 2007 در تهران پذیرفت (گتی)

ما با رئیس جمهوری و نخست وزیر در تهران بودیم و در حال گفتگو که یکی از خواسته‌هایشان این بود که شما کردها و شیعیان از دیکتاتوری خلاص شده‌اید، پس نباید به استکبار جهانی و آمریکایی‌ها اعتماد کنید. قرار است شما هم بخشی از محور مقاومت شوید.»

  • این سخن چه کسی بود؟

- اینها سخنان سه تن از سرانی که نام بردم با شخص خود من بود. پاسخ من این بود که ما نیازی به ورود به محور مقاومت و درگیری‌های جدید و جنگ‌های دیگر نداریم.

ما از جنگ و ماجراجویی خسته شد‌‌ایم و فرصتی برای ساختن کشورمان داریم و از شما می‌خواهیم در این زمینه به ما کمک کنید. شما می‌خواهید ما به مقاومتی در برابر کسانی تبدیل شویم که ما را آزاد کردند. این غیر منطقی است و من تصور نمی‌کنم کسی این روال را بپذیرد.اما این فرصت پس از گسترش «داعش» به دست آمد. دعوت امام سیستانی برای دفاع از عراق در برابر «داعش» و جهاد کفایی، فرصتی برای تشکیل «الحشد الشعبی» مهیا کرد. طبیعتاً بسیاری از نیت‌ها و کسانی که داوطلب شدند، در این موضوع جدی و اصیل بودند. اما (ایرانیان) وارد عمل شدند و شبه نظامیان وابسته به خود را تشکیل دادند و از این پوشش مذهبی و حکومتی بهره بردند. در حال حاضر «الحشد الشعبی» به واقعیت و نیرویی موازی با ارتش و شاید از نظر تسلیحات و توانمندی قوی‌تر تبدیل شده است.ماجرای محور مقاومت را با آنها مفصل در میان گذاشتیم (و به ما گفتند) اولاً نظام جمهوری اسلامی در معرض تهدید استکبار جهانی و صهیونیسم جهانی است، بنابراین ما باید از نظام خود محافظت کنیم و با مخالفان و دشمنان، خارج از کشورمان مبارزه کنیم و نیروهای نامنظم تشکیل دهیم. این یکی از پیشنهادات قاسم سلیمانی بود که شاید نتوانیم با تکنولوژی و توان خود وارد جنگ‌های متعارف با کشورهای بزرگ شویم، اما در جنگ‌های غیرمتعارف با تکیه بر نیروهای بومی که آموزش می‌دهیم و آماده می‌کنیم، می‌توانیم آنها را شکست دهیم. این چیزی است که در منطقه در حال وقوع است.ایران وجود دارد و این نیروهای وابسته یا نزدیک به آن اثرگذارند. اکثر آنها سازمان‌های خارج از حکومت هستند. طبیعتا نظرات مختلفی در مورد نحوه برخورد با این موضوع وجود دارد. بخشی می‌گوید: ما باید این شبه نظامیان را رها کنیم و با سر مقابله کنیم و این همان چیزی است که اسرائیلی‌ها پیشنهاد کردند. نظریه دیگری بر این است که این گروه‌های محلی را که به ما آسیب می‌رسانند و به دولت‌های ملی آنها حمله می‌کنند باید مهار کرد. این مناقشه وجود دارد.خوانشی دارم با این مضمون، همانطور که حملات 11 سپتامبر 2001 سیاست بین‌الملل را با حمله به برج‌های دوقلو در آمریکا تغییر داد، من معتقدم آنچه در «طوفان الأقصى» در 7 اکتبر گذشته رخ داد ممکن است قوانین بازی و سیاست در منطقه خاورمیانه را تغییر دهد. چون آنچه اتفاق افتاد با همه رویدادها و تقابل‌های قبلی اصلا متفاوت بود. بنابراین پیش‌بینی می‌کردم که این جنگ گسترش یابد و تنها به غزه یا کرانه باختری محدود نماند. در واقع، این همان چیزی است که اتفاق افتاد، از دریای سرخ و باب المندب تا غزه تا جنوب لبنان تا جولان تا القائم تا شمال شرق سوریه. تقریباً می‌توان آن را در همان قاب قرار داد.

تهدید رئیس جمهوری عراق توسط سلیمانی

  • آیا رژیم عراق پس از صدام حسین اثر انگشت قاسم سلیمانی را دارد؟

- واقعا تاثیرگذار بود. مؤثر بود. اتفاقی را با (نخست وزیر فقید لبنان) مرحوم رفیق الحریری به یاد دارم. او چندین بار به من اشاره کرد و توصیه می‌کرد که «مراقب باشید» رژیم سوریه در عراق دستور کار دارد و رژیم ایران در عراق دستور کار دارد. اما این دو دستور کار متفاوت است هرچند ممکن است در هدف نهایی که نزاع با آمریکایی‌ها باشد به هم برسند. اما این توصیه در واقع درست به نظر می‌رسد. سالها بعد این را دیدیم. نفوذ ایرانیان قطعاً گسترش یافته و بیشتر شده و وارد سطوح مالی، اقتصادی، امنیتی، دولتی، پارلمانی و قضایی شده است. آنها نفوذی دارند که هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند.وقتی با آنها سر و کار داشتم، به آنها می‌گفتم با ما همانطور که هستیم، به عنوان کشوری که شما به آن احترام می‌گذارید، برخورد کنید. از در بیایید و می‌دانید چگونه و ما آماده همکاری با شما هستیم. ما مرز مشترک 1400 کیلومتری، فرهنگ، مذهب و تاریخ داریم. ما همه چیز داریم. اما مهمترین چیز این است که باید به این موضوع احترام بگذارید که این مردم، متحدان و دوستان شما، می‌خواهند کشوری متفاوت از عراق صدام بسازند. این موضوع اولین و آخرین نکته در تماس ما با آنها بود.با این حال، اوضاع پس از سال 2014 کاملاً تغییر کرد. بنابراین عراق شاهد بی‌ثبات سیاسی، امنیتی و اجتماعی بود. اشتباهات داخلی رهبران عراق. ما آمریکایی‌ها، ایرانی‌ها، ترکیه یا دیگر کشورها را مقصر نمی‌دانیم. این اشتباهات داخلی عراق باید توسط رهبرانی تشخیص داده شود که فرصت‌هایی برای فرار از این گذشته داشتند، اما موفق نشدند.

  • آیا ارتش آمریکا در زمان اشغال عراق به ترور قاسم سلیمانی فکر می‌کرد؟

- در اینجا واقعاً رازهای زیادی وجود دارد. اما او به بغداد، منطقه و سایر استان‌ها رفت و آمد داشت. او فردی عملیاتی بود، یعنی نظریه پرداز استراتژیست، اما عملیاتی در میدان و جسور. اواخر سفرهایش فاش شده و دفاتر و مشاورانی تقریباً تمام وقت در منطقه سبز داشت. یعنی تقریبا عمومی شد.

من تصور می‌کنم که به او هشدار داده شد که با هدف قرار گرفتن فاصله زیادی نداری. و شد آنچه شد. این موضوع (قتل سلیمانی) نتیجه نظارت دقیق بود و نه همان روزی که اتفاق افتاد. تصور می‌کنم تمام فعالیت‌ها و حرکات او به دقت زیر نظر بود. او پیام‌هایی دریافت کرد که وضعیت شما ناامن است.

  • آیا سبک قاسم سلیمانی حامل پیام‌های تهدیدآمیز بود؟

- او ذاتاً واقعاً دیپلمات بود، اما در مورد اهدافی که می‌خواست به آنها دست یابد، کوتاه نمی‌آمد. او رئیس جمهوری اسبق مام جلال (جلال طالبانی) را تهدید کرد.

رئیس جمهور فقید عراق جلال طالبانی و زیباری به همراه کمال خرازی وزیر امور خارجه اسبق ایران در سفر به تهران در سال 2003 (گتی)

  • چه زمانی؟

-زمانی که کردها، سنی‌ها و برخی رهبران شیعه تلاش‌ کردند از نوری المالکی، نخست‌وزیر سلب اعتماد کنند بعد از آنکه به سمت هژمونی و تلاش برای استبداد و تسلط و دور شدن از شرایط منافع مشترکی که برسر آنها توافق کردیم رفت، برای تهدید از یک پیام مکتوب استفاده کرد. در آن زمان دخالت او (سلیمانی) برای جلوگیری از این اتفاق بسیار تعیین کننده بود.

آینده اقلیم کردستان عراق

  • آیا نگران اقلیم کردستان عراق هستید؟

- آره. نگران و بسیار نگران آینده اقلیم کردستان هستم که با رودخانه‌های خون، فداکاری، مقاومت و سیاست واقعگرایی و دیپلماسی ساخته شده است. متأسفانه بزرگترین تهدید برای اقلیم در حال حاضر ناشی از تصمیمات خودسرانه دادگاه فدرال عراق است. اساس اقلیم و به رسمیت شناختن آن به عنوان یک نهاد قانونی، قانون اساسی است که اختیارات انحصاری دولت فدرال و اقلیم را مشخص می‌کند.واقعاً از همه طرف حمله وجود دارد. از نظر امنیتی، ما شاهد هستیم کسانی اقلیم را با پهپاد و موشک تهدید می‌کنند و منافع اقتصادی اقلیم، پالایشگاه‌ها، ترافیک هوایی تجاری و شرکت‌های خارجی را برای تضعیف اقتصاد اقلیم تهدید می‌کنند. همچنین موضوع توقف صادرات نفت، عراق از توقف صادرات نفت اقلیم ۷ میلیارد دلار ضرر کرد که قرار بود به خزانه دولت برود که بخشی از آن سهم اقلیم بود.آنها همچنین در همه سطوح، از موضوع انتخابات، حقوق اساسی و سهم اقلیم از بودجه عمومی کشور دخالت می‌کنند. دلیلش این است که ممکن است اقلیم در تصمیم‌گیری و مشارکت در برخی تصمیم گیری‌ها استقلال داشته باشد، اما استقلال داشته باشد یعنی اگر چیزی را دوست نداریم، نه می‌گوییم و هم جرات داریم. شاید این رویکرد دیگرانی را که عادت به «بله، آقا»گفتن در هر کاری دارند، راضی نمی‌کند.همچنین طبیعی است که اقلیم مشکلاتی دارد و من واقع‌بینانه و صریح آن را از شما پنهان نمی‌کنم. زمانی که نیروهای کرد متحد شده و یا یک گفتمان یا یک موضع را اتخاذ کرده‌اند، اقلیم همیشه قوی بوده است. در حال حاضر در مسائل راهبردی وحدت عمل و اندیشه داریم اما مسائل داخلی حل نشده وجود دارد.هدف اولیه اقلیم که ما به دنبال آن هستیم، مشروعیت بخشیدن مجدد به نهادهای اقلیم با برگزاری انتخابات پارلمانی جدید است. قرار بود در فوریه برگزار شود و اکنون به می موکول شده است. ما نمی‌دانیم این انتخابات تا چه زمانی مشمول تصمیمات دادگاه فدرال برای برهم زدن این مشروعیت خواهد بود. ما تلاش می‌کنیم تا این انتخابات در سریع‌ترین زمان ممکن برگزار شود.

  • چه کسی اقلیم را مجازات می‌کند؟ آیا آنها جریان‌هایی هستند که زمانی وجود اقلیم را پذیرفتند تا صدام را کنار بزنند و سپس با به قدرت رسیدن عقب نشینی کردند؟

- اصولاً این نیروها وجود دارند. شاید با اشاره خارجی و منطقه‌ای. خیلی واضح است زیرا اینها همان رهبرانی هستند که ما در زمان مخالفان از آنها محافظت کردیم و آنها را در آغوش گرفتیم. در واقع، پس از رسیدن به قدرت، احساس کردند که نیازی به شریک شدن با دیگرانی که به آنها کمک کرده‌اند، ندارند. این دیدگاه وجود دارد و منجر به ثبات در عراق نخواهد شد. این دیدگاه که کشور مال ماست، دولت مال ماست و ما به دیگران نیاز نداریم، شکست خود را به تجربه صدام حسین و کسانی که قبل از او بودند ثابت کرده است. عراق تنها با اجماع ملی و احترام به اجزای آن می‌تواند موفق شود. و هر طرف باید احساس کند که بخشی از این وضعیت است.

پرچم کردستان در مراسم نظامی در اربیل (AFP)

  • شما می‌گویید دادگاه فدرال یک سلاح است. در دست چه کسی؟

- همان گروهی که فکر می‌کردند نیازی به دیگران ندارد و ما می‌توانیم این دادگاه را سیاسی کنیم یا به عنوان سلاحی علیه مخالفان و دشمنان خود استفاده کنیم. در وهله اول درباره قانونی بودن این دادگاه صحبت طولانی و گسترد‌ه‌ای وجود دارد. شما از بزرگترین کارشناسان قانون اساسی می‌پرسید و می‌گویند این دادگاه برای اهداف و نیات خاصی تشکیل شده است. در حال حاضر احزاب مسلح و برخی جناح‌هایی که قدرت و سلاح در دست دارند و از سوی دیگر قوه قضائیه و دادگاه فدرال بر آن تسلط دارند. آنها بسیاری از مسائل و امور را کنترل می‌کنند.

به سئوال اول شما برگردم: بله، ما نگران آینده اقلیم و آینده عراق هستیم.

  • اگر بگوییم عراق بار دیگر به سمت بحران مولفه‌ها پیش می‌رود، درست است؟ دادگاه فدرال محمد الحلبوسی رئیس پارلمان را برکنار و شما را از رقابت‌های انتخاباتی حذف کرد؟ آیا در روابط جناح‌های شیعه با مولفه‌های سنی و کرد مشکلی وجود دارد؟

- مشکلات واقعی وجود دارد. من از شما پنهان نمی‌کنم. دیالوگ‌های جدی و واقعی هم وجود دارد. چه کسی پشت بمباران اربیل، فرودگاه اربیل یا منافع ما در سلیمانیه و برخی از تأسیسات حیاتی ما است؟

  • گفتند «موساد» را بمباران کردند...

- این دروغ و تهمت است. حتی مقامات عراقی که هنگام حمله موشکی بالستیک به یک تاجر به همراه خانواده و فرزندانش و کشته شدن یک دختر کمتر از یک سال از سایت بازدید کردند، بر این نظر بودند که این یک دروغ وحشتناک بود. «موساد» در بسیاری از کشورها حضور دارد و مخفیانه و به شیوه خودش کار می‌کند و برای نشستن و برنامه‌ریزی نیازی به علامت و نشانی ندارد. «موساد» وجود دارد و در قلب تهران به آنها حمله می‌کند و در بسیاری از پایتخت‌های دیگر حضور دارد.این برای دومین بار است که این تهمت بسیار آشکار و بی اساس را تکرار می‌کنند. از آنها پرسیدیم و به آنها گفتیم: شما کنسولگری بزرگی در اربیل دارید و ما با شما در ارتباط هستیم، ما دیدارهای مشترکی داریم و در یک کمیته امنیتی با دولت عراق با شما طرف هستیم. این توافقنامه امنیتی تأیید می‌کند که اگر یک طرف احساس می‌کند تهدیدی وجود دارد، باید طرف مقابل را مطلع کند. آنها همه این کارها را انجام ندادند.این یک پیام بود. بمباران اربیل پیامی برای نشان دادن قدرت آنها در زدن اهداف از راه دور بود. یک روز به سه کشور پاکستان، عراق در اربیل و سوریه در ادلب حمله کردند تا این پیام را به آمریکا و اسرائیل بدهند که «اگر به ما جسارت کنید نیروی بازدارنده داریم».

* موشک‌هایی که به اربیل اصابت کرد از خاک ایران پرتاب شد؟- آره. و آن را تصدیق کردند. «سپاه پاسداران ایران» آن را به رسمیت شناخت و با صدور بیانیه‌ای رسمی مسئولیت آن را بر عهده گرفت.

ساختمانی که در حمله موشکی ایران به اربیل ماه گذشته آسیب دید (AFP)

  • وقتی همسایگان از اقلیم می‌ترسند یا حداقل از آن نگران هستند، چگونه زندگی می‌کند؟ یعنی ترکیه نمی‌خواهد، سوریه نمی‌خواهد، ایران نمی‌خواهد، و اگر بغداد آن را رد کند؟

- در سال 91 به عنوان رهبرانی که در این اقلیم و پیگیری آن حضور داشتند با این چالش مواجه شدیم. زمانی که در سال 1992 رهبری جبهه کردستان خواستار برگزاری انتخابات در داخل عراق در اقلیم شد، چالش بزرگی بود، کشورهای همسایه، سوریه، ترکیه و ایران گردهم آمدند تا این اقلیم را محاصره و خفه کنند. حتی آمریکا، نزدیک‌ترین متحد و دوست ما، از ایده انتخابات حمایت نکرد. اما برای اولین بار، رهبری کردستان تصمیم درست و شجاعانه‌ای برای حرکت به سمت انتخابات گرفت و ما بر سر نتایج انتخابات به توافق رسیدیم و نهادهای اقلیم را تأسیس کردیم.در آن زمان ما همین فکر را به ایرانی‌ها، ترک‌ها و سوری‌ها رساندیم: ما تهدید نیستیم. ما می‌توانیم عامل کمک و ثبات باشیم و هرگز کاری بر خلاف منافع عالی امنیت ملی شما انجام نخواهیم داد. تجربه در طول سال‌ها کار نهادهای اقلیم ثابت کرده است که ما برای رفع نگرانی‌های امنیتی کشورهای همسایه تلاش کرده‌ایم. این اقلیم از سال 2005 که به رای همه مردم عراق تبدیل شد، قانونی است و این منطقه دارای مبنای قانونی و قانون اساسی است که در عراق به رسمیت شناخته شده است.

  • برای نمونه آیا قانع کردن رئیس جمهوری بشار اسد در مورد اقلیم برای شما مشکل بود؟

- سعی کردم. من بیش از یک بار در این مورد با آقای رئیس جمهوری صحبت کردم. اما آنها (سوری‌ها) اصلاً به این قانع نشدند. آنها ایده ایالت فدرال یا فدرال را اولین مرحله تقسیم ملت‌ها می‌دانند و این را به هیچ وجه پنهان نکردند. لذا در جلسات و گفتگوها از آن حمایت نمی‌کردند.

  • آیا احساس می‌کنید که این نقشه‌ها همیشه کردهای خود را مجازات می‌کنند؟

- برمی‌گردیم به حمله موشکی اخیر ایران به اربیل. من پیام را به شما گفتم. جمهوری اسلامی شاید نتواند با کشورهای بزرگی مانند آمریکا و حتی اسرائیل مقابله کند و از آن دوری می‌کند و با ابزارها و روش‌های دیگر با آن مبارزه می‌کند. اما برای نشان دادن قدرت خود به مردم و اجرای وعده‌های خود مبنی بر اینکه انتقام حمله تروریستی کرمان و هدف قرار دادن فرماندهان «سپاه پاسداران» در دمشق و رهبران «حزب الله» و «حماس» در بیروت و جنوب لبنان را خواهد گرفت، برای انتقام به سراغ ما آمد، زیرا آنها از طریق تئوری توطئه جهانی تصور خطایی دارند که اقلیم اسرائیل دوم است. بر این اساس ما را مجازات می‌کنند.

«هیچ کس آمریکا را دست کم نمی‌گیرد»

  • اگر این عملیات‌ها تشدید شود، به نظر شما آمریکا آماده دفاع از اقلیم است؟

- آمریکایی‌ها در اقلیم و همچنین در بغداد و الانبار حضور دارند. اگر متوجه شده باشید، گروه‌های مسلح همیشه اربیل، حریر و پایگاه عین الاسد در الانبار را هدف قرار می‌دهند. چرا هیچکس به پایگاه «ویکتوری» در فرودگاه بغداد که بزرگترین پایگاه است اشاره نمی‌کند؟ به نظر می‌رسد که آنها به مسائل مربوط به جابجایی، حمل و نقل هوایی و قاچاق پول علاقه دارند. آنها دنبال دردسر نیستند.

آمریکایی‌ها همیشه تایید می‌کنند که با موافقت دولت عراق در آنجا حضور دارند. این درست است و من پیشینه را برای شما توضیح دادم. برای آنها: اگر هر یک از منافع ما آسیب ببیند یا کنسولگری ما، شاید بزرگترین کنسولگری جهان، یا تاسیسات ما در فرودگاه اربیل هدف قرار گیرد، ما قاطعانه پاسخ خواهیم داد. پس از کشته شدن سه سرباز در پایگاه «برج 22» در شمال شرق اردن که امتداد پایگاه التنف است، واکنش آمریکا بسیار دقیق بود و سران مسئول این اقدام را هدف قرار دادند.

این بازدارندگی باعث کاهش حملات شد. اگر توجه کرده باشید، مدتی است که حملات فروکش کرده است، چه در شمال شرقی سوریه، چه به عین الاسد یا اربیل، زیرا دیدند آهن داغ است. آمریکا امکانات و توانایی‌های عظیمی دارد، اما هیچ کس نباید دولت‌ها و رهبری آمریکا را دست کم بگیرد. منظورم این است که اینها همان سران آمریکایی هستند که اکثر مردم از آنها ناامید بودند، آنها همان کسانی هستند که مداخله کردند و مانع از نفوذ «داعش» در اربیل یا بغداد شدند، از معاون رئیس جمهوری (آن زمان) جو بایدن تا دیگر رهبران موجود، از لوید آستین و جیک سالیوان. هیچ کس آنها را دست کم نمی‌گیرد. این کشور نهادها، منافع و استراتژی‌ها است.



پیروزی الحلبوسی در انتخابات عراق… استراتژی «نجات» پس از «حذف»

محمد الحلبوسی (AFP)
محمد الحلبوسی (AFP)
TT

پیروزی الحلبوسی در انتخابات عراق… استراتژی «نجات» پس از «حذف»

محمد الحلبوسی (AFP)
محمد الحلبوسی (AFP)

محمد الحلبوسی، یکی از پیچیده‌ترین چهره‌های تأثیرگذار سنی در عراق، در انتخابات برگزارشده در ۱۱ نوامبر گذشته، موفق شد ۱۰ کرسی پارلمانی در بغداد و در مجموع ۳۵ کرسی از ۳۲۹ کرسی سراسر کشور به‌دست آورد.
این ارقام برای مردی که در همین روزها، دو سال پیش، از منصبش به‌عنوان رئیس پارلمان ــ که بالاترین موقعیت اختصاص‌یافته در سنت سیاسی به عرب‌های سنی پس از رئیس‌جمهوری فقید صدام حسین است ــ برکنار شده بود، ارقامی استثنایی به نظر می‌رسد.
در مسیر رئیس حزب «التقدم» چه گذشت، در دوره‌ای که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به بعد مملو از طوفان‌ها بود؟ هنگامی که فصول خشونت‌آمیز خاورمیانه در حال بسته شدن بود، عراقی‌ها به استان الانبار، زادگاه الحلبوسی در غرب عراق، سر می‌زدند و از خیابان‌های آسفالت‌شده، ورزشگاه‌ها و ساختمان‌های تازه عکس می‌گرفتند و می‌پرسیدند: «آیا این همان صحرای مردی نیست که ایران او را تنبیه کرد؟»
آمار نهایی انتخابات نشان داد الحلبوسی که برای نخستین‌بار در بغداد برای به‌دست آوردن آرای رأی‌دهندگان رقابت می‌کرد، در این شهر با حدود ۷۲ هزار رأی بر نوری المالکی، رهبر ائتلاف «دولة القانون» که حدود ۲۰ هزار رأی کمتر به‌دست آورده بود، برتری یافته است. «التقدم» در صحنهٔ حزبی به‌تنهایی با اختلاف ۸ کرسی بر حزب دموکرات کردستان ــ که در سه دههٔ اخیر در بازی انتخابات تبحر یافته ــ پیروز شد.
بازگشت الحلبوسی، الگوی منحصر‌به‌فردی از روابط قدرت میان گروه‌های فرقه‌ای در عراق و شیوهٔ نجات از سخت‌ترین نبردهای آن را نشان می‌دهد. و همان‌گونه که این بازگشت پرسش‌هایی دربارهٔ نحوهٔ تعامل یا همزیستی با نفوذ ایران در کشور برمی‌انگیزد، بر الگوی حزبی سخت‌گیرانه‌ای نیز نور می‌اندازد که در جامعهٔ اهل‌سنّت ــ که تجربه‌ای در کار سیاسی نداشت ــ رو به رشد است، اما چیزی از سنت‌های کلاسیک در انحصار نفوذ و حذف رقبا را دوباره بازیابی می‌کند.
الحلبوسی، مهندس عمرانِ در میانهٔ دههٔ چهارم زندگی‌اش، اهل شهر «الکرمة» در استان الانبار است. از دل شرکتی که پروژه‌های محدودی برای زیرساخت‌ها در فلوجه اجرا می‌کرد، راهی به‌سوی سرمایه‌گذاری بسیار دشوارتر و پیچیده‌تر در سیاست یافت؛ جایی که گروه‌های شیعه و سنی در آن تلاقی می‌کنند و زیر سایهٔ نفوذ ایران با یکدیگر رقابت دارند.
الحلبوسی در سال ۲۰۱۴ وارد پارلمان شد. او از کمیتهٔ «حقوق بشر» ــ که حیات سیاسی آن را به حاشیه رانده بود ــ یک‌باره به میدان اصلی نبرد منتقل شد؛ در سال ۲۰۱۵ عضو کمیسیون دارایی و در سال ۲۰۱۶ رئیس آن شد. در آنجا با واسطه‌گران بودجه آشنا شد؛ کسانی که شبکه‌های وفاداری در برابر منفعت را نمایندگی می‌کنند، و خطا در این حوزه می‌تواند در یک چشم بر هم زدن کشنده باشد.
بازیگران اصلی آن روزها توجهی به جوانی سنی با ریش کم‌پشت و آرایشی مدرن نکردند؛ جوانی که به نظرشان نمی‌رسید بتواند نگرانی ایجاد کند. خودِ الحلبوسی نیز هنوز نمی‌دانست رؤیاهایش او را به کجا خواهد برد، اما خیلی زود شروع به ابراز شخصیت سیاسی خود کرد. پس از سال‌ها، نیروهای شیعهٔ بدگمان و نیروهای سنیِ خشمگین، هر دو او را خطری برای خود دیدند. او به‌طور گسترده به‌عنوان فردی توصیف شد که «شیاطین رهبری» در سرش می‌چرخند ــ و او نیز با آن‌ها بازی کرد.

محمد الحلبوسی (AP)

تلاش‌های خونین

الحلبوسی پس از سال ۲۰۰۳، برای تکمیل تحصیلات عالی خود به دانشگاهش در بغداد بازگشت. عرب‌های سنی پس از حملهٔ آمریکا از آشپزخانهٔ سیاست کنار گذاشته شده بودند. روایت‌های فراوانی در طول دو دههٔ گذشته نشان می‌دهد که چگونه تلاش‌های نخبگان سنی برای ورود به زندگی عمومی، به پایان‌هایی مرگبار انجامید و خون‌های بسیاری ریخته شد.
در ژوئن ۲۰۰۵، کمیتهٔ تدوین قانون اساسی گسترش یافت تا ۱۵ نماینده از عرب‌های سنی را ــ که از مهم‌ترین مباحث مربوط به آیندهٔ کشور دور مانده بودند ــ دربرگیرد. این گسترش شامل مجبل الشیخ عیسی، ضامن حسین علوَی، و عزیز ابراهیم بود؛ کسانی که بلافاصله در مخالفت با برخی بندهای قانون اساسی وارد عمل شدند. در ژوئیه همان سال، این سه نفر در یکی از رستوران‌های مرکز بغداد مشغول خوردن ناهار بودند که افراد مسلح به سوی خودروی آنان آتش گشودند و هر سه درجا کشته شدند.
،عصام الراوی، استاد زمین‌شناسی دانشگاه بغداد در خیابانی شلوغ در محلهٔ الداودی در غرب پایتخت، در مسیر محل کارش بود که افراد مسلح در اکتبر ۲۰۰۶ او را کشتند. این مرد، پس از انفجار مرقدین عسکریین در سامرا، راه را پیاده تا مرقد «الکاظم» که نزد شیعیان مقدس است پیموده بود تا نماز بخواند، تلاشی برای خاموش‌کردن فتنه‌ای که در همه‌جا فوران می‌کرد. بسیاری می‌گویند گروهی اصولگرا او را به همین دلیل تنبیه کرد.
در همان سال، شاكر وهیب، یکی از رهبران «القاعدة»، شیخ یک قبیلهٔ بزرگ در استان الانبار را کشت؛ شیخی که خواستار مشارکت ساکنان محلی حیات سیاسی و پیوستن آنان به نهادهای امنیتی همزمان با امید به خروج نیروهای آمریکایی بود.
در ۳۰ دسامبر ۲۰۰۹، سازمان «القاعدة» حمله‌ای به ساختمان حکومت الانبار انجام داد که به کشته شدن حدود ۳۰ مقام و نیروی امنیتی و زخمی شدن ده‌ها نفر انجامید. در میان مجروحان، استاندار قاسم الفهداوی بود که یک انتحاری تنها پنج متر با او فاصله پیدا کرده بود.
ساکنان رمادی آن روز دو بالگرد را دیدند که بالای بام بیمارستان استان به‌منظور انتقال الفهداوی به مرکز درمانی تخصصی‌تر برای معالجهٔ جراحات شدید در پا و ساق او در حال پرواز بودند. الفهداوی نجات یافت، اما شهر در جریان تلاشش برای سازگاری با نظام جدید دچار عقب‌گرد شد.

راه میان الکرمه و بغداد

الحلبوسی در آن روزهای خونین، میان دو صحنهٔ مرگبار ــ بغداد و الکرمه ــ در رفت‌وآمد بود. جاده‌ای که طی آن با خودرو یک ساعت و نیم طول می‌کشد، میان دو میدان انفجارهای انتحاری، کمربندهای انفجاری، شبه‌نظامیان و صدها هزار قربانی از همهٔ طوایف امتداد دارد.
الحلبوسي در سال ۲۰۱۰ بغداد را با مدرک کارشناسی‌ارشد در مهندسی ترک کرد و راهی شهری شد که در آن سیاستمدارانی از «الإخوان المسلمین» و ملی‌گرایان عرب و بازماندگان «حزب بعث» فعالیت می‌کردند. آنان همگی ناامید بودند و دستورکاری سیاسی مبتنی بر مظلومیت ارائه می‌کردند و از کارآمدی بی‌بهره بودند. فهرست «العراقیة» به رهبری ایاد علاوی، که روی آن به‌عنوان گزینهٔ «سنی» حساب می‌کردند، با اعلام نتایجِ انتخابات ۲۰۱۰ ــ که آن را «پیروزِ بازنده» خواندند ــ ضربهٔ سختی خورد.
با این گروه‌ها، شش ماه خطرناک‌ترین دورهٔ تاریخ اهل‌سنت طی دو دههٔ گذشته رقم خورد. در ۳۰ دسامبر ۲۰۱۳، نوری المالکی، نخست‌وزیر وقت، دستور داد برای پایان دادن به تحصنی در الانبار ــ که امتداد اعتراض‌های پراکنده در شهرهای مرکز و جنوب کشور بود ــ از نیروی قهریه استفاده شود. اما المالکی اهل‌سنت را «یاغی» خواند. نیرویی دولتی پس از درگیری، سیاستمداران سنی را بازداشت کرد؛ از جمله احمد العلوانی، برجسته‌ترین مخالف المالکی. او به اتهام تروریسم به محاکمه برده شد و برادرش با خشونت به قتل رسید.
در ۳۰ آوریل ۲۰۱۴، عراقی‌ها پارلمان سوم را انتخاب کردند. در همان روز، حملات انتحاری نزدیک مراکز رأی‌گیری در الرمادی، بعقوبه، تکریت و کرکوک رخ داد و کارکنان «کمیسیون انتخابات» و افسرانی که از آنان محافظت می‌کردند کشته شدند. همچنین احزاب سنی به‌دلیل نگرانی‌ها، تبلیغات خود را پنهانی پیش می‌بردند. و الحلبوسي با آرای کسانی که به‌نوعی از مرگ گریخته بودند، کرسی‌اش را به‌دست آورد.
یک ماه بعد، در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴، «داعش» تشکیل دولت خود را اعلام کرد. دولت، تحت فشار ائتلاف بین‌المللی، ناچار شد جوانانی از عرب‌های سنی را برای جنگ با این سازمان بسیج کند، و قبایل در استان الأنبار با روی کار آمدن حیدر العبادی در مقام نخست‌وزیری، بار دیگر تجربهٔ ائتلاف با نیروهای نظامی را آزمودند؛ تلاشی برای فراموش کردن زخم‌هایی که المالکی گشوده و باز گذاشته بود.

رئیس پارلمان پیشین، اسامه النجیفی، هنگام سفرش به تهران در سپتامبر ۲۰۱۳ (ایرنا)

«باشگاه ناتوانی» سیاسی

ائتلاف سنی «متحدون للإصلاح» به رهبری اسامه النجيفی تنها گزینهٔ سنی‌ای بود که «حزب الحل» ــ حزبی که الحلبوسیِ جوان از جانب آن در انتخابات پارلمانی ۲۰۱۴ نامزد شد ــ پیش روی خود می‌دید. با وجود این‌که این ائتلاف بیشتر شبیه باشگاهی بسته بود که ناتوانی ساختاری‌اش در تولید سیاست را پنهان می‌کرد، اما افکار عمومیِ سنی به آن رأی داد؛ کوششی برای به چالش کشیدن نیروهای شیعه‌ای که یکه‌تاز قدرت بودند، و نیز گروه‌های تروریستی که آنها را از تعامل و مشارکت بازمی‌داشتند. این مأموریتی نزدیک به ناممکن بود.
النجيفی، که تا سال ۲۰۱۴ ریاست دورهٔ دوم پارلمان را برعهده داشت، و کسان دیگری همچون طارق الهاشمی، معاون رئیس‌جمهوری تا دسامبر ۲۰۱۳، و رافع العیساوی، وزیر دارایی تا مارس ۲۰۱۳، آخرین چهره‌هایی بودند که در برابر المالکی در دهانهٔ توپ قرار گرفتند؛ آنان بدون طرح‌های جایگزین برای بازگشت، و با شکایت فراوان و انزوا، سقوط کردند.
الحلبوسی خیلی زود این رویکرد در «ادارهٔ حاشیه‌نشینی» را کنار گذاشت؛ او می‌خواست به قلب ساختار قدرت حرکت کند، نه اینکه در حاشیهٔ آن بماند، چهره‌ای معارض و منزوی.
الحلبوسی کرسی خود را در پارلمان به‌دست آورد. و «داعش» یک‌سوم عراق را اشغال کرد. خیلی زود نبردهای آزادسازی، گروه‌های نظامی مختلف را جذب کرد و نفوذ ایران را از پشت پرده به صحنهٔ آشکار آورد. مستشاران «سپاه پاسداران» ایران همراه با برخی گروه‌های «الحشد الشعبی»، زیر هر آسمانی که جنگنده‌های ارتش آمریکا بر فرازش پرواز می‌کردند، حضور یافتند.
«داعش» پس از سه سال جنگ، از مناطق وسیعی عقب نشست و بغداد سرزمین‌های خود را در موصل و رمادی بازپس گرفت؛ و نبردی تازه بر سر نفوذ آغاز شد. الحلبوسی در روزهای مرخصی‌اش از طریق ایست‌های بازرسی‌ای که گروه‌های پیروز برپا کرده بودند، به الکرمه بازمی‌گشت.

نسخه‌ای سیاسیِ تازه

او اکنون سه سال را در پارلمان گذرانده بود؛ تجربه‌ای که او را در میان «کوسه‌هایی» قرار داده بود که امپراتوری‌های پول و سلاح را گسترش می‌دادند، و بخشی از این امپراتوری‌ها به مناطق آزادشده از «داعش» نیز سرایت کرده بود. برخی گروه‌های مسلح ادعا می‌کردند که «منت گذار» در آزادسازی‌اند و حق دارند امنیت را در هر مکانی که خون مبارزانشان ترسیم کرده است، حفظ کنند. در همان زمان، الحلبوسی به مقام استانداری رسید و رؤیای یک امپراتوری را در سر می‌پروراند. این در اوت ۲۰۱۷ بود.
رشد پیوستهٔ نفوذ ایران در عراق با ظهور نسخه‌ای جدید از سیاست‌ورزی سنی هم‌زمان شد. در حالی‌که نیروهای شیعه برای تثبیت قدرت خود نیازمند واسطه‌های سنی بودند، به‌نظر می‌رسید الحلبوسی چیزی فراتر می‌خواست: شراکت در نفوذ. او اینک رئیس پارلمان شده بود، نقاب جوان جاه‌طلب را از چهره برداشت و صندلی‌ای از ردیف‌های پشتی به میز اصلی کشاند.
یکی از مقام‌های دولتی که الحلبوسی را از نزدیک می‌شناسد، می‌گوید: «پدیدهٔ این مرد از تعاملِ نیاز اجتماعی در محیط سنی، پس از فروپاشی الگوی رهبر نجات‌بخش، و نیز از زمان‌بندی و جایگیری درست او، با عملکردی واقع‌گرایانه، پدید آمد.» یکی از سیاستمداران مخالف الحلبوسی می‌گوید: «او پروژهٔ یک دیکتاتور جدید است.»

رقبای الحلبوسی به گستردگیِ ائتلاف‌های او میان گروه‌های رقیب در عراق توجه کردند (DPA)

«بیش از حد»

الحلبوسی از سال ۲۰۱۸ ریاست پارلمان را برعهده داشت... خیلی زود ساختار شیعی به‌واسطهٔ رقابت بر سر نمایندگی بزرگ‌ترین مؤلفهٔ جمعیتی دچار لرزش شد، و در برابر اعتراض مردمیِ اکتبر ۲۰۱۹، عادل عبدالمهدي نخست‌وزیر سقوط کرد، و قاسم سلیمانی، فرمانده «سپاه قدس» در «سپاه پاسداران»، از صحنهٔ مدیریت پنهانِ سیاست غایب شد.
الحلبوسی مانع خود نشد از اینکه نسخهٔ جدیدی از سیاست‌ورزی سنی را بیان کند. پویایی و تحرکش این امکان را به او داد که میان جبهه‌ها حرکت کند و ائتلاف‌های گسترده‌ای بسازد. سیاستمدارانی که شاهد ماجرا بودند می‌گویند: «الحلبوسی خود را میان محیط معترض، واسطه و میانجی معرفی کرد، در زمانی که احزاب شیعه ابتکار عمل را از دست داده بودند». نزدیکان او نیز می‌گویند: «کارآمدی او در آن روزها بیانگر حضورش در ساختار قدرت بود، به‌عنوان شریکی در نظام.»
ساختار سیاسی شیعی ناگهان متوجه الحلبوسی شد، گویی او را تا آن زمان نشناخته بود. همه تصمیم گرفتند او را از بازی بیرون بگذارند. برای رقبا، چه سنی و چه شیعه، سقف مجاز برای الحلبوسی این بود که از توازن‌ها بهره ببرد، اما به تعبیر یکی از رهبران شیعی «بیش از حد به یک کوسه تبدیل نشود».
واقعیت این است که الحلبوسی در نوامبر ۲۰۲۳ از ریاست پارلمان برکنار و عضویتش لغو شد. روز بعد، در برابر خبرنگاران ظاهر شد و با تکان دادن نسخه‌ای از قانون اساسی اعلام کرد که می‌خواهد «خطایی» را تصحیح کند که دادگاه فدرال مرتکب شده بود. این اقدامی سیاسی بود که در سطح رهبری سنی‌ها سابقه نداشت.
به‌طور گسترده گفته می‌شد که رقبای سنی الحلبوسی نزد هم‌پیمانان شیعه از قدرتِ بیش از اندازهٔ او شکایت کرده‌اند، و اینکه در نهایت ایران تصمیم گرفت توازن را بازگرداند. یک سیاستمدار عراقی می‌گوید تیم رئیس حزب «التقدم» با این تصمیم به‌عنوان «ایستگاهی سرنوشت‌ساز برای بازتولید پروژه، بدون ورود به زمینهٔ سیاسیِ بحران» برخورد کرد. این رویکردی کم‌سابقه در زندگی سیاسی عرب‌های سنی بود.
یک ماه بعد، الحلبوسی در انتخابات شوراهای استانی شرکت کرد؛ آزمونی سرنوشت‌ساز برای توانایی‌اش، در حالی که بی‌منصب و تحت فشار بود، و ۲۱ کرسی به دست آورد. یکی از رهبران «التقدم» می‌گوید لغو عضویت الحلبوسی به سوختی برای شعله‌ور کردن آتش کمپین انتخاباتی تبدیل شد، و این استراتژی موفقیت‌آمیز بود.
الحلبوسی اکنون تهاجمی‌تر شده است؛ بلکه سخت‌گیرتر نیز شده و در برابر شکاف‌ها و ضعف‌های پروژه‌اش کمتر مماشات نشان می‌دهد. او تمایل به سخت‌گیری حزبی پیدا کرده و آمادهٔ کنار زدن نزدیک‌ترین افرادش بود. در ژوئیه ۲۰۲۴، تردیدهایش دربارهٔ بازوی راستش در حزب «التقدم» در الأنبار، استاندار پیشین علی الفرحان، شدت گرفت؛ از این جهت که شاید به روی گزینه‌های سیاسی متفاوتی گشوده شده باشد. الفرحان با اتهام سوء‌استفاده از منصب محاکمه شد و مدتی را در زندان گذراند.
در آوریل ۲۰۲۵، دستگاه قضایی الحلبوسی را از اتهام جعل ــ اتهامی که براساس آن برکنار شده بود ــ تبرئه کرد. یک ماه بعد، قاضی جاسم العميري، که او را برکنار کرده بود، دورهٔ بازنشستگی را آغاز کرد و از دادگاه فدرال خارج شد.

وزن سیاسی الحلبوسی از مناطق غرب عراق آغاز شد (X)

مصونیتی تضمین‌نشده

دربارهٔ تفسیر «پدیدهٔ الحلبوسی» اختلاف نظر وجود دارد. مخالفان می‌گویند ویژگی‌های شخصی او برای رسیدن به این دستاوردها کافی نبود و اینکه او «حاصل جمع میان شبکه‌ای است که رهبران را پرورش می‌دهد و لحظه‌ای سنی که امکان ظهور را برایش فراهم کرد».
با این حال، بسیاری از سنی‌های بغداد، پس از سال‌ها خشونت و شکاف، در الحلبوسی فردی یافتند که نیاز آن‌ها به رهبری را تأمین می‌کند. آن‌ها در جریان کارزار انتخاباتی اخیر شنیدند که او شعارهای تندی می‌داد: «ما سنی‌ها خودمان تصمیم می‌گیریم که چه می‌خواهیم (...) و اجازه نخواهیم داد دیگری (شیعه و کرد) به جای ما تصمیم بگیرد.»
یک رهبر شیعی پس از اعلام نتایج اخیر گفت: «الحلبوسی با موقعیت میانه‌ای که میان جریان‌های غالب در منطقه دارد، به ویژه پس از وقایع اکتبر ۲۰۲۳، میان ایران که تلاش می‌کند نفسی تازه کند و ترکیه که در سوریه دست بالا را دارد، نقش پیشرو در تنظیم توازن‌های عراق ایفا خواهد کرد.»
این مأموریت امیدوارکننده به نظر می‌رسد، زیرا برای الحلبوسی «دیوار حفاظتی» اضافی در منطقه‌ای پرتلاطم فراهم می‌کند، اما او همچنان در جست‌وجوی «مصونیت» بیشتر است. اطرافیان نزدیک او می‌دانند که «در این بازی، تضمینی وجود ندارد و هیچ‌کس آن را ارائه نمی‌دهد. نظام شکننده است و به سرعت تغییر می‌کند. تنها چیزی که ذهن همه را مشغول کرده، آمادگی برای ضربهٔ بعدی است: از کجا خواهد آمد و چه کسی آن را وارد خواهد کرد؟» این نوع «آمادگی» اکنون به یکی از مهم‌ترین فنون بقا در روند سیاسی عراق تبدیل شده است.


یوسی کوهن: تاجر «آرژانتینی» که یک لبنانی را جذب کرد و موساد را به عماد مغنیه رساند

صحنه‌ای از تشییع عماد مغنیه در ضاحیه جنوبی بیروت در ۱۴ فوریه ۲۰۰۸ (گِیتی)
صحنه‌ای از تشییع عماد مغنیه در ضاحیه جنوبی بیروت در ۱۴ فوریه ۲۰۰۸ (گِیتی)
TT

یوسی کوهن: تاجر «آرژانتینی» که یک لبنانی را جذب کرد و موساد را به عماد مغنیه رساند

صحنه‌ای از تشییع عماد مغنیه در ضاحیه جنوبی بیروت در ۱۴ فوریه ۲۰۰۸ (گِیتی)
صحنه‌ای از تشییع عماد مغنیه در ضاحیه جنوبی بیروت در ۱۴ فوریه ۲۰۰۸ (گِیتی)

روزنامهٔ «الشرق الأوسط» در سه بخش، خوانشی مفصل از کتاب مدیر سابق دستگاه اطلاعات اسرائیل (موساد)، یوسی کوهن، منتشر می‌کند. این کتاب با عنوان «با نیرنگ‌ها برای خود جنگ می‌سازی» به زبان عبری منتشر شده، در حالی که عنوان نسخه انگلیسی آن: «شمشیر آزادی: اسرائیل، موساد و جنگ پنهان» است.
یوسی کوهن در کتابی که در پایان سپتامبر گذشته منتشر شد، می‌نویسد: «چند ماه پیش، از یک سفر کاری در نیویورک بازمی‌گشتم و طبق معمول، پرواز با تأخیر حرکت کرد». او ادامه می‌دهد: «در سالن انتظار، کنار یک پروفسور برجسته از یک دانشگاه معروف اسرائیلی نشسته بودم (در فصل آخر کتاب تأکید می‌کند که آن دانشگاه، دانشگاه حیفا بوده است). ما تنها اسم یکدیگر را می‌دانستیم، اما برای نخستین بار یکدیگر را می‌دیدیم؛ از این رو گفت‌وگویی فرهنگی - سیاسی جذاب بین ما آغاز شد. او تأکید داشت که به من بگوید من یک «ژنرال راست‌گرا» هستم، و افزود: ما با یکدیگر اختلاف‌های زیادی داریم؛ تو بسیار راست‌گرا هستی و من بسیار چپ‌گرا. من طرفدار صلح و طرفدار همزیستی یهودی - عربی هستم. بسیاری از دانشجویانم عرب‌اند.»
کوهن روایت می‌کند: «برای او توضیح دادم: من راست‌گرای لیبرال هستم؛ اما پیش از هر چیز، یک یهودی‌ مؤمن، اسرائیلی‌ میهن‌دوست و صهیونیستی وفادارم؛ ولی در عین حال حقیقتاً دموکرات هستم. من عرب‌ها را دوست دارم و حتی کسانی را که از من نفرت دارند، دشمن نمی‌دانم؛ اما اگر کسی بخواهد کشور و موجودیتم را نابود کند، حاضر هستم سرش را بزنم. در همان حال، من شیفتهٔ نلسون ماندلا، مارتین لوتر کینگ و مهاتما گاندی هستم.»
او ادامه می‌دهد: «گفت‌وگو ادامه یافت تا اینکه به من گفت: یوسی، تو باید نخست‌وزیر شوی، و من پاسخ دادم: و آیا همراه من خواهی آمد؟ خندید و گفت: نه، البته که نه. همسرم مرا خواهد کشت.»

جلدنسخهٔ عبری کتاب

حدود ۳۰ صفحه پیش از این روایت، کوهن داستان دیگری از دوران کاری خود بازگو می‌کند که آن را برای همسرش، آیه، تعریف کرده بود؛ و تأکید می‌کند که او آزمون دشوار دستگاه امنیتی را گذرانده و به‌عنوان فردی که اسرار را حفظ می‌کند، شناخته شده است، و بنابراین شایستهٔ آن است که همسر یک افسر موساد باشد. او می‌گوید: «واکنش او این بود: یوسی، تو باید رئیس موساد شوی.»
البته، کوهن به ریاست این دستگاه رسید؛ دستگاهی که از مهم‌ترین نهادهای امنیتی اسرائیل به شمار می‌رود. در جنگ اخیر با ایران و متحدانش در منطقه، موفقیت او در کاشتن شبکه‌های بزرگ از عوامل محلی در داخل خاک ایران آشکار شد. این عوامل عملیات دقیقی انجام دادند و اطلاعات مهمی دربارهٔ پروژهٔ هسته‌ای ایران و فرماندهان سپاه پاسداران گردآوری کردند؛ عملیاتی که اعتبار کوهن را به‌شدت افزایش داد و او را به نامی برجسته، به‌ویژه در محافل امنیتی غربی، تبدیل کرد.

پس از انتشار کتاب، تحلیلگران به‌سرعت گفتند این اثر همچون فرشی از «بساطِ قرمز» است که کوهن می‌خواهد در مسیر رسیدن به منصب نخست‌وزیری پیش پای خود پهن کند. این شاید آرزویی مشروع باشد، یا ممکن است بیانگر درجه‌ بالایی از خودشیفتگی باشد؛ اما چیزی که قطعی است این است که کتاب در زمانی منتشر می‌شود که دولت عبری از بحرانی شدید در رهبری رنج می‌برد.
هر واژه در کتاب در جهت برجسته‌سازی ویژگی‌ها و امتیازهای کوهن نوشته شده، در صورتی که او بخواهد در آینده نقشی سیاسی بر عهده گیرد. هنگامی که از زندگی‌نامهٔ خود سخن می‌گوید، گذشته‌اش را به‌عنوان فرزندِ صهیونیسم دینی برجسته می‌کند تا حمایت راست‌گرایان را به دست آورد؛ سپس ارزش‌های فداکاری در خدمت به وطن را برجسته می‌کند تا طبقهٔ میانه و چپ اسرائیل را جذب کند؛ و ماجراجویی‌های بزرگ و خطرناکی را که انجام داده بازمی‌گوید تا جوانان را به‌سوی خود جلب کند؛ و به عملیات موفق موساد اشاره می‌کند تا وزنه‌ای باشد در برابر شکست‌هایی که اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ متحمل شد، زمانی که حملهٔ غافلگیرانهٔ «حماس» موجب اشغال ۱۱ پایگاه نظامی و ۲۲ روستا توسط نیروهای آن شد و صدها اسرائیلی کشته شدند.
در تمام فصل‌های کتاب، کوهن دربارهٔ نیاز اسرائیل به رهبری جدیدی سخن می‌گوید که دارای ویژگی‌های فرماندهی‌ باشد که در آن، مصلحت ملی بر منافع فردی غلبه داشته باشد و رهبر جدید بتواند مأموریتی مقدس را تحقق بخشد؛ یعنی یک‌پارچه کردن صفوف مردم و پایان دادن به تفرقه و دشمنی داخلی. کوهن از داستان‌های «موساد»، سازمان اطلاعات خارجی اسرائیل، به‌عنوان نمونه‌ای استفاده می‌کند تا ثابت کند خودش همان رهبری است که اسرائیل به آن نیاز دارد؛ بنابراین، از ویژگی‌های خود به‌عنوان مردی نیرومند که بر زیردستانش تسلط دارد سخن می‌گوید؛ مردی با نقشه‌های شیطانیِ خلاقانه، فردی توانا در فعال‌سازی شبکهٔ گسترده‌ای از عوامل نفوذ از راه دور، و شخصی فداکار که افراد فداکار دیگری مشابه خود را نیز جذب می‌کند. او خود را فردی معرفی می‌کند که از ماجراجویی و رویارویی هراسی ندارد و همچنین می‌تواند حتی در میان صفوف دشمن، افراد را به خدمت گیرد.
کوهن روایت می‌کند که یک بار، رئیس‌جمهوری آمریکا، دونالد ترامپ، در کاخ سفید به او گفته است: «حالِ قدرتمندترین مرد خاورمیانه چطور است؟» سپس از دیدارش با رئیس‌جمهوری روسیه، ولادیمیر پوتین، سخن می‌گوید و او را «همکار» می‌خواند، از آن‌رو که هر دو از دلِ دستگاه‌های اطلاعاتی بیرون آمده‌اند. کوهن از روسای سازمان‌های اطلاعات آمریکا که با آن‌ها کار کرده نقل می‌کند که او را «بزرگ‌ترین وطن‌دوست اسرائیلی و بزرگ‌ترین دوست آمریکا» می‌دانند.
کوهن می‌نویسد: «همسرم می‌گوید که من از همان آغاز این هدف را برای خود گذاشته بودم که رئیس موساد شوم؛ اما من به یاد نمی‌آورم که این را گفته باشم. با این حال، در اعماق وجودم می‌خواستم رهبر باشم... بلکه رهبرِ همهٔ رهبران باشم.» او می‌گوید که روح رهبری را از سه شخصیت سیاسی در تاریخ اسرائیل الهام می‌گیرد: دیوید بن‌گوریون، بنیان‌گذار کشور و چهره‌ای متعلق به لیبرالیسم سوسیالیستی؛ و زئِئِو ژابوتنسکی و مناخیم بگین، بنیان‌گذاران راست صهیونیستی؛ و نیز از یک چهرهٔ امنیتی، مئیر داگان، رئیس پیشین موساد. منظور کوهن از این نام‌ها، بیان وحدت جنبش صهیونیستی در هر دو سوی آن است؛ سوی سوسیالیستِ لیبرال و سوی راست صهیونیستی، همراه با یک ژنرال امنیتی. این پیامِ او با خواستهٔ امروز جامعهٔ یهودی در اسرائیل همخوانی دارد، زیرا مردم از اختلافات و کشمکش‌ها خسته شده‌اند و از سیاستمداران می‌خواهند که صفوف خود را متحد کنند.
کوهن می‌گوید ژنرال داگان تأثیری خارق‌العاده بر او گذاشته است. او توضیح می‌دهد که از مهم‌ترین اصولی که داگان به او آموخته این بود: «باید دشمن خود را با تیغ جراحی بزنی. وظیفهٔ دستگاه‌های امنیتی این است که هر کاری از دستشان برمی‌آید انجام دهند تا جنگ بعدی را تا حد ممکن به تأخیر بیندازند، اما در همان حال از زمان به‌دست‌آمده برای استفادهٔ موضعی از ابزارهای مخفی بهره بگیرند.»

نفوذ امنیتی در ایران... موفقیتی حیرت‌انگیز

رئیس‌جمهوری ایران، مسعود پزشکیان، در حال گوش دادن به توضیحات محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، هنگام بازدید از «نمایشگاه دستاوردهای هسته‌ای» در تهران – ۹ آوریل ۲۰۲۵ (ریاست‌جمهوری ایران – آسوشیتدپرس)

موضوع نفوذ امنیتی در ایران جایگاهی محوری در کتاب کوهن دارد. او می‌گوید از آغاز دههٔ ۲۰۰۰، این نفوذ به‌عنوان مأموریت نخست دستگاه تعیین شد و این مأموریت – چنان‌که رئیس پیشین موساد روایت می‌کند – به موفقیتی خیره‌کننده دست یافت.
اطلاعاتی که در آن زمان در اختیار اسرائیلی‌ها بود، حکایت می‌کرد که پاکستان، و بعدتر کرهٔ شمالی، دانش و تخصص هسته‌ای را در اختیار تهران قرار می‌دهند. از این رو، رئیس موساد، مئیر داگان، فرمانده‌ای را برای واحد تازه‌ای تعیین کرد که هدفش کشف پروژهٔ هسته‌ای ایران و پروژهٔ تولید موشک‌های بالستیک و در نهایت نابودی آن‌ها بود.
این واحد، در روند کار خود، به جزئیاتی دست یافت دربارهٔ اینکه ایران چگونه از سازمان‌ها و بازوانی همچون «حزب‌الله»، «حماس» و «جهاد اسلامی» حمایت می‌کند. بنابراین، نخستین مأموریت، وارد کردن تجهیزات و دستگاه‌های «آلوده» یا «نفوذی» به درون «حزب‌الله» (بخشی از آن‌ها در جنگ ۲۰۰۶ مورد استفاده قرار گرفت) و نیز به درون خاک ایران بود، به‌علاوهٔ استفاده از سلاح سایبری علیه ایرانی‌ها و متحدانشان. به این ترتیب، این واحد توانست فعالیت شماری از فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای را زیر نظر بگیرد و پرونده‌ای کامل برای هر یک تهیه کند که شامل ریزترین جزئیات دربارهٔ عادات، رفتار روزانه و مکان‌های رفت‌وآمدشان بود.
کوهن از جمله افسرانی بود که بیشترین درگیری را با این مأموریت داشت و در تمام فصل‌های کتاب با گستردگی به آن می‌پردازد. او اشاره می‌کند که نخست‌وزیری که بر این مأموریت‌های موساد نظارت می‌کرد، اساساً بنیامین نتانیاهو بود، و او برای این اقدامات به نتانیاهو اعتبار می‌دهد، اما فراموش نمی‌کند تأکید کند که صاحبِ اصلیِ ایده‌ها خود او بوده است، نه نتانیاهو.
همان‌طور که به نظر می‌رسد، دلیل این نکته فراتر از جنبهٔ شخصیتی و خودبینانه است که هر دو نفر دارند. کوهن در کتاب تلاش می‌کند خود را از وابستگی به نتانیاهو ــ به عنوان کسی که با او هم‌سو یا پیرو اوست ــ رها کند. او با این نکته آغاز می‌کند که بارها پیشنهاد داده بود ابتکار حمله به ایران و به «حزب‌الله» را ــ یا هر یک به‌تنهایی یا هر دو با هم ــ آغاز کنند. اما رؤسای ستاد ارتش اسرائیل، یکی پس از دیگری، با این پیشنهاد او مخالفت کردند. نتانیاهو، نخست‌وزیر وقت، در کنار رؤسای ستاد ایستاد و این حمله را متوقف کرد، با این استدلال که چنین اقدامی ممکن است به جنگی بیانجامد که در آن چندین ساختمان در شهرهای اسرائیل ویران شود.
کوهن در بخش دیگری از کتاب، نتانیاهو را بابت دستیابی به آتش‌بس با «حماس» در سال ۲۰۱۴ مورد انتقاد قرار می‌دهد و می‌گوید: «در آن زمان باید تصمیم به نابودی آن گرفته می‌شد.» اما کوهن در عین حال هدیه‌ای بزرگ به نتانیاهو می‌دهد؛ زیرا او را از مسئولیت شکست در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ مبرا می‌کند و این مسئولیت را بر دوش فرماندهان دستگاه‌های امنیتی می‌گذارد. در این چارچوب، کوهن درس‌نامه‌ای دربارهٔ فرهنگِ پذیرش مسئولیت می‌نویسد و سران دستگاه‌های امنیتی را به دلیل اختلافاتشان با نتانیاهو سرزنش می‌کند. او می‌گوید که خود همواره کوشیده وفادار به «دولت» باشد نه به «فرد»، با این حال نتانیاهو را احترام می‌گذاشت و او را به‌عنوان یک نخست‌وزیر عمل‌گرا تحسین می‌کرد.

تصویری از قاسم سلیمانی، حسن نصرالله و عماد مغنیه که بر ساختمانی در ضاحیه جنوبی بیروت، نزدیک محل هدف‌گیری اسرائیل در حارة حریک نصب شده است (خبرگزاری EPA)

همین مسئله دربارهٔ ترور قاسم سلیمانی، فرمانده «نیروی قدس» در «سپاه پاسداران» ایران نیز صدق می‌کند. کوهن می‌گوید که طرحی مفصل برای این عملیات ارائه داد که همهٔ رؤسای دستگاه‌های اطلاعاتی با آن موافق بودند، اما رئیس ستاد ارتش، آویو کوخاوی، مخالفت کرد و نتانیاهو نیز از کوخاوی حمایت کرد و از کوهن خواست که این تصمیم را به آمریکایی‌ها اطلاع دهد. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا (در دورهٔ نخست ریاست‌جمهوری‌اش)، از تصمیم نتانیاهو خشمگین شد. همچنین جینا هاسپل، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA)، ناراحت شد و طبق روایت کوهن به او گفته است: «ژنرال‌های شما هم مثل ژنرال‌های ما هستند، جنگ را دوست ندارند.»
کوهن در این‌باره می‌گوید: «من سفری فوری به ایالات‌متحده انجام دادم و اطلاعات بسیار گسترده‌ای دربارهٔ سلیمانی به آن‌ها ارائه کردم. من او را «شاهزادهٔ کوچک» می‌نامیدم، و آمریکایی‌ها همین نام را برای عملیات ترور انتخاب کردند. و پس از موفقیت آن (در ژانویه ۲۰۲۰)، آمریکایی‌ها مدالی به‌عنوان قدردانی به من اهدا کردند. و در جریان جنگ ۱۲روزه در ژوئن ۲۰۲۵، ایرانی‌ها از من انتقام گرفتند و خانه‌ام را در تل‌آویو هدف قرار دادند.»
کوهن دربارهٔ آن جنگ می‌گوید، این عملیات به نابودی توان پدافند هوایی ایران انجامید: «شاهد آن هم این است که پدافند ایران هیچ شلیکی به سوی هواپیماهای مهاجم اسرائیلی نکرد»، و نیز «بخش عمدهٔ اورانیوم غنی‌شده و تأسیسات مربوط به غنی‌سازی نابود شد» و این عملیات «بازدارندگی» ایجاد کرد. او می‌گوید: «ایران امروز دیگر دژ حفاظت شده نیست و می‌داند که اسرائیل و ایالات‌متحده از ترسِ حمله به آن رها شده‌اند.»
با این حال، کوهن تعجب می‌کند که چرا در تل‌آویو یا واشنگتن هنوز تصمیمی برای سرنگونی «نظام ملاها» گرفته نشده است. او تنها با یک جمله، بدون هیچ توضیحی، می‌گوید که «جنگ اخیر فرصت سرنگونی نظام ایران را از دست داد.»

ترورِ عماد مغنیه

یوسی کوهن در فصل ششم کتاب، روایت می‌کند که چگونه یک عامل لبنانی را برای موساد جذب کرده است؛ کسی که به عماد مغنیه ــ رئیس ستاد عملیات در «حزب‌الله» ــ نزدیک بود. کوهن می‌گوید که چشمش را روی «شخصی تحصیل‌کرده از قدیمی‌های خرابکاران در لبنان» گذاشته بود؛ فردی که بیست سال از خودش بزرگ‌تر بود. او برای کتاب، نام مستعار «عبدالله» را برایش برمی‌گزیند. عبدالله بسیار به حزب نزدیک بود. کوهن کشف کرد که این مرد به‌دنبال آینده‌ای اقتصادیِ امن است که آیندهٔ او را تضمین کند، آن هم در آمریکای لاتین.
کوهن برای احتیاط بیشتر، نخستین بار او را در حالی ملاقات کرد که مسلح نبود؛ اما در دیدار دوم، اسلحه‌ای همراه داشت، سپس یک مراقب را مأمور کرد که از فاصله دور، او را زیر نظر بگیرد و جابه‌جایی‌هایش را پیگیری کند؛ همانند پژوهشگری که حرکات موش آزمایشگاهی را زیر نظر دارد. به‌تدریج برای او روشن شد که وابستگی عبدالله به «حزب‌الله» یک وابستگی ایدئولوژیک است، ریشه‌گرفته از عقیدهٔ دینی و از باورش به اینکه در حال دفاع از لبنان است؛ و «این، همان چیزی بود که مطلوب ما بود».
دورهٔ زمانی روایت، اوایل دههٔ نود قرن گذشته بود. پوششی که یوسی کوهن، افسر موساد، برای خود انتخاب کرده بود این بود که مردی تاجر و آرژانتینی است که به‌دنبال شریک برای اجرای یک پروژهٔ تجاری در خاورمیانه می‌گردد. پس از چندین دیدار که در آن کوهن احساس کرده بود مرد به او علاقه‌مند شده و به او اعتماد کرده است، به عبدالله پیشنهاد داد که شریک یکدیگر شوند.
پس از چند دیدار دیگر، کوهن جزئیات نوع «کار» را مطرح کرد و گفت شرکتی وجود دارد که به آن‌ها پیشنهاد داده تحقیقاتی دربارهٔ «حزب‌الله» انجام دهند، در برابر مبلغی محترم و قابل‌توجه. عبدالله در وهلهٔ نخست، قاطعانه این مأموریت را رد کرد و چند روز ارتباطش را با کوهن قطع کرد. اما به شکلی غافلگیرکننده به او بازگشت و موافقتش را اعلام کرد. آن دو با هم به اسرائیل رفتند و در تل‌آویو گشت‌وگذار کردند، و عبدالله نمی‌دانست که شریک آرژانتینی‌اش یک افسر موساد است.
مأموریت بزرگ این بود که سرنوشت دو سرباز اسرائیلی، رحمیم الشیخ و یوسی فینک، را روشن کند؛ دو سربازی که سال ۱۹۸۶ پس از افتادن در کمینی که حزب‌الله برایشان گذاشته بود، به اسارت درآمده بودند. «برند اشمیدلاوِر»، مشاور امنیتی صدر اعظم آلمان «هلموت کُهل»، میان اسرائیل و حزب‌الله برای معاملهٔ تبادل در این پرونده میانجیگری می‌کرد.
«حزب‌الله» از اعلام اینکه آن دو زنده‌اند یا مرده، خودداری می‌کرد و در مقابل، آزادی شمار زیادی از اسیران لبنانی و فلسطینی را درخواست می‌کرد. عبدالله توانست خبر قطعی را برای موساد بیاورد: آن دو بر اثر جراحاتشان درگذشته بودند. این موضوع «قیمت معامله» را به‌طور چشمگیری تغییر داد. در این لحظه، کوهن دریافت که عبدالله صیدی بسیار ارزشمند است؛ فردی با روابط عالی، توانایی‌های بالا و وفادار در اجرای مأموریت.
اما مهم‌تر از همه، آن چیزی بود که در ماه‌ها و سال‌های بعد رخ داد؛ عبدالله توانست اطلاعاتی شگفت‌انگیز دربارهٔ عماد مغنیه گردآوری کند؛ کسی که در ۴۲ کشور جهان تحت تعقیب بود و ایالات متحده برای ارائهٔ اطلاعاتی که به دستگیری او منجر شود، جایزه‌ای به مبلغ ۲۵ میلیون دلار تعیین کرده بود، به‌دلیل مسئولیتش در کشته شدن شمار زیادی از آمریکایی‌ها در لبنان. اسرائیل نیز به‌طور جدّی در پی حذف او بود.
کوهن دربارهٔ جزئیات این عملیات ــ که در سال ۲۰۰۸ در دمشق انجام شد و مغنیه با انفجار خودرویش ترور شد ــ چندان سخن نمی‌گوید. اما «ایهود اولمرت»، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، در سال ۲۰۲۴ اعتراف کرد که دولتش مسئول این عملیات بوده و اینکه یک واحد عملیاتی از موساد، طرح را ریخته و آن را با مشارکت سازمان اطلاعات آمریکا اجرا کرده است.
و در ادامه، نقل‌قول کوهن: «به دیداری فوری به ایالات متحده رفتم و اطلاعاتی بسیار فراوان دربارهٔ سلیمانی در اختیار آن‌ها گذاشتم. من او را (شاهزادهٔ کوچک) می‌نامیدم و آمریکایی‌ها همین نام را برای عملیات ترور او برگزیدند. پس از موفقیت عملیات (در ژانویهٔ ۲۰۲۰)، آمریکایی‌ها مدالی به نشانهٔ قدردانی به من اهدا کردند. و در جریان جنگِ ۱۲روزه در ژوئن ۲۰۲۵، ایرانی‌ها با بمباران خانه‌ام در تل‌آویو از من انتقام گرفتند.»


تحرکات سیاسی عراق پس از انتخابات

 پیروزی حدود ۴۶ کرسی برای السودانی ممکن است برای تشکیل ائتلاف «فراکسیون اکثریت» کافی نباشد (آسوشیتدپرس)
 پیروزی حدود ۴۶ کرسی برای السودانی ممکن است برای تشکیل ائتلاف «فراکسیون اکثریت» کافی نباشد (آسوشیتدپرس)
TT

تحرکات سیاسی عراق پس از انتخابات

 پیروزی حدود ۴۶ کرسی برای السودانی ممکن است برای تشکیل ائتلاف «فراکسیون اکثریت» کافی نباشد (آسوشیتدپرس)
 پیروزی حدود ۴۶ کرسی برای السودانی ممکن است برای تشکیل ائتلاف «فراکسیون اکثریت» کافی نباشد (آسوشیتدپرس)

سیاستمداران عراقی مطلع از تحرکات احزاب و جریان‌های سیاسی گزارش دادند، مشاورات سیاسی در عراق پس از انتخابات پارلمانی اخیر، همزمان با پیش‌بینی احتمال فروپاشی فهرست «بازسازی و توسعه» به رهبری نخست‌وزیر فعلی محمد شیاع السودانی وارد مرحله حساسی شده است.

این منابع اظهار کردند که برخی از رهبران فهرست، از جمله احمد الأسدی و فالح الفياض، به نظر می‌رسد آماده فاصله گرفتن از ائتلاف باشند، نشانه‌ای از تکرار روش‌های انشقاقی است که پیشتر الفياض در ائتلاف‌های قبلی به کار برده بود. این مسئله می‌تواند ثبات فهرست را پس از انتخابات تهدید کند.

با این حال، یک مقام حزبی در فهرست «بازسازی و توسعه» به «الشرق الأوسط» اظهار کرد که ائتلاف تا کنون مستحکم باقی مانده و قصد دارد مشاورات خود را برای تشکیل دولت به ریاست السودانی ادامه دهد. این مقام که ترجیح داد نامش فاش نشود، افزود: «هنوز خیلی زود است که بگوییم فرصت دوره دوم پایان یافته است.»

السودانی روز سه‌شنبه گذشته در تلاشی برای نشان دادن انعطاف و تمایل به توافق ملی، اعلام کرد که آماده همکاری با تمامی جریان‌های سیاسی است، از جمله جریان صدر به رهبری مقتدی صدر که انتخابات را تحریم کرده بود.

نخست‌وزیر عراق محمد شیاع السودانی پس از رای دادن در انتخابات پارلمانی دیروز (آسوشیتدپرس)

پس از یک رکود بیش از یک ساله به دلیل اختلافات سیاسی میان جریان صدر و «چارچوب هماهنگی» متشکل از احزاب شیعه نزدیک به ایران، این چارچوب که در پارلمان پیشین بیشترین کرسی‌ها را داشت، السودانی را در سال ۲۰۲۲ به نخست‌وزیری برگزید. در آن زمان، السودانی شناخته شده نبود و پایه مردمی گسترده‌ای نداشت.

در انتخابات روز سه‌شنبه گذشته، السودانی حدود ۴۵ کرسی کسب کرد، اما رقبای او در ائتلاف «دولت قانون» به رهبری نوری المالکی، «عصائب اهل الحق» به رهبری قیس الخزعلی، «سازمان بدر» به رهبری هادی العامری و جریان «قوای دولت» به رهبری عمار حکیم، مجموعاً بیش از ۹۰ کرسی را به دست آوردند.

مشاورات چهار جریان

رهبران چارچوب شیعه بلافاصله پس از اعلام نتایج شروع به تحرک کردند؛ قیس الخزعلی با عمار حکیم دیدار کرد و سپس هادی العامری از نوری المالکی بازدید کرد.

منابع اظهار کردند که چهار جریان اصلی چارچوب شیعه با عدم حمایت از دوره دوم السودانی توافق دارند، چه از طریق مواضع علنی و صریح نوری المالکی و چه از طریق رویکردهای محافظه‌کارانه‌تر و انعطاف‌پذیر سایر طرف‌ها؛ این موضوع نشان می‌دهد شانس السودانی برای باقی ماندن در دوره دوم بسیار محدود است.

در حالی که قانون اساسی عراق مانع جابجایی رسمی نمایندگان میان فراکسیون‌ها پیش از تشکیل دولت می‌شود، منابع از تفاهمات اولیه میان نمایندگان منتخب فهرست السودانی و نیروهای چارچوب شیعه خبر دادند که هدف آن رأی‌دهی بعدی به نامزد چارچوب برای نخست‌وزیری به جای حمایت از السودانی است.

منابع تأکید کردند که رهبری «چارچوب هماهنگی» مشخصات نامزد خود برای نخست‌وزیری را پیش از ارائه به فراکسیون‌های دیگر تعیین خواهد کرد، اقدامی که تا حد زیادی نمادین است؛ زیرا نیروهای اهل سنت و کرد دارای مطالبات مشخصی درباره مناصب خود هستند و نه شخص نخست‌وزیر، که نشان‌دهنده تسلط ائتلاف شیعه بر گزینه نخست‌وزیری است.

با توجه به نبود اکثریت مطلق در پارلمان ۳۲۹ کرسی‌ای، طرف‌های اصلی ممکن است هفته‌ها یا حتی ماه‌ها را صرف مذاکره برای تشکیل ائتلاف و ایجاد فراکسیون بزرگ کنند که بتواند نخست‌وزیر بعدی را تعیین کند.

در سال‌های گذشته، تعیین نخست‌وزیر و تشکیل دولت پس از انتخابات با پیچیدگی‌های زیادی همراه بوده و توافق چند ماه طول کشیده است.

یک سیاستمدار برجسته به خبرگزاری فرانسه اظهار کرد که «چارچوب هماهنگی» درباره حمایت از السودانی برای دوره دوم تقسیم شده است، در حالی که افزایش قدرت او نگرانی‌هایی در میان جریان‌های سیاسی اصلی ایجاد کرده است، به ویژه به دلیل سیاست‌هایی که توازن دقیقی میان دو متحد عراق، واشنگتن و تهران، حفظ می‌کند.

السودانی با اتهامات مبنی بر اینکه کارکنان دفتر او مسئول شنود تلفن سیاستمداران برجسته بوده‌اند، مواجه شد، که وی آن را «دروغ قرن» خواند.

در عراق هیچ چیزی غیرمنتظره نیست؛ زیرا منافع سیاسی و تقسیمات فرقه‌ای در مسیرهای موازی پیش می‌روند. همان‌طور که السودانی ممکن است از رقبای خود در احزاب شیعه حمایت کسب کند تا دولت جدیدی تشکیل دهد، همان احزاب ممکن است علیه او متحد شوند.

یک منبع در یکی از احزاب اصلی چارچوب هماهنگی اظهار کرد که چارچوب قبلاً توافق کرده است صفوف خود را متحد کند و فراکسیون بزرگی برای «انتخاب نخست‌وزیر (...) و رئیس مجلس و نایبان او و رئیس جمهوری» تشکیل دهد.

تفاهم درون سنی

نیروهای اهل سنت مشاورات داخلی برای توزیع مناصب اصلی آغاز کرده‌اند، در حالی که منابع اظهار کردند که توافق میان محمد الحلبوسی و خمیس الخنجر یا سایر شخصیت‌های اهل سنت ممکن است امکان‌پذیر شود، در حالی که تفاهم میان الحلبوسی و مثنی السامرائی رئیس ائتلاف «عزم» در مرحله آینده بعید به نظر می‌رسد.

به طور اجرایی، پارلمان فعلی با موانعی برای تأیید منتخبین جدید مواجه است؛ زیرا مجلس کنونی تا ۸ ژانویه (۱۷ دی) به فعالیت خود ادامه می‌دهد و این امر مانع از شروع به کار پارلمان جدید می‌شود و پرسش‌هایی درباره امکان انحلال پارلمان فعلی پیش از پایان مدت قانونی آن ایجاد می‌کند.

این تحولات در چارچوب رقابت فراکسیون‌های عراقی برای اعلام فراکسیون بزرگ جهت تشکیل دولت آینده رخ می‌دهد؛ چارچوب شیعه همچنان بیشترین قدرت و نفوذ را برای تعیین آینده نخست‌وزیری دارد، در حالی که شانس السودانی حتی در صورت کسب کرسی‌های زیاد محدود به نظر می‌رسد.

پس از انتخاب پارلمان جدید عراق، مرحله انتخاب نخست‌وزیر آغاز می‌شود تا دولت آینده را تشکیل دهد، در کشوری که معمولاً پیچیدگی‌هایی وجود دارد که توافق بر سر نامزد را طولانی می‌کند.

این انتخابات همچنین نشان‌دهنده استمرار نفوذ چارچوب شیعه در صحنه سیاسی عراق پس از سال‌ها اختلاف با جریان صدر است.