اسد در سوریه و لبنان: ربع قرن ویرانی و استبداد

دولت‌های لبنان یا سرنگون می‌شدند یا دچار فلج سیاسی و تضعیف نمایندگی می‌شدند (بایگانی - گتی)
دولت‌های لبنان یا سرنگون می‌شدند یا دچار فلج سیاسی و تضعیف نمایندگی می‌شدند (بایگانی - گتی)
TT

اسد در سوریه و لبنان: ربع قرن ویرانی و استبداد

دولت‌های لبنان یا سرنگون می‌شدند یا دچار فلج سیاسی و تضعیف نمایندگی می‌شدند (بایگانی - گتی)
دولت‌های لبنان یا سرنگون می‌شدند یا دچار فلج سیاسی و تضعیف نمایندگی می‌شدند (بایگانی - گتی)

با آغاز قرن بیست‌ویکم، به نظر می‌رسید که چرخش زمان، چرخشیدر تاریخ را نیز به همراه دارد. سال ۲۰۰۰ را به یاد بیاوریم، سالی که چندین رویداد مهم در آن به وقوع پیوست.
در ۱۰ ژوئن، حافظ اسد درگذشت. بسیاری مانند قربانیانی که برای پدران سخت‌گیر خود گریه می‌کنند، برای او اشک ریختند. اما بسیاری دیگر در دل گفتند: «برای اولین بار، اسد کاری مفید انجام داد». حافظ، که عملاً رئیس دو کشور بود، در حالی چشم از جهان فروبست که دو اتفاق مهم در همان سال روی داد:
در مارس، او با رئیس‌جمهورى آمریکا، بیل کلینتون، در ژنو دیدار کرد تا درباره ازسرگیری مذاکرات سوری-اسرائیلی گفت‌وگو کند. اما نتیجه این بود که «صلح» پایان یافت، چرا که اسد شرافت را برگزید. حافظ که به نشستن هفت‌ساعته معروف بود، ناگهان به یاد آورد که در جوانی در دریاچه طبریا شنا می‌کرده و صلح بدون بازپس‌گیری تمامی آن قابل‌قبول نیست.
در ۲۵ می، اسرائیلی‌ها از جنوب لبنان عقب‌نشینی کردند، وعده‌ای که ایهود باراک داده بود. این عقب‌نشینی موجب خشم حامیان سوری و لبنانی اسد شد، چرا که بر ادامه مقاومت تأکید داشتند. از این رو، «مزارع شبعا» که اسرائیلی‌ها در ۱۹۶۷ از سوریه اشغال کرده بودند، بهانه‌ای برای ادامه جنگ شد. اما به زودی اعلام شد که این عقب‌نشینی به معنای «آزادسازی» است که توسط «حزب‌الله» با حمایت سوریه به دست آمده است.

حافظ اسد و بیل کلینتون، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، در ژنو در سال ۲۰۰۰ (گتی)

آموزش بشار و سیاستمداران لبنان

پس از مرگ حافظ، یکی از سوری‌ها داستانی طنزآمیز تعریف کرد: کشاورزی ساده‌لوح از درعا قصد داشت برای شرکت در مراسم تشییع حافظ اسد به دمشق برود. اما وقتی به پایتخت نزدیک شد، تابلویی دید که روی آن نوشته بود: «اسد جاودان است و نمی‌میرد». او تصور کرد خبر مرگ شایعه‌ای است که دشمنان پخش کرده‌اند، پس به خانه بازگشت.
این اشتباه کشاورز بی‌دلیل نبود. چرا که وقتی قدرت به بشار منتقل شد، مشخص شد که حافظ واقعاً جاودان است. باوجود تغییرات جزئی، تأثیرات ویرانگر حافظ همچنان در کاخ المهاجرین باقی ماند. بشار، که با دختری مدرن از لندن ازدواج کرده بود، همچنان «وصیت» پدر را ادامه داد: بگذار آتش‌ها شعله‌ور بمانند.
لبنان، «اتاق خواب» نظام سوریه، میدان آموزش بشار بود. او که از سال ۱۹۹۸ مسئولیت حضور نظامی سوریه در لبنان را بر عهده داشت، با سیاستمداران لبنانی ارتباط برقرار کرد. در این میان، بیشترین تأثیرات او بر سه نفر بود: حسن نصرالله، رفیق الحریری و امیل لحود.
او که در سال ۲۰۰۰ به عنوان «مرد آزادی‌بخش» تصویر شده بود، همه چیزهایی را نمایندگی می‌کرد که بشار نداشت. او از طریق یک «وراثت جمهوری‌خواهانه» منحصر به فرد به قدرت رسیده بود و اکنون مالکیت قدرت را در دست داشت. اگرچه پدرش، حافظ اسد، تأثیر قابل‌توجهی بر حسن نصرالله و موقعیت قوی در مذاکرات با ایران داشت، اما بشار جوان فاقد این ویژگی‌ها بود.

بادهای اسد، حریری، لحود و نصرالله را با عشق و نفرت درنوردیدند (بایگانی - خبرگزاری فرانسه)

حسن نصرالله، «جناب دبیر کل»، شرط لازم برای ادامه شعله‌ور ماندن آتش در همه جا را فراهم کرده بود.

مقاومت او تأثیری درمانی، همراه با جذابیت مرموزی برای بشار بی‌تجربه داشت، همان‌گونه که راسپوتین برای تزار نیکلاس و همسرش الکساندرا به نظر می‌رسید که راه‌حل درمانی برای فرزند بیمارشان دارد.
اما اگر محبت بشار به نصرالله عشقی به چیزی غیرممکن بود، محبت او به امیل لحود عشقی به چیزی ممکن بود. لحود، فرمانده ارتشی که دمشق او را در سال ۱۹۹۸ به ریاست جمهوری لبنان رساند، از نظر روحیه نظامی شباهت‌هایی به بشار داشت، که به خاطر «دکتر» بودنش یونیفورم نظامی بر تنش کردند، چرا که ریاست جمهوری سوریه برای نظامیان نوشته شده بود.
لحود، که فرمانده نیروی دریایی ارتش لبنان بود، با توجه به محدودیت تجهیزات این نیرو و وقت آزاد شغلی، زمان زیادی را صرف آفتاب گرفتن و روغن‌مالی بدنش در استخر «حمام نظامی» می‌کرد. در سال ۱۹۸۹، او به فرماندهی ارتش منصوب شد، چون به یک افسر مارونی بلندپایه نیاز بود که پس از سرکوب شورش میشل عون، این سمت را بپذیرد.
از سوی دیگر، رفیق الحریری برای بشار چندان خوشایند نبود. این تاجر ثروتمند، که با سخاوت به افسران سوری پول و هدیه می‌داد، با هدف کسب امتیاز سیاسی، نمی‌توانست الگویی از یک ثروتمند جذاب برای بشار باشد. بشار ثروتمندانی را می‌پسندید که با تواضع پول بپردازند و تنها آرزویشان این باشد که دارایی‌شان مصادره نشود.

دشمنی با رفیق الحریری

چندین عامل به دشمنی بشار با الحریری دامن می‌زد. شایع بود که الحریری به دلیل نفوذ و قدرت زیادش در جامعه سنی، تهدیدی برای رژیم علوی بشار محسوب می‌شد. او نه تنها جامعه سنی لبنان را متحد می‌کرد، بلکه نفوذ خود را به سنی‌های سوریه نیز گسترش می‌داد. علاوه بر این، گفته می‌شد که پروژه الحریری برای صلح منطقه‌ای می‌توانست ادامه توافق «اسلو» بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها در سال ۱۹۹۳ باشد.
الحریری خود را «عصامی: خودساخته» معرفی می‌کرد، کسی که موفقیت‌هایش را به تنهایی به دست آورده است. این توصیف اغلب برای بشار تحریک‌آمیز بود، زیرا با تصویر وراثت بشار و وابستگی‌اش به سیستم پدرش در تضاد قرار داشت.

بحران داخلی و منطقه‌ای

خروج اسرائیل از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، بهانه رژیم سوریه برای نگه داشتن نیروهایش در لبنان را از بین برد. از طرفی، مرگ حافظ اسد شجاعت بیشتری به مخالفان داد. در همان سال، پاتریارک مارونی نصرالله صفیر، از عقب‌نشینی نیروهای سوری حمایت کرد و ندای اسقف‌های مارونی را منتشر ساخت که خواستار خروج فوری سوریه بودند.
در آوریل ۲۰۰۱، «دیدار قرنه شهوان» شکل گرفت که هسته اولیه مخالفان رژیم سوریه در لبنان بود. این حرکت، با همکاری ولید جنبلاط و حمایت صفیر، مصالحتی بین مسیحیان و دروزی‌ها ایجاد کرد که پایه‌های ملی‌گرایی لبنانی را تقویت کرد.

تشدید بحران

در سال ۲۰۰۳، حمله آمریکا به عراق و قیام کردهای سوریه در قامشلی شرایط منطقه را پیچیده‌تر کرد. بشار به جای پاسخگویی به این چالش‌ها، تروریست‌هایی را برای ایجاد ناآرامی در عراق فرستاد و تلاش کرد با تهدیدهای آمریکا مقابله کند.
در همین زمان، او به تجدید دوره ریاست جمهوری امیل لحود اصرار داشت، چرا که لحود به اعتقاد او تنها مارونی بود که می‌توانست به رژیم بشار اطمینان بدهد. اما در سپتامبر ۲۰۰۴، قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت صادر شد که خواستار خروج نیروهای خارجی و خلع سلاح شبه‌نظامیان در لبنان بود.
و کاملاً روشن بود که هدف‌های اصلی این قطعنامه بشار اسد، که باید نیروهایش را از لبنان خارج می‌کرد، و حسن نصرالله، که باید سلاح‌هایش را تحویل می‌داد، بودند. بنابراین، این دو نفر که مورد هدف قرار گرفته بودند، باید با اقدامی واکنشی پاسخ می‌دادند. این اقدام یا باید ولید جنبلاط را هدف قرار می‌داد، کسی که تمدید ریاست جمهوری امیل لحود او را به موقعیت مخالف مسیحی کشاند، یا رفیق الحریری، که از تمدید ریاست جمهوری لحود ناخشنود بود و این ناخشنودی او را با توهین مستقیم از سوی بشار اسد مواجه ساخت. به‌ویژه که شایعاتی درباره نقش الحریری در تصویب این قطعنامه وجود داشت.

ترور رفیق الحریری و پیامدهای آن

در ۱۴ فوریه ۲۰۰۵، جنایتی رخ داد که منجر به کشته شدن رفیق الحریری، وزیر باسل فلیحان و ۲۱ نفر از همراهانشان شد. این جنایت آغازگر سلسله‌ای از ترورها بود که سیاستمداران و روزنامه‌نگاران مخالف بشار اسد و حسن نصرالله را هدف قرار داد.
همان‌گونه که سوریه به دو بخش تقسیم شده بود، لبنان نیز به دو بخش تقسیم شد. در یک سو گروهی به نام «۸ مارس» بود که روز راهپیمایی بزرگ خود را برای تشکر از «سوریه اسد» جشن گرفتند، و در سوی دیگر گروه «۱۴ مارس» بود که راهپیمایی بزرگتری را علیه ترور الحریری برگزار کرد و خواستار خروج نیروهای سوری از لبنان شد.

لبنان «اتاق خواب» نظام سوری بود، جایی که بشار اسد آموزش دید (بایگانی - خبرگزاری فرانسه)

خروج نیروهای سوری از لبنان

سرانجام نیروهای سوری در ۳۰ آوریل لبنان را ترک کردند. حسن نصرالله اما تصمیم گرفت تفنگی به عنوان «تفنگ مقاومت» به فرمانده نیروهای سوری، رستم غزاله، اهدا کند تا سربازان سوری با ضعف و خواری لبنان را ترک نکنند.
با این حال، «نفرین الحریری» گریبانگیر غزاله شد، همان‌طور که گریبانگیر غازی کنعان، فرمانده پیشین او، شده بود. غزاله که در سال ۲۰۰۲ جایگزین غازی شد، در کنار او در جنایات و شکنجه‌هایی که در شهر عنجر و هتل بوریواژ بیروت انجام شد، شریک بود. همچنین او شبکه‌های قاچاق و مواد مخدر را مدیریت می‌کرد که درآمدهای آن میان او، نظام سوریه و هم‌پیمانانش در «محور مقاومت» تقسیم می‌شد.
در نهایت، شایعاتی وجود داشت که غزاله در سال ۲۰۱۵ به دلیل ترس از افشای اطلاعات مربوط به ترور الحریری کشته شد. غازی کنعان نیز که در سال ۲۰۰۱ به وزارت داخله سوریه منصوب شد، در همان سال با دو یا سه گلوله در دفترش کشته شد. مقامات رسمی ادعا کردند که او خودکشی کرده است، اما این ماجرا به طنزی تلخ تبدیل شد، زیرا خودکشی با چند گلوله به شوخی‌های مردم اضافه شد.

فساد مالی و ارتباط آن با ترور

جنایت علیه الحریری با رسوایی مالی بزرگی مرتبط بود که دو سال قبل از آن رخ داد. گفته می‌شود که افراد مرتبط با «نظام امنیتی مشترک لبنان-سوریه» دو میلیارد دلار از بانک المدینه به سرقت برده بودند، که این امر باعث سقوط این بانک شد.

نفوذ سوریه در لبنان
در دوره‌ای که به «عهد وصایت» معروف شد، نظریه‌ای بعثی تحت عنوان «عربیت لبنان» بر این کشور حاکم بود. این نظریه لبنان را ملزم می‌کرد که در همه شرایط کنار سوریه و ایران، علیه مصر، عراق، کشورهای خلیج و مغرب باشد.
در سال ۱۹۹۱، حافظ اسد توافق‌نامه‌ای به نام «معاهده برادری، همکاری و هماهنگی» را میان لبنان و سوریه امضا کرد که بر اساس آن، سیاست خارجی لبنان کاملاً به سیاست خارجی سوریه وابسته شد. این توافق‌نامه به دمشق اجازه داد تا بر تمامی انتصابات اداری و امنیتی لبنان نظارت داشته باشد و بر رسانه‌ها، قوه قضاییه و حتی نقشه اشتغال و سازمان‌های کارگری تأثیر بگذارد.
با به قدرت رسیدن بشار اسد، این سیاست ادامه یافت. اگرچه او در ابتدای دوره خود فضای محدودی برای فعالیت‌های مدنی در سوریه ایجاد کرد و در لبنان نیز نشانه‌هایی از گرایش به اقتصاد بازار آزاد دیده شد، این تغییرات دیرپا نبودند و کنترل سوریه بر لبنان همچنان برقرار ماند.
با پیشرفت در خصوصی‌سازی و گسترش اقتصادهای مافیایی موازی، وابستگی دولت سوریه به نیروی کار عظیمی که به لبنان صادر می‌شد، به‌عنوان راهی برای رهایی دولت از مسئولیت در قبال مردمش، افزایش یافت.

رویدادهای متعددی نشان می‌داد که قوانین اساسی روابط دو کشور همچنان پابرجاست. به‌عنوان مثال، بشار اسد به حوزه جدیدی دست انداخت و به احزاب مسیحی که به‌طور سنتی دشمن خاندان اسد بودند، نزدیک شد. او با بهره‌گیری از آنچه «حاشیه‌نشینی مسیحیان» نامیده می‌شد، در سال ۲۰۰۱ کریم بقرادونی را در رأس حزب کتائب تثبیت کرد؛ کسی که در طول سال‌ها از سیاست بشیری (سمیر جعجع) به سیاست بشاری (بشار اسد) تغییر جهت داده بود.

کنفرانس بیروت ۲۰۰۲

در کنفرانس سران عرب در بیروت در سال ۲۰۰۲ که منجر به ارائه ابتکار صلح عربی شد، قوانین حاکم بر روابط لبنان و سوریه همچنان مشهود بود. بشار اسد و امیل لحود در توافقی یاسر عرفات را از سخنرانی در کنفرانسی که قرار بود درباره فلسطین بحث کند، محروم کردند. این تصمیم به بهانه جلوگیری از ورود اسرائیلی‌ها به این گفت‌وگو اتخاذ شد. تنها رابطه‌ای که در آن سال‌ها قابل احترام بود، توسط نویسندگان و روشنفکران سوری شکل گرفت که آثار خود را در مطبوعات لبنانی منتشر می‌کردند و به بیروت سفر می‌کردند تا با همتایان لبنانی خود دوستی برقرار کنند. اما این رابطه نیز تلخی خاصی داشت، زیرا بسیاری از این نویسندگان سوری از زندان‌هایی آزاد شده بودند که در اوایل زندگی خود ۱۰ تا ۲۰ سال را در آن سپری کرده بودند.

با گشایش نسبی فضا، در مه ۲۰۰۶ صدها روشنفکر و فعال سوری همراه با همتایان لبنانی خود «بیانیه بیروت-دمشق» را امضا کردند که خواستار تصحیح روابط سوریه و لبنان، احترام به استقلال لبنان و پایان ترورهای سیاسی در این کشور بود. این بیانیه باعث بسته شدن فضای گشایش نسبی شد و برخی از امضاکنندگان سوری را با بازداشت‌های طولانی‌مدت، آزار و اخراج از کار مواجه کرد.

خروج نیروهای سوری از لبنان، احساس انزوا در «حزب‌الله» و متحدانش، و ظهور جنبش ملی ۱۴ مارس، ضرورت تغییر جهت را به وجود آورد. در این میان، جنگ با اسرائیل بار دیگر ابزار مناسبی برای تغییر مسیر به نظر می‌رسید. در ژوئیه ۲۰۰۶، «حزب‌الله» با ربودن دو سرباز اسرائیلی جنگی را آغاز کرد که حسن نصرالله آن را «پیروزی الهی» نامید.

این پیروزی، «حزب‌الله» را به نیرویی کلیدی در داخل لبنان تبدیل کرد و نقش ایران در لبنان آشکارتر از گذشته شد، در حالی که نفوذ سوریه به صورت مخفیانه ادامه یافت.

بحران‌های سیاسی و تحولات

این وضعیت منجر به ایجاد دوگانگی خطرناکی شد: از یک سو، اکثریتی مردمی و پارلمانی که در دولت فؤاد السنیوره نمایندگی داشت، و از سوی دیگر «پیروزی الهی» که با سلاح و اتحادهای خود از هرگونه حکومت باثباتی جلوگیری می‌کرد. این امر دولت‌ها را فلج کرد و حتی باعث تعطیلی بیروت با برپایی چادرها در مرکز شهر شد.
در سال ۲۰۰۷، حادثه‌ای بزرگ رخ داد: گروهی به نام «فتح‌الاسلام» ۲۷ سرباز لبنانی را در خواب به قتل رساند و جنگ‌های شدیدی در اردوگاه فلسطینی نهر البارد آغاز شد که تا پایان تابستان ادامه یافت و به ویرانی اردوگاه منجر شد. بعدها مشخص شد که شاكر العبسی، رهبر این گروه، ساخته و پرداخته دستگاه اطلاعاتی سوریه بود. او پس از فرار به دمشق، در شرایطی مبهم کشته شد.
در سال ۲۰۰۸، به‌عنوان بخشی از یک امتیاز ظاهری، برای اولین بار سفارت‌هایی بین لبنان و سوریه ایجاد شد. با این حال، آنچه به‌عنوان اذعان سوریه به استقلال لبنان تلقی می‌شد، همچنان با انواع مداخلات سوریه تضعیف می‌شد. تحت عناوینی چون «ثلث معطل» یا مخالفت با تسهیل کار دادگاه بین‌المللی درباره ترور رفیق الحریری، دولت‌ها سقوط می‌کردند یا به بحران‌های عمیق دچار می‌شدند.

دوران پس از انقلاب و سقوط اسد

زندگی سیاسی لبنان همچنان با بی‌ثباتی، اتهامات و ترور تهدید می‌شد. و در حالی که تحولات سوریه با انقلاب و تغییرات گسترده همراه شد، تاثیر این تغییرات بر لبنان همچنان یکی از موضوعات پیچیده و حساس باقی ماند.
وقتی انقلاب سوریه در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، گویی نسیمی لطیف به سوی لبنان بیمار وزید؛ نسیمی که شاید به طوفانی تبدیل می‌شد و فساد انباشته را از میان می‌برد. واقعاً، جوانان لبنانی با تظاهرات مسالمت‌آمیز، روشن کردن شمع و نوشتن بیانیه‌ها، به شکلی خودجوش همبستگی خود را ابراز کردند. این بار، همبستگی با سوریه توسط آرمان آزادی و کرامت انسانی هدایت می‌شد، نه با عناوین سنتی مانند عربیت و مقاومت.
طرفداران دمشق و «حزب‌الله» به سرعت وارد عمل شدند و با تعرض به حامیان انقلاب و تلاش برای ایجاد ترس، واکنش نشان دادند. حتی سفارت جدید سوریه در بیروت نیز به دلیل تحریک چنین اقداماتی، هدف اتهام قرار گرفت.
در طرابلس، شهری که بیشترین حمایت آشکار را از انقلاب سوریه داشت، مجازات شدیدی اعمال شد. در سال ۲۰۱۳، دو انفجار در مساجد «التقوی» و «السلام» رخ داد که ۴۹ کشته و بیش از ۸۰۰ زخمی برجای گذاشت. تحقیقات بعدی نشان داد که گروهی تروریستی وابسته به دمشق پشت این حملات بودند.
در همین زمان، مسئله زندانیان اسلام‌گرای زندان رومیه شدت گرفت. این موضوع از سال ۲۰۰۰ و درگیری‌های «الضنیه» آغاز شده بود و با اتهامات مربوط به نبردهای نهر البارد در سال ۲۰۰۷، بیشتر شد. تعداد این زندانیان به ۱۲۰۰ نفر رسید، که توسط سیستم امنیتی لبنان با مدیریت دمشق بازداشت شده بودند. اما این افراد، که به «گوانتاناموی لبنان» منتقل شدند، هرگز محاکمه نشدند.

نفوذ سوریه و مسائل امنیتی

با آغاز انقلاب و جنگ داخلی سوریه، نفوذ دمشق در لبنان به فعالیت‌های پنهانی و زیرزمینی محدود شد. در سال ۲۰۱۲، پرونده میشل سماحه، وزیر پیشین و دوست نزدیک بشار اسد، به جریان افتاد. او به انتقال مواد منفجره از سوریه به لبنان و برنامه‌ریزی برای بمب‌گذاری متهم شد.

دمشق برای دور زدن تحریم‌های بین‌المللی به همکاری اقتصادی با «حزب‌الله» روی آورد، به ویژه در زمینه قاچاق مواد مخدر مانند کبتاگون. پس از تصویب «قانون قیصر» در سال ۲۰۱۹، این فعالیت‌ها شدت گرفت و میلیاردها دلار برای محور مقاومت درآمد ایجاد کرد.

مداخله نظامی «حزب‌الله»

«حزب‌الله» در سال ۲۰۱۳ با ادعای دفاع از مقام حضرت زینب، مداخله نظامی خود را در سوریه آغاز کرد. این مداخله به سرعت جنبه اشغال‌گری و جابه‌جایی جمعیت به خود گرفت. هم‌زمان، نظریه «اتحاد اقلیت‌ها» توسط متحدان مسیحی «حزب‌الله»، مانند جریان عون، ترویج شد. این نظریه تلاش داشت تا مسیحیان، شیعیان و علوی‌ها را در برابر اهل سنت و داعش متحد نشان دهد.

«حزب‌الله» با ادعای مقابله با داعش و دفاع از لبنان، مناطق مرزی سوریه را اشغال و ساکنان آنها را آواره کرد، که به بحران پناهجویان سوری در لبنان دامن زد.

لبنان رسمی سعی کرد از درگیری سوریه فاصله بگیرد. در سال ۲۰۱۲، رئیس‌جمهوری میشل سلیمان «اعلامیه بعبدا» را تصویب کرد که شامل توافق همه جناح‌ها، از جمله «حزب‌الله»، برای عدم مداخله در سوریه بود. اما ایران به سرعت «حزب‌الله» را به مداخله واداشت.

در این میان، در روز ۴ اوت ۲۰۲۰، بیروت شاهد بزرگ‌ترین فاجعه در تاریخ معاصر خود بود. این انفجار که به «بزرگ‌ترین انفجار غیرهسته‌ای تاریخ» توصیف شد، یادآور زلزله‌ای بود که در قرن ششم میلادی این شهر را ویران کرد.

دوستان اسد در لبنان... پرونده‌ای از جنایات و رسوایی‌ها (بایگانی - سانا)

گفته‌های زیادی درباره اینکه نزدیکان به نظام اسد از طریق معاملات و قاچاق، نیترات آمونیومی را به لبنان آورده‌اند که انفجار آن یک‌چهارم شهر بیروت را ویران کرد، مطرح شد. بیشتر از آن، درباره فضایی که توسط «مقاومت» ایجاد شده و باعث تعطیلی دولت و جلوگیری از حساب‌کشی شده است، سخن گفته شد. پس از تهدید «وفیق صفا»، مسئول امنیتی «حزب‌الله»، به «برکناری» قاضی طارق البیطار، این پرونده به حالتی معلق درآمد و جامعه‌ای که مرگ را پذیرفته بود، خواهان پایان خاموشی شد.

در سال‌های پس از آغاز انقلاب سوریه، شمار زیادی از سوری‌ها، شامل خانواده‌ها و افراد، به بیروت آمدند؛ مردمانی از مناطق و طبقات و مذاهب مختلف. بین آنان و لبنانی‌ها روابط صمیمانه‌ای شکل گرفت که شامل دوستی‌ها، آشنایی‌های خانوادگی، غذاها، عادات و حتی ازدواج بین لبنانی‌ها و سوری‌ها بود.

با این حال، در کنار این روابط، بحرانی نیز وجود داشت که ناشی از خشونت نظام اسد و «حزب‌الله» بود. بحران پناهندگان سوری به یکی از مشکلات بزرگ لبنان تبدیل شد، کشوری که خود با بحران اقتصادی عمیقی دست‌وپنجه نرم می‌کند و روابط اجتماعی میان مردم آن نیز پر از سوءظن و خصومت است. قشرهای فقیرتر لبنان که به کارهای یدی وابسته‌اند، احساس کردند که با نیروی کار سوری رقابت دارند. این رقابت، باعث بروز احساسات نژادپرستانه و محدودیت‌های اعمال‌شده بر سوری‌ها شد و حتی برخی از آنان قربانی تخلفات و خشونت شدند.
در عین حال، بسیاری از لبنانی‌ها یادآور شدند که حل این بحران بدون همکاری نظام سوریه غیرممکن است. این افراد همچنین به اهمیت نیروی کار سوری در بخش‌های کلیدی اقتصاد لبنان اشاره کردند؛ از جمله ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نیروی کار در بخش کشاورزی، حضور گسترده در صنعت ساختمان و خدماتی مانند برق‌کاری، لوله‌کشی، و مکانیکی.

با سقوط اسد و فرار او به مسکو، لبنان نیز با عواقب سنگین این تحولات روبرو شد. باز شدن درهای زندان‌ها نشان داد که هنوز لبنانی‌هایی در زندان‌های سوریه هستند که نظام اسد وجود آنان را انکار کرده بود. برخی از این افراد آزاد شدند و جستجو برای دیگران ادامه دارد.

کارخانه‌های تسلیحاتی و تونل‌های مرزی که توسط اسرائیل منهدم شدند، و روابط سیاسی و مالی بین مقام‌های دو کشور، نیازمند تحقیقات بیشتری هستند. خطرناک‌تر از همه، برخی از همدستان اسد به لبنان پناه آوردند و تحت حمایت دولت لبنان و «حزب‌الله» قرار گرفتند.

ضروری است که دولت لبنان این افراد را به قربانیانشان تحویل دهد، نه تنها برای تحقق عدالت و کمک به سوریه، بلکه برای تضمین روابط سالم بین دو کشور در آینده. تنها در این صورت می‌توان گفت که این ربع قرن پر از استبداد و شکنجه، به‌طور واقعی پایان یافته است.

 



تأثیرات عمده ضربات اسرائیلی بر روی ساختار رهبری حوثی‌ها

حوثی‌ها نتوانستند دولت کودتایی جایگزین برای دولتی که تل‌آویو آن را هدف قرار داد تشکیل دهند (رسانه‌های محلی)
حوثی‌ها نتوانستند دولت کودتایی جایگزین برای دولتی که تل‌آویو آن را هدف قرار داد تشکیل دهند (رسانه‌های محلی)
TT

تأثیرات عمده ضربات اسرائیلی بر روی ساختار رهبری حوثی‌ها

حوثی‌ها نتوانستند دولت کودتایی جایگزین برای دولتی که تل‌آویو آن را هدف قرار داد تشکیل دهند (رسانه‌های محلی)
حوثی‌ها نتوانستند دولت کودتایی جایگزین برای دولتی که تل‌آویو آن را هدف قرار داد تشکیل دهند (رسانه‌های محلی)

منابع یمنی گزارش داده‌اند که ضربات هوایی اسرائیل به حوثی‌ها، رهبر این گروه را مجبور به انجام بازسازی داخلی در صفوف خود کرده است. طبق این منابع، حوثی‌ها در تلاش هستند تا جناح‌های در حال درگیری بر سر پول و نفوذ را حذف کرده و مراکز قدرت غیر از اعضای خاندان حوثی را از میدان خارج کنند.
بر اساس گزارش‌ها، انتخاب یوسف المدانی به‌عنوان رئیس ستاد مشترک حوثی‌ها به جای محمد الغماری، تغییرات مهمی را در ساختار قدرت گروه به همراه داشت. این انتخاب نشان‌دهنده بازگشت نفوذ یوسف المدانی به پایتخت تحت کنترل حوثی‌ها، صنعاء، است، که از زمان انقلاب 21 سپتامبر 2014 که به سقوط حکومت قانونی منجر شد، برای اولین بار چنین تغییراتی در سطح رهبری گروه صورت گرفته است. این اقدام به‌نوعی نشانه‌ای از کنار گذاشتن شعار «دولت» و بازگشت به ساختار ایدئولوژیک و بسته‌ گروه حوثی‌ها تعبیر شده است.

تحولات ناشی از ضربات اسرائیل

منابع یمنی می‌گویند که ضربات اسرائیل به‌ویژه حملات به اردوگاه‌های مخفی حوثی‌ها که قبلاً توسط ایالات متحده هدف قرار گرفته بود، باعث ایجاد شکاف‌های درونی و درگیری‌های شدیدی میان دستگاه‌های اطلاعاتی و سیاسی حوثی‌ها شده است. در این میان، یوسف المدانی که به تازگی رئیس ستاد مشترک گروه شده است، تهدیدهایی علیه عبد الله الرزامی و دیگر اعضای گروه‌هایی که به دنبال کسب مناصب هستند، مطرح کرده است.

کشته شدن رئیس ستاد ارتش حوثی‌ها ضربه‌ای سنگین به این گروه وارد کرد (رسانه‌های محلی)

همچنین، علی حسین الحوثی، برادرزاده رهبر گروه، که مسئول دستگاه اطلاعاتی پلیس است، با توجه به اختلافات گسترده میان وزیر کشور عبد الکریم الحوثی (عموی رهبر حوثی‌ها) و رئیس دستگاه اطلاعات و امنیت عبد الحکیم الخیوایی، دست به اقدامات جدید زده است.
در این میان، درگیری‌ها میان مهدی المشاط، رئیس شورای حکومتی که در مناطق تحت کنترل حوثی‌ها قدرت دارد، و محمد علی الحوثی و احمد حامد، رئیس دفتر مشاط که به‌عنوان حاکم واقعی صنعاء شناخته می‌شود، بیشتر از پیش پیچیده شده است.

فاجعه امنیتی و کشته شدن مقامات حوثی

این درگیری‌ها موجب شکاف‌های امنیتی و تلفات جانی در صفوف حوثی‌ها شده است. بر اساس گزارش‌ها، احمد الرهوی، رئیس دولت غیررسمی حوثی‌ها، و نه نفر از اعضای دولت در این تحولات کشته شدند.
براساس ارزیابی منابع دولتی یمن، حوثی‌ها در حال حاضر در حالت وحشت و سردرگمی به سر می‌برند. به نظر می‌رسد یوسف المدانی به‌دنبال میانجی‌گری عمان است تا به‌واسطه آن، گروه حوثی‌ها تعهد کنند که به اسرائیل یا ایالات متحده حمله نکنند و در عوض، جنگی محدود علیه مناطق تحت کنترل دولت قانونی یمن به راه بیندازند تا از گسترش درگیری داخلی جلوگیری شود.

برنامه ریزی برای ایجاد بحران داخلی

با این حال، منابع تأکید می‌کنند که رهبری حوثی‌ها از توان خود برای شروع یک جنگ جدید مطمئن نیستند. به همین دلیل، آن‌ها در حال بررسی گزینه‌ای هستند که در آن درگیری‌هایی در مناطق تحت کنترل دولت قانونی یمن به راه بیفتد، که توسط گروه‌های مسلح با پرچم‌های محلی و مذهبی متفاوت انجام شود.

گروه حوثی، درگیری میان نهادهای خود را مسئول نفوذ امنیتی اسرائیل دانست (رسانه‌های محلی)

حوثی‌ها امیدوارند که این درگیری‌های داخلی در مناطق تحت کنترل دولت، به آن‌ها این امکان را بدهد که همچنان به کمپین‌های دستگیری در داخل ادامه دهند و رهبرانی را که از سلاله آن‌ها نیستند یا مخالف سیاست‌های آن‌ها هستند، کنار بزنند. این حرکت در راستای کنار گذاشتن بیشتر شعار «دولت» و تمرکز بیشتر بر ساختار مذهبی و ایدئولوژیک گروه صورت می‌گیرد.

تنش‌زایی ميداني

در همین حال، مقامات محلی وابسته به دولت قانونی یمن در استان الحدیده گزارش داده‌اند که حوثی‌ها در روزهای اخیر، نیروهای نظامی جدیدی را به مناطق مرزی در دو شهرستان زبید و التحیتا و همچنین به خط‌های تماس در مناطق فازه و الجبيلة در شمال الخوخه ارسال کرده‌اند. گفته می‌شود این گروه‌ها به‌طور اجباری به اردوگاه‌های آموزشی ملحق شده‌اند.
طبق گزارش‌های رسمی، این نیروها به رهبری عبدالله العزی، معروف به «ابو القاسم»، به مناطق مرزی ارسال شده‌اند. العزی پیش از این به‌عنوان فرمانده محور سواحل غربی تحت امر حوثی‌ها فعالیت کرده است.
این تحرکات همزمان با تغییرات استراتژیک حوثی‌ها در جبهات مختلف است. گزارش‌ها از تحرکات نظامی جدید در نزدیکی خطوط تماس در استان‌های تعز، الجوف و صعده حکایت دارند.


آورتاگوس از لبنان می‌خواهد که به فضای منطقه‌ای موجود بپیوندد

رئیس‌جمهوری جوزف عون در دیدار با فرستاده آمریکایی مورگان اورتاگوس (ریاست‌جمهوری)
رئیس‌جمهوری جوزف عون در دیدار با فرستاده آمریکایی مورگان اورتاگوس (ریاست‌جمهوری)
TT

آورتاگوس از لبنان می‌خواهد که به فضای منطقه‌ای موجود بپیوندد

رئیس‌جمهوری جوزف عون در دیدار با فرستاده آمریکایی مورگان اورتاگوس (ریاست‌جمهوری)
رئیس‌جمهوری جوزف عون در دیدار با فرستاده آمریکایی مورگان اورتاگوس (ریاست‌جمهوری)

لبنان از سوی مقامات خود تأکید مجددی بر لزوم اجرای قطعنامه 1701 و فعال‌سازی کمیته نظارت بر آتش‌بس به عمل آورد. این موضوع در دیدارهای مقامات لبنانی با مورگان آورتاگوس، معاون فرستاده ویژه ایالات متحده به خاورمیانه، مطرح شد. آورتاگوس در این دیدار از لبنان خواست تا به فضای منطقه‌ای موجود بپیوندد و از «نگرانی و آماده‌باش» اسرائیل سخن گفت.
آورتاگوس روز سه‌شنبه در بیروت با رئیس‌جمهوری میشل عون، رئیس مجلس نبیه بری، نخست‌وزیر نواف سلام و وزیر امور اجتماعی حنین سید دیدار کرد. منابع لبنانی این دیدارها را «خوب و سازنده» توصیف کردند، اما آورتاگوس پس از این ملاقات‌ها هیچ‌گونه اظهار نظری نکرد.
برخلاف دیدارهای پیشین، تصمیم گرفته شد که تصاویر دیدارهای آورتاغوس منتشر نشود و سفارت آمریکا به عکاسان در بیروت اطلاع داد که از تصویربرداری خودداری کنند. تصاویر دیدارها تنها از سوی دفاتر رسانه‌ای مقامات لبنانی توزیع شد.
آورتاگوس در دیدار خود با رئیس‌جمهوری لبنان، وضعیت عمومی کشور و اقداماتی که باید برای بازگرداندن آرامش و ثبات به منطقه جنوب اتخاذ شود، مورد بحث قرار داد. بیانیه‌ای از ریاست جمهوری لبنان منتشر شد که در آن آمده است: رئیس‌جمهوری عون بر لزوم فعال‌سازی کمیته نظارت بر آتش‌بس (میکانیسم)، به‌ویژه در راستای توقف نقض‌ها و حملات مداوم اسرائیل به لبنان و اجرای قطعنامه 1701 در جنوب، به‌منظور امکان ادامه استقرار ارتش لبنان در مرزهای جنوبی بین‌المللی تأکید کرد. همچنین رئیس‌جمهوری بر لزوم بازگشت شهروندان جنوبی به خانه‌های خود و تعمیر خانه‌های آسیب‌دیده تأکید کرد، به ویژه با نزدیک شدن فصل زمستان.
از سوی دیگر، منابع آگاه به «الشرق الأوسط» گفتند که «ملاقات خوب بود» و آورتاگوس از لبنان خواست تا به فضای منطقه‌ای موجود و تلاش‌های رئیس‌جمهوری آمریکا در راستای دستیابی به صلح بپیوندد.
این منابع همچنین اشاره کردند که در این دیدار درباره مذاکرات مستقیم بین لبنان و اسرائیل بحث نشد، اما آورتاگوس آمادگی آمریکا را برای کمک به گسترش دامنه فعالیت کمیته (میکانیسم) اعلام کرد تا این کمیته بتواند به‌طور مؤثرتر عمل کند.
آورتاگوس برخلاف اطلاعات منتشر شده پیش از سفرش به بیروت، هیچ تهدیدی نیاورد و بر لزوم تلاش برای پایان دادن به وضعیت موجود به‌سرعت تأکید کرد تا لبنان و به‌ویژه جنوب آن بتوانند آرامش یابند. او از نگرانی‌های اسرائیل در خصوص تحرکات حزب‌الله در مرزها و این که چنین تحرکاتی مانع از برقراری آرامش می‌شود و موجب آماده‌باش نظامی دائم اسرائیل می‌شود، سخن گفت.
در خصوص ملاقات آورتاگوس با نبیه بری، ریاست مجلس لبنان در بیانیه‌ای اعلام کرد که در این دیدار وضعیت عمومی و تحولات میدانی مرتبط با نقض‌ها و حملات روزانه اسرائیل به لبنان، همچنین فعالیت کمیته فنی پنج‌جانبه نظارت بر آتش‌بس (میکانیسم) و نقش آن در فعال‌سازی توافقات، مطرح شد.
منابع آگاه به جو دیدار میان آورتاگوس و بری نیز این دیدار را «خوب و سازنده» توصیف کردند و افزودند که برخلاف آنچه در روزهای گذشته درباره پیام‌های تهدیدآمیز به لبنان منتشر شده بود، هیچ‌گونه تهدیدی در این دیدار وجود نداشت. آن‌ها تأکید کردند که این دیدار می‌تواند پایه‌گذار همکاری‌های مفید در آینده باشد.
در این دیدار، رئیس مجلس تأکید کرد که لبنان در حال انجام وظایف خود است و به توافقات بین‌المللی و توافق آتش‌بس پایبند است و از اسرائیل خواست تا به تعهدات خود عمل کند. بری همچنین بر این نکته تأکید کرد که «میکانیسم» مسئول اجرای آنچه توافق شده است، می‌باشد.
در ملاقات آورتاگوس با نخست‌وزیر نواف سلام، نخست وزیر تأکید کرد که هدف هرگونه مذاکره، اجرای توافق آتش‌بس است که در نوامبر گذشته به تصویب رسید. در این دیدار که در بیانیه‌ای از سوی نخست وزیر منتشر شد، آمده است که در این ملاقات به فعالیت کمیته نظارت بر آتش‌بس (مکانیسم) و نقش آن اشاره شد، و نخست‌وزیر لبنان تأکید کرد که هدف هر مذاکره‌ای، اجرای توافق آتش‌بس نوامبر گذشته و به‌ویژه توقف حملات اسرائیل و عقب‌نشینی کامل از اراضی لبنان است.
سلام همچنین افزود که از اهداف این روند، آزادی اسرای لبنانی است. وی همچنین بر لزوم حمایت از ارتش لبنان و نیروهای امنیت داخلی تأکید کرد و خواستار برگزاری کنفرانس بین‌المللی برای این منظور شد.


مشاور ترامپ به «الشرق الأوسط»: «اخوان المسلمین و بازماندگان رژیم سابق سودان» خط قرمز برای آمریکا

مسعد بولس، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقا (آ.ف.ب)
مسعد بولس، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقا (آ.ف.ب)
TT

مشاور ترامپ به «الشرق الأوسط»: «اخوان المسلمین و بازماندگان رژیم سابق سودان» خط قرمز برای آمریکا

مسعد بولس، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقا (آ.ف.ب)
مسعد بولس، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقا (آ.ف.ب)

مسعد بولس، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور عربی و آفریقایی، در گفت‌وگو با «الشرق الأوسط» اعلام کرد که گروه اخوان المسلمین و حامیان رژیم سابق سودان «خط قرمز» برای ایالات متحده هستند و «ما نخواهیم پذیرفت که آنها در آینده در رأس امور سودان قرار بگیرند». او در این مصاحبه همچنین به اهمیت گامی که هفته گذشته در واشنگتن برداشته شد اشاره کرد؛ زمانی که نمایندگان طرفین درگیری (ارتش و «نیروهای پشتیبانی سریع») به واشنگتن آمدند تا دیدگاه‌های خود را نزدیک کنند. او این گام را گام مهمی در راستای تلاش برای پایان دادن به جنگ دانست، اما در عین حال تأکید کرد که حوادث اخیر در فاشر سایه‌ای بر این تحولات انداخته است و از نگرانی خود بابت احتمال تجزیه سودان و وقوع بحران‌های بیشتر خبر داد.
بولس تأکید کرد که ایالات متحده از سال‌ها پیش با طرفین درگیری در سودان در ارتباط بوده و تلاش‌هایی برای دستیابی به آتش‌بس انسانی یا توقف موقت درگیری‌ها انجام داده است. او افزود که آمریکا با هیچ گروهی که ارتباطی با طرف‌های درگیر یا با بازماندگان رژیم سابق سودان داشته باشد، موافق نیست. با این حال، او تصریح کرد که تصمیم نهایی در این خصوص باید توسط مردم سودان اتخاذ شود و گفت که «گفت‌وگوهای سودانی-سودانی» باید در اولویت قرار گیرد.
*هفته گذشته در واشنگتن اتفاقات مهمی در مورد سودان رخ داد، با حضور دو هیأت از طرفین درگیری. آیا شما این را دستاوردی می‌دانید؟ آیا نشانه‌ای از تغییر در مواضع طرفین مشاهده کردید؟
-در حال حاضر نمی‌توانیم این را دستاورد بدانیم. ما همچنان در حال برقراری ارتباط مستمر با طرفین درگیری برای یافتن نقاط مشترک هستیم. همانطور که دیدید، اتفاقات هفته گذشته در واشنگتن بسیار مهم بودند. ما با هر یک از طرفین به طور جداگانه برای رسیدن به آتش‌بس یا یک توافق انسانی در حال کار هستیم. این موضوع اکنون اهمیت زیادی پیدا کرده است، به ویژه پس از اتفاقاتی که در فاشر در دو روز گذشته رخ داده است. این مسائل بسیار نگران‌کننده هستند، به ویژه از منظر انسانی.
ما اکنون در چارچوب سازوکار چهارگانه ( سعودی، مصر، امارات و آمریکا) فعالیت می‌کنیم و علاوه بر این، ارتباطات مستقیم با طرفین درگیری در سودان داریم. این سازوکار در تاریخ ۱۲ ژوئیه یک برنامه و نقشه راه ارائه داد که امیدواریم مورد توجه قرار گیرد. همچنین هفته گذشته، یک ابتکار برای موضوعات انسانی و آتش‌بس سه‌ماهه پیشنهاد کردیم که اکنون در حال بررسی توسط طرفین است. امیدواریم که به زودی به نتیجه برسیم و این موضوع حل شود.
آیا طرفین درگیری در این مذاکرات تغییرات ملموسی در مواضع خود نشان دادند، با وجود اینکه برخی از طرفین علناً مخالف گفت‌وگو هستند؟
-ما در حال برقراری ارتباط با هر یک از طرفین به طور جداگانه بوده‌ایم، اما مسئله‌ای که شرایط را پیچیده‌تر کرده، حوادث اخیر در فاشر است. این مسائل باعث تغییر اولویت‌ها و نگرانی‌های جدید شده است. امروز نگرانی اصلی این است که سودان به سمت تقسیم یا شکاف بیشتری پیش برود، که می‌تواند شبیه به وضعیت لیبی باشد. این چیزی است که قطعاً نمی‌خواهیم، زیرا می‌تواند بر ثبات منطقه تأثیر بگذارد، نه تنها کشورهای همسایه، بلکه همچنین بر امنیت دریانوردی در دریای سرخ نیز تأثیرگذار خواهد بود.»
در بیانیه صادره از سوی چارچوب چهارگانه (آمریکا، سعودی، مصر و امارات)، تأکید شده است که باید نقش گروه‌های افراطی مانند اخوان المسلمین کنار گذاشته شود. در حالی که اتهاماتی مبنی بر ارتباط این گروه‌ها با ارتش سودان مطرح است، آیا تعهدات ملموسی از سوی ارتش برای قطع این ارتباط دریافت کرده‌اید؟
-ارتش سودان پاسخ مثبت و درک خوبی نشان داده است و در هفته‌های اخیر، اقدامات مشخصی از سوی دولت سودان صورت گرفته که می‌توان آنها را مورد توجه قرار داد، هرچند که در حال حاضر نیازی به توضیح بیشتر نداریم. اما باید بگویم که این مسئله خط قرمز برای ایالات متحده است و تصور می‌کنم که همینطور برای سایر اعضای چارچوب چهارگانه نیز چنین باشد. ما این موضوع را به‌طور واضح در بیانیه مشترک ۱۲ ژوئیه اعلام کردیم. در اینجا هیچ ابهامی وجود ندارد. نه تنها در مورد این گروه‌ها، بلکه هر کسی که به رژیم سابق ارتباط داشته باشد. موضع ایالات متحده و چارچوب چهارگانه در این زمینه بسیار روشن است. ما به‌طور کامل توافق داریم که هیچ نقشی برای اخوان المسلمین یا حامیان رژیم سابق در مراحل آینده سودان وجود نخواهد داشت. اما در نهایت باید فراموش نکنیم که راه‌حل نهایی باید از سوی مردم سودان و از طریق گفت‌وگوهای سودانی-سودانی پیدا شود.

تصویر منتشر شده توسط بولس در حساب کاربری خود در پلتفرم «اکس» (توییتر سابق) نشان می‌دهد که بخشی از جلسه نمایندگان چارچوب چهارگانه (آمریکا، سعودی، مصر و امارات) در حال برگزاری است

شما در مورد ایجاد یک دولت مدنی در آینده صحبت کرده‌اید. آیا ضمانت‌هایی دریافت کرده‌اید که طرفین درگیری در هیچ راه‌حلی در آینده دخالتی نخواهند داشت؟
-ما در این زمینه واضح بودیم. گفته‌ایم که مرحله آینده باید دور از هر دو طرف درگیر باشد. اما همانطور که گفتم، در نهایت تصمیم‌گیری در این مورد باید توسط مردم سودان صورت گیرد. این تصمیم به مردم سودان مربوط است. با این حال، ما از حضور هر گونه گروهی که ارتباطی با طرف‌های جنگ یا با رژیم سابق سودان داشته باشد در آینده سودان حمایت نمی‌کنیم.
همیشه اشاره کرده‌اید که رئیس‌جمهوری آمریکا دونالد ترامپ خواستار صلح در سودان است. آیا فکر می‌کنید که او شخصاً مانند آنچه در غزه انجام داد، مداخله خواهد کرد؟
-رئیس‌جمهوری ترامپ اخیراً تأکید کرده است که او از راه‌حل صلح‌آمیز در سودان حمایت می‌کند. او خواستار یک راه‌حل سریع برای این درگیری و جنگ است، به ویژه در مورد جنبه‌های انسانی. ما می‌دانیم که بحران انسانی در سودان بزرگترین بحران انسانی در جهان است و متأسفانه توجه رسانه‌ای کافی به آن نشده است. از شما به خاطر توجه به این موضوع تشکر می‌کنیم. این مسئله برای رئیس‌جمهوری ترامپ بسیار مهم است و او دستورات لازم را برای یافتن یک راه‌حل سریع صادر کرده است. ما می‌دانیم که هیچ راه‌حل نظامی برای این بحران وجود ندارد؛ تنها راه‌حل ممکن از طریق مذاکرات صلح و گفت‌وگو است. چارچوب چهارگانه نیز با طرح و نقشه راهی که آماده کرده، گام‌های بزرگی برداشته است که می‌تواند ما را به این راه‌حل برساند.
اگر نقشه‌راه چارچوب چهارگانه شکست بخورد، آیا برنامه‌ای برای مجبور کردن طرفین به پایان دادن به جنگ دارید؟
-بدون شک، همیشه گزینه‌های دیگری وجود دارد و ابتکارهای جایگزین نیز مطرح است. این گزینه‌ها همیشه روی میز هستند، اما امیدواریم هرگز مجبور به استفاده از آنها نباشیم. در عوض، ما امیدواریم که تلاش‌های کشورهای حامی صلح، به ویژه کشورهای چارچوب چهارگانه، به نتیجه برسد. کشورهای دیگری نیز هستند که از این مسیر حمایت می‌کنند و آماده کمک هستند؛ از جمله اتحادیه اروپا، تعدادی از کشورهای اروپایی، بریتانیا، ترکیه، قطر و بسیاری دیگر از کشورهای همسایه.
این گزینه‌های جایگزین چه هستند؟
-بدون شک، گزینه‌های مختلفی وجود دارد که در حال حاضر نمی‌توانیم به طور عمومی از آنها پرده برداریم. اما مطمئناً ابزارهایی هستند که در صورت لزوم به آنها رجوع خواهیم کرد. هدف ما این است که از طریق یک آتش‌بس انسانی و سپس آغاز گفت‌وگوهای ملی به یک راه‌حل سریع دست یابیم، مسیری که ممکن است چند ماه طول بکشد.
چگونه می‌توانید طرفین را به گفت‌وگو ترغیب کنید، آقای بولس؟
-ما از چند هفته پیش با طرفین در ارتباط هستیم. مسلماً این فرایند زمان‌بر است و نمی‌توان در عرض یک شب حل و فصل کرد. این مسیری طولانی است که ممکن است چند ماه طول بکشد، اما ما احساس می‌کنیم که هر دو طرف نشان داده‌اند که آماده همکاری هستند. به نظرم مردم سودان دیگر از این وضعیت خسته شده‌اند. امروز حدود ۲۵ میلیون نفر در سودان به کمک‌های انسانی نیاز دارند، چه کسانی که در داخل کشور آواره شده‌اند، چه کسانی که به کشورهای همسایه پناه برده‌اند. حدود ۸ تا ۹ میلیون پناهنده وجود دارند، از جمله ۴ یا ۵ میلیون در مصر، حدود ۲ میلیون در چاد، و شمار دیگری در کشورهای دیگر. علاوه بر این، بسیاری از مردم در داخل سودان آواره شده‌اند. ما درباره نیمی از جمعیت سودان صحبت می‌کنیم، به علاوه ده‌ها هزار نفری که در این جنگ جان باخته‌اند و ده‌ها هزار کودک که به دلیل کمبود غذا جان خود را از دست داده‌اند. وقت آن رسیده که به بحران پایان دهیم.
آیا شما امیدوار هستید؟
-من امیدوار هستم، اما در عین حال واقع‌بین و محتاط نیز هستم.