زهران القاسمی برنده جایزه بوکر عربی شد 

 او اولین رمان نویس عمانی است که برنده این جایزه می‌شود    

زهران القاسمی برنده جایزه بوکر عربی شد 
TT

زهران القاسمی برنده جایزه بوکر عربی شد 

زهران القاسمی برنده جایزه بوکر عربی شد 

«جایزه جهانی بوکر عربی» در شانزدهمین نشست خود در ابوظبی، رمان « تغريبة القافر/بیگانگی بی‌بر» نوشته زهران القاسمی نویسنده عمانی را برنده این جایزه درسال 2023معرفی کرد. او اولین عمانی است که برنده این جایزه می‌شود. 6 رمان برای دریافت این جایزه در فهرست کوتاه رقابت کردند: « أيام الشمس المشرقة/ روزهای خورشید تابان» اثر میرال الطحاوی، « مَنّا» از صدیق حاج احمد، « حجر السعادة/ سنگ خوشبختی» نوشته ازهر جرجیس، « كونشيرتو قورينا إدواردو» از نجوه بن شطوان و « الأفق الأعلى/ افق بلند» نوشته فاطمه عبدالحمید.

براساس این اعلامیه هر یک از شش نامزدی که در لیست کوتاه قرار گرفته‌اند، 10 هزار دلار به عنوان جایزه برای ورود اثرشان به این فهرست دریافت می‌کنند و برنده نهایی جایزه بوکر امسال علاوه بر ترجمه اثرش به انگلیسی، 50 هزار دلار بیشتر دریافت می‌کند.

امسال هیئت داوران شامل محمد الاشعری شاعر مغربی، رئیس کمیته، دکتر ریم بسیونی، رمان نویس مصری، چهره آکادمیک و مترجم سوئدی تیتز راک، عزیزه الطایی، نویسنده و دانشگاهی عمانی، فضیله الفاروق، رمان‌نویس، محقق و روزنامه‌نگار الجزایری، یاسین عدنان، عضو هیئت امناء، و فلور مونتانارو، هماهنگ‌کننده جایزه بودند.

در تاریخ 18/2، «الشرق الاوسط» مصاحبه‌ای با القاسمی درباره رمان برنده او منتشر کرد که فضای آن حول محور سه‌گانه خشکسالی، آب و باروری در روستاها می‌چرخد که جزئیات آن جزئیات روستای عمانی با همه اشیاء و انسان‌هایش بود. القاسمی در گفت‌و‌گو اشاره کرد که فضای رمان غالباً با فضای کار خلاقانه پیوند می‌خورد، تعمدی وجود ندارد که فضای کار روایی خود مکان باشد، اما ماهیت کار این را بر من تحمیل می‌کند.

اگر من روی اثری کار می‌کردم که وقایع آن در شهر اتفاق می‌افتاد، همه نشانه‌های آن مکان در آن می‌بود و زوایای آن به جزئیات شهرها مانند خیابان‌ها، بازارها، کافه‌ها، ساختمان‌ها، ادارات دولتی، شرکت‌ها و غیره می‌پرداخت. و همچنین اگر اثر به ماهیگیران بپردازد، آنگاه مکان دریا، سواحل، خطوط ساحلی و غیره خواهد بود.

و از آنجایی که آثارم در مورد موضوعات مربوط به کوه‌ها و روستاها بحث می‌کنند، بنابراین محیط روستایی به شدت حضور دارد، به عنوان مثال در رمان « القناص/ تک تیرانداز»، زیرا در مورد شکارچیان تک تیرانداز بزکوهی و مکان‌هایی که بزکوه‌ها زندگی می‌کنند صحبت می‌کند. محیط خشن کوهستانی بود و دره‌های عمیق و جزئیات دیگری که مربوط به خود محل است.

از القاسمی 4 رمان « جبل الشوع/ کوه الشوع» (2013)، «القناص/ تک تیرانداز» (2014)، «جوع العسل/ گرسنگی عسل» (2017) و «بیگانگی بی‌بر» (2021) منتشر شده است. همچنین 10 مجموعه شعر و یک مجموعه داستان کوتاه با عنوان « سيرة الحجر/ زندگی‌نامه سنگ 1» و کتابی حاوی متون با عنوان « سيرة الحجر2/ زندگی‌نامه سنگ 2» در کارنامه ادبی خود دارد.



نوابغ شعر عربی

طه حسين
طه حسين
TT

نوابغ شعر عربی

طه حسين
طه حسين

اعتراف می‌کنم که از روبه رو شدن با تمام این ویرانی که در حال حاضر شاهدش هستیم، ناتوانم. اما فلسفه تاریخ به ما می‌گوید که همین فجایع بزرگ، ملت‌ها و جوامع را شکل می‌دهند. آیا فراموش کرده‌ایم که چه بر سر این غرب متکبر آمد؟ آلمان پس از جنگ جهانی دوم تقریباً به‌کلی ویران شد. با این وجود، از زیر آوار و خاکسترهایش برخاست و به اوج رسید. حتی پیش از آن، در جریان جنگ مذهبی میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها در قرن هفدهم نیز ویران شده بود، جنگی که جان یک‌سوم یا شاید نیمی از جمعیتش را گرفت. همچنین فرانسه را در نظر بگیرید، کشوری که به دست هیتلر اشغال شد و در اعماق وجود خود تحقیر و خوار گردید. مردم گمان می‌کردند که دیگر هرگز قد علم نخواهد کرد. اما همه این‌ها با کمک یک رهبر تاریخی خارق‌العاده به نام شارل دوگل، به گذشته پیوست. اینجا اهمیت مردان بزرگ در تاریخ نمایان می‌شود. در مورد ملت عرب نیز همین را می‌توان گفت که هنوز سخن نهایی خود را نگفته است. لحظه‌اش بی‌گمان خواهد آمد، اما پس از آنکه در کوره رنج‌ها ذوب و دگرگون شود. آرام باشید: «پشت ابرها طوفانی می‌بینم.» و منظورم از طوفان، طوفان دیگری است: طوفان اندیشه نو و روشنگری که جهان عرب را از تاریکی‌های قرون وسطی به روشنایی عصر جدید خواهد برد. پس از آن است که آن‌ها بر علم و تکنولوژی مسلط خواهند شد.

نزار قبانی

اما اکنون قصد ندارم به این موضوع بپردازم؛ بلکه می‌خواهم خود را در آغوش شعر بیندازم تا تسلی یابم، فراموش کنم و دل‌تنگی‌هایم را فرو نشانم.

«شک من در آن‌ها شدت می‌گیرد تا
آن‌ها را با دستانم لمس کنم»

المعری در دیوان اول خود، «سقط الزند»، این بیت مشهور را سروده بود:

وإني وإن كنت الأخير زمانه
لآت بما لم تستطعه الأوائل

نزار قباني

چرا این را گفت؟ چون می‌دانست که پس از رشته طولانی و پیوسته‌ای از شاعران عرب آمده است که از امرئ القیس تا ابوالطیب المتنبی امتداد داشتند. او از سختی آوردن چیزی جدید پس از همه این بزرگان آگاه بود. آیا شاعران جای خالی برای نغمه جدید گذاشته‌اند؟ او از این کار بیم داشت و آن را تقریباً غیرممکن می‌دانست. باید به‌ویژه ذکر کرد که وی به عظمت شاعران پیش از خود، به‌ویژه المتنبی، احترام می‌گذاشت. المعری درباره او می‌گفت: «معجزه احمد را به من بدهید»، یعنی دیوان المتنبی را. با این حال، او توانست از ناممکن عبور کرده و چیزی تازه را بیاورد که برای پیشینیان ناشناخته بود و به فکرشان خطور نکرده بود. دلیلی برای این گفته او، قصیده‌ای است که با این بیت آغاز می‌شود:

غير مجدٍ في ملتي واعتقادي
نوح باكٍ ولا ترنم شاد

این قصیده در شعر عربی بی‌نظیر است. و به نظرم المعری با سرودن این ابیات، از تمامی شاعران عرب فراتر رفته است:

صاح هذي قبورنا تملأ الرحب
فأين القبور من عهد عاد

سر إن اسطعت في الهواء رويداً
لا اختيالاً على رفات العباد

خفف الوطء ما أظن أديم
الأرض إلا من هذه الأجساد

اینجا معنی کاملاً نوآورانه و بی‌سابقه‌ای در تاریخ شعر عربی وجود دارد. هیچ‌کس نمی‌داند این افکار از کجا به ذهن او آمده‌اند. به همین دلیل، المعری جوان واقعاً توانست به چیزی دست یابد که پیشینیان، از جمله خود المتنبی، نتوانستند به آن برسند. او دقیقاً برنامه خود را محقق ساخت، زیرا احساس می‌کرد در درونش نیروهای خلاقی وجود دارند که ماهیت و منشأ آن‌ها را نمی‌شناسد. اما می‌دانست که روزی این نیروها شکوفا یا منفجر خواهند شد. المعری آگاه بود که در آستانه دستاوردی عظیم قرار دارد و می‌دانست که «نابینایی» خود را به شکلی شگفت‌انگیز پشت سر خواهد گذاشت.

و اکنون بگذارید این سئوال را مطرح کنیم:
اگر المعری احساس می‌کرد که در پایان دوران به دنیا آمده است، ما که هزار سال یا بیشتر پس از او آمده‌ایم، چه باید بگوییم؟ المتنبی نیز فکر می‌کرد که بیش از حد دیر به این دنیا آمده است:

أتى الزمان بنوه في شبيبته
فسرهم وأتيناه على الهرم

اما نبوغ شعری پایان‌ناپذیر است و تمام‌شدنی نیست، و نبوغ فلسفی نیز چنین است. اگر خلاقیت پایان می‌یافت، کانت پس از دکارت، یا هگل پس از کانت، یا مارکس پس از هگل ظهور نمی‌کرد... و ارسطو نیز به‌طور مستقیم پس از استادش افلاطون ظهور نمی‌کرد.
چرا درباره شعر در عصر حاضر صحبت نکنیم؟ آیا قصیده بدوی الجبل درباره المعری را در جشنواره معروف دمشق در سال ۱۹۴۴ با حضور بزرگان ادبیات عرب فراموش کرده‌ایم؟ او می‌گوید:

أعمى تلفتت العصور فلم تجد
نوراً يضيء كنوره اللماح

من كان يحمل في جوانحه الضحى
هانت عليه أشعة المصباح

المجد ملك العبقرية وحدها
لا ملك جبار ولا سفاح

هنگامی که بدوی به اینجا رسید، طه حسین از شدت شوق برخاست و گفت: «دیگر خرگوشی باقی نماند»، یعنی از همه پیشی گرفته است. زیرا طه حسین می‌دانست که او نیز در این ابیات مورد خطاب است، نه تنها المعری.